۱٬۶۵۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۱۲: | خط ۱۱۲: | ||
دکتر فاطمی در اوایل مهر ۳۱ وزیر خارجه و سخنگوی دولت دکتر مصدق شد. | دکتر فاطمی در اوایل مهر ۳۱ وزیر خارجه و سخنگوی دولت دکتر مصدق شد. | ||
دکتر فاطمی در روز ۱۱ مهر گزارشی دربارهی «اقتصاد بدون نفت» به مجلس ارائه داد و در ۲۱مهر کودتایی را علیه دولت مصدق، که توسط میدلتون (کاردار سفارت انگلیس)، | دکتر فاطمی در روز ۱۱ مهر گزارشی دربارهی «اقتصاد بدون نفت» به مجلس ارائه داد و در ۲۱مهر کودتایی را علیه دولت مصدق، که توسط میدلتون (کاردار سفارت انگلیس)، سرلشکر زاهدی، سیدضیاءالدّین طباطبایی، اسدالله علم، سرلشکر حجازی، سرتیپ آریانا و با همکاری دکتر مظفّر بقایی در حال شکلگیری بود، افشاکرد. | ||
پس از افشا و خنثی شدن این کودتا در ۲۴مهر، گزارشی از مصدق دربارهی قطع رابطه با انگلیس از رادیو ایران خوانده شد. روز ۳۰مهر دکتر فاطمی، وزیر خارجه دولت مصدق، ضمن یادداشتی به سفارت انگلیس، تصمیم ایران مبنی بر قطع رابطه سیاسی ایران و انگلیس را اعلام کرد. | پس از افشا و خنثی شدن این کودتا در ۲۴مهر، گزارشی از مصدق دربارهی قطع رابطه با انگلیس از رادیو ایران خوانده شد. روز ۳۰مهر دکتر فاطمی، وزیر خارجه دولت مصدق، ضمن یادداشتی به سفارت انگلیس، تصمیم ایران مبنی بر قطع رابطه سیاسی ایران و انگلیس را اعلام کرد. | ||
خط ۱۲۱: | خط ۱۲۱: | ||
روز ۲۵مرداد فاطمی به دستور دکتر مصدق کاخ مرمر و سعدآباد را مهروموم کرد و به سفیر ایران در بغداد تلگرامی برای بازداشت شاه فرستاد. | روز ۲۵مرداد فاطمی به دستور دکتر مصدق کاخ مرمر و سعدآباد را مهروموم کرد و به سفیر ایران در بغداد تلگرامی برای بازداشت شاه فرستاد. | ||
عصر همان روز ۲۵مرداد، در میتینگی که در | عصر همان روز ۲۵مرداد، در میتینگی که در میدان بهارستان تشکیل شد، دکتر فاطمی در سخنرانیاش، که از رادیو ایران هم پخش شد، خواستار لغو نظام سلطنتی شد و در سرمقاله باختر امروز، در عصر همان روز، نوشت:<blockquote>«دربار در تمام طول ده سال اخیر قبله گاه هرچه دزد… هرچه واخورده اجتماع بوده… و از همه بدتر، تنها تکیه گاه خارجیان و نقطه اتکای سفارت انگلیس، این دربار گند و کثیف بودهاست. دیگر باید به دوازده سال توطئه… دوازده سال اَغراض و شهوات اجنبی خاتمه داد… بی اعتنایی به سرنوشت میلیونها مردم تا همینجا کافی است».</blockquote> | ||
[[پرونده:BakhtarEmroozNewspaper.jpg|جایگزین=روزنامه باختر امروز شماره پس از کودتای ۲۵ مرداد|بندانگشتی| | [[پرونده:BakhtarEmroozNewspaper.jpg|جایگزین=روزنامه باختر امروز شماره پس از کودتای ۲۵ مرداد|بندانگشتی| | ||
روزنامه باختر امروز شماره پس از کودتای ۲۵ مرداد | روزنامه باختر امروز شماره پس از کودتای ۲۵ مرداد | ||
خط ۱۲۸: | خط ۱۲۸: | ||
== دستگیری == | == دستگیری == | ||
دکتر فاطمی پس از کودتای ۲۸ مرداد۳۲، مخفی شد. دولت نظامی زاهدی برای پیداکردن او جایزه تعیین کرد. فاطمی در روز ۶ | دکتر فاطمی پس از کودتای ۲۸ مرداد۳۲، مخفی شد. دولت نظامی زاهدی برای پیداکردن او جایزه تعیین کرد. فاطمی در روز ۶ اسفند۳۲، در خانهای در میدان تجریش (کوچه رضاییه)، به دستور سپهبد علوی مقدم، رئیس شهربانی و توسط سرگرد مولوی، افسر فرمانداری نظامی، دستگیر شد و به فرمانداری نظامی (شهربانی) برده شد و نصیری، بی درنگ، با بیسیم دستگیری فاطمی را به شاه، که در کوشک نصرت بود، خبرداد. | ||
در حدود ساعت ۲بعد از ظهر، دکتر فاطمی را، درحالی که دستبند به | در حدود ساعت ۲بعد از ظهر، دکتر فاطمی را، درحالی که دستبند به دستهای او زده بودند، برای انتقال به زندان، از پله های غربی شهربانی، که در آن زمان فرمانداری نظامی بود، با چند سرباز مسلح پایین آوردند. | ||
دکتر فاطمی در روی آخرین پله شهربانی بود که یازده نفر چاقوکش، که با دو جیپ پلیس از | دکتر فاطمی در روی آخرین پله شهربانی بود که یازده نفر چاقوکش، که با دو جیپ پلیس از محلههای سیدنصرالدین و سنگلج به محل آورده شده بودند، به او یورش بردند. این گروه به سردستگی شعبان جعفری، که به شعبان بیمخ معروف بود توسط سپهبد علوی مقدم، رئیس کل شهربانی، و سرتیپ نصیری، فرمانده گارد شاه، بسیج شده بودند تا در جلو شهربانی، فاطمی را ترور کنند. | ||
وقتی چند ضربه چاقو بر پیکر دکتر فاطمی فرود آمد، خواهرش | وقتی چند ضربه چاقو بر پیکر دکتر فاطمی فرود آمد، خواهرش سلطنت فاطمی از راه رسید و خود را سپر برادر کرد و چند ضربه دیگرچاقو بر پیکر او وارد شد و در کنار پیکر برادرش، بیهوش به زمین درغلتید. فداکاری خانم سلطنت فاطمی، برادرش را، موقتاً، از مرگ نجات داد. | ||
دکتر فاطمی تا تیرماه ۱۳۳۳ در بیمارستان شماره یک ارتش بستری بود، سپس، در حالی که هنوز زخمهایش خونچکان بود، به زندان لشکر۲ زرهی برده شد که در آن برخی از سران جبهه ملی، مانند [[علی شایگان|دکتر شایگان]]، | دکتر فاطمی تا تیرماه ۱۳۳۳ در بیمارستان شماره یک ارتش بستری بود، سپس، در حالی که هنوز زخمهایش خونچکان بود، به زندان لشکر۲ زرهی برده شد که در آن برخی از سران جبهه ملی، مانند [[علی شایگان|دکتر شایگان]]، دکتر صدیقی، مهندس رضوی نیز زندانی بودند. | ||
ورود فاطمی مجروح در آن جمعی که منتظر آزادی بودند، ولولهای ایجاد کرد. «زندانیان جبهه ملی عموماً، از سخنرانی شدیداللحن او در میتینگ ۲۵مرداد انتقاد میکردند» و آن را «مظهر بی احتیاطی و خروج از دایره اعتدال میشمردند و بالنّتیجه، این اقدامات را موجب انحراف و شکست نهضت قلمداد میکردند». دراینباره [[محمد مکری]] مینویسد:<blockquote>«دکتر فاطمی را با برانکارد از آمبولانس پیاده کردند. سُرُم فیزیولوژی به دستهایش وصل بود. با همان وضع او را به اتاق رو به روی اتاق ما بردند… پرده حصیری نسبتاً زُمختی درمقابل درِ آن اتاق آویزان کردند که از بیرون داخل اتاق دیده نشود و برخلاف معمول نگهبانی درمقابل پنجره و نگهبانی در مقابل در ورودی اتاق او گماردند و به اینترتیب معلوم شد که به سختی او را تحت مراقبت گرفتهاند… حالش واقعاً تعریفی نداشت، ولی نشانی از ضعف اراده در او دیده نمیشد. معدهاش تقریباً هیچ چیز را تحمل نمیکرد، امّا، ارادهآش مثل کوه استوار و روحیهاش بسیار خوب بود. باید با کمال فروتنی اقرار کنم که هیچکس را با این استواری و استحکام در زندان ندیده بودم… به واقع، او نادره مردی بود»<ref>«[http://www.adabestanekave.com/book/khaterat_man_az_dr_hossein_fatemi_1.pdf خاطرات من از زنده یاد دکتر حسین فاطمی]» , نوشته مُکری، ص۳۸</ref> </blockquote> | ورود فاطمی مجروح در آن جمعی که منتظر آزادی بودند، ولولهای ایجاد کرد. «زندانیان جبهه ملی عموماً، از سخنرانی شدیداللحن او در میتینگ ۲۵مرداد انتقاد میکردند» و آن را «مظهر بی احتیاطی و خروج از دایره اعتدال میشمردند و بالنّتیجه، این اقدامات را موجب انحراف و شکست نهضت قلمداد میکردند». دراینباره [[محمد مکری]] مینویسد:<blockquote>«دکتر فاطمی را با برانکارد از آمبولانس پیاده کردند. سُرُم فیزیولوژی به دستهایش وصل بود. با همان وضع او را به اتاق رو به روی اتاق ما بردند… پرده حصیری نسبتاً زُمختی درمقابل درِ آن اتاق آویزان کردند که از بیرون داخل اتاق دیده نشود و برخلاف معمول نگهبانی درمقابل پنجره و نگهبانی در مقابل در ورودی اتاق او گماردند و به اینترتیب معلوم شد که به سختی او را تحت مراقبت گرفتهاند… حالش واقعاً تعریفی نداشت، ولی نشانی از ضعف اراده در او دیده نمیشد. معدهاش تقریباً هیچ چیز را تحمل نمیکرد، امّا، ارادهآش مثل کوه استوار و روحیهاش بسیار خوب بود. باید با کمال فروتنی اقرار کنم که هیچکس را با این استواری و استحکام در زندان ندیده بودم… به واقع، او نادره مردی بود»<ref>«[http://www.adabestanekave.com/book/khaterat_man_az_dr_hossein_fatemi_1.pdf خاطرات من از زنده یاد دکتر حسین فاطمی]» , نوشته مُکری، ص۳۸</ref> </blockquote> | ||
== محاکمه == | == محاکمه == | ||
در هفته آخر | در هفته آخر مرداد۳۳، در حالی که دکتر فاطمی از زخمهایی که بر پیکر داشت، به شدت رنج میبرد و خون استفراغ میکرد، محاکمهاش در دادگاه ارتش آغاز شد. او را با برانکارد به جلسات دادگاه میبردند. محاکمه او بصورت مخفی بود. | ||
دکتر فاطمی پیش از | دکتر فاطمی پیش از محاکمهاش در نامهای به دکتر مصدق نوشت:<blockquote>«آرزو دارم که نفسهای آخر زندگیام نیز در راه نهضت و سعادت هموطنانم باشد… در دادگاه ما میتوانیم بسیاری از حقایق را فاش کنیم، داغ باطله بر کُنسرسیوم و حامیان او بزنیم… یا مثل ریاحی طلب عفو و بخشش کنیم… زیر بار شِق آخری، هرگز، بنده نخواهم رفت»<ref>«[http://ketab.ir/modules.php?name=News&op=pirbook&bcode=1592264 با چشمی گریان، تقدیم با عشق]» (شرح حال و آثار دکتر فاطمی), ص۸۵.</ref></blockquote>فاطمی در دادگاه از عزم خود برای مبارزه در راه جنبش ملی سخن گفت و از دکتر مصدق مرد دفاع کرد. | ||
در روز یکشنبه، ۱۷مهرماه | در روز یکشنبه، ۱۷مهرماه ۱۳۳۳، در آخرین جلسه محاکمه فرمایشی، حکم اعدام او صادر شد. | ||
== اعدام == | == اعدام == | ||
سحرگاه روز چهارشنبه ۱۹آبان | سحرگاه روز چهارشنبه ۱۹آبان ۱۳۳۳، دو مأمور ـ سرتیپ آزموده (دادستان ارتش) و تیمور بختیار (فرماندار نظامی) ـ برای اجرای حکم اعدام به سلول دکتر فاطمی در زندان لشکر ۲زرهی رفتند. آزموده از دکتر فاطمی خواست اگر وصیتی دارد بگوید و افزود: <blockquote>«تو که مکرر میگفتی من از مرگ اِبایی ندارم و مرگ حق است».</blockquote>دکتر فاطمی بدون واهمه از مرگی که تا چند لحظه دیگر به سراغش می آمد، در پاسخش، گفت:<blockquote>«آری، مرگ حق است و من از مرگ اِبایی ندارم؛ آن هم چنین مرگ پرافتخاری. من میمیرم که نسل جوان ایران از مرگ من درس عبرتی گرفته و با خون خود از وطنش دفاع کرده و نگذارد جاسوسان اجنبی بر این کشور حکومت نمایند».</blockquote>آخرین کلامش این بود:<blockquote>«... مرگ بر دو قسم است: مرگی در رختخواب ناز … [و] مرگی در راه شرف و افتخار؛ و من خدای را شکر میکنم که در راه مبارزه با فساد شهید میشوم و… با شهادتم در این راه، دین خود را به ملت ستمدیده و استعمارزده ایران ادا کردهام و امیدوارم سربازان مجاهد نهضت، همچنان، مبارزه را ادامه دهند».</blockquote>فاطمی هنگامی که به تیرک اعدام بسته شد، سه بار فریاد زد: «زنده باد دکتر مصدق، پاینده باد ایران». | ||
سرتیپ آزموده، در مصاحبه مطبوعاتی | سرتیپ آزموده، در مصاحبه مطبوعاتی دربارهی آخرین لحظات زندگی دکتر فاطمی گفته بود: <blockquote>«در آن موقع روحیه اش به قدری قوی بود که اگر کسی… از جریان اوضاع اطلاع نداشت، هرگز باور نمیکرد این شخص کسی است که چند دقیقه دیگر باید تیرباران شود.»<ref>«زندگینامه و مبارزات سیاسی دکتر حسین فاطمی» نصرالله شیفته ص۳۹۹</ref></blockquote> سرانجام، دکتر فاطمی، با هشت گلوله سربی تیرباران شد. او به هنگام مرگ ۳۷سال داشت. او را بنا به وصیتش، در مزار شهیدان ۳۰تیر ۱۳۳۱، در ابن بابویه، به خاک سپردند. | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
خط ۱۵۶: | خط ۱۵۶: | ||
[[سید ابوالقاسم کاشانی]] | [[سید ابوالقاسم کاشانی]] | ||
[[دکتر محمد مصدق]] | |||
== منابع == | == منابع == |
ویرایش