۲٬۸۷۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
(۲۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه زندگینامه | {{جعبه زندگینامه | ||
| اندازه جعبه = | | اندازه جعبه = | ||
خط ۱۱۰: | خط ۷۶: | ||
}} | }} | ||
'''سارینا اسماعیلزاده،''' (۱۱ تیر ۱۳۸۵ – ۳۰ شهریور ۱۴۰۱) دانشآموز تیزهوش مدرسه فرزانگان مهرشهر کرج | '''سارینا اسماعیلزاده،''' (۱۱ تیر ۱۳۸۵ – ۳۰ شهریور ۱۴۰۱) دانشآموز تیزهوش مدرسه فرزانگان مهرشهر کرج بود. سارینا اسماعیلزاده در [[اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ ایران|اعتراضات سراسری ۱۴۰۱]] در روز ۳۰ شهریور درکرج به ضرب باتوم نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی که به سرش وارد شد به قتل رسید. او در یک قبر دو طبقه در کنار پدرش در بهشت سکینه کرج به خاک سپرده شد. عارف اسماعیلزاده پدر سارینا در سال ۱۳۹۲ درگذشته بود.<ref name=":0">[https://www.radiofarda.com/a/iran-protets-victems-sarinaesmaielzade/32078102.html سایت رادیو فردا فارسی]</ref> | ||
== فعالیتهای سارینا == | ==فعالیتهای سارینا== | ||
سارینا اسماعیل زاده با برادر بزرگتر و مادر خود زندگی میکرد. او پدر خود را در دوران کودکی از دست داده بود. سارینا اسماعیلزاده نوجوان ۱۶ ساله و دانشآموز تیزهوش مدرسهی فرزانگان کرج؛ بر اساس پستهای منتشر شده در کانالهای تلگرامی و یوتیوبش نوجوانی جویای آزادی | سارینا اسماعیل زاده با برادر بزرگتر و مادر خود زندگی میکرد. مادر سارینا بدلیل تومور مغزی مدتی است که بشدت بیمار است. او پدر خود را در دوران کودکی در سن ۷ سالگی از دست داده بود. سارینا اسماعیلزاده نوجوان ۱۶ ساله و دانشآموز تیزهوش مدرسهی فرزانگان کرج؛ بر اساس پستهای منتشر شده در کانالهای تلگرامی و یوتیوبش نوجوانی جویای آزادی و همدرد با مشکلات اجتماعی مردم ایران بود. | ||
سارینا در کانال یوتیوبش از زندگی و دغدغههایش میگفت. در یکی از آنها میگوید: <blockquote>«نوجوان ایرانی دیگر نوجوان ۲۰ سال پیش نیست؛ از اوضاع جهان باخبر است و از خودش میپرسد چه چیزی کمتر از نوجوان آمریکایی دارد تا دغدغههایشان اینقدر متفاوت باشد.»</blockquote>روز قبل از کشته شدنش در کانال تلگرامی خود (@sarinaez) نوشت | سارینا در کانال یوتیوبش از زندگی و دغدغههایش میگفت. در یکی از آنها میگوید: <blockquote>«نوجوان ایرانی دیگر نوجوان ۲۰ سال پیش نیست؛ از اوضاع جهان باخبر است و از خودش میپرسد چه چیزی کمتر از نوجوان آمریکایی دارد تا دغدغههایشان اینقدر متفاوت باشد.»</blockquote>روز قبل از کشته شدنش در کانال تلگرامی خود ([https://t.me/sarinaez @sarinaez]) نوشت: «وطنم بوی غربت میده..» | ||
سارینا اسماعیلزاده پس از قتل مظلومانه مهسا امینی بدست نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی و شروع [[اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ ایران|اعتراضات سراسری ۱۴۰۱]] در ایران، ظهر روز پنج شنبه | سارینا اسماعیلزاده پس از قتل مظلومانه مهسا امینی بدست نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی و شروع [[اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ ایران|اعتراضات سراسری ۱۴۰۱]] در ایران، ظهر روز پنج شنبه ۳۰ شهریور و بعد از پایان کلاس زبان انگلیسی خود، به همراه چند تن از دوستانش برای حمایت از اعتراضات به تجمعات مردمی که در نزدیکی آموزشگاه زبان میپیوندد در این تجمع مأموران امنیتی، سارینا را با ضربات متعدد باتون بر سرش، بشدت مجروح میکنند، طوری که از ناحیه سر دچار خونریزی شدید میشود،به دلیل اینکه شرایط انتقال سارینا به بیمارستان آماده نبود، دوستانش، او را به یکی از خانههای نزدیک محل تجمع منتقل میکنند تا مداوا کنند اما سارینا در همانجا جان میبازد. ساعت ۲۲:۳۰ همان روز دوستان سارینا قتل وی به دست نیروهای امنیتی را به خانوادهاش اطلاع میدهند. تا این زمان خانوادهاش اطلاعی از وضعیت او نداشت. ساعت ۲۲:۳۰ همان روز دوستان سارینا قتل وی به دست نیروهای امنیتی را به خانوادهاش اطلاع میدهند. تا این زمان خانوادهاش اطلاعی از وضعیت وی نداشت.<ref name=":1">[https://iranhr.net/fa/articles/5514/ سایت حقوق بشر ایران]</ref> | ||
[[پرونده:۴ سارینا اسماعیلزاده.JPG|بندانگشتی|تصویر دیگری از سارینا اسماعیلزاده]] | |||
خانواده سارینا با مراجعه به محل تجمع از افرادی میشنوند که جنازهی سارینا را با آمبولانس به بیمارستان منتقل کردهاند. تا صبح روز اول مهر مسئولان بیمارستان و سردخانهی آن هیچ اطلاعاتی دربارهی محل نگهداری جسد سارینا به خانوادهاش نمیدهند.<ref name=":1" /> | |||
لینک کانالهایی که سارینا ساخته بود. | |||
== منابع == | * کانال اصلی (@sarinaez) | ||
* کانال عکس (@sarinaez2) | |||
* کانال موزیک (@sarinaez3) | |||
* کانال نوت (@sarinaez4) | |||
== خاکسپاری سارینا == | |||
روز اول مهر ۱۴۰۱ ساعت حدود ۱۲ ظهر ماموران امنیتی با خانواده سارینا تماس گرفته و از آنها میخواهند به سرعت به آرامستان رفته و جنازه را شسته و تحویل بگیرند. پس از حضور خانواده ماموران به آنها اجازه نمیدهند که با آشنایان و بستگانشان تماس بگیرند و آنها اجبارا به تنهایی مراسم تدفین را برگزار میکنند. در همین روز ماموران برای شناسایی صورت سارینا را به خانواده نشان میدهند طبق اعلام خانواده سارینا، آثار متعدد ضرب و جرح در صورتش مشهود بوده و قسمت راست پیشانی سارینا کاملا متلاشی شده بود.<ref name=":1" /> | |||
آشنایان سارینا به رادیو فردا گفتند: ماموران امنیتی و لباس شخصیها و ماموران زن بطور واضح در خانهی مادربزرگ سارینا در عظیمیهی کرج حضور داشتند و بازدیدکنندگان از این خانه متوجه این حضور میشدند. در همین روز مادر سارینا که تحت فشار ماموران امنیتی بود هرکسی را که میدید بدون اینکه از او سوال شود میگفت سارینا از بلندی سقوط کرده است. همین منابع تاکید کردند که تحویل جسد و خاکسپاری مشروط به چنین اعلامی بود.<ref name=":0" /> | |||
پس از خاکسپاری سارینا روایت رسمی و حکومتی از مرگ وی دوباره تغییر میکند. حسین فاضلی هریکندی، رئیس دادگستری البرز،<ref>[https://www.radiofarda.com/a/sarina-esmailzadeh-victim--protests-iran/32069778.html سایت رادیو فردا]</ref> مدعی شد که سارینا اسماعیلزاده، بامداد دوم مهر از پشتبام همسایه خانه مادربزرگ خود در عظیمیه کرج پریده و خودکشی کرده است.<ref>خبرگزاری میزان، روز جمعه ۱۵ مهر ۱۴۰۱</ref> | |||
[[پرونده:سارینا اسماعیلزاده ۶.JPG|بندانگشتی|پستی که در یکی از اکانتهای سارینا منتشر شده بود.]] | |||
[[پرونده:سارینا دورتموند.JPG|بندانگشتی|بنر هواداران دورتموند در حمایت از سارینا اسماعیلزاده در بازی بایرنمونیخ - دورتموند]] | |||
[[پرونده:چهلم سارینا.JPG|بندانگشتی|همکلاسیهای سارینا اسماعیلزاده در مدرسه سر کلاس، برای او چهلم گرفتند.]] | |||
پس از این مصاحبه دوباره خانواده سارینا را تحت فشار میگذارند که همین روایت را مقابل دوربین تکرار کنند. آنها مادر سارینا را تهدید میکنند که اگر مطابق خواستهشان عمل نکند برادر سارینا را هرگز نخواهد دید.<ref name=":0" /> | |||
== انعکاسات شهادت سارینا == | |||
=== باشگاه دورتموند === | |||
باشگاه دورتموند اعلام کرد؛ ما در کنار زنان شجاع ایران ایستادهایم، بیاد سارینا اسماعیلزاده | |||
=== همکلاسی سارینا === | |||
[[پرونده:چهلم سارینا ۲.JPG|بندانگشتی|در تصویر دیگری از چهلم سارینا در کلاس شاگردان تصویر خامنهای را برداشته و تصویر سارینا را بجای آن نصب کردند.]] | |||
یکی از دانشآموزان همکلاس سارینا نوشت: بهار داره میاد، ما صداشو میشنویم. سیدعلی حقیر گیرم که میکشی، گیرم که میبری، گیرم که میزنی، با رویش ناگزیر جوانهها چه میکنی؟ | |||
==منابع== | |||
<references /> | <references /> |