کاربر:Khosro/صفحه تمرین محمد خاتمی: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷۱: خط ۷۱:


== سرکوب قیام ۱۸ تیر ۱۳۷۸، توسط محمد خاتمی ==
== سرکوب قیام ۱۸ تیر ۱۳۷۸، توسط محمد خاتمی ==
محمد خاتمی با شعار اصلاح‌طلبی، و با دادن وعده‌ی آزادی‌های سیاسی و اجتماعی وارد صحنه شده بود تا برای حکومت ولایت فقیه عمر بیشتری بخرد. ۲ خرداد ۱۳۷۶، تا ۱۸ تیر ۱۳۷۸، عمر دوران فریب‌کاری محمد خاتمی و باز شدن دست او به دست دانشجویان بود. خیزش دانشجویی ۱۸ تیر ۷۸ با اعتراضات دانشجویی و حمله نیروهای لباس شخصی و انتظامی به کوی دانشگاه تهران آغاز شد. در روزهای بعد دامنه اعتراضات دانشجویی در سطح شهر تهران گسترش یافت و ابعاد اجتماعی پیدا کرد. سرانجام این حرکت اعتراضی گسترده با ورود مستقیم سپاه پاسداران و بسیج، در ۲۳ تیر سرکوب شد. محمد خاتمی در مقام  رئیس جمهور و ریاست شورای عالی امنیت ملی فرمان ورود سپاه و بسیج برای سرکوب دانشجویان را داد.
محمد خاتمی با شعار اصلاح‌طلبی، و با دادن وعده‌ی آزادی‌های سیاسی و اجتماعی وارد صحنه شده بود تا برای حکومت ولایت فقیه عمر بیشتری بخرد. خیزش دانشجویی ۱۸ تیر ۷۸ با اعتراضات دانشجویی و حمله نیروهای لباس شخصی و انتظامی به کوی دانشگاه تهران آغاز شد. در روزهای بعد دامنه اعتراضات دانشجویی در سطح شهر تهران گسترش یافت و ابعاد اجتماعی پیدا کرد. سرانجام این حرکت اعتراضی گسترده با ورود مستقیم سپاه پاسداران و بسیج، در ۲۳ تیر سرکوب شد. محمد خاتمی در مقام  رئیس جمهور و ریاست شورای عالی امنیت ملی فرمان ورود سپاه و بسیج برای سرکوب دانشجویان را داد.


فیروزآبادی، رئیس پیشین ستاد کل نیروهای مسلح حکومت، در مورد سرکوب دانشجویان در قیام ۱۸ تیر ۷۸ گفته بود که دستور ورود سپاه و بسیج را محمد خاتمی صادر کرده است. این تصمیم شورای‌عالی امنیت ملی و تأیید رئیس‌جمهور بود. آن زمان جلوی خود بنده آقای روحانی با آقای خاتمی تماس گرفتند و گفتند وضع این‌گونه و جمع‌بندی این است و ایشان گفتند دیگر هر تصمیمی که گرفتید انجام دهید، از این به بعد هم همین‌طور خواهد بود.<ref>[https://fa.iranfreedom.org/%DB%B1%DB%B6-%D8%A2%D8%B0%D8%B1%D8%9B-%D8%B4%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D9%87-%D8%AE%D8%A7%D8%AA%D9%85%DB%8C-%D9%88-%D9%82%DB%8C%D8%A7%D9%85-%DB%B1%DB%B8-%D8%AA%DB%8C%D8%B1-%DB%B7%DB%B8-%D9%88-%D8%A7%D8%B9/ شعبده خاتمی و قیام ۱۸ تیر ۷۸ - سایت ایران آزادی]</ref>
فیروزآبادی، رئیس پیشین ستاد کل نیروهای مسلح حکومت، در مورد سرکوب دانشجویان در قیام ۱۸ تیر ۷۸ گفته بود که دستور ورود سپاه و بسیج را محمد خاتمی صادر کرده است. این تصمیم شورای‌عالی امنیت ملی و تأیید رئیس‌جمهور بود. آن زمان جلوی خود بنده آقای روحانی با آقای خاتمی تماس گرفتند و گفتند وضع این‌گونه و جمع‌بندی این است و ایشان گفتند دیگر هر تصمیمی که گرفتید انجام دهید، از این به بعد هم همین‌طور خواهد بود.<ref>[https://fa.iranfreedom.org/%DB%B1%DB%B6-%D8%A2%D8%B0%D8%B1%D8%9B-%D8%B4%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D9%87-%D8%AE%D8%A7%D8%AA%D9%85%DB%8C-%D9%88-%D9%82%DB%8C%D8%A7%D9%85-%DB%B1%DB%B8-%D8%AA%DB%8C%D8%B1-%DB%B7%DB%B8-%D9%88-%D8%A7%D8%B9/ شعبده خاتمی و قیام ۱۸ تیر ۷۸ - سایت ایران آزادی]</ref>


پاسدار فیروز آبادی گفت:
پاسدار فیروز آبادی گفت:<blockquote>«رفتم دفتر آقای دکتر روحانی، آقای روحانی دبیر شورای عالی امنیت ملی بود. گفتم آقای دکتر روحانی دارد کودتا  می‌شود تو تهران شما کجائید؟ آقای روحانی آمد و جلسه شروع شد و من مطرح کردم موضوع را گفتم که آقا این‌جوره قضیه  کوی دانشگاه، قبلش هم با سپاه تماس گرفتم آمده بودند نیروهای سپاه آمده بودند اونجا میدان حر و این‌ها مستقر شده بودند. آقای روحانی گفت اگر می‌خواهید این‌کار رو بکنید بایستی که من به آقای رئیس‌جمهور بگم، گفتیم خب بگو، آقای روحانی تماس گرفت با آقای خاتمی آقای خاتمی اول گفت که اگه سپاه می‌خواهد بیاد لباس تنش نباشه، گفتیم خیلی خب می‌گوییم لباس نپوشند، بعدش گفت بگویید جمع کنند هر کار می‌خواهند بکنند بکنند ؛ این را که گفتند دیگه چیز شد خودشان از همانجا با موبایل هر کس به گروهش گفت جمعش کردند یعنی غائله ۱۸ تیر تصمیم‌گیری‌اش این‌جوری شد».<ref>[https://news.mojahedin.org/i/%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D9%81-%D9%BE%D8%A7%D8%B3%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D9%81%DB%8C%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%B3%D8%B1%DA%A9%D9%88%D8%A8-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%D8%AC%D9%88%DB%8C%D8% اعتراف پاسدار فیروزآبادی به سرکوب دانشجویان با موافقت خاتمی و روحانی - سایت سازمان مجاهدین خلق ایران]</ref></blockquote>وزیر فرهنگ و آموزش عالی خاتمی، اعتراف کرد فاجعه در تبریز نیز عمیق‌تر از کوی دانشگاه تهران بود، ولی تحت‌الشعاع آشوب‌های بعدی قرار گرفت. همین وزیر در بخش دیگری از سخنانش در مورد وقایع کوی دانشگاه تهران اعتراف کرده و می‌گوید:<blockquote>«در جریان وقایع کوی دانشگاه تهران دو نفر کشته شدند، حدود ۲۰۰۰ نفر کتک خوردند، صدها نفر مجروح شدند، خرابی‌های بسیار به‌بار آمد و اموال دانشجویان به‌غارت رفت…».<ref>خبرگزاری رژیم ایران، ۲۴ مرداد ۱۳۷۸</ref></blockquote>دو روز پس از این حمله‌ها، به‌دستور وزیر کشور محمد خاتمی، نیروهای سرکوب‌گر حکومتی به‌روی یک صدهزار تظاهرکننده آتش گشودند و خود محمد خاتمی در روز ۲۲ تیر ۱۳۷۸ دستور سرکوب دانشجویان و تظاهرکنندگان را داد و با بیان این‌که باید در مقابل آن‌ها ایستاد و ما هم می‌ایستیم، گفت:
 
«رفتم دفتر آقای دکتر روحانی، آقای روحانی دبیر شورای عالی امنیت ملی بود. گفتم آقای دکتر روحانی دارد کودتا  می‌شود تو تهران شما کجائید؟ آقای روحانی آمد و جلسه شروع شد و من مطرح کردم موضوع را گفتم که آقا این‌جوره قضیه  کوی دانشگاه، قبلش هم با سپاه تماس گرفتم آمده بودند نیروهای سپاه آمده بودند اونجا میدان حر و این‌ها مستقر شده بودند. آقای روحانی گفت اگر می‌خواهید این‌کار رو بکنید بایستی که من به آقای رئیس‌جمهور بگم، گفتیم خب بگو، آقای روحانی تماس گرفت با آقای خاتمی آقای خاتمی اول گفت که اگه سپاه می‌خواهد بیاد لباس تنش نباشه، گفتیم خیلی خب می‌گوییم لباس نپوشند، بعدش گفت بگویید جمع کنند هر کار می‌خواهند بکنند بکنند ؛ این را که گفتند دیگه چیز شد خودشان از همانجا با موبایل هر کس به گروهش گفت جمعش کردند یعنی غائله ۱۸ تیر تصمیم‌گیری‌اش این‌جوری شد».<ref>[https://news.mojahedin.org/i/%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D9%81-%D9%BE%D8%A7%D8%B3%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D9%81%DB%8C%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%B3%D8%B1%DA%A9%D9%88%D8%A8-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%D8%AC%D9%88%DB%8C%D8% اعتراف پاسدار فیروزآبادی به سرکوب دانشجویان با موافقت خاتمی و روحانی - سایت سازمان مجاهدین خلق ایران]</ref>  
 
=== گزارشی از سرکوب دانشگاه‌ها در سال ۱۳۷۸ ===
در باره‌ی سرکوب خونین دانشگاه‌ها در سال ۱۳۷۸، دانشجویان می‌گویند گرچه ماجرا به‌دنبال تصویب طرح مطبوعات در مجلس و تعطیلی روزنامه‌ی سلام رخ داد، اما آن چه اتفاق افتاد ربطی به‌این دو موضوع نداشت. به‌گفته‌ی آنها روزنامه‌ی سلام از نظر دانشجویان یک روزنامه‌ی مردمی نیست که به‌خاطر آن این چنین به‌آب و آتش بزنند، بلکه این‌ها فشارهای انباشته‌ای بود که طی سال‌ها تحمل شده بود و حالا در این نقطه ناگهان مانند جرقه‌یی که در میان بشکه‌ی باروت می‌افتد، منفجر شد و به‌آن حریق عظیم انجامید. جرقه، حمله‌ی مشترک سه نیرو به‌کوی دانشگاه بود که این عواقب را به‌دنبال آورد. مجموعه تحقیقات ما نشان می‌دهد که ساعت ۳۰/۲۲ روز پنجشنبه، حدود ۲۰۰ دانشجو یک راهپیمایی اعتراضی به‌راه انداختند و تا چهار راه جلال آل احمد در خیابان امیرآباد رفتند و سپس به‌سمت کوی بازگشتند. شبیه به‌این راهپیمایی اعتراضی پیش از این هم سابقه داشته و پدیده‌ی جدیدی نبوده است. شعارهایی هم که در این راهپیمایی علیه استبداد داده شد، تازگی نداشته است، اما این‌بار مسئولان جناح راست که قصد داشتند از راههای غیرقانونی با استفاده از نفوذشان در نیروی انتظامی از معترضان زهر چشم بگیرند، این حرکت دانشجویان را اعتراضی علیه تصویب طرح مطبوعات در مجلس دانستند و گفتند که این‌بار باید اعتراض را در نطفه خفه کنیم، و الاّ گسترش می‌یابد و کار از دستمان در می‌رود. در این صورت ممکن است ما را وادار کنند که در شور دوم، بسیاری از جنبه‌های مهّم این اصلاحیه (مطبوعات) را پس بگیریم؛ بنابراین، نباید اجازه دهیم هیچ اعتراضی پابگیرد. در میان دانشجویان شایع بود که صاحب این فکر و ابتکار، بازماندگان و طرفداران سعید امامی در وزارت اطلاعات بوده‌اند که درواقع از وابستگان به‌جناح راست هستند. این‌ها که عوامل مشخصی نیز در مجلس دارند، با شنیدن خبر تظاهرات دانشجویان در کوی دانشگاه به‌سرعت دست به‌کار شدند و نیروهایی را که می‌توانستند به‌سرعت بسیج کردند. اینها توانستند با استفاده از نفوذ خود سه نیروی مختلف را آماده کنند و به‌محل کوی دانشگاه برسانند. نیروی اوّل، معروف به انصارحزب‌الله به‌سرپرستی ده‌نمکی با استفاده ازتلفن موبیل به‌سرعت بسیج شدند و در حدود ساعت ۲۴ خودشان را به‌کوی رساندند. نیروی دوم، گارد ویژه‌ی ضدشورش به‌سرپرستی سرتیپ نقدی، سردار احمدی و علی ذوالقدر به‌سرعت به‌سمت کوی دانشگاه رفتند و گروه سوم، نیروی انتظامی از ناحیه تهران بزرگ بود که به‌فرماندهی سردار نظری و به‌فرمان سرتیپ لطفیان راهی محل شدند. وقتی دانشجویان به‌کوی باز می‌گشتند، در حوالی در ورودی با سنگ‌باران گروهی از انصار حزب‌الله مواجه شدند، اما، از آن‌جا که افراد این گروه فشار، هنوز در حال آمدن به‌محل بودند و تعدادشان در آن لحظه کم بود، دانشجویان پس از درگیری مختصری توانستند از آن‌ها عبور کنند و وارد کوی شوند. همه‌ی نیروهای بسیج شده وقتی به‌محل رسیدند که دانشجویان در خواب بودند. آنها به‌سرعت وارد کوی شدند و به‌شکل وحشیانه به‌دانشجویان در حال خواب یا بیداری حمله کردند و به‌هیچ‌کس رحم نکردند. حتّی دانشجویانی را که در مسجد بودند، همان‌جا مجروح و مصدوم کردند، به‌طوری که آثار خون روی دیوار مسجد و اتاق‌ها، راه پله‌ها و… قابل مشاهده بود. دانشجویان می‌گویند که پس از حدود یک ساعت، بیش از ۵۰۰ دانشجوی زخمی روی زمین افتاده بود و از هر سویی صدای ناله به‌گوش می‌رسید، اما، کسی جرأت نمی‌کرد به‌آن‌ها کمکی بکند. تنها وقتی مهاجمان از کوی خارج شدند، دانشجویان توانستند مجروحان را به‌بیمارستان برسانند. دانشجویان می‌گویند وقتی هوا روشن شد، کوی مانند صحنه‌ی جنگ بود. همه‌ی وسائل درهم شکسته و همه‌جا خون‌آلود بود. دانشجویان خونشان به‌جوش آمده بود. گروه زیادی از آنها با مچ‌بندها و بازوبندهای سیاه در محوطه کوی تجمّع کردند و هیچ‌کس نمی‌توانست آن‌ها را ساکت کند یا تحت کنترل قرار دهد. مسئولان تحکیم وحدت سعی کرده بودند اوضاع را به‌دست بگیرند، اما، با واکنش شدید دانشجویان مواجه شده و فهمیده بودند که کاری از دستشان برنمی‌آید. دانشجویان فریاد زده بودند که شما هم با حمله‌کنندگان همدست هستید و با توهین نسبت به‌روحانیت، تحکیم وحدت را هم جزئی ازآن به‌حساب آورده بودند. ساعتی بعد مسئولان سپاه پاسداران که فهمیده بودند شرایط به‌شدّت انفجاری شده است، به‌محل رفته و از مسئولان تحکیم وحدت خواسته بودند که اقدامی بکنند وإلّا، سپاه مجبور به‌شلیک خواهد بود. مسئولان تحکیم وحدت در پاسخ گفته بودند که از ما هیچ کاری ساخته نیست، اگر بیش از این اصرار کنیم، خودمان توسط دانشجویان مورد حمله قرار می‌گیریم. آنها ما را هم راست به‌حساب می‌آورند و در کنار حمله‌کنندگان می‌دانند. پیش از این‌که ماجرا اوج بگیرد، تعدادی از مقام‌های و شخصیت‌های مملکتی به‌محل رفتند تا ضمن هم‌دردی با دانشجویان از آن‌ها بخواهند که آرامش خودشان را حفظ کنند، اما دانشجویان همه‌ی آن‌ها را از خود راندند. خانم فائزه هاشمی را هو کردند و علیه آقای هاشمی شعاردادند. حتّی به‌آقای لاری، وزیر کشور توهین کردند و با کمال تأسف به‌سوی خود ایشان و اتومبیلشان سنگ پراندند و موارد دیگری پیش آوردند که توهین به‌کل روحانیت بود و از ذکر آن‌ها خودداری می‌شود. آقای غفوری‌فرد را هم آن‌چنان هو کردند که نتوانست به‌آن‌ها نزدیک شود. چند دانشجوی باسابقه می‌گفتند که آنها فقط از یک سری از دانشجویان که عملاً رهبریشان را به‌دست داشتند، حرف گوش می‌کردند. این دانشجویان هم از کسانی هستند که آشکار یا پنهان از هواداران مجاهدین هستند و برخی از آن‌ها از این نظر شناخته شده می‌باشند. آن چنان جوّی ایجاد شده بود که هیچ‌کس جرأت ایستادن جلو آن‌ها را نداشت، حتّی دیگر از گروه فشار هم خبری نبود. شعارها نشان می‌داد که کار از کار گذشته و دیگر کاری از کسی ساخته نیست. آن‌ها فریاد می‌زدند: «می‌کشم، می‌کشم، آن‌که برادرم کشت»، «انصار جنایت می‌کند، رهبر حمایت می‌کند»، «مرگ برلطفیان»، «خامنه‌ای حیا کن، رهبری را رها کن»، «ساواک اسمش عوض شده، انصار حزب‌الله شده»، «علی فلاحیان، سردسته جانیان، اعدام باید گردد». آخرین کسی که می‌خواست اقدامی بکند، اما نتوانست به‌دانشجویان نزدیک شود، حجت الاسلام ابوترابی، نماینده‌ی رهبری در دانشگاه، بود. دانشجویان به‌یک‌دیگر می‌گفتند، این اقدام، انتقام‌جویی طرفداران سعید امامی در وزارت اطلاعات بوده که به‌این ترتیب انتقام کشته شدن او را از دانشجویان گرفته‌اند. به‌همین دلیل، ما هم باید انتقام خودمان را از حامیان آن‌ها در رأس حکومت بگیریم. آنها از مقام رهبری به‌عنوان حامی اصلی حمله کنندگان و سعید امامی نام می‌برند. بررسی ما نشان می‌دهد که پیام مقام‌ها مبنی برابراز هم‌دردی با دانشجویان و محکوم کردن حمله به‌کوی، نه تنها تأثیر آرام‌کننده روی دانشجویان نداشت، بلکه باعث تشجیع آن‌ها در ادامه‌ی اعتراض‌های خشونت‌بارشان می‌شد. دانشجویان می‌گفتند حمله به‌کوی به‌دستور همین کسانی صورت گرفت که حالا اظهار تأسف می‌کنند و در این‌جا با استفاده از یک بیان توهین‌آمیز، این اقدام مقام‌ها را «اشک تمساح» می‌خواندند. ساعت۱۱ صبح چند ماشین وانت تویوتا که روی یکی از آنها دوشکا نصب شده بود، همراه با چند اتوبوس نیروی ضدشورش به‌سمت کوی دانشگاه رفت، اما، دانشجویان که حالا مردم را هم در کنار خودشان داشتند، در مقابل آن‌ها ایستادند. همه چیز نشان می‌داد که جریان مانند ماشین بدون ترمزی که در سرازیری افتاده باشد، به‌سمت یک فاجعه بزرگ به‌پیش می‌رود.<ref name=":1">کمیسیون دانشگاه‌ها - شورای ملی مقاومت ایران</ref>  
 
مطمئناً این گزارش و ده‌ها گزارش دیگر، قبل از این‌که به‌دست مجاهدین برسد به‌دست محمد خاتمی و وزیر کشور او رسیده است، ولی، خاتمی به‌جای این‌که طرف دانشجویان مظلوم را بگیرد که مورد حمله واقع شدند، قبل از ولی‌فقیه خامنه‌ای، دستور سرکوب دانشجویان و مردمی را می‌دهد که از دانشجویان حمایت می‌کردند. به‌اعتراف وزیر فرهنگ و آموزش عالی خاتمی، فاجعه در تبریز نیز عمیق‌تر از کوی دانشگاه تهران بود، ولی تحت‌الشعاع آشوب‌های بعدی قرار گرفت. همین وزیر در بخش دیگری از سخنانش به‌جنایت‌های رژیم ایران در کوی دانشگاه تهران اعتراف کرده و می‌گوید:
 
«در جریان وقایع کوی دانشگاه تهران دو نفر کشته شدند، حدود ۲۰۰۰ نفر کتک خوردند، صدها نفر مجروح شدند، خرابی‌های بسیار به‌بار آمد و اموال دانشجویان به‌غارت رفت…».<ref>خبرگزاری رژیم ایران، ۲۴ مرداد ۱۳۷۸</ref>  
 
دو روز پس از این حمله‌ها، به‌دستور وزیر کشور محمد خاتمی، نیروهای سرکوب‌گر حکومتی به‌روی یک صدهزار تظاهرکننده آتش گشودند و خود محمد خاتمی در روز ۲۲ تیر ۱۳۷۸ دستور سرکوب دانشجویان و تظاهرکنندگان را داد و با بیان این‌که باید در مقابل آن‌ها ایستاد و ما هم می‌ایستیم، گفت:


«این حادثه که در پنجشنبه شب رخ داد، از یکی دو روز بعد از آن، یک جریان انحرافی در آن پیدا شد و به‌نظر من این جریان انحرافی خیر این کشور را نمی‌خواهد… من مطمئن هستم که این‌ها سوءنیت دارند و قصدشان ایجاد خشونت در جامعه است و باید در مقابل آن‌ها ایستاد و ما هم می‌ایستیم… تقاضای من از ملّت شریف این است که هرچه بیشتر اطراف این جریانات منحرف را خالی بکنند تا برخورد ما با آن‌ها راحت‌تر صورت بگیرد، دستگیری‌هایی که باید انجام بشود… همه بکوشیم این جریان زشتی که وجود دارد، به‌شدّت محکوم بکنیم و تسهیل بکنیم برخوردهای قانونی که دولت، نظام و دستگاه‌های مسئول امنیت برعهده دارند».  
«این حادثه که در پنجشنبه شب رخ داد، از یکی دو روز بعد از آن، یک جریان انحرافی در آن پیدا شد و به‌نظر من این جریان انحرافی خیر این کشور را نمی‌خواهد… من مطمئن هستم که این‌ها سوءنیت دارند و قصدشان ایجاد خشونت در جامعه است و باید در مقابل آن‌ها ایستاد و ما هم می‌ایستیم… تقاضای من از ملّت شریف این است که هرچه بیشتر اطراف این جریانات منحرف را خالی بکنند تا برخورد ما با آن‌ها راحت‌تر صورت بگیرد، دستگیری‌هایی که باید انجام بشود… همه بکوشیم این جریان زشتی که وجود دارد، به‌شدّت محکوم بکنیم و تسهیل بکنیم برخوردهای قانونی که دولت، نظام و دستگاه‌های مسئول امنیت برعهده دارند».  
خط ۹۹: خط ۸۸:


«اگر هنوز تردیدی وجود داشت برروی اصلاح پذیری خاتمی، دیروز خود خاتمی این تردید را از میان برد و در یک سخنرانی در همدان اعلام کرد که تظاهرات دانشجویان یک اعلام جنگ علیه برنامه‌های خود خاتمی و توهینی به‌سیستم نظام بوده است. او هم‌چنین اضافه کرد که خود و دولتش را مأمور اجرای نظرات شخص بالاتر که همان رهبر مذهبی، خامنه‌ای است، می‌داند. خاتمی به‌دانشجویان پشت کرد. او قمار نمی‌کند و با این حال می‌بازد…»
«اگر هنوز تردیدی وجود داشت برروی اصلاح پذیری خاتمی، دیروز خود خاتمی این تردید را از میان برد و در یک سخنرانی در همدان اعلام کرد که تظاهرات دانشجویان یک اعلام جنگ علیه برنامه‌های خود خاتمی و توهینی به‌سیستم نظام بوده است. او هم‌چنین اضافه کرد که خود و دولتش را مأمور اجرای نظرات شخص بالاتر که همان رهبر مذهبی، خامنه‌ای است، می‌داند. خاتمی به‌دانشجویان پشت کرد. او قمار نمی‌کند و با این حال می‌بازد…»
=== گزارشی از سرکوب دانشگاه‌ها در سال ۱۳۷۸ ===
در باره‌ی سرکوب خونین دانشگاه‌ها در سال ۱۳۷۸، دانشجویان می‌گویند گرچه ماجرا به‌دنبال تصویب طرح مطبوعات در مجلس و تعطیلی روزنامه‌ی سلام رخ داد، اما آن چه اتفاق افتاد ربطی به‌این دو موضوع نداشت. به‌گفته‌ی آنها روزنامه‌ی سلام از نظر دانشجویان یک روزنامه‌ی مردمی نیست که به‌خاطر آن این چنین به‌آب و آتش بزنند، بلکه این‌ها فشارهای انباشته‌ای بود که طی سال‌ها تحمل شده بود و حالا در این نقطه ناگهان مانند جرقه‌یی که در میان بشکه‌ی باروت می‌افتد، منفجر شد و به‌آن حریق عظیم انجامید. جرقه، حمله‌ی مشترک سه نیرو به‌کوی دانشگاه بود که این عواقب را به‌دنبال آورد. مجموعه تحقیقات ما نشان می‌دهد که ساعت ۳۰/۲۲ روز پنجشنبه، حدود ۲۰۰ دانشجو یک راهپیمایی اعتراضی به‌راه انداختند و تا چهار راه جلال آل احمد در خیابان امیرآباد رفتند و سپس به‌سمت کوی بازگشتند. شبیه به‌این راهپیمایی اعتراضی پیش از این هم سابقه داشته و پدیده‌ی جدیدی نبوده است. شعارهایی هم که در این راهپیمایی علیه استبداد داده شد، تازگی نداشته است، اما این‌بار مسئولان جناح راست که قصد داشتند از راههای غیرقانونی با استفاده از نفوذشان در نیروی انتظامی از معترضان زهر چشم بگیرند، این حرکت دانشجویان را اعتراضی علیه تصویب طرح مطبوعات در مجلس دانستند و گفتند که این‌بار باید اعتراض را در نطفه خفه کنیم، و الاّ گسترش می‌یابد و کار از دستمان در می‌رود. در این صورت ممکن است ما را وادار کنند که در شور دوم، بسیاری از جنبه‌های مهّم این اصلاحیه (مطبوعات) را پس بگیریم؛ بنابراین، نباید اجازه دهیم هیچ اعتراضی پابگیرد. در میان دانشجویان شایع بود که صاحب این فکر و ابتکار، بازماندگان و طرفداران سعید امامی در وزارت اطلاعات بوده‌اند که درواقع از وابستگان به‌جناح راست هستند. این‌ها که عوامل مشخصی نیز در مجلس دارند، با شنیدن خبر تظاهرات دانشجویان در کوی دانشگاه به‌سرعت دست به‌کار شدند و نیروهایی را که می‌توانستند به‌سرعت بسیج کردند. اینها توانستند با استفاده از نفوذ خود سه نیروی مختلف را آماده کنند و به‌محل کوی دانشگاه برسانند. نیروی اوّل، معروف به انصارحزب‌الله به‌سرپرستی ده‌نمکی با استفاده ازتلفن موبیل به‌سرعت بسیج شدند و در حدود ساعت ۲۴ خودشان را به‌کوی رساندند. نیروی دوم، گارد ویژه‌ی ضدشورش به‌سرپرستی سرتیپ نقدی، سردار احمدی و علی ذوالقدر به‌سرعت به‌سمت کوی دانشگاه رفتند و گروه سوم، نیروی انتظامی از ناحیه تهران بزرگ بود که به‌فرماندهی سردار نظری و به‌فرمان سرتیپ لطفیان راهی محل شدند. وقتی دانشجویان به‌کوی باز می‌گشتند، در حوالی در ورودی با سنگ‌باران گروهی از انصار حزب‌الله مواجه شدند، اما، از آن‌جا که افراد این گروه فشار، هنوز در حال آمدن به‌محل بودند و تعدادشان در آن لحظه کم بود، دانشجویان پس از درگیری مختصری توانستند از آن‌ها عبور کنند و وارد کوی شوند. همه‌ی نیروهای بسیج شده وقتی به‌محل رسیدند که دانشجویان در خواب بودند. آنها به‌سرعت وارد کوی شدند و به‌شکل وحشیانه به‌دانشجویان در حال خواب یا بیداری حمله کردند و به‌هیچ‌کس رحم نکردند. حتّی دانشجویانی را که در مسجد بودند، همان‌جا مجروح و مصدوم کردند، به‌طوری که آثار خون روی دیوار مسجد و اتاق‌ها، راه پله‌ها و… قابل مشاهده بود. دانشجویان می‌گویند که پس از حدود یک ساعت، بیش از ۵۰۰ دانشجوی زخمی روی زمین افتاده بود و از هر سویی صدای ناله به‌گوش می‌رسید، اما، کسی جرأت نمی‌کرد به‌آن‌ها کمکی بکند. تنها وقتی مهاجمان از کوی خارج شدند، دانشجویان توانستند مجروحان را به‌بیمارستان برسانند. دانشجویان می‌گویند وقتی هوا روشن شد، کوی مانند صحنه‌ی جنگ بود. همه‌ی وسائل درهم شکسته و همه‌جا خون‌آلود بود. دانشجویان خونشان به‌جوش آمده بود. گروه زیادی از آنها با مچ‌بندها و بازوبندهای سیاه در محوطه کوی تجمّع کردند و هیچ‌کس نمی‌توانست آن‌ها را ساکت کند یا تحت کنترل قرار دهد. مسئولان تحکیم وحدت سعی کرده بودند اوضاع را به‌دست بگیرند، اما، با واکنش شدید دانشجویان مواجه شده و فهمیده بودند که کاری از دستشان برنمی‌آید. دانشجویان فریاد زده بودند که شما هم با حمله‌کنندگان همدست هستید و با توهین نسبت به‌روحانیت، تحکیم وحدت را هم جزئی ازآن به‌حساب آورده بودند. ساعتی بعد مسئولان سپاه پاسداران که فهمیده بودند شرایط به‌شدّت انفجاری شده است، به‌محل رفته و از مسئولان تحکیم وحدت خواسته بودند که اقدامی بکنند وإلّا، سپاه مجبور به‌شلیک خواهد بود. مسئولان تحکیم وحدت در پاسخ گفته بودند که از ما هیچ کاری ساخته نیست، اگر بیش از این اصرار کنیم، خودمان توسط دانشجویان مورد حمله قرار می‌گیریم. آنها ما را هم راست به‌حساب می‌آورند و در کنار حمله‌کنندگان می‌دانند. پیش از این‌که ماجرا اوج بگیرد، تعدادی از مقام‌های و شخصیت‌های مملکتی به‌محل رفتند تا ضمن هم‌دردی با دانشجویان از آن‌ها بخواهند که آرامش خودشان را حفظ کنند، اما دانشجویان همه‌ی آن‌ها را از خود راندند. خانم فائزه هاشمی را هو کردند و علیه آقای هاشمی شعاردادند. حتّی به‌آقای لاری، وزیر کشور توهین کردند و با کمال تأسف به‌سوی خود ایشان و اتومبیلشان سنگ پراندند و موارد دیگری پیش آوردند که توهین به‌کل روحانیت بود و از ذکر آن‌ها خودداری می‌شود. آقای غفوری‌فرد را هم آن‌چنان هو کردند که نتوانست به‌آن‌ها نزدیک شود. چند دانشجوی باسابقه می‌گفتند که آنها فقط از یک سری از دانشجویان که عملاً رهبریشان را به‌دست داشتند، حرف گوش می‌کردند. این دانشجویان هم از کسانی هستند که آشکار یا پنهان از هواداران مجاهدین هستند و برخی از آن‌ها از این نظر شناخته شده می‌باشند. آن چنان جوّی ایجاد شده بود که هیچ‌کس جرأت ایستادن جلو آن‌ها را نداشت، حتّی دیگر از گروه فشار هم خبری نبود. شعارها نشان می‌داد که کار از کار گذشته و دیگر کاری از کسی ساخته نیست. آن‌ها فریاد می‌زدند: «می‌کشم، می‌کشم، آن‌که برادرم کشت»، «انصار جنایت می‌کند، رهبر حمایت می‌کند»، «مرگ برلطفیان»، «خامنه‌ای حیا کن، رهبری را رها کن»، «ساواک اسمش عوض شده، انصار حزب‌الله شده»، «علی فلاحیان، سردسته جانیان، اعدام باید گردد». آخرین کسی که می‌خواست اقدامی بکند، اما نتوانست به‌دانشجویان نزدیک شود، حجت الاسلام ابوترابی، نماینده‌ی رهبری در دانشگاه، بود. دانشجویان به‌یک‌دیگر می‌گفتند، این اقدام، انتقام‌جویی طرفداران سعید امامی در وزارت اطلاعات بوده که به‌این ترتیب انتقام کشته شدن او را از دانشجویان گرفته‌اند. به‌همین دلیل، ما هم باید انتقام خودمان را از حامیان آن‌ها در رأس حکومت بگیریم. آنها از مقام رهبری به‌عنوان حامی اصلی حمله کنندگان و سعید امامی نام می‌برند. بررسی ما نشان می‌دهد که پیام مقام‌ها مبنی برابراز هم‌دردی با دانشجویان و محکوم کردن حمله به‌کوی، نه تنها تأثیر آرام‌کننده روی دانشجویان نداشت، بلکه باعث تشجیع آن‌ها در ادامه‌ی اعتراض‌های خشونت‌بارشان می‌شد. دانشجویان می‌گفتند حمله به‌کوی به‌دستور همین کسانی صورت گرفت که حالا اظهار تأسف می‌کنند و در این‌جا با استفاده از یک بیان توهین‌آمیز، این اقدام مقام‌ها را «اشک تمساح» می‌خواندند. ساعت۱۱ صبح چند ماشین وانت تویوتا که روی یکی از آنها دوشکا نصب شده بود، همراه با چند اتوبوس نیروی ضدشورش به‌سمت کوی دانشگاه رفت، اما، دانشجویان که حالا مردم را هم در کنار خودشان داشتند، در مقابل آن‌ها ایستادند. همه چیز نشان می‌داد که جریان مانند ماشین بدون ترمزی که در سرازیری افتاده باشد، به‌سمت یک فاجعه بزرگ به‌پیش می‌رود.<ref name=":1">کمیسیون دانشگاه‌ها - شورای ملی مقاومت ایران</ref>
مطمئناً این گزارش و ده‌ها گزارش دیگر، قبل از این‌که به‌دست مجاهدین برسد به‌دست محمد خاتمی و وزیر کشور او رسیده است، ولی، خاتمی به‌جای این‌که طرف دانشجویان مظلوم را بگیرد که مورد حمله واقع شدند، قبل از ولی‌فقیه خامنه‌ای، دستور سرکوب دانشجویان و مردمی را می‌دهد که از دانشجویان حمایت می‌کردند.


=== اعتراضات و تحصن‌های دانشجویی در دوره‌ی اول رئیس جمهوری خاتمی ===
=== اعتراضات و تحصن‌های دانشجویی در دوره‌ی اول رئیس جمهوری خاتمی ===