۶٬۴۱۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
علیرضا انجوی متأهل و دارای مدرک لیسانس در رشتهی معماری بود. اما به خاطر اینکه نتوانسته بود کاری متناسب با رشته تحصیلی خود پیدا کند، مغازهدار شده بود.<ref>[https://fa.iranfreedom.org/%D8%AC%D8%A7%D9%86%D8%A8%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D9%87-%D8%B1%D8%A7%D9%87-%D8%A2%D8%B2%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%88%DB%8C/ جانباخته راه آزادی علیرضا انجوی - سایت ایران آزادی]</ref> | علیرضا انجوی متأهل و دارای مدرک لیسانس در رشتهی معماری بود. اما به خاطر اینکه نتوانسته بود کاری متناسب با رشته تحصیلی خود پیدا کند، مغازهدار شده بود.<ref>[https://fa.iranfreedom.org/%D8%AC%D8%A7%D9%86%D8%A8%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D9%87-%D8%B1%D8%A7%D9%87-%D8%A2%D8%B2%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%88%DB%8C/ جانباخته راه آزادی علیرضا انجوی - سایت ایران آزادی]</ref> | ||
او لیسانس معماری داشت؛ و چند ماهی بود که در بلوار دانش ربروی دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد شیراز در شهر صدرا، یک مغازهای اجاره کرده و مشغول به کار شده بود؛ و جهت نوشتن پروژههای پایاننامه معماری به دانشجویان مشاوره ارائه میداد.<ref name=":0">[https://iranwire.com/fa/features/34872?ref=specials تنها فرزندم را با شلیک به پیشانیاش کشتند - سایت ایران وایر]</ref> | او لیسانس معماری داشت؛ و چند ماهی بود که در بلوار دانش ربروی دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد شیراز در شهر صدرا، یک مغازهای اجاره کرده و مشغول به کار شده بود؛ و جهت نوشتن پروژههای پایاننامه معماری به دانشجویان مشاوره ارائه میداد.<ref name=":0">[https://iranwire.com/fa/features/34872?ref=specials تنها فرزندم را با شلیک به پیشانیاش کشتند - سایت ایران وایر]</ref> | ||
[[پرونده:انجووی2.JPG|جایگزین=علیرضا انجوی|بندانگشتی|208x208پیکسل|علیرضا انجوی]] | |||
=== خانواده === | === خانواده === | ||
خط ۷۹: | خط ۸۰: | ||
== روز واقعه == | == روز واقعه == | ||
او روز ۲۵ آبان طبق معمول سرکارش رفت. خیابانها اصلاً شلوغ نبود و کسی هم خبر نداشت که اعتراضات شکل بگیرد. محل سکونت علیرضا نیز در خیابان مولانا ۷ قرار داشت. علیرضا انجوی برای رفتن به خانه باید از مسیر مرکز شهر عبور میکرد. روز شنبه ۲۵ آبان مسیر بازگشت علیرضا به خانه، یعنی مرکز شهر و بلوار مولانا در شهرک صدرا، کانون اصلی اعتراضات بود. موقع برگشتن از سرکار مادر علیرضا به او زنگ میزند تا ببیند چه وقت به خانه برمیگردد. صدای شلوغی میشنود و علیرضا میگوید اینجا اعتراضات شروع شده و در شلوغی گیر کرده است. مادرش تأکید میکند که هرطور شده راهی پیدا کن و به خانه برگرد. اما دیگر هیچ جوابی نداد و کلاً گوشیاش خاموش بود.<ref name=":1" /> | او روز ۲۵ آبان طبق معمول سرکارش رفت. خیابانها اصلاً شلوغ نبود و کسی هم خبر نداشت که اعتراضات شکل بگیرد. محل سکونت علیرضا نیز در خیابان مولانا ۷ قرار داشت. علیرضا انجوی برای رفتن به خانه باید از مسیر مرکز شهر عبور میکرد. روز شنبه ۲۵ آبان مسیر بازگشت علیرضا به خانه، یعنی مرکز شهر و بلوار مولانا در شهرک صدرا، کانون اصلی اعتراضات بود. موقع برگشتن از سرکار مادر علیرضا به او زنگ میزند تا ببیند چه وقت به خانه برمیگردد. صدای شلوغی میشنود و علیرضا میگوید اینجا اعتراضات شروع شده و در شلوغی گیر کرده است. مادرش تأکید میکند که هرطور شده راهی پیدا کن و به خانه برگرد. اما دیگر هیچ جوابی نداد و کلاً گوشیاش خاموش بود.<ref name=":1" /> | ||
[[پرونده:انجووی6.JPG|جایگزین=علیرضا انجوی|بندانگشتی|235x235پیکسل|علیرضا انجوی]] | |||
=== یک هفته بیخبری === | === یک هفته بیخبری === | ||
خانواده علیرضا انجوی تا یک هفته از وی هیچ اطلاعی نداشتند؛ و فقط از آگاهی تماس گرفته و به خانواده علیرضا گفته بودند که او حالش خوب است. همچنین اطلاع داده بودند که به آن رسیدگی میکنند و تا چند روز دیگر آزاد میشود و به خانه برمیگردد. با این وجود مادر علیرضا یک بار هم تا دم مغازهاش میرود و از همسایهها پرسوجو میکند تا شاید خبری از فرزندش بگیرد. پس از یک هفته از طرف اداره آگاهی به مادر علیرضا انجوی با گوشی خود علیرضا زنگ میزنند و میگویند که به آگاهی هشت بیاید. مادرش نخست فکر میکند که پسرش زنگ زده و خیلی خوشحال میشود. اما مأموران آگاهی بودند؛ و از مادرش مشخصات علیرضا را خواسته بودند؛ و سپس مادر را به پزشک قانونی ارجاع میدهند؛ و او نیز برای شناسایی پسرش به سردخانه پزشکی قانونی شیراز واقع در نزدیکی خیابان مثنوی مراجعه میکند.<ref name=":1" /> | خانواده علیرضا انجوی تا یک هفته از وی هیچ اطلاعی نداشتند؛ و فقط از آگاهی تماس گرفته و به خانواده علیرضا گفته بودند که او حالش خوب است. همچنین اطلاع داده بودند که به آن رسیدگی میکنند و تا چند روز دیگر آزاد میشود و به خانه برمیگردد. با این وجود مادر علیرضا یک بار هم تا دم مغازهاش میرود و از همسایهها پرسوجو میکند تا شاید خبری از فرزندش بگیرد. پس از یک هفته از طرف اداره آگاهی به مادر علیرضا انجوی با گوشی خود علیرضا زنگ میزنند و میگویند که به آگاهی هشت بیاید. مادرش نخست فکر میکند که پسرش زنگ زده و خیلی خوشحال میشود. اما مأموران آگاهی بودند؛ و از مادرش مشخصات علیرضا را خواسته بودند؛ و سپس مادر را به پزشک قانونی ارجاع میدهند؛ و او نیز برای شناسایی پسرش به سردخانه پزشکی قانونی شیراز واقع در نزدیکی خیابان مثنوی مراجعه میکند.<ref name=":1" /> | ||
[[پرونده:انجووی5.JPG|جایگزین=علیرضا انجوی|بندانگشتی|210x210پیکسل|علیرضا انجوی]] | |||
== نحوه جانباختن == | == نحوه جانباختن == | ||
مادر علیرضا انجوی میگوید:<blockquote>«بعد که به پزشکی قانونی رفتم اولش که دیدمش گفتم نه خودش نیست، چون یخ زده بود و گذاشته بودنش در سردخانه. اما بعد که لباسهایش و کارتهای شناساییاش را نشانم دادند، دیدم که پسرم است. گلوله را به سرش'''،''' دقیقاً وسط پیشانیاش، زده بودند. نمیدانم از روبرو زده بودند یا پشتسر اما شوهر خواهرم که کلاه علیرضا را دیده بود گفت که سرش پاشیده شده بود داخل کلاه. من فقط میدانم داخل اعتراضات او را زدهاند اما خُب نمیدانم چه کسی و با چه تفنگی علیرضا را زده است. پسر من را بیگناه کشته بودند، بچه من میخواست به خانه برگردد و بین این تظاهرات قرار گرفته بود و کشته شد. همان روز در صدرا خیلیها کشته شدند، همه بیگناه»<ref name=":0" /></blockquote> | مادر علیرضا انجوی میگوید:<blockquote>«بعد که به پزشکی قانونی رفتم اولش که دیدمش گفتم نه خودش نیست، چون یخ زده بود و گذاشته بودنش در سردخانه. اما بعد که لباسهایش و کارتهای شناساییاش را نشانم دادند، دیدم که پسرم است. گلوله را به سرش'''،''' دقیقاً وسط پیشانیاش، زده بودند. نمیدانم از روبرو زده بودند یا پشتسر اما شوهر خواهرم که کلاه علیرضا را دیده بود گفت که سرش پاشیده شده بود داخل کلاه. من فقط میدانم داخل اعتراضات او را زدهاند اما خُب نمیدانم چه کسی و با چه تفنگی علیرضا را زده است. پسر من را بیگناه کشته بودند، بچه من میخواست به خانه برگردد و بین این تظاهرات قرار گرفته بود و کشته شد. همان روز در صدرا خیلیها کشته شدند، همه بیگناه»<ref name=":0" /></blockquote> | ||
[[پرونده:انجووی1.JPG|جایگزین=مزار علیرضا انجوی|بندانگشتی|200x200پیکسل|مزار علیرضا انجوی]] | |||
== خاکسپاری == | == خاکسپاری == | ||
خط ۹۷: | خط ۱۰۱: | ||
== دادخواهی مادر == | == دادخواهی مادر == | ||
مادر علیرضا انجوی میگوید:<blockquote>«من از قاتلان پسرم نمی گذرم. پسر من بیگناه بود؛ و باید قاتلانش به سزای عملشان برسند. شکایت میکنم و از خون پسرم نمیگذرم. دیه هیچ ارزشی برای من ندارد؛ و من میخواهم کسی که این کار را کرده به سزای عملش برسد.»<ref>[https://persian.iranhumanrights.org/1398/09/alireza-anjavi/ مادر علیرضا انجوی: از خون پسرم نمیگذرم - سایت کمپین حقوق بشر ایران]</ref> </blockquote>خانم نوشین محمودی مادر علیرضا انجوی میگوید که علیرضا پسر خوب و مهربانی بود. اگر دوستانش کاری به او میسپردند تا تمامش نمیکرد، نمیخوابید. آدم فداکاری بود؛ و برای مردم خیلی فداکاری میکرد. علیرضا همه کاری میکرد، ولی حقوق و دسترنجش را هم که حقش بود نمیدادند. او پسر خوب و آرامی بود؛ و با خودم زندگی میکرد. خیلی برایم عزیز بود. حالا که رفته انگار دنیای من هم تمام شده. هر چقدر هم دیه بدهند فرقی نمیکند، جای پسرم را دیگر نمیگیرد.<ref name=":1" /> | مادر علیرضا انجوی میگوید: | ||
[[پرونده:انجووی3.JPG|جایگزین=علیرضا انجوی و مادرش|بندانگشتی|218x218پیکسل|علیرضا انجوی و مادرش]] | |||
<blockquote>«من از قاتلان پسرم نمی گذرم. پسر من بیگناه بود؛ و باید قاتلانش به سزای عملشان برسند. شکایت میکنم و از خون پسرم نمیگذرم. دیه هیچ ارزشی برای من ندارد؛ و من میخواهم کسی که این کار را کرده به سزای عملش برسد.»<ref>[https://persian.iranhumanrights.org/1398/09/alireza-anjavi/ مادر علیرضا انجوی: از خون پسرم نمیگذرم - سایت کمپین حقوق بشر ایران]</ref> </blockquote>خانم نوشین محمودی مادر علیرضا انجوی میگوید که علیرضا پسر خوب و مهربانی بود. اگر دوستانش کاری به او میسپردند تا تمامش نمیکرد، نمیخوابید. آدم فداکاری بود؛ و برای مردم خیلی فداکاری میکرد. علیرضا همه کاری میکرد، ولی حقوق و دسترنجش را هم که حقش بود نمیدادند. او پسر خوب و آرامی بود؛ و با خودم زندگی میکرد. خیلی برایم عزیز بود. حالا که رفته انگار دنیای من هم تمام شده. هر چقدر هم دیه بدهند فرقی نمیکند، جای پسرم را دیگر نمیگیرد.<ref name=":1" /> | |||
== آخرین نوشتهی علیرضا == | == آخرین نوشتهی علیرضا == | ||
خط ۱۲۷: | خط ۱۳۳: | ||
خدایا شکرت… <ref name=":1" /> | خدایا شکرت… <ref name=":1" /> | ||
== اعتراضات سراسری آبان ۹۸ == | |||
لازم به یادآوری است که اعتراضات آبان ۱۳۹۸، در ایران از روز ۲۴ آبان در اعتراض به گران شدن بنزین آغاز شد. این اعتراضات به سرعت در بیش از ۱۹۱ شهر گسترش یافت. در این اعتراضات بیش از۱۵۰۰تن توسط '''[[سپاه پاسداران انقلاب اسلامی|سپاه پاسداران]]'''، پلیس، نیروهای امنیتی و '''[[لباس شخصی|لباس شخصیها]]''' کشته شدند. در میان کشته شدگان کودکان ۱۳تا ۱۵ ساله نیز به چشم میخورد. تعداد مجروحین در این اعتراضات بالغ بر ۴ هزار نفر است. شمار دستگیرشدگان تظاهرات به ۱۲ هزار نفر رسیده است. در روز ۲۶ آبان ماه زمزمههایی مبنی بر یک طرح دوفوریتی برای توقف طرح گرانی بنزین در مجلس مطرح شد، اما '''[[سید علی خامنه ای|علی خامنهای]]''' در سخنانی حمایت خود را از حذف یارانه بنزین اعلام کرد و این طرح را عملاً کنار زد. خامنهای همچنین از نیروهای امنیتی خواست به وظایف خود در برقراری امنیت و خاموش کردن تظاهرات عمل کنند.[[[اعتراضات ۱۳۹۸ ایران|۵]]] | |||
== منابع == | == منابع == | ||
<references /> |
ویرایش