کاربر:Abbas/صفحه تمرین5: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۴۹: خط ۲۴۹:


=== تعریف دگماتیسم و پراگماتیسم و نمونه تاریخی آن ===
=== تعریف دگماتیسم و پراگماتیسم و نمونه تاریخی آن ===
«دگماتیسم»، به معنی قشریگری را به عنوان نمونه در تاریخ اسلام، در«خوارج» و با شعار «لا حکم الا الله» می‌توان مشاهده کرد. «پراگماتیسم» هم به معنی قربانی کردن اصول در مقابل منافع است. در حکومت مبتنی بر ولایت فقیه در ایران با هر دو این عناصر مواجه هستیم.
«دگماتیسم»، به معنی قشریگری است. کسی که دگم است هرگز تغییر را نمی‌پذیرد. در نتیجه معتقد است اشکالی و فرم‌هایی که در گذشته مورد استفاده بوده‌اند باید عینا بکار گرفته شوند. یعنی نمی‌توان آن‌ها را با زمان منطبق کرده و تغییر داد.


به عنوان نمونه تاریخی دگماتیسم خوارج جریانی انحرافی بود که هیچ دینامیزم و نواندیشی را قبول نداشت. شاید بتوان در عصر حاضر طالبان را مثال زد که برداشتی دگماتیک از اسلام را ارائه می‌دهند.
بنیادگرایی نوعی دگماتیزم نیز به شمار می‌رود. بنیادگرایان اسلامی خواهان اجرای فرم‌های گذشته هستند. به عنوان مثال آن‌ها معتقدند تمامی مجازات‌هایی که ۱۴۰۰ سال پیش رواج داشته است باید هم‌اکنون اجرا شود. این در حالی است که چه بسا یک مجازات در آن زمان معتدل به شمار رود اما هم‌اکنون قابل قبول نباشد.


نمونه‌ی استفاده پراگماتیک از اسلام از همان اوایل تاریخ اسلام و به‌ خصوص بعد از شهادت علی(ع)، استقرار حکومت بنی‌امیه بود که کانون تئوری آن تقدس حاکمیت بود. این تئوری می‌گوید، باید به حاکمیت تن داد و اسلام را در خدمت استحکام حاکمیت می‌گیرد و می‌گوید حاکمیت هر چه هست، همان مورد تأیید اسلام است و اسلام دستور می‌دهد که از آن تبعیت بشود. از زمان خلفای بنی‌امیه طبقه‌ای به‌وجود آمد به اسم طبقه فقها و آخوندهایی که کارشان توجیه عملکردهای حکومت و خلافت به نام اسلام بود. از مثال‌های خیلی معروف این طبقه در سال‌های اولیه ابوهریره بود که به عنوان یک صحابی پیامبر سخنان زیادی از آن حضرت بیان می‌کرد، یا عمروعاص که از چهره‌های سیاسی معروف بود. عمروعاص به معاویه می‌گفت هر روایتی که برای حکومت لازم داری من از قول پیغمبر نقل می‌کنم.
سازمان مجاهدین خلق در این رابطه دیدگاهی کاملا متفاوت دارند. آن‌ها معتقد به [[دینامیزم قرآن]] هستند و به این ترتیب اسلام خود را با اسلام خمینی کاملا متضاد می‌دانند. این مباحث در کتابی به نام [[دو اسلام سراپا متضاد]] شرح داده شده است.


«آذری قمی» یک از آخوندهای حکومتی در جمهوری اسلامی می‌گوید: <blockquote>«آنچه بر همه چیز مقدم است حکومت است و با حاکم باید بیعت کرد ولو اینکه اعلم نیاشد، ولو اینکه مجتهد نباشد، ولو اینکه عادل نباشد»</blockquote>در این منطق سه نمونه بزرگ تاریخی حکومت اسلامی، حکومت بنی‌امیه (صدسال)، خلافت عباسیان ( پانصدسال) و امپراطوری عثمانی بودند.
را به عنوان نمونه در تاریخ اسلام، در«خوارج» و با شعار «لا حکم الا الله» می‌توان مشاهده کرد. «پراگماتیسم» هم به معنی قربانی کردن اصول در مقابل منافع است. در حکومت مبتنی بر ولایت فقیه در ایران با هر دو این عناصر مواجه هستیم.


در طول تاریخ به دلیل مبانی تئوریک شیعه و هم آنکه شیعه همیشه در اپوزیسیون بود، اساسا چنین نظرگاهی مطرود بود و عنوان «اولی‌الامر» در تقاسیر شیعه برای ائمه معصومین و امام زمان گفته می‌شود و نه برای حاکم وقت. در شیعه از ارزش‌های ایستادگی در برابر امام جائر و ایستادگی در برابر سلطان جابر سخن می‌رود و برجسته‌ترین نمونه‌ی تاریخی هم قیام عاشورا و رویه‌ی امام حسین است.<ref>کتاب شناخت رژیم ولایت فقیه ـ انتشارات سازمان مجاهدین خلق ایران</ref>  
یکی از انواع و نمونه‌ی دگماتیزم یا قشریگری در اسلام خوارج هستند. آن‌ها هیچ‌گونه نواندیشی را نمی‌پذیرفتند و معتقد بودند هر آن‌چه واقع می‌شود حکم خداست: لاحکم الا الله
 
همچنین پراگماتیزم به معنی قربانی کردن اصول در برابر منافع است که لاجرم نتیجه‌ی دگماتیزم، قشری‌گری و بنیادگرایی است.
 
نمونه‌ی استفاده پراگماتیک از اسلام در همان ابتدای تاریخ اسلام پس از شهادت علی(ع) با استقرار حکومت بنی‌امیه رخ داد. و  کانون تئوری آن تقدس حاکمیت بود. این تئوری می‌گوید، باید به حاکمیت هر چه که باشد تن داد این نظریه می‌گوید:
 
حاکمیت هر چه هست، همان مورد تأیید اسلام است و اسلام دستور می‌دهد که از آن تبعیت شود.
 
از زمان خلفای بنی‌امیه طبقه‌ای به‌وجود آمد به اسم طبقه فقها و آخوندهایی که کارشان توجیه عملکردهای حکومت و خلافت به نام اسلام بود. از مثال‌های خیلی معروف این طبقه در سال‌های اولیه ابوهریره بود که به عنوان یک صحابه پیامبر سخنان زیادی از آن حضرت بیان می‌کرد، یا عمروعاص که از چهره‌های سیاسی معروف بود. عمروعاص به معاویه می‌گفت هر روایتی که برای حکومت لازم داری من از قول پیغمبر نقل می‌کنم.
 
این تفکر را در جمهوری اسلامی نیز به عنوان یک حکومت بنیادگرا می‌توان دید. «آذری قمی» یک از آخوندهای حکومتی در جمهوری اسلامی می‌گوید:<blockquote>«آنچه بر همه چیز مقدم است حکومت است و با حاکم باید بیعت کرد ولو اینکه اعلم نباشد، ولو اینکه مجتهد نباشد، ولو اینکه عادل نباشد»</blockquote>در این منطق سه نمونه بزرگ تاریخی حکومت اسلامی، حکومت بنی‌امیه (صدسال)، خلافت عباسیان ( پانصدسال) و امپراطوری عثمانی بودند. 
 
در طول تاریخ به دلیل مبانی تئوریکی که در شیعیان وجود داشت که نتیجه حمایت از علی (ع) بود چنین نظریاتی مطرود بودند. در شیعه عنوان «اولی‌الامر» تنها برای ائمه معصومین و امام زمان بکار برده می‌شود و نه برای حاکم وقت. درست برعکس در شیعه بطور عام از ارزش‌های ایستادگی در برابر امام جائر و ایستادگی در برابر سلطان جابر سخن می‌رود و برجسته‌ترین نمونه‌ی تاریخی هم قیام عاشورا و رویه‌ی امام حسین است.<ref>کتاب شناخت رژیم ولایت فقیه ـ انتشارات سازمان مجاهدین خلق ایران</ref>
 
نظریه پیروی از حاکم اسلامی درست مانند آن‌چه بنی‌عباس و بنی‌امیه به آن معتقد بودند، برای اولین بار در شیعه با خمینی و بر مبنای نظریه ولی فقیه ایجاد و عملی شد. 


=== تکامل نظریه ولایت فقیه [[روح‌الله خمینی|خمینی]] ===
=== تکامل نظریه ولایت فقیه [[روح‌الله خمینی|خمینی]] ===