کاربر:Khosro/صفحه تمرین بهاییان ایران: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
پس از اعدام باب گروهی از پیروان او به خونخواهی او برخاستند؛ و در پی کشتن '''[[ناصرالدین شاه|ناصرالدین شاه]]''' بودند. بهاءالله مخالف این امر بود، اما فایدهای نداشت و طرح ترور ناصرالدین شاه اجرا شد. شاه از این ترور جان سالم به در برد. پس از این اتفاق به نام دین و دربار، کشتار بابیان در سراسر ایران به راه افتاد که از این رویداد بهعنوان سیاهترین دورههای تاریخ معاصر نام برده میشود. | پس از اعدام باب گروهی از پیروان او به خونخواهی او برخاستند؛ و در پی کشتن '''[[ناصرالدین شاه|ناصرالدین شاه]]''' بودند. بهاءالله مخالف این امر بود، اما فایدهای نداشت و طرح ترور ناصرالدین شاه اجرا شد. شاه از این ترور جان سالم به در برد. پس از این اتفاق به نام دین و دربار، کشتار بابیان در سراسر ایران به راه افتاد که از این رویداد بهعنوان سیاهترین دورههای تاریخ معاصر نام برده میشود. | ||
یک افسر اتریشی به نام کاپیتان آلفرد فون گومونز، که در آن دوران در ایران مأموریت داشت، در گزارش خود چنین نوشته است:<blockquote>'''«…''' روشی که این شکنجهگرها بهکار میبرند، شرایط محیط، مصیبتی که بدن این محکومین بختبرگشته تا لحظه دادن جان باید تحمل کنند، همه و همه به قدری ناگوار است که یادآوری آن خون را در رگهای من به غلیان میآورد. بدن محکومین را با میلههای سرخ داغ میکنند، چشمهای آنان را با مته سوراخ میکنند، سرشان را با پتک خرد میکنند، در بدنشان سوراخهای متعدد ایجاد کرده در آن شمع میگذارند، پوست کف پای ایشان را کنده پایشان را در روغن مذاب میگذارند؛ و بعد به آن نعل میکوبند و مجبورشان میسازند که با همان حال در بازارها راه بروند. محکوم بدبخت کوشش میکند بدود، اما بر زمین میخورد. تصور نکنید حال با یک تیر او را خلاص میکنند. خیر، بدن متلاشی شدهی این محکومین را به طور واژگون با دستهایشان از درخت آویزان مینمایند و آنگاه حاضران باید با طپانچه مهارت خود را با نشانه رفتن مغز و یا قلب و یا چشم محکوم نشان دهند … در اسلام چیزی به نام ترحم وجود ندارد.»</blockquote>تشکیل انجمن حجتیه سرفصل جدیدی در جنگ مسلمانان افراطی شیعه علیه پیروان دیانت بهایی بود. این انجمن توسط شیخ محمود ذاکرزاده تولایی معروف به حلبی پایهگذاری شد که اساس آن ضد بهاییت بود. فعالیتهای انجمن حجتیه پس از [[انقلاب ضد سلطنتی|انقلاب ضدسلطنتی]] و روی کار آمدن نظام جمهوری اسلامی ادامه یافت؛ و مسئولیتهای مهمی نیز در حکومت بهعهده گرفتند. برخی این انجمن را مافیای حجتیه مینامیدند.<ref name=":1" /> | یک افسر اتریشی به نام کاپیتان آلفرد فون گومونز، که در آن دوران در ایران مأموریت داشت، در گزارش خود چنین نوشته است:<blockquote>'''«…''' روشی که این شکنجهگرها بهکار میبرند، شرایط محیط، مصیبتی که بدن این محکومین بختبرگشته تا لحظه دادن جان باید تحمل کنند، همه و همه به قدری ناگوار است که یادآوری آن خون را در رگهای من به غلیان میآورد. بدن محکومین را با میلههای سرخ داغ میکنند، چشمهای آنان را با مته سوراخ میکنند، سرشان را با پتک خرد میکنند، در بدنشان سوراخهای متعدد ایجاد کرده در آن شمع میگذارند، پوست کف پای ایشان را کنده پایشان را در روغن مذاب میگذارند؛ و بعد به آن نعل میکوبند و مجبورشان میسازند که با همان حال در بازارها راه بروند. محکوم بدبخت کوشش میکند بدود، اما بر زمین میخورد. تصور نکنید حال با یک تیر او را خلاص میکنند. خیر، بدن متلاشی شدهی این محکومین را به طور واژگون با دستهایشان از درخت آویزان مینمایند و آنگاه حاضران باید با طپانچه مهارت خود را با نشانه رفتن مغز و یا قلب و یا چشم محکوم نشان دهند … در اسلام چیزی به نام ترحم وجود ندارد.»</blockquote>تشکیل انجمن حجتیه سرفصل جدیدی در جنگ مسلمانان افراطی شیعه علیه پیروان دیانت بهایی بود. این انجمن توسط شیخ محمود ذاکرزاده تولایی معروف به حلبی پایهگذاری شد که اساس آن ضد بهاییت بود. فعالیتهای انجمن حجتیه پس از [[انقلاب ضد سلطنتی|انقلاب ضدسلطنتی]] و روی کار آمدن نظام جمهوری اسلامی ادامه یافت؛ و مسئولیتهای مهمی نیز در حکومت بهعهده گرفتند. برخی این انجمن را مافیای حجتیه مینامیدند.<ref name=":1" /> | ||
== اصول و اعتقادات بهاییان == | == اصول و اعتقادات بهاییان == | ||
خط ۱۳۴: | خط ۱۳۴: | ||
== منابع: == | == منابع: == | ||
<references /> |
نسخهٔ ۱۹ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۷:۲۳
بهاییان ایران ، (پایهگذاری – نیمهی قرن ۱۹ میلادی، ایران) گروهی از اقلیتهای مذهبی در ایران هستند که توسط سید علیمحمد باب، پایهریزی شد. پیش از شکل گرفتن دین بهاییت، ابتدا دین بابی در نیمهی قرن ۱۹ میلادی در دوران سلطنت محمد شاه قاجار در ایران به وجود آمد. با افزون شدن پیروان علیمحمد باب، آزار و اذیتها بر گروندگان به این دیانت نیز شدت بیشتری به خود میگرفت. سرانجام تصمیم به حکم قتل باب، توسط مجتهدان زمانه و صدر اعظم وقت، یعنی امیرکبیر گرفته شد. باب در روز ۱۶ تیرماه سال ۱۲۲۹، در سن ۳۱ سالگی بههمراه یکی از پیروانش به ضرب ۷۵۰ گلوله در میدان سربازخانهی تبریز تیرباران شدند. از منظر تاریخی، دین بهایی ریشه در جنبشهای پیشین اما بسیار متفاوت از جنبشهای شیخیه و باببیه دارد. علیمحمد باب پیش از آنکه تیرباران شود، برادر کوچکترش بهاءالله را به رهبری بابیها انتخاب کرد. با رهبری بهاءالله دیانت بابی به بهایی تغییر نام یافت. شماری از اصول و اعتقادات بهاییان برای دستیابی به تمدن جهانی عبارتند از: باور به خدای یگانه، یکی بودن اصول تمامی ادیان الهی، مفروض گرفتن روح انسان بهعنوان حقیقت وجودی او که عاری از جنسیت، نژاد، قومیت و طبقه است، اعتقاد به حقوق برابراز جمله آزادی اندیشه برای تمامی انسانها، برابری زن و مرد، سازگاری علم و دین، جداییناپذیری عبادت و خدمت، ضرورت رهایی از تقالید و هر نوع تعصب خشکاندیشی و جستجوی مستقل حقیقت، ارزش پرورش صفات معنوی و تعلیم و تربیت، ضرورت یادگیری و کسب علم و دانش نسبت به حقایق مادی و معنوی، محوریت عدالت در تلاش و کوششهای انسانی... رضا شاه در دوران حکومت خود، مدارس بهاییان در سراسر ایران را تعطیل و چاپ و انتشار منابع بهاییان را ممنوع کرد، برخی مراکز محلیشان را تعطیل کرد، نامهنگاری بهاییان با همکیشانشان در خارج از کشور را ممنوع کرد، برخی از کارمندان بهایی را از کار برکنار و اخراج کرد. پس از روی کار آمدن محمدرضا شاه، در آغاز شرایط و وضعیت حقوقی شهروندان بهایی تغییر نکرد، بلکه بهخاطر ضعف قدرت محمدرضا شاه، حمله و هجوم گروههای ارازل و اوباش تحت نفوذ آخوندها به بهاییان افزایش یافت. گنبد مرکز بهاییان در تهران توسط ارتش شاه با تشویق آخوندها تخریب شد. در این دوران نمایندگان در مجلس شورای ملی که طرفدار آخوندها بودند، از این فرصت استفاده کردند تا دیانت بهایی را ممنوع اعلام کنند. آن کسانی را که علناً و آشکارا میگفتند بهایی هستند، بازداشت و زندانی و اموالشان را مصادره میکردند. در همین دوره مغازهها و مزارع بهاییان و همچنین شماری از خود بهاییان مورد حمله اوباش اجیرشده قرار گرفتند. پس از انقلاب ضدسلطنتی و روی کار آمدن نظام جمهوری اسلامی، بار دیگر اذیت و آزار و سرکوب بهاییان در ایران شدت بیشتری بهخود گرفت. حکومت جمهوری اسلامی نزدیک به ۲۰۰ تن از بهاییان فعال و معروف را به اتهاماتی مانند: نقض قوانین اسلامی، توطئه و جاسوسی برای صیهونیسم و امپریالیسم جهانی اعدام کرد. بسیاری از اعضای محفلهای بهایی یعنی شوراهای ۹ نفره که با رأی مستقیم بهاییان انتخاب میشدند؛ و مسیولیت اداره امور جامعه بهایی را بر عهده داشتند را ربود که هرگز از سرنوشت آنان خبری نشد. بسیاری دیگر از بهاییان را با حمله به منازلشان دستگیر و اعدام کرد؛ و برخی دیگر را به اتهامات ذکر شده شکنجه و زندانی کرد. رژیم ایران دین و آیین بهاییان را به رسمیت نمیشناسد. حقوق بهاییان ایران در قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی در نظر گرفته نشده است. از طرف رژیم ایران محدودیتها و ممنوعیتها و اقدامات سرکوبگرانه علیه شهروندان بهایی اعمال میشود، از جمله، محرومیت از دامنهی گستردهای از مشاغل، منع تحصیل در دانشگاها، خراج از مشاغل بخش دولتی و ایجاد محدودیتهای فراوان در مشاغل بخش خصوصی و... در واقع پیروان دیانیت بهایی بیش از گذشته از سوی ارگانهای امنیتی و قضایی نظام جمهوری اسلامی، بهصورت سیستماتیک تحت آزار و اذیت هستند. رژیم ایران همچنین مراسم ازدواج پیروان دین بهایی را نامشروع و غیرقانونی میداند؛ و دفاتری که ازدواج بهاییان را ثبت کرده بودند، به رواج فحشا متهم شدند. در دوران نظام جمهوری اسلامی چندین بار تخریب گورستانهای بهاییان و درآوردن اجساد از گور در شهرهای مختلف انجام شده است. سید علی خامنهای رهبر رژیم ایران، در جواب به سؤالی که از او دربارهی بهاییان شده بود، اینطور جواب داده است که: «جمیع افراد فرقه ضاله بهایی محکوم به کفر و نجاست هستند؛ و از غذا و سایر چیزهایی که با رطوبت مسری در تماس با آنها بوده است، باید اجتناب کرد و بر مؤمنین واجب است که با حیله و فسادگری این فرقه گمراه مقابله کنند.» مصادره املاک بهاییان توسط ستاد اجرایی فرمان امام مرحلهای جدید در آزار و اذیت بهاییان ایران است که نشان میدهد این سرکوبها را بالاترین سطوح رهبری ایران برنامهریزی میکنند. جامعه جهانی بهایی در روز ۳۰ تیرماه ۱۴۰۱، اعلام کرد که در پنجاه روز گذشته رژیم ایران اقدام به بازداشت، تفتیش منازل و تعطیلی مشاغل ۶۴ شهروند بهایی کرده است؛ و این بیانگر تشدید سرکوب سیستماتیک نظام جمهوری اسلامی علیه شهروندان بهایی است. به دنبال این خبر در روز اول مردادماه، وزارت خارجه کانادا از آزار و اذیت بهاییان در ایران ابراز نگرانی کرد. کارزار نفرتپراکنی و تبلیغاتی رژیم ایران که بیش از چهار دهه پیشینه دارد، وارد مراحل جدیدی شده و پیچیدگی و مقیاس آن شدیداً افزایش یافته است. جامعه جهانی بهایی با انتشار بیانیهای به ارگانهای بینالمللی و کشورهای گوناگون فراخوان داده بود که رژیم اسلامی ایران را برای کارزار نفرتپراکنی علیه بهاییان محکوم و بازخواست کنند.
پیشینهی دیانت بهایی
پیش از شکل گرفتن دین بهاییت، ابتدا دین بابی در نیمهی قرن ۱۹ میلادی در دوران سلطنت محمد شاه قاجار در ایران به وجود آمد.
دیانت بابی
در سال 1223-ه.ش، جوانی از شهر شیراز به نام سید علیمحمد، خود را بنیانگذار دیانتی مدرن معرفی کرد. دینی که به ادامهدار بودن ظهور پیامبران الهی تأکید داشت؛ و بسیاری از سنتهای کهنهی جامعه را غیر قابل قبول میدانست؛ و بر پیشرفت و ترقی مقام زنان، تعلیم و تربیت همگانی توجه داشت سید علیمحمد خود را دروازهای نمادین، میان اعصار گذشته و آیندهای که همواره بشریت در انتظار آن به سر برده بود، معرفی میکرد؛ و بر این اساس لقب باب را برای خود برگزید. علیمحمد باب اعلام کرد که هدف اصلی او هموار ساختن راه برای ظهور عظیمتری است.[۱]
تیرباران باب
با افزون شدن پیروان باب و انتشار پیامهای او، آزار و اذیتها بر گروندگان به این دیانت نیز شدت بیشتری به خود میگرفت. هزاران تن به زندان افتادند؛ و مورد شکنجه و تبعید قرار گرفتند. بسیاری از آنان به فجیعترین شیوهها کشته شدند. خانههای پیروان باب غارت و تخریب و اموالشان مصادره شد، اما آنها بر اعتقاد خود باقی ماندند. سرانجام تصمیم به حکم قتل باب، توسط مجتهدان زمانه و صدر اعظم وقت، یعنی امیرکبیر گرفته شد. باب در روز ۱۶ تیرماه سال ۱۲۲۹، در سن ۳۱ سالگی بههمراه یکی از پیروانش به ضرب ۷۵۰ گلوله در میدان سربازخانهی تبریز تیرباران شدند. آرامگاه باب در کوه کرمل در مرکز جهانی بهاییان در شهر حیفا در اسراییل واقع شده است.[۱]
شکل گرفتن دیانت بهایی
از منظر تاریخی، دین بهایی ریشه در جنبشهای پیشین اما بسیار متفاوت از جنبشهای شیخیه و باببیه دارد. علیمحمد باب پیش از آنکه تیرباران شود، برادر کوچکترش بهاءالله را به رهبری بابیها انتخاب کرد. (با رهبری بهاءالله دیانت بابی به بهایی تغییر نام یافت) پس از بهاءالله، در سال ۱۲۷۲-ه.ش، پسر بزرگش عباس افندی ملقب به عبدالبهاء، رهبری بهاییان را برعهده گرفت. عبدالبهاء دیانت بهایی را به فراتر از مرزهای جغرافیایی پیشین گسترش داد؛ و نظم اداری بهاییان را گسترش و رونق داد. پس از عبدالبهاء، نوهی او، شوقی افندی به مدت ۳۶ سال، رهبری بهاییان را برعهده داشت؛ و به تکمیل نظام اداری دین بهایی پرداخت. پس از شوقی افندی در سال ۱۳۴۲، شورای بیتالعدل اعظم تشکیل شد؛ و از آن زمان به بعد رهبری بهاییان را برعهده گرفته است.
به عقیدهی بهاییان، میرزا حسینعلی نوری معروف به بهاءالله همان پیامبری است که باب از آن خبر میداد؛ و بهدنبال پیامبران سلف خود آمده است. بهاءالله که از رهبران جنبش بابی و پایهگذار دیانت بهایی است، یک سال پس از تیرباران باب، به سرزمین امپراتوری عثمانی تبعید شد. وی سرانجام در شهر دورافتادهی عکا زندانی شد؛ و در نزدیکی همان شهر درگذشت.[۲]
کشتار بهاییان در دوران قاجار
پس از اعدام باب گروهی از پیروان او به خونخواهی او برخاستند؛ و در پی کشتن ناصرالدین شاه بودند. بهاءالله مخالف این امر بود، اما فایدهای نداشت و طرح ترور ناصرالدین شاه اجرا شد. شاه از این ترور جان سالم به در برد. پس از این اتفاق به نام دین و دربار، کشتار بابیان در سراسر ایران به راه افتاد که از این رویداد بهعنوان سیاهترین دورههای تاریخ معاصر نام برده میشود.
یک افسر اتریشی به نام کاپیتان آلفرد فون گومونز، که در آن دوران در ایران مأموریت داشت، در گزارش خود چنین نوشته است:
«… روشی که این شکنجهگرها بهکار میبرند، شرایط محیط، مصیبتی که بدن این محکومین بختبرگشته تا لحظه دادن جان باید تحمل کنند، همه و همه به قدری ناگوار است که یادآوری آن خون را در رگهای من به غلیان میآورد. بدن محکومین را با میلههای سرخ داغ میکنند، چشمهای آنان را با مته سوراخ میکنند، سرشان را با پتک خرد میکنند، در بدنشان سوراخهای متعدد ایجاد کرده در آن شمع میگذارند، پوست کف پای ایشان را کنده پایشان را در روغن مذاب میگذارند؛ و بعد به آن نعل میکوبند و مجبورشان میسازند که با همان حال در بازارها راه بروند. محکوم بدبخت کوشش میکند بدود، اما بر زمین میخورد. تصور نکنید حال با یک تیر او را خلاص میکنند. خیر، بدن متلاشی شدهی این محکومین را به طور واژگون با دستهایشان از درخت آویزان مینمایند و آنگاه حاضران باید با طپانچه مهارت خود را با نشانه رفتن مغز و یا قلب و یا چشم محکوم نشان دهند … در اسلام چیزی به نام ترحم وجود ندارد.»
تشکیل انجمن حجتیه سرفصل جدیدی در جنگ مسلمانان افراطی شیعه علیه پیروان دیانت بهایی بود. این انجمن توسط شیخ محمود ذاکرزاده تولایی معروف به حلبی پایهگذاری شد که اساس آن ضد بهاییت بود. فعالیتهای انجمن حجتیه پس از انقلاب ضدسلطنتی و روی کار آمدن نظام جمهوری اسلامی ادامه یافت؛ و مسئولیتهای مهمی نیز در حکومت بهعهده گرفتند. برخی این انجمن را مافیای حجتیه مینامیدند.[۲]
اصول و اعتقادات بهاییان
شماری از اصول و اعتقادات بهاییان برای دستیابی به تمدن جهانی عبارتند از: باور به خدای یگانه، یکی بودن اصول تمامی ادیان الهی، ظهور گام به گام حقایق دینی، مفروض گرفتن روح انسان بهعنوان حقیقت وجودی او که عاری از جنسیت، نژاد، قومیت و طبقه است، یگانگی و اصالت ذاتی نوع انسان، اعتقاد به حقوق برابراز جمله آزادی اندیشه برای تمامی انسانها، برابری زن و مرد، سازگاری علم و دین، جداییناپذیری عبادت و خدمت، ضرورت رهایی از تقالید و هر نوع تعصب خشکاندیشی و جستجوی مستقل حقیقت، ارزش پرورش صفات معنوی و تعلیم و تربیت، ضرورت یادگیری و کسب علم و دانش نسبت به حقایق مادی و معنوی، محوریت عدالت در تلاش و کوششهای انسانی...[۳]
بهاییان در دوران رضا شاه
در اوایل سلطنت رضا شاه، که علمای شیعه نفوذ و قدرت آنچنانی نداشتند، بهاییان آرامش نسبی داشتند، اما رضا خان فعالیت کنترلنشدهی سازمانهای اجتماعی یا مذهبی در درازمدت را به عنوان چالشی برای حکومت خود میدید.
از این رو رضا شاه در دوران حکومت خود، مدارس بهاییان در سراسر ایران را تعطیل و چاپ و انتشار منابع بهاییان را ممنوع کرد، برخی مراکز محلیشان را تعطیل کرد، نامهنگاری بهاییان با همکیشانشان در خارج از کشور را ممنوع کرد، برخی از کارمندان بهایی را از کار برکنار و اخراج کرد، درجه نظامی برخی از افسران بهایی را تنزل داد؛ و همچنین حاضر به پذیرش اعتبار اسناد ازدواج بهاییان نشد.[۴]
دوری از سیاسیت
با وجود اینکه بهاءالله طرفدار مشروطه و خواهان حکومت مشروطه بود، بهاییان مراقب بودند از نهضت مشروطه بهطور مستقیم و آشکارا دفاع نکنند تا مشکلی برای فعالان جنبش پیش نیاید. هرچند که عبدالبهاء به تشکیل مجلس شورای ملی امیدوار بود، ولی بهزودی از آن ناامید شد؛ و از بهاییان و پیروانش خواست تا از سیاست دوری کنند. بنابراین دوری از سیاست بهتدریج به یکی از اصول بهاییان تبدیل شد.[۴]
بهاییان در دوران محمدرضا شاه
پس از روی کار آمدن محمدرضا شاه، در آغاز شرایط و وضعیت حقوقی شهروندان بهایی تغییر نکرد، بلکه بهخاطر ضعف قدرت محمدرضا شاه، حمله و هجوم گروههای ارازل و اوباش تحت نفوذ آخوندها به بهاییان افزایش یافت. در این دوره بود که بهاییان برنامهای را برای پیشرفت و ترقی جایگاه زنان و مبارزه با بیسوادی بزرگسالان نگارش و تدوین کردند..
در دوران رویارویی نخستوزیر دکتر محمد مصدق و سلطنت محمدرضا شاه که تضعیف شده بود، شاه برای استحکام پایههای قدرتش به حمایت روحانیون روی آورد. شاه جهت جذب علما و هم برای منحرف کردن توجه مردم از سیاستهای حکومت، مانند پیوستن ایران به پیمان سنتو که به منظور مبارزه با نفوذ شوروی سابق و مارکسیسم تشکیل شده بود، گنبد مرکز بهاییان در تهران را تخریب کرد. این کار توسط ارتش شاه با تشویق آخوندها صورت گرفت.
در این دوران نمایندگان در مجلس شورای ملی که طرفدار آخوندها بودند، از این فرصت استفاده کردند تا دیانت بهایی را ممنوع اعلام کنند. آن کسانی را که علناً و آشکارا میگفتند بهایی هستند، بازداشت و زندانی و اموالشان را مصادره میکردند. در همین دوره مغازهها و مزارع بهاییان و همچنین شماری از خود بهاییان مورد حمله اوباش اجیرشده قرار گرفتند.[۴]
بهاییان در دوران جمهوری اسلامی
پس از انقلاب ضدسلطنتی و روی کار آمدن نظام جمهوری اسلامی، بار دیگر اذیت و آزار و سرکوب بهاییان در ایران شدت بیشتری بهخود گرفت. رژیم ایران نزدیک به ۲۰۰ تن از بهاییان فعال و معروف را به اتهاماتی مانند: نقض قوانین اسلامی، توطئه و جاسوسی برای صیهونیسم و امپریالیسم جهانی اعدام کرد. بسیاری از اعضای محفلهای بهایی یعنی شوراهای ۹ نفره که با رأی مستقیم بهاییان انتخاب میشدند؛ و مسیولیت اداره امور جامعه بهایی را بر عهده داشتند را ربود که هرگز از سرنوشت آنان خبری نشد. بسیاری دیگر از بهاییان را با حمله به منازلشان دستگیر و اعدام کرد؛ و برخی دیگر را به اتهامات ذکر شده شکنجه و زندانی کرد.[۴]
سرکوب سیستماتیک بهاییان
رژیم ایران دین و آیین بهاییان را به رسمیت نمیشناسد. حقوق بهاییان ایران در قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی در نظر گرفته نشده است. از طرف رژیم ایران محدودیتها و ممنوعیتها و اقدامات سرکوبگرانه علیه شهروندان بهایی اعمال میشود، از جمله، محرومیت از دامنهی گستردهای از مشاغل، منع تحصیل در دانشگاها، خراج از مشاغل بخش دولتی و ایجاد محدودیتهای فراوان در مشاغل بخش خصوصی و... در واقع پیروان دیانیت بهایی بیش از گذشته از سوی ارگانهای امنیتی و قضایی نظام جمهوری اسلامی، بهصورت سیستماتیک تحت آزار و اذیت هستند. رژیم ایران همچنین مراسم ازدواج پیروان دین بهایی را نامشروع و غیرقانونی میداند؛ و دفاتری که ازدواج بهاییان را ثبت کرده بودند، به رواج فحشا متهم شدند.[۲]
در دوران نظام جمهوری اسلامی چندین بار تخریب گورستانهای بهاییان و درآوردن اجساد از گور در شهرهای مختلف انجام شده است. همچنین هجوم به منازل بهاییان، شعارنویسی بر دیوارهای شهر علیه آنها و اذیت و آزارشان و تحقیر کودکان بهایی در مدارس و معابر بهخاطر اعتقادات دینی والدینشان افزایش داشته است. رژیم ایران بهصورت سیستماتیک اموال شرکتهای متعلق به بهاییان را ضبط و مصادره کرد. دانشجویان، کارمندان، اساتید بهایی را اخراج نمود. کارمندان بازنشسته را از دریافت حقوق بازنشستگی محروم کرد؛ و محافل محلی و ملی بهاییان را از پاشاند.
جمهوری اسلامی همچنین به طور نظاممند اموال و داراییهای شرکتهای متعلق به بهاییان را مصادره کرد، کارمندان، دانشجویان و استادان بهایی را اخراج کرد، کارمندان بهایی بازنشسته را محروم از دریافت حقوق بازنشستگی کرد و محفلهای محلی و ملی بهاییان را از هم پاشاند.
رسانههای خارج از کشور و سازمانهای حقوق بشر در سالهای اخیر اسنادی را منتشر کردهاند که نشان میدهد تبعیض و سرکوب و آزار گسترده و فزاینده علیه بهاییان در ایران از همان ابتدای روی کار آمدن نظام جمهوری اسلامی، توسط بالاترین ارگانهای حکومتی مانند شورای عالی انقلاب فرهنگی و با تأیید آخوندهای قدرتمند طراحی و برنامهریزی شده است. در مرکز این برنامهریزی مسدود کردن راه ترقی و پیشرفت بهاییان قرار دارد.
با توجه به سکوت در برابر نقض حقوق بهاییان، فعالیتهایی از طرف گروههای روشنفکر جامعه ایران در دفاع از حقوق شهروندی بهاییان صورت گرفته است. در بهمنماه ۱۳۸۷، گروهی از روشنفکران در نامهای سرگشاده به جامعه بهایی، نسبت به سرکوب و نقض حقوق بهاییان توسط رژیم ایران و سکوتی که تاکنون در برابر آن شده است، ابراز شرمساری کردند. در نظام جمهوری اسلامی معدود روحانیونی بودند که از حقوق بهاییان دفاع کردند، از جمله آیتالله حسینعلی منتظری که در سال ۱۳۸۷، به دنبال سئوالاتی که از او شد، فتوایی صادر کرد که در آن بهاییان را صاحب حق آب و گل و دارای حقوق شهروندی دانست.[۴]
جامعهی دفاع از حقوق بشر در ایران، نسخهای از جمعبندی جلسهی خیلی محرمانه در تاریخ ۳۱ شهریورماه ۱۳۹۹، شهر ساری را دریافت کرده بود که در آن کمیسیون بلندپایه دولتی تصمیمهایی برای افزایش چشمگیر سرکوب اقلیتهای دینی ناپذیرفته در قانون اساسی جمهوری اسلامی، بهویژه پیروان دیانت بهایی، گرفته است. بر اساس این اسناد، جلسه کمیسیون اقوام، فرق و مذاهب، در ساری مرکز استان مازندران با شرکت نمایندگان ۱۹ سازمان امنیتی و اطلاعاتی حکومتی در مورد بررسی آخرین وضعیت دراویش و فرقه ضاله بهاییت برگزار شده است. این جلسه در بارهی کنترل دقیق فعالیت بهاییان و دراویش و برنامهریزی در ناحیه دستگاههای فرهنگی و آموزشی تصمیمهایی گرفته است. پس از این تصمیمگیریها بود که در ۲۲ مهرماه ۱۳۹۹، زمینهای ۲۷ خانواده بهایی کشاورز در روستای ایول واقع در حومه شهر ساری مصادره شد.
عبدالکریم لاهیجی، رئیس جامعهی دفاع از حقوق بشر در ایران و رییس افتخاری فدراسیون بینالمللی جامعههای حقوق بشر در مورد این جلسه و تصمیمات گرفته شده، گفته است:
«این اقدامها نشاندهنده افزایش آزار دولت ایران علیه پیروان آیین بهایی است. دولتمردان در مغایرت با تعهدهای بینالمللی حقوقی کشور، این پیروان را مرتد میدانند، دین آنها را ممنوع میکنند؛ و عمل به آیین بهایی را اقدام ضاله میدانند.»[۲]
محافل بهاییان
در آیین بهایی سه طبقه وجود دارد که اعضای آنها محافل محلی، محافل ملی و بیتالعدل اعظم است. در دیانت بهایی طبقهای با عنوان طبقهی راهبری روحانی وجود ندارد. به جای راهبران روحانی، نهادهای مدنی به نام محافل ایجاد شده است. این محافل شامل ۹ نفر هستند که در هر شهری با رأیگیری بهاییان انتخاب میشوند. وظیفه و مسیولیت این ۹ نفر، رسیدگی به امور آن شهر مانند ازدواج و طلاق، تعلیم و تربیت بچهها، رسیدگی به برنامههای اجتماعی، غیر انتفاعی و... است. در هر کشوری هم یک محفل ۹ نفره در سطح ملی هستند که به امورات جامعهی بهایی در آن کشور رسیدگی میکنند. یک گروه ۹ نفره نیز در سطح بینالمللی هستند که عالیترین شورای حاکم جامعهی بهایی است که به نام بیتالعدل اعظم است. بیتالعدل اعظم به امورات کل بهاییان جهان رسیدگی میکند. در ایران این محافل تعطیل شده است و اعضای آن نیز دستگیر و زندانی شدهاند؛ و حتی حالت گروه موقتی و غیر رسمی هم که قبلاً وجود داشت، الان دیگر وجود ندارد.[۵]
سربه نیست شدن محفل اول
در تیمرماه سال ۱۳۵۹، نه نفر عضو محفل اول بهاییان بههمراه دو عضو هیأت معاونت در جامعه بهایی در خیابان نفت تهران دستگیر شدند؛ و هرگز از آنها خبری نشد و پیگیریهای خانوادههایشان نیز بیپاسخ ماند.[۵]
اعدام محفل دوم
در سال ۱۳۶۰، یک محفل هشتنفره از بهاییان به نامهای کامران صمیمی، محمود مجذوب، جلال عزیزی، مهدی امین، قدرتالله روحانی، سیروس روشنیاسکویی، ژینوس و عزتالله فروهی، تیرباران شدند. سه نفر از آنها وکیل پایه یک دادگستری، دو نفر پزشک متخصص، یک نفر استاد دانشگاه و یک نفر هم مهندس و کارآفرین بود.
اعضای اعدامشدهی محفل دوم، اولین گروه بهایی بودند که در گورستان خاوران به خاک سپرده شدند. یکی از نزدیکان این محفل میگوید:
«اولین گروهی بودند که بردند خاوران. یک هفته بعد هم اعضای محفل تهران را که ۱۱ آبان ۶۰ گرفته بودند، تیرباران کردند. مسیولین جامعه رفتند با دولت و شهرداری حرف زدند. گفتند حالا که عزیزان ما را اینجا دفن کردید، این قسمت را به ما بفروشید. زمین خیلی وسیعی بود. پول هنگفتی گرفتند اسمش را گذاشتند کفرآباد و نوشتند گورستان توطیهگران شرق و غرب...»
موسوی اردبیلی، رئیس وقت قوه قضاییه، پس از تیرباران ۸ عضو محفل بهایی، اعلام کرد که این افراد به جرم جاسوسی برای قدرتهایی خارجی اعدام شدهاند.[۵]
اعدام محفل سوم
در سال ۱۳۶۳، هفت عضو محفل سوم بهایی به نامهای جهانگیر هدایتی، فرهاد اصدقی، شاپور مرکزی، فرید بهمردی، اردشیر اختری، احمد بشیری و امیرحسین نادری بازداشت و سپس اعدام شدند. حسن محبوبی عضو دیگر این محفل در ۳۰ تیرماه ۱۳۷۰، در یک تصادف مشکوک کشته شد.[۵]
تعطیلی محافل
پس از قتلعام اعضای سه محفل بهایی، دیگر محفلی مانند آن در ایران تشکیل نشد. محفلی که بهشکل سنتی امور اداری و مالی بهاییان و ارتباط آنها با امور آموزشی، انتشارات و ارتباط جامعهی بهایی ایران با ارگانهای بینالمللی و وظایفی از این قبیل را برعهده داشت.
سخنگوی جامعه جهانی بهاییان میگوید که بیش از ۲۰۰ تن از بهاییان پس از روی کار آمدن جمهوری اسلامی اعدام شدهاند.[۵]
اعدام بهاییان در نظام جمهوری اسلامی
جاوید رحمان، گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر ایران، در گزارش خود اعلام کرد که بهاییان ایران در ۴۰ سال اخیر از ناعادلانهترین نوع سرکوب، فشار و قربانی شدن رنج بردهاند. وی با اشاره به اعدام بهاییان در حاکمیت رژیم ایران در بخشی از این گزارش نوشته است:
«از سال ۱۹۷۹ تا به حال بیش از ۲۰۰ ایرانی بهایی صرفاً بر مبنای باورهای دینی خود اعدام شدهاند که تقریباً نیمی از آنها از نمایندگان انتخاب شده شوراهای بهایی در سطح محلی یا ملی بودهاند. از آنجا که مقامات ایرانی و نظام عدالت کیفری ایران بهاییان را کافر حربی به شمار میآورند، قتل بهاییان با مصونیت قضایی همراه بوده و نقض حقوق انسانیشان پیگیری و بررسی نشده است... از آنجا که آیین بهایی با عنوان فرقه ضاله شناخته میشود؛ و شعایر و مراسم دینی بهایی کفر قلمداد میشود، بهاییان اغلب با اتهاماتی از قبیل اقدام علیه امنیت ملی، تبلیغ علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران یا فعالیتهای تبلیغی علیه رژیم و به نفع فرقه بهایی روبهرو هستند.»[۲]
اتهام بهاییان
حسن موسوی تبریزی، دادستان وقت دادگاه انقلاب در روز ۷ شهریور ١٣۶٢، دادستان کل وقت انقلاب، در یک مصاحبهای گفته بود:
«بهاییان جاسوسی میکنند. برای دیگران و تحریک و اخلال در بعضی کارها میکنند. من امروز اعلام میکنم که بهخاطر این خرابکاریها و خلافکاریها که در تشکیلات بهایی انجام میشود، این تشکیلات از نظر دادستانی انقلاب در جمهوری اسلامی محارب و توطیهگر شناخته میشود؛ و فعالیت به نفع آنها به هر طریقی باشد، ممنوع است.»[۵]
سید علی خامنهای رهبر رژیم ایران، در جواب به سؤالی که از او دربارهی بهاییان شده بود، اینطور جواب داده است:
«جمیع افراد فرقه ضاله بهایی محکوم به کفر و نجاست هستند؛ و از غذا و سایر چیزهایی که با رطوبت مسری در تماس با آنها بوده است، باید اجتناب کرد و بر مؤمنین واجب است که با حیله و فسادگری این فرقه گمراه مقابله کنند.»
قابل توجه است که پیروان دین بهایی که به دیدار مزار بهاءالله و باب در اسراییل رفته بودند؛ و یا کمک مالی برای مرکز جهانی بهایی ارسال کرده بودند، متهم به حمایت از صهیونیسم و جاسوسی شدند. این درحالی است که تأسیس مرکز جهانی بهایی زمانی صورت گرفت که اصلاً اسرائیلی وجود نداشت؛ و دولت اسرائیل پایهگذاری نشده بود.[۲]
مرکز جهانی بهاییت در حیفا از آن جهت اهمیت دارد که رژیم ایران بهاییان ایران را بهخاطر وجود این مرکز در اسرایيل متهم به همکاری و جاسوسی برای این کشور میکند.[۴]
فریدون وهمن ادیب و استاد دانشگاه کپنهاگ، میگوید:
«تمامی رژیمهای سیاسی معاصر، چه در دوره قاجار و چه در دوره پهلوی، هرگاه که حکومت به بحران درغلتیده و خود را در شرف تحول، دگرگونی و فروپاشی دیده، جامعه بهایی را به زیر ضرب برده است. هدف از این شگردی که با همکاری درباریان و روحانیان عملی میشده، منحرف کردن مردم از ستیز با حاکمیت و راهانداختن جنگهای مذهبی بوده است.»[۲]
تخریب گورستان بهاییان
سپاه پاسداران در روز ۱۱ اردیبهشتماه ۱۳۹۳، گورستان بهاییان در شیراز را تخریب و خاکبرداری کرد. این گورستان در شیراز، از سال ۱۲۹۸میلادی، متعلق به بهاییان بوده است؛ و یکبار هم در سال ۱۳۶۳، از طرف حکومت جمهوری اسلامی مصادره و سنگقبرها در آن زمان تخریب شدند. قبر ۱۰ زن بهایی نیز که در خردادماه ۱۳۶۲، در بحبوحه روزهای اعدام بهاییان به دار آویخته شدند، در این گورستان است. یکی از این زنان اعدام شده، مونا محمودنژاد دختر نوجوان ۱۷ سالهی بهایی بود که اعدام او واکنش و خشم بسیاری را در جهان برانگیخت.
بر اساس گزارش جامعه بهایی، در فاصلهی سالهای ۱۳۸۳ تا ۱۳۹۰، دستکم ۴۲ گورستان مربوط به بهاییان در شهرهای مختلف ایران توسط نیروهای حکومتی مورد هجوم و حمله قرار گرفته است. گورستان بهاییان تهران نیز در اوایل دههی ۸۰، بهصورت کامل تخریب و یک فرهنگسرا در زمین آن ساخته شد.[۲]
دور جدید سرکوب بهاییان در سال ۱۴۰۱
جامعه جهانی بهایی در روز ۳۰ تیرماه ۱۴۰۱، اعلام کرد که در پنجاه روز گذشته رژیم ایران اقدام به بازداشت، تفتیش منازل و تعطیلی مشاغل ۶۴ شهروند بهایی کرده است؛ و این بیانگر تشدید سرکوب سیستماتیک نظام جمهوری اسلامی علیه شهروندان بهایی است. به دنبال این خبر در روز اول مردادماه، وزارت خارجه کانادا از آزار و اذیت بهاییان در ایران ابراز نگرانی کرد.[۶]
در بخشی از بیانیهی جامعه جهانی بهایی آمده است:
«بهاییان بیش از ۴۴ سال است که به دلیل اعتقاداتشان سرکوبهای مداوم را متحمل شدهاند، اما موج کنونی آزارواذیتها بیش از حد نگرانکننده است. در چند هفته گذشته، بیش از دهها بهایی دستگیر، محاکمه یا زندانی شدهاند و به نظر نمیرسد این آزار و اذیتها را پایانی باشد. آنچه ماهها است درباره آن هشدار داده بودیم، اکنون در حال وقوع است.»
بر اساس منابع غیررسمی، بیش از ۳۰۰ هزار، شهروند بهایی در ایران زندگی میکنند؛ و در حال حاضر بیش از یک هزار شهروند بهایی در نظام جمهوری اسلامی در انتظار حکم دادگاه هستند؛ و شماری از آنان نیز دوران محکومیت خود را در زندان سپری میکنند.[۷]
در اوایل مردادماه ۱۴۰۱، خانههای ۶ خانواده بهایی در روستای روشنکوه ساری، بهدست نهادهای دولتی نظام جمهوری اسلامی تخریب و زمینهای تعداد دیگری از این شهروندان هم مصادره شده است. بهتازگی بیش از صد نفر از بهاییان، یا دستگیر شدهاند؛ و یا خانههایشان مورد حمله قرار گرفته است.
فشار به اهالی روستای روشنکوه پیشینهی طولانی دارد. در گذشته بهاییان روشنکوه بارها مورد هجوم قرار گرفته، زمینهایشان ضبط و منازلشان تخریب شده است. اما اینبار این اقدام جمهوری اسلامی به دنبال هفتهها سرکوب مضاعف بهاییان صورت گرفت.[۸]
در نهم مردادماه ۱۴۰۱، بهاییان ایران با موج جدید بازداشت و احضار آنان مواجه شدند. ماموران حکومتی نظام جمهوری اسلامی در یان روز به خانهی دهها شهروند بهایی در شهرهای مختلف ایران حمله کردند.[۹]
ماموران امنیتی رژیم ایران در روز یکشنبه ۹ مردادماه به منزل و محل کار شماری از شهروندان بهایی در شهرهای مختلف از جمله تهران، شیراز، مشهد، ساری، گرگان، کرج و قزوین یورش بردند؛ و ضمن بازرسی کامل خانهها و ضبط وسایل شخصی، عدهای از آنان را بازداشت و به مکان نامعلومی انتقال دادند.[۷]
وزارت اطلاعات نظام جمهوری اسلامی با انتشار اطلاعیهای از دستگیری هسته مرکزی بهاییان خبر داد؛ و مدعی شده است که آنها برای ترویج بیحجابی و آموزههای استعماری در مهدکودکها مأموریت داشتهاند.
جامعه بهاییان روز ۱۲ مردادماه ۱۴۰۱، به جامعه بینالمللی فراخوان داد که نسبت به سرکوب بهاییان واکنش نشان دهند و پیش از آنکه دیر شود، اقدام کنند.
دیان علایی، یکی از نمایندگان جامعهی جهانی بهایی در سازمان ملل متحد میگوید:
«ما از همه میخواهیم که صدایشان را بلند کنند؛ و خواستار توقف فوری این اقدامات سرکوبگرانه باشند که در حال وقوع است. هر روز خبرهای جدیدی از آزار و اذیت بهاییان در ایران میرسد، خبرهایی که به روشنی نشان میدهد مقامات ایران در حال اجرای برنامهای قدم به قدم هستند.»[۵]
ارگانهای بینالمللی حقوق بشری نسبت به بازداشت گسترده و حکمهای سنگین علیه شهروندان بهایی در ایران، رفتار رژیم اسلامی ایران را نقض سیستماتیک حقوق بشر میدانند. جامعه جهانی بهایی نیز در روز اول مردادماه ۱۴۰۱، با صدور بیانیهای خواهان توقف سرکوب بهاییان در ایران شد.
آرش صادقی، فعال سیاسی و زندانی پیشین، در حساب تویتری خود با ذکر نام برخی از بازداشتشدگان، از دستگیری ۱۵ تن از شهروندان بهایی خبر داد.[۹]
کمیسیون مستقل ایالات متحده در امور آزادی مذهبی بینالمللی روز پنجشنبه ۲۰ مردادماه ۱۴۰۱، با انتشار بیانیهای سرکوب فزاینده و رو به گسترش اقلیتهای مذهبی توسط جمهوری اسلامی ایران را محکوم کرد.
در این بیانیه به بازداشت دهها شهروند بهایی و تخریب منازلشان در مازندران و همچنین حمله و هجوم به زنان مخالف حجاب اجباری و دستگیری زنان معترض به این موضوع اشاره شده است.
اریک شاوم، کمیسر این کمیسیون مستقل و فراحزبی دولت فدرال، از دولت جو بایدن خواسته است که فشار بر دولت رژیم ایران را با هدف پایان دادن به سالیان متمادی آزار و اذیت بهاییان افزایش دهد. اریک شاوم همچنین از کنگره ایالات متحده آمریکا خواسته است با تصویب لایحه دوحزبی، اذیت و آزار شهروندان بهایی توسط مقامات ایرانی را محکوم کند.
کمیسیون ایالات متحده آمریکا در امور آزادی مذهبی بینالمللی، در گزارش سالانهی ٢٠٢٢، خود به وزارت خارجه آمریکا توصیه کرده بود که رژیم ایران را به خاطر نقض سیستماتیک، مداوم و آشکار آزادیهای مذهبی در عداد کشورهای دارای نگرانی ویژه تقسیمبندی کند.[۱۰]
وزارت خارجه انگلستان نیز طی بیانیهای از موج جدید بازداشت شهروندان و رهبران جامعه بهايی و تخریب منازل و مصادره زمینهای شهروندان بهائیان در روشنکوه مازندران ابراز نگرانی کرد.[۶]
وزارت اطلاعات رژیم ایران ضمن تأیید بازداشت شماری از بهاییان، مدعی شد که این افراد مستقیماً با کانون صهیونیستی موسوم به بیتالعدل مستقر در فلسطین در ارتباطِ تشکیلاتی بودند. در بیانیهی وزارت اطلاعات در رابطه با بازداشت شهروندان بهایی آمده است که:
«این افراد مأموریتهای ترویج گسترده آموزهای استعمارساخته بهاییت و نفوذ در محیطهای آموزشی در سطوح مختلف و بهطور ویژه مهدکودکهای سراسر کشور داشتند؛ و ترویج سازمانیافته بیحجابی در ایران میکردند.»[۱۱]
مصادره اموال بهاییان
روال مصادره اموال شهروندان بهایی، توسط ستاد اجرایی فرمان امام، سازماندهی، مدیریت و هدایت میشود که زیر نظر سید علی خامنهای فعالیت میکند. سازمان ملل متحد و ارگانهای حقوق بشری در بیش از ۴۰ سال گذشته، نظام جمهوری اسلامی را به نقض گستردهی حقوق شهروندان بهایی متهم کردهاند.[۱۱]
دیان علایی نمایندهی جامعه جهانی بهایی در سازمان ملل متحد، پیش از این در ژنو گفته بود:
«مصادره املاک بهاییان توسط ستاد اجرایی فرمان امام مرحلهای جدید و بسیار نگرانکننده در آزار و اذیت بهاییان ایران است که نشان میدهد این سرکوبها را بالاترین سطوح رهبری ایران برنامهریزی میکنند.» در بیانیه دیان علایی آمده بود که رهبران ایران با «به فقر کشاندن و آواره ساختن بهاییان در حال انباشت ثروت برای خودند».[۷]
نفرتپراکنی علیه بهاییان
به گفتهی بهاییان ایران، کارزار نفرتپراکنی و تبلیغاتی رژیم ایران که بیش از چهار دهه پیشینه دارد، وارد مراحل جدیدی شده و پیچیدگی و مقیاس آن شدیداً افزایش یافته است. جامعه جهانی بهایی با انتشار بیانیهای به ارگانهای بینالمللی و کشورهای گوناگون فراخوان داده بود که رژیم اسلامی ایران را برای کارزار نفرتپراکنی علیه بهاییان محکوم و بازخواست کنند.[۱۱]
منابع:
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ حضرت باب - سایت بهاییان ایران
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ ۲٫۴ ۲٫۵ ۲٫۶ ۲٫۷ سرکوب تاریخی بهاییان در ایران - سایت پیام
- ↑ اعتقادات بهاییان - سایت بهاییان ایران
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ ۴٫۳ ۴٫۴ ۴٫۵ نگاهی به علل سرکوب بهاییان در ایران - سایت دویچهوله فارسی
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ ۵٫۳ ۵٫۴ ۵٫۵ ۵٫۶ محافل بهایی در ایران - سایت رادیو فردا
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ ابراز نگرانی بریتانیا از بازداشت بهاییان - سایت ایران اینترنشنال
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ ادعای وزارت اطلاعات: بهاییان دستگیرشده جاسوس بودند - سایت ایندیپندت فارسی
- ↑ وضعیت بهاییان ایران - سایت آزادگی
- ↑ ۹٫۰ ۹٫۱ موج تازه اعمال فشار بر بهاییان ایران - سایت رادیو فردا
- ↑ کمیسیون آزادی مذهبی بینالمملی، سرکوب بهاییان و زنان در ایران را محکوم کرد - سایت صدای آمریکا
- ↑ ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ ۱۱٫۲ وزارت اطلاعات ایران بازداشتیهای بهایی را مبلغ بهاییت در مهدکودکها و مروج بیحجابی خواند - سایت بیبیسی فارسی