۹٬۰۷۷
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۹: | خط ۹: | ||
پس از پایان جنگ او از حزب سوسیالیست به سوی فاشیسم گرایش یافت و در سال ۱۹۱۹ در تظاهرات فاشیستهای میلان که متشکل از ۲۰۰ عضو بود شرکت کرد و به عضویت حزب درآمد. او به سرعت در سازمان حزب ترقی کرد و نسبت به سازماندهی پیراهن مشکیها که بازوی نظامی حزب بودند اقدام نمود. وی همچنین در همین زمان با مارگاریتا سارفاتی که یک یهودی طرفدار فاشیسم بود و ملقب به مادر یهودی فاشیسم بود، آشنا شد. | پس از پایان جنگ او از حزب سوسیالیست به سوی فاشیسم گرایش یافت و در سال ۱۹۱۹ در تظاهرات فاشیستهای میلان که متشکل از ۲۰۰ عضو بود شرکت کرد و به عضویت حزب درآمد. او به سرعت در سازمان حزب ترقی کرد و نسبت به سازماندهی پیراهن مشکیها که بازوی نظامی حزب بودند اقدام نمود. وی همچنین در همین زمان با مارگاریتا سارفاتی که یک یهودی طرفدار فاشیسم بود و ملقب به مادر یهودی فاشیسم بود، آشنا شد. | ||
موسولینی دراکتبر سال ۱۹۲۲ با ترتیب دادن یک تظاهرات فاشیستی در رم ، ویکتور امانوئل سوم پادشاه ایتالیا را وادار به واگذاری پست نخستوزیری به خود نمود. او پس از رسیدن به قدرت اقدام به احداث جاده، راه آهن و خشک کردن باتلاقها کرد. موسولینی در اندیشه احیای امپراطوری روم باستان | موسولینی دراکتبر سال ۱۹۲۲ با ترتیب دادن یک تظاهرات فاشیستی در رم ، ویکتور امانوئل سوم پادشاه ایتالیا را وادار به واگذاری پست نخستوزیری به خود نمود. او پس از رسیدن به قدرت اقدام به احداث جاده، راه آهن و خشک کردن باتلاقها کرد. موسولینی در اندیشه احیای امپراطوری روم باستان بود. | ||
در سال ۱۹۲۶ با اعزام ژنرال گراتزیانی، (رودولفو گراتزیانی یکی از ژنرالهای موسولینی که در پایان جنگ جهانی دوم به ارتکاب جنایات جنگی متهم شد و در دو جنگ ایتالیا برای استعمار شمال آفریقا در دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ میلادی، به «قصاب» معروف شد) به لیبی نسبت به آغاز استعمار آن کشور اقدام نمود و در ماه می سال ۱۹۳۶ با حمله به اتیوپی و فتح آدیسآبابا پایتخت آن کشور و حمله به اریتره و سومالی، مستعمرات شرق آفریقای ایتالیا را بنا نهاد. در جنگ داخلی اسپانیا موسولینی و هیتلر بصورت مشترک با ارسال کمکهای تسلیحاتی و مستشاران نظامی به تجهیز ژنرال فرانکو اقدام نمودند. او و هیتلر در بحرانهای سودتلند، آنشلوس ( الحاق اتریش به آلمان )، چکسلواکی، و لهستان و با ایجاد پیمان محور رم – برلین اروپا را بسوی جنگ هدایت کردند. | در سال ۱۹۲۶ با اعزام ژنرال گراتزیانی، (رودولفو گراتزیانی یکی از ژنرالهای موسولینی که در پایان جنگ جهانی دوم به ارتکاب جنایات جنگی متهم شد و در دو جنگ ایتالیا برای استعمار شمال آفریقا در دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ میلادی، به «قصاب» معروف شد) به لیبی نسبت به آغاز استعمار آن کشور اقدام نمود و در ماه می سال ۱۹۳۶ با حمله به اتیوپی و فتح آدیسآبابا پایتخت آن کشور و حمله به اریتره و سومالی، مستعمرات شرق آفریقای ایتالیا را بنا نهاد. در جنگ داخلی اسپانیا موسولینی و هیتلر بصورت مشترک با ارسال کمکهای تسلیحاتی و مستشاران نظامی به تجهیز ژنرال فرانکو اقدام نمودند. او و هیتلر در بحرانهای سودتلند، آنشلوس ( الحاق اتریش به آلمان )، چکسلواکی، و لهستان و با ایجاد پیمان محور رم – برلین اروپا را بسوی جنگ هدایت کردند. | ||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
== گاهشمار زندگی موسولینی == | == گاهشمار زندگی موسولینی == | ||
بنیتو موسولینی، در ۲۹ جولای ۱۸۸۳ در روستای دوویادی پرداپیو متولد شد. نام پدر او آلساندرو موسولینی یک آهنگر و مارکسیستی پرشور و مادرش رزا موسولینی یک معلم مدرسه ابتدایی و کاتولیک بود. خانواده موسولینی درآمد چندانی نداشت، در خانه آنها کتاب زیاد بود و بنیتو مطالعه را دوست داشت. بنیتو بدخلق بود و به ندرت میخندید و دوستی نداشت. بنیتو زورگو و خشن بود دوست داشت با دیگر بچهها دعوا راه بیندازد. او مینویسد: | بنیتو موسولینی، در ۲۹ جولای ۱۸۸۳ در روستای دوویادی پرداپیو متولد شد. نام پدر او آلساندرو موسولینی یک آهنگر و مارکسیستی پرشور و مادرش رزا موسولینی یک معلم مدرسه ابتدایی و کاتولیک بود. خانواده موسولینی درآمد چندانی نداشت، در خانه آنها کتاب زیاد بود و بنیتو مطالعه را دوست داشت. بنیتو بدخلق بود و به ندرت میخندید و دوستی نداشت. بنیتو زورگو و خشن بود دوست داشت با دیگر بچهها دعوا راه بیندازد. او مینویسد: | ||
[[پرونده:موسولینی ۳.JPG|بندانگشتی|'''تصویری از دوران جوانی موسولینی''']] | |||
«بارها با سری که سنگ خورده و شکسته، خونین و مالین به خانه برگشتم. ولی بلد بودم که چطور از خودم دفاع کنم.» | «بارها با سری که سنگ خورده و شکسته، خونین و مالین به خانه برگشتم. ولی بلد بودم که چطور از خودم دفاع کنم.» | ||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
در سال ۱۹۲۸ در زندگینامهاش نوشت: <blockquote>«بیش از هر کش مادرم را دوست داشتم. او خیلی آرام و مهربان و درعین حال نیرومند بود... مادرم نه تنها ما را بزرگ میکرد، بلکه در دبستان هم درس میداد. حتی در آن زمان که درک و فهمم از انسانها زیاد نبود، غالبا فکر میکردم کار او چقدر وفادارانه و صبورانه است. تنها ترس من ناخشنود کردن او بود.»</blockquote>موسولینی در مدرسه دانشآموزی ضعیف بود و به همین علت از مدرسه اخراج شد و به یک مدرسهی شبانهروزی در فانزای ایتالیا رفت، در آنجا هم به علت چاقو زدن به هم کلاسی خود مجدداً اخراج شد، پس از اخذ دیپلم از یک مدرسهی جدید، مدت کوتاهی به عنوان آموزگار «جایگزین» به انجام وظیفه پرداخت. | در سال ۱۹۲۸ در زندگینامهاش نوشت: <blockquote>«بیش از هر کش مادرم را دوست داشتم. او خیلی آرام و مهربان و درعین حال نیرومند بود... مادرم نه تنها ما را بزرگ میکرد، بلکه در دبستان هم درس میداد. حتی در آن زمان که درک و فهمم از انسانها زیاد نبود، غالبا فکر میکردم کار او چقدر وفادارانه و صبورانه است. تنها ترس من ناخشنود کردن او بود.»</blockquote>موسولینی در مدرسه دانشآموزی ضعیف بود و به همین علت از مدرسه اخراج شد و به یک مدرسهی شبانهروزی در فانزای ایتالیا رفت، در آنجا هم به علت چاقو زدن به هم کلاسی خود مجدداً اخراج شد، پس از اخذ دیپلم از یک مدرسهی جدید، مدت کوتاهی به عنوان آموزگار «جایگزین» به انجام وظیفه پرداخت. | ||
=== موسولینی سوسیالیست === | |||
بنیتو موسولینی در سال ۱۹۰۲، برای فرار از خدمت سربازی به سوئیس رفت و در آن جا بود که با بسیاری از سوسیالیستها منجمله کلارا زتکین همپیمان شد. موسولینی در سال ۱۹۰۴ به ایتالیا بازگشت و فعالیت خود را به عنوان روزنامه نگار در روزنامهی سوسیالیستی آوانتی "AVANTI" آغاز کرد. وی خیلی زود به یک سوسیالیست معروف در ایتالیا تبدیل شد و شروع به ترویج دیدگاههای خود برای جنگ بر علیه آلمان در جنگ جهانی اول کرد. | بنیتو موسولینی در سال ۱۹۰۲، برای فرار از خدمت سربازی به سوئیس رفت و در آن جا بود که با بسیاری از سوسیالیستها منجمله کلارا زتکین همپیمان شد. موسولینی در سال ۱۹۰۴ به ایتالیا بازگشت و فعالیت خود را به عنوان روزنامه نگار در روزنامهی سوسیالیستی آوانتی "AVANTI" آغاز کرد. وی خیلی زود به یک سوسیالیست معروف در ایتالیا تبدیل شد و شروع به ترویج دیدگاههای خود برای جنگ بر علیه آلمان در جنگ جهانی اول کرد. | ||
خط ۳۷: | خط ۳۸: | ||
جان گانتر در ۱۹۴۰ وی را «یکی از موفقترین روزنامهنگاران در قید حیات» نامید؛ موسولینی در همان حال که راهپیمایی به سوی رُم را سازمان میداد یک گزارشگر پُرکار نیز بود و تا سال ۱۹۳۵ برای بنگاه خبری هرست مطلب مینوشت. موسولینی به قدری با نوشتارهای مارکسیستی آشنا بود که نه تنها در نوشتههای خودش از شناخته شدهترین آثار مارکسیستی نقل قول میکرد بلکه از آثار کمتر شناخته شده نیز استفاده میکرد. در این دوران موسولینی خود را یک مارکسیست میدانست و مارکس را به عنوان «بزرگترین نظریهپرداز سوسیالیسم» میدانست. در این دوره، موسولینی گاهی از نام مستعار "Vero Eretico" (مرتد بیریا) بهره میگرفت. | جان گانتر در ۱۹۴۰ وی را «یکی از موفقترین روزنامهنگاران در قید حیات» نامید؛ موسولینی در همان حال که راهپیمایی به سوی رُم را سازمان میداد یک گزارشگر پُرکار نیز بود و تا سال ۱۹۳۵ برای بنگاه خبری هرست مطلب مینوشت. موسولینی به قدری با نوشتارهای مارکسیستی آشنا بود که نه تنها در نوشتههای خودش از شناخته شدهترین آثار مارکسیستی نقل قول میکرد بلکه از آثار کمتر شناخته شده نیز استفاده میکرد. در این دوران موسولینی خود را یک مارکسیست میدانست و مارکس را به عنوان «بزرگترین نظریهپرداز سوسیالیسم» میدانست. در این دوره، موسولینی گاهی از نام مستعار "Vero Eretico" (مرتد بیریا) بهره میگرفت. | ||
در سال 1914، قتل فرانتس فردیناند ولیعهد اتریش آغاز جنگ جهانی اول را رقم زد. در 3 آگوست 1914، دولت ایتالیا اعلام کرد که کاملا بیطرف باقی خواهدماند. | در سال 1914، قتل فرانتس فردیناند ولیعهد اتریش آغاز جنگ جهانی اول را رقم زد. در 3 آگوست 1914، دولت ایتالیا اعلام کرد که کاملا بیطرف باقی خواهدماند. | ||
موسولینی در ابتدا از موضع خود به عنوان سردبیر ''Avanti استفاده کرد!'' از همکاران سوسیالیست بخواهید که از دولت در موضع بیطرفی خود حمایت کنند. | موسولینی در ابتدا از موضع خود به عنوان سردبیر ''Avanti استفاده کرد!'' از همکاران سوسیالیست بخواهید که از دولت در موضع بیطرفی خود حمایت کنند. موسولینی یک دکترین پایهای سوسیالیسم یعنی مساواتخواهی را رد کرد و تحت تاثیر اندیشههای ضدمسیحی نیچه به ویژه خدا مردهاست قرارداشت و باور داشت که اندیشههای نیچه سوسیالیسم را نیرومند خواهد ساخت. نوشتههای وی نشان داد که سرانجام او مارکسیسم و مساواتخواهی را به سود مفهوم ابرانسان نیچه و ضدیت وی با مساواتخواهی رها ساختهاست. | ||
دیدگاه موسولینی درباره جنگ به زودی تغییر کرد. در سپتامبر 1914، موسولینی چندین مقاله به حمایت از کسانی که از ورود ایتالیا به جنگ پشتیبانی میکردند، نوشت. سرمقالههای موسولینی موجب ترس و وحشت در میان سوسیالیستها شد و در نوامبر 1914، پس از جلسه حزب، او به طور رسمی از حزب سوسیالیست اخراج شد. | |||
موسولینی با وجود هوش بالا، خلق و خوی تند و خشنی داشت و خودخواه بود. او در روزنامهی خود به حمایت از جنگ ادامه داد. هنگامی که ایتالیا در جنگ علیه آلمان به متفقین پیوست، موسولینی به عنوان سرباز داوطلب وارد ارتش ایتالیا به نام ""Esercito شد و مدتی بعد سرجوخه شد، ولی در سال ۱۹۱۷ به علت زخمهای نارنجک مرخص شد. پس از جنگ موجی از ناسیونالیسم در سراسر ایتالیا به راه افتاد و بسیاری از مردم شروع به تشکیل گروههای محلی، کوچک و ملیگرا کردند. | === موسولینی و فاشیسم === | ||
[[پرونده:موسولینی ۲.JPG|بندانگشتی|'''موسولینی در نقش دوچه''']] | |||
پس از پایان جنگ او از حزب سوسیالیست به سوی فاشیسم گرایش یافت و در سال ۱۹۱۹ در تظاهرات فاشیستهای میلان که متشکل از ۲۰۰ عضو بود شرکت کرد و به عضویت حزب درآمد. موسولینی با وجود هوش بالا، خلق و خوی تند و خشنی داشت و خودخواه بود. او در روزنامهی خود به حمایت از جنگ ادامه داد. هنگامی که ایتالیا در جنگ علیه آلمان به متفقین پیوست، موسولینی به عنوان سرباز داوطلب وارد ارتش ایتالیا به نام ""Esercito شد و مدتی بعد سرجوخه شد، ولی در سال ۱۹۱۷ به علت زخمهای نارنجک مرخص شد. پس از جنگ موجی از ناسیونالیسم در سراسر ایتالیا به راه افتاد و بسیاری از مردم شروع به تشکیل گروههای محلی، کوچک و ملیگرا کردند. | |||
موسولینی در 23 مارس 1919 شخصا این گروهها را به یک سازمان ملی واحد تحت رهبری خودش تبدیل کرد و این گروه جدید را با نماد روم باستان که پرچمی با تبری در مرکز آن بود، Fasci di Combattimento یا حزب فاشیست نامید. | موسولینی در 23 مارس 1919 شخصا این گروهها را به یک سازمان ملی واحد تحت رهبری خودش تبدیل کرد و این گروه جدید را با نماد روم باستان که پرچمی با تبری در مرکز آن بود، Fasci di Combattimento یا حزب فاشیست نامید. | ||
=== موسولینی نخستوزیر === | |||
موسولینی دراکتبر سال ۱۹۲۲ با ترتیب دادن یک تظاهرات فاشیستی در رم ، ویکتور امانوئل سوم پادشاه ایتالیا را وادار به واگذاری پست نخستوزیری به خود نمود. او پس از رسیدن به قدرت اقدام به احداث جاده، راه آهن و خشک کردن باتلاقها کرد. موسولینی در اندیشه احیای امپراطوری روم باستان بود. | |||
[[پرونده:سلام فاشیستی.JPG|بندانگشتی|'''اجرای سلام فاشیستی توسط کودکان حزب فاشیست ایتالیا''']] | |||
در سال ۱۹۲۶ با اعزام ژنرال گراتزیانی، (رودولفو گراتزیانی یکی از ژنرالهای موسولینی که در پایان جنگ جهانی دوم به ارتکاب جنایات جنگی متهم شد و در دو جنگ ایتالیا برای استعمار شمال آفریقا در دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ میلادی، به «قصاب» معروف شد) به لیبی نسبت به آغاز استعمار آن کشور اقدام نمود و در ماه می سال ۱۹۳۶ با حمله به اتیوپی و فتح آدیسآبابا پایتخت آن کشور و حمله به اریتره و سومالی، مستعمرات شرق آفریقای ایتالیا را بنا نهاد. در جنگ داخلی اسپانیا موسولینی و هیتلر بصورت مشترک با ارسال کمکهای تسلیحاتی و مستشاران نظامی به تجهیز ژنرال فرانکو اقدام نمودند. او و هیتلر در بحرانهای سودتلند، آنشلوس ( الحاق اتریش به آلمان )، چکسلواکی، و لهستان و با ایجاد پیمان محور رم – برلین اروپا را بسوی جنگ هدایت کردند. موسولینی در طول زندگی از بیشتر مردم فاصله میگرفت. او هیچ دوست نزدیکی نداشت. به هیچ کس اعتماد نمیکرد و حتی سلام رومی را گسترش داد تا جانشین دست دادن شود، او از تماس با بیشتر مردم اکراه داشت. موسولینی میگفت: رهبر نه همتا دارد، نه دوست و هیچ کس را محرم راز خود نمی کند. از سال ۱۹۲۴ موسولینی پارلمان ایتالیا را بدل به وجودی بیخاصیت کرد، تعداد شرکتکنندگان در انتخابات عمومی را کم کرد و به سانسور مطبوعات پرداخت، اتحادیههای کارگری را منحل ساخت و کارگران را از حق اعتصاب محروم و سایر احزاب سیاسی را از دور خارج کرد. دستگاه پلیس مخفی ایجاد و دادگاههای مخصوصی برای محاکمه مخالفین حکومتش تاسیس کرد. تعدادی از سران باند مافیای سیسیل را بازداشت کرد. | |||
=== موسولینی و جنگجهانی دوم === | |||
با نزدیک شدن جنگ جهانی دوم او افراد خود را بر خلاف میل آنها به جنگ وادار کرد و اگر چه او به مدت ۱۵ سال آمادهباش نظامی را آموزش داد، اما هنگامی که هیتلر به لهستان حمله کرد ارتش او کاملاً آماده نبود. موسولینی پس از سقوط فرانسه با این تصور که جنگ بیش از چند هفته طول نمیکشد اعلام جنگ کرد. | با نزدیک شدن جنگ جهانی دوم او افراد خود را بر خلاف میل آنها به جنگ وادار کرد و اگر چه او به مدت ۱۵ سال آمادهباش نظامی را آموزش داد، اما هنگامی که هیتلر به لهستان حمله کرد ارتش او کاملاً آماده نبود. موسولینی پس از سقوط فرانسه با این تصور که جنگ بیش از چند هفته طول نمیکشد اعلام جنگ کرد. | ||
ایتالیا در تمام جبههها متحمل شکست شد. زمانی که رم و دیگر شهرهای بزرگ ایتالیا زیر بمباران متفقین بود موسولینی با هیتلر ملاقاتی انجام داد تا کاری انجام دهند. در این زمان موسولینی از مقام فرماندهی کل قوا عزل شد و ارتش را به پادشاه سپرد. او حمایت حزب خود و بسیاری از ایتالیاییها را از دست دادهبود. | ایتالیا در تمام جبههها متحمل شکست شد. زمانی که رم و دیگر شهرهای بزرگ ایتالیا زیر بمباران متفقین بود موسولینی با هیتلر ملاقاتی انجام داد تا کاری انجام دهند. | ||
[[پرونده:موسولینی ۴.JPG|بندانگشتی|'''تصویری دیگر از موسولینی در لباس رسمی فاشیستها''']] | |||
در این زمان موسولینی از مقام فرماندهی کل قوا عزل شد و ارتش را به پادشاه سپرد. او حمایت حزب خود و بسیاری از ایتالیاییها را از دست دادهبود. به دنبال ورود انگلستان و آمریکا به ساحل سیسیل، بسیاری از دستیاران موسولینی در نشست شورای بزرگ فاشیست در ۲۵ ژوئیهی ۱۹۴۳ به مخالفت با او برخاستند. و این مخالفت فرصتی را در اختیار پادشاه قرار داد تا دستور برکناری و دستگیری موسولینی را صادر کند. پادشاه ویکتور امانوئل سوم فیلدمارشال پیدرو بادگلیو را به عنوان نخست وزیر جدید ایتالیا منصوب کرد. | |||
=== نجات موسولینی توسط آلمانها === | |||
چند ماه بعد موسولینی توسط آلمانیها از اقامتگاهش در بالای کوهی در ایتالیا آزاد شد. او به شمال ایتالیا رفت و در آن جا کوشید تا یک دولت فاشیست جدید و دستنشانده آلمان را ایجاد کند. موسولینی تحت فشارهای هیتلر و چند فاشیست وفادار که دولت جمهوری سالو را تشکیل دادند تسلیم شد و نقشهی اعدام کسانی را که به او خیانت کردهبودند کشید. او به عنوان رئیس دولت و وزیر امور خارجه برای جمهوری اجتماعی ایتالیا انتخاب شد، در این زمان او خاطرات بسیاری نوشت. روزنامهی دا کاپو (Da Capo) زندگی نامهی شخصی و خاطرات او را با عنوان "صعود و سقوط من" تلفیق و منتشر کرد. | |||
==== سرانجام موسولینی ==== | |||
آنها در نزدیکی روستای دونگو بازداشت شدند. آنها سعی داشتند به منظور فرار به اسپانیا سوار با هواپیمایی به سوئیس بروند. موسولینی با ارتش فراری آلمان مسافرت میکرد. | آنها در نزدیکی روستای دونگو بازداشت شدند. آنها سعی داشتند به منظور فرار به اسپانیا سوار با هواپیمایی به سوئیس بروند. موسولینی با ارتش فراری آلمان مسافرت میکرد. | ||
خط ۷۳: | خط ۸۲: | ||
گزیدهای از سخنان موسولینی: | گزیدهای از سخنان موسولینی: | ||
* <blockquote>"ستارهی من سقوط کرده است. دیگر هیچ انگیزهی مبارزهای در من باقی نمانده است. من کار و تلاش میکنم، در حالی که میدانم تمام اینها یک نمایش مضحک است. . . من چشم به پایان این تراژدی دوختهام و به طرز عجیبی از همه چیز فاصله گرفتهام، از بازیگری هیچ نمیدانم. احساس میکنم من آخرین تماشاگر هستم".</blockquote> | * <blockquote>"ستارهی من سقوط کرده است. دیگر هیچ انگیزهی مبارزهای در من باقی نمانده است. من کار و تلاش میکنم، در حالی که میدانم تمام اینها یک نمایش مضحک است. . . من چشم به پایان این تراژدی دوختهام و به طرز عجیبی از همه چیز فاصله گرفتهام، از بازیگری هیچ نمیدانم. احساس میکنم من آخرین تماشاگر هستم".</blockquote> | ||
موسولینی راجع به انگلیسیها اینگونه میگفت: | موسولینی راجع به انگلیسیها اینگونه میگفت: <blockquote>«یک مشت خوک که فقط با هوسشان فکر میکنند.» </blockquote><blockquote>«انگلیسیها همیشه از افرادی که از اقشار پاییندست به مراتب بالا رسیده باشند، متنفر هستند.» </blockquote>نظر موسولینی در باره اسپانیاییها:<blockquote>«اسپانیاییها هم افراد بیمصرف، تنبل و بیخاصیتی بودند که خونشان با خون اعراب مخلوط شده بود. رهبر آنها، فرانکو نیز یک احمق بود که در جنگهای داخلی کشورش باید به سادگی پیروز میشد اما نبردها را به راحتی واگذار میکرد!»</blockquote>نظر موسولینی در باره فرانسویها:<blockquote>فرانسویها بدترین مردم اروپا هستند. آنها افراد فاسد و منحطی بودند که با آبله گیج و با روزنامههای آزاد، مسموم شدهبودند. | ||
«یک مشت خوک که فقط با هوسشان فکر میکنند.» | |||
«انگلیسیها همیشه از افرادی که از اقشار پاییندست به مراتب بالا رسیده باشند، متنفر هستند.» | |||
«اسپانیاییها هم افراد بیمصرف، تنبل و بیخاصیتی بودند که خونشان با خون اعراب مخلوط شده بود. رهبر آنها، فرانکو نیز یک احمق بود که در جنگهای داخلی کشورش باید به سادگی پیروز میشد اما نبردها را به راحتی واگذار میکرد!» | |||
فرانسویها بدترین مردم اروپا هستند. آنها افراد فاسد و منحطی بودند که با آبله گیج و با روزنامههای آزاد، مسموم شدهبودند. | |||
«فرانسویها کاملا از دست رفته و مردمی تهوعآور هستند.» | «فرانسویها کاملا از دست رفته و مردمی تهوعآور هستند.» | ||
فرانسویها پسران ناخوانده ناپلئون بودند. او خود را یک فرزند بحق ناپلئون میدانست.<ref>دفتر خاطرات کلارا پتاچی</ref> | فرانسویها پسران ناخوانده ناپلئون بودند. او خود را یک فرزند بحق ناپلئون میدانست.<ref>دفتر خاطرات کلارا پتاچی</ref></blockquote> | ||
== منابع == | == منابع == | ||
<references /><references /> | <references /><references /> |
ویرایش