۱۰٬۳۷۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
}} | }} | ||
'''عماد | '''عماد رام،''' (زاده ۱۳۰۹ ساری - درگذشته ۱۳۸۲ آلمان) عماد رام نوازنده فلوت، خواننده و آهنگساز برجستهی ایرانی است.او در شهر ساری متولد شد و از ۶ سالگی با نی نیزارها به نواختن فلوت میپرداخت در سال ۱۳۳۵ به تهران آمد و به اداره هنرهای زیبا رفت. نت، سازشناسی و ارکستراسیون را نزد محمدعلی خادم میثاق، و ردیفها را نزد حسن رادمرد فرا گرفت. از سال ۱۳۵۰ به سرپرستی یکی از ارکسترهای مهم منصوب شد. عماد رام پس از انقلاب سال ۱۳۵۷ به ضبط و پخش نوارهای «وطن با شبانه» پرداخت اما در همین رابطه دستگیر و محکوم به زندان و شلاق شد. او پس از آزادی به آلمان مهاجرت کرد و در کنسرتهای بزرگ در نقاط مختلف اروپا و آمریکا برنامه اجرا کرد. عماد رام سال ۱۳۷۳ به شورای ملی مقاومت ایران پیوست. او بارها در میان مجاهدین و رزمندگان ارتش آزادی برنامه اجرا کرد.عماد رام در سوم خرداد ۱۳۸۲ در آلمان درگذشت. همسر او فلور صدودی همچنان عضو شورای ملی مقاومت است. | ||
در سال ۱۳۳۵ به تهران آمد و به اداره هنرهای زیبا رفت. نت، سازشناسی و ارکستراسیون را نزد | |||
عماد رام سال ۱۳۷۳ به شورای ملی مقاومت ایران پیوست.او بارها در میان مجاهدین و رزمندگان ارتش آزادی برنامه اجرا کرد.عماد رام در سوم خرداد ۱۳۸۲ در آلمان درگذشت. همسر او فلور صدودی همچنان عضو شورای ملی مقاومت است. | |||
خط ۴۸: | خط ۴۶: | ||
عبدالعلی معصومی در مورد زندگی عماد رام در مقالهای از زبان خود خود مینویسد: | عبدالعلی معصومی در مورد زندگی عماد رام در مقالهای از زبان خود خود مینویسد: | ||
«من [در یازدهم اسفندماه ۱۳۰۹] در شهر ساری در استان مازندران متولّد شدم. از شش سالگی در حالی که از نیهای خودرو در شمال، که آن را به صورت فلوت طرّاحی میکردم، بدون مربّی یادگیری این ساز را شروع کردم. انجام این مقصود با شرایط آن روز چندان کار | «من [در یازدهم اسفندماه ۱۳۰۹] در شهر ساری در استان مازندران متولّد شدم. از شش سالگی در حالی که از نیهای خودرو در شمال، که آن را به صورت فلوت طرّاحی میکردم، بدون مربّی یادگیری این ساز را شروع کردم. انجام این مقصود با شرایط آن روز چندان کار سادهیی نبود، زیرا که هنر و هنرمند در جامعه زمان ما کمترین اعتباری نداشته و از دید مردم شهر باعث ننگ خانواده بود. در چنین موقعیتی به خوبی میتوان احساس کرد توفیق در این راه با چه ناامیدیها و دردسرهایی همراه بود و تنها راه برای موفقیت، ذوق سرشار و استقامت بیحدّ و حَصری لازم داشت تا انسان را به سرمنزل مقصود برساند <ref>- عبدالعلی معصومی: به یاد عماد رام[https://www.hambastegimeli.com/%D8%B5%D9%81%D8%AD%D8%A7%D8%AA-%D9%88%D9%8A%DA%98%D9%87/%D9%87%D9%86%D8%B1-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%D9%8A%D8%A7%D8%AA/41995-2013-05-23-18-52-04]</ref> | ||
==ازدواج عماد رام== | ==ازدواج عماد رام== | ||
خط ۵۵: | خط ۵۳: | ||
== فعالیتهای حرفهای == | == فعالیتهای حرفهای == | ||
عماد رام از دوران جوانی علاقه زیادی به | عماد رام از دوران جوانی علاقه زیادی به موسیقی داشت و با راههای ابتکار و تولید نی از نیزارها به نواختن میپرداخت. او در سال ۱۳۲۲ خورشیدی به تئاتر روی آورد و علاوه بر ایفای نقش در پشت پرده میخواند و فلوت میزد. عماد رام در شهریور ۱۳۲۲ به تئاتر روی آورد و علاوه بر ایفای نقش، پیش پرده میخواند و فلوت میزد.<ref>نت آهنگ - زندگینامه عماد رام _ استاد بزرگ فلوت ایران [http://www.noteahang.com/forum/showthread.php?17328-زÙدگÛÙاÙ
Ù-عÙ
اد-راÙ
-_-استاد-بزرگ-ÙÙÙت-اÛØ±Ø <nowiki>[1]</nowiki>]</ref> در تهران با مجید محسنی، حمید قنبری و جمشید شیبانی از سالهای ۱۳۲۰ پیش پردهخوانی را شروع کرده بودند و پرویز خطیبی و ابوالقاسم حالت، اشعار فکاهی آن را میسرودند. پیش پردهخوانی در آن سالها بسیار مرسوم بود. | ||
عماد رام در شهریور ۱۳۲۲ به تئاتر روی آورد و علاوه بر ایفای نقش، پیش پرده میخواند و فلوت میزد.<ref>نت آهنگ - زندگینامه عماد رام _ استاد بزرگ فلوت ایران [http://www.noteahang.com/forum/showthread.php?17328-زÙدگÛÙاÙ
Ù-عÙ
اد-راÙ
-_-استاد-بزرگ-ÙÙÙت-اÛØ±Ø <nowiki>[1]</nowiki>]</ref> در تهران با مجید محسنی، حمید قنبری و جمشید شیبانی از سالهای ۱۳۲۰ پیش | |||
در سال ۱۳۳۵ به تهران آمد و و به اداره هنرهای زیبا رفت و نت و سازشناسی را نزد استادان خود فراگرفت. او دارای مدرک لیسانس از دانشسرای کشاورزی بود. وی از سال ۱۳۵۰ به سرپرستی یکی از ارکسترهای مهم منصوب شد. | در سال ۱۳۳۵ به تهران آمد و و به اداره هنرهای زیبا رفت و نت و سازشناسی را نزد استادان خود فراگرفت. او دارای مدرک لیسانس از دانشسرای کشاورزی بود. وی از سال ۱۳۵۰ به سرپرستی یکی از ارکسترهای مهم منصوب شد. | ||
در سال ۱۳۳۵ به تهران آمد و به اداره هنرهای زیبا رفت. نت، سازشناسی و ارکستراسیون نزد | در سال ۱۳۳۵ به تهران آمد و به اداره هنرهای زیبا رفت. نت، سازشناسی و ارکستراسیون نزد محمدعلی خادم میثاق، و ردیفها را نزد حسن رادمرد فرا گرفت. مدتی نزد نورعلی برومند و حاج آقا محمد ایرانی مجرد آموزش دید. | ||
در سال ۱۳۳۹ برای اولین بار در ارکستر حسن رادمرد کنسرت داد. در تلویزیون، ارکستر سه | در سال ۱۳۳۹ برای اولین بار در ارکستر حسن رادمرد کنسرت داد. در تلویزیون، ارکستر سه نفرهای متشکل از حسین تهرانی، فرامرز پایور و عماد رام پاگرفت… از سال ۱۳۵۰ به سرپرستی یکی از ارکسترهای فرهنگ و هنر منصوب شد. | ||
عماد | عماد رام پس از [[انقلاب ضدسلطنتی]] به ضبط و پخش نوارهای «وطن با شبانه» پرداخت که از شعر، کلام و آهنگهای ملی و وطنی سرشار بود. | ||
[[پرونده:عماد رام در یکی از کنسرتهایش.jpg|جایگزین=عماد رام در یکی از کنسرتهایش|بندانگشتی|عماد رام در یکی از کنسرتهایش]] | [[پرونده:عماد رام در یکی از کنسرتهایش.jpg|جایگزین=عماد رام در یکی از کنسرتهایش|بندانگشتی|عماد رام در یکی از کنسرتهایش]] | ||
عمادرام در بزرگترین کنسرتها در نقاط مختلف اروپا و آمریکا با ارکسترهای بزرگ جهانی شرکت داشت و تحسین همگان را برانگیخت. | |||
او پس از پیوستن به شورای ملی مقاومت نیز سالها در کنسرت های مختلف با اساتیدی چون محمد شمس شرکت | او پس از پیوستن به شورای ملی مقاومت نیز سالها در کنسرت های مختلف با اساتیدی چون محمد شمس شرکت داشت و به اجرای برنامه پرداخت. | ||
== نقل | == نقل قولها از عماد رام== | ||
* من عقیده دارم هنرمند باید راه آزادگی | * من عقیده دارم هنرمند باید راه آزادگی پیشهکند و بازگوکننده رنجها خوشیها و هر آنچه که بر مردم جامعهاش میگذرد باشد. | ||
*منحنی هنر نسبت به پیشینیان سقوط | *منحنی هنر نسبت به پیشینیان سقوط کردهبود، کار اساتیدی همچون درویشخان، رکنالدین خان و صبا و … چون مکتبی بود پس از سالها همچنان پابرجا ماندهاست و کار بعضی از شبه هنرمندان چون سرابی بود، اثری از آثارشان باقی نمانده. مکتبیها به دنبال هنر بودند، دود چراغ میخوردند و دو زانو دستِ ادب بر سینه در برابر استادان مینشستند، لذا آثارشان نیز پایدار ماند و شبه هنرمندان از لوح دلها زدوده شدند. من گاهی برای اینکه آموزش فرهنگی و اخلاقی بگیرم نزد شادروان اسماعیل مهرتاش میرفتم، روزی نقل کرد در هنگام جوانی که من و علی اکبر شهنازی برای مشق تار خدمت درویشخان میرفتیم، روزی از قسمت روابط فرهنگی ایران و فرانسه پاکتی آوردند که محتوی یکصد تومان بود. در آن زمان یکصد تومان فوقالعاده ارزش داشت و اگر کسی در کوچهای صد تومان پول داشت آن کوچه به کوچه صد تومانیها معروف میشد. | ||
* | *درویشخان گفت: گمان نمیکنم که فرهنک و کار فرهنگی پاداش داشته باشد و از پول امتناع ورزید. پس از ساعتی در همان جلسه رو کرد به حاجی علیاکبرخان که نسبتآ ثروتمند بود و ماهانه سه تومان بابت حقالتدریس میپرداخت و گفت: پول داری حقالتدریس ماه آینده خود را بپردازی؟ و پس از اینکه سه تومان را که مبلغ نسبتا قابل توجهی بود گرفت، نوکرش را صدا زد و گفت: این سه تومان را بده این همسایه ارمنی که امروز زنش مرده و پول کفن و دفنش را ندارد. حالا شما این را مقایسه کنید با کسانی که اسم خود را هنرمند گذاشته بودند و شبها به کابارهها و … هجوم میآوردند برای انباشتن جیب خود؛ و این تفاوت بود که هنر امثال درویشخان را ماندنی کرد. | ||
[[پرونده:عماد رام در دوران جوانی.jpg|جایگزین=عماد رام در دوران جوانی|بندانگشتی|عماد رام در دوران جوانی]] | [[پرونده:عماد رام در دوران جوانی.jpg|جایگزین=عماد رام در دوران جوانی|بندانگشتی|عماد رام در دوران جوانی]] | ||
== دستگیری == | == دستگیری == | ||
عماد رام پس از انقلاب به تولید و انتشار نوارهایی با نام شبانه پرداخت که مضامین وطنپرستی و آزادیخواهانه داشت. او بخاطر این نوارها دستگیر شده و به زندان افتاد. | عماد رام پس از انقلاب به تولید و انتشار نوارهایی با نام شبانه پرداخت که مضامین وطنپرستی و آزادیخواهانه داشت. او بخاطر این نوارها دستگیر شده و به زندان افتاد. او در این مورد مینویسد «به خاطر دارم یکی دو هفته پیش از پیروزی انقلاب ۵۷، خمینی پس از سالها دوری با هواپیما عازم ایران بود. خبرنگاری از او پرسید که در آن لحظه چه احساسی دارد. او در جوابش گفت: "هیچ". من از همان لحظه فهمیدم که وطن من درگیر مشتی عمّامه به سر شده که سالیان دراز برای دست یافتن به چنین فرصتی خوابهای طلایی میدیدهاند. از اینرو، باید بدون هیچ درنگی دست به کار شد و تا آخرین لحظه حیات برای ریشهکنکردن این زالوهای تشنه به خون از هیچ مبارزهیی روی گردان نبود. ابتدا، دست به تهیه و تکثیر نوارهایی زدم به نام "شبانه" یا "شبزندهداران" که محتوایی جز وطنخواهی و مردم سالاری نداشت و ترانههایی به نام "هموطن، ایران ـ ایران» که با سخنانی نیشدار به آخوندها همراه بود و خوشایند ذائقهٌ عوامل حکومت نبود؛ لذا در سال۱۳۶۰ دستگیر و روانهٌ زندانم کردم که روزنامهٌ مردم ارگان رسمی حزب توده، که در آن زمان در نماز جمعه هم پخش میشد اولین روزنامهیی بود که نوشت «عماد رام»، «جُرثومهٌ فساد دستگیر و زندانی شد». بعد از دو ماه اسارت با پادرمیانی دوستی به نام کاشانی، ـ که خود را به ظاهر طرفدار رژیم نشان دادهبود ـ با… تحمل هشتاد ضربه شلاق، از زندان آزاد شدم.» | ||
او در این مورد مینویسد | |||
«به خاطر دارم یکی دو هفته پیش از پیروزی انقلاب ۵۷، خمینی پس از سالها دوری با هواپیما عازم ایران بود. خبرنگاری از او پرسید که در آن لحظه چه احساسی دارد. او در جوابش گفت: "هیچ". من از همان لحظه فهمیدم که وطن من درگیر مشتی عمّامه به سر شده که سالیان دراز برای دست یافتن به چنین فرصتی خوابهای طلایی میدیدهاند. از اینرو، باید بدون هیچ درنگی دست به کار شد و تا آخرین لحظه حیات برای ریشهکنکردن این زالوهای تشنه به خون از هیچ | |||
== خروج از ایران == | == خروج از ایران == | ||
پس از آزادی از زندان به این فکر افتادم که در برابر چنین حکومتی نباید لب فروبست و آرام نشست، لذا به تهیه و پخش نوارهایی دست زدم به نامهای حافظ، همتای آف این کارم شتاب (دربارهٌ مولوی) و قصههای کودکان… امّا، متأسّفانه باز هم حکومت مانع | پس از آزادی از زندان به این فکر افتادم که در برابر چنین حکومتی نباید لب فروبست و آرام نشست، لذا به تهیه و پخش نوارهایی دست زدم به نامهای حافظ، همتای آف این کارم شتاب (دربارهٌ مولوی) و قصههای کودکان… امّا، متأسّفانه باز هم حکومت مانع انجام آن شد. ضمناً در این گیرودار از مزاحمتهای مأموران رژیم در امان نبودم. آنها هر وقت دلشان میخواست بدون اطلاع قبلی در ساعات مختلف آرامش زندگی من و خانوادهام را درهم میریختند. در این روزهای سیاه میشنیدم که جوانان رشید ما را به جرم آزادیخواهی گروه گروه تیرباران میکردند یا به چوبه دار میسپردند. به ناچار تصمیم گرفتم تا دیرنشده و اقدام به دستگیریم نکردند، برخلاف تمایلم، ایران را ترک کنم و با همسر و فرزندانم در آلمان رَحلِ اقامت افکنم… با ورودم به آلمان سعی کردم تاحدّ ممکن در اغلب اجتماع هموطنانم برای تظاهرات ضد رژیم شرکت کنم. کما این که در اغلب تظاهرات حضور داشتم. اما دیری نپایید که همین اجتماعات از هم پاشیده شد و دیگر اینگونه تظاهرات به ندرت برپا میشد و من مجبور شدم دوسالی از مباره دست برداشته کنج عُزلت اختیار کنم. در این فاصلهٌ دوسال همیشه به دنبال گمشدهیی میگشتم که عاشق ملت و وطن باشد که من در شعاع حمایت او بتوانم به مبارزهٌ خود ادامه دهم و همینطور هم شد. دوستی داشتم که عضو شورای ملی مقاومت بود. او ضمن بحث و گفتگو با من، کتابها و فیلمهایی از مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت را در اختیارم قرار میداد. رفته رفته پی بردم که گمشدهٌ خود را باز خواهمیافت لذا، به مبارزهٌ سی سالهٌ سازمان مجاهدین خلق و اعضای شورای ملی مقاومت پی بردم. به خصوص، در فیلمهای اوایل انقلاب ـ که حاوی سخنان آقای رجوی در امجدیه، تبریز و شمال ایران بودـ آتش حقیقت مردمخواهی و ایراندوستی را در وجود ایشان شعلهور دیدم و یقینم شد ایشان رهبر جنبشی است که منشاٌ مبارزهاش همان صداقت، فداکاری به خاطر مردم ایران میباشد. | ||
[[پرونده:مجسمهی عماد رام.jpg|جایگزین=مجسمهی عماد رام|بندانگشتی|مجسمهی عماد رام- رضا اولیا]] | [[پرونده:مجسمهی عماد رام.jpg|جایگزین=مجسمهی عماد رام|بندانگشتی|مجسمهی عماد رام- رضا اولیا]] | ||
== پیوستن به شورای ملی مقاومت ایران == | == پیوستن به شورای ملی مقاومت ایران == | ||
عماد رام میگوید: منحنی هنر نسبت به پیشینیان سقوط کرده بود، کار اساتیدی همچون درویش خان، | عماد رام میگوید: منحنی هنر نسبت به پیشینیان سقوط کرده بود، کار اساتیدی همچون درویش خان، رکنالدین خان و صبا و … چون مکتبی بود پس از سالها همچنان پابرجا ماندهاست و کار بعضی از شبههنرمندان چون سرابی بود، اثری از آثارشان باقی نمانده. مکتبیها به دنبال هنر بودند، دود چراغ میخوردند و دو زانو دستِ ادب بر سینه در برابر استادان مینشستند، لذا آثارشان نیز پایدار ماند و شبه هنر مندان از لوح دلها زدوده شدند. | ||
== آلبومها == | == آلبومها == | ||
خط ۹۶: | خط ۹۱: | ||
== درگذشت == | == درگذشت == | ||
عماد رام پس از هفتاد و دو سال سرانجام در سوم خرداد۱۳۸۲ درگذشت. مراسم تشییع و خاکسپاری او صبح روز ۹ خرداد ۱۳۸۲با حضور خانوادهٌ رام و صدها تن از یاران و همرزمان و دوستداران این هنرمند بزرگ در گورستان | عماد رام پس از هفتاد و دو سال سرانجام در سوم خرداد۱۳۸۲ درگذشت. مراسم تشییع و خاکسپاری او صبح روز ۹ خرداد ۱۳۸۲با حضور خانوادهٌ رام و صدها تن از یاران و همرزمان و دوستداران این هنرمند بزرگ در گورستان بریفهوف شهر دوسِلدُرف آلمان برگزار شد. | ||
==پیام تسلیت مریم رجوی== | ==پیام تسلیت مریم رجوی== | ||
خط ۱۰۶: | خط ۱۰۱: | ||
قدر و منزلت هنری عماد رام برای جامعهٌ هنری کشور و برای همهٌ ایرانیانی که عواطف و احساساتشان با ساز و صدای او آشناست، نیاز به وصف ندارد. بااین همه، تردیدی نیست که خصال انسانی این رادمرد هنر ملی در صدر ارزشهایش قرار میگیرد؛ ارزشهایی همچون وفا و بزرگمنشی و فروتنی که او را در قلب هموطنان و دوستدارانش جای دادهاست. همان ارزشهای والایی که او را با مقاومت پیوند داد و به یار و غمخوار صمیمی رزم آوران آزادی تبدیل کرد. آنقدر که برخی آثار ارزندهٌ هنری خود را به تجلیل از مجاهدان و رزمآوران آزادی اختصاص داد و به آنها هدیه نمود. | قدر و منزلت هنری عماد رام برای جامعهٌ هنری کشور و برای همهٌ ایرانیانی که عواطف و احساساتشان با ساز و صدای او آشناست، نیاز به وصف ندارد. بااین همه، تردیدی نیست که خصال انسانی این رادمرد هنر ملی در صدر ارزشهایش قرار میگیرد؛ ارزشهایی همچون وفا و بزرگمنشی و فروتنی که او را در قلب هموطنان و دوستدارانش جای دادهاست. همان ارزشهای والایی که او را با مقاومت پیوند داد و به یار و غمخوار صمیمی رزم آوران آزادی تبدیل کرد. آنقدر که برخی آثار ارزندهٌ هنری خود را به تجلیل از مجاهدان و رزمآوران آزادی اختصاص داد و به آنها هدیه نمود. | ||
اگر فقدان عماد رام | اگر فقدان عماد رام ضایعهیی بزرگ و پراندوه برای مقاومت و برای جامعهٌ هنری ایران بهشمار میرود، اما ره آوردها و نوآوریهایش در هنر ملی و همراهی صمیمانه و پرصفایش با ارتش آزادی، گنجینه و میراثی فناناپذیر و الگویی برای هنرمندان مردمی است. | ||
برای روح پرفتوحش شادی و رحمت ایزدی و برای همسر و فرزندان و همهٌ عزیزانش صبر و سلامتی آرزو میکنم. مریم رجوی ـ ۵ خرداد۱۳۸۲» | برای روح پرفتوحش شادی و رحمت ایزدی و برای همسر و فرزندان و همهٌ عزیزانش صبر و سلامتی آرزو میکنم. مریم رجوی ـ ۵ خرداد۱۳۸۲» | ||
خط ۱۱۲: | خط ۱۰۷: | ||
مراسم تشییع و خاکسپاری پیکر هنرمند برجستهٌ مقاومت، موسیقیدان بزرگ ایرانی، استاد عمادرام با گلباران مزار او پایان یافت. | مراسم تشییع و خاکسپاری پیکر هنرمند برجستهٌ مقاومت، موسیقیدان بزرگ ایرانی، استاد عمادرام با گلباران مزار او پایان یافت. | ||
«عمادجان» که در سراسر زندگی بیقرار و آرامش، همواره آرزومند و جان ـ شیفته آزادی ایران زمین و سامان گرفتن زندگی مردم این زیباترین وطن بود، اینک، به ظاهر، در میان ما نیست، اما یادها و یادگارها و خاطرات و جای پای او، برای همیشه در دل و جان تک تک مشتاقان آزادی ایران، جاودانه، باقی خواهدماند. عمادجان، همیشه با ماست، ایران و ایرانی که او یه عمر براشون ترانه خوند و به عشق ایران رو صحنه موند، هرگز او را تنها نخواهدگذاشت. | |||
[[پرونده:زنده یاد عماد رام.jpg|جایگزین=زنده یاد عماد رام|بندانگشتی|زنده یاد عماد رام]] | [[پرونده:زنده یاد عماد رام.jpg|جایگزین=زنده یاد عماد رام|بندانگشتی|زنده یاد عماد رام]] | ||
این هم دو بیت از ترانه | این هم دو بیت از ترانه خاطرهانگیز «گذشتههای شیرین» «عمادجان»، که خواننده و نوازندهاش خود او بود: | ||
«نکنه، خدا نکرده، من رو تنها بگذارید | «نکنه، خدا نکرده، من رو تنها بگذارید |
ویرایش