|
|
خط ۷۷: |
خط ۷۷: |
| }} | | }} |
|
| |
|
| '''کارل هاینریش مارکس،''' (به آلمانی: karl heinrich marx) زادهی ۵ می در تریر پروس ۱۸۱۸ - درگذشت ۱۴ مارس ۱۸۸۳ لندن، فیلسوف، جامعهشناس، متفکر انقلابی، تاریخدان و اقتصاددان معروف به همراه فریدریش انگلس مانیفست کمونیست را در سال ۱۸۴۸ منتشر کرد که رسالهی اصلی جنبش کمونیستی در جهان است. | | '''اویگن برتولت فریدریش برشت،''' ( Eugen Berthold Friedrich Brecht) زادهی دهم فوریه ۱۸۹۸ آگسبورگ آلمان، نویسندهی انقلابی چپ، نخستین تلاشهای ادبی وی بهصورت شعر و نمایشنامه در سالهای تحصیل در دبیرستان و پانزدهسالگی بود. برشت در سال ۱۹۱۷ به تحصیل فلسفه در دانشگاه مونیخ پرداخت، اما یکترم بعد رشتهی تحصیلی خود را به پزشکی تغییر داد. مدت کوتاهی پسازآن، در جریان ناآرامیهای انقلاب ۱۹۱۸ آلمان، از تحصیل دست کشید و بهعنوان بهیار به خدمت سربازی رفت. برشت در این ایام طرفدار جناح چپ سوسیال دمکراسی آلمان و در شهر آگسبورگ عضو شورای کارگران و سربازان بود. سرانجام در شامگاه ۱۴ آگوست ۱۹۵۶ به علت بیماری قلبی مزمن درگذشت. |
|
| |
|
| اثر پر آوازهی دیگر او کتاب سرمایه است که تا به امروز اثرگذارترین مکتوب در تحلیل اقتصاد سیاسی سرمایهداری است. مارکس در برلین حقوق و فلسفه خواند و به فلسفه هگل علاقهمند شد. دکترایش را در سال ۱۸۴۱ از دانشگاه ینا دریافت کرد. اما افکار شورشی او مانع از این شد که بتواند به تدریس بپردازد. او به پاریس نقل مکان کرد تا از سانسور عقاید دولت پروس، که به طور فزآیندهای به سرکوب آشوبگران جناح چپ پرداخته بود فرار کند. مارکس تحت تعقیب پلیس فرانسه و بلژیک بود. او تصمیم گرفت به لندن رفته و کار خود را از آنجا ادامه دهد. در لندن، مارکس به همراه دوستش انگلس جلودار جنبش سوسیالیستی رو به ترقی بود. او در اولین کنگره انترناسیونال، نفوذ زیادی پیدا کرد. پس از شورش ۱۸ مارس ۱۸۷۱، و شکست کمون پاریس، نام مارکس شهره جهان شد. او نظریهپرداز سوسیالیزم علمی، و نخستین سازمانده جنبش انترناسیونال بینالمللی کارگری بود. طبق نظرسنجیها از او بعنوان اولین نظریهپرداز هزاره نام برده میشود.
| | == گاهشمار زندگی برتولت برشت == |
|
| |
|
| == گاهشمار زندگی مارکس ==
| | ==ابعاد شخصیت برتولت برشت== |
| کارل مارکس فرزند سوم هاینریش مارکس لوی (Marx Levi)، یک وکیل دادگستری یهودی بود که از خانوادهٔ خاخامهای معروف شهر محسوب میشد. هاینریش «مارکس لوی» به خاطر محدودیتهایی که دولت پروس برای حقوقدانان یهودی قائل شده بود و به خاطر این که بتواند شغل خود را در دادگستری حفظ کند، به شاخهٔ پروتستان مسیحیت گروید و از آن پس خود را هاینریش مارکس نامید. در سال ۱۸۲۴ فرزندان وی نیز به مسیحیت گرویدند.
| |
| | |
| کارل مارکس در شهر تریر دورهٔ دبیرستان را به پایان رساند و در دانشگاه شهر بن به تحصیل رشتهٔ حقوق پرداخت. یک سال بعد به برلین عزیمت کرد و در دانشگاه آن شهر در رشتههای فلسفه و تاریخ به تحصیل ادامه داد. مارکس در سال ۱۸۴۱ با ارائهٔ تز دکترای خود دربارهٔ اختلاف فلسفهٔ طبیعت دموکریتوس و اپیکور تحصیلات دانشگاهی خود را از راه مکاتبهای در دانشگاه ینا به پایان رساند. او به امید آن که بتواند در دانشگاه بن تدریس کند به آن شهر رفت ولی دولت پروس مانع اشتغال وی بهعنوان استاد دانشگاه شد. مارکس در این زمان به روزنامهٔ نوبنیاد لیبرالهای جبههٔ اوپوزیسیون شهر کلن پیوست و بهعنوان عضو ارشد کادر تحریریهٔ روزنامه مشغول به کار شد. در این دوره مارکس یک هگلی بود و در برلین به حلقهٔ هگلیهای چپ (شامل برونو باوئر و دیگران) تعلّق داشت. در طول همین سالها لودویگ فویرباخ نقد خود را از مذهب آغاز نموده و به تبیین دیدگاه ماتریالیستی خود پرداخت. ماتریالیسم فویرباخ در سال ۱۸۴۱ در کتاب جوهر مسیحیت به اوج خود رسید. دیدگاههای فویرباخ، بهخصوص مفهوم بیگانگی مذهبی او، تأثیر زیادی بر سیر تحوّل اندیشهٔ مارکس گذاشت. این تأثیرات را میتوان بهوضوح در کتاب «دستنوشتههای اقتصادی فلسفی ۱۸۴۴» و بهصورت پختهتری در کتاب سرمایه مشاهده کرد.
| |
| | |
| | |
| مدفن کارل مارکس در گورستان هایگیت
| |
| | |
| مارکس مبارزهٔ عملی سیاسی و فلسفی را بههمراه دوست نزدیکش، فردریک انگلس، آغاز کرد و با او بود که یک سال پیش از انقلابات ۱۸۴۸ «بیانیهٔ کمونیست» را به رشتهٔ تحریر درآورد. مارکس در این سالها با محیط دانشگاهی و ایدهآلیسم آلمانی و هگلیهای جوان قطع رابطه کرد و به مسائل جنبش کارگری اروپا پرداخت و از ابتدا در انجمن بینالملل اول که در ۱۸۶۴ تأسیس شد، نقش بازی کرد و نهایتاً دبیر این انجمن شد. او اوّلین جلد کتاب مشهورش، سرمایه، را در ۱۸۶۷ منتشر کرد. این کتاب حاوی نظریات او در نقد اقتصاد سیاسی است.
| |
| | |
| کارل عاشق دختری شد و با پدرش قهر کرد و با معشوقهاش به پاریس و سپس لندن رفت. او بیش از ۳۰ سال آخر عمر را در لندن و در تبعید گذراند و همانجا درگذشت. عقاید وی که در زمان خودش نیز طرفداران بسیاری یافتند، پس از مرگ توسّط افراد بیشتری تبلیغ میشدند. با پیروزی و قدرتگیری بلشویکها در روسیه در ۱۹۱۷ طرفداران کمونیسم و مارکسیسم در همه جای دنیا رشد کردند و چند سال پس از جنگ جهانی دوم، یک سوم مردم دنیا حکومتهای مارکسیست داشتند. رابطهٔ این «مارکسیست» های متعدّد با اندیشهٔ مارکس مورد اختلافنظر است. خود مارکس یک بار در مورد دیدگاههای حزبی سوسیال دموکراتیک در فرانسه که خود را مارکسیست میدانست، گفت: «خوبست حداقل میدانم که من مارکسیست نیستم!»
| |
| | |
| | |
| زندگینامه کارل مارکس | مشاهیر تاریخ ما (tarikhema.org)
| |
| | |
| ==تاثیر مارکس بر انقلابیون==
| |
| والدین پدرش یهودی بودند، پدرش مسیحی شد. مارکس دانشآموز متوسطی بود. او تا ۱۲سالگی در خانه درس خواند. در ۱۸۳۵ وارد دانشگاه بن شد. در پایان سال به اصرار پدرش به دانشگاه برلین رفت. در برلین حقوق و فلسفه خواند و به فلسفه هگل علاقهمند شد. دکترایش را در سال ۱۸۴۱ از دانشگاه جنا دریافت کرد اما سیاست رادیکال او مانع از این شد که بتواند به تدریس بپردازد.
| |
| | |
| مارکس کارش را با روزنامهنگاری آغاز کرد و در سال ۱۸۴۲ سردبیر Rheinisc Zeitung در کلن شد. یک سال بعد روزنامه توقیف شد. مارکس هجدهم مارس استعفا داد و سه ماه بعد با جنی فن وستفالن ازدواج کرد و در ماه اکتبر به پاریس رفت.
| |
| | |
| در سال ۱۸۴۹ به لندن رفت. فکر نمیکرد اقامتش در این شهر چند ماهی بیشتر طول بکشد، اما تا لحظه مرگش در سال ۱۸۷۳ درلندن ماند. اولین سالهای اقامتش، در فقر مطلق و فاجعه بار گذشت. خانوادهاش ناگزیر در فلاکت میزیستند و تا سال ۱۸۵۵ سه فرزند از شش فرزندش از دست رفتند.
| |
| | |
| مارکس به طور فزایندهای بر روی سرمایهداری متمرکز شد و در سال ۱۸۶۷ اولین جلد کتاب سرمایه را منتشر کرد. .
| |
| | |
| ایزا برلین عادات مارکس را در ان موقع چنین توصیف می کند:
| |
| | |
| روال زندگی اش چنین بود. : روزها به تالار مطالعه بریتیش میوزیوم می رفت و از نه صبح تا هفت شب که تالار را می بستند ، همان جا می ماند بعد تا پاسی از شب کار می کرد و بی وقفه سیگار می کشید. سیگار برایش نه تفننی هر از گاه که مسکنی حیاتی بود. این کار سلامتش را به خطر انداخته بود. ، همواره در معرض حملات نارسایی کبد بود که گاه با کورک و التهاب چشم همراه می شد. این بیماری نمی گذاشت کارش را انجام دهد، او را می فرسود و به ستوه می اورد و مجال نمی داد مشاغل ناپایدارش را پی بگیرد. در سال ۱۸۵۸ نوشت: ’’ مثل ایوب به جان امده ام، گر چه انقدر ها هم خداترس نیستم.’’
| |
| | |
| در این موقع چند سالی می شد که مارکس مشغول تالیف کتاب سرمایه بود، اثر سترگ در اقتصاد سیاسی که باقی عمرش را وقف ان کرد. هیچ گاه شغل ثابتی نداشت. در سال ۱۸۵۹ نوشت:’’ به رغم همه این مصایب ، باید هدف خود را دنبال کنم و نگذارم جامعه بورژوایی مرا به ماشین پولساز. بدل سازد.’’
| |
| | |
| مارکس به اعاناتی متکی بود که دوست وهمکارش ، فریدریش انگلس، مرتب برایش می فرستاد. انگلس این پول ها را از صندوق تنخواه کارخانه نساجی پدرش کش می رفت. مارکس هم که مطلقا استعدادی در صرفه جویی نداشت همه را به باد می داد خودش می نویسد ’’ بعید است کسی این همه درباره پول قلم فرسایی کرده باشد و خودش تا این حد از ان بی بهره باشد’’
| |
| | |
| کورک هایش به چنان وضع وخیمی افتاد که: ’’ نه می توانست بنشیند، نه راه برود و نه حتی راست بایستد.’’ سرانجام ، پس از دو دهه رنج مداوم ، جلد اول سرمایه را به پایان برد، اما عمرش کفاف نداد که که دو جلد باقی مانده را تکیمل کند. با این همه ، تنها حسرت یک چیز را به دل داشت. در ۱۸۶۶ به یکی از همرزمان سیاسی اش نوشت:’’می دانی که همه چیزم را فدای این مبارزه انقلابی کرده ام البته پشیمان هم نیستم.برعکس اگر قرار بود یک بار دیگر در اغاز خط بایستم، باز. هم همین کار را می کردم. اما تن به ازدواج نمی دادم. تا جایی که توان دارم، می کوشم دخترم را از. صخره هایی حفظ کنم که کشتی زندگی مادرش را در هم شکستند.
| |
| | |
| ==ابعاد شخصیت مارکس== | |
|
| |
|
| ===اخلاق لنین=== | | ===اخلاق لنین=== |
| <blockquote>لنین از نظر اخلاق فردی و انقلابی با اینکه برجستهترین رجل سیاسی دوران خود بود ولی بشدت با بزرگ کردن شخص خودش در مبارزه مخالفت میکرد، لوناچارسکی حکایت میکند که در سال ۱۹۱۸ کمی پس از آنکه لنین بشدت مجروح شده بود، و، د، بونچ - بروئه ویچ و عدهای دیگر را احضار کرد و به آنان گفت:</blockquote><blockquote>«من متوجه شدهام که شروع به بزرگ کردن شخص من کردهاند و از این بابت بشدت ناراضیم، این کار، ناراحتکننده و خطرناک است، همهی ما میدانیم که هدفمان در یک فرد خاص متجلی نمیشود، من منع کردن چنین پدیدهای را از طرف خودم ناشیانه میدانم، این کار به نحوی از انحاء هم مسخره است و هم حاکی از پر مدعایی اما ما باید بتدریج به آن پایان دهیم».<ref name=":0">لنین - کتاب در دادگاه تاریخ صفحه ۲۱۸ و ۲۱۹</ref></blockquote>لنین همچنین از ستایشهای ماکسیم گورکی در مقالهی و، ای، لنین، و در نامهی سرگشاده به اچ جی ولز که کاملا آغشته به کیش شخصیت بود احساس نزدیک به اکراه داشت، او پس از خواندن این دو متن، طرح قطعنامهای را برای پولیتبورو نوشت:<blockquote>«دفتر سیاسی کمیته مرکزی انتشار مقالات گورکی بویژه سرمقاله را در شماره ۱۲ مجلهی انترناسیونال کمونیست کاملا نابجا میداند، چون نه تنها هیچ چیز کمونیستی در این مقالات نیست بلکه خطوط ضد کمونیستی بسیاری هم دارند، در آینده چنین مقالاتی نباید تحت هیچ عنوان در انترناسیونال کمونیست چاپ شود».<ref>کتاب در دادگاه تاریخ صفحه ۲۱۹</ref></blockquote>همچنین لنین در جلسه پایانی کنگره نهم حزب در سال ۱۹۲۰ با ستایشی که بطور خودانگیخته از او شد مخالفت کرد و به نشانهی اعتراض سالن جلسه را ترک کرد.<ref name=":0" /> | | <blockquote></blockquote> |
| | |
| ===لنین سازمانده===
| |
| لنین در قامت یک سازمانده بزرگ در تشکیل حزب سوسیال دموکرات روسیه و پس از آن حزب سوسیال دموکرات شاخهی بلشویکها و رهبری پیروزمندانه انقلاب اکتبر شوروی و بعدها حزب کمونیست شوروی همچنین در سازماندهی اتحادیهی مبارزه برای آزادی طبقه کارگر پترزبورگ و انتشار روزنامهی ایسکرا، نقشی عمده و اساسی داشت،
| |
| | |
| ===لنین استراتژیست===
| |
| لنین مینویسد:<blockquote>جنگ میان سرمایهداران برای کسب منفعت «به جنگ ستمدیدگان علیه ستمگران» تبدیل شد و زمان تنها جنگ مشروع و عادلانه، جنگ مقدس از دیدِ تودههای زحمتکش، ستمدیده و استثمار شده <sup> </sup>فرا رسید.</blockquote>
| |
| <blockquote>زیرا جنگ، طبق فرمول کلازویتس، «ادامهی سیاست با وسایل دیگر است». لنین توجه زیادی به این فرمول دارد و بارها آن را نقل میکند. </blockquote><blockquote>همچنین، هنگامی که شهرنشینان و دهقانان انقلابی فرانسه، در پایان قرن هجدهم، سلطنت را سرنگون کردند و جمهوری دموکراتیک برقرار کردند، در همان حال پایه و اساس «بقیهی اروپای مستبد، تزاریست، سلطنتطلب و نیمهفئودال» را به لرزه درآوردند؛ و تداوم اجتنابناپذیر سیاست این طبقهی انقلابی پیروزمند در فرانسه، جنگهایی بودند که در جریان آنها تمامی دول سلطنتطلب اروپا ائتلاف و جنگ ضد انقلابی خود علیه فرانسهی انقلابی را شکل دادند. بهنوشتهی لنین، مطمئناً، به دلایل دقیقاً مشابه، جنگ اول جهانی، جنگ اتحاد مثلث (انگلستان، فرانسه، روسیه) و امپراتوریهای مرکزی (آلمان، اتریش ـ مجارستان)، ادامهی سیاستی است که طبقات حاکم قدرتهای متخاصم مدتها پیش از شروع مخاصمه به پیش میبردند، اما این بار با سلاحهای جنگی. بنابراین جنگ، برخلاف اندیشهی «کشیشان مسیحی، که مانند اپورتونیستها، ملیگرایی، بشرگرایی و صلح را موعظه میکنند»، تصادف یا گناه نیست؛ بلکه مرحلهای اجتنابناپذیر در سرمایهداری و شکلی از زندگی سرمایهداری است و به همان اندازه طبیعی است که صلح.<ref>[https://pecritique.files.wordpress.com/2020/07/lenine-et-la-revolution-.pdf مقاله لنین و انقلاب ژان سلم]</ref></blockquote><blockquote>زمانی که خبر کنارهگیری تزار را به لنین دادند او باور نکرد و زمانی که خبر را در صدر اخبار روزنامههای زوریخ دید تنها یک هم و غم داشت: بازگشت هر چه سریعتر به روسیه. استالین اما زودتر از لنین به پایتخت رسید چه آنکه او روزهای تبعید در سیبری را میگذراند و به محض ورود به عرصه، ماهیت دولت موقت را به رسمیت شناخت. اما لنین را اندیشهای دیگر بود:</blockquote><blockquote>«ما هیچ حمایتی از حکومت موقت نمیکنیم.» جملهای بود که لنین به محض ورود به پتروگراد بر زبان آورد. در اوضاع آشفته آن روزهای پایتخت، مخالفتهای لنین موجی از اعتراض همراه داشت. لنین در این وضعیت نابسامان نظریهای تازه را تحت عنوان «تزهای آوریل» عرضه کرد.</blockquote><blockquote>نظریهای مبتنی بر این امر که «باید یک جنگ داخلی تمامعیار شکل گیرد تا از میان آن طبقه کارگر زمام امور را به دست گیرد.» </blockquote>لنین از سیستم شوراها به جای حکومت موقت دفاع کرد و پیشنهاد تغییر نام حزب سوسیال دموکرات به حزب کمونیست را مطرح کرد. بلشویکها دست به کار تشکیل شورای پتروگراد در مقابل حکومت موقت شدند و اینچنین شد که در اولین کنگره سراسری شوراها مناظرهای ماندگار میان کرنسکی و لنین در گرفت. در این کنگره لنین شورا را به عنوان همتای نوین کنوانسیون در انقلاب فرانسه به شمار آورد و خواستار آن شد که شورا بیدرنگ و از طریق توسل به زور تمام قدرت را از چنگ حکومت موقت بیرون آورد.
| |
| | |
| لنین با همراهی استالین، تروتسکی- که اکنون به او پیوسته بود- و دیگر حامیان خویش قیامی را علیه حکومت موقت سامان داد. قیامی که در شب ۲۴ اکتبر به پیروزی رسید و از دل آن شورای کمیسرهای خلق به رهبری ولادیمیر ایلیچ لنین به جای دولت موقت ظهور کرد.<ref>[https://revolutionary-socialism.com/wp-content/uploads/2015/12/lenin-tezhaye-avril1.pdf لنین کتاب تزهای آوریل] </ref>
| |
| | |
| لنین در ۱۹۲۰ اعلام میکند که: <blockquote>«هدایت ارتشی که کار کردن با همهی سلاحها و ادوات را نیاموخته باشد و با شیوههایی که دشمن بهکار میبرد یا بهکار خواهد برد آشنا نباشد، غیر عاقلانه یا حتی جنایتکارانه خواهد بود: این حقیقت در مورد سیاست حتی بهتر صدق میکند تا در مورد هنر نظامی».<ref>[https://www.marxists.org/farsi/archive/lenin/works/1920/bimari.pdf لنین - کتاب بیماری کودکی چپ روی فصل دهم ۱۹۲۰ مجموعه آثار جلد ۳۱ ص ۹۲]</ref></blockquote>
| |
| | |
| ===لنین فیلسوف===
| |
| زمانی که لنین بازداشت و به سیبری تبعید شد. دورانی بود كه تلاشهای مادر لنین این امكان را برای او فراهم آورد كه در دهكدهای آرام و با مطالعه انبوه كتابهایی كه از مادر تقاضا میكرد، اندیشه سیاسی خویش را شكل دهد.
| |
| | |
| لنین در این ناحیه بسیار سرد و نزدیک به آب و هوای قطبی، کتاب فلسفه و طرز عمل تردیونیسم را که از آثار فابیانهای سوسیالیست انگلیس بود به زبان روسی ترجمه نمود و نام آن را به دموکراسی صنعتی تغییر داد. او اندیشه کارل مارکس را بهترین راهنمای عمل برای جنبش کارگری خواند و تبلیغ عقاید او را وظیفه تمام انقلابیون دانست.
| |
| | |
| لنین نظرات فلسفی خود را در کتابهای یادداشتهای فلسفی و ماتریالیسم و امپریوکریتیسیسم تشریح کرده است.
| |
| ===لنین ایدهپرداز===
| |
| اندیشه لنین بر پایه اولویت طبقه کارگر و حقانیت تاریخی آن استوار است. به نظر لنین طبقه کارگر حق دارد برای انجام رسالت تاریخی خود، به سلطه طبقات دیگر پایان دهد و سیادت مستقل خود را، که همان دیکتاتوری پرولتاریا است، مستقر سازد. ابزار کارگران برای رسیدن به این هدف حزب طبقه کارگر است که به گفته لنین «آگاهترین عناصر طبقه کارگر» در آن گرد آمده و متشکل شدهاند.
| |
| | |
| ==وصیت نامهی لنین== | | ==وصیت نامهی لنین== |
|
| |
|
| لنین در وصیتنامه خویش نقاط منفی استالین را زیر ضرب گرفت: «استالین بسیار خشن است و این نقص که برای ما کمونیستها قابل پذیرش است در مقام دبیر کلی حزب قابل پذیرش نیست. لذا به رفقا پیشنهاد میکنم راهی را بیابند که استالین را از مقام خود برکنار کرده و فرد دیگری را که از تمام جهات برتری، از استالین متفاوت باشد به جای او بگمارند.»<ref>[https://revolutionary-socialism.com/wp-content/uploads/2014/10/lenins-testament1.pdf لنین - وصیت نامه]</ref> | | لنین در وصیتنامه خویش نقاط منفی استالین را زیر ضرب گرفت: «استالین بسیار خشن است و این نقص که برای ما کمونیستها قابل پذیرش است در مقام دبیر کلی حزب قابل پذیرش نیست. لذا به رفقا پیشنهاد میکنم راهی را بیابند که استالین را از مقام خود برکنار کرده و فرد دیگری را که از تمام جهات برتری، از استالین متفاوت باشد به جای او بگمارند.»<ref>[https://revolutionary-socialism.com/wp-content/uploads/2014/10/lenins-testament1.pdf لنین - وصیت نامه]</ref> |
|
| |
|
| ==آثار لنین== | | ==آثار برتولت برشت== |
| *۱۸۹۴ دوستان مردم چه کسانی هستند و چگونه با سوسیال دموکراتها میجنگند - در رد عقاید ناردونیکها | | *۱۸۹۴ دوستان مردم چه کسانی هستند و چگونه با سوسیال دموکراتها میجنگند - در رد عقاید ناردونیکها |
| *۱۸۹۹ وظیفهٔ فوری ما | | *۱۸۹۹ وظیفهٔ فوری ما |
خط ۱۶۰: |
خط ۱۰۵: |
| *۱۹۲۰ بیماری کودکی چپروی درکمونیسم - در بارهی کمونیستهای مخالف سیاست نپ و مخالفان اقتدار حزب کمونیست | | *۱۹۲۰ بیماری کودکی چپروی درکمونیسم - در بارهی کمونیستهای مخالف سیاست نپ و مخالفان اقتدار حزب کمونیست |
|
| |
|
| ==گاهشمار زندگی لنین== | | ==گاهشمار زندگی برتولت برشت== |
| *۱۸۷۰ (۱۰ آوریل) تولد لنین در سیمبیرسک | | *۱۸۷۰ (۱۰ آوریل) تولد لنین در سیمبیرسک |
| *۱۸۸۱ قتل الکساندر دوم | | *۱۸۸۱ قتل الکساندر دوم |