کاربر:Safa/1صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲۰۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
'''مبارزه طبقاتی،''' مبارزه‌ای است که میان دو طبقه‌ی استثمارگر و  استثمارشونده رخ می‌دهد. این مبارزه خصلت آشتی‌ناپذیری میان این دو طبقه را بیان می‌کند. مبارزه طبقاتی از دوران برده‌داری تا فئودالیزم (ارباب و رعیتی) و تا دوران سرمایه‌داری عظیم‌ترین نیروی متخاصم موجود در جامعه را به نمایش می‌گذارد. مبارزه طبقاتی بسیار پیش از مارکسیسم وجود داشته و جامعه‌شناسان در مورد آن سخن گفته‌اند. حتی تحلیل‌گران بورژوایی آن را تأیید می‌کنند اما تئوری علمی مبارزه‌ی طبقاتی توسط کارل مارکس و فردریک انگلس تدوین شده و اهمیت آن بیان شد. آن‌ها نشان دادند که مبارزه طبقاتی، نزاع و کشمکش بین طبقات مختلف اجتماعی است که منافع متضادی دارند و معتقد بودند که تاریخ جوامع بشری، تاریخ مبارزه طبقاتی است.


'''رفراندوم جمهوری اسلامی'''  یا همه پرسی جمهوری اسلامی پس از پیروزی [[انقلاب ضد سلطنتی ایران|انقلاب ضد سلطنتی]]  ایران در روزهای ۱۰ و ۱۱ فروردین ۱۳۵۸ در سراسر ایران برگزار شد و طبق نتایج اعلام شده‌ی آن ۹۸.۲ از واجدان شرایط شرکت در  این رفراندوم با دادن رای «آری»، با برقراری حکومت جمهوری اسلامی موافقت کردند.
در این دیدگاه، جوامع به دو طبقه اصلی تقسیم می‌شوند: طبقه استثمارگر (مانند سرمایه‌داران) و طبقه استثمارشونده (مانند کارگران). این مبارزه در طول تاریخ به اشکال مختلفی مانند برده‌داری، فئودالیسم و سرمایه‌داری دیده شده است.


در روز ۱۲ فروردین نتایج رفراندوم (Referendum) جمهوری اسلامی اعلام شد و [[روح‌الله خمینی|خمینی]] حکومت جمهوری‌اسلامی را اعلام کرد، این‌گونه بود که این روز را روز جمهوری اسلامی نامیدند.  
هدف نهایی مبارزه طبقاتی در نظریه مارکسیستی، رسیدن به جامعه‌ای بدون طبقات است که در آن همه افراد برابر باشند و استثمار از بین برود.


در رفراندوم جمهوری اسلامی، برگه رای، دو قسمت داشت. این برگه شامل نیمه «آری» -به رنگ سبز- و نیمه «نه» -به رنگ قرمز- بود  روی برگه رفراندوم جمهوری اسلامی نوشته شده بود: «بسمه تعالی، دولت موقت انقلاب اسلامی، وزارت کشور، تعرفه انتخابات رفراندوم، تغییر رژیم سابق به جمهوری اسلامی، که قانون اساسی آن از تصویب ملّت خواهد گذشت.» رای‌دهندگان، در روز رفراندوم می‌بایست بخش موردنظر خود را از برگه جدا می‌کردند و در صندوق رای می‌انداختند و می‌توانستد قسمت دیگر را با خود ببرند.
== طبقات اجتماعی ==
طبقات اجتماعی گروه‌بندی‌هایی از عوامل اجتماعی به شمار می‌روند که عمدتا به وسیله‌ی جایگاهشان در روند تولید، یعنی در حوزه‌ی اقتصادی، تعریف می‌شوند. جایگاه اقتصادی عوامل اجتماعی مهم‌ترین نقش را در تعیین طبقات اجتماعی دارند اما کافی نیستند. از نظر تفکر مارکسیسم اگر چه اقتصاد در شکل‌بندی اجتماعی نقش تعیین کننده دارد اما سیاست و ایدئولوژی نیز در جایگاه روبنا نقش بسیار مهمی را ایفا می‌کنند.<ref>طبقات در سرمایه‌داری- نیکلاس پولانزاس</ref>


بر مبنای اعلامیه دولت موقت، در رفراندوم برگزار شده، ۲۰ میلیون و ۲۸۸ هزار تن (۹۸ و دو دهم درصد آراء) به حذف سلطنت و برقراری جمهوری اسلامی «بله» گفتند. پس از مطرح شدن ایده‌ی انجام رفراندوم، اعضای دولت موقت، افزودن کلمه دموکراتیک به عبارت جمهوری اسلامی را پیشنهاد کردند اما این ایده با مخالفت جدی خمینی مواجه شد. خمینی شدیدا با عبارت دموکراتیک اسلامی به مخالفت برخاست و آن را نشانی از نفوذ غرب و غرب‌زدگی دانست. او گفت: فقط جمهوری اسلامی، نه یک کلمه زیاد و نه یک کلمه کم.
=== فاصله طبقاتی ===
فاصله طبقاتی به تفاوت‌های اقتصادی و اجتماعی میان گروه‌های مختلف در یک جامعه اشاره دارد. این فاصله معمولاً بر اساس میزان درآمد، ثروت، تحصیلات، و شغل افراد تعیین می‌شود. در جوامع مختلف، فاصله طبقاتی می‌تواند به شکل‌های مختلفی بروز کند و تأثیرات گسترده‌ای بر زندگی افراد داشته باشد.


مطهری نیز با اضافه کردن مفهوم دموکراتیک به «جمهوری اسلامی» موافق نبود و در این باره گفت: «.. در عبارت جمهوری دموکراتیک اسلامی، کلمه دموکراتیک حشو و زاید است»
به طور کلی، فاصله طبقاتی به سه دسته اصلی تقسیم می‌شود:


ابراهیم یزدی می‌گوید که در زمان برگزاری همه پرسی، برخی بر این نظر بودند که باید همه‌ی گزینه‌های پیشنهادی، در پرسش‌نامه وارد شود،
# '''طبقه بالا''': شامل افراد ثروتمند، تاجران، کارفرمایان، و مدیران اجرایی.
# '''طبقه متوسط''': شامل کارمندان، معلمان، پزشکان، و کارکنان حرفه‌ای.
# طبقه پایین: شامل کارگران یدی، کارکنان خدماتی، پیشخدمت‌ها
# طبقه محروم یا زیر خط فقر


ولی شورای انقلاب و خمینی که تصمیم گیرنده اصلی و نهایی بودند، تصمیم گرفتند تنها دربارهٔ جمهوری اسلامی از مردم سؤال شود<ref>[https://www.bbc.com/persian/iran-47059848 بی بی سی فارسی ۱۲ بهمن ۱۳۹۷]</ref><blockquote>عبدالکریم لاهیجی می‌گوید: «امری که در آنروز انجام گرفت بیشتر مشخصه‌های یک بیعت از مردم را داشت تا برگزاری یک همه‌پرسی؛ ...هرگز آن‌‌چه در ایران انجام شد را نمی‌‌توان رفراندوم نامید. آن چیزی است که در اصطلاح غربی به آن «plebiscite» می‌‌گویند. یعنی حکومتی که بر مردم کشور مستولی است، رأی مثبت مردم را بخواهد. یعنی به اصطلاح گذشته مردم با او «بیعت» کنند. حاکمان ایران آن زمان که در پی یک انقلاب به حکومت رسیدند و خود را وارث نظام سلطنت مشروطه می‌‌دانستند، هرگز از مردم نپرسیدند که شما می‌‌خواهید چه نظامی جانشین آن نظام باشد، بلکه نظام را تعیین کردند و بعد از مردم پرسیدند که آیا شما این نظام را می‌‌خواهید یا نظام گذشته را؟»<ref>[https://www.dw.com/fa-ir/%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%DA%A9%D8%B1%DB%8C%D9%85-%D9%84%D8%A7%D9%87%DB%8C%D8%AC%DB%8C-%DB%B1%DB%B2-%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%B1%D8%AF%DB%8C%D9%86-%D9%86%D9%87-%D8%B1%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%85-%DA%A9%D9%87-%D8%A8%DB%8C% سایت دویچه وله اول آوریل ۲۰۱۰]</ref></blockquote>آن‌چه این رفراندوم را زیر سوال می‌برد این بود که از مردم در مورد این‌که چه نوع حکومتی می‌خواهند سوالی پرسیده نمی‌شد، بلکه نوع حکومت تعیین شده بود  و مردم مخیر بودند آن‌را بپذیرند یا به استمرار حکومت قبلی رضایت بدهند. به این ترتیب رأی منفی به جمهوری اسلامی به منزله‌ی تأیید حکومت سابق بود. این موضوع با مخالفت بسیاری از جریانات سیاسی و روشنفکران مواجه شد. سازمان مجاهدین خلق به نحوه‌ی برگزاری این رفراندوم اعتراض کرد و از دولت خواست مشخص کند، حکومتی جدید با نام جمهوری اسلامی که قرار است در مقابل نظام سلطنتی به مورد رأی گذاشته شود چه ماهیتی دارد و برنامه‌های آن چیست.
این فاصله می‌تواند منجر به نابرابری‌های اجتماعی و اقتصادی شود که تأثیرات منفی بر جامعه دارد، از جمله کاهش فرصت‌های برابر و افزایش تنش‌های اجتماعی.


== تعریف رفراندوم ==
== تاریخچه طبقات اجتماعی ==
رفراندوم به معنی مراجعه به آراء و افکار عمومی برای رد و قبول یک امر است.  <ref>فرهنگ فارسی معین</ref>واژه رﻓﺮاﻧﺪوم Referendum از واژه To Refer ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻲ «رﺟﻮع ﻛﺮدن و ﻣﺮاﺟﻌﻪ ﻛﺮدن» گرفته ﺷﺪه و منظور ﻣﺮاﺟﻌﻪ ﻛﺮدن ﺑﻪ آراء عمومی ﻣﺮدم ﻳﻚ ﻛﺸﻮر ﺑه وﺳﻴﻠﻪ ﻫﻤﻪ ﭘﺮسی در ﻣﻮاردی اﺳﺖ ﻛﻪ ﺣﻜﻮﻣﺘی ﺧﻮد ﻗﺎدر ﺑﻪ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﮔﻴﺮی ﻧﻴﺴﺖ و از این‌رو آن را ﺑﻪ رای ﻣﺮدم واﮔﺬار می‌کند.<ref name=":1">[https://news.gooya.com/politics/archives/images/0401514-Esmail-Nooriala-Referandum-and-elections.pdf مقاله معناهای دوگانه انتخابات اسماعیل نوری علاء]</ref>
کتاب ماتریالیسم تاریخی با این جملات شروع می‌شود که: تمام تاریخ چیزی جز مبارزه‌ی طبقاتی نیست.
=== تفاوت رفراندوم و همه پرسی تغییر حکومت ===
Plebiscite  به معنی ﻫﻤﻪ ﭘﺮسی ﺑﺮاي ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻗﺪرت ﺳﻠﻄﻪ ﺣﻜﻮﻣﺖ، از رﻳﺸﻪ رومی Plebs ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻲ «ﻣﺮدم ﻋﺎدی» ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪه اﺳﺖ. Plebiscite ﻛﻢ و ﺑﻴﺶ از ﺟﻬﺖ ﻣﻔﻬﻮم ﺑﺎ رﻓﺮاﻧﺪوم از ﻳﻚ ﺧﺎﻧﻮاده اﺳﺖ.<ref name=":1" />


اصل همه پرسی باید در قانون اساسی مصوب به عنوان یکی از سرچشمه‌های قانون‌گذاری شناخته شود تا بتوان از آن برای اخذ تصمیم استفاده کرد.
و آن به ۵ دوره تقسیم می‌شود.


اصل ومنطق هر رفراندومی ایجاب می کند که مردم آن سرزمین حق گزینش از بین گزینه‌های مختلف را داشته باشند. اما خمینی در تز ولایت‌فقیه خود در مورد ضرورت تشکیل حکومت اسلامی می گوید:
۱ـ دوره‌ی کمون اولیه


«اکنون که شخص معینی از طرف خدای تبارک و تعالی برای احراز امر حکومت در دوره غیبت (امام دوازدهم شیعیان) تعیین نشده، اگر فرد لایقی که دارای این دو خصلت (علم به قانون و عدالت) باشد بپا خاست و تشکیل حکومت داد، همان ولایتی را که حضرت رسول در امر امور جامعه داشت، دارا می‌باشد و بر مردم لازم است که از او اطاعت کنند.»
۲ـ دوره‌ی برده‌داری


از نظر خمینی، حکومت اسلامی مشیّت الهی و ولی‌فقیه نماینده خدا بر روی زمین است. در تئوری ولایت فقیه که خمینی خود واضع آن است، ولی فقیه نیازی به رای مردم و رفراندوم ندارد و همه‌پرسی از دید وی تنها به معنای بیعت مردم است.
۳ـ دوره‌ی فئودالی


== پیشینه‌ی رفراندوم جمهوری اسلامی ==
۴ـ دوره‌ی سرمایه‌داری
خمینی چهار روز بعد از ورود به تهران یعنی در ۱۶ بهمن ۱۳۵۷ مهندس مهدی بازرگان را به عنوان نخست وزیر دولت موقت انتخاب کرد. خمینی طی حکمی نوشت:


«ما به‌واسطه اتکاء به این آرای عمومی که شما آلان می‌بیند و دیدید تا کنون که آراء عمومی با ماست و ما را به‌عنوان رسالت فرمایید یا به رهبری همهٴ قبول دارند از این جهت ما یک دولتی را معرفی می‌کنیم رئیس دولتی را معرفی می‌کنیم موقتاً دولتی تشکیل بدد که هم به این آشفتگیها خاتمه بدد و هم یک مسأله مهمی که مجلس مؤسسان است، انتخابات مجلس مؤسسان را درست کند و مقدمات او را درست کند و مجلس مؤسسان تأسیس بشد و همین‌طور مجلس انتخابات هم درست بشد لهذا ما دولت موقت را تعیین کردیم و از خدای تبارک و تعالی می‌خوام که توفیق بدد به آقای مهندس بازرگان که این مأموریت را به وجه احسن انجام بدهد»
۵ـ دوران سوسیالیسم


روز بعد همین حکم منتشر شد و در آن خمینی با خطاب قرار دادن بازرگان گفت:
پیش از ظهور انسان نئاندرتال، انسان‌ها به صورت گروه‌های بزرگ و گله‌وار می‌زیستند. در واقع رشد ناچیز نیروهای مولد سبب وجود این گروه‌های گله‌وار بود. انسان‌ها ابتدایی‌ترین ابزارها را در اختیار داشتند و تنها از راه همبستگی با گروه‌های بزرگ انسانی بود که می‌توانستند وسایل زندگی خویش را فراهم سازند. هنگامی که شکار به منزله یگانه منبع معاش انسان به شمار می‌رفت، تلاش‌های مشترک زنان و مردان موفقیت بیشتری را تضمین می‌کرد. تنها در زندگی گروهی امکان داشت مهارت و تجارب که پایه تکامل تولید است، حفظ گشته و به نسل‌های بعدی انتقال یابد.<ref>نقل از مقاله تکامل اجتماعی ایران‌پدیا


«ترتیب ادارهٴ امور مملکت و خصوصاً انجام رفراندم و رجوع به آرای عمومی ملت درباره تغییر نظام سیاسی کشور به جمهوری اسلامی و تشکیل مجلس مؤسسان از منتخبان مردم جهت تصویب قانون اساسی نظام جدید و انتخاب مجلس نمایندگان ملت بر طبق قانون اساسی جدید را بدهید».
</ref>


به این ترتیب دولت موقت مهندس مهدی بازرگان بر طبق حکم خمینی سه وظیفه‌ی انجام رفراندوم جمهوری اسلامی، تشکیل مجلس مؤسسان و تشکیل مجلس نمایندگان را به عهده داشت.
=== دوران کمون اولیه ===
در این دوران بدلیل ضرورت زندگی جمعی و مشارکت برابر در استفاده از امکانات جمعی، شرایط انباشت ثروت، مالکیت خصوصی و رشدِ هر گونه سلسه مراتب در میان گروه‌های اجتماعی فراهم نبود.


به این ترتیب می‌توان گفت خمینی پیش از سقوط شاه برگزاری رفراندومی که در آن مردم تنها یک گزینه پیش رو داشته باشند را در نظر داشت و پیش‌بینی کرده بود.
حدود ۱۰,۰۰۰ سال پیش، انقلابی از این سبک زندگی ”بدوی کمونیستی” به همراهِ اهلی کردن حیوانات و آغاز کشاورزی رخ داد.  


خمینی همچنین پس از گذشت دو هفته از انقلاب ۲۲ بهمن در رابطه با رفراندم گفت:
افزایش بازدهی کار به انسان فرصت داد تا نوع تازه‌ای از تولید را که مستلزم صرف وقت بیشتری بود، به وجود آورد. رشته تولیدی تازه، کشاورزی و دام‌پروری بود. این رشته هنگامی آغاز شد که بازدهی کار تا آن اندازه بود که بشر می‌توانست برای زمان درازی با محصولات دیگر و ذخایری که انبار کرده بود، زندگی کند تا غلات، به عمل آمده و حیوانات تولید مثل کنند. بعدها کشاورزی منبع اصلی تامین زندگی اکثریت قبایلی شد که در بین‌النهرین، دره نیل، مصر، فلسطین و ایران می‌زیستند.


«آنچه این‌جانب به آن رأی می‌دهم جمهوری اسلامی است... . نه یک کلمه زیاد و نه یک کلمه کم»!
برای نخستین بار ارزش افزوده‌ی پایدار بوجود آمد و طی صدها هزار سال طبقات بوجود آمدند. مالکان ارزش افزوده به ثروتمندان تبدیل شدند و آنان که این حق را نداشتند فقرای جامعه را تشکیل دادند.


صادق طباطبایی، برادر زن احمد خمینی، که از مجریان برگزاری رفراندوم جمهوری اسلامی بوده است در خاطرات خود می‌گوید: «۱۲ روز از پیروزی انقلاب نگذشته بود که مرحوم حاج احمد آقا خمینی گفتند، امام می‌گویند رفراندوم باید هرچه زودتر برگزار شود. من با آقای دکتر صدرحاج سید جوادی در وزارت کشور دیدار کردم و پیام امام را به ایشان دادم. وزیر کشور گفت ما الان تشکیلات سالم اداری در کشور نداریم. حتی پاسبان‌ها نه می‌توانند با لباس و اونیفورم سابق سرکار بروند و نه ابزار بی‌سیم و ماشین دارند، کلانتری‌ها هم اکثرا در روزهای آخر به شدت آسیب دیده است . در مراکز استان‌ها و شهرها هم استانداران و فرمانداران هنوز مستقر و مسلط به اوضاع نشده‌اند. انجام امر آقای خمینی چند ماهی فرصت نیاز دارد. من مطلب را به احمد آقا طی یک تماس تلفنی اطلاع دادم . کمی بعد ایشان تلفن کرد و گفت آقای خمینی می‌فرمایند، اگر کمی (سریع) بجنبید، این کار انجام می‌شود . ایشان گفتند این کار امکان‌پذیر است، شما بروید و کار را به سبک انجمن اسلامی در بیاورید.<ref>کتاب خاطرات سیاسی صادق طباطبایی نشر عروج ۱۳۸۷ جلد سوم</ref>
جامعه تقسیم شده به طبقات، نابرابری و بی‌عدالتی را سامانمند کرد، فرعون‌ها، امپراتورها، پادشاهان، سلاطین، پاپ‌ها، تزارها، روابط، و حامیانِ ”اشراف زاده”. در زیر این طبقه‌های حاکم برجوامع و اقتصاد، نزاعی طبقاتی همان‌طور که مارکس و انگلس توصیف می‌کنند «مبارزه‌ای بی‌وقفه، پنهان و آشکار بین انسان آزاد و برده، اشراف‌زاده و عامی، ارباب و رعیت، صاحب کار و کارگر، در یک کلام ستمگر و ستمدیده» بوجود آمد.


خمینی با حضور در دبیرستانی در قم در اسفند ماه ۱۳۵۷ گفت: <blockquote>«آنها که قلم های مسموم در دست گرفته‌اند و بر خلاف اسلام می‌نویسند و ملی و دموکراتیک و این حرف‌ها را به میان می‌آورند از آنها نپذیرید. ما اسلام را می‌خواهیم. ملت اسلام را می‌خواهد. آنها که کوشش دارند نهضت ما را تضعیف کنند، دولت ما را تضعیف کنند، تا به خیال آنها نتوانیم در رفراندوم موفق شویم خیال خامی به سر خودشان می‌پزند. ملت ما یکپارچه خواهان جمهوری اسلامی است. کمونیست‌ها هم باید جمهوری اسلامی بخواهند. اگر بخواهند برای این ملت کار کنند، استقلال کشور را می‌خواهند، آنکه علاقه به ملت دارد، اگر راست می‌گویند باید جمهوری اسلامی بخواهند.»<ref>روزنامه‌ی آیندگان اسفند ۱۳۵۷</ref></blockquote>
مارکس نخستین فردی نبود که اختلاف طبقاتی و نزاع موجود در جوامع بشری را مشاهده کرد، اما آنچه که او کشف کرد رابطه بین نزاع طبقاتی و «مراحل خاص و تاریخی در رشد و گسترش تولید» بود، که کلیدِ درک چگونگی و چرایی وقوع انقلاب بود.


=== '''سخنرانی خمينی در روز ۹ اسفند ۱۳۵۷'''  ===
خمینی در سخنرانی خود در روز ۹ اسفند ۱۳۵۷ مردم را به نفی عبارت دموکراتیک در نام حکومت تشویق کرد و گفت: 


<span dir="RTL"></span>


'''«'''آن چيز كه ملت ميخواهد جمهوری اسلامی است، نه جمهوری فقط، نه جمهوری دموكراتيك، نه جمهوری دموكراتيك اسلامی. آنچه از ملت ايران ميخواهم اين است كه بيدار باشيد... از كلمه دموكراتيك نترسيد، اين فُرمِ غربي است. ما فرمهای غربی را نمی‌پذيريم ... آنچه كه شما می‌خواهيد آن بايد بشود، نه آنچه كه آنهايی كه از اروپا و خارج آمده‌اند می‌خواهند؛ نه آنچه كه اعيان و اشراف می‌خواهند و نه آنچه كه حقوقدانان می‌خواهند...روزنامه‌ها خودشان را اصلاح كنند، خيانت نكنند به‌اسلام و مسلمين... تبليغات سوء را منعكس نكنند، توطئه‌ها را جلوگيری كنند...  وقتی رفراندوم اعلام شد راٌی من حكومت جمهوری است؛ جمهوری اسلامی است. هركس تبعيت از اسلام دارد جمهوری اسلامی بايد بخواهد...   از حوزه‌های علميه تجليل كنيد... اين حوزه‌های علميه است كه اسلام را تا به‌حال نگه‌داشت. اگر روحانيون نبودند از اسلام خبری نبود... از اينها پشتيباني کنید.»<ref>روزنامه‌ی کیهان ۱۲ اسفند ۱۳۵۷</ref>


== رفراندوم جمهوری اسلامی از دید مجاهدين  ==
سازمان مجاهدین سوال مطرح شده در رفراندوم را از از أساس نادرست برشمرد و در رابطه با نحوه برگزاری آن در نشریه... نوشت:<blockquote>«سوال مطروحه در رفراندم پيش بينی شده، تا آنجا كه به نظرخواهی در مورد سرنوشت رژيم سلطنتی و بود و نبود آن مربوط می‌شود اساساً بی‌مورد و منتفی است... زيرا اگر به گورسپردن لاشة سلطنت هنوز محل سؤال و ترديد باشد معلوم نيست كه به چه مجوزی و در كادر چه نظامی دولت مهندس بازرگان معرفی شده و به كار پرداخته است؟ البته اگر قبل از روی كار آمدن دولت مهندس بازرگان چنين سؤالی می‌شد، باز می‌شد محملی برای آن ساخت ولی اكنون مثل اين است كه كسی اول درب را باز كند و بعد اجازه ورود بگيرد! مگر خود آقا بارها و بارها در پاريس بر حقوق عموم طبقات و نيروهای مردم داير بر حق انتخاب و اظهار نظر آزاد همگان، تأكيد نكرده اند؟ پس چرا بايد طوری عمل شود كه انعكاس درستی نداشته و اين شبهه را ايجاد كند كه ما را فقط ميان رژيم سلطنتی و جمهوری اسلامی مخير كرده اند و لاغير. آيا ما دوست داريم كه بر فرض هم كه كسی با جمهوری اسلامی موافق نباشد، با دادن رأي مخالف به جانب رژيم طاغوتي سلطنتي گرويده و موافق آن قلمداد شود؟ يا اين كه معتقديم كه هركه با ما نيست ضد ما و عليه ماست؟ يا می‌خواهيم سايرين را وادار كنيم كه از ترس سلطنت، به اكراه و اجبار به جمهوری اسلامی رأی بدهند؟.... بنابراين به اعتقاد ما و بر حسب اين قاعده روشن و صريح اسلامی كه «هيچ گونه انتخاب و قرارداد و عقدی كه در آن اجبار روا شده و از ابراز تمايل و اراده آزاد افراد و گروه های انسانی به نحوی از انحاء ممانعت شده باشد، معتبر و اصيل نيست.از دولت آقای مهندس بازرگان تقاضا می كنيم ترتيبي اتخاذ نمايند كه امكان انتخاب آزاد هرشكل از حكومت برای هر فرد يا گروهی در نظرخواهی، وجود داشته باشد.»<ref name=":0">[https://iran-archive.com/sites/default/files/sanad/sazmane-mojahedin-bayanie-refrandom.pdf بیانیه مجاهدین در رابط با رفراندوم ۲۷ فروردین ۱۳۵۷]</ref></blockquote>مسعود رجوی در این رابطه گفت:


«تصويب آن در شكل رفراندوم پيش بينی شده از طرف دولت، از پيش محرز است اما ما می‌گوييم جمهوری اسلام بله، ولی سوء استفاده ارتجاعی از اسلام نه!»


=== بیانیه سازمان مجاهدین ===
[[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدين خلق ایران]] در برابر رفراندوم جمهوری اسلامی با انتشار بيانيه‌يی موضع‌گيری كرد و برنامه مرحله‌يی و انتظارات‌ حداقل خود را اعلام نمود.


از آن‌جا که تحریم رفراندوم در شکلی که ترتیب داده شده بود به منزله‌ی تأیید حکومت سلنطنتی بود که چند ماه بیشتر از سقوط آن گذشته بود، سازمان مجاهدین به این رفراندوم به صورت مشروط رأی «آری» داد.
نخست، شیوه باستانی، که در آن ”اربابان” به راستی مالک برده هایشان بودند و آن‌ها را در این اقتصادهای اکثراً زراعتی، که در آن تجارت نیز انجام می شد، استثمار می کردند، در نوعی از جوامع که به عنوان نمونه در روم و یونان باستان وجود داشت؛ دوم، شیوه فئودالی، نظام اقتصادی مبتنی بر کشاورزی پیشرفته‌تر و رایج، که در آن روابط اصلی بین اربابانی بود که مالک زمین هایی بودند که در آن رعیت ها هم برای آن‌ها کار می‌کردند و هم برای خودشان؛ شیوه ای از تولید که در بیشتر اروپا تا قرن هیجدم ادامه داشت. سوم، شیوه بورژوازی می باشد که در آن صنعت و تجارت غالب است و در آن سرمایه داران و کارگران مزدی طبقه های اصلیِ در حال ستیزهستند.


سازمان مجاهدین شروط معینی را تحت عنوان انتظارات مرحله‌ای از جمهوری اسلامی در بیانیه‌ای اعلام کرد:
* <blockquote>«انتظارات مرحله‌ای از جمهوری اسلامی»</blockquote>
* <blockquote>بنيان‌گذاری ارتش مردمی؛</blockquote>
* <blockquote>تضمين آزادی كامل مطبوعات، احزاب و اجتماعات سياسی با هر عقيده و مرام</blockquote>
* <blockquote> تأمين كامل حقوق سياسی و اجتماعی زنان فارغ از هر محدوديت استثماری طبقاتی</blockquote>
* <blockquote>رفع ستم مضاعف از همهٌ شاخه‌ها، تنوعات قومی و ملی وطنمان در كليه‌ی استانهای كشور و تأمين جميع حقوق و آزاديهای فرهنگی و سياسی برای آنها در چارچوب وحدت و يكپارچگي تجزيه‌ناپذير كل كشور</blockquote>
* <blockquote>(اصولاً به اعتقاد ما نحوه برخورد با مسأله ملیت‌ها یکی از اصلی‌ترین معیارهای سنجش اصالت و مشروعیت انقلابی و مردمی و توحیدی یک حکومت وحدت‌گرا و موحد اسلامی است. اگر چنان‌که در دوران علی علیه‌السلام دیده می‌شود هیچ شائبه استثماری و برتری‌جویی و ستم ملی در کار نباشد، اختلافات و تضادهای قومی و ملی(میان عرب و عجم یا میان ترک و کرد و امثالهم...) تدریجاً حل شده و به جانب وحدت میل خواهد نمود. حال این‌که هر گونه فقدان روحیه توحیدی و وحدت‌گرا که در چشم‌داشت‌های طبقاتی تجسم می‌یابد مسأله را لاینحل ساخته و به سمت تعارض و قهر خواهد راند. همان چشم‌داشت‌های استثماری که جامعه را به طبقات متخاصم و ناسازگار تقسیم می‌کند.</blockquote>
* <blockquote>در همین‌جا باید توجه مبرم مردم قهرمان‌مان در کردستان و به‌ویژه توجه مبارزان و روشنفکران دلیر آن سامان را چنان‌که خود نیز می‌دانند مجدداً به این نکته حیاتی جلب نمود که بایستی در مسیر مبارزات عادلانه خود یک‌دم از پیوند ریشه‌یی میان ناسیونالیسم انقلابی و ترقی‌خواه کرد با ناسیونالیسم کل خلق قهرمان ایران غفلت نورزند.)</blockquote>
* <blockquote> ‌‌استقلال كامل دانشگاه‌ها و مدارس عالی و اداره ی آن‌ها تحت نظر شورای دانشگاه با مشورت دانشجويان و كارمندان</blockquote>
* <blockquote>لغو كليه مقررات ضدكارگری و تدوين قانون جديد كار با نظر خود كارگران</blockquote>
* <blockquote>دهقانان محروم ايران به‌هيچ مرجع دولتی بدهكاری ندارند</blockquote>
* <blockquote> اعمال حق كامل حاكميت ملی بر جميع منابع ملی و به‌ويژه نفت و ابطال كليه‌ی قراردادهای ننگين استعماری در اين رابطه</blockquote>
* <blockquote>قطع هرگونه تحميل دولتی و شهرداری‌ها به‌بازاريان و اصناف و كمك به‌ احيای بازار و صنايع ملی</blockquote>
* <blockquote>تأمين كامل معيشت، مسكن و تحصيلات كارمندان جزء دولتی و دواير خصوصی و خانواده‌ی آنها به‌خصوص آموزگاران و دبيران و لغو تمام دُيون آنان به‌مراجع دولتی</blockquote>
* <blockquote>تحريم سياسی و اقتصادی دولت‌های نژادپرست</blockquote>
* <blockquote> خروج از همه‌ی پيمان‌های آشكار و پنهان ننگين استعماری چه سياسی و چه نظامی و ورود به‌ بلوك كشورهای غيرمتعهد؛</blockquote>
* <blockquote> ‌‌استمرار و مداومت در بسيج توده‌های مردم به‌منظور مواجهه‌ی قاطع دسته‌جمعی با تمام مشكلات و تنگناهای سياسی، اقتصادی و نظامی احتمالی </blockquote>
* <blockquote>آنچه به نام اسلام ارائه می‌كنيم، حقيقتاً اسلامی و به دور از هر شائبه شرك آميز استبدادی و استعماری و استثماری باشد. اسلامی پاك، مردمی و مبرا از جعليات، زنگارها و رسوبات طبقاتی قرون و اعصار، و الا بديهی است وجدان‌های آگاه و انقلابی مسلمانان هرگز سوءاستفاده ارتجاعی از نام اسلام را روا نخواهند داشت. <ref name=":0" /></blockquote>


=== رفراندوم از دید مسعود رجوی ===
هر شیوه‌ متمایز تولید طبقه های استثمار شده و طبقات حاکم خودش را داشت. و هر شیوه، به سبک خودش و برای دوره ای معین، به تکامل نیروهای تولیدی کمک کرد. به واسطه استقرار چیرگی و گسترش نظام خود در جهت منافع خودخواهانه شان، طبقه های حاکم ناظرِ شکستِ شیوه‌های قدیمی اجرا هم بودند. با این درک، آن‌ها نقشی از نظر تاریخی مترقی ای را ایفا کردند. اما در نقاط معینی از زمان، وقتی شرایط خوب مهیا شد، کشفیات تکنولوژیکی و علمی بیشتری انجام شد و راه را برای شیوه‌های جدید و کارآترِ ساماندهیِ تولید گشود – که اما به ناگزیر تحت فشار روابط طبقاتی موجودی قرار گرفت که به ویژه متناسب یک ساختار خاص (حالا منسوخ) اقتصادی و اجتماعی بود. در این نقطه، طبقه حاکم دیگر آن شخصیت ترقی خواهانه را نداشت. مارکس آن را این‌گونه شرح می دهد:
<blockquote>ببمسعود رجوی در مورد رفراندوم جمهوری اسلامی می‌گوید:</blockquote>«ما نیازی به این رفراندوم نداشتیم... بهتر بود نحوه رفراندوم طوری نباشد که از آن بوی اکراه و اجبار بیاید... مردم باید نوع حکومتی را که بدان رأی می‌دهند بدانند و آگاهی داشته باشند که دارای چه نوع ویژگی است.»


مسعود رجوی هم‌چنین در مورد رفراندوم جمهوری اسلامی می‌گوید:


«هنگام رأی‌دادن، از من در مورد گروه‌های سیاسی که رفراندوم را تحریم کردند و در آن شرکت نکردند، سؤال شد.
در مرحله معینی از رشد خود، نیروهای مادی تولیدی جامعه با روابط تولید، یا با روابط مالکیت در کشمکش قرار گرفت که آن‌ها تاکنون در درون آن کار می‌کرده اند. از اشکال رشد نیروهای تولیدی، این روابط به غل و زنجیر آنها بدل می شود. سپس نقطه عطف انقلاب اجتماعی آغاز می شود». [۵]


من جواب دادم: این گروهها حتماً ایده و هدف‌های مشخصی دارند که امیدواریم شکل و محتوای جمهوری اسلامی به‌صورتی باشد که خواسته‌های آنها را برآورده سازد.


سؤال شد بعضی از این گروهها معتقدند که چون از محتوای جمهوری اسلامی اطلاعی ندارند در رفراندوم شرکت نمی‌کنند. نظر شما در این مورد چیست؟ آیا شما از محتوای جمهوری اسلامی اطلاع دارید؟
(می ارزد به چگونگی ارتباط این امر با جهانی سرمایه داری اشاره کنیم که امروز در آن زندگی می‌کنیم. به عنوان نمونه کشاورزی را در نظر بگیرید، که در آن نیروهای تولیدی دقیقاً ۵۰% بیش از نیازِ تغذیه مردمِ روی کره زمین تولید می کنند [۶] و با این حال ۸۱۵ میلیون انسان در سال ۲۰۱۶ گرسنه بوده و سوء تغذیه داشتند [۷]. دلیل آن به روابط تولید در نظام سرمایه داری برمی گردد، یعنی آنچه حائز اهمیت می باشد سودهای سرمایه داران است، نه نیازهای اکثریت جامعه. از این منظر، آن‌ها به طور آشکار مانعی برای این همه پتانسیل هستند. تنها یک اقتصاد سوسیالیستی و به طور دمکراتیک برنامه ریزی شده می‌تواند این گنجایش تولیدی و پتانسیلِ واقعاً موجود برای تامین نیاز همگان را کنترل و استفاده کند).


جواب من این بود که: طبق برنامه حداقل مجاهدین، حکومت باید محتوای ضددیکتاتوری و ضدارتجاعی و ضداستعماری داشته باشد. سؤال شد که اگر محتوای جمهوری اسلامی منطبق با حداقل سازمان شما نباشد و خود را ملزم به رعایت این برنامه نداند، سازمان شما چه برخوردی با حکومت خواهد داشت؟


جواب من این بود که دولت باید پاسخگو باشد و ما تا آخرین نفس برای تحقق خواسته‌هایمان مجاهدت می‌کنیم.<blockquote>خمینی این دور از بازی را با برخورداری از حمایت توده‌های میلیونی مردم که هنوز او را در «ماه» می‌دیدند، برده بود و ما باید برای نبرد سیاسی و تک‌ و پاتکهای بعدی در مؤسسان آماده می‌شدیم. هنر ضدانقلابی خمینی در این بود که از همان روز ورود به تهران معطل نکرد و تا تنور مقبولیت اجتماعی‌اش گرم بود، نان جمهوری اسلامی خود را ولو به‌طور صوری و در تعارض با رژیم مدفون سلطنتی به آن چسباند...در این دوره از نبرد ما توانستیم مواضع و سنگرهایمان را در میان اقشار آگاه تثبیت کنیم و نگذاریم خمینی سرضرب یکی از نیروهای اصلی انقلاب ضدسلطنتی را با تیر و حربه «کفر» از دور خارج کند. اما در مورد مؤسسان، خمینی که نبض اوضاع را در دست داشت می‌دانست که با افت روزافزون مشروعیت حکومت مواجه است و نخواهد توانست کارش را به سادگی رفراندوم جمهوری اسلامی، پیش ببرد. بنابراین از اساس جِر زد، بی‌آبرویی را به‌جان‌خرید، منکر مؤسسان شد و به‌جایش چیزی به‌نام خبرگان را بر پا کرد که فقط ۷۵ نماینده داشت که باید به فوریت ضمن یک‌ ماه قانون اساسی مورد نظر او را تدوین و تصویب می‌کردند.».<ref>مسعود رجوی کتاب استراتژی قیام وسرنگونی</ref></blockquote>
بدیهی است که آغاز ”نقطه عطف انقلاب اجتماعی” ضرورتاً به گذار انقلابی از یک روش تولید به روشی دیگر نمی فرجامد. طبقه اجتماعی در حال ظهور باید وجود داشته باشد که بتواند شرایط را پیش ببرد و طبقه ی در قدرت را به چالش بکشد، و با وجود این «نابودی عادی طبقه ستیزکننده/ مخالف» همیشه شدنی است. از این رو، تفسیر مکانیکی از تأکید مارکس بر تولید به مثابه نیروی موتور تاریخ یک سویه واشتباه است. همان‌طور که او جاهای دیگر نوشت، «تاریخ کاری نمی کند، ”مالک هیچ گنجینه عظیمی نیست”. تاریخ «جنگ نمی کند». بلکه این بشر است، انسان واقعی و زنده‌ای که تمام این کارها را انجام می دهد، انسانی که مالک است و می جنگد». پیامد نقطه عطف انقلاب اجتماعی، بنابراین، به مبارزه طبقاتی بستگی دارد.


=== پاسخ خمینی به مجاهدین ===
خمینی که از ابتدا می‌دانست موضع مجاهدین در رابطه با رفراندوم جمهوری اسلامی چیست و آن‌ها خواهان «جمهوری دموکراتیک ایران» هستند در این رابطه گفت:


«آنها که در نوشته‌جاتشان از جمهوری دم می‌زنند جمهوری فقط، یعنی اسلام نه. آنهایی که جمهوری دموکراتیک می‌گویند یعنی جمهوری غربی، جمهوری اسلامی نه! آنها می‌خواهند باز همان مصائب را با فرم دیگه برای ما ببار بیاورند».
نقش بورژوازی


خمینی همچنین یک روز پیش از میتینگ بزرگ مجاهدین در خزانه که در روز 4 خرداد 58 برگزار شد، در پاسخ به خواست آن‌ها و برای نفی  دموکراسی و دموکراتیسم  که حرف مجاهدین بود و مهندس مهدی بازرگان نیز از آن حمایت کرده بود، گفت:


«هرکس جمهوری را بخواهد دشمن ماست برای این‌که دشمن اسلام است. هرکس پهلوی جمهوری اسلامی، دموکراتیک بگذارد این دشمن ماست. هرکس جمهوری دموکراتیک بگوید، او دشمن ماست. برای این‌که معلوم است اسلام را نمی‌خواهد، ما اسلام را می‌خواهیم».  
آنچه مفهوم ماتریالیستی مارکس از تاریخ اثبات کرد این است که هیچ چیز ثابت، مقرر و حتمی نیست. امپراتوری ها، پادشاهی ها، و تمام نظام های اجتماعی که در زمان هایی همگی قدرتمند و ابدی به نظر می‌آمدند در حقیقت محو شده اند. عطف به هیراکلیت، فیلسوف محبوب مارکس، تغییر تنها پایایِ تاریخ است. مارکس اشتیاق داشت معانیِ ضمنی این امر را برای آن نظام اجتماعی ای نقل کند که در زمانه خودش غالب بود – نظام سرمایه داری. و برای آن هدف، سوگیری او به طبقه در حال ظهور کارگران مزدی «از تمام طبقه هایی بود که در برابرِ بورژوازی قد علم می کنند» و او آن‌ها را تنها «طبقه واقعاً انقلابی» می شناخت. [۸]


=== رفراندوم  اولین مرزبندی مجاهدین با خمینی ===
 
به این ترتیب اگرچه  مجاهدین خلق، رفراندوم جمهوری اسلامی را که یک ماه و نیم پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی برگزار شد تحریم نکردند، و به صورت مشروط به آن رأی دادند، می‌توان این رفراندوم را اولین رویارویی مجاهدین خلق با خمینی پس از انقلاب ضدسطنتی دانست... ماه بعد سازمان مجاهدین در انتخابات برای تصویب قانون اساسی شرکت نکرد و آن‌را نپذیرفت. مهم‌ترین عامل مخالفت سازمان مجاهدین با قانون اساسی، اصل ولایت فقیه بود. آن‌ها این اصل را مغایر با أصول دموکراتیک می‌دانستند. به رغم پیشنهاداتی که از طرف احمد خمینی مبنی بر مشارکت در حاکمیت ،برای مسعود رجوی برده شد تا مجاهدین  به این اصل تمکین کنند، مجاهدین آن‌را نپذیرفتند و به قانون اساسی جمهوری  اسلامی رأی منفی دادند.<blockquote></blockquote>
چه چیزی مارکس را به این دیدگاه رهنمون کرد؟ خوب، او به گفته دوست نزدیکش، انگلس، «پیش از هر چیز یک انقلابی» بود. آنچه او را از اوان زندگی یک انقلابی ساخت، چندشی شدید از تمام بی‌عدالتی‌های جهان و سخت کوشی و پژوهشگری بود؛ او به طور طبیعی ذهن کنجکاوش را بر این کار گذاشت تا آن جهان را درک کند. به قدر کافی سریع ریشه نابرابری را در خود جامعه طبقاتی و تناوری مدرنش، جامعه ”بورژوازی” یافت، که مسیر حکومت نسبتاً کوتاه اش خودش را این‌گونه نشان داد که باید بغایت پویا و به همان اندازه بی رحم باشد. با این همه، مارکس و انگلس با تحقیقات مشترک شان دریافتند که این پویایی هم قدرت اصلی سرمایه داری و هم به طور همزمان ضعف اصلی اش است. آن‌ها نوشتند:
 
 
جامعه مدرن بورژوازی، به همراه روابط تولید، مبادله و مالکیت، جامعه‌ای که به چنین ابزارهای تولید غول آسا و مبادله متوسل شده است، شبیه جادوگری است که دیگر قادر نیست قدرت‌های جهانِ مردگان را که با جادوهای خود فراخواند، مهار کند…. در صف آراییِ جامعه نیروهای تولیدی، دیگر، کاملاً تمایل ندارند به گسترش شرایط بورژاوزی کمک کنند؛ بر عکس، آن‌ها برای این شرایط بیش از اندازه قدرتمند شده اند… آن‌ها بی نظمی را به درون تمام جامعه بورژوازی می‌آورند و هستی بورژوازی را کاملاً به خطر می اندازند. شرایط جامعه بورژوازی بیش از اندازه تنگ و محدود است که بتواند با ثروتی که توسط آن‌ها خلق شد سازش کند.
 
 
شیوه‌های پرخاشگرانه و سرکش سرمایه داری محصول تناقض های شدید درونی خودش است، که فرجام آن بحران های اقتصادی دوره ای است. اما برخلاف بحران های گذشته که منشای آن کمبود [تولید] بود، این بحران های ناشی از رقابت نتیجه تولید بیش از اندازه و بسیار سریع است، به گونه‌ای که بازار اشباح می شود، سود کاهش می‌یابد و سرمایه‌گذاری متوقف می شود. سپس با تلنبار شدن فضولات انسانی و مواد، تأثیرات معمول کمبود، مادامی که بازار تلاش می‌کند خودش را تنظیم کند، خودش را نشان می دهد. همان‌گونه که مانیفست کمونیست توضیح می دهد:
 
 
و چگونه بورژوازی این بحران ها را مهار می کند؟ از سویی با انهدام اجباریِ توده‌ای از نیروهای تولیدی و از سوی دیگر با تسخیر بازارهای جدید، و از راه غارت کامل بازارهای قدیمی. باید بگوییم از طریق هموار کردن راه برای بحران های گسترده‌تر و مخرب‌تر و کاهش ابزارهایی که به واسطه آن جلوی بحران ها گرفته می شود.


== منابع ==
== منابع ==
<span dir="RTL"></span><span dir="RTL"></span><span dir="RTL"></span><span dir="RTL"></span>
<references />
<references />

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۹ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۵:۱۷

مبارزه طبقاتی، مبارزه‌ای است که میان دو طبقه‌ی استثمارگر و استثمارشونده رخ می‌دهد. این مبارزه خصلت آشتی‌ناپذیری میان این دو طبقه را بیان می‌کند. مبارزه طبقاتی از دوران برده‌داری تا فئودالیزم (ارباب و رعیتی) و تا دوران سرمایه‌داری عظیم‌ترین نیروی متخاصم موجود در جامعه را به نمایش می‌گذارد. مبارزه طبقاتی بسیار پیش از مارکسیسم وجود داشته و جامعه‌شناسان در مورد آن سخن گفته‌اند. حتی تحلیل‌گران بورژوایی آن را تأیید می‌کنند اما تئوری علمی مبارزه‌ی طبقاتی توسط کارل مارکس و فردریک انگلس تدوین شده و اهمیت آن بیان شد. آن‌ها نشان دادند که مبارزه طبقاتی، نزاع و کشمکش بین طبقات مختلف اجتماعی است که منافع متضادی دارند و معتقد بودند که تاریخ جوامع بشری، تاریخ مبارزه طبقاتی است.

در این دیدگاه، جوامع به دو طبقه اصلی تقسیم می‌شوند: طبقه استثمارگر (مانند سرمایه‌داران) و طبقه استثمارشونده (مانند کارگران). این مبارزه در طول تاریخ به اشکال مختلفی مانند برده‌داری، فئودالیسم و سرمایه‌داری دیده شده است.

هدف نهایی مبارزه طبقاتی در نظریه مارکسیستی، رسیدن به جامعه‌ای بدون طبقات است که در آن همه افراد برابر باشند و استثمار از بین برود.

طبقات اجتماعی

طبقات اجتماعی گروه‌بندی‌هایی از عوامل اجتماعی به شمار می‌روند که عمدتا به وسیله‌ی جایگاهشان در روند تولید، یعنی در حوزه‌ی اقتصادی، تعریف می‌شوند. جایگاه اقتصادی عوامل اجتماعی مهم‌ترین نقش را در تعیین طبقات اجتماعی دارند اما کافی نیستند. از نظر تفکر مارکسیسم اگر چه اقتصاد در شکل‌بندی اجتماعی نقش تعیین کننده دارد اما سیاست و ایدئولوژی نیز در جایگاه روبنا نقش بسیار مهمی را ایفا می‌کنند.[۱]

فاصله طبقاتی

فاصله طبقاتی به تفاوت‌های اقتصادی و اجتماعی میان گروه‌های مختلف در یک جامعه اشاره دارد. این فاصله معمولاً بر اساس میزان درآمد، ثروت، تحصیلات، و شغل افراد تعیین می‌شود. در جوامع مختلف، فاصله طبقاتی می‌تواند به شکل‌های مختلفی بروز کند و تأثیرات گسترده‌ای بر زندگی افراد داشته باشد.

به طور کلی، فاصله طبقاتی به سه دسته اصلی تقسیم می‌شود:

  1. طبقه بالا: شامل افراد ثروتمند، تاجران، کارفرمایان، و مدیران اجرایی.
  2. طبقه متوسط: شامل کارمندان، معلمان، پزشکان، و کارکنان حرفه‌ای.
  3. طبقه پایین: شامل کارگران یدی، کارکنان خدماتی، پیشخدمت‌ها
  4. طبقه محروم یا زیر خط فقر

این فاصله می‌تواند منجر به نابرابری‌های اجتماعی و اقتصادی شود که تأثیرات منفی بر جامعه دارد، از جمله کاهش فرصت‌های برابر و افزایش تنش‌های اجتماعی.

تاریخچه طبقات اجتماعی

کتاب ماتریالیسم تاریخی با این جملات شروع می‌شود که: تمام تاریخ چیزی جز مبارزه‌ی طبقاتی نیست.

و آن به ۵ دوره تقسیم می‌شود.

۱ـ دوره‌ی کمون اولیه

۲ـ دوره‌ی برده‌داری

۳ـ دوره‌ی فئودالی

۴ـ دوره‌ی سرمایه‌داری

۵ـ دوران سوسیالیسم

پیش از ظهور انسان نئاندرتال، انسان‌ها به صورت گروه‌های بزرگ و گله‌وار می‌زیستند. در واقع رشد ناچیز نیروهای مولد سبب وجود این گروه‌های گله‌وار بود. انسان‌ها ابتدایی‌ترین ابزارها را در اختیار داشتند و تنها از راه همبستگی با گروه‌های بزرگ انسانی بود که می‌توانستند وسایل زندگی خویش را فراهم سازند. هنگامی که شکار به منزله یگانه منبع معاش انسان به شمار می‌رفت، تلاش‌های مشترک زنان و مردان موفقیت بیشتری را تضمین می‌کرد. تنها در زندگی گروهی امکان داشت مهارت و تجارب که پایه تکامل تولید است، حفظ گشته و به نسل‌های بعدی انتقال یابد.[۲]

دوران کمون اولیه

در این دوران بدلیل ضرورت زندگی جمعی و مشارکت برابر در استفاده از امکانات جمعی، شرایط انباشت ثروت، مالکیت خصوصی و رشدِ هر گونه سلسه مراتب در میان گروه‌های اجتماعی فراهم نبود.

حدود ۱۰,۰۰۰ سال پیش، انقلابی از این سبک زندگی ”بدوی کمونیستی” به همراهِ اهلی کردن حیوانات و آغاز کشاورزی رخ داد.

افزایش بازدهی کار به انسان فرصت داد تا نوع تازه‌ای از تولید را که مستلزم صرف وقت بیشتری بود، به وجود آورد. رشته تولیدی تازه، کشاورزی و دام‌پروری بود. این رشته هنگامی آغاز شد که بازدهی کار تا آن اندازه بود که بشر می‌توانست برای زمان درازی با محصولات دیگر و ذخایری که انبار کرده بود، زندگی کند تا غلات، به عمل آمده و حیوانات تولید مثل کنند. بعدها کشاورزی منبع اصلی تامین زندگی اکثریت قبایلی شد که در بین‌النهرین، دره نیل، مصر، فلسطین و ایران می‌زیستند.

برای نخستین بار ارزش افزوده‌ی پایدار بوجود آمد و طی صدها هزار سال طبقات بوجود آمدند. مالکان ارزش افزوده به ثروتمندان تبدیل شدند و آنان که این حق را نداشتند فقرای جامعه را تشکیل دادند.

جامعه تقسیم شده به طبقات، نابرابری و بی‌عدالتی را سامانمند کرد، فرعون‌ها، امپراتورها، پادشاهان، سلاطین، پاپ‌ها، تزارها، روابط، و حامیانِ ”اشراف زاده”. در زیر این طبقه‌های حاکم برجوامع و اقتصاد، نزاعی طبقاتی همان‌طور که مارکس و انگلس توصیف می‌کنند «مبارزه‌ای بی‌وقفه، پنهان و آشکار بین انسان آزاد و برده، اشراف‌زاده و عامی، ارباب و رعیت، صاحب کار و کارگر، در یک کلام ستمگر و ستمدیده» بوجود آمد.

مارکس نخستین فردی نبود که اختلاف طبقاتی و نزاع موجود در جوامع بشری را مشاهده کرد، اما آنچه که او کشف کرد رابطه بین نزاع طبقاتی و «مراحل خاص و تاریخی در رشد و گسترش تولید» بود، که کلیدِ درک چگونگی و چرایی وقوع انقلاب بود.




نخست، شیوه باستانی، که در آن ”اربابان” به راستی مالک برده هایشان بودند و آن‌ها را در این اقتصادهای اکثراً زراعتی، که در آن تجارت نیز انجام می شد، استثمار می کردند، در نوعی از جوامع که به عنوان نمونه در روم و یونان باستان وجود داشت؛ دوم، شیوه فئودالی، نظام اقتصادی مبتنی بر کشاورزی پیشرفته‌تر و رایج، که در آن روابط اصلی بین اربابانی بود که مالک زمین هایی بودند که در آن رعیت ها هم برای آن‌ها کار می‌کردند و هم برای خودشان؛ شیوه ای از تولید که در بیشتر اروپا تا قرن هیجدم ادامه داشت. سوم، شیوه بورژوازی می باشد که در آن صنعت و تجارت غالب است و در آن سرمایه داران و کارگران مزدی طبقه های اصلیِ در حال ستیزهستند.


هر شیوه‌ متمایز تولید طبقه های استثمار شده و طبقات حاکم خودش را داشت. و هر شیوه، به سبک خودش و برای دوره ای معین، به تکامل نیروهای تولیدی کمک کرد. به واسطه استقرار چیرگی و گسترش نظام خود در جهت منافع خودخواهانه شان، طبقه های حاکم ناظرِ شکستِ شیوه‌های قدیمی اجرا هم بودند. با این درک، آن‌ها نقشی از نظر تاریخی مترقی ای را ایفا کردند. اما در نقاط معینی از زمان، وقتی شرایط خوب مهیا شد، کشفیات تکنولوژیکی و علمی بیشتری انجام شد و راه را برای شیوه‌های جدید و کارآترِ ساماندهیِ تولید گشود – که اما به ناگزیر تحت فشار روابط طبقاتی موجودی قرار گرفت که به ویژه متناسب یک ساختار خاص (حالا منسوخ) اقتصادی و اجتماعی بود. در این نقطه، طبقه حاکم دیگر آن شخصیت ترقی خواهانه را نداشت. مارکس آن را این‌گونه شرح می دهد:


در مرحله معینی از رشد خود، نیروهای مادی تولیدی جامعه با روابط تولید، یا با روابط مالکیت در کشمکش قرار گرفت که آن‌ها تاکنون در درون آن کار می‌کرده اند. از اشکال رشد نیروهای تولیدی، این روابط به غل و زنجیر آنها بدل می شود. سپس نقطه عطف انقلاب اجتماعی آغاز می شود». [۵]


(می ارزد به چگونگی ارتباط این امر با جهانی سرمایه داری اشاره کنیم که امروز در آن زندگی می‌کنیم. به عنوان نمونه کشاورزی را در نظر بگیرید، که در آن نیروهای تولیدی دقیقاً ۵۰% بیش از نیازِ تغذیه مردمِ روی کره زمین تولید می کنند [۶] و با این حال ۸۱۵ میلیون انسان در سال ۲۰۱۶ گرسنه بوده و سوء تغذیه داشتند [۷]. دلیل آن به روابط تولید در نظام سرمایه داری برمی گردد، یعنی آنچه حائز اهمیت می باشد سودهای سرمایه داران است، نه نیازهای اکثریت جامعه. از این منظر، آن‌ها به طور آشکار مانعی برای این همه پتانسیل هستند. تنها یک اقتصاد سوسیالیستی و به طور دمکراتیک برنامه ریزی شده می‌تواند این گنجایش تولیدی و پتانسیلِ واقعاً موجود برای تامین نیاز همگان را کنترل و استفاده کند).


بدیهی است که آغاز ”نقطه عطف انقلاب اجتماعی” ضرورتاً به گذار انقلابی از یک روش تولید به روشی دیگر نمی فرجامد. طبقه اجتماعی در حال ظهور باید وجود داشته باشد که بتواند شرایط را پیش ببرد و طبقه ی در قدرت را به چالش بکشد، و با وجود این «نابودی عادی طبقه ستیزکننده/ مخالف» همیشه شدنی است. از این رو، تفسیر مکانیکی از تأکید مارکس بر تولید به مثابه نیروی موتور تاریخ یک سویه واشتباه است. همان‌طور که او جاهای دیگر نوشت، «تاریخ کاری نمی کند، ”مالک هیچ گنجینه عظیمی نیست”. تاریخ «جنگ نمی کند». بلکه این بشر است، انسان واقعی و زنده‌ای که تمام این کارها را انجام می دهد، انسانی که مالک است و می جنگد». پیامد نقطه عطف انقلاب اجتماعی، بنابراین، به مبارزه طبقاتی بستگی دارد.


نقش بورژوازی


آنچه مفهوم ماتریالیستی مارکس از تاریخ اثبات کرد این است که هیچ چیز ثابت، مقرر و حتمی نیست. امپراتوری ها، پادشاهی ها، و تمام نظام های اجتماعی که در زمان هایی همگی قدرتمند و ابدی به نظر می‌آمدند در حقیقت محو شده اند. عطف به هیراکلیت، فیلسوف محبوب مارکس، تغییر تنها پایایِ تاریخ است. مارکس اشتیاق داشت معانیِ ضمنی این امر را برای آن نظام اجتماعی ای نقل کند که در زمانه خودش غالب بود – نظام سرمایه داری. و برای آن هدف، سوگیری او به طبقه در حال ظهور کارگران مزدی «از تمام طبقه هایی بود که در برابرِ بورژوازی قد علم می کنند» و او آن‌ها را تنها «طبقه واقعاً انقلابی» می شناخت. [۸]


چه چیزی مارکس را به این دیدگاه رهنمون کرد؟ خوب، او به گفته دوست نزدیکش، انگلس، «پیش از هر چیز یک انقلابی» بود. آنچه او را از اوان زندگی یک انقلابی ساخت، چندشی شدید از تمام بی‌عدالتی‌های جهان و سخت کوشی و پژوهشگری بود؛ او به طور طبیعی ذهن کنجکاوش را بر این کار گذاشت تا آن جهان را درک کند. به قدر کافی سریع ریشه نابرابری را در خود جامعه طبقاتی و تناوری مدرنش، جامعه ”بورژوازی” یافت، که مسیر حکومت نسبتاً کوتاه اش خودش را این‌گونه نشان داد که باید بغایت پویا و به همان اندازه بی رحم باشد. با این همه، مارکس و انگلس با تحقیقات مشترک شان دریافتند که این پویایی هم قدرت اصلی سرمایه داری و هم به طور همزمان ضعف اصلی اش است. آن‌ها نوشتند:


جامعه مدرن بورژوازی، به همراه روابط تولید، مبادله و مالکیت، جامعه‌ای که به چنین ابزارهای تولید غول آسا و مبادله متوسل شده است، شبیه جادوگری است که دیگر قادر نیست قدرت‌های جهانِ مردگان را که با جادوهای خود فراخواند، مهار کند…. در صف آراییِ جامعه نیروهای تولیدی، دیگر، کاملاً تمایل ندارند به گسترش شرایط بورژاوزی کمک کنند؛ بر عکس، آن‌ها برای این شرایط بیش از اندازه قدرتمند شده اند… آن‌ها بی نظمی را به درون تمام جامعه بورژوازی می‌آورند و هستی بورژوازی را کاملاً به خطر می اندازند. شرایط جامعه بورژوازی بیش از اندازه تنگ و محدود است که بتواند با ثروتی که توسط آن‌ها خلق شد سازش کند.


شیوه‌های پرخاشگرانه و سرکش سرمایه داری محصول تناقض های شدید درونی خودش است، که فرجام آن بحران های اقتصادی دوره ای است. اما برخلاف بحران های گذشته که منشای آن کمبود [تولید] بود، این بحران های ناشی از رقابت نتیجه تولید بیش از اندازه و بسیار سریع است، به گونه‌ای که بازار اشباح می شود، سود کاهش می‌یابد و سرمایه‌گذاری متوقف می شود. سپس با تلنبار شدن فضولات انسانی و مواد، تأثیرات معمول کمبود، مادامی که بازار تلاش می‌کند خودش را تنظیم کند، خودش را نشان می دهد. همان‌گونه که مانیفست کمونیست توضیح می دهد:


و چگونه بورژوازی این بحران ها را مهار می کند؟ از سویی با انهدام اجباریِ توده‌ای از نیروهای تولیدی و از سوی دیگر با تسخیر بازارهای جدید، و از راه غارت کامل بازارهای قدیمی. باید بگوییم از طریق هموار کردن راه برای بحران های گسترده‌تر و مخرب‌تر و کاهش ابزارهایی که به واسطه آن جلوی بحران ها گرفته می شود.

منابع

  1. طبقات در سرمایه‌داری- نیکلاس پولانزاس
  2. نقل از مقاله تکامل اجتماعی ایران‌پدیا