کاربر:Safa/صفحه تمرین آبراهام لینکلن: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۳۲: | خط ۱۳۲: | ||
چرچیل به این درک از واقعیت رسیده بود که انگلستان بهتر است قدرت صنعتی و اقتصادی خویش را افزایش دهد تا اینکه بخواهد به ماجراجویی در کل دنیا برای ایفای نقش رویایی خویش در مدیریت جهانی بپردازد. | چرچیل به این درک از واقعیت رسیده بود که انگلستان بهتر است قدرت صنعتی و اقتصادی خویش را افزایش دهد تا اینکه بخواهد به ماجراجویی در کل دنیا برای ایفای نقش رویایی خویش در مدیریت جهانی بپردازد. | ||
== | == آثار چرچیل == | ||
چرچیل نویسندهای سختکوش بود. وی در طول جنگ جهانی دوم روزی ۵۰۰۰ کلمه مینوشت. از تألیفات او میتوان به موارد زیر اشاره کرد: | چرچیل نویسندهای سختکوش بود. وی در طول جنگ جهانی دوم روزی ۵۰۰۰ کلمه مینوشت. از تألیفات او میتوان به موارد زیر اشاره کرد: | ||
* جنگ رودخانه (۱۸۹۹) | * جنگ رودخانه (۱۸۹۹) | ||
خط ۱۶۰: | خط ۱۶۰: | ||
*تاریخ توسط برندگان نوشته میشود. | *تاریخ توسط برندگان نوشته میشود. | ||
*چرچیل درباره [[دکتر محمد مصدق|مصدق]] گفته: «ما از هیتلر و ارتش عظیم آریاییاش شکست نخوردیم، ولی یک آریایی کچل، فقط با یک خودنویس ما را شکست داد و از سرزمینش بیرون کرد». | *چرچیل درباره [[دکتر محمد مصدق|مصدق]] گفته: «ما از هیتلر و ارتش عظیم آریاییاش شکست نخوردیم، ولی یک آریایی کچل، فقط با یک خودنویس ما را شکست داد و از سرزمینش بیرون کرد». | ||
== تاثیرات وینستون چرچیل == | == تاثیرات وینستون چرچیل == | ||
خط ۱۹۵: | خط ۱۹۳: | ||
اشغال ایران در سوم شهریور ۱۳۲۰ و دخالت در ملی شدن صنعت نفت که منجر به [[کودتای ۲۸ مرداد]] ۱۳۳۲ میشود | اشغال ایران در سوم شهریور ۱۳۲۰ و دخالت در ملی شدن صنعت نفت که منجر به [[کودتای ۲۸ مرداد]] ۱۳۳۲ میشود | ||
در ماههای اولیه جنگ که شکستهای انگلیس و متحدینش مقابل آلمان زیاد شده بود، تصمیمی از سوی سران متفقین گرفته شد و آن استفاده از خاک ایران جهت جلوگیری از نفوذ آلمان به خاورمیانه و امداد رسانی به شوروی جهت دفاع در برابر حملات آلمانیها، بود. این در حالی بود که ایران اعلام بیطرفی نموده بود و ارتش [[رضاشاه پهلوی|رضا شاه]] که به ادعای خود او بزرگترین و مجهزترین ارتش خاورمیانه بود در عرض چند ساعت توسط قوای انگلیسی و شوروی از جنوب، غرب و شمال محاصره شد. رضا شاه از قدرت خلع شد و سلطنت به پسرش محمدرضا پهلوی رسید. سحرگاه روز بیست و پنجم اوت ۱۹۴۱ (سوم شهریور ۱۳۲۰) درست ۱۵ روز بعد از انتشار منشور آتلانتیک که طی آن چرچیل، نخست وزیر وقت بریتانیا و روزولت، رئیس جمهور وقت آمریکا، آزادی و استقلال و حق تعیین سرنوشت را برای کلیهی ملل جهان به رسمیت شناختند و قدمی در راستای تکمیل مدل «امنیت دسته جمعی» در روابط بینالملل را برداشتند، کشور بیطرف ایران ازشمال و جنوب مورد تجاوز قرار گرفت و | در ماههای اولیه جنگ که شکستهای انگلیس و متحدینش مقابل آلمان زیاد شده بود، تصمیمی از سوی سران متفقین گرفته شد و آن استفاده از خاک ایران جهت جلوگیری از نفوذ آلمان به خاورمیانه و امداد رسانی به شوروی جهت دفاع در برابر حملات آلمانیها، بود. این در حالی بود که ایران اعلام بیطرفی نموده بود و ارتش [[رضاشاه پهلوی|رضا شاه]] که به ادعای خود او بزرگترین و مجهزترین ارتش خاورمیانه بود در عرض چند ساعت توسط قوای انگلیسی و شوروی از جنوب، غرب و شمال محاصره شد. رضا شاه از قدرت خلع شد و سلطنت به پسرش محمدرضا پهلوی رسید. سحرگاه روز بیست و پنجم اوت ۱۹۴۱ (سوم شهریور ۱۳۲۰) درست ۱۵ روز بعد از انتشار منشور آتلانتیک که طی آن چرچیل، نخست وزیر وقت بریتانیا و روزولت، رئیس جمهور وقت آمریکا، آزادی و استقلال و حق تعیین سرنوشت را برای کلیهی ملل جهان به رسمیت شناختند و قدمی در راستای تکمیل مدل «امنیت دسته جمعی» در روابط بینالملل را برداشتند، کشور بیطرف ایران ازشمال و جنوب مورد تجاوز قرار گرفت و اشغال شد و کل ارتش رضا شاه نتوانست ساعاتی در مقابل بیگانگان مقاومت کند. | ||
در | |||
=== تعریف چرچیل از سیاست === | === تعریف چرچیل از سیاست === |
نسخهٔ ۱۱ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۸:۴۸
وینستون چرچیل، (Sir Winston Leonard Spencer-Churchill)، (زادهی ۳۰ نوامبر سال ۱۸۷۴در کاخ بلنهایم، درگذشته ۲۴ ژانویه ۱۹۶۵)، نخست وزیر و سیاستمدار مشهور بریتانیا، در خانوادهای ثروتمند از کارگزاران لرد ناتانیل روتچیلد در آکسفورد شر، انگلستان بدنیا آمد.
او ابتدا به مدرسه «هارو» و پس از آن به «مدرسه نظامی سلطنتی سندهرست» ملحق شد. در سال ۱۸۹۳ به ارتش بریتانیا پیوست و در ۱۸۹۸ بهعنوان افسر ارتش در جنگی در سودان شرکت کرد. در سال ۱۸۹۹ ارتش را به قصد انجام فعالیتهای سیاسی ترک کرد ولی قبل از آن بهعنوان روزنامهنگار به آفریقای جنوبی که در آن «جنگ دوم بوئر» در جریان بود رفت. در آنجا توسط بوئرها بهعنوان اسیر جنگی دستگیر و زندانی شد، ولی چرچیل توانست از آنجا فرار کند.
وینستون چرچیل در سال ۱۹۰۰ بهعنوان عضو حزب محافظهکار وارد پارلمان اولدهام شد ولی بعد از مدتی از حزب جدا شد و در سال ۱۹۰۴ به حزب لیبرال پیوست. چرچیل از مخالفان سیاستهای خلع سلاح داوطلبانه بود و همچنین از سیاست مماشات بریتانیا و فرانسه در مقابل زیاده خواهیهای هیتلر انتقاد میکرد. با شکست سیاست مماشات و زیر پا گذاشته شدن توافقنامه مونیخ، شروع جنگ جهانی دوم و حمله آلمان به بلژیک و هلند و فرانسه، در ماه می ۱۹۴۰ «نویل چمبرلن» از سمت نخستوزیری کناره گرفت و وینستون چرچیل در ۶۵ سالگی بهعنوان نخستوزیر و وزیر دفاع معرفی شد. او در طول جنگ به برقراری روابط قوی با رئیسجمهور آمریکا، فرانکلین روزولت پرداخت. چرچیل قدرت را در انتخابات بعد از جنگ در سال ۱۹۴۵ از دست داد، با این حال رهبر اپوزیسیون باقی ماند. طی جنگ جهانی دوم وی رهبری بریتانیا را علیه متحدین به عهده داشت و پیروز میدان شد. در مقابل استالین پس از جنگ جهانی دوم و تشکیل دولتهای اقماری شوروی در اروپای شرقی، چرچیل اروپا و آمریکا را به اتحاد در مقابل کمونیسم تشویق کرد. چرچیل دوباره در سال ۱۹۵۱ بهعنوان نخستوزیر انتخاب شد و در سال ۱۹۵۵ برکنار شد. با این حال تا اواخر عمر عضو پارلمان بریتانیا باقی ماند؛ و همچنین عنوان پدر مجلس را در اختیار داشت. از گرایشات استعماری او میتوان به مخالفتش با اعطای استقلال به هندیان اشاره کرد.
چرچیل جایزهٔ نوبل ادبیات در سال ۱۹۵۳ را بهخاطر نوشتههایش دریافت کرد. مجلهٔ تایم در سال ۱۹۴۰ وی را بهعنوان مرد سال معرفی کرد و در سال ۱۹۴۹ وی را بهعنوان «مرد نیمهٔ اول قرن بیستم» انتخاب کرد. در چهل سالگی شروع به نقاشی کرد و تنها در یک دهه ۵۰۰ نقاشی خلق کرد؛ در ایران بین عامه مردم، چرچیل مظهر زیرکی و حیلهگری است، هر چند که او به شکستش در مقابل مصدق اعتراف کرد، اما همچنان در مسیر تاریخ از عوامل شکست کودتای ۲۸ مرداد به شمار میآید!
وینستون چرچیل در آغاز ژانویه سال ۱۹۶۵ سرما خورد و بستری شد. در ۱۵ ژانویه دچار خونریزی مغزی شد، سکته مغزی کرد و به کما رفت. در صبح یکشنبه ۲۴ ژانویه ۱۹۶۵ بر اثر سکته مغزی در سن ۹۰ سالگی در شهر لندن درگذشت.
تاریخچه زندگی وینستون چرچیل
جد بزرگ خاندان چرچیل هم فردی به نام وینستون چرچیل است. برخی از تاریخ نگاران او را کارگزاری در خدمت خاندان مگز میشناسند. پدربزرگ وینستون چرچیل معروف، جان وینستون اسپنسر چرچیل است. او به «دوک هفتم مارلبورو» شهرت دارد که به خاطر کسب پول و اعتبار وارد دنیای سیاست شد.
راندولف چرچیل ( ۱۸۴۹- ۱۸۹۵) او از نوادگان جان چرچیل و سر فرانسیس دریک یکی از مشهورترین دزدان دریائی در زمان ملکه الیزابت یکم میباشد. او پدر چرچیل مشهور میباشد.
لرد راندولف چرچیل، پدر سر وینستون لئونارد چرچیل دومین پسر دوک هفتم مارلبورو است. لرد راندولف چرچیل شهرت بدی داشت و همسرش، جنی جروم (مادر وینستون چرچیل) به عنوان یک پولدار آمریکاییالاصل شهرهی مردان سرمایهدار و اشرافی بود. لرد راندولف چرچیل از کارگزاران سیاسی لرد ناتانیل روچیلد، بانکدار معروف بریتانیا و برجستهترین عضو خاندان روچیلد از آغاز تا به امروز، بود. او در تمامی عمر با پول لرد روچیلد زیست و در ۴۶ سالگی بر اثر بیماری درگذشت.وینستون چرچیل در آکسفوردشر، انگلستان در سال ۱۸۷۴ بدنیا آمد.
چرچیل از هشت سالگی به مدرسه رفت و ضعفهای جسمی متعدد وی ، او را به هدفی برای زورگوییهای دیگران تبدیل کرده بود. شاید تجربه این زورگوییها بود که او را مصمم کرد در زندگی آیندهاش در برابر دشمنان به ظاهر نیرومند ایستادگی کند. وی همچنین به شنا و سوار کاری بسیار علاقه داشت. او پس از آنکه دو بار در امتحان ورودی آموزشگاه نظامی سند هرست شکست خورد، موفق به ورود به آن شد و در رسته سواره نظام به خدمت پرداخت. پدر او تقریبا همزمان با فارغ التحصیل شدن پسرش در گذشت.
وینستون چرچیل در دوران تحصیل سوابق خوبی نداشت، معلم او در مدرسه «هارو»، ماه ژوئیه ۱۸۸۸، در نامه مفصلی به مادر چرچیل از بیلیاقتی، فراموشکاری، عدم تمرکز و وقتنشناسی او گلایه کرد. او پس از گذراندن دوران تحصیل به استخدام ارتش درآمد. چرچیل علاقه داشت تا در جنگهای مستعمراتی بتواند خودی نشان بدهد. هنگام آغاز جنگ کوبا در سال ۱۸۹۵، چرچیل به عنوان خبرنگار دیلیگرافیک به کوبا رفت. در سال ۱۸۹۹ در جنگ بوئرهای آفریقای جنوبی شرکت کرد و هنگام ورود قطارش طی حملهای به اسارت درآمد اما موفق به فرار شد بوئرها برای تحویل زنده یا مرده او ۲۵ لیره جایزه تعیین کردند. انگلیسیها به دلیل شکستهای متوالی از بوئرها طی هفته پیش از آن که موجب تلفات بسیار شده بود، فرار چرچیل را بزرگ نمائی کردند. چرچیل درسایهی این تبلیغات با شرکت در انتخابات از حزب محافظهکار موفق به ورود به پارلمان شد. سالهای بعد پس از افول حزب با پشت کردن به دوستان خویش، از حزب محافظه کار جدا شد و به حزب لیبرال پیوست.
چرچیل وزیر دریاداری
چندین ماه قبل از شروع جنگ جهانی اول به سمت وزیر دریاداری انگلیس منصوب شد. از مدتها قبل او خود را برای جنگ جهانی اول آماده کرده بود. نفرتش از آلمانیها بیش از اندازه بود. او دستور داده بود تا ۲۵۰ کشتی جنگی جدید بسازند و سوخت این کشتیها دیگر بر مبنای زغال سنگ نباشد و از نفت به جای آن استفاده شود. کمیسیونی جهت تامین منابع نفتی کشتیهای جنگی از طرف چرچیل وارد عمل میشود.
این هیات پس از سفر به ایران، در گزارشی، ضمن اشاره به حجم منابع نفت ایران توصیه کرد دولت انگلیس به شرکت نفت ایران و انگلیس کمک کند و از این طریق عملا تعیین سیاستهای کلی شرکت را در دست گیرد. به این ترتیب، کنترل نفت ایران (آبادان) برای نیروی دریایی انگلیس به مسالهی حیاتی امپراتوری بریتانیا تبدیل شد؛ در این هنگام رقابتهای مستعمراتی در اروپا به اوج خود رسیده بود و تنها ابزار برتری انگلیس در برابر قدرت آلمان که به سرعت توسعه پیدا میکرد، نیروی دریایی آن بود. در این راستا، چرچیل اقداماتی انجام داد که منجر به کنار گذاشتن او توسط کابینه در اولین ماههای جنگ جهانی اول شد. اولین اقدام غلط او هنگامی بود که قبل از اینکه دستوری از دولت مبنی بر تجهیز نیروی دریایی بیاید، او به صورت خودسر اقدام به بسیج عمومی میکند. و سپس با اعزام تفنگداران دریایی انگلیس به سمت دانکرک با اتوبوس به “سیرک بازی چرچیلی” بین مردم اروپا مشهور شد.
سومین اقدام ناشیانهی او، دستور حمله به شبه جزیره گالیپولی درتنگه داردانل در سال ۱۹۱۴ راسا و بدون اطلاع دولت بود و زمانی که این عملیات به فاجعه منجر شد. نتیجهی این سه اقدام تصمیم کابینهی وقت انگلیس مبنی بر عزل او از پست وزارت دریاداری، ۵ ماه پس از شروع جنگ جهانی اول، بود. او به دلیل اقدامات خودسرانه کنار گذاشته شد و درخواست نمود به جبهه فرانسه که صحنه یکی از خونینترین عملیات جنگ اول بود، اعزام شود. در جبهه فرماندهی یک تیپ را به عهده گرفت و یکبار که فرماندهی عالی بدون دلیل او را احضار کرده بود، پس از بازگشت ملاحظه کرد که توپهای آلمانی پناهگاه او را ویران نمودهاند و او از مرگ حتمی نجات یافته بود.[۱]
در مارس ۱۹۱۴ پس از ۴ ماه به انگلیس بازگشت. پس از پایان جنگ او به سمت وزارت جنگ منصوب شد و هدایت جنگ بر ضد شوروی را بر عهده گرفت. چرچیل یک نفرت عمیق از بلشویکها را تا پایان عمر با خود همراه داشت.
چرچیل وزیر جنگ
پس از آنکه لوید جورج نخست وزیر دوران جنگ بریتانیا، در انتخابات دسامبر ۱۹۱۸ به پیروزی دست یافت، نخستین کابینهی ائتلافی پس از جنگ خود را در ۱۰ ژانویه ۱۹۱۹ تشکیل داد و در کابینهی مزیور لرد کرزن وزیر خارجه و وینستون چرچیل وزیر جنگ بودند. رقابت و حتی خصومت میان این دو سیاستمدار زبانزد محافل سیاسی لندن بود.
کرزن طرفدار استعمار کلاسیک بود، در حالی که چرچیل شیوههای نو در استعمار را میپسندید. خیلیها کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ را مربوط به ژنرال سرادموند آیرونساید میدانند. در حالی که او آلت اجرایی اوامر وینستون چرچیل بود؛ آیرونساید به عنوان یک نظامی همواره مورد عنایت چرچیل بود و رابطهی این دو نفر به قبل از نخست وزیری چرچیل برمیگشت به طوری که ژنرال نامبرده به سرعت مدارج ترقی را نزد وینستون چرچیل گذراند.
چرچیل شخصا او را در سن ۳۸ سالگی به درجهی سرلشگری ارتقا داده و به فرماندهی سپاه سی هزار نفرهی بریتانیا در شمال روسیه منصوب کرده و با دقت خاصی رفتارهای او را زیر نظر داشت. قراردادهای سرشار از سود نفتی برای انگلیسیها به موجب ضعف دولت مرکزی احمد شاه قاجار و تهاجم سایر قدرتهای بزرگ به چپاول منبع نفتی ایران باعث شد که انگلیسیها اقدامی پیشگیرانه را با سازمان دادن کودتای سوم اسفند ترتیب دهند.
چرچیل و نخست وزیری (۱۹۴۰ الی ۱۹۴۵)
آغاز جنگ جهانی دوم همزمان با نخست وزیری وینستون چرچیل است. او از مخالفان سیاستهای خلع سلاح داوطلبانه بود و همچنین از سیاست مماشات بریتانیا و فرانسه در مقابل زیاده خواهیهای هیتلر انتقاد میکرد. با زیر پاگذاشته شدن قرارداد مونیخ توسط هیتلر و شکست سیاست مماشات و شروع جنگ جهانی دوم با حمله آلمان به لهستان، بلژیک، هلند و فرانسه، در ماه می ۱۹۴۰ نویل چمبرلن از سمت نخست وزیری کناره گرفت و وینستون چرچیل در سن ۶۵ سالگی به عنوان نخست وزیر و وزیر جنگ معرفی شد.
چندین ماه قبل از آغاز جنگ دوم جهانی چرچیل در رفتار خود دچار یک پارادوکسی بین نازیسم و فاشیسم است که اگر سیری در اندیشههای سیاسی قرن بیستم داشته باشیم، این دو الگوی گفتمان محافظهکاری را خیلی نزدیک به هم میبینیم. موید این گزاره دیداری است که چرچیل در ژانویه سال ۱۹۲۷ با موسولینی داشت، به تعریف فاشیسم میپردازد و الگوی حکومتی آنها را میستاید. با توجه به نزدیکی دو مکتب یا گفتمان فاشیسم و نازیسم به همدیگر و روابط خوب آلمان و ایتالیا در ماههای منتهی به جنگ، سوالی اساسی در این زمینه مطرح است و آن این است که «چرا چرچیل به کم کردن تنشها با هیتلر نمیاندیشد و حتی در زمان جنگ نیز که معاون هیتلر راهی انگلستان میشود تا پیام صلح هیتلر را به چرچیل برساند، بازداشت شده و در یک دادگاه فرمایشی محکوم به حبس ابد میشود؟»
از اقداماتی که چرچیل هیچ توجیهی برای آن در خلال جنگ دوم جهانی ندارد، حمله به شهر درسدن آلمان ۲ ماه مانده به اتمام جنگ بود. این دوران، آلمان تقریبا شکست خویش را پذیرا شده بود.
اما استراتژی تهاجمی چرچیل مبتنی بر «هدف قرار دادن شهرهای طرف مقابل (دشمن)» در جنگ بود که منجر به تلفات انسانی زیادی در این شهر آلمان بود. امروزه این استراتژی یکی از استراتژیهای دولتهای اقتدارگرا جهت پیشبرد منافعشان محسوب میشود و استفاده از این روش به دلیل حساسیت افکار عمومی جهانی تقریبا ملغی شده است. از ۱۳ فوریه تا ۱۵ فوریه ۱۹۴۵، برای کمک به پیشرفت سریعتر نیروهای شوروی که از شرق به سوی آلمان درحال پیشروی بودند، بمبافکنهای سنگین نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا و نیروی هوایی ایالات متحده بیش از ۳۹۰۰ تُن بمب متعارف و آتشزا بر روی شهر درسدن فرو ریختند.
شدت آتشسوزی به حدی بود که آسفالت خیابانها نیز ذوب شد. آمار دقیقی از تعداد کشته شدگان در دسترس نیست، اما طبق تحقیقات اخیر، رقم کشته شدگان تا ۴۰۰۰۰ نفر غیر نظامی تخمین زده میشود.
بازگشت به قدرت (۱۹۵۱ الی ۱۹۵۴)
۲۶ اکتبر سال ۱۹۵۱ (آبان ۱۳۳۰) وینستون چرچیل دوباره نخست وزیر شد. همان مردمی که به حزب کارگر رای داده و «کلمنت اتلی» را به جای او نشانده و نخست وزیر انگلستان کرده بودند، بار دیگر به حزب محافظهکار و بازگشت چرچیل به قدرت رای دادند، زیرا با ملی شدن صنعت نفت ایران که از آغاز اولین استخراجها در دست انگلیسیها بود، قدرت استعماری انگلستان به مبارزه طلبیده شده بود. ملی شدن نفت ایران اقتصاد انگلستان را تهدید میکرد. همچنین به اتوریتهی امپریالیستی انگلیس آسیب وارد شده بود و آنها بیم داشتند که در سایر نقاط استعمارزده نیز به همین وضع گرفتار شوند. پایین آمدن سود حاصل از تجارت انگلستان نیز مزید بر علت شد که حزب محافظهکار نخستوزیری دوباره چرچیل را تایید نماید و او با کابینهاش در ۲۶ اکتبر مستقر شود. طبیعی بود که برنامهریزی برای کسب حداکثر منافع نسبی در کابینه شدت یافت و در مدتی کمتر از ۲ سال با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، چرچیل و شرکایش به ایران بازگشتند.
با روی کار آمدن دو ابر قدرت شوروی و ایالات متحدهی آمریکا در دوران بعد از جنگ سرد، چرچیل با پیگیری سیاستی میخواست دوباره جایگاه انگلستان را به عنوان یک ابر قدرت بازیابی کند. مهمترین اقدام او در این زمینه هم حمله به شوروی تنها ۲ ماه پس از اتمام جنگ دوم جهانی بود. او در سخنرانی خود شورویها را منافی آزادی تلقی کرد و از همهی ملل دموکراتیک خواست که علیه نیروی فراگیر جهانی شوروی به پا خیزند. اصطلاح «پردهی آهنین» از اصطلاحات رایج جنگ سرد را در وصف حکومت شوروی و نوع حکومتداری آن به کار برد تا روحیهی جنگ طلبی او در جهت کسب منافع انگلیسیها بیش از پیش بر همگان آشکار گردد.
به نظر میرسد چرچیل دچار یک نوع سردرگمی از بابت قبول نقش انگلیس به عنوان یک کشور اروپایی و فکر کردن به امپراتوری از دست رفتهی بریتانیا شده بود. در واقع، او هیچ علاقهای نداشت که این نقش را مانند تمامی کشورهای اروپایی را برای خود و کشورش بپذیرد. گذر زمان نشان میدهد که و در اواخر عمرش که به نمایندگی در پارلمان مشغول بود، این واقعیت را به او قبولانده بود که دوران خوش امپراتوری آفتاب تمام شده است. چرچیل تلاش کرد که با تعریف «روابط ویژه» special relations بین انگلستان و ایالات متحده خود را از مزایای این رابطه و تعامل بهرهمند سازد.
چرچیل به این درک از واقعیت رسیده بود که انگلستان بهتر است قدرت صنعتی و اقتصادی خویش را افزایش دهد تا اینکه بخواهد به ماجراجویی در کل دنیا برای ایفای نقش رویایی خویش در مدیریت جهانی بپردازد.
آثار چرچیل
چرچیل نویسندهای سختکوش بود. وی در طول جنگ جهانی دوم روزی ۵۰۰۰ کلمه مینوشت. از تألیفات او میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- جنگ رودخانه (۱۸۹۹)
- لرد لندورف چرچیل (۱۹۰۶)
- برای تجارت آزاد (۱۹۰۶)
- لیبرالیسم و مسئله اجتماعی (۱۹۰۹)
- بحران جهانی (در مورد جنگ جهانی اول) (۱۹۲۳–۱۹۳۱)
- زندگی و زمانه لرد مارلبرو (۱۹۳۳–۱۹۳۸)
- جنگ جهانی دوم (۱۹۵۴–۱۹۴۸)
- تاریخ مردم انگلیسی زبان (۱۹۵۶–۱۹۵۸)[۲]
سخنان وینستون چرچیل
- زنان یک جامعه را محدود کنید ، آن ها را تو سری خور و حقیر کنید ، تمسخرشان کنید ، کاری کنید تا بزرگترین آرزویشان ازدواج و بزرگترین هنرشان آشپزی و خیاطی باشد ، بلایی بر سر آن ها بیاورید تا از اجتماع بترسند، تخم تفکری در ذهن پدرانشان بکارید تا ایمان بیاورند دخترانشان را باید در قفس پرورش دهند، کتاب علم و قلم و چکش را از دخترانشان بگیرید و به جای آن ملاقه و سوزن و انجیل به دستانشان بدهید، با جوانانشان کاری کنید که از جنس مخالفشان دور باشند ولی تمام تفکرشان پیش آن ها، و هر کسی که برای آزادی زنان تلاش کرد را بنده شیطان و دشمن خدا بنامید که او دشمن ما و ما خدای زمین هستیم. من تضمین میدهم چنين جامعه ای هزار سال هم بگذرد ، پیشرفت نخواهد کرد.[۳]
- من برای پیشرفت کشورم حاضرم دست در دست شیطان هم بگذارم؛ زیرا در سیاست دوستان و دشمنان دائمی وجود ندارد؛ تنها چیز دائمی منافع است...
- انسانی که به واقع قدرتمند است نیازی به تایید دیگران ندارد همچنان که شیر از تایید گوسفندان بینیاز است ...!!
- انسانهای سازشکار شبیه به اشخاصی هستند که به تمساح غذا میدهند... با این امید که خودشان آخر ازهمه خورده شود !!
- دو قشر از مردم همیشه بدبخت هستند : آنهایی که حرف هیچکس را گوش نمیدهند و آنهایی که به حرف همه گوش میدهند
- برای من عجیب است چرا همۀ افرادی که میدانند کشور را چطور اداره کنند مشغول رانندگی تاکسی یا اصلاح موهای دیگران هستند!
- از مخالفت نهراسید ، بادبادک تنها زمانی میتواند بالا برود که با باد مخالف مواجه شود...
- بدون تردید، افراد بشر حاضر نیستند كه همگی بطور یكسان و برابر از گرسنگی بمیرند و بی گمان برای آخرین تكه نانی كه میماند و باید تقسیم شود، درگیری شدیدی به وجود خواهد آمد. حقیقت، انكارناپذیر است. بدخواهی ممكن است به آن حمله كند. ممكن است نادانی آن را به مسخره بگیرد، اما سرانجام حقیقت پایدار خواهد بود. قرنهای تاریك باز خواهد گشت، روزگار حجر بر بالهای درخشان دانش باز خواهد گشت، چه بسا امروز بركتهای بیشمار به بشر ارزانی داشته تا یك روز مایهی نابودی وی شود، آگاه باش! فرصت از دست نرود. سیاستمدار كسی است كه حوادث فردا و یك ماه و یكسال بعد را پیش بینی كند و سپس بتواند دلایلی بیاورد كه چرا اتفاق نیفتاد. بزرگترین درس زندگی این است كه گاهی احمقها هم درست می گویند...
- عیب جامعه این است که همه میخواهند آدم مهمی باشند و هیچ کس نمیخواهد فرد مفیدی باشد!
- وقتی اسبهای توانا اجازه ورود به میدان مسابقه را نداشته باشند؛ هر الاغی میتواند به خط پایان برسد!
- از چرچیل پرسیدند: چرا تا آنسوی اقیانوس هند میروید و دولت استعماری هند شرقی را درست میکنید! اما بیخ گوشتان، ایرلند را نمیتوانید تحت سلطه درآورید؟ چرچیل گفت: ما برای اینکار دو ابزار مهم نیاز داریم که در ایرلند نداریم! یکم اکثریت نادان و دوم اقلیتی خائن
- برای هیچ متعصبی دلیل نیاور! با او مجادله نکن! او جبهه میگیرد....کسیکه جبهه گرفت دیگر فکر آموختن نیست؛ بلکه فکر پیروزیست. تغییر دست خود شخص است نه دیگران....بگذار او خودش کنجکاو شود و عقایدش را نقد کند. تنها به او دو کلمه بیاموز: «شــــــــــک کـــــن» این آغاز تغییر است...
- زمانت را صرف ارتقای خودت کن و این کار را از طریق تجربههای دیگران انجام بده؛ تجربههایی که زمان زیادی برای آنها صرف شده است.
- تلاش مداوم بدون هیچ نیرو یا هوش بالا، کلید باز کردن قفل پتانسیلهای ماست.
- تاریخ توسط برندگان نوشته میشود.
- چرچیل درباره مصدق گفته: «ما از هیتلر و ارتش عظیم آریاییاش شکست نخوردیم، ولی یک آریایی کچل، فقط با یک خودنویس ما را شکست داد و از سرزمینش بیرون کرد».
تاثیرات وینستون چرچیل
سیاست چرچیل در هندوستان
وینستون چرچیل عامل یکی از بزرگترین نسلکشیهای تاریخ بشر در هندوستان است که در آن (بین سالهای ۱۹۴۳ تا ۱۹۴۵) شش تا هفت میلیون هندی (هندو، مسلمان و…) از گرسنگی و بیماری از بین رفتند.
‘مادوسری موخرجی’ که به عنوان خبرنگار فعال است، در کتاب تکاندهنده خود به نام ‘جنگ پنهان چرچیل’ که به تازگی به چاپ رسیده، سیاستهای چرچیل را مسبب اصلی این واقعه که یکی از بزرگترین قحطیهای تاریخ هند است، میداند. به گفته موخرجی، علت کمبود مواد غذایی، صادرات وسیع آن از هند برای مصرف در میادین جنگ و نیز خود بریتانیا بود.
بین ماههای ژانویه و ژوئیه سال ۱۹۴۳ و در حالی که قحطی در هند شروع شده بود، این کشور بیش از ۷۰ هزار تن برنج صادر کرد. چرچیل به بهانه کمبود کشتی با تقاضاهای صدور مواد غذایی به هند مخالفت کرد، آن هم در حالی که کشتیهایی بودند که با عبور از هند، از استرالیا به اروپا گندم میبردند تا برای مصرف آینده انبار شود.
به علاوه، چرچیل در سواحل بنگال، ‘سیاست زمین سوخته‘ را اِعمال کرد که به نام ‘سیاست دانیل’ معروف شد. در نتیجه مقامات، قایقها را که وسیله حیاتی ارتباطی منطقه بودند از آنجا منتقل و پلیس ذخایر برنج را مصادره و یا نابود کرد. پدر و مادرها فرزندان گرسنهشان را در چاهها و رودخانهها میانداختند. بسیاری با انداختن خود به زیر قطار خودکشی میکردند.
مردمان گرسنه برای گرفتن آبی که در آن برنج پخته شده گدایی میکردند. کودکان برگ مو و دیگران درختان، ریشه سیب زمینی هندی و علف میخوردند. مردم حتی رمقی نداشتند تا جسد مردگان خود را بسوزانند. در دهکدههای بنگال سگها و شغالها روی تلهای جنازه جشن میگرفتند. قحطی بالاخره زمانی به پایان رسید که در آخر سال بازماندگان ، محصول برنجشان را درو کردند. اولین محمولههای جو و گندم تنها در ماه نوامبر به افراد نیازمند رسید و تا آن موقع دهها هزار نفر از آنان تلف شده بودند.
سیاست چرچیل در حمله به درسدن آلمان
از اقدامات غیر قابل توجیه چرچیل در خلال جنگ دوم جهانی دوم، حمله به شهر درسدن آلمان ۲ ماه پیش از پایان جنگ بود. این دوران، آلمان تقریبا شکست خویش را پذیرا شده بود.
اما استراتژی تهاجمی چرچیل مبتنی بر «هدف قرار دادن شهرهای طرف مقابل (دشمن)» برای گرفتن تلفات انسانی بیشمار بود. امروزه این استراتژی یکی از استراتژیهای دولتهای اقتدارگرا جهت پیشبرد منافعشان محسوب میشود و استفاده از این روش به دلیل حساسیت افکار عمومی جهانی تقریبا ملغی شده است. از ۱۳ فوریه تا ۱۵ فوریه ۱۹۴۵، برای کمک به پیشرفت سریعتر نیروهای شوروی که از شرق به سوی آلمان درحال پیشروی بودند، بمبافکنهای سنگین نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا و نیروی هوایی ایالات متحده بیش از ۳۹۰۰ تُن بمب متعارف و آتشزا بر روی شهر درسدن فرو ریختند. شدت آتشسوزی به حدی بود که آسفالت خیابانها نیز ذوب شد. آمار دقیقی از تعداد کشته شدگان در دسترس نیست، اما طبق تحقیقات اخیر، رقم کشته شدگان تا ۴۰۰۰۰ نفر غیر نظامی تخمین زده میشود.
این کار چرچیل آنقدر منزجر کننده بود که دو ماه بلافاصله بعد از اتمام جنگ، مردم انگلستان دیگر به او و حزبش برای تمدید بقای در قدرت رای ندادند.
بخشی از توصیف فاجعه درسدن در روزنامه دی ولت بدین شرح است: “آنها در درسدن، تنها در عرض یک شب جهنمی، صدها هزار نفر را نابود کردند و گنجینههای فرهنگی بیشماری را تخریب نمودند. زنهایی که در بیمارستانها در حال وضع حمل بودند از پنجرهها به بیرون میپریدند تا در آتش نسوزند. اما در عرض چند دقیقه این زنان و کودکانشان که هنوز چشمانشان را به روی جهان باز نکرده بودند به تلی از خاکستر تبدیل شدند. هزارن نفر که بمبهای آتشزا آنها را تبدیل به مشعلهای متحرک کرده بود به درون حوضهای آب میپریدند اما فسفر حتی درون آب نیز آنها را میسوزاند. حتی حیوانات باغوحش نیز با بیچارگی به همراه انسانها به سوی آب میدویدند. اما تمام این انسانها و حیوانات به نام
آزادی نابود شدند.” [۴]
هدف نیروهای متفقین نابود کردن مردم آلمان به ترسناکترین شکل ممکن بود. در ۱۳ فوریه ۱۹۹۰، ۴۵ سال بعد از ویرانی درسدن، دیوید ایروینگ (David Irving)، در کاخ فرهنگ درسدن به سخنرانی پرداخت. ایروینگ در سخنرانی خود به جملهای مشهور از چرچیل اشاره کرد:
” نمیخواهم در مورد چگونگی نابود کردن اهداف با اهمیت اطراف درسدن به من پیشنهاد دهید. من پیشنهادهایی میخواهم در مورد چگونگی کباب کردن ۶۰۰۰۰۰ پناهندهای که از برسلاو به درسدن آمدهاند.” اما کباب کردن آلمانها برای چرچیل کافی نبود. وی در صبح روز بعد از بمباران به هواپیماهای سبک دستور داد که بازماندگان بمبارانها را در ساحل رودخانه الب (River Elbe) به رگبار ببندند.
این دستور چرچیل در راستای تحقق بخشیدن به برنامه پیشنهاد شده از سوی مورگنتا، وزیر خزانه داری روزولت بود.وی پیشنهاد کرده بود که برای اطمینان حاصل کردن از اینکه آلمان دیگر هیچگاه قدرت نیابد، میبایست به گونهای به این کشور حمله کرد که این کشور تکه تکه و منزوی شود و برای همیشه از لحاظ صنعتی فلج بماند.
سیاست چرچیل در ایران
اشغال ایران در سوم شهریور ۱۳۲۰ و دخالت در ملی شدن صنعت نفت که منجر به کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ میشود
در ماههای اولیه جنگ که شکستهای انگلیس و متحدینش مقابل آلمان زیاد شده بود، تصمیمی از سوی سران متفقین گرفته شد و آن استفاده از خاک ایران جهت جلوگیری از نفوذ آلمان به خاورمیانه و امداد رسانی به شوروی جهت دفاع در برابر حملات آلمانیها، بود. این در حالی بود که ایران اعلام بیطرفی نموده بود و ارتش رضا شاه که به ادعای خود او بزرگترین و مجهزترین ارتش خاورمیانه بود در عرض چند ساعت توسط قوای انگلیسی و شوروی از جنوب، غرب و شمال محاصره شد. رضا شاه از قدرت خلع شد و سلطنت به پسرش محمدرضا پهلوی رسید. سحرگاه روز بیست و پنجم اوت ۱۹۴۱ (سوم شهریور ۱۳۲۰) درست ۱۵ روز بعد از انتشار منشور آتلانتیک که طی آن چرچیل، نخست وزیر وقت بریتانیا و روزولت، رئیس جمهور وقت آمریکا، آزادی و استقلال و حق تعیین سرنوشت را برای کلیهی ملل جهان به رسمیت شناختند و قدمی در راستای تکمیل مدل «امنیت دسته جمعی» در روابط بینالملل را برداشتند، کشور بیطرف ایران ازشمال و جنوب مورد تجاوز قرار گرفت و اشغال شد و کل ارتش رضا شاه نتوانست ساعاتی در مقابل بیگانگان مقاومت کند.
تعریف چرچیل از سیاست
از چرچیل خواستند که سیاست را تعریف کند.
چرچیل دایرهای روی زمین کشید و خروسی در آن انداخت. سپس گفت: خروس را بدون آنکه از دایره خارج شود، بگیرید.
حاضرین هر چه تلاش کردند نتوانستند و خروس فوراً از دایره بیرون میرفت. در نهايت از چرچیل خواستند که این کار را خود انجام دهد.
چرچیل خروسی دیگر کنار خروس اول گذاشت و این دو شروع به جنگیدن کردند! آنگاه چرچیل به راحتى دو خروس را از گردن گرفت و بلند کرد و در پاسخ گفت: این سیاست است...!
سیاست یعنی طوری به مردم بگویی بروید به جهنم، که برای آنها این نیاز به وجود بیاید که از تو آدرس بپرسند !!
سیاست بسیار خطرناکتر از جنگ است زیرا در جنگ فقط یک بار کشته میشوی.
گاهشمار زندگی وینستون چرچیل
۳۰ نوامبر ۱۸۷۴ بدنیا آمد.
۱۸۸۲ دوران تحصیل ابتدایی چرچیل آغاز شد.
۱۸۹۳ به ارتش پیوست.
۱۸۹۵ چرچیل به عنوان خبرنگار دیلیگرافیک به کوبا رفت.
۱۸۹۸ به عنوان افسر ارتش در جنگ سودان شرکت داشت.
۱۸۹۹ در جنگ بوئرهای آفریقای جنوبی شرکت کرد و هنگام ورود قطارش طی حملهای به اسارت درآمد اما موفق به فرار شد.
۱۸۹۹ ارتش را به قصد فعالیت سیاسی ترک کرد.
۱۹۰۰ بهعنوان عضو حزب محافظه کار وارد پارلمان اولدهام شد.
۱۹۰۴ به حزب لیبرال پیوست.
۱۹۴۰ نخست وزیر و وزیر دفاع بریتانیا شد.
۱۹۴۰ از سوی مجله تایم به عنوان “مرد سال تایم” انتخاب شد.
۱۹۴۵ در انتخابات بعد از جنگ جهانی دوم، انتخاب نشد اما با این حال رهبر اپوزیسیون باقی ماند.
۱۹۴۹ از سوی مجله تایم به عنوان “مرد نیمه اول قرن بیستم” انتخاب شد.
۱۹۵۱ دوباره به عنوان نخست وزیر انتخاب شد.
۱۹۵۳ به دلیل “چیره دستی اش در توصیف وقایع تاریخی و زندگی نامه ای و نیز فصاحت بیانش در دفاع از آرمانهای والای انسانی” جایزه نوبل ادبی را دریافت کرد.
۱۹۵۵ از سمت نخست وزیری برکنار شد.
۱۹۶۳ با درخواست ریاست جمهور آمریکا، جان اف. کندی، و با تصویب کنگره آمریکا به عنوان “اولین شهروند افتخاری ایالات متحده آمریکا” انتخاب شد. به دلیل ناتوانی جسمی در مراسم کاخ سفید حاضر نشد و پسر و نوهٔ او این افتخار را برای او دریافت کردند.
بعد از مدتی از حزب محافظه کار جدا شد.
تا اواخر عمر عضو پارلمان بریتانیا باقی ماند.
۱۹۶۵ بر اثر سکته مغزی در سن ۹۰ سالگی در شهر لندن درگذشت.
در رأی گیری نوامبر ۲۰۰۲ بی بی سی، مردم بریتانیا چرچیل را به عنوان “بزرگ ترین بریتانیایی تمام تاریخ” انتخاب کردند.
منابع
- ↑ سایت برترینها زندگینامه وینستون چرچیل
- ↑ روزنامه همشهری
- ↑ کتاب چگونه جهان را اداره کنیم از وینستون چرچیل
- ↑ دی ولت ۳ مارس ۱۹۹۵