کاربر:Safa/2صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
(۷۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده|نام=آنتونیو گرامشی|تصویر=گرامشی ۲.JPG|توضیح تصویر=|نام اصلی=|زمینه فعالیت=فعال سوسیالیست|ملیت=ایتالیایی|تاریخ تولد=۲۹ ژوئیه ۱۸۸۳|محل تولد=روستای پرداپیوی ایتالیا|والدین=|خواهر و برادران=|تاریخ مرگ=۲۸ آوریل ۱۹۴۵ میلادی|محل مرگ=شهر مرزی  ایتالیا|علت مرگ=بعلت عوارض ناشی از بیماری و زندان|محل زندگی=رم ایتالیا|مختصات محل زندگی=|مدفن=|در زمان حکومت=|اتفاقات مهم=|نام دیگر=|لقب=|بنیانگذار=حزب کمونیست ایتالیا|پیشه=سیاستمدار، روزنامه‌نگار، نویسنده|سال‌های نویسندگی=|سبک نوشتاری=|کتاب‌ها=|مقاله‌ها=|نمایشنامه‌ها=|فیلم‌نامه‌ها=|دیوان اشعار=|تخلص=|فیلم (های) ساخته بر اساس اثر(ها)=|همسر=|شریک زندگی=|وب گاه=|فرزندان=|تحصیلات=|دانشگاه=|حوزه=|شاگرد=|استاد=|علت شهرت=مشارکت در حوادث جنگ‌جهانی دوم|تأثیرگذاشته بر=مردم جهان در ابتدای قرن بیستم|تأثیرپذیرفته از=مارکس، نیچه، ویلفرد بارتو، ژرژ سورل، شارل پگی، هیوبرت لاگاردله|وبگاه=|imdb_id=|جوایز=|گفتاورد=|امضا=}}                 
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده|نام=علیرضا عسگری|تصویر=عسگری ۷.JPG|توضیح تصویر=|نام اصلی=|زمینه فعالیت=فرمانده لشکر سپاه پاسداران معاون شمخانی در دولت محمد خاتمی|ملیت=ایرانی|تاریخ تولد=زاده‌ی ۱۳۳۹|محل تولد=شهر ری|والدین=|خواهر و برادران=|تاریخ مرگ=|محل مرگ=|علت مرگ=|محل زندگی=|مختصات محل زندگی=|مدفن=|در زمان حکومت=|اتفاقات مهم=|نام دیگر=|لقب=|بنیانگذار=|پیشه=عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران|سال‌های نویسندگی=|سبک نوشتاری=|کتاب‌ها=|مقاله‌ها=|نمایشنامه‌ها=|فیلم‌نامه‌ها=|دیوان اشعار=|تخلص=|فیلم (های) ساخته بر اساس اثر(ها)=|همسر=|شریک زندگی=|وب گاه=|فرزندان=|تحصیلات=|دانشگاه=|حوزه=|شاگرد=|استاد=|علت شهرت=فرار از ایران و زندگی مخفی در آمریکا|تأثیرگذاشته بر=سپاه پاسداران ایران و حکومت جمهوری اسلامی و حزب‌الله لبنان|تأثیرپذیرفته از=|وبگاه=|imdb_id=|جوایز=|گفتاورد=|امضا=}}                 


'''آنتونیو گرامشی،''' (زاده‌ی ۱۸۹۱ درگذشت ۲۷ آوریل ۱۹۳۷) نظریه‌پرداز مارکسیست ایتالیایی است که بیش از هر چیز به خاطر تبیین مفهوم “هژمونی” شهرت یافته است. گرامشی یکی از بنیانگذاران حزب کمونیست ایتالیا بود(۱۹۲۱) در سال ۱۹۲۶ به دست فاشیست‌ها زندانی شد و باقی عمرش را در زندان گذراند. با وجود شرایط نامساعد جسمی در زندان نیز مطالعات خود را ادامه داد. نتیجه تحقیقات او پس از سقوط فاشیسم در کتابی با عنوان “یادداشت‌های زندان” (۱۹۳۵-۱۹۲۹) منتشر شد، اساس نظریات او را شکل می‌دهد.              
'''علیرضا عسگری،''' زاده‌ی ۱۳۳۹شهر ری تهران سرلشکر سپاه پاسداران، فرمانده سابق سپاه درلبنان، فرمانده کل پیشین عملیات سپاه و معاون آماد و پشتیبانی وزارت دفاع در زمان شمخانی، وزیر دفاع دولت سیدمحمد خاتمی، ۷ دسامبر ۲۰۰۶ در پروازی از دمشق به استانبول در این شهر ناپدید شد. اخبار بعدی حاکی از زندگی مخفی او تحت قانون حفاظت از شهود آمریکا در یکی از شهرهای این کشور است. بر اساس همین اطلاعات، تایلند مکان احتمالی است که سال ۱۳۸۴ سازمان سیا عسگری را در آن‌جا به خدمت گرفت. عسگری کسی بود که محسن فخری‌زاده را به عنوان شخصیت محوری برنامه نظامی هسته‌ای جمهوری‌اسلامی به آمریکا معرفی کرد. علیرضا عسگری، نیمه اول آذرماه ۱۳۸۵ از تهران به دمشق رفت و چند روز بعد، ۱۶ آذر ۸۵ (۷ دسامبر ۲۰۰۶) از دمشق وارد استانبول شد و در هتل جیران استانبول ساکن شد. دو روز بعد، جمعه ۱۸ آذر (۹ دسامبر ۲۰۰۶)، موبایل او خاموش شد و از آن زمان به طور رسمی ناپدید شد. علی‌رضا عسگری، زمان ناپدید شدن دارای ۲ همسر، ۴ دختر و ۲ پسر بود.                


مشخصات اصلی ایده‌های (مارکسیستی) گرامشی عبارتند از زیر سوال بردن جبر اقتصادی و رد ایده قوانین تاریخ. این نظریات به بهترین شکل در سخنان او درباره انقلاب روسیه تبلور یافته‌اند؛ به زعم وی روی دادن انقلاب در کشوری که عمدتاً مبتنی بر نظام ارباب رعیتی است به منزله ابطال نظریه مارکس است هر چند انقلابیون از آرای مارکس و رهنمودهای او بسیار الهام گرفته‌باشند.
۱۰ تن از بستگان درجه ۱ او (یکی از همسران و فرزندانش عروس‌ و داماد و نوه‌هایش) از ایران خارج شده بودند.                


== گاهشمار زندگی آنتونیو گرامشی ==
۹ اسفند ۸۵ (۲۸ فوریه ۲۰۰۷)، هشتاد روز پس از ناپدید شدن علیرضا عسگری، نخستین بار روزنامه سعودی الوطن خبر ناپدید شدن او در ترکیه را منتشر کرد. ۵ روز بعدتر در ۱۳ اسفند سخنگوی وزارت امورخارجه ایران در کنفرانس مطبوعاتی، خبر ناپدیدشدن او را تائید کرد.


الشرق‌الاوسط در ۱۷ اسفند ۸۵ (۶ مارس ۲۰۰۷)، خبر داد علیرضا عسگری با اختیار خود به ایالات متحده رفته است. دو روز بعد، واشنگتن پست در گزارشی به نقل از یک مقام ارشد آمریکایی خبر داد عسگری مشتاقانه در حال همکاری با آژانس‌های اطلاعاتی غربی است.<ref>[https://fa.axar.az/news/siyaset/854994.html سایت آکسار آذربایجان]</ref>در ۸ مارس ۲۰۰۷ روزنامه واشنگتن پست در گزارشی اعلام کرد که عسگری به‌صورت داوطلبانه اطلاعاتی را درباره حزب‌الله لبنان و ارتباط این سازمان با ایران را دراختیار سازمانهای جاسوسی غربی قرار داده‌است. او هم‌چنین اطلاعاتی را دربارهٔ انفجار در یک سربازخانهٔ آمریکا، در لبنان در سال ۱۹۸۳ را نیز داده‌است.


در مارس ۲۰۰۹ هانس روله، روزنامه‌نگار آلمانی و رئیس پیشین ستاد برنامه‌ریزی وزارت دفاع آلمان (که بر روی فعالیتهای هسته‌ای تمرکز دارد) طی مقاله‌ای در روزنامه نویه‌تسورشه تسایتونگ نوشت که اسراییل با استفاده از اطلاعاتی که از عسکری به‌دست آورده بود، به تاسیسات هسته‌ای سوریه حمله کرده است. اسراییل مدعی است ایران بین ۱ تا ۲ میلیارد دلار برای راه‌اندازی این تاسیسات در سوریه به کرهٔ شمالی پرداخت کرده است.<ref>[https://news.mojahedin.org/i/news/74928 سایت سازمان مجاهدین خلق ایران]</ref>
== گاهشمار زندگی علیرضا عسگری ==
یکی از کسانی که نیمه اول دهه شصت با عسگری در سپاه کُردستان کار کرده به ایران اینترنشنال گفت:


در آغاز 1917، گرامشی به‌عنوان روزنامه‌نگار در روزنامه‌ی محلی سوسیالیستی تورین به نام IL Grido del Popolo (بانگ خلق) کار می‌کرد و با چاپ پیمونتِ ''Avanti! (به پیش!)'' هم‌کاری داشت. در نخستین ماه‌های پس از انقلاب فوریه‌ی روسیه، همچنان اخبار مربوط به انقلاب در ایتالیا به‌ندرت یافت می‌شد. این اخبار عمدتاً به چاپ مقالات آژانس‌های خبری لندن و پاریس محدود بودند. در ''آوانتی'' پوشش خبری مربوط به روسیه در مقالاتی با امضای «جونیور»، نام مستعار واسیلی واسیلویچ ساچاملین، یک تبعیدی روس انقلابی و سوسیالیست جای می‌گرفت.
علیرضا عسگری زاده‌ی ۲۰ دی‌ماه ۱۳۳۹ در شهر ری که تا زمان عضویت در سپاه در همانجا زندگی می‌کرد. سال ۱۳۵۶ پس از آشنایی با محمد فدایی به گروه «توحیدی بدر» (که سال ۱۳۵۳ در شهرری تاسیس شد)، یکی از ۷ گروه تشکیل‌دهنده سازمان مجاهدین انقلاب‌اسلامی پیوست.


رهبری حزب سوسیالیست ایتالیا (PSI)، به‌منظور فراهم کردن اطلاعات قابل‌اتکا برای سوسیالیست‌های ایتالیا تلگرامی به اودینو مورگاریِ نماینده که در لاهه بود، زد و از او خواست تا به پتروگراد برود و با انقلابیون تماس برقرار کند. سفر انجام نشد و مورگاری در ژوییه به ایتالیا بازگشت. در 20 آوریل، ''آوانتی!'' یادداشتی به قلم گرامشی در مورد تلاش نماینده برای سفر منتشر کرد و مورگاری را «سفیر سرخ» نامید. شور و شوق گرامشی در رابطه با وقایع روسیه مشهود بود. گرامشی در آن موقع معتقد بود که قدرت بالقوه‌ی طبقه‌ی کارگر ایتالیا برای مواجه شدن با جنگ ارتباط مستقیمی با قدرت پرولتاریای روسیه دارد. او می‌اندیشید که با انقلاب در روسیه، تمام مناسبات بین‌المللی به نحوی بنیادین تغییر خواهد کرد.
پس از انقلاب ضد سلطنتی سال ۱۳۵۷ عسگری ابتدا چند ماه عضو کمیته‌ انقلاب شهرری شد و در اردیبهشت ۱۳۵۸ پس از تاسیس سپاه پاسداران همراه محمد فدایی به سپاه پیوست: «عسگری خرداد ۵۸ همراه محمد فدایی عازم سیستان و بلوچستان شد، اما کمتر از دو ماه بعد و همزمان با فرمان خمینی برای سرکوب مردم کردستان، هر دو به کردستان رفتند و در کرمانشاه به محمد بروجردی پیوستند.» تا زمان کشته شدن محمد فدایی در اطراف کامیاران در اواخر بهمن ۱۳۵۸ او همراه فدایی بود. پس از آن تحت فرماندهی محمود کاوه و ناصر کاظمی قرار گرفت و تا اوائل سال ۱۳۶۰ در کردستان بود، در این زمان به خاطر جثه‌ی بزرگش به او لقب «رضا چیفتن» دادند. خرداد ۱۳۶۰ برای کمک به سرکوب‌ سراسری پس از تظاهرات مسالمت‌آمیز ۳۰ خرداد به تهران بازگشت و کمتر از یک سال بعد، اوائل سال ۱۳۶۱ دوباره به کُردستان بازگشت و ابتدا فرمانده اطلاعات قرارگاه سپاه مهاباد شد و سپس، در پائیز سال ۱۳۶۲ و با رفتن اسماعیل احمدی‌‌مقدم از سردشت به سنندج، فرماندهی سپاه سردشت به او سپرده شد. در همین دوران با زیبا احمدی «خواهر زینب» همکار سپاهی خود آشنا شد و ازدواج کرد. زیبا احمدی بدلیل مخالفت شدید پدرش به نام حاج‌وسو رحیم‌اقدم که سرایدار یکی از مدارس شهر بود، با این وصلت بخاطر رسوایی فامیل شدن با یک فرمانده سپاه نام فامیلش را عوض کرد و حاج‌وسو هم پس از تهدید و فشار عسگری به این ازدواج رضایت داد. علیرضا عسگری سال ۱۳۶۴ فرمانده سپاه مریوان شد و در پی آن از سال ۱۳۶۵ به فرماندهی سپاه ناحیه کُردستان منصوب شد و تا سال ۱۳۶۷ در همین سمت باقی ماند.<ref name=":1">[https://content.iranintl.com/Asgari-Missing-IRGC-General/index.html سایت ایران اینترنشنال]</ref>


'''منبع:'''
=== اعزام عسگری به لبنان ===
یکی از مقاطع مهم زندگی سیاسی و نظامی علیرضا عسگری که توجه ویژه دستگاه‌های اطلاعاتی اسرائیل و غرب را به او جلب کرد، دوره حضور او در لبنان بود.


گرامشی و انقلاب روسیه / آلوارو بیانچی و دانیلا موسی / ترجمه‌ی مهرداد امامی
علیرضا عسگری، استعداد بالایی در یادگیری زبان داشت. این استعداد و تجربه‌ طولانی‌اش در جنگ نامنظم در کُردستان باعث شد پس از اتمام ماموریت در کُردستان در پائیز ۱۳۶۷، بلافاصله به عنوان فرمانده سپاه لبنان به آن‌جا اعزام شود.


''توسط'' نقد اقتصاد سیاسی • 14/11/2017
علیرضا عسگری نخستین فرمانده‌ی سپاه در لبنان شد که یک دوره کامل ۵ ساله در آن کشور ماند تا پائیز سال ۱۳۷۲ که اسماعیل احمدی‌مقدم برای یک دوره ۵ ساله دیگر، جای او را در لبنان گرفت.<ref name=":1" />


ALVARO BIANCHI and DANIELA MUSSI, Gramsci and the Russian Revolution, Jacobin, 04.25.2017
==== سازماندهی حزب‌الله ====
علیرضا عسگری در دوره حساسی به لبنان رفت. درگیری‌ها بین امل و حزب‌الله تازه شروع شده بود و با توجه به حمایت سوریه از امل، جمهوری‌اسلامی نگران بود که موجودیت حزب‌الله با واکنش سوریه به خطر بیفتد. عسگری نقش موثری در پایان‌دادن به این درگیری‌ها داشت و از آن مهم‌تر، به تعبیر احمدی‌مقدم، این «حاج رضا عسگری» بود که با سازماندهی دوباره «حزب‌الله را به یک حزب کامل با تمام ارکان نظامی، اطلاعاتی، فرهنگی، سیاسی و ... تبدیل کرد.»


در دوره فرماندهی عسگری در لبنان، دست‌کم ۴ مورد گروگان‌گیری در آن‌جا رُخ داد. سه سرباز ایرلندی در پائیز ۶۷، یک شهروند بریتانیایی در خرداد ۶۸، دو شهروند سوئیسی در آبان ۶۸ و یک شهروند فرانسوی در شهریور ۷۰


در ۱۹۱۹ نشریه‌ی ''نظم نوین'' (''Ordine'' ''Nuovo'') را در تورین، مهم ترین مرکز صنعتی ایتالیا و مقر کارخانه‌های فیات به‌راه انداخت؛ جایی که جنبش کارگری در اوج خود بود و زمینه‌ساز شکل‌گیری شوراهای کارگری در «دو سالِ سرخ» بود. این نشریه نقش بسیار مهمی در کمک به سازمان‌دهی شورا‌ها و انعکاس فعالیت آن‌ها داشت.<sup>[2]</sup> گرامشی با انتقاداتی که به حزب سوسیالیست ایتالیا داشت، در ۱۹۲۱ حزب کمونیست ایتالیا را پایه‌گذاری کرد. او در ۱۹۲۲ به‌عنوان نماینده‌ی کمونیست‌های ایتالیا به مسکو رفت و چند سالی هم برای کمینترن کار کرد. در انتخابات عمومی ایتالیا در ۱۹۲۴ که فاشیست‌ها اکثریت یافتند، کمونیست‌ها هم شرکت کرده بودند و گرامشی به نمایندگی مجلس انتخاب شد، و چون در آن زمان هنوز مصونیت پارلمانی رعایت می‌شد، توانست برای فعالیت به رم بازگردد. در همان سال وی به دبیر کلی حزب کمونیست ایتالیا برگزیده شد. در ۱۹۲۶ گرامشی دستگیر شد، و پس از مدتی به‌علت بیماری‌ای که از دوران کودکی از آن رنج می‌برد، او را به زندان خاصی فرستادند، و اجازه دادند که با محدودیت‌هایی دفتر یادداشت و قلم دریافت کند. از ۱۹۲۹ بود که اولین یادداشت‌های زندان را نوشت، که توسط خواهر زنش از زندان خارج می‌شد. فاشیست‌ها عملا تا آخر عمرش از ترس این انسانِ گوژپشتِ نحیف و بیمار اما نابغه‌، او را در زندان نگه داشتند. طنز تلخ این است که شاید باید از فاشیست‌ها ممنون بود که لااقل به او اجازه ی داشتن قلم و کاغذ و نوشتن را دادند، تا بشریتِ ترقی‌خواه از ثمرات ذهن این نابغه‌ی بزرگ بی‌بهره نماند! گرامشی در ۱۹۳۷ به علت بیماری درگذشت، و خواهر زنش موفق شد که مجموعه‌ی ۳۳ دفتر یادداشت را به دست دیگر رهبران کمونیست ایتالیا که در تبعید در مسکو به سر می‌بردند، برساند. این یادداشت‌ها به‌تدریج پس از جنگ جهانی دوم منتشر شد.
یکی از نتایج یا ضرورت‌های تغییر ساختار حزب‌الله با هدایت عسگری، تلاش برای دخیل‌کردن این جریان در پروسه سیاسی لبنان بود و این جز با توقف کامل سیاست گروگان‌گیری حزب‌الله ممکن نمی‌شد. با همین هدف، در همین دوره فرماندهی عسگری به تدریج همه گروگان‌های اسیر در دست‌ حزب‌الله که زنده مانده بودند آزاد شدند و با آزادی آخرین گروگان اروپایی در تیر ۱۳۷۱ (ژوئن ۱۹۹۲) بحران گروگان‌گیری در لبنان پایان یافت.


این عسگری بود که «مقامات را در تهران متقاعد کرد با توجه به بدنامی شدید جهاد اسلامی لبنان و از دست رفتن ضرورت وجودی آن، این سازمان را در سال ۱۹۹۲ منحل کرده و مغنیه را کاملا تحت تابعیت حزب‌الله و رهبری آن درآورد.»


جنگ جهانی سخت‌ترین لحظات خود را پشت‌سر می‌گذاشت و بسیج نظامی به‌شدت مردم ایتالیا را تحت تأثیر قرار داد. آنجلو تاسکا، اومبرتو تراچینی، و پالمیرو تولیاتی، دوستان و رفقای گرامشی، به جبهه فرا خوانده شده بودند ـ گرامشی به دلیل وضعیت متزلزل سلامتی‌اش معاف شده بود. بدین نحو بود که روزنامه‌نگاری تبدیل به «جبهه»‌ی وی شد. گرامشی در مقاله‌ی مربوط به مورگاری، از بیانیه‌ی انقلابیون سوسیالیست روس مدافعانه نقل کرد که در ایتالیا روزنامه‌ی ''کوریره دلا سرا'' آن را منتشر کرده بود و از تمام دولت‌ها در اروپا می‌خواست که تهاجم نظامی‌شان را محکوم و فقط مانورهای دفاعی در برابر حمله‌ی آلمان‌ها پیشه کنند. این موضع «دفاع انقلابی»، موضع اکثریت عظیمی در کنفرانس طرفداران شوراهای روسیه در ماه آوریل بود. چند روز بعد، ''آوانتی'' نتیجه‌ی این کنفرانس را با ترجمه‎ی جونیور منتشر کرد.
رابرت بائر یکی از افسران مسئول وقت سیا در بیروت در کتاب خاطراتش تائید کرده عسگری در زمان فرماندهی سپاه در لبنان در آدم‌ربایی غربی‌ها مسئولیت داشت و به عنوان رابط اصلی عماد مغنیه و حسن نصرالله فعالیت می‌کرد. رضا گلپور، از دوستان علیرضا عسگری هم نوشته رابطه بسیار نزدیک او با حسن نصرالله و عماد مغنیه همچنان برای سال‌ها ادامه داشته است.


اما به موازاتی که اخبار تازه می‌رسید، گرامشی شروع کرد به پروراندن تفسیر خود از آن‌چه در روسیه می‌گذشت. در اواخر آوریل 1917، گرامشی در ''بانگ خلق'' مقاله‌ای به نام «یادداشت‌هایی در باب انقلاب روسیه» منتشر کرد. گرامشی برخلاف اکثر سوسیالیست‌های آن زمان ـ که وقایع روسیه را به‌عنوان انقلاب فرانسه‌ی دیگری تحلیل می‌کردند ـ از آن به مثابه‌ی «کنشی پرولتری» یاد می‌کرد که به سوسیالیسم منجر خواهد شد.
شماری از رسانه‌های غربی از جمله واشنگتن پست، تایمز لندن، نیویورک تایمز، و حتی کای برد در کتاب تحقیقی ارزشمند جاسوس خوب، علیرضا عسگری را به اشتباه فرمانده سپاه لبنان در زمان انفجارهای سفارت آمریکا و مقر تفنگداران آمریکایی در بیروت در سال‌ ۱۳۶۲ (۱۹۸۳) معرفی کرده‌اند.


از نظر گرامشی، انقلاب روسیه بسیار متفاوت از الگوی ژاکوبنی بود که یک «انقلاب بورژواییِ» محض تلقی می‌شد. گرامشی در تفسیر وقایع پتروگراد از برنامه‌ای سیاسی برای آینده رونمایی کرد. سوسیالیست‌های روسی به‌منظور پیشبرد جنبش و حرکت به سمت انقلابی کارگری باید از الگوی ژاکوبنی کاملاً می‌گسستند- الگویی که در این‌جا با کاربرد نظام‌مند خشونت و فعالیت فرهنگی اندک شناخته می‌شد.
پیش از عسگری، در نیمه اول دهه هشتاد میلادی، دست‌کم ۶ نفر دیگر فرماندهی سپاه لبنان را به عهده داشته‌اند.


در ماه‌های بعدی 1917، گرامشی به‌سرعت خود را متحد بلشویک‌ها کرد، موضعی که هم‌چنین نشان‌گر هویت او در کنار جناح‌های رادیکال‌تر و ضدّجنگ حزب سوسیالیست ایتالیا بود. در 28 ژوییه، گرامشی با مقاله‌ی «''ماکسیمالیست‌های روسی''» حمایت کامل خود را از لنین و آن‌چه او سیاست «ماکسیمالیستی» می‌نامید، اعلام کرد. سیاست ماکسیمالیستی از نظر گرامشی نمایانگر «تداوم انقلاب، ضرب‌آهنگ انقلاب و بنابراین خود انقلاب بود». ماکسیمالیست‌ها تجسد «ایده‌ی محدود سوسیالیسم» بدون هرگونه تعهد نسبت به گذشته بودند.
نخستین فرمانده سپاه در لبنان و سوریه احمد متوسلیان بود که ۱۴ خرداد به ماموریت اعزام شد اما تنها چند هفته پس از رسیدن به لبنان در ۱۴ تیر ۱۳۶۱ ربوده شد و از آن روز مفقود شده است.


گرامشی پافشاری می‌کرد که نمی‌شود جلوی انقلاب را گرفت و باید بر جهان بورژوایی فائق آمد. برای روزنامه‌نگار ''بانگ خلق''، بزرگ‌ترین خطر تمام انقلاب‌ها، به‌ویژه انقلاب روسیه، بسط این دریافت است که فرآیند انقلاب به سرحد خود رسیده. ماکسیمالیست‌ها نیرویی علیه این انقطاع، و به همین دلیل، «آخرین حلقه‌ی منطقی فرآیند انقلابی» بودند. در استدلال گرامشی، کل فرآیند انقلابی زنجیروار به‌هم متصل و سوق یافته در جنبشی بود که در آن قوی‌ترین و مصمم‌ترین‌ها توانایی حرکت دادن ضعیف‌ترین و مبهوت‌ترین‌ها را داشتند.
پس از ربوده شدن متوسلیان، منصور کوچک‌محسنی چند ماه مسئول سپاه لبنان شد. احمد کنعانی‌مقدم فرمانده بعدی سپاه لبنان بود که تا تابستان ۱۳۶۲ آن‌جا ماند. در دوره مسئولیت او، در ۲۹ فروردین ۱۳۶۲، به سفارت آمریکا در بیروت حمله انتحاری شد و ۶۳ نفر از جمله ۱۷ آمریکایی کشته شدند.


در پنجم اوت، هیأتی روسی از نمایندگان شوراها، ازجمله ژوزف گلدمبرگ و الکساندر اسمیرنوف، وارد تورین شد. دولت ایتالیا، که امیدهایی نظامی داشت مبنی بر این‌که دولت جدید روسیه به جنگ علیه آلمان خواهد پیوست، اجازه‌ی این سفر را داده بود. سوسیالیست‌های ایتالیایی پس از ملاقات با هیأت روس، بهت خود را در مورد ایده‌هایی که هم‌چنان در میان شوراهای روسیه رایج بود، ابراز کردند. در 11 اوت، سردبیر ''بانگ خلق'' این سؤال را مطرح کرد:
از تابستان ۱۳۶۲ تا ابتدای پائیز ۱۳۶۳ مسئولیت سپاه لبنان به حسین دهقان سپرده شد. در همین دوره، در اول آبان ۱۳۶۲، در دو حمله پیاپی به مقرهای تفنگداران آمریکایی و فرانسوی در بیروت، ۲۹۹ تفنگدار کشته شدند.


زمانی که ما می‌شنویم نمایندگان شوراهای روسیه در دفاع از تداوم جنگ تحت عنوان انقلاب سخن می‌گویند، در مقابل مشتاقانه سؤال می‌کنیم که آیا این به معنی پذیرش یا حتی آرزوی تداوم جنگ به منظور حفاظت از منافع تفوق سرمایه‌داری روسیه علیه پیشرفت‌های پرولتری نیست؟
پس از دهقان، از سال ۱۳۶۳ کسی به اسم حسین مصلح (مصلح‌نیا) برای یک سال مسئول سپاه لبنان شد و سپس سال ۱۳۶۴ محمدرضا نقدی برای یک سال جای او را گرفت. در همان سال‌ها، از ۱۳۶۳ تا ۱۳۶۷، سید احمد آوایی قائم مقام فرماندهی سپاه در لبنان بود.<ref name=":1" />


علاوه بر این، ملاقات نمایندگان شوراها فرصتی برای تبلیغ انقلاب بود و سوسیالیست‌های ایتالیایی قدر این لحظه را دانستند. هیأت نمایندگی، پس از عبور از رم، فلورانس، بولونیا و میلان به تورین بازگشت. در جلوی ''خانه‌ی خلق''، چهل هزار نفر در نخستین تظاهرات عمومی شهر پس از آغاز جنگ جهانی اول به انقلاب روسیه خوشامد گفتند. در بالکن خانه، جیاسینتو منوتتی سراتی، رهبر آن زمان جناح ماکسیمالیست درون حزب و مخالف سرسخت جنگ سخنرانی گلدمبرگ را ترجمه می‌کرد. زمانی که نماینده صحبت کرد، سراتی گفت که روس‌ها خواستار خاتمه‌ی بی‌درنگ جنگ هستند و در پایان «ترجمه» فریاد زد «زنده‌باد انقلاب ایتالیا!» که جمعیت پاسخ آن را با خروش «زنده‌باد انقلاب روسیه! زنده‌باد لنین!» دادند.
=== بازگشت عسگری از لبنان ===
علیرضا عسگری پس از بازگشت از لبنان، ابتدا نزدیک به ۳ سال در سمت‌ فرمانده کل عملیات سپاه خدمت کرد و سپس نزدیک به یک سال به فرماندهی سپاه تهران منصوب شد.


گرامشی این گردهم‌آیی با نمایندگان روس درباره‌ی انقلاب را مشتاقانه در ''بانگ خلق'' گزارش کرد. از نظر او، تظاهرات صحنه‌ی «نمایش راستین نیروهای پرولتری و سوسیالیست در همبستگی با روسیه‌ی انقلابی» بود. چند روز بعد، این نمایش یک‌بار دیگر خیابان‌های تورین را تسخیر کرد.
عسگری سال ۱۳۷۶ در دولت محمد خاتمی، معاون بازرسی وزارت دفاع شد و تا زمانی که در اواخر سال ۱۳۸۱ از سوی حفاظت اطلاعات وزارتخانه بازداشت شد، در همین سمت ماند. بازداشتی که  ۱۸ ماه به طول انجامید.


در صبح 22 اوت، در نتیجه‌ی بحران عرضه‌ی طولانی ناشی از جنگ، دیگر نانی در تورین باقی نماند. ظهر کارگران در کارخانه‌های شهر از کار دست کشیدند. در ساعت 5 بعدازظهر، در حالی که تقریباً تمام کارخانه‌ها کار را تعطیل کرده بودند، جمعیت شروع به راهپیمایی در شهر و غارت نانوایی‌ها و انبارهای کالا کرد. شورشی خودانگیخته، که هیچ‌کس فراخوانی برایش نداده بود، در شهر گسترش یافت و آن را به زانو درآورد. بازگردانی عرضه‌ی نان جنبش را متوقف نکرد، جنبشی که به‌سرعت خصلت سیاسی به خود گرفت.
تایمز آن لاین نوشت: عسگری در سال ۱۹۹۷ به عنوان معاون وزیر دفاع ایران در امور تحقیقات داخلی منصوب شد. وی با کشف چندین نمونه اختلاس محبوبیت خود را از دست داد. پس از انتخاب احمدی‌نژاد به عنوان رییس جمهور ایران در سال ۲۰۰۶ عسگری به دلیل اختلاف‌نظر با وی کنار گذاشته شد. این دو سالها با هم رقابت داشتند و عسگری می‌دانست دوران او به سر رسیده است. در جریان یک ماموریت خارجی در سال ۲۰۰۳ گفته می‌شود وی با یک شریک تجاری که در واقع یک مقام اطلاعاتی بوده دیدار کرده است. یک مقام ایرانی گفت: علیرضا از ابتدا مردی متمول بود اما بعد از ۲۰۰۳ پولدارتر شد.<ref name=":3">[https://www.asriran.com/fa/news/13518/%D8%B3%D8%B1%D8%AA%DB%8C%D9%BE-%D8%B9%D8%B3%DA%AF%D8%B1%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%AD%DA%A9%D9%85-%D9%85%D8%B9%D8%AF%D9%86-%D8%B7%D9%84%D8%A7-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%B3%D8%A7%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%B7%D9%84%D8%A7%D8%B9%D8%A7%D8%AA%DB%8C-%D8%AF%D9%86%D9%8A%D8%A7%D8%B3%D8%AA سایت عصر ایران]</ref>


بعدازظهر روز بعد، قدرت در شهر به ارتش واگذار شد که کنترل مرکز تورین را در دست گرفته بود. غارت و ساخت سنگر در حومه‌های شهر تداوم داشت. در بورگو سان پائولو، دژی سوسیالیستی، معترضان کلیسای سان برناردینو را غارت کردند و به آتش کشیدند. پلیس رو به جمعیت آتش گشود. برخوردها در 24 اوت تشدید شد. صبح آن روز، معترضان تلاش کردند به مرکز شهر برسند اما موفق نشدند. چند ساعت بعد، با ارتشی مواجه شدند که با تیربار و ماشین‌های زرهی تیراندازی می‌کرد. در نهایت، حاصل این ویرانگری بالغ بر 24 کشته و بیش از 1500 زندانی شد. قرار بود صبح روز بعد شورش تداوم یابد اما بدون سنگرها. آن‌گاه دوجین از رهبران سوسیالیست دست‌گیر شدند. شورش خودانگیخته به پایان خود رسید.''بانگ خلق'' طی این روزها انتشار نیافت. این روزنامه در یکم سپتامبر فعالیت خود را از سر گرفت، اینک تحت نظر گرامشی که جانشین رهبر سوسیالیست دست‌گیرشده، ماریا جیودیس، شده بود. سانسور دولتی اجازه‌ی انتشار هیچ گونه ارجاعی به شورش را نمی‌داد. گرامشی آن‌گاه از فرصت استفاده کرد تا ارجاع کوتاهی به لنین دهد: «کرنسکی نمایان‌گر تلفات تاریخی اما لنین یقیناً نشان‌گر صیرورت سوسیالیستی است و همه‌ی ما با تمام اشتیاق‌مان همراه اوییماین ارجاعی به روزهای ماه ژوییه در روسیه و آزار و اذیت سیاسی بلشویک‌ها بود که متعاقباً رخ داد و لنین را مجبور کرد تا در فنلاند پناه بگیرد.
کریم سجادپور، تحلیلگر مسائل ایران در موسسه کارنگی در گفتگویی با ان‌پی‌آر (رادیو ملی آمریکا)، گفته عسگری با اتهامات اخلاقی و مالی بازداشت شد: «او زمانی که در زندان بود به طرز وحشیانه‌ای شکنجه شد


چند روز بعد، در پانزدهم سپتامبر، زمانی که سربازان تحت امر ژنرال لاور کورنیلوف به سمت پتروگراد حرکت کردند تا نظم را در برابر انقلاب احیا کنند، گرامشی یک‌بار دیگر اشاره کرد به آن «انقلابی که در وجدان‌ها روی داده بود». و در 29 سپتامبر، لنین باز هم به عنوان «محرک وجدان، و زنگ خطر برای روح‌های ناهشیار» لقب گرفت. اطلاعاتی که در ایتالیا موجود بود هم‌چنان قابل‌اتکا نبود و ترجمه‌های جونیور در ''آوانتی!'' سانسورشان می‌کرد. در این زمان گرامشی هم‌چنان ویکتور چرنف، انقلابی سوسیالیست، را به عنوان «انسانی که برنامه‌ی عمل مشخصی دارد، برنامه‌ای که کاملاً سوسیالیستی است و با بورژوازی هم‌کاری نمی‌کند و از جانب بورژوازی هم پذیرفته نمی‌شود، چرا که نافی اصل مالکیت خصوصی است، بدین خاطر که دست آخر شروع انقلاب اجتماعی است» در نظر می‌گرفت.
چند تن از دوستان علیرضا عسگری و مقامات سابق جمهوری‌اسلامی هم در گفتگو با فایننشال تایمز تائید کردند عسگری پس از ۱۸ ماه زندان، ناامید و عصبانی بود و از نظر روانی آشفته شده بود.


در این اثنا، بحران سیاسی در ایتالیا تداوم داشت. پس از آن‌که ارتش ایتالیا در نبرد کاپورتو در 12 نوامبر شکست خورد، جناح سوسیالیستی پارلمان، به رهبری فیلیپو توراتی و کلودیو تروز، موضعی آشکارا ملی‌گرایانه گرفت و هوادار دفاع از «ملت» شد و خود را از «بی‌طرفی» سال‌های قبل جدا کرد. در صفحات روزنامه‌ی ''نقد اجتماعی''، توراتی و تروز مقاله‌ای منتشر کردند که بر نیاز به پرولتاریا برای دفاع از کشور در زمان خطراصرار می‌ورزید.
همزمان با بازداشت او «در محافل سیاسی تهران این بحث مطرح بود که این فرمانده سپاه با اتهام فساد مالی و اخلاقی بازداشت شد و زیبا احمدی، همسر نخست او یکی از شاکیانش درباره‌ی فساد اخلاقی (ارتباط جنسی خارج از ازدواج) بود.»


جناح انقلابی-سرسخت حزب نیز، از سوی دیگر، خود را برای مواجهه با وضعیت جدید سازمان داد. در نوامبر، رهبران این جناح برای گردهم‌آیی مخفی در فلورانس فراخوان دادند تا به بحث در مورد «جهت‌گیری آتی حزب ما» بپردازند. گرامشی که تازه نقشی مهم در بخش تورین حزب را بر عهده گرفتهه بود، در نقش یک نماینده در گردهم‌آیی شرکت کرد. در این نشست، گرامشی خود را با کسانی مثل آمادئو بوردیگا متحد کرد که باور به ضرورت عمل ستیزه‌جویانه داشتند، در حالی که سراتی و دیگران هوادار حفظ تاکتیک‌های بی‌طرفانه‌ی گذشته بودند. نشست با تأیید مجدد اصول انترناسیونالیسم انقلابی و مخالفت با جنگ به پایان رسید اما بدون هرگونه راهنمای عملی برای آن‌چه باید کرد.
یکی از فرمانده‌های پیشین سپاه در گفتگو با ایران اینترنشنال خشونت بازجویان در برخورد با عسگری را تائید کرد: «عسگری در جریان یکی از جلسات اولیه بازپرسی در گوش قاضی‌ که از او سوال می‌کرده، سیلی زده و همین وضعیتش را دشوارتر کرد.» همین منبع همچنین تائید کرد که در جریان بازداشت ۱۸ ماهه «بازجویان حفاظت اطلاعات عسگری را بسیار آزار داده و شکنجه کردند.»


گرامشی وقایع ماه اوت در تورین را در پرتو انقلاب روسیه تفسیر کرد و درست پس از بازگشت از نشست، متقاعد شد که این لحظه مستلزم عمل است. گرامشی که با این خوش‌بینی و با طنین‌های تسخیر قدرت در روسیه به دست بلشویک‌ها جان گرفته بود، در دسامبر مقاله‌ی «انقلاب علیه ''سرمایه''» را نوشت که در آن اعلام کرد: «انقلاب بلشویکی یقیناً تداوم انقلاب سراسری مردم روسیه بود».
عسگری در نهایت با وساطت دوستان پرنفوذش از جمله اسماعیل احمدی‌مقدم، فرمانده وقت نیروی انتظامی کشور، که در دوره حضور در کُردستان با او کار کرده بود و دخالت ناطق‌نوری، بازرس وقت دفتر علی خامنه‌ای از زندان آزاد شد.
[[پرونده:علیرضا عسگری.JPG|بندانگشتی|'''علیرضا عسگری در لباس غیر نظامی''']]
آن‌چنان که زیبا احمدی، همسر اول علیرضا عسگری، گفته او در سال ۱۳۸۳ و پس از آزادی از زندان، در حالی‌ که تنها ۴۴ سال داشت با درجه سرلشکری و پیش از موعد بازنشسته شد و پس از بازنشستگی وارد کار تجارت زیتون شد.<ref name=":1" />


پارتیزان‌های لنین پس از آن‌که مانع رکود انقلاب شدند، در جایگاهی به قدرت رسیدند تا «دیکتاتوری خود» را بنیان نهند و «اَشکالی سوسیالیستی را بسط دهند که انقلاب در نهایت باید به منظور تداوم توسعه‌ی هماهنگ خود با آن مطابقت کند». گرامشی در 1917 دیدگاه مشخصی در باب تمام تفاوت‌های سیاسی در میان انقلابیون روس نداشت. علاوه بر این، هسته‌ی اندیشه‎های او درباره‌ی انقلاب سوسیالیستی فرضی کلی بود مبنی بر این‌که انقلاب جنبشی مداوم «بدون برخوردهای خشن» خواهد بود.
==== عسگری و تجارت زیتون ====
بنا بر روایت رضا گلپور، اواخر آبان ماه سال ۱۳۸۵، کمتر از یک سال پیش از ناپدید شدن علیرضا عسگری، او با این عنوان که برنامه سفر دارد از دیدار با مسئول وقت دفتر ریاست قوه قضائیه، که قرار بوده به دستور خامنه‌ای از او دلجویی کند، سرباز زده است.


انقلاب بلشویک‌ها با نیروی فرهنگی آشنا و مقاومت‌ناپذیرش «بیشتر مبتنی بر ایدئولوژی‌ها بود تا بر واقعیت‌ها.» به همین دلیل، نمی‌توان خوانشی «برحسب نوشته‌های مارکس» از انقلاب داشت. گرامشی چنین ادامه داد که در روسیه، کتاب ''سرمایه'' «کتاب بورژوازی بود، نه پرولتاریا». گرامشی به ''مقدمه‌ی 1867'' ارجاع می‌داد که در آن مارکس معتقد بود ملت‌هایی با توسعه‌ی سرمایه‌داری افزون‌تر به ملت‌هایی که توسعه‌ی کم‌تری دارند مسیر «مراحل طبیعی» پیشرفت را نشان می‌دهند که گریزناپذیرند.
عسگری در پاسخ به نگرانی گلپور از سفر با پرونده باز، گفته این نخستین سفر خارجی او پس از آزادی نیست. زیبا احمدی هم گفته همسرش پیش از سفر آخر به سوریه و ترکیه، سفرهای دیگری به ترتیب به تایلند، لبنان و سوریه داشته است.


بر مبنای این متن، منشویک‌ها خوانشی از تحولات اجتماعی در روسیه صورت‌بندی کرده بودند که مؤید نیاز به شکل‌گیری یک بورژوازی و تشکیل یک جامعه‌ی صنعتی کاملاً توسعه‌یافته بود پیش از آن‌که سوسیالیسم امکان‌پذیر شود. اما، به گفته‌ی گرامشی، انقلابیون تحت رهبری لنین، به‌صراحت «مارکسیست نیستند»، یعنی، در عین آن‌که «اندیشه‌ی درون‌ماندگار» مارکس را نفی نمی‌کنند، اما «نافی بعضی از عبارت‌های ''سرمایه‌''اند» و آن را به عنوان «آموزه‌ی بیرونی ناچیز که سرشار از عبارت‌های جزم‌اندیشانه و مسلّم است» نمی‌پذیرند.
یکی از منابع اطلاعاتی در آمریکا به ایران اینترنشنال گفت ممکن است علیرضا عسگری در سفر تایلند، با ماموران سیا دیدار کرده باشد: «تایلند سال‌هاست از کشورهای مورد علاقه سرویس‌های اطلاعاتی غربی برای جذب جاسوس از ایران و دیگر کشورهای خاورمیانه است. گفته شده ممکن است سیا عسگری را در جریان سفری در زمان معاونتش در وزارت دفاع، استخدام کرده باشد، اما به نظر من با توجه به این‌که او پس از بازجویی‌های بی‌رحمانه در زمان بازداشتش به جمهوری‌اسلامی پشت کرد، عسگری احتمالا در همین سفر به تایلند با سیا تماس گرفته است.»


به گفته‌ی گرامشی، پیش‌بینی مارکس از توسعه‌ی سرمایه‌داری که در ''سرمایه'' ارائه شد، برای وضعیت‌های توسعه‌ی عادی صحیح است که در آن‌ها شکل‌گیری «اراده‌ی دسته‌جمعی مردمی» از طریق «مجموعه‌ای بلندبالا از تجارب طبقاتی» حاصل می‌شود. با‌این‌حال، جنگ این زمان‌مندی را به شکل پیش‌بینی‌ناپذیری تسریع کرده بود و کارگران روسیه ظرف سه سال به‌شدت این تأثیرات را تجربه کرده بودند: «هزینه‌ی بالای زندگی، گرسنگی، مرگ ناشی از گرسنگی که می‌تواند به سراغ همه برود، ده‌ها میلیون نفر را یک‌جا نابود می‌کند. ]در برابر این[، اراده‌ها نخست به صورت مکانیکی و سپس به شکل معنوی پس از انقلاب نخست، متحد شدند.»
به گفته زیبا احمدی، همسرش در سفر آخر برای تجارت زیتون به سوریه و ترکیه رفته است. اما رضا گلپور مدعی است این سردار سپاه به او گفته علاوه بر تجارت زیتون، «برای خرید چیزهایی برای وزارت دفاع به سفر سوریه و ترکیه می‌رود.» قاسم سلطان‌آبادی از دوستان عسگری هم گفته سفر او به سوریه و ترکیه ماموریت بوده است.<ref name=":1" />


تبلیغات سوسیالیستی منبع تغذیه‌ی این اراده‌ی مردمی جمعی بود. این اراده به کارگران روسیه اجازه می‌داد تا، در وضعیتی استثنایی، کل تاریخ پرولتاریا را در یک آن زندگی کنند. کارگران تلاش‌های پیشینیان خود را برای رهایی از «بندهای بندگی» تشخیص می‌دادند و به‌سرعت «وجدانی نوین» را گسترش می‌دادند که در حال تبدیل به «شاهد حی و حاضر جهان آینده» بود. علاوه بر این، پرولتاریای روسیه که زمانی به این آگاهی دست یافته بود که سرمایه در سطح بین‌المللی در کشورهایی مثل انگلستان کاملاً توسعه‌یافته است، می‌توانست به‌سرعت به بلوغ اقتصادی خود، شرطی ضروری برای جمع‌گرایی، دست یابد.سردبیر جوان ''بانگ خلق'' در 1917 به رغم آن‌که هم‌چنان شناخت کمی از اندیشه‌های بلشویکی داشت به طور طبیعی به فرمول انقلاب مداوم تروتسکی متمایل شده بود. گرامشی در لنین و بلشویک‌ها تجسم برنامه‌ی احیای انقلاب پیوسته را می‌دید. انقلابی که او می‌خواست در ایتالیا نیز تحقق یابد.بیست سال بعد، گرامشی به عنوان زندانی فاشیسم ایتالیایی از دنیا رفت. چنین نگاه معطوف به گذشته‌ای می‌تواند ما را به این باور برساند که این سرنوشت تراژیک گرامشی را به تردید در امیدهای عظیمی که در اکتبر می‌دید رهنمون شد. یا حتی این‌که ''دفترهای زندان'' او می‌توانست تمرینی برای یافتن «راه‌هایی جدید»، اَشکال معتدل‌تر یا توافقی‌تر مبارزه علیه سرمایه‌داری باشند.چنین تسلیمی هرگز رخ نداد. گرامشی در نوشته‌های زندان خود، نظریه‌ای درباره‌ی سیاست را مطرح کرد که در آن زور و رضایت از یکدیگر مجزا نیستند و دولت به عنوان پی‌آمد تاریخی فرآیندهای درهم‌تنیده‌ی نیروها تلقی می‌شود، فرآیندهایی که به‌ندرت شرایط سودمندی برای گروه‌های فرودست فراهم می‌کنند. گرامشی از ضرورت تجهیز مبارزه در تمام عرصه‌های زندگی و نیز پیرامون خطرات هم‌سازی هژمونیک و «تحول‌گرایی» سیاسی نوشت. او توجه خاصی به نقشِ- تقریباً همواره زیان‌بارِ- روشنفکران در زندگی عامه و اهمیت گسترش مارکسیسم به عنوان جهان‌بینی «بی‌نقص»- فلسفه‌ی کنش داشت.از‌این‌رو، هیچ‌چیز در طول سالیان زندان حاکی از این نیست که گرامشی از انقلاب روسیه به عنوان مرجعی عمل‌گرا و تاریخی برای رهایی طبقه‌ی کارگر صرف‌نظر کرده باشد. انقلاب روسیه در ذهن و قلب گرامشی تا زمان مرگش در آوریل 1937 زنده بود.
=== نحوه‌ی فرار علیرضا عسگری ===
علیرضا عسگری پس از آزادی و احساس تهدید لو رفتن فعالیت‌هایش نقشه‌ی فراری را با همکاری نیرو‌های خارجی طراحی کرده و ابتدا  ده تن از اعضای خانواده‌اش را به خارج از کشور می‌فرستد و خود به بهانه تجارت و خرید سلاح و الزامات سپاه به دمشق و از آنجا به استانبول پرواز می‌کند در استانبول به سفارت آمریکا مراجعه کرده و درخواست پناهندگی می‌دهد از این مرحله با یک خودروی اجاره‌ای که بعدها کنار ساحل رها شد خود را به یکی از پایگاه‌های آمریکا (احتمالا اینجرلیک) رسانده و از آنجا به همراه خانواده‌اش به یک پایگاه نظامی در آلمان و سپس به آمریکا می‌رود.


== نامه‌های زندان ==
بر اساس گزارش های منتشره او سال ۸۳ فعالیت‌های نظامی را به طور کامل کنار گذاشت و به تجارت زیتون و روغن زیتون با کشور سوریه پرداخت. عسگری ۱۶ آذر ۸۵ از دمشق وارد استانبول و در هتل جیران در نزدیکی میدان تکسیم شهر استانبول مستقر شد. او تا روز  ۱۸ آذر با خانواده خویش در تماس بود. روز شنبه تلفن همراه عسگری خاموش می‌شود و از آن پس خانواده‌اش نمی‌توانند تماسی با عسگری برقرار کنند.<ref>[https://iranwire.com/fa/politics/753/ سایت ایران وایر به نقل از نیوزویک]</ref>
آنتونیو گرامشی در نامه‌ای به همسرش، پس از تحمل سه سال زندان نوشت:<blockquote>«من معتقدم، آن بحرانی را که زندانی در اولین مرحله از زندان دچارش می‌شود پشت سر گذاشته‌ام. بحران که اغلب سبب قطع رابطه کامل تمامی بندها با گذشته می‌شود. حقیقتش را بخواهی، این بحران را در دیگران بیش از خودم مشاهده و احساس کردم و خنده‌ام گرفت و این خود، به معنی پشت سر گذاشتن این بحران بود. هیچوقت فکرش را نمی‌کردم انسانها آنقدر از مرگ بترسند؛ و باید گفت که دقیقاً در رابطه با این ترس است که بسیاری از ناراحتی‌های روانی خاص زندانیان به وجود می‌آید. در ایتالیا می‌گویند که ترس از مرگ نشانه پیری است. به نظر می‌رسد که این قضاوت بسیار درستی باشد. در زندان، این تحول روانی زمانی خود را نشان می‌دهد که زندانی احساس می‌کند که در دامی گرفتار شده که امکان خلاصی از آن وجود ندارد: یک تغییر ریشه‌ای و سریع ایجاد می‌شود و هر چه میزان برخورد زندانی به زندگی‌اش بر اساس اعتقادات و عقایدش سطحی‌تر و کم‌عمق‌تر باشد، میزان و سرعت این تغییر بیشتر می‌شود. به صورتی باورنکردنی، من شاهد چنین صحنه‌های وحشتناکی بودم.»</blockquote>


== آراء گرامشی ==
هفته نامه ساندی تایمز با اشاره به همکاری آژانس‌های غربی برای فرار این مقام نظامی ایران از ترکیه مدعی شده است که او در سفر از دمشق به استانبول، یک پارسپورت جدید دریافت کرده و با همراهی محافظان غربی، سوار بر خودرو، ترکیه را ترک کرده است. بنابر گزارش ساندی تایمز، عسگری با خروج از ترکیه اکنون در یک پایگاه ناتو، در نزدیکی شهر فرانکفورت آلمان تحت بازجویی قرار دارد.<ref name=":2">هفته‌نامه ساندی تایمز ۲۱ اسفند ۸۵ (۱۱ مارس ۲۰۰۷)</ref>
آنتونیو گرامشی در دفترهای زندان درگیر نبردی دائمی علیه هرگونه جبرباوری مکانیکی بود که نیروهای بالقوه‌ی مارکسیسم را به عنوان یک فلسفه‌ی پراکسیس تحلیل می‌بُرد. این برداشت که ما در حال حاضر شکست خورده‌ایم اما «مسیر تاریخ در بلند‌مدت هم‌راستای ما عمل می‌کند» قطعاً می‌تواند در ایجاد اندکی پایداری در مبارزه مفید باشد، اما هم‌چنین نوعی افیونِ مذهبیِ طبقات فرودست نیز هست، «جایگزینی برای تقدیر یا مشیتِ دین‌های متکی به اقرار»، و در این معنا می‌تواند دلیلی برای انفعال و «خودبسندگی احمقانه» باشد. بنابراین، گرامشی نقد مشهور مارکس از دین را درموردِ خودِ مارکسیسم به‌کار می‌برد. هیچ تضمینی به هیچ‌شکل در تاریخ وجود ندارد، همه‌چیز به توانایی ما در واکاوی، سازمان‌دهی و تشکیل اتحادها وابسته است. این‌مورد را هم‌چنین می‌توان به تجربه‌های مربوط به بحران‌های اقتصادی نیز تسری بخشید.


▪️گرامشی بارها و بارها به رفقایش که معتقد بودند و امید داشتند که بحران‌ها ضرورتاً منجر به فروپاشی نظام سرمایه‌داری ‌شود هشدار داد. او استدلال می‌کرد که این‌گونه نیست، این انتظار که بحران‌های اقتصادی رخنه‌ای در صفوف دفاعی دشمن پدید آورد که پس از آن بتوان ارتشِ خود را به‌شکلی «برق‌آسا» به درون این صفوف گسیل کرد و پیروزیِ استراتژیک قاطعی به‌دست آورد، قضاوتی اکونومیستی و جبرباورانه است که متعلق به الگوهای منسوخِ مدلی از انقلاب به مثابه‌ی «جنگ مانووری» است. این مدل آخرین بار در 1917 در روسیه موفق شد و پس از آن در کشورهای پیشرفته‌ی سرمایه‌داری در غرب، به دلیل ساختار عمیقاً پیچیده‌ی جامعه‌ی مدنی در این جوامع، شکست خورد. در شرایط «جنگ موضعی»، بحران اقتصادی به‌خودی‌خود نمی‌تواند باعث به‌وجود آمدن رخدادهای تاریخی بنیادین شود و صرفاً «زمینه‌ای مناسب‌تر برای انتشار ایده‌های بدیل فراهم می‌آورد» . طبقات حاکم معمولاً می‌توانند با شرایط جدید سازگار شوند و دوباره کنترل جنبه‌هایی که از چنگشان خارج شده بود را به دست آورند. این‌جا هم خبری از هیچ‌گونه فرایند خودبه‌خودی نیست. بین اتفاقاتی که در «اقتصاد» در حال رخ دادن است و سطوح سیاسی و ایدئولوژیکی، هیچ توازی و تعادل بلاواسطی وجود ندارد. ممکن است طبقه‌ی کارگر به بخش‌هایی رقیب تجزیه شود و ازهمین‌رو، درونِ هژمونی بورژواییِ بلوکِ قدرت حاکم جذب شود، یا آن‌که می‌تواند هژمونی خود را از پایین شکل دهد، یا ترکیبی از هردوی این‌ها_ ــ تمامی این‌ها به توانایی‌اش در عمل و دگرگونی مناسبات قدرت در «جامعه‌ی مدنی» و «جامعه‌ی سیاسی» وابسته است.
هفته‌نامه فلسطینی المنار نیز گزارش داده که وی با خروج از استانبول به شمال عراق منتقل شده و در یکی از پادگان‌های مخفی موساد در نزدیک شهر "اربیل" مورد بازجویی قرار گرفته و پس از آن بوده است که به‌وسیله یک فروند هواپیمای نظامی آمریکایی به کشوری اروپایی- احتمالا آلمان - آورده شده است.  


== شهریار جدید ==
همان زمان، خبرهایی حاکی از انتقال عسگری به یکی از پادگان‌های ناتو در فرانكفورت آلمان منتشر شد. ۲۳ اسفند ۸۵، فرانتس یوزف یونگ، وزیر دفاع وقت آلمان در پاسخ به پرسش از حضور علیرضا عسگری در آلمان، به جای انکار صریح، پاسخ داد: «درباره این مساله نمی‌توانم چیزی بگویم.»<ref name=":1" />
شهریار جدید از رساله‌های مهم گرامشی، خوانشی نوآورانه و بدعت‌گونه از رساله‌ی شهریار نیکولو ماکیاولی، نویسنده و سیاستمدار ایتالیایی، درباره‌ی اصول سیاست و آیین کشورداری است. شهریار جدید نامی است که گرامشی بر اجتماع روشنفکران طبقه‌کارگر نهاده بود. این شهرزاده (پرنس) نمی‌تواند شخصیتی واقعی، یعنی فردی خاص باشد، فقط می‌تواند سازواره‌ای باشد، یعنی مجموعه‌ای اجتماعی که پس از آنکه خود را تحکیم کرد و از اعمال خود آگاهی یافت، در آن اراده‌ای دسته‌جمعی شکل می‌گیرد.  مقصود گرامشی از شهریار جدید، یک حزب انقلابی متشکل از زحمتکشان روشنفکر است که می‌تواند هژمونی آلترناتیوی در جامعه‌ی مدنی ایجاد کند. (چه گنده‌گویی‌های فریبنده و منحرف کننده‌ای!)


گرامشی به سبب نظریه‌اش در مورد هژمونی فرهنگی در جامعه‌های سرمایه‌داری شناخته شده و آرای او در مورد هژمونی به دیدگاه و نگرش او در جایگاه یک راهبردشناس سیاسی شکل بخشیده است. آثار گرامشی موجب تشویق نظریه‌پردازان مارکسیست دوره‌های بعدی مانند آلتوسر و پولانتساس شد تا ساختار و کارکردهای دولت در دموکراسی‌های لیبرال یا آزادی‌خواه را مورد بررسی دقیق قرار دهند.
۵ اردیبهشت ۸۶ (۲۵ آپریل ۲۰۰۷)، چند تن از دوستان علیرضا عسگری و مقامات سابق جمهوری‌اسلامی در گفتگو با فایننشال تایمز، پناهندگی علیرضا عسگری را تائید کردند.  


در "شهریار جدید" نویسنده به ماکیاول ، بوروکراسی، اکونومیسم و .... می‌پردازد. در باب ماکیاول او اثر شهریار این فیلسوف عملگرا را به مثابه نمونه تاریخی اسطوره سورلی معرفی می‌کند؛ ژرژ سورلی‌ای که نظریه‌پرداز سندیکالیسم انقلابی بود و به نوعی بر فاشیسم ایتالیایی ساخته موسولینی اثر عمده‌ای داشت. نکته جالب هم در همین امر نهفته است. گرامشی به نوعی به تمجید شهریار ماکیاول می‌پردازد و آن را این چنین می سشهریار جدید از رساله‌های مهم گرامشی، خوانشی نوآورانه و بدعت‌گونه از رساله‌ی شهریار نیکولو ماکیاولی، نویسنده و سیاستمدار ایتالیایی، درباره‌ی اصول سیاست و آیین کشورداری است. شهریار جدید نامی است که گرامشی بر اجتماع روشنفکران طبقه‌کارگر نهاده بود. این شهرزاده (پرنس) نمی‌تواند شخصیتی واقعی، یعنی فردی خاص باشد، فقط می‌تواند سازواره‌ای باشد، یعنی مجموعه‌ای اجتماعی که پس از آنکه خود را تحکیم کرد و از اعمال خود آگاهی یافت، در آن اراده‌ای دسته‌جمعی شکل می‌گیرد.  مقصود گرامشی از شهریار جدید، یک حزب انقلابی متشکل از زحمتکشان روشنفکر است که می‌تواند هژمونی آلترناتیوی در جامعه‌ی مدنی ایجاد کند. (چه گنده‌گویی‌های فریبنده و منحرف کننده‌ای!)
در همان زمان، شان مک‌کورمک، سخنگوی وقت وزارت خارجه، در پاسخ به این‌که آیا حضور علیرضا عسگری را در ایالات متحده انکار می‌کند؟ پاسخ داد: «نمی‌توانم چیزی به شما بگویم.»<ref name=":1" />[[پرونده:عسگری ۵.JPG|بندانگشتی|'''علیرضا عسگری و حسن نصرالله''']]
در کتاب «جاسوس خوب: زندگی و مرگ رابرت ایمز» که سال ۲۰۱۴ منتشر شد به نقل از ۴۰ منبع اطلاعاتی گفته شده به علیرضا عسگری در ازای ارائه اطلاعات درباره برنامه هسته‌ای ایران، پناهندگی آمریکا داده شد. کای برد نویسنده این کتاب می‌گوید یکی از مقامات دولت بوش درباره تصمیم بوش برای دادن پناهندگی به علیرضا عسگری در سال ۲۰۰۷ گفته است: «در سطح اطلاعات غیر طبقه‌بندی‌ شده نمی‌توانم در این باره توضیح بیشتری بدهم.»<ref name=":1" />


گرامشی به سبب نظریه‌اش در مورد هژمونی فرهنگی در جامعه‌های سرمایه‌داری شناخته شده و آرای او در مورد هژمونی به دیدگاه و نگرش او در جایگاه یک راهبردشناس سیاسی شکل بخشیده است. آثار گرامشی موجب تشویق نظریه‌پردازان مارکسیست دوره‌های بعدی مانند آلتوسر و پولانتساس شد تا ساختار و کارکردهای دولت در دموکراسی‌های لیبرال یا آزادی‌خواه را مورد بررسی دقیق قرار دهند.
آقای برد در این کتاب می‌نویسد «تصمیم اعطای پناهندگی سیاسی به عسگری برمبنای قانون ۱۱۰ عمومی سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (که آن را از اجرای روال معمول اداری و قانونی در موارد خاص و محرمانه معاف می‌کند) احتمالا با مخالفت ماموران کهنه کار CIA، که از نقش احتمالی او در قتل رابرت آیمز آگاه بودند، روبرو شد.»


در "شهریار جدید" نویسنده به ماکیاول ، بوروکراسی، اکونومیسم و .... می پردازد. در باب مایاول او اثر شهریار این فیلسوف عملگرا را به مثابه نمونه تاریخی اسطوره سورلی معرفی می‌کند؛ ژرژ سورلی‌ای که نظریه پرداز سندیکالیسم انقلابی بود و به نوعی بر فاشیسم ایتالیایی ساخته موسولینی اثر عمده‌ا‌ی داشت. نکته جالب هم در همین امر نهفته است. گرامشی به نوعی به تمجید شهریار ماکیاول می پردازد و آن را این چنین می‌ستاید:"..... نمونه یک ایدئولوژی سیاسی که به صورت یک خیال‌آباد بی روح یا نظریه‌بافی عالمانه ارائه نمی‌شود، بلکه به صورت آفریده یک تخیل عینی که روی مردم پراکنده و از هم بریده اثر می‌کند و اراده جمعی آنها را برمی‌انگیزد و سازمان می‌بخشد."<blockquote></blockquote>
نویسنده کتاب که پدرش یک دیپلمات آمریکایی بود و بخشی از دوران جوانی‌اش را در خاورمیانه سپری کرده است، در ادامه می‌نویسد: «اما آنطور که گزارش‌ها حاکی است نظر سازمان و آن مسئولان ارشد توسط شورای امنیت ملی دولت جرج بوش رد می‌شود» و سپس نتیجه می‌گیرد «اعطای پناهندگی به فردی با پیشینه عسگری، یک تصمیم سیاسی بود که تنها می‌توانست در کاخ سفید اتخاذ شده باشد.»<ref>[https://farsi.alarabiya.net/international/2014/05/20/%D9%86%DB%8C%D9%88%D8%B2%D9%88%DB%8C%DA%A9-%D9%85%D8%B9%D8%A7%D9%88%D9%86-%D8%B3%D8%A7%D8%A8%D9%82-%D9%88%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%AA-%D8%AF%D9%81%D8%A7%D8%B9-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D9%87-%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7-%D9%BE%D9%86%D8%A7%D9%87%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%B4%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA سایت العربیه فارسی]</ref>


== کتاب‌شناسی ==
تایمز آنلاین نوشت: گفته می‌شود عسگری به همراه خود اسنادی از ارتباط ایران با تروریست‌های خاورمیانه به همراه دارد اما درباره داشتن اطلاعات سری از برنامه‌های هسته‌ای این کشور تردید وجود دارد.<ref name=":3" />


* ملاحظات و تذکرات انتقادی در بارهٔ «کتاب آموزشی عامه فهم [[جامعه‌شناسی]]» بوخارین نوشته آنتونیو گرامشی ترجمه مهران زنگنه
* گرامشی و انقلاب، مقالاتی پیرامون انقلاب اکتبر، ترجمهٔ علیرضا نیاززاده نجفی، تهران: نشر چشمه، ۱۳۹۹
* رستاخیز (IL RISORGIMENTO)
* گذشته و حال
* ت‍زه‍ایی درب‍ارهٔ ت‍اک‍ت‍یک‌های ح‍زب ک‍م‍ون‍ی‍س‍ت ای‍ت‍ال‍ی‍ا (ت‍زه‍ای رم)، ترجمهٔ محمد حاجی‌زاده، تهران: نشر تاریخ، ۱۳۵۸
* دربارهٔ آموزش و فرهنگ، ترجمهٔ م. س‍رخ‌رودی و ر. آروی‍ن، تهران: نشر پژواک، ۱۳۵۸
* ستمگران و ستمبران، ترجمهٔ وارتان میکائیلیان، تهران: انتشارات فرهنگ نوین، ۱۳۶۰
* پیدایش روشنفکران، ترجمهٔ [[جلال آل‌احمد]]، تهران: [[انتشارات خوارزمی]]، ۱۳۵۷
* شهریار جدید، ترجمهٔ عطاءالله نوریان، تهران: نشر اختران، ۱۳۸۶
* دولت و جامعهٔ مدنی، ترجمهٔ [[عباس میلانی]]، تهران: نشر اختران، ۱۳۸۴
* [[ماده‌باوری|ماتریالیسم]] تاریخی
* نامه‌های زندان، ترجمهٔ مریم علوی‌نیا، تهران: نشر آگاه، ۱۳۶۲
* [[سوسیالیسم]] فاشیسم و انقلاب، ترجمه کامران برادران، آگه
* معادلات و تناقضات، ترجمه شاپور اعتماد، طرح نو


نامه‌های زندان گرامشی توسط خواهرزن او «تاتیانا شوخت» در محل امنی نگهداری شد. سپس به [[مسکو]] فرستاده شد و پس از پایان جنگ در اختیار [[پالمیرو تولیاتی]] دوست گرامشی و رهبر بعدی حزب کمونیست ایتالیا قرار گرفت. از او آثاری در زمینهٔ تئوریزه کردن مفاهیمی کلیدی همچون [[هژمونی]] (چیرگی‌خواهی)، [[جامعهٔ مدنی]]، نسبت زیربنا و روبنا در سیستم سرمایه‌داری، ماهیت طبقاتی روشنفکران، و جنگ قدرت به جا مانده‌است.
زیبا احمدی همسر (همسری که در ایران است) او می‌گوید:  تا روز هشتم دسامبر (جمعه) با وی در تماس بودیم ولی شنبه این تماس قطع شد و تلفن همراهش خاموش بود که مشکوک شدیم. گزارشی حاکی از آن است عسگری در ترکیه قصد دیدار با یک دلال اروپایی اسلحه را داشته است. همسر علیرضا عسگری در این مورد می‌گوید که همسرش که پدر پنج فرزند است به ترکیه پناهنده نشده است و شواهد نشان می‌دهد که او ربوده شده است. او همچنین اعلام کرد که همسرش به خاطر تجارت روغن زیتون به سوریه سفر کرده است. برخی رسانه ها نیز وی را عهده دار معاونت ریاست شرکت هواپیمایی ماهان نیز اعلام کرده بودند. گزارش‌ها نشان می‌دهد که دو فرد دیگر اتاقی را در «هتل سیلان ترکیه» به مدت سه شب برای او رزرو کردند ولی پس از رسیدن عسگری به ترکیه او به هتل ارزان قیمت «جیران» رفت. لونت بیلمن سخنگوی وزارت امور خارجه ترکیه می گوید که: «مقامات ایران درحالیکه در پنجم دیماه ۱۳۸۵ ناپدید شدن این مقام سابق نظامی خود را به اینترپل گزارش داده بودند، ما را در ۱۵ بهمن ۱۳۸۵یعنی تقریبا دو ماه بعدتر، از این حادثه مطلع ساختند.»


=== دربارهٔ گرامشی ===
== ضربات عسگری به جمهوری اسلامی ==


* جوزپه فیوری، زندگی مرد انقلابی، ترجمهٔ [[مهشید امیرشاهی]]، تهران: انتشارات خوارزمی، ۱۳۶۰
* افشای ساختار و فعالیت‌های حزب‌الله لبنان
* رناته هالوب، آنتونیو گرامشی؛ فراسوی مدرنیسم و پست‌مدرنیسم، ترجمهٔ [[محسن حکیمی]]، تهران: نشر چشمه، ۱۳۷۴
* افشای فعالیت‌های هسته‌ای و معرفی فخری‌زاده به عنوان عنصر کلیدی این فعالیت‌ها
* [[پری اندرسون]]، معادلات و تناقضات آنتونیو گرامشی، ترجمهٔ [[شاپور اعتماد]]، تهران: نشر [[طرح نو]]، ۱۳۸۲
در کتاب «جاسوس خوب: زندگی و مرگ رابرت ایمز» که سال ۲۰۱۴ منتشر شد به نقل از ۴۰ منبع اطلاعاتی گفته شده به علیرضا عسگری در ازای ارائه اطلاعات درباره برنامه هسته‌ای ایران، پناهندگی آمریکا داده شد. کای برد نویسنده این کتاب می‌گوید یکی از مقامات دولت بوش درباره تصمیم بوش برای دادن پناهندگی به علیرضا عسگری در سال ۲۰۰۷ گفته است: «در سطح اطلاعات غیر طبقه‌بندی‌ شده نمی‌توانم در این باره توضیح بیشتری بدهم.»
* [[جیمز جول]]، گرامشی، ترجمهٔ محمّدرضا زمرّدی، تهران: [[نشر ثالث]]، ۱۳۸۸
* افشای منجر به سرقت اطلاعات هسته‌ای از سوله‌ی تورقوزآباد
* لئوناردو پگی، نظریهٔ عام مارکسیسم نزد گرامشی، ترجمهٔ امیر احمدی‌آریان، تهران: نشر رخداد نو، ۱۳۸۹
* افشای ترددات عماد مغنیه
* [[مایکل بوراووی]]، مارکسیسم جامعه‌شناسانه: هم‌گرایی آنتونیو گرامشی و کارل پولانی، ترجمهٔ محمّد مالجو، تهران: نشر نی، ۱۳۹۳
* بمباران به راکتور هسته‌ای ایران در سوریه که بیش از یک میلیارد دلار هزینه برپایی آن توسط کره‌شمالی بود.
نیمه‌شب ۱۵ شهریور ۱۳۸۶ (۶ سپتامبر ۲۰۰۷) اسکادران ۶۹ نیروی هوایی ارتش اسرائیل، مجتمعی نظامی را در دیرالزور سوریه بمباران و منهدم کرد. ۷ ماه بعد آمریکا اعلام کرد که مجتمع بمباران‌شده یک سایت هسته‌ای با اهداف نظامی بود. چهار سال بعد هم آژانس بین‌المللی انرژی اتمی تائید کرد، آن‌چه اسرائیل در سال ۲۰۰۷ نابود کرد یک رآکتور هسته‌ای بود.


== آنتونیو گرامشی درباره‌ی آموزش و فرهنگ ==
۲ فروردین ۸۸ (۲۲ مارس ۲۰۰۹)، هانس روئله، رئیس سابق ستاد برنامه‌ریزی وزارت دفاع آلمان و فرمانده پیشین مقر ناتو در این کشور تائید کرد اطلاعاتی که علیرضا عسگری در مورد پروژه‌ هسته‌ای سوریه در دیرالزور داد منجر به شناسایی آن و حمله اسرائیل در سپتامبر ۲۰۰۷ به راکتور الکبار در این سایت هسته‌ای و نابودی آن شد. بنا بر این گزارش، هیچ کس در جامعه اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل تا آن زمان در مورد آن سایت هسته‌ای چیزی نشنیده بودند: «مورد اخیر بسیار شرم‌آورتر بود زیرا دولت اسرائیل همیشه ادعا کرده بود چیزی در سوریه وجود ندارد که آن‌ها ندانند.»<ref name=":1" />
فرهنگ چیزی است


کاملاً متفاوت.
علیرضا عسگری در مواردی هم نقش بازدارنده در حملات قریب‌الوقوع به جمهوری اسلامی داشته است. از جمله تاثیری که عملکرد وی در آمریکا مبنی بر غیر نظامی بودن فعالیت‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی منجر به ارائه گزارش ارزیابی اطلاعاتی ۲۰۰۷ در آمریکا شد که نتیجه‌ی آن کنار گذاشته شدن طرح‌های تهاجم به تاسیسات تظامی و هسته‌ای جمهوری اسلامی بود.در کتابی که مرکز مطالعات اطلاعاتی سیا درباره نتایج و اهمیت ارزیابی اطلاعاتی ۲۰۰۷ منتشر کرد، گفته شد منتقدان این ارزیابی می‌گفتند قضاوت ارائه‌شده در آن، هرگونه استدلال برای اقدام نظامی علیه ایران را تضعیف می‌کند.


فرهنگ سازمان است،
یکی از منابع اطلاعاتی، تائید کرد که در سال‌های ۲۰۰۶ و ۲۰۰۷، در محافل سیاسی واشنگتن، این تصور که آمریکا برنامه‌ای برای حمله به ایران دارد، بسیار جدی گرفته می‌شد: «آن زمان، روزی نبود که از من درباره برنامه آمریکا برای حمله به ایران نپرسند، همه فکر می‌کردند برنامه‌ای تهیه شده و این حمله قریب‌الوقوع است، اما ارزیابی سال ۲۰۰۷ که ابتدای دسامبر منتشر شد مثل آب سردی بود که بر آتش ریختند، عملا همه تصورات درباره احتمال حمله به ایران رنگ باخت و اگر برنامه‌ای هم واقعا تهیه شده بود، عملا کنار گذاشته شد.»<ref name=":1" />


فرهنگ نظم درونی فرد است،
== انعکاسات ناپدید شدن علیرضا عسگری ==


شکل دادن به شخصیت خود است؛
=== سخنان احمدی‌مقدم در باره علیرضا عسگری ===
آذرماه ۱۳۹۱ سرتیپ اسماعیل احمدی‌مقدم، فرمانده پلیس ایران مطرح کرد که: علیرضا عسگری، قبل از ناپدید شدن در ترکیه، ۱۵ ماه در داخل ایران زندانی بوده است. وی عسگری را فردی توصیف کرد که در تشکیل حزب‌الله لبنان به عنوان یک حزب کامل با تمام ارکان نظامی، اطلاعاتی، فرهنگی و سیاسی نقش مهمی داشته است. احمدی مقدم همچنین با اشاره به اینکه از طریق علی اکبر ناطق نوری، رئیس بارزسی ویژه دفتر رهبر جمهوری اسلامی خواستار رسیدگی به پرونده عسگری شده، گفته که اتهاماتی متوجه عسگری بود که در نهایت اثبات نشد و برای وی قرار مجرمیت هم صادر نشد.


فرهنگ نیل به آگاهی بالاتری‌ست
احمدی مقدم همچنین با گلایه از مسئولان دولتی و امنیتی گفت: "این ظلم است که می‌گویند او پناهنده شده و خداوند از آدمی که این کار را کرد، نگذرد. علیرضا عسگری یک روز قبل از سفر به سوریه به دفتر من آمد و خیلی خوشحال بود. او گفت شاید دیگر همدیگر را نبینیم. من آمده‌ام اینجا تا حرف‌هایی را به شما بزنم که بعداً آن را پیگیری کنید. به یک مناسبتی به همراه فردی با یک گروه سیاسی نشستی داشت و وقتی نزد من آمد، گفت این افراد نیت شومی دارند که باید بعداً آن را به دیگران منتقل کنیم. حال کسی که یک روز قبل از سفر بیاید و اطلاعات دقیقی از خیانت یک گروه بدهد چه طور می‌تواند پناهنده شود؟"
[[پرونده:عسگری ۳.JPG|بندانگشتی|'''سخنرانی احمدی  مقدم در ششمین سال فرار علیرضا عسگری''']]
وی همچنین خبر داد که شورای عالی امنیت ملی و نهادهای امنیتی کشور اذعان دارند که عسگری ربوده شده ولی برخی افراد هستند که به گفته فرمانده پلیس ایران بی‌انصاف هستند، در این زمینه تشکیک ایجاد می‌کنند.<ref>[https://www.radiofarda.com/a/f10-iran-police-chief-alireza-asgari-imprisond-months/24799986.html سایت رادیو فردا]</ref>


که به‌کمک آن شخص به
=== مرضیه افخم سخنگوی وزارت خارجه ایران ===
در تازه‌ترین واکنش، مرضیه افخم سخنگوی وزارت امور خارجه ایران اعلام کرد ایران همچنان در حال مکاتبه درباره سرنوشت علیرضا عسگری با سازمان ملل و سازمان جهانی صلیب سرخ است، رویه ای که در طول ۹ سال گذشته جاری بوده است.<ref>[https://iranwire.com/fa/politics/753/ سایت ایران وایر]</ref>


درک ارزش تاریخی خود
عسگری می‌دانست که دیگر قرار نیست به کشور برگردد و با برنامه می‌خواست باقی زندگی‌اش را با یک هویت تازه بگذراند و آن‌چنان که در ادبیات سیاسی و حقوقی آمریکا رایج است او از این به بعد «مستر جان دوو» که نامی برای افراد با هویت ناشناس است قصد زندگی مخفی در آمریکا را داشت.<ref name=":0">[http://irdiplomacy.ir/fa/news/9845/%D8%A7%D8%A8%D9%87%D8%A7%D9%85%D8%A7%D8%AA-%D9%85%D8%A7%D8%AC%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D8%B9%D8%B3%DA%AF%D8%B1%DB%8C سایت دیپلماسی ایرانی] </ref>


و عمل‌کرد خود در زنده‌گی؛
=== هفته‌نامه ساندی تایمز ===
هفته نامه بریتانیایی ساندی تایمز نوشت: علیرضا عسگری از حدود ۴ سال قبل توسط یک افسر اطلاعاتی غربی در خلال یک سفر تجاری به خارج (احتمالا تایلند) استخدام شد و بدین ترتیب از سال ۲۰۰۳ برای برخی کشورهای غربی جاسوسی می‌کرده است. بنابر این گزارش، برنامه فرار وی از طریق دمشق نیز به کمک غربی‌ها پس از آن ترتیب داده شده که جاسوسی وی در حال لو رفتن بوده است. به ادعای این نشریه حداقل ۱۰ عضو خانواده عسگری، نیز از ایران خارج شده‌اند. اما درحالی که خانواده عسگری در تهران اعلام کرده‌اند که "ما در ایران هستیم و جایی نرفته‌ایم"، برخی رسانه های غربی این گفته‌ها را متعلق به اعضای خانواده "دوم" عسگری دانسته‌اند که در ایران به سر می‌برند. رسانه‌های غربی گفته‌اند که علیرضا عسگری دارای دو همسر به نام‌های زیبا احمدی و زهرا عبدالله‌پور است.<ref name=":2" />


و حقوق و وظائف‌ش
=== پاسدار علی فضلی ===
در آخرین اظهارنظر درباره عسگری، سرتیپ پاسدار علی فضلی، جانشین هماهنگ‌کننده سپاه ۷ مهر ۱۴۰۲ در صحبت‌هایی به مناسبت سالگرد آغاز جنگ ایران و عراق، دوبار به علیرضا عسگری اشاره کرد، یک بار او را «مرحوم عسگری» خواند و یک بار دیگر در اشاره به او گفت: «حاج‌رضا عسگری که انشاالله زنده باشد و به دامن اسلام بازگردد.»<ref name=":1" />


توفیق می‌یابد.
=== رمضان شریف سخنگوی سپاه پاسداران  ===
رمضان شریف، سخنگو و مسئول روابط عمومی کل سپاه پاسداران، روز سه شنبه ۲۱ خرداد۱۳۹۸، اخبار منتشر شده درباره «دستگیری چند تن از سرداران» و «فرار فرماندهان سپاه» از ایران را «شایعه» خواند، تکذیب کرد و گفت: «دشمنان» بعد از اقدام آمریکا در قرار دادن سپاه پاسداران در فهرست سازمان‌های تروریستی  اقدام به انتشار «اکاذیب مشمئزکننده‌ای مانند فرار از کشور و یا دستگیری چند تن از سرداران سپاه از جمله سرداران نصیری، ربیعی، تولایی» و برخی فرماندهان دیگر این نیرو کردند.


اما هیچ‌یک از این‌ها از طریق تکامل خودبه‌خود،
سخنگوی سپاه در ادامه گفت که «فرماندهان» و «سردارانی» که خبر فرار یا دستگیری آنها منتشر شده است «از نیروهای مخلص و فعال سپاه بوده و در جایگاهی جدید در سپاه فعال و با جدیت به ایفای مأموریت‌ها و مسئولیت‌های محوله، اشتغال به خدمت دارند و حتی اخباری از حضور آنان در محافل منتشر شده است».                                                <ref>[https://old.iranintl.com/%D8%A7%D9%8A%D8%B1%D8%A7%D9%86/%D8%B3%D8%AE%D9%86%DA%AF%D9%88%DB%8C-%D8%B3%D9%BE%D8%A7%D9%87-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D8%B1-%D9%88-%D8%AF%D8%B3%D8%AA%DA%AF%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%D8%B9%D8%B6%DB%8C-%D9%81%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%87%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D8%B3%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%B4%D8%A7%DB%8C%D8%B9%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA سایت ایران اینترنشنال]</ref>


از طریق سلسله‌ئی از کنش‌ها و واکنش‌هائی
برخی منابع نیز مدعی پناهندگی او به امریکا به دلیل اختلاف داشتن با مقاماتی در تهران شدند. هاآرتص به همراه الشرق الاوسط مدعی شدند که وی به آمریکا پناهنده شده است. روزنامه الشرق الاوسط به نقل از منابعی ناشناس مدعی شد که علیرضا عسگری در استانبول به سفارت آمریکا مراجعه کرده و درخواست پناهندگی کرده است. روزنامه واشنگتن پست نیز به نقل از یک مقام بلندپایه آمریکا گزارش داده است که «عسگری پس از ترک ایران به طور داوطلبانه با آژانس های اطلاعاتی غرب همکاری می‌کند و اطلاعاتی را نیز درباره شبه نظامیان حزب‌الله در لبنان و روابط ایران با آن گروه، ارائه کرده است».<ref name=":0" />


که مستقل از اراده‌ی فرد باشد
با این حال همسر او ادعای پناهندگی آقای عسگری را شایعه و دروغ خوانده و به خبرنگاران گفته است که آقای عسگری با ایران مشکلی نداشته که بخواهد پناهنده شود'''.'''
 
-آن‌طور که در قلم‌روی حیوانان و گیاهان
 
که در آن هرواحد ناآگاهانه
 
اعضاء خود را به‌وسیله‌ی قانونی طبیعی و مقدر انتخاب می‌کند
 
و متمایز می‌سازد-
 
انجام نمی‌پذیرد.
 
مهم‌تر از همه این که انسان یک‌ذهن است،
 
یعنی محصولی از تاریخ و نه از طبیعت.
 
در غیر این‌صورت
 
چه‌گونه می‌توان
 
این حقیقت را
 
که سوسیالیزم هنوز به‌وجود نیامده است
 
با توجه به این
 
که استثمارگر و استثمارشونده،
 
خالقان ثروت و مصرف‌کننده‌گان خودخواه آن
 
همیشه وجود داشته‌اند،
 
توضیح داد؟
 
حقیقت این است
 
که انسان قدم‌به‌قدم و مرحله‌به‌مرحله از ارزش خود آگاه گردیده و ...
 
== سخنان گرامشی ==
شیفتگان  درگاه  استبداد ! اگر با مردم نیستید بر علیه مردم عمل نکنید !
 
یک حکومت تضعیف شده ، شبیه یک ارتش در حال شکست است! " آنتونیو گرامشی"
 
  کلیدی  ترین  پرسش  برای فلسفه  سیاسی  در طول  تاریخ  , چگونگی  اداره   کشور  توسط  " بهترین  حکومت " بود . یا    بهترین  رژیم  سیاسی کدام  است .  چگونه می توان  از رژیم بد به حکومتی شایسته دست یافت .
 
بشریت  اکنون   میداند  که  کدام  رژیم  سیاسی "  شر  مطلق  "  است  ,    در  این  حوزه  دستش  خالی  نیست .
 
فیلسوفان  عصر  روشنگری , در  تبیین  حکومت  های  سکولار  , اهدافشان  ناظر  بر جهان شمول  بودن  universal  آن   بوده  است  .
 
صلح  جهانی  کانتی   cosmopolitan  peace . و شهروند جهانی بودن  هدفی  در محدوده اروپا  نبود , اگرچه  کانت  به آلمانی   می نوشت اما  هرگز   مخاطبش مردم آلمان نبوده است .
 
دموکراسی  نوین  جهان  حاصل  چهار صد    سال  جدال  نظری  و  عملی  است  ,  انتخابی  بودن  حاکمان  ,  سکولاریسم یا   جدایی  دین  از دولت  ,  تفکیک  قوای  سه  گانه  ,  و  رعایت   حقوق  بشر ,  اجزا  لاینفک این  دموکراسی  است  . فقدان  هر  کدام  از  اجزای  فوق  ان  دموکراسی  ناقص  و  مستحق  براندازی  است .
 
این  دموکراسی  شامل  دوران  اولیه   " قانونمداری  "   ,دوران  میانی " عدالت  محوری"  و  شرایط  کنونی  "  دفاع  از  محیط  زیست " ایجاد نهاد های مستقل از قدرت سیاسی ngo ها و منشور جهانی  حقوق بشر  ,از مصوبات  تخطی ناپذیر   سازمان  ملل  تبدیل  شد .
 
دموکراسی ناقص   و  سیستم  اداری  منبعث  از آن  هرگز  قادر   نیست  , منطبق  بر  رضایتمندی  مردم  , اقتصاد , فرهنگ , حقوق  و  وظایف  شهروندی  را  ساماندهی  نماید .
 
  اصول  فوق با مفهوم " مشروعیت حکومت " ,معیار و سنجش ملت ها در  "حق انقلاب  و  براندازی"  است ! چنین شرایطی بیش از هر زمان دیگری برای مردم ایران آماده است !
 
به جای مردم , برای مردم  , پیشاپیش  مردم , به دنبال مردم  نباید تصمیم و حرکت کرد  ,  بلکه باید با مردم و از خواسته های مردم حمایت کنیم !
 
در چنین شرایطی مردم به تحقق  حق و انجام درست  وظیفه  خویش عمل خواهند کرد ! <blockquote>
 
</blockquote>


== منابع ==
== منابع ==
<references /><references />

نسخهٔ ‏۱۴ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۶:۰۷

علیرضا عسگری
عسگری ۷.JPG
زمینهٔ کاری فرمانده لشکر سپاه پاسداران معاون شمخانی در دولت محمد خاتمی
زادروز زاده‌ی ۱۳۳۹
شهر ری
ملیت ایرانی
پیشه عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران
دلیل سرشناسی فرار از ایران و زندگی مخفی در آمریکا
اثرگذاشته بر سپاه پاسداران ایران و حکومت جمهوری اسلامی و حزب‌الله لبنان

علیرضا عسگری، زاده‌ی ۱۳۳۹شهر ری تهران سرلشکر سپاه پاسداران، فرمانده سابق سپاه درلبنان، فرمانده کل پیشین عملیات سپاه و معاون آماد و پشتیبانی وزارت دفاع در زمان شمخانی، وزیر دفاع دولت سیدمحمد خاتمی، ۷ دسامبر ۲۰۰۶ در پروازی از دمشق به استانبول در این شهر ناپدید شد. اخبار بعدی حاکی از زندگی مخفی او تحت قانون حفاظت از شهود آمریکا در یکی از شهرهای این کشور است. بر اساس همین اطلاعات، تایلند مکان احتمالی است که سال ۱۳۸۴ سازمان سیا عسگری را در آن‌جا به خدمت گرفت. عسگری کسی بود که محسن فخری‌زاده را به عنوان شخصیت محوری برنامه نظامی هسته‌ای جمهوری‌اسلامی به آمریکا معرفی کرد. علیرضا عسگری، نیمه اول آذرماه ۱۳۸۵ از تهران به دمشق رفت و چند روز بعد، ۱۶ آذر ۸۵ (۷ دسامبر ۲۰۰۶) از دمشق وارد استانبول شد و در هتل جیران استانبول ساکن شد. دو روز بعد، جمعه ۱۸ آذر (۹ دسامبر ۲۰۰۶)، موبایل او خاموش شد و از آن زمان به طور رسمی ناپدید شد. علی‌رضا عسگری، زمان ناپدید شدن دارای ۲ همسر، ۴ دختر و ۲ پسر بود.

۱۰ تن از بستگان درجه ۱ او (یکی از همسران و فرزندانش عروس‌ و داماد و نوه‌هایش) از ایران خارج شده بودند.

۹ اسفند ۸۵ (۲۸ فوریه ۲۰۰۷)، هشتاد روز پس از ناپدید شدن علیرضا عسگری، نخستین بار روزنامه سعودی الوطن خبر ناپدید شدن او در ترکیه را منتشر کرد. ۵ روز بعدتر در ۱۳ اسفند سخنگوی وزارت امورخارجه ایران در کنفرانس مطبوعاتی، خبر ناپدیدشدن او را تائید کرد.

الشرق‌الاوسط در ۱۷ اسفند ۸۵ (۶ مارس ۲۰۰۷)، خبر داد علیرضا عسگری با اختیار خود به ایالات متحده رفته است. دو روز بعد، واشنگتن پست در گزارشی به نقل از یک مقام ارشد آمریکایی خبر داد عسگری مشتاقانه در حال همکاری با آژانس‌های اطلاعاتی غربی است.[۱]در ۸ مارس ۲۰۰۷ روزنامه واشنگتن پست در گزارشی اعلام کرد که عسگری به‌صورت داوطلبانه اطلاعاتی را درباره حزب‌الله لبنان و ارتباط این سازمان با ایران را دراختیار سازمانهای جاسوسی غربی قرار داده‌است. او هم‌چنین اطلاعاتی را دربارهٔ انفجار در یک سربازخانهٔ آمریکا، در لبنان در سال ۱۹۸۳ را نیز داده‌است.

در مارس ۲۰۰۹ هانس روله، روزنامه‌نگار آلمانی و رئیس پیشین ستاد برنامه‌ریزی وزارت دفاع آلمان (که بر روی فعالیتهای هسته‌ای تمرکز دارد) طی مقاله‌ای در روزنامه نویه‌تسورشه تسایتونگ نوشت که اسراییل با استفاده از اطلاعاتی که از عسکری به‌دست آورده بود، به تاسیسات هسته‌ای سوریه حمله کرده است. اسراییل مدعی است ایران بین ۱ تا ۲ میلیارد دلار برای راه‌اندازی این تاسیسات در سوریه به کرهٔ شمالی پرداخت کرده است.[۲]

گاهشمار زندگی علیرضا عسگری

یکی از کسانی که نیمه اول دهه شصت با عسگری در سپاه کُردستان کار کرده به ایران اینترنشنال گفت:

علیرضا عسگری زاده‌ی ۲۰ دی‌ماه ۱۳۳۹ در شهر ری که تا زمان عضویت در سپاه در همانجا زندگی می‌کرد. سال ۱۳۵۶ پس از آشنایی با محمد فدایی به گروه «توحیدی بدر» (که سال ۱۳۵۳ در شهرری تاسیس شد)، یکی از ۷ گروه تشکیل‌دهنده سازمان مجاهدین انقلاب‌اسلامی پیوست.

پس از انقلاب ضد سلطنتی سال ۱۳۵۷ عسگری ابتدا چند ماه عضو کمیته‌ انقلاب شهرری شد و در اردیبهشت ۱۳۵۸ پس از تاسیس سپاه پاسداران همراه محمد فدایی به سپاه پیوست: «عسگری خرداد ۵۸ همراه محمد فدایی عازم سیستان و بلوچستان شد، اما کمتر از دو ماه بعد و همزمان با فرمان خمینی برای سرکوب مردم کردستان، هر دو به کردستان رفتند و در کرمانشاه به محمد بروجردی پیوستند.» تا زمان کشته شدن محمد فدایی در اطراف کامیاران در اواخر بهمن ۱۳۵۸ او همراه فدایی بود. پس از آن تحت فرماندهی محمود کاوه و ناصر کاظمی قرار گرفت و تا اوائل سال ۱۳۶۰ در کردستان بود، در این زمان به خاطر جثه‌ی بزرگش به او لقب «رضا چیفتن» دادند. خرداد ۱۳۶۰ برای کمک به سرکوب‌ سراسری پس از تظاهرات مسالمت‌آمیز ۳۰ خرداد به تهران بازگشت و کمتر از یک سال بعد، اوائل سال ۱۳۶۱ دوباره به کُردستان بازگشت و ابتدا فرمانده اطلاعات قرارگاه سپاه مهاباد شد و سپس، در پائیز سال ۱۳۶۲ و با رفتن اسماعیل احمدی‌‌مقدم از سردشت به سنندج، فرماندهی سپاه سردشت به او سپرده شد. در همین دوران با زیبا احمدی «خواهر زینب» همکار سپاهی خود آشنا شد و ازدواج کرد. زیبا احمدی بدلیل مخالفت شدید پدرش به نام حاج‌وسو رحیم‌اقدم که سرایدار یکی از مدارس شهر بود، با این وصلت بخاطر رسوایی فامیل شدن با یک فرمانده سپاه نام فامیلش را عوض کرد و حاج‌وسو هم پس از تهدید و فشار عسگری به این ازدواج رضایت داد. علیرضا عسگری سال ۱۳۶۴ فرمانده سپاه مریوان شد و در پی آن از سال ۱۳۶۵ به فرماندهی سپاه ناحیه کُردستان منصوب شد و تا سال ۱۳۶۷ در همین سمت باقی ماند.[۳]

اعزام عسگری به لبنان

یکی از مقاطع مهم زندگی سیاسی و نظامی علیرضا عسگری که توجه ویژه دستگاه‌های اطلاعاتی اسرائیل و غرب را به او جلب کرد، دوره حضور او در لبنان بود.

علیرضا عسگری، استعداد بالایی در یادگیری زبان داشت. این استعداد و تجربه‌ طولانی‌اش در جنگ نامنظم در کُردستان باعث شد پس از اتمام ماموریت در کُردستان در پائیز ۱۳۶۷، بلافاصله به عنوان فرمانده سپاه لبنان به آن‌جا اعزام شود.

علیرضا عسگری نخستین فرمانده‌ی سپاه در لبنان شد که یک دوره کامل ۵ ساله در آن کشور ماند تا پائیز سال ۱۳۷۲ که اسماعیل احمدی‌مقدم برای یک دوره ۵ ساله دیگر، جای او را در لبنان گرفت.[۳]

سازماندهی حزب‌الله

علیرضا عسگری در دوره حساسی به لبنان رفت. درگیری‌ها بین امل و حزب‌الله تازه شروع شده بود و با توجه به حمایت سوریه از امل، جمهوری‌اسلامی نگران بود که موجودیت حزب‌الله با واکنش سوریه به خطر بیفتد. عسگری نقش موثری در پایان‌دادن به این درگیری‌ها داشت و از آن مهم‌تر، به تعبیر احمدی‌مقدم، این «حاج رضا عسگری» بود که با سازماندهی دوباره «حزب‌الله را به یک حزب کامل با تمام ارکان نظامی، اطلاعاتی، فرهنگی، سیاسی و ... تبدیل کرد.»

در دوره فرماندهی عسگری در لبنان، دست‌کم ۴ مورد گروگان‌گیری در آن‌جا رُخ داد. سه سرباز ایرلندی در پائیز ۶۷، یک شهروند بریتانیایی در خرداد ۶۸، دو شهروند سوئیسی در آبان ۶۸ و یک شهروند فرانسوی در شهریور ۷۰

یکی از نتایج یا ضرورت‌های تغییر ساختار حزب‌الله با هدایت عسگری، تلاش برای دخیل‌کردن این جریان در پروسه سیاسی لبنان بود و این جز با توقف کامل سیاست گروگان‌گیری حزب‌الله ممکن نمی‌شد. با همین هدف، در همین دوره فرماندهی عسگری به تدریج همه گروگان‌های اسیر در دست‌ حزب‌الله که زنده مانده بودند آزاد شدند و با آزادی آخرین گروگان اروپایی در تیر ۱۳۷۱ (ژوئن ۱۹۹۲) بحران گروگان‌گیری در لبنان پایان یافت.

این عسگری بود که «مقامات را در تهران متقاعد کرد با توجه به بدنامی شدید جهاد اسلامی لبنان و از دست رفتن ضرورت وجودی آن، این سازمان را در سال ۱۹۹۲ منحل کرده و مغنیه را کاملا تحت تابعیت حزب‌الله و رهبری آن درآورد.»

رابرت بائر یکی از افسران مسئول وقت سیا در بیروت در کتاب خاطراتش تائید کرده عسگری در زمان فرماندهی سپاه در لبنان در آدم‌ربایی غربی‌ها مسئولیت داشت و به عنوان رابط اصلی عماد مغنیه و حسن نصرالله فعالیت می‌کرد. رضا گلپور، از دوستان علیرضا عسگری هم نوشته رابطه بسیار نزدیک او با حسن نصرالله و عماد مغنیه همچنان برای سال‌ها ادامه داشته است.

شماری از رسانه‌های غربی از جمله واشنگتن پست، تایمز لندن، نیویورک تایمز، و حتی کای برد در کتاب تحقیقی ارزشمند جاسوس خوب، علیرضا عسگری را به اشتباه فرمانده سپاه لبنان در زمان انفجارهای سفارت آمریکا و مقر تفنگداران آمریکایی در بیروت در سال‌ ۱۳۶۲ (۱۹۸۳) معرفی کرده‌اند.

پیش از عسگری، در نیمه اول دهه هشتاد میلادی، دست‌کم ۶ نفر دیگر فرماندهی سپاه لبنان را به عهده داشته‌اند.

نخستین فرمانده سپاه در لبنان و سوریه احمد متوسلیان بود که ۱۴ خرداد به ماموریت اعزام شد اما تنها چند هفته پس از رسیدن به لبنان در ۱۴ تیر ۱۳۶۱ ربوده شد و از آن روز مفقود شده است.

پس از ربوده شدن متوسلیان، منصور کوچک‌محسنی چند ماه مسئول سپاه لبنان شد. احمد کنعانی‌مقدم فرمانده بعدی سپاه لبنان بود که تا تابستان ۱۳۶۲ آن‌جا ماند. در دوره مسئولیت او، در ۲۹ فروردین ۱۳۶۲، به سفارت آمریکا در بیروت حمله انتحاری شد و ۶۳ نفر از جمله ۱۷ آمریکایی کشته شدند.

از تابستان ۱۳۶۲ تا ابتدای پائیز ۱۳۶۳ مسئولیت سپاه لبنان به حسین دهقان سپرده شد. در همین دوره، در اول آبان ۱۳۶۲، در دو حمله پیاپی به مقرهای تفنگداران آمریکایی و فرانسوی در بیروت، ۲۹۹ تفنگدار کشته شدند.

پس از دهقان، از سال ۱۳۶۳ کسی به اسم حسین مصلح (مصلح‌نیا) برای یک سال مسئول سپاه لبنان شد و سپس سال ۱۳۶۴ محمدرضا نقدی برای یک سال جای او را گرفت. در همان سال‌ها، از ۱۳۶۳ تا ۱۳۶۷، سید احمد آوایی قائم مقام فرماندهی سپاه در لبنان بود.[۳]

بازگشت عسگری از لبنان

علیرضا عسگری پس از بازگشت از لبنان، ابتدا نزدیک به ۳ سال در سمت‌ فرمانده کل عملیات سپاه خدمت کرد و سپس نزدیک به یک سال به فرماندهی سپاه تهران منصوب شد.

عسگری سال ۱۳۷۶ در دولت محمد خاتمی، معاون بازرسی وزارت دفاع شد و تا زمانی که در اواخر سال ۱۳۸۱ از سوی حفاظت اطلاعات وزارتخانه بازداشت شد، در همین سمت ماند. بازداشتی که  ۱۸ ماه به طول انجامید.

تایمز آن لاین نوشت: عسگری در سال ۱۹۹۷ به عنوان معاون وزیر دفاع ایران در امور تحقیقات داخلی منصوب شد. وی با کشف چندین نمونه اختلاس محبوبیت خود را از دست داد. پس از انتخاب احمدی‌نژاد به عنوان رییس جمهور ایران در سال ۲۰۰۶ عسگری به دلیل اختلاف‌نظر با وی کنار گذاشته شد. این دو سالها با هم رقابت داشتند و عسگری می‌دانست دوران او به سر رسیده است. در جریان یک ماموریت خارجی در سال ۲۰۰۳ گفته می‌شود وی با یک شریک تجاری که در واقع یک مقام اطلاعاتی بوده دیدار کرده است. یک مقام ایرانی گفت: علیرضا از ابتدا مردی متمول بود اما بعد از ۲۰۰۳ پولدارتر شد.[۴]

کریم سجادپور، تحلیلگر مسائل ایران در موسسه کارنگی در گفتگویی با ان‌پی‌آر (رادیو ملی آمریکا)، گفته عسگری با اتهامات اخلاقی و مالی بازداشت شد: «او زمانی که در زندان بود به طرز وحشیانه‌ای شکنجه شد.»

چند تن از دوستان علیرضا عسگری و مقامات سابق جمهوری‌اسلامی هم در گفتگو با فایننشال تایمز تائید کردند عسگری پس از ۱۸ ماه زندان، ناامید و عصبانی بود و از نظر روانی آشفته شده بود.

همزمان با بازداشت او «در محافل سیاسی تهران این بحث مطرح بود که این فرمانده سپاه با اتهام فساد مالی و اخلاقی بازداشت شد و زیبا احمدی، همسر نخست او یکی از شاکیانش درباره‌ی فساد اخلاقی (ارتباط جنسی خارج از ازدواج) بود.»

یکی از فرمانده‌های پیشین سپاه در گفتگو با ایران اینترنشنال خشونت بازجویان در برخورد با عسگری را تائید کرد: «عسگری در جریان یکی از جلسات اولیه بازپرسی در گوش قاضی‌ که از او سوال می‌کرده، سیلی زده و همین وضعیتش را دشوارتر کرد.» همین منبع همچنین تائید کرد که در جریان بازداشت ۱۸ ماهه «بازجویان حفاظت اطلاعات عسگری را بسیار آزار داده و شکنجه کردند.»

عسگری در نهایت با وساطت دوستان پرنفوذش از جمله اسماعیل احمدی‌مقدم، فرمانده وقت نیروی انتظامی کشور، که در دوره حضور در کُردستان با او کار کرده بود و دخالت ناطق‌نوری، بازرس وقت دفتر علی خامنه‌ای از زندان آزاد شد.

علیرضا عسگری در لباس غیر نظامی

آن‌چنان که زیبا احمدی، همسر اول علیرضا عسگری، گفته او در سال ۱۳۸۳ و پس از آزادی از زندان، در حالی‌ که تنها ۴۴ سال داشت با درجه سرلشکری و پیش از موعد بازنشسته شد و پس از بازنشستگی وارد کار تجارت زیتون شد.[۳]

عسگری و تجارت زیتون

بنا بر روایت رضا گلپور، اواخر آبان ماه سال ۱۳۸۵، کمتر از یک سال پیش از ناپدید شدن علیرضا عسگری، او با این عنوان که برنامه سفر دارد از دیدار با مسئول وقت دفتر ریاست قوه قضائیه، که قرار بوده به دستور خامنه‌ای از او دلجویی کند، سرباز زده است.

عسگری در پاسخ به نگرانی گلپور از سفر با پرونده باز، گفته این نخستین سفر خارجی او پس از آزادی نیست. زیبا احمدی هم گفته همسرش پیش از سفر آخر به سوریه و ترکیه، سفرهای دیگری به ترتیب به تایلند، لبنان و سوریه داشته است.

یکی از منابع اطلاعاتی در آمریکا به ایران اینترنشنال گفت ممکن است علیرضا عسگری در سفر تایلند، با ماموران سیا دیدار کرده باشد: «تایلند سال‌هاست از کشورهای مورد علاقه سرویس‌های اطلاعاتی غربی برای جذب جاسوس از ایران و دیگر کشورهای خاورمیانه است. گفته شده ممکن است سیا عسگری را در جریان سفری در زمان معاونتش در وزارت دفاع، استخدام کرده باشد، اما به نظر من با توجه به این‌که او پس از بازجویی‌های بی‌رحمانه در زمان بازداشتش به جمهوری‌اسلامی پشت کرد، عسگری احتمالا در همین سفر به تایلند با سیا تماس گرفته است.»

به گفته زیبا احمدی، همسرش در سفر آخر برای تجارت زیتون به سوریه و ترکیه رفته است. اما رضا گلپور مدعی است این سردار سپاه به او گفته علاوه بر تجارت زیتون، «برای خرید چیزهایی برای وزارت دفاع به سفر سوریه و ترکیه می‌رود.» قاسم سلطان‌آبادی از دوستان عسگری هم گفته سفر او به سوریه و ترکیه ماموریت بوده است.[۳]

نحوه‌ی فرار علیرضا عسگری

علیرضا عسگری پس از آزادی و احساس تهدید لو رفتن فعالیت‌هایش نقشه‌ی فراری را با همکاری نیرو‌های خارجی طراحی کرده و ابتدا ده تن از اعضای خانواده‌اش را به خارج از کشور می‌فرستد و خود به بهانه تجارت و خرید سلاح و الزامات سپاه به دمشق و از آنجا به استانبول پرواز می‌کند در استانبول به سفارت آمریکا مراجعه کرده و درخواست پناهندگی می‌دهد از این مرحله با یک خودروی اجاره‌ای که بعدها کنار ساحل رها شد خود را به یکی از پایگاه‌های آمریکا (احتمالا اینجرلیک) رسانده و از آنجا به همراه خانواده‌اش به یک پایگاه نظامی در آلمان و سپس به آمریکا می‌رود.

بر اساس گزارش های منتشره او سال ۸۳ فعالیت‌های نظامی را به طور کامل کنار گذاشت و به تجارت زیتون و روغن زیتون با کشور سوریه پرداخت. عسگری ۱۶ آذر ۸۵ از دمشق وارد استانبول و در هتل جیران در نزدیکی میدان تکسیم شهر استانبول مستقر شد. او تا روز  ۱۸ آذر با خانواده خویش در تماس بود. روز شنبه تلفن همراه عسگری خاموش می‌شود و از آن پس خانواده‌اش نمی‌توانند تماسی با عسگری برقرار کنند.[۵]

هفته نامه ساندی تایمز با اشاره به همکاری آژانس‌های غربی برای فرار این مقام نظامی ایران از ترکیه مدعی شده است که او در سفر از دمشق به استانبول، یک پارسپورت جدید دریافت کرده و با همراهی محافظان غربی، سوار بر خودرو، ترکیه را ترک کرده است. بنابر گزارش ساندی تایمز، عسگری با خروج از ترکیه اکنون در یک پایگاه ناتو، در نزدیکی شهر فرانکفورت آلمان تحت بازجویی قرار دارد.[۶]

هفته‌نامه فلسطینی المنار نیز گزارش داده که وی با خروج از استانبول به شمال عراق منتقل شده و در یکی از پادگان‌های مخفی موساد در نزدیک شهر "اربیل" مورد بازجویی قرار گرفته و پس از آن بوده است که به‌وسیله یک فروند هواپیمای نظامی آمریکایی به کشوری اروپایی- احتمالا آلمان - آورده شده است.

همان زمان، خبرهایی حاکی از انتقال عسگری به یکی از پادگان‌های ناتو در فرانكفورت آلمان منتشر شد. ۲۳ اسفند ۸۵، فرانتس یوزف یونگ، وزیر دفاع وقت آلمان در پاسخ به پرسش از حضور علیرضا عسگری در آلمان، به جای انکار صریح، پاسخ داد: «درباره این مساله نمی‌توانم چیزی بگویم.»[۳]

۵ اردیبهشت ۸۶ (۲۵ آپریل ۲۰۰۷)، چند تن از دوستان علیرضا عسگری و مقامات سابق جمهوری‌اسلامی در گفتگو با فایننشال تایمز، پناهندگی علیرضا عسگری را تائید کردند.

در همان زمان، شان مک‌کورمک، سخنگوی وقت وزارت خارجه، در پاسخ به این‌که آیا حضور علیرضا عسگری را در ایالات متحده انکار می‌کند؟ پاسخ داد: «نمی‌توانم چیزی به شما بگویم.»[۳]

علیرضا عسگری و حسن نصرالله

در کتاب «جاسوس خوب: زندگی و مرگ رابرت ایمز» که سال ۲۰۱۴ منتشر شد به نقل از ۴۰ منبع اطلاعاتی گفته شده به علیرضا عسگری در ازای ارائه اطلاعات درباره برنامه هسته‌ای ایران، پناهندگی آمریکا داده شد. کای برد نویسنده این کتاب می‌گوید یکی از مقامات دولت بوش درباره تصمیم بوش برای دادن پناهندگی به علیرضا عسگری در سال ۲۰۰۷ گفته است: «در سطح اطلاعات غیر طبقه‌بندی‌ شده نمی‌توانم در این باره توضیح بیشتری بدهم.»[۳]

آقای برد در این کتاب می‌نویسد «تصمیم اعطای پناهندگی سیاسی به عسگری برمبنای قانون ۱۱۰ عمومی سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (که آن را از اجرای روال معمول اداری و قانونی در موارد خاص و محرمانه معاف می‌کند) احتمالا با مخالفت ماموران کهنه کار CIA، که از نقش احتمالی او در قتل رابرت آیمز آگاه بودند، روبرو شد.»

نویسنده کتاب که پدرش یک دیپلمات آمریکایی بود و بخشی از دوران جوانی‌اش را در خاورمیانه سپری کرده است، در ادامه می‌نویسد: «اما آنطور که گزارش‌ها حاکی است نظر سازمان و آن مسئولان ارشد توسط شورای امنیت ملی دولت جرج بوش رد می‌شود» و سپس نتیجه می‌گیرد «اعطای پناهندگی به فردی با پیشینه عسگری، یک تصمیم سیاسی بود که تنها می‌توانست در کاخ سفید اتخاذ شده باشد.»[۷]

تایمز آنلاین نوشت: گفته می‌شود عسگری به همراه خود اسنادی از ارتباط ایران با تروریست‌های خاورمیانه به همراه دارد اما درباره داشتن اطلاعات سری از برنامه‌های هسته‌ای این کشور تردید وجود دارد.[۴]


زیبا احمدی همسر (همسری که در ایران است) او می‌گوید:  تا روز هشتم دسامبر (جمعه) با وی در تماس بودیم ولی شنبه این تماس قطع شد و تلفن همراهش خاموش بود که مشکوک شدیم. گزارشی حاکی از آن است عسگری در ترکیه قصد دیدار با یک دلال اروپایی اسلحه را داشته است. همسر علیرضا عسگری در این مورد می‌گوید که همسرش که پدر پنج فرزند است به ترکیه پناهنده نشده است و شواهد نشان می‌دهد که او ربوده شده است. او همچنین اعلام کرد که همسرش به خاطر تجارت روغن زیتون به سوریه سفر کرده است. برخی رسانه ها نیز وی را عهده دار معاونت ریاست شرکت هواپیمایی ماهان نیز اعلام کرده بودند. گزارش‌ها نشان می‌دهد که دو فرد دیگر اتاقی را در «هتل سیلان ترکیه» به مدت سه شب برای او رزرو کردند ولی پس از رسیدن عسگری به ترکیه او به هتل ارزان قیمت «جیران» رفت. لونت بیلمن سخنگوی وزارت امور خارجه ترکیه می گوید که: «مقامات ایران درحالیکه در پنجم دیماه ۱۳۸۵ ناپدید شدن این مقام سابق نظامی خود را به اینترپل گزارش داده بودند، ما را در ۱۵ بهمن ۱۳۸۵یعنی تقریبا دو ماه بعدتر، از این حادثه مطلع ساختند.»

ضربات عسگری به جمهوری اسلامی

  • افشای ساختار و فعالیت‌های حزب‌الله لبنان
  • افشای فعالیت‌های هسته‌ای و معرفی فخری‌زاده به عنوان عنصر کلیدی این فعالیت‌ها

در کتاب «جاسوس خوب: زندگی و مرگ رابرت ایمز» که سال ۲۰۱۴ منتشر شد به نقل از ۴۰ منبع اطلاعاتی گفته شده به علیرضا عسگری در ازای ارائه اطلاعات درباره برنامه هسته‌ای ایران، پناهندگی آمریکا داده شد. کای برد نویسنده این کتاب می‌گوید یکی از مقامات دولت بوش درباره تصمیم بوش برای دادن پناهندگی به علیرضا عسگری در سال ۲۰۰۷ گفته است: «در سطح اطلاعات غیر طبقه‌بندی‌ شده نمی‌توانم در این باره توضیح بیشتری بدهم.»

  • افشای منجر به سرقت اطلاعات هسته‌ای از سوله‌ی تورقوزآباد
  • افشای ترددات عماد مغنیه
  • بمباران به راکتور هسته‌ای ایران در سوریه که بیش از یک میلیارد دلار هزینه برپایی آن توسط کره‌شمالی بود.

نیمه‌شب ۱۵ شهریور ۱۳۸۶ (۶ سپتامبر ۲۰۰۷) اسکادران ۶۹ نیروی هوایی ارتش اسرائیل، مجتمعی نظامی را در دیرالزور سوریه بمباران و منهدم کرد. ۷ ماه بعد آمریکا اعلام کرد که مجتمع بمباران‌شده یک سایت هسته‌ای با اهداف نظامی بود. چهار سال بعد هم آژانس بین‌المللی انرژی اتمی تائید کرد، آن‌چه اسرائیل در سال ۲۰۰۷ نابود کرد یک رآکتور هسته‌ای بود.

۲ فروردین ۸۸ (۲۲ مارس ۲۰۰۹)، هانس روئله، رئیس سابق ستاد برنامه‌ریزی وزارت دفاع آلمان و فرمانده پیشین مقر ناتو در این کشور تائید کرد اطلاعاتی که علیرضا عسگری در مورد پروژه‌ هسته‌ای سوریه در دیرالزور داد منجر به شناسایی آن و حمله اسرائیل در سپتامبر ۲۰۰۷ به راکتور الکبار در این سایت هسته‌ای و نابودی آن شد. بنا بر این گزارش، هیچ کس در جامعه اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل تا آن زمان در مورد آن سایت هسته‌ای چیزی نشنیده بودند: «مورد اخیر بسیار شرم‌آورتر بود زیرا دولت اسرائیل همیشه ادعا کرده بود چیزی در سوریه وجود ندارد که آن‌ها ندانند.»[۳]

علیرضا عسگری در مواردی هم نقش بازدارنده در حملات قریب‌الوقوع به جمهوری اسلامی داشته است. از جمله تاثیری که عملکرد وی در آمریکا مبنی بر غیر نظامی بودن فعالیت‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی منجر به ارائه گزارش ارزیابی اطلاعاتی ۲۰۰۷ در آمریکا شد که نتیجه‌ی آن کنار گذاشته شدن طرح‌های تهاجم به تاسیسات تظامی و هسته‌ای جمهوری اسلامی بود.در کتابی که مرکز مطالعات اطلاعاتی سیا درباره نتایج و اهمیت ارزیابی اطلاعاتی ۲۰۰۷ منتشر کرد، گفته شد منتقدان این ارزیابی می‌گفتند قضاوت ارائه‌شده در آن، هرگونه استدلال برای اقدام نظامی علیه ایران را تضعیف می‌کند.

یکی از منابع اطلاعاتی، تائید کرد که در سال‌های ۲۰۰۶ و ۲۰۰۷، در محافل سیاسی واشنگتن، این تصور که آمریکا برنامه‌ای برای حمله به ایران دارد، بسیار جدی گرفته می‌شد: «آن زمان، روزی نبود که از من درباره برنامه آمریکا برای حمله به ایران نپرسند، همه فکر می‌کردند برنامه‌ای تهیه شده و این حمله قریب‌الوقوع است، اما ارزیابی سال ۲۰۰۷ که ابتدای دسامبر منتشر شد مثل آب سردی بود که بر آتش ریختند، عملا همه تصورات درباره احتمال حمله به ایران رنگ باخت و اگر برنامه‌ای هم واقعا تهیه شده بود، عملا کنار گذاشته شد.»[۳]

انعکاسات ناپدید شدن علیرضا عسگری

سخنان احمدی‌مقدم در باره علیرضا عسگری

آذرماه ۱۳۹۱ سرتیپ اسماعیل احمدی‌مقدم، فرمانده پلیس ایران مطرح کرد که: علیرضا عسگری، قبل از ناپدید شدن در ترکیه، ۱۵ ماه در داخل ایران زندانی بوده است. وی عسگری را فردی توصیف کرد که در تشکیل حزب‌الله لبنان به عنوان یک حزب کامل با تمام ارکان نظامی، اطلاعاتی، فرهنگی و سیاسی نقش مهمی داشته است. احمدی مقدم همچنین با اشاره به اینکه از طریق علی اکبر ناطق نوری، رئیس بارزسی ویژه دفتر رهبر جمهوری اسلامی خواستار رسیدگی به پرونده عسگری شده، گفته که اتهاماتی متوجه عسگری بود که در نهایت اثبات نشد و برای وی قرار مجرمیت هم صادر نشد.

احمدی مقدم همچنین با گلایه از مسئولان دولتی و امنیتی گفت: "این ظلم است که می‌گویند او پناهنده شده و خداوند از آدمی که این کار را کرد، نگذرد. علیرضا عسگری یک روز قبل از سفر به سوریه به دفتر من آمد و خیلی خوشحال بود. او گفت شاید دیگر همدیگر را نبینیم. من آمده‌ام اینجا تا حرف‌هایی را به شما بزنم که بعداً آن را پیگیری کنید. به یک مناسبتی به همراه فردی با یک گروه سیاسی نشستی داشت و وقتی نزد من آمد، گفت این افراد نیت شومی دارند که باید بعداً آن را به دیگران منتقل کنیم. حال کسی که یک روز قبل از سفر بیاید و اطلاعات دقیقی از خیانت یک گروه بدهد چه طور می‌تواند پناهنده شود؟"

سخنرانی احمدی مقدم در ششمین سال فرار علیرضا عسگری

وی همچنین خبر داد که شورای عالی امنیت ملی و نهادهای امنیتی کشور اذعان دارند که عسگری ربوده شده ولی برخی افراد هستند که به گفته فرمانده پلیس ایران بی‌انصاف هستند، در این زمینه تشکیک ایجاد می‌کنند.[۸]

مرضیه افخم سخنگوی وزارت خارجه ایران

در تازه‌ترین واکنش، مرضیه افخم سخنگوی وزارت امور خارجه ایران اعلام کرد ایران همچنان در حال مکاتبه درباره سرنوشت علیرضا عسگری با سازمان ملل و سازمان جهانی صلیب سرخ است، رویه ای که در طول ۹ سال گذشته جاری بوده است.[۹]

عسگری می‌دانست که دیگر قرار نیست به کشور برگردد و با برنامه می‌خواست باقی زندگی‌اش را با یک هویت تازه بگذراند و آن‌چنان که در ادبیات سیاسی و حقوقی آمریکا رایج است او از این به بعد «مستر جان دوو» که نامی برای افراد با هویت ناشناس است قصد زندگی مخفی در آمریکا را داشت.[۱۰]

هفته‌نامه ساندی تایمز

هفته نامه بریتانیایی ساندی تایمز نوشت: علیرضا عسگری از حدود ۴ سال قبل توسط یک افسر اطلاعاتی غربی در خلال یک سفر تجاری به خارج (احتمالا تایلند) استخدام شد و بدین ترتیب از سال ۲۰۰۳ برای برخی کشورهای غربی جاسوسی می‌کرده است. بنابر این گزارش، برنامه فرار وی از طریق دمشق نیز به کمک غربی‌ها پس از آن ترتیب داده شده که جاسوسی وی در حال لو رفتن بوده است. به ادعای این نشریه حداقل ۱۰ عضو خانواده عسگری، نیز از ایران خارج شده‌اند. اما درحالی که خانواده عسگری در تهران اعلام کرده‌اند که "ما در ایران هستیم و جایی نرفته‌ایم"، برخی رسانه های غربی این گفته‌ها را متعلق به اعضای خانواده "دوم" عسگری دانسته‌اند که در ایران به سر می‌برند. رسانه‌های غربی گفته‌اند که علیرضا عسگری دارای دو همسر به نام‌های زیبا احمدی و زهرا عبدالله‌پور است.[۶]

پاسدار علی فضلی

در آخرین اظهارنظر درباره عسگری، سرتیپ پاسدار علی فضلی، جانشین هماهنگ‌کننده سپاه ۷ مهر ۱۴۰۲ در صحبت‌هایی به مناسبت سالگرد آغاز جنگ ایران و عراق، دوبار به علیرضا عسگری اشاره کرد، یک بار او را «مرحوم عسگری» خواند و یک بار دیگر در اشاره به او گفت: «حاج‌رضا عسگری که انشاالله زنده باشد و به دامن اسلام بازگردد.»[۳]

رمضان شریف سخنگوی سپاه پاسداران

رمضان شریف، سخنگو و مسئول روابط عمومی کل سپاه پاسداران، روز سه شنبه ۲۱ خرداد۱۳۹۸، اخبار منتشر شده درباره «دستگیری چند تن از سرداران» و «فرار فرماندهان سپاه» از ایران را «شایعه» خواند، تکذیب کرد و گفت: «دشمنان» بعد از اقدام آمریکا در قرار دادن سپاه پاسداران در فهرست سازمان‌های تروریستی  اقدام به انتشار «اکاذیب مشمئزکننده‌ای مانند فرار از کشور و یا دستگیری چند تن از سرداران سپاه از جمله سرداران نصیری، ربیعی، تولایی» و برخی فرماندهان دیگر این نیرو کردند.

سخنگوی سپاه در ادامه گفت که «فرماندهان» و «سردارانی» که خبر فرار یا دستگیری آنها منتشر شده است «از نیروهای مخلص و فعال سپاه بوده و در جایگاهی جدید در سپاه فعال و با جدیت به ایفای مأموریت‌ها و مسئولیت‌های محوله، اشتغال به خدمت دارند و حتی اخباری از حضور آنان در محافل منتشر شده است». [۱۱]

برخی منابع نیز مدعی پناهندگی او به امریکا به دلیل اختلاف داشتن با مقاماتی در تهران شدند. هاآرتص به همراه الشرق الاوسط مدعی شدند که وی به آمریکا پناهنده شده است. روزنامه الشرق الاوسط به نقل از منابعی ناشناس مدعی شد که علیرضا عسگری در استانبول به سفارت آمریکا مراجعه کرده و درخواست پناهندگی کرده است. روزنامه واشنگتن پست نیز به نقل از یک مقام بلندپایه آمریکا گزارش داده است که «عسگری پس از ترک ایران به طور داوطلبانه با آژانس های اطلاعاتی غرب همکاری می‌کند و اطلاعاتی را نیز درباره شبه نظامیان حزب‌الله در لبنان و روابط ایران با آن گروه، ارائه کرده است».[۱۰]

با این حال همسر او ادعای پناهندگی آقای عسگری را شایعه و دروغ خوانده و به خبرنگاران گفته است که آقای عسگری با ایران مشکلی نداشته که بخواهد پناهنده شود.

منابع