پاتریس لومومبا: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۱۳: | خط ۱۱۳: | ||
بر اساس اظهارات مطرح شده، زنی که در آن زمان رهبری پایگاه MI6 در این کشور آفریقای مرکزی را بر عهده داشت، قتل پاتریس را با همکاری سازمان اطلاعات بریتانیا راهبری کرده است. یکی از اعضای حزب کارگر در همین خصوص گفته بود: «پارک بارونس مونموث» چند ماه قبل از مرگش در مارس 2010 برای او اعتراف کرد که در سال 1961 در ترور پاتریس لومومبا نقش داشته است. او نوشت: «من به هیاهوی پیرامون ربوده شدن و قتل لومومبا اشاره کردم و این نظریه را به یاد آوردم که MI6 ممکن است با آن ارتباط داشته باشد؟ او پاسخ داد:«ما انجام دادیم. | بر اساس اظهارات مطرح شده، زنی که در آن زمان رهبری پایگاه MI6 در این کشور آفریقای مرکزی را بر عهده داشت، قتل پاتریس را با همکاری سازمان اطلاعات بریتانیا راهبری کرده است. یکی از اعضای حزب کارگر در همین خصوص گفته بود: «پارک بارونس مونموث» چند ماه قبل از مرگش در مارس 2010 برای او اعتراف کرد که در سال 1961 در ترور پاتریس لومومبا نقش داشته است. او نوشت: «من به هیاهوی پیرامون ربوده شدن و قتل لومومبا اشاره کردم و این نظریه را به یاد آوردم که MI6 ممکن است با آن ارتباط داشته باشد؟ او پاسخ داد:«ما انجام دادیم. | ||
من سازماندهی اش کردم.» گمان میرود پارک که پس از چهار دهه بهعنوان یکی از برترین مأموران اطلاعاتی زن بریتانیا توسط برخی بهعنوان «ملکه جاسوسان» شناخته میشد، در سال ۱۹۵۹ توسط MI6 تحت پوشش رسمی دیپلماتیک به کنگو فرستاده شده باشد.او در نامهاش به نقل از پارک آورده ما نگران ذخایر با ارزش اورانیوم و همچنین الماسها و سایر مواد معدنی مهم کنگو بودیم. این نامه در پاسخ به بررسی کتاب «کالدر والتون» درباره فعالیتهای اطلاعاتی بریتانیا نوشته شده است.<ref name=":5">[ | من سازماندهی اش کردم.» گمان میرود پارک که پس از چهار دهه بهعنوان یکی از برترین مأموران اطلاعاتی زن بریتانیا توسط برخی بهعنوان «ملکه جاسوسان» شناخته میشد، در سال ۱۹۵۹ توسط MI6 تحت پوشش رسمی دیپلماتیک به کنگو فرستاده شده باشد.او در نامهاش به نقل از پارک آورده ما نگران ذخایر با ارزش اورانیوم و همچنین الماسها و سایر مواد معدنی مهم کنگو بودیم. این نامه در پاسخ به بررسی کتاب «کالدر والتون» درباره فعالیتهای اطلاعاتی بریتانیا نوشته شده است.<ref name=":5">[https://www.irannewspaper.ir/Newspaper/Page/7829/15/599367/1 ضمیمه روزنامه ایران ۳۰ دی ۱۴۰۰]</ref> | ||
=== نقش سیا === | === نقش سیا === |
نسخهٔ ۲۶ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۲۶
پاتریس امری لومومبا (زاده ۲ژوئیه۱۹۲۵ در کنگوی بلژیک. درگذشته ۱۷ژانویه۱۹۶۱) یکی از برجستهترین رهبران جنبشهای آزادیبخش آفریقا بود.
لومومبا در یک خانواده مسیحی تربیت یافت. دوران تحصیل خود را در یک مدرسه ابتدایی پروتستان و یک مدرسه مذهبی کاتولیک و آموزشگاه پست دولتی گذراند. وی با مطالعه آثاری از ژان ژاک روسو، ولتر، ملویل و ویکتور هوگو با افکار مترقی روز آشنا شد؛ و شعر و نوشتههای بسیاری با مضامین آزادیخواهانه و ضد استعماری داشت.لومومبا در سال ۱۹۵۱ با زنی به نام پائولین اوپانگو ازدواج کرد. پاتریس لومومبا کارمند اداره پست بود که در سال ۱۹۵۵ به عضویت حزب لیبرال بلژیک درآمد. وی در پنجم اکتبر سال ۱۹۵۸ حزب ملی کنگو (MNC) را تأسیس کرد و به رهبری آن سازمان انتخاب شد. پاتریس لومومبا اولین نخست وزیر و یکی از سیاستمداران جمهور دموکراتیک کنگو در بود. او استقلال کنگو را از استعمار بلژیک رهبری کرد.
پاتریس لومومبا در فاصله سالهای ۱۹۵۶ تا ۱۹۶۰ دو بار به زندان افتاد. بار نخست به اتهام اختلاس مالی که خودش معتقد بود انگیزه سیاسی پشت آن بوده و بار دوم مستقیماً بهعلت فعالیتهای سیاسیاش برای استقلال کنگو از استعمار پادشاهی بلژیک بود.
پاتریس لومومبا چند روز پیش از جشن استقلال، حزبش در انتخابات پارلمانی برنده شد و بهعنوان نخستین نخست وزیر قانونی کنگو انتخاب شد. بدلیل مواضع تندش علیه استعمار بلژیک در روز جشن استقلال نام او از فهرست سخنرانان مراسم حذف شد. اما سخنرانی تندی در همین مراسم علیه استعمار بلژیک ایراد که به گمان کارشناسان مقدمات حذف و کودتای علیه او با همین سخنرانی کلید خورد.
بلژیکیها و انگلستان کودتایی را به سرکردگی «موبوتو سسکو» تدارک دیده و به موازات آن، مقامات منطقه کاتانگا در جنوب کنگو را تحریک به جدایی طلبی کرده و عملاً جنگ داخلی در این کشور را کلید زدند. کاتانگا به ریاست فردی به نام موسی چومبه اعلام استقلال کرد. اندکی بعد یک منطقه دیگر نیز پرچم جدایی طلبی بلند کرد. به سرعت کشور را هرج و مرج فرا گرفت. چتربازان بلژیکی وارد کنگو شدند و درخواست لومومبا از سازمان ملل برای مداخله موثر ناکام ماند. لومومبا که میکوشید کشور و مردمش را از استعمار بلژیک برهاند، برچسب کمونیست خورد و مخفی شد.[۱]
پاتریس لومومبا و دو نفر از وزرای کابینهاش در هفدهم ژانویه سال ۱۹۶۱ که به همراه او دستگیرشده بودند به شهر الیزابت ویل، مرکز استان کاتانگا انتقال داده شدند. ژنرال چومبه که پیشتر با اعلام استقلال کاتانگا خود را رئیس جمهور این منطقه معرفی کرده بود، ساعاتی بعد دستور داد که لومومبا و جوزف اوکیتو (Joseph Okito) و مائوریس امپالو ((Maurice Mpolo) دو وزیر کابینه او به اعماق جنگل برده شوند. دقایقی بعد جوخه اعدام تحت امر افسران بلژیکی و در حضور موسی چومبه، پاتریس لومومبا و همراهانش را به رگبار بستند و جسد آنها را دفن کردند.[۲]
بنابر گفته برخی شاهدان عینی لومومبا و دو وزیر دیگر کابینه اش را قطعه قطعه کرده و با استفاده از اسید سولفوریکی که از معادن نزدیک تهیه کرده بودند، اقدام به سوزاندن اعضای مثله شده در اسید کردند.
کنگو
کشور کنگو با داشتن دومین جنگل بارانی بزرگ (۶۵ درصد پوشش جنگلی) و دومین رودخانه بزرگ جهان، تقریباً به اندازه اروپای غربی با جمعیت ۸۴ میلیون نفر و تولید ناخالص داخلی ۵۰ میلیارد دلار است. ارزش منابع طبیعی کنگو ۲۴ تریلیون دلار برآورد شده است که بیشتر از تولید ناخالص داخلی ایالات متحده است.
دومین کشور بزرگ آفریقا، ۱۰ درصد مس جهان، ۳۰ درصد الماس، ۸۰ درصد کلتان، ۵۰ درصد کبالت و ۱۲ درصد ظرفیت برق آبی دنیا را در اختیار دارد. معدن (۱۱.۶ میلیارد دلار) ۹۵ درصد صادرات، ۲۸ درصد درآمد، ۲۰ درصد تولید ناخالص داخلی و ۱۱ درصد نیروی کار این کشور را در سال ۲۰۱۶ را به خود اختصاص داده است.
کنگو قرنهاست که قدرت دنیای غرب را تأمین کرده است. از تأمین بردگان برای مزارع نیشکر گرفته تا لاستیک برای تایرهای پنوماتیک، اورانیوم برای بمبهای اتمی، کلتان برای گوشیهای موبایل و امروزه ۶۰ درصد کبالت مصرفی برای باتریهای یونلیتیوم است.[۳]
زندگینامه لومومبا
پاتریس لومومبا در یک خانواده مسیحی تربیت یافت. دوران تحصیل خود را در یک مدرسه ابتدایی پروتستان و یک مدرسه مذهبی کاتولیک و آموزشگاه پست دولتی گذراند.
لومومبا با مطالعه آثاری از ژان ژاک روسو، ولتر، ملویل و ویکتور هوگو با افکار مترقی روز آشنا شد؛ و شعر و نوشتههای بسیاری با مضامین آزادیخواهانه و ضد استعماری داشت. پاتریس لومومبا در سال ۱۹۵۱ با زنی به نام پائولین اوپانگو ازدواج کرد.[۴]
پاتریس لومومبا ۲سال پیش از آنکه رهبر جنبش ملی کنگو شود کارمند اداره پست بود. پس از آن به شغل آبجو فروشی روی آورد و در یک شرکت استخدام شد و به عنوان مبلغ دورهگرد به شهرها و مناطق مخلتف کنگو سفر میکرد و از آن طریق با مردم کنگو به گفتگو میپرداخت و با آنها آشنا میشد.[۵] وی مبارزات خود را از دوران جوانی آغاز کرد.[۴]
شروع فعالیتهای سیاسی
لومومبا در سال ۱۹۵۵ به عضویت حزب لیبرال بلژیک درآمد. پاتریس لومومبا در فاصله سالهای ۱۹۵۶ تا ۱۹۶۰ دو بار به زندان افتاد. بار نخست به اتهام اختلاس مالی که خودش معتقد بود انگیزه سیاسی پشت آن بوده و بار دوم به علت فعالیتهای سیاسی اش برای استقلال کنگو از استعمار پادشاهی بلژیک بود.[۶]
وی پس از آزادی از زندان به فکر تأسیس یک حزب و تشکیلات سیاسی افتاد. در همین راستا «جنبش ملی کنگو» را برپا نمود و با تلاشهای زیادی که در این مسیر نمود، توجه رهبران انقلابی جهان را به این جنبش جلب نمود و به کنفرانس آکرا (در کشور غنا) راه یافت. قوام نکرومه رهبر انقلابی غنا او را یک انقلابی وطن دوست یافت که در مسیر آزادی میهنش بهپا خواسته است.
لومومبا با شرکت در کنفرانس آکرا که بهصورت یک میتینگ بزرگ در میدان کالامو مرکز لئوپولدویل برگزار شد. در مقابل جمعیتی بالغ بر هفت هزار نفر آرمانها و اهداف سیاسی جنبش ملی کنگو را تشریح نمود و شدیداً مورد استقبال و حمایت قرار گرفت.[۷]
نخستوزیر لومومبا
پاتریس امری لومومبا در سی ام ژوئن۱۹۶۰ میلادی، هنگامیکه بلژیک استقلال کنگو را به رسمیت شناخت به نخستوزیری آن کشور انتخاب شد. لومومبا یکی از رهبران تحصیل کرده و مردی ادیب و سخنور بود. وی استقلال کنگو را از استعمار بلژیک رهبری کرد. او با فعالیتهایش زمینهی استقلال زئیر از بلژیک را فراهم ساخت و مانع دسترسی بیشتر بلژیک به منابع و بانکهای کنگو گردید.[۴] اما بر اثر توطئه سازمان اطلاعاتی آمریکا (سیا) و استعمارگر سابق کنگو (بلژیک) دوران نخست وزیری پاتریس لومومبا بیش از ده هفته طول نکشید. در پنجم سپتامبر ۱۹۶۰ وی توسط کازابو؛ رئیس جمهور وقت کنگو از نخست وزیری عزل و برای مدتی متواری شد.[۶]
لومومبا که حزب او در انتخابات پارلمانی برنده شده بود، چند روز پیش از جشن استقلال به عنوان نخستین نخست وزیر قانونی کنگو انتخاب شده بود نسبت به حضور استعمار بلژیک مواضع تند و رادیکال به خود گرفت. به همین دلیل در روز جشن استقلال نام او از فهرست سخنرانان مراسم حذف شد.
با این حال، لومومبا به توصیه دوست و مشاورش، ژان ون لیرد (Jean Van Leirde) که یک بلژیکی آزادیخواه بود، بدون هماهنگی به پشت تریبون رفت و سخنرانی کرد به طوریکه پادشاه (بلژیک) از این سخنان برآشفت و دولت بلژیک از آن لحظه به بعد از لومومبا قطع امید کرد. اکثریت مردم کنگو معتقد بودند این سخنرانی بود که زمینه کودتا را فراهم کرد.
سخنرانی لومومبا درجشن استقلال
«خانمها و آقایان کنگویی، مبارزان راه استقلال کنگو که امروز پیروز شدید، به نام دولت کنگو به شما درود میفرستم. از شما همگی، دوستان من که بیوقفه در کنار ما مبارزه کردید میخواهم که روز ۳۰ ژوئن ۱۹۶۰ را روز برجستهای بهشمار آرید و آن را به مثابۀ روزی بدانید که در قلبهای شما به گونهای نازدودنی حک شده است، روزی که معنا و مفهوم آن را با افتخار به فرزندانتان خواهید آموخت، برای آنکه آنان نیز به نوبۀ خود معنا و مفهوم آن را به فرزندانشان و نوههاشان به مثابۀ تاریخ افتخارآفرین مبارزۀ ما برای آزادی یاد دهند.
چرا که استقلال کشور کنگو که حاصل مبارزۀ ماست، امروز با تفاهم و توافق کشور دوست، بلژیک، کشوری که با آن به گونهای همتراز برخورد میشود، اعلام شده و این امر از یاد هیچ کنگویی شایستهای نخواهد رفت (کفزدن حضار). مبارزهای روزانه، مبارزهای پرشور و بیامان و آرمانگرا، مبارزهای که طی آن محرومیتها، نیروها، رنجها و خونهایمان را به پای آن ریختیم. مبارزهای بود از سرشک و آتش و خون که تا ژرفای وجودمان به آن افتخار میکنیم. زیرا مبارزهای بود اصیل و به حق، مبارزهای گریزناپذیر برای پایاندادن به بردهداری تحقیرآمیزی که به زور به ما تحمیل شده بود.
زخمها و جراحتهای ما در این ۸۰ سال رژیم مستعمراتی هنوز بیش از اندازه رنجآورند که بتوانیم آنها را از یادهامان بزداییم. ما با کار طاقتفرسا آشنا شدهایم که از ما در برابر مزدهایی خواسته میشد که با آنها نه میتوانستیم به اندازۀ سدجوعمان تغذیه کنیم یا پوشاک و مسکنی آبرومندانه برای خود تهیه کنیم و نه اینکه فرزندانمان، این موجودات عزیزمان را به بار آوریم.
ما تمسخر، فحاشی و ضربههایی را باید صبح و ظهر و شب تحمل میکردیم زیرا «سیاه برزنگی» بودیم. چه کسی فراموش خواهد کرد که سیاهپوست را «تو» خطاب میکردند نه آن تویی که انسان به دوستش میگوید بلکه به آن دلیل که «شما»ی محترمانه مختص سفیدپوستان بود. ما با لحظههایی آشنا شدیم که زمینهایمان به نام متونی غصب میشد که به اصطلاح، قانونی بودند، و در آنها تنها حقوق زورمندان به رسمیت شناخته شده بود. قانونی که شامل ما میشد تعبیر آن برحسب اینکه طرف آن سفیدپوست یا سیاهپوست باشد، متفاوت بود. مصالحهجو در حق سفیدپوستان و غیرانسانی در حق سیاهپوستان.
ما با رنجهای هولناک تبعیدیان به خاطر عقاید سیاسی یا باورهای مذهبیشان آشنا شدیم، تبعیدیانی که در کشور خودشان سرنوشتی بدتر از مرگ داشتند. ما لحظههایی را تحمل کردیم که سفیدپوستان در حالیکه در خانههای باشکوهی میزیستند، آلونکهای در حال ریزش به سیاهپوستان تعلق داشت، لحظههایی که طی آن یک سیاهپوست حق ورود به سینما، رستوران یا فروشگاههای اروپایی را نداشت، لحظههایی که طی آن یک سیاهپوست برای مسافرت با کرجی در روی بدنۀ آن قرار میگرفت در حالیکه سفیدپوستان در اتاقهای مجلل همان کرجی لمیده بودند.
چه کسی میتواند این شمار از برادران ما را که هدف تیرباران قرار گرفتند یا در سیاهچالها تلف شدند از یاد ببرد. همان سیاهچالهایی که در آنها کسانی انداخته میشدند که نمیخواستند تسلیم حکومتی شوند که در آن ستمگری و خفقان و استثمار برقرار بود (کف زدن حضار). برادران، ما از همۀ این لحظهها رنج بردیم.
به همۀ این مطالب، من و شما نمایندگان منتخب مردم برای ادارۀ میهن گرامیمان آگاه هستیم، مایی که از ستمگری استعمارگران در جسم و جانمان نشان داریم و اکنون با صدای بلند اعلام میکنیم که از این پس همۀ این مسألهها به پایان رسیده است.
جمهوری کنگو اعلام شده و کشورمان اکنون در اختیار فرزندان خویش است.
برادران و خواهران، ما در کنار یکدیگر پیکار دیگری را آغاز میکنیم. پیکاری والا که کشورمان را به سوی صلح و آشتی، شکوفایی و عظمت سوق خواهد داد. ما به کمک یکدیگر عدالت اجتماعی را برقرار خواهیم کرد که در آن هر کسی مزد به حق کار و کوشش خود را دریافت خواهد کرد (کف زدن حضار).
ما به دنیا نشان خواهیم داد هنگامیکه انسان سیاهپوست در آزادی کار کند چه میتواند بیافریند، ما کنگو را به کانون درخشش تمام قارۀ آفریقا تبدیل خواهیم کرد.
ما مراقب خواهیم بود که فرزندانمان بتوانند به راستی از سرزمینشان بهره ببرند. ما تمام قوانین گذشته را مورد بازنگری قرار خواهیم داد و قوانین جدیدی وضع خواهیم کرد که عادلانه و اصیل باشند.
ما به سرکوب اندیشۀ آزاد پایان خواهیم داد و به گونهای عمل خواهیم کرد که تمامی شهروندان از آزادیهای اساسی ذکرشده در اعلامیۀ جهانی حقوق بشر برخوردار شوند (کف زدن حضار).
ما به گونهای کارا هر گونه تبعیض را به هر شکلی که باشد از بین خواهیم برد و به هر کسی مقام و منصب به حق او را که از شأن انسانی، کار و تلاش و ایثارش برای میهن نشأت گرفته باشد، خواهیم داد.
ما صلح و آرامش را برقرار خواهیم کرد، نه آن صلحی که به زور تفنگ و سرنیزه برقرار شده باشد، بلکه آن صلحی که از آرامش قلبها و نیتهای خیر سرچشمه گرفته باشد (کف زدن حضار).
هممیهنان گرامی، برای رسیدن به همۀ این هدفها مطمئن باشید، میتوانیم نهتنها روی نیروهای عظیم و ثروتهای بیپایانمان حساب کنیم بلکه از کمکهای بسیاری از کشورهای خارجی نیز برخوردار شویم که همکاریشان هر زمان که صادقانه باشد و به دنبال تحمیل سیاستهای گوناگون خود نباشند، مورد قبول خواهد شد (کف زدن حضار).
در این گستره، کشور بلژیک که سرانجام سمتگیری تاریخ را درک کرده، تلاشی جهت مخالفت با استقلال ما نکرده است و ضمن اعلام آمادگی جهت دوستی و کمک به ما، قرارداد بین دو کشور خواهد بود و تا آنجا که به ما مربوط میشود، خواهیم توانست هشیار باقی بمانیم و به تعهداتی که آزادانه بر عهده گرفتهایم، عمل کنیم.
این گونه چه در داخل و چه در خارج از کشور، کنگو، این جمهوری محبوب ما که دولت جدید آن را به وجود خواهد آورد، کشوری خواهد بود ثروتمند، آزاد و شکوفا. ولی برای اینکه بتوانیم بدون تأخیر به این هدفها برسیم، از شما قانونگزاران و شهروندان کنگویی میخواهم که با تمام نیروی خود به ما کمک کنید. از همۀ شما میخواهم که درگیریهای قبیلهای را که قوای ما را کاهش میدهد و این خطر را در بر دارد که به خاطر آن ما را در خارج از کشور مورد تحقیر قرار دهند، به دست فراموشی بسپارند. از اقلیت مجلس میخواهم که دولت را با مخالفت سازندۀ خود یاری رساند و در این راستا در چارچوب قانونی و دموکراتیک باقی بماند. از همۀ شما میخواهم که از هیچ گونه فداکاری جهت رسیدن به این هدف باشکوه دریغ نکنید. سرانجام از شما میخواهم که بدون هیچ شرطی به زندگی و مایملک شهروندان و بیگانگان مقیم کشورمان احترام بگذارید. اگر رفتار این بیگانگان آنگونه که باید نباشد، دادگاههای ما به سرعت آنان را از مرزهای جمهوریمان بیرون خواهند راند و اگر برعکس رفتارشان مطابق اصول بود باید آنان را آسوده گذارد، چه آنان نیز برای شکوفایی کشور تلاش میکنند.
استقلال کنگو گامی است تعیینکننده در راستای آزادی کل قارۀ آفریقا (کف زدن حضار). اعلیحضرت، عالیجنابان، خانمها، آقایان، شهروندان گرامی، برادران همنژاد ما، این چیزهایی بود که میخواستم به نام دولت کنگو در این روز باشکوه استقلال کامل و خودمختاری، برایتان بیان کنم (کف زدن حضار). دولت نیرومند، ملی و تودهای ما باعث رستگاری این کشور خواهد بود.»[۸]
من از تمام شهروندان کنگویی، مرد و زن و کودک دعوت میکنم که به گونهای قاطعانه در راستای ایجاد استقلال ملی و شکوفایی اقتصادی تلاش مجدانهای را آغاز کنند.
درود به مبارزان راه آزادی ملی،
زنده باد استقلال و وحدت آفریقا،
زنده باد کنگوی مستقل و خود مختار (کف زدن حضار).
طرح سرنگونی لومومبا
پاتریس لومومبا به منظور کوتاه کردن دست استعمارگران از سازمان ملل متحد درخواست کرد که برای نظارت بر اوضاع، نیروهای حافظ صلح خودرا به کنگو اعزام کند.
لومومبا پس از شصت و هفت روز که از آغاز دولت میگذشت توسط جوزف کازاوبو (Joseph Kasavubu) رئیس جمهوری وقت کنگو از مقام نخست وزیری عزل شد اما این تصمیم را نپذیرفت و در پاسخ به آن با مراجعه به پارلمان کنگو سعی کرد رئیس جمهوری را از قدرت خلع کند. تلاشی که عاقبت با یک کودتا به سقوط هر دو نفر و به حصر خانگی لومومبا در مقر نخست وزیری انجامید.
ژنرال جوزف موبوتو (Joseph-Desiré Mobutu) در چهاردهم سپتامبر ۱۹۶۰، با انجام کودتا کنترل لئوپولدویل (اکنون کینشاسا - پایتخت) را در اختیار گرفت و نخست وزیر و رئیس جمهور کنگو را از قدرت ساقط کرد.
مدارکی که در سالهای اخیر افشا شده نشان میدهد وزیر امور آفریقای بلژیک در پانزدهم ژانویه سال ۱۹۶۱ خواهان تحویل لومومبا به بزرگترین دشمناش یعنی موسی چومبه شده بود. سرانجام در هفدهم ژانویه سال ۱۹۶۱ پاتریس لومومبا و دو نفر از وزرای کابینهاش که به همراه او دستگیرشده بودند به شهر الیزابت ویل، مرکز استان کاتانگا انتقال داده شدند.
ژنرال چومبه که پیشتر با اعلام استقلال کاتانگا خود را رئیس جمهور این منطقه معرفی کرده بود، ساعاتی بعد دستور داد که لومومبا و جوزف اوکیتو (Joseph Okito) و مائوریس امپالو (Maurice Mpolo) دو وزیر کابینه او را به اعماق جنگل ببرند.
دقایقی بعد جوخه اعدام تحت امر افسران بلژیکی و در حضور «رئیس جمهور چمبه»، پاتریس لومومبا و همراهانش را به رگبار بستند و جسد آنها را دفن کردند.
بنابر اظهارات برخی از شاهدان عینی اجساد لومومبا و دو وزیر دیگر کابینه اش را قطعه قطعه کرده و با استفاده از اسید سولفوریکی که از معادن نزدیک اقدام به سوزاندن اعضای مثله شده در اسید کردند.[۵]
نقش سازمان اطلاعاتی انگلستان
Ben Quinn
روزنامه نگار
روزنامه گاردین
در سال۲۰۱۳ میلادی، گاردین به ادعاهای مطرح شده توسط یکی از اعضای سابق MI6 پرداخت که به برنامهریزی و همکاری در قتل لومومبا اشاره و به آن اعتراف کرده بود. سازمان اطلاعاتی انگلیس اما پاسخی به این ادعا نداد و تنها یکی از مأموران این سازمان ادعا کرد که خانم پارک مونموث در آن زمان اختیار دادن دستور قتل کسی را نداشته است. اما بعد از آن، ادعاهای مربوط به قتل پاتریس لومومبا در سال ۱۹۶۱ توسط یکی از اعضای مجلس اعیان بریتانیا از حزب کارگر در نامهای به مجله «نقد کتاب لندن» دوباره مطرح شد.
بر اساس اظهارات مطرح شده، زنی که در آن زمان رهبری پایگاه MI6 در این کشور آفریقای مرکزی را بر عهده داشت، قتل پاتریس را با همکاری سازمان اطلاعات بریتانیا راهبری کرده است. یکی از اعضای حزب کارگر در همین خصوص گفته بود: «پارک بارونس مونموث» چند ماه قبل از مرگش در مارس 2010 برای او اعتراف کرد که در سال 1961 در ترور پاتریس لومومبا نقش داشته است. او نوشت: «من به هیاهوی پیرامون ربوده شدن و قتل لومومبا اشاره کردم و این نظریه را به یاد آوردم که MI6 ممکن است با آن ارتباط داشته باشد؟ او پاسخ داد:«ما انجام دادیم.
من سازماندهی اش کردم.» گمان میرود پارک که پس از چهار دهه بهعنوان یکی از برترین مأموران اطلاعاتی زن بریتانیا توسط برخی بهعنوان «ملکه جاسوسان» شناخته میشد، در سال ۱۹۵۹ توسط MI6 تحت پوشش رسمی دیپلماتیک به کنگو فرستاده شده باشد.او در نامهاش به نقل از پارک آورده ما نگران ذخایر با ارزش اورانیوم و همچنین الماسها و سایر مواد معدنی مهم کنگو بودیم. این نامه در پاسخ به بررسی کتاب «کالدر والتون» درباره فعالیتهای اطلاعاتی بریتانیا نوشته شده است.[۹]
نقش سیا
لارنس دولین رئیس ایستگاه سیا در کنگو طی گزارشی به سیا مینویسد:
«پاتریس لومومبا برای انقلابی شدن به دنیا آمده است، اما پس از بهدست گرفتن قدرت، توان اعمال قدرت را ندارد. دیر یا زود مسکو کنترل را در دست خواهد گرفت. او معتقد است که میتواند شوروی را تحت تأثیر قرار دهد، اما آنها هستند که ریسمان را بهدست دارند.»
در ۲۶ آگوست ۱۹۶۰ «آلن دالس» مدیر سیا پاسخ داد: «اگر لومومبا در قدرت باشد، نتیجه در بهترین حالت هرجومرج و در بدترین حالت تصرف نهایی قدرت توسط کمونیستها خواهد بود که عواقب فاجعهباری برای پرستیژ امریکا، سازمان ملل و منافع جهان آزاد در پی خواهد داشت. بنابراین سرنگونی او باید برای شما هدفی فوری و اولویتدار باشد.» شبی در اوایل سپتامبر ۱۹۶۰، دولین با کاساووبو در خانه رئیسجمهور ملاقات کرد. در حالی که در اتاق نشیمن منتظر بود، موبوتو ظاهر شد. موبوتو گفت:
«خیلی میخواستم با شما صحبت کنم.» موبوتو در ادامه میگوید: «از این بازیهای سیاسی خسته شدم. ما در حال ساخت کنگویی قوی، مستقل و دموکراتیک نیستیم. شوروی به کشور حمله کرده است. میدانید که آنها هیأتی را برای آموزش مارکسیسم به سربازان و پخش تبلیغات آنها به کمپ کوکولو فرستادهاند؟ ادعا دارند که شما غربیها کنگو را غارت میکنید، در حالی که خودشان دوستان واقعی ما هستند. من در این مورد با لومومبا صحبت کردم. او به من گفت سرم به کار خودم باشد. من فرماندهان منطقهام را جمع کردم؛ همه با من موافق هستند. پس بگذارید واضح بگویم. ارتش آماده سرنگونی لومومبا و تشکیل یک دولت انتقالی متشکل از حامیان من است. آیا امریکا به ما کمک خواهد کرد؟»در این مرحله از گفتوگو، وزیر خارجه بومبوکو که دولین او را عملاً یکی از عوامل خود میداند، از در پشتی وارد میشود. قبل از اینکه کنار سرهنگ موبوتو بنشیند، یادداشت کوچکی را به دولین میدهد که روی آن نوشته بود: «به او کمک کن.»
رئیس ایستگاه سیا به گونهای که نشان دهد قانع شده، پاسخ داد: «میتوانم به شما اطمینان دهم که ایالات متحده مایل است یک دولت انتقالی متشکل از غیرنظامیان را به رسمیت بشناسد.» موبوتو آخرین درخواست را دارد: «من برای افسرانم به ۵۰۰۰ دلار نیاز دارم: اگر کودتا شکست بخورد، خانوادههای آنها بیپول خواهند ماند.» درخواست بلافاصله پذیرفته میشود.[۱۰]
آخرین سخنان لومومبا
لومومبا در واپسین سخنانش که چند ساعت پیش از مرگش توسط جنگلبانی بلژیکی به نام آلبر هرمان (Albert Hermant) یادداشت شده بود، از جمله میگوید:
«… در مستعمرههای سابق فرانسه، هر سال صدها دانشجو به مدارس عالی و دانشگاههای فرانسه فرستاده میشدند. در آنگولا و موزامبیک، پرتغالیها در هماهنگی کامل با اهالی در این کشور میزیستند؛ ولی شما بلژیکیها حتی یک دانشگاهی یا یک افسر ارتش تربیت نکردید. سه سال پیش من به آقای بویسره (Buisserret) وزیر وقت کنگو پیشنهاد کردم که به جای کارمندان بلژیکی که بازنشسته میشوند، به تدریج از اهالی کنگو استفاده شود و مدارسی با دورههای فشرده تأسیس شود تا فارغالتحصیلان آنها بتوانند در آینده جایگزین کارمندان بلژیکی شوند. او به من پاسخ داد که چنین برنامهای در دستور روز قرار ندارد…!»[۱۱]
«ماتیاس کامیشانگا» که به لومومبا وفادار بود، آخرین سخنان رفیقش را خطاب به سربازانی که او را در رودخانه سانکورو در ۳۰ نوامبر ۱۹۶۰ هنگامی که سعی داشت به پناهگاه امن استانلیویل برسد، دستگیر کردند، ثبت کرده است. در کتاب زلیگ به این سخنرانی پرداخته شده و به شیوایی از قد و قامت و انسانیت لومومبا پرده برمیدارد:
«اگر مرا بکشی، نمیمیرم. اگر مرا به رودخانه بیندازی، ماهی گوشت مرا خواهد خورد. کنگو ماهها را خواهد خورد و آنگاه من در شکم مردم خواهم بود و هرگز از مردم خود دور نخواهم شد. من در شکم هر کنگویی خواهم بود.»[۹]
نامه لومومبا از زندان به همسرش
پاتریس لومومبا از زندان تیسویل به همسرش مینویسد:
تاریخ سخن خواهد گفت
همسر عزیزم
من این کلمات را برایت مینویسم، بیآنکه بدانم آیا هرگز به دستت میرسند یا وقتی آنها را میخوانی زنده خواهم بود یا خیر!
من در طول مبارزاتم برای استقلال کشورمان هرگز در پیروزی آرمان مقدس خود که من و همرزمانم تمام زندگی خود را وقف آن کرده ایم، شک نکردهام، اما تنها چیزی که ما برای کشورمان میخواهیم، حق داشتن زندگی شایسته، کرامت بدون تظاهر و استقلال بدون محدودیت است.این هرگز خواست استعمارگران بلژیکی و متحدان غربی آنها نبود که مستقیم یا غیرمستقیم، آشکار یا پنهان، حمایت برخی مقامات عالی رتبه سازمان ملل را دریافت کردند، آن هم سازمانی که ما تمام امیدمان را برای کمک به آن بسته بودیم.
آنها برخی از هموطنان ما را اغوا کردند، برخی دیگر را خریدند و برای تحریف حقیقت و لکهدار کردن استقلال ما دست به هر کاری زدند. چیزی که میتوانم بگویم این است - زنده یا مرده، آزاد و یا در زندان - این موضوع مربوط به شخص من نیست. مسأله اصلی کنگو است؛ مردم ما ناراحتند که استقلالش زیر پا گذاشته میشود. به همین دلیل است که ما را در زندان بستهاند و ما را از مردم دور میکنند، اما ایمان من نابود نشدنی است.
میدانم و در اعماق قلبم احساس میکنم که دیر یا زود مردم من، خود را از شر دشمنان داخلی و خارجی خود خلاص خواهند کرد و یکپارچه قیام خواهند کرد تا به استعمار، به استعمار گستاخانه اما در حال مرگ «نه» بگویند وشأن و منزلت خود را در سرزمینی پاک به دست آورند. ما تنها نیستیم. آفریقا، آسیا، مردم آزاد و مردمی که برای آزادی خود در اقصی نقاط جهان میجنگند، همیشه در کنار میلیونها کنگویی خواهند بود و در حالی که حتی یک مزدور استعمارگر یا استعمارگر در کشور ما وجود دارد از مبارزه دست بر نمیدارند. میخواهم به پسرانم که شاید دیگر هرگز آنها را نبینم بگویم که آینده کنگو بسیار باشکوه است و مانند هر کنگویی از آنها انتظار انجام وظیفه مقدس را دارم: بازگرداندن استقلال و حاکمیت به کشورمان.
بدون عزت، آزادی، بدون عدالت، عزت و بدون استقلال، انسان آزاد وجود ندارد.
ظلم و توهین و شکنجه هرگز نمیتواند مرا وادار به طلب رحم کند، زیرا ترجیح میدهم با سری بلند، با ایمانی زوالناپذیر و اعتقاد عمیق به سرنوشت کشورمان بمیرم تا با تواضع زندگی کنم و از اصولی که برایم مقدس است چشم پوشی کنم.
روزی خواهد رسید که تاریخ سخن خواهد گفت، اما این تاریخی نیست که در بروکسل، پاریس، واشنگتن یا در سازمان ملل تدریس شود. این تاریخی است که در کشورهای رهاشده از استعمار و دستنشاندههای آن، تدریس خواهد شد. آفریقا تاریخ خود را خواهد نوشت و در شمال و جنوب تاریخ، شکوه و عزت خواهد بود.
برایم گریه مکن. میدانم که کشور رنجدیده من میتواند از آزادی و استقلال خود دفاع کند.[۳]
زنده باد کنگو!
زنده باد آفریقا!
زندان تیسویل
پاتریس لومومبا
نحوهی قتل لومومبا
لومومبا را با دستبسته کنار درخت بزرگی بردند. سه جوخه تیرباران تحت فرمان یک بلژیکی در کنار هم قرارداشت و یک بلژیکی دیگر فرمانده کل محل اعدام بود. اعدام لومومبا و دو وزیر وفادارش انجام شد. روز بعد وزیر کشور کاتانگا یک پلیس ارشد بلژیکی را به دفتر خود فراخواند و از آنها خواست اجساد را مخفی کند. «جرارد سوته» یکی از افسران بلژیکی میگوید:
«او گفت شما آنها را نابود و ناپدیدشان کنید. نحوه انجام این دستور برای من فرقی ندارد».
سوته و یکی از همراهانش اجساد را از گورهای کمعمق بیرون کشیدند و آنها را تکهتکه کرده و در اسید بهدستآمده از معادن تحت کنترل بلژیک حل کردند. سوته میگوید:
«ما بهمدت دو روز آنجا بودیم. ما کارهایی را انجام دادیم که یک حیوان انجام نمیداد. برای همین مست کرده بودیم. بهشدت مست!»
وقتی اسیدی باقی نماند، بقایای اجساد را سوزاندند. هنگامی که کارشان به اتمام رسید، نشانی از بقایای انسانی نبود. تا سه هفته چیزی گفته نشد! هرچند شایعه بهسرعت گسترش یافت. وقتی مرگ لومومبا بهصورت رسمی از رادیو کاتانگا با جزئیات پیچیده و غیرقابل باور از جمله فرار لومومبا و قتل توسط روستاییان خشمگین اعلام شده بود، هیچکس آن را باور نکرد.[۹]
سخنان مالکوم ایکس در بارهی لومومبا
مالکوم ایکس یکی از رهبران ضد تبعیض نژادی آمریکا دربارهی لومومبا چنین میگوید:
«لومومبا بزرگترین سیاهپوستی است که تا به حال در قاره آفریقا قدم گذاشته است. او از کسی نمیترسید، اما آنها را چنان ترسانده بود که مجبور شدند او را بکشند. نمیتوانستند او را بخرند، نمیتوانستند او را بترسانند و نمیتوانستند به او برسند، چرا که او به پادشاه بلژیک گفت مرد! ممکن است ما را آزاد کنی، شاید استقلالمان را به ما دادی، اما هرگز نمیتوانیم این زخمها را فراموش کنیم. این بزرگترین سخنرانی تاریخ است. باید آن سخنرانی را بردارید و بالای درِ خانه خود بزنید. این همان چیزی است که لومومبا گفت: شما چیزی به ما نمیدهید. میتوانید این زخمهایی را که روی بدن ما گذاشتهاید، پس بگیرید؟ آیا میتوانی اندامهایی را که قطع کردی به ما برگردانی؟»[۹]
عذر خواهی بلژیک از مردم کنگو
پس از آشکار شدن اسناد چگونگی اعدام و سقوط پاتریس لومومبا، دولت بلژیک در فوریه سال ۲۰۰۲ از مردم کنگو رسماً عذرخواهی کرد.[۱۱]
منابع
- ↑ سایت سیاسی خاوران
- ↑ سایت سازمان مجاهدین خلق ایران
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ روزنامه ایران ۳۰ دی ۱۴۰۰
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ بیوگرافی پاتریس لومومبا-مهر استار
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ پاتریس لومومبا؛نخستوزیری که در اسید حل شد- بیبیسینیوز
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ پاتریس لومومبا؛ اولین نخستوزیر کنگو- آکا ایران
- ↑ سایت ایران آزادی مقاله لومومبا
- ↑ سایت ژاکوبن
- ↑ ۹٫۰ ۹٫۱ ۹٫۲ ۹٫۳ ضمیمه روزنامه ایران ۳۰ دی ۱۴۰۰
- ↑ روزنامه ایران مقاله سیا چگونه لومومبا را از میان برداشت
- ↑ ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ آزادیخواهی که در اسید حل شد-بهترینها