کاربر:Shahab/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جزبدون خلاصۀ ویرایش
(اصلاح نویسه‌های عربی، اصلاح فاصلهٔ مجازی، اصلاح ارقام، اصلاح سجاوندی، اصلاح املا)
 
(۸۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
'''زندگی نامه غلامرضا تختی'''
== ورزش زنان درایران ==
[[پرونده:جمعی از ورزشکاران زن.png|جایگزین=عکس بصورت تیمی |بندانگشتی|تیم ورزشکاران زنان]]
ورزش زنان ایران در دهه چهل شمسی شروع به رشد کرد و در دهه پنجاه در حال گسترش بود که انقلاب رخ داد. مرور مهم‌ترین رویدادهای ورزشی که زنان ایران قبل و بعد از انقلاب در آنها شرکت داشته‌اند می‌تواند نشانگر روند حرکت ورزش زنان و پیشرفت‌ها و موانع موجود در این مسیر باشد.


'''غلامرضا تختی''' (۵ شهریور ۱۳۰۹ در تهران - ۱۷ دی ۱۳۴۶ در تهران) هم‌چنین مشهور به لقب «'''جهان‌پهلوان'''»، کشتی‌گیر ایرانی و در فرهنگ ورزشی ایران، به اعتقاد برخی نماد پهلوانی است. او فعال سیاسی و عضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران بود.
هم پیش و هم پس از انقلاب در بسیاری از تصویرهای ارائه شده زن نماد کشور است. به همین دلیل چگونگی انعکاس تصویر زن ایرانی در سطح جهان برای سیاستگذاران اهمیت ویژه ای دارد. پیش از انقلاب تصویر مطلوب، زنی بود که نشانه‌های مدرن و یا غربی بودن را داشته باشد. به همین دلیل اگرچه حضور زن در میدان‌های ورزشی برای همه قشرها جامعه به راحتی پذیرفته نمی‌شد، سیاست کلی کشور مشوق این حضور بود.


تختی در المپیک ۱۹۵۶ ملبورن به همراه امام‌علی حبیبی نخستین مدال‌های طلای تاریخ ورزش ایران در بازی‌های المپیک را کسب کرد. او با یک مدال طلا و دو مدال نقرهٔ المپیک، دو طلا و دو نقرهٔ قهرمانی جهان و یک طلای بازی‌های آسیایی در فهرست برترین‌های قرنفیلا در جایگاه سیزدهم قرار دارد. وی یکی از سه کشتی‌گیر ایرانی (در کنار امام‌علی حبیبی و عبدالله موحد) است که تصویر آنها در تالار افتخارات فیلا نصب شده‌ است.
تصویر فوتبالیست‌ها، شناگران، ژیمناست‌ها، و ورزشکاران زن دیگر روی جلد مجله‌های زنان و ورزشی نشان می‌دهد که یکی از الگوهای زن موفق، زن ورزشکار بود. ورزش نشان قدرت و پیشرفت بود و زن قهرمان عامل سربلندی کشور.


مزار تختی در ابن بابویه شهر ری واقع شده‌ است.
بعد از انقلاب زن همچنان نماد کشور محسوب می‌شد ولی این بار این نماد نشانه‌های اسلامی را با خود حمل می‌کرد.<ref name=":4" />


== '''زندگی''' ==
پوسترهای سال‌های اول انقلاب و دوره جنگ بر حجاب و تواضع زن ایرانی و نقش مادری او در رشد و حمایت از رزمندگان دوران جنگ تأکید داشت. زن با حجاب سمبل کشور شده بود.
'''غلامرضا تختی''' در روز ۵ شهریور ۱۳۰۹ در خانواده‌ای متوسط در محلهٔ خانی‌ آباد در تهران به دنیا آمد. «رجب خان» (پدر تختی) غیر از وی دو پسر و دو دختر دیگر نیز داشت که همهٔ آنها از غلامرضا بزرگ‌تر بودند. «حاج قلی»، پدر بزرگ غلامرضا، فروشندهٔ خواربار و بنشن بود. 


نخستین واقعه‌ای که در کودکی غلامرضا روی داد و ضربه‌ای بزرگ و فراموش نشدنی بر روح او وارد کرد، آن بود که مرحوم پدرش برای تأمین معاش خانواده ناچارشد خانهٔ مسکونی خود را گرو بگذارد. شادروان تختی به لحاظ مشکلات خانوادگی فقط ۹ سال در دبستان و دبیرستان منوچهری خانی‌آباد درس خواند شادروان تختی در مصاحبه ای با اشاره به فقر و مشقت زمان نوجوانی اش می گوید" با آن که علاقه فراوانی به ورزش داشتم، مجبور بودم که در جستجوی کاری برآیم. زندگی ، نان و آب ، لازم داشت. برای مدتی به خوزستان رفتم و در ازای روزی هفت یا هشت تومان، کار کردم. دنیا در حال جنگ( جنگ جهانی دوم) بود، زندگی به سختی می گذشت.
اولین حضور زنان ورزشکار ایرانی در مسابقه‌های جهانی به بازی‌های آسیایی ۱۹۵۸ ژاپن برمی گردد. در این دوره از مسابقه‌های آسیایی چهار زن از ایران در رشته‌های دو و میدانی و تنیس روی میز شرکت کردند.


در سال ۱۳۲۹ به سبب علاقه به کشتی و ورزش باستانی به باشگاه پولاد رفت. به دلیل علاقه و استعداد وافری که نسبت به کشتی نشان داد مورد توجه مرحوم " حسین رضی زاده" مدیر آن باشگاه قرارگرفت.
المپیک ۱۹۶۴ توکیو اولین المپیکی بود که زنان ایرانی در آن حاضر بودند. در این رقابت‌ها نمایندگان زنان ایران در رشته‌های پرش ارتفاع، پرتاب دیسک، دو صد متر، پرش طول، و ژیمناستیک حضور داشتند.


غلامرضا، ورزش را از نوجوانی آغاز کرد. ورزش ابتدا برای او نوعی تفنن و سرگرمی بود. در همان اوان، خیال قهرمان شدن، مدتی او را به وسوسه انداخت اما از همان نوجوانی که تازه به فکر باشگاه رفتن افتاده بود، اعتقاد داشت که ورزش برای تندرستی و سلامت جان و تن هر دو لازم است.
در سال ۱۹۶۶ زنان ایران برای اولین بار توانستند در مسابقه‌های جهانی صاحب مدال شوند. در این سال تیم والیبال زنان به بازیهای آسیایی بانکوک راه پیدا کرد و برنده مدال برنز شد. در همین سال والیبال مردان هم به همین مقام رسید. به این ترتیب مردان و زنان والیبالیست ایرانی در کنار هم روی سکوی سوم بازی‌های آسیایی ایستادند.


تختی که پس از بازگشت از خوزستان( مسجد سلیمان) روانه خدمت سربازی شده بود، در سربازخانه با استفاده از فرصت ها و توجهات فراهم شده، به ویژه تشویق و حمایت دبیر وقت فدراسیون کشتی که در دژبان ارتش فعالیت داشت، تمرینات کشتی خود را بار دیگر آغاز کرد. تختی خود در این باره می گوید:" وقتی در سال 1328 در مسابقه بزرگ ورزشی( کاپ فرانسه) شرکت کردم، در همان اولین ضربه فنی شدم. اما تمرین های جدی و سختی که در پیش گرفتم، مرا یاری کرد تا حقیقت مبارزه را درک کنم، اگر چه شور پیروزی در سر داشتم، اما کار و کوشش را سرآغاز پیروزی می دانستم."
مدال زنان ورزشکار ایرانی در در سال ۱۹۷۴ تبدیل به طلا شد. تیم ملی زنان شمشیربازی ایران در بازیهای آسیایی تهران به مقام قهرمانی رسید. در این دوره از بازی‌ها شمشیر بازی زنان ایران برنده ۲ طلا (فلوره تیمی و اپه تیمی)، یک نقره (مهوش شفائی) و یک برنز (گیتی محبان) شدن<ref name=":4">ورزش زنان قبل و بعد از انقلاب - [https://www.genderequitywrestling.org/news/2014/05/12/%D9%88%D8%B1%D8%B2%D8%B4-%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D8%B9%D8%AF-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8-%D8%AD%D8%B6%D9%88%D8%B1-%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%86-%D9%88%D8%B1%D8%B2%D8%B4%DA%A9]</ref>


به این ترتیب تختی با تمرین و پشتکار مثال زدنی رفته رفته خود را از میان بازنده ها بیرون کشید و سرانجام در سال 1330 در وزن ششم(79 کیلوگرم) به عضویت تیم ملی درآمد.
مشکلات اساسی در عدم گسترش ورزش‌های همگانی در سطح بانوان ایران، ناشی از کمبود فضاهای ورزشی به ویژه بانوان می‌باشد عدم فرهنگ سازی مناسب در این زمینه از سوی مسئولان و رسانه‌های گروهی کمبود نیروی کارآزموده و با تجربه در زمینه آموزش رشته‌های مختلف ورزش‌های همگانی بانوان وعدم حق شرکت در استادیومهای ورزشی، عدم حق انتخاب پوشش مناسب برای شرکت در مسابقات، نداشتن امکانات ورزشی مناسب، نداشتن مربیان با تجربه بخاطر زن و مرد کردن تحت نام شئونات اسلامی و مشکلاتی از این قبیل …<ref>مشکلات ورزش زنان ایرانی - ورزش زنان [https://article.tebyan.net/139914/%D9%85%D8%B4%DA%A9%D9%84%D8%A7%D8%AA-%D8%AF%D8%B1-%D9%88%D8%B1%D8%B2%D8%B4-%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%86-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C]</ref>


وی در نخستین دوره مسابقه های کشتی آزاد قهرمانان جهان( هلسینکی، 1951) با وجود آن که هنوز 21 سال داشت، نایب قهرمان جهان شد. 
== پاسخ به چند سؤال ==
<nowiki>*</nowiki> آیا کسی به فکر توسعه ورزش در میان زنان ایرانی هست؟


مسابقات سال 1951 هلسینکی(فنلاند) برای تختی آغار راهی بود که طی 15 سال آینده با کسب ده ها پیروزی و فتح سکوهای متعدد قهرمانی در بزرگترین میادین بین المللی کشتی ادامه یافت. 
<nowiki>*</nowiki> آیا می‌دانید چند درصد از زنان ایران ورزش می‌کنند؟


'''شادروان غلامرضا تختی''' در سال 1331 (1952) در نخستین حضور خود در رقابت های المپیک با کسب شش پیروزی و قبول یک شکست در برابر " دیوید جیما کوریدزه" از شوروی صاحب نشان نقره شد. وی در این مسابقه ها توانست حیدر ظفر ترک را که سال پیش با غلبه بر تختی قهرمان جهان شده بود را شکست دهد. 
<nowiki>*</nowiki> چه کسی مسئول ورزش نکردن زنان است؟


تختی در دومین دوره مسابقات جهانی که در خرداد ماه 1333(1954) در توکیو برگزار شد، در وزن هفتم (87 کیلوگرم) به رقابت پرداخت که با وجود پیروزی های درخشان و شایستگی فراوانی که از خود بروز داد با قبول یک شکست غیرمنتظره در برابر " وایکینگ پالم" سوئدی از راهیابی به فینال بازماند و در نهایت عنوان چهارمی این وزن را به دست آورد. تختی شش ماه بعد در یک دیدار دوستانه در سوئد،" پالم" را با ضربه فنی شکست داد و باخت غافلگیرانه توکیو را به خوبی جبران کرد. 
<nowiki>*</nowiki> مهم‌ترین اولویت‌های ورزشی زنان چیست؟


شادروان تختی همچنین در سال 1955 در جشنواره بین المللی ورشو موفق به کسب نشان نقره شد. اما سومین دوره مسابقه قهرمانی جهان( استانبول،1957) تجربه تلخی برای مرحوم تختی بود. وی که در این دوره از رقابت ها، برای اولین و آخرین بار در وزن فوق سنگین آن زمان(87+ کیلوگرم) کشتی می گرفت، به دلیل وزن بسیار کمتر نسبت به رقیبان با دو باخت حذف شد. 
دلایل این عدم پیشرفتها چیست؟
[[پرونده:تیم فوتسال زنان.jpg|جایگزین=عکس جمعی|بندانگشتی|331x331px|تیم فوتسال زنان]]
مهم‌ترین اولویت‌های ورزشی زنان چیست؟


پهلوان ایران با وجود حذف شدن در استانبول آبرومندانه کشتی گرفت و نتایجی که به دست آورد با توجه به آن که با وزن 92 کیلوگرم به مصاف کشتی گیران فوق سنگین رفته بود، در مجموع غیرقابل قبول نبود. 
مشکلات اساسی در عدم گسترش ورزش‌های همگانی در سطح بانوان کشور، ناشی از:


در بازی های المپیک ملبورن( استرالیا) که در آذرماه 1335 (1956) برگزار شد تختی یک بار دیگر در وزن هفتم (87 کیلوگرم) به مصاف رقبایی از شوروی، آمریکا، ژاپن آفریقای جنوبی، کانادا و استرالیا رفت و با شکست تمامی حریفان اولین نشان طلای خود را به گردن آویخت.
# کمبود فضاهای ورزشی ویژه بانوان
# عدم فرهنگ سازی مناسب در این زمینه از سوی مسئولان و رسانه‌های گروهی
# کمبود نیروی کارآزموده و با تجربه در زمینه آموزش رشته‌های مختلف ورزش‌های همگانی بانوان
۴. دسترسی نداشتن به فضاهای ورزشی عمومی و گران بودن آنهاست.<ref name=":0">مشکلات در ورزش زنان - ورزش زنان - [https://article.tebyan.net/139914/%D9%85%D8%B4%DA%A9%D9%84%D8%A7%D8%AA-%D8%AF%D8%B1-%D9%88%D8%B1%D8%B2%D8%B4-%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%86-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C]</ref>


این برای نخستین بار بود که دو قهرمان از آمریکا و شوروی در یک سکوی معتبر جهانی پایین تر از حریف ایرانی قرار می گرفتند. 
با توجه به وضعیت مطلوب پیشنهادی از سوی بانوان مورد بررسی، باید اقداماتی اصلاحی از سوی مسئولان ورزش‌های همگانی کشور در سطح بانوان صورت گیرد.


جهان پهلوان تختی در اسفندماه همان سال با غلبه به مرحوم حسین نوری به مقام پهلوانی ایران دست یافت و صاحب بازوبند شد و در سال های 1336 و 1337 نیز این عنوان را تکرار کرد. 
سیاست گذاری مشترک و اجرای تصمیمات گرفته شده در سطح وسیع تر برای توسعه ورزش همگانی ضروری است.


'''جهان پهلوان تختی''' در سال 1958 در بازی های آسیایی توکیو و مسابقات قهرمانی جهان در صوفیه به ترتیب نشان های طلا و نقره این رقابت ها را به گردن آویخت و در مهرماه سال 1338(1959) در چهارمین دوره مسابقات کشتی آزاد قهرمانی جهان که در تهران برگزار شد سومین عنوان قهرمانی جهان خود را کسب کرد.
در زیر نقش هر یک از سازمان‌ها و مراکزی که در ساختار تشکیلاتی یاد شده، مشارکت دارند و می‌توانند در این راستا ایفا کنند، پیشنهاد شده‌است:


"بوریس کولایف" از شوروی تنها کشتی گیری بود که با امتیاز به تختی باخت و در 5 کشتی دیگر رقبای مجارستانی، لهستانی، فرانسوی، بلغار و ترک تختی با ضربه فنی مغلوب پهلوان ایران شدند. 
<nowiki>*</nowiki> صدا و سیما از راه پخش تیزرهای تبلیغاتی با مضمون گسترش فعالیت‌های ورزشی در بین مردم، با هدف فرهنگ سازی و اعلام برنامه‌های تفریحی ورزشی که از طرف نهادهای مختلف در مکان‌های گوناگون برگزار می‌کند.


تیم ملی کشتی آزاد ایران که در رقابت های تهران با اکتفا به دو مدال طلای غلامرضا تختی و امامعلی حبیبی با وجود برخوردی از امتیاز میزبانی در حفظ عنوان سومی سال های قبل نیز ناموفق بود در هفدمین دوره بازی های المپیک( ایتالیا،1960) تا مکان پنجم رده بندی سقوط کرد. تختی کاپیتان تیم ملی و پرتجربه ترین کشتی گیر ایران که در این رقابت ها در وزن هفتم به میدان رفته بود، پس از پیروزی در پنج دیدار با در مسابقه نهایی با قبول شکست در برابر "عصمت آتلی" از ترکیه به گردن آویز نقره دست یافت.
<nowiki>*</nowiki> آموزش عالی از طریق آشنا کردن دانشجویان با انواع ورزش‌های همگانی و توسعه آنها در دانشگاه‌ها، برگزاری مسابقات در شاخه‌های متنوع ورزش‌های همگانی و تفریحی و اهدای جوایز ورزشی به برندگان مسابقات.


مسابقه های قهرمانی جهان در یوکوهامای ژاپن میدانی فراموش نشدنی برای کشتی ایران بود. تیم ملی کشتی آزاد کشورمان پس از حضور در 8 دوره مسابقات المپیک و جام جهانی در رقابت های جهانی 1959 ژاپن، پرافتخارترین حضور خود در تاریخ کشتی را رقم زد و با دریافت پنج نشان طلا، یک نشان نقره، یک نشان برنز و یک عنوان پنجمی به مقام قهرمانی کشتی آزاد جهان دست یافت.
<nowiki>*</nowiki> شهرداری‌ها از راه احداث فضاهای ورزشی پوشیده و روباز همگانی با بهره‌گیری از مربیان تحصیل کرده در رشته تربیت بدنی و برگزاری مسابقات تفریحی ورزشی گروهی و خانوادگی به مناسبت‌های مختلف و توزیع وسایل ورزشی ارزان قیمت در بین مردم.


'''جهان پهلوان تختی''' که در این مسابقات در وزن 87 کیلوگرم به مصاف حریفان رفته بود با حضوری مقتدرانه آخرین مدال طلای خود را به گردن آویخت.
<nowiki>*</nowiki> برخی از فدراسیون‌های ورزشی از راه گسترش رشته‌های ورزشی به طور آماتور و غیر حرفه ای در بین مردم، مانند آمادگی جسمانی، ایروبیک، قایقرانی، هاکی، اسکیت و … با توجه به شرایط اقلیمی هر منطقه


قهرمان ارزشمند ایران در شرایطی در این دیدارها شرکت کرد که از بیماری خطرناکی رنج می برد با این حال عشق به ملت ایران او را به مصاف با بزرگترین قهرمانان جهان کشاند. شدت بیماری تختی به حدی بود که پس از دیدار فینال سریعا به نیویورک منتقل و روز بعد در بیمارستان بزرگ نیویورک تحت عمل جراحی قرارگرفت.
<nowiki>*</nowiki> آموزش و پرورش از راه آموزش بازی‌های تفریحی ورزشی، بومی و محلی به دانش آموزان و برگزاری چنین مسابقاتی به مناسبت‌های مختلف در مدارس و اهدای جوایز ورزشی<ref name=":0" />


در فاصله سال های 1962 تا 1966، جهان پهلوان تختی با وجود سن بالا همچنان عضو تیم ملی ایران بود. اما تنها در بازی های المپیک 1964 توکیو شرکت کرد که در این دیدار با بداقبالی از کسب چهارمین نشان المپیک خود بازماند و به عنوان چهارمی جهان اکتفا کرد. البته جانشینان تختی در مسابقات جهانی صوفیه(1963) و منچستر(1965) از دریافت حتی یک امتیاز در وزن هفتم ناموفق بودند، این امر در کنار عشق وافری که ملت ایران به جهان پهلوان داشتند، موجی از درخواست های مردمی و مطبوعاتی برای حضور مجدد تختی در رقابت های جهانی را برانگیخته بود. پهلوان 36 ساله ایران با وجود عدم آمادگی کافی و گذشتن از مرز بازنشستگی شرکت در مسابقه های جهانی 1966 (تیرماه 1345) تولیدو را پذیرفت. 
== مدیرکل دفتر هماهنگی امور ورزش بانوان ==
مدیرکل دفتر هماهنگی امور ورزش بانوان وزارت ورزش و جوانان گفت: در حوزه بانوان با مشکلات زیادی مواجهیم که نبود فضای ورزشی مناسب در دسترس بانوان و کمبود منایع مالی از آن جمله است


'''تختی''' در مسابقات انتخابی مسابقات جهانی 1966 از نظر نتایج فنی و پیروزی با ضربه فنی، بهترین چهره شناخته شده و به عنوان بهترین کشتی گیر وزن هفتم ایران راهی آمریکا شده بود با این حال کارشکنی و برخوردهای سویی که از سوی برخی افراد و مقامات نسبت به او روا می شد روحیه او را تضعیف کرده بود. 
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما مرکز خراسان رضوی، پروین کرملو روز چهارشنبه در نشست روسای گروه ورزش بانوان شورای منطقه یک کشور در مشهد افزود: در قالب برنامه ششم توسعه مواد قانونی خوبی برای ورزش بانوان لحاظ شده و در این وزارتخانه دستورالعمل چگونگی استفاده از این مواد قانونی در دست تدوین است.


جهان پهلوان تختی به هنگام عزیمت به آخرین سفر خود، در میان خیل عظیم مردمی که برای بدرقه او و همراهانش آمده بودند در گفت و گو با خبرنگار" کیهان ورزشی" گفت: هیچ چیز نمی تواند مرا خوشحال کند، پول، مدال طلا، عشق و حتی عشق.  
او افزود: مشکلات زیادی در حوزه ورزش بانوان وجود دارد و این قشر باید برای گرفتن حق خود ابتدا توانایی‌هایشان را به اثبات برسانند.


نسبت به این مردمی که به فرودگاه آمده اند، احساس شرمندگی می کنم. راستی چقدر محبت بدهکارم؟ من چرا باید کشتی بگیرم؟ چرا باید همراه تیم مسافرت کنم، تا سبب این همه مراجعت باشم؟ اگر پاسخ به این پرسش را می دانستم من هم می توانستم ادعا کنم چون دیگران هستم... وقتی کسی نداند چه عاملی سبب خوشحالی اش خواهد شد، یقینا نخواهد توانست بگوید چرا کشتی می گیرد و چرا همراه تیم مسافرت می کند "
کرملو گفت: در این مدت در بخش ورزش بانوان رشد صعودی وجود داشت که البته نامحسوس است.


تختی که بی امید به مصاف تازه نفسی ها و جوانان جویای نام رفته بود، متاسفانه با بدترین قرعه ممکن نیز مواجه شد به طوری که پس از پیروزی پنج بر صفر در مقابل حریفی از مجارستان به مصاف " الکساندر مدوید" و " احمد آئیک"( نفرات اول و دوم این دوره از رقابت ها) رفت و با قبول شکست در برابر آنها برای همیشه با صحنه کشتی خداحافظی کرد. 
مسئول ورزش بانوان اداره ورزش و جوانان شهرستان مشهد نیز در این نشست گفت: ۸۹۵ باشگاه ورزشی در این استان فعالیت دارند که ۱۶۹ مورد آن مختص به بانوان و بقیه آنها مشارکتی است.


'''تختی''' در دوران زندگی ورزشی‌اش رکورددار شرکت در المپیک‌ها و کسب بیشترین مدال از این آوردگاه بود. درچهار دوره المپیک حضور داشت و حاصل آن یک طلا، دو نقره و یک عنوان چهارم بود که در کشتی ایران این امر اتفاق نادری است. جهان پهلوان علاوه بر قهرمانی، به لحاظ منش و رفتار انسانی و سجایای اخلاقی پسندیده و جوانمردی و نوع دوستی شهره خاص و عام بوده‌است.
مدیر کل ورزش و جوانان خراسان رضوی هم در این نشست گفت: بطور معمول اعتبارات حوزه ورزش در بخش مردان و مسائل جاری هزینه می‌شود ولی ظرف سه سال اخیر در خراسان رضوی مقرر شد ۳۰ درصد اعتبارات هر هیئت به بخش بانوان اختصاص یابد


 او زندگی خود را وقف مردم کرده بود. شادروان تختی در ورزش باستانی و کشتی پهلوانی نیز دارای تبحر و مهارت بود، چنان که سه بار پهلوان ایران شد و هر بار کشتی‌گیران نامداری را مغلوب کرد.
صبوریان ادامه داد: این استان در بخش ورزش به ویژه در حوزه بانوان حامی ملی ندارد ولی منتخبان پنجمین دوره شورای شهر مشهد نگاه ویژه ای به ورزش و به خصوص ورزش بانوان دارند.<ref>ضرورت ورزش برای زنان ایران - وزش [https://fa.iranpediawiki.org/wiki/%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%A8%D8%B1:Shahab/%D8%B5%D9%81%D8%AD%D9%87_%D8%AA%D9%85%D8%B1%DB%8C%D9%86?veaction=edit&section=2 زنان]</ref>


وی چهار ماه پس از بازگشت از آخرین سفر خود (تولیدو، ۱۹۶۶) در آبان ماه سال ۱۳۴۵ زندگی مشترک خود را با همسرش آغاز کرد که حاصل آن تولد بابک در سال ۱۳۴۶ بود. پس از گذشت چهار ماه از تولد فرزندش، خبر درگذشت وی تحت عنوان خودکشی اعلام شد و همه را در اندوهی عظیم و بهتی شگفت‌انگیز فرو برد
== بانوی چترباز ایرانی: زنان نباید از انجام هیچ رشته ورزشی منع شوند ==
[[پرونده:بانوی چترباز ایرانی.png|وسط|بندانگشتی|327x327px]]


== '''تبار''' ==
پرش با چتر «یکی از راه‌های نشان دادن برابری توانایی زنان و مردان» است. این جمله را بهاره ساسانی، زن ایرانی علاقمند به فعالیت مهیج چتربازی در گفتگو با خبرگزاری فرانسه اعلام کرده‌است.


''حاج قُلی''، پدربزرگ غلامرضا تختی، در محلهٔ خانی‌آباد، از اربابان خانی آباد و یخچال دار شناخته شده تهران بود. در دکانش بر روی تخت بلندی می‌نشست و به همین سبب در میان اهالی خانی‌آباد به «حاج قلی تختی» شهرت یافته بود. همین نام بعدها به نام خانوادگی آن‌ها تبدیل شد. ''ارباب رجب''، پدر غلامرضا تختی، یخچال دار ورشکسته بود که زود درگذشت و او را با تنگدستی یتیم گذاشت (زمین‌های یخچال ارباب رجب دقیقاً از راه‌آهن می‌گذرد که حکومت رضاشاه برای احداث راه‌آهن زمین‌های ارباب رجب را خریداری می‌کند).
به اعتقاد وی انجام این فعالیت یکی از بهترین راه‌های فائق آمدن بر روزمرگی است و می‌تواند گامی کوچک در جهت تحول در جامعه تلقی شود.


== '''طرح ملی غلامرضا تختی برای ورزش ایران''' ==
بهاره ساسانی، ۳۵ ساله و حسابدار است. او با جثه ای کوچکی که دارد از سال ۲۰۱۶ چتربازی را آغاز کرده و به گفته خود تاکنون ۲۲۰ پرش انجام داده‌است.
قهرمان جهان و المپیک که چهار ماه به ۳۶ سالگی‌اش مانده، از علاقه خود به "نهضت ورزشی" سخن می‌گوید:


"چند دوره قهرمان‌سازی را کنار بگذاریم و تماس‌های خارجی و مسابقات جهانی را به حداقل برسانیم. با همکاری مردم و امکانات بیشتر سعی کنیم ورزش را از کودکستان تا کارخانه تعمیم بدهیم."
خانم ساسانی به خبرگزاری فرانسه می‌گوید: «همه زنان را به کسب این تجربه تشویق می‌کنم. با انجام این فعالیت این حس در ما تقویت می‌شود که می‌توانیم آنچه را که می‌خواهیم بدست بیاوریم.» به اعتقاد او «زنان نباید از انجام هیچ رشته ورزشی منع شوند.»


'''غلامرضا تختی''' سپس تاکید می‌کند که در صورت اجرای چنین طرحی، "نتایج حیرت‌انگیزی" خواهیم گرفت و مهم‌ترینش این است که "خصلت جوانمردی و ملیت‌خواهی را در مردم برمی‌انگیزیم. باین طریق با الکل، اعتیاد، بیماری و بلاهای دیگر نیز مبارزه می‌شود."
این چترباز زن ایرانی خود را «فمینیست» نمی‌داند اما معتقد است «تفاوتی میان مردها و زنان وجود ندارد و اگر زنی اراده انجام کاری را داشته باشد بدون شک موفق می‌شود.»<ref name=":3" />


او معتقد است "استعدادهای جوان ما با زهراب اعتیاد و فساد دارند می‌خشکند" و در توضیح طرح خود از "ریشه‌کنی یاس و ذلت در نسل جوان با بهره‌گیری از سنت‌های باستان برای زنده نگه داشتن نجابت و شرافت" صحبت می‌کند.
در گزارش خبرگزاری فرانسه همچنین آمده‌است: «بر اساس قوانین جاری در ایران پس از انقلاب سال ۱۹۷۹ زنان نمی‌توانند از کلیه حقوقی که مردان در این کشوربرخوردارند، بهره ببرند. با این وجود جمهوری اسلامی همزمان تلاش کرده‌است تا زنان در عرصه‌های اجتماعی بیشتر دیده شوند.»


روزهای مدیریت کوتاه منوچهر قراگوزلو و پس از او پرویز خسروانی بر سازمان تربیت بدنی است. طرحی که پرافتخارترین ورزشکار المپیکی مطرح می‌کند با استقبال که مواجه نشد هیچ، حتی او را فرا نمی‌خوانند برای شرحی دقیق‌تر از آنچه برای توسعه ورزش کشورش در سر دارد.
بهاره ساسانی می‌گوید برخلاف دوستانش که پس‌انداز یا درآمد خود را صرف خرید خودرو، لباس و یا جواهرآلات می‌کنند ترجیح داده‌است که بر روی چتربازی، ورزش انحصاری مردان در ایران، سرمایه‌گذاری کند.


تختی برای ایجاد دگرگونی در نظام ورزش کشور اعلام آمادگی کرده بود اما در عمل، امکان فعالیت در رشته تخصصی خودش را هم نداشت.<ref>سایت بی‌بی‌سی فارسی - [http://www.bbc.com/persian/sport/2016/02/160215_me_takhti_archived_papers طرح ملی غلامرضا تختی برای ورزش ایران]</ref>
بنا به این گزارش در ایران هیچگونه سایت غیرنظامی مخصوص چتربازی وجود ندارد و علاقمندان باید برای یادگیری و انجام آن وارد ارتش شوند. به گفته خانم ساسانی یگان‌های ویژه نظامی و انتظامی گاهی اوقات از غیرنظامیان نیز برای پرش با چتر دعوت می‌کنند.


مقطع حساسی در زندگی تختی است. شش هفته بعد برای آخرین حضور جهانی‌اش راهی آمریکا می‌شود. با خداحافظی‌اش از کشتی، تمایل او برای هدایت تیم ملی مطرح می‌شود اما مخالفت‌ها باعث شد در مسابقات جهانی ۱۹۶۷ دهلی، او جایی در جمع رحمت‌الله غفوریان، پرویز سیروس‌پور و منصور رییسی نداشته باشد. مسابقاتی که حدود یک ماه پیش از مرگ تختی برگزار شد.
خبرگزاری فرانسه با استناد به خبرهای آرشیوی ایسنا می‌افزاید چهار تن از نخستین زنان چترباز ارتش در سال ۱۹۶۵ پیش از انقلاب اسلامی ایران دوره‌های آموزش خود را با موفقیت طی کرده بودند.


کسی که ایده‌ای ملی برای مبارزه با "استعمال سیگار و ریشه‌کنی یاس" داشت، خود در برابر هوشنگ ابتهاج، با آنکه می‌‌داند دوربین روشن است و فیلم می‌گیرد، سیگار تعارفی ابتهاج را رد نمی‌کند. با آخرین لبخندی که مقابل دوربین‌های فیلمبرداری از او به یادگار مانده، دود سیگاری که ه.الف سایه گیرانده بود را فرو می‌دهد.
این در حالیست که پس از انقلاب پذیرش زنان در واحدهای ویژه ارتش متوقف شد اما در جمع نیروهای پلیس تعدادی از زنان امکان گذراندن دوره‌های چتر بازی و انجام پرش با چتر را داشته‌اند.


== '''مرثیه‌ای برای شهلا توکلی همسر غلامرضا تختی''' ==
بهاره ساسانی که خارج از ایران و در کشورهای روسیه، کنیا، تایلند و امارات متحده عربی نیز تجربه پرش با چتر را داشته می‌گوید در میان غیرنظامیان تنها پنج زن را می‌شناسد که مدرک کامل دوره چتربازی را دریافت کرده‌اند.<ref name=":3">صحبتهای بانوی چترباز ایرانی - [http://fa.euronews.com/2018/01/30/iranian-parachute-lady-believes-that-women-should-not-be-banned-from-doing-any-sport-]</ref>
دختر جوانی که در یک روز زمستانی با آسمانی آبی شد همسر جهان پهلوان، مردمی ترین چهره تاریخ معاصر ایران، و در زمستان سرد سال بعدش شد بیوه ای ساکت که باید همه عمر لب بندد و بست. شهلا توکلی که اینک در تابستانی گرم، در بستری از لوله ها و سیم ها تسلیم شد. زندگیش یگانه بود گرچه اسطوره ای نبود. وقتی می رفت، جز جگرگوشه اش بابک و غلامرضا و منیرو عروسش، همه رفته بودند. اول از همه قهرمان قصه، جهان پهلوان و بعد برادر و پدر و مادر. اما انگار وهم و فریب نرفته بود در شهری که دیگر آن شهر نبود که یک روز ظهر جهان پهلوان در دانشگاه برای خواستگاریش رفت. اما شهلا توکلی به مقصود خود رسید و کلمه ای نگفت تا هیچ هیزمی ننهاده باشد زیر دیگ عقب افتادگی ، اسطوره سازی، خرافه، دروغ و فریبکاری.


از همان اوایل سال ۴۴ گاه به گاه شایعاتی شنیده و گاه در نشریات زرد هم نوشته می شد که تختی در صدد ازدواج است و گاه نام هایی هم در میان بود. تختی به لبخند پاسخ می داد: حالا کی با یک آدم دانشگاه نرفته یک لاقبا زن می ده … ولی واقعیتش این بود که در چند گامی که برداشته شده بود این جهان پهلوان بود که غیبش می زد.
== وضعیت بد ورزش بانوان از زبان دو بانوی ورزشکار ==
[[پرونده:نیلوفر اردلان.jpg|جایگزین=بازیکن فوتسال زنان|بندانگشتی|213x213پیکسل|نیلوفراردلان]]
ایسنا: همین چند هفته پیش بود که الهه احمدی و مریم طوسی، بانوان سرشناس ورزش ایران به ایسنا آمدند و دربارهٔ مسائل مختلف ورزش بانوان حرف زدند؛ این بار سولماز عباسی، قایقران المپیکی ایران و نیلوفر اردلان ملی‌پوش فوتسال بانوان میهمان ایسنا بودند. آن‌ها روبرویمان نشستند و از ورزش بانوان گفتند؛ از این که هنوز هم تفاوت بین ورزش مردان و زنان در جامعه ورزشی ایران مشهود است و هنوز مردان ورزشکار حرف‌هایشان را راحت‌تر به زبان می‌آورند تا زنان.


اما وقتی سخن از شهلا رفته و دیدارش در یک میهمانی میسر شده بود، تختی چنان که نقل می کرد با یک جعبه شیرینی با مارک قنادی سینا، پر از نان خامه ای رفته بود دانشگاه تهران برای خواستگاری چشم در چشم، این را در شبی که مراسم ازدواجشان در باشگاه دانشگاه بود تعریف کرد و پروانه فروهر به دنبال آن گفت که او نیز در میان شلوغی های تظاهرات دانشگاه توسط داریوش خان خواستگاری شده است. تختی، کسی که حسرت این داشت که چرا به دانشگاه نرفته است و مدام می گفت ما بی سوادها، اما با همه وقت کمی که برایش باقی می گذاشتند کتاب می خواند. دست کم چهار بار و هر بار بیش از ده کتاب خواسته بود و خریده شده بود. در آخرین دیدار، دو روز مانده به مرگ، جلد دوم زندگانی من عبدالله مستوفی در عقب ماشین بود لایش علامتی
آنها گفتند که حضور با پوشش اسلامی در میادین بین‌المللی افتخار دارد اما کاش پس از حضور در این مسابقات مسئولی بیاید و از نظر فنی از بانوان بپرسد که تجربه‌اش چه بود و چه چیزهایی برایش مهیا نبود. آنها می‌گویند هنوز فرهنگ جامعه به شکلی است که به ورزش بانوان نگاه جنسیتی می‌شود.


اما چندان که سایه شهلا افتاد روی زندگی جهان پهلوان، نوع کتاب هایش تغییر کرد. شعرهای سایه و کسرایی و حیدر رقابی را که از پیش خوانده بود اما اینبار افتاد به شاملو و فروغ و سهراب سپهری. حتی پیش از این که کتاب های فراوان عروس به خانه تختی منتقل شود، شاغلام قفسه ای ساخته بود و کتاب و مجلاتش را در آن چیده بود. مجلات فقط ورزشی نبود گرچه که از نوع نوشته های صدرالدین الهی خیلی خوشش می آمد و قصه های سپیده را هم گرفته و خوانده بود. وقتی زندگی یکی شد کتاب های سارتر و کامو هم از خانه آقای توکلی رسید. و ارام نشست کنار بقیه. از میان کتاب های همسر، بچه های قرن روشفور به ترجمه آقای نجفی را برداشت و در یک شب خواند و بارها درباره اش حرف زد. تحت تاثیرش قرار داده بود.
باید بگویم که بانوان هیچ‌گاه خود را با مردان ورزشکار مقایسه نمی‌کنند اما چرا وقتی ورزشکاران مرد به مسابقه‌ای می‌روند و مقام می‌آورند، همان زمان پاداششان داده می‌شود! من همیشه گفته‌ام که بانوان با عشق در رشته فوتبال و فوتسال حضور دارند و معتقدم که من نسل سوخته فوتبال بانوان هستم مانند قدیمی‌های فوتبال مردان که می‌گویند ما نسل سوخته‌ایم؛ حالا هم من نسل سوخته فوتبال و فوتسال بانوان هستم. چون وقتی راه بازشده و تیم‌های پایه وجود دارد در نهایت دو سه سال دیگر می‌توانم فوتبال بازی کنم و قاعدتاً باید جای خود را به جوانترها خواهم داد.


زندگی زناشویی داشت جان غمگین و کمی افسرده پهلوان را که زیر فشارها بود شاداب می کرد. دوران ورزشش به پایان رسیده بود ولی مانند دیگر قهرمانان جهان خود را بازنشسته نمی دید او دنبال نقطه ای می گشت تا مردم را گم نکند و این را نمی گذاشتند. در انتظار تولد فرزند، گود های گونه اش به علامت خوشبختی بیشتر شده بود، و همسر و همراهش هم همان بود که می خواست و معنای تازه به زندگیش بخشیده بود، گرچه آن ها تنها نبودند. هیچ گاه تنها نبودند.
تنها اردوی تیم ملی سه ماه تعطیل شد که دلیلش کوتاهی همه‌جانبه بود چون دلخوری‌هایی پیش‌آمد و همه را ناراحت کرد این موضوع بر می‌گردد به مراسم تجلیل که ما را دعوت کردند اما حتی اسم بازیکنان را نخواندند در حالی که ما بازیکنانی را داشتیم که از شهرهای دیگر آمده بودند و دوست داشتند که تنها لحظه‌ای نامشان گفته شود اما این اتفاق نیفتاد.


از بامدادان تلفن زنگ می زد و هیچ برنامه ای تنظیم شدنی نبود چون همیشه کسی بود که دردی داشت و تصورش این که به قوت جهان پهلوان همه درها باز می شود. حتی اگر کاری نمی توانست می رفت. این سرنوشتش بود و شده بود شغلش. همسر جوان بیش از همه این را درک می کرد. از این مطب پزشک به آن بانک می رفت. از دفتر این دوست صاحب صنعت به کارخانه دیگری. نام و اعتبار را وثیقه می گذاشت و هر از گاه این وثیقه ها نکول می شد چنان که نزدیک ترین بسته اش در همان روزهای پایانی چنان بلایی بر سرش آورد که بارها ارزوی مرگ کرد.
پیش ازالمپیک مسائلی برای فدراسیون ما پیش‌آمد و تحولاتی صورت گرفت که ورزشکاران هم ناخواسته وارد حواشی شدند و تحت تأثیر آن قرار گرفتند و هنوز هم این موضوعات ادامه دارد. بحث پاداش هم زخم کهنه‌ای است و دیگر از مطرح کردنش خسته شده‌ایم. اما همیشه برایم سؤال است که چه فرقی بین ورزشکاران مرد و زن وجود دارد؟ ما همه ورزشکار هستیم و تلاش می‌کنیم که بهترین نتیجه را بگیریم پس چرا این همه تفاوت وجود دارد؟ تنها چیزی که می‌تواند این مسئله را توجیه کند این است که از لحاظ فرهنگی و در بین عموم مردم؛ ورزشکاران مرد تافته جدا بافته هستند و این موضوع ما را اذیت می‌کند.<ref name=":2" />


هنوز هفته ای از ازدواج تختی و شهلا توکلی نگذشته بود که مرگ دکتر مصدق اتفاق افتاد و درست در روزگاری که برنامه ریزی شده بود برای سفری به شهری در جنوب ، میناب یا بهبهان. اما شهلا دانشجوی شیطان دانشگاه زودتر از بقیه می فهمید که تختی نمی تواند به احمد آباد نرود. به جوان هایی که آماده شده بودند با قافله مهندس حسیبی و او همراه شوند سفارش کرد بمانند، چون مسعود ماهتابانی قهرمان بسکتبال که افسر شهربانی بود خبرش کرده بود که جاده را بسته اند. احتمال می داد که حتی دستگیری هم رخ دهد، اما کسی جرات نداشت به او بگوید نرو.
صحبتهای سولمازعباسی: به طول مثال وقتی از المپیک برگشتم جلسه‌ای را با خانم اکبرآبادی به عنوان مسوول اول ورزش بانوان گذاشتند؛ ما هم خوشحال شدیم که خواسته‌اند تا مشکلاتمان را بگوییم. اما وقتی به جلسه رفتیم متوجه شدیم که ورزشکاران را تک به تک فرا می‌خوانند. زمانی که داخل اتاق رفتم، خانم اکبرآبادی به همراه دو خانم دیگر در اتاق حضور داشتند و ابتدا معاون امور بانوان وزارت ورزش، من را محکوم کرد که چرا مربی‌ام فلانی است؟ چرا مربی و سرپرست تیم در زمان اعزام به المپیک زن و شوهر بودند؟ و در تمام مدت برایم سؤال بود که زن و شوهر بودن مربی و سرپرست تیم ملی چه ارتباطی به من ورزشکار دارد؟! خانم اکبرآبادی به من گفت که چرا کاورت در قایق داخل شلوارت بود؟
[[پرونده:سولماز عباسی.jpg|جایگزین=حین مسابقه|بندانگشتی|سولماز عباسی قایقران|281x281پیکسل]]
من مقابل بسیاری از حرف‌های خانم اکبرآبادی سکوت کردم چون حرفهایشان فنی نبود و اصلاً نپرسید که ما در المپیک چه کار کرده‌ایم، تمریناتمان چگونه بود؟ مشکلی داشتیم یا نه … وزارت ورزش تنها یک کارشناس را در زمان المپیک همراه ما فرستاده بودند که این خانم کاملاً شخصی راجع به برخی مسائل که دیده بود در این جلسه به خانم اکبرآبادی گزارش می‌داد و خانم اکبرآبادی در اولین و آخرین جلسه‌ای که با من به عنوان یک ورزشکار المپیکی داشت، از من پرسید که چرا مربی‌ات با سرپرست تیم زن و شوهر هستند! واقعاً این موضوع چه ربطی به من ورزشکار داشت؟ وقتی خانم اکبرآبادی عنوان کرد که چرا کاورت را در قایق داخل شلوارت بود، عنوان کردم «خانم اکبرآبادی کاش می‌آمدید و قایق ما را می‌دید؛ صندلی ما درقایق، روی ریل حرکت می‌کند و اگر من کاورم را داخل شلوار نگذارم سر ۵۰۰ متر کاورم زیر صندلی می‌رود و باید بایستم و دوباره کاور را از زیر صندلی بیرون بکشم و هر ۵۰۰ متر همین اتفاق می‌افتد.» اما خانم اکبرآبادی عنوان کرد که شما نباید این موضوع را تشخیص دهید! که پاسخ دادم «کاش می‌آمدید و لباس ما را می‌دید. خودتان می‌گفتید ما چه لباسی بپوشیم.»


شهلا بزرگ تر و عاقل تر از دختری بیست و یک ساله می نمود. انگار دشوارترین کارها را می توانست با لبخند جا بیندازد. وقتی خواهربزرگ تختی، در حاشیه عقدکنان عروس را به اصرار و مکرر فاطمه صدا کرد - که نام اصلی و شناسنامه ایش بود - تختی برگشت تا اثر این اصرار را در چهره عروس ببنید، شهلا می خندید و این داماد بود که گفت البته ما از شهلا خانوم خواستگاری کردیم.
اما خانم اکبرآبادی عنوان کرد که "چرا روز مسابقه کاورت را از وسط پایت ندوختی!" که پاسخ دادم " ورزشکاری که به المپیک رسیده و برای اولین بار در چنین سطحی از مسابقات حضور دارد بنشیند و کاورش را از وسط پایش بدوزد؟" پاسخ خانم اکبرآبادی این بود که " می‌آمدی و لباست را از من می‌گرفتی" اما گفتم " مرجع من فدراسیون است و این لباس را فدراسیون در اختیار من گذاشته؛ این گونه نبوده‌است که از کمد شخصی‌ام لباس بردارم. این لباس یک لباس رسمی مسابقه است که سال‌هاست ملی پوشان با آن مسابقه می‌دهند تنها تفاوتش این است که قایقرانان در زمان مسابقه کاورشان را درمی‌آورند اما من راحت نیستم که کاورم را در بیاورم و به همین دلیل کاورم را در نیاوردم و داخل شلوار گذاشتم." آن زمان بغض کرده بودم و وقتی از اتاق بیرون آمدم گریه کردم چون احساس کردم نمی‌توانم با فردی که چنین مسوولیت بزرگی دارد دربارهٔ موضوعات واضح و بدیهی صحبت کنم. حتی مسائلی را که مطرح می‌کردم نمی‌پذیرفت.<ref name=":2" />


== '''مراسم ختم فروغ فرخ زاد''' ==
سولماز عباسی:تنها چیزی که عنوان شد این بود که اصلاً از نتیجه شما راضی نبودم. ما پول خرج شما کردیم و این چه نتیجه‌ای بود؟ من هم گفتم «خانم اکبرآبادی من هم از نتیجه‌ای که گرفتم راضی نیستم. اما این هزینه‌ای که می‌گویید برای سایر ورزشکاران هم بوده اما من توانستم ورودی المپیک را بیاورم و از این بابت عذرخواهی می‌کنم.» می‌خواهم بگویم آن زمانی که مقابل خانم اکبرآبادی نشسته بودم، از رفتن به المپیک پشیمان بودم و می‌گفتم من اینجا چه کار می‌کنم؟ و این تنها نشستی بود که من با خانم اکبرآبادی داشتم.
بعد از پایان ختم پیاده و سخن گویان راهی باشگاه دانشگاه شدیم برای شرکت در مراسم عروسی جهان پهلوان. داریوش و پروانه فروهر هم رسیدند. وقتی با کف زدن جمعیت عروس و داماد به سالن اصلی وارد شدند . و راه افتادند جلو میهمان ها به جمع اهل شعر و کتاب که رسیدند، شهلا همه را می شناخت گرچه آن ها میهمان های داماد بودند تختی خطاب به کسرایی گفت از ختم آمدید کاش من هم می توانستم بیام. عروس خانم با شیطنت گفت من گرفتار بودم خب شما می رفتید. اشاره بود به رفتن او به ارایشگاه اوبری برای آماده شدن. آن جا شهلا با تاثر تمام از مرگ فروغ گفت و معلوم شد با برادرش علی در مراسم دفن هم در ظهیرالدوله بوده است.


پروانه فروهر همان شب گفت بعد از ماه ها خنده ای ماندگار بر چهره جهان پهلوان نقش بسته. خنده ای معصوم و پرصدا هم بر لبان شهلا بود که وقتی یکی صدایش کرد شهلا تختی، جهان پهلوان به صدا در آمد که نه شهلا توکلی . بچه مال باباشه … همه چیز عالی می نمود و هیچ کس نگران تفاوت دو گروه حاضر در مجلس نبود . تفاوت رفقای جهان پهلوان با دوستان عروس. پروانه خانم اسکندری (فروهر) گفت عشق باطل السحر همه فاصله هاست.
آن زمان به این نتیجه رسیدم که اگر مسئولین ورزش بانوان یک مرد بود اما ورزشی و فنی به موضوعات نگاه می‌کرد قطعاً چنین احساسی به من دست نمی‌داد. یعنی به این نتیجه رسیدم که بعضی اوقات می‌آییم یک چیز را درست کنیم و از آن طرف بام می‌افتیم. مثلاً می‌خواهیم برای خانم‌ها یک مسئول خانم بیاوریم و فرد غیر فنی را به عنوان مسئول می‌گذاریم که بیشتر چوب لای چرخ ورزشکاران زن می‌گذارد. مثلاً؛ در فدراسیون قایقرانی خانم دباغ به عنوان نایب رئیس بانوان، سعی می‌کند که بین ورزشکاران مرد و زن تفاوتی وجود نداشته باشد اما باز هم گاهی نگاه جنسیتی می‌شود. یعنی می‌آیند تیم را با کادر بانوان می‌بندند و مربی که سطح بسیار پایین‌تری نسبت به ورزشکار دارد را در ترکیب تیم می‌گذارند و با این کار بیشتر به بانوان لطمه می‌زنند.


مرگ دکتر مصدق و ممانعت از حضور تختی و دیگران، و ممانعت از دفن وی در محلی کنار شهدای سی تیر، سومین ضربه روحی در مدتی کوتاه به غلامرضا تختی بود. اولینش رفتاری بود که دستگاه با وی می کرد تا به مسابقات جهانی نرسد و در انتخاب ها شکست بخورد که کار به جاهای سخت رسیده بود، دومی روزی بود که او را از خانه اش بردند به زندان قزل قلعه ، سه ساعتی تنها نشانده بودند در اتاقکی و بعد هم در فاصله هر نیم ساعت یکی آمده بود و پرخاش کنان نامش را پرسیده بود و چون پاسخ داده بود غلامرضا تختی، بازجو گفته بود پس آن جهان پهلوان ]…] کیست. و این گفتگو پنج شش بار تکرار شده بود تا غروب. بدون این که اجازه بدهند تا به دستشویی برود. بعد هم رهایش کرده بودند تا در جلو مرکز هسته ای دانشگاه در امیرآباد منتظر وسیله ای بماند. این یعنی بالاترین شکنجه ها برای کسی که خجالتی بود و در همان زمان از درد به خود می پیچید و ساعتی بعد در مرکز خدمات پزشکی خیابان تخت جمشید بیهوش شد از درد.
البته در حال حاضر ملی پوشان خود را با شرایط فعلی وقف داده‌اند اما نیاز دارند که یک مربی خوب بالای سرشان باشد.


آخرین برگ از دیدار ها در فصل تختی، روز چهار یا پنج دی ماه سال ۱۳۴۶ است . تلفنی قراری هست رفته ام به چهارراه پهلوی سابق و ولی عصر امروز روبروی تیاتر شهر گلفروشی شاه غلام (رزنوار) همراه با مجتبی مهدوی و منتظرم تا تختی برسد. شاه غلام گفت همین دوروبرهاست. تا برسد فتح الله شاگرد شاه غلام، یکی از همولایتی هایش را آورده بود و دوربینی هم از جایی اجاره کرده که این می خواهد عکسی با جهان پهلوان بیندازند. دو عکس انداخته شد. در یکی من و شاگرد شاه غلام در طرفین او و در دیگری او و دو جوان در طرفینش. بعد راه می افتیم به سوی باشگاه دخانیات که مسلم اسکندر فیلابی آن جا تمرین می کرد. کت و شلواری (از کجا ؟) برایش گرفته بود که در عقب مرسدس آبی بود. با مجتبی مهدوی و من در راه تا دخانیات و برگشت بیشتر سخن از بابک است
واقعیت این است که عمر ورزش بانوان آنقدر در کشور کوتاه است که ما در حال حاضر مربی زن خوب نداریم که بتواند جهشی در کیفیت کار ورزشکاران زن به وجود آورد و نیاز است برای بانوان از خارج مربی بیاورند؛ اما می‌گویند پول نداریم. قرار نیست وقتی پولی برای آوردن مربی خارجی نیست، مربی بالای سر تیم ملی باشد که تیشه به ریشه تیم بزند.<ref name=":2">وضعیت بد ورزش بانوان از زبان دو بانوی ورزشکار- [http://www.bartarinha.ir/fa/news/85073/%D9%88%D8%B6%D8%B9%DB%8C%D8%AA-%D8%A8%D8%AF-%D9%88%D8%B1%D8%B2%D8%B4-%D8%A8%D8%A7%D9%86%D9%88%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D9%88-%D8%A8%D8%A7%D9%86%D9%88%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%]</ref>


دو روز بعد از آشوب مرگ تختی آن عکس هنوز در دوربین اجاره ای بود که ظاهر شد.
== چالش‌هایی که زنان با آن مواجه هستند ==
نبود اسپانسر


از این جا قصه زندگی دختر دانشجویی بیست ساله و پیوندش با مرد فرشته سیرتی که در چشم شهر رستم شکست ناپذیر می نمود، و در ذات نجیب و مهربان و شکننده، به پایان رسید. همه آن فضایی که نگذاشته بود این زندگی روندی عادی بگیرد و با آمدن بابک چنان شود که تختی ارزو داشت، یک باره باز شد. ماشین توهم و فشار، حالا با سرعت بیشتر به راه افتاد . اینک دیگر کسی نبود که دست به سینه رندان زند.
ورزش زنان با وجود همهٔ پتانسیل‌هایی که دارد، دنیایی از مشکلات ریز و درشت است که یکی از مهم‌ترین آن‌ها نداشتن حامی مالی است. هر تیمی برای انجام فعالیت‌های ورزشی نیاز به اسپانسر مالی دارد، اما از آن‌جایی که مسابقات ورزشی زنان در هیچ رسانه‌ای منعکس نمی‌شود و به دلیل محدودیت‌های فرهنگی و عدم تبلیغات، تماشاچی آن‌چنانی هم ندارد، بنابراین تقریباً هیچ اسپانسری حاضر به حمایت مالی از تیم‌های ورزشی زنان نیست؛ در نتیجه در بسیاری از رشته‌های ورزشی تیم‌های منسجمی وجود ندارد. بی‌میلی سیمای جمهوری اسلامی ایران به پخش این مسابقات، مربوط به مسائل شرعی و تاکیدات قرائت اسلام سنتی بر خودنمایی نکردن زنان در برابر مردان یکی از مشکلات است. ورزش بدون رسانه و تبلیغات و اسپانسر ره به ضعف می‌گراید.


در خانه تختی در الهیه جمعیت موج می زد. شهلا که می رسد با بابک در بغل، رنگی به رو ندارد اما آن قدرش توان هست که بابک را نگاه دارد. او را به کس نمی داد، چسبانده است به خود و مبهوت داشت رفت و آمد را نگاه می کند. بزرگ ترها و در راسشان مهندس حسیبی و آقای توکلی، دوستان تختی، امیرخان و آقای جیره بندی در اتاق کوچک دم دری نشسته اند. جوان ترها پراکنده که ناگهان فغان از حیاط و از بخشی که زنان بلند شد. شیون می کردند. مافی قهرمان بوکس شهرری، مست و دیوانه سر، از دیوار پریده و آمده تا شهلا را بکشد، چاقویی تیر و آخته در دستانش. عجب پس آن چه ساختند و در گزارش ها پرداختند و در روزنامه های عصر آمد، باور شده است.
بر اساس مصوبهٔ شورای عالی انقلاب فرهنگی در ۱۴ مهر ۱۳۷۲، تمرینات و مسابقات زنان باید در اماکن ویژه باشد و مردان اجازهٔ آمد و شد در این اماکن و دیدن این تمرینات و مسابقات را ندارند؛ بنابراین، پخش این مسابقات غیرقانونی است.


مردها مافی را دستگیر کرده اند. مسلم اسکندر فیلابی او را گرفته است. مرد می لرزد و فریاد زنان هی تکرار می کند که جهان بی جهان پهلوان معنا ندارد، و می افتد زمین شیون کنان. یک ساعتی صرف گفتگو با مرد شد تا دریابد که چنان نیست که شنیده و بعد خواست تا شهلا حلالش کند. شهلا وارد اتاق شد با نگاهی خالی، مرد که کم مانده بود قاتل شود بر زمین می افتد گریه کنان. مصلحت اندیشی حکم می کند که این ماجرا را پلیس نداند. گمان این است که دلیلی دیگر پیدا می کنند برای پراکندن شایعات علیه همسر پهلوان. اما خبر سخت صبح هنگام می رسد مافی در حمامی در شهرری خود را کشته است. و همزمان قصابی اهل کرمانشاه. مافی وصیت کرده است تا کنار جهان پهلوان دفن شود، در حالی که هنوز قافله درگیر است که تختی را کجا دفن کند.
همان‌طور که گفته شد، پخش نکردن مسابقات زنان از تلویزیون سبب شده‌است تا استقبال اسپانسرها از ورزش زنان کاهش یابد و این امر، مشکلات اقتصادی زیادی را برای باشگاه‌ها در پی داشته‌است. همین موضوع سبب شده تا تفاهم‌نامه‌ای میان سازمان تربیت بدنی و تمامی فدراسیون‌های ورزشی امضا شود که طی آن باید حداقل ۴۰ درصد اعتبارات و درآمدهایشان را در حوزهٔ ورزش زنان هزینه کنند؛ که بسیاری از نهادها و فدراسیون‌ها به این مصوبه عمل نمی‌کنند.
[[پرونده:زنان روسی مجبور به حجاب اجباری در مسابقات.jpg|جایگزین=تیم روس|بندانگشتی|309x309پیکسل|فوتسال زنان روسی مجبور به حجاب اجباری]]
'''پوشش زنان ورزشکار ایرانی و مسابقات بین‌المللی'''


== '''شهر تنها مانده است''' ==
مسئلهٔ «حجاب»، یکی از بحث برانگیزترین مسائل حوزهٔ زنان در ایران امروز است، کاملاً رنگ ایدئولوژیک به خود گرفته‌است و بزرگ‌ترین نشانه و علامت جمهوری اسلامی تلقی می‌شود. با این‌که انواع و اقسام معضلات اجتماعی و زشتی‌های زیان بار و ویرانگر مانند دروغ، خیانت امانت، نقض عهد، ریاکاری، رباخواری، دزدی، اختلاس، فحشا و غیره در جامعه بیداد می‌کند و در اسلام هم این معضلات به شدت تفبیح شده و چندین برابر مسئلهٔ حجاب در قرآن و روایات دربارهٔ آن‌ها هست، اما سیستم سیاسی، یک صدم حساسیتی که برای حجاب نشان می‌دهد برای آن معضلات از خود نشان نمی‌دهد.
و حالا شهری که مدام برایش قصه می ساخت، مانده است دست خالی. آن قهرمان نامدار کشتی که به سودای وکالت مجلس، هر آن چه خواستند علیه تختی گفت حالا باید چه می کرد. مربی اش که تختی در حضور او هرگز نمی نشست باید چه می کرد که آن همه ناسزا بافت. تختی خود همواره گفت گرفتارند بابا. و شانه بالا انداخت یعنی حرفشان را نزنید.


حالا باید قهرمان را هر کس مناسب حال مرثیه ای بسراید که سزاوارش بود اما سزاوارش نبود که در اسطوره سازی تا جایی روند که عزیزترین او را در هدف بنشانند و این عزیزترین شهلا توکلی بود
به همین ترتیب مسئلهٔ دیگری که یکی از معضلات ورزش زنان ایران در سطح حرفه‌ای است، بحث پوشش مورد تأیید حکومت حاکم در ایران است و مسبب محدودیت‌های بسیاری شده‌است. البته بعضاً دیده شده‌است که برخی زنان ورزشکار از دیگر کشورهای اسلامی هم از یک حداقلی از پوشش برخوردارند. اما به جز در موارد نادری، به نظر می‌رسد، این پوشش‌ها انتخاب شخصی ورزشکاران است. اما در مورد ایران این مسئله یک امر کاملاً اجباری است و ورزشکاران حق تخطی از آن را در مسابقات بین‌المللی ندارند و حتی یک ورزشکار غیرمسلمانان ایرانی هم اختیار این را ندارد که رعایت حجاب نکند.


یک سو آن ها بودند که داستان مرگ تختی را تبدیل به قصه ای پلیسی کردند تا بی هزینه مبارزه ای کرده باشند با نظام و یک سو هنوز تختی دفن نشده کتابچه ای ساختند یعنی که این تقویم تختی است و از هتل به در آمده و در صفحات اول دی ماهش نوشتند "از دست این خسته شدم" و در برخی صفحات از زبان تختی برای مادر شهلا صفاتی به کار بردند که باورش ممکن نبود که پهلوان این کلمات را اصلا بداند. چندان عجله داشتند که خط تقویم جعلی هیچ شباهتی به خط کودکانه تختی نمی برد و همان اول، کار به سخره کشیده شد.
ممنوعیت تماشای مسابقات والیبال در استادیوم‌ها برای زنان بر خلاف ممنوعیت حضور در مسابقات فوتبال، مربوط به چند سال گذشته‌است. حضور زنان تا سال ۱۳۹۱ برای تماشای مسابقات والیبال و بسکتبال در ورزشگاه آزادی ممکن بود اما در این سال برای اولین بار زنانی که برای تماشای مسابقه والیبال تیم‌های ایران و ژاپن به ورزشگاه رفته بودند با ممنوعیتی تازه و اعلام‌نشده روبه‌رو شدند و اجازه حضور در استادیوم به آنها داده نشد. فدراسیون جهانی والیبال و سازمان‌های مدافع حقوق بشر تا به حال بارها از حکومت ایران خواسته‌اند به ممنوعیت حضور زنان در استادیوم‌های ورزشی پایان دهد.<ref>چالشهایی که زنان با آن مواجه هستند ـ [https://www.peace-mark.org/66-11]</ref>


این دو تیغه جعل و فریب بابک و مادرش را هدف گرفته بودند. چنین بود که وقتی در مراسم هفتم برای نخستین بار شهلا به ابن بابویه رفت، انگار پالتو سیاه جهان پهلوان بر تن داشت و در آن گم شده بود. شبحی بود از آن فرشته سان که سال پیش رسید و با خودش آفتاب آورد در زندگی تختی. اما شهلا توکلی نه رودابه بود و نه تهمینه. او دانشجوی پرشور و دقیق و فهیم دوران خود بود. پس آرام بابک را برداشت و به امن خانه پدر برگشت. نه شنید که چه می گویند نه گذاشت که کسی برایش نقل کند. بابک تا پنج شش سالش شده بود گمان داشت آقای توکلی پدر اوست.
== نیلوفر حامدی روزنامه‌نگار ==
[[پرونده:نیلوفر حامدی.jpg|جایگزین=روزنامه‌نگار|بندانگشتی|176x176پیکسل|نیلوفر حامدی]]
'''مطالبات ورزش زنان از روحانی چیست؟؛ از حسرت حضور در ورزشگاه‌ها تا درد تبعیض بین زنان و مردان ورزشکار'''


گاه هم که دوستداران ساده دل تختی قصد آن کردند که از بابک یک رستم بسازند و وی را به زور از شهلا گرفتند و به میدان کشاندند، بازشهلا درد کشید و گذاشت تا این هم از سر بگذرد. در این فاصله درس هم خواند، در دانشگاه نزدیک بود به دکترای رشته خود که خالی شدن اطراف و اندیشیدن به مسوولیت هایش، وی را به کار کشاند در همان دانشگاه تهران به کار پرداخت. کسی نبود که میهمان قصه های ساخته این و آن شود، در عین حال عاقل تر از آن بود که به سودای جدال با جهل به میدانی درآید که خواب زدگان میداندار آنند.
فرهنگستان فوتبال ـ انتخابات ریاست جمهوری سال۹۶ هم با تمام فراز و نشیب‌هایش به پایان رسید و حسن روحانی به مدت چهارسال دیگر رئیس جمهور ایران باقی ماند. از بین حدود ۵۷میلیون واجد شرایط برای رأی دادن در ایران، ۲۳میلیون و ۵۴۹هزار و ۶۱۶ نفر به ادامه کار روحانی رأی دادند. یعنی ۵۷درصد! اما خواسته این ۵۷درصد از مردم کشورمان که حدود نیمی (بیشتر یا کمتر) از آن‌ها را هم زنان تشکیل می‌دهند، از رئیس جمهور منتخبشان در حوزه ورزشی زنان چیست؟! برای بررسی این موضوع ابتدا باید مطالبات ورزشی زنانی که به روحانی رأی داده‌اند را به چند بخش تقسیم کرد. آن‌هم با توجه به جایگاه این زنان. به این معنی که قطعاً خواسته یک زن ورزشکار که در تیم ملی کشورش بازی می‌کند، با زنی که سال‌هاست در یک باشگاه مربی‌گری می‌کند و مطالبات یک زن که تنها مخاطب ورزش است، تفاوت دارد.<ref name=":1">مطالبات ورزشی زنان از روحانی - [http://f-f.ir/%D9%85%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%A8%D8%A7%D8%AA-%D9%88%D8%B1%D8%B2%D8%B4-%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%D8%B1%D9%88%D8%AD%D8%A7%D9%86%D9%8A-%DA%86%D9%8A%D8%B3%D8%AA%D8%9F%D8%9B-%D8%A7%D8%B2-%D8%AD/]</ref>


زندگی را از کام همه پلیدی ها بیرون کشید. همه آن ها را که از کوچکی قامت خود جز با اسطوره ساختن زندگی نمی توانند، تنها گذاشت. بهانه به دست هیچ کس نداد، سکوتش از سر تمکین به سرنوشت معین شده برای بیوه های محترم نبود، سکوتش انتخابی عاقلانه بود در سرزمینی که مزد گورکنان در آن از بهای آزادی آدمی افزون باشد. محتشم زیست و این احتشام را در ذات داشت و قرض نگرفته بود.
'''ما و حسرت حضور در ورزشگاه‌ها'''


شهلا توکلی یک نمونه است اما بسیار نیست، نمونه زنی که به جدال با تصویر دیگران ساخته برمی خیزد. به ساز شهر نمی رقصد، تصویر ساختگی زن مظلوم و زن ستمدیده را انتخاب نمی کند. وقتی تنها پاداش زندگیش یعنی بابک با منیرو همسرش و غلامرضا دیگری که در زندگیشان دمیده بود عزم سفر کردند، شهلا نقش سنتی را پس زد، می گفت باید در شرایط بهتر زندگی کنند، این حق هر کسی است که می فهمد. سر انجام وقتی خانه پاکیزه و زیبایش را گذاشت و در سکوت به بیمارستان رفت، از هیاهوی بعد از مرگ هم در امان نماند.
ابتدا با قشر گسترده‌ای از زنانی آغاز می‌کنیم که تنها، مخاطب ورزش هستند. آن‌هایی که تا به حال حتی یک بار هم نتوانسته‌اند وارد استادیوم آزادی شوند. آن‌هایی که تمام سال را منتظر رسیدن لیگ جهانی والیبال می‌مانند تا هفته میزبانی ایران برسد، اما وقتی بازی‌ها بیخ گوششان برگزار می‌شود هم نمی‌توانند وارد ورزشگاه ۱۲هزار نفری شوند. بدون شک مهم‌ترین و اصلی‌ترین و شاید حتی تنها مطالبه این قشر از زنان در حوزه ورزشی، لغو ممنوعیت حضور زنان در ورزشگاه‌هاست. موضوعی که البته در دوسال اخیر به مطالبه جدی‌تری از سوی مردم تبدیل شده‌است. اهمیت این موضوع در این مدت آنقدر افزایش پیداکرده که حتی وزارت ورزش هم به شکل جدی به فکر پیگیری این موضوع افتاده‌است. تا جایی که فریبا محمدیان معاون بانوان وزارت ورزش حرف از برنامه‌های حوزه زنان وزارت در این‌باره زده‌است. گفته می‌شود وزارت ورزش درصدد است آخرین مسابقه تیم ملی فوتبال در مسیر جام جهانی را با حضور زنان و فرزندانشان برگزار کند. موضوعی که حتی در میتینگ‌های رئیس جمهور هم از سوی مردم مطرح شده بود. سحر دولتشاهی بازیگر ایرانی که جزو حامیان روحانی هم محسوب می‌شد، در همایش ورزشگاه آزادی نطقش را با این جمله شروع کرد: «من از اینجا ورزشگاهی که دختران بسیاری آرزو دارند فقط یک‌بار از حق حضور در آن برخوردار باشند، با شما دربارهٔ آزادی صحبت می‌کنم. به آزادی سلام می‌کنم.»


بدین گونه بود که شهلا توکلی که یک سال نام تختی را از جهان پهلوان گرفت و در بقیه عمر این نام را همراه فرزندش با خود حمل کرد، بجاست به عنوان الگویی به طراز آید. او که تراژٰدی را دید اما اسیرش نشد. سهمش از روزگار باید بیشتر از این ها می بود اما در سکوتش معنایی بود که باید آن معنا را از زبان عاقلان شنید، از آنان که می دانند هیچ افسانه ای به اندازه واقعیت غریب نیست.
بعد از انقلاب حضور تماشاگران زن در ورزشگاه‌ها ممنوع شد. از دهه هشتاد به بعد زنان به شکل‌های مختلف و با راه اندازی کمپین و حضور در پشت درهای ورزشگاه خواستار حق ورود به استودیوم‌های شدند.


جهان پهلوان درست به خواستگاری رفته بود.
از جمله گروه‌هایی که برای ورود به استادیوم فعالیت کردند می‌توان از "روسری سفیدهاً نام برد که در بازی‌های مقدماتی جام جهانی در سال ۲۰۰۶ جلوی درهای استادیوم تحصن می‌کردند. در همین زمینه در سال ۲۰۰۷ جعفر پناهی فیلم :آفساید" را ساخت که موضوع آن علاقه چند دختر ایرانی به تماشای بازی فوتبال در استادیوم و گرفتار شدن آنها است.<ref name=":1" />


== '''تختی و مرگش؛ بعد از چهل سال سوالی بی پاسخ''' ==
مخالفین با ورود زنان به استادیوم‌ها مناسب نبودن فضای اخلاقی و امنیتی استادیوم را دلیل ممنوعیت حضور تماشاگران زن اعلام می‌کنند ولی این دلیل از طرف زنان پذیرفته نمی‌شود و آنها خواستار حق ورود به استادیوم هستند.
'''روز هجده دی ۱۳۴۶ روزنامه های تهران با خبر احتیاط آمیزی منتشر شدند که حکایت از خودکشی غلامرضا تختی قهرمان محبوب کشتی داشت. اما پیش از انتشار خبر در روزنامه های به شدت سانسور شده، در حالی که هنوز شبکه های خبری رادیو و تلویزیون، اینترنت و حتی خطوط مستقیم تلفن بین شهری رواج نداشت، مردم خبر را دهان به دهان گردانده و دست های پنهانی را عامل قتل او دیده بودند.'''


از جمله دلایلی که برای ضدیت دستگاه امنیتی با تختی ذکر می شد و شایعات مربوط به قتل تختی را باورپذیر می کرد، وابستگی او به جبهه ملی، و علاقه اش به دکتر محمد مصدق بود که نظام پادشاهی - بعد از کودتای ۲۸ مرداد - تلاش می کرد تا نامش برده نشود و یاران و همفکران او را در هر فرصت به بند می کشید.
حتی هنگامی که در مسابقه‌های بین‌المللی که به تماشاگران زن تیم مهمان اجازه ورود به استادیوم داده می‌شود تماشاگران زن ایرانی نمی‌توانند وارد استادیوم شوند. تلاش‌هایی در رابطه با رفع این ممنوعیت صورت گرفته‌است ولی تاکنون غیر از چند مورد پراکنده نتیجه ای نداشته‌است.


نه تنها بهروز افخمی، کارگردان سینما که فیلم '''جهان پهلوان''' ساخته علی حاتمی را به پایان رساند، بلکه بسیاری از کسانی که در چهل سال گذشته بر زندگی و مرگ غلامرضا تختی قهرمان پرآوازه کشتی ایران تحقیق کرده اند ترجیحشان این بوده است که برای مرگ او دلیل قطعی عنوان نکنند.
چند روز بعد از جشن‌های خیابانی پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری خرداد ۱۳۹۲ قرار شد جشن پیروزی برای راهیابی به جام جهانی برزیل در استادیوم آزادی برگزارشوذ. با اعلام ممنوعیت ورود زنان، جشن با اعتراض زنان و تعدادی از مردان روبرو شد که منجر به سردی استقبال از جشن شد. اما با روی کار آمدن دولت جدید همچنان انتظار می‌رود که شرایط برای حضور زنان در ورزشگاه‌ها فراهم شود.


یک سال قبل از مرگ تختی، هنگام درگذشت دکتر مصدق، کشتی گیر اسطوره ای ایران با اخطار ماموران نظامی و امنیتی هم حاضر نشد از رفتن به احمدآباد منصرف شود و به افسران می گفت دستگیرم کنید.
زنان ایرانی هر زمان که به آنها فرصت مشارکت داده شده موجب پیروزی و سربلندی کشور شده‌اند. تصویر زنان ورزشکار ایرانی در میدان‌های ورزشی جهانی زمانی می‌تواند به درستی انعکاس دهنده مشارکت زنان در امور اجتماعی و اقتدار و افتخار ملی باشد که درون کشور به وضعیت ورزش زنان رسیدگی شود و حق حضور و پیشرفت در صحنه‌های ورزشی از آنها دریغ نشود. آن زمان آینه ای که تصویر زن ایرانی را انعکاس می‌دهد دیگر خمیده نخواهد بود


بابک تختی، تنها بازمانده غلامرضا تختی که اینک قصه نویس و منقد ادبی است در روایتی که گرد آورده، '''درجست و جوی پدر'''، همچنان این سایه ابهام را در پایان قصه زندگی محبوب ترین ورزشکار تاریخ ایران دیده و شنیده و ثبت کرده است.
'''زنان و ورزش همگانی'''


'''قهرمان مردم'''
آخرین جامعه مورد نظر ما در این گزارش زنانی هستند که مطالبه اصلی‌شان پرداختن به ورزش عمومی است. این افراد نه دنبال ورزش حرفه‌ای هستند و نه عاشق تماشای مسابقات در استادیوم‌ها. اما همین زنان دوست دارند ورزش همگانی را به طور مرتب در برنامه زندگی‌شان داشته باشند اما مشکلات زیادی سر راهشان قرار دارد. مثلاً زنان شاغلی که به سختی می‌توانند باشگاهی پیدا کنند که سانس بعداز ظهرش برای مردان نباشد. یا زنانی که دوست دارند در پارک‌ها پیاده‌روی و ورزش کنند اما شرایط محیطی برایشان مهیا نیست. این جامعه با توجه به اینکه ورزش برای آن‌ها نقش سلامتی دارد، اتفاقاً باید بسیار زیاد مورد توجه قرار گیرند<ref name=":1" />


غلامرضا تختی تمام مشخصات یک قهرمان توده ها را در جهان دو قطبی داشت. در محله فقیرنشین جنوب تهران به دنیا آمد، پدرش تاجری ورشکسته بود که زود درگذشت و او را با تنگدستی یتیم گذاشت. تختی همراه کار، ورزش کرد تا بیست سالگی که برای اولین بار ورزش او را به اروپا برد [مسابقات کشتی کاپ فرانسه] که در آن مدالی نگرفت. اما در شهری که در اوج مبارزات نهضت ملی نفت بود شهرت یافت و به دیدار دکتر مصدق رییس دولت نائل آمد و شد از هواداران وی.
== دیوار کوتاه بانوان ورزشکار ==
{| class="wikitable"
دختران ورزشکار در لیگ‌ها و رشته‌های مختلف قراردادهای مالی ناچیزی با باشگاه‌های خود دارند. قراردادهایی که با مبالغ نجومی در ورزش مردان تفاوت اساسی دارد و البته این انتظار هم نیست که قراردادهایی که با مردان بسته می‌شود به همان میزان مالی با دختران ورزشکار عقد شود اما مسئله این است که همان مبالغ ناچیز هم به آن‌ها پرداخت نمی‌شود.
|
| اول کار او که یک کامیون در اختیار گرفته بود در محلات پرجمعیت با بلندگو از مردم می خواست به زلزله زدگان [بوئین زهرا] کمک کنند. واکنش ها چنان باورنکردنی بود که بلافاصله نیکوکاران به راه افتادند. ده‌ها کامیون به وی سپرده شد و مردم می رسیدند و رخت و لباس و پول به تختی می سپردند 
|}
تختی در زمان دولت دکتر مصدق در دو مسابقه بین المللی دیگر درخشید، در هلسینکی ۱۹۵۱ نایب قهرمان جهان شد و سال بعد هم همان مدال را تکرار کرد و در این جا با کودتای ۲۸ مرداد برای مدتی دچار غمزدگی شد. او در سال ۱۹۵۶ در استرالیا قهرمان المپیک شد و در سال ۱۹۵۸ در صوفیه بلغارستان مدال نقره جهان را کسب کرد.


در همین فاصله بود که زلزله بوئین زهرا رخ داد؛ زلزله ای که ویرانگر بود و به دنبال آن ناتوانی دستگاه دولتی برای عملیات کمک و امداد، موسسات جهانی را به ایران کشاند. اما در این میان، موجی که تختی در تهران به راه انداخت ناگهان جلوه ای دیگر به مبارزات اجتماعی داد.
«مگه گناه کردیم که با شما قرارداد بستیم؟ ” “مگه ما خرج نداریم» ” هزینه کفش و فیزیوتراپی من فلان قدر میشه” «مجبور شدیم قید قراردادمونو زدیم». این‌ها بخشی از گلایه دختران ورزشکار از باشگاه‌هایشان است. گلایه‌هایی از سر درماندگی از دریافت پولی که برای آن، عرق ریخته‌اند، وقت گذاشته‌اند و از خانه دور بوده‌اند.


اول کار او که یک کامیون در اختیار گرفته بود در محلات پرجمعیت با بلندگو از مردم می خواست به زلزله زدگان کمک کنند. واکنش ها چنان باورنکردنی بود که بلافاصله نیکوکاران به راه افتادند. ده‌ها کامیون به وی سپرده شد و مردم می رسیدند و رخت و لباس و پول به تختی می سپردند.
دیوار دختران ورزشکار، کوتاه‌ترین دیوار در باشگاه‌ها است. آن‌ها در آخرین اولویت پرداخت دستمزدها قرار دارند و زمانی که یک باشگاه تحت فشار مالی قرار می‌گیرد اعتبار مالی موجود خود را صرف تیم‌های مردان می‌کند بدون توجه به این که دختران ورزشکار هم هزینه دارند، باید تجهیزات ورزشی شان را خریداری کنند، به فیزیوتراپی بروند و حتی برخی از آن‌ها خرج خانواده را بدهند.<ref name=":5">دیوارکوتاه بانوان ورزشکار-[https://www.tarafdari.com/%D8%AE%D8%A8%D8%B1/960295/%D8%AF%DB%8C%D9%88%D8%A7%D8%B1-%DA%A9%D9%88%D8%AA%D8%A7%D9%87-%D8%A8%D8%A7%D9%86%D9%88%D8%A7%D9%86-%D9%88%D8%B1%D8%B2%D8%B4%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%D8%AF%D8%B1-%D8%A8%D8%A7%D8%B4%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D9%87%D8%A]</ref>


در سال های ۱۹۵۸ و ۱۹۵۹ مدال طلای مسابقات آسیایی توکیو و مسابقات جهانی تهران او را به اوج رساند. گرچه در المپیک رم نایب قهرمان جهان شد اما در مسابقات جهانی ۱۹۶۱ ژاپن مدال طلا کسب کرد.
موضوع اما اسف بار تر از این است. به ورزش بانوان ایران به حدی ظلم شده که آن‌ها از ترس این که مبادا باشگاه برای سال آینده قید تیمداری در بخش بانوان را بزند حاضر می‌شوند برای مدت طولانی لب از لب نگشایند و شکایتی نکنند.


وقوع حوادث پانزده خرداد (1342/1963) نظام را نسبت به فعالیت های اجتماعی گروه های مخالف بسیار حساس کرد. بعد از این بود که با توجه به بی اعتنائی تختی به اخطارهای دستگاه ورزشی و امنیتی و ادامه ارتباطش با جبهه ملی، به عنوان یک ناراضی شناخته شد. او در عین حال توسط هواداران نهضت ملی در تشکل تازه جبهه ملی دوم به عنوان عضوی از شورای مرکزی برگزیده شد. دیگر به نام و محبوبیتی رسیده بود که ربطی به پیروزی هایش روی تشک کشتی نداشت.
در برخی از باشگاه‌ها، ورزشکار پس از ۲ سال هنوز نتوانسته مبلغ ناچیز چند میلیون تومانی حضور در لیگ را دریافت کند. مگر سقف قرارداد ورزشکاران دختر در رشته‌های مختلف چقدر است که برای پرداخت همان مبلغ ناچیز، دست و دلمان بلرزد؟ قراردادهایی که گاهی حتی هزینه رفت و آمد و خورد و خوراک هم نمی‌شود و ورزشکار بخش اعظم همان مبلغ را باید صرف خرید تجهیزات مورد نیاز ورزشی اش و یا درمان آسیب دیدگی کند.


'''تشک های در پرواز'''
ما از برابری و عدالت حرف می‌زنیم. این برابری و عدالت می‌گوید اگر باشگاهی چند تیم ورزشی دارد در زمان پرداخت مطالبات بازیکن و مربیانش باید به طور عادلانه تمام تیم‌هایش را در نظر بگیرد برای مثال اگر قرار است تیم فوتبال مردان ۳۰ درصد دریافت کند این موضوع باید شامل تیم‌های بانوان شود.
{| class="wikitable"
|
| یک بار که هیچ باشگاه و تشکی، و هیج حریف قدری برای تمرین های تختی پیدا نشد دو روز مانده به مسابقات انتخابی، هوادارانش در کاروانسرایی در محل زادگاهش خانی آباد، تدارک چیدند و از خانه های اطراف مردم به بام ها رفته و تشک های خود را به وسط کاروانسرا می انداختند 
|}
در سال های آخر زندگی، دستگاه ورزشی بنا به تصمیم مقامات امنیتی، از تمرین های تختی جلوگیری می کرد و به هر شکل می کوشید از حضور او در مجامع بین المللی که با استقبال کنفدراسیون دانشجویان ایرانی مخالف رژیم روبرو می شد، جلوگیری کند.


یک بار که هیچ باشگاه و تشکی، و هیچ حریف قدری برای تمرین های تختی پیدا نشد دو روز مانده به مسابقات انتخابی، هوادارانش در کاروانسرایی در محل زادگاهش خانی آباد، تدارک چیدند و از خانه های اطراف مردم به بام ها رفته و تشک های خود را به وسط کاروانسرا می انداختند. او وقتی با انبوه تشک هایی روبرو شد که از خانه ها آمده بود، عشق و علاقه اش به مردم بیشتر می شد و خشم مخالفان نیز.
بازیکن و مربی در یک باشگاه با عقد قرارداد، تعهدی اخلاقی به باشگاهشان پیدا می‌کنند که در غم و شادی در کنار آن باشند. بنا بر این در روز بی‌پولی، آن‌ها صبوری خواهند کرد اما این صبوری نباید به معنای سوء استفاده از سکوت و نجابت آن‌ها باشد.


همزمان با انتشار خبر مرگ تختی در اتاقی در یک هتل در خیابان تخت جمشید [طالقانی] که فاصله چندانی هم با مرکز سازمان اطلاعات و امنیت کشور نداشت، به دستور حکومت برگ هایی از دفترچه تلفن تختی به روزنامه ها داده شد که از اختلافات خانوادگی اش حکایت داشت، امری که هرگز باور نشد. روز بعد که خبرنگار عکاس روزنامه اطلاعات توانست از داخل پزشکی قانونی از جسد تختی عکسی بیندازد که بدن او را بعد از کالبدشکافی نشان می داد، این ظن عمومی را تقویت کرد که علاوه بر قتل شکنجه ای هم در کار بوده است.
این که یک شخص حقیقی یا حقوقی، یک مجموعه صنعتی یا یک ارگان به ورزش بانوان ورود می‌کند فکر باز و لطف غیرقابل انکار آن مجموعه به ورزش بانوان را می‌رساند اما این به معنای منت نهادن بر سر دختران ورزشکار نیست. تیمداری کنیم، به تعهدات عمل نکنیم و در برابر درخواست عمل به تعهدات طلبکار باشیم؟<ref name=":5" />


از فردای آن روز چاپ هر نوع خبر و گزارشی درباره تختی و مرگش در روزنامه ها ممنوع شد و جا باز ماند برای اذهان تا با کمال آزادی، هر چه می خواهند را در قالب واقعیت بپذیرند.
'''مرگ هواداران'''
مخالفت دستگاه انتظامی و امنیتی با دفن تختی در احمدآباد [مزار دکتر مصدق] و کنار شهدای سی ام تیر، خود از جمله عواملی بود که به شایعات دامنه های تازه داد تا سرانجام با موافقت خانواده شمشیری [از طبقه اصناف و همفکران تختی در هواداری نهضت ملی] در آن جا که فاصله اندکی با مزار شهدای سی تیر داشت به خاک سپرده شد.
{| class="wikitable"
|
| مردم ایران هنوز هم بعد از ۴۰ سال قهرمان ملی و محبوب خود را فراموش نکرده اند و هر ساله با حضور بر سر مزار تختی در ابن بابویه شهرری یاد و خاطره این پهلوان بزرگ را گرامی می دارند و در آن قصیده بلند سیاوش کسرائی شاعر نامدار ایران را می خوانند که گفت جهان پهلوانا صفای تو باد 
|}
میزان محبوبیت تختی را شاید بتوان از آن جا نشانه زد که با انتشار خبر مرگ او هفت تن در شهرهای مختلف کشور خود را کشتند که از همه فجیع تر قصابی در کرمانشاه بود که خود را به قناره انداخت و یادداشت بزرگی بر شیشه مغازه اش گذاشت که "جهان بی جهان پهلوان ماندنی نیست."
در همان زمان یک قهرمان بوکس از شهرری تحت تاثیر اطلاعاتی که در روزنامه ها چاپ شد به قصد قتل شهلا توکلی همسر تختی به خانه وی حمله برد که چون ناکام ماند و دریافت که تختی در وصیت نامه خود با محبت از وفاداری او یاد کرده و تنها یادگار خود را به او سپرده، همان شب در حمامی در شهرری خود را کشت. او که با یک روز تاخیر با تختی مرده بود، در چند قدمی غلامرضا تختی دفن شده است.
بدین گونه است که مردم ایران هنوز هم بعد از ۴۰ سال قهرمان ملی و محبوب خود را فراموش نکرده اند و هر ساله با حضور بر سر مزار تختی در ابن بابویه شهرری یاد و خاطره این پهلوان بزرگ را گرامی می دارند و در آن قصیده بلند سیاوش کسرائی شاعر نامدار ایران را می خوانند که گفت "جهان پهلوانا صفای تو باد."
== '''غلامرضا تختی؛ آبروی ورزش ایران''' ==
هفدهم دی، چهل ‌و دومين سالگرد درگذشت غلامرضا تختی است و طبق سنتی که همه ساله اجرا می شود، مراسم یادبودی در گورستان ابن‌بابويه تهران برگزار خواهد شد.
مراسمی که امسال، مهدی تختی برادر غلامرضا تختی به اتفاق فرزند و نوه تختی در آن غایب هستند. مهدی تختی شانزده روز قبل – اول دی- از دنیا رفت. بابک تختی نیز به اتفاق همسرش منیرو روانی پور داستان نویس و فرزندشان غلامرضا، خارج از ایران هستند.
'''غلامرضا تختی(1346-1309)'''
بلافاصله پس از سوت داور، چند قدمی به عقب می رفت، سپس با گارد باز، برمی گشت وسط تشک تا بشود قهرمان المپیک ملبورن. قهرمان سال 1959 جهان. قهرمان بازی های آسیایی.
تختی بود و میانکوب های کشنده. سگک های خرد کننده. دست در شکن های ناب و درخت کن های معرکه در معرکه.
اولین مرد طلایی ورزش ایران در المپیک ها، اولین نفر است در تاریخ ورزش ایران که بحث بیمه ورزشکاران را مطرح کرد و تا آخر عمر، یک تنه پای حقوق بازنشسته های ورزش ایستاد و آینه دق سران قپه دار ورزش شد.
عکسهایی از غلامرضا تختی
== '''مدال‌آوران ایرانی المپیک؛ غلامرضا تختی''' ==
کتاب­ها، ویژه‌­نامه­‌ها و گزارش­های بی­شماری در چهار دهه اخیر درباره زندگی، روحیات منحصر به­‌ فرد و صفات اخلاقی غلامرضا تختی منتشر شده است.
اسم او در ایران بر سر در ورزشگاه ها، محلات، خیابان­ها، مدارس و میادین نقش بسته، به نامش فیلم سینمایی ساخته شده و جزئیات زندگی­اش نقل شفاهی کوی و برزن بوده.
اما درباره کیفیت فنی کشتی­‌ها و نحوه مبارزه او خبری از تحقیقات جامع و منابع متعدد نیست. تختی مبتکر شیوه ­های خاصی از مبارزه کردن در خاک و سرپا در کشتی است که حتی در محافل این ورزش نیز مغفول مانده است.
از هفده سال عضویت او در تیم ملی پنج دقیقه ویدئو نیز وجود ندارد. مربیان کشتی در باشگاه­ها، مرام تختی را به شاگردانشان توصیه می کنند اما از آموزه­ های تاکتیکی او چندان نیاموخته اند که به دیگری بیاموزند.
خاستگاه تختی زورخانه است و استقامت فوق‌العاده‌اش مرهون گود. جنگیدن تا آخرین نفس در وضعیت سرپا و زیرگیری از دیگر مشخصه‌­های او در امتداد مبارزه است.
تختی را می توان نخستین کشتی­ گیر آزادکار ایرانی دانست که طراحی تاکتیکی با در نظر گرفتن مختصات هر مسابقه را مدنظر قرار داد. منشاء این قضیه، نه کم کاری یا ناتوانی سایر قهرمانان هم نسل او بلکه چند وجهی بودن استعداد و توانایی های تختی در کشتی بود.
وفادار و سخدری از خراسان آمده بودند و به گونه‌­های مختلف فن لنگ از کشتی باچوخه متکی بودند. حبیبی از مازندران می‌­آمد و مجهز به سرسختی و ظرافت­‌های کشتی لوچو.
تختی نیز مثل زندی و اغلب قهرمانانی که به المپیک ۱۹۴۸ لندن رفتند، از گود زورخانه آغاز کرده بود. با این تفاوت که سبک کشتی گرفتن زندی عمیقا پهلوانی و درگیرانه بود؛ معلوم و مستقیم. یعنی گره خورده به سنت کشتی کلاسیک در ایران زمین و مشخصا انعطاف ناپذیر.
اما تختی چنانچه از دست نوشته‌­هایش نیز پیداست، رقبایش را آنالیز می­‌کرد و بر اساس روش مبارزه آنها به مصاف­شان می‌­رفت. در تحلیل حریفان چنان دقیق بود که حتی جزئیات رفتاری و خلق و خوی آنان را نیز جدی می­‌گرفت.
واکاوی شخصیت تیم­‌ها و ورزشکاران حریف با چنین جزئیاتی، امروزه بخشی از وظایف گروه آنالیز در ورزش حرفه‌ای جهان است.
او در یادداشت­هایش نه فقط تحلیل فنی رقبا که پوزخند و تکبر حیدر ظفر(ترکیه)، خشکی، سماجت و رنگ چشم و موی آناتولی آلبول(شوروی)، پر مو بودن بدن وایکینگ پالم (سوئد) یا نحوه قوز کردن روس ها روی سکوی قهرمانی را نیز ثبت می کرد. در این یادداشت‌­ها حتی از تفسیر آناتومیک رقبای درجه سه اهل آفریقای جنوبی و استرالیا نیز غافل نبوده است.
تختی چنان حرمتی برای مبارزه مدبرانه و مبتنی بر عقل قائل بود که در یادداشت خود برای مسابقات جهانی ۱۹۵۹ تهران، اشتباهات نابخردانه روی تشک را معادل "گناه" دانست.
بر اساس دانش تجزیه و تحلیل بود که پیش‌­بینی­‌های او برای مسابقات جهانی ۱۹۵۹ تهران، در مقایسه با دوستان خبرنگارش در مجله کیهان­ ورزشی دقیق از آب درآمد. او گفته بود:
- ایران سه مدال طلا می گیرد.
- سیراکوف سخت ترین حریفم است ("بین تمام رقبا او در فرق سرم جا دارد").
- نمایندگان سه وزن اول ایران ناکام می شوند.
- ولادیمیر سیناوسکی بدون چون و چرا قهرمان می شود.
- حبیبی در وزن پنجم و گئورگی شرتلادزه در وزن ششم می درخشند.
- قهرمان می شوم.
- در وزن ششم فقط سه یا چهار امتیاز کسب می کنیم.
تمام این پیش‌گویی‌­ها روی تشک­‌های تهران نیز رخ داد.
=== بدعت­گذار در خاک ===
سگک کلاته های تختی عالی بود. عباس زندی نیز در این فن تبحر داشت. به طور کلی کشتی گیران باشگاه پولاد در اجرای سگک کلاته شهره بودند. کرمانشاهی‌­ها از نیمه دوم دهه ۵۰ شمسی توانستند این فن را تکامل ببخشند.
تفاوت تختی با سایر همدوره ای هایش در اجرای سگک کلاته و ریزه‌­کاری ها و گیج کردن حریف در نحوه اجرای فن بود. به این نحو که او همزمان کلیدکشی را هم آغاز می کرد و با از هم گسیختگی تمرکز حریف روی پاها و دستانش، بلافاصله او را روی پل می برد.
کنده استانبولی و کنده یک چاک را هم به خوبی اجرا می کرد. تصاویر متعددی از حالت های مختلف اجرای این تکنیک توسط تختی وجود دارد. از جمله عکس مشهور روی جلد مجله کیهان ورزشی که او دارد کنده پالم سوئدی را می تاباند.
متقابلا واهمه‌ای از گرفتن زیر رقبایی که کنده کش‌­های قهاری بودند نداشت. به طور غریزی با بیومکانیک کشتی آشنا بود. محل استقرار پاهایش هنگام زیرگیری، بالاگرفتن سر و گردن، ادامه حرکت پس از رسیدن به پاهای حریف و شوک کتف راستش به شکم حریف را در بازه زمانی کوتاهی اجرا می کرد تا کنده اش بالا نیاید.
در اجرای میانکوب زبده بود. دست در مخالف را هم اجرا می کرد. تکنیکی که پس از او محمد خادم ان را تکامل بخشید.
درختکن ­های تختی نیز خصوصا مقابل رقبای غیر اصلی زبانزد بود. نمونه درختکن­‌های تختی را عباس جدیدی و سپس رضا یزدانی تکامل بخشیدند.
تختی در خاک، فرهنگ تازه ای به کشتی ایران آورد. قبل از تختی همه متکی به سرپا و فنون لنگ بودند و توی خاک، حداکثر کنده می کشیدند و سگک می نشستند. او با انواع سگک و کلید کشی، ارزش­‌های برابر سرپا و خاک را به تثبیت رساند.
تختی یگانه کشتی گیر ایرانی است که در چهار المپیک شرکت کرده و در سه دوره موفق به کسب مدال شده. شرح رقابت­های او در هر چهار المپیک در ادامه آمده است.
=== المپیک ۱۹۵۲ هلسینکی - نقره ===
دیوید جیماکوریدزه اولین طلایی تاریخ کشتی شوروی در المپیک هاست. او برای تاریخ­ساز شدن، مدال زرین ۷۹ کیلوگرم را در نبردی نابرابر از دور گردن تختی قاپ زد.
جیماکوریدزه فقط پنج کشتی گرفت و حتی به بنگت لیندبلاد سوئدی باخت. اما تختی ۷ بار به روی تشک آمد و جز رقابت پرماجرا با نماینده شوروی، در بقیه کشتی ها پیروز شد.
ابتدا آندره برنار از فرانسه را ضربه فنی کرد و سپس پشت ویکو لاهتی از فنلاند را به تشک دوخت. لئون گینوس از آرژانتین نیز با ضربه فنی مغلوب جوان ۲۲ ساله ایرانی شد.
حیدر ظفر از ترکیه که سال قبلش در همین شهر طلای جهانی تختی را نقره کرده بود، این بار تقاص سختی پس داد و با اختلاف امتیاز مغلوب شد.
گوستاو گوکه از آلمان غربی هم امتیازی از تختی نگرفت تا با چهار پیروزی و همین یک شکست از دور رقابت ها خارج شود.
دیوید جیماکوریدزه از شوروی در شب چهارم مقابل تختی ایستاد. او در اولین کشتی به لیندبلاد سوئدی باخته بود و با ۴ امتیاز منفی به روی تشک آمد.
تختی اما فقط دو امتیاز منفی داشت.
شوروی پس از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ بار دیگر به المپیک بازگشته بود. تختی حضور و نمایش کشتی گیران آن ها را به شعبده‌بازی تشبیه کرد و سال ۱۳۳۸ نوشت: "در هلسینکی همه از این غریبه­‌ها وحشت داشتند."
جدال جیماکوریدزه و تختی با ابهامات داوری همراه شد. تختی هرگز درباره داوری اظهار نظر نمی کرد و درباره این کشتی نیز در یادداشت های خود به جملات زیر اکتفا کرد:
"من او را خاک کردم. در خاک به‌ پلش بردم، اما سگک مرا رو کرد و در سه دقیقه آخر هم که قصد درو کردن داشتم، پاهایش را بالا کشید و خاکم کرد تا نتیجه ۲-۱ شود. اگر قانون امروز (۱۳۳۸) ‌بود، من و او مساوی بودیم."
در کتاب جامع تاریخ المپیاد، از پیروزی ضربه فنی تختی در برابر گئورگی گوریکس (مجارستان) که دچار مصدومیت شده بود به عنوان پایان رقابت های این وزن یاد شده است.
=== المپیک ۱۹۵۶ ملبورن – طلا ===
تختی ۲۶ ساله در این المپیک در ۸۷ کیلوگرم کشتی گرفت. ابتدا ژاکوب ترون بلند قامت و عضلانی از آفریقای جنوبی را ضربه فنی کرد و سپس رابرت استکل کانادایی را.
میتسوهیرو اوهیرا از ژاپن و کوین کوت از استرالیا را هم با ضربه فنی پشت سر گذاشت. یعنی تختی ۶۰ دقیقه وقت قانونی چهار مبارزه ای که باید برگزار می کرد را در هجده دقیقه به پایان رسانده بود.
سپس مقابل بوریس کولایف عضلانی و کوتاه قامت قرار گرفت. تصاویر بسیاری از کولایف موجود است. او شباهت فیزیکی بسیاری با الدار کورتانیدزه دارد.
سایت ossetians.com که با سه زبان به معرفی فرهنگ، تاریخ و مشاهیر اوستیا می پردازد، بوریس کولایف را مردی با "اراده و نیرویی مافوق انسانی" معرفی کرده است.
او در جشنواره جهانی ۱۹۵۵ ورشو بالاتر از تختی روی سکوی نخست ایستاد. در المپیک اما نبرد نزدیک و نفسگیر تختی با کولایف بی هیچ افت و خیزی به سود تختی به پایان رسید.
کولایف که سال ۲۰۰۸ درگذشت، در صفحه زندگی نامه اش مندرج در سایت اوستیایی ها گفته است: "کشتی مساوی تمام شد. ۱۵ دقیقه منتظر بودیم تا داوران نفر برنده را معرفی کنند. همه فکر می کردند من برنده ام زیرا نمایشی هجومی ارائه کرده بودم. داور اهل آلمان غربی بی انصافی کرد و رای به تختی داد. تختی بعد از کشتی به من گفت طلا حق تو بود و حتی به من گفت بیا این مدال را بگیر".
فیلم آن مبارزه موجود نیست و نمی توان صحت اظهارات کولایف را تایید کرد. اما تختی خودش سه سال پس از المپیک نوشت: "من ۱۵ دقیقه فقط کولایف را هل دادم و مسابقه را از او بردم."
تختی و کولایف در مسکو و دیدار تیم به تیم ایران و شوروی نیز با هم کشتی گرفتند که منجر به برتری نماینده ایران شد. کولایف این بار اعتراضی نداشت.
در المپیک ملبورن، تختی پس از نبرد فرساینده با کولایف مقابل پیتر بلر آمریکایی قرار گرفت. او درباره این حریف خود نوشته است: "قدی رشید، بدنی ورزیده و خیلی قشنگ داشت. هرکس می دید فکر می کرد پرورش اندام کار است."
حبیب الله بلور سرمربی وقت تیم ملی ایران درباره رقابت تختی با پیتر بلر می گوید: "تختی در همان زیر اولی که رفت، پیشانیش خورد به زانوی آمریکایی و چشم­هایش ورم کرد، طوری بود که ممکن بود دکتر ادامه مسابقه را منع کند. در هر صورت تختی کشتی را با یک فشاری شروع کرد و یک تندر خورد رفت روی پل. اگر می‌باخت سوم می‌شد."
تختی اما با ۹ امتیازی که گرفت به برتری رسید تا روی سکوی قهرمانی، نمایندگان آمریکا و شوروی در دو سمت چپ و راست او بایستند.
=== المپیک ۱۹۶۰ رم – نقره ===
تختی در چهار المپیک ۲۴ بار روی تشک رفت که حاصل آن ۲۰ پیروزی، یک مساوی و سه شکست بود. رکوردی دست نیافتنی در تاریخ کشتی ایران. او همچنین ۱۵ کشتی را با ضربه فنی به سود خود خاتمه داد که از این حیث، در سطج جهان نیز رکوردی کم نظیر است.
او در رم ابتدا دوستش غلام محی الدین سخی از افغانستان و سپس پاتریک پارسونز از استرالیا را ضربه فنی کرد. شینجی کاوانو از ژاپن هم با ضربه فنی به تختی باخت.
گئورگی گوریکس رقیب قدیمی تختی در المپیک هلسینکی که اهل مجارستان بود و دارنده پنج مدال جهانی در کشتی آزاد و فرنگی است، با ضربه فنی به تختی باخت.
هرمانوس فن زیل از آفریقای جنوبی پنجمین نفری بود که با ضربه فنی مقابل تختی مغلوب شد تا او بدون امتیاز منفی، در شب ششم برای کسب مدال طلا به مصاف عصمت آتلی از ترکیه برود که پنج امتیاز منفی داشت.
حتی یک مساوی هم می توانست تختی را به دومین طلای المپیک برساند. اما پیش از مسابقه ذهن او را به سمت دیگری سوق دادند. به او می گفتند اگر آتلی را هم مثل پنج رقیب قبلی ضربه فنی کنی، رکوردی جاودانه در المپیک به جا می گذاری. می گفتند باید دهکده المپیک را بلرزانی.
تختی با کفش های سیاه چرمی اش روی تشک آمد. بند کفش را دور مچ پا گره زده بود. جوراب های سفیدش را هم طبق عادت، تا زده بود روی لبه کفش. موهایی کوتاه تر از همیشه و عضلاتی تفکیک شده. اندام تختی هیچ وقت خوش تراش تر از روزهای المپیک رم نبود.
فیزیک عصمت آتلی چنین مختصاتی نداشت. او تنومند بود و یغور. روستایی کوتاه قامت اما پر زور اهل آدانا که دستی هم بر نواختن تار داشت.
در بازیلیکا دی ماسینزو که بارگاه قیصرها در هزاره های قبل بود، تختی می توانست جدال محتاطانه المپیک قبلی در برابر کولایف را تکرار کند. او اما با استراتژی هجومی روی تشک رفت، همان طور کشتی گرفت که مطلوب عصمت آتلی بود.
وقتی آتلی به یک امتیازی که می خواست رسید، در لاک دفاعی خزید و هرچه تختی زد به در بسته خورد. این جمله مشهور تختی پس از نایب قهرمانی در آن رقابت هاست: "طلا توی مشتم بود؛ انداختمش آتلی برداشت. مفت چنگش."
عکس اعلام رای داور در کتاب جامع المپیک رم منتشر شده. عکس های سکو نیز موجود است. در تمام این تصاویر، چهره تختی مبهوت است و ترس خورده. گویی از خواب آشفته ای بیدار شده.
=== المپیک ۱۹۶۴ توکیو – چهارم ===
پس از مسابقات جهانی ۱۹۶۲ تولیدو، تختی در نوزدهم مرداد ۱۳۴۱ رسما با کشتی وداع کرد. او پس از مسابقات جهانی آمریکا، همان جا در نیویورک عمل جراحی را انجام داد.
المپیک ۱۹۶۴ که رسید علاقمندان کشتی خواستار حضورش در تیم ملی شدند و در سالن فعلی هفت تیر واقع در پارک شهر، شعارهایی چون "نور دو دیده کجایی بیا؛ رستم دوران کجایی بیا" را سر می دادند تا او را روی تشک برگردانند.
محمد آهنچی رییس فدراسیون بود و عباس زندی هم سرمربی. فدراسیون کشتی هم رسما خواستار بازگشت تختی به روی تشک شد.
عطا بهمنش در این باره نوشته است: "در نهان گروهی از دست اندرکاران دوست داشتند که تکلیف یکسره شود و برای همیشه پرونده تختی بسته شده و از دردسر رهایی یابند."
اردوی تیم ملی در محل دانشکده افسری تشکیل شد، سیدرضا سکاکی مدیر اردو بود. نیمه شبی صدای گریه شنید و تختی را روی پله های راهرو دید.
به اتاق تختی رفت، لباس های او را آورد و به اتفاق، محل اردو را ترک کردند. برای آرام گرفتن تختی، قدری در شهر پرسه زدند و سرانجام در رستوران فرودگاه مهرآباد قهوه نوشیدند.
تختی به سکاکی گفته بود: "روز تمرین حریف ندارم، افراد هم وزنم را وا می دارند که با من تمرین نکنند. بی ادبی و بی حرمتی رواج دارد. گروهی تشویقم کردند که دوباره برگردم، حالا هم وسیله ای شده اند که روحیه ام خراب شود و اردو را ترک کنم".
نقل است که در اردو وقتی روی تخت دراز کشیده و بی صدا مجله کیهان ورزشی را ورق می زد، یکی از مربیان با الفاظ تند، به او پرخاش کرده و مجله را از دستش بیرون کشیده بود.
در المپیک نیز به رغم آن که گفته شده بود او پرچم دار کاروان ایران است، در لحظات آخر پرچم را به نصرت الله شاهمیر از فدراسیون شنا سپردند. همو که پس از قهرمانی واترپلو در بازی های آسیایی ۱۹۷۴ تهران، با کت و شلوار به داخل استخر پرید.
عطا بهمنش درباره حاشیه های بازگشت مجدد تختی نوشته است: "به خداوندی خدا و به انسانیت قسم دیدم و شنیدم که آرزوی باخت تختی را داشتند و روزی که جدول برای پهلوان ما تمام شد، شاد بودند که سرانجام به آنچه می خواستند رسیدند."
تختی در المپیک توکیو ابتدا ایمره ویگ از مجارستان را با امتیاز عالی از پیش رو برداشت. در شب دوم هم تونی بوخ از انگلستان را ضربه فنی کرد.
وقتی تختی در فواصل استراحت به کنار تشک می آمد، به جای سرمربی تیم ملی این عبدالله خدابنده عضو ۵۷ کیلوگرمی تیم ملی بود که تر و خشکش می کرد.
شونیچی کاوانو ژاپنی که سال ۲۰۰۹ درگذشت، حریف سوم تختی بود. او نیز فقط ۱:۴۸ دقیقه مقاومت کرد و ضربه فنی شد.
سیزدهم اکتبر ۱۹۶۴ بود. همین که تختی از تشک پایین آمد، عطا بهمنش میکروفن را جلوی او گرفت: نظر شما را برای فردا می خواستم سئوال کنم.
تختی که نفس نفس می زد پاسخ داد: فردا حریفان بزرگی پیش رو دارم.
بهمنش دوباره پرسید: این درست ولی می دانید که در ایران مردم مشتاق هستند صدای شما را بشنوند.
تختی آن جمله مشهورش را به زبان آورد و پاسخ داد: "من به مردم تعظیم می کنم."
روز بعد، تختی با احمت آییک از ترکیه سرشاخ شد و با یک خاک باخت. حالا برای کسب مدال برنز که می توانست تنها مدال برنز دوران قهرمانی اش در مسابقات جهانی و المپیک باشد، باید از سد سعید مصطفی‌اف از بلغارستان عبور می کرد.
اطراف تختی چنان خلوت شده بود که به جای سرمربی و کمک مربیان، این منوچهر برومند عضو تیم ملی وزنه برداری بود که کنار تشک می آمد و پاهایش را ماساژ می داد.
برومند در شرح آن کشتی گفته است: "شش دقیقه اول، تختی پل رفت و سه امتیاز داد. اما اوایل شش دقیقه دوم، حریف بلغاری را سه بار پی در پی خاک کرد و ۳-۳ مساوی شد. همین نتیجه تا پایان تغییر نکرد و برنز به مصطفی‌اف رسید.
این تنها مساوی تختی طی چهار دوره حضورش در المپیک­ بود.
تختی پس از مسابقه به برومند گفته بود: "همین مدال برنز برای این بلغاری کاملا ارزش دارد و در زندگی اش مؤثر خواهد بود".
== '''به یاد شهلا توکلی همسر غلامرضا تختی''' ==
== منابع و منیرو روانی پور ـ تاچند ساعت دیگر …بدنی که روزگاری زیبا ترین بدن جهان بود …چشمانی که درخشش اقیانوس وارش تو را شگفت زده می کرد و قلبی که باید عاشقانه می تپید به زیرخاک می رود تا به قول هملت کرم ها از آن سور وساتی بسازند …. ==
'''مراسم ختم در مسجد جامع شهرک غرب از ساعت 6 تا هفت و نیم روز شنبه'''
بعد از ساعت ها تردید گفتم به غلامرضا…پسرم از سرکار آمده بود …روزی هشت ساعت کار تا نان مفت نخورد ….بغلم کرد و گریه …گفتم این هم بخشی از زندگی است …مرگ بخشی از زندگی است اما برخی می خواهند همه زندگی باشد …حرف زدم باهاش ….کاش ان جا بودی کمتر غصه می خوردی پسرک …آن جا…آن جا…
ـــــــــــــــــــــــــــ
'''منرو روانی پور''' ـ انتشار عکس هایی از شهلا توکلی دربستر بیماری کاردرست وقشنگی نبود …زنی که هرگز اورا کسی ژولیده ندید و یکی از شیک ترین زنان دیار ما بودوعاشق زیبایی .دلش نمی خواست که خاطره زیبایی ها از ذهن مردم پاک شود ….ایشان عکس های فراوان و زیبایی در تمام سنین ازجوانی تا میان سالی تا همین امسال دارد واگر قانون نانوشته ضد زیبایی و ضد جوانی حاکم برمطبوعات و سنت ما اجازه انتشار عکس های زیبای اورا نمی دهد درست وانسانی نیست که دورغ بگوئیم از پدر او یک صاحب منصب بسازیم و اورا جزو طبقه اشراف بدانیم …او فرزند یک کارمند ساده بود که درکنار چهار برادر و یک خواهر زندگی شاد و خوبی را می گذراند ..خانواده ای که نه ثروت چندانی داشتند ونه جزو طبقه اعیان واشراف بودند اما شاد زندگی می کردند …جرم شهلا توکلی زیبایی و جوانی او بود مثل جرم همه جوان هایی که زیبا هستند و جوان ….کشتارگاه سنت فقط با گفتن حقیقت است که درش تخته می شود نه خیال بافی …ومن بنا دارم در این کشتارگاه را به سهم خودم گل بگیرم…
ــــــــــــــــــــ
'''«بابک تختی عزیز،'''
انتظار شنیدن خبر اندوهناک رفتن بانو شهلای دوست‌داشتنی را نداشتم با آن‌که می‌دانستم چند ماهی است، درد و بیماری با او پنجه در انداخته امّا سرزندگی و عشقش به فرزندتان غلام‌رضا،به شما و همسرتان، به هنر،به ایران ، به مردم و بردباری احترام برانگیزش در برابر نامهربانی‌ها و ناروایی‌ها مرا امیدوار می‌کرد که حریف پلید را بر زمین خواهد افکند، افسوس تن نازنینش تاب نیاورد، یاد وقار و آرامش بزرگ‌وارانه‌اش همیشه با من خواهد بود.
با مهر-اصغر فرهادی-تهران»
ـــــــــــــــــــــــ
'''مهدی رستم پور'''
در سالنامه 1384 روزنامه شرق نوشتم تختی «توتم» قبیله ورزش ایران بود. توتم را اهل قبیله می‌کشند تا بعداً بپرستند و هر سال بر مزارش مویه.
می‌خواهم از نخستین مرگ شهلا بنویسم. نیم قرن قبل، از حسادت و تعصب همدوره‌ای‌ها و نوچه‌صفت‌های محیط کشتی. حسد‌شان به پیکر تختی، هفت مدال جهانی و المپیکش، هفده سال عضویتش در تیم ملی، محبوبیت اجتماعی و البته حساس‌ترین نقطه برای داش مشتی‌ها و قلچماق‌های تهران: زن زیبای آزاده‌اش که حقوق خود را می‌شناسد.
تهرانی مهیای انفجار که تا خرخره فرو رفته در سنت‌های خودساخته. گولاخ‌ها، با سبیل‌ تاج هدهدی‌ می‌گفتند: «چه پهلوونیه که لباس زنش مدل داره؟ استغفرالله قهرمان المپیک مگه زنش باس اینطوری باشه؟ پهلوونم پهلوونای قدیم که زناشون هزار ماشالله یه پارچه کنیز…»
از یکی‌شان پرسیدم چه دیدید از شهلا؟ گفت در شان و شخصیت تختی نبود که زنش با همکلاسی‌هایش پوکر بازی کند!
در عکس‌های عروسی هم هستند. هرکدام به کنجی نشسته‌اند. نه زنده‌نام فردین که موقع رفتن، گونه داماد را بوسید و مثل همیشه توی گوش تختی، سوژه جدیدی رو کرد درباره حاج عبدالحسین فیلی.
نه ویگن، گرداننده عروسی‌اس که تختی دلبسته صدایش بود. آنجا «زن ایرونی تکه والا یه دنیا نمکه» را خواند و تختی، خندان به شهلا می‌نگریست. سپس «زن زیبا بوَد در این زمونه بلاااا». حالا شهلا می‌خندید که سبز نافذ چشم‌هایش نیفتاده در عکس‌های سیاه و سفید.
شهلا از دانشکده امیر کبیر، پا به خانه دلاوری گذاشته بود که پا از تشک برچیده، تلاطم روحش سنگین‌تر از وزن بدنش، بدون دوبنده و وزن‌کشی، باید با زائده‌های زندگی سرشاخ می‌شد.
زورخانه، خانه‌اش بود. اما راه و خرج او همیشه سوا، از باستانی‌کارهایی که قداره می‌کشیدند جای کباده.
– '''توی «کوچه خیابون» مردم چی میگن؟'''
بنگاه فاجعه‌آفرینی کوچه و خیابان! این نا امن‌ترین نهاد در تاریخ معاصر تهران، که هنوز ناگزیریم خانه‌هایمان را با دیوارهای بلند، از آن محافظت کنیم. دهه 40، نرینه‌های سر گذر مفتخر بودند به پاسبانی نوامیس.
صدای شوم کوچه و خیابان مثل جیغ مرغ آبچره، بزخو کرد در زندگی خصوصی‌ شهلا.
تختی با امواج مسموم جاری در برزن، پرتاب می‌شد توی خانه. تختی دست بزن نداشت. پاشنه تخم‌مرغی نبود. تیغ در جیب نمی‌گذاشت. تفریح تختی، پیاده‌روی کنار دیوارهای دانشگاه بود و همسری اختیار کرد از پشت همان دیوارها.
از دستنوشته‌هایش پیداست چقدر عطش نوشتن داشت اما دورانی که باید به مطالعه می‌گذارند را به جبر روزگار، وردست نجار بود در مسجد سلیمان.
قُل‌قُل غیرت بابا شمل‌های قلابی، حتی به تقویم هم بی اعتنا ماند! پهلوان و عروسش چند ماه نامزد بودند؟ بهمن ۴۵ ازدواج نکردند؟ شهریور سال بعد پسرشان متولد نشد؟ کمتر از چهار ماه بعد، تختی نمرد؟
آشنایی، نامزدی، بارداری. سپس تولد و شیرخوارگی بابک تا مرگ تختی به دو سال نکشید. در این فرصتِ ناچیزتر از چشم به‌هم زدنی، چگونه چپاندید افسانه‌های خانمان براندازتان را؟
کشتی‌گیرهای آن دوره از تختی توتم ساختند. نویسندگان روشنفکر هم از همسرش «خانم هاویشام»! تیتر «بانوی رازها» فریبنده است، مگر نه؟ اما معمایی اگر در میان باشد، راز سلب مسئولیت، اهمال و تعلل تاریخی ماست در بیان هر نقدی که ممکن است جامعه را برنجاند.
انقلاب، خصوصاً در آن سالهای اول می‌توانست هر کسی را به سرعت جذب کند یا سریع‌تر از آن دفع. اما در مصادره همسر تختی ناکام ماند. رییس جمهور رجایی برای یادگار تختی نوشت: پسرم بابک.
ولیکن شهلا، پدرخوانده سیاسی نمی‌خواست برای پسرش. خودش هم مادری کرد و هم جهان پهلوانی. بابک را مستقل بار آورد. پسری که هم ناشر باشد و هم نویسنده. هواخواه آزادگی.
وقتی مهندس بازرگان در سال 58 ایده برگزاری جام تختی را با حسین شاه‌حسینی در میان گذاشت، همان داش‌مشتی‌ها که سیدمحمد خادم حقیقت را به بازداشتگاه مدرسه علوی سپرده تا راساً فدراسیون انقلابی را تشکیل دهند، تا جا داشت مقاومت کردند که پا نگیرد جام تختی.
بابک رشد می‌کرد که باز، زمزمه همانها: پسر تختی چرا راه پدر رو روی تشک ادامه نمی‌ده؟ چرا ننش نمیزاره بابک بیاد پیش ما که بهش بگیم باباش کی بود!
زمانه‌ای که جسم تختی را به هلاکت رسانده، حالا در تعقیب روحش بود. اسم تختی به همه تعلق داشت جز زن و بچه‌اش. اسم تختی برای مردم بود. میادین، خیابانها و ورزشگاه‌هایشان، چیزی گیر همسر و فرزندش نمی‌آمد. موزاییک‌های ابن بابویه خش افتاده از قیقاج رفتن سوگواران بدلی.
اگر تختی شش ماه زخم زبان چشید، شهلا یک عمر. شهلای صاحب عزا، نگذاشت هیچ مرد و نامردی دلبری‌اش را کند. مرد اول و آخرش جهان پهلوان بود.
شهلای مترقی 1346، با لباس عروسی و نوزادی یتیم در آغوش، رفت توی خلوتی که جامعه برایش تدارک دید. زنی که پهلوان شهر پیش از خاک ابن بابویه، در آغوش او آرمیده بود.
سرانجام با اصرار رسول خادم، مجاب شد بیاید به مراسمی در نکوداشت تختی. آمد اما باز پشیمانش کردند، برود و تا دمِ مرگ دوم، پیدایش نشود بین جماعتی که شگرد‌شان اول پچپچه است و بعداً فتیله پیچ.
عکس پیرزن در مراسم را دست گرفته بودند که چرا کت‌دامن پوشیده! سر زانویش چرا پیداست!
جهان پهلوان نبود که سینه ستبر کند روبرویشان. بگوید: آرام بگیرید بچه‌بازهای دهه چهل.
خانم شهلا توکلی و آقای غلامرضا تختی. دوباره به هم رسیدید. پیوندتان مبارک.
بانوی خوبروی شرقی، شهلا توکلی. تو در سرزمین سخنرانها، در کشور منابر، در این وادی بی مثالِ آلودگی صوتی، نیم قرن حرف نزدی.
در ام‌القرای خطبه‌های خواب‌آور. در دیار نوحه‌هایی که کلنگ می‌کوبند تا آب‌بند چشممان را بشکافند. در کشور سوگ‌سروده‌ها، ناله‌هایت را فرو خوردی. سکوتت زیباترینِ واژگان بود. نه ناگفته‌هایت را شنیدیم و نه سکوتت را.
تو و غلامرضا را به رسم دوران، خاله‌ خانباجی‌ها به هم معرفی نکرده بودند. عاشق شده بودید. روح عشاق، گره می‌افکنند به هم. در آسمانی که سرما و گرما، نور و تاریکی را بدان راهی نیست. در لامکانی که تضاد طبقه تو با پسر محله خانی آباد نامفهوم است.
ما شما را نمی‌بینیم اما چشممان پر است از توری سفید ازدواجت.
تاج روی سرت در مراسم عقد، جفتی گلبرگ بود از ململ و حریر، اما تاج عروسی‌ات شاخه‌های ظریفی داشت، میوه‌هایش سنگ‌های ریز.
به غلامرضا پیوسته‌ای که نیم قرن منتظرت بود. سپیدی چشم‌نواز لباس عروسی، درآمیخته با رنگ دود سیگاری که هوشنگ ابتهاج آتش کرد برای غلامرضا.
سی‌ام بهمن 1346 تاج نقره‌ئی نشانده بودی روی طره‌ها که وقتی صدف دیدگانت را بستی، دست زمخت پهلوان، به نرمی برش دارد و با سرانگشتانش، شانه بسازد. موهایت را عقب بزند به آهستگی، برای پدیداری پیشانی بلند؛ پیشانی بلندی با کوتاه‌ترینِ بخت‌ها.
داریوش و پروانه فروهر هم که شب عروسی‌تان بودند، باز هستند. نه اثری از زخم زبانها روی تن تختی و تو پیداست، نه زخم‌ سینه‌های شکافته و گلوی دریده آنها.
پیوند ابدی‌تان مبارک در محفل فرشتگان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
'''سامان رنجبر'''
'''حقایقی درباره درگذشت شهلا توکلی، همسر تختی'''
و دیگر رازی نماند
ساعت چهار صبح به وقت نوادا، تلفن زنگ خورد. بابک تختی بود از ایران، تنها فرزند جهان پهلوان. صدایش غم عالم را داشت اما سعی می‌کرد محکم حرف بزند. گفت: «تمام شد…»
مادر بیمارش، شهلا توکلی، همسر پر رمز و راز تختی، در گذشته بود.
منیرو روانی پور، همسر بابک، به رختخواب برگشت. فکر اینکه حالا چطور خبر را به پسرشان غلامرضا بدهد، بی‌خوابش کرد. پسر جوان شب قبل باشگاه بوده و حسابی خسته است، دیر بیدار می‌شود. منیرو رفت توی آشپزخانه و چای گذاشت. با خودش فکر کرد: «دلش را ندارم. باید بگذارم بعد از ظهر که از سر کار برمی‌گردد، آنوقت به او بگویم. غلام تصوری از مرگ مادربزرگش، شهلا ندارد.»
این سو در تهران، صبح است و دهان‌ها به گفتن و چشم‌ها به دیدن آغاز کرده‌اند. مثل تمام هفته گذشته، سوژه اصلی جام جهانی است و فوتبال.
در تهران روزنامه ها این خبر را پوشش می دهند. هر کدام به شیوه ای که غم خانواده تختی را بیشتر می کند. یکی از روزنامه ها نوشته: شهلا توکلی در 80 سالگی درگذشت، تنها و در خانه سالمندان.
بابک با رد این شایعات می‌گوید: «مادرم به کمک یک پرستار و در منزل خودش زندگی می‌کرد و هرگز در خانه سالمندان نبود. آنقدر هم دوست و فاميل در تهران داشت که دائم کنارش بودند و هیچ‌وقت تنها نماند. او تا دو ماه پيش هم در خانه خودشان بود اما شدت بيماری باعث شد در بيمارستان بستری شود. ضمناً مادرم در ۶۸ سالگی از دنيا رفت اما نوشتند که در سن ۸۰ سالگی فوت کرده!»
از سوی دیگر انتشار بی اجازه عکس‌های شهلا توکلی آنهم در وضعیت بیماری و بی‌هوشی برای خانواده تختی شوکه کننده است. منیرو روانی‌پور، نویسنده‌ای که همواره منتقد سنت‌های ضدانسانی بوده، در صفحه فیس‌بوکش نوشت: «انتشار عکس‌هایی از شهلا توکلی دربستر بیماری کار درستی نبود. زنی که هرگز کسی او را ژولیده ندید و یکی از شیک‌ترین زنان دیار ما بود و عاشق زیبایی. دلش نمی‌خواست که خاطره زیبایی‌ها از ذهن مردم پاک شود… اگر قانون نانوشته ضد زیبایی و ضد جوانی حاکم بر مطبوعات و سنت ما اجازه انتشار عکس‌های زیبای او را نمی‌دهد درست و انسانی نیست که دروغ بگوئیم… جرم شهلا توکلی زیبایی و جوانی او بود.»
اشاره روانی‌پور به دست‌کاری عکس‌های عروسی شهلا و پوشاندن موهای او در مطبوعات ایران است.
نمی‌توانند اسطوره تختی را بشکنند
درگذشت شهلا توکلی قابل پیش‌بینی بود. سطح هوشیاری او به شدت پایین آمده و بر اثر بیماری‌های متعدد و کهولت سن، در وضعیت نامناسب جسمی به سر می‌برد. به همین دلیل، بابک تختی که چند سالی است همراه با همسر نویسنده اش منیرو روانی پور، برای تحصیل و انتشار کتاب‌های غیرقابل چاپ او به آمریکا مهاجرت کرده، اواسط ماه گذشته به تهران آمد.
بابک در سفر قبلی هم از دوستان خبرنگارش خواسته بود خبر مربوط به بیماری شهلا را منتشر نکنند. گرچه این خبر پنهان نماند و تیتر اول هفته‌نامه «تماشاگران امروز» شد ولی هیچ‌کدام از رسانه‌ها به خود اجازه انتشار تصویر پیر و بیمار همسر آقا تختی را ندادند. البته تا پیش از دست‌به‌کار شدن کارمندان سایت تسنیم!
دبیر سرویس ورزشی یک خبرگزاری می‌گوید: «ما هرگز چنین کاری را نمی‌کردیم. اخلاق روزنامه نگاری می‌گوید اول باید از اطرافیان آن شخص اجازه گرفته شود. دوم هم اینکه هیچ ایرانی باوجدانی نمی‌تواند قبول کند که در ازای مبلغی دستمزد یا بالا بردن تعداد بازدیدکننده سایت، تصویر خانواده اسطوره ایران را در ذهن مردم خراب کند. این عکس‌ها مردم را به شدت ناراحت کرد.»
'''خاکسپاری'''
صبح پنجشنبه 29 خرداد، پیکر شهلا توکلی در قطعه 14 بهشت زهرای تهران آرام گرفت. در این مراسم از حضور چهره های سرشناس ورزشی خبری نبود و فقط علیرضا رضایی، قهرمان سابق 120 کیلو و جمعی از دوستان بابک تختی حضور داشتند.
آیدین آغداشلو یکی از شرکت کنندگان در بدرقه همسر جهان پهلوان بود. همچنین لطف الله میثمی از اعضای اولیه سازمان مجاهدین خلق ایران، دقایقی بر سر مزار شهلا توکلی صحبت کرد و خاطراتی از روز خاکسپاری غلامرضا تختی و جمع آوری کمک به زلزله زدگان تعریف کرد که با اشک های او همراه بود.
بابک تختی از کلیه دوستان و علاقه مندانی که به این مراسم آمدند تشکر کرد، ولی همچنان پی گیر اخبار اشتباهی که در نشریات چاپ شده و انتشار بدون اجازه تصویر مادرش در بستر بیماری بود.
'''این یک فیلم هندی نیست'''
ایران سرزمین شایعات است و زندگی پرتنش و مرگ رازآلود غلامرضا تختی، باعث شد راست و دروغ‌های بسیاری در مورد این مرد و خانواده‌اش سر زبان‌ها بیفتد. واقعیت اینکه نه‌تنها بابک، بلکه شهلا توکلی به شدت از رسانه‌ها دوری می‌کردند و کمتر کسی چیز زیادی از این خانواده می‌داند. دلیل قهر شهلا، چیزهایی‌ست که پس از درگذشت قهرمان در روزنامه‌ها منتشر شد. او نزدیک به نیم قرن سکوت کرد تا همه قصه‌ای که می‌پسندیدند را باور کنند: دختر سرهنگ پولدار دلباخته قهرمان خوش‌سیمای پایین شهر می‌شود. ازدواجی که یک ایران با هیجان اخبارش را در هفته‌نامه‌ها دنبال می‌کردند، تولد نوزادی که عکسش در آغوش تختی چاپ شد و بعد… فاجعه‌ای که گرچه مدرکی در دست نبود اما باز همه دوست داشتند بگویند: ساواک تختی را کشت!
این روایت آدم را یاد کلیشه های فیلم‌های فارسی می‌اندازد. اما اگر از نزدیکان شهلا بپرسید، چیز دیگری برای تعریف کردن دارند که از اساس با روایت کوچه و بازار متفاوت است. آن‌ها شهلا توکلی را این‌طور توصیف می‌کنند: پدر شهلا نه پولدار بود و نه نظامی؛ یک کارمند ساده راه‌آهن بود که گرچه تختی هم کارمند همان اداره بود ولی همدیگر را نمی‌شناختند.
یک عضو مسن خانواده می‌گوید: «خانواده تختی و توکلی از نظر مالی تقریباً برابر بودند، اما از نظر فرهنگی نه، اصلاً! مردم برای اینکه این قصه را تبدیل کنند به یک فیلم هندی. بارها اصل داستان گفته شده ولی باز همه برمی‌گردند سر داستان مرد فقیر و زن ثروتمند. راستش شهلا حق داشت که همیشه خودش را پنهان می‌کرد.»
پدر و مادر شهلا اهل ساری بودند. یک خواهر و چهار برادر داشت. ایمونولوژی خواند و در دانشگاه تهران، در بخش آزمایشگاه خون کار می‌کرد. می‌گویند بیشتر کشورهای اروپایی را گشته بود. عاشق سینما، کتاب و سفر بود. باید از منیرو روانی‌پور درباره علاقه شهلا به ادبیات بپرسیم. می‌گوید: «او ادبیات را می‌شناخت. اخیراً در صفحه فیس‌بوکش برای من نوشت که: از سفیدی کاغذ نترس و بنویس. اشاره به متنی بود که من نوشته بودم و در مجله «سینما و ادبیات» منتشر شده. نوشته بود این روزها این‌قدر کتاب بد می‌خواند که حیرت می‌کند!»
'''منیرو اضافه می‌کند:''' «هجده سال می‌شناختمش، اما هیچ‌وقت یک کلمه درباره هیچ‌کس نگفت. ابداً کسی را قضاوت نمی‌کرد. از قضاوت کردن درباره دیگران می‌ترسید، چون درباره خودش بد قضاوت شده بود. به هرکس هم که می‌توانست کمک می‌کرد. برایش فرق نداشت خانواده زندانی باشد یا شهید و جانباز جنگی.»
و اشک‌های غلامرضا
'''هفده سال پیش نمایشنامه‌ای با عنوان''' «رستم ازشاهنامه رفت» اجرا شد. این تئاتر 12 شب بیشتر اجازه نمایش پیدا نکرد و زود تعطیلش کردند. نویسنده این کار منیرو روانی‌پور بود. او به یاد می‌آورد: «غلامرضای من خیلی کوچک بود، شاید دو ماهه. شهلا هم دزدکی آمد و نمایش را دید و زود رفت.»
در سال‌های بعد از تولد غلامرضای کوچک، شهلا توکلی یک هدف یا به عبارت بهتر «یک عشق» تازه در زندگی پیدا کرده بود. دور تا دور طبقات کتابخانه و روی میزهای منزلش پر بود از عکس‌های غلام در ژست‌های مختلف: روز اول مدرسه، در حال ورزش، در لباس قهرمان کودکی‌اش مثل اسپایدرمن.
شهلا این عکس ها را به یک خبرنگار داد تا در مجله ای چاپ کند. از او قول گرفت که عکس ها را به او برگرداند اما عکس ها در دفتر مجله گم شدند و مهم ترین دلخوشی شهلا از بین رفت.
مادربزرگ با اینکه دیگران غلام را ببینند و دوست داشته باشند مخالفتی نداشت، اما هیچ‌وقت راضی نشد خودش مقابل دوربین رسانه‌ها قرار بگیرد. حتی در حد یادداشت و نوشتن خاطرات هم چیزی از خودش به‌جا نگذاشت. خانم روانی‌پور می‌گوید: «این مدت که ما ایران نبودیم، زیاد با هم چت می‌کردیم. سال‌ها بود به او می‌گفتم بنویس. البته اخیراً شروع کرده بود، ولی بازهم جرات نمی‌کرد همه چیز را بنویسد.»
== و حالا در نوادا نزدیک غروب است. غلامرضا – که دیگر کوچک نیست – از سر کار آمده. دیگر وقتش شده که خبر را از مادرش بشنود. منیرو می‌نویسد: «بغلم کرد و گریه… گفتم این هم بخشی از زندگی است. مرگ بخشی از زندگی است، اما برخی می‌خواهند همه زندگی باشد.»پانویس<ref>به یاد شهلا توکلی همسر غلامرضا تختی - https://rahekargar1358.wordpress.com/2014/06/20/6742/</ref> ==
<references />
<references />

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ مهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۰۵:۳۴

ورزش زنان درایران

عکس بصورت تیمی
تیم ورزشکاران زنان

ورزش زنان ایران در دهه چهل شمسی شروع به رشد کرد و در دهه پنجاه در حال گسترش بود که انقلاب رخ داد. مرور مهم‌ترین رویدادهای ورزشی که زنان ایران قبل و بعد از انقلاب در آنها شرکت داشته‌اند می‌تواند نشانگر روند حرکت ورزش زنان و پیشرفت‌ها و موانع موجود در این مسیر باشد.

هم پیش و هم پس از انقلاب در بسیاری از تصویرهای ارائه شده زن نماد کشور است. به همین دلیل چگونگی انعکاس تصویر زن ایرانی در سطح جهان برای سیاستگذاران اهمیت ویژه ای دارد. پیش از انقلاب تصویر مطلوب، زنی بود که نشانه‌های مدرن و یا غربی بودن را داشته باشد. به همین دلیل اگرچه حضور زن در میدان‌های ورزشی برای همه قشرها جامعه به راحتی پذیرفته نمی‌شد، سیاست کلی کشور مشوق این حضور بود.

تصویر فوتبالیست‌ها، شناگران، ژیمناست‌ها، و ورزشکاران زن دیگر روی جلد مجله‌های زنان و ورزشی نشان می‌دهد که یکی از الگوهای زن موفق، زن ورزشکار بود. ورزش نشان قدرت و پیشرفت بود و زن قهرمان عامل سربلندی کشور.

بعد از انقلاب زن همچنان نماد کشور محسوب می‌شد ولی این بار این نماد نشانه‌های اسلامی را با خود حمل می‌کرد.[۱]

پوسترهای سال‌های اول انقلاب و دوره جنگ بر حجاب و تواضع زن ایرانی و نقش مادری او در رشد و حمایت از رزمندگان دوران جنگ تأکید داشت. زن با حجاب سمبل کشور شده بود.

اولین حضور زنان ورزشکار ایرانی در مسابقه‌های جهانی به بازی‌های آسیایی ۱۹۵۸ ژاپن برمی گردد. در این دوره از مسابقه‌های آسیایی چهار زن از ایران در رشته‌های دو و میدانی و تنیس روی میز شرکت کردند.

المپیک ۱۹۶۴ توکیو اولین المپیکی بود که زنان ایرانی در آن حاضر بودند. در این رقابت‌ها نمایندگان زنان ایران در رشته‌های پرش ارتفاع، پرتاب دیسک، دو صد متر، پرش طول، و ژیمناستیک حضور داشتند.

در سال ۱۹۶۶ زنان ایران برای اولین بار توانستند در مسابقه‌های جهانی صاحب مدال شوند. در این سال تیم والیبال زنان به بازیهای آسیایی بانکوک راه پیدا کرد و برنده مدال برنز شد. در همین سال والیبال مردان هم به همین مقام رسید. به این ترتیب مردان و زنان والیبالیست ایرانی در کنار هم روی سکوی سوم بازی‌های آسیایی ایستادند.

مدال زنان ورزشکار ایرانی در در سال ۱۹۷۴ تبدیل به طلا شد. تیم ملی زنان شمشیربازی ایران در بازیهای آسیایی تهران به مقام قهرمانی رسید. در این دوره از بازی‌ها شمشیر بازی زنان ایران برنده ۲ طلا (فلوره تیمی و اپه تیمی)، یک نقره (مهوش شفائی) و یک برنز (گیتی محبان) شدن[۱]

مشکلات اساسی در عدم گسترش ورزش‌های همگانی در سطح بانوان ایران، ناشی از کمبود فضاهای ورزشی به ویژه بانوان می‌باشد عدم فرهنگ سازی مناسب در این زمینه از سوی مسئولان و رسانه‌های گروهی کمبود نیروی کارآزموده و با تجربه در زمینه آموزش رشته‌های مختلف ورزش‌های همگانی بانوان وعدم حق شرکت در استادیومهای ورزشی، عدم حق انتخاب پوشش مناسب برای شرکت در مسابقات، نداشتن امکانات ورزشی مناسب، نداشتن مربیان با تجربه بخاطر زن و مرد کردن تحت نام شئونات اسلامی و مشکلاتی از این قبیل …[۲]

پاسخ به چند سؤال

* آیا کسی به فکر توسعه ورزش در میان زنان ایرانی هست؟

* آیا می‌دانید چند درصد از زنان ایران ورزش می‌کنند؟

* چه کسی مسئول ورزش نکردن زنان است؟

* مهم‌ترین اولویت‌های ورزشی زنان چیست؟

دلایل این عدم پیشرفتها چیست؟

عکس جمعی
تیم فوتسال زنان

مهم‌ترین اولویت‌های ورزشی زنان چیست؟

مشکلات اساسی در عدم گسترش ورزش‌های همگانی در سطح بانوان کشور، ناشی از:

  1. کمبود فضاهای ورزشی ویژه بانوان
  2. عدم فرهنگ سازی مناسب در این زمینه از سوی مسئولان و رسانه‌های گروهی
  3. کمبود نیروی کارآزموده و با تجربه در زمینه آموزش رشته‌های مختلف ورزش‌های همگانی بانوان

۴. دسترسی نداشتن به فضاهای ورزشی عمومی و گران بودن آنهاست.[۳]

با توجه به وضعیت مطلوب پیشنهادی از سوی بانوان مورد بررسی، باید اقداماتی اصلاحی از سوی مسئولان ورزش‌های همگانی کشور در سطح بانوان صورت گیرد.

سیاست گذاری مشترک و اجرای تصمیمات گرفته شده در سطح وسیع تر برای توسعه ورزش همگانی ضروری است.

در زیر نقش هر یک از سازمان‌ها و مراکزی که در ساختار تشکیلاتی یاد شده، مشارکت دارند و می‌توانند در این راستا ایفا کنند، پیشنهاد شده‌است:

* صدا و سیما از راه پخش تیزرهای تبلیغاتی با مضمون گسترش فعالیت‌های ورزشی در بین مردم، با هدف فرهنگ سازی و اعلام برنامه‌های تفریحی ورزشی که از طرف نهادهای مختلف در مکان‌های گوناگون برگزار می‌کند.

* آموزش عالی از طریق آشنا کردن دانشجویان با انواع ورزش‌های همگانی و توسعه آنها در دانشگاه‌ها، برگزاری مسابقات در شاخه‌های متنوع ورزش‌های همگانی و تفریحی و اهدای جوایز ورزشی به برندگان مسابقات.

* شهرداری‌ها از راه احداث فضاهای ورزشی پوشیده و روباز همگانی با بهره‌گیری از مربیان تحصیل کرده در رشته تربیت بدنی و برگزاری مسابقات تفریحی ورزشی گروهی و خانوادگی به مناسبت‌های مختلف و توزیع وسایل ورزشی ارزان قیمت در بین مردم.

* برخی از فدراسیون‌های ورزشی از راه گسترش رشته‌های ورزشی به طور آماتور و غیر حرفه ای در بین مردم، مانند آمادگی جسمانی، ایروبیک، قایقرانی، هاکی، اسکیت و … با توجه به شرایط اقلیمی هر منطقه

* آموزش و پرورش از راه آموزش بازی‌های تفریحی ورزشی، بومی و محلی به دانش آموزان و برگزاری چنین مسابقاتی به مناسبت‌های مختلف در مدارس و اهدای جوایز ورزشی[۳]

مدیرکل دفتر هماهنگی امور ورزش بانوان

مدیرکل دفتر هماهنگی امور ورزش بانوان وزارت ورزش و جوانان گفت: در حوزه بانوان با مشکلات زیادی مواجهیم که نبود فضای ورزشی مناسب در دسترس بانوان و کمبود منایع مالی از آن جمله است

به گزارش خبرگزاری صدا و سیما مرکز خراسان رضوی، پروین کرملو روز چهارشنبه در نشست روسای گروه ورزش بانوان شورای منطقه یک کشور در مشهد افزود: در قالب برنامه ششم توسعه مواد قانونی خوبی برای ورزش بانوان لحاظ شده و در این وزارتخانه دستورالعمل چگونگی استفاده از این مواد قانونی در دست تدوین است.

او افزود: مشکلات زیادی در حوزه ورزش بانوان وجود دارد و این قشر باید برای گرفتن حق خود ابتدا توانایی‌هایشان را به اثبات برسانند.

کرملو گفت: در این مدت در بخش ورزش بانوان رشد صعودی وجود داشت که البته نامحسوس است.

مسئول ورزش بانوان اداره ورزش و جوانان شهرستان مشهد نیز در این نشست گفت: ۸۹۵ باشگاه ورزشی در این استان فعالیت دارند که ۱۶۹ مورد آن مختص به بانوان و بقیه آنها مشارکتی است.

مدیر کل ورزش و جوانان خراسان رضوی هم در این نشست گفت: بطور معمول اعتبارات حوزه ورزش در بخش مردان و مسائل جاری هزینه می‌شود ولی ظرف سه سال اخیر در خراسان رضوی مقرر شد ۳۰ درصد اعتبارات هر هیئت به بخش بانوان اختصاص یابد

صبوریان ادامه داد: این استان در بخش ورزش به ویژه در حوزه بانوان حامی ملی ندارد ولی منتخبان پنجمین دوره شورای شهر مشهد نگاه ویژه ای به ورزش و به خصوص ورزش بانوان دارند.[۴]

بانوی چترباز ایرانی: زنان نباید از انجام هیچ رشته ورزشی منع شوند

بانوی چترباز ایرانی.png

پرش با چتر «یکی از راه‌های نشان دادن برابری توانایی زنان و مردان» است. این جمله را بهاره ساسانی، زن ایرانی علاقمند به فعالیت مهیج چتربازی در گفتگو با خبرگزاری فرانسه اعلام کرده‌است.

به اعتقاد وی انجام این فعالیت یکی از بهترین راه‌های فائق آمدن بر روزمرگی است و می‌تواند گامی کوچک در جهت تحول در جامعه تلقی شود.

بهاره ساسانی، ۳۵ ساله و حسابدار است. او با جثه ای کوچکی که دارد از سال ۲۰۱۶ چتربازی را آغاز کرده و به گفته خود تاکنون ۲۲۰ پرش انجام داده‌است.

خانم ساسانی به خبرگزاری فرانسه می‌گوید: «همه زنان را به کسب این تجربه تشویق می‌کنم. با انجام این فعالیت این حس در ما تقویت می‌شود که می‌توانیم آنچه را که می‌خواهیم بدست بیاوریم.» به اعتقاد او «زنان نباید از انجام هیچ رشته ورزشی منع شوند.»

این چترباز زن ایرانی خود را «فمینیست» نمی‌داند اما معتقد است «تفاوتی میان مردها و زنان وجود ندارد و اگر زنی اراده انجام کاری را داشته باشد بدون شک موفق می‌شود.»[۵]

در گزارش خبرگزاری فرانسه همچنین آمده‌است: «بر اساس قوانین جاری در ایران پس از انقلاب سال ۱۹۷۹ زنان نمی‌توانند از کلیه حقوقی که مردان در این کشوربرخوردارند، بهره ببرند. با این وجود جمهوری اسلامی همزمان تلاش کرده‌است تا زنان در عرصه‌های اجتماعی بیشتر دیده شوند.»

بهاره ساسانی می‌گوید برخلاف دوستانش که پس‌انداز یا درآمد خود را صرف خرید خودرو، لباس و یا جواهرآلات می‌کنند ترجیح داده‌است که بر روی چتربازی، ورزش انحصاری مردان در ایران، سرمایه‌گذاری کند.

بنا به این گزارش در ایران هیچگونه سایت غیرنظامی مخصوص چتربازی وجود ندارد و علاقمندان باید برای یادگیری و انجام آن وارد ارتش شوند. به گفته خانم ساسانی یگان‌های ویژه نظامی و انتظامی گاهی اوقات از غیرنظامیان نیز برای پرش با چتر دعوت می‌کنند.

خبرگزاری فرانسه با استناد به خبرهای آرشیوی ایسنا می‌افزاید چهار تن از نخستین زنان چترباز ارتش در سال ۱۹۶۵ پیش از انقلاب اسلامی ایران دوره‌های آموزش خود را با موفقیت طی کرده بودند.

این در حالیست که پس از انقلاب پذیرش زنان در واحدهای ویژه ارتش متوقف شد اما در جمع نیروهای پلیس تعدادی از زنان امکان گذراندن دوره‌های چتر بازی و انجام پرش با چتر را داشته‌اند.

بهاره ساسانی که خارج از ایران و در کشورهای روسیه، کنیا، تایلند و امارات متحده عربی نیز تجربه پرش با چتر را داشته می‌گوید در میان غیرنظامیان تنها پنج زن را می‌شناسد که مدرک کامل دوره چتربازی را دریافت کرده‌اند.[۵]

وضعیت بد ورزش بانوان از زبان دو بانوی ورزشکار

بازیکن فوتسال زنان
نیلوفراردلان

ایسنا: همین چند هفته پیش بود که الهه احمدی و مریم طوسی، بانوان سرشناس ورزش ایران به ایسنا آمدند و دربارهٔ مسائل مختلف ورزش بانوان حرف زدند؛ این بار سولماز عباسی، قایقران المپیکی ایران و نیلوفر اردلان ملی‌پوش فوتسال بانوان میهمان ایسنا بودند. آن‌ها روبرویمان نشستند و از ورزش بانوان گفتند؛ از این که هنوز هم تفاوت بین ورزش مردان و زنان در جامعه ورزشی ایران مشهود است و هنوز مردان ورزشکار حرف‌هایشان را راحت‌تر به زبان می‌آورند تا زنان.

آنها گفتند که حضور با پوشش اسلامی در میادین بین‌المللی افتخار دارد اما کاش پس از حضور در این مسابقات مسئولی بیاید و از نظر فنی از بانوان بپرسد که تجربه‌اش چه بود و چه چیزهایی برایش مهیا نبود. آنها می‌گویند هنوز فرهنگ جامعه به شکلی است که به ورزش بانوان نگاه جنسیتی می‌شود.

باید بگویم که بانوان هیچ‌گاه خود را با مردان ورزشکار مقایسه نمی‌کنند اما چرا وقتی ورزشکاران مرد به مسابقه‌ای می‌روند و مقام می‌آورند، همان زمان پاداششان داده می‌شود! من همیشه گفته‌ام که بانوان با عشق در رشته فوتبال و فوتسال حضور دارند و معتقدم که من نسل سوخته فوتبال بانوان هستم مانند قدیمی‌های فوتبال مردان که می‌گویند ما نسل سوخته‌ایم؛ حالا هم من نسل سوخته فوتبال و فوتسال بانوان هستم. چون وقتی راه بازشده و تیم‌های پایه وجود دارد در نهایت دو سه سال دیگر می‌توانم فوتبال بازی کنم و قاعدتاً باید جای خود را به جوانترها خواهم داد.

تنها اردوی تیم ملی سه ماه تعطیل شد که دلیلش کوتاهی همه‌جانبه بود چون دلخوری‌هایی پیش‌آمد و همه را ناراحت کرد این موضوع بر می‌گردد به مراسم تجلیل که ما را دعوت کردند اما حتی اسم بازیکنان را نخواندند در حالی که ما بازیکنانی را داشتیم که از شهرهای دیگر آمده بودند و دوست داشتند که تنها لحظه‌ای نامشان گفته شود اما این اتفاق نیفتاد.

پیش ازالمپیک مسائلی برای فدراسیون ما پیش‌آمد و تحولاتی صورت گرفت که ورزشکاران هم ناخواسته وارد حواشی شدند و تحت تأثیر آن قرار گرفتند و هنوز هم این موضوعات ادامه دارد. بحث پاداش هم زخم کهنه‌ای است و دیگر از مطرح کردنش خسته شده‌ایم. اما همیشه برایم سؤال است که چه فرقی بین ورزشکاران مرد و زن وجود دارد؟ ما همه ورزشکار هستیم و تلاش می‌کنیم که بهترین نتیجه را بگیریم پس چرا این همه تفاوت وجود دارد؟ تنها چیزی که می‌تواند این مسئله را توجیه کند این است که از لحاظ فرهنگی و در بین عموم مردم؛ ورزشکاران مرد تافته جدا بافته هستند و این موضوع ما را اذیت می‌کند.[۶]

صحبتهای سولمازعباسی: به طول مثال وقتی از المپیک برگشتم جلسه‌ای را با خانم اکبرآبادی به عنوان مسوول اول ورزش بانوان گذاشتند؛ ما هم خوشحال شدیم که خواسته‌اند تا مشکلاتمان را بگوییم. اما وقتی به جلسه رفتیم متوجه شدیم که ورزشکاران را تک به تک فرا می‌خوانند. زمانی که داخل اتاق رفتم، خانم اکبرآبادی به همراه دو خانم دیگر در اتاق حضور داشتند و ابتدا معاون امور بانوان وزارت ورزش، من را محکوم کرد که چرا مربی‌ام فلانی است؟ چرا مربی و سرپرست تیم در زمان اعزام به المپیک زن و شوهر بودند؟ و در تمام مدت برایم سؤال بود که زن و شوهر بودن مربی و سرپرست تیم ملی چه ارتباطی به من ورزشکار دارد؟! خانم اکبرآبادی به من گفت که چرا کاورت در قایق داخل شلوارت بود؟

حین مسابقه
سولماز عباسی قایقران

من مقابل بسیاری از حرف‌های خانم اکبرآبادی سکوت کردم چون حرفهایشان فنی نبود و اصلاً نپرسید که ما در المپیک چه کار کرده‌ایم، تمریناتمان چگونه بود؟ مشکلی داشتیم یا نه … وزارت ورزش تنها یک کارشناس را در زمان المپیک همراه ما فرستاده بودند که این خانم کاملاً شخصی راجع به برخی مسائل که دیده بود در این جلسه به خانم اکبرآبادی گزارش می‌داد و خانم اکبرآبادی در اولین و آخرین جلسه‌ای که با من به عنوان یک ورزشکار المپیکی داشت، از من پرسید که چرا مربی‌ات با سرپرست تیم زن و شوهر هستند! واقعاً این موضوع چه ربطی به من ورزشکار داشت؟ وقتی خانم اکبرآبادی عنوان کرد که چرا کاورت را در قایق داخل شلوارت بود، عنوان کردم «خانم اکبرآبادی کاش می‌آمدید و قایق ما را می‌دید؛ صندلی ما درقایق، روی ریل حرکت می‌کند و اگر من کاورم را داخل شلوار نگذارم سر ۵۰۰ متر کاورم زیر صندلی می‌رود و باید بایستم و دوباره کاور را از زیر صندلی بیرون بکشم و هر ۵۰۰ متر همین اتفاق می‌افتد.» اما خانم اکبرآبادی عنوان کرد که شما نباید این موضوع را تشخیص دهید! که پاسخ دادم «کاش می‌آمدید و لباس ما را می‌دید. خودتان می‌گفتید ما چه لباسی بپوشیم.»

اما خانم اکبرآبادی عنوان کرد که "چرا روز مسابقه کاورت را از وسط پایت ندوختی!" که پاسخ دادم " ورزشکاری که به المپیک رسیده و برای اولین بار در چنین سطحی از مسابقات حضور دارد بنشیند و کاورش را از وسط پایش بدوزد؟" پاسخ خانم اکبرآبادی این بود که " می‌آمدی و لباست را از من می‌گرفتی" اما گفتم " مرجع من فدراسیون است و این لباس را فدراسیون در اختیار من گذاشته؛ این گونه نبوده‌است که از کمد شخصی‌ام لباس بردارم. این لباس یک لباس رسمی مسابقه است که سال‌هاست ملی پوشان با آن مسابقه می‌دهند تنها تفاوتش این است که قایقرانان در زمان مسابقه کاورشان را درمی‌آورند اما من راحت نیستم که کاورم را در بیاورم و به همین دلیل کاورم را در نیاوردم و داخل شلوار گذاشتم." آن زمان بغض کرده بودم و وقتی از اتاق بیرون آمدم گریه کردم چون احساس کردم نمی‌توانم با فردی که چنین مسوولیت بزرگی دارد دربارهٔ موضوعات واضح و بدیهی صحبت کنم. حتی مسائلی را که مطرح می‌کردم نمی‌پذیرفت.[۶]

سولماز عباسی:تنها چیزی که عنوان شد این بود که اصلاً از نتیجه شما راضی نبودم. ما پول خرج شما کردیم و این چه نتیجه‌ای بود؟ من هم گفتم «خانم اکبرآبادی من هم از نتیجه‌ای که گرفتم راضی نیستم. اما این هزینه‌ای که می‌گویید برای سایر ورزشکاران هم بوده اما من توانستم ورودی المپیک را بیاورم و از این بابت عذرخواهی می‌کنم.» می‌خواهم بگویم آن زمانی که مقابل خانم اکبرآبادی نشسته بودم، از رفتن به المپیک پشیمان بودم و می‌گفتم من اینجا چه کار می‌کنم؟ و این تنها نشستی بود که من با خانم اکبرآبادی داشتم.

آن زمان به این نتیجه رسیدم که اگر مسئولین ورزش بانوان یک مرد بود اما ورزشی و فنی به موضوعات نگاه می‌کرد قطعاً چنین احساسی به من دست نمی‌داد. یعنی به این نتیجه رسیدم که بعضی اوقات می‌آییم یک چیز را درست کنیم و از آن طرف بام می‌افتیم. مثلاً می‌خواهیم برای خانم‌ها یک مسئول خانم بیاوریم و فرد غیر فنی را به عنوان مسئول می‌گذاریم که بیشتر چوب لای چرخ ورزشکاران زن می‌گذارد. مثلاً؛ در فدراسیون قایقرانی خانم دباغ به عنوان نایب رئیس بانوان، سعی می‌کند که بین ورزشکاران مرد و زن تفاوتی وجود نداشته باشد اما باز هم گاهی نگاه جنسیتی می‌شود. یعنی می‌آیند تیم را با کادر بانوان می‌بندند و مربی که سطح بسیار پایین‌تری نسبت به ورزشکار دارد را در ترکیب تیم می‌گذارند و با این کار بیشتر به بانوان لطمه می‌زنند.

البته در حال حاضر ملی پوشان خود را با شرایط فعلی وقف داده‌اند اما نیاز دارند که یک مربی خوب بالای سرشان باشد.

واقعیت این است که عمر ورزش بانوان آنقدر در کشور کوتاه است که ما در حال حاضر مربی زن خوب نداریم که بتواند جهشی در کیفیت کار ورزشکاران زن به وجود آورد و نیاز است برای بانوان از خارج مربی بیاورند؛ اما می‌گویند پول نداریم. قرار نیست وقتی پولی برای آوردن مربی خارجی نیست، مربی بالای سر تیم ملی باشد که تیشه به ریشه تیم بزند.[۶]

چالش‌هایی که زنان با آن مواجه هستند

نبود اسپانسر

ورزش زنان با وجود همهٔ پتانسیل‌هایی که دارد، دنیایی از مشکلات ریز و درشت است که یکی از مهم‌ترین آن‌ها نداشتن حامی مالی است. هر تیمی برای انجام فعالیت‌های ورزشی نیاز به اسپانسر مالی دارد، اما از آن‌جایی که مسابقات ورزشی زنان در هیچ رسانه‌ای منعکس نمی‌شود و به دلیل محدودیت‌های فرهنگی و عدم تبلیغات، تماشاچی آن‌چنانی هم ندارد، بنابراین تقریباً هیچ اسپانسری حاضر به حمایت مالی از تیم‌های ورزشی زنان نیست؛ در نتیجه در بسیاری از رشته‌های ورزشی تیم‌های منسجمی وجود ندارد. بی‌میلی سیمای جمهوری اسلامی ایران به پخش این مسابقات، مربوط به مسائل شرعی و تاکیدات قرائت اسلام سنتی بر خودنمایی نکردن زنان در برابر مردان یکی از مشکلات است. ورزش بدون رسانه و تبلیغات و اسپانسر ره به ضعف می‌گراید.

بر اساس مصوبهٔ شورای عالی انقلاب فرهنگی در ۱۴ مهر ۱۳۷۲، تمرینات و مسابقات زنان باید در اماکن ویژه باشد و مردان اجازهٔ آمد و شد در این اماکن و دیدن این تمرینات و مسابقات را ندارند؛ بنابراین، پخش این مسابقات غیرقانونی است.

همان‌طور که گفته شد، پخش نکردن مسابقات زنان از تلویزیون سبب شده‌است تا استقبال اسپانسرها از ورزش زنان کاهش یابد و این امر، مشکلات اقتصادی زیادی را برای باشگاه‌ها در پی داشته‌است. همین موضوع سبب شده تا تفاهم‌نامه‌ای میان سازمان تربیت بدنی و تمامی فدراسیون‌های ورزشی امضا شود که طی آن باید حداقل ۴۰ درصد اعتبارات و درآمدهایشان را در حوزهٔ ورزش زنان هزینه کنند؛ که بسیاری از نهادها و فدراسیون‌ها به این مصوبه عمل نمی‌کنند.

تیم روس
فوتسال زنان روسی مجبور به حجاب اجباری

پوشش زنان ورزشکار ایرانی و مسابقات بین‌المللی

مسئلهٔ «حجاب»، یکی از بحث برانگیزترین مسائل حوزهٔ زنان در ایران امروز است، کاملاً رنگ ایدئولوژیک به خود گرفته‌است و بزرگ‌ترین نشانه و علامت جمهوری اسلامی تلقی می‌شود. با این‌که انواع و اقسام معضلات اجتماعی و زشتی‌های زیان بار و ویرانگر مانند دروغ، خیانت امانت، نقض عهد، ریاکاری، رباخواری، دزدی، اختلاس، فحشا و غیره در جامعه بیداد می‌کند و در اسلام هم این معضلات به شدت تفبیح شده و چندین برابر مسئلهٔ حجاب در قرآن و روایات دربارهٔ آن‌ها هست، اما سیستم سیاسی، یک صدم حساسیتی که برای حجاب نشان می‌دهد برای آن معضلات از خود نشان نمی‌دهد.

به همین ترتیب مسئلهٔ دیگری که یکی از معضلات ورزش زنان ایران در سطح حرفه‌ای است، بحث پوشش مورد تأیید حکومت حاکم در ایران است و مسبب محدودیت‌های بسیاری شده‌است. البته بعضاً دیده شده‌است که برخی زنان ورزشکار از دیگر کشورهای اسلامی هم از یک حداقلی از پوشش برخوردارند. اما به جز در موارد نادری، به نظر می‌رسد، این پوشش‌ها انتخاب شخصی ورزشکاران است. اما در مورد ایران این مسئله یک امر کاملاً اجباری است و ورزشکاران حق تخطی از آن را در مسابقات بین‌المللی ندارند و حتی یک ورزشکار غیرمسلمانان ایرانی هم اختیار این را ندارد که رعایت حجاب نکند.

ممنوعیت تماشای مسابقات والیبال در استادیوم‌ها برای زنان بر خلاف ممنوعیت حضور در مسابقات فوتبال، مربوط به چند سال گذشته‌است. حضور زنان تا سال ۱۳۹۱ برای تماشای مسابقات والیبال و بسکتبال در ورزشگاه آزادی ممکن بود اما در این سال برای اولین بار زنانی که برای تماشای مسابقه والیبال تیم‌های ایران و ژاپن به ورزشگاه رفته بودند با ممنوعیتی تازه و اعلام‌نشده روبه‌رو شدند و اجازه حضور در استادیوم به آنها داده نشد. فدراسیون جهانی والیبال و سازمان‌های مدافع حقوق بشر تا به حال بارها از حکومت ایران خواسته‌اند به ممنوعیت حضور زنان در استادیوم‌های ورزشی پایان دهد.[۷]

نیلوفر حامدی روزنامه‌نگار

روزنامه‌نگار
نیلوفر حامدی

مطالبات ورزش زنان از روحانی چیست؟؛ از حسرت حضور در ورزشگاه‌ها تا درد تبعیض بین زنان و مردان ورزشکار

فرهنگستان فوتبال ـ انتخابات ریاست جمهوری سال۹۶ هم با تمام فراز و نشیب‌هایش به پایان رسید و حسن روحانی به مدت چهارسال دیگر رئیس جمهور ایران باقی ماند. از بین حدود ۵۷میلیون واجد شرایط برای رأی دادن در ایران، ۲۳میلیون و ۵۴۹هزار و ۶۱۶ نفر به ادامه کار روحانی رأی دادند. یعنی ۵۷درصد! اما خواسته این ۵۷درصد از مردم کشورمان که حدود نیمی (بیشتر یا کمتر) از آن‌ها را هم زنان تشکیل می‌دهند، از رئیس جمهور منتخبشان در حوزه ورزشی زنان چیست؟! برای بررسی این موضوع ابتدا باید مطالبات ورزشی زنانی که به روحانی رأی داده‌اند را به چند بخش تقسیم کرد. آن‌هم با توجه به جایگاه این زنان. به این معنی که قطعاً خواسته یک زن ورزشکار که در تیم ملی کشورش بازی می‌کند، با زنی که سال‌هاست در یک باشگاه مربی‌گری می‌کند و مطالبات یک زن که تنها مخاطب ورزش است، تفاوت دارد.[۸]

ما و حسرت حضور در ورزشگاه‌ها

ابتدا با قشر گسترده‌ای از زنانی آغاز می‌کنیم که تنها، مخاطب ورزش هستند. آن‌هایی که تا به حال حتی یک بار هم نتوانسته‌اند وارد استادیوم آزادی شوند. آن‌هایی که تمام سال را منتظر رسیدن لیگ جهانی والیبال می‌مانند تا هفته میزبانی ایران برسد، اما وقتی بازی‌ها بیخ گوششان برگزار می‌شود هم نمی‌توانند وارد ورزشگاه ۱۲هزار نفری شوند. بدون شک مهم‌ترین و اصلی‌ترین و شاید حتی تنها مطالبه این قشر از زنان در حوزه ورزشی، لغو ممنوعیت حضور زنان در ورزشگاه‌هاست. موضوعی که البته در دوسال اخیر به مطالبه جدی‌تری از سوی مردم تبدیل شده‌است. اهمیت این موضوع در این مدت آنقدر افزایش پیداکرده که حتی وزارت ورزش هم به شکل جدی به فکر پیگیری این موضوع افتاده‌است. تا جایی که فریبا محمدیان معاون بانوان وزارت ورزش حرف از برنامه‌های حوزه زنان وزارت در این‌باره زده‌است. گفته می‌شود وزارت ورزش درصدد است آخرین مسابقه تیم ملی فوتبال در مسیر جام جهانی را با حضور زنان و فرزندانشان برگزار کند. موضوعی که حتی در میتینگ‌های رئیس جمهور هم از سوی مردم مطرح شده بود. سحر دولتشاهی بازیگر ایرانی که جزو حامیان روحانی هم محسوب می‌شد، در همایش ورزشگاه آزادی نطقش را با این جمله شروع کرد: «من از اینجا ورزشگاهی که دختران بسیاری آرزو دارند فقط یک‌بار از حق حضور در آن برخوردار باشند، با شما دربارهٔ آزادی صحبت می‌کنم. به آزادی سلام می‌کنم.»

بعد از انقلاب حضور تماشاگران زن در ورزشگاه‌ها ممنوع شد. از دهه هشتاد به بعد زنان به شکل‌های مختلف و با راه اندازی کمپین و حضور در پشت درهای ورزشگاه خواستار حق ورود به استودیوم‌های شدند.

از جمله گروه‌هایی که برای ورود به استادیوم فعالیت کردند می‌توان از "روسری سفیدهاً نام برد که در بازی‌های مقدماتی جام جهانی در سال ۲۰۰۶ جلوی درهای استادیوم تحصن می‌کردند. در همین زمینه در سال ۲۰۰۷ جعفر پناهی فیلم :آفساید" را ساخت که موضوع آن علاقه چند دختر ایرانی به تماشای بازی فوتبال در استادیوم و گرفتار شدن آنها است.[۸]

مخالفین با ورود زنان به استادیوم‌ها مناسب نبودن فضای اخلاقی و امنیتی استادیوم را دلیل ممنوعیت حضور تماشاگران زن اعلام می‌کنند ولی این دلیل از طرف زنان پذیرفته نمی‌شود و آنها خواستار حق ورود به استادیوم هستند.

حتی هنگامی که در مسابقه‌های بین‌المللی که به تماشاگران زن تیم مهمان اجازه ورود به استادیوم داده می‌شود تماشاگران زن ایرانی نمی‌توانند وارد استادیوم شوند. تلاش‌هایی در رابطه با رفع این ممنوعیت صورت گرفته‌است ولی تاکنون غیر از چند مورد پراکنده نتیجه ای نداشته‌است.

چند روز بعد از جشن‌های خیابانی پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری خرداد ۱۳۹۲ قرار شد جشن پیروزی برای راهیابی به جام جهانی برزیل در استادیوم آزادی برگزارشوذ. با اعلام ممنوعیت ورود زنان، جشن با اعتراض زنان و تعدادی از مردان روبرو شد که منجر به سردی استقبال از جشن شد. اما با روی کار آمدن دولت جدید همچنان انتظار می‌رود که شرایط برای حضور زنان در ورزشگاه‌ها فراهم شود.

زنان ایرانی هر زمان که به آنها فرصت مشارکت داده شده موجب پیروزی و سربلندی کشور شده‌اند. تصویر زنان ورزشکار ایرانی در میدان‌های ورزشی جهانی زمانی می‌تواند به درستی انعکاس دهنده مشارکت زنان در امور اجتماعی و اقتدار و افتخار ملی باشد که درون کشور به وضعیت ورزش زنان رسیدگی شود و حق حضور و پیشرفت در صحنه‌های ورزشی از آنها دریغ نشود. آن زمان آینه ای که تصویر زن ایرانی را انعکاس می‌دهد دیگر خمیده نخواهد بود

زنان و ورزش همگانی

آخرین جامعه مورد نظر ما در این گزارش زنانی هستند که مطالبه اصلی‌شان پرداختن به ورزش عمومی است. این افراد نه دنبال ورزش حرفه‌ای هستند و نه عاشق تماشای مسابقات در استادیوم‌ها. اما همین زنان دوست دارند ورزش همگانی را به طور مرتب در برنامه زندگی‌شان داشته باشند اما مشکلات زیادی سر راهشان قرار دارد. مثلاً زنان شاغلی که به سختی می‌توانند باشگاهی پیدا کنند که سانس بعداز ظهرش برای مردان نباشد. یا زنانی که دوست دارند در پارک‌ها پیاده‌روی و ورزش کنند اما شرایط محیطی برایشان مهیا نیست. این جامعه با توجه به اینکه ورزش برای آن‌ها نقش سلامتی دارد، اتفاقاً باید بسیار زیاد مورد توجه قرار گیرند[۸]

دیوار کوتاه بانوان ورزشکار

دختران ورزشکار در لیگ‌ها و رشته‌های مختلف قراردادهای مالی ناچیزی با باشگاه‌های خود دارند. قراردادهایی که با مبالغ نجومی در ورزش مردان تفاوت اساسی دارد و البته این انتظار هم نیست که قراردادهایی که با مردان بسته می‌شود به همان میزان مالی با دختران ورزشکار عقد شود اما مسئله این است که همان مبالغ ناچیز هم به آن‌ها پرداخت نمی‌شود.

«مگه گناه کردیم که با شما قرارداد بستیم؟ ” “مگه ما خرج نداریم» ” هزینه کفش و فیزیوتراپی من فلان قدر میشه” «مجبور شدیم قید قراردادمونو زدیم». این‌ها بخشی از گلایه دختران ورزشکار از باشگاه‌هایشان است. گلایه‌هایی از سر درماندگی از دریافت پولی که برای آن، عرق ریخته‌اند، وقت گذاشته‌اند و از خانه دور بوده‌اند.

دیوار دختران ورزشکار، کوتاه‌ترین دیوار در باشگاه‌ها است. آن‌ها در آخرین اولویت پرداخت دستمزدها قرار دارند و زمانی که یک باشگاه تحت فشار مالی قرار می‌گیرد اعتبار مالی موجود خود را صرف تیم‌های مردان می‌کند بدون توجه به این که دختران ورزشکار هم هزینه دارند، باید تجهیزات ورزشی شان را خریداری کنند، به فیزیوتراپی بروند و حتی برخی از آن‌ها خرج خانواده را بدهند.[۹]

موضوع اما اسف بار تر از این است. به ورزش بانوان ایران به حدی ظلم شده که آن‌ها از ترس این که مبادا باشگاه برای سال آینده قید تیمداری در بخش بانوان را بزند حاضر می‌شوند برای مدت طولانی لب از لب نگشایند و شکایتی نکنند.

در برخی از باشگاه‌ها، ورزشکار پس از ۲ سال هنوز نتوانسته مبلغ ناچیز چند میلیون تومانی حضور در لیگ را دریافت کند. مگر سقف قرارداد ورزشکاران دختر در رشته‌های مختلف چقدر است که برای پرداخت همان مبلغ ناچیز، دست و دلمان بلرزد؟ قراردادهایی که گاهی حتی هزینه رفت و آمد و خورد و خوراک هم نمی‌شود و ورزشکار بخش اعظم همان مبلغ را باید صرف خرید تجهیزات مورد نیاز ورزشی اش و یا درمان آسیب دیدگی کند.

ما از برابری و عدالت حرف می‌زنیم. این برابری و عدالت می‌گوید اگر باشگاهی چند تیم ورزشی دارد در زمان پرداخت مطالبات بازیکن و مربیانش باید به طور عادلانه تمام تیم‌هایش را در نظر بگیرد برای مثال اگر قرار است تیم فوتبال مردان ۳۰ درصد دریافت کند این موضوع باید شامل تیم‌های بانوان شود.

بازیکن و مربی در یک باشگاه با عقد قرارداد، تعهدی اخلاقی به باشگاهشان پیدا می‌کنند که در غم و شادی در کنار آن باشند. بنا بر این در روز بی‌پولی، آن‌ها صبوری خواهند کرد اما این صبوری نباید به معنای سوء استفاده از سکوت و نجابت آن‌ها باشد.

این که یک شخص حقیقی یا حقوقی، یک مجموعه صنعتی یا یک ارگان به ورزش بانوان ورود می‌کند فکر باز و لطف غیرقابل انکار آن مجموعه به ورزش بانوان را می‌رساند اما این به معنای منت نهادن بر سر دختران ورزشکار نیست. تیمداری کنیم، به تعهدات عمل نکنیم و در برابر درخواست عمل به تعهدات طلبکار باشیم؟[۹]

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ورزش زنان قبل و بعد از انقلاب - [۱]
  2. مشکلات ورزش زنان ایرانی - ورزش زنان [۲]
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ مشکلات در ورزش زنان - ورزش زنان - [۳]
  4. ضرورت ورزش برای زنان ایران - وزش زنان
  5. ۵٫۰ ۵٫۱ صحبتهای بانوی چترباز ایرانی - [۴]
  6. ۶٫۰ ۶٫۱ ۶٫۲ وضعیت بد ورزش بانوان از زبان دو بانوی ورزشکار- [۵]
  7. چالشهایی که زنان با آن مواجه هستند ـ [۶]
  8. ۸٫۰ ۸٫۱ ۸٫۲ مطالبات ورزشی زنان از روحانی - [۷]
  9. ۹٫۰ ۹٫۱ دیوارکوتاه بانوان ورزشکار-[۸]