کاربر:Safa/2صفحه تمرین: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
در تاریخ اسلام همچنین علات شیعه (کسانی که درباره شخصیت امامان علیهم السلام غلو و زیاده روی کنند) نیز تکفیر شدهاند. | در تاریخ اسلام همچنین علات شیعه (کسانی که درباره شخصیت امامان علیهم السلام غلو و زیاده روی کنند) نیز تکفیر شدهاند. | ||
== پیشینهی سیاسی شیطان سازی == | |||
=== شیطان سازی در نازیسم === | |||
دکتر جوزف گوبلز وزیر تبلیغات حکومت نازی که سهم زیادی در قدرت گرفتن هیتلر داشت میگفت: وقتی یک حکومت دچار ضعف مدیریتی و فساد و ناکارآمدی و فلاکت اقتصادی شود و وقتی نتواند نیازهای ابتدایی مردمش – از قبیل نان و کار و رفاه و امنیت و اعتبار و آسایششان – را تامین کند، با موجی از نارضایتی و خشم و اعتراض عمومی مواجه میشود و کشور به سوی انقلاب و سقوط حکومت پیش میرود. | |||
در چنین حالتی حکومت باید اذهان عمومی را به سوی یک موضوع فرعی، اما بزرگ منحرف کند… باید وارد یک جنگ شود. حکومت باید برای ملت دشمن بتراشد. دشمنان خارجی، دشمنان داخلی. اگر دشمن واقعی پیدا نشد، حتی دشمن خیالی… باید دائما از توطئهها گفت، از نقشههایی که دشمنان برای ما میکشند… باید از هر فرصتی و هر حادثهای برای راه انداختن یک جنگ تبلیغاتی استفاده کرد. باید دائما درگیر بود؛ درگیر جنگ، درگیر تبلیغات علیه همسایگان، علیه کشورهای قدرتمند، علیه سازمانهای جهانی… باید بحران ساخت. رمز موفقیت و ماندگاری حکومتهای ضعیف در وضعیت جنگی و بحرانهاست. | |||
در جنگها و بحرانها است که مردم بدبختیهای مالی و شغلی و شخصی و معیشتیشان را فراموش میکنند و با حکومت همدل میشوند و این بهترین فرصت برای سرکوب منتقدان داخلی است. کشور که آرام شود، مردم طلبکار حکومت میشوند. باید کشور را دائما در حالت جنگی نگه داشت. باید کاری کرد که مردم وقتی به هم می رسند، دائما از جنگ و از دشمن بگویند. | |||
== شیطان سازی علیه مجاهدین خلق == | == شیطان سازی علیه مجاهدین خلق == |
نسخهٔ ۱ دسامبر ۲۰۱۹، ساعت ۲۱:۴۱
شیطان سازی اپوزیسیون در جمهوری اسلامی، یکی از اهرمهای اصلی جنگ سیاسی برای نامشروع کردن هر گونه مخالفت با حاکمیت مطلق و سرکوبگرانه ولایت فقیه و مشروع کردن سرکوب هر نوعی از اعتراض و مطالبهی مشروع است.
جمهوریاسلامی ایران برای حذف و سرکوب هر خواستهای از طرف مخالفان آنها را با القاب مذهبی مختلفی مانند یاغی، باغی ، کافر، مرتد، ملحد و منافق نامیده و با حذف فیزیکی از دور خارج میکند.
خمینی از فردای پیروزی انقلاب خود را به هیچ قرارداد و یا تعهدی پایبند نمیدانست و به الزامات قراردادهای اجتماعی گردن نمیگذاشت، ولایت فقیه این اصل بدیهی را رد میکرد که مشروعیت حکومت ناشی از تعهداتی است که در برابر مردم قبول کرده و نمی تواند یکسویه آنها را نادیده بگیرد.
قرارداد اجتماعی - برخلاف احکام فقهی که نیازی به موافقت مقلد ندارد- دو سویه است در قرارداد اجتماعی، مردم از فقیه تقلید نکردهاند. خمینی قرار خود با مردم را مانند فتوایش میدانست که هر لحظه میتواند تغییر دهد و فردا نیز چیز دیگری بگوید. هسته مرکزی استبداد در ایده ولایتفقیه همینجا است، مردم و اراده آنان محلی از اعراب ندارند و هر نظر مخالفی تکفیر خواهد شد.
تعریف تکفیر یا شیطان سازی
بر مبنای یک تعریف ایدئولوژیک، تکفیراصطلاحی در کلام و فقه به معنای نسبت کفر دادن به حامل یک دین مانند مسلمان و مسیحی و... میباشد. تکفیر در اصل به معنای پوشیدن و پوشاندن است، ولی درعربی و فارسی به معانی گوناگونی به کار رفته، از جمله پاک کردن گناهان و پرداختن کفاره سوگند و یا کافر خواندن کسی است.
دیدگاه پیامبر اسلام در باره تکفیر
از حضرت محمد (ص) در باره تکفیر نقل شده است:
هرکس برادرش را «ای کافر!» خطاب کند اگر درست گفته بود یکی از آن دو، گرفتار پیامدهای آن میشوند و در غیر این صورت، به خودش باز میگردد.[۱]
در روایتی دیگر فرمود: هر مسلمانی که مسلمان دیگری را تکفیر کند و او را کافر بخواند اگر کافر نبود، خود کافر میگردد.[۲]
مخالفت این امر با قرآن، به دلیل مغایرت کامل آن با دو اصلی است که قرآن مطرح کرده است:
اصل اول: عدم اجبار در دین. «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ؛ در کار دین هیچ اکراهی نیست.» [۳]
اصل دوم: ضرورت گوش دادن به سخنان «دیگران» برای پیروی از بهترین آنها. «فبشر عبادی الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه.»[۴]
«فَذَکِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَکِّرٌ * لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِرٍ؛ پس پند بده که تنها تو پند دهندهای * تو بر آنان چیره نیستی».[۵]
«أَ فَأَنْتَ تُکْرِهُ النّاسَ حَتّی یَکُونُوا مُوءْمِنِینَ؛ آیا تو مردم را ناگزیر میکنی که مومن باشند؟».[۶]
در نتیجه، اسلام برای دفاع از حق و ترویج آن، اجازه استفاده از زور و قوهی قهریه و همچنین تکفیر و تفسیق را نداده است. به هیچ وجه این اقدامات را در راه تبلیغ دین و هدایت مردم، تجویز نکرده است، این گونه اقدامات، وسیلهای شیطانی و نامشروع است، که استفاده از آن حتی در راه دین، باطل و مصداق بیدینی است. کسانی که این حربهها را به عنوان ابزار اعمال حاکمیت انتخاب میکنند، از حربهای شیطانی و استعماری استفاده کردهاند.
پیشینهی تکفیر در مسیحیت
به دوران قرون وسطی و دادگاههای انگیزیسیون برمیگردد که هر نوع انکار مطالب عنوان شده توسط کلیسا و کشیشان تحت عنوان تحقیق علمی یا فلسفی یا انکار خرافات مذهبی، با تکفیر کلیسا مواجه میشد و نتیجه آن سوزانده شدن در آتش تحت عنوان جادوگر و یا شکنجههای وحشتناک برای انکار مطالب عنوان شده بود.
وحشتناکترین حادثه تاریخی در دنیای مسیحیت کشتار سنبارتلمی در پاریس میباشد. بدنبال انشعاب بزرگ در دین مسیحیت به دو شاخه کاتولیک و پروتستان و تکفیر رهبر پروتستانها و پیروانش بوسیله کلیسای کاتولیک، این کشتار توسط شارل نهم و همسرش کاترین دومدیسی علیه پروتستانها سازماندهی و اجرا شد.
درفاجعه معروف سن بارتلمی درفرانسه دریک شبانهروز یعنی روز ۲۳ اوت ۱۵۷۲ ، ۶۰۰۰۰ مرد و زن و کودک حتی آنهایی که هنوز جنین مادر بودند توسط مردمی که میخواستند بهشت را با تضمینی بیشتر برای خود بخرند در کوچهها و میادین پاریس
کشته شدند. کشیش پاریسی در دفترخاطرات خود نوشت: «امروز به چشم خود دیدم که شکمهای زنان را با خنجر میدریدند و بچههای شیرخوار را از آغوش مادرانشان بیرون میکشیدند و آنها را از بالای دیوارها پرتاب میکردند یا مغزشان را به تیرک میکوفتند ویا گردنهایشان را خرد میکردند تا عیسی مسیح را ازخود بیشتر راضی کرده باشند».
پیشینهی تکفیردر تاریخ اسلام
نمونههای فراوانی در تاریخ صدر اسلام دیده میشود که مسلمین بی گناهی، بهراحتی و با کوچکترین بهانه مورد تکفیر واقع شدهاند. بهطور مثال سعد بن ابیوقاص، عمار را صرفا به خاطر مخالفت با سیاستهای نادرست عثمان، کافر میخواند و میگفت: «اخرجت رقبة الاسلام من عنقک.[۷] عهد اسلام از گردنت برداشته شده (و کافر گشتهای).»
در تاریخ اسلام، اولین موارد تکفیر سازمان یافته توسط خوارج اجرایی شد، خوارج کسانی را که به زعم آنها مرتکب گناه کبیره بود ند ولو امت پیامبر بودند کافر میخواندند.
در جنگ صفین که عمروعاص با دسیسه در سر نیزه کردن قرآن و درهم آمیختن حق و باطل، منطقه شام را از حکومت مرکزی جدا کرد؛ خوارج با بهانه کردن این موضوع و صلح بین معاویه و امام علی (ع) امام خود را تکفیر کردند.
تکفیر امام علی (ع) توسط خوارج و معاویه از مشهورترین وقایع سیاسی تاریخ اسلام است.
معاویه تکفیر را چنان به اوج رساند که وقتی سفیان غامدی را به عراق میفرستد، به او چنین دستور میدهد: «اقتل کلّ من لقیت ممن لیس هو علی رأیک.[۸] به هرکس برخورد نمودی که با نظر تو مخالف بود، او را به قتل برسان.» تکفیر ابزاری برای حذف مخالفین و توجیه قتل و غارت آنها بوده است!
در تاریخ اسلام همچنین علات شیعه (کسانی که درباره شخصیت امامان علیهم السلام غلو و زیاده روی کنند) نیز تکفیر شدهاند.
پیشینهی سیاسی شیطان سازی
شیطان سازی در نازیسم
دکتر جوزف گوبلز وزیر تبلیغات حکومت نازی که سهم زیادی در قدرت گرفتن هیتلر داشت میگفت: وقتی یک حکومت دچار ضعف مدیریتی و فساد و ناکارآمدی و فلاکت اقتصادی شود و وقتی نتواند نیازهای ابتدایی مردمش – از قبیل نان و کار و رفاه و امنیت و اعتبار و آسایششان – را تامین کند، با موجی از نارضایتی و خشم و اعتراض عمومی مواجه میشود و کشور به سوی انقلاب و سقوط حکومت پیش میرود.
در چنین حالتی حکومت باید اذهان عمومی را به سوی یک موضوع فرعی، اما بزرگ منحرف کند… باید وارد یک جنگ شود. حکومت باید برای ملت دشمن بتراشد. دشمنان خارجی، دشمنان داخلی. اگر دشمن واقعی پیدا نشد، حتی دشمن خیالی… باید دائما از توطئهها گفت، از نقشههایی که دشمنان برای ما میکشند… باید از هر فرصتی و هر حادثهای برای راه انداختن یک جنگ تبلیغاتی استفاده کرد. باید دائما درگیر بود؛ درگیر جنگ، درگیر تبلیغات علیه همسایگان، علیه کشورهای قدرتمند، علیه سازمانهای جهانی… باید بحران ساخت. رمز موفقیت و ماندگاری حکومتهای ضعیف در وضعیت جنگی و بحرانهاست.
در جنگها و بحرانها است که مردم بدبختیهای مالی و شغلی و شخصی و معیشتیشان را فراموش میکنند و با حکومت همدل میشوند و این بهترین فرصت برای سرکوب منتقدان داخلی است. کشور که آرام شود، مردم طلبکار حکومت میشوند. باید کشور را دائما در حالت جنگی نگه داشت. باید کاری کرد که مردم وقتی به هم می رسند، دائما از جنگ و از دشمن بگویند.
شیطان سازی علیه مجاهدین خلق
پیشینه تکفیر در ایران پس از انقلاب
روحالله خمینی حکومتش را، حکومت اسلام می دانست و به همین دلیل هرگونه مخالفت با آن را نیز مخالفت با اسلام تلقی میکرد. در شهریور سال ۱۳۵۸ گفت: «آنهایی که در مقابل حکومت طاغوت که جمهوری اسلام به همت مسلمین برپا شد، و [اینها] رأی ندادند بر جمهوری اسلام و همان طاغوت را خواستند، رأی به جمهوری اسلامی ندادند یعنی ما طاغوت میخواهیم، اینها منافق هستند، اینها مسْلم نیستند، مسْلم باید به جمهوری اسلام رأی بدهد؛ مسْلم باید حکومت عدل اسلامی را بپذیرد. آنهایی که تحریم کردند رأی دادن بر جمهوری اسلامی را، منافق هستند؛ مسْلم نیستند.»
در آذرماه همان سال نیز گفت: «قیام بر ضد حکومت اسلام، خلاف ضروری اسلام است. خلاف اسلام است بالضروره. حکومت الآن حکومت اسلامی است. قیام کردن برخلاف حکومت اسلامی، جزایش جزای بزرگی است. این را نمیشود بگوییم که یک ملا عقیدهاش این است که باید برخلاف حکومت اسلامی قیام کرد. همچو چیزی محال است، که یک ملایی بگوید؛ یک ملایی عقیده داشته باشد به این معنا که برخلاف اسلام باید عمل کرد؛ باید شکست اسلام را. اینها نسبت میدهند به بعضی از مراجع این مسائل را. دروغ است این حرفها. هرگز نخواهند گفت. قیام بر ضد حکومت اسلامی در حکم کفر است. بالاتر از همه معاصی است. همان بود که معاویه قیام میکرد، حضرت امیر قتلش را واجب میدانست. قیام بر ضد حکومت اسلامی یک چیز آسانی نیست.»
او تنها چند ماه بعد از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ گفت: «و اما اشتباهی که ما کردیم این بود که به طور انقلابی عمل نکردیم [...] اگر ما از اول که رژیم فاسد را شکستیم و این سد بسیار فاسد را خراب کردیم، به طور انقلابی عمل کرده بودیم، قلم تمام مطبوعات را شکسته بودیم و تمام مجلات فاسد و مطبوعات فاسد را تعطیل کرده بودیم، و رؤسای آنها را به محاکمه کشیده بودیم و حزبهای فاسد را ممنوع اعلام کرده بودیم، و رؤسای آنها را به سزای خودشان رسانده بودیم، و چوبههای دار را در میدانهای بزرگ برپا کرده بودیم و مفسدین و فاسدین را درو کرده بودیم، این زحمتها پیش نمیآمد.»
خمینی در جای دیگر و در مرداد ماه سال ۱۳۵۸ اعلام کرد: «اگر ما الآن ديگر انقلابى رفتار كنيم، نمى توانند بگويند كه شما آزادى نداديد. ما آزادى داديم، سوء استفاده شد و ديگر آزادى نخواهيم داد.» در آن ایام او بارها تکرار کرد که «ما آزادى دادیم و شما نگذاشتید این آزادى باقى بماند، حالا که این طور شد، ما انقلابى با شما رفتار مىکنیم.»
او گفت، «ما آزادی دادیم» در حالی که چند ماه قبل شاه را به دلیل گفتن همین کلمات محکوم کرده بود. خمینی در پاسخ به شاه گفته بود: «اين چه آزادى است كه اعطا فرمودهاند آزادى را؟! مگر آزادى اعطا شدنى است؟! خود اين كلمه جرم است. كلمه اينكه «اعطا كرديم آزادى را» اين جرم است. آزادى مال مردم هست، قانون آزادى داده، خدا آزادى داده به مردم، اسلام آزادى داده، قانون اساسى آزادى داده به مردم. «اعطا كرديم» چه غلطى است؟ به تو چه كه اعطا بكنى؟ تو چه كاره هستى اصلن؟»
کمپین شیطانسازی اپوزیسیون و بطور خاص سازمان مجاهدین خلق ایران توسط جمهوریاسلامی به اندازه عمر جریان شکنجه و اعدام آنها طول دارد. شیطانسازی مکمل سرکوبی است که بهطور مستمر توسط جمهوریاسلامی علیه مخالفان خود اعمال کرده است و نتیجه آن حذف هزاران هزار مخالف سیاسی بوسیله ترور، شکنجه و اعدام بوده است.
اما واقعیت را امام جمعه ارومیه بهگونهای دیگر بازتاب میدهد. ملاحسنی، امام جمعه سابق ارومیه: «حضرت امام خمینی (ره) در جواب برخی از رؤسای دادگاههای انقلاب، البته رؤسای قبل دادگاههای انقلاب، که نمیخواستند خیلی اعدام بدهند، فرمودند: اگر یک میلیون نفر هم باشند، یکشبه دستور میدهم همه اینها را به رگبار ببندند و قتلعام کنند»[۹]
در اولین سالهای حکومت روحالله خمینی، مجاهدین مدارک و شواهد مهمی درباره رواج شکنجه در زندانها را فاش کردند. برای مقابله با آن، خمینی گفت شکنجه صورت گرفته. اما آنها (مجاهدین) خودشان خودشان را شکنجه کردهاند.[۱۰]
موضوع اصلی شیطانسازی این است که اپوزیسیون به صورت یک سکت جنایتپیشه و تروریست معرفی شود که اعضای خود، مخالفان خود، مسلمانان، مسیحیان، کردها، و ... را ترور میکند. با شیطان سازی حکومت ایران تلاش میکند توجه جهان را از تمرکز بر نسلکشی و جنایت علیه بشریت که خود مرتکب میشوند برداشته و آن را روی اپوزیسیون برگردانند.
به این منظور آنها بودجه هنگفتی صرف میکنند، بخش مهمی از سرویسهای اطلاعاتی را به این کار اختصاص دادهاند و حتی به توطئههای جنایتکارانه دست میزنند.
شکنجه اعضاء
جمهوری اسلامی همواره کوشیده است که واقعیت شکنجه و سرکوبی را که در سراسر دوران حاکمیت خود اعمال کرده است انکار کند و آن را به نیروهای مخالف خود نسبت دهد، واقعیت این است که نه مجاهدین کسی را دردرون مناسبات خود زندانی کرده و نه کسی را اعدام کرده اند. حتی یک مورد از پاسداران و نفوذیهای وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران که گاه چند تن از مجاهدین را به قتل رسانده اند پس از آنکه توسط مجاهدین بازداشت شده اند، اعدام نشده اند.
گزارشهای مفصل مدیریت ضداطلاعات ارتش آزادیبخش ملی ایران از ۷۰ عامل نفوذی جمهوریاسلامی نام بردهاند و همچنین اسامی ۲۳ تن از مجاهدین را که به دست آنان جان باختهاند درج کردهاند. این اطلاعیهها همچنین تصریح میکنند که صدها تن دیگر از مجاهدین و هوادارانشان در داخل ایران براثرکارهای این نفوذیها دستگیر یا اعدام شدهاند. برخی از این نفوذیها به گفته خودشان در شکنجه مجاهدین شرکت داشتهاند و برخی درعملیات تروریستی علیه مجاهدین در کشورهای دیگر شرکت نموده بودند که اسناد آن تماما نزد سازمان مجاهدین خلق ایران موجود است. تردیدی نیست که هر دادگاه عادلانهیی در هر کجای جهان این جاسوسان و تروریستها را مشمول مجازات سنگین مینمود. اما مأموران فوق، پس از خاتمه تحقیقات اخراج و از هر طریقی که به ارتش آزادیبخش ملی آمده بودند بازگردانده شدند.[۱۱]
انفجار حرم امام رضا
۳۰ خرداد ۱۳۷۳، ۲۶عزادار بینام حاضر در آرامگاه امام هشتم شیعیان در مشهد در اثر انفجار بمبی که مأموران وزارت اطلاعات کار گذاشته بودند کشته شدند. ابتدا ۳ عضو سازمان مجاهدین به عنوان عاملان انفجار معرفی شدند اما بعد از افشای نام برخی از دستاندرکاران قتلهای حکومتی در سال ۱۳۷۷، مشخص شد که این انفجار را هم معاونت امنیت وزارت اطلاعات ترتیب داده است.
قتل کشیشان
درسالهای ۱۳۷۳ و ۱۳۷۴ سه تن از رهبران مسیحی ایران، اسقف «هائیک هوسپیان مهر»، کشیش «مهدی دیباج» و اسقف «تدهیس میکائیلیان» بطرز مشکوکی به قتل رسیدند.
مدتی بعد، مقامهای وزرات اطلاعات سه زن را به عنوان اعضای مجاهدین در تلویزیون ظاهر کردند. آنها « اعتراف» کردند که رهبران مسیحی ایران را به دستور مجاهدین کشتهاند و اجساد آنها را قطعه قطعه کرده در فریزر خانهای جا دادهاند. جمهوری اسلامی سپس برای آنها یک دادگاه تشکیل داد.
بعدها وقتی که جناحهای حکومت جمهوریاسلامی اختلافهایشان بالا گرفت، این موضوع را فاش کردند که قتل اسقفهای مسیحی به وسیله وزارت اطلاعات صورت گرفته است.[۱۲]
طلاق اجباری
سال ۱۹۹۱ طلاقهای اجباری وارد سازمان شد. همه زوجها از هم جدا شدند و ازدواج ممنوع شد. سپس به تنها حلقه وصل زوجها یعنی فرزندان پرداخته شد آنها را از پدر و مادر جدا کردند و به این ترتیب وقتی از خانههایشان جدا بودند میبایست که خود را فقط روی فعالیت سازمان متمرکز کنند.
اگر روزنامههای جمهوری اسلامی، و اظهارات مقامات آن در داخل و خارج ایران را طی ۱۲ سال گذشته نگاه کنید، هزاران بار به جملاتی مشابه عبارات فوق بر میخورید. هدف جمهوریاسلامی با طرح این دعاوی دو چیز است:
یکی در درون جامعه ایران این طرز تفکر را القا کند که مجاهدین علیه مناسبات و ارزشهای خانوادگی هستند و چنانچه رژیم کنونی سقوط کند و کار دست این مقاومت بیفتد دست به انحلال خانوادهها خواهند زد و دیگری و مهمتر اینکه در کشورهای غربی این تلقی را ایجاد کند که مجاهدین و مقاومت ایران عناصری بیعاطفه، خشک، خشن و یک فرقه درون گرا میباشند آخوندها البته تلاش میکنند اصل مبارزه و مقاومت برای آزادی را هم عملکرد یک سکت سادیست خشونتطلب قلمداد کنند.
سرکوب اعضاء
یکی از مبانی استراتژی جمهوری اسلامی برای تکفیر سیاسی مجاهدین متهم کردن آنان به بدرفتاری یا شکنجه و اعدام اعضای خود از ابتدا پیروزی انقلاب ضد سلطنتی بود. هرگاه مجاهدین به دستگیری و شکنجه و اعدام اعضای خود اشاره و شکایتی میکردند مقامات نظام اسلامی خود مجاهدین را به شکنجه اعضایش متهم میکردند.
جمشید تفریشی در فصل ۲ کتاب خاطراتش مینویسد: خواجهنوری (مامور لابی جمهوریاسلامی در امریکا) گفت: «شما باید به کاپیتورن (گزارشگر ویژه وقت سازمان ملل متحد در مورد وضعیت حقوق بشر در ایران) بگویید که مخالف رژیم هستید و در زندانهای رژیم بوده اید ولی مخالف سازمان هم هستید و زمانی که نخواستید با سازمان همکاری کنید شما را زندان کردند و شکنجه روحی و روانی کردند.» وقتی به او گفتم حداقل خود ما که میدانیم سازمان نه زندانی دارد و نه کسی را شکنجه روحی و جسمی کرده، چطور میتوانیم قبول کنیم که کاپیتورن هم این را باور کند؟
تفریشی ادامه میدهد:«خواجه نوری جواب داد: «وقتی همه » یکصدا بگویید که سازمان زندان دارد و شما را آزار و اذیت کرده، کاپیتورن چارهای جز باور کردن ندارد.
با این شهادتها ما به سه هدف نزدیک میشویم: اول این که به کاپیتورن میقبولانید که مخالفان رژیم هستید،
دوم این که با بدنام کردن سازمان برای خودتان وجههای به دست میآورید،
سوم این که در مجامع بینالمللی به عنوان نیروهای دمکرات که هم مخالف رژیم هستید و هم سازمان، شناسایی می
شوید و روی شما حساب باز میکنند.»
کردکشی
خلیل الدلیمی رئیس هیات دفاع از صدام حسین در مصاحبه با شبکه ماهواره ای ابوظبی گفت: «..... حکومت ایران مبلغ ۲۰ میلیون دلار به هیئت دفاع در عمان و مبلغ صد میلیون دلار به بخشی از هیئت دفاع در پاریس پیشنهاد کرده است تا در مورد قضیه حلبچه صحبت نکنند و بمباران شیمیایی این شهر را به گردن مجاهدین خلق بیندازند».[۱۳]
شیطان سازی علیه مسعود رجوی
ترور شخصيت يك تاكتيك شناخته شده در دنيای سياست است كه شديدًا مورد انزجار افكار عمومی میباشد. اما در طول تاريخ، اين حربه بارها مورد استفاده قرار گرفته است . نوع افراطی آن در تاريخ معاصر آمريكا، مككارتيسم میباشد كه در زمان خود مورد نكوهش افكار عمومی و همهٌ جناحهای سياسی اعم از دموكرات و جمهوريخواه قرار گرفت. در آن دوران، اتهامهايی بدون مدرک و دليل عليه هنرمندان و نویسندگان مختلف مطرح میشد تا با ايجاد فضای تبليغاتی منفی، آنان را بیاعتبار سازند. اين موج، حتی شخصيتهای اجتماعی را نيز دربر میگرفت. افترا، تحريف، جعل و سفسطه، جزء لاينفك ترور شخصيت میباشد. گوبلز، وزير تبليغات هيتلر، معتقد بود دروغ هرچه بزرگتر باشد باوركردنیتر است. ماكياول نيز معتقد است برای رسيدن به هدف، هر وسيلهيی مشروع میباشد. استفاده از اين دو شيوه برای ترورشخصيت، امر رايجی است. گزارش وزارت خارجه در مورد مجاهدين، يك نمونهٌ روشن از ترورشخصيت در مورد آقای مسعود رجوی، مسئول شورای ملی مقاومت ايران است.
کمتر اتهامی است که در این گزارش به وی زده نشده باشد: «کیش شخصیت»، «رهبر مورد پرستش»، «متد دیکتاتور مآبانه»، خواستار «کنترل کامل»، «شیوه اتو کراتیک»، «کنترل کامل بر مجاهدین از سال ۱۳۵۴»، «بعد از آزادی از زندان وی یک رهبری جدید را از میان هم زندانیانش برگزید». «به طور یکجانبه شورای مرکزی مجاهدین را منحل نمود و شخصاٌ یک شورای ۵۰۰ نفره انتخاب کرد»، «تصمیم یک جانبه به اتحاد با عراق» گرفت. «مجاهدین را در هستههای جداگانه سازماندهی کرد که تنها پاسخگوی فرامین وی یا منصوبینش باشند» «امروزه نیز فرامین خودکامه وی، بدون حسابرسی به نظر میرسد»، تحت رهبری وی مجاهدین «کنترل کامل» روی شورای ملی مقاومت داشته و «تصمیم میگیرند که چه کسی میتواند بپیوندد و به چه کسی حق رای داده شود»، «زوجها مجبور به جدایی میشدند چون مردم باید فقط به مسعود و مریم رجوی عشق بورزند»، و...
در اين جا هدف، حمايت از شخص رجوی نيست، چرا كه پروندهٌ رجوی طی سه دهه مبارزه با ديكتاتوری شاه و ديكتاتوری مذهبی تروريستی ولایت فقیه، برای همه روشن است. هدف بازگو كردن يك حقيقت و افشای كسانی است كه براي رسيدن به مقاصد سياسیشان، از هيچ شيوهيی رويگردان نيستند. در حالی كه بخش قابل توجهی از اتهامها متوجه آقای رجوی، به عنوان مسئول شورای ملی مقاومت میباشد، نويسندگان گزارش لازم نديدهاند كه در مورد آنها حتی يك سؤال از نمايندگان و اعضای شورای ملی مقاومت بنمايند.
مک کارتیزم
در اواخر دههٌٌ ١٣٢٠ و اوايل ١٣٣٠ ، آمريكا با مك كارتيسم مواجه بود. بنا بر برخی گزارشها، در يك جلسهٌ كلوپ زنان جمهوريخواه، مك كارتی در حالی كه يك دسته كاغذ را در دستانش نشان می داد، فرياد زد: در اینجا من يك ليست ٢٠٥ نفره دارم، اسامی اعضای حزب كمونيست كه در اختيار وزير خارجه قرار گرفته است ولی كماكان در وزارت خارجه كار میكنند و سياست تعيين مینمايند. روز بعد وی ادعا كرد كه نام ٥٧ كمونيست را كه در وزارتخارجه كار مي كنند در اختيار دارد . چندی بعد وی در سنا حاضر شد درحالی كه نسخههايی از حدود صد پروندهی محرمانهی وزارت خارجه را در دست داشت . اين نسخهها مربوط به سه سال قبل بودند و اكثر آن افراد، ديگر با وزارتخارجه كار نمیكردند. ولی مككارتی در حالی كه از روی آنها میخواند، چيزهايی از خودش اضافه می كرد يا در متن تغيير میداد. به عنوان مثال: در توصيف يك نفر كه در پرونده اش عبارت «كمونيست فعال» ذكر شده بود، را به «با تمايلات كمونيستی» تغيير داد. در يك مورد ديگر، «ليبرال» را به «همسفر فعال» تغيير داد.
گفته میشود كه بر اثر تبليغات و جو سازیهاي ايجاد شده عليه وزارتخارجه، اين وزارتخانه با صدور بخشنامههايی به جمع آوری كتابهای كسانی كه اتهام «كمونيست بودن» را داشتند، از كتابخانهها پرداخت و اين، شامل بخشی از كتابهای توماس جفرسون، نويسندهٌ بيانيهٌ استقلال آمريكا نيز میشد.
منابع
- ↑ کتاب صحیح مسلم جلد یک صفحه ۷۹ ح ۱۱۱
- ↑ کتاب سجستانی جلد ۴ صفحه ۲۲۱
- ↑ قران کریم سوره بقره آیه ۲۵۶
- ↑ سوره زمر آیات ۱۷ و ۱۸
- ↑ قران کریم سوره غاشیه آیه ۲۲
- ↑ قران کریم سوره یونس آیه ۹۹
- ↑ ابن قتیبه الدینوری، المعارف صفحه ۵۵۰ الهیئه المصریه العامه للکتاب: القاهره
- ↑ ابراهیم بن محمد ثقفی،الغارت: جلد ۲ ص ۴۶۷ انجمن آثار ملی: تهران
- ↑ روزنامه حیات نو، ۳ دی ۱۳۹۷
- ↑ سخنرانی خمینی در جمع دادگاههای انقلاب اسلامی ۱۹ فروردین ۱۳۶۰ صحیفه نور جلد ۱۴ ص ۱۷۱
- ↑ نشریه مجاهد، شماره ۳۸۰ مورخ ۱۱ اسفند ۱۳۷۶ و مجاهد شماره ۵۹۲ به تاریخ ۱۱ تیر ۱۳۸۱
- ↑ سایت محبت نیوز ۲۲ مرداد ۱۳۹۷
- ↑ روزنامه العراق الیوم مستقل ۲۱ فوریه ۲۰۰۶