جعفر کاظمی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
== زندگی نامه == | == زندگی نامه == | ||
جعفر کاظمی ۴۸ ساله متاهل و دارای ۲ فرزند می باشد. شغل او لیتوگراف | جعفر کاظمی در فاز سیاسی مانند هزاران دانش آموز هوادار سازمان مجاهدین خلق ایران در فعالیتهای سیاسی و تبلیغاتی شرکت داشت و به همین دلیل در موج دستگیریهای سال ۱۳۶۰ دستگیر شد و به زندان افتاد. و پس از بازجوییها و شکنجههای رایج زندان مدت ۹ سال در زندان اوین، گوهردشت کرج و قزل حصاز سپری کرد. در زندان گوهر دشت او به همراه یکی از دوستان نزدیکش بنام بهروز شاهی مغنی بود که از فاز سیاسی دوستی و فعالیت مشترک داشتند و به دلیل علاقه قلبی به وی نام بهزوز را برای یکی از فرزندانش انتخاب کرد. هم بندیهای او در زندان گوهردشت از روحیهی بالای او در مواجهه با پاسداران گزارش کردهاند و همچنین یکی از افراد ثابت گروههای ورزشی و ورزش جمعی در زندان بود. همچنین تاثیرات عمیق جعفر کاظمی بر روی اسرایی که پس از جنگ ایران و عراق آزاد شده و توسط جمهوری اسلامی بازداشت و به زندان گوهردشت منتقل شده بودند، گزارش شده است. او بخشی از سهمیه میوه زندانیان سیاسی را با هماهنگی، به این زندانیان که ملاقات نداشتند میداد. جعفر کاظمی پای ثابت انتقال اخبار رادیو مجاهد از طریق یک تلویزیون دستکاری شده به دیگر زندانیان بود. | ||
جعفر کاظمی ۴۸ ساله متاهل و دارای ۲ فرزند می باشد. شغل او پس از آزادی از زندان در سال ۱۳۶۹ لیتوگراف بود و لیتوگرافی تمامی کتب درسی و جزوات دانشگاه امیر کبیر را درشرکت خصوصی خود به عهده داشت او همچنین در چند سال گذشته چاپ کتب درسی این دانشگاه و سایر موسسات را به عهده داشت. <ref>پیک ایران- [https://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=27635 صبح امروز دوزنداني سياسي، جعفر كاظمي و محمد علي حاج آّقايي اعدام شدند]</ref> | |||
[[پرونده:جعفر کاظمی در قرارگاه اشرف.jpg|بندانگشتی|جعفر کاظمی در قرارگاه اشرف]] | [[پرونده:جعفر کاظمی در قرارگاه اشرف.jpg|بندانگشتی|جعفر کاظمی در قرارگاه اشرف]] |
نسخهٔ ۲۶ دسامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۶:۲۷
جعفر کاظمی | |
---|---|
زادروز | ۱۳۴۳ |
درگذشت | ۴ بهمن ۱۳۸۸ |
علت مرگ | اعدام به جرم هواداری از مجاهدین خلق |
شناختهشده برای | زندانی سیاسی مقاوم |
جعفرکاظمی (متولد ۱۳۴۳ - اعدام ۴ بهمن ۱۳۸۹) زندانی سیاسی جعفر کاظمی، از زندانیان سیاسی دهه شصت که در سن ۱۷ سالگی بدلیل فعالیتهای سیاسی در هواداری از سازمان مجاهدین خلق به مدت ۹ سال در زندان اوین، قزلحصار و گوهردشت کرج بود وی پس از آزادی از زندان همچنان به فعالیتهای سیاسی خود در جهت افشای ماهیت دیکتاتوری جمهوری اسلامی ادامه میداد. همچنین کمک مالی و معنوی به خانواده های زندانیان سیاسی میکرد.
جعفر کاظمی، متاهل دارای ۲ فرزند بود. و در تاریخ ۲۷ شهریور ماه ۱۳۸۸ در خیابان هفت حوض نارمک تهران ساعت ۶ صبح توسط ۱۴ مامور اطلاعاتی که در دو خودرو بودند دستگیر شد و به مدت ۲ هفته خانواده از وضعیت و سرنوشت وی بی اطلاع بودند. ۳ روز تحت شکنجه بوده و ۷۴ روز در سلول انفرادی ۲۰۹ بسر برد. سپس به زندان اوین بند۳۵۰ منتقل شد، اتهام وی هواداری و تبلیغ به نفع سازمان مجاهدین خلق ایران و دیدار با فرزندش در قرارگاه اشرف در عراق بوده است. در دادگاه اول از سوی قاضی مقیسهای حکم اعدام گرفت اعتراض شفاهی وکیل وی بجای نرسید. طبق گفته وکیل وی لایحه تنظیم شده جهت دادگاه دوم ۳ صفحه بوده و اختصاص به تبلیغ علیه نظام داشته، درحد ۲ خط کوتاه حکم اول (اعدام) توسط قاضی زرگر تایید شده است.
زمانیکه خانواده آقای کاظمی همانند هر هفته عازم زندان اوین بودند و خود را برای ملاقات آماده میکردند از ورود به سالن منع شدند و به آنها خبر شوکه کننده اجرای حکم اعدام را دادند. خانواده آقای کاظمی خواستار تحویل گرفتن پیکر وی شدند به آنها گفته شد بروید به پزشک قانونی و از آنجا تحویل بگیرید.
زندگی نامه
جعفر کاظمی در فاز سیاسی مانند هزاران دانش آموز هوادار سازمان مجاهدین خلق ایران در فعالیتهای سیاسی و تبلیغاتی شرکت داشت و به همین دلیل در موج دستگیریهای سال ۱۳۶۰ دستگیر شد و به زندان افتاد. و پس از بازجوییها و شکنجههای رایج زندان مدت ۹ سال در زندان اوین، گوهردشت کرج و قزل حصاز سپری کرد. در زندان گوهر دشت او به همراه یکی از دوستان نزدیکش بنام بهروز شاهی مغنی بود که از فاز سیاسی دوستی و فعالیت مشترک داشتند و به دلیل علاقه قلبی به وی نام بهزوز را برای یکی از فرزندانش انتخاب کرد. هم بندیهای او در زندان گوهردشت از روحیهی بالای او در مواجهه با پاسداران گزارش کردهاند و همچنین یکی از افراد ثابت گروههای ورزشی و ورزش جمعی در زندان بود. همچنین تاثیرات عمیق جعفر کاظمی بر روی اسرایی که پس از جنگ ایران و عراق آزاد شده و توسط جمهوری اسلامی بازداشت و به زندان گوهردشت منتقل شده بودند، گزارش شده است. او بخشی از سهمیه میوه زندانیان سیاسی را با هماهنگی، به این زندانیان که ملاقات نداشتند میداد. جعفر کاظمی پای ثابت انتقال اخبار رادیو مجاهد از طریق یک تلویزیون دستکاری شده به دیگر زندانیان بود.
جعفر کاظمی ۴۸ ساله متاهل و دارای ۲ فرزند می باشد. شغل او پس از آزادی از زندان در سال ۱۳۶۹ لیتوگراف بود و لیتوگرافی تمامی کتب درسی و جزوات دانشگاه امیر کبیر را درشرکت خصوصی خود به عهده داشت او همچنین در چند سال گذشته چاپ کتب درسی این دانشگاه و سایر موسسات را به عهده داشت. [۱]
دستگیری و زندان
زندانی در زندانهای مختلف (جمهوری اسلامی ایران) در دهه ۶۰تا اواخر سال ۶۹ و دستگیری مجدد در ۲۷شهریور ۸۸
پرونده زندانی سیاسی جعفر کاظمی به شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب ارسال شد و توسط فردی بنام محمد مقیسهای معروف به ناصریان از اعضای کمیسیون مرگ قتلعام زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ محاکمه شد. درپرونده آقای کاظمی هیچ دلیل ومدرکی دال بر انجام عملی وجود ندارد. مقیسهای بر مبنای اتهاماتی مانند؛ محاربه، تبلیغ علیه نظام، اقدام علیه امنیت نظام، سازماندهی دانشجویان امیر کبیر، رفت و آمد خانوادگی با زندانیان سیاسی سابق و موارد دیگر وی را به اعدام محکوم کرد. محمد مقیسهای میگوید: شماها را باید همان موقع اعدام میکردیم و اشتباه کردیم که چنین کاری را انجام ندادیم.
جعفر کاظمی برای همبندیشان تعریف کرده بود که وارد دادگاه که شدیم در همان نگاه اول شناختیمش. مقیسه را میگفت که در دهه شصت بازجویش بود و بارها کف پاهایش شلاق زده بود.
جعفر و حاج محمد آقایی هر دو در جلسه دادگاهشان به مقیسه یادآوری کردند که در آن ایام با نامی مستعار شکنجهگرشان بود، مقیسه هم در پاسخ گفته بود: «قرار بود همان موقع اعدام شوید چرا تا حالا زنده ماندید؟ اشکال نداره الان دیگه نمیذارم قسر در برید»
مقیسهای که پرونده را بدست داشت در دادگاه پرونده را بو کرده و گفت بوی اشرف میدهد. بایداعدام شود. مگر آنکه در تلویزیون بگوید که جاسوس اسراییل بوده و پول از آمریکا میگرفته و خط «نفاق» را پیش میبرده...
این حکم توسط احمد زرگر رئیس شعبه ۳۶ تجدید نظردادگاه انقلاب مورد تایید قرار گرفت. احمد زرگر از بازجویان دهۀ ۶۰ میباشد و خود او در شکنجه زندانیان سیاسی شرکت داشته است.
و سرانجام در روز ۴ بهمن ۱۳۸۹ همزمان با روز ملاقات خانواده، اين دوزنداني را اعدام كردند و خبر آن را به خانوادههایشان دادند.
در اطلاعیه دادسرای عمومی و انقلاب تهران آمده است که جعفر کاظمی و محمدعلی حاج آقایی عضو یک شبکه فعال از سازمان محاهدین خلق بودند که «در اغتشاشات با هدایت سرپل ارتباطی خود در کشور انگلیس ارتباط داشته اند.»
با وجود اینکه در قوانین ایران جرم محاربه صراحتا مقابلهی مسلحانه با حکومت تعریف شده است، هیچگونه مدارکی در پروندهی این افراد وجود نداشت که چنین فعالیتهایی را ثابت کند. شواهدی که علیه این افراد استفاده شد شامل ارسال عکسهای تظاهرات به افرادی در خارج از ایران، و سفر به قرارگاه اشرف سازمان مجاهدین خلق ایران در عراق بوده است.
یک فعال حقوق بشر که با این پرونده آشنایی دارد گفت: «کاظمی در همه مراحل بازجویی، بازپرسی و دادگاه بدوی از حق داشتن وکیل و حق دادرسی عادلانه محروم بوده است و حکم صادر شده برای ایشان کاملا سیاسی بوده و تنها برای مرعوب کردن جامعه در روزهای پس از عاشورا و پیش از بیست و دوم بهمن صادر شده است. ...آقای کاظمی بیگناه است و تنها ارتباطش با سازمان مجاهدین خلق، حضور فرزندش درقرارگاه اشرف است.»
شکنجه و پایداری جعفر کاظمی
روز سه شنبه ۲۸ دی ۱۳۸۹ جعفر کاظمی و محمد علی آقایی بطور ناگهانی از بند ۳۵۰ خارج و به بند ۲۰۹ برده شدند و سر بازجوی اوین بازجویی با نام مستعار علوی که از بازجویان و تصمیم گیرندگان در باره احکام زندانیان سیاسی مربوط به مجاهدین خلق ایران میباشد آنها را تحت شدیدترین فشارها قرار داد تا مصاحبۀ تلویزیونی بگیرد ولی علیرغم شکنجههای روحی و جسمی از پذیرفتن مصاحبۀ تلویزیونی خوداری کردند.علوی پس از نا امید شدن از گرفتن مصاحبۀ تلویزیونی آنها را به سلولهای انفرادی برای اجرای حکم اعدام انتقال داد.
جعفر کاظمی در دادگاه و بازجویی در پاسخ بازجویانی که از او میخواستند به جای کلمه مجاهد از عنوان منافق استفاده کند، گفت: «من منافقین نمیشناسم، من سازمان مجاهدین خلق میشناسم».
«جعفر کاظمی، قبلاً ده سال بهخاطر ارتباط با سازمان مجاهدین خلق ایران، زندانی بوده و یکی از پسران وی در اشرف به مجاهدین خلق ایران پیوسته است.
جعفر کاظمی، که در اثر شدت شکنجه به بیماری سیاتیک مبتلا شده بود، از دردهای طاقتفرسا رنج میبرد. ماموران بهداری زندان حتی از رسیدگی به دندانهای او که در زیر شکنجه شکسته و درد و عفونت داشت، خودداری میکردند. جعفر کاظمی بهخاطر دیدار با پسرش در اشرف، دستگیر و به اعدام محکوم شده بود..
ماموران خامنهای او را در ۲۸شهریور ۱۳۸۸ بازداشت کردند و شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به اتهام محاربه او را به اعدام محکوم کرد. شعبه ۳۶ دادگاه تجدیدنظر نیز حکم اعدام او را تأیید کرد.
نامه جعفر کاظمی از زندان
جعفر کاظمی در نامهای از زندان که در ۱۲مهر ۸۹ یعنی حدود ۴ ماه قبل از اعدامش نوشت به خوبی بینش عمیق انقلابی خودش را از مبارزات آزادیبخش مردم ایران بیان کرد.
در بخشی از این نامه آمده است:
من جعفر کاظمی قطرهای هستم در این هستی که سعی کردهام همسو با حرکت تکاملی هستی در راه خلقم قدم بردارم و دِینَم را به پروردگارِ عالَم ادا نمایم.
من برای هدفمند بودن مبارزهام و با تجربهای که از مسیر مبارزات گذشته ملتمان برایم ثابت شده است، در چارچوب یک نیروی انقلابی و با تجربه و البته موحد که اصالت خود را در سرفصلهای بسیار صعب مبارزاتی از خود نشان داده است شکل داده ام. به نحویکه هر روز که از اتصالم به این جریان عمیق و تاریخی میگذرد, بر خود میبالم یعنی اتصال به مجاهدین خلق ایران...
رژیم بی پایه و اساس خمینی رژیمی که ثمره ۱۴۰۰ سال ارتجاع سفیانی است که از خون اسلام تغذیه کرده است، بی گمان رفتنی است و آنچه که پایدار و ماندنی است حقیقت روشن فردا است.
جعفر کاظمی ۱۲ /۷/ ۱۳۸۹
گفتگو با همسر جعفر کاظمی
- خانم رودابه اکبری در تاریخ ۱۳۸۹/۱۱/۰۵ پس از اعدام همسرش جعفر کاظمی طی مصاحبهای با رادیو فردا به دادخواهی از جامعه بینالمللی برای توقف اعدام و شکنجه در جمهوری اسلامی پرداخت.
«رودابه اکبری»، همسر جعفر کاظمی به رادیو فردا می گوید: فعالیت سیاسی آقای کاظمی، منحصر به تهیه عکس و فیلم از ناآرامیهای پس از انتخابات ریاستجمهوری سال گذشته بود. او سپس عکسها و فیلمها را به آقای حاج آقایی، دیگر زندانی اعدام شده میداد تا برای سازمان مجاهدین ارسال کند. رودابه اکبری می گوید روز دوشنبه درحالی که برای ملاقات با همسرش به اوین رفته بود، با خبر شد که او و هم پروندهاش، محمدعلی حاجآقایی را به چوبهدار سپردهاند.
رودابه اکبری: من به اتفاق برادر همسرم روز دوشنبه برای ملاقات رفته بودیم. ساعت هشت صبح کارت هم نوشتیم. ولی نیم ساعت بعد به ما گفتند که در تلویزیون امروز اعلام شده که آقای جعفر کاظمی و آقایی را صبح همین روز اعدام کردهاند.
در مورد اجرای حکم نه به خانواده ما چیزی اعلام شده بود و نه به وکیل پرونده گفته بودند. نمیدانم چه ساعتی این کار را انجام دادهاند؟ در این مورد هم اطلاعی ندارم.
یعنی از پیش هم به شما در این مورد هیچ اطلاعی نداده بودند؟
نه خیر.
وکیل پرونده آقای کاظمی تا پیش از اجرای حکم، اقدامی در مورد پرونده و یا توقف حکم اعدام انجام داده بودند؟
بله. چقدر ایشان زحمت کشیده بودند تا بتوانیم مرحله دیوان را پشت سر بگذاریم. وقتی حکم رأی را گرفتیم خیلی خوشبین شدیم و گفتیم که شاید در مرحله دیوان، قضات با همدیگر شور کنند و به تصمیمگیری جدیدی برسند. شاید به این نتیجه برسند که رأی صادر شده اشتباه بوده است.
ولی متاسفانه در بدترین شعبه دیوان که همان شعبه ۳۱ است، قاضی سلیمی حکم را تایید کردند. این حکم روز ششم مرداد ماه گذشته برای آخرین بار تایید شد.
شما انتظار داشتید که چنین اتفاقی بیافتد؟ یا اینکه احتمال دیگری میدادید؟
من از کسان دیگری که در داخل خود زندان بودند شنیدم که گفتند روز سهشنبه هفته گذشته همسرم را ساعت ۲ بعدازظهر به بند ۲۰۹ منتقل کرده بودند و در آنجا از او میخواهند که مصاحبه کند.
اما بازجو میگوید که چه مصاحبه بکنی و چه نکنی، در هر صورت حکم اعدام تو اجرا خواهد شد. بعد هم او را به بخش اجرای احکام منتقل میکنند و داخل اجرای احکام او را تا آستانه اجرای حکم هم میبرند. البته نمیدانم آیا او را بالای چوبهدار برده بودند یا خیر؟ فقط تا پایین چوبهدار برده بودند؟ نمیدانم.
اما این جور که معلوم بوده، قضیه جدی بوده است. اما دوباره او را به داخل بند بازمیگردانند.
یعنی یک بار ایشان را سهشنبه پیش تا مرحله اجرای حکم اعدام برده و برگردانده بودند؟
بله.
نگفتند که علتش چه بوده است؟
خیر. من اطلاعی ندارم. چون من که در این فاصله ایشان را ندیدم.
آخرین باری که شما آقای کاظمی را دیدید کی بود؟
شنبه هفته گذشته.
وقتی با ایشان صحبت کردید خود ایشان در مورد حکمی که برایشان صادر شده بود، چه میگفتند؟
میگفتند که این مسائل را به کسی اطلاع نمیدهند. ابلاغ نمی کنند. مثلاً آقای سیادت که شب قبل از اجرای حکم او را به بند ۲۰۹ منتقل کرده بودند و صبح فردای آن روز حکمش را اجرا کردند.
همسرم معتقد بود که صدور این حکم، سیاسی است. او معتقد بود که با توجه به فشارهایی که در سالهای اخیر به رژیم وارد شده، و از آن جایی که دستشان به بچههای ساکن در کمپ اشرف نمیرسد، فشارشان را روی خانوادههای زندانی و گروگان گرفته شده در ایران خالی میکنند، یعنی در واقع به یک شکلی دق دلی خود را سر آنها خالی میکنند.
این در حالی است که حتی خود دستگاه قضایی هم بر این باور بودند که کاری که آقای کاظمی کرده فقط تبلیغ علیه نظام بوده است.
شما که همسر ایشان بودید و از نزدیک شاهد فعالیتهایشان بودهاید ممکن است توضیح دهید که آقای کاظمی چه فعالیتهای خاصی انجام میدادند که مستحق اعدام شناخته شدند؟
همسر من تا روز آخر و تا زمان بازداشتشان داشتند زندگی عادی خود را میکردند. فقط ما یک خط تلفن داشتیم که هراز چندگاهی با آن شماره، با پسرمان حرف میزدیم. من فکر میکنم این حداقل حق من برای شنیدن صدای فرزندم بود. تنها مدرکی که از ما گرفتند همین شماره تلفن بود.
اما به فیلم و عکس و مدارکی از این قبیل هم اشاره شده است؟
خود آقای کاظمی در بازجوییهایشان گفتهاند که مثل همه افرادی که از تجمعات مردم فیلمبرداری و عکسبرداری میکردند، از این مراسم عکس و فیلم گرفتهاند. مثلاً چند تا از عکسهای مسعود رجوی را به دیوار نصب کرده و فیلمبرداری کردهاند و بعد هم آن را به عراق میفرستادهاند.
البته این را خودشان هم نمیفرستادند. طبق متن بازجوییها و اعترافهایشان، همه اینها را که آقای کاظمی تهیه میکردهاند، میدادهاند به آقای حاج آقایی و ایشان ارسال میکردهاند.
یعنی همین آقای حاج آقایی که امروز همراه با آقای کاظمی اعدام شدند، عکسها و فیلمهایی را آقای کاظمی تهیه میکردهاند برای مجاهدین ارسال میکردهاند؟
بله.
یعنی کلیه اقداماتی که ایشان انجام داده بودند، در همین حد بوده یا اینکه اقدامات و فعالیتهای دیگری هم در میان بوده است؟
نه. هیچ نبوده است. همسر من حتی یک سوزن ته گردهم زمان دستگیری با خودش همراه نداشته که مستحق دریافت حکم محاربه باشد. محارب طبق فقه اسلامی، به کسی اطلاق میشود که اسلحه سرد یا گرم همراه خود داشته باشد.
اما همسر من هیچ کدام از اینها را همراه خود نداشته است. اینها را میگویم تا به داد بقیه زندانیان در بند برسید. بقیه آنان هم تحت شدیدترین فشارهای روانی هستند. حداقل مردم به داد سایر زندانیان برسند.[۲]
اعدام
سرانجام جعفر کاظمی به همراه محمدعلی حاج آقایی پس از سه دهه افشای استبداد دینی و مبارزه برای دموکراسی و آزادی برای مردم ایران صبح روز چهارم بهمن ماه ۱۳۸۹ در زندان اوین تهران به دارآویخته شد.
«خانم غنوی، وکیل آقای کاظمی گفت که در حالی که آقای کاظمی به ایفای نقش هماهنگ کننده در تظاهرات عظیم عاشورای سال ۸۸ ( ۶ دی ماه ۱۳۸۸) متهم شده است، وی ماهها قبل از این تاریخ (در تاریخ ۲۷ شهریور ۱۳۸۸) دستگیر شده بود و در آن زمان در زندان به سر میبرد.»
پیام مسعود رجوی
سلام بر حسین و پیشتازان اشرف نشان قیام مجاهدان شهید جعفر کاظمی و محمدعلی حاج آقایی
السّلام علیک وعلی الارواح الّتی حلّت بفنائک
سلام بر حسین و بر روانهای مجاهدانی که در اربعین حسینی، بر آستان او سر سائیدند
پرچمداران اشرف نشان قیام، قهرمانان مجاهد خلق، جعفر کاظمی و محمدعلی حاج آقایی،
پیشتازان و پیام آوران «جنگ صد برابر با عزم حداکثر» که یکسال در زیر حکم اعدام، هر روز و هر شب و هر ساعت و هر دقیقه، در آماده باش کامل، با مرگ پنجه درافکندند و سرانجام آن را با همان رژیم مرگ گستر و مرگ بستر، با خون سرخ و جوشان درهم پیچیدند و مغلوب کردند.
فاتحان ۱۱سال و ۷ سال زندان و شکنجه، ستارگان درخشان قیام خلق… .
این است خانواده مجاهدین… .
پس ننگ و نفرت، بر مزدوران و خانواده و خاندان سیاسی رژیم پلید ولایت در محاصره اشرف باد، که به دریوزگی و ارتزاق ننگین از شمر و یزید دوران، روی آورده اند. لعنت بر سفلگان آل ابی سفیان وآل زیاد و آل خمینی و خامنهای، قاتلان فرزندان مردم و سارقان حق حاکمیت ملت ایران.
سلام بر حسین و بر اصحاب حسین و بر مجاهدان رکابش، در اشرف و در تهران. الّذین بذلوا مهجهم دون الحسین علیه السّلام. آنان که جانهای خود را در راه پیامبر جاودان آزادی، نثار کردند.
بار خدایا این فدیههای عظیم را از ما و از خلق ما بپذیر، همانا که تو نسبت به احوال و روزگار ما و خلق ما، شنوا و دانایی. ربّنا تقبّل منّا إنّک أنت السّمیع العلیم
مسعود رجوی- ۵بهمن۱۳۸۹