کاربر:Khosro/صفحه تمرین NOINDEX: تفاوت میان نسخه‌ها

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۸۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
[[پرونده:برای صفحه تمرین.jpg|وسط|بندانگشتی|887x887پیکسل]]'''ماشاءالله آجودانی'''، (متولد سال ۱۳۲۹، آمل) نویسنده، مورخ و پژوهشگر ادبیات فارسی، یکی از روشنفکران معاصر ایران است که آثارش عمدتاً بر تاریخ [[جنبش مشروطه ایران|جنبش مشروطه]]، تجدد و ناسیونالیسم ایرانی تمرکز دارد. او تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در آمل گذراند و در ۱۳۵۰ وارد دانشکده ادبیات دانشگاه تهران شد، جایی که در رشته زبان و ادبیات فارسی دکترا گرفت. رساله دکتری‌اش با عنوان «بررسی سبک‌های شعر مشروطه» زیر نظر [[محمدرضا شفیعی کدکنی]] بود. آجودانی هفت سال به عنوان مدرس ادبیات فارسی در دانشگاه اصفهان تدریس کرد و در بهمن ۱۳۶۵ به لندن مهاجرت کرد. از آن زمان، سردبیری مجله «فصل کتاب» را بر عهده گرفت و از ۱۳۷۰ رئیس کتابخانه مطالعات ایرانی لندن است، مرکزی با بیش از ۳۰ هزار جلد کتاب و نشریه که رویدادهای فرهنگی میزبانی می‌کند.
[[پرونده:برای صفحه تمرین.jpg|بندانگشتی|1148x1148پیکسل]]'''محمدولی خان تنکابنی'''، (متولد ۱۲۶۴ هـ.ق، تنکابن - درگذشته ۲۷ شهریور ۱۳۰۵ هـش، )ملقب به سپهدار اعظم، یکی از دولتمردان برجسته دوران قاجار بود که در سال ۱۲۶۴ قمری در منطقه دوهزار تنکابن زاده شد. پدرش حبیب‌الله خان ساعدالدوله، از نوادگان محمدولی خان سرتیپ تنکابنی، بود و محمدولی تحت تربیت مادرش بزرگ شد. وی در دوازده سالگی به تهران آمد و به خدمت نظام درآمد، جایی که به سرعت به درجه سرتیپی رسید و لقب نصرالسلطنه را از [[ناصرالدین شاه]] دریافت کرد. او در سرکوب شورش ترکمن‌ها نقش داشت و حکومت استرآباد، گیلان و آذربایجان را بر عهده گرفت. همچنین، اداره ضرابخانه، وزارت مسکوکات و تلگرافخانه را مدیریت کرد و خدمات آبادانی در گیلان انجام داد.


آثار اصلی ماشاءالله آجودانی شامل «مشروطه ایرانی و پیش‌زمینه‌های نظریه [[رژیم ولایت فقیه|ولایت فقیه]]»، «یا مرگ یا تجدد»، «هدایت، بوف کور و ناسیونالیسم» و «ایران، ناسیونالیسم و تجدد» است. او حدود ۵۰ مقاله در نشریاتی چون «آینده»، «ایران‌نامه»، و «دایره‌المعارف ایرانیکا» منتشر کرده است. آجودانی مهاجرت خود را به دلیل شرایط سیاسی پس از [[انقلاب ضد سلطنتی|انقلاب ضدسلطنتی ۱۳۵۷]] توصیف می‌کند و بر نقد تجدد به جای سنت تأکید دارد، با این باور که مدرنیته تحمیلی ایران را به بحران‌های فرهنگی کشانده است.
در دوران [[محمد علی شاه|محمدعلی شاه]]، ابتدا مخالف [[جنبش مشروطه ایران|جنبش مشروطه]] بود و برای سرکوب مجاهدان تبریز اعزام شد، اما به دلیل اختلاف با [[عبدالمجید میرزا عین‌الدوله|عین‌الدوله]]، به مشروطه‌خواهان پیوست و رهبری نیروهای شمال را در فتح تهران بر عهده گرفت. در ۲۳ جمادی‌الآخره ۱۳۲۷ قمری، تهران فتح شد و محمدعلی شاه خلع گردید. سپهدار اعظم سپس ریاست وزرا و وزارت جنگ را عهده‌دار شد و در افتتاح مجلس دوم نقش داشت. او سه بار کابینه تشکیل داد و در ساماندهی امور مالی و نظامی کوشید، اما اختلافات داخلی منجر به استعفای وی گردید.


در مواضع سیاسی، مشاءالله آجودانی مشروطه را انقلابی ناتمام می‌داند که مفاهیم دموکراسی و عدالت را به دلیل ترس از استبداد دوگانه (سیاسی و مذهبی) تقلیل داد؛ او علما و روشنفکران مشروطه‌خواه را هر دو مسئول این تقلیل می‌بیند. در مورد نظام جمهوری اسلامی، آن را «نقض آشکار حاکمیت ملی» و ادامه تکه‌تکه کردن تاریخ می‌خواند که فرهنگ را به خرافه تقلیل داده و سانسور را تحمیل کرده است. او تغییرات سیاسی را ناکافی می‌داند و بر اصلاح فرهنگی اولویت می‌دهد، با انتقاد از تمرکز بیش از حد بر سیاست که به ظهور جمهوری اسلامی و بحران‌های منطقه‌ای مانند طالبان منجر شد. آجودانی پهلوی را «درخشان‌ترین دولت‌های معاصر ایران» توصیف می‌کند، اما شکست آن را به عدم حل مسائل انسانی عمیق نسبت می‌دهد و [[رضاشاه پهلوی|رضاشاه]] را قهرمان مشروطه می‌نامد که تکامل اندیشه اسلامی را متوقف کرد – موضعی که نقدهایی را برانگیخته است.
پس از [[کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹]]، سپهدار اعظم زندانی شد و پس از آزادی، از سیاست کناره گرفت. مشکلات مالی ناشی از وام‌های بانکی و مالیات‌های جدید دولت [[رضاشاه پهلوی]]، املاک وسیع وی را تهدید کرد. او که بیش از هزار نوکر و سوار داشت، در نهایت نتوانست بدهی‌های خود را بپردازد و در ۲۷ شهریور ۱۳۰۵ شمسی، در سن هشتاد سالگی، با شلیک به شقیقه خود در زرگنده تهران به زندگی‌اش پایان داد. وصیت‌نامه‌اش بر سادگی تدفین تأکید داشت.


نقدهای مثبت، آجودانی را به عنوان نوآور در تاریخ‌نگاری مدرن و نقد ادبی ستایش می‌کنند، مانند جایزه نوروز بنیاد پاسارگاد در ۱۴۰۰ به عنوان شخصیت سال در میراث فرهنگی. نقدهای منفی، روش او را ایدئولوژیک، نخبه‌گرا و تحریف‌کننده تاریخ می‌دانند، با اتهام تحمیل تز از پیش تعیین‌شده و توجیه دیکتاتوری رضاشاه. او در گفت‌وگوهایش بر ضرورت نقد مدرنیته تحمیلی و بازخوانی سنت تأکید دارد و بدون قضاوت نهایی، خواننده را به تفسیر وا می‌گذارد. زندگی آجودانی، از آمل تا لندن، نمادی از پیوند سنت ایرانی با نقد جهانی است، با تمرکز بر هویت فرهنگی در برابر سیاست.<ref>[https://savepasargad.com/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%AF%DA%A9%D8%AA%D8%B1-%D9%85%D8%A7%D8%B4%D8%A7%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%A2%D8%AC%D9%88%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C/ زندگی نامه دکتر ماشاالله آجودانی - بنیاد میراث پاسارگاد]</ref><ref>[https://amoltourism.ir/1401/07/15/%d9%85%d8%a7%d8%b4%d8%a7%d8%a1%d8%a7%d9%84%d9%84%d9%87-%d8%a2%d8%ac%d9%88%d8%af%d8%a7%d9%86%db%8c/ ماشاءالله آجودانی - آمل توریسم]</ref><ref>[https://ketabrah.com/author/63509-%D9%85%D8%A7%D8%B4%D8%A7%D8%A1%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%A2%D8%AC%D9%88%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C معرفی بهترین کتاب‌های ماشاءالله آجودانی - کتابراه]</ref><ref>[https://www.aasoo.org/fa/articles/1981 برای اصلاح ایران، باید از اصلاح فرهنگی شروع کنیم - آسو]</ref><ref>[https://ir.voanews.com/a/iran-last-page/3955825.html سقوط فرهنگی در تحولات سیاسی ایران - صدای آمریکا]</ref><ref>[https://www.nilgoon.org/articles/Mashallah_Adjudani_Interview_Shargh.html ما بايد منتقد تجددمان باشيم - نیلگون]</ref><ref>[https://isdmovement.com/2021/0721/073021/073021-M.Ajudani-Interview-Revoution-without-history.htm انقلابِ بدون تاریخ، گفتگو با ماشاءالله آجودنی - جنبش سکولار دموکراسی ایران]</ref><ref>[https://www.rahetudeh.com/rahetude/Sarmaghaleh-vasat/HTML/2008/okt/mashrute-1.html نقدی بر "مشروطه ایرانی" ماشاء الله آجودانی - راه توده]</ref><ref>[https://worldculturalheritagevoices.org/nowruz-awards-mr-5/#:~:text=Mashallah%20Ajoudani-,Dr.,study%20Persian%20language%20and%20literature. '''Dr. Mashallah Ajoudani - World Cultural Heritage Voices''']</ref>
سپهدار اعظم نمادی از فئودالیسم مشروطه‌خواه بود که از مخالف استبداد به حامی مشروطه تبدیل شد، اما فرصت‌طلبی‌اش در حفظ منافع شخصی برجسته بود. نقش وی در فتح تهران و تشکیل دولت‌های اولیه مشروطه، او را به یکی از چهره‌های کلیدی جنبش تبدیل کرد، هرچند دوران پایانی زندگی‌اش با فلاکت مالی همراه بود.  


== زندگی و تحصیلات ماشاءالله آجودانی ==
== نسب خانوادگی و القاب ==
ماشاءالله آجودانی در سال ۱۳۲۹ (۱۹۵۰ میلادی) در آمل، مازندران، زاده شد. آمل در آن زمان منطقه‌ای نسبتاً بازتر از سایر نقاط ایران بود. خانواده او زمینه فرهنگی داشت و بیشتر برادرانش در فعالیت‌های فرهنگی شرکت داشتند.  
محمدولی خان از شاخه خلعت‌بری خاندان بزرگ تونی تنکابنی بود. جد اعلایش مرتضی‌قلی خان تونی (زنده در حدود ۱۲۰۰ قمری) از سرداران فتحعلی‌شاه بود و لقب «سپهدار» را اولین بار برای این خاندان به ارمغان آورد. پس از مرگ مرتضی‌قلی خان، پسرش محمدولی خان سرتیپ (جد مستقیم سپهدار اعظم) این لقب را به ارث برد و در جنگ هرات کشته شد. محمدولی خان تنکابنی در ابتدا در سال ۱۲۸۵ق، «نصرالسلطنه» خوانده شد، سپس در سال ۱۳۰۵ ق، «سپهدار»، بعد در سال ۱۳۱۵ق،«سپهدار اعظم»، در اواخر دوران قاجار در سال ۱۳۲۴ق،«سردار معظم» و سرانجام در سال ۱۳۲۷ق، «سپهسالار اعظم تنکابنی» نامیده شد. '''(دانشنامه جهان اسلام + حسین جواهری)'''


=== '''تحصیلات ابتدایی و متوسطه''' ===
== زندگی اولیه و ورود به خدمت نظام ==
ماشاءالله آجودانی تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در آمل گذراند. در جوانی، تحت تأثیر معلمان تأثیرگذاری چون آقای عالی و لاریجانی قرار گرفت که او را با متون کلاسیک ادبی مانند گلستان [[سعدی]]، بوستان، کلیله و دمنه، مرزبان‌نامه، سیاست‌نامه و چهار مقاله آشنا کردند. همچنین، اصول صرف و نحو عربی را نزد این معلمان و معلمان خصوصی مانند آقای روحانی آموخت.  
محمدولی خان تنکابنی در سال ۱۲۶۴ قمری در منطقه دوهزار، ییلاق خاندان خلعت‌بری در کوهستان تنکابن، چشم به جهان گشود. پدر وی، حبیب‌الله خان ملقب به ساعدالدوله و بعدها ترخان سردار، فرزند محمدولی خان سرتیپ تنکابنی بود که در محاصره هرات کشته شد. از آنجایی که پدرش اغلب در تهران و در خدمت دربار بود، محمدولی تحت مراقبت مادرش پرورش یافت. در سن دوازده سالگی به تهران آمد و به خدمت نظام پیوست. در زمان صدارت [[میرزا حسین خان سپهسالار]]، درجه سرتیپی دریافت کرد و به فرمانروایی رشت و تنکابن رسید. '''(دانشنامه جهان اسلام)'''


=== '''تحصیلات دانشگاهی''' ===
در اواخر دهه ۱۲۹۰ قمری، هنگامی که ترکمن‌ها در شمال ایران آشوب به پا کردند، محمدولی خان مأمور برقراری امنیت شد و آنان را شکست داد. ناصرالدین شاه به پاس این خدمت، لقب نصرالسلطنه به وی اعطا کرد. سپس به درجه امیرتومانی رسید و حاکم استرآباد گردید. پس از مدتی به تهران بازگشت و اداره امور ضرابخانه و وزارت مسکوکات را بر عهده گرفت، اما به دلیل اتهام غش در سکه‌ها، از این منصب برکنار شد. '''(حسین جواهری)'''  
در سال ۱۳۵۰، آجودانی وارد دانشکده ادبیات دانشگاه تهران شد و رشته زبان و ادبیات فارسی را برگزید، با گرایش زبان و ادبیات عربی به عنوان رشته فرعی. در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری، با منابع فارسی و عربی عمیق‌تر درگیر شد و از تدریس استادانی چون احمد مهدوی دامغانی و سید جعفر شهیدی بهره برد. در سال ۱۳۶۵، دکترای خود را از دانشگاه تهران دریافت کرد؛ رساله دکتری‌اش با عنوان «بررسی سبک‌های شعر مشروطه» زیر نظر محمدرضا شفیعی کدکنی بود. '''(بنیاد میراث پاسارگاد) (آمل توریسم) (کتابراه) (وب‌سایت خارجی) (نیلگون)'''


== فعالیت‌های حرفه‌ای و مهاجرت ==
== مناصب اداری در دوران ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه ==
در ذیقعده ۱۳۱۷ قمری، محمدولی خان حاکم گیلان شد و طی چهار سال، خدمات رفاهی و آبادانی گسترده‌ای انجام داد، از جمله ساخت جاده‌ها و بهبود زیرساخت‌ها. در صفر ۱۳۲۲ قمری، والی آذربایجان گردید و پس از یک سال به تهران بازگشت. امتیاز اداره تلگرافخانه به وی واگذار شد و همزمان فرماندهی نیروهای نظامی مازندران، گیلان و قزوین را بر عهده داشت. در این دوره، لقب سپهدار اعظم دریافت کرد. وی در زمینه‌های اقتصادی نیز فعال بود و امتیاز استخراج معادن و اجاره گمرک‌ها را به دست آورد. '''(دانشنامه جهان اسلام)'''


=== '''تدریس در دانشگاه اصفهان''' ===
در دوران مظفرالدین شاه، محمدولی خان وزیر گمرک و خزانه شد و این مناصب را تا سال ۱۳۱۵ قمری حفظ کرد. او همچنین در سفر سوم مظفرالدین شاه به اروپا، برای تأمین هزینه‌ها به قفقاز رفت و لقب سردار معظم گرفت. عین‌الدوله، صدراعظم وقت، وی را وزیر پست و تلگراف و فرمانده توپخانه و فوج‌های قزوین، گیلان و مازندران کرد. (حسین جواهری) </بخش2>
ماشاءالله آجودانی حدود هفت سال عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان بود و به عنوان مربی گروه زبان و ادبیات فارسی در دانشکده ادبیات و علوم انسانی تدریس می‌کرد. او متونی چون [[شاهنامه]]، [[حافظ]]، و ادبیات مشروطه و معاصر را آموزش داد.  


=== '''مهاجرت به لندن و فعالیت‌های فرهنگی''' ===
<بخش جدید ۲ – زمین‌داری و ثروت عظیم فئودالی> (این بخش رو به‌عنوان زیربخش جدید در انتهای بخش۲ بگذار، عنوانش: ثروت و زمین‌داری) سپهدار اعظم بزرگ‌ترین مالک شمال ایران به‌شمار می‌رفت و بیش از ۳۵۰ روستا و مزرعه در تنکابن، تالش، لنگرود، لاهیجان، رشت و استرآباد متعلق به او بود. جنگل‌های وسیع تنکابن، شیلات خزر، تجارت چای، برنج و ابریشم عمدتاً در دست وی و خاندانش بود. این املاک از طریق ارث پدری، خرید، غصب و امتیازات درباری گرد آمده بود و سالانه میلیون‌ها تومان درآمد داشت. همین ثروت عظیم بعدها باعث شد بانک‌های روس و سپس دولت ایران او را تحت فشار شدید مالی قرار دهند. (دانشنامه جهان اسلام + فرارو + جهان ایرانی)
در بهمن ۱۳۶۵ (ژانویه ۱۹۸۷)، آجودانی همراه خانواده به لندن مهاجرت کرد. اولین فعالیت او در خارج، همکاری با منوچهر محجوبی در ویرایش مجله «فصل کتاب» بود که از ابتدا سردبیری آن را بر عهده گرفت. او از آبان ۱۳۷۰، ریاست کتابخانه مطالعات ایرانی لندن را بر عهده دارد. این کتابخانه، مرکزی با بیش از ۳۰ هزار جلد کتاب، مجله و سند که جلسات سخنرانی، میزگرد و نقد کتاب برگزار می‌کند و عضو هیئت امنا است. مهاجرت او را به بازاندیشی انتقادی در مورد فرهنگ غربی و زبان انگلیسی واداشت. '''(بنیاد میراث پاسارگاد) (آمل توریسم) (کتابراه) (وب‌سایت خارجی) (صدای آمریکا)'''


=== '''انتشار مقالات''' ===
ماشاءالله آجودانی حدود ۵۰ مقاله در نشریات معتبر منتشر کرده است، از جمله «آینده»، «نشر دانش»، «ایران‌نامه»، «ایران‌شناسی» (آمریکا)، «گلستان» (آمریکای شمالی)، «فصل کتاب» (لندن)، و «دایره‌المعارف ایرانیکا» (نیویورک). این مقالات بر ادبیات فارسی و تاریخ ایران تمرکز دارند. '''(آمل توریسم) (کتابراه)'''


== آثار ادبی و پژوهشی ==
<بخش3: نقش در جنبش مشروطه و دوران محمدعلی شاه> در آغاز جنبش مشروطه، سپهدار اعظم از هواداران دربار بود و در سرکوب متحصنین مسجد جامع تهران شرکت کرد، جایی که یک سید کشته شد. پس از ترور اتابک در ۲۱ رجب ۱۳۲۵ قمری، وی به همراه ۶۱ تن دیگر از نخبگان درباری، نامه‌ای در حمایت از مشروطه به شاه و مجلس فرستاد. همزمان با شورش ترکمن‌ها، محمدعلی شاه وی را برای سرکوب آنان اعزام کرد و پس از ده ماه، آرامش را برقرار نمود. (حسین جواهری)
اولین کتاب ماشاءالله آجودانی، «مشروطه ایرانی و پیش‌زمینه‌های نظریه ولایت فقیه: نقد و بررسی تاریخ مشروطه و تاریخ‌نگاری آن» در سال ۱۳۷۶ در لندن منتشر شد و ۱۲ بار در ایران تجدید چاپ گردید.  


دومین کتاب، «یا مرگ یا تجدد: دفتری در شعر و ادب مشروطه» در سال ۱۳۸۱ در لندن چاپ شد و ۵ بار در ایران تجدید شد؛ این اثر بر اساس رساله دکتری و مقالاتش بر شعر مشروطه تمرکز دارد.  
پس از به توپ بستن مجلس توسط محمدعلی شاه، سپهدار اعظم برای کمک به عین‌الدوله به آذربایجان رفت، اما به دلیل اختلاف، از همکاری خودداری کرد و با ارسال تلگراف به شاه، وی را به پذیرش مشروطه دعوت نمود. مجاهدان تبریزی پیشنهاد کردند به تنکابن برود و پرچم آزادی‌خواهی برافرازد. وی به شمال رفت و به مشروطه‌خواهان رشت پیوست. تلگراف علمای نجف در ۲۲ صفر ۱۳۲۷ قمری، وی را به حمایت از تبریزیان فراخواند. (دانشنامه جهان اسلام)


سومین کتاب، «هدایت، بوف کور و ناسیونالیسم: در نقد ادبی، نقد بوف کور و ساختار آن» در ۱۳۸۵ منتشر شد و ۳ بار تجدید چاپ گردید.  
سپهدار اعظم به سمت قزوین حرکت کرد و بدون جنگ آن را تصرف نمود. دیپلمات‌های روسی و انگلیسی کوشیدند مانع شوند، اما وی بر اطاعت از علما تأکید کرد. پیشنهادهایی برای صلح به شاه داد، اما رد شد. سرانجام در ۲۳ جمادی‌الآخره ۱۳۲۷ قمری، نیروهای وی به همراه بختیاری‌ها تهران را فتح کردند. (حسین جواهری) </بخش3>


دیگر آثار ماشاءالله آجودانی عبارتند از: «ایران، ناسیونالیسم و تجدد»
<بخش جدید ۵ – روابط پیچیده با روس و انگلیس> (این بخش رو به‌عنوان زیربخش جدید در بخش۳ بگذار، بعد از جمله «نیروهای وی به همراه بختیاری‌ها تهران را فتح کردند») در مسیر فتح تهران، دولت روسیه ابتدا از سپهدار حمایت ضمنی کرد اما پس از فتح پایتخت، کنسول روسیه در رشت او را تهدید به قطع کمک کرد. انگلیس نیز ابتدا بی‌طرف بود ولی پس از قرارداد ۱۹۰۷ و تقسیم ایران، با نفوذ سپهدار در گیلان مخالفت کرد و در سال‌های ۱۹۱۱–۱۹۱۲ چندین بار از لندن و تهران به او اخطار داد که از سیاست کنار برود. این فشار دو قدرت خارجی نقش مهمی در انزوای سیاسی بعدی وی داشت. (دانشنامه جهان اسلام + رویداد۲۴)


=== '''تمرکز پژوهشی''' ===
آجودانی در آثارش بر تاریخ مشروطه، تجدد، ناسیونالیسم و نقد ادبی تمرکز دارد. کتاب «مشروطه ایرانی» تاریخ و تاریخ‌نگاری مشروطه را بررسی می‌کند و «یا مرگ یا تجدد» دیدگاه‌های مدرنیستی شاعران مشروطه را کاوش می‌نماید. '''(بنیاد میراث پاسارگاد) (آمل توریسم) (کتابراه) (آسو) (جنبش سکولار دموکراسی ایران)'''


== مواضع سیاسی و فکری ==
<بخش4: نخست‌وزیری و فعالیت‌های پس از فتح تهران> پس از فتح تهران و خلع محمدعلی شاه، سپهدار اعظم ریاست وزرا و وزارت جنگ را بر عهده گرفت. مجلس دوم در اول ذیقعده ۱۳۲۷ قمری افتتاح شد و به وی رأی اعتماد داد. مجلس از ستارخان، باقرخان، سپهدار و سردار اسعد تجلیل کرد. وی به حزب اعتدالیون پیوست که اکثریت کرسی‌ها را کسب کرد. پس از یک سال استعفا داد، اما در ۹ ربیع‌الاول ۱۳۲۹ قمری دوباره نخست‌وزیر شد. هیئت مالی آمریکایی به ریاست مورگان شوستر برای ساماندهی اقتصاد آمد. (دانشنامه جهان اسلام)


=== '''دیدگاه نسبت به جنبش مشروطه''' ===
در کابینه اول، سپهدار وزیر جنگ بود و برنامه‌هایی برای اصلاح ارتش و شهربانی ارائه داد. کابینه سه بار ترمیم شد. اختلاف با مجلس بر سر بودجه وزارت جنگ منجر به ترک تهران توسط وی گردید، اما بازگشت و ادامه داد. (حسین جواهری)
ماشاءالله آجودانی مشروطه را انقلابی ناتمام می‌داند که مفاهیم دموکراسی، عدالت و آزادی را به دلیل ترس از استبداد دوگانه (سیاسی و مذهبی) تقلیل داد. او علمای مخالف مشروطه مانند [[شیخ فضل‌الله نوری]] و مشروطه‌خواهانی مانند میرزای نائینی و همچنین روشنفکران را مسئول این تقلیل می‌بیند، زیرا تلاش برای تطبیق اسلام با مدرنیته را تقلیل مفاهیم غربی می‌خواند. او استقلال را بر دموکراسی و آزادی‌های فردی اولویت داد و انقلاب را نتیجه تحولات درونی تاریخی نمی‌داند، بلکه اقتباس از غرب تلقی میکند. ماشاءالله آجودانی رضاشاه را «قهرمان مشروطه» می‌نامد که تکامل اندیشه اسلامی را متوقف کرد.  


=== '''مواضع نسبت به نظام جمهوری اسلامی''' ===
سپهدار اعظم دشمن جنبش جنگل بود و نیروهایی برای سرکوب آن فرستاد. (مازنداران بام ایران) </بخش4>
ماشاءالله آجودانی نظام جمهوری اسلامی را «نقض آشکار حاکمیت ملی ایرانیان» توصیف می‌کند که به هویت و فکر مردم تجاوز کرده، تاریخ را سانسور نموده و فرهنگ را به خرافه تقلیل داده است. آن را نتیجه تکه‌تکه کردن تاریخ و جامعه می‌داند که گروه‌هایی چون سنی‌ها و شیعیان سکولار را حذف کرد. او تغییرات سیاسی را ناکافی می‌بیند و بر اصلاح فرهنگی تأکید دارد، با انتقاد از تمرکز بر سیاست که به انقلاب اسلامی و بحران‌های منطقه‌ای مانند داعش و طالبان منجر شد.  


=== '''دیدگاه نسبت به سلطنت پهلوی''' ===
<بخش جدید ۴ – کابینه سوم و اختلافات نهایی> (این بخش رو دقیقاً بعد از پاراگراف آخر بخش۴ بگذار) سومین دوره نخست‌وزیری سپهدار اعظم از شعبان ۱۳۳۰ تا ذیقعده ۱۳۳۰ قمری (تقریباً چهار ماه) طول کشید. در این کابینه، وثوق‌الدوله وزیر خارجه و ناظم‌الدوله وزیر مالیه بودند. اختلاف شدید بر سر قرارداد ۱۹۱۹ و نیز عزل مورگان شوستر باعث شد اکثریت مجلس به کابینه رأی عدم اعتماد دهد و سپهدار در ذیقعده ۱۳۳۰ قمری برای همیشه استعفا کند و از سیاست کنار برود. (دانشنامه جهان اسلام + حسین جواهری)
ماشاءالله آجودانی پهلوی را «درخشان‌ترین دولت‌های معاصر ایران» می‌خواند، اما شکست آن را به عدم حل مسائل انسانی عمیق نسبت می‌دهد. دوره پهلوی را با تمرکز بر بازگشت به عصر طلایی ایران باستان توصیف می‌کند و رضاشاه را برای توقف تکامل اندیشه اسلامی ستایش می‌نماید – موضعی که به عنوان توجیه دیکتاتوری نقد شده است.


'''نقد تجدد و سنت'''


آجودانی بر نقد تجدد به جای سنت تأکید دارد، زیرا به عقیده‌ی او مدرنیته تحمیلی ایران را به بحران کشانده و درک سنت را تحریف کرده است. پدیده‌هایی چون طالبان و القاعده را محصول تناقضات مدرنیته می‌داند و نه سنت. او همچنین روشنفکرانی چون [[میرزا آقاخان کرمانی]] و [[صادق هدایت]] را به تکه‌تکه کردن تاریخ با اولویت دوران پیش از اسلام متهم می‌کند. '''(آسو) (صدای آمریکا) (نیلگون) (جنبش سکولار دموکراسی ایران) (راه توده)'''
<بخش جدید ۳ – سرکوب جنبش جنگل و دشمنی با میرزا کوچک خان> (این بخش رو به‌عنوان زیربخش جدید در انتهای بخش۴ بگذار، عنوانش: مقابله با جنبش جنگل) سپهدار اعظم از همان ابتدای تشکیل کمیته اتحاد اسلام در رشت (۱۳۳۵ قمری) با میرزا کوچک خان و جنبش جنگل دشمنی آشکار داشت. در سال ۱۳۳۶ قمری چندین لشکر دولتی به فرماندهی وی به گیلان اعزام شد و صدها نفر از جنگلی‌ها کشته یا اسیر شدند. میرزا کوچک خان در نامه‌هایش بارها سپهدار را «خائن به مشروطه و ملت» و «عامل روس‌ها» نامید. این دشمنی تا سقوط کابینه سوم سپهدار ادامه یافت. (مازنداران بام ایران + حسین جواهری)


== نقدها و تأثیرات ==
<بخش5: دوران پهلوی و مشکلات مالی> پس از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ شمسی، سپهدار اعظم به همراه دیگر رجال قاجاری زندانی شد و صد روز در حبس ماند. پس از آزادی، از سیاست کناره گرفت. املاک وی در رهن بانک استقراضی روس بود و پس از انتقال به وزارت مالیه ایران، ضبط شد. دولت پهلوی مالیات بر املاک وضع کرد و رضاشاه درخواست تجدیدنظر وی را رد کرد. (فرارو)


=== '''نقدهای مثبت''' ===
سپهدار که بیش از هزار نوکر داشت، نتوانست بدهی‌ها را بپردازد و حتی انعام پستچی را نداد. (جهان ایرانی) </بخش5>
ماشاءالله آجودانی در سال ۱۴۰۰، جایزه نوروز بنیاد پاسارگاد را به عنوان شخصیت سال در میراث فرهنگی و تاریخ دریافت کرد، با توصیف «تلاش مادام‌العمر و روشنگری در تاریخ و فرهنگ ایران، توجه به تاریخ‌نگاری مدرن و نقد ادبی، و ارائه نظریه‌های جدی و نوآورانه». برخی روشنفکران کتاب «مشروطه ایرانی» را از «بزرگ‌ترین آثار» می‌دانند و روش‌شناسی آن را ستایش می‌کنند. '''(بنیاد میراث پاسارگاد) (کتابراه) (وب‌سایت خارجی)'''


=== '''نقدهای منفی''' ===
<بخش جدید ۶ – جزئیات دقیق خودکشی، وصیت‌نامه و دفن> (این بخش رو جایگزین بخش۶ فعلی کن یا به انتهای بخش۵ و قبل از بخش۶ فعلی اضافه کن) سپهدار اعظم صبح روز چهارشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۰۵ شمسی (مطابق با ۲۵ شعبان ۱۳۴۵ قمری) در عمارت زرگنده شمیران، با تپانچه شخصی به شقیقه راست خود شلیک کرد و بلافاصله درگذشت. در وصیت‌نامه دست‌نویسش نوشت: «مرا در امامزاده صالح تجریش با کمال سادگی دفن کنید و هیچ مراسم رسمی نگیرید». بیت معروفی که مدام زمزمه می‌کرد این بود: «مرا عار باشد از این زندگی / که سالار باشم کنم بندگی». پیکرش همان روز در امامزاده صالح تجریش به خاک سپرده شد و مطبوعات وقت از جمله «ایران نو» و «ستاره ایران» خبر مرگش را با تیتر «پایان یک سپهسالار» منتشر کردند. (فرارو + رویداد۲۴ + جهان ایرانی)
منتقدان روش آجودانی را ایدئولوژیک، نخبه‌گرا و تحریف‌کننده می‌دانند؛ او را متهم به تحمیل تز از پیش تعیین‌شده، استفاده گزینشی از نقل‌قول‌ها، جداسازی شخصیت‌ها از زمینه تاریخی، و دیدن مشروطه به عنوان اقتباس غربی به جای تحول درونی می‌کنند. اتهاماتی چون نخبه‌گرایی (نسبت دادن تاریخ به علما و روشنفکران نه توده‌ها)، توجیه دیکتاتوری [[محمد علی شاه|محمدعلی شاه]] و رضاشاه، و دیدن دین به عنوان ثابت و غیرتاریخی وارد شده است. '''(راه توده) (آسو) (صدای آمریکا)'''


=== '''تأثیرات فرهنگی''' ===
<بخش6: مرگ و میراث> در ۲۷ شهریور ۱۳۰۵ شمسی، سپهدار اعظم در زرگنده تهران با شلیک به شقیقه خودکشی کرد. وصیت‌نامه‌اش بر تدفین ساده در امامزاده صالح تأکید داشت. وی بیت "مرا عار باشد از این زندگی / که سالار باشم کنم بندگی" را زمزمه می‌کرد. (رویداد۲۴)
ماشاءالله آجودانی با تأسیس کتابخانه مطالعات ایرانی، به ترویج فرهنگ ایرانی در خارج کمک کرده و آثارش بحث‌های تازه‌ای در تاریخ‌نگاری مشروطه و نقد تجدد برانگیخته است. '''(آمل توریسم) (کتابراه) (وب‌سایت خارجی)'''
 
سپهدار اعظم نمادی از فرصت‌طلبی بود که از مخالف مشروطه به فاتح تهران تبدیل شد، اما پایان تراژیکی داشت. (مازنداران بام ایران)

نسخهٔ کنونی تا ‏۸ دسامبر ۲۰۲۵، ساعت ۱۹:۵۹

برای صفحه تمرین.jpg

محمدولی خان تنکابنی، (متولد ۱۲۶۴ هـ.ق، تنکابن - درگذشته ۲۷ شهریور ۱۳۰۵ هـش، )ملقب به سپهدار اعظم، یکی از دولتمردان برجسته دوران قاجار بود که در سال ۱۲۶۴ قمری در منطقه دوهزار تنکابن زاده شد. پدرش حبیب‌الله خان ساعدالدوله، از نوادگان محمدولی خان سرتیپ تنکابنی، بود و محمدولی تحت تربیت مادرش بزرگ شد. وی در دوازده سالگی به تهران آمد و به خدمت نظام درآمد، جایی که به سرعت به درجه سرتیپی رسید و لقب نصرالسلطنه را از ناصرالدین شاه دریافت کرد. او در سرکوب شورش ترکمن‌ها نقش داشت و حکومت استرآباد، گیلان و آذربایجان را بر عهده گرفت. همچنین، اداره ضرابخانه، وزارت مسکوکات و تلگرافخانه را مدیریت کرد و خدمات آبادانی در گیلان انجام داد.

در دوران محمدعلی شاه، ابتدا مخالف جنبش مشروطه بود و برای سرکوب مجاهدان تبریز اعزام شد، اما به دلیل اختلاف با عین‌الدوله، به مشروطه‌خواهان پیوست و رهبری نیروهای شمال را در فتح تهران بر عهده گرفت. در ۲۳ جمادی‌الآخره ۱۳۲۷ قمری، تهران فتح شد و محمدعلی شاه خلع گردید. سپهدار اعظم سپس ریاست وزرا و وزارت جنگ را عهده‌دار شد و در افتتاح مجلس دوم نقش داشت. او سه بار کابینه تشکیل داد و در ساماندهی امور مالی و نظامی کوشید، اما اختلافات داخلی منجر به استعفای وی گردید.

پس از کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹، سپهدار اعظم زندانی شد و پس از آزادی، از سیاست کناره گرفت. مشکلات مالی ناشی از وام‌های بانکی و مالیات‌های جدید دولت رضاشاه پهلوی، املاک وسیع وی را تهدید کرد. او که بیش از هزار نوکر و سوار داشت، در نهایت نتوانست بدهی‌های خود را بپردازد و در ۲۷ شهریور ۱۳۰۵ شمسی، در سن هشتاد سالگی، با شلیک به شقیقه خود در زرگنده تهران به زندگی‌اش پایان داد. وصیت‌نامه‌اش بر سادگی تدفین تأکید داشت.

سپهدار اعظم نمادی از فئودالیسم مشروطه‌خواه بود که از مخالف استبداد به حامی مشروطه تبدیل شد، اما فرصت‌طلبی‌اش در حفظ منافع شخصی برجسته بود. نقش وی در فتح تهران و تشکیل دولت‌های اولیه مشروطه، او را به یکی از چهره‌های کلیدی جنبش تبدیل کرد، هرچند دوران پایانی زندگی‌اش با فلاکت مالی همراه بود.

نسب خانوادگی و القاب

محمدولی خان از شاخه خلعت‌بری خاندان بزرگ تونی تنکابنی بود. جد اعلایش مرتضی‌قلی خان تونی (زنده در حدود ۱۲۰۰ قمری) از سرداران فتحعلی‌شاه بود و لقب «سپهدار» را اولین بار برای این خاندان به ارمغان آورد. پس از مرگ مرتضی‌قلی خان، پسرش محمدولی خان سرتیپ (جد مستقیم سپهدار اعظم) این لقب را به ارث برد و در جنگ هرات کشته شد. محمدولی خان تنکابنی در ابتدا در سال ۱۲۸۵ق، «نصرالسلطنه» خوانده شد، سپس در سال ۱۳۰۵ ق، «سپهدار»، بعد در سال ۱۳۱۵ق،«سپهدار اعظم»، در اواخر دوران قاجار در سال ۱۳۲۴ق،«سردار معظم» و سرانجام در سال ۱۳۲۷ق، «سپهسالار اعظم تنکابنی» نامیده شد. (دانشنامه جهان اسلام + حسین جواهری)

زندگی اولیه و ورود به خدمت نظام

محمدولی خان تنکابنی در سال ۱۲۶۴ قمری در منطقه دوهزار، ییلاق خاندان خلعت‌بری در کوهستان تنکابن، چشم به جهان گشود. پدر وی، حبیب‌الله خان ملقب به ساعدالدوله و بعدها ترخان سردار، فرزند محمدولی خان سرتیپ تنکابنی بود که در محاصره هرات کشته شد. از آنجایی که پدرش اغلب در تهران و در خدمت دربار بود، محمدولی تحت مراقبت مادرش پرورش یافت. در سن دوازده سالگی به تهران آمد و به خدمت نظام پیوست. در زمان صدارت میرزا حسین خان سپهسالار، درجه سرتیپی دریافت کرد و به فرمانروایی رشت و تنکابن رسید. (دانشنامه جهان اسلام)

در اواخر دهه ۱۲۹۰ قمری، هنگامی که ترکمن‌ها در شمال ایران آشوب به پا کردند، محمدولی خان مأمور برقراری امنیت شد و آنان را شکست داد. ناصرالدین شاه به پاس این خدمت، لقب نصرالسلطنه به وی اعطا کرد. سپس به درجه امیرتومانی رسید و حاکم استرآباد گردید. پس از مدتی به تهران بازگشت و اداره امور ضرابخانه و وزارت مسکوکات را بر عهده گرفت، اما به دلیل اتهام غش در سکه‌ها، از این منصب برکنار شد. (حسین جواهری)

مناصب اداری در دوران ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه

در ذیقعده ۱۳۱۷ قمری، محمدولی خان حاکم گیلان شد و طی چهار سال، خدمات رفاهی و آبادانی گسترده‌ای انجام داد، از جمله ساخت جاده‌ها و بهبود زیرساخت‌ها. در صفر ۱۳۲۲ قمری، والی آذربایجان گردید و پس از یک سال به تهران بازگشت. امتیاز اداره تلگرافخانه به وی واگذار شد و همزمان فرماندهی نیروهای نظامی مازندران، گیلان و قزوین را بر عهده داشت. در این دوره، لقب سپهدار اعظم دریافت کرد. وی در زمینه‌های اقتصادی نیز فعال بود و امتیاز استخراج معادن و اجاره گمرک‌ها را به دست آورد. (دانشنامه جهان اسلام)

در دوران مظفرالدین شاه، محمدولی خان وزیر گمرک و خزانه شد و این مناصب را تا سال ۱۳۱۵ قمری حفظ کرد. او همچنین در سفر سوم مظفرالدین شاه به اروپا، برای تأمین هزینه‌ها به قفقاز رفت و لقب سردار معظم گرفت. عین‌الدوله، صدراعظم وقت، وی را وزیر پست و تلگراف و فرمانده توپخانه و فوج‌های قزوین، گیلان و مازندران کرد. (حسین جواهری) </بخش2>

<بخش جدید ۲ – زمین‌داری و ثروت عظیم فئودالی> (این بخش رو به‌عنوان زیربخش جدید در انتهای بخش۲ بگذار، عنوانش: ثروت و زمین‌داری) سپهدار اعظم بزرگ‌ترین مالک شمال ایران به‌شمار می‌رفت و بیش از ۳۵۰ روستا و مزرعه در تنکابن، تالش، لنگرود، لاهیجان، رشت و استرآباد متعلق به او بود. جنگل‌های وسیع تنکابن، شیلات خزر، تجارت چای، برنج و ابریشم عمدتاً در دست وی و خاندانش بود. این املاک از طریق ارث پدری، خرید، غصب و امتیازات درباری گرد آمده بود و سالانه میلیون‌ها تومان درآمد داشت. همین ثروت عظیم بعدها باعث شد بانک‌های روس و سپس دولت ایران او را تحت فشار شدید مالی قرار دهند. (دانشنامه جهان اسلام + فرارو + جهان ایرانی)


<بخش3: نقش در جنبش مشروطه و دوران محمدعلی شاه> در آغاز جنبش مشروطه، سپهدار اعظم از هواداران دربار بود و در سرکوب متحصنین مسجد جامع تهران شرکت کرد، جایی که یک سید کشته شد. پس از ترور اتابک در ۲۱ رجب ۱۳۲۵ قمری، وی به همراه ۶۱ تن دیگر از نخبگان درباری، نامه‌ای در حمایت از مشروطه به شاه و مجلس فرستاد. همزمان با شورش ترکمن‌ها، محمدعلی شاه وی را برای سرکوب آنان اعزام کرد و پس از ده ماه، آرامش را برقرار نمود. (حسین جواهری)

پس از به توپ بستن مجلس توسط محمدعلی شاه، سپهدار اعظم برای کمک به عین‌الدوله به آذربایجان رفت، اما به دلیل اختلاف، از همکاری خودداری کرد و با ارسال تلگراف به شاه، وی را به پذیرش مشروطه دعوت نمود. مجاهدان تبریزی پیشنهاد کردند به تنکابن برود و پرچم آزادی‌خواهی برافرازد. وی به شمال رفت و به مشروطه‌خواهان رشت پیوست. تلگراف علمای نجف در ۲۲ صفر ۱۳۲۷ قمری، وی را به حمایت از تبریزیان فراخواند. (دانشنامه جهان اسلام)

سپهدار اعظم به سمت قزوین حرکت کرد و بدون جنگ آن را تصرف نمود. دیپلمات‌های روسی و انگلیسی کوشیدند مانع شوند، اما وی بر اطاعت از علما تأکید کرد. پیشنهادهایی برای صلح به شاه داد، اما رد شد. سرانجام در ۲۳ جمادی‌الآخره ۱۳۲۷ قمری، نیروهای وی به همراه بختیاری‌ها تهران را فتح کردند. (حسین جواهری) </بخش3>

<بخش جدید ۵ – روابط پیچیده با روس و انگلیس> (این بخش رو به‌عنوان زیربخش جدید در بخش۳ بگذار، بعد از جمله «نیروهای وی به همراه بختیاری‌ها تهران را فتح کردند») در مسیر فتح تهران، دولت روسیه ابتدا از سپهدار حمایت ضمنی کرد اما پس از فتح پایتخت، کنسول روسیه در رشت او را تهدید به قطع کمک کرد. انگلیس نیز ابتدا بی‌طرف بود ولی پس از قرارداد ۱۹۰۷ و تقسیم ایران، با نفوذ سپهدار در گیلان مخالفت کرد و در سال‌های ۱۹۱۱–۱۹۱۲ چندین بار از لندن و تهران به او اخطار داد که از سیاست کنار برود. این فشار دو قدرت خارجی نقش مهمی در انزوای سیاسی بعدی وی داشت. (دانشنامه جهان اسلام + رویداد۲۴)


<بخش4: نخست‌وزیری و فعالیت‌های پس از فتح تهران> پس از فتح تهران و خلع محمدعلی شاه، سپهدار اعظم ریاست وزرا و وزارت جنگ را بر عهده گرفت. مجلس دوم در اول ذیقعده ۱۳۲۷ قمری افتتاح شد و به وی رأی اعتماد داد. مجلس از ستارخان، باقرخان، سپهدار و سردار اسعد تجلیل کرد. وی به حزب اعتدالیون پیوست که اکثریت کرسی‌ها را کسب کرد. پس از یک سال استعفا داد، اما در ۹ ربیع‌الاول ۱۳۲۹ قمری دوباره نخست‌وزیر شد. هیئت مالی آمریکایی به ریاست مورگان شوستر برای ساماندهی اقتصاد آمد. (دانشنامه جهان اسلام)

در کابینه اول، سپهدار وزیر جنگ بود و برنامه‌هایی برای اصلاح ارتش و شهربانی ارائه داد. کابینه سه بار ترمیم شد. اختلاف با مجلس بر سر بودجه وزارت جنگ منجر به ترک تهران توسط وی گردید، اما بازگشت و ادامه داد. (حسین جواهری)

سپهدار اعظم دشمن جنبش جنگل بود و نیروهایی برای سرکوب آن فرستاد. (مازنداران بام ایران) </بخش4>

<بخش جدید ۴ – کابینه سوم و اختلافات نهایی> (این بخش رو دقیقاً بعد از پاراگراف آخر بخش۴ بگذار) سومین دوره نخست‌وزیری سپهدار اعظم از شعبان ۱۳۳۰ تا ذیقعده ۱۳۳۰ قمری (تقریباً چهار ماه) طول کشید. در این کابینه، وثوق‌الدوله وزیر خارجه و ناظم‌الدوله وزیر مالیه بودند. اختلاف شدید بر سر قرارداد ۱۹۱۹ و نیز عزل مورگان شوستر باعث شد اکثریت مجلس به کابینه رأی عدم اعتماد دهد و سپهدار در ذیقعده ۱۳۳۰ قمری برای همیشه استعفا کند و از سیاست کنار برود. (دانشنامه جهان اسلام + حسین جواهری)


<بخش جدید ۳ – سرکوب جنبش جنگل و دشمنی با میرزا کوچک خان> (این بخش رو به‌عنوان زیربخش جدید در انتهای بخش۴ بگذار، عنوانش: مقابله با جنبش جنگل) سپهدار اعظم از همان ابتدای تشکیل کمیته اتحاد اسلام در رشت (۱۳۳۵ قمری) با میرزا کوچک خان و جنبش جنگل دشمنی آشکار داشت. در سال ۱۳۳۶ قمری چندین لشکر دولتی به فرماندهی وی به گیلان اعزام شد و صدها نفر از جنگلی‌ها کشته یا اسیر شدند. میرزا کوچک خان در نامه‌هایش بارها سپهدار را «خائن به مشروطه و ملت» و «عامل روس‌ها» نامید. این دشمنی تا سقوط کابینه سوم سپهدار ادامه یافت. (مازنداران بام ایران + حسین جواهری)

<بخش5: دوران پهلوی و مشکلات مالی> پس از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ شمسی، سپهدار اعظم به همراه دیگر رجال قاجاری زندانی شد و صد روز در حبس ماند. پس از آزادی، از سیاست کناره گرفت. املاک وی در رهن بانک استقراضی روس بود و پس از انتقال به وزارت مالیه ایران، ضبط شد. دولت پهلوی مالیات بر املاک وضع کرد و رضاشاه درخواست تجدیدنظر وی را رد کرد. (فرارو)

سپهدار که بیش از هزار نوکر داشت، نتوانست بدهی‌ها را بپردازد و حتی انعام پستچی را نداد. (جهان ایرانی) </بخش5>

<بخش جدید ۶ – جزئیات دقیق خودکشی، وصیت‌نامه و دفن> (این بخش رو جایگزین بخش۶ فعلی کن یا به انتهای بخش۵ و قبل از بخش۶ فعلی اضافه کن) سپهدار اعظم صبح روز چهارشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۰۵ شمسی (مطابق با ۲۵ شعبان ۱۳۴۵ قمری) در عمارت زرگنده شمیران، با تپانچه شخصی به شقیقه راست خود شلیک کرد و بلافاصله درگذشت. در وصیت‌نامه دست‌نویسش نوشت: «مرا در امامزاده صالح تجریش با کمال سادگی دفن کنید و هیچ مراسم رسمی نگیرید». بیت معروفی که مدام زمزمه می‌کرد این بود: «مرا عار باشد از این زندگی / که سالار باشم کنم بندگی». پیکرش همان روز در امامزاده صالح تجریش به خاک سپرده شد و مطبوعات وقت از جمله «ایران نو» و «ستاره ایران» خبر مرگش را با تیتر «پایان یک سپهسالار» منتشر کردند. (فرارو + رویداد۲۴ + جهان ایرانی)

<بخش6: مرگ و میراث> در ۲۷ شهریور ۱۳۰۵ شمسی، سپهدار اعظم در زرگنده تهران با شلیک به شقیقه خودکشی کرد. وصیت‌نامه‌اش بر تدفین ساده در امامزاده صالح تأکید داشت. وی بیت "مرا عار باشد از این زندگی / که سالار باشم کنم بندگی" را زمزمه می‌کرد. (رویداد۲۴)

سپهدار اعظم نمادی از فرصت‌طلبی بود که از مخالف مشروطه به فاتح تهران تبدیل شد، اما پایان تراژیکی داشت. (مازنداران بام ایران)