داریوش فروهر: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
| تاریخ ناپدیدشدن = | | تاریخ ناپدیدشدن = | ||
| وضعیت = | | وضعیت = | ||
| تاریخ مرگ = | | تاریخ مرگ =۱ آذر ۱۳۷۷ | ||
| مکان مرگ =منزل شخصی | | مکان مرگ =منزل شخصی | ||
|عرض جغرافیایی محل دفن= | |عرض جغرافیایی محل دفن= | ||
خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
| پانویس = | | پانویس = | ||
}} | }} | ||
'''داریوش | '''داریوش فروهر،''' (متولد ۷ دی ١٣٠٧ اصفهان- به قتل رسیده ۱ آذر ۱۳۷۷) در یک خانواده مسلمان در اصفهان به دنیا آمد. او از ١٥ سالگی و پس از آشنایی با [[دکتر محمد مصدق|مصدق]]، فعالیت سیاسی خود را آغاز کرد. داریوش فروهر پیش از [[انقلاب ضد سلطنتی|انقلاب]] بیش از ده بار بازداشت و زندانی شد. داریوش فروهر در آذرماه ١٣٢٧ و در سن ٢٠ سالگی به عضویت گروه "مکتب " درآمد که هسته مرکزی یک گروه سیاسی ملتگرا بود. گروه مکتب سه سال بعد در یکم آبان ماه ١٣٣٠ تبدیل به "حزب ملت ایران" شد و داریوش فروهر به عضویت در کمیته موقت رهبری این حزب درآمد. او در روز ۱۷ دی ماه همان سال در سن ٢٣ سالگی به دبیری حزب ملت ایران انتخاب شد و به واسطه فعالیتهای سیاسیاش پس از کودتای ٢٨ مرداد، برای دستگیری زنده و یا تحویل مردهاش جایزه تعیین شد. در سال ١٣٣٩ و با تشکیل جبهه ملی دوم، داریوش فروهر اگرچه در زندان بود اما به عضویت در شورای مرکزی این جبهه انتخاب شد. فروهر در نهم آبان ١٣٥٧ و پس از آزادی [[آیتالله طالقانی]] از زندان، از مردم خواست تا دستور حکومت نظامی را بشکنند. داریوش در آبان ماه ١٣٥٧ به عنوان سخنگوی [[جبهه ملی ایران]] انتخاب شد. | ||
داریوش فروهر در ٢٦ دیماه ١٣٥٧ و همزمان با فرار شاه از ایران، برای ملاقات با خمینی عازم پاریس شد و ١٦ روز بعد همراه خمینی به کشور بازگشت. او بلافاصله پس از انقلاب، در ٢٤ بهمن ١٣٥٧ درکابینه دولت موقت به ریاست مهدی بازرگان شرکت کرد و به عنوان "وزیرکار" مشغول به کار شد. او حقوقی بابت شغل وزارت دریافت نکرد و با استعفای دولت موقت نیز از فعالیتهای اجرایی فاصله گرفت. داریوش فروهر همزمان با آغاز پاییز سال ٦٠ به زندان رفت و به مدت پنج ماه در زندان به سر برد. داریوش فروهر و همسرش پروانه اسکندری | داریوش فروهر در ٢٦ دیماه ١٣٥٧ و همزمان با فرار شاه از ایران، برای ملاقات با خمینی عازم پاریس شد و ١٦ روز بعد همراه خمینی به کشور بازگشت. او بلافاصله پس از انقلاب، در ٢٤ بهمن ١٣٥٧ درکابینه دولت موقت به ریاست مهدی بازرگان شرکت کرد و به عنوان "وزیرکار" مشغول به کار شد. او حقوقی بابت شغل وزارت دریافت نکرد و با استعفای دولت موقت نیز از فعالیتهای اجرایی فاصله گرفت. داریوش فروهر همزمان با آغاز پاییز سال ٦٠ به زندان رفت و به مدت پنج ماه در زندان به سر برد. داریوش فروهر و همسرش پروانه اسکندری پس از نیمهشب ٣٠ آبان ماه ١٣٧٧ توسط ماموران [[وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی]] در منزل شخصی خود در تهران خیابان سعدی، خیابان هدایت، کوچه مراد زاده، پلاک ۱۸ با ضربات چاقو به قتل رسیدند. علیرغم وصیت داریوش فروهر برای دفن در کنار شهدای [[سیام تیر]] ۱۳۳۱ وی را در قطعه ۸۹ ردیف ۱۸ شماره ۵ قبرستان بهشت زهرا تهران دفن کردند. | ||
== زندگینامه داریوش فروهر == | == زندگینامه داریوش فروهر == | ||
خط ۸۴: | خط ۸۴: | ||
فروهر در سال ۱۳۲۲ در سن ۱۳ سالگی همزمان با تحصیل در دبیرستان ایرانشهر تهران با اهداف و مبارزهی دکتر محمد مصدق آشنا میشود و از همان هنگام وارد فعالیتهای سیاسی میشود. در سال ۱۳۲۷ وارد دانشکده حقوق میشود | فروهر در سال ۱۳۲۲ در سن ۱۳ سالگی همزمان با تحصیل در دبیرستان ایرانشهر تهران با اهداف و مبارزهی دکتر محمد مصدق آشنا میشود و از همان هنگام وارد فعالیتهای سیاسی میشود. در سال ۱۳۲۷ وارد دانشکده حقوق میشود | ||
فروهر در آذرماه ۱۳۲۷ و در سن ۲۰ سالگی به عضویت گروه مکتب درآمد، گروهی که هسته مرکزی یک سازمان سیاسی ملیگرا و مبارز بود. گروه مکتب سه سال بعد در یکم آبان ماه ۱۳۳۰ تبدیل به حزب ملت ایران شد و داریوش فروهر نیز به عضویت در کمیته موقت رهبری این حزب درآمد. او در هفدهم دی ماه همان سال و در سن ۲۳ سالگی به دبیری حزب ملت ایران انتخاب شد. در سال ۱۳۲۸ مصدق را در بنیانگذاری جبههی ملی به همراه دیگر دانشجویان یاری میدهد. یکسال بعد برای اولین بار بدلیل فعالیتهای سیاسی بازداشت میشود. در روز ۳۰ تیر ۱۳۳۱ نقش فعالی در قیام مردم بعهده داشت. وی در تظاهرات خونین میدان بهارستان شرکت میکند، یک سال بعد در اوج فعالیتهای خود در جریان کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ مجروح میشود. در اول شهریور ۱۳۳۲ تخستین اعلامیهی ستاد مخفی حزب ملت ایران علیه کودتاچیان به امضای داریوش فروهر منتشر میشود. در این اعلامیه مردم به مبارزه و مقاومت علیه کودتاچیان فراخوانده شدند. | فروهر در آذرماه ۱۳۲۷ و در سن ۲۰ سالگی به عضویت گروه مکتب درآمد، گروهی که هسته مرکزی یک سازمان سیاسی ملیگرا و مبارز بود. گروه مکتب سه سال بعد در یکم آبان ماه ۱۳۳۰ تبدیل به حزب ملت ایران شد و داریوش فروهر نیز به عضویت در کمیته موقت رهبری این حزب درآمد. او در هفدهم دی ماه همان سال و در سن ۲۳ سالگی به دبیری حزب ملت ایران انتخاب شد. در سال ۱۳۲۸ مصدق را در بنیانگذاری جبههی ملی به همراه دیگر دانشجویان یاری میدهد. یکسال بعد برای اولین بار بدلیل فعالیتهای سیاسی بازداشت میشود. در روز ۳۰ تیر ۱۳۳۱ نقش فعالی در قیام مردم بعهده داشت. وی در تظاهرات خونین میدان بهارستان شرکت میکند، یک سال بعد در اوج فعالیتهای خود در جریان [[کودتای ۲۸ مرداد]] ۱۳۳۲ مجروح میشود. در اول شهریور ۱۳۳۲ تخستین اعلامیهی ستاد مخفی حزب ملت ایران علیه کودتاچیان به امضای داریوش فروهر منتشر میشود. در این اعلامیه مردم به مبارزه و مقاومت علیه کودتاچیان فراخوانده شدند. | ||
در روز ۱۰ دی ۱۳۳۲ داریوش فروهر بازداشت میشود، وی در مرداد ماه ۱۳۳۳ ظاهراٌ از زندان فرمانداری نظامی آزاد و به قشم تبعید میشود. فروهر در همان سال به تهران بازمیگردد و به دلیل راه انداختن تظاهرات علیه کنسرسیوم بار دیگر به زندان میرود. وی پس از آزادی از زندان نقش فعالی در برگزاری مراسم هفتم و چهلم شهادت دکتر حسین فاطمی ایفا میکند. در نوروز ۱۳۳۵ به دنبال مخالفت با پیمان بغداد و انتخابات دورهی نوزدهم به همراه آیتالله زنجانی بهمدت چند ماه روانه زندان میشود. در هشتم خرداد ۱۳۳۸ به دنبال فعالیتهای حزبی، همراه تعدادی از دانشآموزان، دانشجویان و کارگران بازداشت میشود. وی مدت سه ماه در سلولی که در زیر یک شیروانی قرار داشت و لولههای حرارتی آشپزخانه قرارگاه دژبان از دیوارهای آن میگذشت در شرایطی خفقانآور زندانی میشود. | در روز ۱۰ دی ۱۳۳۲ داریوش فروهر بازداشت میشود، وی در مرداد ماه ۱۳۳۳ ظاهراٌ از زندان فرمانداری نظامی آزاد و به قشم تبعید میشود. فروهر در همان سال به تهران بازمیگردد و به دلیل راه انداختن تظاهرات علیه [[قرارداد کنسرسیوم|کنسرسیوم]] بار دیگر به زندان میرود. وی پس از آزادی از زندان نقش فعالی در برگزاری مراسم هفتم و چهلم شهادت [[دکتر حسین فاطمی]] ایفا میکند. در نوروز ۱۳۳۵ به دنبال مخالفت با پیمان بغداد و انتخابات دورهی نوزدهم به همراه [[آیتالله زنجانی]] بهمدت چند ماه روانه زندان میشود. در هشتم خرداد ۱۳۳۸ به دنبال فعالیتهای حزبی، همراه تعدادی از دانشآموزان، دانشجویان و کارگران بازداشت میشود. وی مدت سه ماه در سلولی که در زیر یک شیروانی قرار داشت و لولههای حرارتی آشپزخانه قرارگاه دژبان از دیوارهای آن میگذشت در شرایطی خفقانآور زندانی میشود. | ||
و به واسطه این فعالیتها، برای دستگیری زنده و یا تحویل مردهاش جایزه تعیین شد. در سال ۱۳۳۸ نیز در حالی که در زندان به سر میبرد ارتشبد هدایت که گویی حامل پیامی از سوی شاه بود، به او توصیه کرد تا برای همیشه از ایران برود. فروهر، اما در پاسخ به او گفت که «زندان را به آزادی دور از وطن ترجیح میدهم.» | و به واسطه این فعالیتها، برای دستگیری زنده و یا تحویل مردهاش جایزه تعیین شد. در سال ۱۳۳۸ نیز در حالی که در زندان به سر میبرد ارتشبد هدایت که گویی حامل پیامی از سوی شاه بود، به او توصیه کرد تا برای همیشه از ایران برود. فروهر، اما در پاسخ به او گفت که «زندان را به آزادی دور از وطن ترجیح میدهم.» | ||
در سال ۱۳۳۹ و با تشکیل جبهه ملی دوم، داریوش فروهر اگرچه در زندان بود، اما به عضویت در شورای مرکزی این جبهه انتخاب شد. او دو ماه پس از آزادی از زندان، از سوی جبهه ملی کاندیدای مجلس شد، اما باز هم در ۱۷ دی ماه به زندان افتاده و تا ۲۵ فروردین ۱۳۴۰ در زندان باقی ماند. وی پیش از انقلاب ایران بیش از ده بار بازداشت و زندانی شد. | در سال ۱۳۳۹ و با تشکیل [[جبهه ملی ایران|جبهه ملی]] دوم، داریوش فروهر اگرچه در زندان بود، اما به عضویت در شورای مرکزی این جبهه انتخاب شد. او دو ماه پس از آزادی از زندان، از سوی جبهه ملی کاندیدای مجلس شد، اما باز هم در ۱۷ دی ماه به زندان افتاده و تا ۲۵ فروردین ۱۳۴۰ در زندان باقی ماند. وی پیش از انقلاب ایران بیش از ده بار بازداشت و زندانی شد. | ||
داریوش فروهر سوم اردیبهشت ۱۳۴۰ با یکی از همرزمان خود به نام پروانه اسکندری که او نیز بارها به زندان افتاده بود، ازدواج کرد. پروانه اسکندری نیز از ارادتمندان راه مصدق بود و در حزب ملت ایران عضویت داشت. در شامگاه ۲۹ تیر به همراه شخصیتهای سیاسی ملی از جمله آیتالله طالقانی در مراسم فاتحهخوانی بر سر مزار شهدای سیام تیر بازداشت شده و بر اثر فشار افکار عمومی آزاد میگردد. در اول بهمن همان سال نیز به دنبال هجوم گارد شاهنشاهی به دانشگاه، وی در معرض دستگیری قرار میگیرد ولی نیروهای گارد موفق به بازداشت وی نمیشوند. در نیمه اسفند ۱۳۴۱ داریوش فروهر به علت شرکت فعال در تظاهرات علیه طرح انقلاب سفید بار دیگر با عدهای از رهبران جبهه ملی روانه زندان میشود. وی تا شهریور ۱۳۴۲ در زندان میماند. وی پس از آزادی طرح تازهای به نام «ایستادگی و کوشش» ارائه میدهد و همچنین با ارسال نامههایی برای دکتر مصدق در احمدآباد برای سازماندهی و چگونگی پیکارهای آینده از وی راهنمایی میخواهد. در ۳۰ شهریور ۱۳۴۳ به دنبال فعالیتهای سیاسی و حزبی به همراه گروهی از یارانش روانه زندان میشود. | داریوش فروهر سوم اردیبهشت ۱۳۴۰ با یکی از همرزمان خود به نام پروانه اسکندری که او نیز بارها به زندان افتاده بود، ازدواج کرد. پروانه اسکندری نیز از ارادتمندان راه مصدق بود و در حزب ملت ایران عضویت داشت. در شامگاه ۲۹ تیر به همراه شخصیتهای سیاسی ملی از جمله آیتالله طالقانی در مراسم فاتحهخوانی بر سر مزار شهدای سیام تیر بازداشت شده و بر اثر فشار افکار عمومی آزاد میگردد. در اول بهمن همان سال نیز به دنبال هجوم گارد شاهنشاهی به دانشگاه، وی در معرض دستگیری قرار میگیرد ولی نیروهای گارد موفق به بازداشت وی نمیشوند. در نیمه اسفند ۱۳۴۱ داریوش فروهر به علت شرکت فعال در تظاهرات علیه طرح انقلاب سفید بار دیگر با عدهای از رهبران جبهه ملی روانه زندان میشود. وی تا شهریور ۱۳۴۲ در زندان میماند. وی پس از آزادی طرح تازهای به نام «ایستادگی و کوشش» ارائه میدهد و همچنین با ارسال نامههایی برای دکتر مصدق در احمدآباد برای سازماندهی و چگونگی پیکارهای آینده از وی راهنمایی میخواهد. در ۳۰ شهریور ۱۳۴۳ به دنبال فعالیتهای سیاسی و حزبی به همراه گروهی از یارانش روانه زندان میشود. | ||
خط ۱۰۶: | خط ۱۰۶: | ||
سرانجام در شب اول آذر سال ۱۳۷۷ به همراه همسرش پروانه اسکندری بدست ماموران وزارت اطلاعات در سلسله قتلهای زنجیرهای با چندین ضربه کارد به قتل میرسد. | سرانجام در شب اول آذر سال ۱۳۷۷ به همراه همسرش پروانه اسکندری بدست ماموران وزارت اطلاعات در سلسله قتلهای زنجیرهای با چندین ضربه کارد به قتل میرسد. | ||
=== نامه به شاه === | === نامه به [[محمدرضا شاه پهلوی|شاه]] === | ||
[[پرونده:نامه فروهر.JPG|بندانگشتی|'''نامه داریوش فروهر و سنجابی و شاپور بختیار به شاه''']] | |||
چند سال پس از آزادی، و در آستانه انقلاب سال ۱۳۵۷ داریوش فروهر در کنار شاپور بختیار و کریم سنجابی نامهای خطاب به [[محمدرضا شاه پهلوی|شاه]] منتشر کرده و خواستار بازگشت به قانون مشروطه شدند. در ابتدای این نامه که ۲۲ خرداد ۱۳۵۶ منتشر شد، خطاب به شاه آمده بود: "با توجه به اینکه در مقامات پارلمانی و قضایی و دولتی کشور، کسی را که صاحب تشخیص و تصمیم بوده، مسئولیت و مأموریتی غیر از پیروی از «منویات ملوکانه» داشته باشد، نمیشناسیم و در حالی که تمام امور مملکت از طریق صدور فرمانها انجام میشود و انتخاب نمایندگان ملت و انشای قوانین و تأسیس حزب و حتی انقلاب در کف اقتدار شخص اعلیحضرت قرار دارد که همه اختیارات و افتخارات و بنابراین مسئولیتها را منحصر و متوجه به خود فرمودهاند، این مشروحه را علیرغم خطرات سنگین تقدیم حضور مینماییم." | چند سال پس از آزادی، و در آستانه انقلاب سال ۱۳۵۷ داریوش فروهر در کنار شاپور بختیار و کریم سنجابی نامهای خطاب به [[محمدرضا شاه پهلوی|شاه]] منتشر کرده و خواستار بازگشت به قانون مشروطه شدند. در ابتدای این نامه که ۲۲ خرداد ۱۳۵۶ منتشر شد، خطاب به شاه آمده بود: "با توجه به اینکه در مقامات پارلمانی و قضایی و دولتی کشور، کسی را که صاحب تشخیص و تصمیم بوده، مسئولیت و مأموریتی غیر از پیروی از «منویات ملوکانه» داشته باشد، نمیشناسیم و در حالی که تمام امور مملکت از طریق صدور فرمانها انجام میشود و انتخاب نمایندگان ملت و انشای قوانین و تأسیس حزب و حتی انقلاب در کف اقتدار شخص اعلیحضرت قرار دارد که همه اختیارات و افتخارات و بنابراین مسئولیتها را منحصر و متوجه به خود فرمودهاند، این مشروحه را علیرغم خطرات سنگین تقدیم حضور مینماییم." | ||
خط ۱۲۰: | خط ۱۲۱: | ||
ساعت نه شنبه شب سی آبان ماه ۱۳۷۷ زنگ خانه داریوش فروهر به صدا در آمد. | ساعت نه شنبه شب سی آبان ماه ۱۳۷۷ زنگ خانه داریوش فروهر به صدا در آمد. | ||
داریوش فروهر که به تازگی از بستر جراحی برخاسته و گرفتار آنفولانزای شدیدی بود در را گشود و دو مرد ابوالفضل مسلمی و مهرداد عالیخانی با عنوان دروغین افسران نیروی انتظامی خونسردانه به فروهر گفتند که بر اساس گزارشهای دریافتی با اتومبیل رنوی فروهر سرقتی صورت گرفته است. فروهر تنها پاسخ داد: اما من داریوش فروهر هستم و همین یک استدلال را برای مجاب کردن ماموران کافی دانست. عالیخانی گفت شما را | داریوش فروهر که به تازگی از بستر جراحی برخاسته و گرفتار آنفولانزای شدیدی بود در را گشود و دو مرد ابوالفضل مسلمی و مهرداد عالیخانی با عنوان دروغین افسران [[نیروی انتظامی جمهوری اسلامی|نیروی انتظامی]] خونسردانه به فروهر گفتند که بر اساس گزارشهای دریافتی با اتومبیل رنوی فروهر سرقتی صورت گرفته است. فروهر تنها پاسخ داد: اما من داریوش فروهر هستم و همین یک استدلال را برای مجاب کردن ماموران کافی دانست. عالیخانی گفت شما را میشناسیم ولی ماموریم و معذور. | ||
مسلمی هم | مسلمی هم نامهای جعلی را با مهر و امضای نیروی انتظامی به فروهر نشان داد که در آن موضوع سرقت به همراه شماره ماشین قید شده بود. | ||
فروهر نامه را گرفت و شماره مندرج در آن را با دقت با شماره رنویی که در حیاط پارک شده بود تطبیق داد . آنگاه آن دو را به داخل خانه دعوت کرد تا موضوع روشن شود . | فروهر نامه را گرفت و شماره مندرج در آن را با دقت با شماره رنویی که در حیاط پارک شده بود تطبیق داد. آنگاه آن دو را به داخل خانه دعوت کرد تا موضوع روشن شود. | ||
میزبان جلوتر رفت تا میهمانان را راهنمایی کند . آن دو در را پشت سر خود نبستند . در این هنگام چند نفر دیگر نیز در سکوت و یکی یکی وارد خانه شدند . | میزبان جلوتر رفت تا میهمانان را راهنمایی کند. آن دو در را پشت سر خود نبستند. در این هنگام چند نفر دیگر نیز در سکوت و یکی یکی وارد خانه شدند. | ||
در اثنایی که فروهر جلو در ورودی ساختمان خانه سرگرم گفتوگو با آن دو نفر بود پروانه فروهر همسرش روی پلهها ایستاده | در اثنایی که فروهر جلو در ورودی ساختمان خانه سرگرم گفتوگو با آن دو نفر بود پروانه فروهر همسرش روی پلهها ایستاده بود، داریوش از او پرسید که اتومبیل را برای تعمیر به کدام تعمیرگاه برده است و خود توضیح داد که احتمالا آنها از اتومبیل سوء استفاده کردهاند. پروانه نیز تعجب کرد. | ||
عالیخانی مسلمی و صفاییپور به همراه فروهر وارد ساختمان منزل شدند یکی دو نفر دیگر هم در حیاط خود را سرگرم وررفتن با اتومبیل رنو نشان دادند. | |||
فروهر روی یکی از | فروهر روی یکی از صندلیهای اطاق کار خود نشسته بود و عالیخانی که روبروی او نشسته بود سر صحبت را پیرامون مسائل سیاسی روز با او باز کرد . | ||
لحظاتی بعد ابوالفضل مسلمی بنابر نقشه قبلی رو به پروانه گفت که چون از جهت رعایت تشریفات قانونی باید یک بازرسی صوری هم از خانه به عمل آید اگر اشکالی ندارد طبقه بالا را هم ببینند و به این بهانه از وی خواست برای بازدید از طبقه بالا به عنوان صاحبخانه او | لحظاتی بعد ابوالفضل مسلمی بنابر نقشه قبلی رو به پروانه گفت که چون از جهت رعایت تشریفات قانونی باید یک بازرسی صوری هم از خانه به عمل آید اگر اشکالی ندارد طبقه بالا را هم ببینند و به این بهانه از وی خواست برای بازدید از طبقه بالا به عنوان صاحبخانه او و علی صفاییپور را همراهی کند. | ||
در حالی که فروهر پشت به در ورودی با عالیخانی مشغول گفتوگو بود سه نفر از کسانی که بیرون ساختمان بودند وارد اتاق شدند. چنانکه در رای قاضی عقیقی آمده | در حالی که فروهر پشت به در ورودی با عالیخانی مشغول گفتوگو بود سه نفر از کسانی که بیرون ساختمان بودند وارد اتاق شدند. چنانکه در رای قاضی عقیقی آمده محمدحسین اثنیعشر یک دست داریوش را گرفت و مصطفی هاشمی گاز آغشته به مواد بیهوشی را بر دهان و بینی او گذاشت و وقتی که داریوش بیهوش شد، محمود جعفرزاده بیست وشش ضربه کارد بر پیکر او وارد آورد. چند دقیقه بعد صحنه مرگ در طبقه بالا تکرار میشود. فلاح سر تیم عملیات داخل خانه بالا رفت. | ||
صفاییپور از او پرسید: عملیات را شروع بکنیم یا نه؟ و فلاح به مسلمی دستور داد، شروع کنید. صفاییپور از پشت گردن و دهان و مسلمی دستهای پروانه را گرفتند هاشمی این بار نیز گاز آغشته به مواد بیهوشی را بر دهان و بینی او گذاشت . | |||
پس از آنکه از بیهوشی پروانه مطمئن شدند علی محسنی بیست و پنج ضربه کارد بر قلب او فرود میآورد.<ref>[https://www.baharnews.ir/news/242121/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D9%88%D8%B4-%D8%AA%DB%8C%D8%BA-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%DA%AF%D9%84%D9%88%DB%8C-%D8%B9%D8%B4%D9%82 سایت بهار]</ref> | پس از آنکه از بیهوشی پروانه مطمئن شدند علی محسنی بیست و پنج ضربه کارد بر قلب او فرود میآورد.<ref>[https://www.baharnews.ir/news/242121/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D9%88%D8%B4-%D8%AA%DB%8C%D8%BA-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%DA%AF%D9%84%D9%88%DB%8C-%D8%B9%D8%B4%D9%82 سایت بهار]</ref> | ||
دکتر بهروز برومند که چند و چون جنایت را با شهامت به یکی از رادیوهای فارسی زبان برون مرزی باز میگوید: | دکتر بهروز برومند که چند و چون جنایت را با شهامت به یکی از رادیوهای فارسی زبان برون مرزی باز میگوید:<blockquote>«معاینهی پزشکی فروهر را به عمل آوردم؛ اما یارای آن را نیافتم که پیکر پروانه فروهر را معاینه کنم. نتیجهی معاینهی من و معاینهی پزشک قانونی این است: با هر دو پیش از کُشتن بدرفتاری بسیار شده است. ضربههای کارد وقتی وارد شدهاند که هر دو به حالت فلج درآمده بودند. نخست آنها را به حالت فلج درآورده و سپس سلاخیشان کردهاند. به هر یک از آنها دست کم ۱۵ ضربه کارد وارد شده است. هر دو در طبقهی بالا بودهاند. نخست پروانه را در حضور شوهرش کشتهاند و سپس او را که هنوز زنده بوده است به طبقهی پایین آورده و سلاخی کردهاند.»</blockquote>دکتر برومند این واقعیت را نیز فاش میکند که نیروهای انتظامی و مأمورینی که از سوی [[وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی|وزارت اطلاعات]] به محل وقوع جنایت فرستاده میشوند، بیدرنگ همه، همهی دوستان و بستگانِ ماتمگرفتهی فروهرها را که حالا در گوشهای از حیاط خانه وارفتهاند، از آنجا بیرون میکنند و حیاط و خانه را به تصرف خود درمیآورند. اعتراض و التماس نزدیکترین خویشان قربانیان هم که از هر گوشهی شهر به این خانه سرازیر شدهاند، به جایی نمیرسد. حدود نیمه شب، اما میگذارند مادر و خواهر پروانه و برادر داریوش فروهر و چند تنی دیگر از نزدیکترین کسانِ به خونخفتگان وارد حیاط خانه شوند؛ و نه حتا وارد ساختمان. همین. وگرنه تا ده روز پس از این رویداد، یعنی تا سهشنبه دهم آذر، خانه در تصرف مأموران انتظامی و امنیتی حکومت میماند. این را آرش، فرزند پروانه و داریوش فروهر گواهی داده است:<blockquote>«با آنکه ما از مقامات قضایی حکم تحویل خانه را گرفته بودیم، مأموران امنیتی به این حکم اعتنا نکردند و تا کارشان تمام نشد ما را به داخل خانه راه ندادند. وقتی آنها رفتند و ما به داخل خانه وارد شدیم، آنجا را مانند یک زبالهدان آشفته یافتیم. همه جا را زیر و رو کرده و تمام پروندهها و یادداشتها و اوراق و اسناد خصوصی پدرم را با خود برده بودند. از جمله دفتری را که پدرم خاطرات خود را در آن مینوشت.»<ref>[http://www.asre-nou.net/php/view.php?objnr=45855 سایت عصر نو]</ref></blockquote> | ||
«معاینهی پزشکی فروهر را به عمل آوردم؛ اما یارای آن را نیافتم که پیکر پروانه فروهر را معاینه کنم. نتیجهی معاینهی من و معاینهی پزشک قانونی این است: با هر دو پیش از کُشتن بدرفتاری بسیار شده است. ضربههای کارد وقتی وارد شدهاند که هر دو به حالت فلج درآمده بودند. نخست آنها را به حالت فلج درآورده و سپس سلاخیشان کردهاند. به هر یک از آنها دست کم ۱۵ ضربه کارد وارد شده است. هر دو در طبقهی بالا بودهاند. نخست پروانه را در حضور شوهرش کشتهاند و سپس او را که هنوز زنده بوده است به طبقهی پایین آورده و سلاخی کردهاند.» | |||
دکتر برومند این واقعیت را نیز فاش میکند که نیروهای انتظامی و مأمورینی که از سوی وزارت اطلاعات به محل وقوع جنایت فرستاده میشوند، بیدرنگ همه، همهی دوستان و بستگانِ ماتمگرفتهی فروهرها را که حالا در گوشهای از حیاط خانه وارفتهاند، از آنجا بیرون میکنند و حیاط و خانه را به تصرف خود درمیآورند. اعتراض و التماس نزدیکترین خویشان قربانیان هم که از هر گوشهی شهر به این خانه سرازیر شدهاند، به جایی نمیرسد. حدود نیمه شب، اما میگذارند مادر و خواهر پروانه و برادر داریوش فروهر و چند تنی دیگر از نزدیکترین کسانِ به خونخفتگان وارد حیاط خانه شوند؛ و نه حتا وارد ساختمان. همین. وگرنه تا ده روز پس از این رویداد، یعنی تا سهشنبه دهم آذر، خانه در تصرف مأموران انتظامی و امنیتی حکومت میماند. این را آرش، فرزند پروانه و داریوش فروهر گواهی داده است: | |||
«با آنکه ما از مقامات قضایی حکم تحویل خانه را گرفته بودیم، مأموران امنیتی به این حکم اعتنا نکردند و تا کارشان تمام نشد ما را به داخل خانه راه ندادند. وقتی آنها رفتند و ما به داخل خانه وارد شدیم، آنجا را مانند یک زبالهدان آشفته یافتیم. همه جا را زیر و رو کرده و تمام پروندهها و یادداشتها و اوراق و اسناد خصوصی پدرم را با خود برده بودند. از جمله دفتری را که پدرم خاطرات خود را در آن مینوشت.»<ref>[http://www.asre-nou.net/php/view.php?objnr=45855 سایت عصر نو]</ref> | |||
== گاهشمار زندگی داریوش فروهر == | == گاهشمار زندگی داریوش فروهر == | ||
خط ۱۷۱: | خط ۱۶۶: | ||
در هفدهم دی ماه همان سال و در سن ۲۳ سالگی به دبیری حزب ملت ایران انتخاب شد. | در هفدهم دی ماه همان سال و در سن ۲۳ سالگی به دبیری حزب ملت ایران انتخاب شد. | ||
در سال ۱۳۲۸ مصدق را در بنیانگذاری جبههی ملی به همراه دیگر دانشجویان یاری میدهد. | در سال ۱۳۲۸ مصدق را در بنیانگذاری [[جبهه ملی ایران|جبههی ملی]] به همراه دیگر دانشجویان یاری میدهد. | ||
یکسال بعد برای اولین بار بدلیل فعالیتهای سیاسی بازداشت میشود. | یکسال بعد برای اولین بار بدلیل فعالیتهای سیاسی بازداشت میشود. | ||
خط ۱۸۷: | خط ۱۸۲: | ||
فروهر در همان سال به تهران بازمیگردد و به دلیل راه انداختن تظاهرات علیه کنسرسیوم بار دیگر به زندان میرود. | فروهر در همان سال به تهران بازمیگردد و به دلیل راه انداختن تظاهرات علیه کنسرسیوم بار دیگر به زندان میرود. | ||
پس از آزادی از زندان نقش فعالی در برگزاری مراسم هفتم و چهلم شهادت دکتر حسین فاطمی ایفا میکند. | پس از آزادی از زندان نقش فعالی در برگزاری مراسم هفتم و چهلم شهادت [[سیدحسین فاطمی|دکتر حسین فاطمی]] ایفا میکند. | ||
در نوروز ۱۳۳۵ به دنبال مخالفت با پیمان بغداد و انتخابات دورهی نوزدهم به همراه آیتالله زنجانی بهمدت چند ماه روانه زندان میشود | در نوروز ۱۳۳۵ به دنبال مخالفت با پیمان بغداد و انتخابات دورهی نوزدهم به همراه آیتالله زنجانی بهمدت چند ماه روانه زندان میشود | ||
خط ۱۹۸: | خط ۱۹۳: | ||
وی پیش از انقلاب ایران بیش از ده بار بازداشت و زندانی شد. | وی پیش از انقلاب ایران بیش از ده بار بازداشت و زندانی شد. | ||
[[پرونده:سنگ مزار داریوش فروهر.JPG|alt=سنگ مزار داریوش و پروانه فروهر.JPG|بندانگشتی|'''سنگ مزار داریوش و پروانه فروهر''']] | |||
داریوش فروهر سوم اردیبهشت ۱۳۴۰ با یکی از همرزمان خود به نام پروانه اسکندری که او نیز بارها به زندان افتاده بود، ازدواج کرد. | داریوش فروهر سوم اردیبهشت ۱۳۴۰ با یکی از همرزمان خود به نام پروانه اسکندری که او نیز بارها به زندان افتاده بود، ازدواج کرد. | ||
خط ۲۳۹: | خط ۲۳۴: | ||
برای حل اختلافات و مشکلات کردستان به همراه هیئتی به نمایندگی از خمینی به کردستان میرود. | برای حل اختلافات و مشکلات کردستان به همراه هیئتی به نمایندگی از خمینی به کردستان میرود. | ||
سرانجام | سرانجام پس از نیمهشب ۳۰ آبان سال ۱۳۷۷ به همراه همسرش پروانه اسکندری بدست ماموران [[وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی|وزارت اطلاعات]] در سلسله [[قتلهای زنجیرهای]] با چندین ضربه کارد به قتل میرسد. | ||
== منابع == | == منابع == | ||
<references /><references /> | <references /><references /> |
نسخهٔ کنونی تا ۲۰ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۳۶
داریوش فروهر، (متولد ۷ دی ١٣٠٧ اصفهان- به قتل رسیده ۱ آذر ۱۳۷۷) در یک خانواده مسلمان در اصفهان به دنیا آمد. او از ١٥ سالگی و پس از آشنایی با مصدق، فعالیت سیاسی خود را آغاز کرد. داریوش فروهر پیش از انقلاب بیش از ده بار بازداشت و زندانی شد. داریوش فروهر در آذرماه ١٣٢٧ و در سن ٢٠ سالگی به عضویت گروه "مکتب " درآمد که هسته مرکزی یک گروه سیاسی ملتگرا بود. گروه مکتب سه سال بعد در یکم آبان ماه ١٣٣٠ تبدیل به "حزب ملت ایران" شد و داریوش فروهر به عضویت در کمیته موقت رهبری این حزب درآمد. او در روز ۱۷ دی ماه همان سال در سن ٢٣ سالگی به دبیری حزب ملت ایران انتخاب شد و به واسطه فعالیتهای سیاسیاش پس از کودتای ٢٨ مرداد، برای دستگیری زنده و یا تحویل مردهاش جایزه تعیین شد. در سال ١٣٣٩ و با تشکیل جبهه ملی دوم، داریوش فروهر اگرچه در زندان بود اما به عضویت در شورای مرکزی این جبهه انتخاب شد. فروهر در نهم آبان ١٣٥٧ و پس از آزادی آیتالله طالقانی از زندان، از مردم خواست تا دستور حکومت نظامی را بشکنند. داریوش در آبان ماه ١٣٥٧ به عنوان سخنگوی جبهه ملی ایران انتخاب شد.
داریوش فروهر در ٢٦ دیماه ١٣٥٧ و همزمان با فرار شاه از ایران، برای ملاقات با خمینی عازم پاریس شد و ١٦ روز بعد همراه خمینی به کشور بازگشت. او بلافاصله پس از انقلاب، در ٢٤ بهمن ١٣٥٧ درکابینه دولت موقت به ریاست مهدی بازرگان شرکت کرد و به عنوان "وزیرکار" مشغول به کار شد. او حقوقی بابت شغل وزارت دریافت نکرد و با استعفای دولت موقت نیز از فعالیتهای اجرایی فاصله گرفت. داریوش فروهر همزمان با آغاز پاییز سال ٦٠ به زندان رفت و به مدت پنج ماه در زندان به سر برد. داریوش فروهر و همسرش پروانه اسکندری پس از نیمهشب ٣٠ آبان ماه ١٣٧٧ توسط ماموران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی در منزل شخصی خود در تهران خیابان سعدی، خیابان هدایت، کوچه مراد زاده، پلاک ۱۸ با ضربات چاقو به قتل رسیدند. علیرغم وصیت داریوش فروهر برای دفن در کنار شهدای سیام تیر ۱۳۳۱ وی را در قطعه ۸۹ ردیف ۱۸ شماره ۵ قبرستان بهشت زهرا تهران دفن کردند.
زندگینامه داریوش فروهر
داریوش فروهر در روز ۷ دی ماه ۱۳۰۷ در شهر اصفهان به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش گذراند و پس از آن به همراه خانوادهاش به ارومیه رفت. این دوران همزمان با شهریور ۱۳۲۰ و اشغال ایران توسط متفقین بود، در سال ۱۳۲۱ پدر فروهر به دلیل مبارزه با اشغالگران بازداشت شده و به اردوگاه اسیران جنگی در اراک فرستاده میشود.
فروهر در سال ۱۳۲۲ در سن ۱۳ سالگی همزمان با تحصیل در دبیرستان ایرانشهر تهران با اهداف و مبارزهی دکتر محمد مصدق آشنا میشود و از همان هنگام وارد فعالیتهای سیاسی میشود. در سال ۱۳۲۷ وارد دانشکده حقوق میشود
فروهر در آذرماه ۱۳۲۷ و در سن ۲۰ سالگی به عضویت گروه مکتب درآمد، گروهی که هسته مرکزی یک سازمان سیاسی ملیگرا و مبارز بود. گروه مکتب سه سال بعد در یکم آبان ماه ۱۳۳۰ تبدیل به حزب ملت ایران شد و داریوش فروهر نیز به عضویت در کمیته موقت رهبری این حزب درآمد. او در هفدهم دی ماه همان سال و در سن ۲۳ سالگی به دبیری حزب ملت ایران انتخاب شد. در سال ۱۳۲۸ مصدق را در بنیانگذاری جبههی ملی به همراه دیگر دانشجویان یاری میدهد. یکسال بعد برای اولین بار بدلیل فعالیتهای سیاسی بازداشت میشود. در روز ۳۰ تیر ۱۳۳۱ نقش فعالی در قیام مردم بعهده داشت. وی در تظاهرات خونین میدان بهارستان شرکت میکند، یک سال بعد در اوج فعالیتهای خود در جریان کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ مجروح میشود. در اول شهریور ۱۳۳۲ تخستین اعلامیهی ستاد مخفی حزب ملت ایران علیه کودتاچیان به امضای داریوش فروهر منتشر میشود. در این اعلامیه مردم به مبارزه و مقاومت علیه کودتاچیان فراخوانده شدند.
در روز ۱۰ دی ۱۳۳۲ داریوش فروهر بازداشت میشود، وی در مرداد ماه ۱۳۳۳ ظاهراٌ از زندان فرمانداری نظامی آزاد و به قشم تبعید میشود. فروهر در همان سال به تهران بازمیگردد و به دلیل راه انداختن تظاهرات علیه کنسرسیوم بار دیگر به زندان میرود. وی پس از آزادی از زندان نقش فعالی در برگزاری مراسم هفتم و چهلم شهادت دکتر حسین فاطمی ایفا میکند. در نوروز ۱۳۳۵ به دنبال مخالفت با پیمان بغداد و انتخابات دورهی نوزدهم به همراه آیتالله زنجانی بهمدت چند ماه روانه زندان میشود. در هشتم خرداد ۱۳۳۸ به دنبال فعالیتهای حزبی، همراه تعدادی از دانشآموزان، دانشجویان و کارگران بازداشت میشود. وی مدت سه ماه در سلولی که در زیر یک شیروانی قرار داشت و لولههای حرارتی آشپزخانه قرارگاه دژبان از دیوارهای آن میگذشت در شرایطی خفقانآور زندانی میشود.
و به واسطه این فعالیتها، برای دستگیری زنده و یا تحویل مردهاش جایزه تعیین شد. در سال ۱۳۳۸ نیز در حالی که در زندان به سر میبرد ارتشبد هدایت که گویی حامل پیامی از سوی شاه بود، به او توصیه کرد تا برای همیشه از ایران برود. فروهر، اما در پاسخ به او گفت که «زندان را به آزادی دور از وطن ترجیح میدهم.»
در سال ۱۳۳۹ و با تشکیل جبهه ملی دوم، داریوش فروهر اگرچه در زندان بود، اما به عضویت در شورای مرکزی این جبهه انتخاب شد. او دو ماه پس از آزادی از زندان، از سوی جبهه ملی کاندیدای مجلس شد، اما باز هم در ۱۷ دی ماه به زندان افتاده و تا ۲۵ فروردین ۱۳۴۰ در زندان باقی ماند. وی پیش از انقلاب ایران بیش از ده بار بازداشت و زندانی شد.
داریوش فروهر سوم اردیبهشت ۱۳۴۰ با یکی از همرزمان خود به نام پروانه اسکندری که او نیز بارها به زندان افتاده بود، ازدواج کرد. پروانه اسکندری نیز از ارادتمندان راه مصدق بود و در حزب ملت ایران عضویت داشت. در شامگاه ۲۹ تیر به همراه شخصیتهای سیاسی ملی از جمله آیتالله طالقانی در مراسم فاتحهخوانی بر سر مزار شهدای سیام تیر بازداشت شده و بر اثر فشار افکار عمومی آزاد میگردد. در اول بهمن همان سال نیز به دنبال هجوم گارد شاهنشاهی به دانشگاه، وی در معرض دستگیری قرار میگیرد ولی نیروهای گارد موفق به بازداشت وی نمیشوند. در نیمه اسفند ۱۳۴۱ داریوش فروهر به علت شرکت فعال در تظاهرات علیه طرح انقلاب سفید بار دیگر با عدهای از رهبران جبهه ملی روانه زندان میشود. وی تا شهریور ۱۳۴۲ در زندان میماند. وی پس از آزادی طرح تازهای به نام «ایستادگی و کوشش» ارائه میدهد و همچنین با ارسال نامههایی برای دکتر مصدق در احمدآباد برای سازماندهی و چگونگی پیکارهای آینده از وی راهنمایی میخواهد. در ۳۰ شهریور ۱۳۴۳ به دنبال فعالیتهای سیاسی و حزبی به همراه گروهی از یارانش روانه زندان میشود.
فروهر سی شهریور باز هم به زندان افتاد و در آبان سال ۱۳۴۵ آزاد شد و در مراسم وفات دکتر مصدق حضوری فعال داشت و طی اطلاعیهای از مردم خواست به مدت چهل روز عزاداری کنند. او حتی در دادگاه هم به تمجید از دکتر مصدق پرداخت و به دلیل اهانت رئیس دادگاه به دکتر مصدق، به همراه دیگر همفکرانش دادگاه را ترک کرده و از هر دفاعی خودداری کرد. تنها پس از پذیرفتن شرط عذرخواهی رسمی رئیس دادگاه و ثبت آن در صورتجلسه بود که فروهر و یارانش حاضر به بازگشت به دادگاه شدند.
فروهر بلافاصله پس از آزادی طرحی به نام «ایستادگی و کوشش» ارائه کرد که در جریان آن با ارسال نامههایی برای دکتر مصدق که در احمدآباد در تبعید بود، از او برای سازماندهی و چگونگی پیکارهای آینده گروههای ملیگرا راهنمایی میخواست.
در سال ۱۳۴۹ طی اعلامیهای جدایی بحرین از ایران را بشدت محکوم میکند. فروهر به دلیل همین مخالفت در ۱۷ فروردین بازداشت میشود و دست به اعتصاب غذا میزند و تا آستانهی مرگ پیش میرود. وی بدون محاکمه این بار نیز به ۳ سال زندان محکوم میشود. از ۱۳۵۳ تا ۱۳۵۵ داریوش فروهر ضمن تلاش برای نوسازی سازمانهای مبارزاتی، به کار وکالت دادگستری نیز مشغول میشود.
در ۲۲ خرداد ۱۳۵۶ طی یک نامهی سرگشاده با دو تن از همفکرانش، تنگناهای موجود در کشور را مورد بررسی قرار میدهد و شاه را از ادامهی سیاستهای خود بر حذر میدارد. در ۲۸ آبان کوششهای او و یارانش به ثمر رسیده و اتحاد نیروهای جبهه ملی تشکیل میشود. در ۳۰ آذر همان سال نیز که مصادف با عید قربان است مراسم تجمعی به همت داریوش فروهر از طرف جامعه اصناف، بازرگانان و پیشهوران بازار تهران در کاروانسرا سنگی برپا شده و مورد هجوم کماندوهای گارد سلطنتی قرار میگیرد. وی از ناحیهی سر به سختی آسیب میبیند و مدتی در بیمارستان بستری میشود. در ۷ اردیبهشت ۱۳۵۷ ماموران ساواک در منزل وی بمب میگذارند. به دنبال این حادثه ۸ ماه خانهبدوش میشود، در ۱۳ شهریور حضوری چشمگیر در نماز عید فطر و راهپیمایی آن روز دارد، وی در راهپیمایی ۱۶ شهریور نیز حضوری فعال دارد. در ۱۷ شهریور دفتر فروهر مورد محاصره قرار میگیرد، در روز ۲۶ آبان داریوش فروهر و دکتر کریم سنجابی به دنبال یک مصاحبهی مطبوعاتی بازداشت میشوند، این دو علیرغم اعتراضات مردم به مدت ۲۶ روز در زندان میمانند.
داریوش فروهر در راهپیمایی تاسوعا و عاشورا در روزهای ۱۹ و ۲۰ آذر شرکت میکند. پس از پیروزی انقلاب به عنوان وزیر کار دولت موقت منصوب میشود، راهاندازی دوباره کارخانجات و کارگاهها و طرح بیمه بیماری، طرح ایجاد صندوق وام کارگری، برابر سازی تعطیلات کارگران و کارمندان و تعیین حداقل دستمزد عادلانه برای کارگران از جمله کارهای او در این دوره است. او برای حل اختلافات و مشکلات کردستان به همراه هیئتی به نمایندگی از خمینی به کردستان میرود.
سرانجام در شب اول آذر سال ۱۳۷۷ به همراه همسرش پروانه اسکندری بدست ماموران وزارت اطلاعات در سلسله قتلهای زنجیرهای با چندین ضربه کارد به قتل میرسد.
نامه به شاه
چند سال پس از آزادی، و در آستانه انقلاب سال ۱۳۵۷ داریوش فروهر در کنار شاپور بختیار و کریم سنجابی نامهای خطاب به شاه منتشر کرده و خواستار بازگشت به قانون مشروطه شدند. در ابتدای این نامه که ۲۲ خرداد ۱۳۵۶ منتشر شد، خطاب به شاه آمده بود: "با توجه به اینکه در مقامات پارلمانی و قضایی و دولتی کشور، کسی را که صاحب تشخیص و تصمیم بوده، مسئولیت و مأموریتی غیر از پیروی از «منویات ملوکانه» داشته باشد، نمیشناسیم و در حالی که تمام امور مملکت از طریق صدور فرمانها انجام میشود و انتخاب نمایندگان ملت و انشای قوانین و تأسیس حزب و حتی انقلاب در کف اقتدار شخص اعلیحضرت قرار دارد که همه اختیارات و افتخارات و بنابراین مسئولیتها را منحصر و متوجه به خود فرمودهاند، این مشروحه را علیرغم خطرات سنگین تقدیم حضور مینماییم."
آنان پس از اشاره به مشکلات و بنبستی که در کشور وجود داشت و اینکه "مملکت از هر طرف در لبههای پرتگاه قرار گرفته" اضافه کرده بودند: "این همه ناهنجاری در وضع زندگی ملی را ناگزیر باید مربوط به طرز مدیریت مملکت دانست، مدیریتی که بر خلاف نص صریح قانون اساسی و اعلامیهٔ جهانی حقوق بشر جنبهٔ فردی و استبدادی در آرایش نظام شاهنشاهی پیدا کردهاست."
نویسندگان نامه در پایان اضافه کرده بودند: "تنها راه بازگشت و رشد ایمان و شخصیت فردی و همکاری ملی و خلاص از تنگناها و دشواریهایی که آینده ایران را تهدید میکند ترک حکومت استبدادی، تمکین مطلق به اصول مشروطیت، احیاء حقوق ملت، احترام واقعی به قانون اساسی و اعلامیه جهانی حقوق بشر، انصراف از حزب واحد، آزادی مطبوعات و اجتماعات، آزادی زندانیان و تبعیدشدگان سیاسی و استقرار حکومتی است که متکی بر اکثریت نمایندگان منتخب از طرف ملت باشد و خود را بر طبق قانون اساسی مسئول اداره مملکت بداند."
سخنان داریوش فروهر
فروردین ۱۳۷۴ فروهر در مصاحبهای تاکید میکند که:
«برچیدن بساط یکهتازی و برقراری مردمسالاری در گرو زندهداشت همبستگی همگانی است.»
داریوش فروهر وعدههای خاتمی را «کلیگویی» توصیف کرد و گفت:
«با این قانون اساسی که رهبر برگزیده خبرگان خودش را همهکاره میداند و حتی از اختیارهایی که در قانون اساسی به او داده شده پا را فراتر گذاشته و خود را سیاستگذار اصلی میداند، رییس جمهور جدید چه میتواند بکند؟»
«گمان ندارم که کاری انجام بشود؛ دشواریها و بنبستهای زندگی ملی با جابجایی مهرهها ـ هر اندازه این مهرهها ارزشمند باشند ـ به جایی نمیرسد و باید دگرگونی بنیادی پدید آورد.»
داریوش فروهر در مصاحبهای، انتخابات مجلس خبرگان را «خیمهشببازی» توصیف و تصریح کرده بود:
«هیچگاه به این مجلس که تشکیل میشود از نمایندگان یک گروه اجتماعی کمشمار و غیرسازنده، امیدی وجود ندارد»؛ بهویژه آنکه «واپسگراترین طیف سردمداران جمهوری اسلامی اکثریت چشمگیری در مجلس خبرگان رهبری دارند.»
داریوش فروهر که به انتقاد بیپروا از «استبداد دینی» و «بهرهبرداری ویژه انحصارگران از باورهای دینی مردم» همت گمارده بود، چند ماه پیش از ترور اظهار داشت:
«از پیآمدهای اظهارنظرهایم هیچگاه باکی نداشتهام.»[۱]
داریوش فروهر: «اکنون میهن ما در یکی از بدترین زمانهای تاریخ پرفراز و نشیب خودش است و وظیفه ملی هر فرزند این سرزمین خدایی تلاش برای برچیدن بساط یکهتازی سردمداران جمهوری اسلامی و برقراری مردمسالاری به عنوان تنها شیوه درست کشورداری است.»[۲]
نحوهی قتل فروهرها
ساعت نه شنبه شب سی آبان ماه ۱۳۷۷ زنگ خانه داریوش فروهر به صدا در آمد.
داریوش فروهر که به تازگی از بستر جراحی برخاسته و گرفتار آنفولانزای شدیدی بود در را گشود و دو مرد ابوالفضل مسلمی و مهرداد عالیخانی با عنوان دروغین افسران نیروی انتظامی خونسردانه به فروهر گفتند که بر اساس گزارشهای دریافتی با اتومبیل رنوی فروهر سرقتی صورت گرفته است. فروهر تنها پاسخ داد: اما من داریوش فروهر هستم و همین یک استدلال را برای مجاب کردن ماموران کافی دانست. عالیخانی گفت شما را میشناسیم ولی ماموریم و معذور.
مسلمی هم نامهای جعلی را با مهر و امضای نیروی انتظامی به فروهر نشان داد که در آن موضوع سرقت به همراه شماره ماشین قید شده بود.
فروهر نامه را گرفت و شماره مندرج در آن را با دقت با شماره رنویی که در حیاط پارک شده بود تطبیق داد. آنگاه آن دو را به داخل خانه دعوت کرد تا موضوع روشن شود.
میزبان جلوتر رفت تا میهمانان را راهنمایی کند. آن دو در را پشت سر خود نبستند. در این هنگام چند نفر دیگر نیز در سکوت و یکی یکی وارد خانه شدند.
در اثنایی که فروهر جلو در ورودی ساختمان خانه سرگرم گفتوگو با آن دو نفر بود پروانه فروهر همسرش روی پلهها ایستاده بود، داریوش از او پرسید که اتومبیل را برای تعمیر به کدام تعمیرگاه برده است و خود توضیح داد که احتمالا آنها از اتومبیل سوء استفاده کردهاند. پروانه نیز تعجب کرد.
عالیخانی مسلمی و صفاییپور به همراه فروهر وارد ساختمان منزل شدند یکی دو نفر دیگر هم در حیاط خود را سرگرم وررفتن با اتومبیل رنو نشان دادند.
فروهر روی یکی از صندلیهای اطاق کار خود نشسته بود و عالیخانی که روبروی او نشسته بود سر صحبت را پیرامون مسائل سیاسی روز با او باز کرد .
لحظاتی بعد ابوالفضل مسلمی بنابر نقشه قبلی رو به پروانه گفت که چون از جهت رعایت تشریفات قانونی باید یک بازرسی صوری هم از خانه به عمل آید اگر اشکالی ندارد طبقه بالا را هم ببینند و به این بهانه از وی خواست برای بازدید از طبقه بالا به عنوان صاحبخانه او و علی صفاییپور را همراهی کند.
در حالی که فروهر پشت به در ورودی با عالیخانی مشغول گفتوگو بود سه نفر از کسانی که بیرون ساختمان بودند وارد اتاق شدند. چنانکه در رای قاضی عقیقی آمده محمدحسین اثنیعشر یک دست داریوش را گرفت و مصطفی هاشمی گاز آغشته به مواد بیهوشی را بر دهان و بینی او گذاشت و وقتی که داریوش بیهوش شد، محمود جعفرزاده بیست وشش ضربه کارد بر پیکر او وارد آورد. چند دقیقه بعد صحنه مرگ در طبقه بالا تکرار میشود. فلاح سر تیم عملیات داخل خانه بالا رفت.
صفاییپور از او پرسید: عملیات را شروع بکنیم یا نه؟ و فلاح به مسلمی دستور داد، شروع کنید. صفاییپور از پشت گردن و دهان و مسلمی دستهای پروانه را گرفتند هاشمی این بار نیز گاز آغشته به مواد بیهوشی را بر دهان و بینی او گذاشت .
پس از آنکه از بیهوشی پروانه مطمئن شدند علی محسنی بیست و پنج ضربه کارد بر قلب او فرود میآورد.[۳]
دکتر بهروز برومند که چند و چون جنایت را با شهامت به یکی از رادیوهای فارسی زبان برون مرزی باز میگوید:
«معاینهی پزشکی فروهر را به عمل آوردم؛ اما یارای آن را نیافتم که پیکر پروانه فروهر را معاینه کنم. نتیجهی معاینهی من و معاینهی پزشک قانونی این است: با هر دو پیش از کُشتن بدرفتاری بسیار شده است. ضربههای کارد وقتی وارد شدهاند که هر دو به حالت فلج درآمده بودند. نخست آنها را به حالت فلج درآورده و سپس سلاخیشان کردهاند. به هر یک از آنها دست کم ۱۵ ضربه کارد وارد شده است. هر دو در طبقهی بالا بودهاند. نخست پروانه را در حضور شوهرش کشتهاند و سپس او را که هنوز زنده بوده است به طبقهی پایین آورده و سلاخی کردهاند.»
دکتر برومند این واقعیت را نیز فاش میکند که نیروهای انتظامی و مأمورینی که از سوی وزارت اطلاعات به محل وقوع جنایت فرستاده میشوند، بیدرنگ همه، همهی دوستان و بستگانِ ماتمگرفتهی فروهرها را که حالا در گوشهای از حیاط خانه وارفتهاند، از آنجا بیرون میکنند و حیاط و خانه را به تصرف خود درمیآورند. اعتراض و التماس نزدیکترین خویشان قربانیان هم که از هر گوشهی شهر به این خانه سرازیر شدهاند، به جایی نمیرسد. حدود نیمه شب، اما میگذارند مادر و خواهر پروانه و برادر داریوش فروهر و چند تنی دیگر از نزدیکترین کسانِ به خونخفتگان وارد حیاط خانه شوند؛ و نه حتا وارد ساختمان. همین. وگرنه تا ده روز پس از این رویداد، یعنی تا سهشنبه دهم آذر، خانه در تصرف مأموران انتظامی و امنیتی حکومت میماند. این را آرش، فرزند پروانه و داریوش فروهر گواهی داده است:
«با آنکه ما از مقامات قضایی حکم تحویل خانه را گرفته بودیم، مأموران امنیتی به این حکم اعتنا نکردند و تا کارشان تمام نشد ما را به داخل خانه راه ندادند. وقتی آنها رفتند و ما به داخل خانه وارد شدیم، آنجا را مانند یک زبالهدان آشفته یافتیم. همه جا را زیر و رو کرده و تمام پروندهها و یادداشتها و اوراق و اسناد خصوصی پدرم را با خود برده بودند. از جمله دفتری را که پدرم خاطرات خود را در آن مینوشت.»[۴]
گاهشمار زندگی داریوش فروهر
۷ دی ماه ۱۳۰۷ در شهر اصفهان به دنیا آمد.
تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش گذراند
پس از آن به همراه خانوادهاش به ارومیه رفت.
این دوران همزمان با شهریور ۱۳۲۰ و اشغال ایران توسط متفقین بود،
فروهر در سال ۱۳۲۲ در سن ۱۳ سالگی همزمان با تحصیل در دبیرستان ایرانشهر تهران وارد فعالیتهای سیاسی میشود.
در سال ۱۳۲۷ وارد دانشکده حقوق میشود
فروهر در آذرماه ۱۳۲۷ و در سن ۲۰ سالگی به عضویت گروه مکتب درآمد،
گروه مکتب سه سال بعد در یکم آبان ماه ۱۳۳۰ تبدیل به حزب ملت ایران شد
داریوش فروهر نیز به عضویت در کمیته موقت رهبری این حزب درآمد.
در هفدهم دی ماه همان سال و در سن ۲۳ سالگی به دبیری حزب ملت ایران انتخاب شد.
در سال ۱۳۲۸ مصدق را در بنیانگذاری جبههی ملی به همراه دیگر دانشجویان یاری میدهد.
یکسال بعد برای اولین بار بدلیل فعالیتهای سیاسی بازداشت میشود.
در روز ۳۰ تیر ۱۳۳۱ نقش فعالی در قیام مردم بعهده داشت. وی در تظاهرات خونین میدان بهارستان شرکت میکند،
یک سال بعد در اوج فعالیتهای خود در جریان کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ مجروح میشود.
در اول شهریور ۱۳۳۲ تخستین اعلامیهی ستاد مخفی حزب ملت ایران علیه کودتاچیان به امضای داریوش فروهر منتشر میشود.
روز ۱۰ دی ۱۳۳۲ داریوش فروهر بازداشت میشود
در مرداد ماه ۱۳۳۳ ظاهراٌ از زندان فرمانداری نظامی آزاد و به قشم تبعید میشود.
فروهر در همان سال به تهران بازمیگردد و به دلیل راه انداختن تظاهرات علیه کنسرسیوم بار دیگر به زندان میرود.
پس از آزادی از زندان نقش فعالی در برگزاری مراسم هفتم و چهلم شهادت دکتر حسین فاطمی ایفا میکند.
در نوروز ۱۳۳۵ به دنبال مخالفت با پیمان بغداد و انتخابات دورهی نوزدهم به همراه آیتالله زنجانی بهمدت چند ماه روانه زندان میشود
هشتم خرداد ۱۳۳۸ به دنبال فعالیتهای حزبی، همراه تعدادی از دانشآموزان، دانشجویان و کارگران بازداشت میشود.
در سال ۱۳۳۹ و با تشکیل جبهه ملی دوم، داریوش فروهر اگرچه در زندان بود، اما به عضویت در شورای مرکزی این جبهه انتخاب شد.
او دو ماه پس از آزادی از زندان، از سوی جبهه ملی کاندیدای مجلس شد، اما باز هم در ۱۷ دی ماه به زندان افتاده و تا ۲۵ فروردین ۱۳۴۰ در زندان باقی ماند.
وی پیش از انقلاب ایران بیش از ده بار بازداشت و زندانی شد.
داریوش فروهر سوم اردیبهشت ۱۳۴۰ با یکی از همرزمان خود به نام پروانه اسکندری که او نیز بارها به زندان افتاده بود، ازدواج کرد.
در شامگاه ۲۹ تیر به همراه شخصیتهای سیاسی ملی از جمله آیتالله طالقانی در مراسم فاتحهخوانی بر سر مزار شهدای سیام تیر بازداشت شده و بر اثر فشار افکار عمومی آزاد میگردد.
در اول بهمن همان سال نیز به دنبال هجوم گارد شاهنشاهی به دانشگاه، وی در معرض دستگیری قرار میگیرد ولی نیروهای گارد موفق به بازداشت وی نمیشوند.
در نیمه اسفند ۱۳۴۱ داریوش فروهر به علت شرکت فعال در تظاهرات علیه طرح انقلاب سفید بار دیگر با عدهای از رهبران جبهه ملی روانه زندان میشود.
تا شهریور ۱۳۴۲ در زندان میماند. در ۳۰ شهریور ۱۳۴۳ به دنبال فعالیتهای سیاسی و حزبی به همراه گروهی از یارانش روانه زندان میشود.
در سال ۱۳۴۴ داریوش فروهر پس از محاکمه در بیدادگاه به ۳ سال زندان محکوم میشود.
در آبان ماه سال بعد آزاد میشود و به دنبال درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند، حضوری فعال در مراسم بزرگداشت وی دارد.
فروهر بلافاصله پس از آزادی طرحی به نام «ایستادگی و کوشش» ارائه کرد
در سال ۱۳۴۹ طی اعلامیهای جدایی بحرین از ایران را بشدت محکوم میکند.
فروهر به دلیل همین مخالفت در ۱۷ فروردین بازداشت میشود و دست به اعتصاب غذا میزند و تا آستانهی مرگ پیش میرود.
وی بدون محاکمه این بار نیز به ۳ سال زندان محکوم میشود. از ۱۳۵۳ تا ۱۳۵۵ داریوش فروهر ضمن تلاش برای نوسازی سازمانهای مبارزاتی، به کار وکالت دادگستری نیز مشغول میشود.
در ۲۲ خرداد ۱۳۵۶ طی یک نامهی سرگشاده با دو تن از همفکرانش، تنگناهای موجود در کشور را مورد بررسی قرار میدهد و شاه را از ادامهی سیاستهای خود بر حذر میدارد.
در ۲۸ آبان کوششهای او و یارانش به ثمر رسیده و اتحاد نیروهای جبهه ملی تشکیل میشود.
در ۳۰ آذر همان سال نیز که مصادف با عید قربان است مراسم تجمعی به همت داریوش فروهر از طرف جامعه اصناف، بازرگانان و پیشهوران بازار تهران در کاروانسرا سنگی برپا شده و مورد هجوم کماندوهای گارد سلطنتی قرار میگیرد. وی از ناحیهی سر به سختی آسیب میبیند و مدتی در بیمارستان بستری میشود.
در ۷ اردیبهشت ۱۳۵۷ ماموران ساواک در منزل وی بمب میگذارند. به دنبال این حادثه ۸ ماه خانهبدوش میشود،
در ۱۳ شهریور حضوری چشمگیر در نماز عید فطر و راهپیمایی آن روز دارد، وی در راهپیمایی ۱۶ شهریور نیز حضوری فعال دارد.
روز ۲۶ آبان داریوش فروهر و دکتر کریم سنجابی به دنبال یک مصاحبهی مطبوعاتی بازداشت میشوند، این دو علیرغم اعتراضات مردم به مدت ۲۶ روز در زندان میمانند.
داریوش فروهر در راهپیمایی تاسوعا و عاشورا در روزهای ۱۹ و ۲۰ آذر شرکت میکند.
پس از پیروزی انقلاب به عنوان وزیر کار دولت موقت منصوب میشود،
برای حل اختلافات و مشکلات کردستان به همراه هیئتی به نمایندگی از خمینی به کردستان میرود.
سرانجام پس از نیمهشب ۳۰ آبان سال ۱۳۷۷ به همراه همسرش پروانه اسکندری بدست ماموران وزارت اطلاعات در سلسله قتلهای زنجیرهای با چندین ضربه کارد به قتل میرسد.