کاربر:Hossein/21صفحه تمرین: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
احمد خمینی | احمد خمینی | ||
سید احمد خمینی معروف به حاج احمد آقا خمینی زاده ۲۴ اسفند ۱۳۲۴ در شهر قم است. مادرش خانم ثقفی نام دارد. او بعد از مصطفی دومین پسر خمینی محسوب میشود. احمد خمینی در سال ۱۳۴۸ با فاطمه سلطانی طباطبایی دختر آیت الله سلطانی طباطبایی ازدواج نمود. او دارای سه فرزند پسر به نامهای سید حسن، سید یاسر و سید علی است که همگی معمم هستند. احمد خمینی به دلیل شرکت در سیاست به همراه پدرش که با تغییراتی در مواضع او از ابتدای انقلاب ضد سلطنتی تا زمان مرگش در ۲۵ اسفند ۱۳۷۳ همراه بود و بطور خاص نقش پر رنگش در اجرای قتل عام زندانیان سیاسی ۱۳۶۷ طبق گفته منتظری و همچنین به دلیل مرگ مشکوکش در ایران معروف شد. او در سن ۴۹ سالگی در تهران درگذشت یا به قتل رسید. | سید احمد خمینی معروف به حاج احمد آقا خمینی زاده ۲۴ اسفند ۱۳۲۴ در شهر قم است. مادرش خانم ثقفی نام دارد. او بعد از مصطفی دومین پسر خمینی محسوب میشود. احمد خمینی در سال ۱۳۴۸ با فاطمه سلطانی طباطبایی دختر آیت الله سلطانی طباطبایی ازدواج نمود. او دارای سه فرزند پسر به نامهای سید حسن، سید یاسر و سید علی است که همگی معمم هستند. احمد خمینی به دلیل شرکت در سیاست به همراه پدرش که با تغییراتی در مواضع او از ابتدای انقلاب ضد سلطنتی تا زمان مرگش در ۲۵ اسفند ۱۳۷۳ همراه بود و بطور خاص نقش پر رنگش در اجرای قتل عام زندانیان سیاسی ۱۳۶۷ طبق گفته منتظری و همچنین به دلیل مرگ مشکوکش در ایران معروف شد. احمد خمینی با حکم خامنهای به عضویت مجمع تشخیص مصلحت نظام درآمد و عضو دوره دوم مجلس خبرگان رهبری هم بود. او در سن ۴۹ سالگی در تهران درگذشت یا به قتل رسید. | ||
== از کودکی تا همراهی با پدرش روحالله خمینی در عراق == | == از کودکی تا همراهی با پدرش روحالله خمینی در عراق == | ||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
چند هفته بعد، اگرچه خودش را از برنامهريزی برای اشغال سفارت آمريکا بیاطلاع نشان میدهد اما با حضور در سفارت اشغال شده، عملاً از کار مهاجمین موسوم به “دانشجويان مسلمان پيرو خط امام” دفاع میکند. او در عين حال میگويد که «اين اقدام اشغال سفارت آمريکا محسوب نمیگردد بلکه جوانان دلير ما لانه جاسوسی راتصرف کرده اند تا اشغالگران را بيرون برانند.<ref name=":3" /> | چند هفته بعد، اگرچه خودش را از برنامهريزی برای اشغال سفارت آمريکا بیاطلاع نشان میدهد اما با حضور در سفارت اشغال شده، عملاً از کار مهاجمین موسوم به “دانشجويان مسلمان پيرو خط امام” دفاع میکند. او در عين حال میگويد که «اين اقدام اشغال سفارت آمريکا محسوب نمیگردد بلکه جوانان دلير ما لانه جاسوسی راتصرف کرده اند تا اشغالگران را بيرون برانند.<ref name=":3" /> | ||
=== نظر خمینی نسبت به احمد خمینی === | |||
آوردهاند که روحالله خمینی در وصف فرزندش احمد خمینی نوشته است: من خدای قاهر حاضر منتقم را شاهد میگیرم که احمد از آن روزی که در کمک اینجانب در بیرونی مشغول اداره امور من بوده تا الان که این ورقه را مینویسم قدمی یا قلمی برخلاف گفتار و نوشتار من برنداشته و با وسواس عجیب در کلیه گفتارهای من یا نوشتههای من سعی نموده که حتی یک کلمه بلکه گاهی یک حرف را که به نظر او محتاج به اصلاح است بدون اذن من تصرف نکند.<ref name=":4">سایت غایبان ۴۰ سالگی [https://iqna.ir/fa/news/3782417/%D8%BA%D8%A7%DB%8C%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D8%AC%D8%B4%D9%86-%DB%B4%DB%B0-%D8%B3%D8%A7%D9%84%DA%AF%DB%8C-%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8 انقلاب]</ref> | |||
=== احمد خمینی در دوران جنگ === | === احمد خمینی در دوران جنگ === | ||
خط ۵۰: | خط ۵۳: | ||
==== حزب جمهوری و مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار خمینی ==== | ==== حزب جمهوری و مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار خمینی ==== | ||
احمد خمینی، پس از واقعه هفتم تیر ۱۳۶۰ (انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی)، به عنوان نمایندۀ خمینی در شورای مرکزی حزب شرکت میکرد. وی همچنین نمایندۀ خمینی در مجمع تشخیص مصلحت نظام بود و در جلسات بازسازی مناطق جنگ زده که متشکل از رؤسای سه قوه بود، شرکت داشت. او همچنین سرپرست دفتر خمینی بود. با تأسیس مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار خمینی در ۱۷ شهریور ۱۳۶۷ ش، به فرمان خمینی، مسئولیت اداره و سیاست گذاری این مؤسسه به احمد خمینی واگذار گردید. | احمد خمینی، پس از واقعه هفتم تیر ۱۳۶۰ (انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی)، به عنوان نمایندۀ خمینی در شورای مرکزی حزب شرکت میکرد. وی همچنین نمایندۀ خمینی در مجمع تشخیص مصلحت نظام بود و در جلسات بازسازی مناطق جنگ زده که متشکل از رؤسای سه قوه بود، شرکت داشت. او همچنین سرپرست دفتر خمینی بود. با تأسیس مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار خمینی در ۱۷ شهریور ۱۳۶۷ ش، به فرمان خمینی، مسئولیت اداره و سیاست گذاری این مؤسسه به احمد خمینی واگذار گردید. | ||
=== جان بهدر بردن از ترور === | |||
سایت خبرگزاری بینالمللی قرآن نوشته است: احمد خمینی در مرداد ۱۳۶۱ از ترور سازمان مجاهدین خلق جان سالم به در برد<ref name=":4" /> | |||
=== احمد خمینی دست اندرکار قتلعام ۶۷ === | === احمد خمینی دست اندرکار قتلعام ۶۷ === |
نسخهٔ ۱۶ مارس ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۲۵
احمد خمینی
سید احمد خمینی معروف به حاج احمد آقا خمینی زاده ۲۴ اسفند ۱۳۲۴ در شهر قم است. مادرش خانم ثقفی نام دارد. او بعد از مصطفی دومین پسر خمینی محسوب میشود. احمد خمینی در سال ۱۳۴۸ با فاطمه سلطانی طباطبایی دختر آیت الله سلطانی طباطبایی ازدواج نمود. او دارای سه فرزند پسر به نامهای سید حسن، سید یاسر و سید علی است که همگی معمم هستند. احمد خمینی به دلیل شرکت در سیاست به همراه پدرش که با تغییراتی در مواضع او از ابتدای انقلاب ضد سلطنتی تا زمان مرگش در ۲۵ اسفند ۱۳۷۳ همراه بود و بطور خاص نقش پر رنگش در اجرای قتل عام زندانیان سیاسی ۱۳۶۷ طبق گفته منتظری و همچنین به دلیل مرگ مشکوکش در ایران معروف شد. احمد خمینی با حکم خامنهای به عضویت مجمع تشخیص مصلحت نظام درآمد و عضو دوره دوم مجلس خبرگان رهبری هم بود. او در سن ۴۹ سالگی در تهران درگذشت یا به قتل رسید.
از کودکی تا همراهی با پدرش روحالله خمینی در عراق
در هفت سالگی به مدرسه اوحدی در شهر قم رفت و دوران دبستان و دبیرستان را در قم سپری کرد. نقل میشود که به فوتبال علاقه زیادی داشته و طبق گفته خودش که در خاطرات کاظم رحیمی از دوستان آن دورانش آمده به شدت به مسابقات فوتبال علاقمند بوده و در زمستان شبها تا صبح از پنجره به آسمان خیره میشده که مبادا باران بیاید و مسابقاتشان منتفی شود. او خودش میگوید وقتی دوران ابتدایی یعنی کلاس ششم را تمام کردم و وارد کلاس هفتم شدم؛ عضو تیم فوتبال، بسکتبال و والیبال شدم و از بازیکنان محبوب دبیرستان بودم. او پس از گرفتن دیپلم و تیم شاهین از وی برای بازی دعوت کرد اما به قول خودش به حق انتخاب نشد چون سایرین از او بهتر بودند.
تحصیلات حوزوی
پس از اخذ دیپلم در رشته طبیعیات در سال ۱۳۴۳ از دبیرستان حکیم نظامی قم با اشاره پدرش روح الله خمینی تحصیلات حوزوی خود را شروع کرد. آخوند محتشمی در این باره می گوید که خمینی از نجف به قم پیام داد که به احمد خبر بدهید و بگویید: «من نصیحتم به تو این است که طلبه بشوی و درس بخوانی، اگر این کار را کردی، مخارج تو را می پردازم، ولی اگر طلبه نشدی و درس نخواندی، خودت باید بروی و به فکر خودت باشی و من هیچ گونه کمک مادی به تو نخواهم کرد.» او که برای رفتن به دانشگاه دچار مشکل شده بود، طلبگی را برگزید. پس از تبعید روحالله خمینی در ۱۳ آبان ۱۳۴۳ به ترکیه و سپس نجف، و پس از دستگیری و تبعید مصطفی خمینی، احمد در کانون شبکۀ ارتباطی نهضت خمینی در ایران قرار گرفت. او در اواخر سال ۱۳۴۴ مخفیانه به نجف رفت و پس از ۳ ماه به توصیه پدرش خمینی مجددا به قم برگشت.
او در اواخر ۱۳۴۵ مخفیانه از طریق خرمشهر به نجف نزد پدرش میرود و به دست پدرش عمامه بر سر میگذارد و در آنجا درس حوزوی را به شکل جدیتری ادامه میدهد. او کتاب الکبری فی المنطق را نزد پدرش خوانده است. و دوباره در تیر ۱۳۴۶ به ایران بازگشت. او در قم به درس طلبگی ادامه میدهد. در سال ۱۳۵۶ که دوباره به نجف رفته است درس اسفار را نزد آیت الله رضوانی خوانده است. سید احمد خمینی، شاگرد خصوصی محمد محمدی گیلانی در شرح منظومه بود.[۱]
به نظر میرسد علیرغم موقعیت پدرش به عنوان سیاسی تبعیدی ، طبق اسناد ساواک برای او مشکل چندانی در رفت و آمدها وجود نداشته است.[۲] سایت شبکه جهانی کلمه در این رابطه آورده است: «طبق اسناد “ساواک” او از مبادی قانونی به عراق می رفته و گذرنامه و مجوز سفر او با وساطت “امير عباس هويدا” صادر می شده است.»[۳]
فعالیتهای سیاسی
دستگیری
احمد خمینی که رفت و آمد زیادی به ایران و عراق داشته است در تاریخ ۸ / ۴ / ۱۳۴۶ هنگام عبور از مرز قصر شیرین به قصد عراق دستگیر و در ساواک قصر شیرین شناسایی و طبق اسناد ساواک مراتب اینگونه به مرکز اعلام شد: «روز جاری احمد مصطفوی همراه عده ای سوقی به ساواک مذکور تحویل و در بازجویی خود را فرزند آیت الله خمینی معرفی می نماید» خود چنین می گوید: «در مراجعت از یکی از سفرهایم از عراق دستگیر شدم. نزدیک به سه ماه، نه شکنجه بود و نه اذیت. در نجف ملبس به لباس روحانیت شدم.»[۲] وی را از قصرشیرین به زندان قزل قلعه تهران منتقل کردند و قرار بازداشت وی در تاریخ ۱۲/ ۴ / ۱۳۴۶ به اتهام اقدام بر ضد امنیت داخلی صادر شد. او در تاریخ ۲۴ مرداد سال ۱۳۴۶ یعنی بعد از یک ماه و ۱۲ روز از زندان آزاد و پس از چند روز راهی قم شد. بر طبق گفته سایت پرتال خمینی ساواک دستور مراقبت بیشتری از او را با این عبارت که «سید احمد خمینی که سابقا دانش آموز بود اخیراً به لباس روحانیت درآمده و روی این اصل و با توجه به موقعیت پدرش وجهه ای در حوزه علمیه قم کسب نمود و عزیمت وی به ایران و قم باعث نزدیکی و علاقه مندی بیشتر طلاب به مشارالیه می گردد و امکان دارد نامبرده به اتفاق طرفداران پدرش دست به یک سلسله فعالیت های خلاف بزند و اصلح است اعمال و رفتارش دقیقاً تحت کنترل قرار گرفته و چنانچه وی به نجف عزیمت و در آنجا اقامت نماید، به صلاح خواهد بود.»
او همچنین بار دیگر، هنگامی که مأموران امنیتی در آبان ۱۳۴۶ ش به منزل روحالله خمینی در قم حمله کردند دستگیر و بازداشت شد
فعالیت بعد از دستگیری
او خودش از کارهایی مثل تکثیر اعلامیههای پدرش آیت الله خمینی تعریف میکند و ارتباطش با هاشمی رفسنجانی و موسوی خوئینیها و .. دیگران نام میبرد. سید محمد خاتمی ضمن تعریف از این فعالیتها میگوید که از جمله اقدامات قابل توجه احمد خمینی در این دوره، چاپ و تکثیر کتاب خدمت و خیانت روشنفکران تألیف جلال آل احمد است.
سومین سفر به عراق
علیرغم حساسیت نقل شده از ساواک او با همسرش در سال ۱۳۵۲ به قصد زیارت حج با گذرنامه از ایران خارج شده به نجف میرود و بعد به مکه و بعد به لبنان نزد امام موسی صدر رفته و طبق نوشته سایت پرتال خمینی نزد مصطفی چمران آموزش نظامی نیز فرا میگیرد. محتشمی میگوید او با سازمان آزادیبخش فلسطین وحتی ابوجهاد و ابو ایاد هم ارتباط برقرار کرده بود. احمد خمینی در ۲۷ اسفند ۱۳۵۲ مجددا به ایران باز میگردد.
طبق گفته خوئینیها و به توصیه او پس از دستگیری، مدت ۱۵ روز به پاکستان رفته است.[۲]
سفر چهارم به عراق
او در تیرماه ۱۳۵۶ به همراه همسر و فرزندانش ابتدا به سوریه و لبنان رفته و سپس نزد پدرش به عراق میرود. پس از مدت کوتاهی برادر بزرگترش مصطفی خمینی فوت میکند و نقش وصی پدر بعد از آن به او محول میشود. در همین سایت آمده است که در پانزدهم آبان، خمینی احمد را وصی خود قرار داد.[۲]
احمد خمینی در فرانسه
بنا به نوشته سایت «کلمه»، روح الله خمینی” در فرانسه بسیار تلاش می نمود تا زیرکانه با بها دادن به انقلابیون غیر آخوند، خود را در رسانه های جهان فردی دموکراسی خواه جلوه دهد، از این رو اطرافيان روح الله خمينی در نوفل لوشاتو را بيشتر نيروهای موسوم به “ملی مذهبی” تشکيل میدادند. ابراهيم يزدی، ابوالحسن بنیصدر و صادق قطبزاده، مشاورانی بودند که آن روزها از طرف “روح الله خمینی” با رسانهها و ماموران دولتهای غربی ارتباط میگرفتند و مذاکره میکردند. احمد خمينی با اين افراد رابطه نزديکی داشت و نقش رابط پدرش با این افراد را بر عهده داشت.[۳]
احمد خمینی در پاریس رئیس دفتر رهبر جمهوری اسلامی (روح الله خمینی) شد.
احمد منتظری او را در این زمان او را اینگونه توصیف میکند:
چيزی که در ايشان به شکل افراطی ديده میشد، علاقه به پدرشان بود. به گونهای که اولين مسئله برايش اين بود که آن آبرومندی و قداستی که در بين مردم هست، حفظ بشود و اينجور نباشد که {به نظر بيايد} آقای خمينی يک اشتباه کردهاند.[۴]
محسن سازگارا در این رابطه میگوید:
بيشتر میشود گفت که مثل يک پيشکار امين و نزديک به آقای خمينی نقش بازی میکرد. وگرنه دستکم من نديدم جايی حرف جدی، استراتژيک و تعيينکنندهای داشته باشد[۴]
احمد خمینی بعد از انقلاب ۵۷
عليرضا نوریزاده، روزنامهنگاری که از نزديک شاهد وقايع سالهای نخست جمهوری اسلامی بود میگويد که پسر رهبر نخست جمهوری اسلامی، پس از انقلاب هم بيشتر با طيف روشنفکران ملی مذهبی و مجاهدين خلق در ارتباط بود. نوریزاده به رادیو فردا میگويد: «احمد خمينی اصولا يک روحيه جوان و معتقد به گروههای ملی و مجموعههايی که راحت بگويم عمامه به سرشان نبود، داشت. زياد از عمامه به سرها خوشنود نبود. انتقادهای وسيعی میکرد. به عنوان نمونه روزی که به اتفاق ايشان به مدرسه رفاه رفتيم و زندانيان را ديديم، ايشان بسيار به مرحوم جعفريان، معاون راديو تلويزيون احترام گذاشت. همينطور با مرحوم هويدا بسيار دوستانه صحبت کرد و گفت من محبت شما را يادم نمیرود که به من کرديد و من پدرم را ديدم. ايشان واقعا شگفتزده شد وقتی ديد به راحتی همه اينها را اعدام کردند و میگفت اينها میخواهند همه را از پيش پا بردارند
حدود یک سال پس از انقلاب۵۷ و در مراسم چهلمين روز درگذشت آیتالله “سید محمود طالقانی” احمد خمينی در کنار “مسعود رجوی”(رهبر مجاهدین خلق) می ایستد، سخنرانی میکند و به شدت میگريد. “مسعود رجوی” او را در آغوش میکشد.[۴]
چند هفته بعد، اگرچه خودش را از برنامهريزی برای اشغال سفارت آمريکا بیاطلاع نشان میدهد اما با حضور در سفارت اشغال شده، عملاً از کار مهاجمین موسوم به “دانشجويان مسلمان پيرو خط امام” دفاع میکند. او در عين حال میگويد که «اين اقدام اشغال سفارت آمريکا محسوب نمیگردد بلکه جوانان دلير ما لانه جاسوسی راتصرف کرده اند تا اشغالگران را بيرون برانند.[۴]
نظر خمینی نسبت به احمد خمینی
آوردهاند که روحالله خمینی در وصف فرزندش احمد خمینی نوشته است: من خدای قاهر حاضر منتقم را شاهد میگیرم که احمد از آن روزی که در کمک اینجانب در بیرونی مشغول اداره امور من بوده تا الان که این ورقه را مینویسم قدمی یا قلمی برخلاف گفتار و نوشتار من برنداشته و با وسواس عجیب در کلیه گفتارهای من یا نوشتههای من سعی نموده که حتی یک کلمه بلکه گاهی یک حرف را که به نظر او محتاج به اصلاح است بدون اذن من تصرف نکند.[۵]
احمد خمینی در دوران جنگ
احمد خمینی نقش مهم و فعالی در جریان جنگ تحمیلی عراق با ایران (شهریور ۱۳۵۹) داشت، از جمله: کسب اطلاعات دقیق روزمره از آخرین وضعیت نیروهای خودی و دشمن در جبهههای جنگ و اوضاع سیاسی و اجتماعی جامعه و موضع افراد و گروهها در قبال امور و مسائل جنگ، تنظیم و جمع بندی آخرین اطلاعات از مواضع سیاسی و نظامی کشورهای خارجی و مجامع بین المللی و رسانههای گروهی کشورهای دیگر، رساندن به موقع همۀ اطلاعات به روحالله خمینی، ابلاغ پیامهای سری و علنی خمینی به مدیران کشوری و لشکری و نهادها و سازمانها، ارتباط مستمر با شورای عالی دفاع و فرماندهان نظامی، شرکت در جلسات شورا و مشاوره دادن به شورا و پدرش روحالله خمینی.[۱]
احمد خمینی در دهه ۶۰
حزب جمهوری و مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار خمینی
احمد خمینی، پس از واقعه هفتم تیر ۱۳۶۰ (انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی)، به عنوان نمایندۀ خمینی در شورای مرکزی حزب شرکت میکرد. وی همچنین نمایندۀ خمینی در مجمع تشخیص مصلحت نظام بود و در جلسات بازسازی مناطق جنگ زده که متشکل از رؤسای سه قوه بود، شرکت داشت. او همچنین سرپرست دفتر خمینی بود. با تأسیس مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار خمینی در ۱۷ شهریور ۱۳۶۷ ش، به فرمان خمینی، مسئولیت اداره و سیاست گذاری این مؤسسه به احمد خمینی واگذار گردید.
جان بهدر بردن از ترور
سایت خبرگزاری بینالمللی قرآن نوشته است: احمد خمینی در مرداد ۱۳۶۱ از ترور سازمان مجاهدین خلق جان سالم به در برد[۵]
احمد خمینی دست اندرکار قتلعام ۶۷
“روحالله خمينی” به صراحت گفته است که طی شکايتهايی که در خصوص شکنجه و اعدام بی دلیل زندانیان، از “اسدالله لاجوردی” میشد، هيچ کس به اندازه پسرش احمد، از دادستان سابق دفاع نمیکرد و ریاست او را بر “سازمان زندانهای کل کشور” لازم و برکناری او را فاجعه میدانست![۴]
“احمد خمينی” همچنين از سوی “حسینعلی منتظری”(قائممقام معزول روح الله خمینی) به عنوان یکی از مقصرین اصلی اعدام گسترده زندانيان سياسی در سال ۱۳۶۷ معرفی شد. “حسینعلی منتظری” گفته است که نامه دستور اعدام تمامی زندانيان سیاسی، توسط “احمد خمینی” جعل شده و به خط پسر “روحالله خمينی” بوده نه خود او! همچنین گفته میشد که نامه ممنوعیت فعالیت نهضت آزادی نیز به خط او بوده است و نه خط خمینی. احمد خمينی بعدها و در نامهای به عمويش اين اتهام را تکذيب کرد و گفت که اين نامه را پدرش اما هنگام قدم زدن نوشته بود اما در مورد قتلعام ۶۷ اظهار نظری نکرد.[۴]
احمد منتظری میگوید که مخالفت آیتالله منتظری با قدسی سازی از افراد و شخصیتها، زمینه ساز دشمنی احمد خمینی با او بوداحمد منتظری میگوید که مخالفت آیتالله منتظری با قدسی سازی از افراد و شخصیتها، زمینه ساز دشمنی احمد خمینی با او بود. منتظری مخالف اعدامهای ۶۷ که اکثرشان از مجاهدین بودند بود.
محسن سازگارا معتقد است که احمد خمينی «جاده صاف کن جنايتهای» اسدالله لاجوردی به خصوص عليه مجاهدين خلق بود و در اين راه به ناگهان تمام سابقه خود با مجاهدين را فراموش کرد. آقای سازگارا که معاون سياسی محمدعلی رجايی، رئيس جمهور اسبق ايران بود، به جلسهای اشاره میکند که در دفتر آيتالله محمد بهشتی برگزار شده و او به عنوان نماينده دولت در آن شرکت کرده بود. به گفته محسن سازگارا، در اواسط جلسه تلفن سياسی دفتر آقای بهشتی زنگ میخورد و پس از آنکه رئيس وقت ديوان عالی کشور به آن جواب میدهد، میگويد که آنسوی خط احمد خمينی بود و به نقل از پدرش دستوراتی درباره سرکوب مجاهدين خلق داد.[۴]
احمد خمینی پشتیبان اصلی خامنهای
گفته میشود احمد خمینی در فکر جانشینی خودش پس از مرگ پدرش بود. تلاشش برای مخالفت با منتظری و برکناری او نیز به این علت بوده است. اما او بعد طرح موضوع رهبری خامنهای بسرعت از او حمایت کرد. در علت این موضعگیری سازگارا میگوید احمد خمینی موفق نشد جای پای خودش را محکم کند زیرا پدرش زودتر از آنکه او فکر میکرد مرد. احمد خمينی پس از مرگ پدرش و در جلسه مجلس خبرگان رهبری برای انتخاب جانشين او، خاطرهای از روحالله خمينی نقل می کند که از نظر مثبت رهبر نخست به جانشينی علی خامنهای حکايت داشت. خامنهای نيز با نام بردن از او به عنوان «يادگار امام»، حفظ احترام احمد خمينی را واجب میداند و او را به عنوان عضو شورای عالی امنيت ملی، مجمع تشخيص مصلحت نظام و شورای عالی انقلاب فرهنگی منصوب میکند.[۴]
احمد خمینی پس از مرگ پدرش
جايگاه احمد خمينی در جمهوری اسلامی پس از مرگ پدرش، هرگز مانند قبل نشد. هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود از ۱۹ خرداد ۱۳۶۹ نقل میکند که چگونه رهبر جديد به خواسته پسر رهبر سابق بیتوجهی میکند، او می نویسد: شب با احمدآقا مهمان رهبری بوديم، تصميمات شورای امنيت مطرح شد و به تصويب رهبری رسيد، احمدآقا پيشنهاد کرد نماز جمعه تهران در مرقد امام اقامه شود که جز در مناسبتهای خاص، پذيرفته نشد.
” احمد خمينی” بعد از مدتی به جايی پرت در بيابانهای مابين تهران و قم میرود و به کشاورزی و باغداری مشغول میشود. آنجا “دشت احمد” نام میگيرد. در واقع “دشت احمد” ده ها هکتار زمین و چاه آب بود که توسط رژیم به “احمد خمینی” واگذار شده بود. او در دوسال آخر عمرش معمولا در جلسات شورایعالی امنیت ملی، مجمع تشخیص مصلحت و شورای عالی انقلاب فرهنگی شرکت نمی کرد.
به باور بسیاری از کارشناسان، احمد خمینی به صورتی دیر هنگام متوجه شده بود که علی خامنه ای و اکبر رفسنجانی چه کلاه بزرگی سرش گذاشته بودند و از طریق او، به صورت ناحق به قدرت رسیدند. احمد خمینی در اواخر عمرش بارها از سران نظام، سپاه، وزارت اطلاعات و بسیاری از نهادهای انقلابی انتقاد شدید نمود.
احمد خمینی” از اوضاع پیش آمده در کشور ناراضی بود، او از کرده های خودش دچار عذاب وجدان شده بود و در اواخر عمرش مصاحبه های تندی بر علیه سران وقت نظام انجام می داد و در جمع های خصوصی رازها برملا می کرد، او در جمع های خصوصی از دست داشتن “علی خامنه ای” و “اکبر هاشمی رفسنجانی” در جنایات بزرگ می گفت. احمد خمینی از اینکه سالها توسط این دو رفیق به بازی گرفته شده بود، شدیدا ناراحت و پشیمان بود! او اواخر عمر دائماً به بیت “حسینعلی منتظری” رفت و آمد می کرد و از وی بخاطر ظلمی که در حقش روا داشته بود، دلجویی می کرد.
او در آخرین مصاحبه قبل از مرگش در گفتوگو با هفتهنامه اميد با انتقاد از “گسترش فساد اداری و رشوهخواری در ادارات و موسسات دولتی و اتخاذ تصميمات نابخردانه درباره ذخاير ارزی مملکت” ريشه اين مشکلات را مسئولان تراز اول کشور عنوان میکند. او در آن مصاحبه می گوید: چرا همه مشکلات و نارسايیها را به گردن آمريکا و ديگران میاندازيم. آيا اختلاس از بيتالمال نيز به آمريکا مربوط میشود؟
چهار روز قبل از مرگ، آخرين مصاحبه احمد خمينی منتشر میشود. در اين گفتوگو که با هفتهنامه اميد انجام شد، او از اينکه «الان داخل شانزدهمين سال از عمر انقلاب اسلامی هستيم و هنوز بعضی از مسئولين، حتی مسئولين نهادهايی که پس از انقلاب تاسيس شدهاند، مشکلات مديريتی و مسائل خود را به گردن رژيم گذشته میاندازند و ندانمکاریهای خود را ناشی از مشکلات بجا مانده از رژيم طاغوت میدانند»، به شدت انتقاد میکند.
آقای خمينی با انتقاد از «گسترش فساد اداری و رشوهخواری در ادارات و موسسات دولتی و اتخاذ تصميمات نابخردانه درباره ذخاير ارزی مملکت»، ريشه اين مشکلات را مسئولان کشور عنوان میکند.
او در آن مصاحبه گفت: «بیسروصدا ۱۵۰ تومان به قيمت دلار اضافه کردند و کسی هم نفهميد. مگر رئيس کل بانک مرکزی قول نداده بود که قيمت دلار را در حدود ۱۰۰ تومان ثابت نگه میدارد، پس چه شد؟ چرا همه مشکلات و نارسايیها را به گردن آمريکا و ديگران میاندازيم. آيا اختلاس از بيتالمال نيز به آمريکا مربوط میشود؟»[۴]
مرگ احمد خمینی
او در ۲۱ اسفند ۱۳۷۳ به دلیل آنچه که گفته شده است عارضه قلبی و تنفسی ناگهانی در حالت خواب که سبب ایست کامل قلب و تنفس برای لحظاتی گردیده و همین امر موجب بروز سکته مغزی شده است در بیمارستان بقیة الله بستری شد و بعد از ۵ روز تلاش پزشکان نتیجهای نبخشید و در ۲۵ اسفند ۱۳۷۳ فوت کرد.[۲]
مرگ یا کشتهشدن؟
در زمینه مرگ احمد خمینی روایتهای متنوعی در سایتها و مطبوعات و نقلقولهای مردم آورده شده است که بسیاری را باور بر آن است که مرگش به علت سکته قلبی و مغزی دروغ بوده و در حقیقت او به قتل رسیده است.
سایت شبکه جهانی کلمه در مقالهیی تحت عنوان «چه کسانی احمد خمینی را کشتند»[۳] آورده است:
احمدخمینی” فرزند “روح الله خمینی” در روز ۲۵ اسفند ۱۳۷۳ تقریبا ۴ سال بعد از مرگ پدرش به طور ناگهانی و بدون هیچ سابقه بیماری و یا بستری درگذشت، دقیقا همان روزِ انتشار آخرين مصاحبه به شدت انتقادیاش به کما می رود و پس از ۴روز در کما بودن فوت می کند!
علت مرگ ناگهانی او از سوی رسانه های جمهوری اسلامی، سکته قلبی و مغزی اعلام شد. همزمان، بیت “علی خامنه ای” توسط مداحان و روضه خوان ها شایعاتی را مبنی بر اعتیاد احمد خمینی بر زبانها انداخت، در این شایعات چنین گفته می شد که سید احمد خمینی بخاطر زیاده روی در مصرف مواد مخدر جانش را از دست داده است. با این که شواهدی مبنی بر اعتیاد “احمد خمینی” به مواد مخدر وجود دارد، اما سوء مصرف مواد مخدر علت مرگ او نبود، در خصوص مرگش باید گفت، حقیقت این بود که “احمد خمینی” یکی از قربانیان قتل های زنجیره ای بود، او راز بر ملا می کرد و از دید “علی خامنه ای” و رفیقش، او باید ساکت می شد!
هاشمی رفسنجانی” در خصوص آخرین روزهای زندگی احمد خمینی به نقل از همسر احمد خمینی می نویسد: دیشب تا ساعت دو و نیم بامداد حالشان طبیعی بوده و بعد خوابیده است. از ساعت دوازدہ تا دوونیم در منزل جواد(برادرخانمش) بوده و تا ساعت شش بامداد مطابق معمول خواب بوده و خرخر میکرده و ساعت هشت صبح که به سراغش رفتیم، کنار تخت دمرو افتاده و استفراغ کرده و از هوش رفته بوده.[۳]
عمادالدين باقی، نويسندهای که در حوزه قتلهای زنجيرهای در ايران تحقيق کرده است، می گوید: سالها پس از مرگ احمد خمينی، محمد نیازی، رئيس وقت سازمان قضايی نيروهای مسلح، به حسن خمينی(پسر احمد) گفته بود که “سعيد امامی” معاون سابق وزارت اطلاعات، علاوه بر قتل روشنفکران و نويسندگان، به قتل “احمد خمينی” نيز اعتراف کرده است. بعدها “حسن خمینی” پسر احمد نیز، اصالت سخنان “عمادالدین باقی” در خصوص قتل پدرش را تایید کرد.[۳]
دليل قتل احمد خمینی توسط سعيد امامی، اهانتهای او به خامنهای و ديگر مسئولان ارشد حکومت در جلسات خصوص عنوان شد. نيازی، اين سخنان عمادالدين باقی را تکذيب کرد. اما باقی با ارسال نامهای علنی به حسن خمينی از او خواست تا اصالت سخنانش را تاييد کند و فرزند احمد خمينی نيز اين اظهارات را تاييد کرد.[۴]
در ۱۰ دی ۱۳۷۷ و در ادامه قتلهای سياسی جمهوری اسلامی، “جمشيد پرتوی” متخصص قلب و پزشک مخصوص احمد خمينی نيز در منزلاش به قتل میرسد!
با وجود این که “هاشمی رفسنجانی” در خاطراتش زیرکانه خود را از ماجرای قتل “احمد خمینی” بی اطلاع وانمود می کند، اما آنچه از شواهد پیداست، پس از مرگ خمینی هر دو نفری که در جمهوری اسلامی بر سر قدرت بودند(رفسنجانی و خامنه ای) از افشاگری های “احمد خمینی” در خطر بودند، در نتیجه تصمیم به قتل احمد خمینی گرفتند. بدین ترتیب با گوشه چشم رهبر جمهوری اسلامی، فتوای شرعی قتل احمد خمینی توسط “محمدتقی مصباح یزدی” و “عزیزالله خوشوقت” صادر شد.[۳]
حرفهای سعید امامی در مورد بهقتل رساندن احمد خمینی
“سعيد امامی”(معاون وقت وزارت اطلاعات) در بازجويیهای خود میگويد: چرا علت اقدامات من را از وزير اطلاعات “علی فلاحيان” نمیپرسيد؟ من احمد خمينی را به دستور مستقيم او و به فتوای “آيتالله خوشوقت” کشتم!(عزیزالله خوشوقت، پدر زن مصطفی خامنه ای، پسر علی خامنه ای است)
سعید امامی در اعترافاتش که بلافاصله بر پرونده اش مهر فوق محرمانه خورد می گوید: وقتی باخبر شدیم که حاج احمد آقا در جلسات خصوصی به مسئولان نظام و حتی به ولایت امر اهانت میکند. آن را ارجاع دادیم و بلافاصله دستور آمد که همه رفتوآمدهای ایشان را زیر نظر بگیرید و از مکالمات و ملاقاتهای ایشان نوار تهیه کنید. ما هم بمدت یکسال همین کار را کردیم. متاسفانه احمد به راه یکطرفه ای وارد شده بود که برگشت نداشت.
“سعید امامی” اعتراف می کند: وقتی دستور حذف احمد را آقای “فلاحیان”(وزیر اطلاعات وقت) به من ابلاغ کرد مضطرب شدم و حتی به تردید فرو رفتم. دو روز بعد، همراه با آقای فلاحیان به دیدار “آیتالله مصباح یزدی” رفتیم، آقایان “محسنی اژهای” و “بادامچیان” هم آنجا بودند البته بعدا حاج آقا “خوشوقت” هم از بیت رهبری آمدند و نظر جمع بر این بود که نباید به کسانی که با ولی امر مسلمین خصومت میکنند، رحم کرد.
سعید امامی همچنین گفته است: از آنجا که سید احمد خمینی قرص های مختلفی مصرف می کرد یافتن وسیله ای جهت از پای در آوردن او کار سختی نبود. با شناسایی داروهای او ترتیبی داده شد که یکی از قرصهای او عوض شود و یک قرص با همان شکل و شمایل اما با دوز بالا و کشنده در میان قوطی قرص او قرار گیرد . در شب حادثه مقتول مثل همیشه قرص های خود را خورده و آرام خوابید و دیگر بیدار نشد.
سعید امامی در اعترافاتش می گوید: پس از مرگ او، علیرغم اصرار همسرش نگذاشتیم پزشک قانونی دلایل مرگش را پیگیری کند و به همان اعلامیه تیم پزشکی اکتفا شد.[۳]
هادی غفاری، از احمد خمينی به عنوان «مخزن بخش عمدهای از اسرار امام» نام برده و گفته است: «همانطور که امام فرصت نيافتند يا مصلحت ندانستند تا بسياری از آنچه در قلب و جانشان بود را بيان کنند و يا شرايط به گونهای نبود که بشود آن را بيان کنند، متاسفانه بخش بسياری از اين اسرار و موقعيتهای امام و انقلاب را حاج احمد آقا با خود به زير خاک برد.[۴] برخی آگاهان این گفته هادی غفاری را تایید ضمنی به قتل رساندن احمد خمینی میدانند