۷٬۳۴۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
=== صادق قطبزاده در کانادا === | === صادق قطبزاده در کانادا === | ||
صادق قطبزاده بعد از اخراج از آمریکا راهی کانادا شد و سپس به اروپا رفت. او و در پاریس ارتباط نزدیکی با ابوالحسن بنی صدر و حسن حبیبی پیدا کرد. این سالها مصادف با آغاز فعالیتهای جبهه ملی در تهران بود. در این سالها فعالیتهای جبهه ملی دوباره اوج گرفته بود و همین موضوع دانشجویان ایرانی را به فکر انداخت تا با برگزاری میتینگهای مختلف از این حرکت حمایت کنند. | صادق قطبزاده بعد از اخراج از آمریکا راهی کانادا شد و سپس به اروپا رفت. او و در پاریس ارتباط نزدیکی با ابوالحسن بنی صدر و حسن حبیبی پیدا کرد. این سالها مصادف با آغاز فعالیتهای جبهه ملی در تهران بود. در این سالها فعالیتهای جبهه ملی دوباره اوج گرفته بود و همین موضوع دانشجویان ایرانی را به فکر انداخت تا با برگزاری میتینگهای مختلف از این حرکت حمایت کنند. | ||
[[پرونده:صادق طباطبایی، امام موسی صدر و صادق قطبزاده.jpg|جایگزین=صادق طباطبایی، امام موسی صدر و صادق قطبزاده|بندانگشتی|از راست صادق طباطبایی، امام موسی صدر و صادق قطبزاده در منزلی در فرانسه]] | |||
=== سفر به الجزایر، مصر، سوریه و عراق === | === سفر به الجزایر، مصر، سوریه و عراق === | ||
صادق قطبزاده پس از اخراج از آمریکا و سفر کانادا و اروپا به کشورهای مختلف دیگری سفر کرد. وی در ابتدا به الجزایر، سپس به مصر، سوریه و پس از آن به عراق رفت و در همین سفر با آیت الله خمینی دیدار کرد.<ref>[https://books.google.de/books?id=YNwxBQAAQBAJ&pg=PT674&lpg=PT674&dq=%D8%B3%D9%81%D8%B1+%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D9%82+%D9%82%D8%B7%D8%A8%E2%80%8C%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87+%D8%A8%D9%87+%D8%A7%D9%84%D8%AC%D8%B2%D8%A7%DB%8C%D8%B1+%D9%85%D8%B5%D8%B1+%D8%B3%D9%88%D8% شصت سال صبوری و شکوری: خاطرات دکتر ابراهیم یزدی]</ref> پس از این ملاقات او با مصطفی چمران و ابراهیم یزدی آشنا شد. آنها در این ملاقاتها تصمیم گرفتند با کمک برخی چهرههای مصری، تشکیلاتی علیه شاه راه بیندازند. چمران به عنوان مسئول شاخه نظامی این تشکیلات انتخاب شد. صادق قطبزاده در همین دوره در لبنان آموزشهای نظامی اندکی نیز دید و با امام موسی صدر رهبر شیعیان لبنان آشنا شد. او در عین حال به ملاقات معمر قذافی نیز میرفت. این در حالی بود که معمر قذافی در جبههی مخالفان امام موسی صدر قرار داشت. گفته میشود صادق قطبزاده با سرویس امنیتی دولت معمر قذافی در لیبی روابطی داشتهاست. | صادق قطبزاده پس از اخراج از آمریکا و سفر کانادا و اروپا به کشورهای مختلف دیگری سفر کرد. وی در ابتدا به الجزایر، سپس به مصر، سوریه و پس از آن به عراق رفت و در همین سفر با آیت الله خمینی دیدار کرد.<ref>[https://books.google.de/books?id=YNwxBQAAQBAJ&pg=PT674&lpg=PT674&dq=%D8%B3%D9%81%D8%B1+%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D9%82+%D9%82%D8%B7%D8%A8%E2%80%8C%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87+%D8%A8%D9%87+%D8%A7%D9%84%D8%AC%D8%B2%D8%A7%DB%8C%D8%B1+%D9%85%D8%B5%D8%B1+%D8%B3%D9%88%D8% شصت سال صبوری و شکوری: خاطرات دکتر ابراهیم یزدی]</ref> پس از این ملاقات او با مصطفی چمران و ابراهیم یزدی آشنا شد. آنها در این ملاقاتها تصمیم گرفتند با کمک برخی چهرههای مصری، تشکیلاتی علیه شاه راه بیندازند. چمران به عنوان مسئول شاخه نظامی این تشکیلات انتخاب شد. صادق قطبزاده در همین دوره در لبنان آموزشهای نظامی اندکی نیز دید و با امام موسی صدر رهبر شیعیان لبنان آشنا شد. امام موسی صدر دایی صادق طباطبایی بود که وی را به بیت خمینی راهنمایی کرد. او در عین حال به ملاقات معمر قذافی نیز میرفت. این در حالی بود که معمر قذافی در جبههی مخالفان امام موسی صدر قرار داشت. گفته میشود صادق قطبزاده با سرویس امنیتی دولت معمر قذافی در لیبی روابطی داشتهاست. | ||
== آشنایی با خمینی == | == آشنایی با خمینی == | ||
خط ۵۷: | خط ۵۸: | ||
علیرغم این گفته میشود که شخص خمینی به او اعتماد داشت است. این اعتماد آنقدر است که گفته میشود وقتی که او از عراق به فرانسه رفت و میخواست از آنجا به الجزایر برود قطبزاده با حضور در فرودگاه و ایجاد جنجال مانع شده و ظرف دو ساعت خانهای ویلایی برای آیتالله خمینی پیدا میکند. این خانه به نام صادق قطبزاده شد و بنیصدر هم پس از فرار از ایران در آنجا اقامت گزید. بعداً به دلیل مشکلاتی خمینی به نوفل لوشاتو نقل مکان کرد. خانه خمینی در نوفل لوشاتو را ظریف عسگری عضو گروه جاما (دکتر کاظم سامی) با کمک دولت فرانسه تهیه کرده بود. به این ترتیب حضور خمینی در فرانسه یعنی در مرکز توجهات بینالمللی که نقش مؤثری در شهرت وی داشت، محصول همین حرکت صادق قطبزاده بود. | علیرغم این گفته میشود که شخص خمینی به او اعتماد داشت است. این اعتماد آنقدر است که گفته میشود وقتی که او از عراق به فرانسه رفت و میخواست از آنجا به الجزایر برود قطبزاده با حضور در فرودگاه و ایجاد جنجال مانع شده و ظرف دو ساعت خانهای ویلایی برای آیتالله خمینی پیدا میکند. این خانه به نام صادق قطبزاده شد و بنیصدر هم پس از فرار از ایران در آنجا اقامت گزید. بعداً به دلیل مشکلاتی خمینی به نوفل لوشاتو نقل مکان کرد. خانه خمینی در نوفل لوشاتو را ظریف عسگری عضو گروه جاما (دکتر کاظم سامی) با کمک دولت فرانسه تهیه کرده بود. به این ترتیب حضور خمینی در فرانسه یعنی در مرکز توجهات بینالمللی که نقش مؤثری در شهرت وی داشت، محصول همین حرکت صادق قطبزاده بود. | ||
در گزارشی آورده شدهاست که قطب زاده مدام با چمدانهای مملو از دلار به دیدن آیت الله میرود. کسی نمیداند قطب زاده این پولها را از کجا میآورد. هزینههای مبارزه از این راه تأمین میشود. «سید مصطفی خمینی» به این پولها اعتراض میکند. حتی در یکی از دیدارها، با قطب زاده درگیری فیزیکی پیدا میکند. اما آیت الله خمینی، جانب قطب زاده را میگیرد، حتی بر سر دو پسر خود فریاد میزند که: «صادق، بیش از شما فرزند من است.»<ref>[https://sephidar.blogspot.com/2013/07/blog-post_8046.html صادق قطب زاده؛ معمای بزرگ انقلاب اسلامی ایران]</ref> | در گزارشی آورده شدهاست که قطب زاده مدام با چمدانهای مملو از دلار به دیدن آیت الله میرود. کسی نمیداند قطب زاده این پولها را از کجا میآورد. هزینههای مبارزه از این راه تأمین میشود. «سید مصطفی خمینی» به این پولها اعتراض میکند. حتی در یکی از دیدارها، با قطب زاده درگیری فیزیکی پیدا میکند. اما آیت الله خمینی، جانب قطب زاده را میگیرد، حتی بر سر دو پسر خود فریاد میزند که: «صادق، بیش از شما فرزند من است.»<ref>[https://sephidar.blogspot.com/2013/07/blog-post_8046.html صادق قطب زاده؛ معمای بزرگ انقلاب اسلامی ایران]</ref> | ||
[[پرونده:خمینی و صادق قطبزاده- از پاریس به ایران.jpeg|جایگزین=خمینی و صادق قطبزاده- از پاریس به ایران|بندانگشتی|خمینی و صادق قطبزاده- از پاریس به ایران]] | |||
در خلال [[کنفرانس گوادلوپ]] رهبران کشورهای غربی آمریکا تصمیم میگیرند که دست از حمایت رژیم پهلوی بردارند و در عوض حکومت خمینی را به رسمیت بشناسند. صادق قطبزاده به نمایندگی از کمپین خمینی پیش از برگزاری این کنفرانس پیامی را به ژیسکار دستن داد تا با خود به کنفرانس ببرد. | در خلال [[کنفرانس گوادلوپ]] رهبران کشورهای غربی آمریکا تصمیم میگیرند که دست از حمایت رژیم پهلوی بردارند و در عوض حکومت خمینی را به رسمیت بشناسند. صادق قطبزاده به نمایندگی از کمپین خمینی پیش از برگزاری این کنفرانس پیامی را به ژیسکار دستن داد تا با خود به کنفرانس ببرد. | ||
خط ۶۴: | خط ۶۵: | ||
«اردشیر هوشی» از دوستان قطبزاده در مورد زندگی خصوصی او میگوید: <blockquote>«قطبزاده وقتی از هواپیما پیاده شد، حتی یک چمدان هم همراه نداشت. خودش بود و لباس تنش. با ما به بهشتزهرا نیامد. اولین کارش این بود که همه را رها کرد و به دیدن مادرش در تهران رفت. بعد هم به منزل ما آمد. منزل ما در خیابان ایران بود. مدرسه علوی هم در همین خیابان قرار داشت. صادق قطبزاده شبها برای خوابیدن به منزل ما میآمد. صبحها با هم به مدرسههای رفاه و علوی میرفتیم. واقعاً لباس نداشت. هیچی. با همان یک دست کت و شلواری که سوار هواپیما شد، آمده بود. لباس دیگری نداشت. من رفتم از برادرش، فریدون (اسماعیل) که هماندازه قطبزاده بود، برایش لباس گرفتم. بهخاطر دارم در یک نطق تلویزیونی گفت: «من شلوار برادرم را میپوشم» [خنده]. من گفتم: «چرا این حرف را زدی؟» گفت: «مگر دروغ گفتم». گفتم: «بابا مرد حسابی برایت جوک درست میکنند».<ref>[https://iranglobal.info/node/70307 ناگفتههایی از زندگی صادق قطبزاده، چرا زهراخانم اورا بوسید؟]</ref></blockquote> | «اردشیر هوشی» از دوستان قطبزاده در مورد زندگی خصوصی او میگوید: <blockquote>«قطبزاده وقتی از هواپیما پیاده شد، حتی یک چمدان هم همراه نداشت. خودش بود و لباس تنش. با ما به بهشتزهرا نیامد. اولین کارش این بود که همه را رها کرد و به دیدن مادرش در تهران رفت. بعد هم به منزل ما آمد. منزل ما در خیابان ایران بود. مدرسه علوی هم در همین خیابان قرار داشت. صادق قطبزاده شبها برای خوابیدن به منزل ما میآمد. صبحها با هم به مدرسههای رفاه و علوی میرفتیم. واقعاً لباس نداشت. هیچی. با همان یک دست کت و شلواری که سوار هواپیما شد، آمده بود. لباس دیگری نداشت. من رفتم از برادرش، فریدون (اسماعیل) که هماندازه قطبزاده بود، برایش لباس گرفتم. بهخاطر دارم در یک نطق تلویزیونی گفت: «من شلوار برادرم را میپوشم» [خنده]. من گفتم: «چرا این حرف را زدی؟» گفت: «مگر دروغ گفتم». گفتم: «بابا مرد حسابی برایت جوک درست میکنند».<ref>[https://iranglobal.info/node/70307 ناگفتههایی از زندگی صادق قطبزاده، چرا زهراخانم اورا بوسید؟]</ref></blockquote> | ||
[[پرونده:Sadegh Ghotbzadeh sitting beside Ruhollah Khomeini - 1980.jpg|جایگزین=صادق قطبزاده در کنار خمینی در تهران|بندانگشتی|صادق قطبزاده در کنار خمینی در تهران]] | |||
== صادق قطبزاده؛ رئیس صدا و سیما == | == صادق قطبزاده؛ رئیس صدا و سیما == | ||
خط ۸۲: | خط ۸۴: | ||
== شایعهی هدایت چماقداری == | == شایعهی هدایت چماقداری == | ||
[[پرونده:Zahra Yaghoubi.JPG|جایگزین=زهرا یعقوبی، مزدبگیر فالانژها در ابتدای انقلاب در کنار قطبزاده|بندانگشتی|250x250پیکسل|زهرا یعقوبی، مزدبگیر فالانژها در ابتدای انقلاب در کنار قطبزاده]] | |||
در ابتدای انقلاب و پیش از آغاز عملیات سرکوب کامل جریانات سیاسی، میتینگهای و بساطهای کتابفروشی گروههای سیاسی مورد هجوم افرادی که به فالانژها یا چماقداران شهرت داشتند، قرار میگرفت. شایع شده بود که صادق قطبزاده نیز برای خودش دستهیی چماقدار دارد. این در اساس از زنی مشهور به زهرا خانم آغاز شد. زهرا خانم زنی بود که در سالهای اول انقلاب ضدسلطنتی در نقش یک چماقدار حرفهای به تجمعات و میزهای کتاب گروههای سیاسی حملهور میشد. در آن زمان این موضوع شایع بود که وی از صادق قطبزاده دستور میگیرد. اما اردشیر هوشی از یاران نزدیک صادق قطبزاده این موضوع را نفی کرده و مینویسد:<blockquote>«در سالگرد شهدای سی تیر به ابنبابویه رفته بودیم، یکدفعه دیدیم پیرزنی به سمت قطبزاده خیز برداشت که او را ببوسد. قطبزاده اجازه نداد. آن زن شروع کرد به تعریف از قطبزاده که «تو جوان رشید اسلامی و… ما حتی اسمش را هم نمیدانستیم. چه میدانستیم کیست. بعد دیدیم عکسش را در جلد تهران مصور منتشر کردند با این توضیح که زهرا خانم از قطبزاده دستور میگیرد. قطبزاده به من گفت زهرا خانم کیست؟ من را فرستاد بروم ته و توی ماجرا را دربیاورم. من هم پرسانپرسان به سراغ زهرا خانم رفتم. گفتند صبحها میآید جلوی دانشگاه. وقتی رفتم جلوی دانشگاه تازه متوجه شدم که زهرا خانم به اندازه رئیسجمهور آمریکا در آنجا معروف است. همه میشناختندش الا ما. دیدم زنی حدود ۶۰–۵۰ ساله چادرش را دور گردنش پیچیده و چوبی هم دستش بود. از پشت موتور پیاده شد و هجوم برد به سمت دختران دانشجو و… پرسیدم این کیست؟ گفتند: جزو گروه هادی غفاری است…» سالها بعد در اروپا بهنود را دیدم. گفتم «آقا چرا این عکس را در تهران مصور انداختی؟ چرا چیزی را که نمیدانستی نوشتی؟ چرا آنقدر با قطبزاده مخالفت میکردید؟» گفت: «ما قهرمانان شنای استخر بودیم، در دریا شنا نکرده بودیم برای همین وقتی به دریا افتادیم غرق شدیم.»<ref>[https://www.asriran.com/fa/news/650046/%D9%86%D8%A7%DA%AF%D9%81%D8%AA%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D9%82-%D9%82%D8%B7%D8%A8%E2%80%8C%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA% ناگفتههایی از زندگی صادق قطبزاده]</ref></blockquote> | در ابتدای انقلاب و پیش از آغاز عملیات سرکوب کامل جریانات سیاسی، میتینگهای و بساطهای کتابفروشی گروههای سیاسی مورد هجوم افرادی که به فالانژها یا چماقداران شهرت داشتند، قرار میگرفت. شایع شده بود که صادق قطبزاده نیز برای خودش دستهیی چماقدار دارد. این در اساس از زنی مشهور به زهرا خانم آغاز شد. زهرا خانم زنی بود که در سالهای اول انقلاب ضدسلطنتی در نقش یک چماقدار حرفهای به تجمعات و میزهای کتاب گروههای سیاسی حملهور میشد. در آن زمان این موضوع شایع بود که وی از صادق قطبزاده دستور میگیرد. اما اردشیر هوشی از یاران نزدیک صادق قطبزاده این موضوع را نفی کرده و مینویسد:<blockquote>«در سالگرد شهدای سی تیر به ابنبابویه رفته بودیم، یکدفعه دیدیم پیرزنی به سمت قطبزاده خیز برداشت که او را ببوسد. قطبزاده اجازه نداد. آن زن شروع کرد به تعریف از قطبزاده که «تو جوان رشید اسلامی و… ما حتی اسمش را هم نمیدانستیم. چه میدانستیم کیست. بعد دیدیم عکسش را در جلد تهران مصور منتشر کردند با این توضیح که زهرا خانم از قطبزاده دستور میگیرد. قطبزاده به من گفت زهرا خانم کیست؟ من را فرستاد بروم ته و توی ماجرا را دربیاورم. من هم پرسانپرسان به سراغ زهرا خانم رفتم. گفتند صبحها میآید جلوی دانشگاه. وقتی رفتم جلوی دانشگاه تازه متوجه شدم که زهرا خانم به اندازه رئیسجمهور آمریکا در آنجا معروف است. همه میشناختندش الا ما. دیدم زنی حدود ۶۰–۵۰ ساله چادرش را دور گردنش پیچیده و چوبی هم دستش بود. از پشت موتور پیاده شد و هجوم برد به سمت دختران دانشجو و… پرسیدم این کیست؟ گفتند: جزو گروه هادی غفاری است…» سالها بعد در اروپا بهنود را دیدم. گفتم «آقا چرا این عکس را در تهران مصور انداختی؟ چرا چیزی را که نمیدانستی نوشتی؟ چرا آنقدر با قطبزاده مخالفت میکردید؟» گفت: «ما قهرمانان شنای استخر بودیم، در دریا شنا نکرده بودیم برای همین وقتی به دریا افتادیم غرق شدیم.»<ref>[https://www.asriran.com/fa/news/650046/%D9%86%D8%A7%DA%AF%D9%81%D8%AA%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D9%82-%D9%82%D8%B7%D8%A8%E2%80%8C%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA% ناگفتههایی از زندگی صادق قطبزاده]</ref></blockquote> | ||
خط ۱۰۷: | خط ۱۱۰: | ||
== دستگیری مجدد == | == دستگیری مجدد == | ||
در فروردین ۱۳۶۱ صادق قطبزاده به جرم تلاش برای کودتا و براندازی نظام جمهوری اسلامی و ترور روحالله خمینی دستگیر شد. دادستان اعلام کرد کودتاگران با دفن مقدار زیادی مواد منفجره در اطراف منزل خمینی در جماران، قصد توطئه به جان ایشان را داشتهاند. این موضوع توسط نورالدین کیانوری دبیر کل [[حزب توده ایران]] به خامنهای و رفسنجانی اطلاع داده شده بود. کیانوری در این رابطه میگوید: <blockquote>«ما از قصد توطئهی قطب زاده آگاه شدیم؛ لذا دو نفر از افسران حزب (سرهنگ عطاریان و سرهنگ کبیری)<ref>این دو بعداً به جرم ارتباط با حزب توده و کودتا برای براندازی جمهوری اسلامی اعدام شدند.</ref> را در ستاد کودتا نفوذ دادیم. ما اخبار را به صورت منظم به خامنهای و رفسنجانی میرساندیم. تا درست در حالی که تنها چند ساعت به شروع کودتا مانده بود، قطب زاده را دستگیر کردیم.»</blockquote>مدتی بعد از دستگیری صادق قطبزاده، فیلم اعترافات او در صدا و سیمای جمهوری اسلامی، یعنی سازمانی که خودش رئیس آن بود پخش شد. صادق قطبزاده در دادگاه اعترافاتش گفت: | در فروردین ۱۳۶۱ صادق قطبزاده به جرم تلاش برای کودتا و براندازی نظام جمهوری اسلامی و ترور روحالله خمینی دستگیر شد. دادستان اعلام کرد کودتاگران با دفن مقدار زیادی مواد منفجره در اطراف منزل خمینی در جماران، قصد توطئه به جان ایشان را داشتهاند. این موضوع توسط نورالدین کیانوری دبیر کل [[حزب توده ایران]] به خامنهای و رفسنجانی اطلاع داده شده بود. کیانوری در این رابطه میگوید: <blockquote>«ما از قصد توطئهی قطب زاده آگاه شدیم؛ لذا دو نفر از افسران حزب (سرهنگ عطاریان و سرهنگ کبیری)<ref>این دو بعداً به جرم ارتباط با حزب توده و کودتا برای براندازی جمهوری اسلامی اعدام شدند.</ref> را در ستاد کودتا نفوذ دادیم. ما اخبار را به صورت منظم به خامنهای و رفسنجانی میرساندیم. تا درست در حالی که تنها چند ساعت به شروع کودتا مانده بود، قطب زاده را دستگیر کردیم.»</blockquote> | ||
[[پرونده:اعترافات قطب زاده در تلویزیون.jpg|جایگزین=اعترافات قطب زاده در تلویزیون|بندانگشتی|اعترافات قطب زاده در تلویزیون]] | |||
مدتی بعد از دستگیری صادق قطبزاده، فیلم اعترافات او در صدا و سیمای جمهوری اسلامی، یعنی سازمانی که خودش رئیس آن بود پخش شد. صادق قطبزاده در دادگاه اعترافاتش گفت: | |||
«از حدود یک سال و نیم قبل، آقای کامبیزی که به منزل من رفت و آمد میکرد مطالب خیلی کلی بدون این که هیچ ربطی به سازمان و تشکیلاتی داشته باشد را مطرح میکرد. وی بعد از دو بار صحبتهای کلی، رفت و مجدداً حدود سه الی چهار ماه قبل از دستگیری من مجدداً آمد و همان صحبتها را تکرار کرد. وی در یکی از جلسات اظهار داشت که دارای تشکیلاتی میباشد و از من تقاضای همکاری کرد که من قبول کردم و قرار شد وی نیز با دوستانش صحبت کند که کرد. در جلسه بعدی نام برده به اتفاق آقای حبیبزاده به منزل من آمد و همان صحبتهای قبلی در این جلسه تکرار شد. حدود یک ماه قبل از دستگیری که آقایان آمدند و صحبت از این مسئله کردند که اگر بخواهیم عملی انجام دهیم این عمل ناظر است بر محاصره بیت امام برای اینکه ورود و خروج انجام نگیرد و گرفتن دیگر نقاط حساس و به خاطر همین مسئله بود که آقای کامبیزی قرار شد برود و آن منزل را از نزدیک ببیند.»<ref name=":0">ایران گلوبال، صادق قطبزاده: این انقلاب کابوسی بود که من برای این ملت رقم زدم اسفند ۱۳۹۸[https://iranglobal.info/node/15410]</ref> | «از حدود یک سال و نیم قبل، آقای کامبیزی که به منزل من رفت و آمد میکرد مطالب خیلی کلی بدون این که هیچ ربطی به سازمان و تشکیلاتی داشته باشد را مطرح میکرد. وی بعد از دو بار صحبتهای کلی، رفت و مجدداً حدود سه الی چهار ماه قبل از دستگیری من مجدداً آمد و همان صحبتها را تکرار کرد. وی در یکی از جلسات اظهار داشت که دارای تشکیلاتی میباشد و از من تقاضای همکاری کرد که من قبول کردم و قرار شد وی نیز با دوستانش صحبت کند که کرد. در جلسه بعدی نام برده به اتفاق آقای حبیبزاده به منزل من آمد و همان صحبتهای قبلی در این جلسه تکرار شد. حدود یک ماه قبل از دستگیری که آقایان آمدند و صحبت از این مسئله کردند که اگر بخواهیم عملی انجام دهیم این عمل ناظر است بر محاصره بیت امام برای اینکه ورود و خروج انجام نگیرد و گرفتن دیگر نقاط حساس و به خاطر همین مسئله بود که آقای کامبیزی قرار شد برود و آن منزل را از نزدیک ببیند.»<ref name=":0">ایران گلوبال، صادق قطبزاده: این انقلاب کابوسی بود که من برای این ملت رقم زدم اسفند ۱۳۹۸[https://iranglobal.info/node/15410]</ref> | ||
خط ۱۲۱: | خط ۱۲۶: | ||
به این دلیل نقشه کشیده بودند که افرادی از حزب توده را، یعنی سرهنگ کبیری و عطاری از حزب توده را برای تحریک صادق قطبزاده بفرستند، زیرا میدانستند ناراضی است. آنها گفتند که در ایران همه نیروی زمینی و نیروی مسلح در کنار توست و ما میتوانیم اینها را بسیج کنیم و شما آنها را علیه آقای خمینی به کار بگیر. صادق قطبزاده پس از دستگیری گفت من به هیچ وجه نمیخواستم خمینی را کنار بگذارم، میخواستم ایشان در مقام خودش باشد ولی بقیه را کنار بگذارم. به هر صورت میخواست حکومت را عوض کند. | به این دلیل نقشه کشیده بودند که افرادی از حزب توده را، یعنی سرهنگ کبیری و عطاری از حزب توده را برای تحریک صادق قطبزاده بفرستند، زیرا میدانستند ناراضی است. آنها گفتند که در ایران همه نیروی زمینی و نیروی مسلح در کنار توست و ما میتوانیم اینها را بسیج کنیم و شما آنها را علیه آقای خمینی به کار بگیر. صادق قطبزاده پس از دستگیری گفت من به هیچ وجه نمیخواستم خمینی را کنار بگذارم، میخواستم ایشان در مقام خودش باشد ولی بقیه را کنار بگذارم. به هر صورت میخواست حکومت را عوض کند. | ||
عباس میلانی، مورخ ساکن آمریکا در پاسخ به این سؤال که آیا سندی وجود دارد که دست داشتن عوامل شووری را تأیید کند؟ میگوید:<blockquote>«تردید ندارم که در تحولات ایران بعد از انقلاب، شوروی آن زمان و روسیه این زمان، نقش بسیار مهم و البته کمتر مطالعه شدهای دارند. بدون شک شوروی در سرکوب مثلاً کودتای نوژه نقش داشته، و قطبزاده به هرحال به گمان من آدمی بود که بلندپروازیهایی داشت و فکر میکرد که میتواند چنین حرکتی رو جمع و جور بکند، و ظاهراً در اسنادی که من از جاهای دیگر دیدم، از طرف کسانی که با او تماس داشتند به او وعدههایی داده شده بود که اگر اعتراف کند، شاید جان سالم به در ببرد. این جزئیاتی است که من هنوز در مورد آن اطلاع ندارم ولی تردیدی ندارم که در آن سالها، شوروی، و در آن سالهای بعد از سقوط شوروی، روسیه، به خصوص بعد از یکی دو سال و با روی کار آمدن آقای خامنهای، که آشکارا طرفدار تقویت دست روسیه در ایران است، روسها میتوانستند نقش فعالی داشته باشند و کمک کننده مهمی برای برآمدن گروهی باشند که فعلاً بر سر کار هستند.»<ref name=":1">رادیو فردا محذوفان پرواز پاریس - تهران ابوالحسن بنیصدر صادق [https://www.radiofarda.com/a/losers-of-Paris-Tehran-flight-1979/29750873.html قطبزاده]</ref></blockquote>البته صادق قطبزاده میگوید بعد از مخالفت او، «مسئله تسخیر بیت خمینی منتفی شد و گروه تصمیم بر این گرفت که با گرفتن و کوبیدن مناطق حساس کار یکسره شود و بعد از آن با تأیید آیتالله شریعتمداری این حرکت استقرار پیدا کند.» | عباس میلانی، مورخ ساکن آمریکا در پاسخ به این سؤال که آیا سندی وجود دارد که دست داشتن عوامل شووری را تأیید کند؟ میگوید:<blockquote>«تردید ندارم که در تحولات ایران بعد از انقلاب، شوروی آن زمان و روسیه این زمان، نقش بسیار مهم و البته کمتر مطالعه شدهای دارند. بدون شک شوروی در سرکوب مثلاً کودتای نوژه نقش داشته، و قطبزاده به هرحال به گمان من آدمی بود که بلندپروازیهایی داشت و فکر میکرد که میتواند چنین حرکتی رو جمع و جور بکند، و ظاهراً در اسنادی که من از جاهای دیگر دیدم، از طرف کسانی که با او تماس داشتند به او وعدههایی داده شده بود که اگر اعتراف کند، شاید جان سالم به در ببرد. این جزئیاتی است که من هنوز در مورد آن اطلاع ندارم ولی تردیدی ندارم که در آن سالها، شوروی، و در آن سالهای بعد از سقوط شوروی، روسیه، به خصوص بعد از یکی دو سال و با روی کار آمدن آقای خامنهای، که آشکارا طرفدار تقویت دست روسیه در ایران است، روسها میتوانستند نقش فعالی داشته باشند و کمک کننده مهمی برای برآمدن گروهی باشند که فعلاً بر سر کار هستند.»<ref name=":1">رادیو فردا محذوفان پرواز پاریس - تهران ابوالحسن بنیصدر صادق [https://www.radiofarda.com/a/losers-of-Paris-Tehran-flight-1979/29750873.html قطبزاده]</ref></blockquote> | ||
[[پرونده:دادگاه صادق قطب زاده.JPG|جایگزین=دادگاه صادق قطب زاده|بندانگشتی|دادگاه صادق قطب زاده]] | |||
البته صادق قطبزاده میگوید بعد از مخالفت او، «مسئله تسخیر بیت خمینی منتفی شد و گروه تصمیم بر این گرفت که با گرفتن و کوبیدن مناطق حساس کار یکسره شود و بعد از آن با تأیید آیتالله شریعتمداری این حرکت استقرار پیدا کند.» | |||
محمد محمدی ری شهری (اولین وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی) در این باره مینویسد: <blockquote>«آقای قطبزاده در تاریخ ۱۳۶۱/۱/۱۷ به اتهام توطئه نظامی برای براندازی جمهوری اسلامی بازداشت شد. قطبزاده البته مدعی بود که اینجانب هرگز نخواستم که نظام جمهوری اسلامی را براندازم. اصلاً مسئله براندازی نظام جمهوری اسلامی مطرح نبوده بلکه به نظر من به عکس بوده. قطبزاده برای کودتا یک سال و نیم فعالیت کرده بود و پس از دستگیری اعلام کرد که آمادهام حرفهایم را در مصاحبه تلویزیونی بگویم، اما به شرط اینکه مرا فوراً یا اعدام کنید یا عفوم کنید.»</blockquote>محسن سازگارا، در مورد این دوره از زندگی صادق قطبزاده میگوید: <blockquote>«در این فاصله صادق قطبزاده با دوستان نهضت آزادی و شخص مهندس بازرگان اختلاف پیدا کرد و میگفت شما به قدر کافی انقلابی نیستید. از نهضت آزادی هم انشعاب کرد و بیرون رفت. یک دوره هم به حزب جمهوری اسلامی رفت و خوب معلوم بود که نمیتواند با آقای بهشتی و بقیه کار بکند. در نتیجه از آن جا هم کنار آمد و بعد از دورهای که وزیر خارجه شد، شورای انقلاب دیگر جایش را به دولت دائم داد و مجلس تشکیل شد. صادق قطبزاده بسیار تنها شده بود، من در دولت آقای رجایی، به آقای رجایی پیشنهاد کردم که صادق را دعوت کنند و کار اجرایی مردافکنی را به او پیشنهاد بدهیم که او از عهدهاش هم برمیآمد. رجایی هم مخالفتی نداشت. گفت فکر خوبی است ولی قطبزاده خیلی هم مخالف داشت. دوستان دیگری داشت و کسانی که بودند به هرحال این ایده را نپسندیدند، هرچند شاید اگر به صادق قطبزاده هم میگفتند، او نمیپذیرفت. اما قطبزاده در واقع تنها شده بود، شدیداً هم انتقاد میکرد، زبان خیلی تند و تیزی هم داشت، ولی به این سناریوی مسخرهای که درست کردند، اعتقاد ندارم. او شاید از اولین موارد اعتراف تحت شکنجه است، به شدت در زندان شکنجهاش کردند، به قدری که بعداً خود من را دستگیر کرده بودند، بازجو برای این که مرا بترساند میگفت من بازجوی قطبزاده هم بودم و آنقدر اینجا او را زدیم که در سلول چهار دست و پا راه میرفت.»<ref name=":1" /></blockquote> | محمد محمدی ری شهری (اولین وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی) در این باره مینویسد: <blockquote>«آقای قطبزاده در تاریخ ۱۳۶۱/۱/۱۷ به اتهام توطئه نظامی برای براندازی جمهوری اسلامی بازداشت شد. قطبزاده البته مدعی بود که اینجانب هرگز نخواستم که نظام جمهوری اسلامی را براندازم. اصلاً مسئله براندازی نظام جمهوری اسلامی مطرح نبوده بلکه به نظر من به عکس بوده. قطبزاده برای کودتا یک سال و نیم فعالیت کرده بود و پس از دستگیری اعلام کرد که آمادهام حرفهایم را در مصاحبه تلویزیونی بگویم، اما به شرط اینکه مرا فوراً یا اعدام کنید یا عفوم کنید.»</blockquote>محسن سازگارا، در مورد این دوره از زندگی صادق قطبزاده میگوید: <blockquote>«در این فاصله صادق قطبزاده با دوستان نهضت آزادی و شخص مهندس بازرگان اختلاف پیدا کرد و میگفت شما به قدر کافی انقلابی نیستید. از نهضت آزادی هم انشعاب کرد و بیرون رفت. یک دوره هم به حزب جمهوری اسلامی رفت و خوب معلوم بود که نمیتواند با آقای بهشتی و بقیه کار بکند. در نتیجه از آن جا هم کنار آمد و بعد از دورهای که وزیر خارجه شد، شورای انقلاب دیگر جایش را به دولت دائم داد و مجلس تشکیل شد. صادق قطبزاده بسیار تنها شده بود، من در دولت آقای رجایی، به آقای رجایی پیشنهاد کردم که صادق را دعوت کنند و کار اجرایی مردافکنی را به او پیشنهاد بدهیم که او از عهدهاش هم برمیآمد. رجایی هم مخالفتی نداشت. گفت فکر خوبی است ولی قطبزاده خیلی هم مخالف داشت. دوستان دیگری داشت و کسانی که بودند به هرحال این ایده را نپسندیدند، هرچند شاید اگر به صادق قطبزاده هم میگفتند، او نمیپذیرفت. اما قطبزاده در واقع تنها شده بود، شدیداً هم انتقاد میکرد، زبان خیلی تند و تیزی هم داشت، ولی به این سناریوی مسخرهای که درست کردند، اعتقاد ندارم. او شاید از اولین موارد اعتراف تحت شکنجه است، به شدت در زندان شکنجهاش کردند، به قدری که بعداً خود من را دستگیر کرده بودند، بازجو برای این که مرا بترساند میگفت من بازجوی قطبزاده هم بودم و آنقدر اینجا او را زدیم که در سلول چهار دست و پا راه میرفت.»<ref name=":1" /></blockquote> | ||
خط ۱۳۷: | خط ۱۴۴: | ||
== صادق قطبزاده از زبان نامزدش == | == صادق قطبزاده از زبان نامزدش == | ||
روزنامههای جمهوری اسلامی در آن روزگار به صادق قطبزاده تهمت فساد اخلاقی نیز زدهاند که طبق گزارشها استنادشان به خانم کارول جروم اهل کانادا بود. کارول جروم نامزد صادق قطبزاده بود، هنگام آمدن به ایران به همراه وی در همان هواپیمای حامل خمینی به یاران آمد. او خبرنگار شبکه سی بی اس نیوز بود. کارول جروم بعدها کتابی در مورد صادق قطبزاده به نام «مردی در آینه» نوشت. کارول جروم میگوید: <blockquote>«صادق میدانست که به سراغش خواهند آمد. به او گفتم: من و دوستانم تو را از کشور خارج خواهیم کرد. اما او جواب داد: نه. این انقلاب کابوسی بود که من برای این ملت رقم زدم. من مقصر هستم. میمانم و با سرنوشتم روبرو میشوم. وقتی که سوار ماشین شد که برود، هرگز نمیدانستم که دیگر او را نخواهم دید. باور نمیکردم که آقای خمینی پسر خود را خواهد کشت.»</blockquote>کارول جروم همچنین پرده از اختلاف نظر میان قطبزاده و آیتالله خمینی برمیدارد و درباره دیدگاه صادق قطبزاده درباره حکومت میگوید: | روزنامههای جمهوری اسلامی در آن روزگار به صادق قطبزاده تهمت فساد اخلاقی نیز زدهاند که طبق گزارشها استنادشان به خانم کارول جروم اهل کانادا بود. کارول جروم نامزد صادق قطبزاده بود، هنگام آمدن به ایران به همراه وی در همان هواپیمای حامل خمینی به یاران آمد. او خبرنگار شبکه سی بی اس نیوز بود. کارول جروم بعدها کتابی در مورد صادق قطبزاده به نام «مردی در آینه» نوشت. کارول جروم میگوید: | ||
[[پرونده:کارول جروم نامزد صادق قطب زاده.JPG|جایگزین=کارول جروم نامزد صادق قطب زاده|بندانگشتی|250x250پیکسل|کارول جروم نامزد صادق قطب زاده]] | |||
<blockquote>«صادق میدانست که به سراغش خواهند آمد. به او گفتم: من و دوستانم تو را از کشور خارج خواهیم کرد. اما او جواب داد: نه. این انقلاب کابوسی بود که من برای این ملت رقم زدم. من مقصر هستم. میمانم و با سرنوشتم روبرو میشوم. وقتی که سوار ماشین شد که برود، هرگز نمیدانستم که دیگر او را نخواهم دید. باور نمیکردم که آقای خمینی پسر خود را خواهد کشت.»</blockquote>کارول جروم همچنین پرده از اختلاف نظر میان قطبزاده و آیتالله خمینی برمیدارد و درباره دیدگاه صادق قطبزاده درباره حکومت میگوید: | |||
«قطبزاده انتظار داشت که خمینی … یک پیشوای اخلاقی فراگیر باشد، نه یک رهبر سیاسی.» | «قطبزاده انتظار داشت که خمینی … یک پیشوای اخلاقی فراگیر باشد، نه یک رهبر سیاسی.» |