کاربر:دانا/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۸۷: خط ۱۸۷:


تار نهم در کف درویش خان/ تا بدمد در بدن مرده جان
تار نهم در کف درویش خان/ تا بدمد در بدن مرده جان
پرشین وی
درویش خان که بود ؟ درویش خان نخستین آهنگساز ایرانی ست که از ریتم های تازه و گاه برگرفته شده از موسیقی اروپایی استفاده کرده تا از این راه با ملال ناشی از یکنواختی ها مقابله کند شیدا و عارف چم و خم آهنگسازی را نیاموخته بودند، تصنیف ها را به نیروی ذوق و احساس […]
== درویش خان که بود ؟ ==
درویش خان نخستین آهنگساز ایرانی ست که از ریتم های تازه و گاه برگرفته شده از موسیقی اروپایی استفاده کرده تا از این راه با ملال ناشی از یکنواختی ها مقابله کند
شیدا و عارف چم و خم آهنگسازی را نیاموخته بودند، تصنیف ها را به نیروی ذوق و احساس می ساختند، خود بر آن ها شعر می نهادند و خود نیز با دو دانگ صدایی که داشتند آن ها را می خواندند.
اما درویش خان علاوه بر ردیف سنتی، با مبانی موسیقی بین المللی آشنا شده بود و با تکیه بر این دانایی ها آهنگ می ساخت و خوانندگان حرفه ای آن ها را اجرا می کردند.
از آن گذشته آهنگ های او که با شعر شاعران حرفه ای پیوند می خورد از همراهی ارکستر کم و بیش بزرگی بهره می گرفت.ارکستری که خود او در انجمن اخوت بنیاد کرده بود.
درویش خان نخستین آهنگساز ایرانی ست که از ریتم های تازه و گاه برگرفته شده از موسیقی اروپایی استفاده کرده تا از این راه با ملال ناشی از یکنواختی ها مقابله کند.با توجه به این ویژگی هاست که به جرات می توان گفت درویش خان نقطه عطفی در تاریخ موسیقی ایران به وجود آورده است.
درویش خود از این امکانات بهره گیری کرد و آفریده های دلپذیری از خود به یادگار گذاشت.کمپانی های صفحه پرکنی خارجی نیز با توجه به فضای تازه در جامعه موسیقی ایران هنرمندان را برای ضبط خوانده ها و نواخته هایشان دو سه بار به اروپا دعوت کردند.
درویش خود در دو سفر شرکت داشت، یکی به لندن و دیگری به تفلیس و همراه با سید حسین طاهرزاده، عبدالله دوامی، آقبال آذر، مشیر همایون شهردار و…این سفرها و گوش سپردن به آهنگ های غربی میل به نوآوری را در درویش خان تشدید کرد و در بازگشت منجر به آفرینش قطعات تازه ای شد که ساختار ریتمیک آن ها در موسیقی ایران سابقه نداشت.او خود بر این قطعات نام هایی چون والس، مارش و پولکا نهاده است.
کلاس های تار و سه تار درویش خان در درازای بیست و پنج سال فعالیت خود شاگردان بسیار پرورش داده است که مرتضی نی داوود، عبدالله دوامی، سعید هرمزی، موسی معروفی، نورعلی برومند و ابوالحسن صبا از برجسته ترین آن ها به شمار می روند.اینان همه به دریافت مدال تبرزین که درویش خان هر سال به شاگردان برجسته خود اهدا می کرد، نائل آمده اند(dot) آفریده ها
=== درویش خان در میان اقبال آذر و طاهرزاده ===
در مجموع هفت پیش درآمد، شش تصنیف و نُه رِنگ از درویش خان بر جای مانده است که همه آن ها نشان دهنده قریحه شکوفان او در آهنگسازی است.
پنج تصنیف او با متن های دل انگیزی از محمد تقی بهار، ملک الشعراء، در آمیخته که از این میان دو تصنیف او، بهار دلکش و نگار بی خبر، هر دو در ماهور، شهرت پایدار پیدا کرده و باتنظیم ها و صداهای مختلف به اجرا درآمده است.
متن بهار در تصنیف دوم رنگ و بوی اعتراضی نیز دارد.البته درویش به کار سیاسی، اجتماعی گرایش نداشت با این همه چند قطعه متعهدانه در کارنامه خود دارد.
از جمله در نگار بی خبر که با حال و هوای عاشقانه آغاز می شود ولی در میانه گریز به صحرای کربلا می زند.نمی توان گمان کرد که درویش حرف هائی چنین آشکار را دریافته نباشد، بلکه می توان بر آن بود که فضای سنگین انقلابی سرانجام تردید و ملاحظه او را نیز شکسته است:
زمن نگارم خبر ندارد/ به حال زارم نظر ندارد
خبر ندارم من از دل خود/ دل من از من خبر ندارد
امان از این عشق، فغان از این عشق که غیر خون جگر ندارد
کجا رود دل که دلبرش نیست/ کجا پرد مرغ که پر ندارد
دو سه بیت که می گذرد تصنیف به سوی اعتراض می رود:
همه سیاهی، همه تباهی/ مگر شب ما سحر ندارد
بعد به این نتیجه می رسد که
جز انتظار و جز استقامت/ وطن علاج دگر ندارد…
روح الله خالقی آفریده های درویش خان را از لحاظ ملودی بسیار سلیس و روان و از جهت ساختاری مطابق قواعد و اصول تشخیص داده است: “با آن که او از علم ترکیب اصوات موسیقی سررشته نداشته، به یاری ذوق سلیم به خوبی از عهده این کار برآمده است.
خالقی سپس می افزاید: “درویش مثل آهنگسازان این دوره نبوده که بنشیند و روزی چند آهنگ بسازد.تمام ساخته های او از ۲۲ قطعه تجاوز نمی کند.پیداست که با کمال دقت می ساخته و مکرر می نواخته و به کمک ذوق لطیف به تدریج حشو و زوائد را حذف می کرده و به اصطلاح اهل فن آهنگ ها را شسته و رفته از کار در می آورده است.”پایان راه
تنها زندگی و هنر غلامحسین درویش نبود که با شگفتی ها درآمیخته بود.مرگ زودرس نیز غیر معمول به سراغ او آمد.در شب چهارشنبه دوم آذرماه ۱۳۰۵ نود سال پیش در بازگشت از یک میهمانی درشکه اش با یکی از کامیون های اندک شمار تهران آن روزگار تصادف کرد.درویش به بیرون پرتاب شد و جان به جان آفرین سپرد.به این ترتیب دفتر زندگی مردی نابهنگام بسته شد که موسیقی ملی امروز ما سخت به او و نوآوری هایش مدیون است.
چند روز پس از این حادثه غم انگیز، علینقی وزیری مجلس یادبودی برای او در مدرسه موسیقی خود بر پا کرد که با مجالس مشابه تفاوت داشت.وزیری به جای ناله و ندبه، با موسیقی یاد درویش را گرامی داشت.خود تار را برگرفت و یکی دو قطعه از آفریده های او را نواخت و در پی آن سخنانی در اهمیت حضور او در جامعه موسیقی ایران بیان کرد.بعد نوبت به حسین گل گلاب شاعر، سراینده و استاد دانشگاه رسید که شعری را که در رثای درویش سروده بود، بخواند.
شماری از دولتمردان آن روزگار از جمله چهار تن از وزیران در این مجلس یادبود شرکت جسته بودند.یادبود هنرمندی که دوست شاعرش ایرج میرزا پیش از آن قدر او را چنین ارزیابی کرده بود:
تار نهم در کف درویش خان/ تا بدمد در مرده جان
https://mohammadhossein.tebyan.net/post/39
موسیقی ایرانی
  در میان موسیقی دانان صد سال اخیر غلامحسین درویش معروف به '''درویش خان''' از جهاتی خاص ، یکتا و منحصر به فرد می باشد. مهمترین ویژگی او پیش درآمدها و رنگهای ساخته اوست به طـرزی که اولاً بر پایـه ی سنت قدیم موسیقی ایران است و ثانیاً بدون تحریف ، موجبات پیشرفت موسیقی ایران را فراهم آورد.
غلامحسین فرزند حاج بشیر طالقانی به سال 1251 در تهران متولد شد. به سبب علاقه به موسیقی از کودکی در دسته ی موزیکچی های ملیجک و کامران میرزا ، نوازنده ی طبل کوچک بود و در همان جا با مقدمات موسیقی آشنا گردید. پس از یک دوره آموزش سه تار نزد پدر به مجلس بزرگترین نوازنده ی تار آن زمان « آقا میرزا حسینقلی » رفته و بهترین شاگرد او شد. در آن زمان هنرمندان برای حفظ موقعیت اجتماعی و تأمین معیشت خویش ، دربار سلاطین و امرا را پایگاه خود قرار می دادند. درویش خان نیز چنین کرد و در همانجا با مردان معروف و موسیقیدانان و هنر دوستان آن زمان آشنا شد. سپس به دربار شجاع السلطنه ، پسر مظفرالدین شاه ، راه یافت و جزو نوازندگان مخصوص وی شد ، اما درآمد وی در آنجا کفاف مخارجش را نمی داد و مجبور شد دعوت دیگر بزرگان را برای نوازندگی بپذیرد. بعد از یک برخورد کوتاه با دستگاه جبّار شجاع السلطنه که با وساطت کمال السلطنه ( پدر صبا ) به خیر گذشت ، در پس این اتفاق وی از اربابش خواست که که کناره گیری اش را از آن دستگاه بپذیرد. ولی این درخواست با عکس العملی تند مواجه شد و درویش خان از ترس جان خویش ، در مملکتی که هر کس به اتکای زور و قدرت خود هر کاری که می خواست می کرد به سفارت انگلیس پناه برد.
شخصیت متین و هنر قابل توجه درویش خان سفیر انگلیس را که در آن زمان سلطان بی تاج و تخت ایران بود بر آن داشت که با نوشتن نامه ای به شاهزاده ی مستبد ، سند آزادی درویش را بگیرد . از این پس او با اشتیاق بیشتری به کار تدریس پرداخت و به لحاظ روحیه ی خاص خویش ، به گروه انجمن اخوت و مریدان صفاعلی ظهیرالدوله درآمد. وی در کنسرتهای انجمن اخوت همیشه ریاست گروه را بر عهده داشت و با تکنوازی های خود ، مجلس را به شور می آورد.
به زودی به عنوان مشهورترین نوازنده پس از میرزا حسینقلی و میرزا عبداله در بین هنر دوستان شهرت یافت. اخلاق بسیار پسندیده و روح پاک و پر عاطفه ی وی (که هنوز هم ضرب المثل است) نیز در این حسن شهرت موثر بود.
درویش خان به همراه هنرمندانی چون سیّد حسین طاهرزاده (خواننده)، ابوالحسن خان اقبال السلطنه قزوینی معروف به اقبال آذر (خواننده)، عبداله خان دوامی (نوازنده ی ضرب (تنبک) و تصنیف خان)، باقر خان (نوازنده ی کمانچه)، رضا قلی خان تجریشی (نوازنده ی ضرب و تصنیف خان) و مشیر همایون شهردار (نوازنده ی پیانو)، اکبر خان رشتی (نوازنده ی فلوت)، میرزا اسداله خان (نوازنده ی سنتور) و حسین هنگ آفرین (نوازنده ی ویلون و سه تار) در دو نوبت برای ضبط صفحه به خارج سفر کرد.
صفحات معدودی که از آن دوران به یادگار مانده است ، از بهترین نمونه های موسیقی سنتی و صحیح ایران است که عالمی از زیبایی و کمال هنری در آنها شنیده می شود. از میان صفحاتی که در آنها به تنهایی تار نواخته « بیداد همایون » معروف ترین است.
درویش خان در بین نوازندگان عصر خود از خصوصیات بسیار بالاتر و والاتری برخوردار بود. شخصیت خود و همکاران و هنرش را بسیار گرامی می داشت و با رفتار خود آبروی از دست رفته ی موسیقی را در آن دوران احیا می کرد.
درویش خان اولین کلاس موسیقی را برای خانمها دایر کرد و خواهرش در آنجا تار می زد. عایدات کنسرتهایش بیشتر وقف مردم بلادیده و مصیبت زده ی روزگار خود بود. از جمله برگزاری کنسرت برای جمع آوری اعانه به منفعت قحطی زدگان روسیه ، کنسرت به نفع ایتام بی بضاعت مدارس و کنسرت به نفع بازماندگان حریق بازار تهران. با اینکه خود نیز وضع زندگی مرتبی نداشت و حتی به خاطر عسرت و تنگدستی مجبور شد که در اواخر عمر ، خانه ی مسکونی خود را نیز بفروشد.
در اواخر عمر کنسرتهای وی با در گراند هتل با کسان دیگری نیز همراه شد ، از جمله؛ عارف قزوینی (تصنیف ساز ، شاعر و خواننده) ، حاجی خان ضرب گیر معروف به عین الدوله ای (مشهور ترین نوازنده ی ضرب و خواننده ی تصنیف در آن دوران)، حسین خان اسماعیل زاده (استاد کمانچه)، ابراهیم منصوری و رضا محجوبی (نوازندگان ویلون)، مرتضی محجوبی (نوازنده جوان پیانو در آن سال ها) و رکن الدین مختاری. در کنسرتها اکثراً ساخته های درویش ، عارف و رکن الدین خان اجرا می شد. از شاگردان خوب او می توان ؛ مرتضی نی داوود ، موسی معروفی ، ابوالحسن صبا ، ارسلان در گاهی و عبداله دادور (قوام السلطان) را نام برد. درویش خان در شب چهارشنبه ، دوم آذر ماه سال 1305 در سن 54 سالگی در اثر تصادف درشکه با اتومبیل و ضربه ی سر ، جان سپرد.
در محافل موسیقی مطبوعات مترقی آن زمان از او تجلیل شایسته به عمل آمد و کلنل علینقی وزیری در مدرسه عالی موسیقی با همکاری ارکستر مدرسه خود و با یاری ابوالحسن صبا و دکتر حسین گل گلاب ، مجلس یادبودی به خاطر او ترتیب داد و خدمات وی را تجلیل کرد. از درویش خان فرزندی به نام قمر الملوک درویشی باقی ماند (حاصل ازدواج او در شیراز) که در سال 1352 فوت کرد ، مقبره ی وی در گورستان ظهیر الدوله است.
همشهری آنلاین
=== زندگینامه: غلامحسین درویش‌خان (۱۲۵۱-۱۳۰۵) ===
فرهنگ > هنر - همشهری آنلاین:
غلامحسین درویش معروف به درویش خان در سال ۱۲۵۱ خورشیدی در تهـران مـتولد شد. پـدرش حاجی بشیر اهل طالقان و مادرش از ترکمانان تکه بود.
علت شهرت وی به درویش خان هم به این نکته باز می‌گشت که پدرش هـنگـام صـدا زدن فـرزندش همیشه از لفظ «درویش» استـفاده می‌کرد وهـمین نام بعـدها به عـنوان نام خانوادگی غـلامحسین برگزیده و او به درویش خان یا غـلامحسین خان درویش معـروف شد.
 درویش خان دوران کودکی را در خانوادهً دولتـشاهی گذراند و در هـمین خانه مادر خود را از دست داد. پـدرش که کمی با موسیقی آشنا بود و سه تار می نواخت، غلامحسین را در ده سالگی به شعـبه موسیقی مدرسه نظام، وابسته به دارالفنون ،سپرد که به سرپرستی موسیو لومر فرانسوی ایجاد شده بود. 
غلامحسین در آنجا خط موسیقی و نواختـن شیـپـور و طبل کوچک را فرا گرفت. پس از مدرسه، ابـتدا نـزد داود کلیمی تارزن رفت تا مشق تار کند. پس از مدت کمی آموزش از استاد خود گوی سـبقـت را ربود و به مرتبه عالی نوازندگی دست یافـت؛ اما حضور در جلسات درس استاد بی بدیل تار آن زمان، یعنی  آقا میرزا حسیـنقـلی او را به دنیای دیگری کشاند.  هـمچنین آشنایی با برادر بزرگتر آقا میرزا حسینقلی، میرزا عبدالله نوازنده تار و سه تار، به کار او غنای بـیشتری بخشید.
درویش چندی در دسته موسیقی عزیزالسلطان و سپس در دسته موسیقی کامران میرزا نایب السلطنه، نوازندگی طبل را بر عهده داشت. کار درویش در آن سن و سال نوجوانی چنان مورد استقبال ناصرالدین شاه قرار گرفته بود که او را  تارچی خطاب می‌کرد.  مهـارت درویش در نوازندگی موجب شد تا او پس از مرگ ناصرالدین شاه (1313 قـمری) به دستگـاه شعـاع السلطنه پسر مظفرالدین شاه ،والی فارس، دعوت شود. 
در سفر اول به شیراز، به اصرار شعـاع السلطنه، با دخـتر  مستـشار نظام  که در فارس اقامت داشت، ازدواج کرد. حاصل این پـیوند دو دخـتر بود، که اولی در سن 16 سالگی دیده از جهـان فـروبست، و دخـتر دوم با نام  فـخـر تـنهـا فرزند درویش شد.
چندی بعدرابطه صمیمی میان درویش و شعاع‌السلطنه به هم خورد. چرا که از سویی درویش از اینکه، هـمواره در پـناه دستگـاه شعاع السلطنه باشد ناراحت بود و طبع آزاده‌اش رهایی از این بند را آرزو داشت و از دیگر سو شعاع‌السلطنه، برآشفته می‌شد از اینکه نوازنده خاص او در مجالس اشخاص دیگـر، حضور می یافت. 
در نتیجه چنین نگاه بود که هنگام بازگشت شعاع‌السلطنه به فارس، درویش از رفـتن با او سرباز زد. این سرپیچی سبب شد تا از سوی شاهزاده دستور قطع انگشتان این نوازنده نامی صادر شود. اما درویش خان به مدد یکی از دوستانش از این مصیبت رهایی یافت.
پس از این اتفاقات درویش به برگزاری کلاسهای درس برای علاقه‌مندان به موسیقی و تار و سه تارنوازی همت گماشت. وی دراین دوره به گروه اخوان‌الصفا و دیدگاه‌های آنها نزدیک شد و منش و روش آنها را برگزید و به ظهـیرالدوله «تـنهـا مرکز صوفیگری موسیقی پـرور» آن زمان سرسپرد. درویش با تشکیل ارکستر موسیقی «انجمن اخوت» و اجرای کنسـرت‌های عمومی که سرپرستی آنها را خود به عهده داشت، در جـهـت هـر چه مردمی‌تر کردن موسیقی ایران و کمک و یاری به مستـمندان و بلادیدگـان گـام برداشت.
کـنسرت برای جمع آوری اعانه به نـفع قحطی زدگـان روسیه، کـنسرت برای ایجاد مدرسه فرهنگ، کنسرت به نفع حریق زدگـان آمل، کـنسرت برای بازسازی خرابـیهای آتـش سوزی بازار و نیز کـنسرت برای غـارت شدگـان ارومیه، از جـمله تلاشهای او به شمار میرفت.
«یا پـیر جان» تـکـیه کـلام درویش بود، او به هـمه از روی صفا «یا پـیر جان» می‌گفت. بعدها همین سه کلمه یکی از القاب درویش خان شد.
درویش خان در نوازندگی دستی چیره و تکنیکی منحصر به فرد و در نواختن تار و سه تار به یک اندازه مهارت و توانایی داشت. از مضرابی قـوی و در عـین حال شفاف برخوردار بود وزیرهایش پی در پی، شمرده و پـخـته بود و پـنجه‌اش روی ساز نرم و لطیف حرکت می‌کرد. قدرت او در نوازندگی چنان بود که شنوندگان سازش از تعـجب، غالباً ساکت و خاموش می‌شدند. استحکام و زیـبایی آثـارش، نشان از نبوغ سرشار و پـشـتوانه صحیح موسیقی کلاسیک در ذهن او داشت.
درویش از نبوغی خاص نیز بهره می‌برد و همین نبوغ سبب شد تا برخی از فرم‌های موسیقی ایرانی را ابداع کند که از جمله آنها می‌توان به تـثـبـیت رنگ و ابداع درآمد و افـزودن سیم ششم به تار اشاره کرد.
صفحات به جا مانده از این استاد فقـید به خوبی میزان مهـارت و تـوانایی‌های او را نشان می‌دهد.  صفحاتی که با هنر نمایی استادان نامور موسیقی ایرانی مانـند سید احـمدخان، سید حسین طاهرزاده، اقـبال السلطان، عـبدالله دوامی، رضاقـلی خان تـجـریشی، باقـرخان رامشگـر، مشیر همایون شهـردار، حسین‌خان هنگ آفـرین، اکبر خان رشـتی و میرزا اسدالله خان پر شده است.
صفحه «بـیداد همایون » که با پـیانو  مشیر همایون شهـردار همراه است از نمونه‌های برجسته ای است که پـنجه شیرین و مضراب روان آن استاد فـقـید را بیان می کند.
درویش در اواخر عـمر کـنسرتـهـای دیگری نیز با حضور هنرمندانی چـون، عـارف قـزوینی، حاجی خان ضرب گـیر، حسین خان اسماعیل‌زاده، ابـراهیم منصوری، رضا محجوبی و رکن‌الدین خان مختاری در گراند هتل اجرا کرد.
شمار شاگردان درویش‌خان بسیار بود، ولی تنها چـند تن از آنها به پـیشرفت و شهرت رسیدند. او به شاگردانی که موفق به طی دوره مخـتلف درسش می‌شدند، نشانی به شکـل تـبرزین هدیه می‌کرد، که از مس و نـقره یا برای شاگردان سطوح عالی، طلا بود.
از شاگردان او که موفـق به دریافـت تـبرزین طـلا شدند، می توان از مرتضی نی داوود، ابوالحسن صبا، موسی معـروفی و سعـید هـرمزی نام برد. شاگردان دیگـر او که مسـتـقـیـم یا غـیر مسـتـقـیم از او کسب فـیض کردند، عبارتـنداز: حسیـنعلی غـفاری، شکری (ادیب السلطنه)، علی محمد صفایی (سازنده سه تار)، عبدالله دادور (قـوام السلطان)، حسین سنجری، ارسلان درگاهی و نورعلی برومند.
درویش خان  شیـفته گل و گیاه بود و در حیاط خانه‌اش گلهای رنگارنگ بـسیاری داشت، که هـمه را به دست خود پـرورش داده بود.
مرگ درویش خان  شب چهـارشنبه 2 آذر 1305 بر اثـر تصادف رخ داد. زمانی که وی درگذشت روزنامه‌ها نوشتند تار مرد. پیکر درویش در ظهیر الدوله نزدیک امامزاده قاسم دفن شد و بر سر مزار وی این ابیات نوشته شده است.
درویش اگر از این جهان رفت
مشنو که فـقیر و ناتوان رفت
درویش هـنرور زمان بود
استاد هـنرور زمان رفت
فریاد ز بوستان برآمد
کان بلبل خوش ز بوستان رفت.
۱٬۰۴۸

ویرایش

منوی ناوبری