۱٬۱۶۳
ویرایش
خط ۱۳۷: | خط ۱۳۷: | ||
==== زنانی که زیر دست رحمانی شکنجه شدند ==== | ==== زنانی که زیر دست رحمانی شکنجه شدند ==== | ||
مینا توده روستا از زنان مجاهد است که به دست داود رحمانی شکنجه و به دلیل گزارشهایی که علیه این زندانی داده بود در شهریور ۶۰ اعدام شد.<ref name=":6" /> | مینا توده روستا از زنان مجاهد است که به دست داود رحمانی شکنجه و به دلیل گزارشهایی که علیه این زندانی داده بود در شهریور ۶۰ اعدام شد.<ref name=":6" /> | ||
یک خانم زندانی دیگر می نویسد حاج داوود به او می گوید که باید به دستگاه برود. یعنی دستگاه آدم سازی! | |||
«در هر گور یک زندانی، با چادر و چشمبند، رو به دیوار نشسته بود. زندانی نخست با فاصلهای از دیوار نشسته بود که حدود بیست سانتیمتر از آن فاصله داشت و زندانی بعدی در انتهای گور، با فاصله ۲ متر از دیوار نشسته بود و همین جریان تا انتهای دیوار ادامه داشت. بدین ترتیب زندانیان نسبت به هم یک زیگزاگ را تشکیل میدادند».<ref name=":12">[https://iranfreedom.net/%d9%86%d8%a7%d9%85-%d8%ad%d8%a7%d8%ac-%d8%af%d8%a7%d9%88%d9%88%d8%af-%db%8c%d8%a7%d8%af%d8%a2%d9%88%d8%b1-%d8%b4%da%a9%d9%86%d8%ac%d9%87-%d9%82%d9%81%d8%b3/ ایران آزادی - نام حاج داوود یادآور شکنجه قفس، خاطرات تلخ یک زندانی]</ref> | |||
=== مشخصات شکنجهگران و زندانبانان === | === مشخصات شکنجهگران و زندانبانان === | ||
خط ۱۴۳: | خط ۱۴۷: | ||
در گزارش قسمت دوم اسامی ۸۵ تن از شکنجهگران را به همراه ۷۹ عکس از آنان توسط کانون حقوقبشری نه به زندان نه به اعدام انتشار یافت. یک زندانی: «من نفراتی که در این عکسها منتشر کرده اید را میشناسم. خیلی از اینها کیلو کیلو مواد مخدر به داخل زندان میآوردند و خودشان بعد میرفتند همینها را دستگیرشان میکردند و بعد هم اعدامشان میکردند.» <ref name=":11">[https://iranfreedom.net/%d8%b4%da%a9%d9%86%d8%ac%d9%87%da%af%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d8%b2%d9%86%d8%af%d8%a7%d9%86-%d9%85%d8%ae%d9%88%d9%81-%d9%82%d8%b2%d9%84%d8%ad%d8%b5%d8%a7%d8%b1-%d8%b1%d8%a7-%d8%a8%d8%b4%d9%86%d8%a7/ ایران آزادی - با مشخصات ۸۵ تن از شکنجهگران و زندانبانان زندان قزلحصار آشنا شوید!]</ref> | در گزارش قسمت دوم اسامی ۸۵ تن از شکنجهگران را به همراه ۷۹ عکس از آنان توسط کانون حقوقبشری نه به زندان نه به اعدام انتشار یافت. یک زندانی: «من نفراتی که در این عکسها منتشر کرده اید را میشناسم. خیلی از اینها کیلو کیلو مواد مخدر به داخل زندان میآوردند و خودشان بعد میرفتند همینها را دستگیرشان میکردند و بعد هم اعدامشان میکردند.» <ref name=":11">[https://iranfreedom.net/%d8%b4%da%a9%d9%86%d8%ac%d9%87%da%af%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d8%b2%d9%86%d8%af%d8%a7%d9%86-%d9%85%d8%ae%d9%88%d9%81-%d9%82%d8%b2%d9%84%d8%ad%d8%b5%d8%a7%d8%b1-%d8%b1%d8%a7-%d8%a8%d8%b4%d9%86%d8%a7/ ایران آزادی - با مشخصات ۸۵ تن از شکنجهگران و زندانبانان زندان قزلحصار آشنا شوید!]</ref> | ||
در گزارش قسمت سوم اسامی ۶۰ تن از شکنجهگران را به همراه ۴۶ عکس از آنان توسط کانون حقوقبشری نه به زندان نه به اعدام انتشار یافت.<ref name=":10">[https://iranfreedom.net/%d8%b2%d9%86%d8%af%d8%a7%d9%86-%d9%82%d8%b2%d9%84%d8%ad%d8%b5%d8%a7%d8%b1%d8%9b-%d9%85%d8%af%d8%b1%d8%b3%d9%87-%d8%b4%da%a9%d9%86%d8%ac%d9%87%da%af%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d9%88-%d8%af%d8%a7%d9%86/ ایران آزادی - زندان قزلحصار؛ مدرسه شکنجهگران و دانشگاه جنایتکاران!]</ref> | در گزارش قسمت سوم اسامی ۶۰ تن از شکنجهگران را به همراه ۴۶ عکس از آنان توسط کانون حقوقبشری نه به زندان نه به اعدام انتشار یافت.<ref name=":10">[https://iranfreedom.net/%d8%b2%d9%86%d8%af%d8%a7%d9%86-%d9%82%d8%b2%d9%84%d8%ad%d8%b5%d8%a7%d8%b1%d8%9b-%d9%85%d8%af%d8%b1%d8%b3%d9%87-%d8%b4%da%a9%d9%86%d8%ac%d9%87%da%af%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d9%88-%d8%af%d8%a7%d9%86/ ایران آزادی - زندان قزلحصار؛ مدرسه شکنجهگران و دانشگاه جنایتکاران!]</ref> | ||
=== گفته زندانیان در مورد زندانبانان === | === گفته زندانیان در مورد زندانبانان === | ||
خط ۲۲۲: | خط ۲۲۶: | ||
در واحد مسکونی شکنجه گران همواره با ما و در همان اتاق بالای سرمان بودند و ما در تمامی شبانه روز با چشمان بسته رو به دیوار بودیم. من چهل روز را به این شکل سپری کردم. البته باید بگویم خواهرانی که قبل از من به واحد مسکونی آورده شده بودند گاهاً شش ماه یا حتی بیش از یک سال را به این شکل گذرانده بودند. در واحد مسکونی سکوت مطلق بود، هیچ صدایی نباید شنیده می شد. حتی سرفه یا عطسه کردن جرم محسوب شده و شکنجه شدیدی داشت. زیر شکنجه حق فریاد زدن نداشتیم. اگر فریاد می زدیم شکنجه ها سخت تر می شد. همه فرامین با کابل و مشت و لگد همراه بود. شکنجه گر وقتی با یک کابل بسیار کلفت یک بار ضربه می زد معنایش این بود که بعد از چند روز می توانیم یک ساعت بخوابیم. روزانه در چند نوبت در حالی که صدای وحشتناک نوحه پخش می کردند، به صورت جمعی به خواهرانمان حمله ور شده و آنها را کتک می زدند. هنگام غذا خوردن و یا نماز خواندن، چنان با لگد به پهلوهایمان می زدند که توی دیوار رفته و غذایمان را بالا می آوردیم. امکانات بهداشتی زیر صفر بود. در مدت چهل روزی که در واحد مسکونی به سر بردم مطلقاً خبری از حمام و مسواک نبود. چاه توالت ها بالا زده بود و تا مچ پاهایمان در فاضلاب به سر می بردیم.<ref name=":7" /> | در واحد مسکونی شکنجه گران همواره با ما و در همان اتاق بالای سرمان بودند و ما در تمامی شبانه روز با چشمان بسته رو به دیوار بودیم. من چهل روز را به این شکل سپری کردم. البته باید بگویم خواهرانی که قبل از من به واحد مسکونی آورده شده بودند گاهاً شش ماه یا حتی بیش از یک سال را به این شکل گذرانده بودند. در واحد مسکونی سکوت مطلق بود، هیچ صدایی نباید شنیده می شد. حتی سرفه یا عطسه کردن جرم محسوب شده و شکنجه شدیدی داشت. زیر شکنجه حق فریاد زدن نداشتیم. اگر فریاد می زدیم شکنجه ها سخت تر می شد. همه فرامین با کابل و مشت و لگد همراه بود. شکنجه گر وقتی با یک کابل بسیار کلفت یک بار ضربه می زد معنایش این بود که بعد از چند روز می توانیم یک ساعت بخوابیم. روزانه در چند نوبت در حالی که صدای وحشتناک نوحه پخش می کردند، به صورت جمعی به خواهرانمان حمله ور شده و آنها را کتک می زدند. هنگام غذا خوردن و یا نماز خواندن، چنان با لگد به پهلوهایمان می زدند که توی دیوار رفته و غذایمان را بالا می آوردیم. امکانات بهداشتی زیر صفر بود. در مدت چهل روزی که در واحد مسکونی به سر بردم مطلقاً خبری از حمام و مسواک نبود. چاه توالت ها بالا زده بود و تا مچ پاهایمان در فاضلاب به سر می بردیم.<ref name=":7" /> | ||
==== شکنجه ایستادن طولانی ==== | |||
شکر محمدزاده به من میگفت که ۶ روز، تونستم بشمارم ۶ روز ایستادم بعدش بیهوش شده بود که نفهمید که کی بهوش آمده<ref name=":12" /> | |||
==== شکنجه روانی ==== | ==== شکنجه روانی ==== | ||
خط ۲۲۸: | خط ۲۳۵: | ||
===== از دست دادن تعادل روانی ===== | ===== از دست دادن تعادل روانی ===== | ||
<blockquote>يك زن زندانی كه دراثر فشار تعادل روانی خود را از دست داده بود، به خودش فحش و ناسزا میگفت. چون مدتها اورا مجبور کرده بودند که این ناسزاها را در چندين صفحه بنويسد. تعدادی دیگر از خواهران برای اینکه چیزی به دشمن ندهند، تلاش کرده بودند که با شیشه های عینک خودکشی کنند همچنین بر اثر ضربات کابل و شلاق بر سر، چند نفری روانی شدند که یکی از آنها هم بعدها به بیمارستان روانی منتقل شد. همانجا جانباخت وی دانشجوی پزشکی بود و به او در بند دکتر میگفتیم.<ref name=":6" /></blockquote><blockquote>هما جابری: پس از چهل روز به [[زندان اوین]] منتقل شدم. در اوین بسیاری از دوستانم را که بیش از یک سال بود ندیده بودم، دیدم. خیلی از آنان به دلیل شرایط ضدانسانی حاکم بر واحد مسکونی کاملاً تعادلشان را از دست داده و قادر نبودند بیان کنند که چه بر آنها گذشته و چه اتفاقاتی برایشان افتاده است. فقط تعداد انگشت شماری از آنان، در صحبتهای پراکنده ای که داشتند گفتند: «با ما مثل حیوانات رفتار می کردند. با شکنجه های خیلی وحشیانه مجبورمان می کردند که صدای حیوان در بیاوریم. ما را چهار دست و پا کرده و روی مان سوار می شدند. واقعیت این است زندانیانی که در واحدهای مسکونی بودند در اثر این شرایط ضدانسانی تعادلشان را از دست دادند و اغلب در قتل عام سال ۶۷ اعدام شدند. از جمله این قربانیان، فرنگیس محمد رحیمی، شکر محمدزاده، اشرف فدایی و تهمینه ستوده می باشند. <ref name=":7" /></blockquote> | <blockquote>يك زن زندانی كه دراثر فشار تعادل روانی خود را از دست داده بود، به خودش فحش و ناسزا میگفت. چون مدتها اورا مجبور کرده بودند که این ناسزاها را در چندين صفحه بنويسد. تعدادی دیگر از خواهران برای اینکه چیزی به دشمن ندهند، تلاش کرده بودند که با شیشه های عینک خودکشی کنند همچنین بر اثر ضربات کابل و شلاق بر سر، چند نفری روانی شدند که یکی از آنها هم بعدها به بیمارستان روانی منتقل شد. همانجا جانباخت وی دانشجوی پزشکی بود و به او در بند دکتر میگفتیم.<ref name=":6" /></blockquote><blockquote>هما جابری: پس از چهل روز به [[زندان اوین]] منتقل شدم. در اوین بسیاری از دوستانم را که بیش از یک سال بود ندیده بودم، دیدم. خیلی از آنان به دلیل شرایط ضدانسانی حاکم بر واحد مسکونی کاملاً تعادلشان را از دست داده و قادر نبودند بیان کنند که چه بر آنها گذشته و چه اتفاقاتی برایشان افتاده است. فقط تعداد انگشت شماری از آنان، در صحبتهای پراکنده ای که داشتند گفتند: «با ما مثل حیوانات رفتار می کردند. با شکنجه های خیلی وحشیانه مجبورمان می کردند که صدای حیوان در بیاوریم. ما را چهار دست و پا کرده و روی مان سوار می شدند. واقعیت این است زندانیانی که در واحدهای مسکونی بودند در اثر این شرایط ضدانسانی تعادلشان را از دست دادند و اغلب در قتل عام سال ۶۷ اعدام شدند. از جمله این قربانیان، فرنگیس محمد رحیمی، شکر محمدزاده، اشرف فدایی و تهمینه ستوده می باشند. <ref name=":7" /></blockquote> | ||
==== شکنجههای ویژه زنان در واحد مسکونی ==== | |||
یک زندانی سیاسی در این مورد می گوید: «تجربه شخصی من این بود که وقتی وارد قزلحصار شدم، لمپنیزم کاملا آشکار در مقابل زنان زندانی را دیدم. به هر حال آن چیزی که در اوین آدم میدید، این بود که از نظر آنها در درجاتی، تو بالاخره ضد انقلاب یا مفسد فیالارض هستی. اما اینجا فرق داشت…».او میگوید حاج داوود حساسیت خاصی روی زنان قد بلند با چشمان رنگی با عینک و با تحصیلات بالا داشت. او آنان را رهبران و خط دهندگان دیگران تلقی می کرد و برایشان سهیمه خاص شکنجه داشت. | |||
یک خانم زندانی سیاسی دیگر به سازمان عدالت برای ایران می گوید: «شهریور ۶۰ بود، ما بچههای شهرستان را تازه برده بودند آنجا. حدود ۳۰۰-۴۰۰ نفر بودیم. راهروی طویلی بود که بندها را از هم جدا میکرد. آنقدر دراز بود که خودشان با دوچرخه از اول تا آخر آن میرفتند. ما را بردند آنجا و گفتند باید این مسیر را سینهخیز بروید… ما بینمان مادرهای مسن داشتیم که ناراحتی قلبی داشتند. یک دختر نه ساله به اسم فاطمه بین ما بود. خلاصه گفتند باید سینهخیز بروید و هیچکس هم مستثنی نیست. میگفتند باید تمام مسیر را سینهخیز بروید و برگردید. بعد همانطور که میرفتیم و دیگر انرژی نداشتیم، مرتب هفت، هشت تا پاسدار با پوتینشان میزدند وسط پای ما. خود من خونریزی کردم، بچههای دیگر هم همینطور…» | |||
در زندان واحد مسکونی بازجوی مرد در خصوصی ترین امور زنان زندانی مداخله میکرد. واحدهای مسکونی جایی بودند که پاسداران و شکنجه گران حاج داوود تمام وقت با زنان زندانی در یک جا بودند. پاسداران آزادی عمل داشتند که هر کاری با زنان زندانی بکنند. خانم هنگامه حاج حسن در این مورد می گوید: «در زندان واحد مسکونی بازجوی مرد در خصوصی ترین امور زنان زندانی مداخله میکرد. هنگامه به نقل از شکر محمدزاده: مثلا حتی میگفتن جرات نداریم بریم سرویس دستشویی و اگر هم میرفتن همه چیز در دسترس بود و بشدت بچه ها رو اذیت کرده بودن! خود شکر میگفتش که به ما میگفتن که صدای حیوون در بیارید بعد دولا بشید بعد روی ما سوار میشدند و میگفتن حالا راه ببر ما رو خلاصه له میکردن! بچه ها رو به لحاظ شخصیتی میخواستن که بچه ها له بشن» <ref name=":12" /> | |||
==== تجاوز به زنان در واحد مسکونی ==== | ==== تجاوز به زنان در واحد مسکونی ==== | ||
خط ۲۹۴: | خط ۳۰۸: | ||
با صدای سرفه از شنیدن صدای سرود انترناسیونال در فیلم سینمایی همدیگر را خبر کردیم. توانبین با اعتراض و «''خفه شید خفه شید''» ما را ساکت کردند. شب که حاجی رحمانی آمد همه ما را به یک سری شلاق حسابی مهمان کرد. او کابل را با تمام قدرت بالای سرش برد و روی سر من فرود آورد. جوری که بلافاصله بوی خون را تو دماغ خود حس کردم.<ref name=":8" /> | با صدای سرفه از شنیدن صدای سرود انترناسیونال در فیلم سینمایی همدیگر را خبر کردیم. توانبین با اعتراض و «''خفه شید خفه شید''» ما را ساکت کردند. شب که حاجی رحمانی آمد همه ما را به یک سری شلاق حسابی مهمان کرد. او کابل را با تمام قدرت بالای سرش برد و روی سر من فرود آورد. جوری که بلافاصله بوی خون را تو دماغ خود حس کردم.<ref name=":8" /> | ||
خانم هنگام حاج حسن در مورد شکنجه در قفس می گوید: «حتی سرفه نمیتوانستیم بکنیم و مثلا اگر قاشق مون میخورد به بشقاب به بهانه این که شما با سلول بغلی مورس زدید تا با هم ارتباط برقرار کنید، پشتش شکنجه بود. همیشه چند تا پاسدار بالا سر بچه ها بود و بدون اینکه ما بفهمیم یهو مورد ضرب و شتم قرار میگرفتیم! طوری که یک بار به خودمن لگد زدن که من پرت شدم و سرم خورد به دیوار روبرو و تازه این کمترین چیزش بود».<ref name=":12" /> | |||
=== حجم زیاد زندانی یک شکنجه === | === حجم زیاد زندانی یک شکنجه === | ||
خط ۳۰۹: | خط ۳۲۵: | ||
== اعدام در زندان قزلحصار == | == اعدام در زندان قزلحصار == | ||
خانم مهری حاجی نژاد در باره اعدام در زندان قزلحصار در دهه ۶۰ می گوید: «روزهای آخری قفس بود که یک شب هراسان همه را از قفس بیرون آوردند. اسم ۵۰ نفر را خواندند که اسم من هم جزو آنها بود… زیر پایم آن قدر خون بود که پایم روی زمین رد میانداخت. این خون اعدام شدهها بود. ولی ما نمی فهمیدیم آن ها را چگونه اعدام می کنند چون صدای هیچ گلولهای به گوش نمی رسید. ۴۷ نفر از این لیست ۵۰نفره را همان جا اعدام کردند…<ref name=":12" /> | |||
یک زندانی در رابطه با بعضی اعدامیها در زندان قزلحصار مینویسد: | یک زندانی در رابطه با بعضی اعدامیها در زندان قزلحصار مینویسد: | ||
ویرایش