|
|
| (۲۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) |
| خط ۱: |
خط ۱: |
| [[پرونده:برای صفحه تمرین.jpg|بندانگشتی|1148x1148px]]'''میرزا حسین خان سپهسالار'''، (متولد ۱۲۴۳ ه.ق، قزوین – درگذشته ۱۲۹۸ ه.ق، مشهد) ملقب به مشیرالدوله و سپس سپهسالار اعظم، یکی از برجستهترین رجال سیاسی دوران ناصری بود که به عنوان اصلاحطلب، دیپلمات و صدراعظم شناخته میشود. او فرزند میرزا نبی خان امیر دیوان قزوینی و از خاندانی غیراشرافی بود. ترقی اولیهاش مدیون توجه [[امیرکبیر]] بود که او را برای تحصیل به اروپا فرستاد. پس از بازگشت، در مناصب کنسولی بمبئی و تفلیس و سپس وزیرمختاری طولانی در عثمانی، تجربه دیپلماتیک و ثروت هنگفتی اندوخت. او در سال ۱۲۸۷ ق، به وزارت عدلیه و اوقاف و سپس در سال ۱۲۸۸ ق، به وزارت جنگ و صدارت رسید. | | [[پرونده:برای صفحه تمرین.jpg|بندانگشتی|1148x1148px]] |
| | {{جعبه اطلاعات سیاستمدار |
| | | نام = مریم عمید سمنانی |
| | | تصویر = مریم عمید؛1.jpg |
| | | شرح تصویر = مریم عمید (مزینالسلطنه) |
| | | نام کامل = |
| | | معروف به = مزینالسلطنه |
| | | نام مستعار = |
| | | زادروز = ۱۲۶۱ خورشیدی (۱۸۸۲ میلادی) |
| | | شهر تولد = سمنان |
| | | کشور تولد = ایران |
| | | تاریخ مرگ = شهریور ۱۲۹۸ خورشیدی (۱۹۱۹ میلادی) |
| | | شهر مرگ = سمنان |
| | | کشور مرگ = ایران |
| | | نام همسر = حسینقلی میرزا عمادالسلطنه سالور (ازدواج اول، جدا شد) |
| | قوامالحکما (ازدواج دوم) |
| | | فرزندان = دو فرزند (از دو ازدواج) |
| | | تحصیلات = تحصیلات اولیه نزد پدر، زبان فرانسه |
| | | دین = اسلام |
| | | حزب سیاسی = |
| | | سمت = مدیر و صاحبامتیاز روزنامه شکوفه |
| | مؤسس و مدیر مدرسه دخترانه مزینیه |
| | بازرس امتحانات مدارس دخترانه |
| | | پستهای قبلی = |
| | | فعالیتها = روزنامهنگاری زنان، آموزش دختران، ترویج صنایع دستی، تحریم کالاهای خارجی، عضویت در انجمن همت خواتین |
| | | قبل از = |
| | | بعد از = |
| | | وبگاه رسمی = |
| | | امضا = |
| | | زیرنویس = |
| | |image_size=270پیکسل}} |
| | '''مریم عمید سمنانی'''، (متولد سال ۱۲۶۱ هـ.ش، سمنان - درگذشته شهریور ۱۲۹۸ هـ.ش، سمنان) ملقب به مزینالسلطنه، یکی از زنان روشنفکر و پیشگام در دوران قاجار و نخستین روزنامهنگار ایرانی بود. او تنها دختر میر سید رضی سمنانی، ملقب به رئیسالاطبا و پزشک قشون [[ناصرالدین شاه]]، و خواهر میرزا ابراهیم عمیدالسلطنه، نخستین نماینده سمنان و شاهرود در مجلس شورای ملی، بهشمار میرفت. مریم عمید تحصیلات اولیه خود را نزد پدر فرا گرفت و سپس زبان فرانسه و عکاسی را آموخت. در سن ۱۶ سالگی با حسینقلی میرزا عمادالسلطنه سالور، از شاهزادگان قاجار، ازدواج کرد اما پس از یک سال جدا شد و این تجربه او را به مخالف سرسخت ازدواج زودهنگام و اجباری دختران تبدیل کرد. او هفت سال بعد با قوامالحکما، روشنفکری که مشوق فعالیتهای فرهنگیاش بود، ازدواج کرد اما چند سال پس از آن، همسرش درگذشت و او به تنهایی سرپرستی دو فرزند خود را بر عهده گرفت. |
|
| |
|
| دوران صدارت او (۱۲۸۸–۱۲۹۰ قمری) با اصلاحات گسترده همراه بود: تأسیس کابینه مدرن، مبارزه با رشوه، اصلاح نظام مالی و مسکوکات، استخدام مستشاران اتریشی، ایجاد پستخانه، انتشار روزنامه، نظمدهی به ارتش، تأسیس کارخانه اسلحهسازی و صندوق عرایض برای شکایات مردمی. او بانی سفر اول [[ناصرالدین شاه]] به اروپا بود تا شاه با پیشرفتهای غربی آشنا شود. اما همزمان قرارداد جنجالی رویتر (۱۲۸۹ قمری) را امضا کرد که انحصار گستردهای به «بارون ژولیوس د رویتر» میداد و با اتهام رشوه و نفوذ انگلیس همراه شد. این قرارداد با مخالفت شدید روحانیت (به ویژه حاج ملا علی کنی)، درباریان و روسیه مواجه و لغو گردید.
| | مریم عمید در سال ۱۲۹۱، مدرسه دخترانه مزینیه را با دو شعبه دارالعلم (برای آموزش علوم مانند خواندن، نوشتن، ریاضیات، جغرافیا و زبانهای خارجی) و دارالصنایع (برای آموزش هنرهای دستی مانند قالیبافی، جوراببافی و زردوزی) تأسیس کرد. برای تشویق خانوادهها، در ازای هر دو دانشآموز شهریهپرداز، یک دانشآموز را رایگان ثبتنام میکرد و از والدین تعهد میگرفت که فرزندانشان تا پایان دوره تحصیل را ترک نکنند. او بازرس امتحانات مدارس دخترانه بود و خواستار یکسانسازی برنامه درسی مدارس، تربیت معلمان و بودجه دولتی برای مدارس دخترانه شد. |
|
| |
|
| صدارت میرزا حسین خان سپهسالار در دوران قحطی بزرگ (۱۲۸۸–۱۲۸۹ قمری) رخ داد که بخشی از آن به سیاست ترویج کشت تریاک نسبت داده میشود. او در سیاست خارجی به انگلیس تمایل داشت و پیشنهاد واگذاری امنیت بحرین به نیروی دریایی بریتانیا داد که از سوی شاه خیانت تلقی شد. پس از عزل از صدارت، وزارت خارجه و جنگ را بر عهده گرفت و قرارداد آخال (واگذاری بخشهایی از مرزهای شمال شرقی به روسیه) را امضا کرد. او در اواخر عمر به حکومت خراسان رفت و در سال ۱۲۹۸ قمری در مشهد درگذشت و ثروت افسانهای بر جای گذاشت.
| | مریم عمید در سال ۱۲۹۲ ش (۱۹۱۳ میلادی)، نشریه شکوفه را به عنوان دومین نشریه زنان ایران منتشر کرد، پس از تعطیلی هفتهنامه دانش توسط معصومه کحال در سال ۱۲۸۹. شکوفه با تمرکز بر اخلاقیات، ادبیات، بهداشت کودکان، خانهداری، تربیت دختران و تصفیه اخلاق زنان، هر ۱۵ روز یک بار در چهار صفحه منتشر میشد. از سال دوم، رنگ سیاسی-انتقادی گرفت و به مسائل استقلال ملی، مبارزه با نفوذ خارجیان، مشکلات اقتصادی و اجتماعی پرداخت. کاریکاتورهای انتقادی در صفحه آخر، لحن طنزآمیز و اخبار زنان جهان مانند مقایسه زنان اروپایی و ایرانی از ویژگیهای آن بود. مزینالسلطنه یکی از اعضای اصلی انجمن همت خواتین بود که به تحریم کالاهای خارجی و ترویج هنرهای دستی میپرداخت و نقش مؤثری در گسترش آن داشت. |
|
| |
|
| میرزا حسین خان سپهسالار را هم ستایش کردهاند به عنوان ادامهدهنده راه امیرکبیر در ترقیخواهی و قانونمداری و هم نکوهش به دلیل وابستگی به بیگانگان، رشوهخواری و از دست دادن تمامیت ارضی. مسجد و مدرسه عالی سپهسالار (مطهری کنونی) از یادگارهای ماندگار اوست.<ref name=":0">[https://noandish.com/fa/news/172291/%D9%85%D8%B1%D8%AF%DB%8C-%D9%85%DB%8C%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%AE%D8%AF%D9%85%D8%AA-%D9%88-%D8%AE%DB%8C%D8%A7%D9%86%D8%AA-%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D8%AE%D8%A7%D9%86-%D8%B3%D9%BE%D9%87%D8%B3%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B1-%D9%83%D9%87-%D8%A8%D9%88%D8%AF مردی میانه خدمت و خیانت: میرزا حسین خان سپهسالار كه بود!؟ - نواندیش]</ref><ref name=":1">[https://ensani.ir/fa/article/10412/%D8%AE%D9%88%D8%A8-%DB%8C%D8%A7-%D8%A8%D8%AF-%D8%B3%D9%BE%D9%87%D8%B3%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B1 خوب یا بد سپهسالار - پرتال جامع علوم انسانی]</ref><ref name=":2">[http://tarikhirani.ir/fa/news/5862/%D9%85%D8%AF%DB%8C%D8%B1%DB%8C%D8%AA-%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AF%D9%88%D9%84%D8%AA مدیریت میرزا حسینخانی دولت - تاریخ ایرانی]</ref><ref name=":3">[https://www.iichs.ir/fa/news/93/%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D8%B1%D8%B6%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D8%AE%D8%A7%D9%86-%D8%B3%D9%BE%D9%87%D8%B3%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B1-%D8%A8%D8%AD%D8%B1%DB%8C%D9%86 تمامیت ارضی ایران؛ میرزا حسین خان سپهسالار و بحرین - پژوهشکده تاریخ معاصر]</ref><ref name=":4">[https://www.aran-papers.ir/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF/11266/%D8%AA%D8%AD%D9%82%DB%8C%D9%82-%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87-%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D8%AE%D8%A7%D9%86-%D8%B3%D9%BE%D9%87%D8%B3%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B1 تحقیق مقاله میرزا حسین خان سپهسالار - آران پیپر]</ref><ref name=":5">[https://www.karkhanedar.com/%d8%a7%d8%b5%d9%84%d8%a7%d8%ad%d8%a7%d8%aa-%d9%85%db%8c%d8%b1%d8%b2%d8%a7-%d8%ad%d8%b3%db%8c%d9%86-%d8%ae%d8%a7%d9%86-%d8%b3%d9%be%d9%87%d8%b3%d8%a7%d9%84%d8%a7%d8%b1-%d9%88-%d9%85%d8%ae%d8%a7%d9%84-2/ اصلاحات میرزا حسین خان سپهسالار و مخالفت حاج ملا علی كنی - کارخانهدار]</ref>
| | مریم عمید برای ادامه انتشار شکوفه، حتی استکانهای نقره خود را فروخت و تمام داراییاش را صرف کارهای فرهنگی کرد. مزینالسلطنه در شهریور ۱۲۹۸ خورشیدی (۱۹۱۹ میلادی) بر اثر سکته قلبی در سمنان درگذشت و انتشار شکوفه متوقف شد. فعالیتهای او در آموزش و روزنامهنگاری، نقش مهمی در آگاهی زنان و [[جنبش مشروطه ایران]] ایفا کرد و میراثی ماندگار برای حضور زنان در عرصههای اجتماعی به جا گذاشت.<ref name=":0">[https://www.karkhanedar.com/%D9%85%D8%B1%DB%8C%D9%85-%D8%B9%D9%85%DB%8C%D8%AF-%D8%A7%D9%88%D9%84%DB%8C%D9%86-%D8%B2%D9%86-%D8%B1%D9%88%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%86%DA%AF%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C/ مریم عمید اولین زن روزنامهنگار ایرانی - کارخانهدار]</ref><ref name=":1">[https://tarikhema.org/contemporary/iran-after-islam/qajarian/145087/%D9%85%D8%B1%DB%8C%D9%85-%D8%B9%D9%85%DB%8C%D8%AF%D8%8C-%D8%B2%D9%86%DB%8C-%D9%82%D8%A7%D8%AC%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF%D8%B3%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D8%A7/ مریم عمید؛ زنی از عهد قجری که تأثیر بسزایی در فرهنگسازی ایران داشت! - تاریخ ما]</ref><ref name=":2">[https://iranwire.com/fa/jinac/28029/ مزین السلطنه؛ زنی که برای انتشار روزنامه اش، استکانهای نقره خود را فروخت - ایران وایر]</ref><ref name=":3">[https://journalismisnotacrime.com/fa/wall/mozaian_s/ مریم عمید سمنانی ملقب به مزینالسلطنه - خبرنگاری جرم نیست]</ref><ref name=":4">[https://iranwire.com/en/women/118907-iranian-influential-women-mozayan-ol-saltaneh-1882-1919/ زنان تأثیرگذار ایرانی: مزینالسلطنه - ایران وایر انگلیسی]</ref><ref name=":5">[https://jinhaagency.com/fa/zndgy-namh/mrym-myd-rwznamhngar-38438 مریم عمید، مزینالسلطنهی ایران - خبرگزاری زن]</ref><ref name=":6">[https://www.asriran.com/fa/news/913944/%D8%AC%D8%B1%DB%8C%D8%AF%DB%80-%D9%81%D8%B1%DB%8C%D8%AF%D9%87-%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D9%86%D8%A7%D9%85%DB%80-%D9%86%D8%AE%D8%B3%D8%AA%DB%8C%D9%86-%D8%B1%D9%88%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87%E2%80%8C%D9%86%DA%AF%D8%A7%D8%B1-%D8%B2%D9%86-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C جریدۀ فریده؛ نگاهی به کارنامۀ نخستین روزنامهنگار زن ایرانی - عصر ایران]</ref><ref name=":7">[https://www.tebyan.net/news/331155/%D8%AE%D8%A8%D8%B1%D9%86%DA%AF%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D9%86%D8%A7%D9%85%D8%B4%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D8%B1-%D8%B4%D8%AF خبرنگارانی که نامشان ماندگار شد - تبیان]</ref> |
|
| |
|
| == زندگی اولیه و خانواده == | | == زندگی اولیه و آموزش == |
| میرزا حسین خان سپهسالار، فرزند میرزا نبی خان امیر دیوان قزوینی، در سال ۱۲۴۳ قمری متولد شد. اجداد وی اهل علیآباد مازندران بودند و پدربزرگ او، عابدینبیک، در قزوین نزد شاهزاده علینقیمیرزا رکنالدوله، حکمران قزوین، به دلاکی اشتغال داشت.
| | مریم عمید سمنانی، ملقب به مزینالسلطنه، در سال ۱۲۶۱ خورشیدی در سمنان متولد شد. او تنها دختر میر سید رضی سمنانی، ملقب به رئیسالاطبا و پزشک قشون ناصرالدین شاه، بود و خواهر میرزا ابراهیم عمیدالسلطنه، نخستین نماینده سمنان و شاهرود در مجلس شورای ملی بهشمار میرفت.<ref name=":0" /> |
|
| |
|
| سپهسالار با امیر شباهت دیگری نیز داشت؛ این دو از سابقه خاندانی و اشرافی برخوردار نبودند و به همت و هوش فردی در نظام اداری ترقی کرده و مورد توجه قرار گرفتند؛ امیر اگر پسر آشپز بود، سپهسالار نیز پسر دلاکی در قزوین که دلاک خاصه علینقیمیرزا رکنالدوله، پسر فتحعلیشاه بود؛ بدین سبب دشمنانش او را با عنوان دلاکزاده تحقیر میکردند.
| | تحصیلات اولیه او نزد پدرش انجام گرفت و پس از آن، ضمن ادامه تحصیل، زبان فرانسه و عکاسی را فرا گرفت. حضور در خانوادهای تحصیلکرده و باسواد، او را با تحولات اجتماعی و فرهنگی جامعه و جهان آن روزگار آشنا کرد و ذهنی جستجوگر و علاقهمند به علوم جدید برایش ایجاد نمود.<ref name=":1" /> |
|
| |
|
| === آموزش و تحصیلات ===
| | در دورانی که ناصرالدین شاه از سواد زنان دل خوشی نداشت و برخی همسرانش سواد خود را پنهان میکردند، مریم عمید در چنین فضایی پیشقدم فعالیتهای فرهنگی شد.<ref name=":2" /> |
| میرزا حسین خان سپهسالار رشد و ترقی خود را عمدتا مرهون توجهات خاص امیرکبیر بود. امیرکبیر با پدر او روابط نزدیک داشت و پس از صدارت، فرزندان او را به تهران خواست و به کارهای دولتی گماشت. امیرکبیر او را برای تحصیل به خارج از کشور فرستاد و وی زبانهای فرانسوی و عربی را فرا گرفت، هرچند به فرانسه احاطه کامل نداشت. محمدحسنخان اعتمادالسلطنه مینویسد: <blockquote>«فرانسه را غلط مکالمه میکرد و غلط مینوشت اما از شدت پررویی و طلاقت لسان، طوری کلمات را ادا میکرد که هرکس تصور مینمود که او فرانسه میداند.»<ref name=":0" /> </blockquote>در آغاز سلطنت ناصرالدین شاه، میرزا نبی خان تصمیم گرفت که دو فرزند خود یعنی میرزا حسین خان و میرزا یحیی خان را برای تحصیل به اروپا بفرستد. میرزا حسین خان پس از اقامت کوتاهی در اروپا، به زودی به ایران بازگشت. با اینکه تحصیلات او در همان سطح تحصیلات معمولی قدیمی باقی ماند و شاید در اوایل دوره [[دارالفنون|مدرسه دارالفنون]]، زبان فرانسه را هم کمی آموخته باشد، اما از هوش سرشار و قدرت بیان و نگارش و پشت کار و جدیت خوبی بهرهمند بود.<ref name=":3" />
| |
|
| |
|
| میرزا حسینخان سپهسالار عمده رشد و ترقی اولیهاش را مرهون توجهات خاص امیرکبیر بود و در دهههای بعد نیز علت توجه ویژه ناصرالدینشاه به پیشنهاد اصلاحی سپهسالار و همراهی با آن را پشیمانی شاه از قتل امیرکبیر و شباهت اصلاحات مدنظر سپهسالار با اصلاحات امیرکبیر دانستهاند؛ در واقع شاه در سیمای سپهسالار، امیرکبیر را میدید که اصلاحات نیمهتمامش را پی میگیرد.<ref name=":0" />
| | == ازدواجها و خانواده == |
| | مریم عمید در سن ۱۶ سالگی با حسینقلی میرزا عمادالسلطنه سالور، از شاهزادگان قاجار، ازدواج کرد اما پس از یک سال، به دلیل عدم توافق، از او جدا شد و این تجربه او را به یکی از مخالفان سرسخت ازدواج زودهنگام و اجباری دختران تبدیل کرد.<ref name=":3" /> |
|
| |
|
| میرزا حسین قزوینی ملقب به مشیرالدوله و بعد ملقب به سپهسالار شد و سپس صدراعظم ناصرالدین شاه قاجار گشت. او پس از تحصیلات مقدماتی و مدتی تحصیل در دارالفنون، به ماموریتهای خارجی رفت.<ref name=":4" />
| | او هفت سال بعد، با قوامالحکما، یکی از روشنفکران آن زمان که مشوق کارهای فرهنگیاش بود، ازدواج کرد اما چند سال پس از آن، همسرش درگذشت و او به تنهایی سرپرستی دو فرزندی که از دو ازدواج خود داشت، بر عهده گرفت. آموزش علم و باسواد شدن زنان، دغدغهای بود که هیچگاه او را رها نکرد.<ref name=":4" /> |
|
| |
|
| == بازگشت از تحصیل و فعالیتهای دیپلماتیک ==
| | اطرافیان نقل میکنند که وقتی به او خبر دادند پسرش را در مدرسه فلک کردهاند، به وزارت معارف رفت و به این رسم اعتراض کرد تا جایی که فلک کردن از مدارس حذف شد.<ref name=":0" /> |
| میرزا حسینخان سپهسالار پس از بازگشت، وکیل کارهای پدر شد و در وزارت امورخارجه مشغول گردید، اما پس از فوت پدر و مضیقه مالی، به کنسولگری ایران در بمبئی منصوب شد. امیرکبیر در حکم انتصاب او توصیه کرد: <blockquote>«از گرفتن تعارف و رشوه محترز بوده، مطلقا طمع و توقعی از آنها [تجار و ایرانیان مقیم بمبئی] ننماید.»<ref name=":1" /> </blockquote>سپهسالار پس از بازگشت از اروپا و اشتغال به وکالت کارهای پدرش، میرزا تقی خان امیرکبیر او را به کنسولگری بمبئی فرستاد. در آنجا دو نفر از تجار ایرانی مردند و مبلغ گزافی از ثروت آنها نصیب او شد. در همان جا، آقاخان محلاتی که با وی دوست بود، او را در شرطبندی مسابقات اسبدوانی رایج در هند، که برد و باخت داشت، سهیم کرد و از این راه مبلغی اندوخت.<ref name=":3" />
| |
|
| |
|
| مدیریت دولتی میرزا حسینخان در زمان صدارت میرزا تقیخان امیرکبیر آغاز شد. او در سال ۱۲۶۷ قمری زمانی که فقط ۲۵ سال داشت به سمت کارپردازی و در مقام کنسولگری به بمبئی رفت و در سال ۱۲۷۱ قمری کنسول تفلیس شد. چهار سال بعد در سمت وزیرمختاری به ماموریت اسلامبول اعزام شد و سه سال را در دربار عثمانی گذراند، در همان جا بود که لقب مشیرالدوله گرفت. یک بار نیز در سال ۱۲۸۲ قمری بر سر قضیه هرات از طرف دولت به ماموریت لندن رفت.<ref name=":2" />
| | == فعالیتهای آموزشی == |
|
| |
|
| او در دوران صدراعظمی امیرکبیر نزدیک به سه سال کارپرداز ایران در بمبئی بود و مدتی پس از مراجعت از هندوستان، کنسول ایران در تفلیس شد. در سالهای آخر صدارات میرزاآقاخان نوری وزیر مختار ایران در استانبول شد. او ۱۰ سال وزیر مختار ایران در استانبول بود و پس از آن هم با رتبه سفیرکبیری دو سال دیگر در استانبول ماند.<ref name=":4" />
| | === تأسیس مدرسه مزینیه === |
| | در سال ۱۲۹۱ خورشیدی، مریم عمید مدرسه دخترانه مزینیه را تأسیس کرد. به دلیل شرایط مردسالار و عدم رغبت خانوادهها به آموزش دختران، برای تشویق تحصیل، در مقابل ثبتنام دو دانشآموز شهریهپرداز، یک دانشآموز را رایگان ثبتنام میکرد و از والدین تعهد میگرفت که فرزندانشان تا پایان دوره تحصیل را ترک نکنند.<ref name=":5" /> |
|
| |
|
| === مأموریت در بمبئی و تجارت تریاک ===
| | مدرسه مزینیه دو شعبه داشت: دارالعلم، که علوم مختلف از خواندن و نوشتن تا ریاضیات، جغرافیا، تاریخ، عربی، فرانسه و هندسه در آن تدریس میشد و شرط قبولی، موفقیت در امتحان وزارت معارف بود؛ این شعبه در کنار باغ آصفالدوله قرار داشت.<ref name=":1" /> |
| میرزا حسینخان سپهسالار از راه بوشهر و مسقط به بمبئی رفت، اما در میانه راه بدون هماهنگی، با شیخ مسقط مذاکره کرد که مورد ایراد قرار گرفت. نایب وزارت خارجه در ۲۴ شوال ۱۲۶۷ قمری در یک نامه انتقادآمیز به او نوشت: <blockquote>«مداخله شما در امور خارج از ماموریت و کارهایی که در دستورالعمل قید نشده و مداخله کردهاید، پسند نیفتاد. مقرر داشتند من به آن عالیجاه اظهار داشته و ضمنا نصیحت نمایم از قرار دستورالعمل که در دست دارید، تجاوز و تخلف نکنید و در امورات خارج از ماموریت خود بههیچوجه دخیل ننمایید.»<ref name=":1" /> </blockquote>اقامت سهساله میرزا حسینخان سپهسالار در بمبئی با ثروت انبوهی همراه بود. او در گزارش خود منافع کشت خشخاش را گوشزد کرد و دولت کشت تریاک را ترویج داد، که از سال ۱۲۶۷ قمری در اطراف تهران آغاز شد. تا سال ۱۲۸۷ قمری (۱۸۷۰ میلادی)، تریاک ایران به صادرات بینالمللی درآمد و اعتیاد رواج یافت. او تجار را به آوردن تریاک به جای پول تشویق کرد و یکی از مشوقان تریاککاری بود. در سال ۱۸۷۱ میلادی، صادرات تریاک از ۸۷۰ جعبه به ۷۷۰۰ جعبه رسید. این سیاست به قحطی ۱۸۷۱-۱۸۷۲ منجر شد، با تلفات حدود یکونیم میلیون نفر در ایران.
| |
|
| |
|
| بمبئی مرکز تجارت خاندان یهودی ساسون بود که در صادرات تریاک فعال بودند. سپهسالار با ثروت ۱۵۰ هزار روپی بازگشت، که شایعاتی مبنی بر پرداخت توسط ساسونها وجود داشت. او مدعی شد ثروت از ارث تجار یا شرطبندی آقاخان محلاتی است. امیرکبیر قصد تنبیه او را داشت اما اجل مانع شد.
| | دارالصنایع، که به آموزش هنرهای دستی مانند خیاطی، قالیبافی، جوراببافی، زردوزی و توربافی اختصاص داشت و در محله آبمنگل واقع بود. معلمان این مدارس، تحصیلکرده و از هنرمندان زمان خود بودند؛ برای مثال، رئیس شعبه خیاطی، خانم خانزاده بود که طراحی، نقاشی و خیاطی را در پاریس آموخته بود.<ref name=":0" /> |
|
| |
|
| نخستین منصب مهم میرزاحسینخان که با حکم امیرکبیر به او سپرده شد، کنسولگری ایران در بمبئی است که تنها سه سال به طول انجامید، اما میرزاحسینخان با ثروتی هنگفت از این سفر بازگشت که عمده منابع آن را نتیجه رشوهخواری و پذیرش هدایا از سوی او دانستهاند و عجیب اینکه این ثروتاندوزی او در ماموریت سهساله موجب نزول سپهسالار نشد و او پس از بمبئی به تفلیس مامور شد.
| | === نقش در آموزش عمومی === |
| | مریم عمید بازرس امتحانات کلیه مدارس دخترانه بود و در جلسات امتحان شرکت میکرد. او نخستین کسی بود که خواستار یکسان شدن برنامه درسی مدارس شد و اعتقاد داشت مدارس دخترانه باید دولتی باشند تا وزارت معارف بودجهای برای آنها منظور کند و مدیران زیر بار فشارهای مالی تعطیل نشوند.<ref name=":2" /> |
|
| |
|
| میرزا حسینخان سپهسالار خود در توجیه نحوه کسب این ثروت عظیم مدعی شد در بمبئی یکیدو نفر از تجار ایرانی از دنیا رفتند و مبلغ زیادی از مال آنها به او رسید و همچنین مدعی شد آقاخان محلاتی، باجناق وی به نیت او در شرطبندی اسبدوانی شرکت کرد و برنده شد و پول هنگفتی به او داد.
| | روزنامه شکوفه پر از انتقادهای او به وزارت معارف از وضع مدارس دخترانه بود و پیشنهادهایی مانند ایجاد آموزشگاه برای تربیت معلمان و تخصیص بودجه برای مدارس دولتی دخترانه ارائه داد.<ref name=":6" /> |
|
| |
|
| هم بمبئی و هم تفلیس در آن دوره شهرهای مهمی برای تجارت و دیپلماسی ایرانی بودند. بمبئی مهمترین بندر حکومت بریتانیایی هند و محل حضور و تجارت عده زیادی از ایرانیان مهاجر بود و در دهههای بعدی روزنامه [[روزنامه حبلالمتین|حبلالمتین]] از کلکته با هزینه انگلیسیها منتشر و بانی تفکر تجددخواهی در دولت قاجاری شد.
| | == فعالیتهای روزنامهنگاری == |
| | [[پرونده:رونامه شکوفه.jpg|جایگزین=روزنامه شکوفه|بندانگشتی|360x360پیکسل|روزنامه شکوفه]] |
|
| |
|
| باور انگلیسیها پس از [[عهدنامه ترکمانچای|قرارداد ترکمانچای]] بر این بود که ایران تحت نفوذ و حمایت روسیه تزاری قرار گرفته است و روسیه از نفوذی بیشتر در تهران برخوردار است. در واقع بنا بر ماده چهارم قرارداد ترکمانچای امپراطوری روسیه تزاری متعهد شده بود از سلطنت عباسمیرزا و فرزندان او حمایت کند.<ref name=":1" />
| | === انتشار نشریه شکوفه === |
| | در سال ۱۲۹۲ خورشیدی (۱۹۱۳ میلادی)، نزدیک به هشت دهه پس از نخستین روزنامه در ایران، مریم عمید نشریه شکوفه را به عنوان نخستین روزنامه زنان منتشر کرد، در حالی که هفتهنامه دانش توسط معصومه کحال در سال ۱۲۸۹ خورشیدی هفتهای یک بار در هشت صفحه با چاپ سربی منتشر میشد و پس از یک سال متوقف گردید.<ref name=":3" /> |
|
| |
|
| در همین دوره، او در یکی از گزارشهای خود برای دولت، منافع زیاد کشت خشخاش را گوشزد کرد و پیشنهاد ترویج کشت آن را داد. پس از بازگشت به تهران، پدرش با تقدیم پیشکشی به میرزا آقاخان نوری، صدراعظم وقت، توانست کنسولگری ایران در قفقاز را برای او به دست آورد. این دوره مسئولیت او با جنگهای کریمه (۱۸۵۴-۱۸۵۶ م) و بروز قحط و غلا در منطقه قفقاز همزمان شد. او با میرزا صادق نوری، وزیر و پیشکار آذربایجان هماهنگ کرده غله این دیار را به قیمت ارزان میخرید و در قفقاز به قیمتی گزاف میفروخت، به گونهای که نزدیک به صد هزار تومان از این کار سود برد.<ref name=":3" />
| | روزنامه شکوفه با پیام «باد آمد و بوی عنبر آورد/ بادام، شکوفه بر سر آورد» زیر لوگو منتشر شد. مریم عمید در شماره اول نوشت: هیچ مملکتی پا به دایره تمدن نگذاشت مگر بوسیله روزنامه که افکار را تنقید میکند، زندگانی، تجارت، زراعت و معرفت را نشان میدهد و زنان را از خواب غفلت بیدار مینماید تا از ذلت جهل به عزت علم برسند.<ref name=":2" /> |
|
| |
|
| === مأموریت در تفلیس و تجارت غله ===
| | روزنامه شکوفه در دو سطر زیر عنوان معرفی شد: صاحبه امتیاز و مدیر مسئوله مزینالسلطنه صبیه مرحوم آقا میرزا سید رضی رئیسالاطبا، روزنامهای اخلاقی، ادبی، حفظالصحه اطفال، خانهداری، بچهداری، مسلک مستقیمش تربیت دوشیزگان و تصفیه اخلاق زنان راجع به مدارس نسوان، عجالتاً گاهی دو نمره طبع میشود.<ref name=":7" /> |
| میرزا حسینخان سپهسالار در سال ۱۲۷۱ قمری به سرکنسولی در تفلیس منصوب شد (با پرداخت به میرزاآقاخان نوری). در سالهای ۱۲۷۵-۱۲۷۹ قمری، گندم ارزان از آذربایجان وارد و به روسها گران فروخت، که حدود ۱۰۰ هزار تومان سود داشت. | |
|
| |
|
| دکتر محمدجواد شیخالاسلامی مینویسد، سپهسالار در این ماموریت نیز همچنان در فکر فعالیتهای اقتصادی بود: <blockquote>«در زمان صدارت میرزاآقاخان نوری موقعی که [میرزاحسینخان] سرکنسول ایران در تفلیس بود، گندم به قیمت خیلی ارزان از آذربایجان وارد میکرد و به روسها که مشغول جنگ در شبهجزیره کریمه بودند، به قیمتهای هنگفت و سرسامآور میفروخت». </blockquote>سپهسالار در بمبئی با بریتانیاییها روبهرو بود و در تفلیس با نایبالسلطنه امپراطوری روسیه تزاری در قفقاز آشنا شد. او در تفلیس با میرزافتحعلیآخوندزاده، روشنفکر ایرانی که کارمند نایبالسلطنه روسی قفقاز بود، مرتبط و تحت تاثیر افکار او قرار گرفت.<ref name=":0" /><ref name=":1" />
| | ==== ویژگیها و محتوای روزنامه شکوفه ==== |
| | روزنامه شکوفه دومین نشریه ویژه زنان پس از هفتهنامه دانش بود که با هدف بیداری توده زنان تأسیس شد و نام آن به خط نسخ با شعری درج گردید. در چهار صفحه با خط نسخ نوشته میشد که از شماره پنجم نستعلیق شد و از سال دوم با حروف سربی چاپ گردید؛ صفحه آخر کاریکاتور مرتبط با موضوع داشت که از سال سوم حذف شد.<ref name=":0" /> |
|
| |
|
| === مأموریت در عثمانی و لقب مشیرالدوله ===
| | دوره انتشار را به دو قسمت تقسیم میکنند: از شماره اول تا دهم، مقالات بیشتر دربارهٔ تساوی حقوق زن و مرد، توسعه امور فرهنگی زنان، تحصیل دختران، مسائل خانواده، بهداشت و حمله به خرافهپرستی بود.<ref name=":4" /> |
| حسین سپهسالار در سال ۱۲۷۵ قمری وزیرمختار در عثمانی شد (۱۲ سال). به امور اقتصادی شخصی پرداخت و سود گزاف برد. او اعتراف کرد قاتلی را با مصونیت دیپلماتیک به اروپا برد و ۱۰۰ هزار لیره طلا دریافت کرد. وی در سال ۱۲۸۲ قمری لقب مشیرالدوله گرفت.
| |
|
| |
|
| سپهسالار در تفلیس با میرزافتحعلیآخوندزاده، روشنفکر ایرانی که کارمند نایبالسلطنه روسی قفقاز بود، مرتبط و تحت تاثیر افکار او قرار گرفت. سپهسالار پس از تفلیس به مدت دوازده سال به سمت وزیر مختار ایران در استانبول عازم امپراطوری عثمانی شد. در این زمان نیز حضور سپهسالار در استانبول با اصلاحات در حکومت عثمانی موسوم به تنظیمات همزمان شد. در همین دوران ماموریت عثمانی (۱۲۸۲ قمری) بود که از سوی ناصرالدینشاه به او لقب مشیرالدوله داده شد.
| | از شماره دهم تا پایان، رنگ سیاسی-انتقادی گرفت و بحثهایی مانند استقلال ملی، مبارزه با نفوذ خارجیان، مشکلات اقتصادی، اجتماعی و عقبماندگی جامعه ایران و انتقاد از مسئولان را در دستور کار قرار داد. لحن طنزآمیز، پرداختن به مسائل زنان، تحصیل دختران و مسائل سیاسی روز از ویژگیهای این روزنامه بود.<ref name=":3" /> |
|
| |
|
| میرزا حسین خان سپهسالار مشیرالدوله در یک دوره ۲۰ ساله در خارج از ایران به سر برد. در دوره ۱۲ ساله اقامت خود در استانبول جنبشهای قانونخواهی و مشروطهطلبی اروپا را که در عثمانی بازتاب گستردهای داشت از نزدیک مشاهده کرد و با تکاپوی روشنفکران عثمانی برای دستیابی به قانون اساسی و بنای مجلس قانونگذاری آشنا شد.
| | هدف روزنامه شکوفه، آشنایی زنان با آثار ادبی، خرافهزدایی، راهنمایی خانهداری و بچهداری و بهبود روحیه زنان بود؛ با گذشت زمان، لحن تندتر شد و به انتقاد از ازدواج زودهنگام دختران، اعتراض به مداخلات ابرقدرتها و تشویق استقلال ملی پرداخت.<ref name=":2" /> |
|
| |
|
| او بعد از عزل میرزا آقاخان به تهران آمد و به وزیر مختاری اسلامبول نایل شد. مدت مأموریت او در عثمانی دوازده سال به طول انجامید (۱۲۷۵-۱۲۸۷ هـ.ق). در سال ۱۲۸۷، ناصرالدین شاه برای زیارت عتبات مقدسه به عراق سفر کرد و در بغداد دستخط وزارت عدلیه و وزارت وظایف و اوقاف را برای میرزا حسین خان که او را همراهی میکرد صادر کرد و وی را با خود به تهران آورد.
| | شکوفه اخبار زنان جهان مانند نمایش زنانه در لندن و مقایسه زنان اروپایی با ایرانی را منعکس میکرد که نشاندهنده آگاهی نویسندگان از اوضاع بینالمللی بود.<ref name=":1" /> |
|
| |
|
| او ترتیب سفر ناصرالدین شاه به عتبات عالیات را با هماهنگی با عثمانی داد و با جلب اعتماد او فعالیت برای ایجاد اصلاحات در امور مملکتی را آغاز کرد. در این سفر شاه را با مبانی حکومت در غرب و ساختارهای جدید دولتی آشنا کرد و ایرانیانی را که از جور قاجار ترک وطن کرده به عراق آمده بودند به شاه نشان داد. شاه در پایان سفر به عتبات، میرزا حسین خان را با خود به تهران آورد و او را به «وزارت عدلیه و اوقاف و وظایف» گمارد.
| | یکی از اقدامات مهم مریم عمید مزینالسلطنه، معرفی نامزدهای مورد قبول زنان در انتخابات دوره سوم مجلس شورای ملی بود که عواقبی داشت.<ref name=":6" /> |
|
| |
|
| یکی از رویدادهای مهم دوران حضور میرزا حسینخان سپهسالار در استانبول تشرف ناصرالدینشاه به عتبات بود که بازتاب زیادی یافت. ناصرالدینشاه در این سفر چنان مورد استقبال ایرانیان و شیعیان نجف و کربلا قرار گرفت که گویی به یکی از شهرهای ایران پا گذاشته است. این اتفاق در عین حال که موجب سوءظن سلطانعبدالحمید به ناصرالدین شاه شد، برای میرزا حسینخان خوشیمن بود و ناصرالدینشاه بهمنظور قدردانی از تلاشهای میرزا حسینخان در مسیر بازگشت از زیارت، در بغداد، او را به وزارت عدلیه و وظایف و اوقاف منصوب کرد و وی به همراه شاه به تهران آمد.<ref name=":0" /><ref name=":1" /><ref name=":4" /><ref name=":3" />
| | انتشار روزنامه شکوفه واکنشهای متفاوتی داشت: برخی مدیران مدارس و وزارت معارف حمایت کردند اما عدهای آن را برای تأمین معاش مزینالسلطنه دانستند. او در پاسخ نوشت: <blockquote>«خوب بود خانمهای عالمه مطالعه میفرمودند و شاگردان را تشویق میکردند تا مثل ما تربیت نشوند.»<ref name=":4" /> </blockquote>مریم عمید همچنین نوشت: <blockquote>«سبب عقبماندگیمان از قافله تمدن فقط جهل نسوان است و بس.»<ref name=":3" /> </blockquote>قیمت اشتراک روزنامه شکوفه در تهران هشت قران، ششماهه دو قران، تکنمره صد دینار، شهرستانها هشت قران و خارجه شش فرانک بود؛ هر ۱۵ روز چاپ میشد اما با جنگ جهانی اول، نامنظم گردید و تا مرگ مزینالسلطنه (شش سال) ادامه یافت.<ref name=":2" /> |
|
| |
|
| == مناصب وزارتی و صدارت == | | == عضویت در انجمن همت خواتین == |
| | مریم عمید مزینالسلطنه یکی از اعضای اصلی انجمن همت خواتین، متشکل از فعالان حقوق زنان، بود که به ترویج کالاهای داخلی، فراگیری هنرهای دستی توسط زنان و کسب تربیت، علم و هنر میپرداخت.<ref name=":1" /> |
|
| |
|
| === وزارت عدلیه و اوقاف ===
| | انجمن توسط مدیران مدارس دخترانه به ریاست نورالدجی تأسیس شد و مریم عمید نقش مؤثری در معرفی و گسترش فعالیتهای آن داشت. یکی از اهداف، تحریم اجناس خارجی و منع واردات بود؛ تحریم منسوجات خارجی قرار شد تمام مدارس دخترانه از پارچههای ایرانی استفاده کنند و متخلف اخراج شود؛ ظرف یک ماه نزدیک به پنج هزار نفر پیوستند.<ref name=":5" /> |
| میرزا حسینخان سپهسالار در ۲۹ رمضان ۱۲۸۷ قمری، پس از زیارت عتبات، به وزارت عدلیه و اوقاف منصوب شد. تلاش برای برهم زدن نفوذ روحانیت با کتابچه تنظیمات، که محاکم شرع را تحت کنترل دولت درآورد و استقلال روحانیت را تهدید کرد. ایجاد صندوق عرایض برای شکایات مردم از حکام، که ماهانه به تهران فرستاده میشد اما پس از چند سال برچیده شد.<ref name=":1" />
| |
|
| |
|
| مدیریت عالی میرزا حسینخان در سال ۱۲۸۷ قمری با انتصابش به وزارت عدلیه و اوقاف آغاز شد. در سال ۱۲۸۸ قمری با لقب سپهسالار اعظم به وزارت جنگ رفت و یک ماه و نیم بعد به صدارت رسید؛ ولی پس از دو سال، در راه بازگشت از نخستین سفر ناصرالدینشاه به فرنگ، زمانی که نزدیک قزوین رسیدند از صدارت عزل و به حکومت گیلان منصوب شد. یک ماه بعد او را از رشت به پایتخت احضار و به وزارت امور خارجه منصوب کردند. یک سال بعد وزارت جنگ نیز بر عهده او قرار گرفت. میرزا حسینخان شش سال هر دو وزارتخانه را مدیریت کرد تا اینکه در شوال ۱۲۹۵ قمری برکنار و سال بعد فرمانفرمایی خراسان را بر عهده گرفت و روانه مشهد شد.
| | از شماره دهم شکوفه، روزنامه ارگان انجمن شد و مسائل استقلال ملی و مبارزه با خارجیان را بحث کرد. مریم عمید فعالیتها و سخنرانیهای انجمن را در شکوفه انعکاس میداد و نقش بسزایی در گسترش تفکر آن داشت.<ref name=":0" /> |
|
| |
|
| [[ناظمالاسلام کرمانی]] در «تاریخ بیداری ایرانیان» مینویسد: <blockquote>«کسی که نخست وزارت عدلیه و وظایف و اوقاف را به او دادند و آن مرد کافی، الحق عدالت را به درجه کمال رسانید.» </blockquote>همچنین ناظمالاسلام با استناد به سخنان میرزا حسینخان مینویسد: <blockquote>«من این عمارت و مدرسه – مدرسه سپهسالار و بنای مجلس - را بنا میکنم که شاید وقتی وکلای ملتی در آن جلوس یابند.»<ref name=":2" /> </blockquote>میرزا حسینخان سپهسالار در طول دوران وزارت عدلیه و اوقاف، تمام تلاش خود را بر این متمرکز کرد که نظام قضائی سابق را که بر نفوذ روحانیت استوار بود، برهم زند. لذا با نگارش کتابچه تنظیمات که آن را به تصویب و امضای شاه نیز رسانده بود، درصدد تعیین حدود و وظایف کارکنان دولت برآمد.
| | == دیدگاهها و تلاشهای فرهنگی == |
| | مریم عمید زن روشنفکری بود که فعالیتهای اجتماعیاش او را به چهرهای مبارز در دوره مشروطه تبدیل کرد. او در راه توسعه و ادامه انتشار روزنامه، از هیچ کوششی دریغ نکرد؛ حتی تمام استکانهای نقره خود را فروخت تا مخارج چاپ شکوفه را بپردازد و تمام اموال و دارایی خود را صرف کارهای اجتماعی و فرهنگی کرد.<ref name=":2" /> |
|
| |
|
| از اقدامات مثبت او در این دوره این بود که به شاه پیشنهاد کرد صندوقی به نام «صندوق عرایض» در تمام شهرستانها نصب کنند تا مردم بتوانند شکایات خود را از حکام محلی و ماموران دولتی در آن صندوق بریزند و در پایان هر ماه نامههای مردم را با پیک ویژه به تهران بفرستند و شکایات مردم مستقیماً به نظر شاه برسد و دستورهایی بایسته داده شود.<ref name=":0" />
| | او در کنار مقالات برای آموزش زنان، پیامهایی برای مردان داشت و آنها را به احترام به زنان تشویق میکرد و زن و مرد را در زندگی همراه یکدیگر میدید. مبارزه با خرافات و عقاید عقبافتاده در میان زنان از مباحث مهم بود؛ وضعیت زنان اروپا را مطرح کرد و آن را راه آگاهی زنان ایران دانست.<ref name=":7" /> |
|
| |
|
| پس از ورود به تهران، ناصرالدین شاه مجلس دارالشورای دولتی را تشکیل داد و پس از هفت ماه، میرزا حسین خان را که پس از فوت میرزا جعفرخان مشیرالدوله (۱۲۷۹) ملقب به مشیرالدوله شده بود و اینک عضویت دارالشورا و وزارت عدلیه و وظایف و اوقاف را بر عهده داشت، به لقب سپهسالار اعظم ملقب و به وزارت جنگ منصوب نمود. یک ماه و نیم بعد از این تاریخ، در ۲۹ شعبان ۱۲۸۸ هـ.ق، سپهسالار اعظم به منصب صدارت عظمی نیز ارتقاء یافت.<ref name=":3" />
| | شکوفه بیشتر در مدارس دخترانه میان مدیران، آموزگاران و دانشآموزان انتشار مییافت و تأثیر مستقیم آن در زنان انکارناپذیر بود.<ref name=":0" /> |
|
| |
|
| === وزارت جنگ و صدارت اعظم === | | == مرگ و میراث == |
| میرزا حسینخان سپهسالار در ۱۳ رجب ۱۲۸۸ قمری به وزارت عسکری و سپس صدارت منصوب شد. بخشنامههایی علیه رشوه و قوموخویشبازی صادر کرد. حسامالسلطنه را عزل کرد و قدرت گرفت.<ref name=":1" />
| | مریم عمید مزینالسلطنه در شهریور ۱۲۹۸ خورشیدی (۱۹۱۹ میلادی)، در سفری به زادگاهش سمنان، بر اثر سکته قلبی درگذشت. با مرگ او، انتشار شکوفه متوقف شد.<ref name=":4" /> |
|
| |
|
| | با مرگ مزینالسلطنه، نه تنها از حضور زنان در عرصههای اجتماعی کم نشد بلکه اقدامات ماندگارش شروعی برای حضور زنان دیگر شد که از اندرونیها بیرون آمدند و در عرصههای مختلف خود را نشان دادند تا نامشان ماندگار بماند.<ref name=":1" /> |
|
| |
|
| | | == منابع == |
| ستاره اقبال میرزا حسین خان مشیرالدوله درخشیدن گرفت و او به فاصله اندکی به وزارت جنگ و سپس صدارتاعظمی انتخاب شد. ناصرالدینشاه ضمن اعطای لقب «سپهسالار اعظم»، ابتدا او را به وزارت عسکری منصوب کرد و پس از مدتی کوتاه فرمان صدارت او را صادر و «نیک و بد جمیع امور دولت» را به وی محول کرد. خود سپهسالار مینویسد: <blockquote>«جمیع امورات دولتی و مملکتی را جزئیتاً و کلیتاً واگذار و تفویض فرمودهاند.» </blockquote>سپهسالار تنها چهلوهفت روز پس از صدارتش، [[میرزا ملکمخان]]، دیگر روشنفکر غربگرای ایرانی را از استانبول فراخواند و مدتی او را مشاور خود کرد و سپس بهعنوان سفیر به لندن اعزام کرد.<ref name=":0" />
| |
| | |
| === اصلاحات اداری و مالی ===
| |
| آغاز صدارت میرزا حسینخان سپهسالار مقارن بود با اوج بحران اقتصادی کشور از جمله رکود ده ساله، قحطیهای پیاپی، کاهش شدید جمعیت، فقر و بیکاری فراگیر، مهاجرت اعیان به خارج، کاهش تولیدات کشاورزی، بحران بیپولی، بیاعتباری اوراق بهادار دولتی و عدم توازن در واردات و صادرات که همگی نشانههای بحران عمومی بودند. عبدالله مستوفی شرح داده یکی از بحرانها قحطی بزرگی در این سالهاست: <blockquote>«از یکی دو سال پیش کمبارانی شروع و گرانی و تنگی خواروبار خودنمایی میکرد ولی در زمستان سال ۱۲۸۷ قمری باران هیچ نبارید و مایههای سنواتی هم تمام شده بود. قیمت نان که در بهار آن سال اندکی بیش از یک من شش، هفت شاهی نبود به مرور ترقی کرده در این وقت به یک من یک قران رسید... در زمستان سال ۱۲۸۸ قمری قیمت نان یک من پنج قران شد که پانزده، شانزده برابر قیمت عادی آن بود و مجبور شدند از روسها استمداد کنند... در زمستان این سال برف و باران بیحساب آمد و همین بارندگی زیاد در پارهای از جاها راهبندان کرد و بیشتر مایه تلف نفوس گردید... در بهار هم مرض حصبه و محرقه خیلی از مردم را اعم از بیچیز و منعم به دیار فنا فرستاد...» </blockquote>میرزا حسینخان با وقوف بر چنین موضوعی برنامهریزی اصلاحات خود را با همراهی افرادی چون میرزا یوسف مستشارالدوله و میرزا ملکمخان آغاز کرد. او پیش از پذیرش صدارت، زمانی که وزیر عدلیه بود، میرزا یوسفخان مستشارالدوله را به همکاری فراخواند. یوسفخان از خانوادههای معروف تبریز بود که سالها در سفارت ایران در تفلیس خدمت کرده و دو، سه سالی هم شارژدافر سفارت ایران در پاریس بود.
| |
| | |
| میرزا یوسف مستشارالدوله پیش از آنکه به ایران بیاید رساله «یک کلمه» را در پاریس منتشر کرده بود: «به عقیده او کلید همه مشکلات جامعه ایران یک کلمه و آن یک کلمه قانون بود. این رساله که بعدها بسیار معروف شد در واقع اصلیترین مواد اعلامیه حقوق بشر را که در مقدمه قانون اساسی فرانسه پذیرفته شده بود دربرداشت.» فریدون آدمیت در کتاب «اندیشه ترقی و حکومت قانون» (عصر سپهسالار) مینویسد: <blockquote>«او در ایران اولین نویسندهای است که گفت منشا و قدرت دولت، اراده ملت است.» </blockquote>میرزا ملکمخان ناظمالدوله چهره دیگری بود که در بدو حضور سپهسالار در صدارت عظمی در اندیشه قانونخواهی نقشی بسیار مهم داشت: «به اعتقاد او ایرانیان میبایستی همانگونه که بسیاری از مظاهر تمدن مادی را به کشور آورده و از آن بهره جسته بودند شیوه مدیریت و سازماندهی و قانونگذاری را نیز از آنها بیاموزند.»
| |
| | |
| گام بعدی میرزا حسینخان برای مدیریت جامعه، مبارزه با فساد اداری بود. او در بخشنامهای همگان خاصه مدیران ارشد را از پذیرفتن رشوه که به صورت بیماری فراگیر سازمانهای دولتی درآمده بود بر حذر داشت و برایشان خط و نشان کشید و برای اینکه فرمانش کمرنگ نشود به قول عبدالله مستوفی با جدیتی خسته نشد و دنبال بخشنامه خود را گرفت و به زودی کارها نظم و نسق مرتبی پیدا کرد. اگرچه مردم به سادگی زمان امیرنظام نبودند که فورا تسلیم شوند، با این حال یکی دو فقره عزل تنبیهی که بر اثر نافرمانی پارهای از حکام حتی درباره شاهزادگانی مانند عزل حسامالسلطنه از خراسان اتفاق افتاد، خواهی نخواهی همه را بیدار کرد.
| |
| | |
| میرزا حسینخان برای سازمان دادن به دولت لایحهای را در آبان ۱۲۸۸ قمری به امضای شاه رساند که به موجب آن دولت به یک صدارت و ۹ وزارت تقسیم میشد؛ شامل وزارت داخله، خارجه، جنگ، مالیات، عدلیه، علوم، فواید، تجارت و زراعت و دربار. صدراعظم شخص اول دولت و رئیس مجلس وزرا بود. در عین حال در این لایحه تصریح شده بود وزرا در کلیات امور مسئولیت مشترک و در وزارتخانه متبوع خودشان مسئولیت خاص دارند.
| |
| | |
| بر اثر مدیریت سپهسالار، درآمد سالانه دولت افزایش قابل توجهی پیدا کرد؛ افزایشی که به خاطر بهکارگیری مستشاران فرنگی در امر مالیات بود. سپهسالار برای سروسامان دادن به وضع مالیات بارون دو استاین اتریشی را به ایران آورد. علاوه بر او میرزا حسینخان بیست و چند اتریشی دیگر را نیز برای اصلاح امور کشور به استخدام درآورد؛ اما موانع زیادی بر سر راهش ایجاد کردند. بارون دو استاین مسئولیت اصلاح اوزان و مقادیر و یکسان کردن آنها را نیز بر عهده داشت.
| |
| | |
| طرح برپا کردن بانک دولتی با سرمایه ده کرور تومان در زمان صدارت میرزا حسینخان ریخته شد. از فرانسه و انگلیس و اتریش چند پیشنهاد برای ایجاد بانک رسیده بود. به همت میرزا حسینخان مطالعات زیادی در این زمینه صورت گرفت اما به دلایل گوناگونی این طرح تا ۱۲۹۵ قمری به تاخیر افتاد.
| |
| | |
| با آنکه بانک باز نشد؛ اما اصلاح مسکوکات نقدی بهتر شد و پول ایران که تا آن زمان وضعیت مشخص و نظام متناسبی نداشت سامان گرفت. پول کشور عبارت بود از تومان طلا، قران نقره پناهآباد (نیم قرانی)، پول سیاه یا شاهی مسی، اسکناس هنوز به بازار نیامده بود؛ عیار قران و تومان در ولایات ثابت نبود. ارزش قران معادل یک فرانک فرانسه بود. چرخ ضرابی در کار نبود. ابزار کار چکش و کوره و سندان بود و به همین دلیل سکهها زشت و بدریخت بودند و زمینه برای فساد کاملا آماده بود. میرزا حسینخان با برپا کردن ضرابخانه مرکزی به این آشفتگی و فساد تا حد زیادی پایان داد. او در اندیشه چاپ اسکناس هم بود اما چون کار تاسیس بانک ناکام ماند این طرح او نیز به جایی نرسید.
| |
| | |
| اصلاحات میرزا حسینخان در مقابل فسادی که در تار و پود دولت ریشه دوانده بود نتوانست بیشتر از دو سال دوام بیاورد؛ اما شاید مهمترین کاری که او برای ادامه اصلاحاتش کرد تاثیر بر ذهن و اندیشه شاه برای اصلاحات بود. از این رو سفرهای شاه به فرنگ که زمینه نخستین آن را میرزا حسینخان گذاشت از همین جا میآمد. سفر ناصرالدینشاه از روسیه آغاز شد و از ورشو و آلمان و بلژیک به لندن و از لندن به پاریس و ایتالیا و ژنو و عثمانی و در نهایت به روسیه بازگشت.<ref name=":2" />
| |
| | |
| سپهسالار با استخدام معلم از اتریش برای ایجاد قشون منظم و تأسیس مدرسه نظامی برای تربیت افسران و تأسیس کارخانه اسلحهسازی و مهمات جنگی با قوه ماشین بخار به ارتش ایران نظم و نظامی بخشید و پستخانه و انتشار تمبر پستی را در کشور راهاندازی کرد.
| |
| | |
| میرزاحسینخان سپهسالار با تقویت دارالفنون و ساده نمودن سبک نگارش در مکاتبات دولتی تلاش زیادی برای اصلاح نظام اداری کشور برداشت و با استخدام مشاوران و متخصصین اتریشی برای اصلاح امور مالیه و بهرهبرداری از معادن تلاش کرد. او بانی و حامی انتشار روزنامههای وقایع عدلیه، نظامی، مریخ، وطن و یک سالنامه بود که در میان رجال دولتی کارنامهای یگانه شمرده میشود.
| |
| | |
| سپهسالار از ابتدای صدارت خود تلاش کرد توجه شاه را به لزوم انجام اصلاحات داخلی با الگو قرار دادن کشورهای اروپایی قانع کند و در همین مسیر مقدمات نخستین سفر پادشاه ایران به کشوری مسیحی را فراهم کرد و ناصرالدینشاه در تاریخ ۱۹ آوریل ۱۸۷۳ برابر با ۱۲۹۰ قمری به اروپا رفت.<ref name=":0" />
| |
| | |
| اصلاحاتی که با قتل امیرکبیر متوقف مانده بود با روی کار آمدن میرزا حسین خان سپهسالار در دهه ۱۲۸۰-۱۲۹۰ قمری از سر گرفته شد. پریشانی اوضاع کشور، قحطی و خشکسالیهای پی در پی و آشوبهای مداوم مردم گرسنه، کشور را در غرقابی از فلاکت فرو برده بود.
| |
| | |
| | |
| | |
| در این زمان اصلاحات ۱۰ ساله سپهسالار آغاز میگردد که بقول حسنعلی خان گروسی که مینویسد: <blockquote>«هنوز از صدارت ایشان ۶ ماه نگذشته که مدرسهها و بیمارستانها دایر شد و نان خشک عساکر ما که سه ماه به سه ماه نمیرسید به سوپ و خورش یومیه مبدل گشت... ترقیخواهان زبان به مدحش گشودند، اما سنتیها، نیز به ذم و تخطئه او پرداختند.»<ref name=":5" /> </blockquote>در عادت رشوهگیری و مالاندوزی او از این راه تقریباً تردیدی نیست اما ایدههای اصلاحجویانهاش نیز پنهان نیست. او توانست نخستین قدمها را برای قانونگذاری با هدف تغییر حکومت خودکامه فردی به حکومت قانونمند و کاهش قدرت حکام و حفظ حقوق رعیت بردارد و با تأسیس «صندوق عرایض» که مردم شکایات خود را در آن صندوق میریختند، تلاش کرد نظام بازرسی و شکایت را در کشور راهاندازی کند. او محاکم شرعی را محدود و محاکم عرفی را که در دست حکومت بود، گسترش داد.
| |
| | |
| صدارت او با قحطی همراه بود، که بخشی به ترویج تریاک نسبت داده میشود. برای جلب حمایت، پول به فقرا داد که مهاجرت به تهران را افزایش داد.<ref name=":0" /><ref name=":1" />
| |
| | |
| == سیاست خارجی و قراردادها ==
| |
| انگلیس میرزا حسینخان سپهسالار را به صدارت رساند. تعهدات سپهسالار به انگلیس این بود: حکمیت در بلوچستان و سیستان، امتیاز رویتر، سفر شاه به انگلیس. قرارداد رویتر (۱۸۷۲) شامل انحصار راهآهن، معادن، جنگلها، اراضی بایر، آبیاری، بانک، گمرکات برای ۷۰ سال و ۲۵ سال گمرکات. همچنین رشوههایی مانند ۵۰ هزار لیره به او پرداخت شد. البته این قرارداد با مخالفت روحانیت (آیتالله حاجملا علیکنی) و روسها مواجه شد و لغو گردید.
| |
| | |
| | |
| | |
| احمدخانملکساسانی دیپلمات و مورخ عصر پهلوی که خود سالها در وزارت امورخارجه به کار اشتغال داشته، مینویسد: <blockquote>«در موقع تعیین میرزا حسینخان به صدارت، انگلیسیها برای چهار فقره از تقاضاهای خودشان از او قول گرفتند: اول، قبول حکمیت انگلیس راجع به بلوچستان؛ دوم، قبول حکمیت مامور انگلیس راجع به حدود سیستان؛ سوم، دادن امتیاز منابع ثروت سرتاسر ایران به بارون ژولیوس دو رویتر؛ چهارم، بردن ناصرالدینشاه به لندن برای دیدن جلال و عظمت امپراطوری انگلیس. صدراعظم دستنشانده هم هر چهار فقره را موافق دلخواه آنها انجام داد.» </blockquote>شواهد و قرائن بسیاری وجود دارد که چنین صراحت و شرط و شروطی را نفی میکند؛ از جمله عدم حمایت دولت انگلیس از امتیاز رویتر یا نسبت دادن سفر ناصرالدینشاه به انگلیسیها، اما پوشیده نیست که انگلیسیها از صدارت میرزا حسینخان سپهسالار حمایت کردند.
| |
| | |
| یکی از خطاهای حتمی سپهسالار، پذیرش حکمیت گلداسمیت در بلوچستان بود که مرز تصنعی ایران در شرق را رقم زد و بخشهای زیادی از بلوچستان ایران را از کشور جدا کرد.
| |
| | |
| اما تفاوت مهم میان سپهسالار و امیر، نوع مواجهه این دو با قدرتهای خارجی و منفعتجوییهای شخصی بود. هرچه امیر در مقابل انگلیس و روس جسور بود و تلاش میکرد پای آنان را از دخالت در امور ایران دور کند، سپهسالار بر این باور بود که برای ایجاد تغییر در کشور به کشورهای اروپایی نیاز هست و باید از توان و دانش و حضور آنان استفاده کرد. از این جهت او را نخستین حکمران ایرانی که به تمام معنا به غربگرایی باور داشت نیز دانستهاند.
| |
| | |
| به همین خاطر هم بود که ناصرالدینشاه را دو بار به سفر اروپا تشویق کرد تا او را با پیشرفتهای اروپایی آشنا کند و شاه خود به چشم سر از دستاوردها و اصلاحات اروپایی مطلع و آگاه شود. سپهسالار امیدوار بود که از این طریق همراهی و نزدیکی شاه را در اجرای اصلاحات مدنظرش کسب کند.<ref name=":0" /><ref name=":1" />
| |
| | |
| از این رو، این مورخان بر این باورند که به همین دلیل، هنگام تعیین حدود بلوچستان هرچه میرزا معصوم خان انصاری، کمیسر ایران، به وزارت نوشت که کیچ- تمپ- بلیده- دزک- مسند- کوهک- اسپندار- پیشین- سرباز- دشت و باهو، مطابق اسناد همیشه متعلق به ایران بوده و چاه بهار و طیس و گوادر، بنادر مسلم ایرانند که گلد اسمیت میخواهد آنها را به خان کلات واگذار کند، کسی گوش نداد و میرزا حسین خان به توسط گلد اسمیت به میرزا معصوم خان تلگراف کرد که موافق رضای مأمور انگلیس عمل نمایید.
| |
| | |
| مشهورترین موردی که در کارنامه سیاسی میرزا حسینخان سپهسالار مشیرالدوله بحثانگیز شده است، اعطای امتیاز به رویتر است که بنا به گفته لرد کرزن: <blockquote>«وقتی جزئیات این امتیاز اعلام شد، روشن گشت که شامل کاملترین و عجیبترین تسلیم و واگذاری کلیه منابع صنعتی یک مملکت به دست خارجیها است که احتمالا میشد چنین تسلیمی را در تاریخ فقط در رؤیا تصور کرد، نه اینکه واقعا اتفاق بیفتد.»<ref name=":3" /> </blockquote>
| |
| | |
| === پیشنهاد واگذاری امنیت بحرین به بریتانیا ===
| |
| بحرین از دیرباز بخشی جداییناپذیر از خاک ایران به شمار میرفت؛ حاکمان آن با حکم دولت مرکزی و حاکم فارس منصوب میشدند و مالیات منظمی به خزانه ایران میپرداختند. در دهه ۱۲۸۰ قمری، حضور نیروی دریایی بریتانیا در خلیج فارس بلامنازع بود و قدرتهای رقیب (عثمانی، فرانسه و روسیه) نیز در پی نفوذ بیشتر بودند
| |
| | |
| وقتی در ۱۲۸۱ قمری دو ناو جنگی عثمانی به منطقه وارد شدند، ناصرالدین شاه تصمیم گرفت نیروی دریایی ایران را تقویت کند و دستور تحقیق برای خرید کشتیهای جنگی صادر کرد. میرزا حسین خان که در آن زمان وزیرمختار ایران در استانبول بود، در پاسخ به استعلام وزارت خارجه، ایجاد ناوگان مستقل ایران را غیرعملی و پرهزینه دانست و پیشنهاد کرد به جای آن، امنیت بحرین و بنادر جنوبی برای مدت محدود (سه تا پنج سال) به نیروی دریایی بریتانیا واگذار شود تا از تجاوز عثمانیها جلوگیری کند و ایران از هزینه سنگین ناوگان معاف گردد
| |
| | |
| او استدلال کرد که انگلیس تاکنون نیز عملاً امنیت خلیج فارس را تأمین کرده و این کشور از واگذاری جزایر ایران به فرانسه هراس دارد؛ بنابراین قبول این پیشنهاد به نفع هر دو طرف خواهد بود. ناصرالدین شاه این نظر را نشانه تمایل بیش از حد سپهسالار به انگلیس و نوعی «خیانت به مملکت» تلقی کرد و دستور داد به جای آن با فرانسه مذاکره شود؛ مذاکراتی که با آغاز جنگ فرانسه و پروس (۱۸۷۰-۱۸۷۱ م) بینتیجه ماند.<ref name=":3" />
| |
| | |
| === قرارداد آخال و تمایل به روسیه ===
| |
| سپهسالار پس از مخالفتها، در رستمآباد استعفا کرد اما شاه او را بازگرداند. سپس به وزارت خارجه منصوب شد برای فسخ رویتر. نامه پذیرش او پر از چاپلوسی بود.
| |
| | |
| او در سال ۱۲۹۰-۱۲۹۱ قمری وزارت خارجه و جنگ را گرفت. به روسها متمایل شد و امتیازاتی مانند راهآهن جلفا-تبریز داد و بخشی از مرزها را واگذار کرد. نشانهای انگلیس و روس دریافت کرد.
| |
| | |
| در دوران صدارت میرزا حسینخان سپهسالار دو قرارداد جدا با انگلیس و روسیه منعقد شد که حقوق مسلم تاریخی حاکمیت ایران در شرق و شمال شرق را برای همیشه از بین برد؛ نخست، پذیرش حکمیت گلداسمیت در ترسیم مرز بلوچستان بود که بخش زیادی از قلمرو ایران در شرق را از ایران جدا کرد و دومی، قرارداد آخال با روسیه تزاری بود که نفوذ و حضور ایران در ماوراءالنهر را برای همیشه از بین برد.<ref name=":0" /><ref name=":1" />
| |
| | |
| همچنین در دوره صدارت و وزارت خارجه او بود که ایران از حقوق خود درماورای خزر و کوک تپه و دشت ترکمان و عشقآباد محروم شد و بخشی از حدود خراسان به روسها واگذار شد.<ref name=":3" />
| |
| | |
| == مخالفتها و عزل ==
| |
| | |
| === مخالفان داخلی: شاهزادگان و دیوانسالاران ===
| |
| بزودی لشکری از مخالفان در مقابل میرزا حسینخان سپهسالار صف آرایی کردند: هنگامیکه مالیات گرفتن را از مردم ولایت کاهش داد، خشم شاهزادگان را برانگیخت که حاکم ولایات بودند. و در مرتبه بعد طبقه مستوفیان و دستگاه دیوانسالاری از اقدامات او بیمناک شده در مقابلش قرار گرفتند.
| |
| | |
| === مخالفت روحانیت و حاج ملا علی کنی ===
| |
| اما سرسخت ترین دشمنان سپهسالار علمای دین بودند هنگامیکه در پی اصلاح محاکم شرع و متوقف کردن مجازاتهای بریدن اعضای بدنی برآمد. حاج ملا علی کنی رئیس یکی از بانفوذترین محاکم شرع در پایتخت به علل مختلف در صف اول مخالفان قرار گرفت.
| |
| | |
| اول اینکه اختلاف بر سر مسئله آزادی و به راه انداختن روزنامه های جدیدی بود که توسط سپهسالار ظهور کردند، حاج ملا علی کنی ضمن مخالفت، به ناصرالدین شاه نوشت: <blockquote>«کلمه قبیح آزادی به ظاهر خیلی خوشنماست و خوب، ولی در باطن سراپا نقص است و عیوب.» </blockquote>حاج ملا علی آزادی را مترادف با بی بندوباری میدانست که یعنی هر کسی هر کار خواست انجام میدهد و بازگشت به وحوش میدانست!
| |
| | |
| اختلاف دیگر سپهسالار با روحانیون این بود که مانند امیرکبیر تلاش می کرد از نفوذ ایشان در سیاست بکاهد. این رویارویی بر سر امتیاز رویتر و کشیدن راه آهن به اوج خود رسید. هر قدر که سپهسالار برای احداث راه آهن تلاش مینمود، روحانیون مخالف وی برعکس، سعی میکردند تا جلوی این کار را بگیرند. حاج ملاعلی کنی در رأس روحانیون مخالف سپهسالار، به ناصرالدین شاه نوشت: <blockquote>«ساختن راه آهن موجب میشود که جماعت اروپایی به ایران سرازیر شوند با هجوم عموم فرنگیان در بلاد ایران کدام عالمی در ایران خواهد ماند و اگر بماند جانی و نفسی داشته باشد که یکدفعه وادینا و واملتا بگوید.» </blockquote>اما مخالفت حاج ملا علی کنی با سپهسالار صرفاً محدود به راه آهن یا امتیاز رویتر نبود، مورد اختلاف دیگر بر سر مسئله توزیع غله بود، چون در شروع صدارت، سپهسالار با خشکسالی و قحطی همراه بود او از این بابت متحمل مشکلات زیادی گردید. سپهسالار پس از عزلش به ناصرالدین شاه نوشت: <blockquote>«وقتی که حاج ملاعلی کنی غله انبار داشت و مردم از گرسنگی می مردند، من آذوقه عیال و خانه خودم را بیرون آورده، قسمت به فقرا میکردم. و او خرواری پنجاه تومان میبرد و غله را به امید گرانتر فروختن نمیداد و بندگان خدا تلف میشدند... حال آنها، حاج ملا علی کنی و یارانش، حافظ شریعت و خدوی مخرب دین است.»</blockquote>آنان شایعه کردند که سپهسالار میخواهد ایران را مسیحی کند و حاج ملاعلی کنی فتوا داد که عزل سپهسالار واجب است. علما اعلام کردند که اگر ناصرالدین شاه سپهسالار را عزل نکند از پایتخت بلکه از ایران مهاجرت خواهند کرد.<ref name=":5" />
| |
| | |
| === عزل از صدارت و مناصب بعدی ===
| |
| سرانجام تیر خلاص در زمان بازگشت از سفر فرنگ ناصرالدین شاه زده شد سپهسالار شاه را تشویق به سفر و دیدن اوضاع فرنگ و اخذ تمدن غرب تشویق میکرد و علما مخالف سفر بودند تهدید علما باعث شد شاه، سپهسالار را در رشت بگذارد و خود به تنهایی به تهران آید، پس از عزلش، اعتمادالسلطنه در مورد وضعیت غمبار صدر اعظم میرزا حسین خان سپهسالار در رشت مینویسد: <blockquote>«در بالاخانه جنب تالار نشسته بودند به ایشان ورود کردم این شخص باقوت و قدرت را که باین ذلت دیدم گریهام گرفت.» </blockquote>بدین ترتیب، دفتر اصلاحاتی که با عباس میرزا آغاز و ناکام مانده بود بار دیگر با عزل میرزا حسین خان سپهسالار بسته شد.<ref name=":5" />
| |
| | |
| در غیاب شاه و سپهسالار مخالفان اصلاحات او ترتیباتی دادند و در همان روز ورود شاه به خاک ایران با حصور در دربار و ارائه عریضه خواستار عزل صدراعظم شدند. شاه بخاطر شدت و وسعت اعتراضات یا به ملاحظات دیگر از سپهسالار خواست که استعفا کند و با این استعفا موافقت کرد. او پس از برکناری به مقام وزارت امورخارجه منصوب شد. بعد از آن هم والی خراسان شد و در سال ۱۲۹۸ قمری در مشهد درگذشت.
| |
| | |
| یکسال گذشت و اوضاع بدجوری قمر در عقرب شد. وزارتخانهها به هم ریختند، شورای دولت یکی درمیان تشکیل شدند و همان هم میشد محفل باندبازیهای دربار و شاهزادگان، وظایف دیوانی مدام در هم ادغام شدند و انجام امورات مردمی بیجا به بنبست رسیدند، تا اینکه شاه فکری به سرش رسید.
| |
| | |
| میرزا حسین خان در این یکسال به حکومت گیلان چسبید و کمافیسابق نامه نگاریها و درددلهایش با شاه را ادامه داد. کاغذها دیگر غمنامه شدهاند. او از گیلان برای شاه غصه در نامه میپیچید و این هم از تهران برای او صبر و تحمل حواله میداد. شاه گهگداری مشورت هم میخواست و گلایه میکرد که امورات مملکت سخت درهم شدهاند.
| |
| | |
| اطرافیان سپهسالار در گیلان نقل کردهاند که او هر روز در هراس و واهمه بسر میبرد که به سرنوشت امیرکبیر دچار شود. اینرا هم گفتهاند که امر بر او مشتبه شده بود که به زودی از جانب ارتجاع به سراغش آمده، همان کاری را خواهند کرد که با میرزا محمدتقی خان امیرکبیر کردند.
| |
| | |
| در سال ۱۲۹۰ قمری شاه با عزت و احترام بسیار از سپهسالار میخواهد گیلان را رها کرده به سرعت برای نجات پایتخت برآشفته به تهران بیاید. هرچند که پس از صدارت، دیگر آن اعتماد سابق مابین شاه و وزیر هیچگاه برقرار نشد.
| |
| | |
| سپهسالار مدتی از پذیرفتن درخواست شاه سر باز زد و گفت به تهران نخواهم آمد. او در سخنان تنبیهآمیز (در نامههایش به شاه) می گوید، به مقام صدارت به ظاهر بیاعتناست، در بند حیثیت انسانی است، به پاکدامنی خویش میبالد. تنها یکجا ضعف نفسانی نشان میدهد که از دربدری مینالد؛ این جنبه ضعف شخصیت اوست. میبایست بداند صدراعظم اصلاحگر در نظام دولت فاسد – دربدری دارد، خانهنشینی دارد، دشمن و بدخواه دارد. مرد استوار بزرگمنش نه هیچگاه مینالد و نه زبونی مینماید. اما هیچکس جامع فضایل نیست؛ آدمیزاد است و ضعفهای آدمی.<ref name=":4" />
| |
| | |
| === مرگ و ویژگیهای شخصیتی ===
| |
| میرزا حسینخان سپهسالار سرانجام در در پاییز ۱۲۹۸ قمری (۱۸۸۱ میلادی) در سن ۵۷ سالگی به مرگی مشکوک و زودهنگام در مشهد درگذشت.
| |
| | |
| عبدالله مستوفی از قول خود درباره میرزا حسینخان سپهسالار مینویسد: <blockquote>«او ظرف چند ماهی که در وزارت عدلیه بود چنان زیرکی و مردمداری از خود نشان داد که همه حتی شاهزادگان درجه اول کشور را به خود معتقد کرد. خوب چیز مینوشت، خوب حرف میزد و در کارها بسیار جدی بود و پشتکاری خستگیناپذیر و دلیری و شهامتی بسزا داشت. همت بلند او را میتوان از مدرسه و عمارتی که در جنب آن، خود خانهای در آن دوره ساخته است اندازه گرفت.» </blockquote>میرزا حسین خان سپهسالار، دومین صدراعظم اصلاحطلب ناصرالدینشاه قاجار، اصلاحگری بود که وطنپرستی و عشق به ترقی کشور و انتظام امور در او جبلی بود. عبدالله مستوفی در توصیف او میگوید: <blockquote>«میرزا حسینخان سپهسالار اصلاحگری بود که وطنپرستی و عشق به ترقی کشور و انتظام امور در او جبلی بود. برای این، جمله احکام و دستورهای او که در کارهای کشور داده دلیلی بس هویدا است. با هر چه کهنه بود دشمن و در همه چیز به نویی و تازگی معتقد بوده، به افکار پوسیده و رسوم قدیمی وقعی نمیگذاشت.»<ref name=":2" /> </blockquote>سپهسالار ثروت افسانهای داشت، شامل جواهرات همسرش (۱۰۰ هزار تومان) و امپریالها. شاه قصد ضبط اموال داشت اما روسها مانع شدند.<ref name=":1" />
| |
| | |
| == ارزیابی تاریخی و یادگار ==
| |
| | |
| === داوریهای مثبت: اصلاحطلب و ترقیخواه ===
| |
| میرزا حسین خان سپهسالار یکی از رجال معروف قاجاری است که میانه خوشنامی و بدنامی ایستاده است. او از مناصب پایین دولتی خدمت خود را آغاز کرد و بعد از مناصب دیپلماتیک در کشورهای مختلف به وزارت جنگ و وزارت خارجه و صدراعظمی رسید. گروهی برآنند که او پس از عباسمیرزا و امیرکبیر سومین اصلاحخواه حکومتی در ایران بود و تنها چون مانند آن دو مرگ تراژیکی نداشته، به شهرت آنچنانی نرسیده است و برخی دیگر او را نماد وابستگی به غرب و بانی نخستین قرارداد استعماری در ایران میدانند که بهخاطر آن نیز بدنام شد.
| |
| | |
| کسی که هنوز نامش با مسجد و مدرسه سپهسالار در تهران به نیکی در زبان مردم جاری است و در عین حال بیش از عباسمیرزا و امیرکبیر در اجرای ایدههای اصلاحی خود موفق شد در عین حال متهم به رشوهگیری برای انعقاد قراردادی استعماری و خیانتآمیز است.<ref name=":0" />
| |
| | |
| درباره شخصیت و عملکرد سپهسالار داوریهای گوناگونی شده است. برخی او را به عنوان صدراعظمی اصلاحگر و مترقی میدانند که دنباله اصلاحات امیرکبیر را پی گرفت و بر آنند که «فرزانگی مشیرالدوله در این بود که روح تاریخ زمان را دریافت. با سیر تاریخ خود را منطبق گردانید. با جریان عصر خویش پیش رفت و با ایدئولوژی ترقی به کار پرداخت».<ref name=":3" />
| |
| | |
| ==== داوریهای منفی: وابستگی و خیانت ====
| |
| برخی دیگر بر آنند که «با معرفی و اصرار دولت انگلیس میرزا حسین خان به صدارت ایران رسید» و هنگام تعیین او برای صدارت، در چهار مورد از ایشان قول گرفتند: ۱- قبول حکمیت انگلیس راجع به بلوچستان ۲- قبول حکمیت انگلیس راجع به حدود سیستان ۳- دادن امتیاز به رویتر ۴- بردن ناصرالدین شاه به لندن برای دیدن جلال و عظمت امپراطوری انگلیس.<ref name=":3" />
| |
| | |
| === یادگارها: مسجد و مدرسه سپهسالار ===
| |
| ناظمالاسلام کرمانی در «تاریخ بیداری ایرانیان» مینویسد: <blockquote>«کسی که نخست وزارت عدلیه و وظایف و اوقاف را به او دادند و آن مرد کافی، الحق عدالت را به درجه کمال رسانید.» </blockquote>همچنین ناظمالاسلام با استناد به سخنان میرزا حسینخان مینویسد: <blockquote>«من این عمارت و مدرسه – مدرسه سپهسالار و بنای مجلس - را بنا میکنم که شاید وقتی وکلای ملتی در آن جلوس یابند.»<ref name=":2" /> </blockquote>
| |
| | |
| == منابع: == | |
مریم عمید سمنانی مریم عمید (مزینالسلطنه) |
| شناسنامه |
|---|
| معروف به | مزینالسلطنه |
|---|
| زادروز | ۱۲۶۱ خورشیدی (۱۸۸۲ میلادی) |
|---|
| زادگاه | سمنان، ایران |
|---|
| تاریخ مرگ | شهریور ۱۲۹۸ خورشیدی (۱۹۱۹ میلادی) |
|---|
| محل مرگ | سمنان، ایران |
|---|
| همسر(ان) | حسینقلی میرزا عمادالسلطنه سالور (ازدواج اول، جدا شد)
قوامالحکما (ازدواج دوم) |
|---|
| فرزندان | دو فرزند (از دو ازدواج) |
|---|
| تحصیلات | تحصیلات اولیه نزد پدر، زبان فرانسه |
|---|
| دین | اسلام |
|---|
| اطلاعات سیاسی |
|---|
| سمت | مدیر و صاحبامتیاز روزنامه شکوفه
مؤسس و مدیر مدرسه دخترانه مزینیه
بازرس امتحانات مدارس دخترانه |
|---|
| فعالیتها | روزنامهنگاری زنان، آموزش دختران، ترویج صنایع دستی، تحریم کالاهای خارجی، عضویت در انجمن همت خواتین |
|---|
|
مریم عمید سمنانی، (متولد سال ۱۲۶۱ هـ.ش، سمنان - درگذشته شهریور ۱۲۹۸ هـ.ش، سمنان) ملقب به مزینالسلطنه، یکی از زنان روشنفکر و پیشگام در دوران قاجار و نخستین روزنامهنگار ایرانی بود. او تنها دختر میر سید رضی سمنانی، ملقب به رئیسالاطبا و پزشک قشون ناصرالدین شاه، و خواهر میرزا ابراهیم عمیدالسلطنه، نخستین نماینده سمنان و شاهرود در مجلس شورای ملی، بهشمار میرفت. مریم عمید تحصیلات اولیه خود را نزد پدر فرا گرفت و سپس زبان فرانسه و عکاسی را آموخت. در سن ۱۶ سالگی با حسینقلی میرزا عمادالسلطنه سالور، از شاهزادگان قاجار، ازدواج کرد اما پس از یک سال جدا شد و این تجربه او را به مخالف سرسخت ازدواج زودهنگام و اجباری دختران تبدیل کرد. او هفت سال بعد با قوامالحکما، روشنفکری که مشوق فعالیتهای فرهنگیاش بود، ازدواج کرد اما چند سال پس از آن، همسرش درگذشت و او به تنهایی سرپرستی دو فرزند خود را بر عهده گرفت.
مریم عمید در سال ۱۲۹۱، مدرسه دخترانه مزینیه را با دو شعبه دارالعلم (برای آموزش علوم مانند خواندن، نوشتن، ریاضیات، جغرافیا و زبانهای خارجی) و دارالصنایع (برای آموزش هنرهای دستی مانند قالیبافی، جوراببافی و زردوزی) تأسیس کرد. برای تشویق خانوادهها، در ازای هر دو دانشآموز شهریهپرداز، یک دانشآموز را رایگان ثبتنام میکرد و از والدین تعهد میگرفت که فرزندانشان تا پایان دوره تحصیل را ترک نکنند. او بازرس امتحانات مدارس دخترانه بود و خواستار یکسانسازی برنامه درسی مدارس، تربیت معلمان و بودجه دولتی برای مدارس دخترانه شد.
مریم عمید در سال ۱۲۹۲ ش (۱۹۱۳ میلادی)، نشریه شکوفه را به عنوان دومین نشریه زنان ایران منتشر کرد، پس از تعطیلی هفتهنامه دانش توسط معصومه کحال در سال ۱۲۸۹. شکوفه با تمرکز بر اخلاقیات، ادبیات، بهداشت کودکان، خانهداری، تربیت دختران و تصفیه اخلاق زنان، هر ۱۵ روز یک بار در چهار صفحه منتشر میشد. از سال دوم، رنگ سیاسی-انتقادی گرفت و به مسائل استقلال ملی، مبارزه با نفوذ خارجیان، مشکلات اقتصادی و اجتماعی پرداخت. کاریکاتورهای انتقادی در صفحه آخر، لحن طنزآمیز و اخبار زنان جهان مانند مقایسه زنان اروپایی و ایرانی از ویژگیهای آن بود. مزینالسلطنه یکی از اعضای اصلی انجمن همت خواتین بود که به تحریم کالاهای خارجی و ترویج هنرهای دستی میپرداخت و نقش مؤثری در گسترش آن داشت.
مریم عمید برای ادامه انتشار شکوفه، حتی استکانهای نقره خود را فروخت و تمام داراییاش را صرف کارهای فرهنگی کرد. مزینالسلطنه در شهریور ۱۲۹۸ خورشیدی (۱۹۱۹ میلادی) بر اثر سکته قلبی در سمنان درگذشت و انتشار شکوفه متوقف شد. فعالیتهای او در آموزش و روزنامهنگاری، نقش مهمی در آگاهی زنان و جنبش مشروطه ایران ایفا کرد و میراثی ماندگار برای حضور زنان در عرصههای اجتماعی به جا گذاشت.[۱][۲][۳][۴][۵][۶][۷][۸]
زندگی اولیه و آموزش
مریم عمید سمنانی، ملقب به مزینالسلطنه، در سال ۱۲۶۱ خورشیدی در سمنان متولد شد. او تنها دختر میر سید رضی سمنانی، ملقب به رئیسالاطبا و پزشک قشون ناصرالدین شاه، بود و خواهر میرزا ابراهیم عمیدالسلطنه، نخستین نماینده سمنان و شاهرود در مجلس شورای ملی بهشمار میرفت.[۱]
تحصیلات اولیه او نزد پدرش انجام گرفت و پس از آن، ضمن ادامه تحصیل، زبان فرانسه و عکاسی را فرا گرفت. حضور در خانوادهای تحصیلکرده و باسواد، او را با تحولات اجتماعی و فرهنگی جامعه و جهان آن روزگار آشنا کرد و ذهنی جستجوگر و علاقهمند به علوم جدید برایش ایجاد نمود.[۲]
در دورانی که ناصرالدین شاه از سواد زنان دل خوشی نداشت و برخی همسرانش سواد خود را پنهان میکردند، مریم عمید در چنین فضایی پیشقدم فعالیتهای فرهنگی شد.[۳]
ازدواجها و خانواده
مریم عمید در سن ۱۶ سالگی با حسینقلی میرزا عمادالسلطنه سالور، از شاهزادگان قاجار، ازدواج کرد اما پس از یک سال، به دلیل عدم توافق، از او جدا شد و این تجربه او را به یکی از مخالفان سرسخت ازدواج زودهنگام و اجباری دختران تبدیل کرد.[۴]
او هفت سال بعد، با قوامالحکما، یکی از روشنفکران آن زمان که مشوق کارهای فرهنگیاش بود، ازدواج کرد اما چند سال پس از آن، همسرش درگذشت و او به تنهایی سرپرستی دو فرزندی که از دو ازدواج خود داشت، بر عهده گرفت. آموزش علم و باسواد شدن زنان، دغدغهای بود که هیچگاه او را رها نکرد.[۵]
اطرافیان نقل میکنند که وقتی به او خبر دادند پسرش را در مدرسه فلک کردهاند، به وزارت معارف رفت و به این رسم اعتراض کرد تا جایی که فلک کردن از مدارس حذف شد.[۱]
فعالیتهای آموزشی
تأسیس مدرسه مزینیه
در سال ۱۲۹۱ خورشیدی، مریم عمید مدرسه دخترانه مزینیه را تأسیس کرد. به دلیل شرایط مردسالار و عدم رغبت خانوادهها به آموزش دختران، برای تشویق تحصیل، در مقابل ثبتنام دو دانشآموز شهریهپرداز، یک دانشآموز را رایگان ثبتنام میکرد و از والدین تعهد میگرفت که فرزندانشان تا پایان دوره تحصیل را ترک نکنند.[۶]
مدرسه مزینیه دو شعبه داشت: دارالعلم، که علوم مختلف از خواندن و نوشتن تا ریاضیات، جغرافیا، تاریخ، عربی، فرانسه و هندسه در آن تدریس میشد و شرط قبولی، موفقیت در امتحان وزارت معارف بود؛ این شعبه در کنار باغ آصفالدوله قرار داشت.[۲]
دارالصنایع، که به آموزش هنرهای دستی مانند خیاطی، قالیبافی، جوراببافی، زردوزی و توربافی اختصاص داشت و در محله آبمنگل واقع بود. معلمان این مدارس، تحصیلکرده و از هنرمندان زمان خود بودند؛ برای مثال، رئیس شعبه خیاطی، خانم خانزاده بود که طراحی، نقاشی و خیاطی را در پاریس آموخته بود.[۱]
نقش در آموزش عمومی
مریم عمید بازرس امتحانات کلیه مدارس دخترانه بود و در جلسات امتحان شرکت میکرد. او نخستین کسی بود که خواستار یکسان شدن برنامه درسی مدارس شد و اعتقاد داشت مدارس دخترانه باید دولتی باشند تا وزارت معارف بودجهای برای آنها منظور کند و مدیران زیر بار فشارهای مالی تعطیل نشوند.[۳]
روزنامه شکوفه پر از انتقادهای او به وزارت معارف از وضع مدارس دخترانه بود و پیشنهادهایی مانند ایجاد آموزشگاه برای تربیت معلمان و تخصیص بودجه برای مدارس دولتی دخترانه ارائه داد.[۷]
فعالیتهای روزنامهنگاری
انتشار نشریه شکوفه
در سال ۱۲۹۲ خورشیدی (۱۹۱۳ میلادی)، نزدیک به هشت دهه پس از نخستین روزنامه در ایران، مریم عمید نشریه شکوفه را به عنوان نخستین روزنامه زنان منتشر کرد، در حالی که هفتهنامه دانش توسط معصومه کحال در سال ۱۲۸۹ خورشیدی هفتهای یک بار در هشت صفحه با چاپ سربی منتشر میشد و پس از یک سال متوقف گردید.[۴]
روزنامه شکوفه با پیام «باد آمد و بوی عنبر آورد/ بادام، شکوفه بر سر آورد» زیر لوگو منتشر شد. مریم عمید در شماره اول نوشت: هیچ مملکتی پا به دایره تمدن نگذاشت مگر بوسیله روزنامه که افکار را تنقید میکند، زندگانی، تجارت، زراعت و معرفت را نشان میدهد و زنان را از خواب غفلت بیدار مینماید تا از ذلت جهل به عزت علم برسند.[۳]
روزنامه شکوفه در دو سطر زیر عنوان معرفی شد: صاحبه امتیاز و مدیر مسئوله مزینالسلطنه صبیه مرحوم آقا میرزا سید رضی رئیسالاطبا، روزنامهای اخلاقی، ادبی، حفظالصحه اطفال، خانهداری، بچهداری، مسلک مستقیمش تربیت دوشیزگان و تصفیه اخلاق زنان راجع به مدارس نسوان، عجالتاً گاهی دو نمره طبع میشود.[۸]
ویژگیها و محتوای روزنامه شکوفه
روزنامه شکوفه دومین نشریه ویژه زنان پس از هفتهنامه دانش بود که با هدف بیداری توده زنان تأسیس شد و نام آن به خط نسخ با شعری درج گردید. در چهار صفحه با خط نسخ نوشته میشد که از شماره پنجم نستعلیق شد و از سال دوم با حروف سربی چاپ گردید؛ صفحه آخر کاریکاتور مرتبط با موضوع داشت که از سال سوم حذف شد.[۱]
دوره انتشار را به دو قسمت تقسیم میکنند: از شماره اول تا دهم، مقالات بیشتر دربارهٔ تساوی حقوق زن و مرد، توسعه امور فرهنگی زنان، تحصیل دختران، مسائل خانواده، بهداشت و حمله به خرافهپرستی بود.[۵]
از شماره دهم تا پایان، رنگ سیاسی-انتقادی گرفت و بحثهایی مانند استقلال ملی، مبارزه با نفوذ خارجیان، مشکلات اقتصادی، اجتماعی و عقبماندگی جامعه ایران و انتقاد از مسئولان را در دستور کار قرار داد. لحن طنزآمیز، پرداختن به مسائل زنان، تحصیل دختران و مسائل سیاسی روز از ویژگیهای این روزنامه بود.[۴]
هدف روزنامه شکوفه، آشنایی زنان با آثار ادبی، خرافهزدایی، راهنمایی خانهداری و بچهداری و بهبود روحیه زنان بود؛ با گذشت زمان، لحن تندتر شد و به انتقاد از ازدواج زودهنگام دختران، اعتراض به مداخلات ابرقدرتها و تشویق استقلال ملی پرداخت.[۳]
شکوفه اخبار زنان جهان مانند نمایش زنانه در لندن و مقایسه زنان اروپایی با ایرانی را منعکس میکرد که نشاندهنده آگاهی نویسندگان از اوضاع بینالمللی بود.[۲]
یکی از اقدامات مهم مریم عمید مزینالسلطنه، معرفی نامزدهای مورد قبول زنان در انتخابات دوره سوم مجلس شورای ملی بود که عواقبی داشت.[۷]
انتشار روزنامه شکوفه واکنشهای متفاوتی داشت: برخی مدیران مدارس و وزارت معارف حمایت کردند اما عدهای آن را برای تأمین معاش مزینالسلطنه دانستند. او در پاسخ نوشت:
«خوب بود خانمهای عالمه مطالعه میفرمودند و شاگردان را تشویق میکردند تا مثل ما تربیت نشوند.»[۵]
مریم عمید همچنین نوشت:
«سبب عقبماندگیمان از قافله تمدن فقط جهل نسوان است و بس.»[۴]
قیمت اشتراک روزنامه شکوفه در تهران هشت قران، ششماهه دو قران، تکنمره صد دینار، شهرستانها هشت قران و خارجه شش فرانک بود؛ هر ۱۵ روز چاپ میشد اما با جنگ جهانی اول، نامنظم گردید و تا مرگ مزینالسلطنه (شش سال) ادامه یافت.[۳]
عضویت در انجمن همت خواتین
مریم عمید مزینالسلطنه یکی از اعضای اصلی انجمن همت خواتین، متشکل از فعالان حقوق زنان، بود که به ترویج کالاهای داخلی، فراگیری هنرهای دستی توسط زنان و کسب تربیت، علم و هنر میپرداخت.[۲]
انجمن توسط مدیران مدارس دخترانه به ریاست نورالدجی تأسیس شد و مریم عمید نقش مؤثری در معرفی و گسترش فعالیتهای آن داشت. یکی از اهداف، تحریم اجناس خارجی و منع واردات بود؛ تحریم منسوجات خارجی قرار شد تمام مدارس دخترانه از پارچههای ایرانی استفاده کنند و متخلف اخراج شود؛ ظرف یک ماه نزدیک به پنج هزار نفر پیوستند.[۶]
از شماره دهم شکوفه، روزنامه ارگان انجمن شد و مسائل استقلال ملی و مبارزه با خارجیان را بحث کرد. مریم عمید فعالیتها و سخنرانیهای انجمن را در شکوفه انعکاس میداد و نقش بسزایی در گسترش تفکر آن داشت.[۱]
دیدگاهها و تلاشهای فرهنگی
مریم عمید زن روشنفکری بود که فعالیتهای اجتماعیاش او را به چهرهای مبارز در دوره مشروطه تبدیل کرد. او در راه توسعه و ادامه انتشار روزنامه، از هیچ کوششی دریغ نکرد؛ حتی تمام استکانهای نقره خود را فروخت تا مخارج چاپ شکوفه را بپردازد و تمام اموال و دارایی خود را صرف کارهای اجتماعی و فرهنگی کرد.[۳]
او در کنار مقالات برای آموزش زنان، پیامهایی برای مردان داشت و آنها را به احترام به زنان تشویق میکرد و زن و مرد را در زندگی همراه یکدیگر میدید. مبارزه با خرافات و عقاید عقبافتاده در میان زنان از مباحث مهم بود؛ وضعیت زنان اروپا را مطرح کرد و آن را راه آگاهی زنان ایران دانست.[۸]
شکوفه بیشتر در مدارس دخترانه میان مدیران، آموزگاران و دانشآموزان انتشار مییافت و تأثیر مستقیم آن در زنان انکارناپذیر بود.[۱]
مرگ و میراث
مریم عمید مزینالسلطنه در شهریور ۱۲۹۸ خورشیدی (۱۹۱۹ میلادی)، در سفری به زادگاهش سمنان، بر اثر سکته قلبی درگذشت. با مرگ او، انتشار شکوفه متوقف شد.[۵]
با مرگ مزینالسلطنه، نه تنها از حضور زنان در عرصههای اجتماعی کم نشد بلکه اقدامات ماندگارش شروعی برای حضور زنان دیگر شد که از اندرونیها بیرون آمدند و در عرصههای مختلف خود را نشان دادند تا نامشان ماندگار بماند.[۲]
منابع