کاربر:Hossein/14021030صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۲۱۰: خط ۲۱۰:


=== قفس و تابوت ===
=== قفس و تابوت ===
«قیامت»، «قبر»، «تابوت»، «قفس»، «جعبه» و «قرنطینه» از جمله ضد انسانی‌ترین شکنجه‌ها و خشونت‌های اعمال شده، علیه زندانیان در سال‌های نخست دهه ۶۰ توسط جمهوری اسلامی در زمان خمینی در زندان قزل‌حصار بود. این شیوه شکنجه که می‌توان آن را یکی از مخوف‌ترین شکنجه‌های ابداعی در تاریخ سرکوب و جنایت علیه بشریت نامید، توسط (حاج داود رحمانی) زندانبان زندان قزل‌حصار از مهر سال ۶۲ تا تیر سال ۶۳ بر زندانیان به اصطلاح سر موضع زندان قزل‌حصار اعمال شد.<ref name=":8">[https://www.radiofarda.com/a/b18-commentary-on-solitary-comfienment/24745859.html رادیو فردا-تابوت‌ها؛ شکنجه‌ای فراتر از سلول انفرادی]</ref>
==== انتقال به تابوت ====
زندانی سیاسی نسرین و. می‌گوید:
یک روز در اواخر شهریور بود که به ما گفتن برای انتقال آماد باشید. بیرون آمدیم و باید چشم بند می‌زدیم. ما را ابتدا با فاصله از هم قرار دادند و با لگد پوتین یکی یکی مجبور می‌کردند که از اون راهرو عبور کنیم. به محض ورود در راهرو که تاریک هم بود، پاسدارانی که در دو طرف اون راهرو آماده ایستاده بودند، به ناگهان با ضربات کابل به سر و صورت و بدن ما حمله می‌کردند تا از اون طرف راهرو بیرون برویم. خلاصه ما را یکی یکی در داخل تابوت‌ها نشاندند.<ref name=":8" />
==== ساختار تابوت ====
تابوت‌های ساخته شده توسط حاج‌داود، ویژگی‌های زیر را داشت:
- «تابوت»ها، جعبه‌های ساخته شده از تخته نئوپان بودند.
- تابوت‌ها به‌طور موازی در کنار هم قرار داشتند.
- این جعبه‌ها، همانند تابوتی بدون سقف بودند.
- تابوت‌ها ابعادی به طول تقریباً دوم‌تر، عرض و ارتفاع کمتر از یک متر داشتند.
- یک طرف جعبه نیز برای ورود به درون جعبه باز بود.
- زندانیان سیاسی با چشم‌بند داخل این «تابوت»ها به طور زیگزاگی نشانده شده بودند.
- کف تابوت از یک لایه پتو سربازی پوشیده شده بود.<ref name=":8" />
==== مجریان این شکنجه ====
علاوه بر پاسداران و بازجویان، توابین از همکاران اصلی این جنایت در کنار حاج داود بودند تا تجسمی واقعی از حضور در جهنم را در جلوی چشمان زندانیان زنده کنند. آنان به طور شیفتی در تمام ساعت شبانه روز در پشت سر زندانیان کشیک می‌دادند.
حاج داود در طول شبانه روز، مکرر به تابوت‌ها سرکشی می‌کرد. نه تعداد دفعات و نه زمان ورود او قابل پیش‌بینی نبود.<ref name=":8" />
==== نحوه اجرای این شکنجه ====
زندانی از ساعت ۷ صبح تا ۹ شب چهار زانو در جای خود با چشم‌بند باید می‌نشست. او حق دراز کشیدن و حتی دراز کردن پایش را نداشت.
باید از ساعت ۹ شب تا ۶ صبح هم دراز می‌کشید یا می‌خوابید. بیشتر افراد به محض اینکه ساعت ۹ می‌شد، در واقع از شدت خستگی بی‌هوش می‌شدند.
زندانی حق حرف زدن، سرفه کردن، ناله کردن، زدن قاشق به ظرف غذا را نداشت.
زندانیان موظف بودند در تمام مدت شبانه روز از چشم بند استفاده کند حتی در موقع خواب.
اگر کسی چشم‌بند خود را حتی کمی بالا می‌کشید، بلند حرف می‌زند، بیش از مدت تعیین‌شده در توالت یا حمام می‌ماند، یا در هنگام رفت و آمد به تخته‌های کنار می‌خورد یا صدایی از خودش در می‌آورد و خلاصه به هر طریقی سرپیچی از مقررات خشن و غیرانسانی آنجا می‌کرد، در اولین بازدید توسط تواب شیفت به حاجی رحمانی، گزارش داده می‌شد. حاج داود،... رئیس زندان قزل‌حصار (با قد نزدیک به ۱۹۰ به بالا و وزنی حداقل بالای ۱۲۰ کیلوگرم) در حالی که زندانی بر روی زمین با چشم‌بند و پشت به او نشسته بود، با کابل و پوتین سربازی به او حمله‌ور می‌شد.<ref name=":8" />
==== توالت و حمام در تابوت ====
زندانی حق رفتن به توالت را نداشت تا نوبتش برسد. مخصوصاً برای هر نفر ۱۰ دقیقه پیش بینی کرده بودند. اگر زندانی دیر می‌کرد در نتیجه نفرات بعدی دیر‌تر نوبتشان می‌شد. در نتیجه همه سعی داشتند برای اینکه زود‌تر نوبت به سایرین و یا هم بندی‌های بیمار برسد، تندتند همه کار‌هایشان را در این مدت کوتاه انجام بدهند. توالت رفتن، شستن دست و صورت، شستن ظرف و یا لباس زیر برای زندانیان دختر.
نوبت حمام هم هفته ایی یکبار به همین ترتیب به نوبت در ۱۰ دقیقه برای هر زندانی باید انجام می‌گرفت. اگر کسی سر یا تنش هم کف صابونی بود باید سر ۱۰ دقیقه بیرون می‌آمد. زندانی علاوه بر حمام کردن باید در همین مدت زمان هم لباس‌هایش را می‌شست.
به دلیل زیاد بودن افراد زندانی در تابوت‌ها، ممکن بود نوبت حمام و یا توالت به بعضی‌ها در شب برسد. توابین با خشونت فرد زندانی را بیدار می‌کردند و وادار می‌ساختند که به توالت و یا حمام برود. اگر کسی در خارج از نوبت، نیاز به توالت داشت، باید بار‌ها دست خود را بلند می‌کرد و‌‌‌ همان طور بالا نگه می‌داشت تا بالاخره خارج از نوبت برود و اگر کوچک‌ترین اعتراضی می‌کرد، گزارش او به حاج داود داده می‌شد.<ref name=":8" />
==== شکنجه‌های صوتی ====
در تمام طول روز آیات قرآن و در وعده‌های نماز، صدای اذان و سپس انواع دعاهای بعد از آن با صدای بلند پخش می‌شد. در سایر مواقع نوحه با حال و هوای جنگ از آهنگران و کویتی‌پور و یا سخنرانی‌های محمدتقی مصباح با کلامی... گوش نواز زندانی نشسته در تابوت بود. گاهی مصاحبه‌های نمایشی افراد بریده و ابراز ندامت و پشیمانی آنان با کلام و حال و هوایی غیرعادی پخش می‌شد. خلاصه در تمام طول روز و در ساعت بیدار باش، روان انسان در بند کشیده شده با شکنجه‌های صوتی جیره‌بندی شده بود.<ref name=":8" />
==== شکنجه شده تابوت ====
نسرین و. : یکی از‌‌‌ همان روز‌ها، زهره... ناگهان از پشت به من حمله‌ور شد و با لگد به پهلو و کمر من زد. از شدت درد بی‌اختیار با صدای بلند به او اعتراض کردم که چرا این کار را می‌کنی؟. او گفت برای اینکه با بغل دستی خودت حرف می‌زدی. خلاصه همین موضوع را بهانه کرد و شب به حاجی رحمانی گزارش داد. او هم که دل پری از من داشت با کابل به جان من افتاد و به شدت من را تنبیه کرد. یکی دو تا از ضربات کابل به چشمم اصابت کرد که به مدت سه ماه قدرت بینایی خودم را از دست دادم. تمام ناخن‌های دستم از اصابت شلاق متورم شد و یکی یکی افتاد. به شدت وزن کم کرده بودم. وقتی نوبت رفتنم به دستشویی می‌رسید، به محض بلند شدن از جایم سرم گیج می‌رفت یا جهتم را تشخیص نمی‌دادم و به جای اینکه برگردم به عقب، به طرف جلو می‌رفتم و در نتیجه چندین بار سرم به دیوار روبه‌رو خورد و با حالت ضعف به زمین افتادم. یک بار هم در توالت به زمین افتادم. یکی از توابین با دیدن چهره من شروع به جیغ زدن کرد و به کمک تواب دیگر مرا به بیرون کشاندند.<ref name=":8" />
با صدای سرفه از شنیدن صدای سرود انترناسیونال در فیلم سینمایی همدیگر را خبر کردیم. توانبین با اعتراض و «''خفه شید خفه شید''» ما را ساکت کردند. شب که حاجی رحمانی آمد همه ما را به یک سری شلاق حسابی مهمان کرد. او کابل را با تمام قدرت بالای سرش برد و روی سر من فرود آورد. جوری که بلافاصله بوی خون را تو دماغ خود حس کردم.<ref name=":8" />


=== حجم زیاد زندانی یک شکنجه ===
=== حجم زیاد زندانی یک شکنجه ===
۱٬۰۶۸

ویرایش