۹٬۹۰۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
== تاریخچهی اوکراین == | == تاریخچهی اوکراین == | ||
اوکراین در دوران نوسنگی دارای فرهنگ کوکوتنی - تریپلی بود و در عصر آهن محل سکونت کیمریها، سرمتیها و سکاها بود. | اوکراین در دوران نوسنگی دارای فرهنگ کوکوتنی - تریپلی بود و در عصر آهن محل سکونت کیمریها، سرمتیها و سکاها بود. پس از آن مستعمره یونان، روم باستان و امپراطور روم شرقی شد. در جنگ جهانی دوم این کشور از ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۴ در اشغال آلمان بود. ۲۳ اوت ۱۹۹۱ اوکراین استقلال خود را اعلام کرد. پیش از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی اوکراین دومین کشور قدرتمند پس از زوسیه بود اما از نظر وسعت از قزاقستان کمتر بود و در مقام سوم قرار داشت. پس از استقلال از شوروی در سال ۱۹۹۱ تا به امروز سیاستمداران اوکراینی در یک وضعیت نامتعادل بین انتخاب یکسویه غرب و یا گرایش به روسیه بودند که این هم بدلیل ترکیب جمعیتی اوکراین است. اوکراین به لحاظ ویژگیهای جمعیتی و زبانی، به دو بخش تقسیم شده است: یک بخش ساکنان قسمتهای شرقی و جنوبی اوکراین باضافهی شبه جزیرة کریمه و شهر سواستوپل است که اکثراً روس زبان و بیشتر ارتدوکس هستند که سخت طرفدار روسیهاند. دسته دیگر، ساکنان قسمتهای غربی اوکرایناند که بیشتر کاتولیک و طرفدار نزدیکی روابط با غرب هستند. علاوه بر اینها نزدیکی جغرافیایی اوکراین با آلمان و لهستان این کشور را به یکی از مهمترین کانونهای تنش بین ابر قدرتها (روسیه و آمریکا) تبدیل کرده است. | ||
پس از | آمریکا با هدف برقراری هژمونی خود در صدد غربی سازی اوکراین و مقابله با نفوذ سنتی روسیه در این کشور است. بحران اوکراین جدیترین تنش در روابط مسکو و غرب بعد از جنگ سرد و جنگجهانی دوم به حساب میآید. ریشه بحران اوکراین با انقلاب نارنجی سال ۲۰۰۴ نزج گرفت و پس از طی مراحلی به وضعیت کنونی رسید. بحران سال ۲۰۱۴ اوکراین ابتداً یک مساله داخلی بود اما باتوجه به موقعیت راهبردی این کشور تبدیل به یک چالش بینالمللی شد. پیامدهای بحران اوکراین سراسر اروپا را در بر میگیرد. | ||
=== نظام حکومتی اوکراین === | |||
نظام حکومتی اوکراین، جمهوری و بر اساس تفکیک قواست. براساس قانون اساسی، رئیس جمهور رئیس قوهی مجریه و تضمین کننده حاکمیت دولت و تمامیت ارضی کشور است. او با رای مستقیم مردم برای ۵ سال انتخاب میشود و برای دو دوره متوالی حق انتخاب شدن دارد. برنامهریزی برای انتخابات، رفراندوم قانون اساسی، عقد قراردادهای بینالمللی، تعیین و عزل نخست وزیر با مشورت شورای عالی (ردا)، قبول استعفای نخست وزیر و انتصاب هیئت وزیران از مهمترین وظایف رئیس جمهوری است. او فرمانده کل نیروهای مسلح و رئیس شورای امنیت ملی است. شورای عالی میتواند از طریق استیضاح رئیس جمهور را برکنار کند. به جز وزیر دفاع و وزیر امور خارجه که توسط رئیس جمهور انتخاب می شود، وزرای کابینه را نخستوزیر انتخاب میکند. رئیس جمهور قدرت اجرایی بالایی در اوکراین دارد. بنابراین با تغییر رئیس جمهور امکان تغییر جهتگیری کلی کشور وجود دارد. | |||
=== روسای جمهور اوکراین پس از استقلال === | |||
نخستین رئیس جمهور اوکراین لئونید کراوچوک ۹۴-۱۹۹۱ بود. | |||
از ۱۹۹۴ تا ۲۰۰۴ لئونید کوچما رئیس جمهور شد. | |||
از سال ۲۰۰۴ اختلافات بر سر رئیس جمهور آینده بالا گرفت و بذر بحران در اوکراین پاشیده شد. | |||
در فاصله سالهای ۲۰۱۰-۲۰۰۵ ویکتور یوشچنکو رئیس جمهور بود. | |||
از ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۴ ویکتور یانوکویچ رئیس جمهور شد. | |||
ریشههای بحران سال ۲۰۱۴ در اوکراین را باید در انقلاب نارنجی ۲۰۰۴ و انقلاب آبی ۲۰۱۰ جستجو کرد. | |||
=== انقلاب نارنجی ۲۰۰۴ === | |||
بستر انقلاب نارنجی با به قدرت رسیدن لئونید کوچما در سال 1994 فراهم شد. وی یوشچنکو را در راس سیاستهای آزاد سازی اقتصادی قرار داد. کوچما در دور دوم ریاست جمهوریش (1999) با فشار صندق بینالمللی پول و نمایندگان پارلمان یوشچنکو به پست نخست وزیری منصوب کرد (Almond, 2004: 5). با استیضاح یوشچنکو در سال 2001 وی نبدیل به رهبر اپوزیسیون دولت کوچما شد. در سال 2004 یوشچنکو شخصا برای پست ریاست جمهوری کاندید شد. پیروز انتخابات ریاست جمهوری اوکراین در این دوره پس از برگزاری سه مرحله رأیگیری مشخص شد. در دور اول بیشترین آرا بعد از یانوکویچ و یوشچنکو متعلق به الکساندر موروز[11](5.82%) و پترو سیموننکو[12](4.97%) بود. در این دور هیچ کدام از نامزدها اکثریت مطلق آرا را کسب نکردند. یانوکویچ با (39.26%) و یوشچنکو با (39.9%) آرا به دور دوم انتخابات راه یافتند. در این دور که در نوامبر 2004 برگزار شد یانوکویچ (49.46%) آرا و یوشچنکو (46.61%) آرا را به خود اختصاص دادند (Electoral Geography, 2004). بنابراین یانوکویچ پیروز انتخابات شد. اما در فاصله ماه نوامبر و دسامبر 2004 تحولاتی در اوکراین رخ داد که منجر به انقلاب نارنجی و برگزاری مجدد انتخابات شد. | |||
با اعلام نتایج اولیة انتخابات ویکتور یوشچنکو صحت انتخابات را مورد تردید قرار داد و اتحادیة اروپا ضمن حمایت از دیدگاههای وی مصرانه خواستار بازبینی نتیجه انتخابات شد. واشنگتن نیز تهدید کرد که به علت تقلب در انتخابات در روابط خود با کیف تجدیدنظر خواهد نمود و در صورت عدم تجدید نظر در انتخابات علاوه بر قطع کمکهای خود داراییهای این کشور را توقیف خواهد نمود. دیپلماتهای اوکراینی در برخی پایتختهای اروپایی از پذیرفتن یانوکوویچ به عنوان رئیس جمهور خودداری کرده و یوشچنکو را رئیس جمهور خود اعلام نمودند. کشورهای فرانسه، استرالیا، هلند و انگلستان نیز به صف مخالفان نتایج اعلام شده از سوی کمیسیون مرکزی انتخابات پیوستند (حافظی، 1384: 104-108). از سوی دیگر پوتین اعلام کرد که فقط مردم اوکراین میتوانند در این مورد تصمیمگیری کنند. با این وجود جمعیت دویست هزار نفری از معترضین به نتایج انتخابات با پرچم، شال و کلاههای نارنجی در خیایانهای کیاف به تظاهرات پرداختند. علیرغم شرایط نامناسب جوی یوشچنکو از هواداران خود خواست تا لغو انتخابات در خیابانها باقی بمانند. | |||
با اصرار کمیسیون مرکزی انتخابات بر پیروزی یانوکوویچ و اوجگیری اعتراضات مردمی، تظاهرکنندگان از ورود یانوکوویچ به کاخ نخست وزیری ممانعت نمودند. در همین حال پارلمان اوکراین نشستی اضطراری برگزار کرد. با ادامه بحران و تشدید فضای ناآرامی و اوجگیری مخالفتهای بینالمللی در خصوص نتایج انتخابات در اوکراین، نخست وزیر این کشور و نامزد مخالفان موافقت خود را با تشکیل گروه کاری برای حل بحران اوکراین و پرهیز از درگیری اعلام نمودند. این در حالی بود که روز بعد رئیس پارلمان اوکراین، ولادیمیر لیتوین[13] پیشنهاد ابطال نتایج انتخابات را داد. با این پیشنهاد پارلمان اوکراین ابطال نتایج دور دوم انتخابات را تصویب کرد. در مناطق غربی اوکراین نیز روس تبارها به مخالفت با حوادث کیف پرداختند. جمعی از طرفداران ویکتور یانوکوویچ نیز روانه خیابانهای کیف شدند (دیانینژاد، 1393: 117). بدین ترتیب اوکراین تا آستانه جنگ داخلی پیش رفت با برگزاری مجدد انتخابات در ماه دسامبر 2004 یوشچنکو (51.99%) و یانوکویچ (44.2%) آرا را به خود اختصاص دادند (Electoral Geography, 2004). یوشچنکو پس از پیروزی در انتخابات خانم یولیا تیموشنکو[14] (از حامیان وی در مبارزات انتخاباتی) را به عنوان نخست وزیر به مجلس معرفی کرد. اما نتایج انتخابات پارلمانی در سال 2006 حاکی از کاهش محبوبیت رئیس جمهور بود که ناشی از اختلافات وی با متحدان قدیمی خود[15] و ناکامی در بهبود اوضاع اقتصادی بود. با موفقیت طرفداران یانوکویچ در انتخابات پارلمانی 2006 یوشچنکو مجبور شد او را به عنوان نخست وزیر به پارلمان معرفی کند (Harasymiw, 2007: 17). به هرحال از زمان پیروزی انقلاب نارنجی تا برگزاری انتخابات پارلمانی اصلاحات در اوکراین به کندی پیش می رفت و اقتصاد این کشور دچار رکود شده بود. نخبگان سیاسی نیز درگیر جنگ قدرت بودند. از این رو تنها دستاورد انقلاب رنگی تغییر جهت سیاست خارجی این کشور از روسیه به سمت غرب بود. در این دوره نه تنها وضعیت معیشتی مردم بهبودی نیافت بلکه در مقایسه با دوره قبل فضای سیاسی دمکراتیک نشد (بهمن، 1388: 10-9). با توجه به این شرایط در پنجمین انتخابات ریاست جمهوری تحولات به گونهای دیگر رقم خورد. | |||
2-2- انقلاب آبی 2010- 2006 | |||
در سال 2004 و در میان معترضان نارنجی پوش، طرفدران یانوکوویچ رنگ آبی بر تن داشتند. اما در مقابل معترضان که از یک گارد حفاظتی نیز برخوردار بودند کاری از پیش نبردند (ملکوتیان، 1386: 247). اما انقلاب آبی در زمانی آغاز شد که هزاران اوکراینی ناراضی از ضعف رهبران نارنجی در میدان مرکزی کیاف بزرگترین تظاهرات را به نمایش گذاشتند و باعث بازگشت روسیه به حیات خلوت خود شدند. همه آنهایی که پرچمهای آبی و سفید در برابر پرچمهای رنگ باخته نارنجی به اهتزاز در آوردند، به زبان روسی تکلم میکردند و در پیشاپیش صف آنان یانوکوویچ حرکت میکرد (شیرازی، 1386: 66). ناتوانی رهبران انقلاب نارنجی در تحقق و عدههایشان از جمله بهبود وضعیت معیشتی مردم و اختلافات درون ائتلافی میان آنان باعث شکست در انتخاباتِ پارلمانی سال 2006 گردید (Weir, 2005: 9). سه سال پس از انقلاب نارنجی طرفدران یانوکوویچ این بار با شال و کلاههای آبی پای صندوقهای رأی حاضر شدند. نتایج انتخابات ائتلاف یوشچنکو- تیموشنکو (رهبران انقلاب نارنجی) را به کلی در هم شکست. از سوی دیگر با کوک کردن سازِ پیوستن به نهادهای غربی به ویژه ناتو توسط غرب گرایان اوکراین، رهبران کرملین از سلاح برنده گاز پروم بر علیه آنان استفاده کردند. پوتین با بستن شیرهای صادرات گاز به اوکراین در اول ژانویه 2006 باعث فشار بیشتر بر یوشچنکو در آستانه انتخابات پارلمانی شد (Aslund, 2006: 24-32). یوشچنکو این عمل را اقدام بر علیه استقلال اوکراین میدانست. علیرغم شکست سیاسی جناح نارنجیها هیچ کدام از احزاب موفق به کسب اکثریت کرسیهای مجلس نشدند. لذا یوشچنکو مجبور شد به نخست وزیری یانوکوویچ تن دهد. تشکیل دولت ائتلافی باعث افزایش تنشها و اختلافات شد. تداوم تنشها و ترس یوشچنکو از قبضه قدرت توسط نخست وزیر باعث شد که وی دستور انتخابات پیش از موعد پارلمان را صادر کند. این وقایع باعث شد که طرفداران آبی پوش یانوکوویچ به سبک انقلاب نارنجی به خیابانها بریزند و بار دیگر شرایط امنیتی بر اوکراین حاکم شود (خاکینهاد، 1386: 9). | |||
نزاع دامنه دار نارنجیها به رهبری یوشچنکو (حزب اوکراین ما) و آبیها به رهبری یانوکویچ (حزب مناطق) به انتخابات پارلمانی 2007- 2006 محدود نشد. بلکه روند دگردیسی انقلاب نارنجی با پیروزی یانوکوویچ در انتخابات ریاست جمهوری سال 2010 کامل شد. در پنجمین انتخابات ریاست جمهوری اوکراین 18 نامزد حضور داشتند. که برجستهترین آنها یوشچنکو غربگرا، یانوکویچ روسگرا و تیموشنکو میانهرو بودند. در دور اول انتخابات یانوکویچ 3/35 درصد آرا، تیموشنکو (25%) آرا، سرگئی تیگیپکو (1/13%) آرا، آرسنی یاتسنیوک (7%) آرا و یوشچنکو (5/5%) آرا را کسب کردند. بنابراین یانوکوویچ و تیموشنکو به دور دورم انتخابات راه یافتند که به ترتیب (95/48%) و (47/45%) آرا به خود اختصاص دادند و یانوکوویچ رئیس جمهور شد (Electoral Geography, 2010). انتخابات ریاست جمهوری سال 2010 اوکراین را میتوان رفراندومی بین انقلاب نارنجی و آبی محسوب کرد که نتیجه آن پیروزی آبیها بود، علت اصلی شکست انقلاب نارنجی شکاف در بین نخبگان انقلاب بود که سرمنشأ آن انتخابات پارلمانی سال 2006 بود. | |||
2-3- بحران 2014 اوکراین | |||
در چارچوب توافقنامه 25 فوریهی 2013 بروکسل، رئیس جمهور اوکراین با مسئولین اتحادیهی اروپا به توافق رسید که درجهت امضای نهایی قرارداد تشکیل منطقه آزاد تجاری بین اتحادیه اروپا و اوکراین (که مذاکرات در خصوص آن از 1999 آغاز شده بود) تا نوامبر 2013 به یک مجموعه از اصلاحات در دستگاه قضایی و سیستم انتخاباتی اوکراین دست بزند. اما در 21 نوامبر 2013 یانوکوویچ در لیتوانی اعلام کرد که موافقتنامه تجارت آزاد با اتحادیه اروپا را امضا نمیکند(Moroney, 2002: 1) . لذا جرقه بحران 2014 اوکراین زمانی زده شد که ویکتور یانوکویچ، رئیس جمهوری این کشور تحت فشار روسیه از امضای توافقنامه تجارت آزاد با اتحادیه اروپا خودداری کرد. مخالفان رئیس جمهور در اعتراض به این اقدام وی به خیابانها آمدند. نهایتاً با گسترش اعتراضات خیابانی و کشته شدن پنج نفر، یانوکوویچ با رأی پارلمان از سمت ریاست جمهوری عزل شد و به روسیه گریخت. الکساندر تورچینف[16] نیز به عنوان رئیس جمهور موقت برگزیده شد. پس از این حوادث نیروهای روسیه شبه جزیره کریمه را با بهانۀ حمایت از روس تبارهای این منطقه اشغال کردند. سپس با برگزاری رفراندوم در 16 مارس 2014 شبه جزیره کریمه به طور رسمی بخشی از خاک روسیه شد (Alpher, 2014: 4). وقایع شبه جزیرة کریمه، مهمترین عامل تقابل روسیه و غرب در ماجرای اوکراین را فراهم کرد. درگیریها در کریمه از 23 فوریه و با تظاهرات طرفداران روسیه آغاز شد. از 26 فوریه، نیروهای روسگرا به سرعت اقدام به تصرف مواضع راهبردی و زیرساخت های کریمه کردند .برخی از رسانهها مدعی بودند که در میان شورشیان، نیروهایی با سلاحها و یونیفورم های روسی (البته بدون نشان رسمی) حضور داشتهاند. به هر حال، این نیروها به سرعت توانستند مکانهای راهبردی در کریمه، از جمله پارلمان این منطقه را به تصرف خود درآورند. در پی این تحولات، پارلمان منطقة خودمختار کریمه با برگزاری جلسهای، سقوط دولت این منطقه و تغییر نخست وزیر را اعلام کرد و خواستار برگزاری همه پرسی برای استقلال این منطقه شد که با همکاری مسکو این همه پرسی در مارس 2014 برگزار شد. | |||
بعد از الحاق کریمه به خاک روسیه، تنشها در شرق اوکراین و در مناطق دونتسک[17]، لوهانسک[18] و خارکیاف[19] شروع شد، که درنهایت به تسخیر ساختمانهای دولتی توسط مخالفان در مناطق دونتسک و لوهانسک انجامید. دولت اوکراین با تروریست خواندن گروههایی که ساختمانهای دولتی را تسخیر کردهاند، به عملیاتی نظامی برای پایان دادن به اقدامات و تحرکات آنها دست زد. با مقاومتی که از ناحیۀ گرو ههای مذکور- با پشتیبانی روسیه - صورت گرفت، این عملیات حاصلی در بر نداشت. در روز 17 آوریل در نشستی در ژنو میان وزرای خارجه آمریکا، روسیه، اکراین و مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، توافقی برای پایان دادن به ناآرامیها و درگیریها حاصل شد، که البته هیچ گاه به اجرا درنیامد (Wang, 2015: 9-10). به دنبال این وقایع انتخابات ریاست جمهوری در تاریخ 25 مه 2014 در مناطق تحت کنترل دولت اوکرین برگزار شد و پترو پروشنکو 48 ساله تاجر و میلیاردر اوکراینی با کسب اکثریت آرا در دور اول انتخابات پیروز شد. استقلال طلبان طرفدار روسیه روز بعد از انتخابات به فرودگاه استان دونتسک[20] واقع در شرق اوکراین یورش برده و آن را به تصرف کامل خود درآوردند. این در حالی است که برگزارکنندگان و حامیان غربی انتخابات انتظار داشتند اعلام نتایج باعث تخفیف ناآرامیهایی شود که بیش از 6 ماه به طول کشیده بود (دیپلماسی ایرانی ، 1393). اما در نتیجۀ تشدید درگیریها، صدها نفر کشته شدند؛ شهر اسلویانسک[21] مرکز اصلی جدایی طلبان و چند شهر و روستای کوچک دیگر به دست دولت اوکراین افتاد؛ دو هواپیمای نظامی اوکراینی از سوی جدایی طلبان هدف قرار گرفتند و درنهایت نیز هواپیمای بوئینگ 777 خطوط هوایی مالزی با حدود 300 مسافر در فضای هوایی منطقۀ تحت کنترل جدایی طلبان به وسیلۀ موشکی که هنوز مشخص نیست به دستور چه کسی و از سوی کدام یک از طرفین درگیری پرتاب شده، مورد هدف قرار گرفت و تمامی سرنشینان آن کشته شدند (Sputnik, 2015). در پاسخ به تحرکات روسیه در کریمه، آمریکا و اتحادیه اروپا در سه مرحله، اشخاص درگیر و مسئول در جریان الحاق کریمه به روسیه را مورد تحریم قرار دادند. فشارهای دیگری نیز از مجاری مختلف از سوی غرب بر مسکو وارد شد. کنار گذاشتن روسیه از گروه جی8 (هشت کشور صنعتی) قطع برخی همکاریها در زمینههای امنیتی- نظامی و تکنولوژیکی با روسیه، تحریم اقتصادی روسیه، تصویب یک قطعنامه در مورد غیرقانونی بودن الحاق کریمه به خاک روسیه در مجمع عمومی سازمان ملل، افزایش تحرکات و حضور ناتو در دریای سیاه و همچنین کشورهای عضو ناتو که در همسایگی روسیه قرار دارند، ازجمله اقداماتی بود که از سوی غرب به سرکردگی آمریکا جهت فشار بر روسیه به خاطر رفتارش در اوکراین، صورت گرفت. | |||
2-3-1- الگوی رفتاری روسیه و آمریکا در بحران اوکراین | |||
هدف استراتژیک آمریکا به عنوان قدرت هژمون اشاعه و رواج نظم مورد نظرش در سطح جهان و یک پارچه کردن جهان در چارچوب ارزشها و الگوهای سیاسی و اقتصادی غربی و در نتیجه تأمین منافع خود به شکل ساختاری و نهادینه میباشد. روسیه نیز که از جایگاه تنزل یافته خود از یک ابرقدرت به قدرت بزرگ راضی نیست، بازگشت مجدد به عنوان ابرقدرت را هدف استراتژیک بلند مدت خود قرار داده است ولی از آنجایی که این هدف در کوتاه مدت قابل تحصیل نیست بنابراین به دنبال حفظ ساختار فعلی در و تلاش برای عدم تنزل از جایگاه خود با استفاده از راهکار واقع بینی تهاجمی در سیاست خارجی است. تردیدی نیست که تقابل روسیه و آمریکا بر سر بحران اوکراین، ضمن تشدید تنشهای موجود میان دو کشور به بالاترین میزان از زمان فروپاشی اتحاد شوروی تاکنون رسیده است. اما این تنشها سبب تغییر ماهوی روابط آنها نشده است و آنها را از سطح دو قدرت بزرگ رقیب که از الگوی تهاجمی پیروی میکنند به سطح دو دشمن نرسانده است. کما اینکه مرشایمر به عنوان سردمدار نظریه رئالیسم تهاجمی معتقد است که تنازع میان دو قدرت بزرگ تا جایی پیش خواهد رفت که هزینهها آن منجر به بر هم خوردن ماهوی وضع موجود (ساختار نظام بینالملل) نگردد. با این وجود منازعه اوکراین در همین حد و در چارچوب ساختار پیچیده نظام بینالمل کنونی، منافع ملی ایران را تحت تاثیر قرار داده است که در ادامه در سه سطح داخلی، منطقهای و بینالمللی بررسی خواهد شد. | |||
3- تاثیر بحران اوکراین بر منافع ایران در سطح داخلی | |||
منظور از منافع ملی در سطح داخلی، آن دست از فاکتورها درونی است که ممکن است از پدیدهای خارجی تاثیر بپذیرند. که شکل گیری الگو جدایی طلبی و منافع اقتصادی ایران از جمله آنها است. | |||
3-1- شکلگیری الگوی جدایی طلبی | |||
الحاق کریمه به روسیه درصورتی که به یک رویه یا الگو تبدیل شود، برای کشورهایی که دارای تنوع قومی و زبانی هستند و به ویژه در مواردی که این تنوع در نقاط مرزی باشد و ادعاهای استقلال طلبی و رفتارهای گریز از مرکز نیز وجود داشته باشد، یک تهدید محسوب میشود. جمهوری اسلامی ایران کشوری با تنوع قومیتی بالاست و حداقل در چهار منطقۀ مرزی این کشور )مناطق ترک نشین، کردنشین، عرب نشین و بلوچ نشین) برخی گرایشهای تجزیه طلبانه و گریز از مرکز وجود دارد. روسهابه نوعی از اصل حق تعیین سرنوشت سو استفاده کردند؛ سو استفاده ای که حتی میتواند روزی دامان خودشان را نیز در مناطقی مثل چچن بگیرد. علاوه بر این، قاعده ای که روس ها با توسل به آن، کریمه را به خاک خود منضم نمودند، می تواند در آینده باعث درگیری میان کشورهایی شود که ادعای حاکمیت بر مناطق هم زبان یا هم تبار خود در مرزهای کشورهای دیگر را دارند. این موضوع می تواند برای ایران نیز مسئله ساز باشد. البته نباید نسبت به این تهدید اغراق نمود، چون مسائل قومیتی در ایران کمتر پایۀ فرهنگی و شوونیستی و بیشتر اساس مادی دارند و با عنایت بیشتر دولت، میتوان مشکلات اقوام را رفع نمود و وجود عوامل گریز از مرکزی آنها را از بین برد؛ اما به هرحال این یک تهدید است که باید همیشه مواظب آن بود. | |||
3-2- منافع اقتصادی ایران | |||
بحران میتواند یکسری منافع اقتصادی خاص را نصیب ایران کند. برای مثال، به دنبال هدف قرار گرفتن هواپیمای مالزی بر فراز آسمان شرق اوکراین، محمدعلی ایلخانی سرپرست فرودگاههای کشور اعلام کرد سقوط هواپیمای مالزی در خاک اکراین موجب شد تا ایکائو به دلیل امنیت مسیرهای هوایی کشور، راه ایران را در پیش گیرد و از ما درخواست کردهاند تا مسیر هوایی ایران جایگزینی برای پرواز به اروپا و خاور دور شود. این مهم سالیانه رقمی بالغ بر 50 میلیون دلار به درآمدهای کشور اضافه میکند (تابناک، 1393). از سوی دیگر تحریم روسیه از سوی غرب این کشور را نیازمند یافتن شرکای جدید کرده است. بیشک ایران به عنوان کشوری مهم و ثروتمند یکی از گزینههای جایگزین مسکو میباشد. درفضای پسا برجام مبادلات اقتصادی ایران با دیگر کشورها تسهیل شده است. ایران با توجه به تجربیات پیشین سعی دارد تا بازار خود را به گونهای رقابتی تنظیم کند که علاوه بر حضور شرکتهای غربی، روسی و چینی، منافع بیشتری را در قراردادهای آینده نصیب تهران کند (جعفری، 1393، 23). تحریمهای دو جانبه روسیه و غرب بر علیه یکدیگر باعث تشدید رقابت برای مشارکت اقتصادی در فضای پسابرجام شده است. | |||
4- تأثیر بحران اوکراین بر منافع ملی ایران در سطح منطقهای | |||
پیامدهای بحران اوکراین محدود به اروپای شرقی نمیشود. بلکه پیامدهای آن برای کشورهای چون ایران در خاورمیانه و قفقاز قابل لمس است. در چنین شرایطی بررسی تاثیر بحران اوکراین بر منافع ملی ایران در این مناطق ضروری مینماید. | |||
4-1- تاثیر بحران اوکراین بر منافع ایران در مناقشه سوریه | |||
اوج گیری مناقشه اوکراین برای حکومت بحران زده سوریه یک فرصت بود تا از زیر فشارهای بیرونی تا حدودی رهایی یابد. بحران اوکراین در مراحل اولیه خود از آن جهت که توجهات غرب را تا اندازه زیادی متوجه اوکراین و شرق اروپا کرد باعث تحت الشعاع قرار گرفتن بحران سوریه شد. لذا نگاه اروپاییها عمدتاً به مسائل همسایه اروپاییشان معطوف شد. این مسأله برای جمهوری اسلامی ایران بدان جهت حائز اهمیت است که حکومت سوریه متحد استراتژیک تهران است و سقوط آن به امنیت ملی ایران و محور مقاومت ضربه میزند. پس از این جهت نیز بحران اوکراین برای امنیت ملی کشور کارکرد داشته است. | |||
به علاوه سوریه نزدیک ترین متحد روسیه در میان کشورهای عربی در چهار دهه گذشته از جمله در دوران جنگ سرد است .همچنین یکی از مشتریان پروپاقرص تسلیحات روسی است به طوری که در فاصله سالهای 2007-2014 بیش از چهار میلیارد دلار از این کشور سلاح خریداری کرده است. همچنین شرکتهای روسی حدود 20 میلیارد دلار در سوریه سرمایه گذاری کرده اند که با سقوط اسد زیان جدی میبینند. به علاوه، سوریه تنها کشور در خارج از منطقه شوروی است که روسها در آن پایگاه نظامی دارند (Borshchevskaya, 2013). با توجه به تحولات اخیر اوکراین، سقوط اسد در سوریه توازن را کاملا به نفع آمریکا تغییر خواهد داد. از این روی، بقای بشار اسد در قدرت میتواند منافع استراتژیک مسکو و تهران را همزمان تامین کند و در نتیجه باعث همکاریهای گستردهتر دوکشور در سوریه شده است. آینده سوریه در حال حاضر به مذاکرات و تفاهمات روسیه و غرب در سطح کلان بستگی دارد. در صورتی که قدرت های جهانی بر سر آینده قدرت با حضور بشار اسد به نتیجه برسند، نظام اسد ادامه پیدا خواهد کرد و در صورت عدم توافق، بحران همچنان ادامه خواهد داشت. | |||
4-2- افزایش قدرت شرکای منطقهای ناتو در پرتو بحران اوکراین | |||
اقدامات روسیه در اوکراین انگیزههای جدیدی به ناتو برای تقویت شدن داده است. درواقع با تبلیغاتی که غرب در طول بحران اوکراین به راه انداخته اند، تحرکات ناتو در شرق اروپا تشدید شده و این سازمان به تقویت حضور نیروهای خود در این منطقه پرداخته است، به طوری که پوتین با اعتراف به تشدید حضور گروههای نظامی ناتو در شرق اروپا، اعلام کرده که روسیه با تقویت ظرفیت دفاعی خود در کریمه و سواستوپول به این اقدام پاسخ خواهد داد (Putin, 2014a). | |||
به هرحال به دلیل اختلافات اساسی و بنیادینی که جمهوری اسلامی ایران با غرب و مخصوصاً آمریکا دارد، تقویت هر چه بیشتر فلسفه و توان ناتو به رهبری آمریکا، به ضرر کشور خواهد بود. اگر اوکراین به سمت ناتو حرکت کند، امکان اتخاذ سیاستهای غربگرایانه توسط بعضی از کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز محتملتر خواهد شد. این مسأله با توجه به مجاورت مرزی ایران با این مناطق میتواند تهدیداتی را متوجه جمهوری اسلامی ایران کند. از دیگر پیامدهای نزدیکی اوکراین به ناتو افزایش قدرت مانور ترکیه به عنوان رقیب سنتی ایران در منطقه است. زیرا در چنین شرایطی ترکیه فرصتهای بیشتری جهت برآوردن اهدافش در مناطق پیرامونی کسب خواهد کرد. افزایش تنش بین روسیه و ترکیه و همچنین تحویل سامانه ضد موشکی S300 به ایران در همین راستا قابل تحلیل است. | |||
4-3- تاثیر بحران اوکراین بر انتقال انرژی ایران | |||
بعد از پایان دوران دوقطبی از نفوذ سیاسی مسکو در سطح منطقهای و بینالمللی به میزان قابل توجهی کاسته شد. به همین جهت روسیه درصدد است با جایگزین کردن ابزار انرژی به جای تسلیحات دوران جنگ سرد، توانایی تاثیرگذاری خود، بر رفتار سایر واحدهای سیاسی را افزایش دهد. انرژیهای فسیلی مانند نفت و گاز میتواند به عنوان ابزاری برای دستیابی به اهداف سیاسی مورد استفاده قرار گیرد.در همین راستا تهران خنثی کردن طرحهای ترکیه و اسرائیل در بخش انرژی را یکی از عوامل موفقیت در بازی بزرگ جدید[22] در قفقازجنوبی میداند (Wetiz, 2006, P.157). | |||
اوکراین وابستگی بالایی به نفت و گاز روسیه دارد .روسیه حدود نیمی از نفت و بیش از دو سوم گاز اوکراین را تأمین می کند و از آن به عنوان ابزاری برای تشویق حاکمان کیاف برای اتحاد سیاسی و اقتصادی با مسکو استفاده میکند. همچنین، 80 درصد گاز صادراتی روسیه به اروپا از خاک اوکراین میگذرد .(MacMahon, 2014) در اول آوریل 2014، روسیه قیمت گاز صادراتی به اوکراین را 44 درصد افزایش داد. به طوری که قیمت آن از گازی که به بعضی از کشورهای اروپای غربی صادر می کرد، بیشتر شد. حتی پس از آن برای اعمال فشار بیشتر بر اوکراین، پوتین اعلام کرد که کیاف باید بدهی های معوق خود به روسیه را در همان ماه تسویه نماید و باید بهای گازی که در آینده مورد استفاده قرار می گیرد را نیز پیش پرداخت نماید (Kapeller,2014: 109). بحران در صادرات گاز روسیه به کشورهای اروپایی تا کنون چندین بار تکرار شده است. با توجه به تجربه تلخ اروپا در این زمینه، اتحادیه اروپا در تلاش برای یافتن جایگزینی به جای روسیه است. جمهوری اسلامی ایران به عنوان دومین دارنده ذخایر گاز در جهان و مجاورت جغرافیایی با قفقاز، گزینه مناسبی برای انتقال گاز به اتحادیه اروپا است. تشدید اختلافات اوکراین و روسیه باعث قوت گرفتن انتقال انرژی ایران به اروپا از راه قفقاز میشود طرحی که از آن با عنوان جریان سفید یاد میشود (امیدی، 1392: 29-30). | |||
5- تاثیر بحران اوکراین بر منافع ملی ایران در سطح بینالمللی | |||
در شرایط کنونی وضعیتی شبه جنگ سرد پدید آمده است که تغییر نقشه اروپا شرقی شاهد اصلی این مدعاست. اگر نگوییم منافع همهی کشورهای جهان، حداقل منافع کشورهای استراتژیکی چون ایران در سطح بین المللی تحت تاثیر این بحران قرار گرفته است. | |||
1-5- تأثیر بحران اوکراین بر اهداف بینالمللی ایران | |||
جمهوری اسلامی ایران از زمان شکلگیری تاکنون، به بسیاری از قواعد نظم بینالملل اعتراض داشته و آنها را نابرابر و به نفع قدرتهای بزرگ میداند. تنش میان مسکو و غرب در اوکراین ازآنجا که یک قدرت بزرگ را در برابر ناظم نظم کنونی قرار داده است با اهداف کلی ایران در سطح بین المللی همخوانی دارد. پوتین در جریان امضای توافق الحاق کریمه، با تاختن به رویکرد یک جانبه گرایی در نظام بین الملل، گفت «غربیها به رهبری آمریکا فکر میکنند که از سوی خدا مأمور شده اند تا دربارۀ سرنوشت مردمان دیگر تصمیم بگیرند. وی همچنین عنوان کرد که غربیها دائماً تلاش کرده اند ما را به گوشهای برانند، به خاطر اینکه بر استقلا ل خود ایستاده و از آن دفاع میکنیم» (Putin, 2014b). | |||
رئیس جمهور روسیه به صراحت رویکرد یک جانبه گرایی در نظام بین الملل را مورد هدف قرار داده به طوری که اظهار نمود که «به نظر من، وقتی جهان تک قطبی بشود یا از زمانی که کسی تلاش کند آن را به این شکل دربیاورد، همواره یک قطب این توهم را دارد که همۀ مسائل را می توان از طریق قدرت حل و فصل نمود». پوتین یکی از ویژگیهای مهم نظم جهانی مطلوب خود را اینگونه معرفی میکند: «تنها زمانی که یک توازن قوا وجود داشته باشد، شرایط مطلوب برای مذاکره در مورد مسائل جهانی فراهم میشود» (Putin, 2014a). این سخنان در راستای خواستههای جمهوری اسلامی ایران از ابتدای انقلاب تاکنون بوده است. اینکه رئیس جمهوری یک قدرت بزرگ نیز در مورد عدم مطلوبیت نظم بینالمللی کنونی، به زبانی مشابه با زبان ایرانیها حرف میزند، حائز اهمیت است. نکته مهم دیگر این است که تفکر اوراسیاگرایان حاکم بر روسیه فعلی این است که جهانی شدن همان غربی شدن و آمریکایی شدن است که باید در مقابل آن ایستاد. این نگاه با نگرش جمهوری اسلامی در مورد نظم جهانی قرابت زیادی دارد. با افزایش مقاومتها در برابر نظم بینالمللی فعلی، فشارها بر جمهوری اسلامی ایران به عنوان یکی از مخالفان اصلی این نظم تعدیل میشود و امکان انتخابهای متنوع تری را برای کشور در روابط خارجی فراهم میآورد. | |||
2-5- کاهش فشارهای بینالمللی و نزدیکی ایران و روسیه به یکدیگر | |||
همهی تحریمهای وضع شده بر علیه جمهوری اسلامی ایران ناشی از بحث هستهای نیست. پس حتی در صورت حل و فصل کامل مسأله هستهای برخی تحریمها کماکان به قوت خود باقی خواهد ماند. با اوج گیری بحران اوکراین و الحاق شبه جزیره کریمه به فدراسیون روسیه، مسکو تحت تحریمهای غرب قرار گرفت. یکی از راهکارهای مسکو برای کاستن از فشار تحریمها، افزایش میزان تبادلات تجاری با ایران است. در همین راستا، روسیه و ایران قرارداد 70 میلیون یورویی نفت در برابر کالا امضا کردهاند. بر اساس آن چه به صورت رسمی اعلام شده دو کشور همکاری نزدیکی در بخشهای احداث و نگهداری تاسیسات تولیدی، توسعه زیر ساختهای شبکه برق، بخش نفت و گاز و تجارت ماشین آلات، تجهیزات، کالاهای مصرفی و محصولات کشاورزی خواهند داشت. در این باره آمریکا نگران است که درآمد حاصل از این معاملات با مسکو مواضع منطقهای و بینالمللی ایران را تقویت کند (تابناک، 1394). به نظر میرسد روسیه برای تغییر پیکره نظم یکجانبه بینالمللی مصمم است و مواضع بسیار متفاوتی نسبت به کشورهای منطقه خاورمیانه اتخاذ کرده که میتواند پیامدهای قابل ملاحظهای برای غرب به همراه داشته باشد. در همین راستا روابط روسیه- ایران بسیار مهم تلقی میشود. زیرا هر دو کشور تحت تحریمهای غرب هستند و احتمال همگرایی بیشتر میان منافع دو کشور وجود دارد. مسکو قصد دارد موقعیت خود را بهعنوان تأمین کننده تسلیحات نظامی یکی از قدرتهای اصلی منطقهای خاورمیانه (ایران) تقویت کند. تهران نیز به حمایتهای نظامی روسیه نیاز دارد تا بتواند به رقابت استراتژیک خود با کشورهای عرب سنی که به واردات تسلیحات از غرب متکیاند ادامه دهد (Gomart, 2015). بارزترین نمود این مسأله تحویل سامانه موشکی اس 300 به ایران است که در چند سال اخیر به تعوق افتاده بود. | |||
3-5- دسترسی بیشتر روسیه به دریاها و تاثیر آن بر قدرت دریایی ایران | |||
روسیه از نظر استراتژیک قدرتی قارهای محسوب میشود. به واقع از آرزوهای این کشور حداقل از زمان پطرکبیر، دسترسی به آب های گرم و آزاد بوده است. در این راستا، دسترسی روسیه به اوکراین و به خصوص شبه جزیره کریمه که به دریای سیاه دسترسی دارد برای روسیه اهمیت فوق العاده مهمی دارد. در سال 1913 هنگامی که آلمان در پی معاهدات خود با ترکیه عثمانی در پی تسلط بر تنگه های بسفر و داردانل بود، نیکلای دوم این عمل را محبوس ساختن روسیه در دریای سیاه عنوان کرد و تهدید نمود در صورت اجرای چنین معاهداتی روسیه با تمام قوا در مقابل آن خواهد ایستاد (کسینجر، 1383: 319). امروز نیز روسیه با الحاق کریمه به خاک خود در واقع نشان داد اهمیت راهبردی شبه جزیره کریمه برایش تا بدان جاست که بازتابهای بینالمللی در قبال اتخاذ این سیاست در مقایسه با تضمین دسترسی به آبهای آزاد و گرم چندان اهمیتی ندارد. روسیه با الحاق شبه جزیره کریمه بر تنگه کرچ[23] و دریای آزو[24] به طور یکجانبه مسلط خواهد شد. دسترسی و کنترل هرچه بیشتر روسیه به آبهای آزاد موقعیت دریایی مسکو را در دریاها تقویت خواهد نمود. به تبع آن ایران به عنوان متحد روسیه نقطه قابل اتکاتری در دریاها خواهد یافت. چنان که در بحران سوریه ناوهای دریایی روسیه نقش قابل توجهی را در دریایی مدیترانه (بند طرطوس) و انتقال سلاح به سوریه ایفا نمودهاند. همچنین حضور پررنگتر روسیه در خلیج فارس میتواند عامل موازنهای در مقابل نیروی دریایی آمریکا باشد. حضور روسیه در دریای خزر نیز عنصری موازنه بخش در مقابل تلاش های غرب برای نظامی کردن خزر است. به طور کلی بحران اوکراین میتواند باعث تقویت انگیزه های مسکو برای تقویت حضور و نفوذ خود در دریاها باشد. | |||
نتیجهگیری | |||
اوکراین بیش از سایر جمهوریهای بازمانده از فروپاشی شوروی عرصه زورآزمایی مسکو- واشنگتن بوده است. به طوری که از سال 2004 به بعد روسیه و آمریکا در پی جهت دهی به انتخابات و متعاقباً سیاست خارجی این کشور بودهاند. مسکو و واشنگتن از انشقاق سیاسی و اجتماعی اوکراین جهت نفوذ در این کشور استفاده کردهاند. در استان های شرقیِ اوکراین فرهنگ و زبان روسی رایج است و مردم از کلیسای ارتدوکس روسی پیروی میکنند. لذا گرایش به روسیه در این مناطق قوی است. شبه جزیره کریمه در جنوب اوکراین نیز چنین حالتی دارد. در مقابل استانهای غربی طرفدار کلیسای کاتولیک هستند و خواهان پیوستن به نهادهای غربی به ویژه ناتو و اتحادیه اروپا میباشند. این انشقاق بیش از هر چیز در انتخابات ریاست جمهوری به منصه ظهور رسیده است. تشدید نا آرامیها در اوکراین و گسترش اعتراضات خیابانی در سال 2014 یادآور خاطره تلخ انقلاب نارنجی برای مسکو بود. روسها با تجربیاتی که از انقلابهای رنگی آموخته بودند این بار الگوی تهاجمیتر از آنچه در قبال انقلاب نارنجی (2004) و انقلاب گل رز گرجستان (2003) و انقلاب لالهای قرقیزستان (2005) داشتند؛ به نمایش گذاشتند و با مداخله نظامی و برگزاری همهپرسی، کریمه را به خود ملحق کردند. واکنش غربیها در برابر این اقدام افزایش فشارها و تشدید تحریمها بر علیه روسیه بود. | |||
تلاش برای موازنه قوای منطقهای از سوی قدرتهای بزرگ و مخالفت با ساختار تک قطبی نظام بینالملل از سوی روسیه، منجر به افزایش اهمیت استراتژیک ایران شده است. این مسأله بازیگران مهم به را تکاپو انداخته است که ایران را به اردوگاه خود بکشانند. اما نزدیکی مواضع تهران ـ مسکو و منافع مشترک آنها منجر به همکاری بیشتر دو کشور با یکدیگر شده است. بارزترین نمود این همکاری سیاست خاورمیانهای روسیه در قبال بحران سوریه است که میتوان آن را در پرتو بحران اوکراین و به عنوان گرو کشی روسها در برابر غرب ارزیابی کرد. از سوی دیگر بحران اوکراین میتواند باعث برجسته شدن جایگاه ایران به عنوان یک تولید کننده انرژی شود و ایران را به عنوان آلترناتیو روسیه در تامین انرژی کشور های اروپائی مطرح نماید. بر خلاف روسیه، ایران دارای اختلافات ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک با اروپا و مخصوصاً کشورهای اروپایی شرقی نیست. براین مبنا تهران میتواند به عنوان یک شریک بلند مدت اقتصادی در نظر گرفته شود. فرصتهای فوق از دریچه بحران اوکراین پیشروی ایران قرار گرفته است و یا حداقل از حالت بالقوه خارج و به وضعیت عملیاتی نزدیکتر شده است. | |||
=== اوکراین در دوران فروپاشی شوروی === | === اوکراین در دوران فروپاشی شوروی === |
ویرایش