۷٬۳۴۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۶۴: | خط ۳۶۴: | ||
==== تشکیل شورای رهبری مجاهدین ==== | ==== تشکیل شورای رهبری مجاهدین ==== | ||
مجاهدین خلق ایران در راستای پیشرفت خود در جاری کردن هژمونی زنان در سازمانشان، در سال ۱۳۷۲ هیئت اجرایی این سازمان (نهاد رهبری کننده) را منحل کرده و بجای آن شورای رهبری مجاهدین را تشکیل دادند. شورای رهبری مجاهدین ۲۴ عضو داشت که تماماً از زنان تشکیل شدهبود. شورای رهبری مجاهدین در سالهای بعد گسترش پیدا کرد و دهها زن مجاهد دیگر را در برگرفت. | |||
==== تشکیل شورای مرکزی ==== | ==== تشکیل شورای مرکزی ==== | ||
در سال ۱۳۹۴ سازمان مجاهدین خلق باز هم در این عرصه گام را فراتر نهاد و شورای رهبری را نیز منحل کرده و به جای آن، شورای مرکزی مجاهدین متشکل از ۱۰۰۰ زن مجاهد را معرفی نمود. پیش از آن مریم رجوی در سال ۱۳۷۶ با اشاره به ارتقاء همهی زنان موجود در سازمان مجاهدین، سخن از هزار همردیف با شورای رهبری گفتهبود. او سرانجام در نامهای به زهرهاخیانی مسئول اول وقت مجاهدین در ۲۷ مهر ۱۳۹۳ خواهان تشکیل شورای مرکزی شد. یک سال بعد این شورا تشکیل و اعلام گردید.<ref>[https://www.mojahedin.org/news/144955 پیام خانم مریم رجوی به مسئول اول مجاهدین، خواهر مجاهد زهره اخیانی]</ref> | در سال ۱۳۹۴ سازمان مجاهدین خلق باز هم در این عرصه گام را فراتر نهاد و شورای رهبری را نیز منحل کرده و به جای آن، شورای مرکزی مجاهدین متشکل از ۱۰۰۰ زن مجاهد را معرفی نمود. پیش از آن مریم رجوی در سال ۱۳۷۶ با اشاره به ارتقاء همهی زنان موجود در سازمان مجاهدین، سخن از هزار همردیف با شورای رهبری گفتهبود. او سرانجام در نامهای به زهرهاخیانی مسئول اول وقت مجاهدین در ۲۷ مهر ۱۳۹۳ خواهان تشکیل شورای مرکزی شد. یک سال بعد این شورا تشکیل و اعلام گردید.<ref>[https://www.mojahedin.org/news/144955 پیام خانم مریم رجوی به مسئول اول مجاهدین، خواهر مجاهد زهره اخیانی]</ref> | ||
== ایدئولوژی جنسیت | == شناخت ایدئولوژی جنسیت و فردیت == | ||
برای فهم آنچه سازمان مجاهدین خلق و مشخصا مریم رجوی در انقلاب ایدئولوژیک | برای فهم آنچه سازمان مجاهدین خلق و مشخصا مریم رجوی در انقلاب ایدئولوژیک با هدف آزاد کردن پتانسیل مبارزاتی در نبرد با رژیم آخوندی هدف قرار داده؛ لازم است دیدگاه روشنی نسبت به جنسیتزدگی و فردگرایی خودخواهانه داشت. این دو پدیده در خارج از دایرهی مفاهیم و آموزههای مریم رجوی به عنوان تبیینگر و شارح انقلاب ایدئولوژیک نیز تا حدودی شناخته شده هستند؛ با این همه مریم رجوی بدون شک با طی کردن یک مسیر عملی در نفی ایدئولوژی جنسیت و فردیت، در یک تجربهی ذیقیمت توانسته است عمق و عرصههای ناشناخته و جدیدی از کارکردها و ریشههای آن را کشف و عرضه نماید. | ||
عبارت «ایدئولوژی جنسیت» که بطور خاص جزء فرهنگ واژگانی مورد استفاده در انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین است و در بیرون از این سازمان دستکم به این معنای خاص کمتر استفاده شده، گاه معادل جنسیتزدگی بکار برده | عبارت «ایدئولوژی جنسیت» که بطور خاص جزء فرهنگ واژگانی مورد استفاده در انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین است و در بیرون از این سازمان دستکم به این معنای خاص کمتر استفاده شده، گاه معادل جنسیتزدگی بکار برده میشود. | ||
ایدئولوژی جنسیت از دیدگاه مریم رجوی | همچنین ایدئولوژی جنسیت از دیدگاه مریم رجوی وجه و روی دیگری نیز دارد که آنرا ایدئولوژی فردیت مینامند. فردیت و جنسیت مؤثر بر و متأثر از یکدیگرند. به این معنی که هر یک به تقویت دیگری یاری میرساند و در خدمت دیگری قرار میگیرد. اما آنچه در انقلاب مجاهدین پس از سال ۱۳۶۸ به طور خاص مورد بحث قرار گرفت؛ نفی ایدئولوژی جنسیت بود، هر چند مبارزه با «فردیت منفی نیز» به میزانی مورد توجه قرار داشت. با این همه مجاهدین چند دهه بعد و در راستای تکمیل انقلاب خود گامهای جدیتر و مؤثرتری را در نفی ایدئولوژی فردیت (فردگرایی منفی) نیز برداشتند. آنها نفی ایدئولوژی جنسیت و فردیت را الزام ایدئولوژیکی سرنگونی رژیم آخوندی برشمردند. | ||
=== تعریف پایهای فرد و فردیت === | === تعریف پایهای فرد و فردیت === | ||
فرد در فرهنگ لغت عمید به معنای یگانه؛ بیهمتا و بینظیر است و فردیت، یگانگی و | فرد در فرهنگ لغت عمید به معنای یگانه؛ بیهمتا و بینظیر است و فردیت، یگانگی و بیهمتایی تعریف میشود.<ref>فرهنگ عمید- معنی واژه فرد</ref> به این ترتیب میتوان گفت فرد بیانگر «خودی» است که نمونه و نظیر دیگری ندارد. شما با هیچ انسان دیگری در روی کره زمین یکی نیستید و هیچکس با شما یکی نیست. ازسویی هر انسان ادراکی از وجود خویش دارد. مجموعه این تصورات در یک کلیت کم و بیش منسجم وحدت مییابند و خودپنداشت فرد را فراهم میسازند. | ||
==== فردگرایی ==== | ==== فردگرایی ==== | ||
در حال حاضر یک تلقی از اصطلاح فردگرایی یا فردیت این است که چنین تفکری حقوق فرد را در مرکز توجه خود قرار میدهد و بدین ترتیب «با این بنیان اساسی | در حال حاضر یک تلقی از اصطلاح فردگرایی یا فردیت این است که چنین تفکری حقوق فرد را در مرکز توجه خود قرار میدهد و بدین ترتیب «با این بنیان اساسی آغاز میکند که فرد بشر در تقلای خود برای آزادی دارای اهمیت اساسی است.» باید توجه داشت که وقتی مجاهدین از نفی فردیت سخن میگویند، منظور جنبه مثبت آن که بیانگر هویت بیهمتای انسان و احترام به آزادی و انتخاب اوست نمیباشد. بلکه تعریفی مورد نظر است که در برخی مباحث علمی روانشناسی «فردگرایی خودخواهانه» یا «خویشتنپرستی» نامیده میشود. | ||
استفاده از کلمه فردیت با پسوند «منفی» یا«خودخواهانه» به همین دلیل صورت میگیرد. | |||
اما از دیدگاه مریم رجوی این اندیشه بصورتی نامحسوس در | واقعیت این است که کلیشههای رفتاری در دنیای سرمایه داری به آنچه نامش خودپرستی و خودخواهی است نیز نام فردگرایی میدهد و آنرا مشروع میسازد. | ||
پس فردیتی که در انقلاب ایدئولوژیک از نفی و مبارزه با آن سخن گفته میشود، همان «خویشتن پرستی» یا به تعبیر مریم رجوی ایدئولوژی «اول من» است. به همین دلیل مجاهدین آنرا فردیت فروبرنده مینامند تا از فردیت فرابرنده متمایز شود. | |||
هر انسان از بدو تولد تحت تأثیر این اندیشه میآموزد که باید به دنبال کسب موقعیت و اثبات خود، به قیمت بیتوجهی به دیگران باشد. جاه طلبی، خودخواهی، حسادت، قدرت طلبی، بهترین و بیشترین را برای خود خواستن و… همگی از مظاهر فردیت فروبرنده هستند. چنین ویژگیهایی البته از نظر عموم نکوهیده است و دستکم برخلاف جنسیتزدگی که برخی از مظاهر آن کاملاً طبیعی تلقی میشوند، مظاهر فردیت از نظر همگان ناپسند هستند. اما باید توجه داشت که معمولاً آنچه ما آنرا ناپسند و مذموم میدانیم مظاهر افراطی فردیت است. | |||
اما از دیدگاه مریم رجوی این اندیشه بصورتی نامحسوس در بسیاری از رفتارهای بشری عمل میکند. | |||
هنگامی که از کنار رنجهای دیگران بیتفاوت میگذریم یا تنها دچار احساس ترحم میشویم بدون اینکه عملی انجام دهیم؛ هنگامی که در یک مباحثه دو نفره به نظر دیگران توجه کافی نمیکنیم و همواره خود را محق میدانیم؛ هنگامی که حاضر نیستیم حتی از سخن صواب اما غیر مهم خود عقبنشینیکنیم تا قلب کسی را نشکنیم؛ هنگامی که آماده نیستیم برای شنیدن مشتاقانهی دیگران از کار و زمان خود مایه بگذاریم تا کرامتانسان را ارج گذاشته باشیم، هنگامی که به هر دلیل درست یا نادرست خشمگین میشویم و خاضعانه پوزش نمیطلبیم؛ هنگامی که به فعالیتهای با نام و نشان ولی غیرضروری رغبت نشان میدهیم اما از فعالیتهای بی نام و نشان ولی ضروری چشم میپوشیم؛ در همهی این موارد، این فردیت منفی است که دارد در ما عمل میکند. مریم رجوی معتقد است اگر در زندگی عادی، مبارزه با چنین ویژگیهایی نوعی فضیلت بهشمار میرود در صفوف یک جنبش انقلابی، در راستای انسجام بیشتر و بالابردن توان مبارزهی جمعی، یک ضرورت انکار ناپذیر است. | |||
=== تعریف پایه ای جنس و جنسیت === | === تعریف پایه ای جنس و جنسیت === | ||
در زبان فارسی ممکن است ما جنس و جنسیت را به یک معنا بکار ببریم. این در حالی است که جنس معادل | در زبان فارسی ممکن است ما جنس و جنسیت را به یک معنا بکار ببریم. این در حالی است که جنس معادل کلمهی SEX و جنسیت معادل GENDER است. یعنی دو کلمه کاملاً متفاوت هستند. | ||
جنس مربوط به آرایش بیولوژیکی بدن است و شامل اندامهای جنسی و تولید مثل فرد میشود. نقش اصلی را در تفاوت جنسها همان تفاوتهای بیولوژیکی ایفا میکنند. یعنی تفاوت هورمونها، اندامهای داخلی و خارجی مرد و زن. | جنس مربوط به آرایش بیولوژیکی بدن است و شامل اندامهای جنسی و تولید مثل فرد میشود. نقش اصلی را در تفاوت جنسها همان تفاوتهای بیولوژیکی ایفا میکنند. یعنی تفاوت هورمونها، اندامهای داخلی و خارجی مرد و زن. | ||
جنسیت اما شامل نقشهای اجتماعی و رفتارهایی است که فرهنگ و جامعه برای جنسها قائل میشود. این نقشها دامنه انتظارات رفتاری از جنسهای مرد و زن را مشخص میکند. این | جنسیت اما شامل نقشهای اجتماعی و رفتارهایی است که فرهنگ و جامعه برای جنسها قائل میشود. این نقشها دامنه انتظارات رفتاری از جنسهای مرد و زن را مشخص میکند. این نقشها میتواند در فرهنگهای مختلف متفاوت باشد. به عنوان مثال زنانگی و مردانگی از جمله این نقشهای جنسیتی هستند. بر اساس این کلیشهها، افراد با اندام جنسی مردانه، «باید» رفتارهای مردانه (قدرت، خشونت، مقاومت و…) و افراد با اندام جنسی زنانه «باید» رفتارهای زنانه (لطافت، سلیقه و…) داشته باشند.<ref>[http://fa.euronews.com/2017/11/09/difference-between-sex-and-gender تفاوت جنس و جنیست- یورو نیوز]</ref> این در حالی است که چنین رفتارهایی هرگز برآمده از تفاوتهای بیولوژیک میان زن و مرد نبوده و تماماً توسط جامعه به آنها تحمیل میشود. | ||
==== جنسیت زدگی یا جنسیت گرایی (sexism) ==== | ==== جنسیت زدگی یا جنسیت گرایی (sexism) ==== | ||
حال میتوان به فهم | حال میتوان به فهم جنسیتزدگی دست یافت. جنسیتزدگی اصالت دادن به همین تفاوتهای رفتاری و نقشهای جنسیتی است. مشروع شمردن و پذیرفتن هنجارهای ناشی از آن است. پیش فرضها و کلیشههایی که منجر به تبعیض و نابرابری در میان انسانها میشود. به عبارت دیگر جنسیت زدگی، نوعی تبعیض و پیشداوری دربارهی انسانها بر اساس جنسیت آنها و کلیشههای جنسیتی غالب در جامعه است. کلیشههای جنسیتی که نقشهای خاصی را برای مردان و زنان تعریف میکند و اگر انسانی خارج ازاین تعاریف رفتار کند، 'غیرطبیعی' یا 'نامناسب' محسوب میشود.<ref>[http://www.bbc.com/persian/science/2014/05/140506_me_are_you_a_sexit جنسیت زدگی- بیبیسی]</ref> | ||
دو استاد روانشناسی، پروفسور پیتر گلیک و پروفسور سوزان فیسک در مقالهای که در سال ۱۹۹۶ منتشر | دو استاد روانشناسی، پروفسور پیتر گلیک و پروفسور سوزان فیسک در مقالهای که در سال ۱۹۹۶ منتشر کردند؛ اعلام نمودند که جنسیتزدگی دو نوع خصمانه و خیرخواهانه را شامل میشود. آن ها برای ارزیابی این دو نوع، پرسشنامهای را طراحی کردند؛ که در آن با پرسیدن ۲۲ سؤال میتوان دریافت نگاه جنسیتزده یک فرد تا چه حد خصمانه و تا چه حدخیرخواهانه است. در عمل بین این دو نگاه تفاوت بسیار وجود دارد، اما به نظر گلیک و فیسک هر دو یک هدف را دنبال میکنند، حفظ موقعیت برتر مردان در ساختار هرم قدرت اجتماعی. | ||
===== جنسیت زدگی خصمانه(Hostile sexism) ===== | ===== جنسیت زدگی خصمانه(Hostile sexism) ===== | ||
جنسیتزدگی خصمانه آنچیزی است که به صورت سلطهجویی مردسالارانه و باورهای تحقیرآمیز نسبت به زن خود را نشان میدهد و موضوع مرکزی آن صراحتاً این است که مرد جنس برتر است و باید قدرت را در اختیار داشته باشد. به عبارت دیگر همان نگاهی که زن را «ضعیف» میبیند. جنسیتگرایی خصمانه در جوامع سنتی رواج بیشتری دارد. در این جوامع، قوانین بسیار سرسختانهای میان زن و مرد حاکم است. در بسیاری از این جوامع زنان به دلایل مختلف مورد ضرب و شتم همسر یا برادران یا خانوادهی خود قرار میگیرند. | |||
همچنین اساساً پدیدهای به نام «ناموس» چیزی جز تبلور افراطی | همچنین اساساً پدیدهای به نام «ناموس» چیزی جز تبلور افراطی جنسیتزدگی نیست. نوعی هنجار اجتماعی که بطور کامل توسط جامعه پذیرفته شدهاست. بر اساس آمار صندوق جمعیت سازمان ملل، سالانه حدود ۵۰۰۰ زن در قتلهای ناموسی کشته میشوند. البته این آمار باید بسیار بیشتر باشد. از جمله گفته میشود حداقل ۱۰۰۰ زن در عرض یک سال (۱۹۹۹) به این شکل در پاکستان به قتل رسیدهاند. قتلهای ناموسی البته در ایران هم رایج است. از هر هفت قتل در ایران یکی از آنها به دلایل ناموسی صورت میگیرد.<ref>[https://www.khabaronline.ir/detail/522939/society/events ناموس در سال 1394 چند نفر را به کشتن داد؟- خبر آنلاین]</ref> در بسیاری از موارد حتی سرپیچی دختر از ازدواج با شخص مورد تعیین خانواده میتواند به مرگ وی منجر شود. | ||
برای فهم تبعیض نهفته در مفهوم یا کلیشهی رفتاری که به «ناموس» شهرت دارد، بیان چند مثال میتواند کمککننده باشد: | |||
* در فرهنگ متداول جامعه، به ویژه جوامع سنتی، رابطهی یک پسر با دختران نه تنها ناپسند نیست، بلکه گاه مورد ستایش نیز قرار میگیرد. در حالی که رابطهی یک دختر با یک پسر آنچنان مذموم و غیرقابل تحمل است که حتی میتواند به مرگ او یا مجازاتهای بسیار شدیدی از سوی خانوادهاش منجر شود. | |||
* در مناسبات رایج در جامعه، پدر خانواده خود را مجاز به روابط پنهانی یا نیمهپنهانی با زنان دیگر میداند، درحالی که حتی معاشرت سادهی مادر خانواده با یک مرد دیگر میتواند منجر به شک به او و سپس مجازاتهای بیرحمانه شود. | |||
* در برخی جوامع زنان برای بیرون رفتن از خانه و یا مسافرت باید الزاماً توسط یک مرد کنترل و مراقبت شوند، اما مردان نیاز به چنین مراقبتی ندارند. | * در برخی جوامع زنان برای بیرون رفتن از خانه و یا مسافرت باید الزاماً توسط یک مرد کنترل و مراقبت شوند، اما مردان نیاز به چنین مراقبتی ندارند. | ||
* طبق یک عرف جا افتاده در جامعه کسی مجاز به دخالت در دعواهای ناموسی و کمک به قربانی نیست. بسیاری از مردان حتی اگر در ملاء عام | |||
* طبق یک عرف جا افتاده در جامعه کسی مجاز به دخالت در دعواهای ناموسی و کمک به قربانی نیست. بسیاری از مردان حتی اگر در ملاء عام به دلیل رفتار خشن با همسر خود از طرف پلیس یا مردم مورد اعتراض قرار بگیرند در پاسخ خواهند گفت: «زنمه» و طرف مقابل را از دخالت در این امر برحذر میدارند! گویا زن بردهای است که فرد میتواند هر رفتاری با وی داشته باشد. | |||
از مظاهر اجتماعی جنسیتزدگی خصمانه در جامعه میتوان به موارد زیر اشاره کرد: | از مظاهر اجتماعی جنسیتزدگی خصمانه در جامعه میتوان به موارد زیر اشاره کرد: | ||
* | * پوشش اجباری | ||
* ناموسگرایی | |||
* ضرب و شتم زنان | * ضرب و شتم زنان | ||
* | |||
* اسید پاشی | |||
* تجاوز | |||
* جوکهای جنسیتی | * جوکهای جنسیتی | ||
===== | * استفاده از عبارات و کلمات جنسیت گرایانه به عنوان عرفها و ارزشهای شناخته شده مثل: مردانگی، ضعیفهگی،مرد نیستم اگه، خالهزنکی، مگه تو دختری؟، مث زن گریه کردن!، از زن کمترم اگه، مردی گفتن زنی گفتن و … | ||
جنسیت زدگی خیرخواهانه نگاهی ملایمتر به زنان دارد. زن را موجودی زیبا و | |||
* و ... | |||
===== جنسیتزدگی خیرخواهانه (benevolent sexism) ===== | |||
جنسیت زدگی خیرخواهانه نگاهی ملایمتر به زنان دارد. زن را موجودی زیبا و شکننده و لطیف میبیند که باید از او حمایت کرد. از نظر پروفسور پیتر گلیک و سوزان فیسک بهترین مثال برای جنسیتزدگی خیرخواهانه تصویر کردن زن ایدئال به عنوان همسر و مادر و سوژهی عشق رمانتیک است. افرادی که چنین نگاهی دارند به زنان زیاد کمک میکنند و با آنها روابط صمیمانه و دوستانه دارند. از نظر آنها زنان موجودات ظریف و شکنندهای هستند که باید مورد حمایت قرار گیرند. البته زن جنسیتزده نیز با این ویژگیها در تفاهم بوده و برای کسب آنها تلاش میکند. او تلاش میکند خود را با معیارها و خواستههای جامعه منطبق کند. در چنین تفکری زن همچون یک کالا باید ظاهری زیبا داشته باشد و خود را در معرض نمایش قرار دهد تا توسط مرد انتخاب شود. از نظر پرفسور گلیک و سوزان فیسک این نگاه علیرغم رویکرد نرم و ملایم، نگاهی منفی است که در نهایت حامی حفظ مردان در بالای هرم قدرت اجتماعی است. گلیک و فیسک معتقدند که جنسیتزدگی خیرخواهانه در یک نکته با جنسیتزدگی خصمانه مشترک است: اینکه زن موجودی «ضعیف» است! | |||
=== قانونی بودن جنسیتزدگی در ایران === | === قانونی بودن جنسیتزدگی در ایران === | ||
تفاوت ایران با بسیاری از | تفاوت ایران با بسیاری از کشورهایی که دارای بافت سنتی هستند، این است که در ایران، اغلب مظاهر جنسیتزدگی مورد تأیید قانون رژیم ولایت فقیه هستند، این درحالی است که در بسیاری از کشورهای سنتی، قانون درحال جنگیدن با کلیشههای رفتاری حاکم بر جامعه است. | ||
از جمله در ایران، قتل زنان در صورتی که دلایل ناموسی داشته باشد از طرف قانون مورد پیگرد قرار نخواهد گرفت یا در پیگرد آن اهمال خواهد شد. به این ترتیب رفتار خشن با زنان همواره از طرف قانون مورد حمایت است. | از جمله در ایران، قتل زنان در صورتی که دلایل ناموسی داشته باشد از طرف قانون مورد پیگرد قرار نخواهد گرفت یا در پیگرد آن اهمال خواهد شد. به این ترتیب رفتار خشن با زنان همواره از طرف قانون مورد حمایت است. | ||
خط ۴۲۹: | خط ۴۴۷: | ||
=== منشأ تاریخی جنسیت و فردیت === | === منشأ تاریخی جنسیت و فردیت === | ||
حال ممکن است از خود بپرسیم چرا، چگونه و از چه زمانی | حال ممکن است از خود بپرسیم چرا، چگونه و از چه زمانی جنسیتگرایی و فردگرایی منفی بر جوامع بشری حاکم شد. | ||
برای رسیدن به پاسخ باید بدانیم که دو ویژگی مشترک در تمامی موجودات زنده از جمله انسانها وجود | برای رسیدن به این پاسخ باید بدانیم که دو ویژگی مشترک در تمامی موجودات زنده از جمله انسانها وجود دارد: | ||
# حفظ خود (صیانت ذات) | # حفظ خود (صیانت ذات) | ||
# حفظ نسل | # حفظ نسل | ||
این ویژگیها در موجودات زنده و از جمله در انسان غریزی | این ویژگیها در موجودات زنده و از جمله در انسان غریزی هستند. فرضاً اگر کسی جسم داغی را به دست یک انسان نزدیک کند او ناخودآگاه دست خود را از آن دور خواهد کرد. این واکنش خودبخودی ناشی از غریزهای به نام صیانت ذات یا حفظ خود است. همچنین موجودات زنده دارای نیازهای جنسی هستند تا نسل آنها تداوم یابد.<sup>(</sup><ref>[https://www.mojahedin.org/i/news/159349 فلسفه شعار- وبسایت مجاهدین خلق ایران]</ref> | ||
==== ایدئولوژیزه شدن غرایز انسانی ==== | ==== ایدئولوژیزه شدن غرایز انسانی ==== | ||
کشف بزرگ مجاهدین در انقلاب ایدئولوژیک این است که غرایز در انسان، | کشف بزرگ مجاهدین در انقلاب ایدئولوژیک این است که غرایز در انسان، به صورت ذاتی، کشش و پتانسیلی محدود دارند و در نتیجه به سادگی قابل کنترل هستند. | ||
به عنوان مثال وقتی انسان گرسنه است نیاز به خوردن غذا دارد. اما غلبه کردن بر این تمایل غریزی برای او چندان مشکل نیست و به سادگی میتواند خوردن غذا را به تأخیر بیندازد. میتواند روزه بگیرد و حتی ساعات متمادی چیزی نخورد. اما چه چیز باعث میشود که انسان در مقابل غریزهی جنسی چنین توانی نداشته باشد؟ چه چیزی باعث میشود که این پتانسیل در انسانها چنان قوی عمل کند که از کودکی، بزرگترین و مهمترین هدف زندگی آنها را تشکیل دهد؟ گویا انسان تنها به این دلیل به دنیا آمده که همسر یا همسرانی اختیار کند. آیا مسخره نیست که بگوییم انسان به این دلیل به دنیا آمدهاست که غذا بخورد؟ | |||
مگر نه اینکه غریزهی جنسی در انسان تنها تمایلی بیولوژیک برای تداوم نسل بود؟ پس چه امری باعث شد که نقشی چنان برجسته در زندگی هر فرد ایفا کند؟ رفتارهای فرد را شکل دهد، او را از «خود» واقعیاش تهی کند و نقابی پوشالی بر چهرهی او نصب نماید و نهایتاً کلیشههای رفتارییی را شکل دهد که اکنون آنرا جنسیتزدگی مینامیم؟ | |||
پاسخ در نظریه انقلاب ایدئولوژیک مریم رجوی چنین است: | |||
غریزه جنسی در انسان یک پدیدهی بیولوژیک، با کشش و پتانسیلی محدود و قابل کنترل بودهاست، اما در طول تاریخ، نوعی فرایند ایدئولوژیزه شدن را طی کردهاست. به عبارتی با اندیشه اشباع شده و رشد کردهاست. | |||
به بیان دیگر آنچه تحت عنوان غول تمایلات جنسی میشناسیم، که انسانها را گاه کلافه کرده و از خود بی خود میکند، هیچ ربطی به | به بیان دیگر آنچه تحت عنوان غول تمایلات جنسی میشناسیم، که انسانها را گاه کلافه کرده و از خود بی خود میکند، هیچ ربطی به غریزهی جنسی ندارد، بلکه محصول اندیشهای است که یک غریزهی کوچک و قابل کنترل را به صورت اژدهایی غیرقابل مهار به انسان غالب کردهاست. خبر خوب برای تمامی کسانی که خود را مقهور کششهایی از این قبیل میدانند و ناامیدانه خود را مجبور به سازش با غرایز میبینند، این است که این کششها هرگز غریزی نیستند و ربطی به طبیعت انسان ندارند، بلکه محصول جنسیتزدگی هستند و از سنخ اندیشهاند! پس میتوان آنها را تغییر داد و به تدریج کنار زد. | ||
'''یک مثال''' | '''یک مثال''' | ||
گفتیم غریزه جنسی در ابتدا تنها در خدمت تداوم نسل انسان بود. تکثیر موجودات زنده در ابتدای خلقت به روش تقسیم سلولی انجام میشد. ایجاد سلولهای ماده و نر تنها به این دلیل در تکامل بیولوژیک حائز اهمیت هستند که در روش تکثیر به | گفتیم غریزه جنسی در ابتدا تنها در خدمت تداوم نسل انسان بود. تکثیر موجودات زنده در ابتدای خلقت به روش تقسیم سلولی انجام میشد. ایجاد سلولهای ماده و نر تنها به این دلیل در تکامل بیولوژیک حائز اهمیت هستند که در روش تکثیر به شیوهی تقسیم سلولی، امکان جهش ژنتیکی و تکامل موجودات زنده وجود نداشت. پس ایجاد جنس نر و ماده، تنها در راستای تداوم نسل و خدمت به تکامل انسان بودهاست. مشکل از آنجایی آغاز میشود که جنسیت به جای این که در خدمت تکامل باشد خود تبدیل به هدف میشود.<ref>تبیین جهان - مسعود رجوی -شتاب یا حرکت روزافزون جریان تکامل</ref> | ||
حال به یک تمایل غریزی دیگر نگاهی میاندازیم. تمایل به غذا | حال به یک تمایل غریزی دیگر نگاهی میاندازیم. تمایل به غذا خوردن، یک تمایل معمول و غریزی در انسانهاست که فرایند ایدئولوژیزه شدن را طی نکردهاست. همانطور که گفتیم انسان قادر است به سادگی بر این تمایل غلبه کند. میتواند از خوردن یک غذای خوشمزه خودداری کرده و به غذای سادهتری بسنده کند. میتواند حتی تا پایان عمر بخاطر بیماری از تناول برخی غذاها خودداری کند؛ بدون آنکه احساس شکستی غیرقابل جبران داشته باشد. غریزه جنسی هم در ابتدا، یعنی پیش از ایدئولوژیزه شدن به همین میزان قابل کنترل و در مهار انسان بودهاست. | ||
باید بدانیم در طول تاریخ افرادی نیز بودهاند که غریزه سادهی غذا خوردن برای آنها تبدیل به نوعی آرمان و ایدئولوژی گشتهاست. به عبارتی این غریزه در آنها به میزانی روند ایدئولوژیزه شدن را طی کردهاست. در قرن چهارم میلادی در یونان خوردن و سورچرانی را رسماً هدف زندگی برمیشمردند. آنها میخوردند، سپس از داروهایی استفاده میکردند که استفراغ کنند و بتوانند دوباره بخورند! فردی به نام پیتولوس برای زبان و انگشتان خود پوششی میسازد تا غذاها را، آن چنانکه میخواهد، گرم و سوزان تناول کند!<ref>[https://tarikhema.org/ancient/greece/15908/نقش-خانه-در-یونان-باستان/ تاریخ ما- نقش خانه در یونان باستان]</ref> طبعاً برای انسانی با چنین تفکری، چشم پوشی یا امساک در خوردن، کاری غیرقابل تحمل خواهد بود، چرا که غریزهی خوردن در او تبدیل به غولی غیرقابل کنترل شده است. | |||
این همان اتفاقی است که برای | این همان اتفاقی است که برای غریزهی جنسی افتادهاست. | ||
درست همین اتقاق برای بخش دوم | درست همین اتقاق برای بخش دوم غریزهی انسان، یعنی صیانت ذات نیز افتادهاست. صیانت ذات نیز تنها در خدمت حفظ بقاء فرد در برابر آسیبهاست، اما وقتی این غریزهی کوچک با اندیشه اشباع شده است، رشد کرده و به صورت «خویشتنپرستی» و فردگرایی خودخواهانه ظهور کرده است. | ||
حال که به مکانیزم و چگونگی رشد | حال که به مکانیزم و چگونگی رشد غریزه پی بردیم، پرسش بعدی ممکن است این باشد که چرا غریزهی جنسی مسیر ایدئولوژیزه شدن را طی کرده، جنسیتزدگی و مردسالاری را ایجاد کرد. | ||
در | انگلس این فرایند را با پیدایش مالکیت خصوصی و حق توارث پدری در تاریخ بشر همزمان میداند. انگلس تصریح میکند که بشر در ابتدا در جمعیتهایی مادرسالار زندگی میکرد. در چنین جوامعی «ابویت» (اینکه کی پدر است) به کلی غیرقطعی بود و اصل و نسب تنها از طریق مادر مشخص میشد. دراین جوامع زنان حاکمیت داشتند.<ref>'''منشأ خانواده، مالیکت خصوصی و دولت'''- انگلس- ص ۵</ref> یکی از انواع چنین جوامعی در حال حاضر در کوههای تبت به همان صورت باقی ماندهاست. در این قبیله که موسئو نام دارد قوانین مادرسالاری حاکم است. جالب اینکه یکی از ویژگیهای موسئوییها این است بسیار صلح دوست هستند و هرگز در میان آنها چیزی به نام قدرتطلبی و خشونت وجود ندارد.<ref>[https://anfpersian.com/znn/موسئو-جامعه-ای-که-از-سوی-زنان-اداره-می-شود-40022 ANF NEWS- موسئو؛ جامعهای که از سوی زنان اداره میشود]</ref> | ||
در جوامع اولیه، به دلیل عدم پیشرفت وسایل تولید، تغذیهی خانواده از طریق دانهچینی و جمعآوری میوه توسط زنان انجام میشد. آنها که منبع تغذیهی قبیله بودند، هژمونی خود بر تمامی خانواده و اموال آنرا حفظ میکردند. شکار که در آن زمان توسط مردان انجام میشد و رونق چندانی نداشت، اندک اندک با پیشرفت و تکامل ابزار رونق پیدا کرده و منجر به این شد که مردان نیز بتوانند نقشی در تهیهی آذوقهی قبیله و خانواده ایفا کنند. در ادامه اهلی کردن حیوانات و دامپروری برای اولین بار منبع ثروت غیرقابل منتظرهیی را ایجاد کرد که به دلیل تقسیم کار متعلق به مردان بود. با این همه بر مبنای حق توارث مادری (فرزند از مادر خود ارث میبرد و نه از پدر) که از پیش باقی مانده بود در صورت مرگ گله دار یعنی مرگ پدر، این گله نه به فرزندان گلهدار، بلکه به خواهران او یا فرزندان خواهرانش میرسید. به این ترتیب ازدیاد ثروت به مرد موضعی برتر از زن در خانواده داد و او را ترغیب کرد تا ترتیب سنتی توارث را به نفع فرزندان خود عوض کند. | |||
«برافتادن حق مادری، شکست جهانی | انگلس میگوید:<blockquote>«برافتادن حق توارث مادری، شکست جهانی و تاریخی جنس مؤنث بود. مرد فرمانروایی خانه را نیز بدست آورد؛ زن تنزل مقام یافت، برده شد، بنده شهوت مرد، و ابزاری صِرف برای تولید فرزند. این موضع تنزل یافته زن، که به خصوص در میان یونانیهای عهد نیمخدایان، و از آن هم پیشتر، عهد کلاسیک، به چشم میخورد، به تدریج بزک و آراسته شد، و تا اندازهای در لفاف شکلهای ملایمتری پیچیده شد، اما به هیچ وجه از بین نرفت»<sup>(</sup><ref>'''منشأ خانواده، مالیکت خصوصی و دولت'''- انگلس- ص۴۳</ref></blockquote>و به این ترتیب، هژمونی به مردان تفویض شد و مردسالاری، یعنی هژمونی انسان بر انسان و تبعیض به واسطهی تفاوتهای جنسی و جسمی، آغاز گشت. قوانینی که برای حفظ ثروت وضع شده بودند، چون حق رها کردن همسر، از زنان سلب شد تا مبادا ثروت را با خود ببرند. اما این قانون سودجویانه، تبدیل به یک رسم در جامعه گشته، سپس تقدیس شده و حرمت پیدا کرد. آنچنان که امروزه عدم تمایل زن به زندگی با یک مرد، خیانت و حرمتشکنی نام دارد! به این ترتیب زن تبدیل به کالایی در دستان مرد شد. غیرت مردانه که چیزی جز تلقینی روانی برای حفظ این کالا نبود، شکل گرفت. استثمار انسان از انسان آغاز گشت و این تبعیض در پروسهی تکامل خود به شگلگیری رفتارهای اجتماعی و کلیشههایی منجر شد که امروزه ما آن را جنسیتزدگی مینامیم. | ||
و | === مریم رجوی تبیینگر و شارح تفکری نوین === | ||
واقعیت این است که هر چند مباحث جنسیتگرایی و فردیت گرایی در علوم روانشناسی و جامعهشناسی معاصر تا حدودی مورد بحث قرار گرفتهاست، اما گفتمان مریم رجوی آن را به طرزی شگفتآور به عمق برده و زوایای جدیدی از آن را آشکار ساخته است. از دیدگاه او ایدئولوژی جنسیت همان قدر که برای زنان اسارتبار بوده، برای مردان نیز اسارتبار است. چرا که مردان نیز مجبورند از کلیشهها و هنجارهای مشخصی پیروی کنند که به آن ها تحمیل و تلقین شدهاست. اگر برای زنان، زیبایی، لطافت، عاطفی بودن، اشک ریختن، سلیقه داشتن، شکنندگی، ترسیدن و… به عنوان ارزشهای مورد پسند و مورد انتظار، ارائه میشوند، به همین ترتیب، هیکلمند بودن، قوی بودن، مهاجم بودن و غیرتی بودن (ناموس پرستی) و… ارزشهای مردانه هستند. به این ترتیب اگر زن یا مردی فاقد برخی از این معیارها باشد، مورد تمسخر قرار میگیرد و با شکستهای اجتماعی بزرگی مواجه میشود! اگر مردی نسبت به دوستی خواهر خود با مردی واکنش نشان ندهد، بی غیرت نام میگیرد! | |||
به راستی سرنوشت زنانی که با معیارهای جامعه، چهرهی مورد پسندی ندارند یا دارای نقصی در ظاهر خود هستند چیست؟! این زنان در زندگی تبدیل به افرادی خودکمبین و متزلزل خواهند شد و تا پایان عمر تمامی رفتارهایشان از آن متأثر خواهد بود. به همین ترتیب مردانی که نتوانند ویژگیهای مورد انتظار جامعه را در خود فراهم کنند، خود را در زندگی شکستخورده میپندارند. چه بسا این مردان سعی کنند با کسب ویژگیهای دیگری به جبران آن بپردازند. به عنوان مثال مردی که چهرهی مورد قبولی (با همان کلیشههای مشخص شده) ندارد یا به عنوان مثال ثروت یا موقعیت اجتماعی ندارد، با روی آوردن به خشونت یا ویژگیهای لمپنیزم و کسب قدرت جسمی سعی میکند، ضعف خود را جبران کند تا از نظر جامعه و به طور مشخص از طرف زنان، قابل قبول باشد. عملکرد پیچیده و تو در توی این اندیشه، انسان را از «خود بودن» محروم کرده، وی را به انسانی دوگانه بدل میسازد. | |||
دوگانگییی که در نتیجهی یک رابطهی استثماری میان زن و مرد ایجاد شده و هر دو را به اسارت خود درآورده است. | |||
در یک کلام باید گفت اگر مارکس را بتوان کاشف استثمار طبقاتی (استثمار یک طبقه از یک طبقه دیگر) دانست، مریم رجوی تبیینگر و شارح نوع پیچیدهتر و ظریفتری از انواع | در یک کلام باید گفت اگر مارکس را بتوان کاشف استثمار طبقاتی (استثمار یک طبقه از یک طبقه دیگر) دانست، مریم رجوی تبیینگر و شارح نوع پیچیدهتر و ظریفتری از انواع استثمار، یعنی استثمار در روابط انسانی است. ظریفتر از این زاویه که استثمار طبقاتی به پدیدهی جامعه در کلیت آن میپردازد و استثمار جنسی به پدیدهی انسان و مناسبات انسانی که همین جامعه تحت تأثیر آن شکل گرفته و بیشک بر آن مؤثر بودهاست. | ||
== دو دستگاه مریم رجوی == | == دو دستگاه مریم رجوی == | ||
مریم رجوی در مباحث انقلاب ایدئولوژیک همچنین واضع تئوری | مریم رجوی در مباحث انقلاب ایدئولوژیک همچنین واضع تئوری «دودستگاه» است. دو دستگاه بیان دو نوع دیدگاه نسبت به انسان است. دیدگاه اول که مریم رجوی آن را «دستگاه راست» مینامد، ناظر بر ارزیابی و نگرش انسان نسبت به خود و پیرامون خود از منظر ایدئولوژی فردیت و جنیست است. دستگاه دوم که او آن را «دستگاه چپ» یا «دستگاه توحید» مینامد، بیانگر ارزیابی و نگرش به خود و دیگران از منظری است که تمامی کلیشههای ایدئولوژی جنسیت وفردیت را کنار میزند. | ||
برای فهم این مقوله باید به اندیشهای که مبانی این تئوری را تشکیل دادهاند رجوع کنیم. | |||
هر انسان دارای ویژگیهایی است. هیچ دو انسانی شبیه به یکدیگر نیستند. ویژگیهای انسان را شاید بتوان به دو بخش تقسیم کرد. بخش اول ویژگیهایی است که مادر طبیعت (mother nature) به انسان هدیه کردهاست. از جملهی آنها ویژگیهای ژنتیک است. یکی ضریب هوشی بالاتری دارد و دیگری پایینتر، یکی آرام است، دیگری پرواکنش، یکی در اداراکات عاطفی تواناتر است و دیگری در ادراکات منطقی... | |||
این ویژگیها به خودی خود، متضمن نیکی یا بدی نیستند. از قضا این تفاوتها، درست مانند یک تابلوی نقاشی، در یک جمع انسانی، منجر به خلق زیبایی میشوند و مکمل یکدیگرند. | |||
بخش دوم، ویژگیهایی است که جامعه به انسان تحمیل کرده و چه بسا ویژگیهای دستهی اول را نیز هدایت کند. انسان این ویژگیها را در جبری کور، در روابط اجتماعی خود میآموزد و به طور معمول از آن گریزی ندارد. مشکل این جا است که جامعهی انسانی به عنوان یک جامعهی استثمار زده، همیشه آموزگار خوبی نیست. اندیشههای استثماری همواره بر جوامع حاکمیتی پنهان و پیدا داشته و روبنا، یعنی فرهنگ و هنجارهای اجتماعی را شکل میدهند. | |||
به این ترتیب بخش دوم ویژگیهای انسان، یعنی آنچه وی در روابط اجتماعی خود میآموزد، تماما متأثر از همین ایدئولوژیها است و ذاتی او نیست. | |||
این همان کشف بزرگ مریم رجوی است. این کشف از این جهت حائز اهمیت است که او تمامی زشتیها را در انسان، نه ذاتی وجود او و خصلتی، بلکه ایدئولوژیک دانسته و عامل آن را اندیشههای استثماری حاکم بر جامعه میداند. | |||
محصول بلافصل این کشف بزرگ، دو دستگاه انسانشناسی اوست. دو رویکرد و نگرش به انسان که درست در مقابل یکدیگرند. | |||
دستگاه اول که مریم رجوی آن را دستگاه راست مینامد، تمامی ویژگیهای انسان را ذاتی وی میداند. این تفکر هر انسان را حامل مجموعهیی از خصلتهای خوب و بد میبیند که یا محکوم به آن است یا در بهترین حالت برای تغییر آنها، ناگزیر از جنگی خصلتی و فرسایشی با آنهاست. | |||
دستگاه دوم که مریم رجوی دستگاه چپ یا دستگاه توحید مینامد، تماما رودرروی این تفکر قد علم میکند. | |||
او برای انسان خبری خوب دارد. مریم رجوی میگوید تمامی زشتیها و بدیها در انسان، نه ذاتی او بلکه محصول همین اندیشههای استثماری و در رأس آنها ایدئولوژی جنسیت و فردیت هستند. | |||
آنها آموزههای غیرتکاملییی هستند که اندیشهی حاکم، به انسان آموخته است. به این ترتیب با شوریدن بر آن اندیشه میتوان بر همهی این ویژگیها پیروز شد. آنچه باقی میماند خصایصی هستند که خود، متضمن هیچ بدییی نبوده و از قضا، سنگ بنای فردیت بیهمتای انساناند. | |||
به این ترتیب دستگاه راست، نگاهی استاتیک به انسان، بدون شناخت ایدئولوژیهای استثماری حاکم و تأثیر آنها بر انسان است. محصول چنین نگرشی، مقصر دیدن انسان، محاط دیدن و سرانجام تنها و ضعیف دیدن اوست، اما دستگاه چپ، نگرش به انسان پس از شناخت ایدئولوژی جنسیت و فردیت و تاثیر آن بر جامعه انسانی است. در چنین دیدگاهی، انسان، ذاتا محکوم به چیزی نیست. او انتخابگر، توانا و تغییرگر است و میتواند خود و دیگران را تغییر دهد. | |||
«میتوان و باید» که مریم رجوی آنرا شعار خود قرار داده است، برخاسته از همین نگرش عمیق به انسان است و هرگز تنها یک شعار زیبا برای میتینگهای مجاهدین نبوده است. | |||
در بحث در مورد نگرش به انسان، از آنجا که شخص نگرنده، خود انسان است، بدون شک کسی که در دستگاه راست انسان را تفسیر و تبیین میکند، خود محصور و متاثر از ایدئولوژی جنسیت و فردیت است. | |||
پس میتوان به زبانی دیگر گفت: | |||
دستگاه راست، نگاه به انسان از منظر ایدئولوژی فردیت و جنسیت است و دستگاه چپ، نگاه به انسان از دیدگاه توحید، یعنی دیدگاهی که استثمار را در هر شکل از آن نفی میکند. | |||
مریم رجوی برای هر کدام از این دو دستگاه ویژگیهایی قائل است که ناشی از همین تعریف است. هر کس با درک روح و جوهر «دو دستگاه مریم رجوی» میتواند این ویژگیها را خود استخراج کرده و برشمارد. | |||
به عنوان مثال همچنان که گفتیم در دستگاه راست، هر انسان خصلتهای ذاتییی دارد که خوب یا بد است. در دستگاه چپ هیچکس بد نیست. انسان خود انتخابگر است. چرا که در دستگاه چپ اصالت با انسان بودن انسان است. یعنی وقتی با یک فرد انسان روبرو میشوی، باید پیش از هر چیز او را یک انسان ببینی. در نقطهی مقابل، در دستگاه راست، یعنی از منظر ایدئولوژی جنسیت و فردیت، اصالت با جنسیت، موقعیت اجتماعی، ظاهر، وضعیت طبقاتی و... است. یعنی وقتی با یک فرد انسان روبرو میشوی، اولین چیزی که در ذهن نقش میبندد این است که زن است یا مرد؟ خوشرو است یا بد رو؟ روستایی است یا شهری؟ باسواد است یا کمسواد؟... | |||
طبقهبندی انسانها، به جای اصالت دادن به انسانبودن آنها از نتایج مهم نگرش در دستگاه راست است. | |||
همچنین وقتی انسان به خود نیز در دستگاه راست ننگرد، درمی یابد که ضعفهای او نه ذاتی او بلکه ایدئولوژیک هستند و او میتواند بر آنها بشورد. به این ترتیب او درخواهد یافت که منشاءاثر مشکلات او با منشاءاثر مشکلات دیگران یکی است. ضعفهای هیچکس خاص او نیست. پس انسان در مبارزه با ضعفهایش تنها نیست! دشمن همهی افراد یکی است و تفاوت، تنها در میزان نفوذ آن در افراد مختلف است. به این ترتیب انسان با کمک دیگران و با مشارکت در یک مبارزهی جمعی در برابر این دشمن، جسارت تغییر پیدا کرده و خود را قدرتمند میبیند. | |||
نگاه به انسان به عنوان موجودی اجتماعی با ذات و فطرتی زیبا و پاک و ایدئولوژیک دیدن او، یکی از مهمترین زوایای نگاه مریم رجوی به انسان است. جمع انسانها میتواند هر ناممکنی را ممکن کند. رهایی جمعی از سلطهی ایدئولوژی جنسیت و فردیت، انسان را از تنهایی میرهاند. این اندیشه به«تنهایی انسان» آنچنان که سارتر خود را از پذیرفتن آن ناگزیر میبیند، پایان میدهد. | |||
به همین ترتیب با شناخت دو دستگاه میتوان آنرا در حوزههای گوناگون روابط انسانی و شناخت نسبت به انسان به کار بست و ویژگیهای آنرا برشمرد. دستگاه چپ یا نگرش به انسان در دستگاه توحید، نگرشی است که اغلب تئوریهای رایج در مورد انسان را دگرگون میسازد. | |||
حال با همین بینش میتوان برخی ویژگیهای دستگاه راست و سپس دستگاه چپ را دریافت: | |||
=== ویژگیهای دستگاه راست === | === ویژگیهای دستگاه راست === | ||
خط ۴۸۳: | خط ۵۴۹: | ||
* خدای شکنجه گر | * خدای شکنجه گر | ||
* حرکت روی پای خود | * حرکت روی پای خود | ||
* دوگانگی (از خودبیگانگی) و | * دوگانگی (از خودبیگانگی) و | ||
==== بالاترین گناه، گناه جنسی ==== | ==== بالاترین گناه، گناه جنسی ==== | ||
در نگرش «دستگاه راست» بالاترین گناه، گناه جنسی | دهمانطور که گفتیم در نگرش «دستگاه راست» همهی ویژگی های خوب و بد انسان، ذاتی انسان هستند. در همین نگرش بخصوص در فرهنگ ارتجاعی، بدترین ویژگی خصلتی یا ذاتی، ضعف در مقابل مسائل جنسی و درنتیجه بالاترین گناه، گناه جنسی است. این تلقی، هم توسط فرد در مورد خودش و هم توسط جامعه مورد تأیید است. البته همچنان که میتوان حدس زد، چنین تفکری در قشرهای مختلف یک جامعه با فرهنگهای گوناگون، متفاوت است. در فرهنگهای سنتی بیشتر میتوان نمودهای عینی آنرا دید و در جوامع مدرن کمتر. با این همه به ندرت کسانی هستند که بتوانند بطور کامل خود را عاری از چنین اندیشهیی بدانند، چرا که اندیشهی حاکم بر جهان امروز، چنین است. در چنین اندیشهیی بالاترین گناه، نه ظلم به دیگران و دستاندازی به دسترنج آنان، بلکه گناهان جنسی تلقی میشود. از این منظر حتی یک روشنفکر، با طرز فکری متفاوت از جامعه، در اعماق ذهن خود یک زن روسپی را دستکم در نگاه اول، نسبت به زنی پاکدامن، که در زمرهی حامیان دیکتاتوری است، دارای جایگاه پایینتری میبیند و نسبت به وی نگاهی تحقیرآمیز دارد. | ||
==== خدای شکنجه گر ==== | ==== خدای شکنجه گر ==== | ||
در «دستگاه راست» خداوند قدرتی تعریف میشود که انسان را بخاطر گناهان | در «دستگاه راست» در تفکر جنسیتگرا، خداوند قدرتی تعریف میشود که انسان را بخاطر گناهان جنسیاش مورد سرزنش و عتاب قرار میدهد. فرد با چنین نگرشی، یا از خود ناامید است و یا همواره در اضطراب و عذاب درونی بخاطر گناهانش به سر میبرد. او همچنان که گفتیم ضعف خود را ذاتی خود دانسته و خود را پیشاپیش در برابر آن شکستخورده میبیند. از این منظر، خداوند نیز موجودی شکنجهگر است که انسان را همواره بخاطر گناهان جنسیاش شایان عذاب میداند. البته این نگرش در فرهنگها و قشرهای مختلف جامعه ژرفاهای متفاوتی دارد، اما اندکشماری هستند که بتوانند بطور کامل خود را از این فرایند ذهنی برهانند. حتی خداناباوران و آتئیستها نیز در تطابقی ناگزیر با هنجارهای موجود در جامعه در عمق اندیشهی خود میتوانند تحت تأثیر چنین اندیشهای باشند. اصلاً دور از تصور نیست که حتی یک خداناباور نسبت به خواهر خود تعصب جنسیتگرایانه داشته باشد و هر خطایی از جانب او را بالاترین گناه ارزیابی کند، در حالی که چنین دیدگاهی نسبت به برادر خود ندارد. از این رو چنین فردی نیز خود را اگر نه مقهور خدایی شکنجهگر، بلکه مقهور دستگاهی ارزشی میبیند که وی را همواره بخاطر گناهانش شماتت میکند. | ||
==== حرکت روی پای خود ==== | ==== حرکت روی پای خود (به تنهایی) ==== | ||
مریم رجوی معتقد است در «دستگاه راست» انسانها | مریم رجوی معتقد است در «دستگاه راست» انسانها به صورت فردی در تلاش برای غلبه بر مشکلاتی هستند که پیش روی آنها قرار دارند. کلیشههای تحمیلی از سوی جامعه، رفتاری را ارزشمند تفسیر میکنند که هرچه بیشتر متکی به «خود» باشد. به این ترتیب این یک ارزش جاافتاده است که انسان باید آنقدر قوی باشد که خود بتواند از پس مشکلاتش برآید. کما اینکه کمک خواستن و احساس نیاز به جمع، نوعی ضعف تلقی میشود. با یک مراجعه کوتاه به اینترنت، چه بسیار جملات نغز و عکسنوشتههای مختلف در ستایش فردگرایی و بینیازی انسان نسبت به دیگران در شبکههای اجتماعی میتوان یافت. | ||
یک ملاحظه در مورد فردگرایی: | |||
پیش از این گفتیم که فردگرایی به معنای مثبت آن، احترام به ارزش انسانی، استقلال و آزادی عمل، احترام به انتخاب و تصمیمگیری فرد، حرمت امور شخصی، خودشکوفایی و… را در برمیگیرد. این دستاورد در اثر رشد جوامع بشری بدست آمدهاست. در گذشته انسانها در کلونیهای کوچک و بزرگ زندگی کرده و نوعی زندگی توده وار داشتند. به این ترتیب احساسات، افکار و واکنشها و سرنوشت افراد همه وابسته به یکدیگر و ناشی از سنتهای موجود در آن بود. سالها بعد در آنسوی طیف، مفاهیمی چون اندیویدوآلیسم جای خود را در جهان باز کرد. معنای جامع این واژه در فرهنگ اقتصادی نئوپالگریو چنین است: «فردگرایی، آن نظریه اجتماعی یا ایدئولوژی اجتماعی است که ارزش اخلاقی بالاتری را به فرد در قبال اجتماع یا جامعه اختصاص میدهد و در نتیجه، فردگرایی، نظریه ای است که از آزاد گذاشتن افراد حمایت میکند، به نحوی که به هر آنچه آن را به نفع شخصی خود میدانند، عمل کنند » <sup>(۳۴)</sup> | |||
اما واقعیت این است که اندیویدوآلیسم نیز علیرغم جنبههای مثبت آن به تنهایی قادر به پاسخگویی به نیازهای بشری نبوده و در جهان سرمایهداری با تفاسیر غلط در جهت رشد و ترویج ایگوئیسم (خودپرستی) مورد سوءاستفاده قرار گرفته است. | |||
چنین تفکری با استفادهی مبتذل از مفاهیم اندیویدوآلیزم، فرد را به تنهایی در جهان رها میکند. چنین انسانی احساس همکاری و کارگروهی را هرگز تجربه نمیکند و خود را نیازمند به دیگران نمیداند. | |||
==== دوگانگی (از خودبیگانگی) ==== | ==== دوگانگی (از خودبیگانگی) ==== | ||
اریک فروم معتقد است از خود بیگانگی (الیناسیون) تفسیری است از وضعیت انسان در جامعه سرمایه داری. او در تفسیر خود از بیگانگی یا الینه شدن انسان میگوید: | |||
«اعمال او به جای آنکه تحت کنترل او باشد بر او مسلط هستند… به جای اینکه اعمال، طبق خواست و اراده او انجام گیرد، او از اعمالش اطاعت میکند.» | |||
به نظر فروم، اعضای جامعه صنعتی همگی الینه شده هستند و بیگانگی مختص گروه و طبقه خاصی نیست؛ بنابراین، بشر باید زندگی خود را از نو ارزیابی کند و بار دیگر متولد شود. اما این کاری است دشوار که بیشتر مردم بدان بیتوجهند چرا که به نظر فروم «سرنوشت دردناک بیشتر آدمیان این است که پیش از تولد، میمیرند»<sup>(</sup><ref>[http://nasour.net/1387.06.23/298.html نگاهی به اندیشههای اریش فروم -محمود ابراهیمی مقدمیان]</ref> | |||
هم چنین مارکس، الیناسیون را بیگانگی (Estrangement) و بیگانه بودن با خوی (Entfremdung) معنی میکند و آن را فراق انسان از فرآوردهی خویش، از خویشتن خویش، جامعهی خویش و سرشت خویش میداند. او معتقد است وقتی محصول کار کارگر از وی ربوده میشود؛ او به تدریج با کار خود بیگانه میشود. در مراحل بعدی این از خودبیگانگی به بیگانگی او با خود میانجامد.<ref>مارکس، کارل؛ دستنوشتههای اقتصادی و فلسفی ۱۸۴۴، ترجمهٔ حسن مرتضوی</ref> | |||
به عبارت دیگر مارکس منشأ الیناسیون یا از «خود بیگانگی» را جامعه سرمایهداری و مناسبات تولید میداند. او به عبارتی این ویژگی فرهنگی را نتیجهی وضعیت اقتصادی میداند. | |||
در منطق دو دستگاه که مریم رجوی واضع آن است مقولهی «ازخودبیگانگی» به شکلی عمیقتر مورد تحلیل قرار میگیرد. او معتقد است، الیناسیون در حیطه رفتارهای انسانی منشأ ملموستری به نام فرهنگ جنسیتگرایی و فردگرایی خودخواهانه دارد. فرهنگی که رابطهای متقابل با مناسبات سرمایهداری دارد. هم برساخته و محصول آن است و هم آن را شکل داده و در خدمت آن قرار میگیرد. پس الیناسیون تنها ناشی از وضعیت اقتصادی، یعنی زیر بنا نیست. | |||
باید در اینجا اشاره کرد که از دیدگاه مجاهدین خلق، برخلاف تفسیر مارکسیتها، رو بنا (فرهنگ و عادات اجتماعی)، تماماً محصول زیربنا (مناسبات تولیدی) نیست، بلکه با آن رابطهای متقابل دارد. پس جنسیتگرایی نیز به عنوان نوعی فرهنگ که در روبنا قرار میگیرد، | |||
از دیدگاه مریم رجوی «در دستگاه راست» انسانها همواره رفتاری دوگانه دارند. | تماماً برساختهی زیربنا نیست، بلکه رابطهای متقابل با آن دارد. | ||
برای فهم خدماتی که جنسیتگرایی به مناسبات سرمایه داری میکند، کافیست نگاهی به تبلیغات کالاهای آن بیندازیم. استفاده از تصاویر زنان عریان یا نیمه عریان برای جذب مشتری، نوع افراطی و علنی برخی از انواع خدمات جنسیتگرایی به جامعهی سرمایهداری است؛ که هم اکنون در غرب نیز توسط فمنیستها و بسیاری از روشنفکران مورد اعتراض قرار دارد. | |||
البته جنسیتزدگی که قدمتی به اندازهی طول تاریخ بشر دارد، نه فقط در مناسبات سرمایهداری بلکه در تمامی مراحل مختلف تاریخ، از بردهداری گرفته تا فئودالیزم به شکلی خود را نمایان کرده و رابطهای متقابل با شکلگیری مناسبات تولیدی داشتهاست. | |||
''حال به این میرسیم که'' «ویژگی دستگاه راست دوگانگی است''، یعنی چه:'' | |||
از دیدگاه مریم رجوی «در دستگاه راست» انسانها همواره رفتاری دوگانه دارند. تحت تاثیر ایدئولوژی جنسیت و فردیت، انسانها نقابی بر چهره میگذارند، که در پس آن فرد دیگری حضور دارد. افراد تلاش میکنند در مقابل دیگران از خود چهرهای بسازند که در واقعیت چنین نیستند. آنها تمرین میکنند. حتی حرکات رفتاری را تقلید میکنند. از نوع خندیدن، لحن حرف زدن، نحوهی راه رفتن تا لباس پوشیدن و غیره، تماماً تقلیدی و تصنعی است. هر کس با توجه به محیطی که در آن رشد میکند یا امکاناتی که از آن برخوردار است نقابی برای خود تهیه میکند. نقابی که تنها برای پوشاندن حفرههای درونی ساخته میشود. انسان البته ناچار است چنین باشد و گرنه شانسی برای زندگی ندارد. او تلاش میکند خود را با معیارهای تعریف شده در جامعهی جنسیتزده منطبق کند. چنین انسانی تماماً درگیر این است که چطور و چگونه بیشتر مورد توجه قرار گیرد. در یک کلام نوعی دوگانگی بر فرد حاکم است. هیچکس خودش نیست و همگان تلاش میکنند واقعیت درون خود را پنهان سازند. این دوگانگی تا آنجا پیش میرود که جنبهی تصنعی انسان بر جنبهی واقعی انسان غلبه پیدا میکند. چنانچه فرد آرام آرام حتی در خلوت خود نیز خودش نیست و بدین ترتیب از خودبیگانگی شکل میگیرد. | |||
=== ویژگیهای دستگاه چپ === | === ویژگیهای دستگاه چپ === | ||
[[پرونده:دو دستگاه مریم رجوی.jpg|جایگزین=دو دستگاه مریم رجوی|بندانگشتی|دو دستگاه]] | [[پرونده:دو دستگاه مریم رجوی.jpg|جایگزین=دو دستگاه مریم رجوی|بندانگشتی|دو دستگاه]] | ||
«دستگاه چپ» از دیدگاه مریم رجوی، نگرشی فارغ | «دستگاه چپ» از دیدگاه مریم رجوی، نگرشی فارغ از ایدئولوژی جنسیت و فردیت نسبت به خود و انسانهای پیرامون است. ویژگیهای چنین دستگاهی، که او آنرا «دستگاه چپ» مینامد دقیقاً معکوس «دستگاه راست» هستند: | ||
* بالاترین گناه قطع شدن از آرمان و شاخص آرمانی است vs بالاترین گناه جنسی است | * بالاترین گناه قطع شدن از آرمان و شاخص آرمانی است vs بالاترین گناه جنسی است | ||
* خدای مهربان و بخشنده vs خدای شکنجهگر | * خدای مهربان و بخشنده vs خدای شکنجهگر | ||
خط ۵۲۶: | خط ۶۰۲: | ||
==== بالاترین گناه ناامیدی و قطع از شاخص آرمانی ==== | ==== بالاترین گناه ناامیدی و قطع از شاخص آرمانی ==== | ||
برخلاف نگرش جنسیت زده یا همان نگاه به انسان در «دستگاه راست» که بالاترین گناه را گناه جنسی میداند، دستگاه چپ بالاترین گناه را ناامیدی و محروم کردن خود از خدا، از | برخلاف نگرش جنسیت زده یا همان نگاه به انسان در «دستگاه راست» که بالاترین گناه را گناه جنسی میداند، دستگاه چپ بالاترین گناه را ناامیدی و محروم کردن خود از خدا، از سرچشمهی انرژی مثبت و سرانجام رویگرداندن از جمع و آرمان جمعی انسانها تلقی میکند. در این نگرش، خطاهای جنسی به میزانی وزن ذاتی دارند که تنها آگاه شدن فرد به اشتباه خود، جبران آنرا کفایت میکند. از همین منظر است که مریم رجوی این تفکر را ترویج میکند که عرصهی گناه یا ثواب نه حیطهی خطاهای فردی، بلکه دایرهی فعالیتهای اجتماعی و سیاسی او است. به این ترتیب گناه واقعی، دست اندازی به حقوق دیگران، ستمکاری، مشارکت سیاسی در یک حاکمیت ضدمردمی علیه منافع مردم، خدشهدار کردن خطوط قرمز مابین خلق و ضدخلق و… است. | ||
چنین نگرشی بدون شک در صورتی که به | چنین نگرشی بدون شک در صورتی که به اندازهی کافی مورد توجه قرار گیرد، یک انقلاب شگفتانگیز در ارزیابی انسان است. به این ترتیب برخلاف تصور عمومی جامعه، همنشینی و یا همکاسهشدن با غاصبان حقوق مردم، بسیار بیشتر از وضعیت اخلاقی فرد شایان سرزنش است. برای پی بردن به این که حتی لایههای مترقی و روشنفکر جامعه برخلاف چنین اندیشهای گاه به نگرش جنسیتگرایانه آلوده هستند، کافی است از آنها بپرسید: | ||
در یک مثال فرضی، پرده برافتادن از خطای | در یک مثال فرضی، پرده برافتادن از خطای اخلاقی خواهرتان حتی در یک جمع کوچک، بیشتر برایتان قابل تحمل است یا همراهی سیاسی او با یکی از جناحهای حاکمیت؟ | ||
شایان ذکر است که حتی در اروپا و آمریکا، | شایان ذکر است که حتی در اروپا و آمریکا، آزادیهای جنسی رواج دارند، همچنان از حربهی پروندهی رسوایی اخلاقی برای کنار زدن سیاستمداران استفاده میشود. چنین سیاست مدارانی، سالها در مقابل کشتار مردم در اقسا نقاط دنیا سکوت میکنند، با دیکتاتورها دست میدهند و با کارتلهای اسلحه و نفت معامله میکنند، اما هیچکدام از این اعمال از دیدگاه جامعه گناه بهشمار نمیرود؛ درحالی که همین افراد با برملا شدن یک پرونده اخلاقی تا اعماق دره سقوط میکنند. | ||
==== خدای مهربان و بخشنده ==== | ==== خدای مهربان و بخشنده ==== | ||
مریم رجوی، معتقد است که وقتی در دستگاه چپ، یعنی نگرشی فارغ از | مریم رجوی، معتقد است که وقتی در دستگاه چپ، یعنی نگرشی فارغ از جنسیتگرایی به انسان نگاه کنیم، دیگر خداوند نیز، قدرتی برای شکنجهی انسان نخواهد بود. در «دستگاه چپ» خداوند نیز به مثابه ارزش برتر، مسیر حرکت انسان را به شکلی دیگر شاخصگذاری میکند. او بخشنده و مهربان است. | ||
مریم رجوی با برداشتی نو از دین، به قلب تفکر جنسیتگرا میتازد. او معتقد است حتی در اسلام و دیگر ادیان نیز، | مریم رجوی با برداشتی نو از دین، به قلب تفکر جنسیتگرا و فردیتفروبرنده میتازد. او معتقد است حتی در اسلام و دیگر ادیان نیز، عرصهی گناه، فعالیتهای اجتماعی و سیاسی فرد را در برمیگیرد و نه خطاهای فردی و رفتاری و نهایتاً جنسی! او با مثالهای بسیاری از تاریخ اسلام، آیات قرآن و تعالیم دینی، اثبات میکند که نگرش اسلام نیز به انسان چنین است: | ||
چند مثال | چند مثال: | ||
* علی ابن ابی طالب در یکی از خطبههای نهج البلاغه به مالک اشتر حاکم مصر میگوید: فَإِنَّ فِی اَلنَّاسِ عُیُوباً اَلْوَالِی أَحَقُّ مَنْ سَتَرَهَا فَلاَ تَکْشِفَنَّ عَمَّا غَابَ عَنْکَ مِنْهَا فَإِنَّمَا عَلَیْکَ تَطْهِیرُ مَا ظَهَرَ لَکَ وَ اَللَّهُ یَحْکُمُ عَلَی مَا غَابَ عَنْکَ فَاسْتُرِ اَلْعَوْرَةَ مَا اِسْتَطَعْتَ یَسْتُرِ اَللَّهُ مِنْکَ مَا تُحِبُّ سَتْرَهُ<ref>نامه 53 امام علی علیه السلام به مالک اشتر</ref> | |||
ترجمه: در مردمان همیشه عیوبی هست. بهترین فرد برای پوشاندن آنها حاکم است. پس عیوب دیگران که بر تو فاش شد نه تنها هرگز در آن کجکاوی نکرده و آن را افشا نکن بلکه تلاش کن آنرا بشوئی و پاک کنی، پس بگذار خداوند در مورد آنچه در پنهان انجام شده، قضاوت کند (یعنی به تو ربطی ندارد). پس تا میتوانی بپوشان زشتیها را، تا خدا هم بپوشاند زشتیهای تو را، همانهایی که دوست نداری برای مردم فاش شود! | |||
آیا این مثالها بیانگر این نیست که چنین گناهانی از نظر ادیان نیز ثقل و بار چندانی ندارند؟ | |||
به این ترتیب علی ابن ابی طالب بهشکل آشکاری در مورد پوشاندن عیوب فردی مردم و ارزش چشم پوشیدن بر آنها از طرف حاکم و بیاهمیت بودنشان سخن میگوید. این درحالی است که شاهد هستیم در حاکمیت آخوندها، جوانان را برعکس بر الاغ سوار کرده، در میان مردم میچرخانند، آفتابه بر گردنشان میاندازند و به این شکل آنها را بخاطر خطاهای جنسی، دعوا، دزدی و… مجازات میکنند. درست به همین دلیل است که مریم رجوی آخوندهای حاکم بر ایران را دشمنان اسلام میداند. | |||
* در انجیل یوحنا آمدهاست که فریسیان مجدلیه را حین زنا دستگیر کرده و قصد سنگسار او را داشتند. وقتی عیسی ناصری با این واقعه مواجه شد به تمامی مردانی که در آن مکان بودند گفت: هر کس در میان شما هیچ گناهی مرتکب نشده اولین سنگ را به او بزند. اینجا بود که افراد یکی یکی سنگها را رها کرده و رفتند و زن با عیسی تنها ماند! عیسی به او گفت برو و دیگر گناه نکن.<ref>یوحنا: 8 –11</ref> | |||
آیا این مثالها بیانگر این نیست که چنین گناهانی از نظر ادیان الهی نیز ثقل و بار چندانی ندارند؟ | |||
==== حرکت روی پای جمع (به کمک جمع) ==== | ==== حرکت روی پای جمع (به کمک جمع) ==== | ||
یکی دیگر از ویژگیهای «دستگاه چپ» به تعبیر مجاهدین حرکت روی پای جمع (به کمک جمع) است. مریم رجوی در عین حال که آزادی و انتخاب فرد را مبنای حرکت او میداند، انسان را موجودی تعریف میکند که تنها در یک فرایند اجتماعی و گروهی با احساسی از همکاری، دوستداشتن دیگران، کوتاه آمدن از نظر خود بخاطر منافع جمع، قادر به رشد و تعالی است. | یکی دیگر از ویژگیهای «دستگاه چپ» به تعبیر مجاهدین حرکت روی پای جمع (به کمک جمع) است. مریم رجوی در عین حال که آزادی و انتخاب فرد را مبنای حرکت او میداند، انسان را موجودی تعریف میکند که تنها در یک فرایند اجتماعی و گروهی با احساسی از همکاری، دوستداشتن دیگران، کوتاه آمدن از نظر خود بخاطر منافع جمع، قادر به رشد و تعالی است. | ||
این در حالی است که | این در حالی است که ایدئولوژی جنسیت و فردیت، ویژگیهایی چون رقابت منفی، جاه طلبی، خودخواهی، حسادت، اول من (این عبارت، تعیبر مجاهدین از خودخواهی است) و… را در افراد ایجاد و تقویت میکند. | ||
خبر خوب برای همگان | همچنان که از دیدگاه مریم رجوی، خبر خوب برای همگان این است که این ویژگیها در افراد مختلف نه ناشی از ذات انسانها بلکه ناشی از تسلط ایدئولوژیهای استثماری بر جامعه است. پس هیچکس بد نیست! به این ترتیب برای کنار زدن چنین ویژگیهایی نیاز به ریاضتکشی و خودسازیهای فرسایشی در مبارزه با خودخواهی، عصبانیت و… نیست. کافی است بر ایدئولوژی جنسیت و فردیت خودخواهانه غلبه کرده و گامهای عملی در راستای نفی آن برداریم. به سرعت خواهیم دید که چنین ویژگیهایی نیز در ما رنگ خواهد باخت. | ||
با این تفاسیر «دستگاه چپ» دستگاهی است که در آن فرد، خود را به جمع نیازمند میبیند. در یک حرکت جمعی، آنچنان که او با نقاط مثبت خود، ضعفهای دیگران را جبران میکند، دیگران نیز با تواناییهای خود نقاط منفی او را جبران میکنند. | با این تفاسیر «دستگاه چپ» دستگاهی است که در آن فرد، خود را به جمع نیازمند میبیند. در یک حرکت جمعی، آنچنان که او با نقاط مثبت خود، ضعفهای دیگران را جبران میکند، دیگران نیز با تواناییهای خود نقاط منفی او را جبران میکنند.وقتی هر فرد ویژگیهای خود را مختص به خود، خصلتی و ذاتی میبیند، در نتیجه راهی جز روبرویی فردی با آنها نمییابد. مریم رجوی با برهم زدن دستگاه ذاتی دیدن عیوب و خصلتی دانستن آنها، در واقع این نظریه را ترویج میکند که هر فرد یک دشمن ندارد، بلکه همه افراد یک دشمن دارند. پس تنها به صورت جمعی است که میتوان بر مشکلات غلبه کرد. | ||
==== رهایی ==== | ==== رهایی ==== | ||
در برابر دوگانگی و از خودبیگانگی، که یکی دیگر از ویژگیهای «دستگاه راست» بهشمار | در برابر دوگانگی و از خودبیگانگی، که یکی دیگر از ویژگیهای «دستگاه راست» بهشمار میرود، یگانگی و رهایی محصول و نتیجهی «دستگاه چپ» است. فردی که از «دستگاه راست» بیرون میکشد، تئوری آنرا فهم کرده و سپس در عمل به مبارزه با آن میپردازد، قادر است نقاب از چهره بردارد و خودش باشد. چنین انسانی به همان میزان از عارضهی «خود دیگرنمایی» و «خودنمایی» فاصله میگیرد. البته باید توجه داشت که معمولاً تصور عامه از «خود دیگرنمایی»، اعمال افراطی در جهت برجسته کردن خویش در جمع است. این درحالی است که این پدیده در تار و پود اعمال و رفتارهای اغلب انسانها کم و بیش نهفتهاست. انسانی که نقاب بر چهره دارد، تمامی کنشها و برکنشهای او در راستای حفظ چهرهی خودساختهی او تنظیم شده و تکوین مییابد و در تمامی آنها میتوان شائبههایی از آن را دید. درست به همین دلیل است که وقتی انسان از «دستگاه راست» خارج شده و به روایت مجاهدین، انقلاب میکند، تبدیل به انسانی دیگر میشود. خودش میشود و نقاب را کنار میگذارد. او رهایی را تجربه میکند. هرچند غلبه بر «دستگاه راست» به یکباره امکانپذیر نیست، اما چنین انسانی انتخاب میکند در مسیر دیگری حرکت کند. او قادر است رفتارهای خود را بازخوانی کند و علت آنرا متوجه شود. یکی از ابزارهایی که مجاهدین تحت اشراف مریم رجوی برای غلبه بر «دستگاه راست» از آن بهره میجویند عملیات جاری است. عملیات جاری یک نشست جمعی کوچک است که افراد در کمال صداقت، رفتارهای خود را در آن بازخوانی میکنند. گاه از یکدیگر عذرخواهی میکنند و پنهانیترین زوایای درون خود را بیباکانه روی دایره میریزند و گاه از آنچه از یکدیگر یادگرفتهاند، در برابر هم سخن میگویند و به نقاط قوت یکدیگر اشاره میکنند. به عبارت دیگر عملیات جاری فرایند «خود شدن» را سهلتر کرده، به افراد کمک میکند تا بر ویژگیهایی چون خودخواهی، نخوت، جاه طلبی و به تعبیر مریم رجوی «اول من» غلبه کنند. تصور کنید دوست شما، صادقانه و با پوزش به شما بگوید که اگر در انجام فلان کار به کمک شما نیامده است، علت آن احساس حسادت به شما و کار خوبتان بودهاست، در حالی که باید از شما یاد میگرفته و شما را تنها نمیگذاشته… | ||
«مریم رهایی» که بعضاً توسط مجاهدین در میان خودشان | چنین گفتگویی بین شما و دوستتان، طبعاً شما را به هم نزدیکتر کرده و فاصلهها را از میان میبرد. درست در همین نقطه است که جوشش و فوران انرژیهای انسانی آغاز میشود، عشق به معنای واقعی محقق میشود و رهایی عینیت پیدا میکند. عباراتی چون «مریم رهایی» که بعضاً توسط مجاهدین در میان خودشان به کار برده میشود، برخلاف تصوراتی که آنرا به مسائلی چون کیش شخصیت ارتباط میدهد، ناظر بر همین پدیده است. | ||
== مریم رجوی در انقلاب ایدئولوژیک سالک یا دانشمند == | == مریم رجوی در انقلاب ایدئولوژیک سالک یا دانشمند == | ||
آنچه مریم رجوی به تبیین و تشریح آن پرداخته، اگر چه بسیار کم و به ندرت تدوین و منتشر شدهاست، اما بدون شک یک نگرش کاملاً جدید نسبت به انسان و رفتارهای انسانی است. بیسبب نیست که دکتر محمد حسین حبیبی در این رابطه گفته بود: | |||
«این یک دیدگاه ایدئولوژیک نوین نسبت به مسألهی زن، رهبری، رهایی، و آگاهی است که آثار آن از قلمرو سیاست فراتر رفته و در زمینه فلسفه، عرفان، هنر، جامعهشناسی، روانشاسی، شناختشناسی، و وجود شناسی نیز تجلی خواهد یافت.» | |||
البته اینکه مجاهدین خلق و شخص مریم رجوی چنین اندیشهای را کمتر به بیرون از خود ارائه | البته اینکه مجاهدین خلق و شخص مریم رجوی چنین اندیشهای را کمتر به بیرون از خود ارائه دادهاند؛ دلیل بسیار مشخصی دارد. هدف مریم رجوی از وارد شدن در انقلاب ایدئولوژیک، آنچنان که خود او میگوید، در قدم اول ارائهی تئوریهای نوین در رابطه با رهایی زنان یا دستیابی به رهایی فرد فرد انسانها نیست. اگر چه این اهداف بسیار مقدس و نتیجهی منطقی این انقلاب بودهاند، اما هدف او در یک کلام پیشبرد مبارزه و سرنگونی آخوندهای حاکم بر ایران بوده است. او میگوید ما برای مبارزه در شرایط دشواری که در پیش رو داشتیم ناچار بودیم خود را ارتقاء دهیم تا بتوانیم با آزاد کردن انرژیها، از پس این رژیم برآییم. به عبارتی این مسیر بیش از هرچیز مسیری عملی بودهاست که مجاهدین پا در آن گذاشته و آنرا تجربه کردهاند، بدون آن که فرصتی برای تدوین تئوری آن داشته باشند. درست مانند دانشمندی که در لابراتوار مشغول اکتشاف و پیشروی است اما فرصتی برای مکتوب کردن و ارائهی دستاوردهای خود در سمینارهای جهانی ندارد، چرا که او بیش از هر چیز به دنبال رسیدن به محصول نهایی خود در این لابراتوار است. | ||
همچنین تفاوت مریم رجوی با دانشمندان و محققین علم روانشناسی و جامعهشناسی این است که | همچنین تفاوت مریم رجوی با دانشمندان و محققین علم روانشناسی و جامعهشناسی این است که او دستیافتهای خود را نه فقط با کار تئوریک و تحقیق در میان کتابها و مقالات، بلکه در تجربه و عمل مبارزاتی خویش به دست آوردهاست. او به عنوان آغازگر و پیشرو ، خود در مسیر نفی جنسیتزدگی و مبارزه با فردیت فروبرنده، پیش رفته و سپس دیدههای خود را برای دیگران بازگو میکند. او مسیرهای رسیدن به قلهی رهایی از جنسیتزدگی را مطالعه نکردهاست، او خود به قلههای نفی جنسیتزدگی، نفی فردیت منفی و «خود شدن» صعود کرده و سپس برای دیگران از کشف و شهود خویش و از دیدهها و شنیدههایش سخن گفتهاست. بی سبب نیست که بسیاری در مواجهه با مریم رجوی پس از اولین دیدار، با شگفتی او را انسانی متفاوت توصیف میکنند. انسانی که خودش است. انسانی که نگاهی متفاوت به دیگران دارد و همگان را در اولین دیدار، جذب رابطهها و کاریزمای خود میکند. | ||
برخی از کسانی که با مریم رجوی ملاقات داشتهاند در مورد شخصیت و کاریزمای او چنین میگویند: | برخی از کسانی که با مریم رجوی ملاقات داشتهاند در مورد شخصیت و کاریزمای او چنین میگویند: | ||
خط ۵۷۳: | خط ۶۵۰: | ||
'''لرد آرچر دادستان پیشین انگلستان''' | '''لرد آرچر دادستان پیشین انگلستان''' | ||
من نمیتوانم همه چیزهایی را که میخواهم | من نمیتوانم همه چیزهایی را که میخواهم بگویم… خانم مریم رجوی! فکر میکنم که در آیندهی نزدیک دربارهی کارهایی که شما انجام دادهاید، کتابها نوشته خواهد شد. کتابهای زیادی درباره آن چه که شما انجام دادید و کی هستید. بدانید کاری که شما کردید بی همتاست! | ||
'''ادیت باوئر - نماینده پارلمان اروپا :''' | '''ادیت باوئر - نماینده پارلمان اروپا :''' |