۲٬۸۷۷
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
وی در بخشهای مصاحبههای خود در این رابطه میگوید:<blockquote>«شهریور ۵۰ مجاهدین دستگیر شدن من تقریبا یک سال بعد تیرماه ۵۱ برگشتم از زندان کرمانشاه به زندان قصر تو تهران. اومدم دیدم که این زندان زندان دیگری است...اون دوستان قبلی مون از اینکه من برگشتم خوشحال بودن، بعدا فهمیدن که من با خمینی سر و کاری ندارم. که از این البته خوششون نمی اومد... حرفی نداشتن که به من بزنن. سطحشون معلوم بود چی بود. افرادی مثل عسکر اولادی، لاجوردی و مهدی عراقی و ...من دنبال یه چیز جدیدی بودم که جواب منو بده. مبارزه انقلاب، تشکیلات، سازماندهی، همین چیزی که مجاهدین میگن ایدئولوژی. یعنی یه جهان بینی داشته باشیم که جواب بده»</blockquote>عباس مدرسیفر در زندان از اعضای مؤتلفه فاصله گرفت.وی در این رابطه میگوید:<blockquote>«وقتی از تبعید برگشتم ۱۱ تیرماه ۱۳۵۱ بود ۴ سال و نیم در زندان کرمانشاه بودم. برای معالجه آمدم تهران و زندان قصر که قبلش هم ۳ سال اونجا بودم و دنبال این بودم که زودتر زندانو تموم کنم برم. حالا اومدم کسانی رو می دیدم که دانشگاه رفتهاند، مبارز هستند. توی زندان هم ۲۴ ساعشتون مبارزه است. .اون روزی رو که رسیدم به مجاهدین احساس می کنم خدا بهشتو آورده اینجا من دنبال تئوری مبارزه بودم ما که خبر نداشتم همینطوری راه افتادیم دنبال خمینی اما اینکه نشد مبارزه ! ... حالا فهمیدیم مبارزه اینیه که مجاهدین می کنن»</blockquote> | وی در بخشهای مصاحبههای خود در این رابطه میگوید:<blockquote>«شهریور ۵۰ مجاهدین دستگیر شدن من تقریبا یک سال بعد تیرماه ۵۱ برگشتم از زندان کرمانشاه به زندان قصر تو تهران. اومدم دیدم که این زندان زندان دیگری است...اون دوستان قبلی مون از اینکه من برگشتم خوشحال بودن، بعدا فهمیدن که من با خمینی سر و کاری ندارم. که از این البته خوششون نمی اومد... حرفی نداشتن که به من بزنن. سطحشون معلوم بود چی بود. افرادی مثل عسکر اولادی، لاجوردی و مهدی عراقی و ...من دنبال یه چیز جدیدی بودم که جواب منو بده. مبارزه انقلاب، تشکیلات، سازماندهی، همین چیزی که مجاهدین میگن ایدئولوژی. یعنی یه جهان بینی داشته باشیم که جواب بده»</blockquote>عباس مدرسیفر در زندان از اعضای مؤتلفه فاصله گرفت.وی در این رابطه میگوید:<blockquote>«وقتی از تبعید برگشتم ۱۱ تیرماه ۱۳۵۱ بود ۴ سال و نیم در زندان کرمانشاه بودم. برای معالجه آمدم تهران و زندان قصر که قبلش هم ۳ سال اونجا بودم و دنبال این بودم که زودتر زندانو تموم کنم برم. حالا اومدم کسانی رو می دیدم که دانشگاه رفتهاند، مبارز هستند. توی زندان هم ۲۴ ساعشتون مبارزه است. .اون روزی رو که رسیدم به مجاهدین احساس می کنم خدا بهشتو آورده اینجا من دنبال تئوری مبارزه بودم ما که خبر نداشتم همینطوری راه افتادیم دنبال خمینی اما اینکه نشد مبارزه ! ... حالا فهمیدیم مبارزه اینیه که مجاهدین می کنن»</blockquote> | ||
== | == عباس مدرسیفر پس از انقلاب == | ||
عباس مدرسیفر پس از ۱۴ سال در آبان ۱۳۵۷ از زندان آزاد شد. اغلب اعضای مؤتلفه پیش از آن با «شاهشاها سپاس» و درخواست عفو از زندان آزاد شده بودند. پس از آزادی عباس مدرسیفر آنها مجددا برای جذب وی اقدام کردند. | عباس مدرسیفر پس از ۱۴ سال در آبان ۱۳۵۷ از زندان آزاد شد. اغلب اعضای مؤتلفه پیش از آن با «شاهشاها سپاس» و درخواست عفو از زندان آزاد شده بودند. پس از آزادی عباس مدرسیفر آنها مجددا برای جذب وی اقدام کردند اما ناموفق ماندند. در آن زمان افرادي پايينتر از او در مؤتلفه مانند ابوالقاسم سرحدي زاده به وزارت كار رسیده بودند. | ||
<span dir="RTL"></span> | |||
عباس مدرسیفر پس از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ به زندگی مخفی روی آورد و فرماندهی چندین پایگاه و خانهی تیمی مجاهدین را در مقاطع مختلف بر عهده داشت. او از جمله توانست در یک درگیری مسلحانه هنگامی که یکی از خانههای تیمی به محاصره درآمده بود، محاصره را شکسته و از محل خارج شود. | |||
عباس مدرسی فر پس از آن به منطقه مرزی رفته و تا لحظه خروج مجاهدین از عراق در قرارگاههای ارتش آزادیبخش مواضع مسئولیت مختلفی را بر عهده داشت. | |||
عباس مدرسیفر در طول حیات خود در مصاحبههای مختلف با سیمای آزادی تجارب مبارزاتی شصت سالهی خود را بیان کرده که بارها از این تلویزیون پخش شده است. | |||
== درگذشت عباس مدرسیفر == | |||
عباس مدرسیفر در سال ۱۳۹۵ به آلبانی رفت و پنج سال بعد در بیمارستانی در این کشور درگذشت. یکی از همراهان وی در آخرین روزهای حیات عباس مدرسی فر در مورد سوالی که پرستار بیمارستان از وی پرسیده بود میگوید:<blockquote>«در آخرين روزهاي حيات اين قهرمان اين افتخار را داشتم كه در اي سي يو به دفعات كنارش باشم. يك پرستار بیمارستان به من گفت: از او سوال كن چیزی نياز دارد ؟ درد دارد ؟ در چه وضعيتی است ؟ </blockquote><blockquote>همين را از عباس قهرمان پرسيدم. او با سختي و بهشکل مقطع این چند جمله بیان کرد:</blockquote><blockquote>«به او بگو : من شخصا هيچ دردي ندارم و چيزي براي خودم هم نميخواهم، درد من بي عدالتي و فقدان آزادي مردم ايران است».</blockquote> | |||
== پیام تسلیت مریم رجوی == | |||
<blockquote>مریم رجوی پس از درگذشت عباس مدرسیفر درگذشت او را طی پیامی چنین تسلیت گفت:</blockquote><blockquote>«يار ديرين و 50 سالة مسعود، برادر بزرگوار و گرانقدرم، مجاهد کبیر عباس مدرسیفر، با ۶۰سال سابقه مبارزاتي در برابر شاه و شيخ رستگار و جاودانه شد. از نوجواني در زمان مصدق در گير و دار مسايل سياسي شده بود تا 20 سال بعد كه مجاهدين و مسعود را در زندان پيدا كرد. </blockquote><blockquote>درود به این رادمرد نستوه و استوار؛ با طولانی ترین سابقه رزم و پایداری در برابر دو دیکتاتوری، که از سال 41 در بازار تهران در آن شرایط مه آلود سیاسی و مبارزاتی در طلب آزادی و سعادت مردم و میهنش به پاخاست و دو سال بعد به زندانهای شاه افتاد. ۸سال بعد روحیه رزمنده و شورشگرش با عبور از بسا موانع او را در سال 1351 به مجاهدين و مكتب صدق و فدای حنیف پيوند داد و از آن پس در وفا و یاری با مسعود، پنجاه سال را در هفت وادی رنج و شکنجه و زندان بسر كرد. در رزم و جنگ بی امان با ارتجاع خمینی و استبداد دینی درصفوف مجاهدین و ارتش آزادی و شورای ملی مقاومت ایران ...</blockquote><blockquote>به راستی كه او از پرافتخارترین مجاهدان و پر سابقه ترين و مبارزترين رجال سیاسی تاریخ معاصر ایران است.</blockquote><blockquote>از ویژگیهای برجسته او این بود که مانند مجاهدان صدر اسلام و صدر مشروطه و مجاهدان بنیانگذار، بسیار متواضع، سرزنده، با ظرفیت و منشا امید، نور و نگاه به آینده روشن بود. از 1363 بسياري صحنه ها و آزمايشات و بزنگاهها را بياد دارم كه در آنها هر بار بدون اندكي ترديد و تأخير يكبار ديگر مسعود را انتخاب ميكرد. مسعود هم به راستي شيفته و ارادتمند او و صراحت و يكرنگي اش بود. اگر در جايي و كسي ايرادي ميديد با هيچكس تعارف نداشت و آنرا بيان ميكرد. روش و مشي او مايهگذاري و كار و زحمت و پرداخت بي چشمداشت بود. قبل از به قدرت رسيدن خميني مؤتلفه در زندان همگي از مجاهدين با تأكيد و غلظت بسيار ابراز هواداري ميكردند. اما مسعود ميگفت تنها كسي كه از آنها مجاهد شد و براي مجاهدين باقي ماند اين عباس بود. مرد خلوص و ايمان و پيوسته پر نشاط و جانفشان...مدرس ايستادگي و رادمردي و مجاهدت. </blockquote><blockquote>خوشا به سعادتش که قدرتپرستان و مرتجعان خمینیصفت را قاطعانه طرد کرد، در پرشکوهترین نبردهای مقاومت برای سرنگونی دشمنترین دشمن مردم ایران جنگید و شرافت و بزرگمنشی را بهکمال رساند. </blockquote><blockquote>این مجاهد صدیق و والا اکنون بهدیار رفیق اعلی پرکشیده و قرین رستگاری و سرفرازی است، اما سفر آزادی و راه درخشانی که رهرو نستوهش بود، ادامه دارد و رهروان مصمم و خستگیناپذیر مقصد پرشکوهی را که عباس مدرسی فر در پیاش بود، بهواقعیت خواهند رساند.</blockquote><blockquote>سلام بر او که با ایمان و ارادتی خالصانه، وصیت نامه اش را با کلامی از مولای متقیان علی عليه السلام درباره انسانهای والایی بهپایان برده است که خود در زمرة مصادیق آنها بود: آنها که کتاب آفرینش بهوجودشان برپاست، آنها که بهاحکام خدایی قیام میکنند، امیدوارتری از امید آنها نیست و بیمناکتری از آنچه در بیم آنند، وجود ندارد. </blockquote><blockquote>به مسئول شورا و اعضای شورا، به بستگان و نزديكان و همچنين به یارانش بخصوص در بازار تهران و به همرزمان مجاهدش در اشرف ۳ که مجاهد صدیق عباس مدرسی فر در آنها زنده و خروشان است، تسلیت میگویم. </blockquote><blockquote>نام او و مجاهدت پیگیر و خللناپذیرش که با دوری جستن بیامان از پلیدیهای زمانه ممتاز میشود، الهام بخش رزم آوران و شورشگراني است که برای آزادی ایران بپا خاسته اند.» </blockquote> | |||
== منابع == | |||
<blockquote></blockquote><span dir="RTL"></span> |