کاربر:Safa/صفحه تمرین آبراهام لینکلن: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸۰: | خط ۸۰: | ||
پدر آدولف هیتلر، آلویس هیتلر فرزند نامشروع ماریا آنا شیکل گروبر بود که به همین دلیل نام خانوادگی مادرش را بر روی او گذاشتند. یوهان گئورگ هیدلرو با ماریا آنا، مادر آلویس در سال ۱۸۴۲ ازدواج کرد. یوهان نپوموک هیدلرو که برادر یوهان گئورگ بود سرپرستی آلویس را بر عهده گرفت. | پدر آدولف هیتلر، آلویس هیتلر فرزند نامشروع ماریا آنا شیکل گروبر بود که به همین دلیل نام خانوادگی مادرش را بر روی او گذاشتند. یوهان گئورگ هیدلرو با ماریا آنا، مادر آلویس در سال ۱۸۴۲ ازدواج کرد. یوهان نپوموک هیدلرو که برادر یوهان گئورگ بود سرپرستی آلویس را بر عهده گرفت. | ||
آلویس هیدلرو در سال ۱۸۷۶، دوباره غسل تعمید داده شد و توسط یک کشیش حلالزاده اعلام شد. نامش ( به صورت گئورگ هیتلر) در شناسنامه تعمیدی، بعنوان نام پدر ثبت شد. از آن پس پدر وی آلویس هیتلر( ۱۸۳۷ – ۱۹۰۳) نام گرفت. او کارمند پایین رتبه گمرک بود. مادر هیتلر (زادهٔ پولزل)، دومین دختر عموی آلویس بود. وی شش فرزند داشت. دومین فرزندش که آدولف هیتلر بود و خواهر کوچکش پائولا و ادموند، از بین شش فرزندش زنده ماندند. زمانی که آدولف هیتلر ۳ سال داشت، خانوادهاش به جنوب آلمان مهاجرت کردند. برادر او ادموند در ۲ فوریه ۱۹۰۰ بر اثر بیماری سرخک درگذشت و این اتفاق در هیتلر تأثیری دائمی ایجاد کرد. در ۳ ژانویه ۱۹۰۳ پدر آدولف هیتلر فوت کرد. | آلویس هیدلرو در سال ۱۸۷۶، دوباره غسل تعمید داده شد و توسط یک کشیش حلالزاده اعلام شد. نامش ( به صورت گئورگ هیتلر) در شناسنامه تعمیدی، بعنوان نام پدر ثبت شد. از آن پس پدر وی آلویس هیتلر( ۱۸۳۷ – ۱۹۰۳) نام گرفت. او کارمند پایین رتبه گمرک بود. مادر هیتلر (زادهٔ پولزل)، دومین دختر عموی آلویس بود. وی شش فرزند داشت. دومین فرزندش که آدولف هیتلر بود و خواهر کوچکش پائولا و ادموند، از بین شش فرزندش زنده ماندند. زمانی که آدولف هیتلر ۳ سال داشت، خانوادهاش به جنوب آلمان مهاجرت کردند. برادر او ادموند در ۲ فوریه ۱۹۰۰ بر اثر بیماری سرخک درگذشت و این اتفاق در هیتلر تأثیری دائمی ایجاد کرد. در ۳ ژانویه ۱۹۰۳ پدر آدولف هیتلر فوت کرد. وی از سال ۱۹۰۵ به بعد در یک پرورشگاه یتیمان بوهمیا زندگی میکرد. در ۲۱ دسامبر ۱۹۰۷ مادر آدولف هیتلر بر اثر سرطان سینه در سن ۴۷ سالگی فوت کرد. با مرگ مادرش، او بسیار متاثر شد و مدرسه را ترک کرد. | ||
آدولف هیتلر تمامی سهم ارثش که از یکی از عمه (خاله) هایش در سن ۲۱ سالگی به او رسیده بود را به خواهرش پائولا، واگذار کرد. | آدولف هیتلر تمامی سهم ارثش که از یکی از عمه (خاله) هایش در سن ۲۱ سالگی به او رسیده بود را به خواهرش پائولا، واگذار کرد. | ||
آدولف هیتلر با این که به رشته هنر علاقمند بود اما به | آدولف هیتلر با این که به رشته هنر علاقمند بود اما به فرمان پدرش به مدرسه فنی رفت و بعد از مرگ پدرش در ۳ ژانویه ۱۹۰۳ وقتی ۱۴ ساله بود، مدرسه فنی را ترک کرد. | ||
در سال ۱۹۰۷ به وین و به آکادمی هنرهای زیبای آنجا رفت ولی دو بار در امتحان ورودی رد شد که موجب افسردگی او شد. پس از این که آدولف هیتلر برای بار دوم از موسسهٔ هنرهای زیبا اخراج شد، دچار فقر مالی شدیدی شد. او در ۱۹۰۹به دنبال سرپناهی میگشت تا اینکه در یک پانسیون به نام «خانه مردان» که برای کارگران فقیر در نظر گرفته شده بود ساکن شد و با ارزان فروشی تابلوهای نقاشی خودش زندگیش را تأمین میکرد. | در سال ۱۹۰۷ به وین و به آکادمی هنرهای زیبای آنجا رفت ولی دو بار در امتحان ورودی رد شد که موجب افسردگی او شد. پس از این که آدولف هیتلر برای بار دوم از موسسهٔ هنرهای زیبا اخراج شد، دچار فقر مالی شدیدی شد. او در ۱۹۰۹به دنبال سرپناهی میگشت تا اینکه در یک پانسیون به نام «خانه مردان» که برای کارگران فقیر در نظر گرفته شده بود ساکن شد و با ارزان فروشی تابلوهای نقاشی خودش زندگیش را تأمین میکرد. | ||
آدولف هیتلر در وین تحت تأثیر تبلیغات ضد یهودی کارل لوگر، شهردار یهود ستیز وین بود که از نفرت علیه یهودیان برای حزب حمایت جمعی فراهم میکرد. وی قبلاً تحت تأثیر شونرر، سیاست مدار اتریشی علیه لیبرالها، سوسیالیستها، کاتولیکها و یهودیان قرار داشت. نفرت | آدولف هیتلر در وین تحت تأثیر تبلیغات ضد یهودی کارل لوگر، شهردار یهود ستیز وین بود که از نفرت علیه یهودیان برای حزب حمایت جمعی فراهم میکرد. وی قبلاً تحت تأثیر شونرر، سیاست مدار اتریشی علیه لیبرالها، سوسیالیستها، کاتولیکها و یهودیان قرار داشت. در آن زمان این نفرت بخشی از ذهنیت عمومی جامعه بود. | ||
آدولف هیتلر در سال ۱۹۱۳، بدلیل کراهت از خدمت در ارتش اتریش- مجارستان به مونیخ نقل مکان کرد. بیشتر | آدولف هیتلر در سال ۱۹۱۳، بدلیل کراهت از خدمت در ارتش اتریش- مجارستان به مونیخ نقل مکان کرد. بیشتر همنژادان آلمانی او نیز با چنین مشکلی مواجه بودند. پس از اینکه ارتش اتریش او را دستگیر کرد و مورد آزمایش جسمی قرار داد، برای خدمت سربازی نامناسب تشخیص داده شد و توانست به مونیخ بازگردد ولی در اوت ۱۹۱۴ وقتی امپراتوری آلمان جنگ جهانی اول را آغاز کرد، برای لشکر باواریَن داوطلب شد. | ||
آدولف هیتلر یک سرباز وظیفه فعال بود که در فرانسه و بلژیک بعنوان پیک در خطوط اول جبهه خدمت کرد. با این که خدمات او قابل توجه بود ولی بخاطر | آدولف هیتلر یک سرباز وظیفه فعال بود که در فرانسه و بلژیک بعنوان پیک در خطوط اول جبهه خدمت کرد. با این که خدمات او قابل توجه بود ولی بخاطر گم کردن تابعیت آلمانیاش هرگز به بالاتر از سرجوخه ترفیع نیافت. وی به علت شجاعتی که در جنگ داشت، دومرتبه نشان صلیب آهنین، دریافت کرد. صلیب آهنین درجه دو، در دسامبر ۱۹۱۵ و صلیب آهنین درجه یک، در اوت ۱۹۱۸، (این نشان به سرجوخهها بندرت اعطا میشد). | ||
آدولف هیتلر در سال ۱۹۲۰ میلادی بعنوان یک کهنه سرباز نشاندار جنگ جهانی اول به حزب نازی پیوست و به ریاست آن در سال ۱۹۲۱ رسید. او بخاطر شرکت در کودتایی نافرجام معروف به «کودتای آبجوفروشی مونیخ» در سال ۱۹۲۳ بمدت ۵ سال زندان شد و کتاب نبرد من را در همین دوران نوشت. او بعد از این که از زندان آزاد شد، حامیان بسیاری را با ترویج ایدههای ملیگرایی، ضدکمونیستی، یهودستیزی و ایراد سخنرانیهای پرشور بر ضد پیمان ورسای، در کشور آلمان بدست آورد. در سال ۱۹۳۳ آدولف هیتلر به مقام صدراعظمی رسید. | آدولف هیتلر در سال ۱۹۲۰ میلادی بعنوان یک کهنه سرباز نشاندار جنگ جهانی اول به حزب نازی پیوست و به ریاست آن در سال ۱۹۲۱ رسید. او بخاطر شرکت در کودتایی نافرجام معروف به «کودتای آبجوفروشی مونیخ» در سال ۱۹۲۳ بمدت ۵ سال زندان شد و کتاب نبرد من را در همین دوران نوشت. او بعد از این که از زندان آزاد شد، حامیان بسیاری را با ترویج ایدههای ملیگرایی، ضدکمونیستی، یهودستیزی و ایراد سخنرانیهای پرشور بر ضد پیمان ورسای، در کشور آلمان بدست آورد. در سال ۱۹۳۳ آدولف هیتلر به مقام صدراعظمی رسید. |
نسخهٔ ۸ آوریل ۲۰۲۲، ساعت ۱۳:۱۰
آدولف هیتلر، (زادهٔ ۲۰ آوریل ۱۸۸۹ دربراوناآم- این، شهری کوچک در نزدیکی لینتز بین مرز اتریش و آلمان – درگذشته ۳۰ آوریل ۱۹۴۵ در پناهگاه زیرزمینی رایشتاگ آلمان)
بیوگرافی هیتلر
پدر آدولف هیتلر، آلویس هیتلر فرزند نامشروع ماریا آنا شیکل گروبر بود که به همین دلیل نام خانوادگی مادرش را بر روی او گذاشتند. یوهان گئورگ هیدلرو با ماریا آنا، مادر آلویس در سال ۱۸۴۲ ازدواج کرد. یوهان نپوموک هیدلرو که برادر یوهان گئورگ بود سرپرستی آلویس را بر عهده گرفت.
آلویس هیدلرو در سال ۱۸۷۶، دوباره غسل تعمید داده شد و توسط یک کشیش حلالزاده اعلام شد. نامش ( به صورت گئورگ هیتلر) در شناسنامه تعمیدی، بعنوان نام پدر ثبت شد. از آن پس پدر وی آلویس هیتلر( ۱۸۳۷ – ۱۹۰۳) نام گرفت. او کارمند پایین رتبه گمرک بود. مادر هیتلر (زادهٔ پولزل)، دومین دختر عموی آلویس بود. وی شش فرزند داشت. دومین فرزندش که آدولف هیتلر بود و خواهر کوچکش پائولا و ادموند، از بین شش فرزندش زنده ماندند. زمانی که آدولف هیتلر ۳ سال داشت، خانوادهاش به جنوب آلمان مهاجرت کردند. برادر او ادموند در ۲ فوریه ۱۹۰۰ بر اثر بیماری سرخک درگذشت و این اتفاق در هیتلر تأثیری دائمی ایجاد کرد. در ۳ ژانویه ۱۹۰۳ پدر آدولف هیتلر فوت کرد. وی از سال ۱۹۰۵ به بعد در یک پرورشگاه یتیمان بوهمیا زندگی میکرد. در ۲۱ دسامبر ۱۹۰۷ مادر آدولف هیتلر بر اثر سرطان سینه در سن ۴۷ سالگی فوت کرد. با مرگ مادرش، او بسیار متاثر شد و مدرسه را ترک کرد.
آدولف هیتلر تمامی سهم ارثش که از یکی از عمه (خاله) هایش در سن ۲۱ سالگی به او رسیده بود را به خواهرش پائولا، واگذار کرد.
آدولف هیتلر با این که به رشته هنر علاقمند بود اما به فرمان پدرش به مدرسه فنی رفت و بعد از مرگ پدرش در ۳ ژانویه ۱۹۰۳ وقتی ۱۴ ساله بود، مدرسه فنی را ترک کرد.
در سال ۱۹۰۷ به وین و به آکادمی هنرهای زیبای آنجا رفت ولی دو بار در امتحان ورودی رد شد که موجب افسردگی او شد. پس از این که آدولف هیتلر برای بار دوم از موسسهٔ هنرهای زیبا اخراج شد، دچار فقر مالی شدیدی شد. او در ۱۹۰۹به دنبال سرپناهی میگشت تا اینکه در یک پانسیون به نام «خانه مردان» که برای کارگران فقیر در نظر گرفته شده بود ساکن شد و با ارزان فروشی تابلوهای نقاشی خودش زندگیش را تأمین میکرد.
آدولف هیتلر در وین تحت تأثیر تبلیغات ضد یهودی کارل لوگر، شهردار یهود ستیز وین بود که از نفرت علیه یهودیان برای حزب حمایت جمعی فراهم میکرد. وی قبلاً تحت تأثیر شونرر، سیاست مدار اتریشی علیه لیبرالها، سوسیالیستها، کاتولیکها و یهودیان قرار داشت. در آن زمان این نفرت بخشی از ذهنیت عمومی جامعه بود.
آدولف هیتلر در سال ۱۹۱۳، بدلیل کراهت از خدمت در ارتش اتریش- مجارستان به مونیخ نقل مکان کرد. بیشتر همنژادان آلمانی او نیز با چنین مشکلی مواجه بودند. پس از اینکه ارتش اتریش او را دستگیر کرد و مورد آزمایش جسمی قرار داد، برای خدمت سربازی نامناسب تشخیص داده شد و توانست به مونیخ بازگردد ولی در اوت ۱۹۱۴ وقتی امپراتوری آلمان جنگ جهانی اول را آغاز کرد، برای لشکر باواریَن داوطلب شد.
آدولف هیتلر یک سرباز وظیفه فعال بود که در فرانسه و بلژیک بعنوان پیک در خطوط اول جبهه خدمت کرد. با این که خدمات او قابل توجه بود ولی بخاطر گم کردن تابعیت آلمانیاش هرگز به بالاتر از سرجوخه ترفیع نیافت. وی به علت شجاعتی که در جنگ داشت، دومرتبه نشان صلیب آهنین، دریافت کرد. صلیب آهنین درجه دو، در دسامبر ۱۹۱۵ و صلیب آهنین درجه یک، در اوت ۱۹۱۸، (این نشان به سرجوخهها بندرت اعطا میشد).
آدولف هیتلر در سال ۱۹۲۰ میلادی بعنوان یک کهنه سرباز نشاندار جنگ جهانی اول به حزب نازی پیوست و به ریاست آن در سال ۱۹۲۱ رسید. او بخاطر شرکت در کودتایی نافرجام معروف به «کودتای آبجوفروشی مونیخ» در سال ۱۹۲۳ بمدت ۵ سال زندان شد و کتاب نبرد من را در همین دوران نوشت. او بعد از این که از زندان آزاد شد، حامیان بسیاری را با ترویج ایدههای ملیگرایی، ضدکمونیستی، یهودستیزی و ایراد سخنرانیهای پرشور بر ضد پیمان ورسای، در کشور آلمان بدست آورد. در سال ۱۹۳۳ آدولف هیتلر به مقام صدراعظمی رسید.
در زمان صدارت آدولف هیتلر، مجموعهٔ ارتشی- صنعتی آلمان توانست قوای تحلیل رفته این کشور را ترمیم و در زمان خود، آنرا به یکی از قدرتهای برتر اروپا تبدیل نماید. آدولف هیتلر با هدف سیاست لبنسراوم، سیاست خارجی خود را دنبال نمود و در سال ۱۹۳۹ یکی از علل نخست و عمده وقوع جنگ جهانی دوم تهاجم به لهستان بود که در نتیجه، بریتانیا و فرانسه به آلمان اعلام جنگ کردند. جنگی که بین دو قدرت نیروهای محور و نیروهای متفقین درگرفت و اروپا و سایر نقاط دنیا در طی این مدت شاهد ویرانی ها و تلفات این جنگ بودند. هرچند آلمان و نیروهای متحدش در عرض سه سال، بیشتر مناطق اروپا، بخش های بزرگی از آفریقا، شرق آسیا و اقیانوسیه را اشغال کردند ولی از سال ۱۹۴۲ به بعد، نیروهای متفقین از آنان پیشی گرفته و رایش آلمان بزرگ را از هر سو در سال ۱۹۴۵ احاطه نمودند.
حزب ناسیونال سوسیالیست آلمان
شورای مخفی نظامی پس از کودتا تشکیل شد. اعضای اصلی آن ژنرال پینوشه از ارتش و نیروی زمینی، آدمیرال ژوزه تریبیو مارینو از نیروی دریایی، ژنرال گستاوو لینت از نیروی هوایی و ژنرال کیسر ماندوزا از پلیس ملی شیلی بودند. این شورای نظامی به عنوان یک نهاد قانونی و شاخهای از دولت محسوب میشد. با قدرتگیری خونتای نظامی، قانون اساسی و مجلس معلق شدند.
پینوشه بسرعت خود را به عنوان «رهبر ملی» در شورای نظامی تثبیت کرد. در تاریخ ۱۷ اکتبر ۱۹۷۴ رسماً خود را رئیس جمهور شیلی خواند. ژنرال لینت نماینده نیروی هوایی به رقابت با پینوشه پرداخت ولی پینوشه او را وادار به بازنشستگی اجباری کرد و ژنرال فرناندو را به جایش برگزید.
پینوشه در سال ۱۹۸۰ یک همه پرسی به منظور تصویب قانون اساسی جدید برگزار کرد. این قانون اساسی پست ریاست جمهوری را کاملاً در اختیار پینوشه قرار داد. همچنین قوانین دیوان محکمه و سازمان اطلاعات و امنیت شیلی را در قانون اساسی گنجاند.
در سال ۱۹۸۶ سازمان اطلاعات و امنیت شیلی هشتاد تن انواع اسلحههای سبک و سنگین از یک مرکز ماهی گیری کوچک در کاریزال باجو کشف کرد. این زرادخانه توسط آلمان شرقی و شوروی برای کمک به مقاومت شیلی ارسال شده بود. در ماه سپتامبر، همان سال در یک ترور نافرجام علیه پینوشه، پنج تن از محافظین او کشته شدند و پینوشه جان سالم به در برد.
شیوههای سرکوب
یکی از روشهای رایج اعدام توسط رژیم کودتا این بود که غیرنظامیان را از هلیکوپتر به داخل اقیانوس یا از بالای کوههای آند پایین بیندازند.
بسیاری از زندانیان ، على الخصوص زنان و همچنین مردان، مورد تجاوز منظم و سوء استفاده جنسی از سوی نگهبانان قرار می گرفتند. علاوه بر تجاوز توسط نگهبانان، برخی از زنان با استفاده از سگ، موش و عنکبوت مورد آزار قرار میگرفتند و برخی مجبور به برقراری رابطه جنسی با اعضای خانواده خود میشدند.
بسیاری از فرزندان کشته شدگان به کلیسای کاتولیک واگذار شده یا به فرزندخواندگی پذیرفته شدند، در حالی که بچهها یا از وضعیت والدینشان بی خبر میماندند یا به آنها گفته میشد که پدر و مادرشان را طی حادثهای از دست دادهاند.
قتل ویکتور خارا
ويكتور خارا Victor Jara در ۱۹۳۲ در روستايی فقير در شيلی به دنيا آمد. مادرش خواننده ترانههای محلی بود و به خاطر همين از همان دوران كودكی با شعر و موسيقی آشنا شد. در دوران نوجوانی به همراه خانوادهاش به سانتياگو مهاجرت كرد. پس از گذراندن سربازی به دانشگاه رفت و در رشته موسيقی سنتی شيلی به تحصيل پرداخت. و بعد از آن به يك شاعر و خواننده محبوب در بين مردم شيلی تبديل شد. شعرهايی برگرفته از رنج و سختی مردم فقير را میخواند كه ويكتور خارا روزی بخشی از آنها بود.
در سال ١٩٧٠ سالوادور آلنده كانديدای حزب اتحاد مردمی در انتخابات رياست جمهوری به پيروزی رسيد. ويكتور كه از طرفداران او بود و پيش از انتخابات براي حمايت از او در استاديوم سانتياگو كنسرت بزرگی اجرا كرد.
صبح ١١ سپتامبر ١٩٧٣ ژنرال پینوشه با پشتیبانی مجلس شیلی و دیوان عالی کشور كودتا کرد و هواپيماهای ارتش به كاخ رياست جمهوری حمله كردند و آنجا را بمباران كردند. آلنده کشته شد، ارتش با طرفداران او درگیر شد و بسیاری از مردم سانتياگو به خيابان آمده بودند و میجنگيدند. تعداد دستگير شدگان آنقدر زياد شده بود كه سينماها و سالنهای ورزشی هم به بازداشتگاه تبديل شده بودند. ويكتور خارا هم به همراه جمعی از دانشجويان دستگير شد و به استاديوم سانتياگو منتقل شد. در آنجا ٥ هزار نفر زندانی شده بودند كه اكثرا دانش آموزان، دانشجويان و جوانان شهر سانتياگو بودند.
ویکتور خارا شاعر، موزیسین و خوانندهی چپگرای شیلیایی و از طرفداران سالوادور آلنده، از جملهی بازداشتشدگان مستقر در ورزشگاه سانتیاگو بود که به شیوهی بسیار وحشیانه و ضد انسانی توسط نظامیان به شهادت رسید. یکی از افسران پینوشه خطاب به ویکتور که جزو زندانیان حاضر در ورزشگاه بود گفته بود: «شنیدهام آواز میخوانی. میخواهم که همین جا برای ما بخوانی» ویکتور خارا نیز درخواست گیتار کرده و شروع به نواختن و خواندن سرود مشهور «ما پیروزیم» نمود. افسر نظامی که خشگمین شده بود فرمان شکستن انگشتان هر دو دست ویکتور خارا را داد و سپس با تمسخر رو به او کرده و گفت حالا گیتار بزن. ویکتور خارا با شجاعت رو به جمعیت درخواست کرد که بازداشت شدگان او را همراهی کنند و در این هنگام همه نفرات حاضر در استادیوم با بالا بردن دستها شان شروع به خواندن و همراهی خارا نمودند. این حرکت موجب خشم نظامیان شد و در واکنش به این عمل متهورانه، ویکتور خارا را به رگبار گلوله بسته و به شهادت رساندند. بعدها جسد تير باران شده او گوشه خيابان پيدا شد.
آخرین ترانهٔ او که حکم وصیتنامهاش را داشت، بر روی تکهای از روزنامه نوشته شده بود و توسط یکی از افرادی که از استادیوم شیلی جان به در برد، به دست همسرش رسید:
پنج هزار نفر این جاییم/ در این بخش کوچک شهر/ چه دشوار است سرودی سر دادن/ آنگاه که وحشت را آواز میکنیم/ وحشت آنکه زندهام/ وحشت آنکه میمیرم / خود را در انبوه این همه دیدن/ میان این لحظههای بیشمار ابدیت/ که در آن سکوت و فریاد هست/ لحظه پایان آواز.
حرکت بسوی دمکراسی
در سال ۱۹۸۸پس از دیدار پاپ ژان پل دوم رهبر کاتولیکهای جهان از شیلی، رفراندومی برای انتخاب دوباره پینوشه به ریاست جمهوری برای یک دورهی ۸ ساله برگزار شد. در این همه پرسی اگر پینوشه رای «آری» میآورد، میتوانست تا سال ۱۹۹۷ در موضع خود باقی بماند ولی اگر «نه» میآورد، میبایست تا پایان دوره ریاست جمهوری خود بماند و بعد از آن یا دوباره کاندید ریاست جمهوری و یا مجلس بشود.[۱]
به سرعت تبلیغات سیاسی برای «نه» گفتن در کشور به راه افتاد. کمپینهای بزرگ به همراه گروههایی که دوباره منسجم شده بودند برپا شد و در این کمپینها، حزبهای سوسیالیست، سوسیال دمکرات، رادیکال و.. دیگر گروهها بودند نهایتا در تاریخ ۵ اکتبر ۱۹۸۸ «نه» در مقابل «بله» با ده درصد اختلاف (نه = ۵۵٫۹۹٪ و بله = ۴۴٫۱٪) به پیروزی رسید. احزاب متحد شده پاتریکیو آیلوین مخالف آلنده را تایید کردند. در سال ۱۹۸۹ رفراندوم قانون اساسی با رای قاطع (۹۱٫۲۵٪) پیروز شد و در دسامبر همان سال پاتریکیو آیلوین در انتخابات ریاست جمهوری با ۵۵٫۱۷٪ در مقابل کمتر از ۳۰٪ رای پینوشه پیروز شد.[۲]
پینوشه تا سال ۱۹۹۸ در پست فرماندهی کل نیروهای نظامی باقی بود. پینوشه در سال ۱۹۹۸ در انگلستان دستگیر و توسط یک قاضی اسپانیولی به نام بالتازار گارزون محاکمه شد.
افکار عمومی و هیتلر
ممنوعیت الکل و گوشت از محدودیت های غذایی انتخابی آدولف هیتلر بود. این تعصب او با باورش نسبت به برتری نژاد آریایی تقویت می شد و او آلمانی ها را به پاک نگه داشتن بدنشان از چیزهای ناپاک تشویق می کرد.
زمانیکه آدولف هیتلر در زندان بود، قسمت اعظم اولین جلد از کتاب بیوگرافی و بیانیه سیاسی اش به نام ماین کامپف( Mein Kampf) یا« نبرد من» را نوشت. در سال ۱۹۲۵ نخستین جلد این کتاب منتشر شد و در سال ۱۹۲۷ جلد دومش نیز منتشر شد. به ۱۱ زبان، این دو جلد ترجمه شد و بیش از پنج میلیون نسخه از آن، تا سال ۱۹۳۹ به فروش رفت. آدولف هیتلر در جلد اول، جهان بینی ضد یهودی و تعصب آریایی خود را در کنار احساس خیانتی که از نتیجه جنگ جهانی اول داشت، منتشر کرد و مخاطب را به انتقام گیری از فرانسه و توسعه سرزمین تا روسیه تحریک کرد و در جلد دومش نیز نقشه خود را برای به دست آوردن و حفظ قدرت توضیح داد.
در شامگاه ۳۰ آوریل ۱۹۴۵ آدولف هیتلر خودکشی کرد. وقتی که او فوت کرد، تنها ۵۶ سال داشت. او ۳۶ ساعت پیش از مرگش با اوا براون که در یک عکاسی که مشتری آنجا بود و از زمان شروع فعالیتش در حزب نازی با او آشنا شده بود، پیمان زناشویی بست و با این که خبر نفوذ نیرو های متفقین تائید شده بود، ولی در آخرین ساعات عمرش با اوا براون ازدواج کرد و هنگام خودکشی نیز اوا براون هم همراه او دست به خودکشی زد.
آدولف هیتلر با سیانور و شلیک همزمان گلوله تپانچه به سرش و اوا براون با شکستن کپسول سیانور دست به خودکشی زدند. دکتر گوبلز و سایرین که در سنگر بودند، پیکر بی جان آن دو را به بیرون بردند و به خواست خود آدولف هیتلر سوزاندند. وی هیچگاه نمی خواست همانند موسولینی به اسارت متفقین درآید. او وصیتنامه ای در آخرین ساعات قبل از مرگ از خود برجای گذاشت.
جملاتی از هیتلر
ثروتمندان کسانی هستند که تولید ثروت میکنند، و باید با آن ها به خوبی رفتار کنی تا به تولید ثروت ادامه دهند.
تنها راه حل مسئله حقوق بشر، فراموشی است.
گاهی وقتها دموکراسی باید در خون شسته شود.
من دیکتاتور نیستم، فقط چهرهای ترشرو دارم.
منابع
- ↑ مقاله کریستوفر مینستر، پینوشه دیکتاتور شیلی
- ↑ دویچه وله فارسی چهلمین سالروز کودتای نظامی پینوشه در شیلی