کاربر:Omid/1صفحه تمرین: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''تکامل''' | '''تکامل''' یا '''فرگشت''' یک نظریه علمی در مورد منشا گونهها و تحولات عالم جانداران است. ایدهی اصلی تکامل، یعنی این که تکامل باعث تنوع جانداران شده است. این نظریه بعد از سال ۱۸۵۹ عملا از جانب همگان پذیرفته شد. با این همه برخی از جنبههای آن هنوز پس از ۸۰ سال باز هم مورد اختلاف بود. | ||
تکامل در زبان ما معادل Evolution به کار برده میشود. حال آن که این کلمه تحول و تبدل، یا به طور کلی تغییر معنی میدهد. این معادل یک عیب بزرگ دارد و آن این است که فکر به سوی کمال رفتن را در ذهن احیا میکند؛ در صورتی که تغییر و تحول با کمال یافتن ملازمه ندارد. درست است که جانداران قدیمی سادهتر بودهاند و با گذشت زمان از نظر ساختمان بدن و رفتار پیچیدهتر شدهاند، اما عدهای از آنها تحولی در جهت عکس یافتهاند؛ یعنی ساختمان و رفتار سادهتر کسب کردهاند. | |||
همه چیز در این جهان پیوسته در حرکت است. برخی از دگرگونیها بسیار منظم روی میدهند. برای مثال تغییرات دورهای گردش روز و شب، که چرخش زمین حول محور خود مسبب آن است. درست وضع مشابهی در مورد جزر و مد صادق است که جاذبهی ماه موجب آن است. گستردهتر از آنها دگرگون شدن فصلهای سال است که به گردش سالانهی زمین به گرد خورشید مربوط میشود. دگرگونیهای دیگری هستند که به طور نامنظم روی میدهند. مانند: جابجایی قارهای، شدت سرمای زمستان در سالهای گوناگون، دگرگونیهای جوی غیردورهای یا دورههای شکوفایی اقتصادی در یک کشور. تغییرات نامنظم را اساسا از قبل نمیتوان پیشبینی کرد. چون آنها تحت تاثیر اتفاقات گوناگون قرار میگیرند. اما تغییراتی هم وجود دارند که به طور دائم ادامه مییابند و به نظر میرسند که دارای جهت هستند. این دگرگونیها را تکامل مینامند. | |||
== واژه تکامل == | == واژه تکامل == |
نسخهٔ ۵ فوریهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۷:۳۱
تکامل یا فرگشت یک نظریه علمی در مورد منشا گونهها و تحولات عالم جانداران است. ایدهی اصلی تکامل، یعنی این که تکامل باعث تنوع جانداران شده است. این نظریه بعد از سال ۱۸۵۹ عملا از جانب همگان پذیرفته شد. با این همه برخی از جنبههای آن هنوز پس از ۸۰ سال باز هم مورد اختلاف بود.
تکامل در زبان ما معادل Evolution به کار برده میشود. حال آن که این کلمه تحول و تبدل، یا به طور کلی تغییر معنی میدهد. این معادل یک عیب بزرگ دارد و آن این است که فکر به سوی کمال رفتن را در ذهن احیا میکند؛ در صورتی که تغییر و تحول با کمال یافتن ملازمه ندارد. درست است که جانداران قدیمی سادهتر بودهاند و با گذشت زمان از نظر ساختمان بدن و رفتار پیچیدهتر شدهاند، اما عدهای از آنها تحولی در جهت عکس یافتهاند؛ یعنی ساختمان و رفتار سادهتر کسب کردهاند.
همه چیز در این جهان پیوسته در حرکت است. برخی از دگرگونیها بسیار منظم روی میدهند. برای مثال تغییرات دورهای گردش روز و شب، که چرخش زمین حول محور خود مسبب آن است. درست وضع مشابهی در مورد جزر و مد صادق است که جاذبهی ماه موجب آن است. گستردهتر از آنها دگرگون شدن فصلهای سال است که به گردش سالانهی زمین به گرد خورشید مربوط میشود. دگرگونیهای دیگری هستند که به طور نامنظم روی میدهند. مانند: جابجایی قارهای، شدت سرمای زمستان در سالهای گوناگون، دگرگونیهای جوی غیردورهای یا دورههای شکوفایی اقتصادی در یک کشور. تغییرات نامنظم را اساسا از قبل نمیتوان پیشبینی کرد. چون آنها تحت تاثیر اتفاقات گوناگون قرار میگیرند. اما تغییراتی هم وجود دارند که به طور دائم ادامه مییابند و به نظر میرسند که دارای جهت هستند. این دگرگونیها را تکامل مینامند.
واژه تکامل
تکامل در زبان ما معادل Evolution به کار برده میشود. حال آن که این کلمه تحول و تبدل، یا به طور کلی تغییر معنی میدهد. این معادل یک عیب بزرگ دارد و آن این است که فکر به سوی کمال رفتن را در ذهن احیا میکند؛ در صورتی که تغییر و تحول با کمال یافتن ملازمه ندارد. درست است که جانداران قدیمی سادهتر بودهاند و با گذشت زمان از نظر ساختمان بدن و رفتار پیچیدهتر شدهاند، اما عدهای از آنها تحولی در جهت عکس یافتهاند؛ یعنی ساختمان و رفتار سادهتر کسب کردهاند.[۱]
تعریف تکامل
همه چیز در این جهان پیوسته در حرکت است. برخی از دگرگونیها بسیار منظم روی میدهند. برای مثال تغییرات دورهای گردش روز و شب، که چرخش زمین حول محور خود مسبب آن است. درست وضع مشابهی در مورد جزر و مد صادق است که جاذبهی ماه موجب آن است. گستردهتر از آنها دگرگون شدن فصلهای سال است که به گردش سالانهی زمین به گرد خورشید مربوط میشود. دگرگونیهای دیگری هستند که به طور نامنظم روی میدهند. مانند: جابجایی قارهای، شدت سرمای زمستان در سالهای گوناگون، دگرگونیهای جوی غیردورهای یا دورههای شکوفایی اقتصادی در یک کشور. تغییرات نامنظم را اساسا از قبل نمیتوان پیشبینی کرد. چون آنها تحت تاثیر اتفاقات گوناگون قرار میگیرند. اما تغییراتی هم وجود دارند که به طور دائم ادامه مییابند و به نظر میرسند که دارای جهت هستند. این دگرگونیها را تکامل مینامند.[۲]
تاریخچه تکامل
در نیمهی دوم سدهی هیجدهم و نیمهی نخست سدهی نوزدهم ایدهی تکامل به طور مرتب دامنه پیدا کرد. نهتنها در زمینهی بیولوژی، بلکه همچنین در رشتههای زبانشناسی، فلسفه، جامعهشناسی، علم اقتصاد و سایر رشتههای علمی نیز پیش رفت. اما تکامل برای مدتی طولانی نظر اقلیتی را در علوم طبیعی تشکیل میداد. گذار واقعی از باور به جهان ایستا به نظریهی تکاملی در ۲۴ نوامبر ۱۸۵۹، زمانی که چارلز داروین اثر نامی خود منشاء انواع را منتشر ساخت، صورت گرفت.[۳]
تکامل بیولوژیک
تکامل در بیولوژی، به پروسهای اطلاق میشود که بر اساس آن، جمعیت گونهها با ویژگیهای برتر وراثتی افزایش مییابند و از نسلی به نسل بعدی منتقل میشوند. در طول زمان این ویژگیها به گونه جانوری کمک میکنند که به تعداد بیشتری نسبت به گونههای رقیب تکثیر و در جمعیت بر آنها تسلط بیابند. اتفاق افتادن این پروسه در مدتهای طولانی میتواند پدید آمدن موجودات جدید را توضیح دهد.[۴] یک روند توسعه، که در آن یک عضو یا ارگانیزم به واسطه تفصیل اجزایش، بیش از پیش پیچیدهتر میشود.[۵]
نظریه تکاملی لامارک
طبق نظریه لامارک علت اصلی تطابق اندامها با شرایط محیط، وجود نیرویی داخلی است که پیوسته آنها را به طرف تکامل سوق میدهد و سرانجام منجر به بهبود سازش با محیط میگردد. لامارک قبل از هر چیز فرض کرده بود که عوامل محیط باعث تغییر صفات ارثی شده و این تغییرات در جهات خاصی تکامل مییابند. مثلا به کار رفتن یا به کار نرفتن اندامی، باعث افزایش یا کاهش همان اندام میگردد. این قبیل تغییرات میبایست به نسلهای بعدی به ارث برسند و در طول تکامل منجر به ایجاد صفات برتری برای موجود زنده گردند. بنابراین لامارک عقیده داشت که صفات اکتسابی قابل توارث هستند.[۶]
نظریه تکاملی داروین
نظرات داروین راجع به تکامل غالبا به نام نظریهی داروین خوانده میشود. نظرات داروین عبارتند از:
- تغییر پذیری گونهها
- نشاتگیری همهی جانداران از نیاکان مشترک یا تبار مشترک
- جریان تدریجی تکامل یا تدریجگرایی
- افزایش گونهها یا گونهزایی در جمعیت
- انتخاب طبیعی
بنابر نظریه تکامل، موجودات زنده در طی تمام نسلهای خود یکسان و بیتغییر نمیمانند، بلکه از یک منشا یا از یک سرآغاز برخاسته اما بعدها بسیار به تدریج دگرگون شدند. پس چون زمانی دراز گذشت، شکل کنونی این موجودات با نیاکانشان تفاوت پیدا کرد. سرانجام چنان از هم متفاوت شدند که باید آنها را گونههای نو دانست. دومین بخش از نظریه داروین در روشنگری علت تکامل است. این کار از راه انتخاب طبیعی صورت میگیرد. به این معنا که در هر محیطی افراد هرگونهیی برای بقای خود به تنازع و رقابت برمیخیزند. آنهایی که بیش از دیگران با محیط پیرامونشان سازگاری یافته باشند، احتمال آن میرود که کامیاب شوند.[۷]
انتخاب طبیعی
داروین تنها به دنبال توضیح چرایی تغییر گونهها طی زمان نبود، بلکه همچنین به دنبال توضیح جزییات این فرایند نیز بود. داروین به دنبال آن بود که توضیح دهد چرا بخشهای مختلف بدن موجودات مانند گردن زرافه، بالهای پرندگان، خرطوم فیلها به شکل کنونی درآمده است. و اینکه فایدهی داشتن این ویژگیها برای موجودات زنده چیست. نتیجه، نوعی مبارزه برای زنده ماندن بود که طی آن انواع مطلوب باقی میمانند و دیگران از بین میروند. وقتی این فرایند طی نسلها تکرار شود، نتیجهی نهایی شکلگیری گونههایی است که به خوبی با محیط خود سازگارند. به عبارت دقیقتر، پاسخ داروین، نظریهی انتخاب طبیعی و سه عنصر اساسی آن بود: تنوع، وراثت و انتخاب.[۸]
مدل توضیح داروین برای انتخاب طبیعی به شرح زیر است:
واقعیت ۱- همهی جمعیتها آنقدر پر زاد و ولد هستند که بدون محدودیتها و عوامل نامساعد به سرعت فزونی میگیرند.
واقعیت ۲- اندازه و شمار جمعیتها صرفنظر از تغییرات فصلی آنها، در درازمدت، یکسان میمانند.
واقعیت ۳- منابعی که در اختیار هرنوع قرار دارند بسیار محدود هستند.
نتیجهگیری ۱- در میان گروهها وابسته به یک گونه رقابت شدیدی حاکم است (تنازع بقا).
واقعیت ۴- دو فرد از یک جمعیت هرگز کاملا مشابه نیستند (تفکر جمعیتی).
نتیجهگیری ۲- افراد در درون یک جمعیت از نظر احتمال بقا با هم متفاوت هستند (یعنی انتخاب طبیعی انجام میشود).
واقعیت ۵- بسیاری از تفاوتها در میان افراد یک جمعیت دستکم بخشی از آنها وراثتپذیر هستند.
نتیجهگیری ۳- انتخاب طبیعی که چندین نسل ادامه پیدا میکند، به تکامل میانجامد.[۹]
انتخاب طبیعی داروین شامل دو مرحله است:
- مرحله نخست: پدید آمدن دگرگونی. جهش تخم بارورشده از لحظهی تشکیل تخمک(بارورسازی) تا لحظهی از بین رفتن آن؛ میوز توأم با بازپیوست از طریق تقاطع کروموزومی در جریان نخستین تقسیم و جابهجایی تصادفی کروموزومها در جریان دومین تقسیم(تقسیم کاهشی)؛ شرکت داشتن هر عامل تصادفی در جریان جفتگزینی و بارورسازی.
- مرحله دوم: عوامل غیرتصادفی بقا و تولیدمثل. موفقیت بیشتر فنوتیپهای خاصی در جریان چرخهی حیات(انتخاب از طریق بقا)؛ جفتگزینی غیرتصادفی و همهی جنبههای دیگر که تولیدمثل مجدد فنوتیپهای مشخصی را افزایش میدهد(انتخاب جنسی). به طور همزمان در مرحلهی دوم در ابعاد گستردهای نابودسازی تصادفی فرا میرسد.[۱۰]
تنوع
اعضای یک گونه از جنبههای مختلفی با یکدیگر تفاوت دارند، نظیر طول بال، قدرت خرطوم، حجم استخوان، ساختار سلولی، قدرت مبارزه، توانایی دفاع، و زیرکی اجتماعی. برای اینکه فرایند تکامل بتواند عمل کند، وجود تنوع اصلی ضروری است. در واقع، برای تکامل، تنوع در حکم مادهی خامی است که تکامل بر روی آن عمل میکند.
وراثت
تنها برخی از تفاوتهای بین افراد ارثی هستند، یعنی از والدین به زادگانشان منتقل میشوند. سایر تنوعات، نظیر شکستگی بال بر اثر یک حادثهی محیطی، از والدین به زادگان به ارث نمیرسد. و نکته این است که تنها آن دسته از تنوعات که ارثی هستند در فرایند تکامل نقش ایفا میکنند.
انتخاب
برخی موجودات زنده که واجد تفاوتهای موروثی معین هستند از خود زادگان بیشتری برجای میگذارند. زیرا آن تفاوتها به آنها در حل بهتر مسائل مربوط به بقا و تولیدمثل کمک میکنند. برای مثال، در محیطی که منابع غذایی سهرهها دانههای درختان است، آن دسته از سهرهها که منقارشان شکل خاصی دارد، ممکن است بهتر از دیگر سهرهها قادر به شکستن دانهها و خوردن مغزشان شوند. به این ترتیب، آن دسته از سهرهها که منقارشان شکل خاصی دارد و برای شکستن دانهها مناسب است بیشتر از سهرههایی که شکل منقارشان برای شکستن دانهها مناسب نیست، زنده میمانند.[۱۱]
تکامل اجتماعی
نظریه تکامل اجتماعی ریشه در فلسفه یونان و در آراء فلاسفه مشهوری مانند امپدکلس (Empedocles) در قرن پنجم قبل از میلاد دارد. برخی دانشمندان مسیحی نظیر سنت اگوستین در قرن چهارم و پنجم میلادی نیز معتقد به تکامل جهان تحت اراده الهی بودند. همچنین در بین آثار صاحبنظران اسلامی نظیر ابنخلدون و در رسالات اخوان صفا در قرن هفتم در مورد تکامل تدریجی موجودات زنده بحث شده است. در قرن هیجدهم، بوفن و کانت از نخستین کسانی بودند که درباره تحول و دگرگونی جهان سخن گفتند. در قرن ۱۹ با ظهور اسپنسر که بهمنزله پدر تکامل کلاسیک تلقی میشود و دیگر جامعهشناسان، این نظریه به نهایت گسترش خود رسید.
آنچنان که مارکس تبین میکند، جامعه برطبق قوانین عینی، یعنی مستقل از ارادهی انسانها تکامل مییابد. پدیدههای اجتماعی باهم بستگی نزدیک دارند و به ترتیب دقیق به دنبال هم میآیند. اما لنین شرط تغییر و تکامل اجتماعی را وجود عنصر هدایتکننده در قالب حزب پیشتاز میداند و معتقد است این عنصر نیز در تاریخ تکامل مؤثر بوده است. مارکسسم-لنینیسم به همین معناست. سازمان مجاهدین خلق ایران، این سخن را همچنان ناتمام میبینند. آنها عنصر هدایتکنندهی بیرونی را نه فقط در تکامل جامعهی بشری، بلکه در تکامل فرد بشر و سرانجام در تکامل جهان خلقت حاضر میداند. از نظر آنها عنصر هدایت کننده در انسان، ارادهی او، در جامعه، نیروی پیشتاز و رهبری، و در جهان خداست. این سازمان معتقد است که اصول دین اسلام، یعنی توحید، بیانگر هدایتشدگی جهان، نبوت، بیانگر هدایتشدگی جامعه بشری و معاد بیانگر وجود ارادهی انسانی است که او را در زندگی مسئول میکند.
در هر حال تکامل اجتماعی جدای از ریشههای آن، برطبق قوانین حاکم بر تکامل اجتماعی صورت میگیرد. ابتدا سیستم اشتراکی نخستین وجود داشت. سپس جامعه بردهداری پدیدار گردید. به دنبال آن سیستم فئودالی و سپس نظام سرمایهداری در جوامع شکل گرفت. هماکنون در برخی کشورها سیستم سوسیالیستی حاکم است.
دانش قوانین حاکم بر تکامل اجتماعی از نظر علمی به توضیح پیشرفت جامعه کمک میکند. همچنین با این دانش میتوان جریان تاریخ را پیشبینی کرد و از آنچه زیانبخش است جلوگیری و در همان حال آنچه را به نفع مردم است، تشویق کرد.
برخورد میان نیروهای مولد و روابط تولیدی، که در جامعهی متشکل از طبقات متضاد اجتنابناپذیر است، شالودهی اقتصادی انقلاب اجتماعی است. پیشرفت علم و ابزار تولید، منجر به پیشرفت نیروهای مولد میشود و نیروهای مولد روابط تولیدی جدیدی را ایجاب میکنند. در نتیجه روابط تولیدی جدید از میان رفته و جامعهی کهنه را از میان میبرد. روابط تولیدی نو جایگزین روابط تولیدی فرسوده میگردند. تاریخ نمایانگر این واقعیت است؛ روابط تولیدی بردهداری جای خود را به روابط فئودالی داد. روابط فئودالی به روابط سرمایهداری و روابط سرمایهداری، به تدریج جای خود را به روابط تولیدی سوسیالیستی خواهد داد.
قواعد تکامل
پیچیدگی یا گذار مداوم از کهنه به نو
در مسیر تکامل، اشکال ساده، بهطور مستمر به اشکال پیچیده و پیچیدهتر تبدیل میشوند. که یکی از ترتیبات و بلکه مهمترین ترتیب و قاعده تکاملی، پیچیدگی یا جانشینسازی مداوم اشکال نو و بهتر، بهجای اشکال کهنهتر و پستتر است.[۱۲] در این رابطه ففر گفته است:
«واقعیت اساسی درباره آن فرایند و جریان خلاقی که در ظلمت ابر نخستین ریشه زد، آن است که پیوسته، تازگی و نویی از آن میزاید؛ چیزهایی پدیدار میشود که با آنچه در پیش بود، از بن متفاوت است. از اثر آن، نه تنها طرحها و نقشهها به وجود میآید، بلکه بغرنجی و تودرتویی نقشها نیز تحقق میپذیرد. یا به دیگر سخن، ماده هر دم خود را در قالبی پیچیدهتر جلوهگر میسازد؛ آن ابر نخستین تطور یافته است و جهان، دیگر به صورتی که داشت بازنخواهد گشت.»[۱۳]
اپارین نوشته است:
«هنگامی که شکل نویی از حرکت ماده به وجود میآید، اشکال کهنه طبعا به موجودیت خود ادامه میدهند، اما آنها فقط نقش ناچیزی در پیشرفت بعدی دارند. زیرا با سرعتی رشد میکنند که از سرعت شکل جدیدتر، بسیار آهستهتر است.»[۱۴]
شتاب یا سرعت روزافزون جریان تکامل
جریان تکامل با سرعت ثابت و یکنواخت نیست، بلکه با افزایش سرعت یا شتاب همراه است. یعنی هرچه در جریان تکامل پیش میرویم، سرعت تحولات بیشتر میشود. به عبارت دیگر، مدت زمان مرحله بعدی از مدت زمان مرحله قبلی بسیار کوتاهتر است. یعنی با گذار از مراحل مختلف و پیچیدهتر شدن تدریجی اشکال، سرعت تحولات هم به نحو بارزی افزایش پیدا میکند. اگر در یک مرحله، فرضا هزار میلیون سال احتیاج است، مرحله بعدی خیلی کمتر از این وقت میگیرد. اگر آغاز مرحله تکامل معدنی حدود ۱۳میلیارد و ۷۰۰ میلیون سال پیش بوده، مرحله بعدی آن یعنی آغاز مرحله تکامل زیستی ۵۰۰ میلیون سال پیش و به ترتیب آغاز مرحله تکامل اجتماعی حدود ۱۰ هزار سال پیش بوده است.[۱۵] اپارین گفته است:
«هنگامی که شکل جدیدی از سازمانبندی و حرکت ماده در جریان تکامل پدید میآید، آهنگ سرعت تکامل به تندی افزونتر میشود، گویی فشاری تازه و نیرومند بدان وارد میشود.»[۱۶]
جهتداری یا برگشتناپذیری
در جریان تکامل، یک مسیر اصلی وجود دارد و مسیرهایی فرعی. مسیر اصلی، مسیری است که بستر اصلی رشد و کمال است. مسیرهای فرعی، نافرجام هستند و سرانجام به بنبست میرسند. برای مثال الان دیگر راه کمال حیوانات باز نیست، این جامعه انسانی است که راهش باز است. یا مثلا جریانهای کهنه اجتماعی عمرشان سپری شده و هیچ شکوفایی جدیدی هم نخواهند داشت.[۱۷]
اپارین گفته است:
«ما در جهانی زندگی میکنیم که پیوسته و بلاانقطاع تحول پیدا میکند. تکامل، پروسه برگشتناپذیری است. از اینرو غالبا به تیر زمان تشبیه میشود که فقط در یک جهت سیر میکند. ولی ما باید در پرتو دانش کنونی خود، این تصویر را کهنه تلقی کنیم. سرعت تکامل همیشه افزایش مییابد. از اینرو بهتر است با یک موشک مقایسه شود که سرعت خود را در طی مراحلی، افزایش میدهد.»[۱۸]
تطبیق یا وحدت
در جریان تکامل، با افزایش مناسبات و ارتباطات بین پدیده نوتر با محیط، روزبهروز سیستمهای کاراتر، منطبقتر و فعالتر، با روابطی هرچه مستحکمتر با محیط، عرضه میشوند که سلطه بیشتری بر محیط دارند. پدیدههایی که به دلیل تفصیل و گستردگی روابط و اجزای آنها، یا به دلیل همان پیچیدگی، با محیط متحدتر و درنتیجه مسلطترند. بنابراین انطباق به معنی وحدتی هرچه گستردهتر و پیوندی هرچه محکمتر با محیط پیرامون است، که کارآیی، صحت، دقت عمل، بقا و سلطه هرچه بیشتری را برای پدیده نوتر تامین میکند. منظور از تطبیق اصطلاحی است که معادل آن آداپتاسیون میباشد.[۱۹] ففر میگوید:
«بلورها هم در مقابل شرایط مقاومت میکنند. کریستالها به نسبت جمادات ماقبل خودشان، به هرحال سعی میکنند که خودشان را حفظ کنند. اما آینده، مال بلورها، یا این سنخ اجسام نیست؛ آینده متعلق به پدیدههای انعطافپذیر است؛ پدیدههایی که در مقابل دگرگونیها و شرایط محیط، تطبیق و غلبه کرده و خودشان را حفظ میکنند.»[۲۰]
منابع
- ↑ داروینیسم و تکامل، محمود بهزاد، ص۱۰
- ↑ تکامل چیست، ارنست مایر، ص۳۰
- ↑ همان، ص۳۱
- ↑ تکامل چیست؟
- ↑ تبیین جهان، مسعود رجوی، ج۳، ص۵۰
- ↑ تکامل، گ.اوژه، ص۴۲
- ↑ داروین، ادموند اکونور، ص۹
- ↑ روانشناسی تکاملی، دیوید باس، ص۲۶
- ↑ تکامل چیست، ارنست مایر، ص۱۸۸
- ↑ همان، ص۱۹۴
- ↑ روانشناسی تکاملی، دیوید باس، ص۲۸
- ↑ تبیین جهان، مسعود رجوی، ج۴، ص۱۴
- ↑ از کهکشان تا انسان، جان ففر، ص۱۳
- ↑ حیات: طبیعت، منشاء و تکامل آن، اپارین، ص۳۴۷
- ↑ تبیین جهان، مسعود رجوی، ج۵، ص۳۲
- ↑ حیات: طبیعت، منشاء و تکامل آن، اپارین، ص۱۰۷
- ↑ تبیین جهان، مسعود رجوی، ج۶، ص۱۱
- ↑ حیات: طبیعت، منشاء و تکامل آن، اپارین، ص۱۰۷
- ↑ تبیین جهان، مسعود رجوی، ج۷، ص۱۴
- ↑ از کهکشان تا انسان، جان ففر، ص۱۷۰