کاربر:Abbas/صفحه تمرین2: تفاوت میان نسخهها
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
ذر تهران به دانشگاه رفت و در رشته زبان فرانسه در سال ۱۳۵۱ لیسانس گرفت. همزمان به فعالبت زیر زمینی بر علیه حکومت شاه و رابطه با عناصر پیشرو و مترقی ادامه داد. در زمان [[انقلاب ضد سلطنتی|قیام ضد سلطنتی]] در تهران بود.<ref name=":3" /> | ذر تهران به دانشگاه رفت و در رشته زبان فرانسه در سال ۱۳۵۱ لیسانس گرفت. همزمان به فعالبت زیر زمینی بر علیه حکومت شاه و رابطه با عناصر پیشرو و مترقی ادامه داد. در زمان [[انقلاب ضد سلطنتی|قیام ضد سلطنتی]] در تهران بود.<ref name=":3" /> | ||
[[پرونده:جلیل گادانی به همراه شیخ عزالدین حسینی و یاسر عرفات.JPG|جایگزین=جلیل گادانی در کنار یاسر عرفات و شیخ عزالدین حسینی|بندانگشتی|جلیل گادانی در کنار یاسر عرفات و شیخ عزالدین حسینی]] | |||
== فعالیتها در دوران جمهوری اسلامی == | == فعالیتها در دوران جمهوری اسلامی == | ||
بعد از پیروزی [[انقلاب ضد سلطنتی]] از طرف [[حزب دموکرات کردستان ایران]] نماینده کردهای مقیم مرکز بود. او طبق گفته خودش در همان اوایل روی کار آمدن جمهوری اسلامی سه بار به [[روحالله خمینی|خمینی]] دیدار کرده است. خودش در این باره میگوید:<blockquote>«قبل از آن سه بار با آقای [[روحالله خمینی|خمینی]] در قم ملاقات کرده بودم. دوبار با هیات حزبی رفتیم. آقای [[عبدالرحمان قاسملو|دکتر قاسملو]] هم تشریف داشتند. ما یک روز قبل از رفراندم «جمهوری اسلامی آری یا نه» رفته بودیم. اساسنامه حزب دموکرات را به [[روحالله خمینی|خمینی]] دادیم و گفتیم مطالعه کنید و اگر نظری دارید بفرمایید تا در آن گنجانده شود. یعنی تا این حد حسن نیت نشان دادیم اما او تن به هیچ چیز نداد. بار دوم به خاطر جنگ نقده رفتیم تا بگوییم «جنگ را عوامل [[ساواک]]، شاه پرست و یک عده از خوانین منطقه به همراه آقایان ظهیرنژاد و حسنی برپا کردند، وگرنه ما خیال جنگ به هیچ وجه نداشتیم.» بار سوم هم به همراه دهقانانی که قبلا در تقسیم اراضی یک مقدار زمین به آنها رسیده بود به نزد آقای خمینی رفتم. خوانین چند منطقه میخواستند زمینها را از دست دهقانان در بیاورند. من آن زمان مسئول جمعیت کردهای مقیم مرکز بودم. پیشنهاد دهندهی تاسیس این جمعیت هم خودم بودم که بعد دوستان مرا به عنوان اولین مسئول انتخاب کردند. [[روحالله خمینی|خمینی]] گفت «دامادم را میفرستم. ما نمیگذاریم خونخوارها این کارها را بکنند.» البته بعد معلوم شد خونخوار خودش است.»<ref name=":3" /> </blockquote>در زمان فتوای جهاد خمینی در تابستان ۱۳۵۸ بر علیه کردها عدهای قصد داشتند در تهران جلیل گادانی را با چاقو ترور کنند که با اطلاع دوستان مخفیانه به پاوه رفت. او که خود شاهد وقایع روزهای ۲۰ تا ۲۸ مرداد ۵۸ و حمله چماقداران طرفداز جمهوری اسلامی و خمینی به دفاتر احزاب و گروههای مختلف از جمله [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین]] و [[سازمان چریکهای فدایی خلق ایران|فدائیان]] و [[حزب توده ایران|حزب توده]] بوده در بازگشت به مهاباد در میتینگی در ساختمان سازمان جوانان مهاباد که به مناسبت سی و چهارمین سالگرد تاسیس حزب دموکرات برگزار شد با توجه به وقایع تهران سخنرانی کرد و گفت: «به عنوان یک وظیفه تاکید میکنم حزب دموکرات کردستان با سوابق درخشانی که دارد به عنوان یک حزب مسئول باید تا حد امکان مردم را مسلح کند. چون حرکتهایی که من از این پاسدارها و مامورین جمهوری اسلامی چند روز قبل در تهران دیدم خیلی بدتر از آنی است که شاه در وقت خود میگفت «ارتجاع سیاه»، اینها به هر جایی که دموکراسی بخواهد در آن شکوفا بشود، حمله میکنند. اینها با هر نوع دمکراسی در تضاد هستند.»<ref name=":3" /> | بعد از پیروزی [[انقلاب ضد سلطنتی]] از طرف [[حزب دموکرات کردستان ایران]] نماینده کردهای مقیم مرکز بود. او طبق گفته خودش در همان اوایل روی کار آمدن جمهوری اسلامی سه بار به [[روحالله خمینی|خمینی]] دیدار کرده است. خودش در این باره میگوید:<blockquote>«قبل از آن سه بار با آقای [[روحالله خمینی|خمینی]] در قم ملاقات کرده بودم. دوبار با هیات حزبی رفتیم. آقای [[عبدالرحمان قاسملو|دکتر قاسملو]] هم تشریف داشتند. ما یک روز قبل از رفراندم «جمهوری اسلامی آری یا نه» رفته بودیم. اساسنامه حزب دموکرات را به [[روحالله خمینی|خمینی]] دادیم و گفتیم مطالعه کنید و اگر نظری دارید بفرمایید تا در آن گنجانده شود. یعنی تا این حد حسن نیت نشان دادیم اما او تن به هیچ چیز نداد. بار دوم به خاطر جنگ نقده رفتیم تا بگوییم «جنگ را عوامل [[ساواک]]، شاه پرست و یک عده از خوانین منطقه به همراه آقایان ظهیرنژاد و حسنی برپا کردند، وگرنه ما خیال جنگ به هیچ وجه نداشتیم.» بار سوم هم به همراه دهقانانی که قبلا در تقسیم اراضی یک مقدار زمین به آنها رسیده بود به نزد آقای خمینی رفتم. خوانین چند منطقه میخواستند زمینها را از دست دهقانان در بیاورند. من آن زمان مسئول جمعیت کردهای مقیم مرکز بودم. پیشنهاد دهندهی تاسیس این جمعیت هم خودم بودم که بعد دوستان مرا به عنوان اولین مسئول انتخاب کردند. [[روحالله خمینی|خمینی]] گفت «دامادم را میفرستم. ما نمیگذاریم خونخوارها این کارها را بکنند.» البته بعد معلوم شد خونخوار خودش است.»<ref name=":3" /> </blockquote> | ||
[[پرونده:جلیل گادانی همراه با مسعود رجوی و عبدالرحمان قاسملو.JPG|جایگزین=کاک جلیل گادانی به همراه مسعود رجوی و دکتر قاسملو|بندانگشتی|جلیل گادانی در کنار دکتر عبدالرحمان قاسملو و مسعود رجوی در مقر شورای ملی مقاومت ایران در پاریس]] | |||
در زمان فتوای جهاد خمینی در تابستان ۱۳۵۸ بر علیه کردها عدهای قصد داشتند در تهران جلیل گادانی را با چاقو ترور کنند که با اطلاع دوستان مخفیانه به پاوه رفت. او که خود شاهد وقایع روزهای ۲۰ تا ۲۸ مرداد ۵۸ و حمله چماقداران طرفداز جمهوری اسلامی و خمینی به دفاتر احزاب و گروههای مختلف از جمله [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین]] و [[سازمان چریکهای فدایی خلق ایران|فدائیان]] و [[حزب توده ایران|حزب توده]] بوده در بازگشت به مهاباد در میتینگی در ساختمان سازمان جوانان مهاباد که به مناسبت سی و چهارمین سالگرد تاسیس حزب دموکرات برگزار شد با توجه به وقایع تهران سخنرانی کرد و گفت: «به عنوان یک وظیفه تاکید میکنم حزب دموکرات کردستان با سوابق درخشانی که دارد به عنوان یک حزب مسئول باید تا حد امکان مردم را مسلح کند. چون حرکتهایی که من از این پاسدارها و مامورین جمهوری اسلامی چند روز قبل در تهران دیدم خیلی بدتر از آنی است که شاه در وقت خود میگفت «ارتجاع سیاه»، اینها به هر جایی که دموکراسی بخواهد در آن شکوفا بشود، حمله میکنند. اینها با هر نوع دمکراسی در تضاد هستند.»<ref name=":3" /> | |||
پس از وقایع پاوه و فتوای جهاد [[روحالله خمینی|خمینی]] برعلیه کردها در ۲۷ مرداد ۱۳۵۸ جلیل گادانی به کردستان رفت و پس از اعلام مقاومت از طرف [[حزب دموکرات کردستان ایران]] و گروههای کردی دیگر به عنوان یکی از مسئولان حزب دموکرات کردستان در مقاومت علیه جمهوری اسلامی شرکت داشت.<ref name=":3" /> | پس از وقایع پاوه و فتوای جهاد [[روحالله خمینی|خمینی]] برعلیه کردها در ۲۷ مرداد ۱۳۵۸ جلیل گادانی به کردستان رفت و پس از اعلام مقاومت از طرف [[حزب دموکرات کردستان ایران]] و گروههای کردی دیگر به عنوان یکی از مسئولان حزب دموکرات کردستان در مقاومت علیه جمهوری اسلامی شرکت داشت.<ref name=":3" /> | ||
خط ۵۵: | خط ۵۸: | ||
در سالهای بعد حزب دموکرات کردستان به عضویت [[شورای ملی مقاومت ایران]] درآمد و جلیل گادانی مدتی نماینده حزب دموکرات در شورای ملی مقاومت بود و اسناد و التزامات شورا را از طرف حزب امضا میکرد.<ref>[https://www.hambastegimeli.com/%DA%AF%D8%B2%D9%8A%D8%AF%D9%87-%D9%87%D8%A7/81229-%D8%AF%D8%B1%DA%AF%D8%B0%D8%B4%D8%AA-%DA%A9%D8%A7%DA%A9-%D8%AC%D9%84%DB%8C%D9%84-%DA%AF%D8%A7%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%85%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D9%86- درگذشت کاک جلیل گادانی از مبارزان دیرین و رهبران سیاسی کردستان ایران - سایت همبستگی ملی]</ref> | در سالهای بعد حزب دموکرات کردستان به عضویت [[شورای ملی مقاومت ایران]] درآمد و جلیل گادانی مدتی نماینده حزب دموکرات در شورای ملی مقاومت بود و اسناد و التزامات شورا را از طرف حزب امضا میکرد.<ref>[https://www.hambastegimeli.com/%DA%AF%D8%B2%D9%8A%D8%AF%D9%87-%D9%87%D8%A7/81229-%D8%AF%D8%B1%DA%AF%D8%B0%D8%B4%D8%AA-%DA%A9%D8%A7%DA%A9-%D8%AC%D9%84%DB%8C%D9%84-%DA%AF%D8%A7%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%85%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D9%86- درگذشت کاک جلیل گادانی از مبارزان دیرین و رهبران سیاسی کردستان ایران - سایت همبستگی ملی]</ref> | ||
کاک جلیل و شماری از همرزمانش در سال ۱۳۶۶ از حزب دموکرات بیرون آمدند و حزب دموکرات کردستان ایران رهبری انقلابی را در سال ۱۳۶۷ تأسیس کردند. حزب دموکرات کردستان ایران رهبری انقلابی در سال ۱۳۷۵ به فعالیتهای خود خاتمه داد و کاک جلیل به [[حزب دموکرات کردستان ایران]] بازگشت و بعد از انشعاب در حزب عضو [[حزب دموکرات کردستان (لادهران)|حزب دموکرات کردستان]] شد.<ref name=":0" /> | کاک جلیل و شماری از همرزمانش در سال ۱۳۶۶ از حزب دموکرات بیرون آمدند و حزب دموکرات کردستان ایران رهبری انقلابی را در سال ۱۳۶۷ تأسیس کردند. حزب دموکرات کردستان ایران رهبری انقلابی در سال ۱۳۷۵ به فعالیتهای خود خاتمه داد و کاک جلیل به [[حزب دموکرات کردستان ایران]] بازگشت و بعد از انشعاب در حزب عضو [[حزب دموکرات کردستان (لادهران)|حزب دموکرات کردستان]] شد.<ref name=":0" /> | ||
[[پرونده:دیدار جلیل گادانی با مسعود رجوی 2.JPG|جایگزین=دیدار کاک جلیل گادانی با مسعود رجوی در بغداد|بندانگشتی|دیدار جلیل گادانی با مسعود رجوی مسئول شورای ملی مقاومت ایران در بغداد]] | |||
== سوء قصد علیه گادانی توسط جمهوری اسلامی == | == سوء قصد علیه گادانی توسط جمهوری اسلامی == | ||
خط ۶۸: | خط ۷۲: | ||
=== ترور سوم === | === ترور سوم === | ||
زمان ترور سوم قبل از ترور دکتر صادق شرفکندی بود. وزارت اطلاعات ایران با یکی از اعضای سابق حزب به نام محسن رشید زاده که از حزب به خاطر دزدی اخراج شده بود ارتباط برقرار میکند. این فرد در سوئد زندگی میکرده و همسرش در ایران بوده است. وزارت اطلاعات با این حربه که اگر با آنها همکاری کند اجازه میدهند همسرش به نزد او بیاید او را وادار به همکاری میکند. رشید زاده موظف به زیر نظر داشتن جلیل گادانی بوده تا بتواند محلهای تردد و اقامت او را در سوئد شناسایی کرده و با تیم ترور همراهی کند. در روز موعود که کاک جلیل گادانی برای امور مربوط به حزب به سوئد رفته و در منزل یکی از دوستانش اقامت داشته تیم ترور به همراه رشید زاده محل او را شناسایی میکنند اما به دلیل اینکه اسحله همراه نداشتند محسن رشید زاده درمجل میماند تا مراقب باشد و تیم ترور برای آوردن اسلحه میروند. در این بین جلیل گادانی از آن خانه جابهجا میشود و رشید زاده متوجه این جابهجایی نمیشود. پس از بازگشت تیم ترور و مواجه شدن با این صحنه آنها رد گادانی را در شهر دیگری پیگیری میکنند که در آنجا نیز موفق یه ترور وی نمیشوند. | زمان ترور سوم قبل از ترور دکتر صادق شرفکندی بود. وزارت اطلاعات ایران با یکی از اعضای سابق حزب به نام محسن رشید زاده که از حزب به خاطر دزدی اخراج شده بود ارتباط برقرار میکند. این فرد در سوئد زندگی میکرده و همسرش در ایران بوده است. وزارت اطلاعات با این حربه که اگر با آنها همکاری کند اجازه میدهند همسرش به نزد او بیاید او را وادار به همکاری میکند. رشید زاده موظف به زیر نظر داشتن جلیل گادانی بوده تا بتواند محلهای تردد و اقامت او را در سوئد شناسایی کرده و با تیم ترور همراهی کند. در روز موعود که کاک جلیل گادانی برای امور مربوط به حزب به سوئد رفته و در منزل یکی از دوستانش اقامت داشته تیم ترور به همراه رشید زاده محل او را شناسایی میکنند اما به دلیل اینکه اسحله همراه نداشتند محسن رشید زاده درمجل میماند تا مراقب باشد و تیم ترور برای آوردن اسلحه میروند. در این بین جلیل گادانی از آن خانه جابهجا میشود و رشید زاده متوجه این جابهجایی نمیشود. پس از بازگشت تیم ترور و مواجه شدن با این صحنه آنها رد گادانی را در شهر دیگری پیگیری میکنند که در آنجا نیز موفق یه ترور وی نمیشوند. | ||
[[پرونده:کاک جلیل گادانی.JPG|جایگزین=کاک جلیل گادانی در دوران کهولت|بندانگشتی|کاک جلیل گادانی در دوران کهولت]] | |||
در این ماجرا رشید زاده خود تحت مراقبت پلیس امنیت سوئد بوده و تمام ترددات و مکالمات وی ضیط میشود. گادانی از این ماجرا اطلاع نداشته و پس از بازگشت از سوئد به کردستان عراق یکسال بعد، توسط تماسی از طرف یک فیلمساز سوئدی که فیلمی از این ماجرا ساخته بود از ماجرای نقشه ترور خویش آگاه میشود.<ref name=":3" /> | در این ماجرا رشید زاده خود تحت مراقبت پلیس امنیت سوئد بوده و تمام ترددات و مکالمات وی ضیط میشود. گادانی از این ماجرا اطلاع نداشته و پس از بازگشت از سوئد به کردستان عراق یکسال بعد، توسط تماسی از طرف یک فیلمساز سوئدی که فیلمی از این ماجرا ساخته بود از ماجرای نقشه ترور خویش آگاه میشود.<ref name=":3" /> | ||