۲٬۸۷۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
'''مینا شیخی'''، (زاده ۱ دیماه ۱۳۳۹، سقز – درگذشته ۲۵ آبان ۱۳۹۸، تهران) یکی از جانباختگان [[اعتراضات ۱۳۹۸ ایران|'''اعتراضات سراسری آبان ۱۳۹۸''']]، بود که در ۲۵ آبان توسط مأمورین '''[[لباس شخصی]]''' از ناحیه سینه مورد اصابت گلوله گرفت و جانباخت. مینا شیخی اهل سقز بود که از ۳۰ سال پیش ساکن تهران شده بود. او صاحب چهار پسر و دو دختر بود که پس از مرگ همسرش در یک تصادف رانندگی در سال ١٣۶٧، مسئولیت آنها را به تنهایی به دوش میکشید. مینا شیخی در ۲۵ آبان مشغول تماشای اعتراضات مردم از روی پشت بام بود که مورد اصابت گلوله قرار گرفت. مأموران به شرط برگزار نکردن مراسم ترحیم، ختم، چهلم و اطلاعرسانی نکردن از نحوه جانباختن پس از سه روز حاضر به تحویل جسد مینا شیخی به خانواده شدند. سرانجام هم جنازه را مستقیم تحویل خانواده ندادند بلکه خودشان او را با ماشین حمل جنازه به سقز منتقل کردند؛ و برخلاف میل خانواده، پیکر مینا شیخی را تحت تدابیر امنیتی در آرامستان آیچی سقز خاکسپاری کردند. خانوادهی مینا شیخی بر این باورند که حادثهی مرگ وی اتقاقی نبوده است بلکه عمداً صوردت گرفته است. خانواده مینا شیخی بعدها خواستار معرفی و مجازات عامل تیراندازی به خانم مینا شیخی شدند، ولی نتیجهای نگرفتند. | '''مینا شیخی'''، (زاده ۱ دیماه ۱۳۳۹، سقز – درگذشته ۲۵ آبان ۱۳۹۸، تهران) یکی از جانباختگان [[اعتراضات ۱۳۹۸ ایران|'''اعتراضات سراسری آبان ۱۳۹۸''']]، بود که در ۲۵ آبان توسط مأمورین '''[[لباس شخصی]]''' از ناحیه سینه مورد اصابت گلوله گرفت و جانباخت. مینا شیخی اهل سقز بود که از ۳۰ سال پیش ساکن تهران شده بود. او صاحب چهار پسر و دو دختر بود که پس از مرگ همسرش در یک تصادف رانندگی در سال ١٣۶٧، مسئولیت آنها را به تنهایی به دوش میکشید. مینا شیخی در ۲۵ آبان مشغول تماشای اعتراضات مردم از روی پشت بام بود که مورد اصابت گلوله قرار گرفت. مأموران به شرط برگزار نکردن مراسم ترحیم، ختم، چهلم و اطلاعرسانی نکردن از نحوه جانباختن پس از سه روز حاضر به تحویل جسد مینا شیخی به خانواده شدند. سرانجام هم جنازه را مستقیم تحویل خانواده ندادند بلکه خودشان او را با ماشین حمل جنازه به سقز منتقل کردند؛ و برخلاف میل خانواده، پیکر مینا شیخی را تحت تدابیر امنیتی در آرامستان آیچی سقز خاکسپاری کردند. خانوادهی مینا شیخی بر این باورند که حادثهی مرگ وی اتقاقی نبوده است بلکه عمداً صوردت گرفته است. خانواده مینا شیخی بعدها خواستار معرفی و مجازات عامل تیراندازی به خانم مینا شیخی شدند، ولی نتیجهای نگرفتند. | ||
== | == زندگی نامه == | ||
مینا شیخی ۵۹ ساله، متولد یکم دیماه ۱۳۳۹، فرزند دوم یک خانوادهی سیاسی و شناخته شده در شهر سقز بود. پدرش محمدغریب و مادرش نصرت نام داشت. وی تحصیلات خود را تا مقطع ابتدایی به اتمام رساند. پس از مرگ مادرش مسئولیت خواهران و برادران خود را به عهده داشت. او در سال ١٣۵٧، ازدواج کرد و حاصل این ازدواج چهار پسر و دو دختر بود که پس از مرگ همسرش در یک تصادف رانندگی در سال ١٣۶٧، مسئولیت آنها را به تنهایی به دوش کشید.<ref name=":0">[https://www.iranrights.org/fa/memorial/story/-8440/mina-sheikhi مینا شیخی - سایت بنیاد برومند]</ref><ref name=":1">[https://www.radiozamaneh.com/478521/ سرگذشت مینا شیخی از جانباختگان قیام آبان ۹۸ - سایت رادیو زمانه]</ref> | مینا شیخی ۵۹ ساله، متولد یکم دیماه ۱۳۳۹، فرزند دوم یک خانوادهی سیاسی و شناخته شده در شهر سقز بود. پدرش محمدغریب و مادرش نصرت نام داشت. وی تحصیلات خود را تا مقطع ابتدایی به اتمام رساند. پس از مرگ مادرش مسئولیت خواهران و برادران خود را به عهده داشت. او در سال ١٣۵٧، ازدواج کرد و حاصل این ازدواج چهار پسر و دو دختر بود که پس از مرگ همسرش در یک تصادف رانندگی در سال ١٣۶٧، مسئولیت آنها را به تنهایی به دوش کشید.<ref name=":0">[https://www.iranrights.org/fa/memorial/story/-8440/mina-sheikhi مینا شیخی - سایت بنیاد برومند]</ref><ref name=":1">[https://www.radiozamaneh.com/478521/ سرگذشت مینا شیخی از جانباختگان قیام آبان ۹۸ - سایت رادیو زمانه]</ref> | ||
خط ۹۰: | خط ۹۰: | ||
مینا شیخی دو برادر جانباخته به نامهای امین و محمد داشت که از اعضای [[حزب کومله|'''حزب کومله ایران''']] بودند. یکی از برادرانش کشته و دیگری توسط نظام جمهوری اسلامی اعدام شد.<ref name=":1" /> | مینا شیخی دو برادر جانباخته به نامهای امین و محمد داشت که از اعضای [[حزب کومله|'''حزب کومله ایران''']] بودند. یکی از برادرانش کشته و دیگری توسط نظام جمهوری اسلامی اعدام شد.<ref name=":1" /> | ||
== | == موضعگیری خانواده == | ||
خانوادهی مینا شیخی بر این باورند که حادثهی مرگ وی اتقاقی نبوده بلکه عمداً انجام گرفته است؛ زیرا بر اثر شلیک مستقیم و به قصد کشت انجام گرفته است؛ و هماینکه در بیمارستان به جز خانم مینا شیخی، ٢٣ نفر دیگر هم در آن شب کشته شدند که بنابر اعلام پرسنل بیمارستان تمامی جانباختگان با شلیک به سر یا قلب کشته شده بودند؛ و اصلاً زخمی نداشتند.<ref name=":0" /> | خانوادهی مینا شیخی بر این باورند که حادثهی مرگ وی اتقاقی نبوده بلکه عمداً انجام گرفته است؛ زیرا بر اثر شلیک مستقیم و به قصد کشت انجام گرفته است؛ و هماینکه در بیمارستان به جز خانم مینا شیخی، ٢٣ نفر دیگر هم در آن شب کشته شدند که بنابر اعلام پرسنل بیمارستان تمامی جانباختگان با شلیک به سر یا قلب کشته شده بودند؛ و اصلاً زخمی نداشتند.<ref name=":0" /> | ||
خط ۱۰۱: | خط ۱۰۱: | ||
=== تأثیر بر خانواده === | === تأثیر بر خانواده === | ||
یکی از اعضای خانواده شیخی | یکی از اعضای خانواده شیخی میگوید: | ||
«ما یک خانواده خوشبخت بودیم ولی پس از ماجراهای ۱۹نوامبر (۲۵ آبان) هر شب کابوس با ماست. کابوسهایی که هر آدمی را از پای درمیآورد. من اوایل تا صبح نمیخوابیدم و ناخواسته تمامی صحنههای وحشتناک آن روزها که مردم بیگناه را کف خیابان به گلوله میبستند در ذهنم تداعی میشد و گریه میکردم. چیزی که تا امروز هم ادامه دارد. روزهای سیاهی را بر ما تحمیل کردند. همیشه میگوییم ای کاش یکی از ما بودیم و این گلولهها به قلب ما میخورد. کنار آمدن با این قضیه خیلی سخت است. شدنی نیست. محال است. ما هنوز هم سیاه میپوشیم و گاهی اگر میخندیم، حس گناه بزرگی داریم که چرا بدون عزیزترینمان میخندیم. درد و اندوه برای همیشه در ما ریشه دوانده است. اکنون نفرت مردم به حد انفجار رسیده است؛ و دیر نیست روزی که با قیامی دیگر مردم دودمان این رژیم را در گورستانی که خودش ایجاد کرده بسپارند و به این همه درد و رنج پایان دهند.»<ref name=":2" /> | «ما یک خانواده خوشبخت بودیم ولی پس از ماجراهای ۱۹نوامبر (۲۵ آبان) هر شب کابوس با ماست. کابوسهایی که هر آدمی را از پای درمیآورد. من اوایل تا صبح نمیخوابیدم و ناخواسته تمامی صحنههای وحشتناک آن روزها که مردم بیگناه را کف خیابان به گلوله میبستند در ذهنم تداعی میشد و گریه میکردم. چیزی که تا امروز هم ادامه دارد. روزهای سیاهی را بر ما تحمیل کردند. همیشه میگوییم ای کاش یکی از ما بودیم و این گلولهها به قلب ما میخورد. کنار آمدن با این قضیه خیلی سخت است. شدنی نیست. محال است. ما هنوز هم سیاه میپوشیم و گاهی اگر میخندیم، حس گناه بزرگی داریم که چرا بدون عزیزترینمان میخندیم. درد و اندوه برای همیشه در ما ریشه دوانده است. اکنون نفرت مردم به حد انفجار رسیده است؛ و دیر نیست روزی که با قیامی دیگر مردم دودمان این رژیم را در گورستانی که خودش ایجاد کرده بسپارند و به این همه درد و رنج پایان دهند.»<ref name=":2" /> |