کاربر:Khosro/صفحه تمرین NOINDEX: تفاوت میان نسخه‌ها

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویراستاری نهایی قبل از انتشار مقاله)
 
(۱۷۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
[[پرونده:برای صفحه تمرین.jpg|بندانگشتی|887x887پیکسل]]
[[پرونده:برای صفحه تمرین.jpg|بندانگشتی|1148x1148پیکسل]]'''محمدولی خان تنکابنی'''، (متولد ۱۲۶۴ هـ.ق، تنکابن - درگذشته ۲۷ شهریور ۱۳۰۵ هـش، )ملقب به سپهدار اعظم، یکی از دولتمردان برجسته دوران قاجار بود که در سال ۱۲۶۴ قمری در منطقه دوهزار تنکابن زاده شد. پدرش حبیب‌الله خان ساعدالدوله، از نوادگان محمدولی خان سرتیپ تنکابنی، بود و محمدولی تحت تربیت مادرش بزرگ شد. وی در دوازده سالگی به تهران آمد و به خدمت نظام درآمد، جایی که به سرعت به درجه سرتیپی رسید و لقب نصرالسلطنه را از [[ناصرالدین شاه]] دریافت کرد. او در سرکوب شورش ترکمن‌ها نقش داشت و حکومت استرآباد، گیلان و آذربایجان را بر عهده گرفت. همچنین، اداره ضرابخانه، وزارت مسکوکات و تلگرافخانه را مدیریت کرد و خدمات آبادانی در گیلان انجام داد.
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | نام = ابراهیم صفایی | تصویر = ابراهیم صفایی؛3.jpg | توضیح تصویر = ابراهیم صفایی، نویسنده و تاریخ‌نگار ایرانی | نام اصلی =  | زمینه فعالیت =  | ملیت =  | تاریخ تولد = ۳۰ آبان ۱۲۹۲ | محل تولد = ملایر | والدین =  | تاریخ مرگ = سال ۱۳۸۶ | محل مرگ = | علت مرگ = | محل زندگی =  | مدفن = | در زمان حکومت = پهلوی، جمهوری اسلامی | اتفاقات مهم =  | نام دیگر = | لقب = | بنیانگذار = انجمن تاریخ (۱۳۴۷) | پیشه = نویسنده، تاریخ‌نگار، روزنامه‌نگار، شاعر | سال‌های نویسندگی =  | سبک نوشتاری = تاریخ‌نگاری اسنادی، شعر کلاسیک | کتاب‌ها = نهضت مشروطه ایران بر پایه اسناد وزارت خارجه، رهبران مشروطه، پنجاه نامه تاریخی، اسناد سیاسی دوران قاجاریه و... | مقاله‌ها =  | نمایشنامه‌ها = | فیلم‌نامه‌ها = | دیوان اشعار = | تخلص = | فیلم (های) ساخته بر اساس اثر(ها) = | همسر = | شریک زندگی = | فرزندان = | تحصیلات = حقوق و ادبیات، علوم عربی مقدماتی | دانشگاه = | حوزه = | شاگرد = | استاد =  | علت شهرت =  | تأثیرگذاشته بر =  | تأثیرپذیرفته از =  | وبگاه = | imdb_id = | جوایز = | گفتاورد =  | امضا =}}
'''ابراهیم صفایی'''، (متولد ۳۰ آبان ۱۲۹۲، ملایر – درگذشته ۱۳۸۶)، نویسنده، تاریخ‌نگار، روزنامه‌نگار و شاعر ایرانی، از چهره‌های فرهنگی معاصر ایران بود که آثارش اغلب بر تاریخ قاجار و [[جنبش مشروطه ایران|جنبش مشروطه]] تمرکز دارد. ابراهیم صفایی تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش ملایر و متوسطه را در مدرسه آمریکایی همدان گذراند و علوم عربی مقدماتی آموخت. در تهران، با انجمن ادبی حکیم نظامی و تحت نظر وحید دستگردی دانش ادبی‌اش را گسترش داد. او در سال ۱۳۱۵ روزنامه خوزستان را در اهواز و سپس هفته‌نامه عسس را در تهران منتشر کرد. پس از مشاغل اداری، قضایی و فرهنگی، از ۱۳۴۶ به پژوهش تاریخی پرداخت و بیش از ۴۰ کتاب معتبر بر اساس اسناد منتشر کرد. در سال ۱۳۴۷، ابراهیم صفایی انجمن تاریخ را تأسیس کرد و نشریه پژوهش انجمن را تا ۱۳۵۷، به صورت فصلی منتشر نمود. عضویت در کنگره تاریخ (۱۳۴۹)، کنگره تاریخ و فرهنگ ایران (۱۳۵۰) و انجمن تاریخ فرهنگستان (۱۳۵۱) از دستاوردهای ابراهیم صفایی بود. آثار اصلی او عبارتند از: «نهضت مشروطه ایران بر پایه اسناد وزارت خارجه» (۱۳۷۰)، «رهبران مشروطه» (۱۳۶۲، ۲۴ زندگینامه رهبران با تحلیل بر اساس اسناد)، «پنجاه نامه تاریخی» (۲۵۳۵ ش)، «اسناد سیاسی دوران قاجاریه» (۲۵۳۵ ش)، «گزارش‌های سیاسی علاءالملک» (۱۳۶۲)، «خاطره‌های تاریخی» (۱۳۶۸)، «چهل خاطره از چهل سال» (۱۳۷۳)، و بیش از ۲۰ عنوان دیگر در اسناد مشروطه، نامه‌ها و خاطرات. ابرهیم صفایی شعر کلاسیک سرود و قبر صائب تبریزی را در سال ۱۳۱۷ کشف کرد.


نقدهای مثبتی که از ابراهیم صفایی شده است عبارتند از: کتاب «رهبران مشروطه» را «درست‌ترین پژوهش» نهضت مشروطیت می‌دانند که بدون تعصب، خوبی‌ها و بدی‌ها، خدمت‌ها و خیانت‌ها را آشکار می‌کند و راه نوینی در تاریخ‌نگاری می‌گشاید. آثارش مرجع محققان است و روایت‌های مردم‌نگارانه مانند داستان فتح‌الله وزیرزاده، رنج‌های مردم ناشناخته را ثبت می‌کند. نقدهای منفی او عبارتند از: رویکرد درباری، تمرکز بر سلاطین (مانند «شاه شهید» برای ناصرالدین شاه) و نادیده گرفتن مظالم حکومتی؛ جعل، تحریف و یک‌سویه‌نویسی؛ تکیه بر منابع رسمی بدون مستندات کافی؛ نسبت‌های جاه‌طلبی، فراماسونری و پیمان‌شکنی به رهبران مشروطه که بدبینی ایجاد می‌کند. صفایی تاریخ را از دریچه روزنامه‌نگار می‌دید و به جای وزرا، درباره وزیرزاده‌ها نوشت. او در سال ۱۳۸۶، درگذشت و میراث او، نوآوری در اسناد تاریخی و انتقاد از جهت‌گیری سلطنت‌طلبانه بود.<ref name=":0">[https://www.parsi.wiki/fa/wiki/481711/%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%87%DB%8C%D9%85-%D8%B5%D9%81%D8%A7%DB%8C%DB%8C ابراهیم صفایی - پارسی ویکی]</ref><ref name=":1">[https://rasekhoon.net/article/show/121683/%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%D9%89-%D8%A7%D9%86%D8%AA%D9%82%D8%A7%D8%AF%D9%89-%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%87%DB%8C%D9%85-%D8%B5%D9%81%D8%A7%DB%8C%D9%89-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%B1%D9%87%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%B4%D8%B1%D9%88%D8%B7%D9%87 بررسى انتقادى ديدگاه ابراهيم صفايى درباره «رهبران مشروطه» - راسخون]</ref><ref name=":2">[https://www.bashgaheadabiyat.com/product-author/ebrahim-safaee/ ابراهیم صفایی - باشگاه ادبیات]</ref><ref name=":3">[https://www.ibna.ir/news/313968/%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%87%DB%8C%D9%85-%D8%B5%D9%81%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE-%D8%B1%D8%A7-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%D8%B1%DB%8C%DA%86%D9%87-%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87-%DB%8C%DA%A9-%D8%B1%D9%88%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%86%DA%AF%D8%A7%D8%B1-%D9%85%DB%8C-%D8%AF%DB%8C%D8%AF ابراهیم صفایی، تاریخ را از دریچه نگاه یک روزنامه‌نگار می‌دید - ایبنا]</ref>
در دوران [[محمد علی شاه|محمدعلی شاه]]، ابتدا مخالف [[جنبش مشروطه ایران|جنبش مشروطه]] بود و برای سرکوب مجاهدان تبریز اعزام شد، اما به دلیل اختلاف با [[عبدالمجید میرزا عین‌الدوله|عین‌الدوله]]، به مشروطه‌خواهان پیوست و رهبری نیروهای شمال را در فتح تهران بر عهده گرفت. در ۲۳ جمادی‌الآخره ۱۳۲۷ قمری، تهران فتح شد و محمدعلی شاه خلع گردید. سپهدار اعظم سپس ریاست وزرا و وزارت جنگ را عهده‌دار شد و در افتتاح مجلس دوم نقش داشت. او سه بار کابینه تشکیل داد و در ساماندهی امور مالی و نظامی کوشید، اما اختلافات داخلی منجر به استعفای وی گردید.


== زندگی و تحصیلات ابراهیم صفایی ==
پس از [[کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹]]، سپهدار اعظم زندانی شد و پس از آزادی، از سیاست کناره گرفت. مشکلات مالی ناشی از وام‌های بانکی و مالیات‌های جدید دولت [[رضاشاه پهلوی]]، املاک وسیع وی را تهدید کرد. او که بیش از هزار نوکر و سوار داشت، در نهایت نتوانست بدهی‌های خود را بپردازد و در ۲۷ شهریور ۱۳۰۵ شمسی، در سن هشتاد سالگی، با شلیک به شقیقه خود در زرگنده تهران به زندگی‌اش پایان داد. وصیت‌نامه‌اش بر سادگی تدفین تأکید داشت.
ابراهیم صفایی در ۳۰ آبان ۱۲۹۲، در ملایر زاده شد. او فرزند فخرالدین بود و در خانواده‌ای متوسط رشد کرد.  


او دوره دبستان را در ملایر گذراند و با خانواده به همدان مهاجرت کرد و سپس دوره متوسطه را در مدرسه آمریکایی همدان به پایان رساند و علوم عربی مقدماتی را فراگرفت.  
سپهدار اعظم نمادی از فئودالیسم مشروطه‌خواه بود که از مخالف استبداد به حامی مشروطه تبدیل شد، اما فرصت‌طلبی‌اش در حفظ منافع شخصی برجسته بود. نقش وی در فتح تهران و تشکیل دولت‌های اولیه مشروطه، او را به یکی از چهره‌های کلیدی جنبش تبدیل کرد، هرچند دوران پایانی زندگی‌اش با فلاکت مالی همراه بود.<ref name=":0">[https://rch.ac.ir/article/Details/10536 تنکابنی محمدولی خان - دانشنامه جهان اسلام]</ref><ref name=":1">[https://javaherihosein.com/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D9%88%D9%84%DB%8C-%D8%AE%D8%A7%D9%86-%D8%AA%D9%86%DA%A9%D8%A7%D8%A8%D9%86%DB%8C-%D8%B3%D9%BE%D9%87%D8%B3%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D8%B9%D8%B8%D9%85-%D8%B3%DB%8C%D8%A7/ محمد ولی خان تنکابنی (سپهسالار اعظم) سیاستگزاران دوره ی قاجاریه - حسین جواهری]</ref><ref name=":2">[https://fararu.com/fa/news/666206/%D8%B4%D9%84%DB%8C%DA%A9-%D8%AF%D8%B1-%D8%B2%D8%B1%DA%AF%D9%86%D8%AF%D9%87-%D9%85%D8%B1%DA%AF-%D8%AE%D9%88%D8%AF-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D9%81%D8%A6%D9%88%D8%AF%D8%A7%D9%84-%D9%85%D8%B4%D8%B1%D9%88%D8%B7%D9%87-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%87 شلیک در زرگنده؛ مرگ خود‌خواستۀ فئودالِ مشروطه‌خواه - فرارو]</ref><ref name=":3">[https://iranvarjavand.ir/%d9%81%d8%a7%d8%aa%d8%ad-%d8%aa%d9%87%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d9%86%d8%a7%d8%aa%d9%88%d8%a7%d9%86-%d8%a7%d8%b2-%d9%be%d8%b1%d8%af%d8%a7%d8%ae%d8%aa-%d8%a7%d9%86%d8%b9%d8%a7%d9%85-%d9%be%d8%b3%d8%aa%da%86/ فاتح تهران ناتوان از پرداخت انعام پستچی - ایران ورجاوند]</ref><ref name=":4">[https://www.rouydad24.ir/fa/news/384503/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D9%88%D9%84%DB%8C-%D8%AE%D8%A7%D9%86-%D8%B3%D9%BE%D9%87%D8%B3%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B1-%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%AA%D8%B1%D8%A7%DA%98%DB%8C%DA%A9-%DB%8C%DA%A9-%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8%DB%8C-%D9%81%D8%B1%D8%B5%D8%AA%E2%80%8C%D8%B7%D9%84%D8%A8 محمدولی خان سپهسالار؛ پایان تراژیک یک انقلابی فرصت‌طلب! - رویداد۲۴]</ref><ref name=":5">[https://mazandaran.blogsky.com/98 سپهسالار محمد ولی خان تنکابنی - مازندران بام ایران]</ref>


=== تحصیلات عالی و فعالیت‌های ادبی اولیه ===
== نسب خانوادگی و القاب ==
ابراهیم صفایی پس از مهاجرت به تهران، در رشته‌های حقوق و ادبیات تحصیل کرد. او در انجمن ادبی حکیم نظامی، تحت نظر وحید دستگردی، دانش ادبی خود را گسترش داد و با شعر کلاسیک و سبک سنتی آشنا شد. این دوره تأثیر عمیقی بر فعالیت‌های ادبی و پژوهشی بعدی او گذاشت.<ref name=":0" /><ref name=":2" /><ref name=":3" />  
محمدولی خان از شاخه خلعت‌بری خاندان بزرگ تونی تنکابنی بود. جد اعلایش مرتضی‌قلی خان تونی (زنده در حدود ۱۲۰۰ قمری) از سرداران فتحعلی‌شاه بود و لقب «سپهدار» را اولین بار برای این خاندان به ارمغان آورد. پس از مرگ مرتضی‌قلی خان، پسرش محمدولی خان سرتیپ (جد مستقیم سپهدار اعظم) این لقب را به ارث برد و در جنگ هرات کشته شد. محمدولی خان تنکابنی در ابتدا در سال ۱۲۸۵ق، «نصرالسلطنه» خوانده شد، سپس در سال ۱۳۰۵ ق، «سپهدار»، بعد در سال ۱۳۱۵ق،«سپهدار اعظم»، در اواخر دوران قاجار در سال ۱۳۲۴ق،«سردار معظم» و سرانجام در سال ۱۳۲۷ق، «سپهسالار اعظم تنکابنی» نامیده شد.<ref name=":0" /><ref name=":1" />  


== فعالیت‌های حرفه‌ای و روزنامه‌نگاری ==
== زندگی اولیه و ورود به خدمت نظام ==
[[پرونده:ابراهیم صفایی.jpg|جایگزین=ابراهیم صفایی|بندانگشتی|280x280پیکسل|ابراهیم صفایی]]
محمدولی خان تنکابنی در سال ۱۲۶۴ قمری در منطقه دوهزار، ییلاق خاندان خلعت‌بری در کوهستان تنکابن، چشم به جهان گشود. پدر وی، حبیب‌الله خان ملقب به ساعدالدوله و بعدها ترخان سردار، فرزند محمدولی خان سرتیپ تنکابنی بود که در محاصره هرات کشته شد. از آنجایی که پدرش اغلب در تهران و در خدمت دربار بود، محمدولی تحت مراقبت مادرش پرورش یافت. در سن دوازده سالگی به تهران آمد و به خدمت نظام پیوست. در زمان صدارت [[میرزا حسین خان سپهسالار]]، درجه سرتیپی دریافت کرد و به فرمانروایی رشت و تنکابن رسید.  
ابراهیم صفایی در سال ۱۳۱۵، به اهواز رفت و روزنامه «خوزستان» را منتشر کرد. پس از بازگشت به تهران، هفته‌نامه «عسس» را بنیان گذاشت که به مسائل اجتماعی و فرهنگی می‌پرداخت. او در کنار روزنامه‌نگاری، در وزارت فرهنگ استخدام شد و به پژوهش و همکاری با دیگر مطبوعات ادامه داد.  


=== کشف قبر صائب تبریزی ===
در اواخر دهه ۱۲۹۰ قمری، هنگامی که ترکمن‌ها در شمال ایران آشوب به پا کردند، محمدولی خان مأمور برقراری امنیت شد و آنان را شکست داد. ناصرالدین شاه به پاس این خدمت، لقب نصرالسلطنه به وی اعطا کرد. سپس به درجه امیرتومانی رسید و حاکم استرآباد گردید. پس از مدتی به تهران بازگشت و اداره امور ضرابخانه و وزارت مسکوکات را بر عهده گرفت، اما به دلیل اتهام غش در سکه‌ها، از این منصب برکنار شد.<ref name=":0" /><ref name=":1" /> 
در سال ۱۳۱۷ هجری شمسی، طی سفری به اصفهان، ابراهیم صفایی قبر صائب تبریزی، شاعر برجسته دوره صفوی، را شناسایی کرد. او شرح این کشف را در مجله «ارمغان» منتشر کرد که توجه محافل ادبی را جلب نمود.


=== مشاغل اداری و قضایی ===
== مناصب اداری در دوران ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه ==
ابراهیم صفایی پس از تحصیل در تهران، در مشاغل اداری، قضایی و فرهنگی مشغول شد. او در این دوره به پژوهش تاریخی علاقه‌مند شد و زمینه را برای فعالیت‌های بعدی‌اش فراهم کرد. این تجربه‌ها دیدگاه روزنامه‌نگارانه او را به تاریخ تقویت کرد، به‌ویژه در بررسی اسناد و روایت‌های تاریخی.<ref name=":0" /><ref name=":2" /><ref name=":3" />
در ذیقعده ۱۳۱۷ قمری، محمدولی خان حاکم گیلان شد و طی چهار سال، خدمات رفاهی و آبادانی گسترده‌ای انجام داد، از جمله ساخت جاده‌ها و بهبود زیرساخت‌ها. در صفر ۱۳۲۲ قمری، والی آذربایجان گردید و پس از یک سال به تهران بازگشت. امتیاز اداره تلگرافخانه به وی واگذار شد و همزمان فرماندهی نیروهای نظامی مازندران، گیلان و قزوین را بر عهده داشت. در این دوره، لقب سپهدار اعظم دریافت کرد. وی در زمینه‌های اقتصادی نیز فعال بود و امتیاز استخراج معادن و اجاره گمرک‌ها را به دست آورد.  


== فعالیت‌های پژوهشی و تأسیس انجمن تاریخ ==
در دوران مظفرالدین شاه، محمدولی خان وزیر گمرک و خزانه شد و این مناصب را تا سال ۱۳۱۵ قمری حفظ کرد. او همچنین در سفر سوم مظفرالدین شاه به اروپا، برای تأمین هزینه‌ها به قفقاز رفت و لقب سردار معظم گرفت. عین‌الدوله، صدراعظم وقت، وی را وزیر پست و تلگراف و فرمانده توپخانه و فوج‌های قزوین، گیلان و مازندران کرد.<ref name=":1" /> 
از سال ۱۳۴۶، ابراهیم صفایی صفایی به گردآوری و انتشار اسناد تاریخی قرن اخیر پرداخت. در سال ۱۳۴۷، انجمن تاریخ را تأسیس کرد و نشریه «پژوهش انجمن» را تا خرداد ۱۳۵۷ به‌صورت فصلی منتشر نمود. این نشریه بستری برای ارائه اسناد و تحلیل‌های تاریخی بود و به پژوهشگران کمک کرد تا به منابع معتبر دسترسی یابند.  


=== عضویت در نهادهای فرهنگی ===
=== زمین‌داری و ثروت عظیم فئودالی ===
صفایی در سال ۱۳۴۹، به عضویت کنگره تاریخ درآمد و در سال ۱۳۵۰ در کنگره تاریخ و فرهنگ ایران شرکت کرد. او در سال ۱۳۵۱ به انجمن تاریخ فرهنگستان پیوست.<ref name=":0" /><ref name=":2" />
سپهدار اعظم بزرگ‌ترین مالک شمال ایران به‌شمار می‌رفت و بیش از ۳۵۰ روستا و مزرعه در تنکابن، تالش، لنگرود، لاهیجان، رشت و استرآباد متعلق به او بود. جنگل‌های وسیع تنکابن، شیلات خزر، تجارت چای، برنج و ابریشم عمدتاً در دست وی و خاندانش بود. این املاک از طریق ارث پدری، خرید، غصب و امتیازات درباری گرد آمده بود و سالانه میلیون‌ها تومان درآمد داشت. همین ثروت عظیم بعدها باعث شد بانک‌های روس و سپس دولت ایران او را تحت فشار شدید مالی قرار دهند.<ref name=":0" /><ref name=":2" /><ref name=":3" /> 


== آثار ادبی و پژوهشی ==
== نقش در جنبش مشروطه و دوران محمدعلی شاه ==
[[پرونده:کتاب رهبران مشروطه.jpg|جایگزین=کتاب رهبران مشروطه، اثر ابراهیم صفایی|بندانگشتی|200x200پیکسل|کتاب رهبران مشروطه، اثر ابراهیم صفایی]]
در آغاز جنبش مشروطه، سپهدار اعظم از هواداران دربار بود و در سرکوب متحصنین مسجد جامع تهران شرکت کرد، جایی که یک سید کشته شد. پس از ترور [[میرزا علی‌اصغر خان اتابک اعظم|اتابک]] در ۲۱ رجب ۱۳۲۵ قمری، وی به همراه ۶۱ تن دیگر از نخبگان درباری، نامه‌ای در حمایت از مشروطه به شاه و مجلس فرستاد. همزمان با شورش ترکمن‌ها، محمدعلی شاه وی را برای سرکوب آنان اعزام کرد و پس از ده ماه، آرامش را برقرار نمود.
ابراهیم صفایی بیش از ۴۰ کتاب معتبر بر اساس اسناد تاریخی منتشر کرد که اغلب بر دوره قاجار و مشروطه تمرکز دارند. آثار شاخص شامل:
* نهضت مشروطه ایران بر پایه اسناد وزارت خارجه (۱۳۷۰، واحد نشر اسناد)
* رهبران مشروطه (۱۳۶۲، انتشارات جاویدان، شامل ۲۴ زندگینامه با تحلیل اسنادی)
* پنجاه نامه تاریخی (۲۵۳۵ ش، چاپ حیدری)
* اسناد سیاسی دوران قاجاریه (۲۵۳۵ ش، چاپ حیدری)
* اسناد نویافته (چاپ شرق)
* برگ‌های تاریخ (۲۵۳۵ ش، چاپ حیدری)
* اسناد برگزیده دوران قاجاریه (۲۵۳۵ ش، چاپ حیدری)
* گزارش‌های سیاسی علاءالملک (۱۳۶۲، چاپ پارت)
* خاطره‌های تاریخی (۱۳۶۸، چاپخانه سکه)
* نخست وزیران، جلد ۱ (انجمن تاریخ)
* ده نفر پیشتاز
* چهل خاطره از چهل سال (۱۳۷۳، انتشارات علمی)
* اسناد مشروطه
* مدارک تاریخی
* نامه‌های تاریخی
* یکصد سند تاریخی
* دودمان عمید
* نهضت ادبی ایران در عصر قاجار
* آیینه خاطرات
* مرقعات
* یادداشت‌های سفر همدان
* دوره مجله انجمن تاریخ
* مرزهای ناآرام
* آیینه تاریخ
* تاریخچه هنرستان دختران و پسران
* تاریخچه هنرستان موسیقی ملی
* تاریخچه هنرستان عالی موسیقی
* سفرنامه طوالش
* ترجمه اپرای اُرفه و اُریدس
* آشفتگی در دربار مظفرالدین شاه
* پژوهشی در شناخت ریشه دودمان طباطبایی
* سوگنامه
* دوره دو ساله هفته‌نامه عسس


این آثار بر اساس اسناد وزارت خارجه، گزارش‌های سیاسی و خاطرات تنظیم شده‌اند.<ref name=":0" /><ref name=":1" /><ref name=":2" />
پس از به توپ بستن مجلس توسط محمدعلی شاه، سپهدار اعظم برای کمک به عین‌الدوله به آذربایجان رفت، اما به دلیل اختلاف، از همکاری خودداری کرد و با ارسال تلگراف به شاه، وی را به پذیرش مشروطه دعوت نمود. مجاهدان تبریزی پیشنهاد کردند به تنکابن برود و پرچم آزادی‌خواهی برافرازد. وی به شمال رفت و به مشروطه‌خواهان رشت پیوست. تلگراف علمای نجف در ۲۲ صفر ۱۳۲۷ قمری، وی را به حمایت از تبریزیان فراخواند.  


=== شعر و فعالیت ادبی ===
محمدولی تنکابنی (سپهدار اعظم) به سمت قزوین حرکت کرد و بدون جنگ آن را تصرف نمود. دیپلمات‌های روسی و انگلیسی کوشیدند مانع شوند، اما وی بر اطاعت از علما تأکید کرد. پیشنهادهایی برای صلح به شاه داد، اما رد شد. سرانجام در ۲۳ جمادی‌الآخره ۱۳۲۷ قمری، نیروهای وی به همراه بختیاری‌ها تهران را فتح کردند.  
صفایی به سرودن شعر کلاسیک با سبک سنتی پایبند بود. اشعارش در مطبوعات و مجموعه‌های ادبی منتشر شد.<ref name=":2" />


== دیدگاه‌های ابراهیم صفایی ==
=== روابط پیچیده با روس و انگلیس ===
در مسیر فتح تهران، دولت روسیه ابتدا از سپهدار اعظم حمایت ضمنی کرد اما پس از فتح پایتخت، کنسول روسیه در رشت او را تهدید به قطع کمک کرد. انگلیس نیز ابتدا بی‌طرف بود ولی پس از قرارداد ۱۹۰۷ و تقسیم ایران، با نفوذ سپهدار در گیلان مخالفت کرد و در سال‌های ۱۹۱۱–۱۹۱۲ چندین بار از لندن و تهران به او اخطار داد که از سیاست کنار برود. این فشار دو قدرت خارجی نقش مهمی در انزوای سیاسی بعدی وی داشت.<ref name=":0" /><ref name=":1" /><ref name=":4" /> 


=== دیدگاه درباره مشروطه و رهبران آن ===
== نخست‌وزیری و فعالیت‌های پس از فتح تهران ==
ابراهیم صفایی دیدگاه انتقادی شدیدی نسبت به جنبش مشروطه و رهبران آن داشت. او در کتاب «رهبران مشروطه» (۱۳۶۲)، ۲۴ زندگینامه از رهبران مشروطه را با تحلیل اسنادی ارائه کرد، اما به گفته منتقدان، به برخی رهبران اتهاماتی چون «جاه‌طلبی»، «[[فراماسونری در ایران|فراماسونری]]»، «عدم اعتقاد به مشروطه»، «پیمان‌شکنی»، و «ندامت» وارد کرد. او معتقد بود که «مشروطه‌خواهان واقعی در نهضت حضور نداشتند و بسیاری از رهبران به دنبال منافع شخصی بودند». صفایی همچنین ادعا کرده است که «سید جمال‌الدین اسدآبادی ایرانی نبود» و نقش او را در بیداری مشروطه کم‌اهمیت دانست. او پایه مشروطه را قتل [[ناصرالدین شاه]] دانست و این واقعه را نقطه شروع نهضت معرفی کرد، اما با دید منفی به آن نگریست. این دیدگاه‌ها بدبینی به قیام ضداستبدادی را در آثارش تقویت کرد. با این حال، ناشر کتاب (انتشارات جاویدان) معتقد است که صفایی «راه نوینی در تاریخ‌نگاری گشوده و پیشوایان [[نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران|نهضت ملی]] را آن‌گونه که بوده‌اند معرفی کرده و سیر نهضت را با انعطاف‌ها و انحراف‌ها بازگو کرده است». او علل مشروطه را در ۱۵ بند برشمرد، از جمله «نابسامانی‌های دوره ناصری»، «تأثیر مشروطه عثمانی»، «روزنامه‌های بیدارکننده»، «ضعف [[مظفرالدین شاه]]»، «قیام روحانیون»، «شکست روسیه از ژاپن»، «مداخله انگلیس»، و «شوق وطن‌خواهان».  
پس از فتح تهران و خلع محمدعلی شاه، سپهدار اعظم ریاست وزرا و وزارت جنگ را بر عهده گرفت. مجلس دوم در اول ذیقعده ۱۳۲۷ قمری افتتاح شد و به وی رأی اعتماد داد. مجلس از [[ستارخان]]، [[باقر خان|باقرخان]]، سپهدار و [[سردار اسعد بختیاری|سردار اسعد]] تجلیل کرد. وی به حزب اعتدالیون پیوست که اکثریت کرسی‌ها را کسب کرد. (رهبر فکری این حزب [[سید محمد طباطبایی|سید محمد طباطبایى]] بود. [[سید عبدالله بهبهانی]]، على‌محمد دولت‌آبادى، صدرالعلما، محمدعلیخان نصرت‌السلطان، مرتضى قلی‌خان نائینى، ذکاالملک، معتمدخاقان، محمدتقى بنکدار، محمدتقى رزاز از دیگر چهره های برجسته آن بودند.) محمدولی خان تنکابنی س از یک سال استعفا داد، اما در ۹ ربیع‌الاول ۱۳۲۹ قمری دوباره نخست‌وزیر شد. هیئت مالی آمریکایی به ریاست مورگان شوستر برای ساماندهی اقتصاد آمد.  


=== دیدگاه درباره قتل ناصرالدین شاه و قاجار ===
در کابینه اول، سپهدار اعظم وزیر جنگ بود و برنامه‌هایی برای اصلاح ارتش و شهربانی ارائه داد. کابینه سه بار ترمیم شد. اختلاف با مجلس بر سر بودجه وزارت جنگ منجر به ترک تهران توسط وی گردید، اما بازگشت و ادامه داد.<ref name=":0" /><ref name=":1" /> 
ابراهیم صفایی قاتل ناصرالدین شاه، [[میرزارضا کرمانی|میرزا رضا کرمانی]]، را «جنایتکار» توصیف کرد و قتل او را «غافل‌گیرانه» دانست که «مردم و روحانیون را متأثر کرد». او به دیکتاتوری شاهان قاجار نگاه مثبتی داشت و ناصرالدین شاه را «شاه شهید» نامید، که نشان‌دهنده رویکرد درباری‌اش است. در مقابل، اعدام روحانیون مشروطه‌خواه مانند [[شیخ فضل‌الله نوری]] و [[سید عبدالله بهبهانی]] را «قتل» خواند، که این انتخاب واژگان انتقاداتی را برانگیخت. او مظالم حکومتی دوره قاجار را کم‌رنگ جلوه داد و بر خدمات سلاطین تأکید کرد.  


=== دیدگاه درباره ملی شدن صنعت نفت ===
سپهدار اعظم دشمن [[نهضت جنگل|جنبش جنگل]] بود و نیروهایی برای سرکوب آن فرستاد.<ref name=":5" />  
ابراهیم صفایی درباره [[نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران|نهضت ملی شدن صنعت نفت]] (دهه ۱۳۲۰) نیز دیدگاه منفی داشت. او این جنبش را «بی‌نتیجه» و تحت تأثیر «نفوذ خارجی» توصیف کرد و معتقد بود که «رهبران نهضت ملی، مانند مشروطه، فاقد صداقت و برنامه‌ریزی بودند». این موضع با انتقاداتی مواجه شد که او را به حمایت از منافع دربار و نادیده گرفتن خواست عمومی متهم کردند.<ref name=":0" /><ref name=":1" />  


== نقدهای مثبت بر آثار ==
== کابینه سوم و اختلافات نهایی ==
سومین دوره نخست‌وزیری سپهدار اعظم از شعبان ۱۳۳۰ تا ذیقعده ۱۳۳۰ قمری (تقریباً چهار ماه) طول کشید. در این کابینه، [[میرزاحسن خان وثوق‌الدوله|وثوق‌الدوله]] وزیر خارجه و ناظم‌الدوله وزیر مالیه بودند. اختلاف شدید بر سر [[قرارداد ۱۹۱۹]] و نیز عزل مورگان شوستر باعث شد اکثریت مجلس به کابینه رأی عدم اعتماد دهد و سپهدار در ذیقعده ۱۳۳۰ قمری برای همیشه استعفا کند و از سیاست کنار برود.<ref name=":0" /><ref name=":1" /> 


=== نوآوری در تاریخ‌نگاری ===
== دوران پهلوی و مشکلات مالی ==
کتاب «رهبران مشروطه» به‌عنوان «درست‌ترین پژوهش» نهضت مشروطیت شناخته می‌شود که «بدون تعصب، خوبی‌ها و بدی‌ها، خدمت‌ها و خیانت‌ها را آشکار می‌کند». ناشر این کتاب می‌گوید: «حقایق را پس از نیم قرن آشکار کرده و راه نوینی در تاریخ‌نگاری گشوده است». ساختار کتاب شامل زندگینامه، فعالیت‌های سیاسی-اجتماعی، آثار، تحصیلات، عقاید مذهبی-سیاسی، و گزیده سخنرانی‌ها با استناد به ۱۱۶ منبع و فهرست اعلام است. آثار صفایی به دلیل استفاده از اسناد وزارت خارجه و گزارش‌های سیاسی، مرجع محققان تاریخ معاصر است.<ref name=":0" /><ref name=":1" />
پس از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ شمسی، سپهدار اعظم به همراه دیگر رجال قاجاری زندانی شد و صد روز در حبس ماند. پس از آزادی، از سیاست کناره گرفت. املاک وی در رهن بانک استقراضی روس بود و پس از انتقال به وزارت مالیه ایران، ضبط شد. دولت پهلوی مالیات بر املاک وضع کرد و رضاشاه درخواست تجدیدنظر وی را رد کرد.  


=== رویکرد مردم‌نگارانه ===
سپهدار که بیش از هزار نوکر داشت، نتوانست بدهی‌ها را بپردازد و حتی انعام پستچی را نداد.<ref name=":2" /><ref name=":3" />  
صفایی تاریخ را از دریچه روزنامه‌نگاری دید و به جای تمرکز بر وزرا، درباره «وزیرزاده‌ها» نوشت. او در آثارش، مانند داستان فتح‌الله وزیرزاده، «رنج‌های مردم ناشناخته» را ثبت کرد و «واقعیت‌های فساد اداری و فقر سیستماتیک» را نشان داد. این رویکرد مردم‌نگارانه، به‌ویژه در «خاطره‌های تاریخی» و «چهل خاطره از چهل سال»، از نقاط قوت او شمرده می‌شود.<ref name=":2" /><ref name=":3" />  


== نقدهای منفی بر آثار ==
== جزئیات دقیق خودکشی، وصیت‌نامه و دفن ==
سپهدار اعظم صبح روز چهارشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۰۵ شمسی (مطابق با ۲۵ شعبان ۱۳۴۵ قمری) در عمارت زرگنده شمیران، با تپانچه شخصی به شقیقه راست خود شلیک کرد و بلافاصله درگذشت. در وصیت‌نامه دست‌نویسش خطاب به پسرش امیر اسعد نوشت بود: <blockquote>«امیر اسعد. فوری نعش مرا بفرستید امامزاده (امامزاده صالح شمیران) بشورند و پیش پسرم دفن کنند. البته همین الان اقدام بشود. دیگر برای بنده تشریفات و گریه پس از هشتاد و چند سال عمر لازم ندارد.» </blockquote>بیت معروفی که سپهدار اعظم مدام زمزمه می‌کرد این بود: <blockquote>«مرا عار باشد از این زندگی / که سالار باشم کنم بندگی».<ref name=":5" /> </blockquote>پیکر محمدولی خان تنکابنی سپهدار اعظم، همان روز در امامزاده صالح تجریش، در کنار قبر پسرش به خاک سپرده شد و از طرف‌ دولت‌ در مسجد شاه‌ مجلس‌ ترحیم‌ بر گزار شد به خاک سپرده شد.<ref name=":0" />


=== رویکرد درباری و تحریف ===
سپهدار اعظم نمادی از فرصت‌طلبی بود که از مخالف مشروطه به فاتح تهران تبدیل شد، اما پایان تراژیکی داشت.<ref name=":4" />
روش تاریخ‌نگاری ابراهیم صفایی به دلیل «درباری بودن» مورد انتقاد است. او به سلاطین قاجار ارادت داشت و مظالم حکومتی را نادیده گرفته است.  کم‌رنگ کردن جنایات حکومتی، تاریخ‌نگاری او را یک‌سویه نشان می‌دهد. همچنین، او اعدام روحانیون مشروطه‌خواه را «قتل» خواند، اما قتل ناصرالدین شاه را جنایت دانست، که این تضاد انتقاداتی را برانگیخت.  


=== جعل و یک‌سویه‌نویسی ===
== منابع: ==
منتقدان صفایی را به «جعل»، «تحریف»، و «یک‌سویه‌نویسی» متهم می‌کنند. در «رهبران مشروطه»، برخی مطالب بدون مستندات کافی ارائه شده و تکیه بر منابع رسمی-دولتی است. او به رهبران مشروطه اتهاماتی چون «جاه‌طلبی»، «فراماسونری»، و «انحراف مذهبی» وارد کرد که «بدبینی به قیام ضداستبدادی» ایجاد می‌کند. ادعای غیرایرانی بودن سید جمال‌الدین اسدآبادی نیز از موارد بحث‌برانگیز است.<ref name=":0" /><ref name=":1" /><ref name=":3" />
 
== درگذشت و میراث ==
 
=== سال‌های پایانی و درگذشت ===
[[پرونده:ابراهیم صفایی؛1.jpg|جایگزین=ابراهیم صفایی|بندانگشتی|270x270پیکسل|ابراهیم صفایی]]
ابراهیم صفایی در سال‌های پایانی عمرش به پژوهش تاریخی و انتشار اسناد ادامه داد. او پس از تأسیس انجمن تاریخ در ۱۳۴۷، نشریه «پژوهش انجمن» را تا خرداد ۱۳۵۷ به‌صورت فصلی منتشر کرد و در این دوره، عضویت در کنگره تاریخ (۱۳۴۹)، کنگره تاریخ و فرهنگ ایران (۱۳۵۰)، و انجمن تاریخ فرهنگستان (۱۳۵۱) را بر عهده داشت. صفایی در سال ۱۳۸۶ هجری شمسی درگذشت. جزئیات بیشتری درباره محل یا شرایط درگذشت او در دست نیست.
 
=== میراث فرهنگی و تأثیرات ===
میراث ابراهیم صفایی در تاریخ‌نگاری معاصر ایران دوگانه است: از یک سو، او با بیش از ۴۰ کتاب معتبر بر اساس اسناد، مرجعی برای محققان ایجاد کرد و راه نوینی در بررسی نهضت مشروطه و دوره قاجار گشود. آثارش، به‌ویژه «رهبران مشروطه»، به‌عنوان «درست‌ترین پژوهش» درباره نهضت مشروطیت شناخته می‌شود که «بدون تعصب، خوبی‌ها و بدی‌ها، خدمت‌ها و خیانت‌ها را آشکار می‌کند». برخی‌ها می‌گویند که «رهبران مشروطه، شاید درست‌ترین پژوهشی است که درباره نهضت مشروطیت ایران نوشته شده» و «حقایق را پس از نیم قرن آشکار کرده و راه نوینی در تاریخ‌نگاری گشوده است». رویکرد مردم‌نگارانه صفایی، که تاریخ را از دریچه روزنامه‌نگاری می‌دید، به ثبت رنج‌های مردم ناشناخته مانند داستان فتح‌الله وزیرزاده کمک کرد و «واقعیت‌های فساد اداری و فقر سیستماتیک» را نشان داد. او همچنین به‌عنوان ترانه‌سرایی که برای مردم ناشناخته دغدغه داشت، شناخته می‌شود. تاریخ‌پژوهی که ترانه هم می‌سرود. شاید برای مردمی که در تاریخ‌نگاری‌هایش گاه و بیگاه دغدغه آن‌ها را داشت.
 
از سوی دیگر، میراث صفایی با انتقادهایی همراه است که رویکرد درباری و تحریف‌گر او را برجسته می‌کند. منتقدان معتقدند آثارش مظالم حکومتی قاجار را کم‌رنگ جلوه می‌دهد و به سلاطین ارادت نشان می‌دهد، که این جهت‌گیری سلطنت‌طلبانه به درک متعادل تاریخ آسیب می‌زند.<ref name=":0" /><ref name=":1" /><ref name=":2" /><ref name=":3" />
 
== منابع ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۸ دسامبر ۲۰۲۵، ساعت ۲۱:۵۲

برای صفحه تمرین.jpg

محمدولی خان تنکابنی، (متولد ۱۲۶۴ هـ.ق، تنکابن - درگذشته ۲۷ شهریور ۱۳۰۵ هـش، )ملقب به سپهدار اعظم، یکی از دولتمردان برجسته دوران قاجار بود که در سال ۱۲۶۴ قمری در منطقه دوهزار تنکابن زاده شد. پدرش حبیب‌الله خان ساعدالدوله، از نوادگان محمدولی خان سرتیپ تنکابنی، بود و محمدولی تحت تربیت مادرش بزرگ شد. وی در دوازده سالگی به تهران آمد و به خدمت نظام درآمد، جایی که به سرعت به درجه سرتیپی رسید و لقب نصرالسلطنه را از ناصرالدین شاه دریافت کرد. او در سرکوب شورش ترکمن‌ها نقش داشت و حکومت استرآباد، گیلان و آذربایجان را بر عهده گرفت. همچنین، اداره ضرابخانه، وزارت مسکوکات و تلگرافخانه را مدیریت کرد و خدمات آبادانی در گیلان انجام داد.

در دوران محمدعلی شاه، ابتدا مخالف جنبش مشروطه بود و برای سرکوب مجاهدان تبریز اعزام شد، اما به دلیل اختلاف با عین‌الدوله، به مشروطه‌خواهان پیوست و رهبری نیروهای شمال را در فتح تهران بر عهده گرفت. در ۲۳ جمادی‌الآخره ۱۳۲۷ قمری، تهران فتح شد و محمدعلی شاه خلع گردید. سپهدار اعظم سپس ریاست وزرا و وزارت جنگ را عهده‌دار شد و در افتتاح مجلس دوم نقش داشت. او سه بار کابینه تشکیل داد و در ساماندهی امور مالی و نظامی کوشید، اما اختلافات داخلی منجر به استعفای وی گردید.

پس از کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹، سپهدار اعظم زندانی شد و پس از آزادی، از سیاست کناره گرفت. مشکلات مالی ناشی از وام‌های بانکی و مالیات‌های جدید دولت رضاشاه پهلوی، املاک وسیع وی را تهدید کرد. او که بیش از هزار نوکر و سوار داشت، در نهایت نتوانست بدهی‌های خود را بپردازد و در ۲۷ شهریور ۱۳۰۵ شمسی، در سن هشتاد سالگی، با شلیک به شقیقه خود در زرگنده تهران به زندگی‌اش پایان داد. وصیت‌نامه‌اش بر سادگی تدفین تأکید داشت.

سپهدار اعظم نمادی از فئودالیسم مشروطه‌خواه بود که از مخالف استبداد به حامی مشروطه تبدیل شد، اما فرصت‌طلبی‌اش در حفظ منافع شخصی برجسته بود. نقش وی در فتح تهران و تشکیل دولت‌های اولیه مشروطه، او را به یکی از چهره‌های کلیدی جنبش تبدیل کرد، هرچند دوران پایانی زندگی‌اش با فلاکت مالی همراه بود.[۱][۲][۳][۴][۵][۶]

نسب خانوادگی و القاب

محمدولی خان از شاخه خلعت‌بری خاندان بزرگ تونی تنکابنی بود. جد اعلایش مرتضی‌قلی خان تونی (زنده در حدود ۱۲۰۰ قمری) از سرداران فتحعلی‌شاه بود و لقب «سپهدار» را اولین بار برای این خاندان به ارمغان آورد. پس از مرگ مرتضی‌قلی خان، پسرش محمدولی خان سرتیپ (جد مستقیم سپهدار اعظم) این لقب را به ارث برد و در جنگ هرات کشته شد. محمدولی خان تنکابنی در ابتدا در سال ۱۲۸۵ق، «نصرالسلطنه» خوانده شد، سپس در سال ۱۳۰۵ ق، «سپهدار»، بعد در سال ۱۳۱۵ق،«سپهدار اعظم»، در اواخر دوران قاجار در سال ۱۳۲۴ق،«سردار معظم» و سرانجام در سال ۱۳۲۷ق، «سپهسالار اعظم تنکابنی» نامیده شد.[۱][۲]

زندگی اولیه و ورود به خدمت نظام

محمدولی خان تنکابنی در سال ۱۲۶۴ قمری در منطقه دوهزار، ییلاق خاندان خلعت‌بری در کوهستان تنکابن، چشم به جهان گشود. پدر وی، حبیب‌الله خان ملقب به ساعدالدوله و بعدها ترخان سردار، فرزند محمدولی خان سرتیپ تنکابنی بود که در محاصره هرات کشته شد. از آنجایی که پدرش اغلب در تهران و در خدمت دربار بود، محمدولی تحت مراقبت مادرش پرورش یافت. در سن دوازده سالگی به تهران آمد و به خدمت نظام پیوست. در زمان صدارت میرزا حسین خان سپهسالار، درجه سرتیپی دریافت کرد و به فرمانروایی رشت و تنکابن رسید.

در اواخر دهه ۱۲۹۰ قمری، هنگامی که ترکمن‌ها در شمال ایران آشوب به پا کردند، محمدولی خان مأمور برقراری امنیت شد و آنان را شکست داد. ناصرالدین شاه به پاس این خدمت، لقب نصرالسلطنه به وی اعطا کرد. سپس به درجه امیرتومانی رسید و حاکم استرآباد گردید. پس از مدتی به تهران بازگشت و اداره امور ضرابخانه و وزارت مسکوکات را بر عهده گرفت، اما به دلیل اتهام غش در سکه‌ها، از این منصب برکنار شد.[۱][۲]

مناصب اداری در دوران ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه

در ذیقعده ۱۳۱۷ قمری، محمدولی خان حاکم گیلان شد و طی چهار سال، خدمات رفاهی و آبادانی گسترده‌ای انجام داد، از جمله ساخت جاده‌ها و بهبود زیرساخت‌ها. در صفر ۱۳۲۲ قمری، والی آذربایجان گردید و پس از یک سال به تهران بازگشت. امتیاز اداره تلگرافخانه به وی واگذار شد و همزمان فرماندهی نیروهای نظامی مازندران، گیلان و قزوین را بر عهده داشت. در این دوره، لقب سپهدار اعظم دریافت کرد. وی در زمینه‌های اقتصادی نیز فعال بود و امتیاز استخراج معادن و اجاره گمرک‌ها را به دست آورد.

در دوران مظفرالدین شاه، محمدولی خان وزیر گمرک و خزانه شد و این مناصب را تا سال ۱۳۱۵ قمری حفظ کرد. او همچنین در سفر سوم مظفرالدین شاه به اروپا، برای تأمین هزینه‌ها به قفقاز رفت و لقب سردار معظم گرفت. عین‌الدوله، صدراعظم وقت، وی را وزیر پست و تلگراف و فرمانده توپخانه و فوج‌های قزوین، گیلان و مازندران کرد.[۲]

زمین‌داری و ثروت عظیم فئودالی

سپهدار اعظم بزرگ‌ترین مالک شمال ایران به‌شمار می‌رفت و بیش از ۳۵۰ روستا و مزرعه در تنکابن، تالش، لنگرود، لاهیجان، رشت و استرآباد متعلق به او بود. جنگل‌های وسیع تنکابن، شیلات خزر، تجارت چای، برنج و ابریشم عمدتاً در دست وی و خاندانش بود. این املاک از طریق ارث پدری، خرید، غصب و امتیازات درباری گرد آمده بود و سالانه میلیون‌ها تومان درآمد داشت. همین ثروت عظیم بعدها باعث شد بانک‌های روس و سپس دولت ایران او را تحت فشار شدید مالی قرار دهند.[۱][۳][۴]

نقش در جنبش مشروطه و دوران محمدعلی شاه

در آغاز جنبش مشروطه، سپهدار اعظم از هواداران دربار بود و در سرکوب متحصنین مسجد جامع تهران شرکت کرد، جایی که یک سید کشته شد. پس از ترور اتابک در ۲۱ رجب ۱۳۲۵ قمری، وی به همراه ۶۱ تن دیگر از نخبگان درباری، نامه‌ای در حمایت از مشروطه به شاه و مجلس فرستاد. همزمان با شورش ترکمن‌ها، محمدعلی شاه وی را برای سرکوب آنان اعزام کرد و پس از ده ماه، آرامش را برقرار نمود.

پس از به توپ بستن مجلس توسط محمدعلی شاه، سپهدار اعظم برای کمک به عین‌الدوله به آذربایجان رفت، اما به دلیل اختلاف، از همکاری خودداری کرد و با ارسال تلگراف به شاه، وی را به پذیرش مشروطه دعوت نمود. مجاهدان تبریزی پیشنهاد کردند به تنکابن برود و پرچم آزادی‌خواهی برافرازد. وی به شمال رفت و به مشروطه‌خواهان رشت پیوست. تلگراف علمای نجف در ۲۲ صفر ۱۳۲۷ قمری، وی را به حمایت از تبریزیان فراخواند.

محمدولی تنکابنی (سپهدار اعظم) به سمت قزوین حرکت کرد و بدون جنگ آن را تصرف نمود. دیپلمات‌های روسی و انگلیسی کوشیدند مانع شوند، اما وی بر اطاعت از علما تأکید کرد. پیشنهادهایی برای صلح به شاه داد، اما رد شد. سرانجام در ۲۳ جمادی‌الآخره ۱۳۲۷ قمری، نیروهای وی به همراه بختیاری‌ها تهران را فتح کردند.

روابط پیچیده با روس و انگلیس

در مسیر فتح تهران، دولت روسیه ابتدا از سپهدار اعظم حمایت ضمنی کرد اما پس از فتح پایتخت، کنسول روسیه در رشت او را تهدید به قطع کمک کرد. انگلیس نیز ابتدا بی‌طرف بود ولی پس از قرارداد ۱۹۰۷ و تقسیم ایران، با نفوذ سپهدار در گیلان مخالفت کرد و در سال‌های ۱۹۱۱–۱۹۱۲ چندین بار از لندن و تهران به او اخطار داد که از سیاست کنار برود. این فشار دو قدرت خارجی نقش مهمی در انزوای سیاسی بعدی وی داشت.[۱][۲][۵]

نخست‌وزیری و فعالیت‌های پس از فتح تهران

پس از فتح تهران و خلع محمدعلی شاه، سپهدار اعظم ریاست وزرا و وزارت جنگ را بر عهده گرفت. مجلس دوم در اول ذیقعده ۱۳۲۷ قمری افتتاح شد و به وی رأی اعتماد داد. مجلس از ستارخان، باقرخان، سپهدار و سردار اسعد تجلیل کرد. وی به حزب اعتدالیون پیوست که اکثریت کرسی‌ها را کسب کرد. (رهبر فکری این حزب سید محمد طباطبایى بود. سید عبدالله بهبهانی، على‌محمد دولت‌آبادى، صدرالعلما، محمدعلیخان نصرت‌السلطان، مرتضى قلی‌خان نائینى، ذکاالملک، معتمدخاقان، محمدتقى بنکدار، محمدتقى رزاز از دیگر چهره های برجسته آن بودند.) محمدولی خان تنکابنی س از یک سال استعفا داد، اما در ۹ ربیع‌الاول ۱۳۲۹ قمری دوباره نخست‌وزیر شد. هیئت مالی آمریکایی به ریاست مورگان شوستر برای ساماندهی اقتصاد آمد.

در کابینه اول، سپهدار اعظم وزیر جنگ بود و برنامه‌هایی برای اصلاح ارتش و شهربانی ارائه داد. کابینه سه بار ترمیم شد. اختلاف با مجلس بر سر بودجه وزارت جنگ منجر به ترک تهران توسط وی گردید، اما بازگشت و ادامه داد.[۱][۲]

سپهدار اعظم دشمن جنبش جنگل بود و نیروهایی برای سرکوب آن فرستاد.[۶]

کابینه سوم و اختلافات نهایی

سومین دوره نخست‌وزیری سپهدار اعظم از شعبان ۱۳۳۰ تا ذیقعده ۱۳۳۰ قمری (تقریباً چهار ماه) طول کشید. در این کابینه، وثوق‌الدوله وزیر خارجه و ناظم‌الدوله وزیر مالیه بودند. اختلاف شدید بر سر قرارداد ۱۹۱۹ و نیز عزل مورگان شوستر باعث شد اکثریت مجلس به کابینه رأی عدم اعتماد دهد و سپهدار در ذیقعده ۱۳۳۰ قمری برای همیشه استعفا کند و از سیاست کنار برود.[۱][۲]

دوران پهلوی و مشکلات مالی

پس از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ شمسی، سپهدار اعظم به همراه دیگر رجال قاجاری زندانی شد و صد روز در حبس ماند. پس از آزادی، از سیاست کناره گرفت. املاک وی در رهن بانک استقراضی روس بود و پس از انتقال به وزارت مالیه ایران، ضبط شد. دولت پهلوی مالیات بر املاک وضع کرد و رضاشاه درخواست تجدیدنظر وی را رد کرد.

سپهدار که بیش از هزار نوکر داشت، نتوانست بدهی‌ها را بپردازد و حتی انعام پستچی را نداد.[۳][۴]

جزئیات دقیق خودکشی، وصیت‌نامه و دفن

سپهدار اعظم صبح روز چهارشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۰۵ شمسی (مطابق با ۲۵ شعبان ۱۳۴۵ قمری) در عمارت زرگنده شمیران، با تپانچه شخصی به شقیقه راست خود شلیک کرد و بلافاصله درگذشت. در وصیت‌نامه دست‌نویسش خطاب به پسرش امیر اسعد نوشت بود:

«امیر اسعد. فوری نعش مرا بفرستید امامزاده (امامزاده صالح شمیران) بشورند و پیش پسرم دفن کنند. البته همین الان اقدام بشود. دیگر برای بنده تشریفات و گریه پس از هشتاد و چند سال عمر لازم ندارد.»

بیت معروفی که سپهدار اعظم مدام زمزمه می‌کرد این بود:

«مرا عار باشد از این زندگی / که سالار باشم کنم بندگی».[۶]

پیکر محمدولی خان تنکابنی سپهدار اعظم، همان روز در امامزاده صالح تجریش، در کنار قبر پسرش به خاک سپرده شد و از طرف‌ دولت‌ در مسجد شاه‌ مجلس‌ ترحیم‌ بر گزار شد به خاک سپرده شد.[۱]

سپهدار اعظم نمادی از فرصت‌طلبی بود که از مخالف مشروطه به فاتح تهران تبدیل شد، اما پایان تراژیکی داشت.[۵]

منابع: