کاربر:Abbas/صفحه تمرین5: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۸۰: خط ۱۸۰:


=== ماموریت ستارخان برای خلع سلاح مجاهدان اردبیل ===
=== ماموریت ستارخان برای خلع سلاح مجاهدان اردبیل ===
در زمان فتح قزوین به دست مجاهدان رشت و حرکت به سوی تهران، مجاهدان رشت عده‌ای را برای دفاع از اردبیل در برابر ایلات شاهسون به سرکردگی میرزا محمد حسین زاده به آنجا می‌فرستند. بنا به قول کسروی و امیرخیزی، حسین زاده آدم فسادناپذیری بود. او به بدخواهان مشروطه سخت می‌گیرد و چند تن را اعدام کرد. این موضوع باعث رنجش عده‌ای می‌شود. مخبرالسلطنه، برای خلع سلاح مجاهدان اردبیل به ستارخان ماموریت می‌دهد و از این فرصت برای دور کردن ستارخان از تبریز استفاده کرد. ستارخان به اردبیل می‌رود و به حسین زاده و مجاهدان سخت گرفته و آنها را خلع سلاح کرد. در همین حال خوانین ایلات اطراف اردبیل، با همکاری رحیم خان درهواداری از محمد علی میرزا به اردبیل حمله می‌کنند. ستارخان در تنگنا قرار می‌گیرد و در دژ زندان نارین قلعه که زمانی خود در آن زندانی بود سنگر می‌گیرد. ذخیره مهمات و آذوقه او به اتمام می‌رسد. از مخبرالسلطنه درخواست کمک کرد ولی جوابی دریافت نکرد. درنهایت مجاهدان تصمیم به عقب نشینی می‌گیرند و ستارخان با اکراه آن‌ را قبول کرد. ستارخان به تبریز برمی‌گردد و مورد استقبال با شکوه مردم قرار می‌گیرد.<ref>دو مبارز جنبش مشروطه ص ۱۱۰ تا ۱۱۴</ref>
در زمان فتح قزوین به دست مجاهدان رشت و حرکت به سوی تهران، مجاهدان رشت عده‌ای را به فرماندهی میرزا محمد حسین زاده برای دفاع از اردبیل در برابر ایلات شاهسون به آنجا می‌فرستند. بنا به قول کسروی و امیرخیزی، حسین زاده آدم فسادناپذیری بود. او به بدخواهان مشروطه سخت گرفت و چند تن را اعدام کرد. این موضوع باعث رنجش عده‌ای شد. مخبرالسلطنه، برای خلع سلاح مجاهدان اردبیل به ستارخان مأموریت می‌دهد و از این فرصت برای دور کردن ستارخان از تبریز استفاده کرد. ستارخان به اردبیل می‌رود و حسین زاده و مجاهدانش را خلع سلاح کرد. در همین حال خوانین ایلات اطراف اردبیل، با همکاری رحیم‌خان درهواداری از محمد علی میرزا به اردبیل حمله کردند. ستارخان در تنگنا قرار می‌گیرد و در دژ زندان نارین قلعه که زمانی خود در آن زندانی بود سنگر می‌گیرد. ذخیره مهمات و آذوقه او به اتمام می‌رسد. وی از مخبرالسلطنه درخواست کمک کرد ولی جوابی دریافت نکرد. درنهایت مجاهدان تصمیم به عقب نشینی گرفتند و ستارخان با اکراه آن‌ را قبول کرد. ستارخان به تبریز برمی‌گردد و مورد استقبال با شکوه مردم قرار می‌گیرد.<ref>دو مبارز جنبش مشروطه ص ۱۱۰ تا ۱۱۴</ref>


=== خروج از تبریز و تبعید ستارخان به تهران ===
=== خروج از تبریز و تبعید ستارخان به تهران ===
ستارخان بعد از ورود به تبریز به دنبال این است که راه آبرومندی برای امرار معاش بیابد. به همین خاطر از طریق حاجی میرزا ابراهیم بلوری به انجمن پیام می‌دهد که باباباغی را به وی واگذار کنند که بتواند به کشت و کار بپردازد و می‌گوید هروقت لازم بود آماده‌ام تا در راه وطن جانبازی کنم. مخبرالسلطنه به این کار رضایت نمی‌دهد.
ستارخان بعد از ورود به تبریز به دنبال این است که راه آبرومندی برای امرار معاش بیابد. به همین خاطر از طریق حاجی میرزا ابراهیم بلوری به انجمن پیام می‌دهد که باباباغی را به وی واگذار کنند که بتواند به کشت و کار بپردازد و می‌گوید هروقت لازم بود آماده‌ام تا در راه وطن جانبازی کنم. مخبرالسلطنه به این کار رضایت نمی‌دهد.
[[پرونده:تصویری از استقبال مردم از ستارخان.JPG|جایگزین=استقبال از ستارخان و باقر خان|بندانگشتی|استقبال مردم تهران از ستارخان و باقر خان در دروازه دولت]]
[[پرونده:تصویری از استقبال مردم از ستارخان.JPG|جایگزین=استقبال از ستارخان و باقر خان|بندانگشتی|استقبال مردم تهران از ستارخان و باقر خان در دروازه دولت]]
بعد از روی کار آمدن حکومت جدید، وجود یک بازوی نظامی قوی که تنها حافظ دستاوردهای [[جنبش مشروطه ایران|انقلاب مشروطه]] بود، برای حکام جدید و دولت‌های روس و انگلیس قابل تحمل نبود و آنها وجود ستارخان و مجاهدانش را درتبریز برضد منافع خود می‌دیدند و به همین خاطر، درصدد جدا کردن سر جنبش از بدنه بودند تا تک به تک به حساب آنها برسند.
بعد از روی کار آمدن حکومت جدید، وجود یک بازوی نظامی قوی که تنها حافظ دستاوردهای [[جنبش مشروطه ایران|انقلاب مشروطه]] بود، برای حکام جدید و دولت‌های روس و انگلیس قابل تحمل نبود و آنها وجود ستارخان و مجاهدانش را درتبریز بر ضد منافع خود می‌دیدند و به همین خاطر، درصدد جدا کردن سر جنبش یعنی ستارخان از بدنه بودند تا تک به تک به حساب آنها برسند.


به این ترتیب، موجبات حرکت ستارخان و [[اقرخان|باقرخان]] به تهران فراهم می‌آید و آنها هر یک با ۵۰ تن از سواران خود، درست یک روز به نوزوز ۱۲۸۹ مانده، به طرف تهران حرکت می‌کنند. درمسیر در هر ده و شهری استقبال بی‌نظیری از ستارخان و باقرخان می‌شود. عده‌ی بسیاری از تهران به قزوین می‌آیند تا از آنها استقبال کنند. در تهران، آنچنان استقبالی از آنان می‌شود که به نوشته سردار ظفر در تاریخ بختیاری، استقبالی که مردم تهران از ستارخان و باقرخان کردند تا این زمان از هیچ پادشاهی چنین استقبالی نشده‌ بود.
به این ترتیب، موجبات حرکت ستارخان و [[اقرخان|باقرخان]] به تهران فراهم می‌آید و آنها هر یک با ۵۰ تن از سواران خود، درست یک روز به نوزوز ۱۲۸۹ مانده، به طرف تهران حرکت می‌کنند. درمسیر در هر ده و شهری استقبال بی‌نظیری از ستارخان و باقرخان می‌شود. عده‌ی بسیاری از تهران به قزوین می‌آیند تا از آنها استقبال کنند. در تهران، آنچنان استقبالی از آنان می‌شود که به نوشته سردار ظفر در تاریخ بختیاری، استقبالی که مردم تهران از ستارخان و باقرخان کردند تا این زمان از هیچ پادشاهی چنین استقبالی نشده‌ بود.