کاربر:Safa/3صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۵۶ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
<noinclude>
<noinclude>  
'''زندان کهریزک،'''بازداشتگاه کهریزک در شهر سنگ از توابع شهرری در استان تهران است که در دوران ریاست [[محمدباقر قالیباف|قالیباف]] برای نیروی انتظامی تأسیس و طی سالیان در عملیات‌های مختلفی مانند، تخریب محله خاک سفید مورد استفاده قرار گرفت. این بازداشتگاه تا اواسط سال ۱۳۸۸ ناشناخته بود، اما در جریان [[تظاهرات ۱۳۸۸|قیام سال ۱۳۸۸]] شهرت جهانی پیدا کرد.
{{جعبه زندگینامه
| اندازه جعبه      =
| عنوان            =
| عنوان ۲          =
| نام              =برتولت برشت
| تصویر            =برتولت برشت.JPG
| اندازه تصویر      =
| عنوان تصویر      =
| زادروز            = دهم فوریه‌ی سال ۱۸۹۸
| زادگاه            = آگسبورگ در ایالت بایرن آلمان
| مکان ناپدیدشدن    =
| تاریخ ناپدیدشدن  =
| وضعیت            =
| تاریخ مرگ        = ۱۴ اوت سال ۱۹۵۶
| مکان مرگ          =آلمان شرقی
|عرض جغرافیایی محل دفن=
|طول جغرافیایی محل دفن=
|latd=|latm=|lats=|latNS=N
|longd=|longm=|longs=|longEW=E
| علت مرگ          =سکته قلبی
| پیداشدن جسد      =
| آرامگاه          =
| بناهای یادبود    =
| محل زندگی        = آلمان، فرانسه، آمریکا، آلمان شرقی
| ملیت              =آلمانی
| نام‌های دیگر      =
| نژاد              =
| تابعیت            =
| تحصیلات            = 
| دانشگاه          =
| پیشه              =
| سال‌های فعالیت    =۱۹۱۹ تا ۱۹۵۶
| کارفرما          =
| نهاد              =
| نماینده          =
| شناخته‌شده برای   = هنرمندان و مردم آلمان و جهان
| نقش‌های برجسته    = نوآوری در ارائه نمایش‌نامه‌های سیاسی و اجتماعی
| سبک              =
| تأثیرگذاران      =مارکس، انگلس، لنین
| تأثیرپذیرفتگان    =کلیه‌ی احزاب مارکسیست لنینست
| شهر خانگی        =
| دستمزد            =
| دارایی خالص      =
| قد                =
| وزن              =
| تلویزیون          =
| لقب              =
| دوره              =
| پس از            =
| پیش از            =
| حزب              =
| جنبش              =سوسیال دموکراسی
| مخالفان          =
| هیئت              =
| دین              =
| مذهب              =
| اتهام            =
| مجازات            =
| وضعیت گناهکاری    =
| منصب              =
| مکتب              =مارکسیسم لنینیسم
| آثار              =
| همسر              =
| شریک زندگی        =
| فرزندان          =
| والدین            =
| خویشاوندان سرشناس =
| جوایز            =
| امضا              =
| اندازه امضا      =
| signature_alt    =
| وبگاه            =
| imdb_id          =
| Soure_id          =
| پانویس            =
}}


'''بازداشتگاه کهریزک از یادداشت‌های بهروز صبری سلماسی یکی از شکنجه‌گران زندان کهریزک'''
'''اویگن برتولت فریدریش برشت،''' (Eugen Berthold Friedrich Brecht) زاده‌ی دهم فوریه ۱۸۹۸ در آگسبورگ آلمان، نویسنده‌ی انقلابی چپ، نخستین تلاش‌های ادبی وی به‌صورت شعر و نمایشنامه در سال‌های تحصیل در دبیرستان و پانزده‌سالگی بود. برشت در سال ۱۹۱۷ به تحصیل فلسفه در دانشگاه مونیخ پرداخت، اما یک‌ترم بعد رشته‌ی تحصیلی خود را به پزشکی تغییر داد. مدت کوتاهی پس‌ازآن، در جریان ناآرامی‌های انقلاب ۱۹۱۸ آلمان، از تحصیل دست کشید و به‌عنوان بهیار به خدمت سربازی رفت. برشت از سال ۱۹۱۷ وارد رابطه‌ای عاطفی با پائولا شد که حاصل آن پسری بنام فرانک بود که در جریان جنگ جهانی دوم در جبهه‌ی شرقی حین جنگ بنفع نازی‌ها کشته شد.<ref>[https://taaghche.com/author/%D8%A8%D8%B1%D8%AA%D9%88%D9%84%D8%AA-%D8%A8%D8%B1%D8%B4%D8%AA سایت طاقچه بیوگرافی برشت]</ref>


زندانیان در بدو ورود به کهریزک، برهنه فقط با یک زیرشلواری مجبور بودند روی سنگ و خار و خاشاک و آسفالت سینه خیز بروند و هم‌زمان مورد ضرب و شتم قرار می‌گرفتند یا تا حد ضعف «بشین پاشو» و «کلاغ پر» می‌رفتند. تعدادی از بازداشت شدگان به دلیل شدت جراحات وارده و شرایط نامناسب نگهداری‌شان در بازداشتگاه، کشته شدند و نیروهای امنیتی با تهدید خانواده‌های آنان از اعلام اسامی و دادخواهی این خانواده‌ها جلوگیری نمودند. بازداشت شدگان که از زمان بازداشت تا روز تولد فاطمه زهرا حق استفاده از حمام را نداشتند، در این مدت به بیماری‌هایی نظیر شپش مبتلا شدند. سوله کهریزک در این زمان فاقد آب، تهویه، وسایل گرم کننده و خنک کننده، هرگونه کف پوش، موکت و تخت خواب، نور کافی، سرویس بهداشتی قابل استفاده و حمام بوده‌ است. کمپ کهریزک تا سه ماه آب لوله کشی نداشت و زندانیان تا سه ماه حق نداشتند برای دستشویی از آب استفاده کنند. آب فقط به شرط کتک و کابل خوردن به آن‌ها داده می‌شد. تا یک ماه اول آب را از گالن‌های گازوئیل می‌خوردند که موجب تهوع و استفراغ می‌شد. در دو ماه اول، هر زندانی می‌توانست فقط در ساعت‌های ۱۰ صبح و ۱۰ شب، ۳ دقیقه از دستشویی استفاده کند و به شرط کتک خوردن و سینه خیز رفتن و عوعو کردن مانند سگ، از آب استفاده کند. البته در ۲۰ روز اول در را باز نمی‌کردند و بازداشتی‌ها مجبور بودند همان‌جا که زندگی می‌کنند جلوی هم ادرار و مدفوع کنند، بعد از ۲۰ روز که در را باز کردند کف سوله را با آب فشار قوی شستند.
در همین سال‌هاست که او عقاید سوسیالیستی پیدا کرد. سال‌های ۱۹۲۲ و ۲۳ دو نمایشنامه "بال" و "آوای طبل‌ها" از او بر صحنه رفت و با اقبال مردم سبب شهرت او شد و تئاتر مونیخ نیز با او قرارداد همکاری بست و برشت شغلی ثابت یافت. سال ۱۹۲۴ به برلین نقل مکان کرد و دوران شکوفایی برشت در تئاتر برلین آغاز شد.  


در یادداشت‌های روزانه بسیجی بهروز صبری سلماسی که از شکنجه گران با سابقه بازداشتگاه کهریزک می‌باشد و توسط یکی از سربازان خدمت کهریزک از وی ربوده شد، آمده است:<blockquote>«غذا دو وعده در ساعت ۱۶:۳۰ و ۲۱:۳۰ میان زندانیان پرتاب می‌شد که شامل یک چهارم نان لواش و یک سیب زمینی بسیار کوچک (تقریبا ۵۰ گرمی برای هر نفر) بود. گاهی افرادی که ضعیف‌تر بودند و تاکنون این مکان‌ها را ندیده بودند را وادار می‌کردند برای دریافت غذا چهار دست و پا مثل سگ پارس کنند و سیب زمینی را با دندان از روی زمین بردارند. در اثر سوء تغدیه به زودی زندانیان چنان وضعی پیدا کردند که با هر ضرب و شتم کوچکی بی‌هوش می‌شدند و بیشترشان یک سوم تا نصف وزن خود را از دست دادند. زندانیان کهریزک که اکنون به زندان‌های دیگر منتقل شده‌اند هنوز به شرایط عادی برنگشته‌اند و به انواع بیماری‌های گوارشی مبتلا هستند. در کهریزک کمتر از نیم متر جا برای هر کسی بود و زندانیان گاهی مجبور بودند نوبتی بخوابند.»</blockquote><blockquote>بهروز صبری سلماسی از عاملین اصلی آزار و اذیت جنسی بازداشت شدگان زندان کهریزک، متولد تهران در سال ۱۳۵۶ می باشد که در جریانات ضرب و شتم دانشجویان در [[حمله به کوی دانشگاه تهران (۱۸-۲۳ تیر ۱۳۷۸)|حادثه کوی دانشگاه در سال ۱۳۸۸]] نقش محوری داشته است. نامبرده در بسیاری از فعالیت های تروریستی [[نیروی قدس سپاه پاسداران|سپاه قدس]] نیز نقش داشته است. دفترچه یادداشت‌های روزانه وی که حاوی بسیاری از جنایات وی بوده، توسط یکی از سربازان وظیفه ربوده شده که به دست [[مهدی کروبی]] افتاد و زمینه رسوایی جمهوری اسلامی را فراهم آورد. نام وی پس از ناآرامی‌های ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ توسط برخی از رسانه ها فاش شد.</blockquote><blockquote>ضرب و شتم زندانیان با باتوم، کابل، سیم‌های برق بافته شده و شوک الکتریکی انجام می‌شد. دست و پای آن‌ها را به صورت کمانی و قپانی می‌بستند و کتک می‌زدند. گاهی هم با دست و پای بسته آنها را تاب داده و پرت می‌کردند. گاهی هم دست‌ها و پاهای زندانیان را به همدیگر می‌بستند. گاهی کف پای زندانیان را می‌زدند و سپس مجبورشان می‌کردند روی پاهای ملتهب خود راه بروند. گاهی برای تحقیر و وحشت، عورت آن‌ها را جلوی دیگر زندانیان نشان داده و با باتوم و شیشه به آنها تجاوز می‌کردند و در صورتی که زندانی می‌پذیرفت تا فحش‌های بسیار رکیکی به خود دهد، شکنجه متوقف می‌شد.</blockquote><blockquote>گاهی زندانیان به تخت سربازان بسته می‌شدند و دیگران باید روی آن‌ها ادرار می‌کردند. بسیاری از زندانیان دچار مشکلات روحی روانی شدند و ۱۳ نفر تا ۳۰ مهر ۱۳۸۸ کشته شدند. کسانی که دست و پای‌شان می‌شکست به بیمارستان برده نمی‌شدند، زیرا از بیمارستان سجاد فقط برای موارد منجر به مرگ استفاده می‌شد و شکستگی دست و پا مورد اورژانسی محسوب نمی‌شد. بسیاری از این شکستگی‌ها به طور کج جوش خورده‌است. از سه قلاده سوسمار نیز برای آزار بازداشتی‌ها استفاده می‌شد.</blockquote>اسامی شماری از شکنجه گرانی که تا کنون تعدادی از جوانان ایرانی را زیر شکنجه در زندان کهریزک به قتل رسانده‌اند به شرح زیر است:
سال ۱۹۳۴ با روی کارآمدن نازی‌ها او شبانه از آلمان گریخت و به دانمارک رفت. با آغاز جنگ جهانی دوم ناچار شد به استهکلم برود و در ادامه به هلسینکی و مسکو رفت و سرانجام سر از کالیفرنیای آمریکا درآورد.


احمدرضا رادان جانشین فرمانده نیروی انتظامی، عامریان (عامری) معاون رادان، کشمیری (از دستیاران رادان)، حقی فرمانده گارد، کومیجانی رئیس بازداشتگاه کهریزک، سروان پاسدار زندی معاون اردوگاه کهریزک، پاسدار سید موسوی قاتل محسن روح الامینی، افسر پاسدار سید حسینی افسر نگهبان زندان کهریزک، حسین فدایی، سرتیپ مسعود صدر الاسلام فرمانده سابق اطلاعات ناجا، بهروز صبری سلماسی از شکنجه‌گران کهریزک، حسین عمویی از شکنجه‌گران کهریزکو هشت نفر از افراد گارد که با نقاب زندانیان را مورد شکنجه قرار می‌دادند.
سال ۱۹۴۷ به‌دلیل فعالیت‌های کمونیستی مورد سوءظن کمیته‌ی فعالیت‌های ضد آمریکایی قرار گرفت و بازجویی شد. فردای بازجویی او آمریکا را ترک کرد و به زوریخ رفت و پس از رد درخواست تابعیت از طرف دولت اتریش به آلمان شرقی رفت و تا پایان عمر در برلین شرقی زندگی کرد.<ref>[https://www.ketabrah.ir/author/29534-%D8%A8%D8%B1%D8%AA%D9%88%D9%84%D8%AA-%D8%A8%D8%B1%D8%B4%D8%AA سایت کتابراه زندگینامه برتولت برشت]</ref>


[[مهدی کروبی]] یکی از نامزدهای انتخاباتی در سال ۱۳۸۸ در نامه‌ای به هاشمی رفسنجانی صریحاً به تجاوز به دختران و پسران بازداشت شده اشاره کرده‌است. مجید انصاری، معاون سابق رئیس‌جمهوری ایران و عضو مجمع روحانیون مبارز، در گفتگو با خبرگزاری جمهوری اسلامی، ایرنا، درباره‌ی درخواست [[مهدی کروبی]] از هاشمی رفسنجانی، برای بررسی موضوع «تجاوز به زندانیان» گفته‌است:<blockquote>«با کمال تاسف این‌ها صحت دارد و آدم باید به قول امیرالمؤمنین آرزوی مرگ کند که در جمهوری اسلامی کار به اینجا برسد که چنین فجایعی رخ دهد… نه یک مورد بلکه متعدد بوده‌است».</blockquote><blockquote>برخی از اظهارات رادان در زندان کهریزک خطاب به زندانیان:</blockquote><blockquote>ما از بالاترین مقامات کشوری و امنیتی و قضایی دستور داریم که اینگونه عمل کنیم و مامورین تنها دستورات را اجرا می‌کنند و در سیر بازجویی‌های فنی به تمام مامورین پلیس امنیت می‌گویم که برخورد کنید و بزنید و اگر کسی کشته شد من پاسخ خواهم داد... آنقدر اینجا شکنجه می‌شوید و بی آب و غذا نگه داشته می‌شوید تا اندازه موش شوید و از میان میله‌های سلول‌های بازداشتگاه رد شوید و تازه این موقع است که اگر زنده ماندید به دادگاه و زندان دیگر منتقل می‌شوید.</blockquote>قاسم رضایی، جانشین فرمانده نیروی انتظامی در برنامه دستگیری افرادی که آنها را اراذل و اوباش می‌نامند به ماموران پلیس دستور داده در صحنه درگیری، دست و پای کسانی که قمه دارند را بشکنند.
از کتاب‌‌ها و نمایشنامه‌های بسیار برشت می‌توان به "دایره گچی قفقازی"، "ترس و نکبت رایش سوم"، "دکان نانوایی" "زندگی گالیله" اشاره کرد.


او در ویدیویی که خبرگزاری ایرنا منتشر کرد خطاب به ماموران می‌گوید: باید کاری کنید که قمه را بیاندازد. یعنی دست نداشته باشند. اگر این افراد را در صحنه درگیری بازداشت کردید و سالم بودند باید پاسخ دهید که چرا سالم‌اند. باید دستشان شکسته و نیم‌تنه آن‌ها افتاده باشد. اگر قداره کشیدند باید قلم پایشان را بشکنید.
برشت در این ایام طرفدار جناح چپ سوسیال‌ دمکراسی آلمان و در شهر آگسبورگ عضو شورای کارگران و سربازان بود. سرانجام در شامگاه ۱۴ آگوست ۱۹۵۶ به علت بیماری قلبی مزمن درگذشت و در گورستان برلین میته دفن گردید.
 
برتولت برشت، بیش از یک قرن در صدر مکتب ادبی سوسیالیسم و کمونیسم قرار دارد و بعنوان یکی از بزرگترین کارگردانان صاحب سبک دنیا در تئاتر شناخته می‌شود.
 
== تاریخچه زندگی برتولت برشت ==
اویگن برتولد برشت، متولد دهم فوریه ۱۸۹۸ در خانواده‌‌ای مرفه در آگسبورگ آلمان، پدرش کاتولیک و کارمند کارخانه کاغذسازی بود که بعدها مدیرعامل آنجا شد. مادرش پروتستان و مذهبی بود که به همراه مادربزرگ برشت روی او در کودکی تاثیر زیادی داشت. به همین دلیل وی با کتاب مقدس در همان زمان آشنا شد که بعدها در قلم وی تاثیر گذاشت.
 
در ۱۶ سالگی برتولت برشت جنگ جهانی اول آغاز شد، این جنگ ابتدا روی وی تاثیر هیجانی داشت اما با دیدن هم‌نسلان مجروح و خونینش مقاله‌ای بر ضد جنگ نوشت که تا آستانه اخراج از مدرسه پیش‌ رفت. سال ۱۹۱۷ به توصیه پدرش دوره‌ی پزشکی دانشگاه مونیخ را آغاز کرد تا با این بهانه از جنگ دور بماند. در همین ایام درام را نزد آرتور کوتشر آموخت و پس از بازگشت به آکسبورگ در سال ۱۹۱۸ به ارتش فرا‌خوانده شد. و بعنوان نیروی امدادگر وارد میادین جنگ شد اما جنگ یک ماه بعد تمام شد. حین جنگ، در بیمارستان‌های ارتش از مشاهده اوضاع دردناک و محیط خفقان‌آور بیمارستان صحرایی تجربه تلخی بدست آورد و هر گونه احساس ناسیونالیستی را نادر و دروغین خواند و صاحب روحی پرخاشگر شد.<ref>[https://mohamadrezateimouri.com/biography-of-bertolt-brecht/ وبلاگ محمدرضا تیموری]</ref>
 
در سال ۱۹۱۹ در انقلاب دموكراتيك شرکت کرد که آن نیز دچار شکست شد . شکست این نهضت و پریشانی محیط بعد ازجنگ به برشت خشونت کلام و نیش‌خند تند و تیزی بخشید که در اولین اشعارش پیدا شد. در این مدت به سرودن شعر پرداخت وشعرهای خود را همراه با نواختن گیتار می‌خواند. این اشعار بعدها در اولین دیوان تغزلی برشت با عنوان کتاب دعای خانگی آماده شد، شامل پنجاه موعظه که در ۱۹۲۷ منتشر شد.
 
بعد از آن برشت به نمایشنامه‌نویسی مشغول شد که آنها نیزحاصل روح مضطرب و سرشار از عصيان او بود. در بیست سالگی نمایشنامه معروف خود بعل را نوشت. بعل خدای اساطیری شرقی بود و مظهر قساوت که بعضی از صفات نویسنده را مانند بی‌اعتنائی به قراردادهای کهن اخلاقی و اجتماعی آشکار می‌کرد. دومین نمایشنامه برشت آوای طبل‌ها در شب در ۱۹۱۹ نوشته شد. 
 
آوای طبلها در شب در ۱۹۲۲ در مونیخ روی صحنه رفت و به دریافت جایزه کلایست نائل شد نمایشنامه در جنگل شهرها در ۱۹۲۳ در مونیخ اجراشد. موضوع آن تلاش دو انسان است برای نزديك شدن به یکدیگر، تلاشی چون پیکاری سخت که خاصل آن نابودی دو طرف است.
 
برتولت برشت در ۱۹۲۴ در برلین ساکن شد و در رمینه: تئاتر، اپرا، شعر، داستان کوتاه، مقاله و نقد هنری به فعالیت پرداخت و در تئاتر آلمان به عنوان مشاور ادبی مشغول شد. با فلسفه مارکس آشنا شد و درباره تئاتر سیاسی تجربه‌هائی بدست آورد و با موسیقی‌دانانی چون کورت وایل همکاری خود را آغاز کرد.
 
نمایشنامه آدم آدم است را در ۱۹۲۶ بر صحنه آورد که در آن اولین بار موضوع تغییر و تحول بشر را مطرح کرده بود، تحول شخصیت آدمی بود. برشت معتقد است که همه چیز در جهان دگرگون می‌شود و هیچ شخصیتی ثابت نمی‌ماند. آدم آدم است نخستین نمایشنامه‌ای است که برشت به وسیله آن مستقیما با تماشاگر ارتباط برقرار می‌کند. برش در این نمایشنامه از حکومت‌های امپراتوری و جامعه سرمایه‌داری هجو تندی ساخته است. در ۱۹۲۶ اپرای سه پولی در برلین به نمایش درآمد که کورت وایل آهنگ آن را ساخته بود.
 
این نمایشنامه اقتباسی بود از «اپرای گدا» اثر جان کی که پیروزی بزرگی در آلمان و خارج از آن بدست آورد و موجب شهرت جهانی برشت شد. قهرمان نمایشنامه فردی است به نام مکی مسر که برای موفقیت در هر کار، اگر چه کارهای ناشایست باشد، هشیاری و تیز بینی را شرط اصلی می‌داند. پس با بزرگان می‌نشیند، بزرگی می‌آموزد و خود را از هر جهت آماده می‌سازد، آنگاه با موقع‌شناسی و زیرکی به دزدی و جنایت دست می‌زند، بی آنکه هرگز در حین عمل دیده شود، در اخر نیز که گرفتار می‌شود و محکوم به اعدام می‌شود، در آخرین لحظه از طرف ملکه انگلستان بخشوده می‌شود.
 
برتولت برشت در این اپرا تحت تأثیر فرانسوا ويون شاعر فرانسوی قرار گرفته و موسیقی نیز در توفیق آن سهم مهمی داشته است. در۱۹۲۷ برشت و وایل در جشنواره بادن کمدی موزیکال ماهاگونی را عرضه کردند و در ۱۹۳۰ آن را توسعه داده و در سه پرده با عنوان عظمت و انحطاط شهر ماهاگونی بر صحنه آوردند.
 
این نمایشنامه بحران اقتصادی اروپا را در آن زمان و قدرت شیطانی پول را نشان می‌دهد. برشت در ۱۹۲۸ با هلنه وایگل، هنر پیشه اتریشی ازدواج کرد که پیوسته برای او همسری دلسوز و فداکار بود. از ۱۹۲۹ برشت به جریان مارکسیسم نزديك شد و از آن برای خلق يك رشته نمایشنامه‌های آموزشی و ارشادی الهام گرفت. این نمایشنامه‌ها اغلب کوتاه و تك پرده‌ای بود و بر حسب سن شاگردان مورد نظر نویسنده تغییر می‌کرد، شاگردانی که بر حسب تصادف ممکن بود جزو بازیگران یا تماشاگران باشند.
 
برتولت برشت پس از آن با کمک دوستان و همسرش گروهی نمایشی تشکیل داد که هدفش به اجرا در آوردن آثار شخصی او به دلخواه بود و او خود می‌توانست در عین حال نویسنده و کارگردان و مربی گروه باشد. نخستین بار از داستان «مادر» اثر ماکسيم گورکی اقتباسی آزاد کرد که نمایش آن چندین بار از طرف مقامات سانسور قطع گردید.
 
برشت به سبب روش ضد نازی و ضد هیتلری در ۱۹۳۳، ناچار به ترک وطن شد. آثارش در آلمان سوزانده شد و تابعیت آلمانی او گرفته شد. در این میان برشت بهترین آثارش را در یك سلسله مجموعه نمایشی با عنوان کلی تحقیقات، منتشر کرد. بعد از خروج از آلمان، ابتدا به فرانسه رفت و در آنجا نمایشنامه تفنگ‌های ننه‌کارار را نوشت که نمایشنامه‌ای تک پرده‌ای بود برای داوطلبان آلمانی جنگ اسپانیا، پس از فرانسه، برشت به دانمارك رفت و زندگی فعالانه‌ای در سیاست شروع کرد، با مهاجران آلمانی رابطه ایجاد کرد و از وضع داخلی کشورش اطلاعاتی بدست آورد.
 
==ابعاد شخصیت برتولت برشت==
روی هم رفته این آثار برشت را می‌توان به سه دوره تقسیم کرد: در دوره اول آثار برشت پرجلوه و سرشار از واقعیت بود و در مجموع به طور خارق‌العاده غنی، مانند ترانه‌ها، منظومه‌ها، حكايت‌ها، تفسيرها و حرکات نمایشی به معنی خاص بودند. در دوره دوم، دهه سی، برشت به نمایشنامه‌های آموزشی مشغول بود که حالتی جدی و خشک‌تر داشت، با عمق بسیار در اصول عقاید و اندیشه‌ها همراه بود. دوره سوم، دوره ادغام نظریه‌ها و فرضیه‌هاست که در شاهکارهای بزرگش نمودار می‌گردد، شاهکارهائی که بیشتر در کشورهای اسکاندیناوی پایان یافت.
 
تئاتر برشت تئاتر مبارزه است و جنبه اصولی و ارشادی آن بر جنبه تفریحی غالب است. برشت تئاتر حماسی را جانشین تئاتر دراماتيك و سنتی کرد که هدفش برانگیختن قوه خیال تماشاگر و افسون او بوده است .
 
برشت رابطه خود را با قوه افسونگری نمایش قطع می‌کند تا بتواند روح قضاوت و نقد را در تماشاگر به کار اندازد. در نظر برشت بهترین نمایشنامه آن نیست که پیچیدگی فراوان داشته و صحنه‌ها فقط برای آن ساخته شده باشد که در حین بازی گره به کار بیندازد و سرانجام گره‌گشائی کند، بهترین صحنه‌ها آن است که به خودی خود و جداگانه ارزشمند باشد.
 
از اینجاست که برشت فنون خاصی را در نمایش به کار می‌برد که بر زمینه تأثیر تغییر محیط قرار گرفته باشد و به طور مداوم قوه خیال تماشاگر را از کار بیندازد. برشت توده مردم و تماشاگر را در نمایش همراه می‌کند و از آنان مردمی منتقد و نکته بین می‌سازد، دور از هر گونه صحنه آرائی فریبنده او نمایشی را خلق می‌کند که تصویرگری نکته‌ها در آن حرف نخست را بزند.
 
از نظر برشت توده وسیع مردم خود واقعیت زندگی اجتماعی و سیاسی است که در تئاتر وارد می‌شود و ناچار است شعور و ادراك خود را به کار اندازد، اما باید گفت که برشت هر جا نمایش را در معرض خطر موعظه سیاسی یا اجتماعی می‌بیند، بلافاصله به آن رنگی واقع بینانه و طبیعی و ساده می‌بخشد و این قدرت ناشی از ادراك خاص او در پرداخت و فنون بازی و صحنه است که وقتی با نبوغ نویسندگی او ترکیب می‌شود، او را بزرگترین نمایشنامه‌نویس معاصر آلمان می‌کند. وی به تاریخ ۱۴ اوت ۱۹۵۶ در برلین شرقی از دنیا رفت. <ref>کتاب برتولت برشت نوشته مارتین اسلین  ترجمه حسن ملکی صفحه ۱۲ تا ۱۵ </ref>
 
== سخنان برتولت برشت ==
 
* ریشه‌ی اعتقاد، از آنجا خشک می‌شود، که بخواهند تحمیلش کنند.
 
* باید نسبت به خطاهای گذشتهٔ خود بی‌رحم بود .باید هر از گاهی حرکت را متوقف کنیم، به گذشته خود بنگریم و با ذره‌بین انتقاد به ضعف‌ها، ندانم کاری‌ها و اشتباهات بی‌رحمانه بتازیم، آن‌چنان که دشمن خوشحال گردد فکر کند ما به زمین خورده‌ایم اما به زمین خوردن ما، از زمین نیرو گرفتن است تا غول‌آسا قد برافرازیم.
 
* آن‌ها کتاب قانون و نظام دارند، آن‌ها زندان و قلعه دارند، آن‌ها قضات و زندان‌بان دارند که پول هنگفت می‌گیرند و به هر کاری تن در می‌دهند، آن‌ها مطبوعات و چاپ‌خانه دارند تا با ما بستیزند و دهان‌مان را ببندند، آن‌ها کشیش و پروفسور دارند که پول هنگفت می‌گیرند به هر کاری تن در می‌دهند،به راستی باید از حقیقت چنین به هراس آیند؟
* گالیله: به خلاف تصور همگان، جهان با عظمت با همه صورت‌های فلکیش به دورِ زمین ناچیز ما نمی‌گردد. ساگردو: پس یعنی همه‌ی این‌ها فقط ستاره است؟ پس خدا کجاست؟  گالیله: مقصودت چیست؟  ساگردو: خدا ! خدا کجاست؟  گالیله: آن بالا نیست. همان‌طور که اگر موجوداتی در آن بالا باشند و بخواهند خدا را در اینجا پیدا کنند، در زمین گیرش نمی‌آورند.  ساگردو: پس خدا کجاست؟  گالیله: من که در الهیات کار نکرده‌ام. من ریاضیدانم.  ساگردو: قبل از هر چیز تو آدمی. و من از تو می‌پرسم که در دستگاه دنیایی تو، خدا کجاست؟  «گالیله: یا در ما یا هیچ‌جا»
* حقیقت بزرگ عصر ما (که تنها شناخت آن کافی نیست، اما بدون شناخت آن نمی‌توان هیچ حقیقت مهم دیگری را یافت) این است که قاره ما در بربریت فرو می‌رود، زیرا مناسبات مالکیت بر وسایل تولید با خشونت قابل دوام است. چه فایده دارد با شهامت چیزی بنویسیم که این نتیجه از آن ناشی شود که وضعیتی که در آن فرو می‌رویم بربریت است (چیزی که حقیقت دارد)، اگر که روشن نباشد که چرا ما در این موقعیت قرار گرفته‌ایم؟
 
...هرکس که امروز بخواهد با دروغ و جهالت مبارزه کند و به «بیان» حقیقت دست یازد، باید اقلاً بر پنج مشکل چیره شود. باید شهامت «بیان» حقیقت را داشته باشد، حتی اگر همه‌جا سرکوب شود. باید از درایت شناخت حقیقت برخوردار باشد، حتی اگر در همه‌جا بر آن سرپوش گذاشته شود. باید هنر به کار بردن حقیقت را به‌عنوان یک سلاح داشته باشد؛ و توان شناخت وانتخاب کسانی که حقیقت در دستانشان مؤثر واقع می‌شود؛ و همچنین تدبیر و زرنگی لازم برای این‌که حقیقت را در میان آنان ترویج کند. این دشواری‌ها برای کسانی که تحت شرایط فاشیسم می‌نویسند عظیمند؛ اما برای آن‌هایی هم که تحت تعقیب یا در حال فرارند و حتی برای کسانی نیز که در کشورهای آزاد بورژوایی می‌نویسند وجود دارند.
 
==آثار برتولت برشت==
 
* بعل
* آوای طبل در شب
* در جنگل شهر
* مادر
* ارباب پونتیلا و نوکرش ماتی
* دایره گچی قفقازی
* زن نیک ایالت سچوان
* ننه دلاور و فرزندان او
* زندگی گالیله
* ترس و نکبت رایش سوم
* کله گردها و کله تیزها
* استثناء و قاعده                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                 
* آنکه گفت آری و آنکه گفت نه
* اپرای سه پولی
* آدم آدم است
* عظمت و انحطاط شهر ماهاگونی
* محاکمهٔ ژان دارک در روان
* تفنگ‌های ننه کارار
* کسب و کارهای آقای ژولیوس سزار
* گزیده اشعار برتولت برشت
* درباره‌ی تئاتر
* شویک در جنگ جهانی دوم
* نمایشنامه‌های آموزشی
* هرگز نگو هرگز
* قیل
* توران‌دخت یا کنگره توجیه‌گرها
* مرگ چزاره مالانستا
* سقراط زخمی
* آقای نخست‌وزیر
 
=== '''مروری بر آثار برتولت برشت''' ===
برشت را همه به نمایشنامه‌ها و قدرت بالای او در کارگردانی تئاتر می‌شناسند. شاید اگر علاقمند تئاتر بوده باشید و در یکی از کلاس‌های مربوط به بازیگری تئاتر رفته باشید ، حتما واژه ی متد برشت به گوشتان خورده است و در باب آن چیزهای بسیاری شنیده‌اید. اما برشت، علاوه بر قدرت بالا در زمینه‌ی تئاتر، یک شاعر بی‌نظیر نیز بود. او شعرهای بسیار ماندگاری گفته است که شاید در ایران کمتر مورد توجه قرار گرفته باشد، اما در تاریخ ادبیات جهان شعرهای بسیار ارزنده‌ای می‌باشند. در ادامه شعری از او را با هم می‌خوانیم تا با این وجه از زندگی ادبی او آشنا شویم.
 
در حیاط
 
درخت آلویی هست!
 
درختی کوچک؛
 
که کسی باورش ندارد!
 
دستی به او نمی‌رسد؛
 
نرده‌ها احاطه‌اش کرده‌اند.
 
دلش می‌خواهد رشد کند
 
درخت کوچک!
 
آری،
 
دلش می‌خواهد رشد کند؛
 
و برای کسی مهم نیست
 
سهم اندکش از آفتاب!
 
چه کسی باور می‌کند
 
آلو بودن درخت را
 
وقتی یک دانه آلو ندارد؟
 
اما تو می‌توانی؛
 
وقتی متوجه برگ‌هایش باشی!
 
شعری دیگر از برتولت برشت:
 
امروز فقط حرفهای احمقانه بی‌خطرند
 
گره بر ابرو نداشتن، از بی‌احساسی خبر می‌دهد،
 
و آنکه می‌خندد، هنوز خبر هولناک را نشنيده است.
 
اين چه زمانه ايست که
 
حرف زدن از درختان عين جنايت است
 
وقتی از اين همه تباهی چيزی نگفته باشيم!
 
کسی که آرام به راه خود می‌رود گناهکار است
 
زيرا دوستانی که در تنگنا هستند
 
ديگر به او دسترس ندارند.
 
...
 
در دوران آشوب به شهرها آمدم
 
زمانی که گرسنگی بيداد می‌کرد.
 
در زمان شورش به ميان مردم آمدم
 
و به همراهشان فرياد زدم....
[[پرونده:مزار برتولت برشت.JPG|جایگزین=مزار برتولت برشت|بندانگشتی|548x548پیکسل|'''مزار برتولت برشت در گورستان میته آلمان شرقی''']]
عمری که مرا داده شده بود
 
بر زمين چنين گذشت.
 
خوراکم را ميان معرکه‌ها خوردم
 
خوابم را کنار مرده‌ها خفتم
 
عشق را بهايی ندادم
 
و از طبيعت بی‌صبرانه گذشتم
 
عمری که مرا داده شده بود
 
بر زمين چنين گذشت.
 
آهای آيندگان، شما که از دل گردابی بيرون می‌جهيد
 
که ما را بلعيده است.
 
وقتی از ضعف‌های ما حرف می‌زنيد
 
از زمانه سخت ما هم چيزی بگوييد.
 
به ياد آوريد که ما بيش از کفش‌هامان کشور عوض کرديم.
 
و نوميدانه ميدان‌های جنگ طبقاتی را پشت سر گذاشتيم،
 
آنجا که ستم بود و اعتراضی نبود.
 
==منابع==


== منابع ==
<references />
<references />
# نیروی انتظامی - مکالمات بیسیم رادان در یوتیوب
# [[نیروی انتظامی جمهوری اسلامی#cite%20ref-13|↑]] نیروی انتظامی - سایت رادیو فردا
# [[نیروی انتظامی جمهوری اسلامی#cite%20ref-14|↑]] نیروی انتظامی - سایت عصر نو
# [[نیروی انتظامی جمهوری اسلامی#cite%20ref-15|↑]] نیروی انتظامی - فیس بوک بی بی سی فارسی

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۷ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۰۶:۱۹

برتولت برشت
برتولت برشت.JPG
زادروزدهم فوریه‌ی سال ۱۸۹۸
آگسبورگ در ایالت بایرن آلمان
درگذشت۱۴ اوت سال ۱۹۵۶
آلمان شرقی
علت مرگسکته قلبی
محل زندگیآلمان، فرانسه، آمریکا، آلمان شرقی
ملیتآلمانی
سال‌های فعالیت۱۹۱۹ تا ۱۹۵۶
شناخته‌شده برایهنرمندان و مردم آلمان و جهان
نقش‌های برجستهنوآوری در ارائه نمایش‌نامه‌های سیاسی و اجتماعی
تأثیرگذارانمارکس، انگلس، لنین
تأثیرپذیرفتگانکلیه‌ی احزاب مارکسیست لنینست
جنبشسوسیال دموکراسی
مکتبمارکسیسم لنینیسم

اویگن برتولت فریدریش برشت، (Eugen Berthold Friedrich Brecht) زاده‌ی دهم فوریه ۱۸۹۸ در آگسبورگ آلمان، نویسنده‌ی انقلابی چپ، نخستین تلاش‌های ادبی وی به‌صورت شعر و نمایشنامه در سال‌های تحصیل در دبیرستان و پانزده‌سالگی بود. برشت در سال ۱۹۱۷ به تحصیل فلسفه در دانشگاه مونیخ پرداخت، اما یک‌ترم بعد رشته‌ی تحصیلی خود را به پزشکی تغییر داد. مدت کوتاهی پس‌ازآن، در جریان ناآرامی‌های انقلاب ۱۹۱۸ آلمان، از تحصیل دست کشید و به‌عنوان بهیار به خدمت سربازی رفت. برشت از سال ۱۹۱۷ وارد رابطه‌ای عاطفی با پائولا شد که حاصل آن پسری بنام فرانک بود که در جریان جنگ جهانی دوم در جبهه‌ی شرقی حین جنگ بنفع نازی‌ها کشته شد.[۱]

در همین سال‌هاست که او عقاید سوسیالیستی پیدا کرد. سال‌های ۱۹۲۲ و ۲۳ دو نمایشنامه "بال" و "آوای طبل‌ها" از او بر صحنه رفت و با اقبال مردم سبب شهرت او شد و تئاتر مونیخ نیز با او قرارداد همکاری بست و برشت شغلی ثابت یافت. سال ۱۹۲۴ به برلین نقل مکان کرد و دوران شکوفایی برشت در تئاتر برلین آغاز شد.

سال ۱۹۳۴ با روی کارآمدن نازی‌ها او شبانه از آلمان گریخت و به دانمارک رفت. با آغاز جنگ جهانی دوم ناچار شد به استهکلم برود و در ادامه به هلسینکی و مسکو رفت و سرانجام سر از کالیفرنیای آمریکا درآورد.

سال ۱۹۴۷ به‌دلیل فعالیت‌های کمونیستی مورد سوءظن کمیته‌ی فعالیت‌های ضد آمریکایی قرار گرفت و بازجویی شد. فردای بازجویی او آمریکا را ترک کرد و به زوریخ رفت و پس از رد درخواست تابعیت از طرف دولت اتریش به آلمان شرقی رفت و تا پایان عمر در برلین شرقی زندگی کرد.[۲]

از کتاب‌‌ها و نمایشنامه‌های بسیار برشت می‌توان به "دایره گچی قفقازی"، "ترس و نکبت رایش سوم"، "دکان نانوایی" "زندگی گالیله" اشاره کرد.

برشت در این ایام طرفدار جناح چپ سوسیال‌ دمکراسی آلمان و در شهر آگسبورگ عضو شورای کارگران و سربازان بود. سرانجام در شامگاه ۱۴ آگوست ۱۹۵۶ به علت بیماری قلبی مزمن درگذشت و در گورستان برلین میته دفن گردید.

برتولت برشت، بیش از یک قرن در صدر مکتب ادبی سوسیالیسم و کمونیسم قرار دارد و بعنوان یکی از بزرگترین کارگردانان صاحب سبک دنیا در تئاتر شناخته می‌شود.

تاریخچه زندگی برتولت برشت

اویگن برتولد برشت، متولد دهم فوریه ۱۸۹۸ در خانواده‌‌ای مرفه در آگسبورگ آلمان، پدرش کاتولیک و کارمند کارخانه کاغذسازی بود که بعدها مدیرعامل آنجا شد. مادرش پروتستان و مذهبی بود که به همراه مادربزرگ برشت روی او در کودکی تاثیر زیادی داشت. به همین دلیل وی با کتاب مقدس در همان زمان آشنا شد که بعدها در قلم وی تاثیر گذاشت.

در ۱۶ سالگی برتولت برشت جنگ جهانی اول آغاز شد، این جنگ ابتدا روی وی تاثیر هیجانی داشت اما با دیدن هم‌نسلان مجروح و خونینش مقاله‌ای بر ضد جنگ نوشت که تا آستانه اخراج از مدرسه پیش‌ رفت. سال ۱۹۱۷ به توصیه پدرش دوره‌ی پزشکی دانشگاه مونیخ را آغاز کرد تا با این بهانه از جنگ دور بماند. در همین ایام درام را نزد آرتور کوتشر آموخت و پس از بازگشت به آکسبورگ در سال ۱۹۱۸ به ارتش فرا‌خوانده شد. و بعنوان نیروی امدادگر وارد میادین جنگ شد اما جنگ یک ماه بعد تمام شد. حین جنگ، در بیمارستان‌های ارتش از مشاهده اوضاع دردناک و محیط خفقان‌آور بیمارستان صحرایی تجربه تلخی بدست آورد و هر گونه احساس ناسیونالیستی را نادر و دروغین خواند و صاحب روحی پرخاشگر شد.[۳]

در سال ۱۹۱۹ در انقلاب دموكراتيك شرکت کرد که آن نیز دچار شکست شد . شکست این نهضت و پریشانی محیط بعد ازجنگ به برشت خشونت کلام و نیش‌خند تند و تیزی بخشید که در اولین اشعارش پیدا شد. در این مدت به سرودن شعر پرداخت وشعرهای خود را همراه با نواختن گیتار می‌خواند. این اشعار بعدها در اولین دیوان تغزلی برشت با عنوان کتاب دعای خانگی آماده شد، شامل پنجاه موعظه که در ۱۹۲۷ منتشر شد.

بعد از آن برشت به نمایشنامه‌نویسی مشغول شد که آنها نیزحاصل روح مضطرب و سرشار از عصيان او بود. در بیست سالگی نمایشنامه معروف خود بعل را نوشت. بعل خدای اساطیری شرقی بود و مظهر قساوت که بعضی از صفات نویسنده را مانند بی‌اعتنائی به قراردادهای کهن اخلاقی و اجتماعی آشکار می‌کرد. دومین نمایشنامه برشت آوای طبل‌ها در شب در ۱۹۱۹ نوشته شد.

آوای طبلها در شب در ۱۹۲۲ در مونیخ روی صحنه رفت و به دریافت جایزه کلایست نائل شد نمایشنامه در جنگل شهرها در ۱۹۲۳ در مونیخ اجراشد. موضوع آن تلاش دو انسان است برای نزديك شدن به یکدیگر، تلاشی چون پیکاری سخت که خاصل آن نابودی دو طرف است.

برتولت برشت در ۱۹۲۴ در برلین ساکن شد و در رمینه: تئاتر، اپرا، شعر، داستان کوتاه، مقاله و نقد هنری به فعالیت پرداخت و در تئاتر آلمان به عنوان مشاور ادبی مشغول شد. با فلسفه مارکس آشنا شد و درباره تئاتر سیاسی تجربه‌هائی بدست آورد و با موسیقی‌دانانی چون کورت وایل همکاری خود را آغاز کرد.

نمایشنامه آدم آدم است را در ۱۹۲۶ بر صحنه آورد که در آن اولین بار موضوع تغییر و تحول بشر را مطرح کرده بود، تحول شخصیت آدمی بود. برشت معتقد است که همه چیز در جهان دگرگون می‌شود و هیچ شخصیتی ثابت نمی‌ماند. آدم آدم است نخستین نمایشنامه‌ای است که برشت به وسیله آن مستقیما با تماشاگر ارتباط برقرار می‌کند. برش در این نمایشنامه از حکومت‌های امپراتوری و جامعه سرمایه‌داری هجو تندی ساخته است. در ۱۹۲۶ اپرای سه پولی در برلین به نمایش درآمد که کورت وایل آهنگ آن را ساخته بود.

این نمایشنامه اقتباسی بود از «اپرای گدا» اثر جان کی که پیروزی بزرگی در آلمان و خارج از آن بدست آورد و موجب شهرت جهانی برشت شد. قهرمان نمایشنامه فردی است به نام مکی مسر که برای موفقیت در هر کار، اگر چه کارهای ناشایست باشد، هشیاری و تیز بینی را شرط اصلی می‌داند. پس با بزرگان می‌نشیند، بزرگی می‌آموزد و خود را از هر جهت آماده می‌سازد، آنگاه با موقع‌شناسی و زیرکی به دزدی و جنایت دست می‌زند، بی آنکه هرگز در حین عمل دیده شود، در اخر نیز که گرفتار می‌شود و محکوم به اعدام می‌شود، در آخرین لحظه از طرف ملکه انگلستان بخشوده می‌شود.

برتولت برشت در این اپرا تحت تأثیر فرانسوا ويون شاعر فرانسوی قرار گرفته و موسیقی نیز در توفیق آن سهم مهمی داشته است. در۱۹۲۷ برشت و وایل در جشنواره بادن کمدی موزیکال ماهاگونی را عرضه کردند و در ۱۹۳۰ آن را توسعه داده و در سه پرده با عنوان عظمت و انحطاط شهر ماهاگونی بر صحنه آوردند.

این نمایشنامه بحران اقتصادی اروپا را در آن زمان و قدرت شیطانی پول را نشان می‌دهد. برشت در ۱۹۲۸ با هلنه وایگل، هنر پیشه اتریشی ازدواج کرد که پیوسته برای او همسری دلسوز و فداکار بود. از ۱۹۲۹ برشت به جریان مارکسیسم نزديك شد و از آن برای خلق يك رشته نمایشنامه‌های آموزشی و ارشادی الهام گرفت. این نمایشنامه‌ها اغلب کوتاه و تك پرده‌ای بود و بر حسب سن شاگردان مورد نظر نویسنده تغییر می‌کرد، شاگردانی که بر حسب تصادف ممکن بود جزو بازیگران یا تماشاگران باشند.

برتولت برشت پس از آن با کمک دوستان و همسرش گروهی نمایشی تشکیل داد که هدفش به اجرا در آوردن آثار شخصی او به دلخواه بود و او خود می‌توانست در عین حال نویسنده و کارگردان و مربی گروه باشد. نخستین بار از داستان «مادر» اثر ماکسيم گورکی اقتباسی آزاد کرد که نمایش آن چندین بار از طرف مقامات سانسور قطع گردید.

برشت به سبب روش ضد نازی و ضد هیتلری در ۱۹۳۳، ناچار به ترک وطن شد. آثارش در آلمان سوزانده شد و تابعیت آلمانی او گرفته شد. در این میان برشت بهترین آثارش را در یك سلسله مجموعه نمایشی با عنوان کلی تحقیقات، منتشر کرد. بعد از خروج از آلمان، ابتدا به فرانسه رفت و در آنجا نمایشنامه تفنگ‌های ننه‌کارار را نوشت که نمایشنامه‌ای تک پرده‌ای بود برای داوطلبان آلمانی جنگ اسپانیا، پس از فرانسه، برشت به دانمارك رفت و زندگی فعالانه‌ای در سیاست شروع کرد، با مهاجران آلمانی رابطه ایجاد کرد و از وضع داخلی کشورش اطلاعاتی بدست آورد.

ابعاد شخصیت برتولت برشت

روی هم رفته این آثار برشت را می‌توان به سه دوره تقسیم کرد: در دوره اول آثار برشت پرجلوه و سرشار از واقعیت بود و در مجموع به طور خارق‌العاده غنی، مانند ترانه‌ها، منظومه‌ها، حكايت‌ها، تفسيرها و حرکات نمایشی به معنی خاص بودند. در دوره دوم، دهه سی، برشت به نمایشنامه‌های آموزشی مشغول بود که حالتی جدی و خشک‌تر داشت، با عمق بسیار در اصول عقاید و اندیشه‌ها همراه بود. دوره سوم، دوره ادغام نظریه‌ها و فرضیه‌هاست که در شاهکارهای بزرگش نمودار می‌گردد، شاهکارهائی که بیشتر در کشورهای اسکاندیناوی پایان یافت.

تئاتر برشت تئاتر مبارزه است و جنبه اصولی و ارشادی آن بر جنبه تفریحی غالب است. برشت تئاتر حماسی را جانشین تئاتر دراماتيك و سنتی کرد که هدفش برانگیختن قوه خیال تماشاگر و افسون او بوده است .

برشت رابطه خود را با قوه افسونگری نمایش قطع می‌کند تا بتواند روح قضاوت و نقد را در تماشاگر به کار اندازد. در نظر برشت بهترین نمایشنامه آن نیست که پیچیدگی فراوان داشته و صحنه‌ها فقط برای آن ساخته شده باشد که در حین بازی گره به کار بیندازد و سرانجام گره‌گشائی کند، بهترین صحنه‌ها آن است که به خودی خود و جداگانه ارزشمند باشد.

از اینجاست که برشت فنون خاصی را در نمایش به کار می‌برد که بر زمینه تأثیر تغییر محیط قرار گرفته باشد و به طور مداوم قوه خیال تماشاگر را از کار بیندازد. برشت توده مردم و تماشاگر را در نمایش همراه می‌کند و از آنان مردمی منتقد و نکته بین می‌سازد، دور از هر گونه صحنه آرائی فریبنده او نمایشی را خلق می‌کند که تصویرگری نکته‌ها در آن حرف نخست را بزند.

از نظر برشت توده وسیع مردم خود واقعیت زندگی اجتماعی و سیاسی است که در تئاتر وارد می‌شود و ناچار است شعور و ادراك خود را به کار اندازد، اما باید گفت که برشت هر جا نمایش را در معرض خطر موعظه سیاسی یا اجتماعی می‌بیند، بلافاصله به آن رنگی واقع بینانه و طبیعی و ساده می‌بخشد و این قدرت ناشی از ادراك خاص او در پرداخت و فنون بازی و صحنه است که وقتی با نبوغ نویسندگی او ترکیب می‌شود، او را بزرگترین نمایشنامه‌نویس معاصر آلمان می‌کند. وی به تاریخ ۱۴ اوت ۱۹۵۶ در برلین شرقی از دنیا رفت. [۴]

سخنان برتولت برشت

  • ریشه‌ی اعتقاد، از آنجا خشک می‌شود، که بخواهند تحمیلش کنند.
  • باید نسبت به خطاهای گذشتهٔ خود بی‌رحم بود .باید هر از گاهی حرکت را متوقف کنیم، به گذشته خود بنگریم و با ذره‌بین انتقاد به ضعف‌ها، ندانم کاری‌ها و اشتباهات بی‌رحمانه بتازیم، آن‌چنان که دشمن خوشحال گردد فکر کند ما به زمین خورده‌ایم اما به زمین خوردن ما، از زمین نیرو گرفتن است تا غول‌آسا قد برافرازیم.
  • آن‌ها کتاب قانون و نظام دارند، آن‌ها زندان و قلعه دارند، آن‌ها قضات و زندان‌بان دارند که پول هنگفت می‌گیرند و به هر کاری تن در می‌دهند، آن‌ها مطبوعات و چاپ‌خانه دارند تا با ما بستیزند و دهان‌مان را ببندند، آن‌ها کشیش و پروفسور دارند که پول هنگفت می‌گیرند به هر کاری تن در می‌دهند،به راستی باید از حقیقت چنین به هراس آیند؟
  • گالیله: به خلاف تصور همگان، جهان با عظمت با همه صورت‌های فلکیش به دورِ زمین ناچیز ما نمی‌گردد. ساگردو: پس یعنی همه‌ی این‌ها فقط ستاره است؟ پس خدا کجاست؟ گالیله: مقصودت چیست؟ ساگردو: خدا ! خدا کجاست؟ گالیله: آن بالا نیست. همان‌طور که اگر موجوداتی در آن بالا باشند و بخواهند خدا را در اینجا پیدا کنند، در زمین گیرش نمی‌آورند. ساگردو: پس خدا کجاست؟ گالیله: من که در الهیات کار نکرده‌ام. من ریاضیدانم. ساگردو: قبل از هر چیز تو آدمی. و من از تو می‌پرسم که در دستگاه دنیایی تو، خدا کجاست؟ «گالیله: یا در ما یا هیچ‌جا»
  • حقیقت بزرگ عصر ما (که تنها شناخت آن کافی نیست، اما بدون شناخت آن نمی‌توان هیچ حقیقت مهم دیگری را یافت) این است که قاره ما در بربریت فرو می‌رود، زیرا مناسبات مالکیت بر وسایل تولید با خشونت قابل دوام است. چه فایده دارد با شهامت چیزی بنویسیم که این نتیجه از آن ناشی شود که وضعیتی که در آن فرو می‌رویم بربریت است (چیزی که حقیقت دارد)، اگر که روشن نباشد که چرا ما در این موقعیت قرار گرفته‌ایم؟

...هرکس که امروز بخواهد با دروغ و جهالت مبارزه کند و به «بیان» حقیقت دست یازد، باید اقلاً بر پنج مشکل چیره شود. باید شهامت «بیان» حقیقت را داشته باشد، حتی اگر همه‌جا سرکوب شود. باید از درایت شناخت حقیقت برخوردار باشد، حتی اگر در همه‌جا بر آن سرپوش گذاشته شود. باید هنر به کار بردن حقیقت را به‌عنوان یک سلاح داشته باشد؛ و توان شناخت وانتخاب کسانی که حقیقت در دستانشان مؤثر واقع می‌شود؛ و همچنین تدبیر و زرنگی لازم برای این‌که حقیقت را در میان آنان ترویج کند. این دشواری‌ها برای کسانی که تحت شرایط فاشیسم می‌نویسند عظیمند؛ اما برای آن‌هایی هم که تحت تعقیب یا در حال فرارند و حتی برای کسانی نیز که در کشورهای آزاد بورژوایی می‌نویسند وجود دارند.

آثار برتولت برشت

  • بعل
  • آوای طبل در شب
  • در جنگل شهر
  • مادر
  • ارباب پونتیلا و نوکرش ماتی
  • دایره گچی قفقازی
  • زن نیک ایالت سچوان
  • ننه دلاور و فرزندان او
  • زندگی گالیله
  • ترس و نکبت رایش سوم
  • کله گردها و کله تیزها
  • استثناء و قاعده
  • آنکه گفت آری و آنکه گفت نه
  • اپرای سه پولی
  • آدم آدم است
  • عظمت و انحطاط شهر ماهاگونی
  • محاکمهٔ ژان دارک در روان
  • تفنگ‌های ننه کارار
  • کسب و کارهای آقای ژولیوس سزار
  • گزیده اشعار برتولت برشت
  • درباره‌ی تئاتر
  • شویک در جنگ جهانی دوم
  • نمایشنامه‌های آموزشی
  • هرگز نگو هرگز
  • قیل
  • توران‌دخت یا کنگره توجیه‌گرها
  • مرگ چزاره مالانستا
  • سقراط زخمی
  • آقای نخست‌وزیر

مروری بر آثار برتولت برشت

برشت را همه به نمایشنامه‌ها و قدرت بالای او در کارگردانی تئاتر می‌شناسند. شاید اگر علاقمند تئاتر بوده باشید و در یکی از کلاس‌های مربوط به بازیگری تئاتر رفته باشید ، حتما واژه ی متد برشت به گوشتان خورده است و در باب آن چیزهای بسیاری شنیده‌اید. اما برشت، علاوه بر قدرت بالا در زمینه‌ی تئاتر، یک شاعر بی‌نظیر نیز بود. او شعرهای بسیار ماندگاری گفته است که شاید در ایران کمتر مورد توجه قرار گرفته باشد، اما در تاریخ ادبیات جهان شعرهای بسیار ارزنده‌ای می‌باشند. در ادامه شعری از او را با هم می‌خوانیم تا با این وجه از زندگی ادبی او آشنا شویم.

در حیاط

درخت آلویی هست!

درختی کوچک؛

که کسی باورش ندارد!

دستی به او نمی‌رسد؛

نرده‌ها احاطه‌اش کرده‌اند.

دلش می‌خواهد رشد کند

درخت کوچک!

آری،

دلش می‌خواهد رشد کند؛

و برای کسی مهم نیست

سهم اندکش از آفتاب!

چه کسی باور می‌کند

آلو بودن درخت را

وقتی یک دانه آلو ندارد؟

اما تو می‌توانی؛

وقتی متوجه برگ‌هایش باشی!

شعری دیگر از برتولت برشت:

امروز فقط حرفهای احمقانه بی‌خطرند

گره بر ابرو نداشتن، از بی‌احساسی خبر می‌دهد،

و آنکه می‌خندد، هنوز خبر هولناک را نشنيده است.

اين چه زمانه ايست که

حرف زدن از درختان عين جنايت است

وقتی از اين همه تباهی چيزی نگفته باشيم!

کسی که آرام به راه خود می‌رود گناهکار است

زيرا دوستانی که در تنگنا هستند

ديگر به او دسترس ندارند.

...

در دوران آشوب به شهرها آمدم

زمانی که گرسنگی بيداد می‌کرد.

در زمان شورش به ميان مردم آمدم

و به همراهشان فرياد زدم....

مزار برتولت برشت
مزار برتولت برشت در گورستان میته آلمان شرقی

عمری که مرا داده شده بود

بر زمين چنين گذشت.

خوراکم را ميان معرکه‌ها خوردم

خوابم را کنار مرده‌ها خفتم

عشق را بهايی ندادم

و از طبيعت بی‌صبرانه گذشتم

عمری که مرا داده شده بود

بر زمين چنين گذشت.

آهای آيندگان، شما که از دل گردابی بيرون می‌جهيد

که ما را بلعيده است.

وقتی از ضعف‌های ما حرف می‌زنيد

از زمانه سخت ما هم چيزی بگوييد.

به ياد آوريد که ما بيش از کفش‌هامان کشور عوض کرديم.

و نوميدانه ميدان‌های جنگ طبقاتی را پشت سر گذاشتيم،

آنجا که ستم بود و اعتراضی نبود.

منابع

  1. سایت طاقچه بیوگرافی برشت
  2. سایت کتابراه زندگینامه برتولت برشت
  3. وبلاگ محمدرضا تیموری
  4. کتاب برتولت برشت نوشته مارتین اسلین ترجمه حسن ملکی صفحه ۱۲ تا ۱۵