کاربر:Hossein/صفحه تمرین100: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
در نخستین انتخابات مجلس پس از انقلاب که با اتهامات تقلب گسترده همراه بود، نامزدهای مورد حمایت بنیصدر و نهضت آزادی بازرگان کرسیهای اندکی به دست آوردند، و هیچ یک از احزاب انقلابی مانند مجاهدین و گروههای مارکسیستی و چپگرا، حتا یک نماینده هم نتوانستند به مجلس بفرستند و به اینصورت مجلس به تسخیر مخالفان بنیصدر درآمد. | در نخستین انتخابات مجلس پس از انقلاب که با اتهامات تقلب گسترده همراه بود، نامزدهای مورد حمایت بنیصدر و نهضت آزادی بازرگان کرسیهای اندکی به دست آوردند، و هیچ یک از احزاب انقلابی مانند مجاهدین و گروههای مارکسیستی و چپگرا، حتا یک نماینده هم نتوانستند به مجلس بفرستند و به اینصورت مجلس به تسخیر مخالفان بنیصدر درآمد. | ||
<references /> | === بنیصدر و انقلاب فرهنگی === | ||
در جریان تصفیه دانشگاهها از استادان و دانشجویان دگراندیش، بنیصدر به مخالفان خود در حاکمیت، که این تصفیه را «انقلاب فرهنگی» میخواندند، پیوست. او هم خواهان بستهشدن دانشگاهها تا پایان این تصفیه شد اما در عین حال با سرکوب وحشیانه دانشجویان مخالف بود و برای دانشجویان هوادار سازمان چریکهای فدایی خلق ایران موسوم به پیشگام که در دانشگاه تهران تجمع اعتراضی داشته و نمیخواستند ساختمان مورد استفادهشان در خیابان ۱۶ آذر را تحویل بدهند و توسط نیروهای چماقدار جمهوری اسلامی که حزبالله نامیده میشدند محاصره شده بودند با پادرمیانی سازمان مجاهدین فرصت قائل شد و با حمایت پلیس که از طرف او اعزام شده بود محیط دانشگاه را بدون خونریزی ترک کردند. شنیدهها حاکی است که چماقداران حزبالهی قصد کشتار دانشجویان را داشتند.<references /> |
نسخهٔ ۱۷ اکتبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۲۱
ابوالحسن بنیصدر
نخستترین رئیسجمهور ایران پس از انقلاب ۱۳۵۷ بود که دورهاش کمتر از دو سال دوام آورد. او درس خوانده فرانسه در رشته اقتصاد بود که کتاب «اقتصاد توحیدی» او مشهور است. او پس از بهشتی برای مدتی رئیس شورای انقلاب که خمینی آن را کمی قبل از سرنگونی شاه تاسیس کرد بود. او پس از بالا گرفتن اختلافات با آیت الله خمینی و گرایش به سمت مجاهدین مورد غضب خمینی واقع شد و در اواخر خرداد ۱۳۶۰ توسط خمینی از فرماندهی کل قوا کنار گذاشته شد و پس از آن مجلس جمهوری اسلامی با ریاست هاشمی رفسنجانی رای به عدم کفایت سیاسی او داد و سپس به فرمان خمینی از ریاست جمهوری عزل شد. از آنجا که بیم دستگیری او میرفت توسط مجاهدین پنهان شد و سپس همراه با مسعود رجوی و توسط هواپیمای نیروی هوایی که خلبانی آن را سرهنگ بهزاد معزی بر عهده داشت در ۷ مرداد ۱۳۶۰ از فرودگاه مهرآباد تهران به پاریس پرواز کرد. او عضو شورای ملی مقاومت که مجاهدین هسته اصلی آن را تشکیل میدادند شد و از طرف این شورا بعنوان «رئیسجمهور منتخب شورای ملی مقاومت» برگزیده شد. او در سال ۱۳۶۲ و به دنبال اختلافاتی که با مجاهدین پیدا کرد از این شورا اخراج گردید. بنیصدر در ۱۷ مهر ۱۴۰۰ و در ۸۸ سالگی، در بیمارستان سالپتریه پاریس درگذشت. انگشتشمار هوادارانش او را «اندیشه راهنما» و «اندیشه بزرگ قرن» میخواندند، و جمهوری اسلامی، او را در ابتدا «خائن» و «قانونشکن» توصیف میکرد و بعد هم به گفته مجاهدین علیرغم اینکه در نامهای به خمینی از گذشته اظهار پشیمانی کرده و درخواست بازگشت به ایران را داشت اما خمینی نپذیرفت و او که از شورای ملی مقاومت به دلیل همین نامهنگاری اخراج شده بود به مخالفت انفرادی با حکومت ایران و مخالفت با مجاهدین تا آخر عمر ادامه داد.
زندگی
ابوالحسن بنیصدر، در ۲ فروردین سال ۱۳۱۲، در باغچه از توابع کبودرآهنگ به دنیا آمد. پدر وی سید نصرالله بنیصدر از روحانیون با نفوذ کبودرآهنگ و همدان بود که با روحالله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، دارای ارتباط دوستانه بود.[۱] دوره دبستان و دبیرستان را در کبودرآهنگ گذراند و سپپ در رشتههای اقتصاد و حقوق اسلامی در دانشگاه تهران تحصیل کرد. همسر او عذرا حسینی نام دارد. او دارای سه فرزند ، دو دختر و یک پسر است. او در سال ۱۳۴۲ برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت و از دانشگاه سوربن دکترا گرفت و بعدها در آن به تدریس پرداخت.
نظریات و فعالیت سیاسی ابوالحسن بنیصدر
بنیصدر از پیروان احسان نراقی بود، و نماینده دانشجویان دانشکده حقوق دانشگاه تهران در کنگره جبهه ملی ایران در سال ۱۳۴۱ و مسئول سازمان دانشجویان جبهه ملی در دانشگاه تهران شد. دو بار به دلیل فعالیتهای سیاسی بازداشت و زندانی شد. در سالهای پیش از ۱۳۵۷، به عنوان ناسیونالیست و اسلامگرایی مخالف حکومت شاه، نظریههای سیاسی و اقتصادی «توحیدی» خاص خودش را در نفی هر دو نظام سرمایهداری و سوسیالیستی به صورت مقاله و کتاب چاپ میکرد. او دارای افکار خاصی بود و در حالیکه یک روشنفکر مسلمان طرفدار دمکراسی مینمود. او بنیانگذار بسیاری از اندیشهها و ترمهای سیاسی بود که به فرهنگ رایج جمهوری اسلامی بدل گشت. واژههای «حکومت اسلامی»، «اقتصاد توحیدی»، «اطلاق کلمه منافق و التقاطی به مجاهدین» که البته او این اصطلاح را برای نخستین بار در رابطه با کسانی که از طرف مجاهدین اپورتونیست خوانده میشدند و تشکیلات مجاهدین به دستشان افتاده بود بکار گرفت. ابراهیم نبوی از طنزپردازان جمهوری اسلامی ضمن اشاره به موارد ذکر شده عنوان میکند علاوه بر آن بنیصدر انکار ضرورت آزادی و توصیف آن در محدوده استقلال و دشمنی کلاسیک با غرب و حکومت دینی نیز بنیان نهاد.[۲]
در سالهای پیش از ۱۳۵۷، به عنوان ناسیونالیست و اسلامگرایی مخالف حکومت شاه، نظریههای سیاسی و اقتصادی «توحیدی» خاص خودش را در نفی هر دو نظام سرمایهداری و سوسیالیستی به صورت مقاله و کتاب چاپ میکرد.
بنیصدر و خمینی
در پاریس در حلقه نزدیکان آیتالله خمینی بود، و روز ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ همراه او و جمعی از یارانش، به تهران بازگشت. با موافقت آیتالله خمینی، عضو شورای انقلاب شد، ولی حاضر به همکاری با دولت موقت بازرگان نبود، چرا که آن را «انقلابی» نمیدانست. مهدی بازرگان هم علاقهای به همکاری با او نشان نمیداد. بااینهمه، به حکم خمینی، به معاونت و بعد هم به وزارت اقتصاد و دارایی منصوب شد.[۲]
در جریان اشغال سفارت آمریکا در تهران در سال ۱۳۵۸، مخالفتش با گروگانگیری را اعلام کرد و خواستار حل و فصل سریع قضیه شد، موضعی که نزدیکان آیتالله خمینی اعتنایی به آن نکردند. کمی بعد، با حمایت جامعه روحانیت مبارز، نامزد انتخابات ریاست جمهوری شد و بهمن همان سال با حدود یازده میلیون رأی، اولین رئیسجمهوری ایران شد.[۲]
با آن که یک ماه پس از پیروزی در انتخابات، با حکم خمینی به ریاست شورای انقلاب و جانشین فرمانده کل قوا منصوب شد، از نظر اجرایی عملا قدرت بسیار محدودی داشت. وضعیتی که خودش بعدا آن را «دولت در دولت» خواند. او طبق گفته سایت بی بی سی خواهان اجرای طرحهایی از جمله بازسازی مراکز قدرت، از دور خارج کردن تدریجی سپاه پاسداران، دادگاههای انقلاب و کمیتهها، و ادغام آنها در سایر سازمانهای دولتی، و کاستن از نفوذ روحانیون بود که به دلیل عدم توان اجرایی قادر به اجرای آن نشد.[۲]
سران حزب جمهوری اسلامی، بهویژه محمد حسینی بهشتی، اکبر هاشمی رفسنجانی، علی خامنهای و عبدالکریم موسوی اردبیلی، در نزاع دائمی با ابوالحسن بنیصدر بودند.
در نخستین انتخابات مجلس پس از انقلاب که با اتهامات تقلب گسترده همراه بود، نامزدهای مورد حمایت بنیصدر و نهضت آزادی بازرگان کرسیهای اندکی به دست آوردند، و هیچ یک از احزاب انقلابی مانند مجاهدین و گروههای مارکسیستی و چپگرا، حتا یک نماینده هم نتوانستند به مجلس بفرستند و به اینصورت مجلس به تسخیر مخالفان بنیصدر درآمد.
بنیصدر و انقلاب فرهنگی
در جریان تصفیه دانشگاهها از استادان و دانشجویان دگراندیش، بنیصدر به مخالفان خود در حاکمیت، که این تصفیه را «انقلاب فرهنگی» میخواندند، پیوست. او هم خواهان بستهشدن دانشگاهها تا پایان این تصفیه شد اما در عین حال با سرکوب وحشیانه دانشجویان مخالف بود و برای دانشجویان هوادار سازمان چریکهای فدایی خلق ایران موسوم به پیشگام که در دانشگاه تهران تجمع اعتراضی داشته و نمیخواستند ساختمان مورد استفادهشان در خیابان ۱۶ آذر را تحویل بدهند و توسط نیروهای چماقدار جمهوری اسلامی که حزبالله نامیده میشدند محاصره شده بودند با پادرمیانی سازمان مجاهدین فرصت قائل شد و با حمایت پلیس که از طرف او اعزام شده بود محیط دانشگاه را بدون خونریزی ترک کردند. شنیدهها حاکی است که چماقداران حزبالهی قصد کشتار دانشجویان را داشتند.