۹٬۹۰۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه زندگینامه | |||
| اندازه جعبه = | |||
| عنوان = | |||
| عنوان ۲ = | |||
| نام =داریوش فروهر | |||
| تصویر =داریوش فروهر.jpg | |||
| اندازه تصویر = | |||
| عنوان تصویر = دبیرکل حزب ملت ایران | |||
| زادروز = ۷ دی ۱۳۰۷ | |||
| زادگاه = اصفهان | |||
| مکان ناپدیدشدن = | |||
| تاریخ ناپدیدشدن = | |||
| وضعیت = | |||
| تاریخ مرگ =اول آذر ۱۳۷۷ | |||
| مکان مرگ =منزل شخصی | |||
|عرض جغرافیایی محل دفن= | |||
|طول جغرافیایی محل دفن= | |||
|latd=|latm=|lats=|latNS=N | |||
|longd=|longm=|longs=|longEW=E | |||
| علت مرگ =قتل با کارد بدست ماموران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی | |||
| پیداشدن جسد = | |||
| آرامگاه = | |||
| بناهای یادبود = | |||
| محل زندگی = تهران | |||
| ملیت =ایرانی | |||
| نامهای دیگر = | |||
| نژاد = | |||
| تابعیت =ایران | |||
| تحصیلات = | |||
| دانشگاه = | |||
| پیشه = | |||
| سالهای فعالیت = | |||
| کارفرما = | |||
| نهاد = | |||
| نماینده = | |||
| شناختهشده برای = مردم ایران و سیاستمداران جهان | |||
| نقشهای برجسته = شرکت در تظاهرات مردمی در حمایت از دولت دکتر محمد مصدق | |||
| سبک = | |||
| تأثیرگذاران =دکتر محمد مصدق، دکتر حسین فاطمی | |||
| تأثیرپذیرفتگان =مردم ایران | |||
| شهر خانگی = | |||
| دستمزد = | |||
| دارایی خالص = | |||
| قد = | |||
| وزن = | |||
| تلویزیون = | |||
| لقب = | |||
| دوره = | |||
| پس از = | |||
| پیش از = | |||
| حزب = | |||
| جنبش = | |||
| مخالفان = | |||
| هیئت = | |||
| دین = | |||
| مذهب = | |||
| اتهام = | |||
| مجازات = | |||
| وضعیت گناهکاری = | |||
| منصب =رهبر حزب ملت ایران و وزیر کار در دولت موقت | |||
| مکتب =ناسیونالیسم | |||
| آثار = | |||
| همسر =پروانه اسکندری | |||
| شریک زندگی = | |||
| فرزندان = | |||
| والدین = | |||
| خویشاوندان سرشناس = | |||
| جوایز = | |||
| امضا = | |||
| اندازه امضا = | |||
| signature_alt = | |||
| وبگاه = | |||
| imdb_id = | |||
| Soure_id = | |||
| پانویس = | |||
}} | |||
داود رحمانی معروف به حاج داود، زاده ۱۳۲۴ در خیابان شهباز (هفده شهریور) در شرق تهران است مرگ ۲۸ مهر ۱۴۰۰ آهنگر لمپنی بود که در حوالی همان محل تولد خود به آهنگری اشتغال داشت. پس از انقلاب وارد کمیته انقلاب شد و جذب دستگاه بازجویی و شکنجه رژیم جمهوری اسلامی شد، به واسطه آشنایی با لاجوردی، دادستان وقت تهران، به ریاست زندان قزلحصار رسید. <ref>مصاحبه داود رحمانی با نشریهی داخلی زندان بنام رجعت سال اول شماره اول سال ۱۳۶۰</ref>در قتل و آزار و شکنجه مردم سوابق بیشماری دارد و از جمله شکنجه زنان در واحدهای مسکونی زندان قزلحصار که شرح ماجراهای تکاندهنده آن در کتایهای خاطرات زنان و مردان زندانی مجاهد خلق و دیگر گروهها به تفصیل روایت شده است، دوران ریاست حاج داوود رحمانی در زندان قزل حصار به «دوران وحشت» معروف است. داود رحمانی در فاصله تابستان ۱۳۶۰ تا تیر۱۳۶۳، با حکم «اسدالله لاجوردی»، رییس سازمان زندانهای تهران، رییس زندان قزلحصار بود و قدرت مطلقهای در اعمال شکنجه بر زندانیان سیاسی در این زندان داشت. وی در تابستان ۶۳ و پس از برکناری اسدالله لاجوردی در اثر فشارهای سیاسی مختلف برکنار شد و بعدها به کار سابق خود بازگشت؛ به گفته یکی از پدران شهدای مجاهدین خلق که او را در خیابانی در تهران دیده بود، در دهه هشتاد او تعادل روانی نداشت و دائم با خود حرف میزد و بیهوده میخندید. | داود رحمانی معروف به حاج داود، زاده ۱۳۲۴ در خیابان شهباز (هفده شهریور) در شرق تهران است مرگ ۲۸ مهر ۱۴۰۰ آهنگر لمپنی بود که در حوالی همان محل تولد خود به آهنگری اشتغال داشت. پس از انقلاب وارد کمیته انقلاب شد و جذب دستگاه بازجویی و شکنجه رژیم جمهوری اسلامی شد، به واسطه آشنایی با لاجوردی، دادستان وقت تهران، به ریاست زندان قزلحصار رسید. <ref>مصاحبه داود رحمانی با نشریهی داخلی زندان بنام رجعت سال اول شماره اول سال ۱۳۶۰</ref>در قتل و آزار و شکنجه مردم سوابق بیشماری دارد و از جمله شکنجه زنان در واحدهای مسکونی زندان قزلحصار که شرح ماجراهای تکاندهنده آن در کتایهای خاطرات زنان و مردان زندانی مجاهد خلق و دیگر گروهها به تفصیل روایت شده است، دوران ریاست حاج داوود رحمانی در زندان قزل حصار به «دوران وحشت» معروف است. داود رحمانی در فاصله تابستان ۱۳۶۰ تا تیر۱۳۶۳، با حکم «اسدالله لاجوردی»، رییس سازمان زندانهای تهران، رییس زندان قزلحصار بود و قدرت مطلقهای در اعمال شکنجه بر زندانیان سیاسی در این زندان داشت. وی در تابستان ۶۳ و پس از برکناری اسدالله لاجوردی در اثر فشارهای سیاسی مختلف برکنار شد و بعدها به کار سابق خود بازگشت؛ به گفته یکی از پدران شهدای مجاهدین خلق که او را در خیابانی در تهران دیده بود، در دهه هشتاد او تعادل روانی نداشت و دائم با خود حرف میزد و بیهوده میخندید. | ||
ویرایش