کاربر:Safa/3صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۶ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
<noinclude>'''سیدابوالقاسم کاشانی،''' (زاده‌ی ۱۲۵۴ تهران درگذشت ۱۳۴۰ تهران)، از روحانیون موثر در تاریخ معاصر ایران فرزند سیدمصطفی کاشانی، روحانی مرجع   
<noinclude>'''سیدابوالقاسم کاشانی،''' (زاده‌ی ۲۸ آبان ۱۲۶۴ تهران درگذشت ۲۳ اسفند ۱۳۴۰ تهران)، از روحانیون موثر در تاریخ معاصر ایران فرزند سیدمصطفی کاشانی، روحانی مرجع   
{{جعبه زندگینامه
{{جعبه زندگینامه
| اندازه جعبه      =
| اندازه جعبه      =
| عنوان            =
| عنوان            =
| عنوان ۲          =
| عنوان ۲          =
| نام              =برتولت برشت
| نام              =سیدابوالقاسم کاشانی
| تصویر            =برتولت برشت.JPG
| تصویر            =ابوالقاسم کاشانی ۲.JPG
| اندازه تصویر      =
| اندازه تصویر      =
| عنوان تصویر      =  
| عنوان تصویر      =  
| زادروز            = دهم فوریه‌ی سال ۱۸۹۸
| زادروز            = ۲۸ آبان ۱۲۶۴
| زادگاه            = آگسبورگ در ایالت بایرن آلمان
| زادگاه            = تهران
| مکان ناپدیدشدن    =
| مکان ناپدیدشدن    =
| تاریخ ناپدیدشدن  =
| تاریخ ناپدیدشدن  =
| وضعیت            =
| وضعیت            =
| تاریخ مرگ        = ۱۴ اوت سال ۱۹۵۶
| تاریخ مرگ        = ۲۳ اسفند ۱۳۴۰
| مکان مرگ          =آلمان شرقی
| مکان مرگ          =تهران
|عرض جغرافیایی محل دفن=
|عرض جغرافیایی محل دفن=
|طول جغرافیایی محل دفن=
|طول جغرافیایی محل دفن=
خط ۲۳: خط ۲۳:
| آرامگاه          =
| آرامگاه          =
| بناهای یادبود    =
| بناهای یادبود    =
| محل زندگی        = آلمان، فرانسه، آمریکا، آلمان شرقی
| محل زندگی        = نجف و تهران
| ملیت              =آلمانی
| ملیت              =ایرانی
| نام‌های دیگر      =
| نام‌های دیگر      =
| نژاد              =  
| نژاد              =  
| تابعیت            =
| تابعیت            =
| تحصیلات            =   
| تحصیلات            =حوزوی  
| دانشگاه          =
| دانشگاه          =
| پیشه              =
| پیشه              =
خط ۳۵: خط ۳۵:
| نهاد              =
| نهاد              =
| نماینده          =
| نماینده          =
| شناخته‌شده برای    = هنرمندان و مردم آلمان و جهان
| شناخته‌شده برای    = مردم ایران و عراق
| نقش‌های برجسته    = نوآوری در ارائه نمایش‌نامه‌های سیاسی و اجتماعی
| نقش‌های برجسته    = مشارکت در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲
| سبک              =
| سبک              =
| تأثیرگذاران      =مارکس، انگلس، لنین
| تأثیرگذاران      =
| تأثیرپذیرفتگان    =کلیه‌ی احزاب مارکسیست لنینست
| تأثیرپذیرفتگان    =گروه فدائیان اسلام
| شهر خانگی        =  
| شهر خانگی        =  
| دستمزد            =
| دستمزد            =
خط ۵۱: خط ۵۱:
| پیش از            =
| پیش از            =
| حزب              =
| حزب              =
| جنبش              =سوسیال دموکراسی
| جنبش              =
| مخالفان          =  
| مخالفان          =  
| هیئت              =
| هیئت              =
خط ۶۰: خط ۶۰:
| وضعیت گناهکاری    =
| وضعیت گناهکاری    =
| منصب              =
| منصب              =
| مکتب              =مارکسیسم لنینیسم
| مکتب              =بنیادگرایی اسلامی
| آثار              =
| آثار              =
| همسر              =
| همسر              =
| شریک زندگی        =  
| شریک زندگی        =  
| فرزندان          =  
| فرزندان          =  
| والدین            =  
| والدین            =سیدمصطفی کاشانی
| خویشاوندان سرشناس =
| خویشاوندان سرشناس =
| جوایز            =
| جوایز            =
خط ۷۹: خط ۷۹:
ابوالقاسم کاشانی تحصیلات مقدماتی خود را در تهران گذراند و در ۱۶ سالگی به همراه پدرش به سفر حج رفت و پس از آن عازم عتبات در عراق شد در همین سفر او برای تحصیلات مذهبی مقیم نجف اشرف شد.
ابوالقاسم کاشانی تحصیلات مقدماتی خود را در تهران گذراند و در ۱۶ سالگی به همراه پدرش به سفر حج رفت و پس از آن عازم عتبات در عراق شد در همین سفر او برای تحصیلات مذهبی مقیم نجف اشرف شد.


سیدابوالقاسم کاشانی شاگرد میرزاحسین خلیل تهرانی و آخوند خراسانی بود. او ضمن ۹ سال اقامت در نجف به درجه‌ی اجتهاد در طرف مدرسین خود رسید.
سیدابوالقاسم کاشانی شاگرد میرزاحسین خلیل تهرانی و آخوند خراسانی بود. او ضمن ۹ سال اقامت در نجف از طرف سیدابوالحسن اصفهانی به درجه‌ی اجتهاد رسید.


=== فعالیت سیاسی ابوالقاسم کاشانی ===
اما محمود کاشانی با نقل خاطره‌ای از پدر خودش اجتهاد او را نفی می‌کند:<blockquote>«من در شرایطی بودم که از بسیاری از شهرهای ایران مثل قم، کاشان، اصفهان و دیگر شهرها به من مراجعه و درخواست می‌کردند که رساله بدهم ولی چون من احساس می‌کردم که با انگلیسی‌ها نبردی در پیش داریم و اگر من در عرصه مرجعیت وارد شوم، از آن عرصه دور خواهم شد، بنابراین از مرجعیت چشم‌پوشی کردم.»</blockquote>پس از حمله‌ی انگلستان به عراق در جنگ جهانی اول و اشغال بصره، کاشانی به همراه عده‌ای دیگر فتوای جهاد علیه انگلستان داد و خود نیز به عضویت کمیته‌ی عالی جنگ در آمد. اما سرانجام این کمیته و عراق تسلیم نیروهای انگلیس شدند. کمیسر عالی جنگ انگلستان خواستار تسلیم سران مقاومت و کاشانی بود که وی مخفی شد و دولت انگلیس حکم اعدام وی را صادر کرد. پس از این شرایط کاشانی با لباس مبدل کردی در دی ۱۲۹۹ وارد ایران شد و ۳۰ بهمن ۱۲۹۹ به تهران رسید. در ابتدای ورود به هواداری از رضاخان پرداخت و به همین سبب به نمایندگی مجلس موسسان رسید و در ۲۱ آذر ۱۳۰۴ به پایان سلسله قاجار و آغاز حکومت پهلوی رای داد. پس از ترور [[محمدرضا شاه پهلوی|محمدرضا شاه]] دستگیر و به قلعه‌ی فلک‌الافلاک فرستاده شد. سپس به لبنان تبعید شد و دوباره با پادرمیانی دکتر محمد مصدق از طریق حسن‌علی منصور نخست‌وزیر وقت در ۲۰ خرداد ۱۳۲۹ به ایران بازگشت.  
پس از حمله‌ی انگلستان به عراق در جنگ جهانی اول و اشغال بصره کاشانی به همراه عده‌ای دیگر فتوای جهاد علیه انگلستان داد و خود نیز به عضویت کمیته‌ی عالی جنگ در آمد. اما سرانجام این کمیته و عراق تسلیم نیروهای انگلیس شدند.  


کمیس عالی جنگ انگلستان خواستار تسلیم سران مقاومت و کاشانی بود که وی مخفی شد و دولت انگلیس حکم اعدام وی را صادر کرد. پس از این شرایط کاشانی با لباس مبدل کردی در دی ۱۲۹۹ وارد ایران شد و ۳۰ بهمن ۱۲۹۹ به تهران رسید.  
تا قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۰ کمابیش با مصدق همراهی می‌کرد اما پس از قیام ۳۰ تیر یکسره به سمت دربار متمایل شد. کاشانی و پسرانش سعی در بکارگیری عوامل خود در ارگان‌های دولتی در دوران مصدق داشتند تا جایی‌که  ۱۵۰۰ توصیه‌نامه از کاشانی و فرزندانش در وزارتخانه‌های دکتر مصدق جمع شد و به دست دکتر مصدق رسید که همین موضوع زمینه اختلافات و تشدید آن شد.


ابتدای ورود به هواداری رضاخان پرداخت و به همین سبب به نمایندگی مجلس موسسان رسید و در ۲۱ آذر ۱۳۰۴ به پایان سلسله قاجار و آغاز حکومت پهلوی رای داد.با توجه به تمایل رضاخان به آلمان هیتلری کاشانی نیز در همین راستا به فعالیت پرداخت تا اینکه از طرف دولت انگلیس به عنوان ستون پنجم آلمان به همراه ۱۶۴نفر دیگر در گلابدره شمیران بازداشت و به زندانی در کرمانشاه منتقل شد.
کاشانی پس از دستگیری مصدق و کودتای ۲۸ مرداد، در جراید و روزنامه‌ها مصدق را خائن و مستحق مرگ خواند و سرنوشت او را نشانه‌ی عدل الهی دانست.


در چهاردهمین دوره‌ی مجلس شورای ملی نامش از لیست حذف شد و خودش به زندان روس‌ها در رشت منتقل شد. سال ۱۳۲۴ در حبس خانگی تهران بود و در سال ۱۳۲۵ مسبب درگیری با حزب توده شناخته شد و به خمین تبعید شد.
کاشانی سال ۱۳۴۰ برای درمان بیماری پروستات خود به آلمان رفت اما معالجات ثمربخش نبود و او در مراجعت به ایران در ۲۳ اسفند ۱۳۴۰ در منزل خود درگذشت و در حرم حضرت عبدالعظیم به خاک سپرده شد.


در دی ماه ۱۳۲۵ با نامه‌نگاری با مصدق خواستار آزادی خود شد که با پادرمیانی مصدق قوام‌السلطنه او را رها کرد و همین زمینه همکاری وی با مصدق شد. در همین پروسه به نمایندگی مجلس شورا رسید و رهبری معنوی فدائیان اسلام را هم بعهده گرفت.
== گاهشمار زندگی ابوالقاسم کاشانی ==
سیدابوالقاسم کاشانی، یکی از روحانیون و فعالان سیاسی مؤثر در تاریخ معاصر ایران بود. وی در سال ۱۲۶۴ شمسی در تهران به دنیا آمد و در خانواده‌ای مذهبی بزرگ شد. پدرش، آیت‌الله سیدمصطفی کاشانی، از مراجع تهران بود.


حکم ارتداد و مهدور‌الدم بودن احمد کسروی توسط وی صادر شد. جمعیتی به نام مجمع مسلمانان مجاهد را در سال ۱۳۲۷
ابوالقاسم کاشانی تحصیلات مقدماتی خود را در تهران گذراند و در ۱۶ سالگی به همراه پدرش به سفر حج رفت و پس از آن عازم عتبات در عراق شد در همین سفر او برای تحصیلات مذهبی مقیم نجف اشرف شد.


با شرکت محمود شروین و شمس قنات‌آبادی راه‌اندازی کرد.پس از ترور محمدرضا شاه دستگیر و به قلعه‌ی فلک‌الافلاک فرستاده شد. سپس به لبنان تبعید شد و دوباره با پادرمیانی دکتر محمد مصدق از طریق حسن‌علی منصور نخست‌وزیر وقت در ۲۰ خرداد ۱۳۲۹ به ایران بازگشت.
سیدابوالقاسم کاشانی شاگرد میرزاحسین خلیل تهرانی و آخوند خراسانی بود. او ضمن ۹ سال اقامت در نجف بنا به قولی از طرف سیدابوالحسن اصفهانی به درجه‌ی اجتهاد رسید.


تا قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۰ کمابیش با مصدق همراهی می‌کرد اما پس از قیام ۳۰ تیر یکسره به سمت دربار متمایل شد و ۱۵۰۰ توصیه نامه از کاشانی و فرزندانش در وزارتخانه‌های دکتر مصدق جمع شد و به دست دکتر مصدق رسید که همین موضوع زمینه اختلافات و تشدید آن شد.
اما محمود کاشانی با نقل خاطره‌ای از پدر خودش اجتهاد او را نفی می‌کند:<blockquote>«من در شرایطی بودم که از بسیاری از شهرهای ایران مثل قم، کاشان، اصفهان و دیگر شهرها به من مراجعه و درخواست می‌کردند که رساله بدهم ولی چون من احساس می‌کردم که با انگلیسی‌ها نبردی در پیش داریم و اگر من در عرصه مرجعیت وارد شوم، از آن عرصه دور خواهم شد، بنابراین از مرجعیت چشم‌پوشی کردم.»</blockquote>پس از حمله‌ی انگلستان به عراق در جنگ جهانی اول و اشغال بصره کاشانی به همراه عده‌ای دیگر فتوای جهاد علیه انگلستان داد و خود نیز به عضویت کمیته‌ی عالی جنگ در آمد. اما سرانجام این کمیته و عراق تسلیم نیروهای انگلیس شدند. کمیسر عالی جنگ انگلستان خواستار تسلیم سران مقاومت و کاشانی بود که وی مخفی شد و دولت انگلیس حکم اعدام وی را صادر کرد. پس از این شرایط کاشانی با لباس مبدل کردی در دی ۱۲۹۹ وارد ایران شد و ۳۰ بهمن ۱۲۹۹ به تهران رسید. در ابتدای ورود به هواداری از رضاخان پرداخت و به همین سبب به نمایندگی مجلس موسسان رسید و در ۲۱ آذر ۱۳۰۴ به پایان سلسله قاجار و آغاز حکومت پهلوی رای داد. با توجه به تمایل رضاخان به آلمان هیتلری کاشانی نیز در همین راستا به فعالیت پرداخت و به عضویت شبکه مخفی آلمان در ایران در آمد، تا اینکه از طرف دولت انگلیس به عنوان ستون پنجم آلمان به همراه ۱۶۴نفر دیگر در گلابدره شمیران بازداشت و به زندانی در کرمانشاه منتقل شد.  


کاشانی در یک غرور کاذب لقب «شیر پامنار» را که روزنامه انگلیسی تایمز لندن به وی اعطا کرده بود را تبلیغ و ترویج می‌کرد و خود را رهبر مسلمانان جهان می‌نامید.با آشکار شدن اختلافات مصدق و کاشانی به خصوص بعد از عزل مصدق، دربار رابطه‌ی نزدیک و صمیمی با کاشانی برقرار کرد و پس از دستگیری مصدق و کودتای ۲۸ مرداد، در جراید و روزنامه‌ها مصدق را خائن و مستحق مرگ خواند و سرنوشت او را نشانه‌ی عدل الهی دانست.
در چهاردهمین دوره‌ی مجلس شورای ملی نامش از لیست حذف شد و خودش به زندان روس‌ها در رشت منتقل شد. سال ۱۳۲۴ در حبس خانگی تهران بود و در سال ۱۳۲۵ مسبب درگیری با حزب توده شناخته شد و به خمین تبعید شد.
 
دوران انزوا
 
با رسیدن زاهدی به نخست وزیری، کاشانی خانه‌نشین شد و به طور کامل از سیاست کنار گذاشته شد. او چندین بار مصاحبه‌های تند و اعتراض آمیزی درباره نخست وزیری زاهدی انجام داد و همین باعث دستگیری مجدد او شد. در سال ۱۳۳۴ در مراسم درگذشت فرزندش، حسین اعلا مورد سوءقصد گروه فدائیان اسلام قرار گرفت. هرچند این سوءقصد نافرجام بود، اما سران فدائیان اسلام تیرباران شدند که نواب صفوی در راس آنها بود.
 
 
روز بعد از تیرباران نواب صفوی، کاشانی به جرم مشارکت در قتل رزم‌آرا بازداشت شد. پس از ۳ ماه حبس و بازجویی و دادگاه‌های مکرر کاشانی و هشت نفر دیگر از متهمان به قتل رزم آرا به توصیه‌ی “حائری‌زاده”، “بروجردی” و “بهبهانی” با قید مشروط آزاد شدند.
 
 
پایان
 
 
در سال ۱۳۴۰ کاشانی به پروستات مبتلا شد و علیرغم همکاری شاه و دربار برای معالجه‌ی وی در آلمان این معالجات ثمربخش نبود و در اسفند ۱۳۰۴ در خانه خودش دار فانی را وداع گفت. پیکر وی در حرم حضرت عبدالعظیم به خاک سپرده شد.
 
== کاشانی و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ==
کودتای ۲۸ مرداد و «ابوالقاسم کاشانی»!
 
«ابوالقاسم کاشانی»، مشهور به «آیت الله کاشانی»، از کارگزاران اصلی کودتای ضدملی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بود.
 
«ابوالقاسم کاشانی»، که در زمان رضاشاه هوادار سرسخت سلطنت او بود، با روی کار آمدن هیتلر در آلمان به عضویت شبکه ی پنهانی آلمان در ایران درآمد و پس از اشغال ایران به دست ارتش های «متفقین» مدتی به عنوان جاسوس آلمان نازی زندانی شد.
 
«کاشانی» در آغاز جنبش ملی شدن نفت ظاهراً با این جنبش و دکتر محمد مصدق همراهی کرد، ولی به زودی به مخالفت شدید با دولت مصدق پرداخت و با همکاری نزدیک با سرویس های جاسوسی بریتانیا و آمریکا برای سرنگون سازی مصدق و تثبیت دیکتاتوری محمدرضاشاه کوشید.
 
«ابوالقاسم کاشانی» با شرکت فعالانه در کودتای ننگین ۲۸ مرداد بر ضد دولت مصدق، خدمت بزرگی به محمدرضاشاه کرد و در برابر آن پول و امتیازات فراوانی از سازمان «سیا» و دربار شاه دریافت نمود.
 
در سندی از کودتاگران آمده است که آخوندها «ابوالقاسم کاشانی» و «محمد بهبهانی»، ۸۰۰ هزار ریال از سازمان «سیا» برای شرکت در کودتا پول دریافت کردند!
 
 
 
سایت بی‌بی‌سی فارسی با انتشار دو برگه دست‌نویس مدعی است که یکی از صورت‌حساب‌های کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را از میان اسناد اهدایی اردشیر زاهدی - فرزند سرلشکر فضل‌الله زاهدی - به موسسه هوور دانشگاه استنفورد یافته که حکایت از آن دارد در جریان کودتا یا مدت کوتاهی پس از آن به روحانیون سرشناسی نظیر ابوالقاسم کاشانی، محمد بهبهانی و محمدتقی فلسفی مبالغ زیادی پول پرداخت شده است.
 
طبق آنچه در این برگه‌ها نوشته شده آیت‌الله کاشانی و بهبهانی ۸۰۰ هزار ریال، شعبان جعفری (بی‌مخ) و دسته‌جات او ۲۰۰ هزار ریال دریافت کرده بودند.
 
سهم «وعاظ مختلف» ۵۰۰ هزار ریال ثبت شده است. در حاشیه سند توضیح داده شده که محمدتقی فلسفی، خطیب معروف به طور جداگانه «در بهمن‌ماه ۱۰ هزار تومان از شاه گرفته.»
 
به نوشته بی‌بی‌سی، سند در واقع با نام بردن از کاشانی، بهبهانی، فلسفی و اینکه «توسط مساجد ۳۰ هزار تومان خرج شد» تصویر تازه‌ای از نقش این روحانیون در کودتا ارائه می‌کند.
 
بنا بر این سند که در یک پوشه اسناد سال‌های ۱۹۵۳ تا ۱۹۵۵ میلادی (۱۳۳۲ تا ۱۳۳۴ خورشیدی) قرار دارد، ۱۵ تن کاغذ بین مطبوعات توزیع شده بود که ۳۰۰ هزار ریال هزینه داشته است.
 
در سند نوشته شده: «انعام‌های مختلف را خودمان می‌دهیم» که بنا بر ترجمه انگلیسی یعنی از حساب دولت پرداخت شده است.  
 
اردشیر زاهدی - که مانند اکثر هواداران شاه واقعه ۲۸ مرداد را یک قیام مردمی و رستاخیز ملی توصیف می‌کند - به بی‌بی‌سی فارسی می‌گوید که این صورت‌حساب دست‌خط او یا پدرش نیست و هویت نگارنده آن را به خاطر نمی‌آورد.
 
به نظر می‌رسد این هزینه‌ها مربوط به واقعه ۲۸ مرداد یا مدت کوتاهی پس از آن بوده باشد زیرا ابوالقاسم کاشانی خیلی زود بر سر قدرت با دولت زاهدی اختلاف پیدا کرد و چند سال بعد در حالی که توسط حکومت خانه‌نشین شده بود مخفیانه به دوایت آیزنهاور، رئیس‌جمهوری آمریکا نامه‌ای نوشت و از وضع بد اقتصادی و میزان بالای بیکاری گرفته تا فقدان آزادی بیان و زیر نظر پلیس بودن، گله کرد.
 
بنا بر اسناد جدید آمریکا، سازمان اطلاعات مرکزی ایالات متحده (سیا) پس از کودتا خیلی سریع به دولت زاهدی کمک مالی سری می‌کند.
 
بنا بر یک سند، سیا در مجموع پنج میلیون و ۳۳۰ هزار دلار صرف پروژه سرنگونی محمد مصدق کرده بود که شامل کمک مالی اضطراری به دولت زاهدی بوده که از محل آن به اشخاصی مانند کاشانی و بهبهانی پول می‌داده است.
 
در یک گزارش سیا به نقل از منابع نزدیک به سرلشکر زاهدی نوشته شده که زاهدی در چهارم مهر ۱۳۳۲ حداقل ۱۰ هزار تومان و یک هفته بعد پنج هزار تومان به بهبهانی داد «تا حسن‌نیت بهبهانی را حفظ کند و او را حامی دولت نگه دارد.»
 
یعقوب توکلی، مورخ و پژوهشگر تاریخ معاصر در گفت‌وگو با خبرگزاری تسنیم در واکنش به سند منتشرشده در بی‌بی‌سی گفت:
 
«آنچه اخیراً از آرشیو اردشیر زاهدی (وزیر خارجه پهلوی و پسر فضل‌الله زاهدی عامل کودتای ۲۸ مرداد) درآمده جعلی است.
 
جالب است آن‌ها که پول گرفتند مانند شعبان جعفری، منکر پول گرفتن می‌شوند اما آن‌هایی که پولی نگرفتند برایشان سند تنظیم می‌شود.
 
اصل سند هم ببینید یک کاغذی است که بدون سربرگ نوشته شده و کاملاً قلم و ادبیاتش متعلق به امروز است و سند تاریخی نیست و دست‌نوشته امروزی با هدف تخریب شخصیت مرحوم کاشانی است.»
 
سید محمود کاشانی، فرزند آیت‌الله کاشانی در گفت‌وگو با روزنامه «جوان» با انکار وقوع کودتا گفت:
 
«بین مصدق و زاهدی توافقات پنهانی وجود داشت و انتقال قدرت به صورت مسالمت‌آمیز صورت گرفت.»
 
به گفته او «فکر انحلال مجلس بسیار خطرناک بود، چون این نهاد در هر نظامی، پایگاه اصلی هر ملت و نظام است.
 
به نظر من و بر اساس اسناد موجود، مصدق با این کار عملاً قدرت تصمیم‌گیری و انتخاب نخست‌وزیر جدید را در دست‌های شاه قرار می‌دهد.
 
شاه هم بلافاصله او را عزل و زاهدی را به نخست‌وزیری نصب می‌کند.
 
این شیوه‌ای بود که انگلیس برای به زمین زدن نهضت ملی به کار برد و موفق هم شد.»
 
کاشانی افزود:
 
«در کودتای نظامی، واحد‌های نظامی ارتش علیه دولت رسمی وقت اقدام می‌کنند، اما در ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ هیچ ‌یک از واحد‌های نظامی تهران یا شهرستان‌ها اقدامی علیه مصدق انجام ندادند.
 
ارتش ایران به نهضت ملی وفادار بود و این ادعا با دلایل و اسناد متعددی قابل اثبات است، بنابراین در آن مقطع هیچ نوع اقدامی از سوی ارتش علیه نهضت ملی و مصدق نمی‌بینیم.
 
به همین دلیل من با واژه کودتای نظامی موافق نیستم و معتقدم در ماه‌های تیر و مرداد سال ۱۳۳۲، سلسله اقداماتی توسط انگلیس و امریکا در ایران علیه نهضت ملی ـ. و نه مصدق ـ. صورت گرفت تا قدرت به شکلی مسالمت‌آمیز از مصدق به زاهدی منتقل شود.»
 
 
 
سید ابوالقاسم کاشانی بلافاصله پس از #کودتای28مرداد طی تلگرافی بازگشت شاه به قدرت را به وی تبریک گفت. وی کمتر از ۳ هفته پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سرنگونی دولت محمد #مصدق در گفتگو با روزنامه مصری اخبار الیوم دیدگاه های خود را درباره دولت مصدق و کودتای ۲۸ مرداد تشریح کرد.  او اشتباه بزرگ مصدق را تلاش برای برقراری جمهوریت شمرد و گفت: «مصدق برای برقراری جمهوریت می‌کوشید. او شاه را مجبور کرد ایران را ترک کند؛ اما شاه با عزت و محبوبیت چند روز بعد برگشت. ملت شاه را دوست دارد.»
 
کاشانی در جواب روزنامهٔ مصری که پرسیده بود آیا عقیده دارید مصدق مستحق همین سرنوشتی بود که به او رسید؟ گفت:«خداوند عادل است و آن چه امروز بر مصدق گذشته‌است نتیجهٔ عدل خداوندی است.» او هم‌چنین در این مصاحبه مصدق را به مرگ محکوم کرد: «این مصدق راه را گم کرده و مستحق چنین عاقبتی بوده‌است. تمام هم و غم او این شده بود که مردم فریاد بزنند زنده باد مصدق. مصدق به من و کشورش خیانت کرد. طبق شرع شریف اسلامی مجازات کسی که در فرماندهی و نمایندگی کشورش خیانت کند مرگ است.»
 
<nowiki>#</nowiki>آیت_الله_کاشانی در ادامه این گفت و گو، محمد مصدق را به داشتن جنون متهم کرد: «مصدق برای کشور کاری نکرد. نه یک خرابی را تعمیر کرد نه خیابانی را افتتاح کرد نه خزانه را نجات داد و نه ملت را متحد ساخت. حتی در مورد نفت که او ادعا داشت صاحب فکر ملی ساختن می‌باشد اگر این اتحادی که من در صفوف ملت بوجود آوردم نبود هرگز ملی نمی‌شد. او خیانت کرد. به من و کشور خیانت کرد. قبل از این که من با مصدق مخالفت کنم، ملت با او بود ولی پس از این که من با او مخالفت کردم ملت از دور او پراکنده شدند. مقام و کرسی صدارت مصدق را مسحور کرده بود. او دستخوش نوعی جنون شده بود.»
 
جالب این جاست که با وجود طرفداری آیت الله کاشانی از پادشاهی پهلوی و کودتای «آمریکایی» 28 مرداد، بزرگراهی به نام او در تهران وجود دارد ولی هیچ کوچه ای به نام دکتر مصدّق وجود ندارد!
 
عصر ایران نوشت: یکی از مهم ترین سؤالات یا ابهامات دربارۀ کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نقش آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی است و این که با توجه به رضایت از ساقط شدن مصدق آیا با کودتاچیان همراهی کرده بود؟
 
- یکی از مهم‌ترین سؤالات یا ابهامات دربارۀ کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نقش آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی است و این که با توجه به بروز اختلاف میان او و دکتر مصدق پس از ۳۰ تیر ۱۳۳۱ آیا با کودتاچیان در برانداختن مصدق همراهی کرد و نقشی مانند آیت‌الله بهبهانی داشت یا با توجه به پیشنیه درخشان در مبارزات ضد انگلیسی و همراهی با نهضت ملی شدن نفت نمی‌توان چنین اتهامی را وارد ساخت.
 
اظهار نظر قطعی در این باره دشوار است اما نویسنده با نظر دکتر حسین آبادیان هم‌دلی بیشتری دارد که در پاسخ به پرسش آقای مرادی مراغه‌ای گفته بود:
 
- سخن ویلبر و اردشیر زاهدی ( در همراهی ) را نه می‌توانم تأیید کنم نه تکذیب، اما در اینکه معتقد به براندازی مصدق بوده، تردید ندارم. تأکید می کنم از اینکه آیا آیت‌الله کاشانی می‌دانسته پشت موضوع کودتا آمریکا و انگلیس هستند آگاهی ندارم اما هم فداییان اسلام به استناد مطالب روزنامه نبرد ملت و هم آیت‌الله کاشانی با انگیزه های خاص خودشان قطعاً با سقوط مصدق موافق بودند. در این که او راضی به سقوط مصدق بوده تردیدی نیست اما در باره ارتباط آیت‌الله کاشانی با طرح آژاکس نمی‌توانم قاطعانه صحبت کنم. مورخ باید به اسناد استناد کند و من به سندی دست نیافته‌ام که نشان دهد ایشان با طرح آژاکس ارتباط سازمان یافته داشته است.
 
همان‌گونه که دکتر آبادیان گفته نمی‌توان اتهام همکاری با کودتاچیان یا اطلاع آیت‌الله کاشانی را وارد کرد اما در این که از سقوط مصدق رضایت داشته تردیدی نیست. هم به خاطر اختلاف با او و هم مانند برخی روحانیون دیگر که نگران برچیده شدن سلطنت و تاسیس جمهوری و حذف روحانیون و تصور قدرت گرفتن چپ‌ها بودند.


این نکته را از اولین مصاحبه او بعد از کودتا هم می‌توان دریافت. تنها ۲۱ روز بعد از کودتا و در ۱۷ شهریور ۱۳۳۲ روزنامه کیهان برگردان مصاحبه کاشانی با خبرنگار روزنامه المصری اخبار الیوم را به این شرح منتشر کرد که از هر متنی گویاتر است:
در دی ماه ۱۳۲۵ با نامه‌نگاری با مصدق خواستار آزادی خود شد که با پادرمیانی مصدق قوام‌السلطنه او را رها کرد و همین موضوع زمینه همکاری وی با مصدق شد. وی سپس به نمایندگی مجلس شورا رسید و رهبری معنوی فدائیان اسلام را هم بعهده گرفت. حکم ارتداد و مهدور‌الدم بودن احمد کسروی توسط وی صادر شد. جمعیتی به نام مجمع مسلمانان مجاهد را در سال ۱۳۲۷ با شرکت محمود شروین و شمس قنات‌آبادی راه‌اندازی کرد. پس از ترور [[محمدرضا شاه پهلوی|محمدرضا شاه]] دستگیر و به قلعه‌ی فلک‌الافلاک فرستاده شد. سپس به لبنان تبعید شد و دوباره با پادرمیانی دکتر محمد مصدق از طریق حسن‌علی منصور نخست‌وزیر وقت در ۲۰ خرداد ۱۳۲۹ به ایران بازگشت.


تا قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۰ کمابیش با مصدق همراهی می‌کرد اما پس از قیام ۳۰ تیر یکسره به سمت دربار متمایل شد. کاشانی و پسرانش سعی در بکارگیری عوامل خود در ارگان‌های دولتی در دوران مصدق داشتند تا جایی‌که  ۱۵۰۰ توصیه‌نامه از کاشانی و فرزندانش در وزارتخانه‌های دکتر مصدق جمع شد و به دست دکتر مصدق رسید که همین موضوع زمینه اختلافات و تشدید آن شد.


قاهره-روزنامه یومیه معروف مصری، محسن مؤمن، خبرنگار مقیم بغداد خود را به تهران اعزام داشته و متن مصاحبه‌های این خبرنگار با حضرت آیت‌الله کاشانی و سپهبد زاهدی در شماره پنج‌شنبه گذشته این روزنامه انتشار یافته است. در این مصاحبه حضرت آیت‌الله کاشانی به خبرنگار المصری گفتند:
کاشانی در یک غرور کاذب لقب «شیر پامنار» را که روزنامه انگلیسی تایمز لندن به وی داده بود را تبلیغ و ترویج می‌کرد و خود را رهبر مسلمانان جهان می‌نامید. با آشکار شدن اختلافات مصدق و کاشانی به خصوص بعد از عزل مصدق، دربار رابطه‌ی نزدیک و صمیمی با کاشانی برقرار کرد و کاشانی پس از دستگیری مصدق و کودتای ۲۸ مرداد، در جراید و روزنامه‌ها مصدق را خائن و مستحق مرگ خواند و سرنوشت او را نشانه‌ی عدل الهی دانست.


من از ژنرال زاهدی مادام که به منفعت ایران قدم برمی‌دارد پشتیبانی می‌کنم و هر وقت که به نظرم برسد او برخلاف مصلحت ایران عمل می‌نماید با او مخالفت می‌نمایم. تا این لحظه نمی‌توان راجع به اعمال زاهدی قضاوت کرد و ما هم نمی‌توانیم رویه خود را در قبال او معین نمائیم.
پس از نخست‌وزیری زاهدی، ابوالقاسم کاشانی خانه‌نشین شد و به بازی گرفته نمی‌شد. کاشانی نامه‌ای مخفیانه به دوایت آیزنهاور نوشت و در آن از وضع بد اقتصادی و بیکاری و فقدان آزادی بیان و زیر نظر پلیس بودن شکایت کرد و از اینکه آمریکا الگوی کشورهای امپریالیستی را دنبال نمی‌کند ابراز خرسندی کرد.<ref>[https://www.bbc.com/persian/iran-features-43053577 سایت بی‌بی‌سی فارسی]</ref> کاشانی در همین دوران طی چند مصاحبه به زاهدی اعتراض کرد که باعث بازداشت مجددش گردید.


از او پرسیدم: آیا عقیده دارید که مصدق مستحق همین سرنوشتی بود که به او رسید؟
سال ۱۳۳۴ در مراسم درگذشت فرزند کاشانی، حسین علاء نخست‌وزیر مورد سوءقصد فدائیان اسلام واقع شد که نافرجام بود اما موجب اعدام سران این گروه از جمله نواب صفوی شد. روز پس از اعدام نواب صفوی، کاشانی بجرم مشارکت در قتل رزم‌آرا بازداشت گردید و پس از سه ماه با پادرمیانی حائری‌زاده و بروجردی و بهبهانی بطور مشروط آزاد شد.


او جواب داد: خدا عادل است و آن چه امروز بر مصدق گذشته نتیجه عدل خداوندی است.
=== کاشانی و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ===
ابوالقاسم کاشانی، در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ فعالانه شرکت داشت و در برابر خدمات خود پول و امتیازاتی از سازمان سیا دریافت کرد. در سندی از کودتاچیان افشا شده که آخوند ابوالقاسم کاشانی و محمد بهبهانی مبلغ ۸۰۰ هزار ریال برای مشارکت در کودتا ار سیا دریافت کرده‌اند.


از او پرسیدم: آیا عقیده دارید که ژنرال زاهدی می‌تواند مسئله نفت را به طوری که رضایت حضرتعالی و ملت ایران جلب شود، حل کند؟
سایت بی‌بی‌سی فارسی با انتشار دو سند دست‌نویس که یکی صورت‌حساب‌های کودتای ۲۸ مرداد از میان اسناد اردشیر زاهدی فرزند سرلشکر فضل‌الله زاهدی عامل اصلی کودتا اهدایی به موسسه هوور دانشگاه استانفورد است این مطلب را افشا کرد.


او جواب داد: من گمان نمی‌کنم که ژنرال زاهدی در قضیه نفت روشی برخلاف تمایلات ملت اتخاذ کند، و به هر حال سیات رزم‌آرا دیگر در ایران قابل اجرا نیست. هرکس بخواهد طبق آن عمل نماید با همان سرنوشت مواجه خواهد شد.
طبق این اسناد کاشانی و بهبهانی ۸۰۰ هزار ریال و شعبان بی‌مخ‌ (جعفری) و لمپن‌های همراهش مانند طیب حاج‌رضایی ۲۰۰ هزار ریال دریافت کرده‌اند.


از آیت‌الله کاشانی پرسیدم: آیا عقیده دارید که دکتر مصدق برای برقراری رژیم جمهوری فعالیت می‌کرد؟
سهم وعاظ مختلف ۵۰۰ هزار ریال که به محمد‌تقی فلسفی محمدرضا پهلوی ۱۰ هزار تومان جداگانه پرداخته است. در این سند ثبت شد که توسط مساجد ۲۰ هزار تومان خرج شد.
[[پرونده:کاشانی و لوئی هندرسون.jpg|جایگزین=کاشانی و لوئی هندرسون.jpg|بندانگشتی|'''کاشانی و لوئی هندرسون''' ]]
همچنین این اسناد از توزیع ۱۵ تن کاغذ بین مطبوعات در سال‌های ۱۳۳۲ تا ۱۳۳۴ با هزینه ۳۰۰ هزار ریال حکایت دارند.


او جواب داد: آری، برای برقراری جمهوریت می‌کوشید، مصدق چهار ماه قبل می‌خواست که شاه را از ایران اخراج نماید ولی من نامه‌ای به شاه نوشته و از او خواستم که از مسافرت خودداری نماید و شاه هم موقتاً از فکر مسافرت منصرف شد. یک هفته قبل، مصدق شاه را مجبور کرد که ایران را ترک نماید اما شاه با عزت و محبوبیت چند روز بعد بازگشت.
این مبالغ بجز انعام‌های مختلف است که از طرف دولت وقت پرداخت می‌شد.  


آیت‌الله کاشانی سپس اظهار داشت: در اینجا ملت شاه را دوست دارد و رژیم جمهوری مناسب ایران نیست.
سیدابوالقاسم کاشانی پس از کودتای ۲۸ مرداد تلگراف تبریکی به شاه فرستاد و بازگشت وی به قدرت را تبریک گفت. ۲ هفته بعد در مصاحبه با محسن مومن خبرنگار مقیم بغداد روزنامه مصری اخبار‌الیوم، اشتباه بزرگ مصدق را تلاش در جهت برقراری جمهوریت برشمرد و گفت: <blockquote>«مصدق برای برقراری جمهوریت می‌کوشید. مصدق چهار ماه قبل می‌خواست که شاه را از ایران اخراج نماید ولی من نامه‌ای به شاه نوشته و از او خواستم که از مسافرت خودداری نماید و شاه هم موقتاً از فکر مسافرت منصرف شد. یک هفته قبل، مصدق شاه را مجبور کرد که ایران را ترک نماید اما شاه با عزت و محبوبیت چند روز بعد بازگشت.» </blockquote>و در پاسخ سوال روزنامه‌‌ی مصری مبنی بر اینکه: آیا عقیده دارید مصدق مستحق همین سرنوشت بود؟ گفت: <blockquote>«خداوند عادل است و آن جه امروز بر مصدق گذشته است نتیجه‌ی عدل خداوندی است.»


از او پرسیدم: آیا جنابعالی با تجدید روابط سیاسی ایران و انگلیس مخالفید؟
«این مصدق راه را گم کرده و مستحق چنین عاقبتی بوده است. تمام هم و غم من این شده بود که مردم فریاد بزنند زنده‌باد مصدق، مصدق به من و کشورش خیانت کرد. طبق شرع شریف اسلامی مجازات کسی که در فرماندهی و نمایندگی کشورش خیانت کند مرگ است.» [[پرونده:سند درخواست کمک مالی کاشانی.JPG|جایگزین=سند درخواست کمک مالی کاشانی از آمریکا|بندانگشتی|'''سند درخواست کمک مالی کاشانی از آمریکا''']]


او جواب داد: آری، من با این مخالفم زیرا سیاستمداران انگلیسی خالی از عواطف انسانیت، شفقت و رحمت می‌باشند و هرگز نسبت به ملت ایران نظر خیر و دوستی ندارند.
«مصدق برای کشور کاری نکرد. نه یک خرابی را تعمیر کرد نه خیابانی را افتتاح کرد نه خزانه را نجات داد و نه ملت را متحد ساخت. حتی در مورد نفت که او ادعا داشت صاحب فکر ملی ساختن می‌باشد اگر این اتحادی که من در صفوف ملت بوجود آوردم نبود هرگز ملی نمی‌شد. او خیانت کرد. به من و کشور خیانت کرد. قبل از این که من با مصدق مخالفت کنم، ملت با او بود ولی پس از این که من با او مخالفت کردم ملت از دور او پراکنده شدند. مقام و کرسی صدارت مصدق را مسحور کرده بود. او دستخوش نوعی جنون شده بود.» </blockquote>


از او پرسیدم: نظر شما راجع به اقدام دولت فرانسه در مورد خلع سلطان مراکش با این عنوان که علمای مذهبی از او راضی نیستند، چیست؟


آیت‌الله کاشانی گفتند: این دلیل فرانسه تا اندازه‌ای به حجت یزید بن معاویه شباهت دارد که وقتی به قتل حضرت امام حسین علیه السلام دستور داد مدعی شد که او از دین خارج شده است. ملل اسلامی و عربی تا وقتی که قوی و متحد نشوند همچنان مظلوم باقی خواهند ماند و تنها در صورت اتحاد است که دنیای مسلمان می تواند مجد و عظمت دیرینه خود را بازیابد و از استقلال و آزادی کامل برخوردار شود.


یکی از اسنادی که اردشیر زاهدی (فرزند سرلشکر فضل الله زاهدی) به موسسه هوور دانشگاه استنفورد اهدا کرده است حکایت از آن دارد که در جریان کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ یا مدت کوتاهی پس از آن به #روحانیان سرشناسی نظیر ابوالقاسم #کاشانی، محمد #بهبهانی و محمد تقی #فلسفی مبالغ زیادی پول پرداخت شده است.
ترجمه این مصاحبه در کیهان ۱۷ شهریور ۱۳۳۲ منتشر شد.  


بنا بر این سند که می تواند یکی از صورت حساب های #کودتا باشد، ابوالقاسم کاشانی و محمد بهبهانی ۸۰۰ هزار ریال و "شعبان و دستجات او" ۲۰۰ هزار ریال دریافت کرده بودند. سهم "وعاظ مختلف" ۵۰۰ هزار ریال ثبت شده است. در حاشیه سند توضیح داده شده که محمد تقی فلسفی، خطیب معروف به طور جداگانه "در بهمن ماه ۱۰ هزار تومان از #شاه گرفته". بنا بر سندی که سال گذشته در آرشیو ملی #آمریکا منتشر شد، #سفارت آمریکا در تهران در آستانه کودتا به محمد بهبهانی و شماری دیگر مبالغ کلانی پول پرداخت کرده بود تا افرادی مانند #شعبان_جعفری و طیب حاج ‌رضایی را به میدان بیاورند. آن سند درباره نحوه توزیع پول های احتمالی جزئیاتی ارائه نکرد.


اما صورت حسابی که در اسناد #اردشیر_زاهدی پیدا شده شاید نخستین سندی باشد که در ظرف ۶۵ سالی که از کودتا می گذرد ارتباط مالی مقام های وقت حکومت #پهلوی و کودتاگران با شبکه #روحانیت، #مطبوعات و گروه شعبان جعفری را به این صراحت نشان می دهد؛ سند در واقع با نام بردن از آقایان کاشانی، بهبهانی، فلسفی و این که "توسط مساجد سی هزار تومان خرج شد" تصویر تازه ای از نقش محوری شبکه روحانیت در کودتایی را نشان می دهد که سازمان های اطلاعاتی آمریکا و بریتانیا آن را طراحی کرده بودند.


بنا بر سندی که در یک پوشه اسناد سالهای ۱۹۵۳ تا ۱۹۵۵ میلادی (۱۳۳۲ تا ۱۳۳۴) قرار دارد، ۱۵ تن کاغذ بین مطبوعات توزیع شده بود که ۳۰۰ هزار ریال هزینه داشته است. در سند نوشته شده: "انعام های مختلف را خودمان می دهیم" که بنا بر ترجمه انگلیسی یعنی از حساب دولت پرداخت شده است.


به نظر می رسد این هزینه ها مربوط به واقعه ۲۸ مرداد یا مدت کوتاهی پس از آن بوده باشد زیرا ابوالقاسم کاشانی خیلی زود بر سر قدرت با دولت #زاهدی هم اختلاف پیدا کرد و چند سال بعد در حالی که توسط حکومت خانه نشین شده بود مخفیانه به آیزنهاور، رئیس جمهوری آمریکا، نامه‎ای تظلم خواهانه نوشت و از وضع بد اقتصادی و میزان بالای بیکاری گرفته تا فقدان آزادی بیان و زیر نظر پلیس بودن، گله کرد.


بنا بر اسناد جدید آمریکا، سازمان اطلاعات مرکزی ایالات متحده (سیا) پس از کودتا خیلی سریع به دولت زاهدی کمک مالی سری می کند. بنا بر یک سند، سیا در مجموع پنج میلیون و ۳۳۰ هزار دلار صرف پروژه سرنگونی محمد مصدق کرده بود که شامل کمک مالی اضطراری به دولت آقای زاهدی بوده که از محل آن به اشخاصی مانند کاشانی و بهبهانی پول می داده است.


در یک گزارش سیا به نقل از منابع نزدیک به سرلشکر زاهدی نوشته شده که زاهدی در روز چهارم مهر ۱۳۳۲ حداقل ۱۰ هزار تومان و یک هفته بعد پنج هزار تومان به بهبهانی داد "تا حسن‌نیت بهبهانی را حفظ کند و او را حامی دولت نگه دارد".


* بی‌بی‌سی، واشنگتن
* ۲۹ مرداد ۱۳۹۷ - ۲۰ اوت ۲۰۱۸


یکی از اسنادی که اردشیر زاهدی - فرزند سرلشکر فضل الله زاهدی - به موسسه هوور دانشگاه استنفورد اهدا کرده است حکایت از آن دارد که در جریان کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ یا مدت کوتاهی پس از آن به روحانیان سرشناسی نظیر ابوالقاسم کاشانی، محمد بهبهانی و محمد تقی فلسفی مبالغ زیادی پول پرداخت شده است.


بنا بر این سند که می تواند یکی از صورت حساب های کودتا باشد، ابوالقاسم کاشانی و محمد بهبهانی ۸۰۰ هزار ریال و "شعبان و دستجات او" ۲۰۰ هزار ریال دریافت کرده بودند. سهم "وعاظ مختلف" ۵۰۰ هزار ریال ثبت شده است. در حاشیه سند توضیح داده شده که محمد تقی فلسفی، خطیب معروف به طور جداگانه "در بهمن ماه ۱۰ هزار تومان از شاه گرفته".


بنا بر سندی که سال گذشته برای نخستین بار توسط بی بی سی فارسی در آرشیو ملی آمریکا کشف و منتشر شد، سفارت آمریکا در تهران در آستانه کودتا به محمد بهبهانی و شماری دیگر مبالغ کلانی پول پرداخت کرده بود تا افرادی مانند شعبان جعفری و طیب حاج ‌رضایی را به میدان بیاورند. آن سند درباره نحوه توزیع پول های احتمالی جزئیاتی ارائه نکرد.


اما صورت حسابی که در اسناد اردشیر زاهدی پیدا شده شاید نخستین سندی باشد که در ظرف ۶۵ سالی که از کودتا می گذرد ارتباط مالی مقام های وقت حکومت پهلوی و کودتاگران با شبکه روحانیت، مطبوعات و گروه شعبان جعفری را به این صراحت نشان می دهد؛ سند در واقع با نام بردن از آقایان کاشانی، بهبهانی، فلسفی و این که "توسط مساجد سی هزار تومان خرج شد" تصویر تازه ای از نقش محوری شبکه روحانیت در کودتایی را نشان می دهد که سازمان های اطلاعاتی آمریکا و بریتانیا آن را طراحی کرده بودند.


خلاصه زندگی نامه آیت الله کاشانی
* دسته بندی:
** مقالات
* تاریخ    انتشار:۱۴۰۳-۰۶-۰۶
آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی (۱۲۶۴–۱۳۴۰ شمسی) یکی از روحانیون برجسته و فعالان سیاسی مؤثر در تاریخ معاصر ایران بود. وی در سال ۱۲۶۴ شمسی در تهران به دنیا آمد و در خانواده‌ای مذهبی و عالم بزرگ شد. پدرش، آیت‌الله سید مصطفی کاشانی، از مراجع و علمای برجسته تهران بود.
'''پادکست وقایع مرداد سال 1332'''
تحصیلات و دوران جوانی آیت الله کاشانی
آیت‌الله کاشانی در دوران کودکی و نوجوانی و در سن پانزده سالگی به تحصیل علوم دینی در حوزه‌های علمیه عراق می پردازند و از شاگردان آخوند ملا کاظم خراسانی می شوند و سه دوره درس اصول را نزد ایشان می گذارنند. از آنجایی که شاگرد ایشان بود و آخوند خراسانی نیز از طرفداران انقلاب مشروطه به حساب می آمد در نتیجه وی نیز از نزدیک در جریان وقایع مرتبط با '''انقلاب مشروطه''' از طریق استادش قرار می گرفت. علاوه بر مسائل سیاسی وی در عراق متصدی برپایی مدرسه ای به نام مدرسه علوی می شود که اعتراض گروه های متعصب مذهبی بر علیه او را بر می انگیزد.
در مورد اجتهاد آیت الله کاشانی، بر اساس اسنادی که در اختیار سند ایران است آیت الله آقا سید ابوالحسن اصفهانی مرجع شیعه، شخصا اجتهاد وی را تایید کرده است. اما فرزندشان آقای محمود کاشانی نظر وی را در خاطره ای از ایشان در این خصوص اینگونه نقل می کنند «من در شرایطی بودم که از بسیاری از شهرهای ایران مثل قم، کاشان، اصفهان و دیگر شهرها به من مراجعه و درخواست می کردند که رساله بدهم ولی چون من احساس می کردم که با انگلیسی ها نبردی در پیش داریم و اگر من در عرصه مرجعیت وارد شوم، از آن عرصه دور خواهم شد، بنابراین از مرجعیت چشم پوشی کردم.»
در رابطه با وقایع ایران نیز در بحبوحه '''انعقاد قرارداد 1919''' هنگامی که '''احمد شاه قاجار''' از راه عراق عازم ایران و در راه بازگشت از اروپا بود از سوی علما و آیت الله کاشانی مورد استقبال گرم قرار می گیرد. آیت الله کاشانی در ادامه حضورشان در عراق وارد مبارزات سیاسی علیه انگلیسی ها و پیشروی آنها در عراق می شوند و علیه انگلیسی ها علمای شیعه اعلام جهاد می دهند.
بنابراین ایشان به جبهه های جهاد علیه انگلیسی ها سرکشی می کردند و در کاظمین «جمعیت نهضت اسلامی» را با حمایت مراجعی چون میرزا محمد تقی شیرازی را تاسیس می کنند و به گفته نزدیکان ایشان وی نقش زیادی در استقلال عراق ایفا می کند.
در واقع یک جبهه ضد انگلیسی در عراق تشکیل شده بود که یک هسته مرکزی داشت. بنابراین عشایر اعرب هم لازم بود از این هسته مرکز مطلع باشند تا از آن حمایت کنند بنابراین آیت الله کاشانی و خالصی زاده از جمله کسانی بودند که رابط بین عشایر و این هسته مرکزی بودند. اما بعد از مدتی که این نهضت شکست خورد ایشان نیز تحت تعقیب نیروهای انگلیسی قرار گرفتند اما توانست از عراق خارج و در بهمن سال 1299 وارد تهران شد.
فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی آیت الله کاشانی
آیت الله کاشانی تنها چند روز قبل از کودتای سوم اسفند 1299 به تهران بازگشت و پس از آن وارد فعالیت های سیاسی در کشور شد که از آن جمله می توان به نمایندگی در '''مجلس موسسان''' (1304) اشاره کرد. بعد از '''شهریور سال 1320''' و ورود متفقین به ایران با توجه به سابقه مبارزاتی ایشان با انگلیسی ها در عراق در این دوران با گروهی از نظامی ها و ارتشی های دوران رضا شاه ارتباط برای برخورد با انگلیسی ها برقرار می کند. انگلیسی ها از این جریان آگاه می شوند و در صدد دستگیر او بر می برای همین کاشانی حدود یک سال به زندگی مخفیانه روی آودند.
'''پادکست شهریور 1320'''
تا اینکه ایشان فعالیت های سیاسی خود را آغاز می کنند. از مهم ترین فعالیت سیاسی ایشان تشویق به انتخاب و حضور مردم در انتخابات مجلس چهاردهم در سال 1323 بود که در جریان همین انتخابت وی دستگیر و به اراک تبعید شدند. کم کم این مواضع او را به یکی از شخصیت‌های کلیدی در امور سیاسی و خصوصا جنبش ملی شدن صنعت نفت تبدیل کرد. آیت‌الله کاشانی یکی از حامیان اصلی ملی کردن صنعت نفت ایران بود. وی با استفاده از نفوذ مذهبی و اجتماعی خود، حمایت مردمی گسترده‌ای برای این جنبش فراهم کرد.
تبعید آیت الله کاشانی به لبنان
در 15 بهمن سال 1327 پس از حادثه تیر اندازی به محمدرضا شاه، یکی از عامل اصلی سوقصد به شاه را آیت الله کاشانی شناختند بنابراین شبانه وی را به قلعه فک الافلاک و از آنجا به لبنان تبعید نمودند. بعد از مراجعت از تبعید وی در جانبداری از فلسطین اعلامیه های متعددی را صادر کردند و مردم را دعوت به تظاهرات علیه تشکیل دولت اسرائیل می نمودند. در سال 1327 نامه ای به سازمان ملل و در خصوص حمایت از فلسطین نوشتند. بعد از آنها واقیع ملی شدن نهضت نفت پیش آمد که در آن جریانات هم حضور تاثیر گذار و فعالی داشتند.
ملی شدن نفت و آیت الله کاشانی
آیت‌الله کاشانی با توجه به دیدگاه‌های ضد انگلیسی خود، از نخستین روحانیونی بود که به صورت علنی از ملی شدن صنعت نفت حمایت کرد. او اعتقاد داشت که منابع طبیعی کشور باید در اختیار ملت ایران باشد و از دست بیگانگان خارج شود. کاشانی با استفاده از نفوذ مذهبی و اجتماعی خود، تلاش کرد تا مردم را در حمایت از ملی شدن نفت متحد کند. او با انتشار بیانیه‌ها، نامه‌ها و سخنرانی‌های خود، اهمیت ملی شدن نفت را برای مردم تشریح و آن را به عنوان یک وظیفه دینی و ملی معرفی کرد.
'''پیشنهاد خرید اشتراک اسناد سند ایران'''
'''شما با خرید اشتراک در سند ایران، می‌توانید به اسناد بسیاری از جمله اسناد جدید از''' '''آیت الله کاشانی'''  '''دسترسی داشته باشید'''.
وقایع 30 تیر سال 1331 و آیت الله کاشانی
منزل آیت الله کاشانی در محله پامنار اغلب محل تجمعات سیاسی از سوی ایشان بود در جریان همین اجتماعات و سخنرانی ها در مرداد سال 1332 منجر به وقایع بسیار مهمی شد که سرآغاز تحولات بعدی از جمله کودتای 28 مرداد را فراهم کرد. '''روز 30 تیر سال 1331''' یک جنبش عظیمی از سوی مردم تهران در حمایت از '''نخست وزیری دکتر مصدق''' در خصوص استعفای وی و بر علیه نخست وزیری قوام السلطنه اعتراضات گسترده ای به راه افتاد.
ابه گفته برخی تحلیگران اشتباه جبهه ملی در کنار گذاشتن کاشانی، عامل مهمی در بی تفاوتی مردم نسبت به دولت مصدق بود بنابراین طرفداران آیت الله کاشانی در مسائل سیاسی از ایشان پیروی می کردند هنگامی که طرفداران مصدق به خانه کاشانی حمله کردند تعدادی از پیروان وی مجروح وی یکی از آنها به نام حدادزاده در اثر ضربات متعدد چاقو کشته شد.
سوال اصلی این بود. مردمی که به دعوت آیت الله کاشانی در روز 30 تیر سال 1331 به خیابان ها آمدن و عده ای هم کشته شدند چرا در روز 28 مرداد در حمایت از دکتر مصدق نیامدند؟ نزدیکان آیت الله کاشانی از جمله داماد ایشان آقای گرامی معتقدند که «اساسا کودتایی در کار نبود بیشتر شبیه یک نوع توافق بود و در ساعت 2 بعد از ظهر هم غائله کلا تمام و دولت مصدق سقوط کرد. بعد از آن در روزنامه ها نوشتند که شعبان جعفری و دار و دسته اش این کار را کرده اند. در حالی که شعبان در موقع کودتا در زندان حس بود و بعداً آزاد شد.»
آیت الله کاشانی مردم را برای حضور گسترده در حمایت از دکتر مصدق ترقیب می کرد به همین علت '''قوام السلطنه''' دستور دستگیری ایشان را صادر کرد. در مقطعی بعد از وقایع 30 تیر و با بروز اختلاف بین آیت الله کاشانی و دکتر مصدق، در محافل سیاسی و خصوصا در مطبوعات وی آماج حملات و ترور شخصیت از سوی منتقدانش قرار گرفت بنابراین عده زیادی از وی فاصله گرفتند.
آیت الله کاشانی و مصدق
در اواخر دهه ۱۳۲۰ و اوایل دهه ۱۳۳۰ شمسی، آیت‌الله کاشانی و دکتر مصدق هر دو به عنوان رهبران اصلی جنبش ملی شدن صنعت نفت شناخته می‌شدند. آیت‌الله کاشانی به عنوان یک رهبر مذهبی با نفوذ، دکتر مصدق به عنوان یک سیاستمدار ملی‌گرا، هر دو به شدت مخالف تسلط شرکت‌های خارجی بر منابع نفتی ایران بودند. آیت‌الله کاشانی با حمایت از مصدق، نقش مهمی در بسیج نیروهای مذهبی و مردمی برای پشتیبانی از ملی شدن صنعت نفت داشت. این اتحاد باعث شد که جنبش ملی شدن نفت به یک جنبش گسترده مردمی تبدیل شود و حمایت‌های گسترده‌ای را از اقشار مختلف جامعه به دست آورد.
واقعه و قیام 30 تیر سال 1331 اوج تفاهم و همکاری مصدق و کاشانی بود. اما اختلافات مابین ایشان زمانی آغاز شد که دکتر مصدق برای بار دوم تقاضای اختیارات فوق العاده خود را برای یک سال دیگر تمدید کند اما آیت الله کاشانی که پیش از آن نیز مخالفت خود را با اختیارات فوق العاده شش ماه در نامه ای خصوصی به مصدق اعلام کرده بود. این بار طی نامه ای به مجلس ش.رای ملی آن را ناقض اصول قانون اساسی دانست. به عقیده وی تصویب این لایحه، کشور را به وضع دیکتاتوری بر می گرداند و خلاف مصلحت بود.
چکیده سند: شایعاتی از علل تیره شدن روابط آیت الله کاشانی و دکتر مصدق/ مرداد 1332


بعد از این اظهارات، روزنامه های طرفدار دولت همراه با روزنامه های حزب توده به طور آشکار شروع به مخالفت های گسترده با وی برخاستند. این اختلاف نظرها سرانجام ائتلاف سیاسی بین گروه های مذهبی و جبهه ملی را بر هم زد. و اقدامات مصدق در خصوص رفراندم و انحلال مجلس هفدهم با واکنش شدید آیت الله کاشانی را در پی داشت و اعلامیه ای هم به همین مناسب صادر کرد و مصدق را فردی قدرت طلب نامید و هشدار داد «نخست وزیر راه را برای تحکیم دیکتاتوری و حکومت فردی و خودسری هموار می سازد و قصد دارد به زور سر نیزه رفراندم ترتیب دهد.» همچنین وی انحلال مجلس را خیانت و خلاف شرع اسلام دانست.
بعد از این اظهارات، روزنامه های طرفدار دولت همراه با روزنامه های حزب توده به طور آشکار شروع به مخالفت های گسترده با وی برخاستند. این اختلاف نظرها سرانجام ائتلاف سیاسی بین گروه های مذهبی و جبهه ملی را بر هم زد. و اقدامات مصدق در خصوص رفراندم و انحلال مجلس هفدهم با واکنش شدید آیت الله کاشانی را در پی داشت و اعلامیه ای هم به همین مناسب صادر کرد و مصدق را فردی قدرت طلب نامید و هشدار داد «نخست وزیر راه را برای تحکیم دیکتاتوری و حکومت فردی و خودسری هموار می سازد و قصد دارد به زور سر نیزه رفراندم ترتیب دهد.» همچنین وی انحلال مجلس را خیانت و خلاف شرع اسلام دانست.
خط ۳۲۲: خط ۱۵۳:
== سخنان برتولت برشت ==
== سخنان برتولت برشت ==


آیت الله کاشانی و مصدق


کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و آیت الله کاشانی
وقایع مرداد سال 1332 که از جمله اینکه به منزل آیت الله کاشانی حمله شد موضع کتابی با نام مرداد خاموش است که پیشنهاد می کنیم حتما مطالعه شود اما وقایع دیگری نیز در جریان بود که در نهایت منجر به سقوط دولت دکتر مصدق شد. '''کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲''' نقطه اوج اختلافات میان کاشانی و مصدق بود. برخی منابع، کاشانی را متهم به همکاری با کودتاچیان می‌کنند، در حالی که دیگران معتقدند او در تلاش بود تا از وقوع کودتا جلوگیری کند اما موفق نشد.


مصدق پس از کودتا به زندان افتاد و کاشانی نیز به مرور از صحنه سیاسی کنار رفت. بعدها نیز از مصدق به نیکی و تاسف یاد کرد و در جلسه ای منزل دامادش آقای گرامی ضمن تمجید از دکتر مصدق و ذکر خدمات او گفت «تاکنون هیچ دولتی به اندازه دولت مصدق به این کشور خدمت نکرده ولی افسوس که در اواخر اطرافیان، او را منحرف نمودند.»
مصدق پس از کودتا به زندان افتاد و کاشانی نیز به مرور از صحنه سیاسی کنار رفت. بعدها نیز از مصدق به نیکی و تاسف یاد کرد و در جلسه ای منزل دامادش آقای گرامی ضمن تمجید از دکتر مصدق و ذکر خدمات او گفت «تاکنون هیچ دولتی به اندازه دولت مصدق به این کشور خدمت نکرده ولی افسوس که در اواخر اطرافیان، او را منحرف نمودند.»


آیت‌الله کاشانی به عنوان یکی از پیشگامان جنبش ملی شدن صنعت نفت، نقشی اساسی در بسیج مردم و حمایت از این حرکت داشت. او با تأکید بر جنبه‌های دینی و ملی این مسئله، توانسته بود افکار عمومی را به حمایت از ملی شدن نفت جلب کند. با این حال، اختلافات سیاسی و دیدگاه‌های متفاوت او و دیگر رهبران ملی‌گرا باعث شد که این جنبش به نتیجه مطلوب نرسد و در نهایت با کودتای ۲۸ مرداد به پایان برسد. آیت‌الله کاشانی در ماه‌های منتهی به کودتای ۲۸ مرداد، به تدریج از دولت مصدق فاصله گرفت. وی معتقد بود که مصدق بیش از حد به قدرت شخصی خود متکی شده و از اصول اولیه ملی‌گرایی و همکاری با دیگر نیروهای ملی و مذهبی دور شده است.


با این حال، طرفداران کاشانی معتقدند که او به هیچ وجه در کودتا دخالتی نداشت و تلاش‌هایش برای جلوگیری از کودتا به دلیل عدم همکاری مصدق ناکام ماند. آن‌ها معتقدند که کاشانی به عنوان یک روحانی ملی‌گرا، هرگز به کودتا و بازگشت شاه به قدرت رضایت نداد و تنها به دلیل اختلافات با مصدق از او فاصله گرفت.


همکاری و سپس اختلاف در میان رهبران یک جنبش مردمی رابطه میان آیت‌الله کاشانی و دکتر مصدق می تواند مصداقی باشد بر این نکته که مصدق و کاشانی، با وجود اختلافات اساسی در دیدگاه‌ها و رویکردها، هر دو در راستای ملی کردن صنعت نفت تلاش کردند. اما عدم توانایی در حفظ اتحاد و تفاوت‌های عمیق در روش‌های سیاسی و مدیریتی، به شکست نهضت ملی و موفقیت کودتای ۲۸ مرداد انجامید.


واقعیت این است که اختلافات میان کاشانی و مصدق، به ویژه در ماه‌های منتهی به کودتا، یکی از عوامل کلیدی در تضعیف جنبش ملی شدن نفت و بازگشت قدرت به محمدرضا شاه پهلوی بود. این کودتا نه تنها به سقوط دولت مصدق انجامید، بلکه نقش و جایگاه کاشانی را نیز در تاریخ سیاسی ایران به شدت تحت تأثیر قرار داد.
واقعیت این است که اختلافات میان کاشانی و مصدق، به ویژه در ماه‌های منتهی به کودتا، یکی از عوامل کلیدی در تضعیف جنبش ملی شدن نفت و بازگشت قدرت به محمدرضا شاه پهلوی بود. این کودتا نه تنها به سقوط دولت مصدق انجامید، بلکه نقش و جایگاه کاشانی را نیز در تاریخ سیاسی ایران به شدت تحت تأثیر قرار داد.
خط ۳۶۴: خط ۱۸۸:
نامه‌های آیت‌الله کاشانی به دکتر محمد مصدق نشان‌دهنده عمق و پیچیدگی روابط میان این دو شخصیت و تأثیرات آنها بر تحولات سیاسی ایران در آن دوران است. این نامه‌ها همچنین به وضوح نشان می‌دهند که اختلافات و نگرانی‌های کاشانی در مورد وضعیت سیاسی و اقتصادی کشور چگونه به تدریج به تضعیف دولت مصدق و ایجاد زمینه‌های سقوط دولت مصدق کمک کردند.
نامه‌های آیت‌الله کاشانی به دکتر محمد مصدق نشان‌دهنده عمق و پیچیدگی روابط میان این دو شخصیت و تأثیرات آنها بر تحولات سیاسی ایران در آن دوران است. این نامه‌ها همچنین به وضوح نشان می‌دهند که اختلافات و نگرانی‌های کاشانی در مورد وضعیت سیاسی و اقتصادی کشور چگونه به تدریج به تضعیف دولت مصدق و ایجاد زمینه‌های سقوط دولت مصدق کمک کردند.


سال‌های پایانی و درگذشت آیت الله کاشانی
پس از کودتای ۲۸ مرداد، آیت‌الله کاشانی به تدریج از عرصه سیاسی کنار رفت و به فعالیت‌های مذهبی خود ادامه داد. او در سال ۱۳۴۰ شمسی در تهران درگذشت و در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی در شهر ری به خاک سپرده شد.


==مرگ سیدابوالقاسم کاشانی==
==مرگ سیدابوالقاسم کاشانی==
روایتی از آخرین دیدار امام خمینی و آیت‌الله کاشانی
پس از کودتای ۲۸ مرداد، آیت‌الله کاشانی به تدریج از عرصه سیاسی کنار رفت و به فعالیت‌های مذهبی خود ادامه داد. کاشانی سال ۱۳۴۰ برای درمان بیماری پروستات خود به آلمان رفت اما معالجات ثمربخش نبود و او در مراجعت به ایران در اسفند ۱۳۴۰ در منزل خود درگذشت و در حرم حضرت عبدالعظیم به خاک سپرده شد.
 
🔻تعبیر جالب آیت‌الله کاشانی درباره امام
 
🔹آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی از جمله علمای مبارزی بود که در دوران ملی شدن صنعت نفت نقش بسزایی ایفا کرد. امام خمینی هم که در آن دوران از فضلای حوزه علمیه قم بود همواره از آیت‌الله کاشانی به نیکی یاد می‌کرد. روایت‌هایی چند در تاریخ از رابطه امام و مرحوم کاشانی منتشر شده است که نکات حائز اهمیتی دارد.
 
🔹شیخ فضل‌الله محلاتی یکی از راویانی است که در خاطرات خود به دو دیدار امام خمینی و آیت‌الله کاشانی اشاره کرده و درباره آخرین دیدار آن‌ها می‌گوید: «وقتی آیت‌الله کاشانی بیمار بود در خانه‌ای در دزاشیب استراحت می‌کردند و امام تهران بودند، من با ماشین یکی از رفقا رفتیم امام را سوار کردیم، بردیم دیدن مرحوم آیت‌الله کاشانی. وقتی رفتیم ایشان روی تختخواب خوابیده بود.  


🔹امام پای تخت نشستند، دست مرحوم آیت‌الله کاشانی را گرفتند، آستینشان را بالا زدند و دستشان را مدتی نگه ‌داشتند و برای آیت‌الله کاشانی دعا خواندند. آیت‌الله کاشانی به همان لهجه‌ خودشان خطاب به امام فرمودند می‌دانید که من اهل تملق نیستم. به جدم قسم شما خیرالموجودین و امید ملت هستید. شما را در بین مراجع از همه بهتر می‌دانم و این اعتقاد من است. خلاصه قریب به این مضمون مرحوم آیت‌الله کاشانی مطالبی بیان فرمودند.»
=== دیدار خمینی و کاشانی ===
روح‌الله خمینی، همواره از شیخ فضل‌الله نوری و ابوالقاسم کاشانی در سخنرانی‌های خود تعریف می‌کرد و آنها را الگوی خود می‌دانست.


شیخ فضل‌الله محلاتی، درباره آخرین دیدار آن‌ها می‌گوید:  <blockquote>«وقتی آیت‌الله کاشانی بیمار بود در خانه‌ای در دزاشیب استراحت می‌کردند و امام تهران بودند، من با ماشین یکی از رفقا رفتیم امام را سوار کردیم، بردیم دیدن مرحوم آیت‌الله کاشانی. وقتی رفتیم ایشان روی تختخواب خوابیده بود. امام پای تخت نشستند، دست مرحوم آیت‌الله کاشانی را گرفتند، آستینشان را بالا زدند و دستشان را مدتی نگه ‌داشتند و برای آیت‌الله کاشانی دعا خواندند. آیت‌الله کاشانی به همان لهجه‌ خودشان خطاب به امام فرمودند می‌دانید که من اهل تملق نیستم. به جدم قسم شما خیرالموجودین و امید ملت هستید. شما را در بین مراجع از همه بهتر می‌دانم و این اعتقاد من است. خلاصه قریب به این مضمون مرحوم آیت‌الله کاشانی مطالبی بیان فرمودند.» </blockquote>





نسخهٔ کنونی تا ‏۸ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۹:۵۲

سیدابوالقاسم کاشانی، (زاده‌ی ۲۸ آبان ۱۲۶۴ تهران درگذشت ۲۳ اسفند ۱۳۴۰ تهران)، از روحانیون موثر در تاریخ معاصر ایران فرزند سیدمصطفی کاشانی، روحانی مرجع

سیدابوالقاسم کاشانی
ابوالقاسم کاشانی ۲.JPG
زادروز۲۸ آبان ۱۲۶۴
تهران
درگذشت۲۳ اسفند ۱۳۴۰
تهران
علت مرگسکته قلبی
محل زندگینجف و تهران
ملیتایرانی
تحصیلاتحوزوی
سال‌های فعالیت۱۹۱۹ تا ۱۹۵۶
شناخته‌شده برایمردم ایران و عراق
نقش‌های برجستهمشارکت در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲
تأثیرپذیرفتگانگروه فدائیان اسلام
مکتببنیادگرایی اسلامی
والدینسیدمصطفی کاشانی

ابوالقاسم کاشانی تحصیلات مقدماتی خود را در تهران گذراند و در ۱۶ سالگی به همراه پدرش به سفر حج رفت و پس از آن عازم عتبات در عراق شد در همین سفر او برای تحصیلات مذهبی مقیم نجف اشرف شد.

سیدابوالقاسم کاشانی شاگرد میرزاحسین خلیل تهرانی و آخوند خراسانی بود. او ضمن ۹ سال اقامت در نجف از طرف سیدابوالحسن اصفهانی به درجه‌ی اجتهاد رسید.

اما محمود کاشانی با نقل خاطره‌ای از پدر خودش اجتهاد او را نفی می‌کند:

«من در شرایطی بودم که از بسیاری از شهرهای ایران مثل قم، کاشان، اصفهان و دیگر شهرها به من مراجعه و درخواست می‌کردند که رساله بدهم ولی چون من احساس می‌کردم که با انگلیسی‌ها نبردی در پیش داریم و اگر من در عرصه مرجعیت وارد شوم، از آن عرصه دور خواهم شد، بنابراین از مرجعیت چشم‌پوشی کردم.»

پس از حمله‌ی انگلستان به عراق در جنگ جهانی اول و اشغال بصره، کاشانی به همراه عده‌ای دیگر فتوای جهاد علیه انگلستان داد و خود نیز به عضویت کمیته‌ی عالی جنگ در آمد. اما سرانجام این کمیته و عراق تسلیم نیروهای انگلیس شدند. کمیسر عالی جنگ انگلستان خواستار تسلیم سران مقاومت و کاشانی بود که وی مخفی شد و دولت انگلیس حکم اعدام وی را صادر کرد. پس از این شرایط کاشانی با لباس مبدل کردی در دی ۱۲۹۹ وارد ایران شد و ۳۰ بهمن ۱۲۹۹ به تهران رسید. در ابتدای ورود به هواداری از رضاخان پرداخت و به همین سبب به نمایندگی مجلس موسسان رسید و در ۲۱ آذر ۱۳۰۴ به پایان سلسله قاجار و آغاز حکومت پهلوی رای داد. پس از ترور محمدرضا شاه دستگیر و به قلعه‌ی فلک‌الافلاک فرستاده شد. سپس به لبنان تبعید شد و دوباره با پادرمیانی دکتر محمد مصدق از طریق حسن‌علی منصور نخست‌وزیر وقت در ۲۰ خرداد ۱۳۲۹ به ایران بازگشت.

تا قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۰ کمابیش با مصدق همراهی می‌کرد اما پس از قیام ۳۰ تیر یکسره به سمت دربار متمایل شد. کاشانی و پسرانش سعی در بکارگیری عوامل خود در ارگان‌های دولتی در دوران مصدق داشتند تا جایی‌که ۱۵۰۰ توصیه‌نامه از کاشانی و فرزندانش در وزارتخانه‌های دکتر مصدق جمع شد و به دست دکتر مصدق رسید که همین موضوع زمینه اختلافات و تشدید آن شد.

کاشانی پس از دستگیری مصدق و کودتای ۲۸ مرداد، در جراید و روزنامه‌ها مصدق را خائن و مستحق مرگ خواند و سرنوشت او را نشانه‌ی عدل الهی دانست.

کاشانی سال ۱۳۴۰ برای درمان بیماری پروستات خود به آلمان رفت اما معالجات ثمربخش نبود و او در مراجعت به ایران در ۲۳ اسفند ۱۳۴۰ در منزل خود درگذشت و در حرم حضرت عبدالعظیم به خاک سپرده شد.

گاهشمار زندگی ابوالقاسم کاشانی

سیدابوالقاسم کاشانی، یکی از روحانیون و فعالان سیاسی مؤثر در تاریخ معاصر ایران بود. وی در سال ۱۲۶۴ شمسی در تهران به دنیا آمد و در خانواده‌ای مذهبی بزرگ شد. پدرش، آیت‌الله سیدمصطفی کاشانی، از مراجع تهران بود.

ابوالقاسم کاشانی تحصیلات مقدماتی خود را در تهران گذراند و در ۱۶ سالگی به همراه پدرش به سفر حج رفت و پس از آن عازم عتبات در عراق شد در همین سفر او برای تحصیلات مذهبی مقیم نجف اشرف شد.

سیدابوالقاسم کاشانی شاگرد میرزاحسین خلیل تهرانی و آخوند خراسانی بود. او ضمن ۹ سال اقامت در نجف بنا به قولی از طرف سیدابوالحسن اصفهانی به درجه‌ی اجتهاد رسید.

اما محمود کاشانی با نقل خاطره‌ای از پدر خودش اجتهاد او را نفی می‌کند:

«من در شرایطی بودم که از بسیاری از شهرهای ایران مثل قم، کاشان، اصفهان و دیگر شهرها به من مراجعه و درخواست می‌کردند که رساله بدهم ولی چون من احساس می‌کردم که با انگلیسی‌ها نبردی در پیش داریم و اگر من در عرصه مرجعیت وارد شوم، از آن عرصه دور خواهم شد، بنابراین از مرجعیت چشم‌پوشی کردم.»

پس از حمله‌ی انگلستان به عراق در جنگ جهانی اول و اشغال بصره کاشانی به همراه عده‌ای دیگر فتوای جهاد علیه انگلستان داد و خود نیز به عضویت کمیته‌ی عالی جنگ در آمد. اما سرانجام این کمیته و عراق تسلیم نیروهای انگلیس شدند. کمیسر عالی جنگ انگلستان خواستار تسلیم سران مقاومت و کاشانی بود که وی مخفی شد و دولت انگلیس حکم اعدام وی را صادر کرد. پس از این شرایط کاشانی با لباس مبدل کردی در دی ۱۲۹۹ وارد ایران شد و ۳۰ بهمن ۱۲۹۹ به تهران رسید. در ابتدای ورود به هواداری از رضاخان پرداخت و به همین سبب به نمایندگی مجلس موسسان رسید و در ۲۱ آذر ۱۳۰۴ به پایان سلسله قاجار و آغاز حکومت پهلوی رای داد. با توجه به تمایل رضاخان به آلمان هیتلری کاشانی نیز در همین راستا به فعالیت پرداخت و به عضویت شبکه مخفی آلمان در ایران در آمد، تا اینکه از طرف دولت انگلیس به عنوان ستون پنجم آلمان به همراه ۱۶۴نفر دیگر در گلابدره شمیران بازداشت و به زندانی در کرمانشاه منتقل شد.

در چهاردهمین دوره‌ی مجلس شورای ملی نامش از لیست حذف شد و خودش به زندان روس‌ها در رشت منتقل شد. سال ۱۳۲۴ در حبس خانگی تهران بود و در سال ۱۳۲۵ مسبب درگیری با حزب توده شناخته شد و به خمین تبعید شد.

در دی ماه ۱۳۲۵ با نامه‌نگاری با مصدق خواستار آزادی خود شد که با پادرمیانی مصدق قوام‌السلطنه او را رها کرد و همین موضوع زمینه همکاری وی با مصدق شد. وی سپس به نمایندگی مجلس شورا رسید و رهبری معنوی فدائیان اسلام را هم بعهده گرفت. حکم ارتداد و مهدور‌الدم بودن احمد کسروی توسط وی صادر شد. جمعیتی به نام مجمع مسلمانان مجاهد را در سال ۱۳۲۷ با شرکت محمود شروین و شمس قنات‌آبادی راه‌اندازی کرد. پس از ترور محمدرضا شاه دستگیر و به قلعه‌ی فلک‌الافلاک فرستاده شد. سپس به لبنان تبعید شد و دوباره با پادرمیانی دکتر محمد مصدق از طریق حسن‌علی منصور نخست‌وزیر وقت در ۲۰ خرداد ۱۳۲۹ به ایران بازگشت.

تا قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۰ کمابیش با مصدق همراهی می‌کرد اما پس از قیام ۳۰ تیر یکسره به سمت دربار متمایل شد. کاشانی و پسرانش سعی در بکارگیری عوامل خود در ارگان‌های دولتی در دوران مصدق داشتند تا جایی‌که ۱۵۰۰ توصیه‌نامه از کاشانی و فرزندانش در وزارتخانه‌های دکتر مصدق جمع شد و به دست دکتر مصدق رسید که همین موضوع زمینه اختلافات و تشدید آن شد.

کاشانی در یک غرور کاذب لقب «شیر پامنار» را که روزنامه انگلیسی تایمز لندن به وی داده بود را تبلیغ و ترویج می‌کرد و خود را رهبر مسلمانان جهان می‌نامید. با آشکار شدن اختلافات مصدق و کاشانی به خصوص بعد از عزل مصدق، دربار رابطه‌ی نزدیک و صمیمی با کاشانی برقرار کرد و کاشانی پس از دستگیری مصدق و کودتای ۲۸ مرداد، در جراید و روزنامه‌ها مصدق را خائن و مستحق مرگ خواند و سرنوشت او را نشانه‌ی عدل الهی دانست.

پس از نخست‌وزیری زاهدی، ابوالقاسم کاشانی خانه‌نشین شد و به بازی گرفته نمی‌شد. کاشانی نامه‌ای مخفیانه به دوایت آیزنهاور نوشت و در آن از وضع بد اقتصادی و بیکاری و فقدان آزادی بیان و زیر نظر پلیس بودن شکایت کرد و از اینکه آمریکا الگوی کشورهای امپریالیستی را دنبال نمی‌کند ابراز خرسندی کرد.[۱] کاشانی در همین دوران طی چند مصاحبه به زاهدی اعتراض کرد که باعث بازداشت مجددش گردید.

سال ۱۳۳۴ در مراسم درگذشت فرزند کاشانی، حسین علاء نخست‌وزیر مورد سوءقصد فدائیان اسلام واقع شد که نافرجام بود اما موجب اعدام سران این گروه از جمله نواب صفوی شد. روز پس از اعدام نواب صفوی، کاشانی بجرم مشارکت در قتل رزم‌آرا بازداشت گردید و پس از سه ماه با پادرمیانی حائری‌زاده و بروجردی و بهبهانی بطور مشروط آزاد شد.

کاشانی و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲

ابوالقاسم کاشانی، در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ فعالانه شرکت داشت و در برابر خدمات خود پول و امتیازاتی از سازمان سیا دریافت کرد. در سندی از کودتاچیان افشا شده که آخوند ابوالقاسم کاشانی و محمد بهبهانی مبلغ ۸۰۰ هزار ریال برای مشارکت در کودتا ار سیا دریافت کرده‌اند.

سایت بی‌بی‌سی فارسی با انتشار دو سند دست‌نویس که یکی صورت‌حساب‌های کودتای ۲۸ مرداد از میان اسناد اردشیر زاهدی فرزند سرلشکر فضل‌الله زاهدی عامل اصلی کودتا اهدایی به موسسه هوور دانشگاه استانفورد است این مطلب را افشا کرد.

طبق این اسناد کاشانی و بهبهانی ۸۰۰ هزار ریال و شعبان بی‌مخ‌ (جعفری) و لمپن‌های همراهش مانند طیب حاج‌رضایی ۲۰۰ هزار ریال دریافت کرده‌اند.

سهم وعاظ مختلف ۵۰۰ هزار ریال که به محمد‌تقی فلسفی محمدرضا پهلوی ۱۰ هزار تومان جداگانه پرداخته است. در این سند ثبت شد که توسط مساجد ۲۰ هزار تومان خرج شد.

کاشانی و لوئی هندرسون.jpg
کاشانی و لوئی هندرسون

همچنین این اسناد از توزیع ۱۵ تن کاغذ بین مطبوعات در سال‌های ۱۳۳۲ تا ۱۳۳۴ با هزینه ۳۰۰ هزار ریال حکایت دارند.

این مبالغ بجز انعام‌های مختلف است که از طرف دولت وقت پرداخت می‌شد.

سیدابوالقاسم کاشانی پس از کودتای ۲۸ مرداد تلگراف تبریکی به شاه فرستاد و بازگشت وی به قدرت را تبریک گفت. ۲ هفته بعد در مصاحبه با محسن مومن خبرنگار مقیم بغداد روزنامه مصری اخبار‌الیوم، اشتباه بزرگ مصدق را تلاش در جهت برقراری جمهوریت برشمرد و گفت:

«مصدق برای برقراری جمهوریت می‌کوشید. مصدق چهار ماه قبل می‌خواست که شاه را از ایران اخراج نماید ولی من نامه‌ای به شاه نوشته و از او خواستم که از مسافرت خودداری نماید و شاه هم موقتاً از فکر مسافرت منصرف شد. یک هفته قبل، مصدق شاه را مجبور کرد که ایران را ترک نماید اما شاه با عزت و محبوبیت چند روز بعد بازگشت.»

و در پاسخ سوال روزنامه‌‌ی مصری مبنی بر اینکه: آیا عقیده دارید مصدق مستحق همین سرنوشت بود؟ گفت:

«خداوند عادل است و آن جه امروز بر مصدق گذشته است نتیجه‌ی عدل خداوندی است.» «این مصدق راه را گم کرده و مستحق چنین عاقبتی بوده است. تمام هم و غم من این شده بود که مردم فریاد بزنند زنده‌باد مصدق، مصدق به من و کشورش خیانت کرد. طبق شرع شریف اسلامی مجازات کسی که در فرماندهی و نمایندگی کشورش خیانت کند مرگ است.»

سند درخواست کمک مالی کاشانی از آمریکا
سند درخواست کمک مالی کاشانی از آمریکا

«مصدق برای کشور کاری نکرد. نه یک خرابی را تعمیر کرد نه خیابانی را افتتاح کرد نه خزانه را نجات داد و نه ملت را متحد ساخت. حتی در مورد نفت که او ادعا داشت صاحب فکر ملی ساختن می‌باشد اگر این اتحادی که من در صفوف ملت بوجود آوردم نبود هرگز ملی نمی‌شد. او خیانت کرد. به من و کشور خیانت کرد. قبل از این که من با مصدق مخالفت کنم، ملت با او بود ولی پس از این که من با او مخالفت کردم ملت از دور او پراکنده شدند. مقام و کرسی صدارت مصدق را مسحور کرده بود. او دستخوش نوعی جنون شده بود.»


ترجمه این مصاحبه در کیهان ۱۷ شهریور ۱۳۳۲ منتشر شد.







بعد از این اظهارات، روزنامه های طرفدار دولت همراه با روزنامه های حزب توده به طور آشکار شروع به مخالفت های گسترده با وی برخاستند. این اختلاف نظرها سرانجام ائتلاف سیاسی بین گروه های مذهبی و جبهه ملی را بر هم زد. و اقدامات مصدق در خصوص رفراندم و انحلال مجلس هفدهم با واکنش شدید آیت الله کاشانی را در پی داشت و اعلامیه ای هم به همین مناسب صادر کرد و مصدق را فردی قدرت طلب نامید و هشدار داد «نخست وزیر راه را برای تحکیم دیکتاتوری و حکومت فردی و خودسری هموار می سازد و قصد دارد به زور سر نیزه رفراندم ترتیب دهد.» همچنین وی انحلال مجلس را خیانت و خلاف شرع اسلام دانست.

موضوع اختیارات و لوایح قانونی دکتر مصدق و همچنین شرح استعفای دکتر مصدق در سال 1331 در کتاب اختیارات، لوایح قانونی دکتر مصدق نوشته آقای مسعود کوهستانی نژاد به طور مفصل و جامع بر طبق مستندات تاریخی شرح داده شده است. پیشنهاد می شود این کتاب را مطالعه نمایید.

در برخی موارد، کاشانی به گروه‌هایی که مخالف سیاست‌های مصدق بودند، نزدیک شد. به عنوان مثال، در دوران‌هایی که فداییان اسلام و دیگر گروه‌های مذهبی و سیاسی به فعالیت‌های ضد دولتی پرداختند، کاشانی از آن‌ها حمایت کرد و این امر به شدت بر روابط میان او و مصدق تأثیر گذاشت.

سخنان برتولت برشت

مصدق پس از کودتا به زندان افتاد و کاشانی نیز به مرور از صحنه سیاسی کنار رفت. بعدها نیز از مصدق به نیکی و تاسف یاد کرد و در جلسه ای منزل دامادش آقای گرامی ضمن تمجید از دکتر مصدق و ذکر خدمات او گفت «تاکنون هیچ دولتی به اندازه دولت مصدق به این کشور خدمت نکرده ولی افسوس که در اواخر اطرافیان، او را منحرف نمودند.»



واقعیت این است که اختلافات میان کاشانی و مصدق، به ویژه در ماه‌های منتهی به کودتا، یکی از عوامل کلیدی در تضعیف جنبش ملی شدن نفت و بازگشت قدرت به محمدرضا شاه پهلوی بود. این کودتا نه تنها به سقوط دولت مصدق انجامید، بلکه نقش و جایگاه کاشانی را نیز در تاریخ سیاسی ایران به شدت تحت تأثیر قرار داد.

آیت‌الله کاشانی و فداییان اسلام‎

آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی و فداییان اسلام رابطه‌ای پیچیده و چندوجهی داشتند. فداییان اسلام، در دهه ۱۳۳۰ شمسی تحت رهبری نواب صفوی فعالیت می‌کردند و نقشی مهمی نیز در تحولات سیاسی و دینی آن دوره ایفا کردند. رابطه آیت‌الله کاشانی با این گروه و تاثیر آن‌ها بر فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی ایران، یکی از جنبه‌های برجسته تاریخ معاصر ایران است. آن‌ها به ویژه با اشخاص و گروه‌هایی که به نظرشان مخالف اصول اسلامی بودند، مقابله می‌کردند.

ارتباط فداییان اسلام با آیت‌الله کاشانی

آیت‌الله کاشانی در آغاز، به نوعی حمایت از فداییان اسلام داشت. او در دوره‌ای که این گروه در مبارزه با نفوذ خارجی و فساد داخلی فعال بود، به نوعی از فعالیت‌های آن‌ها پشتیبانی می‌کرد. فداییان اسلام در آن زمان به عنوان گروهی که در زمینه مبارزه با فساد و تلاش برای حفظ اصول اسلامی فعالیت می‌کرد، نظر آیت‌الله کاشانی را جلب کرده بودند. با گذشت زمان، رابطه آیت‌الله کاشانی و فداییان اسلام دچار تیره‌گی شد. اختلافات میان کاشانی و فداییان اسلام به ویژه به دلیل روش‌های متفاوت در پیگیری اهداف سیاسی و مذهبی بود. فداییان اسلام به فعالیت‌های خشن و انقلابی تمایل داشتند، در حالی که آیت‌الله کاشانی بیشتر به سیاست‌های مذهبی و ملی‌گرایانه تمایل داشت و به دنبال حفظ وحدت ملی و دینی بود.

هرچند کاشانی به طور مستقیم به فداییان اسلام دستور نداده بود، اما تأثیرات متقابل میان آن‌ها و فعالیت‌های سیاسی کاشانی در این دوره وجود داشت. فداییان اسلام به عنوان یک نیروی مذهبی و انقلابی، در برخی مواقع به عنوان پشتیبان کاشانی در مواجهه با فشارهای داخلی و خارجی عمل کردند. اما این رابطه به دلیل اختلافات فکری و سیاسی به سرعت دچار تنش شد. در برخی از مواقع، فداییان اسلام از حمایت آیت‌الله کاشانی در مبارزات سیاسی خود بهره‌برداری کردند. آن‌ها به طور فعال در مبارزات علیه استبداد شاه و فساد دولتی مشارکت داشتند و در این راستا، از نفوذ کاشانی و دیگر روحانیون برجسته استفاده کردند.

رابطه آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی و فداییان اسلام به دلیل تفاوت‌های دیدگاه و روش‌های عملیاتی آن‌ها، پیچیده و چندلایه بود. در حالی که کاشانی در برخی مواقع از فعالیت‌های مذهبی و انقلابی فداییان اسلام پشتیبانی کرد، اختلافات فکری و سیاسی به تدریج به تیرگی این رابطه انجامید. فداییان اسلام با روش‌های انقلابی و خشن خود، و کاشانی با رویکردهای مذهبی و ملی‌گرایانه، هر دو در تحولات سیاسی ایران آن دوره نقش داشتند، اما همزمان با وجود اختلافات و تنش‌های متعدد، نتوانستند به طور کامل با یکدیگر هماهنگ شوند.

نامه‌های آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی به دکتر محمد مصدق

نامه‌های آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی به دکتر محمد مصدق بخشی مهم از تاریخ سیاسی ایران در دوران ملی شدن نفت و پیش از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ هستند. این نامه‌ها نشان‌دهنده روابط پیچیده و در حال تغییر میان این دو شخصیت برجسته و همچنین نگرانی‌ها و توصیه‌های آیت‌الله کاشانی در مورد وضعیت سیاسی و اقتصادی کشور بودند.

آیت‌الله کاشانی در نامه‌های خود به دکتر مصدق، بارها توصیه‌ها و هشدارهایی درباره مسائل مختلف سیاسی، اقتصادی و امنیتی کشور ارائه داد. او به ویژه نسبت به تهدیدات داخلی و خارجی نسبت به دولت مصدق هشدار می‌داد و از مصدق می‌خواست که اقدامات قاطعی برای مقابله با این تهدیدات انجام دهد.

کاشانی در برخی از نامه‌های خود به مصدق، انتقادات خود را نسبت به سیاست‌های اقتصادی و داخلی دولت مصدق بیان کرد. او به ویژه به کاهش بودجه نظامی و مشکلات اقتصادی کشور انتقاد داشت و معتقد بود که این سیاست‌ها باعث تضعیف موقعیت دولت و ایجاد زمینه‌های مساعد برای کودتا خواهد شد.

در دوره‌های مختلف، نامه‌های کاشانی نشان‌دهنده تغییرات در سطح حمایت و انتقاد او از مصدق بودند. در حالی که در ابتدا کاشانی به شدت از دولت مصدق پشتیبانی می‌کرد، به تدریج به دلیل اختلافات سیاسی و مدیریتی، از حمایت خود فاصله گرفت. این تغییرات در نامه‌های او به وضوح قابل مشاهده است.

آیت‌الله کاشانی در نامه‌های خود به مصدق، به اهمیت جلب حمایت عمومی و بسیج مردم برای تقویت دولت و مقابله با فشارهای داخلی و خارجی تأکید می‌کرد. او معتقد بود که حمایت مردمی می‌تواند به تثبیت موقعیت دولت و مقاومت در برابر تهدیدات کمک کند.

نامه‌های آیت‌الله کاشانی به دکتر محمد مصدق نشان‌دهنده عمق و پیچیدگی روابط میان این دو شخصیت و تأثیرات آنها بر تحولات سیاسی ایران در آن دوران است. این نامه‌ها همچنین به وضوح نشان می‌دهند که اختلافات و نگرانی‌های کاشانی در مورد وضعیت سیاسی و اقتصادی کشور چگونه به تدریج به تضعیف دولت مصدق و ایجاد زمینه‌های سقوط دولت مصدق کمک کردند.


مرگ سیدابوالقاسم کاشانی

پس از کودتای ۲۸ مرداد، آیت‌الله کاشانی به تدریج از عرصه سیاسی کنار رفت و به فعالیت‌های مذهبی خود ادامه داد. کاشانی سال ۱۳۴۰ برای درمان بیماری پروستات خود به آلمان رفت اما معالجات ثمربخش نبود و او در مراجعت به ایران در اسفند ۱۳۴۰ در منزل خود درگذشت و در حرم حضرت عبدالعظیم به خاک سپرده شد.

دیدار خمینی و کاشانی

روح‌الله خمینی، همواره از شیخ فضل‌الله نوری و ابوالقاسم کاشانی در سخنرانی‌های خود تعریف می‌کرد و آنها را الگوی خود می‌دانست.

شیخ فضل‌الله محلاتی، درباره آخرین دیدار آن‌ها می‌گوید:

«وقتی آیت‌الله کاشانی بیمار بود در خانه‌ای در دزاشیب استراحت می‌کردند و امام تهران بودند، من با ماشین یکی از رفقا رفتیم امام را سوار کردیم، بردیم دیدن مرحوم آیت‌الله کاشانی. وقتی رفتیم ایشان روی تختخواب خوابیده بود. امام پای تخت نشستند، دست مرحوم آیت‌الله کاشانی را گرفتند، آستینشان را بالا زدند و دستشان را مدتی نگه ‌داشتند و برای آیت‌الله کاشانی دعا خواندند. آیت‌الله کاشانی به همان لهجه‌ خودشان خطاب به امام فرمودند می‌دانید که من اهل تملق نیستم. به جدم قسم شما خیرالموجودین و امید ملت هستید. شما را در بین مراجع از همه بهتر می‌دانم و این اعتقاد من است. خلاصه قریب به این مضمون مرحوم آیت‌الله کاشانی مطالبی بیان فرمودند.»


منابع