کاربر:دانا/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
| تلفات = ۳۶ کشته | | تلفات = ۳۶ کشته | ||
| زخمیها = ۳۵۰ زخمی | | زخمیها = ۳۵۰ زخمی | ||
| مرتکبان = نیروهای ارتش عراق | | مرتکبان = نیروهای ارتش عراق | ||
| سلاحها = کلاش-بی کی سی | | سلاحها = کلاش-بی کی سی |
نسخهٔ ۷ اوت ۲۰۱۸، ساعت ۰۷:۴۷
در روز نوزدهم فروردین سال ۱۳۹۰ نیروهای عراقی با بیش از ۱۴۰ خودروی نظامی و ۲۵۰۰ نفر با ساکنان قرارگاه اشرف حمله کردند.طی این حمله ۳۶ تن از مجاهدین جان باختند و بیش از ۳۵۰ نفر مجروح شدند و قسمت شمالی اشرف به اشغال نیروهای مهاجم در آمد.
مقدمات حمله
جنگ روانی علیه اعضای سازمان مجاهدین خلق در اشرف با ۳۲۰ بلندگو[ویرایش | ویرایش مبدأ]
درخلال سالهایی که حفاظت اشرف از نیروهای آمریکایی به نیروهای عراقی سپرده شد، یکی از جنگهای روانی حضور ۳۲۰ بلندگو پیرامون اشرف بود که میتوان از آنها به عنوان زمینه چینی برای حملات به ساکنین نام برد.
بلندگوها اطراف کمپ اشرف به موازات حملات نظامی به قرارگاه اشرف، جنگ روانی گستردهای توسط عوامل وزارت اطلاعات ایران علیه کمپ اشرف براه افتاد. این افراد با ۳۲۰ بلندگو به مدت ۶۷۷ روز بصورت ۲۴ ساعته علیه ساکنین اشرف به تهدید ساکنین اشرف، ایجاد آلودگی صوتی، پخش نوار و … میپرداختند. بلندگوها همچنین مستمر ساکنان را به تسلیم شدن به رژیم ایران فرا میخواندند. این بلندگوها همچنین توسط افرادی که خود را خانواده برخی از اعضاء مینامیدند مورد استفاده قرار میگرفت.
سازمان مجاهدین در این رابطه اعلام کرد اگر فردی از خانوداه اعضاء مجاهدین برای دیدن فرزند خود آمدهاست میتواند به داخل اشرف آمده و با فرزندش آزادانه دیدار کند.
در این باره مسعود رجوی طی پیامی زیر عنوان «خانواده مجاهدین یا مزدوران ارتجاع؟» در بهمن ۱۳۸۸ با اشاره به همکاری مالکی نخست وزیر وقت عراق برای وارد کردن مأموران وزارت بدنام اطلاعات به عراق برای دایر کردن سیرک نظام پشت در اشرف خطاب به مجاهدان اشرف گفت:
«در حالی که نتوانسته اشرف و مجاهدانش را با توافق دوجانبه و خائنانه ولیفقیه ارتجاع و نخست وزیر عراق از پای درآورد؛ در حالی که نتوانسته اشرف و مجاهدانش را با آن جاسوس بی مغز و سیلاب لجنپراکنیهایش از پای درآورد؛ در حالی که نتوانسته اشرف و مجاهدانش را با یک سال محاصرهٔ ضد انسانی از سوی مزدورانش در عراق از پای درآورد؛ در حالی که نتوانسته اشرف را با شهیدان و مجروحان و گروگانهایش از پای درآورد؛ در حالی که نتوانسته با انواع و اقسام تهدیدّا به جابجایی از پای درآورد؛ و در حالی که خانوادههای ما را در داخل کشور به خاطر این که چند سال پیش برای دیدار فرزندانشان یک بار به اشرف آمدهاند، میگیرد و میزند و به حبسهای طولانی محکوم میکند، بله، حالا دوباره در دور باطل مجدداً به سراغ خانوادههای وزارت بدنام رفته تا شاید به این وسیله با اشرف به جنگ روانی بپردازد، شاید هم از دید خودش بریده ویا خائنی را شکار کند، و بعد، بگوید دیدید گفتم که اینها به اجبار اینجا نگه داشته شدهاند، پس آنچه زدم و کشتم و نقص عضو کردم، تقصیر خودشان بود»
مسعود رجوی دراین پیام به کارهای دیگر این افراد اشاره کرد:
«یادتان هست که پارسال همین ایام در تهران مشتی را به در سفارت انگلیس برده بود که تحت عنوان خانواده مجاهدین تظاهرات کنند که چرا فرزندانشان از لیست تروریستی درآمدهاند… واقعاً که چه خانوادههای مهربانی داریم و خودمان خبر نداریم! واقعاً چه عواطف سرشاری دارند که هم از ریخته شدن خون ما سپاسگزارند و هم از این که از لیست تروریستی خارج شدهایم بشدت نگران هستند!!»
طاهر بومدرا رئیس حقوق بشر یونامی در این باره میگوید:
«دفتر نخست وزیر، در همکاری با سفارت ایران در بغداد، ترتیب آنچه «دیدارهای خانوادگی» برخی سازمانهای غیردولتی که توسط دولت ایران اداره میشدند (در اصطلاح فعالین حقوق بشر به آنها سازمانهای دولتی غیردولتی میگوئیم) را داد تا اشرف را بیثبات کند. با کمک ارتش عراق آنها در درب شیر چادر زدند و ۹ بلندگو را به چارچوب آهنی دروازه نصب کردند تا پیامهای تهاجمی برای ساکنان پخش کنند. طی دو سال، تعداد بلندگوها به ۳۰۰ دستگاه رسید که روز و شب تهدیدات و توهینها را بسوی ساکنان فریاد میکرد».
بعد از این حمله موجی از محکومیتهای بینالمللی به راه افتاد، از جمله روز ۱۹ ژوئیه ۲۰۱۱ دبیر کل سازمان ملل در جلسه شورای امنیت از درگیریهای خشونتآمیز اخیر در «اردوگاه اشرف» انتقاد کرد. بان کیمون خاطرنشان کرد که تحقیقات دربارهٔ درگیریهای خونین ماه آوریل در «کمپ اشرف» پیشرفتی نداشتهاست.
هجوم نیروهای عراقی در ۱۹ فروردین ۱۳۹۰
«صبح ۱۹ فروردین سال ۱۳۹۰ پیش از طلوع آفتاب و هنگامی که آسمان هنوز کاملا تاریک بود؛ سیاجهای شمال اشرف توسط نیروهای عراقی گشوده شد. خودروهای زرهپوش و سربازانی که تا دندان مسلح بودند با پرتاب نارنجک و شلیک راه خود را به سمت جنوب اشرف باز میکردند.
در این سو اما ایرانیان با دستانی خالی و تنها سلاح پیکرشان؛ تلاش میکردند به هر ترتیب مانع از این پیشروی شوند؛ نبردی نابرابر در تاریخ جنگهای آزادیبخش که حداقل تا ظهر همان روز ادامه یافت و در سمت مجاهدین خلق ایران ۳۶ شهید و چند برابر آن مجروح بر جای گذاشت تا بخش شمالی شهر اشرف به تصرف نیروهای عراقی درآمد.
بهانهی تهاجم بازپس گرفتن زمینهای کشاورزانی بود که به تصاحب مجاهدین درآمده بود! کشاورزانی که وجود خارجی نداشتند و زمینهایی که هرگز از تصاحب کسی توسط مجاهدین خارج نشده بود و به طور قانونی در اختیار آنها قرار گرفته بود.
بهانهای که تنها بهانهای برای اشغال و درهمشکستن اشرف بود؛ و هرگز آن زمینهای اشغالی به کشاورزی واگذار نشد بلکه تبدیل به پادگانی شد که از طریق آن به کشتار مردم عراق اقدام کردند.
حملهکنندگان در ۱۹ فروردین به اشرف به ظاهر عراقی بودند اما آنها جزئی از پیکرهی سپاه پاسداران بودند که اشرف را هدف قرار میدادند.» [بازنویسی از روایت یک شاهد عینی]
مقدمهٔ حمله ۱۹ فروردین ۱۳۹۰ از روز ۱۴ فروردین با ورود نیروهای عراقی با زرهی و سلاحهای سنگین به بخش شمالی قرارگاه اشرف شروع شد، نیروهای لشکر ۵ عراق با ۳۰ نفر بر زرهی بی ام پی وان و هاموی وارد اشرف شدند، ساکنین اشرف به این امر اعتراض کردند، و در مقابل زرهیهای نیروهای عراقی ایستادند، اصطکاک بین ساکنین و نیروهای عراقی ادامه داشت ت پنجشنبه شب ۱۸ فروردین ۱۳۹۰ نیروهای بیشتری از طرف دولت عراق در شمال اشرف مستقر شده و ساعت ۴ و ۴۵ دقیقه صبح جمعه ۱۹ فروردین حمله گسترده از طرف نیروهایعراقی آغاز شد که منجر به یک قتلعام شد. تصاویری که ازین حمله توسط مجاهدین به رسانهها مخابره شد حاکی ازین است که مجاهدین با دست خالی جلوی زرهیهای مقاومت میکردند. این درگیری ۶ ساعت ادامه پیدا کرد، در مجموع ۳۶ نفر از مجاهدین با ضرب گلوله یا با زیر گرفتن توسط خودروی هاموی جان باختند و ۳۵۰ نفر مجروح شدند، همچنین ۶ نفر توسط نیروهای عراقی دستگیر شدند.
طاهر بومدرا در این زمینه میگوید:
بعدازظهر ۷ آوریل، ستونهای نیروهای عراقی از جمله تعدادی خودروهای مهندسی به اشرف وارد شدند. همان شب به من اطلاعاتی رسید که نیروهای آمریکایی که از قرارگاه عملیاتی وارهورس به قرارگاه عملیاتی گریزلی برای مأموریت نظارت آمده بودند اشرف را ترک کرده و این همراه با جابجایی غیرمعمول ارتش عراق در اطراف کمپ و حضور تعدادی از افسران ارشد عراقی منجمله ژنرال علی غیدان، فرمانده نیروی زمینی ارتش عراق، ژنرال طارق العزاوی فرمانده عملیات دیالی و افسر دیگری با نام ژنرال ضیا فرمانده لشکر ۵ همه در اشرف، باعث شده بود که ساکنان آژیر خطر را بصدا در بیاورند.[۱]
روایت صحنه از زبان طاهر بومدرا رئیس دفتر حقوق بشر یونامی
در ساعت ۴ و ۴۵ دقیقه بامداد جمعه ۸ آوریل (۱۹ فروردین ۱۳۹۰)، بهزاد دوباره روی خط آمد. این بار او بمن گفت حمله آغاز شدهاست. ارتش عراق به داخل کمپ وارد شده بود و از یکان پیاده مکانیزه، مهندسی، نیروهای واکنش سریع و نیروهای ضد شورش استفاده میکرد. چند دقیقه بعد، تلفن زنگ زد و خبر رسید که دو تن از ساکنان کشته شدهاند. تا ساعت ۵بامداد، تعداد تلفات به ۱۲ کشته و تعداد بیشماری مجروح رسیده بود. ساعت ۷ صبح گزارش شد که تعداد کشتهها به ۱۶ نفر رسیدهاست. از آنجایی که ملکرت نماینده ویژه دبیرکل در خارج عراق بود، به معاون وی اسکوراتس بعنوان افسر برگزیده برای پایان دادن به خشونت تلفن زدم. توافق کردیم که قدم مهم این است به خانه مشاور امنیت ملی فالح فیاض برویم. تماس با مقامات عراقی در روزهای معمول یک چالش بود چه رسد به صبح جمعه. تا وقتی که به خانه او برسیم ساعت ۹ صبح شده بود و تعداد کشتهها به ۲۲ نفر رسیده بود. ما از او خواستیم که اگر میخواهد زندگی افراد و تصویر ارتش عراق و در حقیقت تصویر ارائه شده از کشور را نجات دهد حمله را فوراً متوقف نماید. حمله به افراد حفاظت شده غیر مسلح توسط گردانهای امنیتی عراق غیرقابل قبول بود. واکنش فالح فیاض این بود شما در معرض شایعات دروغین محض قرار گرفتهاید. من تلفن همراه خود را بیرون آورده و از او خواستم تا خودش با افراد در صحنه صحبت کند و خودش بشنود چه اتفاقی دارد میافتد. در عوض او تلفن خودش را زد. من حدس زدم او به معاونان خود حقی و صادق زنگ زد. فالح فیاض سپس تأکید کرد هیچ اتفاقی نیافتاده است فقط چند حادثه کوچک بوده که در آن سه تن از ساکنان خودشان را زیر چند خودرو انداختهاند. این سه تن به بیمارستان بعقوبه برده شدهاند. من از او درخواست اجازه دیدار از اشرف در همان روز را کردم. مشاور امنیت ملی، فالح فیاض، درخواستم را با این بهانه به من برگرداند که دیدار هفتگی من روز چهارشنبه انجام شده و دیدار دیگری در همان هفته نیاز نیست.[۲]
ایستادگی مجاهدین
از اینرو خامنهای، مالکی را موظف کرده بود تا مجاهدین را با حمله متمرکز گردانهای زرهی و پیاده و پیاده-مکانیزه، قتلعام کند.
بر اساس اسناد بهکلی سری، مالکی در دستور عملیاتی مربوط به این تهاجم جنایتکارانه از مجاهدین بهعنوان دشمن نام برده و باید که «با استفاده از زور» در قرارگاهشان سرکوب شوند.
در حقیقت آن یک دستور عملیاتی برای انهدام اشرف بود که مالکی و سخنگویانش تلاش میکردند آن را تحت عنوان مسخره بازپسگیری زمینهای کشاورزی از مجاهدین جا بزنند. بهانهیی رسوا که هر چه میگذرد، رسوایی آن بیشتر آشکار میشود، چرا که تا امروز یعنی پنج سال بعد از آن حمله، هیچ زمینی به هیچ کشاورزی بازگردانده نشده است.
مالکی برای حمله ۶ و ۷مرداد «حاکمیت عراق» و برای حمله ۱۹فروردین پس گرفتن زمینهای کشاورزی را علم کرد. اما واقعیت این بود که این کشتار در بیت خامنهای طراحی شده بود و نیاز رژیم ولایتفقیه را برآورده میکرد. به همین دلیل مجاهدان آزادی در برابر آن ایستادند و پرچم هیهات و تسلیم ناپذیری را در برابر فاشیسم سیاه دینی، در اهتزار نگهداشتند. آنها با دست خالی به یکانهای زرهی دشمن «بیا، بیا» گفتند و درسهای جدیدی از ایستادن بر سر حقوق مسلم و قانونی را برای بشریت معاصر عرضه کردند.
درسهایی که به گفته رهبر مقاومت: «در تاریخ تمام جنگهای ملی و میهنی و انقلابی بینظیر است. و ایران و ایرانی، هر چند سوخته جان و جگر سوخته، از آن به خود میبالد».
همچنان که دکتر منوچهر هزارخانی گفت: «آرمانگرا بودن مجاهدین را از تسلیم ناپذیریشان هم میتوان دریافت. وقتی پای دیوارشان میگذارند که یا تسلیم شوند ـ یعنی به آرمانشان پشت کنندـ یا بمیرند، آن وقت مرگ را بر تسلیم شدن ترجیح میدهند»..
خروج نیروهای آمریکایی از اشرف
جان باختگان و مجروحین
صبا هفت برادران سمبل ایستادگی تا پایان
احضار قاتلین و فرماندهان حمله به دادگاه اسپانیا
دادگاه سراسری اسپانیا در حکم ۲۰ تیرماه (۱۱ ژوییه ۲۰۱۱) شکایت علیه آمران و عاملان قتلعام مجاهدان اشرف در روز ۱۹ فروردین را، که ۳۶ شهید و ۳۵۰ مجروح بر جای گذاشت، پذیرفت. طبق این حکم، مالکی نخست وزیر عراق، به مجرد کنار رفتن از مقام نخست وزیری و سلب مصونیت قضایی، به طور اتوماتیک به دادگاه احضار میشود. سپهبد غیدان، فرمانده نیروی زمینی ارتش عراق؛ که به دستور مالکی فرماندهی عملیات قتلعام در اشرف را در روز ۱۹ فروردین بر عهده داشت، سرهنگ جنایتکار، عبداللطیف العنابی، فرمانده گردان سرکوبگر در اشرف؛ و نیز سرگرد جاسم التمیمی، برای روز ۱۱ مهر (۳ اکتبر ۲۰۱۱) به دادگاه احضار شدهاند. طبق فیلمها و اسناد موجود، تمیمی همان جنایتکاری است که در قتلعام ۱۹ فروردین شخصاً با تیراندازی مستقیم، شماری از ساکنان اشرف را هدف قرار داد و به قتل رساند. دادگاه همچنین از آقای اد ملکرت نماینده ویژه دبیرکل ملل متحد در عراق و آقای استراون استیونسون رئیس هیئت رابطه با عراق در پارلمان اروپا، دعوت کرد در دادگاه شهادت بدهند.[۳][۴]
واکنشهای بین المللی
خانم مریم رجوی در گردهمایی بزرگ ایرانیان در ویلپنت پاریس، با عنوان «پیروزی عدالت ـ حفاظت از اشرف» در ۲۸خرداد ۱۳۹۰ گفت:
«حمله ۱۹فروردین به اشرف، واکنش رژیم برای مهار نیروی سرکش آزادی در جامعه ایران، مخصوصاً بعد از شعلهور شدن دوباره آتش قیامها از زیر خاکستر خیانت بود. در ۶ و ۷مرداد سال ۸۸ هم، یک ماه ونیم بعد از شروع قیامها ولیفقیه، برای حفظ تعادل خودش بهشدت به حمله به اشرف نیاز داشت. زیرا بودونبود رژیم در ارتباط مستقیم با فنا و بقای ضدرژیم است. این حقیقتی است که در ۳۰سال گذشته بارها آزمایش شده است. و حالا توفان قیامهای منطقه هم به آن افزوده شده و رژیم را میلرزاند. اینجا بود که ستونهای زرهی برای پاکسازی کامل به اشرف یورش بردند».
به قول مسعود: «اشرف حماسه ماندگار تاریخ معاصر ایران بود. و اکنون اسطوره جاودانی تاریخ ایران و خلقهای جهان شده است».
منابع
سایت ایران آزادی
سایت مجاهد