کاربر:Omid/صفحه تمرین1: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''دل آرا دارابی''' (متولد ۷ مهر ۱۳۶۵ - درگذشت ۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۸) در شهر رشت به دنیا آمد. وی دختر هنرمندی بود که از سن ده سالگی نقاشی میکرد و شعر میسرود. دل آرا دارابی | '''دل آرا دارابی''' (متولد ۷ مهر ۱۳۶۵ - درگذشت ۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۸) در شهر رشت به دنیا آمد. وی دختر هنرمندی بود که از سن ده سالگی نقاشی میکرد و شعر میسرود. دل آرا دارابی در ۷ دی ۱۳۸۲، به همراه دوست پسرش به نام امیرحسین ستوده، مرتکب قتل مهین، دخترعموی پدر خود شد. وی هنگام وقوع قتل ۱۷ سال داشت و دانشآموز پیشدانشگاهی بود. وی اگرچه در آغاز همراه با پدرش خود را به پلیس معرفی کرد و اتهام قتل را در دادگاه پیرفت، اما دو هفته بعد طی نامهای به قاضی آن مدعی شد که او قاتل نیست و وی تنها برحسب خواست و تمایل امیرحسین که به او گفته بود: «چون تو زیر ۱۸ سال هستی و در نهایت مجازات نخواهی شد»، حاضر شده است که مسئولیت عمل او را بر عهده بگیرد.<ref name=":0" /><ref name=":2" /> | ||
در ایام بازداشت | در ایام بازداشت دل آرا دارابی، بسیاری از هنرمندان، کنشگران حقوق مدنی و فعالان حقوق بشر با برپایی یک کمپین برای آزادی وی تلاش کردند. آنها از رئیس قوه قضاییه میخواستند که باتوجه به شرایط سنی و روانی او و ابهامات قانونی متعدد پرونده، از مرگ وی جلوگیری به عمل آورد. برگزاری نمایشگاهی از آثار نقاشی این زن جوان ایرانی در مهرماه سال ۱۳۸۵ باعث جلب توجه بیشتری به پرونده و افزایش فشار برای لغو حکم اعدام او شد. عفو بینالملل نیز با صدور بیانیهای در ۱ مه ۲۰۰۹، اعدام دارابی را مغایر معیارها و موازین بینالمللی دانست.<ref name=":2">[https://www.iranrights.org/fa/memorial/story/-7230/delara-darabi سرگذشت دل آرا دارابی]، بنیاد عبدالرحمن برومند</ref> | ||
دل آرا دارابی، سرانجام صبح روز جمعه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۸، بدون اطلاع وکیل مدافع و خانوادهاش در زندان رشت اعدام شد. وی در باغ رضوان رشت به خاک سپرده شد. | دل آرا دارابی، سرانجام صبح روز جمعه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۸، بدون اطلاع وکیل مدافع و خانوادهاش در زندان رشت اعدام شد. وی در باغ رضوان رشت به خاک سپرده شد. |
نسخهٔ ۲۳ آوریل ۲۰۲۰، ساعت ۱۴:۵۱
دل آرا دارابی (متولد ۷ مهر ۱۳۶۵ - درگذشت ۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۸) در شهر رشت به دنیا آمد. وی دختر هنرمندی بود که از سن ده سالگی نقاشی میکرد و شعر میسرود. دل آرا دارابی در ۷ دی ۱۳۸۲، به همراه دوست پسرش به نام امیرحسین ستوده، مرتکب قتل مهین، دخترعموی پدر خود شد. وی هنگام وقوع قتل ۱۷ سال داشت و دانشآموز پیشدانشگاهی بود. وی اگرچه در آغاز همراه با پدرش خود را به پلیس معرفی کرد و اتهام قتل را در دادگاه پیرفت، اما دو هفته بعد طی نامهای به قاضی آن مدعی شد که او قاتل نیست و وی تنها برحسب خواست و تمایل امیرحسین که به او گفته بود: «چون تو زیر ۱۸ سال هستی و در نهایت مجازات نخواهی شد»، حاضر شده است که مسئولیت عمل او را بر عهده بگیرد.[۱][۲]
در ایام بازداشت دل آرا دارابی، بسیاری از هنرمندان، کنشگران حقوق مدنی و فعالان حقوق بشر با برپایی یک کمپین برای آزادی وی تلاش کردند. آنها از رئیس قوه قضاییه میخواستند که باتوجه به شرایط سنی و روانی او و ابهامات قانونی متعدد پرونده، از مرگ وی جلوگیری به عمل آورد. برگزاری نمایشگاهی از آثار نقاشی این زن جوان ایرانی در مهرماه سال ۱۳۸۵ باعث جلب توجه بیشتری به پرونده و افزایش فشار برای لغو حکم اعدام او شد. عفو بینالملل نیز با صدور بیانیهای در ۱ مه ۲۰۰۹، اعدام دارابی را مغایر معیارها و موازین بینالمللی دانست.[۲]
دل آرا دارابی، سرانجام صبح روز جمعه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۸، بدون اطلاع وکیل مدافع و خانوادهاش در زندان رشت اعدام شد. وی در باغ رضوان رشت به خاک سپرده شد.
وقوع حادثه و دستگیری
دل آرا دارابی متولد ۷ مهر ۱۳۶۵ در شهر رشت بود. وی دختر هنرمندی بود که از سن ده سالگی نقاشی میکرد و شعر میسرود. دل آرا دارابی در ۷ دی ۱۳۸۲، به همراه دوست پسرش به نام امیرحسین ستوده، مرتکب قتل مهین، دخترعموی پدر خود شد. وی هنگام وقوع قتل ۱۷ سال داشت و دانشآموز پیشدانشگاهی بود. وی اگرچه در آغاز همراه با پدرش خود را به پلیس معرفی کرد و اتهام قتل را در دادگاه پیرفت، اما دو هفته بعد طی نامهای به قاضی آن مدعی شد که او قاتل نیست و وی تنها برحسب خواست و تمایل امیرحسین که به او گفته بود: «چون تو زیر ۱۸ سال هستی و در نهایت مجازات نخواهی شد»، حاضر شده است که مسئولیت عمل او را بر عهده بگیرد.[۱][۲]
دفاعیات
دل آرا دارابی چند روز بعد از زندانى شدن و در حالی كه در انتظار محاكمه بود نامهاى به قاضى پرونده نوشت و خود را بىگناه معرفى كرد و اظهار داشت:
«من به خاطر علاقهاى كه به امیر داشتم و با وعده و وعیدهاى او همه جزئیات قتل را به گردن گرفتهام و هیچ یك از اظهاراتم را قبول ندارم.»[۳]
دل آرا دارابی در جلسه دادگاهی که روز ۲۵ دی ۱۳۸۲ برای ادامه تحقیقات انجام شد، كلیه اظهارات قبلی خود مبنی بر اعتراف به قتل را رد کرد. او گفت که امیرحسین به او قرصهای آرامبخش خورانده و خود با ضربات چاقو مقتول را از پای درآورده بود. دل آرا دارابی در جلسه دادگاه گفت:
«زمانى كه امیرحسین از من خواست تابه خانه مقتول برویم اصلاً فكر نمیكردم چنین قصدى داشته باشد ومن اظهارات اولیهام را رد میكنم. امیرحسین پس از دستگیرى به اتهام قتل بارها به من گفت چون زیر ۱۸سال هستم مرا قصاص نمیكنند. او از من خواست قتل را به گردن بگیرم و من هم از روى سادگى و به خاطر آن كه امیرحسین را دوست داشتم اتهام قتل را قبول كردم.»[۴]
دل آرا دارابی بارها در جلسات مختلف اعلام كرده بود كه قاتل نیست. وی در تشریح وقایع روز قتل گفته بود:
«من و آن پسر با هم دوست بودیم. او چند روز قبل از حادثه به من گفت سندی جعلی پیدا کرده است که متعلق به خانه مهین دخترعموی پدرم است و فردی میخواهد با این سند جعلی خانه را بفروشد و او از من خواست با مهین قرار بگذارم و برای اینکه بتواند این موضوع را به مهین بگوید، به خانه وی برویم. من هم این کار را کردم. روز حادثه من و او به خانه مهین رفتیم. امیرحسین به من قرصهایی خورانده بود که کاملا بیاراده شده بودم. وقتی خودش را به پشت سر مقتول رساند با چوب بیسبال ضرباتی زد و بعد از بستن دهانش از من خواست، چاقویی برایش ببرم. من بیاراده به آشپزخانه رفتم و چاقویی آوردم. او چاقو را گرفت و چند ضربه به مهین زد. من حتی یک ضربه هم نزدم.»[۵]
اظهارات وکلا
عبدالمصد خرمشاهی، وکیل دل آرا دارابی، گفته بود، چند ایراد اساسی در این پرونده وجود داشت. او معتقد بود که پس از نفی مسئولیت قتل میبایست صحنه قتل بازسازی میشد. یکی از ایرادات پرونده، چپ دست بودن دلآرا است، در حالی که که اکثر ضربات از سمت راست به مقتول وارد شده بود.عبدالصمد خرمشاهی گفته بود:
«اگرچه دل آرا در تحقیقات اولیه قتل را به گردن گرفته، اما از آن جایی که وی چپ دست است نمیتوانسته از پشت ضربه به سمت راست مقتول زده باشد و اگر یک بار دیگر صحنه قتل بازسازی شود، وی میتواند بیگناهی خودش را ثابت کند.»[۲]
همچنین محمد مصطفایی که بعد از عبدالصمد خرمشاهی پرونده دل آرا دارابی را در دست گرفته بود، طی گفتگویی گفت:
«از همان زمانی که پروندهی دل آرا دارابی در دادگستری رشت به جریان افتاد، آقای خرمشاهی در مقام وکیل ایشان همواره تاکید داشتند که موکلشان بیگناه است و بیگناه نیز دارد محاکمه میشود. در این پرونده، آقای "محمد حسن جاویدنیا" قاضیِ رسیدگی کننده به پرونده بودند. به باور من، او به رغم آن که میدانستند دل آرا قاتلِ اصلی نیست، حکم به اعدام ایشان دادند. در پی صدور این حکم، جناب خرمشاهی بارها نسبت به آن اعتراض کردند و به دنبال آن پرونده دل آرا دارابی در مطبوعات ایران مطرح شد؛ اما به واسطه آن که دستگاه دادگستری در ایران مستقل نیست و همیشه به نوعی تحت تاثیر قدرتهای مختلف عمل میکند، این بار نیز در نهایت، حرفِ آقای جاویدنیا به کرسی نشست و حکمِ قصاصِ خانم دل آرا دارابی در «دیوان عالی کشور» تایید شد. بعدها هم که خود آقای جاویدنیا دادستان رشت شدند، توانستند با نفوذی که در دستگاه قضایی به دست آورده بودند «اذنِ در اجرای حکم» را نیز از آقای شاهرودی (رئیس وقت قوه قضایه ) بگیرند. در نهایت حکم در یک شرایط کاملاً غیر عادی، در هفت صبح یک روزِ تعطیل (جمعه ۱۱اردیبهشتماه سال ۱۳۸۸) در زندان مرکزی رشت به اجرا درآمد.»[۱]
محمد مصطفایی در ادامه میگوید:
قبل از آن که دل آرا دارابی اعدام شود (و همین طور بعد از اعدام دل آرا) امیر حسین ستوده (دوست پسر دل آرا) به طور رسمی و علنی هیچ حرف خاصی نزده بود، اما اخیراً یکی از همبندان او- که اصرار زیادی نیز داشت که نامی از او نبرم- به من خبر داد که امیرحسین، نامههای متعددی به قاضی رسیدگیکننده پرونده نوشته و در آن نامهها گفته است که دل آرا بیگناه است. متاسفانه آقای محمد حسن جاویدنیا بنا به دلایل خاصی، از جمله پافشاری بر مواضع خودشان و نیز مخالفت با خواست و اقدامات وکیلِ پرونده، نه تنها هیچ ترتیب اثری به مفاد این نامهها نداند، بلکه امیرحسین را نیز تهدید میکنند که اگر سکوت نکند عواقب ناگواری در انتظار او خواهد بود و… تا اینکه در ماه گذشته، امیرحسین در زندان رشت بر اثر عذاب وجدان و فشارهای روحی که به دنبال اعدام دل آرا بر او متحمل شده بود، خودش را حلقآویز کرد.»[۱]
محمد مصطفایی درباره حکم دل آرا گفته است:
«دو هفته پس از اقرار نخست در دادگاه، دل آرا که هنگام بازداشت فقط ۱۷ سال داشته، ارتکاب به قتل را انکار میکند. بنا بر اعتراف وی، او با این یقین که دادگاه بر اساس حقوق کودک نمیتواند برای او حکم اعدام صادر کند به درخواست دوستش امیرحسین، اتهام قتل را میپذیرد تا او که بالای ۱۸ سال داشته اعدام نشود. به این ترتیب امیرحسین، که تا به امروز در برابر حکم اعدام دل آرا سکوت کرده است، به جرم مشارکت در قتل، به ۱۰ سال زندان محکوم میشود. دل آرا با درک این که فقط زمان قصاص کودکان مرتکب به قتل با بزرگسالان تفاوت دارد، خواستار تجدید نظر از دیوان عالی کشور میشود. او چندین بار مطرح کرده است که فقط به دلیل علاقه به امیرحسین، اتهام قتل را پذیرفته است اما تا به امروز این حکم تغییری نکرده است. دیوان عالی کشور به دلیل این که حکم اعدام اولیه در دادگاه عادی و نه در دادگاه اطفال صادر شده بود، پرونده دل آرا را به دادگاه دیگری ارجاع داد، اما او در دادگاه دوم نیز بر اساس اقرارهای نخست، به قصاص محکوم شد.»[۶][۱]
آسیه امینی برگزارکننده نمایشگاه نقاشیهای دل آرا دارابی میگوید:
«چطور است که در دادگاه، اقرار یک طفل سند قرار میگیرد اما انکار چندینباره پس از آن مورد توجه قرار نمیگیرد و مراحل تحقیق پرونده او کامل نمیشود؟ در پرونده دلآرا نکات مبهم فراوان وجود دارد. حتی چاقویی که با آن مهین کشته شده انگشتنگاری نشده است.»[۶]
نمایشگاه نقاشی
نمایشگاهی از نقاشیهای دل آرا دارابی، با نام «زندانی رنگها» از روز جمعه ۲۸ مهر ۱۳۸۵ به مدت یک هفته در نگارخانه گلستان، واقع در دروس تهران به کوشش آسیه امینی برپا شد.
در کارت نمایشگاه نقاشیهای دل آرا نوشتهای از او خطاب به بازدیدکنندگان درج شده بود:
زندانی رنگها میدانید یعنی چه؟ یعنی من. من که از چهار سالگی زندگیام را با رنگها تقسیم کرده بودم، در آستانه ۱۷ سالگی آنها را گم کردم. سرخ کبود را به جای لاجورد گرفتم و جای آسمانی، خاکستری پاشیدم. من رنگها را گم کردم و اینک تنها چهرهای که هر روز در برابرم دیده میگشاید، دیوار است. من دل آرا دارابی ۲۰ ساله، متهم به قتل، محکوم به اعدام، سه سال است که با رنگها و فرمها و واژهها از خودم دفاع میکنم. این نقاشیها سوگندی است به جرمی ناکرده. تا مگر رنگها مرا به زندگی بازم گردانند. از پشت دیوارها به شما که به دیدن نقاشیهایم آمدهاید سلام و خیر مقدم میگویم.»[۶]
همزمان با برگزاری نمایشگاهی از آثار دل آرا دارابی در گالری گلستان در ایران، نمایشگاه مشابهی در دانشگاه فنی برلین برگزار شد. مینا احدی سرپرست کمیته بین المللی علیه سنگسار و اعدام در آلمان در یک گردهمایی در دانشگاه فنی آلمان شرکت کرده در مصاحبه با رادیو فردا گفت:
«شش گروه از سازمانهایی که خواهان جدایی مذهب از دولت هستند در این گردهمایی شرکت داشتند و ما در محل ورودی سالن سخنرانی این نقاشی ها را گذاشته بودیم و نوشتههایی از دل آرا دارابی به آلمانی ترجمه کرده بودیم و در آنجا نصب بود. نمایشگاه مورد توجه حاضران قرار گرفت.»[۷]
دل آرا هنگامی که از برپایی نمایشگاهی از نقاشیهایش باخبر میشود به یکی از برگزارکنندگان آن میگوید:
«من از خدا چیزهای زیادی خواسته بودم. از بچگی دوست داشتم نقاش و شاعر معروفی شوم. همیشه دوست داشتم نمایشگاهی از نقاشیهایم بگذارم و از هنرمندان دعوت کنم تا آثارم را ببینند. آرزو داشتم کتاب شعرم منتشر شود. حالا در زندان هستم و آرزوهایم بیرون از زندان یکییکی دارد برآورده میشود.»[۶]
همه نقاشیهای نمایشگاه «زندانی رنگها» به جز یک اثر در زندان کشیده شده بودند. آن تکاثر، از نظر رنگ و فضا، بسیار متفاوت با کارهایی است که دلآرا در زندان کشیده بود. این آثار حاکی تاثیر عمیق و ژرف زندان بر این هنرمند جوان بود. در سالهای پیش از زندان، نواختن پیانو یکی دیگر از سرگرمیهای دل آرا بوده است.[۶]
اعدام
عموی دل آرا درباره اعدام دل آرا دارابی به خبرنگار روزنامه اعتماد گفت:
«ساعت ۶ ونیم صبح جمعه از زندان با منزل برادرم تماس گرفتند و گفتند قرار است تا لحظاتی دیگر حکم دل آرا اجرا شود. زمانی که برادرم با من تماس گرفت، اصلاً نمیتوانست حرف بزند چرا که به ما گفته بودند حکم او مطابق دستور رئیس قوه قضائیه برای مدت دو ماه متوقف شده است. لحظاتی بعد سراسیمه خودمان را به مقابل زندان رساندیم. هیچ کس جلوی در زندان نبود. همین طور که داشتیم با نگهبان صحبت میکردیم تا بتوانیم وارد زندان شویم و حداقل در لحظات آخر دل آرا را ببینیم یا اینکه از اولیای دم بخواهیم از خون این دختر بگذرند، صدای آژیر آمبولانس را از داخل محوطه شنیدیم. زمانی که آمبولانس از محوطه خارج شد، دیدیم روی آن نوشته شده؛ «مخصوص پزشکی قانونی». من و خانواده برادرم میدانستیم داخل آن جسد برادرزاده ۲۳سالهام قرار دارد اما پذیرش موضوع برای ما سنگین بود. بالاخره اجازه ورود به محوطه را به ما دادند. به دفتر زندان که رسیدیم به ما گفتند حکم اجرا شد و برای گرفتن جسد دل آرا باید به پزشکی قانونی برویم. کار از کار گذشته بود. ما حتی در لحظه آخر هم نتوانستیم دل آرا را ببینیم. دل آرا حق داشت پدر و مادرش را برای آخرین بار ببیند.»
بخشهایی از صحبتهای محمد مصطفایی وکیل دل آرا دارابی
در ایام نوروز سال ۱۳۷۸ تصمیم گرفتم به زندان رشت برم و دختری نقاش که در انتظار اعدام بود را ببینم. تصمیمم آنی بود و فردای روز تصمیم با خودروی شخصیام به سمت رشت رفتم. بعد از اخذ دستور از دادیار ناظر زندان به اتاقی که زندانیان را برای ملاقات به آنجا میآوردند رفتم. چند مامور هم در این اتاق بودند. وقتی دستور قاضی را به یکی از آنها دادم. مسئول مربوطه به من نگاه کرد و گفت آقای مصطفایی شما هستید. گفتم بله چطور. گفت هیچ. در مورد شما زیاد شنیده بودم و امیدوارم بتوانید کاری برای دل آرام انجام دهید تا اعدام نشود. این مامور میدانست که دیگر کاری از دست کسی بر نمیآید. تقدیر دل آرام دارابی اعدام است و چون دستی قدرتمند کمر بر اعدام این جوان بسته است. اعدامش حتمی است.
مسئول دفتر تلفن را برداشت و به کسی که آنطرف تلفن بود گفت. بگویید دل آرام به اتاق ملاقات بیاید. دل آرام شروع کرد به تعریف کردن ماجرا و گفتن از بیگناهی خودش. او میگفت که قاتل نیست و قاتل امیر حسین است. من چون او را خیلی دوست داشتم و سن و سالم هم کم بود. قتل را به گردن گرفتم. او از روز ماجرا تعریف کرد و از اینکه به پدرش دروغ گفته که قاتل است و قتل را به گردن گرفته است. زمانی که تعریف میکرد اشک از چشمانش جاری بود. قسم میخورد که مرتکب قتل نشده است و میگفت هیچ کس حرفش را باور نمیکند. میگفت دادستان رشت چند بار او را کنار کشیده و تهدید کرده است که اعدامش خواهد کرد.
ساعت هفت صبح یک روز تعطیل، دادستان نامرد رشت با چند نفر از جیره بگیرانش به زندان رفتند. روز تعطیل دل آرام را صدا کردند. گویی به شکار آهو رفته بودند. و میخواستند آهویی زیبا شکار کنند. آهویی که از جنس آدمی زاد بود. و حیواناتی وحشی همچون گرگ میخواستند این آهوی زیبا را از پای در آوردند و جلوی کشیدن نقاشیهایش را بگیرند. به سالن مرگ میبرند. تلفنی به او میدهند و خندهای میکنند و میگویند به مادرت زنگ بزن و بگو که تا چند دقیقه دیگر اعدام میشود. گوشی را میگیرد دستانش میلرزد و التماس میکند و میگوید من قاتل نیستم من را نکشید. من را نکشید. همه میدانستند که او قاتل نیست اما برای روز تعطیلشان نیاز به تفریح و شکار داشتند و هیچ شکاری بهتر از دل آرام برای آنها نبود. آهویی زیبا، با چشمانی هیجان انگیز و چهرهای نورانی و… به مادرش زنگ میزند و جریان را به مادرش با صدای لرزان میگوید…. مادرش تلفن را قطع میکند. قرآن را بر میدارد و به سمت زندان رشت میرود. در زندان را با هر دو دست میکوبد. التماس میکند. جیغ میزند و فریاد میکشد ولی کسی در را باز نمیکند. شکارچیان شکارشان را زده بودند. درب بزرگ زندان باز میشود و آمبولانسی که دل آرام، آرام گرفته بود بیرون میرود و…. در مراسم اعدام شرکت کرده بودم و میتوان تصور کنم که چطور اعدام شده است. او باورش نمیشود که اعدام خواهد شد. ارادهاش را از دست میدهد. دیگر توان فکر کردن ندارد. گرگها دور او جمع شده بودند. چارهای نداشت جز التماس کردنهای بیپاسخ… دو دست او را میگیرند. به سمت چارپایه مرگ میبرند. دل آرام همچنان التماس میکند. او در زمانی که قتل اتفاق افتاده بود ۱۷ سال بیشتر نداشت و اگر هم قاتل بود باز هم به خاطر سنش حقش رگ نبود.
دل آرام قاتل نبود و هستند صدها نفر از متهمین به قتلی که قاتل نیستند و نمونههای بسیاری را در زندان دیدهام اما خشونت طلبی حاکمان جمهوری اسلامی به گونهای است که تنها به اعدام میاندیشند و به کشتن انسانهای بیگناه.
حال چه کسی پاسخگوست؟ چه کسی پاسخ این بیعدالتی را خواهد داد؟ چطور میتوان جان دل آرام را احیا کرد؟ او بیگناه بود و گناهش تنها کشیدن نقاشیهایش و بازی با دنیای کودکیاش بود که تقدیر اعدامش را رقم زد. آیا گناه او ایرانی بودنش بود یا عاشق بودنش؟[۸]
واکنشها به اعدام دل آرا
جمهوری چک رییس دوره ای اتحادیه اروپا، اجرای حکم اعدام دل آرا دارابی را شدیدا محکوم کرد.
بیانیه رسمی اتحادیه اروپا با اعتراض به اجرای حکم دل آرا، اعدام وی را مغایر تعهدات بین المللی ایران دانسته و افزوده است: ریاست اتحادیه اروپا مصرانه از ایران می خواهد تا از اعدام نوجوانان دست بردارد و مجازات مرگ برای نوجوانان را از قوانین جزایی خود حذف کند.
اتحادیه اروپا در بیانیه خود همچنین به مقامات جمهوری اسلامی هشدار داده که چنین تخلفاتی از حقوق بشر، زمینه تفاهم و اعتماد دو جانبه بین ایران و اتحادیه اروپا را کم می کند.
سازمان عفو بین الملل نیز با انتشار بیانیه ای در روز اول ماه مه، اجرای حکم اعدام دل آرا دارابی را به شدت مورد انتقاد قرار داد.
این سازمان هوادار حقوق بشر می افزاید که شمار اجرای احکام اعدام در ایران در سال جاری میلادی در ایران به یکصد و چهل مورد می رسد و دو نفر از اعدام شدگان زن بوده اند.
پیشتر سازمان عفو بینالملل در لندن نیز، بر علیه حکم اعدام دلآرا دارابی، تظاهراتی را حدود دو هفته پیش مقابل سفارت ایران در لندن سازمان داد.[۹]
منابع
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ پرونده دل آرا دارابی و دایره ابهام، سایت رادیو زمانه
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ سرگذشت دل آرا دارابی، بنیاد عبدالرحمن برومند
- ↑ روزنامه ایران، ۳ دی ۱۳۸۴
- ↑ خبر جنوب، ۲۸ خرداد ۱۳۸۵
- ↑ روزنامه اعتماد ملی، ۱۲ اردیبهشت ۱۳۸۸
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ ۶٫۲ ۶٫۳ ۶٫۴ نمایشگاه نقاشی جوان محکوم به اعدام در تهران، سایت بیبیسی فارسی
- ↑ نمایشگاهی از آثار دل آرا دارابی توسط کمیته بینالمللی علیه اعدام در آلمان، سایت رادیو فردا
- ↑ چه کسی پاسخگوی مرگ دل آرام دارابی است؟، هرانا
- ↑ اتحادیه اروپا اعدام دل آرا دارابی را محکوم کرد، سایت رادیو فردا