عباس مدرسیفر: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «عباس مدرسی فر (متولد ۱۳۱۷ در تهران- در گذشته در ۲۹ شهریور۱۴۰۰ در آلبانی)با ۶۰...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۱۰ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
عباس مدرسی فر (متولد ۱۳۱۷ در تهران- در گذشته در ۲۹ شهریور۱۴۰۰ در آلبانی)با ۶۰ سال سابقه مبارزاتی از قدیمیترین کادرهای سازمان مجاهدین و عضو شورای ملی مقاومت ایران بود. عباس مدرسی | {{جعبه اطلاعات سیاستمدار | ||
| نام = عباس مدرسیفر | |||
| تصویر = عباس مدرسی فر.png |360 px | |||
| معروف به = حاج عباس | |||
| زادروز = ۱۳۱۷ | |||
| شهر تولد = تهران | |||
| کشور تولد = ایران | |||
| تاریخ مرگ = ۲۹ شهریور۱۴۰۰ | |||
| شهر مرگ = تیرانا | |||
| کشور مرگ = آلبانی | |||
| فرزندان = آذر | |||
| تحصیلات = دیپلم | |||
| دین = اسلام | |||
| حزب سیاسی = سازمان مجاهدین خلق ایران | |||
| سمت = | |||
| فعالیتها = ۱۳۴۱ تا۱۳۵۱ فعالیت سیاسی مستقل -فعایت در مؤتلفه-۱۳۵۱ عضویت در سازمان مجاهدین خلق ایران | |||
}} | |||
عباس مدرسی فر (متولد ۱۳۱۷ در تهران- در گذشته در ۲۹ شهریور۱۴۰۰ در آلبانی) با ۶۰ سال سابقه مبارزاتی از قدیمیترین کادرهای سازمان مجاهدین و عضو شورای ملی مقاومت ایران بود. عباس مدرسی پیش از آشنایی با سازمان مجاهدین خلق وارد فعالیت سیاسی شد. او در سال ۱۳۴۱ با گروه مؤتلفه و افرادی چون اسدالله لاجوردی و عسگراولادی آشنا شد. عباس مدرسی در سال۱۳۴۳ در پرونده حسنعلی منصور نخستوزیر شاه دستگیر و بهحبس ابد محکوم گردید. وی پس از مدتی از افکار و مواضع خمینی و اعضای مؤتلفه که با ساواک همکاری میکردند، دلسرد شد تا اینکه در سال۱۳۵۱ در زندان قصر با مجاهدین آشنا گشت. عباس مدرسی پس از آشنایی با مجاهدین خط مشی سیاسی خود را تغییر داده و بهطور حرفهیی به آنها پیوست. عباس مدرسی پس از ۱۴ سال زندان در آبان ۱۳۵۷ در جریان اوجگیری تظاهرات مردمی از زندان آزاد شد. او در اوایل انقلاب از طرف افرادی چون ابوالقاسم سرحدیزاده (وزیرکار)، عسکراولادی و دیگران که به مناصب و مدارج بالای حکومتی منصوب شده بودند بارها دعوت به همکاری شد اما نپذیرفت. پس از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ عباس مدرسی هم چون دیگر مجاهدین به زندگی مخفی رویآورد و در مقاومت مسلحانه علیه رژیم آخوندی شرکت کرد. عباس مدرسیفر در سال ۱۳۶۱ به منطقهمرزی رفته و عملیات مختلف ارتش آزادیبخش چون عملیات آفتاب، چلچراغ و فروغ جاویدان حضور داشت. عباس مدرسی فر پس از مهاجرت مجاهدین خلق از عراق به آلبانی، به همراه مجاهدین به این کشور رفت و در ۲۹ شهریور ۱۴۰۰ در بیمارستان در سن ۸۳ سالگی درگذشت. او پیش از درگذشت خود در مصاحبههای مختلف تجارب مبارزاتی و تاریخی ۶ دهه مبارزهی خود را بیان کرده است.<ref>[https://www.youtube.com/watch?v=Xd6dp3vXIPQ مجاهد عباس مدرسی فر جاودانه شد]</ref> | |||
== آغاز فعالیت سیاسی == | |||
عباس مدرسیفر در خانوادهای مذهبی به دنیا آمد. دغدغههای سیاسی عباس مدرسیفر با [[کودتای ۲۸ مرداد]] علیه [[دکتر محمد مصدق]] آغاز شد. عباس مدرسیفر واقعه ۲۸ مرداد را زخمی توصیف میکند که تا پایان عمر التیام نیافت. عباس مدرسی فر در سال ۱۳۴۱ در بازار تهران با گروه مؤتلفه آشنا شد. او در سال۱۳۴۳ در پرونده حسنعلی منصور نخستوزیر شاه دستگیر و بهحبس ابد محکوم گردید. او در این رابطه میگوید:<blockquote>«برای من ۲۸ مرداد یک ضربه ای بود. با اینکه حالا سنم ۱۴–۱۵ سال بیشتر نبود؛ ولی خوب اینکه فهمیدیم مصدق مثلا در اثر یک کودتا، کودتای ارتجاعی استعماری ساقط بشه خیلی برا من سخت بود دیگه هیچ وقت یادم نمی رفت هیچ وقت هم حل نشد این به قول معروف این زخم هیچ وقت التیام پیدا نکرد …</blockquote>عباس مدرسی به مدت ۳ سال با دیگر اعضای مؤتلفه در زندان قصر تهران به سر برد و سپس به این دلیل که چون برخی از همراهانش حاضر به هیچگونه همکاری نشد به کرمانشاه تبعید گشت. او در کرمانشاه از خمینی رویگردان شد. عباس مدرسیفر در این رابطه میگوید: | |||
«خب حالا آمدیم در کرمانشاه چند سال گذشت ببینیم که نقاط ضعف ما چی بود. اشکالات ما چی بود که به جایی نرسید. دیدیم خمینی که ما دنبالش بودیم آدم با صلاحیتی نبود… اون تغییری که توی زندان کرمانشاه بود این بود که دیگه خمینی رو ولش کردیم. به قول معروف پشت کردیم بهش. گفتیم برو پی کارت…» | |||
عباس مدرسیفر پس از چهار سال و نیم به زندان قصر تهران بازگشت. بازگشت او با دستگیری مجاهدین همزمان بود. او در زندان با مجاهدین خلق آشنا شد.<blockquote></blockquote> | |||
== پیوستن به مجاهدین خلق == | |||
=== سخنان عباس مدرسی === | |||
عباس مدرسی فر پس در تاریخ ۱۱ تیرماه ۱۳۵۱ از کرمانشاه به زندان قصر تهران بازگشت. او پس از بازگشت به زندان قصر با مجاهدین خلق آشنا شد که در زمان غیبت وی دستگیر شده بودند. عباس مدرسی در زندان قصر به مجاهدین پیوست. او در زندان در ارتباط با افرادی چون موسیخیابانی، مسعود رجوی و… قرار گرفته و به شدت از آنها تأثیر پذیرفت. | |||
وی در بخشهای مصاحبههای خود در این رابطه میگوید:<blockquote>«شهریور ۵۰ مجاهدین دستگیر شدن من تقریبا یک سال بعد تیرماه ۵۱ برگشتم از زندان کرمانشاه به زندان قصر تو تهران. اومدم دیدم که این زندان زندان دیگری است… اون دوستان قبلی مون از اینکه من برگشتم خوشحال بودن، بعدا فهمیدن که من با خمینی سر و کاری ندارم؛ که از این البته خوششون نمی اومد… حرفی نداشتن که به من بزنن. سطحشون معلوم بود چی بود. افرادی مثل عسکر اولادی، لاجوردی و مهدی عراقی و … من دنبال یه چیز جدیدی بودم که جواب منو بده. مبارزه انقلاب، تشکیلات، سازماندهی، همین چیزی که مجاهدین میگن ایدئولوژی. یعنی یه جهان بینی داشته باشیم که جواب بده»</blockquote>عباس مدرسیفر در زندان از اعضای مؤتلفه فاصله گرفت. وی در این رابطه میگوید:<blockquote>«وقتی از تبعید برگشتم ۱۱ تیرماه ۱۳۵۱ بود ۴ سال و نیم در زندان کرمانشاه بودم. برای معالجه آمدم تهران و زندان قصر که قبلش هم ۳ سال اونجا بودم و دنبال این بودم که زودتر زندانو تموم کنم برم. حالا اومدم کسانی رو می دیدم که دانشگاه رفتهاند، مبارز هستند. توی زندان هم ۲۴ ساعتشون مبارزه است. . اون روزی رو که رسیدم به مجاهدین احساس می کنم خدا بهشتو آورده اینجا من دنبال تئوری مبارزه بودم ما که خبر نداشتم همینطوری راه افتادیم دنبال خمینی اما اینکه نشد مبارزه ! فهمیدیم مبارزه اینیه که مجاهدین می کنن»</blockquote> | |||
== عباس مدرسیفر پس از انقلاب == | |||
عباس مدرسیفر پس از ۱۴ سال در آبان ۱۳۵۷ از زندان آزاد شد. اغلب اعضای مؤتلفه پیش از آن با «شاهشاها سپاس» و درخواست عفو از زندان آزاد شده بودند. پس از آزادی عباس مدرسیفر آنها مجددا برای جذب وی اقدام کردند اما ناموفق ماندند. در آن زمان افرادی پایینتر از او در مؤتلفه مانند ابوالقاسم سرحدی زاده به وزارت کار رسیده بودند. | |||
عباس مدرسیفر پس از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ به زندگی مخفی روی آورد و فرماندهی چندین پایگاه و خانهی تیمی مجاهدین را در مقاطع مختلف بر عهده داشت. او از جمله توانست در یک درگیری مسلحانه هنگامی که یکی از خانههای تیمی به محاصره درآمده بود، محاصره را شکسته و از محل خارج شود. | |||
عباس مدرسی فر پس از آن به منطقه مرزی رفته و تا لحظه خروج مجاهدین از عراق در قرارگاههای ارتش آزادیبخش مواضع مسئولیت مختلفی را بر عهده داشت. | |||
عباس مدرسیفر در طول حیات خود در مصاحبههای مختلف با سیمای آزادی تجارب مبارزاتی شصت سالهی خود را بیان کرده که بارها از این تلویزیون پخش شده است.<ref>[https://www.youtube.com/watch?v=MP6pIkMQqt8 قصههای مقاومت- قسمت اول]</ref> | |||
== سخنان عباس مدرسیفر == | |||
عباس مدرسیفر در مصاحبهای در مورد مفهوم مبارزه میگوید:<blockquote>«من فکر می کنم کسی که انگیزه مبارزه داشته باشد حالا چه با شاه چه با شیخ، زیاد دنبال بهانه نیست. مبارزه برای آدمی که اهل مبارزه است جزئی از زندگی اوست. جزئی از نفس کشیدن اوست. جزئی از حیات اوست. اینطور نیست که بگوید من مبارزه ای می کنم پس چیزی هم باید به من بدهند. مبارزه اجر و پاداش نمیخواهد. به کسی برای مبارزه پاداش نمیدهند… مثلا اگر فرد اعتقاد مذهبی داره امام حسین میگوید ان الحیات عقیدة و جهاد! از نظر امام حسین حیات یعنی زندگی انسانی. زندگی انسانی عبارت از دو عنصر حیات و جهاد است. پیچیده نیست. ساده است می بینیم کسانی که دنبال یک زندگی انسانی میگردند به زندگی معمول راضی نمیشوند. زندگی بالاتری را میخواهند. در چنین شرایطی زندگی معمولی یعنی تابع حکم قدرت شدن. می بینیم که چه جنایتهایی میکنند. جنایتهای که هیچ کسی هیچ انسانی زیر بار آن نمیرود. حتی کسانی که به زندگی معمول تن دادند قطعاً از این زندگی راضی نیستند بلکه دنبال زندگی برتر و انسانی هستند.»<ref>[https://www.spreaker.com/user/radiomojahed/g_108 قصه های مقاومت- عباس مدرسی فر- قسمت چهارم]</ref></blockquote> | |||
== درگذشت عباس مدرسیفر == | |||
[[پرونده:عباس مدرسی فر حاج عباس.JPG|جایگزین=عباس مدرسی فر (حاج عباس)|بندانگشتی|عباس مدرسی فر (حاج عباس)]] | |||
عباس مدرسیفر در سال ۱۳۹۵ به آلبانی رفت و پنج سال بعد در شرایطی که با بيماري سرطان دست و پنجه نرم ميكرد، در بیمارستانی در این کشور درگذشت. یکی از همراهان وی در آخرین روزهای حیات عباس مدرسی فر در مورد سوالی که پرستار بیمارستان از وی پرسیده بود میگوید:<blockquote>«در آخرین روزهای حیات این قهرمان این افتخار را داشتم که در ای سی یو به دفعات کنارش باشم. یک پرستار بیمارستان به من گفت: از او سوال کن چیزی نیاز دارد؟ درد دارد؟ در چه وضعیتی است؟ </blockquote><blockquote>همین را از عباس قهرمان پرسیدم. او با سختی و بهشکل مقطع این چند جمله بیان کرد:</blockquote><blockquote>«به او بگو: من شخصا هیچ دردی ندارم و چیزی برای خودم هم نمیخواهم، درد من بی عدالتی و فقدان آزادی مردم ایران است».</blockquote> | |||
== پیام تسلیت مریم رجوی == | |||
<blockquote>مریم رجوی پس از درگذشت عباس مدرسیفر درگذشت او را طی پیامی چنین تسلیت گفت:</blockquote><blockquote>«یار دیرین و ۵۰ سالة مسعود، برادر بزرگوار و گرانقدرم، مجاهد کبیر عباس مدرسیفر، با ۶۰سال سابقه مبارزاتی در برابر شاه و شیخ رستگار و جاودانه شد. از نوجوانی در زمان مصدق در گیر و دار مسایل سیاسی شده بود تا ۲۰ سال بعد که مجاهدین و مسعود را در زندان پیدا کرد. </blockquote><blockquote>درود به این رادمرد نستوه و استوار؛ با طولانی ترین سابقه رزم و پایداری در برابر دو دیکتاتوری، که از سال ۴۱ در بازار تهران در آن شرایط مه آلود سیاسی و مبارزاتی در طلب آزادی و سعادت مردم و میهنش به پاخاست و دو سال بعد به زندانهای شاه افتاد. ۸سال بعد روحیه رزمنده و شورشگرش با عبور از بسا موانع او را در سال ۱۳۵۱ به مجاهدین و مکتب صدق و فدای حنیف پیوند داد و از آن پس در وفا و یاری با مسعود، پنجاه سال را در هفت وادی رنج و شکنجه و زندان بسر کرد. در رزم و جنگ بی امان با ارتجاع خمینی و استبداد دینی درصفوف مجاهدین و ارتش آزادی و شورای ملی مقاومت ایران …</blockquote><blockquote>به راستی که او از پرافتخارترین مجاهدان و پر سابقه ترین و مبارزترین رجال سیاسی تاریخ معاصر ایران است.</blockquote><blockquote>از ویژگیهای برجسته او این بود که مانند مجاهدان صدر اسلام و صدر مشروطه و مجاهدان بنیانگذار، بسیار متواضع، سرزنده، با ظرفیت و منشا امید، نور و نگاه به آینده روشن بود. از ۱۳۶۳ بسیاری صحنه ها و آزمایشات و بزنگاهها را بیاد دارم که در آنها هر بار بدون اندکی تردید و تأخیر یکبار دیگر مسعود را انتخاب میکرد. مسعود هم به راستی شیفته و ارادتمند او و صراحت و یکرنگی اش بود. اگر در جایی و کسی ایرادی میدید با هیچکس تعارف نداشت و آنرا بیان میکرد. روش و مشی او مایهگذاری و کار و زحمت و پرداخت بی چشمداشت بود. قبل از به قدرت رسیدن خمینی مؤتلفه در زندان همگی از مجاهدین با تأکید و غلظت بسیار ابراز هواداری میکردند. اما مسعود میگفت تنها کسی که از آنها مجاهد شد و برای مجاهدین باقی ماند این عباس بود. مرد خلوص و ایمان و پیوسته پر نشاط و جانفشان… مدرس ایستادگی و رادمردی و مجاهدت. </blockquote><blockquote>خوشا به سعادتش که قدرتپرستان و مرتجعان خمینیصفت را قاطعانه طرد کرد، در پرشکوهترین نبردهای مقاومت برای سرنگونی دشمنترین دشمن مردم ایران جنگید و شرافت و بزرگمنشی را بهکمال رساند. </blockquote><blockquote>این مجاهد صدیق و والا اکنون بهدیار رفیق اعلی پرکشیده و قرین رستگاری و سرفرازی است، اما سفر آزادی و راه درخشانی که رهرو نستوهش بود، ادامه دارد و رهروان مصمم و خستگیناپذیر مقصد پرشکوهی را که عباس مدرسی فر در پیاش بود، بهواقعیت خواهند رساند.</blockquote><blockquote>سلام بر او که با ایمان و ارادتی خالصانه، وصیت نامه اش را با کلامی از مولای متقیان علی علیه السلام درباره انسانهای والایی بهپایان برده است که خود در زمرة مصادیق آنها بود: آنها که کتاب آفرینش بهوجودشان برپاست، آنها که بهاحکام خدایی قیام میکنند، امیدوارتری از امید آنها نیست و بیمناکتری از آنچه در بیم آنند، وجود ندارد. </blockquote><blockquote>به مسئول شورا و اعضای شورا، به بستگان و نزدیکان و همچنین به یارانش بخصوص در بازار تهران و به همرزمان مجاهدش در اشرف ۳ که مجاهد صدیق عباس مدرسی فر در آنها زنده و خروشان است، تسلیت میگویم. </blockquote><blockquote>نام او و مجاهدت پیگیر و خللناپذیرش که با دوری جستن بیامان از پلیدیهای زمانه ممتاز میشود، الهام بخش رزم آوران و شورشگرانی است که برای آزادی ایران بپا خاسته اند.» </blockquote> | |||
== منابع == | |||
<blockquote></blockquote><span dir="RTL"></span> | |||
<references /> |
نسخهٔ کنونی تا ۱ اکتبر ۲۰۲۱، ساعت ۲۰:۴۴
عباس مدرسی فر (متولد ۱۳۱۷ در تهران- در گذشته در ۲۹ شهریور۱۴۰۰ در آلبانی) با ۶۰ سال سابقه مبارزاتی از قدیمیترین کادرهای سازمان مجاهدین و عضو شورای ملی مقاومت ایران بود. عباس مدرسی پیش از آشنایی با سازمان مجاهدین خلق وارد فعالیت سیاسی شد. او در سال ۱۳۴۱ با گروه مؤتلفه و افرادی چون اسدالله لاجوردی و عسگراولادی آشنا شد. عباس مدرسی در سال۱۳۴۳ در پرونده حسنعلی منصور نخستوزیر شاه دستگیر و بهحبس ابد محکوم گردید. وی پس از مدتی از افکار و مواضع خمینی و اعضای مؤتلفه که با ساواک همکاری میکردند، دلسرد شد تا اینکه در سال۱۳۵۱ در زندان قصر با مجاهدین آشنا گشت. عباس مدرسی پس از آشنایی با مجاهدین خط مشی سیاسی خود را تغییر داده و بهطور حرفهیی به آنها پیوست. عباس مدرسی پس از ۱۴ سال زندان در آبان ۱۳۵۷ در جریان اوجگیری تظاهرات مردمی از زندان آزاد شد. او در اوایل انقلاب از طرف افرادی چون ابوالقاسم سرحدیزاده (وزیرکار)، عسکراولادی و دیگران که به مناصب و مدارج بالای حکومتی منصوب شده بودند بارها دعوت به همکاری شد اما نپذیرفت. پس از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ عباس مدرسی هم چون دیگر مجاهدین به زندگی مخفی رویآورد و در مقاومت مسلحانه علیه رژیم آخوندی شرکت کرد. عباس مدرسیفر در سال ۱۳۶۱ به منطقهمرزی رفته و عملیات مختلف ارتش آزادیبخش چون عملیات آفتاب، چلچراغ و فروغ جاویدان حضور داشت. عباس مدرسی فر پس از مهاجرت مجاهدین خلق از عراق به آلبانی، به همراه مجاهدین به این کشور رفت و در ۲۹ شهریور ۱۴۰۰ در بیمارستان در سن ۸۳ سالگی درگذشت. او پیش از درگذشت خود در مصاحبههای مختلف تجارب مبارزاتی و تاریخی ۶ دهه مبارزهی خود را بیان کرده است.[۱]
آغاز فعالیت سیاسی
عباس مدرسیفر در خانوادهای مذهبی به دنیا آمد. دغدغههای سیاسی عباس مدرسیفر با کودتای ۲۸ مرداد علیه دکتر محمد مصدق آغاز شد. عباس مدرسیفر واقعه ۲۸ مرداد را زخمی توصیف میکند که تا پایان عمر التیام نیافت. عباس مدرسی فر در سال ۱۳۴۱ در بازار تهران با گروه مؤتلفه آشنا شد. او در سال۱۳۴۳ در پرونده حسنعلی منصور نخستوزیر شاه دستگیر و بهحبس ابد محکوم گردید. او در این رابطه میگوید:
«برای من ۲۸ مرداد یک ضربه ای بود. با اینکه حالا سنم ۱۴–۱۵ سال بیشتر نبود؛ ولی خوب اینکه فهمیدیم مصدق مثلا در اثر یک کودتا، کودتای ارتجاعی استعماری ساقط بشه خیلی برا من سخت بود دیگه هیچ وقت یادم نمی رفت هیچ وقت هم حل نشد این به قول معروف این زخم هیچ وقت التیام پیدا نکرد …
عباس مدرسی به مدت ۳ سال با دیگر اعضای مؤتلفه در زندان قصر تهران به سر برد و سپس به این دلیل که چون برخی از همراهانش حاضر به هیچگونه همکاری نشد به کرمانشاه تبعید گشت. او در کرمانشاه از خمینی رویگردان شد. عباس مدرسیفر در این رابطه میگوید:
«خب حالا آمدیم در کرمانشاه چند سال گذشت ببینیم که نقاط ضعف ما چی بود. اشکالات ما چی بود که به جایی نرسید. دیدیم خمینی که ما دنبالش بودیم آدم با صلاحیتی نبود… اون تغییری که توی زندان کرمانشاه بود این بود که دیگه خمینی رو ولش کردیم. به قول معروف پشت کردیم بهش. گفتیم برو پی کارت…»
عباس مدرسیفر پس از چهار سال و نیم به زندان قصر تهران بازگشت. بازگشت او با دستگیری مجاهدین همزمان بود. او در زندان با مجاهدین خلق آشنا شد.
پیوستن به مجاهدین خلق
سخنان عباس مدرسی
عباس مدرسی فر پس در تاریخ ۱۱ تیرماه ۱۳۵۱ از کرمانشاه به زندان قصر تهران بازگشت. او پس از بازگشت به زندان قصر با مجاهدین خلق آشنا شد که در زمان غیبت وی دستگیر شده بودند. عباس مدرسی در زندان قصر به مجاهدین پیوست. او در زندان در ارتباط با افرادی چون موسیخیابانی، مسعود رجوی و… قرار گرفته و به شدت از آنها تأثیر پذیرفت.
وی در بخشهای مصاحبههای خود در این رابطه میگوید:
«شهریور ۵۰ مجاهدین دستگیر شدن من تقریبا یک سال بعد تیرماه ۵۱ برگشتم از زندان کرمانشاه به زندان قصر تو تهران. اومدم دیدم که این زندان زندان دیگری است… اون دوستان قبلی مون از اینکه من برگشتم خوشحال بودن، بعدا فهمیدن که من با خمینی سر و کاری ندارم؛ که از این البته خوششون نمی اومد… حرفی نداشتن که به من بزنن. سطحشون معلوم بود چی بود. افرادی مثل عسکر اولادی، لاجوردی و مهدی عراقی و … من دنبال یه چیز جدیدی بودم که جواب منو بده. مبارزه انقلاب، تشکیلات، سازماندهی، همین چیزی که مجاهدین میگن ایدئولوژی. یعنی یه جهان بینی داشته باشیم که جواب بده»
عباس مدرسیفر در زندان از اعضای مؤتلفه فاصله گرفت. وی در این رابطه میگوید:
«وقتی از تبعید برگشتم ۱۱ تیرماه ۱۳۵۱ بود ۴ سال و نیم در زندان کرمانشاه بودم. برای معالجه آمدم تهران و زندان قصر که قبلش هم ۳ سال اونجا بودم و دنبال این بودم که زودتر زندانو تموم کنم برم. حالا اومدم کسانی رو می دیدم که دانشگاه رفتهاند، مبارز هستند. توی زندان هم ۲۴ ساعتشون مبارزه است. . اون روزی رو که رسیدم به مجاهدین احساس می کنم خدا بهشتو آورده اینجا من دنبال تئوری مبارزه بودم ما که خبر نداشتم همینطوری راه افتادیم دنبال خمینی اما اینکه نشد مبارزه ! فهمیدیم مبارزه اینیه که مجاهدین می کنن»
عباس مدرسیفر پس از انقلاب
عباس مدرسیفر پس از ۱۴ سال در آبان ۱۳۵۷ از زندان آزاد شد. اغلب اعضای مؤتلفه پیش از آن با «شاهشاها سپاس» و درخواست عفو از زندان آزاد شده بودند. پس از آزادی عباس مدرسیفر آنها مجددا برای جذب وی اقدام کردند اما ناموفق ماندند. در آن زمان افرادی پایینتر از او در مؤتلفه مانند ابوالقاسم سرحدی زاده به وزارت کار رسیده بودند.
عباس مدرسیفر پس از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ به زندگی مخفی روی آورد و فرماندهی چندین پایگاه و خانهی تیمی مجاهدین را در مقاطع مختلف بر عهده داشت. او از جمله توانست در یک درگیری مسلحانه هنگامی که یکی از خانههای تیمی به محاصره درآمده بود، محاصره را شکسته و از محل خارج شود.
عباس مدرسی فر پس از آن به منطقه مرزی رفته و تا لحظه خروج مجاهدین از عراق در قرارگاههای ارتش آزادیبخش مواضع مسئولیت مختلفی را بر عهده داشت.
عباس مدرسیفر در طول حیات خود در مصاحبههای مختلف با سیمای آزادی تجارب مبارزاتی شصت سالهی خود را بیان کرده که بارها از این تلویزیون پخش شده است.[۲]
سخنان عباس مدرسیفر
عباس مدرسیفر در مصاحبهای در مورد مفهوم مبارزه میگوید:
«من فکر می کنم کسی که انگیزه مبارزه داشته باشد حالا چه با شاه چه با شیخ، زیاد دنبال بهانه نیست. مبارزه برای آدمی که اهل مبارزه است جزئی از زندگی اوست. جزئی از نفس کشیدن اوست. جزئی از حیات اوست. اینطور نیست که بگوید من مبارزه ای می کنم پس چیزی هم باید به من بدهند. مبارزه اجر و پاداش نمیخواهد. به کسی برای مبارزه پاداش نمیدهند… مثلا اگر فرد اعتقاد مذهبی داره امام حسین میگوید ان الحیات عقیدة و جهاد! از نظر امام حسین حیات یعنی زندگی انسانی. زندگی انسانی عبارت از دو عنصر حیات و جهاد است. پیچیده نیست. ساده است می بینیم کسانی که دنبال یک زندگی انسانی میگردند به زندگی معمول راضی نمیشوند. زندگی بالاتری را میخواهند. در چنین شرایطی زندگی معمولی یعنی تابع حکم قدرت شدن. می بینیم که چه جنایتهایی میکنند. جنایتهای که هیچ کسی هیچ انسانی زیر بار آن نمیرود. حتی کسانی که به زندگی معمول تن دادند قطعاً از این زندگی راضی نیستند بلکه دنبال زندگی برتر و انسانی هستند.»[۳]
درگذشت عباس مدرسیفر
عباس مدرسیفر در سال ۱۳۹۵ به آلبانی رفت و پنج سال بعد در شرایطی که با بيماري سرطان دست و پنجه نرم ميكرد، در بیمارستانی در این کشور درگذشت. یکی از همراهان وی در آخرین روزهای حیات عباس مدرسی فر در مورد سوالی که پرستار بیمارستان از وی پرسیده بود میگوید:
«در آخرین روزهای حیات این قهرمان این افتخار را داشتم که در ای سی یو به دفعات کنارش باشم. یک پرستار بیمارستان به من گفت: از او سوال کن چیزی نیاز دارد؟ درد دارد؟ در چه وضعیتی است؟
همین را از عباس قهرمان پرسیدم. او با سختی و بهشکل مقطع این چند جمله بیان کرد:
«به او بگو: من شخصا هیچ دردی ندارم و چیزی برای خودم هم نمیخواهم، درد من بی عدالتی و فقدان آزادی مردم ایران است».
پیام تسلیت مریم رجوی
مریم رجوی پس از درگذشت عباس مدرسیفر درگذشت او را طی پیامی چنین تسلیت گفت:
«یار دیرین و ۵۰ سالة مسعود، برادر بزرگوار و گرانقدرم، مجاهد کبیر عباس مدرسیفر، با ۶۰سال سابقه مبارزاتی در برابر شاه و شیخ رستگار و جاودانه شد. از نوجوانی در زمان مصدق در گیر و دار مسایل سیاسی شده بود تا ۲۰ سال بعد که مجاهدین و مسعود را در زندان پیدا کرد.
درود به این رادمرد نستوه و استوار؛ با طولانی ترین سابقه رزم و پایداری در برابر دو دیکتاتوری، که از سال ۴۱ در بازار تهران در آن شرایط مه آلود سیاسی و مبارزاتی در طلب آزادی و سعادت مردم و میهنش به پاخاست و دو سال بعد به زندانهای شاه افتاد. ۸سال بعد روحیه رزمنده و شورشگرش با عبور از بسا موانع او را در سال ۱۳۵۱ به مجاهدین و مکتب صدق و فدای حنیف پیوند داد و از آن پس در وفا و یاری با مسعود، پنجاه سال را در هفت وادی رنج و شکنجه و زندان بسر کرد. در رزم و جنگ بی امان با ارتجاع خمینی و استبداد دینی درصفوف مجاهدین و ارتش آزادی و شورای ملی مقاومت ایران …
به راستی که او از پرافتخارترین مجاهدان و پر سابقه ترین و مبارزترین رجال سیاسی تاریخ معاصر ایران است.
از ویژگیهای برجسته او این بود که مانند مجاهدان صدر اسلام و صدر مشروطه و مجاهدان بنیانگذار، بسیار متواضع، سرزنده، با ظرفیت و منشا امید، نور و نگاه به آینده روشن بود. از ۱۳۶۳ بسیاری صحنه ها و آزمایشات و بزنگاهها را بیاد دارم که در آنها هر بار بدون اندکی تردید و تأخیر یکبار دیگر مسعود را انتخاب میکرد. مسعود هم به راستی شیفته و ارادتمند او و صراحت و یکرنگی اش بود. اگر در جایی و کسی ایرادی میدید با هیچکس تعارف نداشت و آنرا بیان میکرد. روش و مشی او مایهگذاری و کار و زحمت و پرداخت بی چشمداشت بود. قبل از به قدرت رسیدن خمینی مؤتلفه در زندان همگی از مجاهدین با تأکید و غلظت بسیار ابراز هواداری میکردند. اما مسعود میگفت تنها کسی که از آنها مجاهد شد و برای مجاهدین باقی ماند این عباس بود. مرد خلوص و ایمان و پیوسته پر نشاط و جانفشان… مدرس ایستادگی و رادمردی و مجاهدت.
خوشا به سعادتش که قدرتپرستان و مرتجعان خمینیصفت را قاطعانه طرد کرد، در پرشکوهترین نبردهای مقاومت برای سرنگونی دشمنترین دشمن مردم ایران جنگید و شرافت و بزرگمنشی را بهکمال رساند.
این مجاهد صدیق و والا اکنون بهدیار رفیق اعلی پرکشیده و قرین رستگاری و سرفرازی است، اما سفر آزادی و راه درخشانی که رهرو نستوهش بود، ادامه دارد و رهروان مصمم و خستگیناپذیر مقصد پرشکوهی را که عباس مدرسی فر در پیاش بود، بهواقعیت خواهند رساند.
سلام بر او که با ایمان و ارادتی خالصانه، وصیت نامه اش را با کلامی از مولای متقیان علی علیه السلام درباره انسانهای والایی بهپایان برده است که خود در زمرة مصادیق آنها بود: آنها که کتاب آفرینش بهوجودشان برپاست، آنها که بهاحکام خدایی قیام میکنند، امیدوارتری از امید آنها نیست و بیمناکتری از آنچه در بیم آنند، وجود ندارد.
به مسئول شورا و اعضای شورا، به بستگان و نزدیکان و همچنین به یارانش بخصوص در بازار تهران و به همرزمان مجاهدش در اشرف ۳ که مجاهد صدیق عباس مدرسی فر در آنها زنده و خروشان است، تسلیت میگویم.
نام او و مجاهدت پیگیر و خللناپذیرش که با دوری جستن بیامان از پلیدیهای زمانه ممتاز میشود، الهام بخش رزم آوران و شورشگرانی است که برای آزادی ایران بپا خاسته اند.»
منابع