جامعه بیطبقه توحیدی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۴۳: | خط ۱۴۳: | ||
==نحوه برقراری جامعه بی طبقه توحیدی== | ==نحوه برقراری جامعه بی طبقه توحیدی== | ||
سازمان مجاهدین خلق ایران معتقد است که در مسیر تکامل اجتماعی، جامعهٔ بشری به جایی خواهد رسید که در آن اثری از طبقات و استثمار طبقاتی نیست. درنتیجه آزادی و رهایی انسان محصول مبارزهی طبقات محروم و استثمار شده با دیکتاتورها و صاحبان قدرت و استثمار کنندگان است. در این مسیر برپایی جامعهای به طور نسبی عادلانه و آزاد و رها از دیکتاتوری، اولین گام در راستای نیل به جامعهی بیطبقه توحیدی است. اگر چه مبارزه با دیکتاتور، لاجرم قهرآمیز است اما با حکمفرمایی آزادی تغییر پیشرونده به سمت جامعه بی طبقه توحیدی، آگاهانه و مختارانه محقق خواهد شد. به این ترتیب مجاهدین خلق به دنبال به پیادهکردن اجباری قوانین جامعهی بیطبقه یا آرمانشهر خود در ایران نیستند. آنها طبق قوانین شورای ملی مقاومت، بازار و اقتصاد آزاد و همچنین مالکیت خصوصی را به رسمیت میشناسند. از نظر آنها جامعه بیطبقه یک آرمان است که سمت کلی جامعه را به انسانها نشان میدهد و روزی در زمان خود، در اوج آگاهی | سازمان مجاهدین خلق ایران معتقد است که در مسیر تکامل اجتماعی، جامعهٔ بشری به جایی خواهد رسید که در آن اثری از طبقات و استثمار طبقاتی نیست. درنتیجه آزادی و رهایی انسان محصول مبارزهی طبقات محروم و استثمار شده با دیکتاتورها و صاحبان قدرت و استثمار کنندگان است. در این مسیر برپایی جامعهای به طور نسبی عادلانه و آزاد و رها از دیکتاتوری، اولین گام در راستای نیل به جامعهی بیطبقه توحیدی است. اگر چه مبارزه با دیکتاتور، لاجرم قهرآمیز است اما با حکمفرمایی آزادی تغییر پیشرونده به سمت جامعه بی طبقه توحیدی، آگاهانه و مختارانه محقق خواهد شد. به این ترتیب مجاهدین خلق به دنبال به پیادهکردن اجباری قوانین جامعهی بیطبقه یا آرمانشهر خود در ایران نیستند. آنها طبق قوانین شورای ملی مقاومت، بازار و اقتصاد آزاد و همچنین مالکیت خصوصی را به رسمیت میشناسند. از نظر آنها جامعه بیطبقه توحیدی یک آرمان است که سمت کلی جامعه را به انسانها نشان میدهد و روزی در زمان خود، در اوج آگاهی انسانها برقرار خواهد شد. | ||
== ویژگیهای جامعه بیطبقه توحیدی == | == ویژگیهای جامعه بیطبقه توحیدی == |
نسخهٔ کنونی تا ۲۴ دسامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۴:۳۰
جامعه بیطبقه توحیدی، نام آرمانشهری است که مجاهدین خلق آنرا ترسیم میکنند. جامعه بی طبقه توحیدی، جامعهای خالی از هرگونه استثمار و بهرهکشی است. مجاهدین معتقدند برآیند حرکت جهان در مسیر تکاملی خود به سمت تحقق چنین جامعهای است. تفاوت این آرمانشهر به رغم وجود عبارت بیطبقه با آنچه مارکسیستها به آن معتقدند در واژهٔ «توحیدی» است. از نظر سازمان مجاهدین خلق برابری و عدالت تنها در سایهٔ ایدئولوژی توحید متجلی خواهد شد. ازین منظر، آنها جامعهٔ آرمانی را جامعهای میدانند که در آن علاوهٔ بر نفی استثمار طبقاتی، ارزشهای توحیدی که ناظر بر یگانگی انسان با خویش، پیرامون خویش و پروردگارخویش میباشد نیز محقق شود. مجاهدین بر أساس یکی از خطبه های نهجالبلاغه، جامعه بیطبقه توحیدی را جامعهای میدانند که در آن حداکثر رشد تکنولوژی رخ دهد تا هیچ نقطهای از زمین، ناخرم و ناآباد باقی نمانده باشد، ظلم و ستم و بهرهکشی ریشهکن شده باشد، اثری از طبقات استثمارگر در میان نباشد، تفکر پولی و اقتصاد کالایی منقضی شده باشد، هیچ زمینهای برای جنگ و برادرکشی باقی نمانده باشد،آزادی ارزشی نهادینه شده باشد. مرزهای قومی، ملی، نژادی و طبقاتی، بیمعنی شده و فروریخته باشد، طبیعتاً در چنین شرایطی، همه مفاسد نیز چون فحشا و خیانت و دزدی، ریشهکن شدهاست.[۱]
تکامل
عمر هستی ۱۴ میلیارد سال تخمین زده میشود. از لحظهٔ انفجار اولیه تا امروز تغییراتی در هستی رخ دادهاست. مسیر آن لحظه از هیچ تا به امروز یک مسیر تکاملی بودهاست.
متخصصان کلمهٔ تکامل را در دنیای زنده اینطور تعریف کردهاند:
«یک روند توسعه، که در آن یک عضو یا ارگانیزم به واسطه تفصیل اجزایش بیش از پیش پیچیدهتر میشود».[۲]
تعریف دیگر از تکامل چنین است:
«یک تغییر مداوم و پیش رونده به وسیلهٔ نیروهای ذاتی درونی، برحسب قوانین».[۳]
یک شیوه برای درک بهتر تکامل، در نظر گرفتن کارکردهای اشیاء و پدیدهها است، هر پدیدهای که کارکردهایش دقیقتر، سریعتر، سهلتر و ظریفتر باشد، متکاملتر است، به عنوان نمونه هواپیمای جت از یک بالن متکاملتر است. در سیستمهای زنده هم، ارگان و عضوی که کارآمدتر و مؤثرتر باشد، متکاملتر است، در دنیای بیولوژیک، جانداری که متکاملتر است که در نبرد تنازغ بقا پیروز میشود. این همان مضمون انتخاب طبیعی است، که برای زیست شناسان اهمیت بسیاری دارد.[۴]
از سویی هرچه درجه انطباق موجود زنده با شرایط محیط بیشتر باشد، متکاملتر است، مفهوم روشنتر «انطباق» این است که موجود زنده به چه میزان از اسارت و بندگی محیط آزاد شده باشد.
به عنوان مثال دایناسورها با آن همه عظمت وبزرگی به این دلیل که خونسرد بودند، درجه حرارت بدن آنها تابع محیط و بنده گرما و سرما بودند، اما موجودات خونگرم که درجه حرارت ثابت داشتند آزادتر و رهاتر و در نتیجه متکاملتر بودند.
در مسیر تکامل بیولوژیک، موجوداتی بهوجود آمدند که توان مقابله با تغییرات جوی را داشتند و میتوانستند اشراف و تسلط بیشتری به پیرامون خود داشته باشند.
تمایل اساسی تکامل را چنین توصیف میکنند:
گرایش به گسترش، خروج از محدودیت و بندگی گرایش بر سلطهٔ بیشتر بر جبرهای پیرامون!
هر موجودی که از نردبان هستی بالاتر رفته باشد - مانند کوهنورد - و بر بخش بزرگتری از وجود تسلط داشته باشد، یعنی، رهاتر و آزادتر از قید و اجبارات بنده ساز محیط باشد، تکامل یافتهتر است.
هستی از یک انفجاز آغاز شد. جایی که هیچ چیز نبود. بعد به تدریج یک ابر اولیه ایجاد شد، سپس در برخورد و تصادم ذرات با یکدیگر، عناصر اولیه ساخته شدند. در ادامه عناصری پیچیدهتر ایجاد شد و جهان تبدیل به مجموعهای از عناصر معدنی گشت. تکامل بیولوژیک در میسر خود، عناصر آلی را بهوجود آورد، کواسرواتها که از نظر پروفسور اُپارین نقش مهمی در ایجاد حیات داشتند در این مرحله بوجود آمدند. در مرحلهٔ بعد حیات در تک سلولیها شکل گرفت. گام بعد موجودات پرسلولی ایجاد شد. گیاهان مجهز به سبزینه شدند. آبزیان موجودات بعدی بودند که در جهان پدید آمدند. با پا گذاشتن آبزیان به کرهی خاکی موجودات دیگر و نهایتا انسان خلق شد.[۵]
به عبارت دیگر، در مطالعهٔ روند تکامل میبینیم که، هر مرحله، از مرحلهٔ پیشین رهاتر و آزادتر است. این روح حاکم بر جریان تکامل است.
در نتیجه تکامل، اساسیترین و مسلطترین نظم و قاعدهٔ حاکم بر جهان است.
تکامل، ضد آنتروپی
یکی از ویژگیهای تکامل ضد آنتروپی بودن آن است. قانون آنتروپی یکی از قوانینی است که از قانون دوم ترمودینامیک – که برهمه سیستمها حاکم است- مشتق میشود. به طور ساده بر طبق این قانون همه سیستمها به تدریج فرسوده میشوند، و روز به روز بی نظمی، کهولت و فرسودگی در آنها افزایش پیدا میکند.
اما تکامل ضد آنتروپی است. ضد کهولت و ضد مرگ است. تکامل در مسیر خود نه تنها خستهتر و فرسودهتر نمیشود، بلکه آب دیدهتر، بشاشتر، فروزانتر و شعلهورتر شده و با أرادهای صیقلخوردهتر به پیش میرود.
حرکت تکاملی، عامترین، اساسیترین و کلیترین حرکت جهان است.
فازها و مراحل تکاملی
ساختمان هستی و روند تکامل را میتوان به بخشها، مراحل و فازهای مشخصی تقسیم کرد:
مرحلهٔ تکامل معدنی
مرحلهٔ تکامل آلی
مرحلهٔ تکامل زیستی یا بیولوژیک
مرحلهٔ تکامل اجتماعی
انسان نمیتواند مراحل تکاملی که هنوز پدیدار نشده را، فهم کند و آنها را بشناسد. چرا که روند تکامل از ابر اولیه، تا به امروز نشان داده است که هر مرحلهٔ جدید تکامل، دارای قانونمندیها و پارامترهایی است که هیچکدام در مرحلهٔ پیشین وجود نداشتهاند. برای نمونه، اگر در یک فرض ذهنی ما در مرحلهٔ تکامل معدنی بودیم، نمیتوانستیم مرحلهٔ بعدی را فهم کرده و بشناسیم. چرا که در مرحلهٔ تکامل معدنی قوانین فیزیک و شیمی حاکم هستند، اما در مرحلهٔ بعد، یعنی مرحلهٔ تکامل زیستی، قوانین زیستشناسی حاکم هستند. قوانینی که سراپا با قانونمندیهای فیزیک و شیمی متفاوت است.
در تکامل مشاهده میکنیم که عبور، از هر مرحله به مرحلهٔ دیگر با یک جهش رخ دادهاست، یعنی تغییرات کمی در هر مرحله انباشته شده و به تغییرات کیفی یا جهش منجر شدهاست. به عبارت دیگر عمر هر مرحله از فازهای تکامل محدودیتی دارد و سرانجام پس از انباشته شدن تغییرات کوچک، با یک جهش، یا انقلاب به پایان میرسد و مرحلهٔ بعد آغاز میشود. محدود بودن مراحل تکامل اثبات این است که تکامل سرانجامی دارد.
قواعد تکامل
قاعده اول تکامل
پیچیدگی یا گذار مداوم از کهنه به نو قاعدهی اول تکامل است. در مسیر تکامل اَشکال ساده مستمر به اَشکال پیچیده، پیچیدهتر و باز هم پیچیدهتر تبدیل میشوند.
«واقعیت اساسی دربارهٔ آن فرایند و جریان خلاقی که در ظلمت ابر نخستین ریشه زد، آن است که پیوسته، تازگی و نوی از آن میزاید؛ چیزهایی پدیدار میشود که با آنچه پیش از آن بود کاملا متفاومت است. از اثر آن، نه تنها طرحها و نقشهها بهوجود میآید بلکه «بغرنجی» و «تودرتویی» نقشها نیز تحقق میپذیرد. یا به دیگر سخن، ماده هردم خود را در قالبی پیچیدهتر جلوهگر میسازد؛ آن ابر نخستین تطور یافتهاست و جهان، دیگر به صورتی که داشت باز نخواهد گشت».[۶]
قاعده دوم تکامل
- شتاب یا سرعت روزافزون قاعدهی دوم تکامل است. همزمان با گذار از مراحل مختلف و پیچیدهتر شدن تدریجی اشکالات سرعت تحولات هم به نحو بارزی افزایش پیدا میکند.
پرفسور اُپارین در این مورد میگوید:
«هنگامی که شکل جدیدی از سازمانبندی و حرکت ماده در جریان تکامل پدید میآید، آهنگ سرعت تکامل به تندی افزونتر میشود، گویی فشاری تازه و نیرومند بدان وارد میشود».[۷]
در نتیجه در هر مرحله، سرعت جریان تکامل زیادتر میشود، وقتی به دنیای انسانی و جامعه میرسیم شتاب دیگر سرسام آور و بعضی وقتها و در معیارهای گاهشناسی تکامل حتی دمافزون است.
زمان مراحل تکاملی
با نگاهی به مراحل تکاملی میتوان مشاهده کرد که هر مرحله سرعتی بسیار بیشتر از مرحلهٔ قبل خود دارد و با شتاب بیشتری که هر آن افزایش پیدا میکند، به پیش میرود.
- آغاز مرحلهٔ تکامل معدنی: ۱۳ میلیارد و ۷۰۰ میلیون سال پیش
- آغار مرحلهٔ تکامل زیستی: ۵۰۰ میلیون سال پیش
- آغاز مرحلهٔ تکاملی اجتماعی: حدود ۱۰ هزار سال پیش
سرعت تکامل در مرحلهٔ تکامل اجتماعی
تکامل در مرحلهٔ اجتماعی خود با شتاب بسیار شگفتانگیز به پیش میتازد:
- آغاز زندگی اشتراکی نخستین: حدود ۱۰ هزار سال پیش
- آغاز دوران بردهداری: حدود ۴ هزار سال پیش
- آغاز دوران فئودالیسم: حدود ۱۵۰۰ سال پیش
- آغاز دوران سرمایه داری ۳۰۰ سال پیش
به این ترتیب مشاهده میشود که تکامل به تعبیر پروفسور اُپارین مانند موشکی که هر لحظه به سرعت آن افزوده میشود، در حال پیشروی است.[۸]
قاعده سوم تکامل
«جهتداری» یا «برگشتناپذیری» قاعدهی سوم تکامل است. جهتداری به این معنی است که در تکامل یک مسیر اصلی وجود دارد، مسیر اصلی، مسیری است که بستر اصلی رشد و کمال است، مسیرهای فرعی نافرجام و سرانجام به بنبست میرسند.
وقتی تکامل از مرحلهای عبور کرد دیگر به آن باز نخواهد گشت، به قول جان ففر: جهان دیگر به صورتی که داشت، باز نخواهد گشت.
پروفسور اُپارین در این خصوص میگوید:
«ما در جهانی زندگی میکنیم که پیوسته و بلاانقطاع تحول پیدا میکند، تکامل، پروسهٔ برگشتناپذیری است. ار این رو غالباً به تیر زمان تشبیه میشود که فقط در یک جهت سیر میکند؛ ولی ما باید در پرتو دانش کنونی خود این تصویر را کهنه تلقی کنیم، سرعت تیر، همیشه کاهش مییابد، برعکس، همانطور که در فصل پیش دیدیم سرعت تکامل همیشه افزایش مییابد. از این رو بهتر است با یک موشک مقایسه شود که سرعت خود را در طی مراحلی افزایش میدهد».[۹]
پروفسور اُپارین در جای دیگر تأکید میکند که محصولاتی که یکی بعد از دیگری برای ایجاد حیات میآمدند، همه «در یک جهت جداً معین تغییر میکنند» .[۱۰]
قاعده تطبیق یا وحدت
قاعده اساسی تکامل تطبیق یا وحدت است. در جریان تکامل با افزایش مناسبات و ارتباطات بین پدیدهٔ نوتر با محیط، روز به روز سیستمهای کارآتر، منطبقتر و فعالتر، با روابطی هر چه مستحکمتر با محیط، عرضه میشوند، که سلطهٔ بیشتری بر محیط دارند.
بنابراین انطباق به معنی وحدتی هر چه گستردهتر و پیوندی هر چه محکمتر با محیط پیرامون است که کارایی، صحت، دقت عمل، بقا و سلطهٔ هرچه بیشتری را برای پدیدهٔ نوتر تأمین میکند.
تکامل اجتماعی و سمت و سوی آن
بعد از به پایان رسیدن تکامل زیستشناسی و بیولوژیک، تکامل اجتماعی بشر شروع شد.
تا امروز تکامل اجتماعی بشر ۴ مرحله را طی کردهاست:
- زندگی اشتراکی نخستین: که حدوداً ۶ هزار سال طول کشیدهاست
- دوران برده داری: حدود ۲۵۰۰ سال به طول انجامید
- دوران فئودالیسم: نزدیک به ۱۳۰۰ سال طول کشید
- دوران سرمایهداری: از ۳۰۰ سال پیش تاکنون بر جهان بهطور کلی مسلط بودهاست.
مطالعهی تکامل اجتماعی بشر نشان میدهد که آنچه در مسیر تکامل اجتماعی باید ریشه کن شود، استثمار و بهرهکشی انسان از انسان است. در نهایت جامعهای که در آن اثری از استثمار نباشد، جامعهای است که سرشار از ارزشهای انسانی است.
مارکسیستها مراحل بعدی تکامل را چنین میدانند:
- سوسیالیزم
- کمونیزم
در دیدگاه و تفکر مارکسیسم، بشر به سمت جامعهای میرود که در آن استثمار نباشد. مارکسیسم این جامعه را «جامعهٔ بیطبقه» مینامد، در نظرگاه مارکسیسم بعد از طی مرحلهٔ سرمایهداری، نوبت به سوسیالیسم میرسد که در آن استثمار تا اندازهٔ زیادی ریشهکن شدهاست. در ادامهٔ این مسیر جامعهٔ کمونیستی ظهور میکند که آرمان و آمال این تفکر است.
جامعه بی طبقه توحیدی
جامعه بی طبقه توحیدی جامعهای است که الزاماً تضادهای طبقاتی آن حل شدهاست، پس طبقات از بین رفته و بیطبقات است، چرا که طبقات بالا و پایین، غنی و فقیر بودن، محصول استثمار است. چنین جامعهای محصول تکامل اجتماعی است. به عبارتی در چنین جامعهای برابری حاکم است. اما تفاوت آن با آنچه مارکسیسم به آن معتقد است، اعتقاد به ارزش برتر یعنی خدا و یگانگی با ارزشهای توحیدی است. از سویی مجاهدین حرکت وتغییر جامعه را تنها محصول تغییرات زیربنای اقتصادی نمیدانند بلکه روبنا، یعنی نقش فرهنگ و آگاهی و سرانجام انسان را نیز در تغییر و حرکت جامعهی بشری مؤثر میدانند. مجاهدین خلق در تمامی حوزهها به وجود یک نقطهی بیرون که فراتر از عوامل اقتصادی و اتودینامیک عمل میکند معتقدند. در انسان، أرادهی انسان فراتر از تمامی جبرهای تحمیلی شده به اوست و میتواند سرنوشت او را تغییر دهد. در جامعه نیروی پیشتاز و رهبری کننده، فراتر از تضادهای طبقاتی به یاری میآیند و تغییر را سرعت و جهت میبخشند. بر جهان نیز در تمامیت آن هدایت خداوند حاکم است.
مسعود رجوی در این باره میگوید:
توحید واقعی و توحید اصیل، سرود تکامل و اساسیترین نغمهٔ هستی است.
درجامه بیطبقه توحیدی طبقات وجود ندارد به این دلیل بیطبقه نامیده میشود. همچنین توحیدی است چون از نظر سازمان مجاهدین، تکامل اجتماعی هم مانند تکامل زیستشناسی، جهت دار و در مسیر مشخصی است. به عبارتی سمت و سوی یگانه و واحدی دارد. در نظریه جامعه بی طبقه توحیدی در نهایت تمامی تضادها در این جامعه به وحدت خواهند رسید.
وجه تسمیه جامعه بی طبقه توحیدی
وجه تسمیه جامعه بی طبقه توحیدی از آرمانشهر یا مدینه فاضلهای برآمده است که سازمان مجاهدین خلق در ایدئولوژی خود، از آن به عنوان آرمانی که روزی تحقق خواهد یافت، یاد کردهاست. این آرمان برگرفته از خطبههای نهجالبلاغه علی (ع) است . در خطبه ۱۳۸ نهجالبلاغه آمدهاست:
«آگاه باشید که فردا خواهد آمد، فردا خواهد آمد با آنچه که آن را نمیشناسید. فرمانروایی خواهد آمد، غیر از تبار شاهان و فرمانروایان، او حاکمان را بهسبب بدیها و ستمهایشان مورد بازخواست قرار خواهد داد. زمین، ارزشمندترین ذخایر خود را برای او آشکار خواهد ساخت و کلید همه گنجینههایش را تسلیم او خواهد نمود؛ و او قسط و عدل را آنچنان که شایسته آن است بهشما خواهد نمود و آنچه را که از کتاب (قرآن) و سنت پیامبر بهفراموشی سپرده شده، احیا خواهد کرد».[۱۱]
در جای دیگر حضرت علی (ع) از قول پیامبر اسلام محمد(صد) دربارهٔ جامعه ای که در آن عدالت برپاست، میگوید:
«چنانچه یکروز هم از عمر جهان مانده باشد، بهتأکید، خداوند، کسی از خاندان مرا برمیانگیزد تا زمین را مشحون از عدل و داد کند چنانچه از جور و ستم انباشته شدهاست. چنانکه قلب امت محمد را از بینیازی سرشار کند و عدالت او برامت فراگیر باشد. او از ما خواهد بود و خداوند بهدست او دین اسلام را بهنهایت کمال میرساند چنانکه بهدست ما پایهگذاری فرمود».[۱۲][۱۳]
از روایات بالا میتوان اینگونه برداشت کرد که در جامعه بیطبقه توحیدی، زمین، پر از عدل و داد میشود. حضرت علی در مرحله بعد، عدل را تعریف میکند که شامل توزیع مناسب و بینیاز کنندهی ثروت برای برقراری عدالت اجتماعی است. در چنین جامعه ای افراد به سطحی از انسانیت و درک مفهوم آن میرسند که زیادهخواهی و حرص مال و طمعورزی را قبیح میدانند و از آن دوری میکنند. همچنین در همین روایت اشاره به کمال دین میکند. کمالی که در دوران مهدی موعود در جامعه، ایجاد میشود و مفهوم واقعی خود را که عدالت اجتماعی است گسترش میدهد. در این مرحله مردم بینیاز از مادیات مازاد بر نیاز خود میشوند.
مدینه فاضله
مدینهٔ فاضلهٔ افلاطونی که توسط فلاسفهٔ اسلامی و غیر اسلامی مطرح شدهاست، با جامعهٔ بیطبقهٔ توحیدی تفاوت چشمگیر دارد. به نوعی میتوان مدینهٔ فاضله مد نظر افلاطون را نوعی خیالپردازی تلقی کرد، چرا که نه توصیف دقیقی از آن ارائه شده است و نه دلایل حتمیت تحقق آن بیان شدهاست. حتی فلاسفهٔ بعدی نیز که از مروجین این آرمانشهر بودند، تصویر درستی از آن ارائه نمیدهند.
نحوه برقراری جامعه بی طبقه توحیدی
سازمان مجاهدین خلق ایران معتقد است که در مسیر تکامل اجتماعی، جامعهٔ بشری به جایی خواهد رسید که در آن اثری از طبقات و استثمار طبقاتی نیست. درنتیجه آزادی و رهایی انسان محصول مبارزهی طبقات محروم و استثمار شده با دیکتاتورها و صاحبان قدرت و استثمار کنندگان است. در این مسیر برپایی جامعهای به طور نسبی عادلانه و آزاد و رها از دیکتاتوری، اولین گام در راستای نیل به جامعهی بیطبقه توحیدی است. اگر چه مبارزه با دیکتاتور، لاجرم قهرآمیز است اما با حکمفرمایی آزادی تغییر پیشرونده به سمت جامعه بی طبقه توحیدی، آگاهانه و مختارانه محقق خواهد شد. به این ترتیب مجاهدین خلق به دنبال به پیادهکردن اجباری قوانین جامعهی بیطبقه یا آرمانشهر خود در ایران نیستند. آنها طبق قوانین شورای ملی مقاومت، بازار و اقتصاد آزاد و همچنین مالکیت خصوصی را به رسمیت میشناسند. از نظر آنها جامعه بیطبقه توحیدی یک آرمان است که سمت کلی جامعه را به انسانها نشان میدهد و روزی در زمان خود، در اوج آگاهی انسانها برقرار خواهد شد.
ویژگیهای جامعه بیطبقه توحیدی
ویژگیهای جامعه بی طبقهی توحیدی، همان است که در اسلام از آن به عنوان جامعه امام زمان یاد میشود. یعنی در آینده منجی بشریت که امام دوازدهم است برای برپایی آن ظهور و زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد. ویژگیهای جامعه بیطبقه توحیدی را در ۶ محور میتوان نام برد از جمله:
- حداکثر رشد تکنولوژیک رخ داده است. یعنی جامعه عقب افتاده نیست. در هنگام برقراری جامعه بی طبقه توحیدی، هیچ نقطه از زمین ناخرم و غیرآبادان باقی نخواهد ماند. در چنین جامعهای قوانین سلطه بر طبیعت و توانایی تولید آن قدر زیاد است که کفاف نیاز همگان را میدهد. جامعهی بیطبقه توحیدی، جامعهٔ نعمت و فراوانی است. پس تا اینجا تأکید روی عنصر عینی و تکنولوژیک پیشرفت است.
- درجامعهی بی طبقه توحیدی، هر گونه ظلم و ستم و بهرهکشی در آن جا ریشه کن شدهاست پس اثری از طبقات نیست.
- درجامعهی بی طبقه توحیدی، تفکر پولی و اقتصاد کالایی ریشه کن شدهاست زیرا پول خود نشاندهنده وجود درجاتی از استثمار است. پس درجامعهی بی طبقه توحیدی بشریت به چنان بلوغ وتعالییی رسیده است که دیگر انگیزهاش برای تولید، محرکات مادی نیست.
- درجامعهی بی طبقه توحیدی هیچ زمینه و محلی برای جنگ، کشتار، خونریزی، برادرکشی و تجاوز باقی نیست و در سراسر عالم صلح و صفا برقرار است. تاوقتی ستم هست، ظالمی هست و مظلومی، در نتیجه جنگ نیز وجود دارد. صلح پایدار یعنی این که ظالمی و مظلومی وجود نداشته باشد.
- فروریختن مرزهای قومی، ملی، نژادی و طبقاتی یکی دیگر از ویژگیهای جامعهی بی طبقه توحیدی است.
- در جامعهی بیطبقه توحیدی به دلیل از میان رفتن بهرهکشی و از سویی حاکم شدن ارزشهای توحیدی و انسانی، دیگر فحشا، سرقت، خیانت، دزدی و… نیز از میان رفته است و بنابراین در روانشناسی بشری اثری از عقدهها ، کینهجوییها، حسادتها، سودپرستیها و منفعت طلبیها خبری نیست.[۱۴]
تصویر جامعهای بر مبنای قسط اینگونه است. توحید اجتماعی در فرهنگ انبیاء در قسط خلاصه میشود، جایی که به تمام نیازهای راستین و نه کاذب انسان پاسخ داده میشود. به این ترتیب توام بودن ویژگیهایی چون توحیدی بودن و بیطبقه بودن، معیارهای جدیدی در رابطه با توحید اجتماعی ایجاد میکند.
بنیانگذاری جامعه بی طبقه توحیدی
فلسفه امام زمان از به باور به تکامل اجتماعی انسان و عبور انسان از دنیای توحش و استثمار به تاریخ حقیقی خودش ناشی میشود. تاریخی که در آن انسان بر خصائص حیوانی غلبه کرده و بر آن پیروز شود. با از میان رفتن جنگ انسانها به وحدت میرسند و سرانجام خونریزیها به صلح پایدار و یگانگی انسانها میانجامد. تحقق چنین جامعهای همواره آرزوی مردمان در طول تاریخ بوده است. مجاهدین خلق معتقدند که جامعهی بیطبقه توحیدی پرچمداری دارد و آن امام زمان است. اوست که حرف آخر را خواهد زد و قوانین ناشناختهی آن را معین خواهد کرد و سرانجام به تمامی درد و رنج انسان پایان خواهد داد.
پس جامعه بی طبقه توحیدی جامعه ای است که در زمان امام زمان تحقق میپذیرد و مجاهدین خلق معتقدند ظهور موعود منتظر به طور قطع اتفاق خواهد افتاد. مسعود رجوی رهبر مجاهدین خلق در سخنرانی نیمه شعبان سال ۱۳۵۹ دربارهٔ حتمیت ظهور موعود منتظر گفت:
«هرایدئولوژی و مرام و مکتبی، پساز پاسخ به مسئله وجود و مسئله انسان، باید به مسئله جامعه و تاریخ هم پاسخ بدهد. یعنی انسجام همه مکاتب بهاین است که مثلث فلسفی خود را در تبیین وجود، انسان و تاریخ، چگونه بر زمین میگذارند. در فلسفه یکتاپرستی، ایده توحید در رأس قرار دارد و دو گوشه دیگر را انسان و اجتماع انسانی که موضوع تاریخ است، فراگرفتهاند. اما در پاسخ به مسئله جامعه و تاریخ، انبیا و پیامآوران توحید، انقلابیون و مصلحان بزرگی که در اعصار جهل و بردگی ندای انقلاب و آزادی سرمیدادند، مشخصه بسیار تکاندهنده پیام و مرامشان، پیوسته این بوده که آینده را و نهایت تاریخ را از آن مظلومان و ستمدیدگان میدانستند. پیروزی نهایی شایستگان و محرمان را بر ستمگران و دجالان بشارت میدادند. فقط در منطق تکامل میتوان گفت که هرچند زمین پر از دد و دیو و مرتجعان باشد، ولی حرکت تاریخ درمجموع روبه پیش است. سمت واحد، یگانه و خدشهناپذیر حرکت جامعه و تاریخ، همانا فتح و پیروزی نهایی ستمکشان است. این همان گل بالابلند اسلام انقلابی، تشیع علوی و اسلام مجاهدین، دربرابر جاهلیت و ارتجاع است. در ایدئولوژی اسلام انقلابی، تکامل اجتماعی سمت و سو دارد و سمت واحد، یگانه و خدشهناپذیر آن تردید برنمیدارد. قائم منتظَر (ایستاده و قیامکنندهای که انتظارش را میکشند) بیان عینی و سمبل و نماد همین فلسفه است. چنین نیست که تا بهآخر، جهل و ارتجاع، استیلا و حاکمیت داشته باشد. چنین نیست که خونها هدربرود. چنین نیست که زمین و زمان را صاحبی نباشد. نه، حتماً که هست. آری کسی هست که میآید. امید و انتظار همه محرمان و ستمکشان است. آرمان همه سرکوبشدگان و زحمتکشان است. به فریب و ریا و دجالیت خاتمه میدهد. بر دوگانگیها و شکافهای تاریخی و طبقاتی مهر پایان میزند. تاریخ حقیقی انسان را بازمیگشاید. چنین نیست که وعدهها میانتهی و بیمعنی باشند. تغییرات و تطورات اجتماعی، سرانجام بهرفع هرگونه ستم و زنجیر و محو طبقات و بهرهکشی انسان از انسان منجر خواهد شد. بینالملل ستمکشان و رنجبران، بینالملل عدالت و آزادی، بینالملل آزادی و یگانگی ـیگانگی مبتنی برآزادیـ محقق میشود».[۱۵]
منابع
- ↑ نیمه شعبان، سالروز ولادت حضرت مهدی عجلالله تعالی فرجه-سایت بسوی پیروزی
- ↑ تبیین جهان، قواعد و مفهوم تکامل- سخنرانی مسعود رجوی در دانشگاه صنعتی شریف زمستان ۱۳۵۸
- ↑ ترجمه از فرهنگ فلسفی: A dictionary of philosophy
- ↑ تبیین جهان، قواعد و مفهوم تکامل- سخنرانی مسعود رجوی در دانشگاه صنعتی شریف زمستان ۱۳۵۸
- ↑ اپارین- حیات، طبیعت، منشأ و تکامل آن
- ↑ کتاب از کهکشان تا انسان- جان ففر صفحهٔ ۱۳
- ↑ کتاب حیات: طبیعت و منشأ و تکامل آن – اُپارین، صفحهٔ ۱۰۷
- ↑ کتاب حیات: طبیعت و منشأ و تکامل آن – اُپارین، صفحهٔ ۱۰۷
- ↑ کتاب حیات: طبیعت و منشأ و تکامل آن – اُپارین، صفحهٔ ۱۰۷
- ↑ کتاب حیات: طبیعت و منشأ و تکامل آن – اُپارین، صفحهٔ ۱۰۷
- ↑ خطبه ۱۳۸ نهجالبلاغه
- ↑ ابوداود کتاب سنن
- ↑ نیمه شعبان، سالروز ولادت حضرت مهدی-سایت مجاهد
- ↑ تبیین جهان، قواعد و مفهوم تکامل- سخنرانی مسعود رجوی در دانشگاه صنعتی شریف زمستان ۱۳۵۸
- ↑ چنین نیست که تا بهآخر، جهل و ارتجاع، استیلا و حاکمیت داشته باشد-وبلاگ مسعود