۹٬۹۰۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
|امضا = | |امضا = | ||
}} | }} | ||
'''جلال آل احمد'''، با نام اصلی جلالالدین سادات آل احمد (زادهی ۱۱ آذر سال ۱۳۰۲، تهران – درگذشتهی ۱۸ شهریور سال ۱۳۴۸، اسالم گیلان)، روشنفکر، نویسنده و مترجم برجستهی ایرانی و همسر سیمین دانشور است. جلال آل احمد همچنین پسر عموی [[سید محمود طالقانی|'''آیتالله سید محمود طالقانی''']] نیز بود. جلال پس از پایان | '''جلال آل احمد'''، با نام اصلی جلالالدین سادات آل احمد (زادهی ۱۱ آذر سال ۱۳۰۲، تهران – درگذشتهی ۱۸ شهریور سال ۱۳۴۸، اسالم گیلان)، روشنفکر، نویسنده و مترجم برجستهی ایرانی و همسر سیمین دانشور است. جلال آل احمد همچنین پسر عموی [[سید محمود طالقانی|'''آیتالله سید محمود طالقانی''']] نیز بود. جلال پس از پایان دورهی دبستان وارد دبیرستان شد، اما پدرش که روحانی بود اجازه تحصیل در دبیرستان را به او نمیداد. او به فرمان پدرش سید احمد حسینی طالقانی مشغول تحصیل دروس حوزوی شد. با این حال جلال آل احمد به دور از چشم پدر در مدرسهی دارالفنون ثبت نام کرد و دیپلمش را گرفت. او همچنین با مدرک لیسانس از دانشسرای عالی در رشتهی ادبیان فارسی فارغالتحصیل شد و سپس دورهی دکترای ادبیات فارسی نیز ادامه داد؛ اما در اواخر تخصیلات از ادامهی آن منصرف شد. جلال آل احمد در اوج جوانی با مطالعهی نشریههای ''پیمان''، ''مرد امروز''، ''تفریحات شب''، ''دنیا'' و مطبوعات [[حزب توده ایران|'''حزب توده''']] با آثار احمد کسروی و شریعت سنگلجی آشنا شد. او و دوستانش انجمنی به نام انجمن تبلیغات اسلامی (انجمن اصلاح) را تشکیل دادند. جلال آل احمد در سال ۱۳۲۳، به حزب توده ایران پیوست و عملاً تفکرات مذهبی را کنار گذاشت. او در سال ۱۳۲۶، به دلیل آلت دست بودن حزب توده به یک کشور بیگانه، با جمع دیگری از دوستانش از این حزب استعفا دادند. جلال آل احمد در دفاع از جبهه ملی و '''[[دکتر محمد مصدق]]''' تلاش میکرد. سرانجام تلاشها و کوششهای نیروهای مبارز ملی و مذهبی به نتیجه رسید و در ۲۹ اسفندماه ۱۳۲۹، مجلس، [[نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران|'''صنعت نفت ایران''']] را ملی اعلام کرد. جلال آل احمد در سال ۱۳۲۴، با انتشار داستان ''زیارت'' قدم به عرصهی نویسندگی گذاشت. جلال تا پایان عمرش آثار بسیاری را از خود بهجا گذاشت. آثار وی شامل: داستانها، مقالات، سفرنامه و مشاهدات، نامهها و ترجمهی کتابهای نویسندگان شهیر غربی است. جلال آل احمد سرانجام پس از سالها نویسندگی در عرصههای مختلف نوشتاری، در محل زندگی خود، در کلبهای در جنگلهای اسالم گیلان دیده از جهان فروبست. | ||
== زندگی و تحصیلات == | == زندگی و تحصیلات == | ||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
جلال دربارهی تولدش میگوید:<blockquote>«نزول اجلالم به باغ وحش این عالم در سال ۱۳۰۲، بیاغراق سر هفت تا دختر آمدهام… کودکیم در نوعی رفاه اشرافی روحانیت گذشت.»<ref name=":1">[http://za.iau-arak.ac.ir/article_517342.html جلال آل احمد نویسنده پرشور و مبارز - نشریه زیبایی شناسی ادبی]</ref> </blockquote>جلال آل احمد تحصیلات ابتدایی را در دبستانهای کمالیه و ثریا تمام کرد. داستان ''گلدستهها'' و ''فلک'' از مجموعه داستانهای کتاب پنج داستان، به بیان اوضاع و احوال و رفتار دوران تحصیل او در دبستان ثریا میپردازد. جلال آل احمد در دبیرستانهای دانش و تدین تهران مشغول تحصیل شد و پس از آن در دوره شبانه مدرسه دارالفنون ثبت نام کرد. او در سال ۱۳۲۲، دیپلم ادبی خود را گرفت؛ و همزمان دروس حوزوی نیز میخواند.<ref name=":2">[https://www.eneshat.com/iranian/famous/jalal-al-e-ahmad همه چیز درباره جلال آل احمد - سایت نشاطآوران]</ref> | جلال دربارهی تولدش میگوید:<blockquote>«نزول اجلالم به باغ وحش این عالم در سال ۱۳۰۲، بیاغراق سر هفت تا دختر آمدهام… کودکیم در نوعی رفاه اشرافی روحانیت گذشت.»<ref name=":1">[http://za.iau-arak.ac.ir/article_517342.html جلال آل احمد نویسنده پرشور و مبارز - نشریه زیبایی شناسی ادبی]</ref> </blockquote>جلال آل احمد تحصیلات ابتدایی را در دبستانهای کمالیه و ثریا تمام کرد. داستان ''گلدستهها'' و ''فلک'' از مجموعه داستانهای کتاب پنج داستان، به بیان اوضاع و احوال و رفتار دوران تحصیل او در دبستان ثریا میپردازد. جلال آل احمد در دبیرستانهای دانش و تدین تهران مشغول تحصیل شد و پس از آن در دوره شبانه مدرسه دارالفنون ثبت نام کرد. او در سال ۱۳۲۲، دیپلم ادبی خود را گرفت؛ و همزمان دروس حوزوی نیز میخواند.<ref name=":2">[https://www.eneshat.com/iranian/famous/jalal-al-e-ahmad همه چیز درباره جلال آل احمد - سایت نشاطآوران]</ref> | ||
سید احمد | سید احمد حسینی طالقانی پدر جلال آل احمد پس از پایان یافتن دوره دبستان به جلال اجازهی تحصیلات دبیرستانی را نداد و او را روانه بازار کار کرد تا حداقل حرفهای برای گذران زندگی خود بیاموزد؛ اما جلال تسلیم پدرش نشد و پنهان از چشم پدر در مدرسهی دارالفنون ثبت نام کرد.<ref name=":0" /> | ||
[[پرونده:نوجوانی جلال.JPG|بندانگشتی|250x250پیکسل|جایگزین=|نوجوانی جلال آل احمد]] | [[پرونده:نوجوانی جلال.JPG|بندانگشتی|250x250پیکسل|جایگزین=|نوجوانی جلال آل احمد]] | ||
پدر آل احمد تحصیل جلال را در مدارس دولتی نمیپسندید و براین باور بود که آن درسها، فرزندش را از راه دین و حقیقت منحرف میکند، و بههمین خاطر با جلال مخالفت کرد. جلال آل احمد در این رابطه میگوید: <blockquote>«دبستان را که تمام کردم، دیگر نگذاشت درس بخوانم و میگفت برو بازار کار کن تا بعد از من جانشینی بسازد؛ و من رفتم بازار. اما دارالفنون هم کلاسهای شبانه باز کرده بود که پنهان از پدر اسم نوشتم…»<ref name=":3">[http://biographyha.com/13136/biography-and-photos-of-jalal-ahmad.html زندگینامه جلال آل احمد - سایت بیوگرافی]</ref> </blockquote>جلال روزها به کارهایی چون ساعتسازی، سیمکشی برق، چرم فروشی و… میپرداخت؛ و شبها به دور از چشم پدرش در کلاسهای شبانه مدرسهی دارالفنون به تحصیل خود ادامه میداد. او خود میگوید:<blockquote>«دارالفنون هم کلاسهای شبانه باز کرده بود که پنهان از پدر اسم نوشتم. روزها کار، ساعت سازی، بعد سیمکشی برق، بعد چرمفروشی و از این قبیل… و شبها درس. با در آمد یک سال کار مرتب، الباقی دبیرستان را تمام کردم. بعد هم گاهگداری سیمکشیهای متفرقه بردست جواد، یکی دیگر از شوهر خواهرهام که این کاره بود. همینجوریها دبیرستان تمام شد و توشیح دیپلمه آمد زیر برگه وجودم…»<ref name=":0" /></blockquote><blockquote>جلال آل احمد اشارهای به علت تصمیم به تحصیل در مدرسهی دارالفنون نکرده است؛ اما آنچه که به نظر میرسد، تصمیم او به خاطر دلزدگی از رفتار و اخلاق پدر و سختگیریهای بیمورد مذهبیش بوده، که باعث شده است جلال از روحانیت و مذهب فاصله بگیرد.<ref name=":1" /> </blockquote> | پدر آل احمد تحصیل جلال را در مدارس دولتی نمیپسندید و براین باور بود که آن درسها، فرزندش را از راه دین و حقیقت منحرف میکند، و بههمین خاطر با جلال مخالفت کرد. جلال آل احمد در این رابطه میگوید: <blockquote>«دبستان را که تمام کردم، دیگر نگذاشت درس بخوانم و میگفت برو بازار کار کن تا بعد از من جانشینی بسازد؛ و من رفتم بازار. اما دارالفنون هم کلاسهای شبانه باز کرده بود که پنهان از پدر اسم نوشتم…»<ref name=":3">[http://biographyha.com/13136/biography-and-photos-of-jalal-ahmad.html زندگینامه جلال آل احمد - سایت بیوگرافی]</ref> </blockquote>جلال روزها به کارهایی چون ساعتسازی، سیمکشی برق، چرم فروشی و… میپرداخت؛ و شبها به دور از چشم پدرش در کلاسهای شبانه مدرسهی دارالفنون به تحصیل خود ادامه میداد. او خود میگوید:<blockquote>«دارالفنون هم کلاسهای شبانه باز کرده بود که پنهان از پدر اسم نوشتم. روزها کار، ساعت سازی، بعد سیمکشی برق، بعد چرمفروشی و از این قبیل… و شبها درس. با در آمد یک سال کار مرتب، الباقی دبیرستان را تمام کردم. بعد هم گاهگداری سیمکشیهای متفرقه بردست جواد، یکی دیگر از شوهر خواهرهام که این کاره بود. همینجوریها دبیرستان تمام شد و توشیح دیپلمه آمد زیر برگه وجودم…»<ref name=":0" /></blockquote><blockquote>جلال آل احمد اشارهای به علت تصمیم به تحصیل در مدرسهی دارالفنون نکرده است؛ اما آنچه که به نظر میرسد، تصمیم او به خاطر دلزدگی از رفتار و اخلاق پدر و سختگیریهای بیمورد مذهبیش بوده، که باعث شده است جلال از روحانیت و مذهب فاصله بگیرد.<ref name=":1" /> </blockquote> | ||
=== عزیمت به نجف === | === عزیمت به نجف === | ||
پس از پایان دورهی دبیرستانی، پدر جلال او را به نجف نزد برادر بزرگش سید محمدتقی فرستاد تا در آنجا به تحصیل در علوم دینی بپردازد؛ البته جلال به قصد تحصیل در بیروت به این سفر رفت؛ ولی در نجف اشرف ماندگار شد. جلال در نجف بیشتر از چند ماه دوام نیاورد و به ایران برگشت. جلال آل احمد در کتاب کارنامه سه ساله، جریان رفتن به عراق را خودش اینطور شرح میدهد: <blockquote>«تابستان ۱۳۲۲ بود، در بحبوحه جنگ، با حضور سربازان بیگانه و رفت و آمد | پس از پایان دورهی دبیرستانی، پدر جلال او را به نجف نزد برادر بزرگش سید محمدتقی فرستاد تا در آنجا به تحصیل در علوم دینی بپردازد؛ البته جلال به قصد تحصیل در بیروت به این سفر رفت؛ ولی در نجف اشرف ماندگار شد. جلال در نجف بیشتر از چند ماه دوام نیاورد و به ایران برگشت. جلال آل احمد در کتاب کارنامه سه ساله، جریان رفتن به عراق را خودش اینطور شرح میدهد: <blockquote>«تابستان ۱۳۲۲ بود، در بحبوحه جنگ، با حضور سربازان بیگانه و رفت و آمد وحشتانگیز و قُرقی که در تمام جادهها کرده بودند تا مهمات جنگی از خرمشهر به استالینگراد برسد. به قصد تحصیل به بیروت میرفتم که آخرین حد نوک دماغ ذهن جوانیام بود و از راه خرمشهر به بصره و نجف میرفتم که سپس به بغداد والخ. اما در نجف ماندگار شدم. میهمان سفره برادرم. تا سه ماه بعد به چیزی در حدود گریزی، از راه خانقین و کرمانشاه برگردم. کلهخورده و کلافه و از برادر و پدر…»<ref name=":3" /> </blockquote>جلال آل احمد پس از بازگشت از نجف اشرف، در سال ۱۳۲۲، وارد دانشسرای عالی شد؛ و در سال ۱۳۲۵، در رشتهی ادبیات فارغالتحصیل گردید. جلال آل احمد در سال ۱۳۳۰، پیش از آنکه از رسالهی دکترای خود را با عنوان ''قصه هزار و یک شب'' ارائه دهد، تحصیلات دانشگاهی خود را ناتمام رها کرد. جلال آل احمد در کتاب ''خدمت و خیانت روشنفکران،'' علت و بیعلاقگی خود را از دریافت نکردن درجه دکترا به کمسوادی برخی از استادان دانشگاه مربوط دانست. او در دیدار با [[دکتر علی شریعتی|'''دکتر علی شریعتی''']] از ناتمام رها کردن تحصیلات تکمیلی خود، بهعنوان موهبت یاد کرد.<ref name=":1" /> | ||
== جلال آل احمد در زمان [[رضاشاه پهلوی|'''رضاخان''']] == | == جلال آل احمد در زمان [[رضاشاه پهلوی|'''رضاخان''']] == | ||
[[پرونده:جلال16.JPG|بندانگشتی|310x310پیکسل|جوانی جلال آل احمد]] | [[پرونده:جلال16.JPG|بندانگشتی|310x310پیکسل|جوانی جلال آل احمد]] | ||
همزمان با کودکی جلال آل احمد، سلسله قاجاریه به تاریخ پیوست و با به قدرت رسیدن [[رضاشاه پهلوی|'''رضاخان''']] فصل نوینی در تاریخ ایران آغاز شد. انگلیسیها بسیاری از مردان سیاسی وطن را با ترفندهای مختلف به خود وابسته کردند؛ و برای نخستین بار در تاریخ ایران حکومتی به قدرت رسید که هم متکی به نیروهای داخلی نبود؛ و هماینکه با کمک نیروهای خارجی سرکار آمده بود. | همزمان با کودکی جلال آل احمد، سلسله قاجاریه به تاریخ پیوست و با به قدرت رسیدن [[رضاشاه پهلوی|'''رضاخان''']] فصل نوینی در تاریخ ایران آغاز شد. انگلیسیها بسیاری از مردان سیاسی وطن را با ترفندهای مختلف به خود وابسته کردند؛ و برای نخستین بار در تاریخ ایران حکومتی به قدرت رسید که هم متکی به نیروهای داخلی نبود؛ و هماینکه با کمک نیروهای خارجی سرکار آمده بود. رضاخان دیکتاتوری محض را بر کشور گسترد و هر مخالفی را سرکوب و نابود کرد و کشور را در فضایی از خفقان و سرکوب برای حکومتش فرو بُرد. رضاخان در آغاز با استفاده از اعتقادات دینی مردم و ابراز پایبندی به مذهب، بر کشور حاکم شد. او فروش مشروبات الکلی را ممنوع و نان را ارزان کرد؛ و از زنان خواست ححاب را رعایت کنند. اما چیزی نگذشت که برآن شد که با سیاستهای سطحی و تقلید از غرب، ایران را به اصطلاح به سوی پیشرفت و ترقی هدایت کند. وی زنجیرزنی در محرم را ممنوع اعلام کرد؛ و تمام املاک وقفی را در انحصار دولت درآورد. در سال ۱۳۰۶، کلاه پهلوی به جای کلاههای سنتی به اجبار جایگزین شد؛ و سال بعد نیز پوشیدن کت و شلوار اجباری گردید. جلال آل احمد نخستین دردسرهای حکومت وابسته رضاخانی را در کودکی احساس کرد. او بدون نگرانی مالی، دوران دبستان را میگذراند، ولی پدرش سید احمد طالقانی که امام جماعت مسجد پاچنار و لباسچی بود، در سال ۱۳۱۰، حاضر نشد تسلیم سیاستهای رضاخان شود؛ و کارهای محضری و دفترداری خود را دولتی کند. به همین دلیل کار محضر را کنار گذاشت و به امام جماعت قناعت کرد. جلال نیز تحت آزار و اذیت پدرش قرار میگرفت. | ||
در سال ۱۳۱۴، که جلال آل احمد کودکی ۱۲ ساله بود، کلاه پهلوی را به کلاه شاپو و تاریخ رسمی کشور را از هجری قمری به هجری شمسی تغییر دادند؛ و واقعهی '''[[کشف حجاب]]''' آغاز شد. جلال هم مجبور بود زحمتهایی را که رضاخان برای دیگران ایجاد میکرد با زحمتهای خود تعدیل کند. وی باید برای تأمین آب حمام خانگی، زحمت زیادی میکشید؛ چونکه زنان خانواده نمیتوانستند بهخاطر مزاحمتهای عوامل رضاشاه برای حمام کردن از خانه خارج شوند.<ref name=":1" /> | در سال ۱۳۱۴، که جلال آل احمد کودکی ۱۲ ساله بود، کلاه پهلوی را به کلاه شاپو و تاریخ رسمی کشور را از هجری قمری به هجری شمسی تغییر دادند؛ و واقعهی '''[[کشف حجاب]]''' آغاز شد. جلال هم مجبور بود زحمتهایی را که رضاخان برای دیگران ایجاد میکرد با زحمتهای خود تعدیل کند. وی باید برای تأمین آب حمام خانگی، زحمت زیادی میکشید؛ چونکه زنان خانواده نمیتوانستند بهخاطر مزاحمتهای عوامل رضاشاه برای حمام کردن از خانه خارج شوند.<ref name=":1" /> | ||
== جلال آل احمد | == فعالیتهای سیاسی، اجتماعی جلال آل احمد == | ||
[[پرونده:جلال12.JPG|بندانگشتی|209x209پیکسل|جلال آل احمد در خانهٔ خودش]] | [[پرونده:جلال12.JPG|بندانگشتی|209x209پیکسل|جلال آل احمد در خانهٔ خودش]] | ||
در سالهای پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، جلال آل احمد همچون بسیاری از روشنفکران دیگر ایرانی دچار نوعی آشفتگی فکری و سردرگمی است. با این وجود او اغلب آثار خود را در همین دوران سردرگمی و یأس و سرخودرگی به رشتهی تحریر درآورد؛ و همین بدبینی و یأس و سرخودرگی را نیز به خوانندگانش منتقل میسازد. جلال آلاحمد را میتوان پیشگام طرح '' اجتماعیات در ادبیات'' که مقولاتی مانند حکومت، غربزدگی و… را در قالب بیان گنجانده است. جلال اندیشمندی است که در تمام آثارش به بررسی مسائل اجتماعی ایران پرداخته و راه حلهایی برای این مسئله ارائه | در سالهای پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، جلال آل احمد همچون بسیاری از روشنفکران دیگر ایرانی دچار نوعی آشفتگی فکری و سردرگمی است. با این وجود او اغلب آثار خود را در همین دوران سردرگمی و یأس و سرخودرگی به رشتهی تحریر درآورد؛ و همین بدبینی و یأس و سرخودرگی را نیز به خوانندگانش منتقل میسازد. جلال آلاحمد را میتوان پیشگام طرح '' اجتماعیات در ادبیات'' که مقولاتی مانند حکومت، غربزدگی و… را در قالب بیان گنجانده است. جلال اندیشمندی است که در تمام آثارش به بررسی مسائل اجتماعی ایران پرداخته و راه حلهایی برای این مسئله ارائه مینماید. بینش اجتماعی او در همهی آثارش بهویژه آثار نگارش یافته در دههی آخر زندگیش، کاملاً مشهود است.<ref name=":3" /> | ||
رویکرد سیاسی و اجتماعی جلال آل احمد در سالهای آخر دبیرستان برجسته شد. در شهریورماه ۱۳۲۰، ایران به اشغال متفقین درآمد و قشون رضاخانی نتوانست در برابر این تجاوز بیگانگان عکسالعملی نشان دهد. در ۲۵ شهریور رضاشاه استعفا داد و با ثروت هنگفتی از ایران تبعید شد؛ و فرزندش '''[[محمدرضا پهلوی]]''' در ۲۶ شهریور ۱۳۲۰، جای پدر برتخت سلطنت نشست. از طرف دیگر در سالهایی که کشور عرصهی تاختوتاز نیروهای متفقین شد؛ فرصت مناسبی بود که درخلع دیکتاتوری، احزاب و تشکلهای سیاسی رشد کنند و هر کدام با شعارهای حق و ناحق و یا مردم فریبانهی خود، گروهی از مردم را به خود جذب کنند. در عرض یکی دو سال پس از شهریور ۱۳۲۰، حدود ۲۰ حزب در ایران تشکیل شد. در این سالها مطبوعاتی که در فضای باز سیاسی ایجاد شده بود، رشد زیادی کرد و نشریههای مختلف و متفاوت و با عقاید و افکار گوناگون وارد بازار شد. ''پیترآوری'' استاد تاریخ دانشگاه کمبیریج در این باره نوشته است: | رویکرد سیاسی و اجتماعی جلال آل احمد در سالهای آخر دبیرستان برجسته شد. در شهریورماه ۱۳۲۰، ایران به اشغال متفقین درآمد و قشون رضاخانی نتوانست در برابر این تجاوز بیگانگان عکسالعملی نشان دهد. در ۲۵ شهریور رضاشاه استعفا داد و با ثروت هنگفتی از ایران تبعید شد؛ و فرزندش '''[[محمدرضا پهلوی]]''' در ۲۶ شهریور ۱۳۲۰، جای پدر برتخت سلطنت نشست. از طرف دیگر در سالهایی که کشور عرصهی تاختوتاز نیروهای متفقین شد؛ فرصت مناسبی بود که درخلع دیکتاتوری، احزاب و تشکلهای سیاسی رشد کنند و هر کدام با شعارهای حق و ناحق و یا مردم فریبانهی خود، گروهی از مردم را به خود جذب کنند. در عرض یکی دو سال پس از شهریور ۱۳۲۰، حدود ۲۰ حزب در ایران تشکیل شد. در این سالها مطبوعاتی که در فضای باز سیاسی ایجاد شده بود، رشد زیادی کرد و نشریههای مختلف و متفاوت و با عقاید و افکار گوناگون وارد بازار شد. ''پیترآوری'' استاد تاریخ دانشگاه کمبیریج در این باره نوشته است: | ||
خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
=== استعفاء از حزب توده === | === استعفاء از حزب توده === | ||
[[پرونده:جلال7.JPG|بندانگشتی|350x350پیکسل|جلال آل احمد]] | [[پرونده:جلال7.JPG|بندانگشتی|350x350پیکسل|جلال آل احمد]] | ||
در سال ۱۳۲۵، قوامالسلطنه موفق به سرکوب حکومت خودمختار آذربایجان شد. پیشهوری هم به قفقاز فرار کرد. این شکست و شکستهای دیگرحزب توده و وابستگی این حزب به شوروی که علنی هم بود، منجربه انشعاب جلال آل احمد و دوستانش از این حزب شد. در این سال جلال با دکتر ''اپریم'' کتاب حزب توده سر دو راه، را منتشر کرد. این کتاب به تحلیل مبارزات حزب توده و شکستهای آنها پرداخته است. | در سال ۱۳۲۵، قوامالسلطنه موفق به سرکوب حکومت خودمختار آذربایجان شد. پیشهوری هم به قفقاز فرار کرد. این شکست و شکستهای دیگرحزب توده و وابستگی این حزب به شوروی که علنی هم بود، منجربه انشعاب جلال آل احمد و دوستانش از این حزب شد. در این سال جلال با دکتر ''اپریم'' کتاب حزب توده سر دو راه، را منتشر کرد. این کتاب به تحلیل مبارزات حزب توده و شکستهای آنها پرداخته است. در آذرماه سال ۱۳۲۶، خلیل ملکی و یارانش ازجمله جلال آل احمد از حزب توده خارج شدند و ''جامعه سوسیالیستهای نهضت ملی ایران'' را تشکیل دادند. حزب توده از امتیازخواهی شوروی در نفت شمال، جداییطلبی پیشهوری و مخالفت با [[دکتر محمد مصدق|'''دکتر محمد مصدق''']] حمایت میکرد؛ و اینها دلایلی کافی بود تا خلیل ملکی و دوستانش از آن جدا شوند. اما جامعه سوسیالیستهای نهضت ملی ایران، به دلیل مخالفتهای بسیار حزب توده و رهبر خارجیشان با آن نتوانست دوام بیاورد و جلال نیز فعالیتهای حزبی را تعطیل کرد و بیشتر به نوشتن و ترجمه پرداخت. جلال که از نیروهای برجستهی گروه خلیل ملکی و مسؤولیت اصلی مطبوعاتی گروه با وی بود، همراه دیگران و در دفاع از [[جبهه ملی ایران|'''جبهه ملی''']] و '''[[دکتر محمد مصدق]]''' تلاش میکرد. سرانجام تلاشها و کوششهای نیروهای مبارز ملی و مذهبی به نتیجه رسید و در ۲۹ اسفندماه ۱۳۲۹، مجلس [[نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران|'''صنعت نفت ایران''']] را ملی اعلام کرد.<ref name=":1" /> | ||
جلال آل احمد درباره حزب توده میگوید:<blockquote>«روزگاری بود و حزب تودهای بود و حرف و سخنی داشت و انقلابی مینمود و ضد استعمار حرف میزد و مدافع کارگران و دهقانان بود و چه دعویهای دیگر و چه شوری که انگیخته بود؛ و ما جوان بودیم و عضو آن حزب بودیم و نمیدانستیم سر نخ دست کیست و جوانیمان را میفرسودیم و تجربه میآموختیم. برای خود من، اما روزی شروع شد که مأمور انتظامات یکی از تظاهرات حزبی بودیم، سال ۲۳ یا ۲۴ از در حزب خیابان فردوسی تا چهارراه مخبرالدوله با بازوبند انتظامات چه فخرها که به خلق نفروختم، اما اول شاه آباد چشمم افتاد به کامیونهای روسی پر از سرباز که ناظر و حامی تظاهرات ما کنار خیابان صف کشیده بودند که یک مرتبه جا خوردم و چنان خجالت کشیدم که تپیدم توی کوچه سید هاشم و…»<ref name=":3" /> </blockquote> | جلال آل احمد درباره حزب توده میگوید:<blockquote>«روزگاری بود و حزب تودهای بود و حرف و سخنی داشت و انقلابی مینمود و ضد استعمار حرف میزد و مدافع کارگران و دهقانان بود و چه دعویهای دیگر و چه شوری که انگیخته بود؛ و ما جوان بودیم و عضو آن حزب بودیم و نمیدانستیم سر نخ دست کیست و جوانیمان را میفرسودیم و تجربه میآموختیم. برای خود من، اما روزی شروع شد که مأمور انتظامات یکی از تظاهرات حزبی بودیم، سال ۲۳ یا ۲۴ از در حزب خیابان فردوسی تا چهارراه مخبرالدوله با بازوبند انتظامات چه فخرها که به خلق نفروختم، اما اول شاه آباد چشمم افتاد به کامیونهای روسی پر از سرباز که ناظر و حامی تظاهرات ما کنار خیابان صف کشیده بودند که یک مرتبه جا خوردم و چنان خجالت کشیدم که تپیدم توی کوچه سید هاشم و…»<ref name=":3" /> </blockquote> | ||
خط ۹۱: | خط ۹۱: | ||
== آموزگاری و آشنایی با سیمین دانشور == | == آموزگاری و آشنایی با سیمین دانشور == | ||
[[پرونده:جلال14.JPG|بندانگشتی|265x265پیکسل|جلال آل احمد و همسرش سیمین دانشور]] | [[پرونده:جلال14.JPG|بندانگشتی|265x265پیکسل|جلال آل احمد و همسرش سیمین دانشور]] | ||
جلال آل احمد در سال ۱۳۲۵، دورهی لیسانس خود را با ارائه پایاننامهای با موضوعی تحت عنوان داستان حضرت یوسف در قرآن، به پایان برد؛ و پس از یک سال معطلی به عنوان دبیر دبیرستانهای تهران مشغول به | جلال آل احمد در سال ۱۳۲۵، دورهی لیسانس خود را با ارائه پایاننامهای با موضوعی تحت عنوان داستان حضرت یوسف در قرآن، به پایان برد؛ و پس از یک سال معطلی به عنوان دبیر دبیرستانهای تهران مشغول به کار گردید.<ref name=":1" /> | ||
جلال در سال ۱۳۲۶، با شغل آموزگاری در وزارت فرهنگ مشغول به کار شد؛ و همزمان تحصیلات خود را در رشتهی ادبیات فارسی ادامه داد. وی در سال ۱۳۲۷، در اتوبوس اصفهان به تهران هنگام مسافرت با سیمین دانشور، داستاننویس و مترجم برجستهی معاصر ایران، آشنا شد؛ و در سال ۱۳۲۹، با سیمین ازدواج کرد.<ref name=":4">[https://www.bartarinha.ir/fa/news/242482/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%88-%D8%A2%D8%AB%D8%A7%D8%B1-%D8%AC%D9%84%D8%A7%D9%84%E2%80%8C-%D8%A2%D9%84%E2%80%8C%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF زندگینامه و آثار جلالا آل احمد - سایت برترینها]</ref> | جلال در سال ۱۳۲۶، با شغل آموزگاری در وزارت فرهنگ مشغول به کار شد؛ و همزمان تحصیلات خود را در رشتهی ادبیات فارسی ادامه داد. وی در سال ۱۳۲۷، در اتوبوس اصفهان به تهران هنگام مسافرت با سیمین دانشور، داستاننویس و مترجم برجستهی معاصر ایران، آشنا شد؛ و در سال ۱۳۲۹، با سیمین ازدواج کرد.<ref name=":4">[https://www.bartarinha.ir/fa/news/242482/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%88-%D8%A2%D8%AB%D8%A7%D8%B1-%D8%AC%D9%84%D8%A7%D9%84%E2%80%8C-%D8%A2%D9%84%E2%80%8C%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF زندگینامه و آثار جلالا آل احمد - سایت برترینها]</ref> | ||
خط ۱۰۲: | خط ۱۰۲: | ||
جلال آل احمد نویسندهای مردمی بود و مانند آنها زندگی کرد؛ و دردها و رنجهایشان را فهمید و با اندیشه و افکاری بلند و روشنفکرانه به تحلیل دردهای جامعه خود پرداخت. نثر جلال آل احمد نثری منحصر به خود اوست و با ویژگیهای بسیار روشن و برجسته. نثر او آنقدر عالی است که مورد تقلید بسیاری از نویسندگان پس از او قرار گرفت. نقش و تأثیر جلال آل احمد بر ادبیات معاصر ایران غیرقابل انکار است.<ref name=":1" /> | جلال آل احمد نویسندهای مردمی بود و مانند آنها زندگی کرد؛ و دردها و رنجهایشان را فهمید و با اندیشه و افکاری بلند و روشنفکرانه به تحلیل دردهای جامعه خود پرداخت. نثر جلال آل احمد نثری منحصر به خود اوست و با ویژگیهای بسیار روشن و برجسته. نثر او آنقدر عالی است که مورد تقلید بسیاری از نویسندگان پس از او قرار گرفت. نقش و تأثیر جلال آل احمد بر ادبیات معاصر ایران غیرقابل انکار است.<ref name=":1" /> | ||
داریوش آشوری در رابطه با نقش جلال آل احمد در ادبیات ایران مینویسد: | داریوش آشوری در رابطه با نقش جلال آل احمد در ادبیات ایران مینویسد: <blockquote>«ادبیات روزگار ما با یک جهش از دورهی صادق هدایت به دورهی آلاحمد جهید، ادبیات سرخورده، غمگین و رنگ پریدهی بوف کوری ناگهان جای خود را به ادبیاتی ستیزنده و شتابنده و جهنده و پُرغوغا داد. آلاحمد بحث کهنهی ''لوس هنر برای هنر'' یا ''هنر برای اجتماع'' را رها کرد و مفهوم ''مسئولیت نویسنده'' را از سارتر الهام گرفت، نظریهای که مسئولیت را جزو ذاتی کار نویسنده میداند، نه چیزی افزون بر آن. آلاحمد با پیش کشیدن این نظر درباره ادبیات حرکت و تکانی تازه را سبب شد و خودش همیشه پرچمدار این حرکت ماند. او سنگینترین وزنه قلم در دوره خود بود که کم وبیش همهی نسل جوانتر را به شکلهای مختلف زیر نفوذ خود داشت. نثر آلاحمد هر چند در دست او بهترین سلاح کارش بود اما در دست مقلدانش لوس و بیروح میشد؛ زیرا این نثر و شیوه، تنها یک شیوه و سبک نبود، یک شخص بود، جلال آلاحمد بود.»</blockquote>[[پرونده:جلال و حسین ملک.JPG|بندانگشتی|270x270پیکسل|جلال آل احمد و حسین ملک]] | ||
جلال آل احمد از سالهای ۱۳۲۶، به معرفی آثار و نویسندگان بزرگ معاصر غربی پرداخت. از جمله اینکه برای نخستینبار، با ترجمهی رمان ''بیگانه'' اثری از آلبر کامو، او را به جامعهی ادبی ایران معرفی کرد؛ و همچنین چند سال بعد با ترجمههایی از آندره ژید، یونگر، اوژن یونسکو، داستایوسکی، نقش بسیار مؤثری در پیشبرد ادبیات معاصر ایران ایفا کرد.<ref name=":3" /> | |||
از نظر ادیبان و نویسندگان و صاحبنظران، جلال آل احمد تأثیر بهسزایی در ادبیات فارسی داشته است ک میتوان به موارد زیر اشاره کرد: | |||
از نظر ادیبان و نویسندگان و | |||
* معرفی آلبر کامو به جامعه ادبی ایران، با ترجمههایی از آندره ژید، یونگر، اوژن یونسکو، داستایوسکی نقش بسیار مؤثری در پیش برد ادبیات معاصر ایفا کرد. | * معرفی آلبر کامو به جامعه ادبی ایران، با ترجمههایی از آندره ژید، یونگر، اوژن یونسکو، داستایوسکی نقش بسیار مؤثری در پیش برد ادبیات معاصر ایفا کرد. | ||
* معرفی بیشتر شعر نو نیمایی و کمک به گسترش آن. | * معرفی بیشتر شعر نو نیمایی و کمک به گسترش آن. | ||
* حمایت از شاعرانی مثل احمد شاملو و نصرت رحمانی و حمایت از جوانان دیگر. | * حمایت از شاعرانی مثل احمد شاملو و نصرت رحمانی و حمایت از جوانان دیگر. | ||
* نثر جلال آل احمد باعث یک جهش بیسابقه در نثر فارسی به سمت فضای هیجان عصبانیت شد. | * نثر جلال آل احمد باعث یک جهش بیسابقه در نثر فارسی به سمت فضای هیجان و عصبانیت شد. | ||
* تأثیر پذیرفتن و تقلید دیگران از آثار جلال بهویژه نویسندگان، روشنفکران و دانشجویان که باعث گسترش هر چه بیشتر نوع نگارش ادبی جلال آل احمد شد؛ به گونهای که وی به الگویی در میان طیف ادبی و مردمی تبدیل شد.. | * تأثیر پذیرفتن و تقلید دیگران از آثار جلال بهویژه نویسندگان، روشنفکران و دانشجویان که باعث گسترش هر چه بیشتر نوع نگارش ادبی جلال آل احمد شد؛ به گونهای که وی به الگویی در میان طیف ادبی و مردمی تبدیل شد.. | ||
* ایجاد تشکلهای ادبی و صنفی، از جمله کانون نویسندگان ایران و انتشار مقالات گوناگون از دیگر خدمات آل احمد به ادبیات معاصر ایران است. در واقع در نیمههای دهه ۱۳۴۰، او نقش پدرخوانده ادبیات ایران را ایفا میکرد. | * ایجاد تشکلهای ادبی و صنفی، از جمله کانون نویسندگان ایران و انتشار مقالات گوناگون از دیگر خدمات آل احمد به ادبیات معاصر ایران است. در واقع در نیمههای دهه ۱۳۴۰، او نقش پدرخوانده ادبیات ایران را ایفا میکرد. | ||
خط ۱۱۸: | خط ۱۱۵: | ||
== سبک و ویژگیهای نثر جلال آل احمد == | == سبک و ویژگیهای نثر جلال آل احمد == | ||
داستاننویسی اگرچه در ایران قدمت زیادی دارد، ولی داستان کوتاه به شکلی که در آثار نویسندگانی همچون جمالزاده، طالبوف، صادق هدایت و البته جلال آلاحمد میبینیم، به دوران معاصر برمیگردد و زمانی که جلال آلاحمد شروع به نوشتن کرد؛ هرچند برای | داستاننویسی اگرچه در ایران قدمت زیادی دارد، ولی داستان کوتاه به شکلی که در آثار نویسندگانی همچون جمالزاده، طالبوف، صادق هدایت و البته جلال آلاحمد میبینیم، به دوران معاصر برمیگردد و زمانی که جلال آلاحمد شروع به نوشتن کرد؛ هرچند برای نخستینبار نبود، اما هنوز تازه و نوپا بود. آنچه جلال آلاحمد را از سایر نویسندگان برجسته و متمایز میکند؛ و باعث پایندگی او در عصر خودش میشود، اندیشه و لحن ساده و دلنشین اوست. روایت و سخنان جلال حتی در داستانهایش با تحلیل و موشکافی همراه است؛ حتی زمانیکه از بدیهیترین حوادث و رویدادهای دورانی مینویسد که خود در آن زندگی کرده است؛ و همین موجب یگانگی خواننده با راوی داستانهای او می شود. جلال آل احمد حرفهایش را رک و پوستکنده و بیپرده و گاهی حتی تندوتیز و تلخ میزند؛ و به این شکل قصد دارد تا خواننده را به مستقیمترین شکل ممکن با واقعیت مواجه و روبهرو کند؛ به این امید که تأثیری که لازم است را بر ذهن و ضمیر او بگذارد. آگاهیبخشی، بهویژه به تودههای مردم، از روشنترین اهداف جلال آلاحمد است که بهخوبی در آثارش نمایان است؛ و به همین خاطر است که برای تأثیرگذاری بیشتر در نوشتههایش از لحن عامیانه و ادبیات کوچهبازاری که از دل جامعه برآمده، استفاده کرده است. واکنشهایی که جلال در آثارش به مسائل روز جامعه دارد، او را یک نویسندهی سیاسی-اجتماعی معرفی میکند. یکی دیگر از ویژگیهای آثار جلال آل احمد نقش بسزای او در شناساندن ایران دیروز در دهههای قبل از انقلاب، به نسل بعد است. برای نسل امروز، زنده بودن و ملموس بودن ماجراهایی که در دهههای ۳۰ و ۴۰ در داستانهای آل احمد رخ داده است، دلیلی بر قدرت قلم وهنر و درک بالای او است.<ref name=":5">[https://www.chetor.com/170053-%D8%AC%D9%84%D8%A7%D9%84-%D8%A2%D9%84%E2%80%8C%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF/ آشنایی با جلال آل احمد - سایت چطور]</ref> | ||
در مجموع نثر جلال آل احمد تلگرافی، عصبی و پرخاشگر، | در مجموع نثر جلال آل احمد تلگرافی، عصبی و پرخاشگر، شلاقی، صریح دقیق، حساس، تیزبین، صمیمی، حادثهآفرین، تنزهطلب، کوتاه و فشرده، بریده و درعین حال رسا و بلیغ است. نثر جلال به طور ویژه در مقالات، سنگین گزارشی و روزنامهنگارانه است. وی دارای نثری برونگرا است؛ یعنی نثرش بر خلاف نثر صادق هدایت در خدمت تحلیل ذهن و باطن شخصیتها نیست.<ref>[https://setare.com/fa/news/3660/%D8%A8%DB%8C%D9%88%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%81%DB%8C-%D8%AC%D9%84%D8%A7%D9%84-%D8%A2%D9%84-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D9%87%D9%85%D8%B3%D8%B1-%D8%B3%DB%8C%D9%85%DB%8C%D9%86-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%88%D8%B1 بیوگرافی جلال آل احمد - سایت ستاره]</ref> | ||
جلال با استفاده از دو عامل نثر کهن فارسی و نثر نویسندگان پیشرو فرانسوی، به نثر خاص خود دست یافته است. او تلاش کرده است که در نثر خود تا آنجا که امکان داشته، فعل، حروف اضافه، مضافٌالیهها، دنباله ضربالمثلها و در مجموع هر آنچه که ممکن بوده است را حذف کند. حذف بسیاری از بخشهای جمله، منجر به آن شده است که نثر جلال ضربآهنگی تند و شتابزده بیابد. جلال آل احمد در شکستن برخی از سنتهای ادبی و قواعد دستور زبان فارسی، شجاعت کمنظیری داشت و این ویژگی در نامههای وی به اوج میرسد. از ویژگیهای دیگر نثر جلال آل احمد میتوان به نیمه رها کردن بسیاری از جملات، تعبیرات و اندیشهها و استفاده از علامت نقطه چین (...) به جای آنها اشاره کرد، که این امر در راستای ایجاز نوشتهها و ضربآهنگ سریع آنهاست. جلال آل احمد در دورهی ادبیات متعهد زندگی زیسته است و هنر نویسندگیش، هنری متعهد بوده و این تعهد در کتابهایش آشکار است. مهمترین ویژگی هنر متعهد، تلقی ابزار، وسیله و رسانه بودن هنر است، یعنی آنچه اهمیت دارد پیامی است که از طریق این رسانه منتقل میشود.<ref name=":0" /> | جلال با استفاده از دو عامل نثر کهن فارسی و نثر نویسندگان پیشرو فرانسوی، به نثر خاص خود دست یافته است. او تلاش کرده است که در نثر خود تا آنجا که امکان داشته، فعل، حروف اضافه، مضافٌالیهها، دنباله ضربالمثلها و در مجموع هر آنچه که ممکن بوده است را حذف کند. حذف بسیاری از بخشهای جمله، منجر به آن شده است که نثر جلال ضربآهنگی تند و شتابزده بیابد. جلال آل احمد در شکستن برخی از سنتهای ادبی و قواعد دستور زبان فارسی، شجاعت کمنظیری داشت و این ویژگی در نامههای وی به اوج میرسد. از ویژگیهای دیگر نثر جلال آل احمد میتوان به نیمه رها کردن بسیاری از جملات، تعبیرات و اندیشهها و استفاده از علامت نقطه چین (...) به جای آنها اشاره کرد، که این امر در راستای ایجاز نوشتهها و ضربآهنگ سریع آنهاست. جلال آل احمد در دورهی ادبیات متعهد زندگی زیسته است و هنر نویسندگیش، هنری متعهد بوده و این تعهد در کتابهایش آشکار است. مهمترین ویژگی هنر متعهد، تلقی ابزار، وسیله و رسانه بودن هنر است، یعنی آنچه اهمیت دارد پیامی است که از طریق این رسانه منتقل میشود.<ref name=":0" /> | ||
== | == جلال آل احمد و دموکراسی == | ||
جلال آلاحمد راههای تحقق دموکراسی در ایران را اینگونه بر میشمارد: | جلال آلاحمد راههای تحقق دموکراسی در ایران را اینگونه بر میشمارد: | ||
* از قدرتهای بزرگ محلی ومالکان اراضی سلب اختیار شده باشد که مزاحم اعمال رأی آزاد مردماند. | * از قدرتهای بزرگ محلی ومالکان اراضی سلب اختیار شده باشد که مزاحم اعمال رأی آزاد مردماند. | ||
* وسایل انتشاراتی وتبلیغاتی نه در انحصار | * وسایل انتشاراتی وتبلیغاتی نه در انحصار حکومتهای وقت بلکه در اختیار مخالفان حکومتهای وقت نیز گذاشته شده باشد. | ||
* احزاب به صورت واقعی قدرت عمل پیدا کرده باشد. | * احزاب به صورت واقعی قدرت عمل پیدا کرده باشد. | ||
* از دخالت قوای تأمینی وسازمان امنیت در کارهای کشوری جلوگیری شده باشد. | * از دخالت قوای تأمینی وسازمان امنیت در کارهای کشوری جلوگیری شده باشد. | ||
* رهبری مملکت باید دموکراتیزه شود، یعنی آن را باید از انحصار این شخص و آن شخص یا خانواده درآورد. | * رهبری مملکت باید دموکراتیزه شود، یعنی آن را باید از انحصار این شخص و آن شخص یا خانواده درآورد. | ||
* فرهنگ و سیاست ما باید از قدرتهای جوان وتند ومحرک بهعنوان اهرمی استفاده کنند که تأسیسات کهن را از جا | * فرهنگ و سیاست ما باید از قدرتهای جوان وتند ومحرک بهعنوان اهرمی استفاده کنند که تأسیسات کهن را از جا برکند و از آنها مانند مصالحی برای ساختن دنیای دیگر استفاده کند.<ref name=":3" /> | ||
== زن | == زن و جلال آل احمد == | ||
[[پرونده:جلال8.JPG|بندانگشتی|262x262پیکسل|جلال و سیمین دانشور]] | [[پرونده:جلال8.JPG|بندانگشتی|262x262پیکسل|جلال و سیمین دانشور]] | ||
یکی از موضوعات اجتماعی در داستانهای جلال آل احمد زن است. زن به عنوان پدیدهای اجتماعی، حدوداً همزمان با انقلاب مشروطه وارد ادبیات شده است. در دوران مشروطه از بیچارگیها، محرومیتها و نداشتن آزادی زن در خانواده و جامعه سخن گفته میشود. زن به عنوان فردی از جامعه، تحت تأثیر تبعیض و ستمها، خرافهپرستیها و نادانیهای اجتماعی است که در آن زندگی میکند. همچنانکه جلال آل احمد میگوید:<blockquote>«وضع زن در خانواده و اجتماع، بهترین نمودار گسیختگی اجتماع و تنش و کشاکش درونی فرهنگی است که از همان دوران مشروطیت تناقضهای دردناک و بحرانی آن آشکار شده بود. در این جامعه، تمام نابسامانیها در وجود زن تبلور یافت.»</blockquote>زن در جامعهی آن دوران، فردی بود که اگرچه در جامعه زندگی میکرد، ولی هیچ سهمی از آن نداشت. موجودی کتکخور و اسیر بود. زنان در داستانهای جلال آل احمد نه مانند زنان صادق چوبک در فکر همآغوشیاند و نه مثل زنان مرفه و زیبای بزرگ علوی، به عشقهای رمانتیک فکر میکنند. زنان داستانهای جلال آل احمد خود را حقیر درمییابند. آنان در فضا و محیطی مردسالار توصیف میشوند. نه هویتی دارند و نه هیچ حقی برای اعتراض. آنان در اجتماعی زندگی میکنند که آزادی و تساوی برای زن در عمل و نظر وجود ندارد. مثلاً در کتاب '' بچه مردم،'' داستان زندگی زنی است که بهخاطر ازدواج مجدد مجبور است بچهی شوهر اولش را سر راه بگذارد تا بتواند به زندگی خود ادامه دهد. این داستان زندگی زنی را به تصویر میکشد که به خاطر نان و ادامه زندگی، از ابتداییترین احساسات خود میگذرد. چرا که او در جامعهای زندگی میکند که زن، مثل یک بچه به حمایت مرد نیازمند است. | یکی از موضوعات اجتماعی در داستانهای جلال آل احمد زن است. زن به عنوان پدیدهای اجتماعی، حدوداً همزمان با انقلاب مشروطه وارد ادبیات شده است. در دوران مشروطه از بیچارگیها، محرومیتها و نداشتن آزادی زن در خانواده و جامعه سخن گفته میشود. زن به عنوان فردی از جامعه، تحت تأثیر تبعیض و ستمها، خرافهپرستیها و نادانیهای اجتماعی است که در آن زندگی میکند. همچنانکه جلال آل احمد میگوید:<blockquote>«وضع زن در خانواده و اجتماع، بهترین نمودار گسیختگی اجتماع و تنش و کشاکش درونی فرهنگی است که از همان دوران مشروطیت تناقضهای دردناک و بحرانی آن آشکار شده بود. در این جامعه، تمام نابسامانیها در وجود زن تبلور یافت.»</blockquote>زن در جامعهی آن دوران، فردی بود که اگرچه در جامعه زندگی میکرد، ولی هیچ سهمی از آن نداشت. موجودی کتکخور و اسیر بود. زنان در داستانهای جلال آل احمد نه مانند زنان صادق چوبک در فکر همآغوشیاند و نه مثل زنان مرفه و زیبای بزرگ علوی، به عشقهای رمانتیک فکر میکنند. زنان داستانهای جلال آل احمد خود را حقیر درمییابند. آنان در فضا و محیطی مردسالار توصیف میشوند. نه هویتی دارند و نه هیچ حقی برای اعتراض. آنان در اجتماعی زندگی میکنند که آزادی و تساوی برای زن در عمل و نظر وجود ندارد. مثلاً در کتاب ''بچه مردم،'' داستان زندگی زنی است که بهخاطر ازدواج مجدد مجبور است بچهی شوهر اولش را سر راه بگذارد تا بتواند به زندگی خود ادامه دهد. این داستان زندگی زنی را به تصویر میکشد که به خاطر نان و ادامه زندگی، از ابتداییترین احساسات خود میگذرد. چرا که او در جامعهای زندگی میکند که زن، مثل یک بچه به حمایت مرد نیازمند است. در داستان ''لاک صورتی'' جلال آل احمد، شوهر هاجرخانم که فروشنده دورهگردی است به علت خریدن لاک، او را مورد ضرب و شتم و کتککاری قرار میدهد. هاجرخانم زنی است که خود را ناقصالعقل میداند و نهایت خواسته و آرزویش خریدن لاکی است تا با آن دستانش را مانیکور کند. آل احمد در این داستان میگوید:<blockquote>«چه خوب بود، اگر میتوانست آنها را مانیکور کند، اینجا بیاختیار به یاد همسایهشان، محترم، زن عباسآقای شوفر افتاد. پزهای ناشتای او را که برای تمام اهل محل میآمد، در نظر آورد. حسادت و بغض راه گلویش را گرفت و در ته دلش پیچید…»</blockquote> | ||
در داستان ''لاک صورتی'' جلال آل احمد، شوهر هاجرخانم که فروشنده دورهگردی است به علت خریدن لاک، او را مورد ضرب و شتم و کتککاری قرار میدهد. | |||
[[پرونده:جلال3.JPG|بندانگشتی|225x225پیکسل|جلال و سیمین دانشور]] | [[پرونده:جلال3.JPG|بندانگشتی|225x225پیکسل|جلال و سیمین دانشور]] | ||
همهی داستان، خیالات خام یک زن برای خرید یک لاک است. همچنین او بهعنوان یک زن نباید از شوهرش هیچ انتظاری داشته باشد. | همهی داستان، خیالات خام یک زن برای خرید یک لاک است. همچنین او بهعنوان یک زن نباید از شوهرش هیچ انتظاری داشته باشد. | ||
خط ۱۴۵: | خط ۱۴۰: | ||
در مجموع داستانهای جلال آل احمد، تصویری از تحقیر زنان در جامعهای مردسالار است. زنانی که از خود هیچ اجازه و اختیاری ندارند و از طرف مردان مورد اذیت و آزار قرار میگیرند. آنچه جلال آل احمد از زن در داستانهایش به نمایش میگذارد، تصویر حقارتی است که محیط و جامعه به زنان تحمیل میکند. زنان نخست در خانهی پدری و سپس در اسارت خانهی شوهر، حق و حقوقش پایمال میشود. زن در چنین اجتماعی شخصیتی است منفعل. او تحقیر میشود، کتک میخورد و اذیت و آزار میبیند؛ و حقی بیش از این برای خود قائل نیست.. | در مجموع داستانهای جلال آل احمد، تصویری از تحقیر زنان در جامعهای مردسالار است. زنانی که از خود هیچ اجازه و اختیاری ندارند و از طرف مردان مورد اذیت و آزار قرار میگیرند. آنچه جلال آل احمد از زن در داستانهایش به نمایش میگذارد، تصویر حقارتی است که محیط و جامعه به زنان تحمیل میکند. زنان نخست در خانهی پدری و سپس در اسارت خانهی شوهر، حق و حقوقش پایمال میشود. زن در چنین اجتماعی شخصیتی است منفعل. او تحقیر میشود، کتک میخورد و اذیت و آزار میبیند؛ و حقی بیش از این برای خود قائل نیست.. | ||
جلال آل احمد در فصلی از کتاب غربزدگی مینویسد:<blockquote>«... از واجبات غربزدگی یا مستلزمات آن، آزادی دادن به زنان است. ظاهراً احساس کرده بودیم که به قدرت کار این ۵۰ درصد نیروی انسانی مملکت نیازمندیم که گفتیم آب و جارو کنند و راهبندها را بردارند تا قافلهی نسوان برسد! اما چهجور این کار را کردیم؟ آیا در تمام مسائل، حق زن و مرد یکسان است؟ ما فقط به این قناعت کردیم که به ضرب دگنک حجاب را از سرشان برداریم؛ و درِ عدهای از مدارس را به رویشان باز کنیم. اما بعد؟ دیگر هیچ؛ همین بسشان است. قضاوت که از زن برنمیآید، شهادت هم که نمیتواند بدهد، رأی و نمایندگی مجلس هم که مدتهاست مفتضح | جلال آل احمد در فصلی از کتاب غربزدگی مینویسد:<blockquote>«... از واجبات غربزدگی یا مستلزمات آن، آزادی دادن به زنان است. ظاهراً احساس کرده بودیم که به قدرت کار این ۵۰ درصد نیروی انسانی مملکت نیازمندیم که گفتیم آب و جارو کنند و راهبندها را بردارند تا قافلهی نسوان برسد! اما چهجور این کار را کردیم؟ آیا در تمام مسائل، حق زن و مرد یکسان است؟ ما فقط به این قناعت کردیم که به ضرب دگنک حجاب را از سرشان برداریم؛ و درِ عدهای از مدارس را به رویشان باز کنیم. اما بعد؟ دیگر هیچ؛ همین بسشان است. قضاوت که از زن برنمیآید، شهادت هم که نمیتواند بدهد، رأی و نمایندگی مجلس هم که مدتهاست مفتضح شده است و حتی مردها را در آن حقی نیست و اصلاً رأیی نیست. طلاق هم که بسته به رأی مرد است. (الرّجال قوّامون علیالنساء) را هم که چه خوب تفسیر میکنیم! پس در حقیقت چه کردهایم؟ تنها به زن اجازهی تظاهر در اجتماع را دادهایم؛ فقط تظاهر، یعنی خودنمایی، یعنی زن را که حافظ سنت و خانواده و نسل و خون است، به ولنگاری کشیدهایم؛ به کوچه آوردهایم؛ به خودنمایی و بیبند و باری واداشتهایم که سر و رو را صفا بدهد و هر روز ریخت یک مد تازه را به خود ببندد و ول بگردد. آخر کاری، وظیفهای، مسئولیتی در اجتماع، شخصیتی؟! ابداً! یعنی هنوز بسیار کمند زنانی از این نوع. تا ارزش خدمات اجتماعی زن و مرد و ارزش کارشان یعنی مزدشان یکسان نشود؛ و تا زن همدوش مرد مسئولیت ادارهی گوشهای از اجتماع (غیر از خانه که امری داخلی و مشترک میان زن و مرد است) را به عهده نگیرد و تا مساوات به معنی مادی و معنوی بین این دو مستقر نگردد، ما در کار آزادی صوری زنان، سالهای سال پس از این، هیچ هدفی و غرضی جز افزودن به خیلِ مصرفکنندگان پودر و ماتیک - محصول صنایع غرب – نداریم… زن را در رهبری مملکت راهی نیست؛ اما زنان ایل و دِه و بار اصلی زندگی را به دوش میکشند…»<ref name=":3" /> </blockquote> | ||
[[پرونده:جلال9.JPG|بندانگشتی|270x270پیکسل|مزار جلال آل احمد]] | [[پرونده:جلال9.JPG|بندانگشتی|270x270پیکسل|مزار جلال آل احمد]] | ||
== درگذشت جلال آل احمد == | == درگذشت جلال آل احمد == | ||
سرانجام جلال آل احمد پس از سه دهه نویسندگی در عرصههای مختلف نوشتاری، در هجدهم شهریور۱۳۴۸، در ویلای شخصی خودش در | سرانجام جلال آل احمد پس از سه دهه نویسندگی در عرصههای مختلف نوشتاری، در هجدهم شهریور۱۳۴۸، در ویلای شخصی خودش در خلیفآباد اسالم گیلان دیده از جهان فروبست. آیتالله [[سید محمود طالقانی]] بر پیکرش نماز گذارد و درصحن مسجد فیروزآبادی تهران در جوار مزار خلیل ملکی به خاک سپرده شد. دربارهی علت مرگ او در همان روزها شایعاتی مختلفی نسبت به چگونگی مرگ او منتشر شد.<ref name=":2" /> | ||
پس از مرگ نابهنگام جلال، پیکر او به سرعت تشییع و به خاک سپرده شد که منجربه شک و تردید و ایجاد باوری دربارهی سر به نیست شدن جلال توسط ساواک شد. همسر او، سیمین دانشور این شایعات را تکذیب کرده است، اما برادر جلال، شمس آل احمد قویاً معتقد است که [[ساواک|'''ساواک''']] او را به قتل رسانده و شرح مفصلی در این باره در کتاب از چشم برادر بیان | پس از مرگ نابهنگام جلال، پیکر او به سرعت تشییع و به خاک سپرده شد که منجربه شک و تردید و ایجاد باوری دربارهی سر به نیست شدن جلال توسط ساواک شد. همسر او، سیمین دانشور این شایعات را تکذیب کرده است، اما برادر جلال، شمس آل احمد قویاً معتقد است که [[ساواک|'''ساواک''']] او را به قتل رسانده و شرح مفصلی در این باره در کتاب از چشم برادر بیان کرده است.<ref name=":0" /> | ||
== خانه جلال آل احمد == | == خانه جلال آل احمد == | ||
خط ۱۵۷: | خط ۱۵۲: | ||
خانه جلال آل احمد و سیمین دانشور، با مساحت ۴۲۰ متر مربع و زیربنایی در حدود ۲۵۰ مترمربع و ۲ طبقه، در کوچهی بنبست ''ارض'' در منطقه دزاشیب تهران واقع شده است. تقریباً همزمان با ثبت ملی خانهی پدر جلال آل احمد واقع در خیابان خیام تهران که در زمان احمدشاه قاجار ساخته شد؛ از طرف سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، خانهی آل احمد و سیمین نیز در فهرست بناهای تاریخی و میراث فرهنگی ایران قرار گرفت. | خانه جلال آل احمد و سیمین دانشور، با مساحت ۴۲۰ متر مربع و زیربنایی در حدود ۲۵۰ مترمربع و ۲ طبقه، در کوچهی بنبست ''ارض'' در منطقه دزاشیب تهران واقع شده است. تقریباً همزمان با ثبت ملی خانهی پدر جلال آل احمد واقع در خیابان خیام تهران که در زمان احمدشاه قاجار ساخته شد؛ از طرف سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، خانهی آل احمد و سیمین نیز در فهرست بناهای تاریخی و میراث فرهنگی ایران قرار گرفت. | ||
خانهی جلال و سیمین، آشنایی با یک دوره تاریخی از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، تا پس از انقلاب ضدسلطنتی است که در تمامی مراحل ساخت خانه، خود جلال حضور داشته و در روند ساخت آن شرکت داشته است؛ همچنانکه در یکی از نامههایش به سیمین نوشته است:<blockquote>«عزیز دلم سیمین… الان از سر ساختمان برگشتهام. مبارکت باشد درها را بردم بالا و تا من آنجا بودم | خانهی جلال و سیمین، آشنایی با یک دوره تاریخی از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، تا پس از انقلاب ضدسلطنتی است که در تمامی مراحل ساخت خانه، خود جلال حضور داشته و در روند ساخت آن شرکت داشته است؛ همچنانکه در یکی از نامههایش به سیمین نوشته است:<blockquote>«عزیز دلم سیمین… الان از سر ساختمان برگشتهام. مبارکت باشد درها را بردم بالا و تا من آنجا بودم سهتایش را کار گذاشتند. جمعاً پانزده تا چارچوب در و پنجره بردم بالا… خودم هم یک پا بنا بودم و هم یک پا عمله. انواع مختلف کارهای ساختمان را کردم. از سر جرز آجر گذاشتن و جرز را بالا بردن گرفته تا آجر بالا انداختن و کار گِل و آجر سابیدن…»<ref>[https://www.bbc.com/persian/iran-features-41638418 سیمین و جلال و اتاق عشقی... - سایت بیبیسی فارسی]</ref> </blockquote> | ||
[[پرونده:کتاب3.JPG|بندانگشتی|190x190پیکسل]] | [[پرونده:کتاب3.JPG|بندانگشتی|190x190پیکسل]] | ||
خط ۲۳۰: | خط ۲۲۵: | ||
* کارنامه سه ساله (۱۳۴۱)، | * کارنامه سه ساله (۱۳۴۱)، | ||
* ارزیابی شتابزده (۱۳۴۲)، | * ارزیابی شتابزده (۱۳۴۲)، | ||
* گفتگوها (۱۳۴۶)، | * گفتگوها (۱۳۴۶)، | ||
* یک چاه و دو چاله (۱۳۵۶) | * یک چاه و دو چاله (۱۳۵۶) | ||
* در خدمت و خیانت روشنفکران (۱۳۵۶)<ref name=":5" /> | * در خدمت و خیانت روشنفکران (۱۳۵۶)<ref name=":5" /> | ||
[[پرونده:کتاب8.JPG|بندانگشتی|230x230پیکسل|عرض یابی شتابزده|جایگزین=]] | |||
=== ترجمه === | === ترجمه === | ||
جلال با تشویق صادق هدایت و احسان طبری، ''کتاب محمد و آخرالزمان،'' اثر ''پل کازانو'' را ترجمه کرد؛ و چون در آن به پیامبر اکرم توهین شده بود، جلال به کفر متهم شد؛ و حتی عدهای برای قتل او به چاپخانهی کتاب حمله کردند؛ اما او توانست جان سالم بدر ببرد. ماجرای تکفیر او چنان جدی بود که برادرش محمدتقی طالقانی، برای اجرای حکم تکفیر جلال و قتل او از مدینه به تهران آمد؛ ولی جلال با حضور در نزد آیتالله شیخ احمد کرمانشاهی که از دوستان پدرش بود، به اشتباه خود اقرار کرد و ماجرا تمام شد.<ref name=":4" /> | جلال با تشویق صادق هدایت و احسان طبری، ''کتاب محمد و آخرالزمان،'' اثر ''پل کازانو'' را ترجمه کرد؛ و چون در آن به پیامبر اکرم توهین شده بود، جلال به کفر متهم شد؛ و حتی عدهای برای قتل او به چاپخانهی کتاب حمله کردند؛ اما او توانست جان سالم بدر ببرد. ماجرای تکفیر او چنان جدی بود که برادرش محمدتقی طالقانی، برای اجرای حکم تکفیر جلال و قتل او از مدینه به تهران آمد؛ ولی جلال با حضور در نزد آیتالله شیخ احمد کرمانشاهی که از دوستان پدرش بود، به اشتباه خود اقرار کرد و ماجرا تمام شد.<ref name=":4" /> |
ویرایش