کاربر:Mohsen/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
خط ۴۵: خط ۴۵:
«مجاهدین قصد داشتند در آن سرکوب وحشیانه باز هم تا جایی که امکان دارد راه باز کنند و مردم را به صحنه بیاورند تا آیندگان گواهی دهند که مجاهدین در راه شکستن فضای سرکوب و اختناق از هیچ پرداختی فروگذار نکردند. اما سرکوب و توحش پاسداران هار خمینی آن‌قدر شدید بود که مانع از به میدان آمدن مردم شد. ولی این پایان ماجرا نبود. سرکوب، اگر ‌چه مافوق تصور بود، اما افسانهٴ خمینی، پیر کفتار خون‌آشام ارتجاع بود که در ذهن توده‌های مردم برای همیشه به گور سپرده شد».<ref>وبسایت [https://news.mojahedin.org/i/ سازمان مجاهدین خلق ایران] </ref>
«مجاهدین قصد داشتند در آن سرکوب وحشیانه باز هم تا جایی که امکان دارد راه باز کنند و مردم را به صحنه بیاورند تا آیندگان گواهی دهند که مجاهدین در راه شکستن فضای سرکوب و اختناق از هیچ پرداختی فروگذار نکردند. اما سرکوب و توحش پاسداران هار خمینی آن‌قدر شدید بود که مانع از به میدان آمدن مردم شد. ولی این پایان ماجرا نبود. سرکوب، اگر ‌چه مافوق تصور بود، اما افسانهٴ خمینی، پیر کفتار خون‌آشام ارتجاع بود که در ذهن توده‌های مردم برای همیشه به گور سپرده شد».<ref>وبسایت [https://news.mojahedin.org/i/ سازمان مجاهدین خلق ایران] </ref>


== سرکوب عریان و شدید حاکمیت ==
== سرکوب عریان و شدید حاکمیت در روز ۵ مهر ۱۳۶۰ ==
سرکوب در روز ۵ مهر بسیار سنگین و قابل تصور نبود؛ حاکمیت در این زمینه بسیار شتاب داشت، فتواهای خمینی پیاپی از رادیو و تلویزیون حکومتی اعلام می‌شد؛ در مواردی حتی شماری از پاسداران و کمیته چی‌های خودش را هم که در صحنه به مجاهدین تیراندازی می‌کردند، به اشتباه همراه با مجاهدین دستگیر کرد و شکنجه‌گران و بازجویانش در اوین، قسم و آیه‌های آنها را هم که علیه مجاهدین می‌جنگیدند باور نکردند. فرصت یک تلفن کردن به کمیته‌ها هم به آنها ندادند و کارت پاسداری آنها را هم جعلی دانستند و می‌گفتند خیلی از ”منافقین“ از همین کارتها جعل کرده‌اند! و آنها را هم سرضرب اعدام کردند.
 
یک نمونه محمدرضا قلیچ‌خانی پاسداری بود که در  کمیته‌ی منطقه‌ی ۹ تهران کار می‌کرد، این فرد در سرکوب مجاهدین دست داشت؛ اما دستگیر و اعدام شد.
 
این شخص تا لحظه‌ی اعدام خودش با اصرار و التماس و نشان دادن کارت پاسداری با فریاد از مأموران زندان اوین تقاضا می‌نمود که:
 
- فقط یک تلفن! ...
 
- فقط یک تلفن! ...
 
- فقط یک تلفن به کمیته‌ی منطقه ۹ بزنید تا معلوم شود که من پاسدارم و کارتم جعلی نیست و خیلی از "منافقین" را هم خودم کشته‌ام ...
 
اما گوش مأموران جوخه‌های اوین به این چیزها بدهکار نبود. آنها می‌‌گفتند این تحقیقات زمان می‌برد؛ در این زمان می‌توان ۲۰-۳۰ نفر را کشت و یا تعیین تکلیف کرد. آنها مجاز نبودند چنین وقت‌های گرانبهائی!! را آن هم در روز ۵ مهر از دست بدهند. چون دادستانی انقلاب و حاکم شرع به دستور شخص خمینی اعلام کردند:
 
- دادگاه و تحقیقات لازم نیست، هر خیابان دادگاه و هر فرد عادل! خودش یک قاضی است ...
 
می‌گفتند که به فرموده امام امت! دادگاه و تحقیقات لازم نیست، هر خیابان دادگاه و هر فرد عادل! خودش یک قاضی است…<ref>استراتژی قيام  و سرنگونی - مسعود رجوی -۳۰ دی ۱۳۸۸</ref>
 
اما مسؤلان حکومتی هر کدام احکام سنگین و ضد انسانی را علیه دستگیر شدگان اعلام می‌کردند:
 
 هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس وقت ایران اعلام کرد: «چهار حكم بر اعضای اینها(منظور مجاهدین) لازم‌الاجراست:‌
# كشته شوند.
# به دار آویخته شوند.
# دست و پایشان قطع شود.
# از جامعه جدا شوند».‌<ref>روزنامه اطلاعات ۱۱ مهر ۱۳۶۰</ref>
همچنین به مأموران فرمان داده می‌شد؛ نیم کشته‌ها را تمام‌کش کنید… مجروحین را از روی تخت بیمارستان به قتلگاه بفرستید.
 
– ”باغی“ را (چه حامله باشد و چه دختر نوباوه) باید کشت…
 
رفسنجانی در موضع گیری دیگری گفت: اگر آن‌روز (اول انقلاب) ۲۰۰ نفر از آنها را می‌گرفتیم و اعدامشان می‌کردیم، امروز اینقدر نمی‌شد
 
موسوی تبریزی در این باره گفت: اسیرش را باید کشت، زخمی‌اش را باید زخمی‌تر کرد که کشته شود. هر کس در برابر نظام بایستد، حکمش اعدام است.<ref>روزنامه‌ی دولتی کیهان ۲۹ شهریور ۱۳۶۰</ref>
 
لاجوردی: ظرف مدت دو ساعت که از دستگیری می‌گذرد، محاکمه پایان می‌یابد و حکم صادر می‌شود و اجرا می‌گردد.
 
محمدی گیلانی: اینها را که در خیابان تظاهرات مسلحانه می‌کنند در کنار دیوار همآن‌جا آنها را گلوله بزنید. بدن مجروح این گونه افراد باغی نباید به بیمارستان برده شود، بلکه باید تمام کشته شوند… کشتن به شدیدترین وجه، حلق آویز کردن به فضاحت بارترین حالت ممکن و دست راست و پای چپ آنها بریده شود.
 
مشکینی: هر کس در خیابان یا هر جای دیگر علیه حکومت اسلامی قیام کرد، همآن‌جا باید حکم اعدامش صادر شود».<ref>نشریه مجاهد شماره۴۰۷ مورخ ۳۱ شهریور ۱۳۷۷</ref> 
 
موسوی تبریزی، دادستان وقت انقلاب در مصاحبه‌ای گفت:
 
«در نخست‌وزیری جلسه داشتیم. … در آن جلسه آقایان موسوی اردبیلی، مهدوی کنی، محسن رضائی، به‌عنوان فرمانده سپاه، بهزاد نبوی به‌عنوان مشاور، من به‌عنوان دادستان و چندنفر دیگر حضور داشتند… آقای مهدوی کنی گفت: «حالا دیگر مشکل می‌توانیم با اینها (مجاهدین) برخورد کنیم» … شبانه رفتیم و این مسائل را با امام مطرح کردیم. امام فرمود: پیشنهاد شما چیست؟ من گفتم: اگر دولت دخالت نکند، ما مسأله را حل می‌کنیم، همه چیز درست می‌شود و امنیت به دست می‌آید… سرانجام امام به حاج احمدآقا گفت که جلسه فردا با حضور نخست‌وزیر و قوه قضاییه تشکیل بشود… احمدآقا آنجا گفت که نظر امام در مورد مسائل این است که فلانی (یعنی من) که دادستان کل انقلاب است، سیاست برخورد با اینها، رفتار و کیفیت کار را ایشان مشخص کند. دولت و شورای عالی قضایی هم دخالتی در امور نکنند. آنها هم گفتند باشد. این بود که ما به‌دنبال برنامه‌ریزی رفتیم…». <ref>ماهنامه‌ی دولتی چشم‌انداز، شماره ۲۲- مهر و آبان ۱۳۸۲</ref>
 
== سخنرانی بازرگان بعد از ۵ مهر ==
ابعاد اعدام وتيربارانها به‌ويژه از نوجوانان بيگناه كه تصاوير آنها به سراسر جهان مخابره شد، به حدي بود كه بازرگان
 
تاب نياورد. دل به دريا زد و روز 15 مهر 1360 در مجلس ارتجاع شجاعانه به‌پا خاست و قبل از دستور به سخناني همت گماشت كه بر سرش ريختند و نگذاشتند سخنانش را به پايان برساند. هر چند در اين سخنراني با نيشهايي هم به مجاهدين سعي كرده بود تعادلي برقرار كند. به  قسمتي از سخنان او توجه كنيد:
 
«با کمال تأثر و با توسل به درگاه ذوالجلال بايد اقرارکنيم که آتشی هولناک در کشور عزيزمان شعله کشيده ، خرمن امت و دولت و دين را موردتهديد قرار داده، کمتر کسي است که درصدد خاموش کردن آن برآيد...هم‌چنين نونهالان دختر و پسر وکسان وابسته و هوادار يا برکنار که در درگيريهاي خياباني و دادگاههاي انقلابي، قرباني التقاط و انحراف ياانتقام مي‌گردند ، نونهالاني که هرچه باشد جگرگوشگان و پرورش يافتگان اميد اين مملکت بوده عاشق وار يا ديوانه وار، فداکار ياگناهکار، درطاس لغزنده يي افتاده اند. درحالي که هر طرف گروه مقابل رامنافق يا مرتجع و ضداسلام و عامل امپرياليسم مي خواند. نه روحانيون ارجمند و مکتبيهاي غيرتمندمان از آمريکا واردشده اند و نه جوانان جانباز در خانواده هاي آمريکايي زاييده و بزرگ گشته اند، که بتوان مزدورشان خواند».
 
به اشاره خامنه اي كه در آن زمان در مجلس خميني، ليدر فراكسيون اكثريت يعني حزب جمهوري اسلامي بود، نمايندگان دست نشاندة ارتجاع همان‌جا تا حد كتك زدن مهندس بازرگان «نخست وزير دولت امام زمان» (عين عبارت خميني را در بهمن 57 مي‌گويم) در مجلس پيش رفتند. حتي حكم دستگيري او را لاجوردي به خاطر اين سخنراني صادر كرد اما بعداً رژيم از آن كوتاه آمد.
 
<nowiki>***</nowiki>
 
يكي از دوستان بازرگان كه بيوگرافي و سوابق سياسي بازرگان را بعد از درگذشت او منتشر كرده در اين باره مي نويسد:
 
«...شايد مهمترين سخن بازرگان در اين مورد نطق ايشان در 15 مهرماه 1360 مجلس باشد که البته بر اثرجنجال عدهيي از نمايندگان ،سخن قطع شد و کلام به پايان نرسيد... اين سخنان در فضاي پاييز سال1360 بسيارشجاعانه و مهم و قابل توجه بود. در واقع مي توان گفت اين سخنان فقط از شخصي و شخصيتي چون مهندس بازرگان، انتظار بود. در عين حال چنان جنجال و سر و صدايي در مجلس برخاست و چنان تهاجمي به مهندس بازرگان، صورت گرفت که نطق وي نيمه تمام قطع شد و به‌ويژه رئيس مجلس نيز دستور قطع بلندگو داد و بازرگان ناچار در محاصره انبوه مهاجمان از جايگاه نطق به زير آمد و ناراحت، اما آرام سرجايش نشست. باز مهاجمان رهايش نکرده، دور او را گرفته و با سر و صدا و گاه با توهين و الفاظ رکيک با او بحث و گفتگو مي کردند. هرچند که او غالباً ساکت بود و عملاً نيز نمي توانست با دهها تن پرخاشگر، هم زمان بحث کند... پس از آن طبق معمول، سخنان بازرگان درخارج از مجلس درجامعه و مطبوعات ونمازهاي جمعه ومحافل مذهبي وسياسي ،انعکاس وسيع پيدا کرد و در همه جا نويسندگان و گويندگان باشدت تمام برضدبازرگان، و نطق وعقايد او سخن پراکني کردند. حتي عده يي در بيرون مجلس عليه بازرگان دست به تظاهرات زدند. در خود مجلس نيز تا مدتها، برخي نمايندگان در نطقهاي پيش از دستور و يامناسبتهاي ديگر، به بازرگان و نطق 15 مهرماه 1360 او اشاره کرده، او و همفکرانش و دولت موقتش را زير ضربات انتقاد و حمله خود گرفتند. البته امکان پاسخگويي براي او اصلاً وجود نداشت و اگرگاه اعتراضيهاي کتبي به رييس مجلس داده ميشد، قرائت نمي‌شد و لذا در صورت مذاکرات مجلس يا در مطبوعات وخارج از مجلس، انعکاسي پيدا نمي کرد. در مطبوعات هم ماجرا کم و بيش از همين قرار بود. از جمله در کيهان و جمهوري اسلامي، مقاله ها و مطالبي بر ضد بازرگان، نوشته مي شد ولي پاسخهاي وي را هرگز چاپ نمي کردند.
 
ظاهراً فقط يک مورد بود که روزنامه کيهان، پاسخ بازرگان را چاپ کرد. البته طبق معمول، در کنار متن نطق و جوابيه بازرگان، مطالب ديگري به قلم آقاي سيدمحمد خاتمي، سرپرست کيهان، در نقد مطالب مهندس بازرگان، درج شده بود» (يوسفي اشكوري- در تکاپوي آزادي، جلد دوم ص 503 و 507 508).


== نامه منتظری به خمینی در روز ۵ مهر ==
== نامه منتظری به خمینی در روز ۵ مهر ==