کاربر:Khosro/صفحه تمرین5: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸۸: | خط ۸۸: | ||
=== خاطرات محسن رفیق دوست === | === خاطرات محسن رفیق دوست === | ||
<blockquote>« ما قبل از انقلاب باهم زندان بودیم و رفاقت داشتیم. آقای لاهوتی از ابتدای انقلاب از [مجاهدین] حمایت کرد. تا زمانی که در سپاه بود، با او درگیر بودیم. لاهوتی و من هردو یک تصمیم گرفتیم؛ هرکدام میخواستیم آنیکی را از سپاه بیرون کنیم. تا اینکه رفتم خدمت امام و گزارش مفصلی از کارهای لاهوتی دادم. برای مدرک هم چند کپی از حکمهایی را که ایشان صادر کرده بود با خود بردم. علاوه بر این گزارش دادم که در سپاه دو مهر وجود دارد، یکی در دبیرخانه و دیگری در جیب آقای لاهوتی… آقای لاهوتی حکمهایی به دادگاه مینویسد که …فلانی حق دارد این اسلحهها را بهجای دیگر ببرد…زیر آن حکم را مهر میزند. دو گروه پیش ایشان میروند، [بستگان نظام سابق] و مجاهدین خلق. امام در باره گزارش و مستندات من تحقیق کردند و بدون اینکه حکم بدهند. قرار شد آقای لاهوتی در سپاه نباشد. باز یک طغیان و تظاهرات به طرفداری از ایشان علیه ما برپا شد، که آقای لاهوتی باید برگردد. ما هم با سید احمدآقا هماهنگ کرده و اتوبوسی در اختیار مخالفان گذاشتیم. برای اعتراض [نزد خمینی] در قم رفتند، که ایشان آنها را تحویل نگرفتند».</blockquote>در ادامه محسن رفیق دوست در برابر سوال اینکه چرا حسن لاهوتی به زندان رفت گفت:<blockquote>«او سه پسر داشت. حمید وسعید که دامادهای آقای هاشمی بودند، یکی پزشک و دیگری مهندس بود. بچههای منطقی و خوبی بودند و هستند. سومی وحید بود که عضو [مجاهدین] بود. قبل از انقلاب، وقتی با لاهوتی در زندان بودیم، وحید هم در زندان بود. آقای لاهوتی خیلی به او علاقه داشت. ما هرچه تلاش میکردیم از [مجاهدین] جدا بشود، نمیشد. انقلاب که شد، ارتباطش با آنها بیشتر شد. تا اینکه سپاه او را دستگیر کرد و به اوین رفت. در این زمان آقای لاهوتی دیگر در سپاه پستی نداشت، ولی مهر سپاه را برداشته و هنوز همان کارها را میکرد. گزارشهای متعددی به دادستانی رفت که ایشان در خانهاش نشسته و با مجاهدین همکاری میکند. با مکاتبه و مهر سپاه، اسلحه و وسایل دیگر را خارج کرده بود. [لاجوردی] حکم دستگیری لاهوتی را نوشت. یکی از افراد تیمی که لاهوتی را گرفتند، مدتها محافظ من بود. میگفت:«سه روز قبل از آنکه برای دستگیری به خانه ایشان برویم، پسرش وحید را گرفته بودند»<ref>[https://www.iran-efshagari.com/%d9%85%d8%a7%d8%ac%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d9%82%d8%aa%d9%84-%d8%a2%d9%82%d8%a7%db%8c-%d9%84%d8%a7%d9%87%d9%88%d8%aa%db%8c-%d8%aa%d9%88%d8%b3%d8%b7-%d8%ae%d9%85%db%8c%d9%86%db%8c-%d9%88-%d9%84%d8%a7%d8%ac/ ماجرای قتل آقای لاهوتی توسط خمینی ولاجوردی-سایت ایران افشاگر]</ref>.</blockquote>به گفته محسن رفیق دوست، آقای لاهوتی به شدت از دستگیری پسرش عصبانی بود؛ وحید که پس از دستگیری تصمیم گرفته بود خودکشی کند، یک روز به دروغ گفته بود که با سران مجاهدین خلق در ساختمان آلومینیوم خیابان جمهوری قرار دارد، مأموران را بر میدارد و به آنجا میروند و بعد در فرصتی مناسب خودش را از طبق چهارم به خیابان میاندازد و کشته میشود، آقای لاهوتی از خودکشی وحید خبر نداشت، زمانی که مأموران وارد خانه حسن لاهوتی میشوند در حال نوشتن نامهای سرگشاده به پسرش وحید بود، لاهوتی در جملاتی که به وحید نوشته بود، به امام خمینی اهانت مستقیم کرده بود که از ذکر آن شرم دارم...<ref>[[به نقل از کتاب خاطرات محسن رفیق دوست]]</ref> | <blockquote>« ما قبل از انقلاب باهم زندان بودیم و رفاقت داشتیم. آقای لاهوتی از ابتدای انقلاب از [مجاهدین] حمایت کرد. تا زمانی که در سپاه بود، با او درگیر بودیم. لاهوتی و من هردو یک تصمیم گرفتیم؛ هرکدام میخواستیم آنیکی را از سپاه بیرون کنیم. تا اینکه رفتم خدمت امام و گزارش مفصلی از کارهای لاهوتی دادم. برای مدرک هم چند کپی از حکمهایی را که ایشان صادر کرده بود با خود بردم. علاوه بر این گزارش دادم که در سپاه دو مهر وجود دارد، یکی در دبیرخانه و دیگری در جیب آقای لاهوتی… آقای لاهوتی حکمهایی به دادگاه مینویسد که …فلانی حق دارد این اسلحهها را بهجای دیگر ببرد…زیر آن حکم را مهر میزند. دو گروه پیش ایشان میروند، [بستگان نظام سابق] و مجاهدین خلق. امام در باره گزارش و مستندات من تحقیق کردند و بدون اینکه حکم بدهند. قرار شد آقای لاهوتی در سپاه نباشد. باز یک طغیان و تظاهرات به طرفداری از ایشان علیه ما برپا شد، که آقای لاهوتی باید برگردد. ما هم با سید احمدآقا هماهنگ کرده و اتوبوسی در اختیار مخالفان گذاشتیم. برای اعتراض [نزد خمینی] در قم رفتند، که ایشان آنها را تحویل نگرفتند».</blockquote>در ادامه محسن رفیق دوست در برابر سوال اینکه چرا حسن لاهوتی به زندان رفت گفت:<blockquote>«او سه پسر داشت. حمید وسعید که دامادهای آقای هاشمی بودند، یکی پزشک و دیگری مهندس بود. بچههای منطقی و خوبی بودند و هستند. سومی وحید بود که عضو [مجاهدین] بود. قبل از انقلاب، وقتی با لاهوتی در زندان بودیم، وحید هم در زندان بود. آقای لاهوتی خیلی به او علاقه داشت. ما هرچه تلاش میکردیم از [مجاهدین] جدا بشود، نمیشد. انقلاب که شد، ارتباطش با آنها بیشتر شد. تا اینکه سپاه او را دستگیر کرد و به اوین رفت. در این زمان آقای لاهوتی دیگر در سپاه پستی نداشت، ولی مهر سپاه را برداشته و هنوز همان کارها را میکرد. گزارشهای متعددی به دادستانی رفت که ایشان در خانهاش نشسته و با مجاهدین همکاری میکند. با مکاتبه و مهر سپاه، اسلحه و وسایل دیگر را خارج کرده بود. [لاجوردی] حکم دستگیری لاهوتی را نوشت. یکی از افراد تیمی که لاهوتی را گرفتند، مدتها محافظ من بود. میگفت:«سه روز قبل از آنکه برای دستگیری به خانه ایشان برویم، پسرش وحید را گرفته بودند»<ref>[https://www.iran-efshagari.com/%d9%85%d8%a7%d8%ac%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d9%82%d8%aa%d9%84-%d8%a2%d9%82%d8%a7%db%8c-%d9%84%d8%a7%d9%87%d9%88%d8%aa%db%8c-%d8%aa%d9%88%d8%b3%d8%b7-%d8%ae%d9%85%db%8c%d9%86%db%8c-%d9%88-%d9%84%d8%a7%d8%ac/ ماجرای قتل آقای لاهوتی توسط خمینی ولاجوردی-سایت ایران افشاگر]</ref>.</blockquote> | ||
[[پرونده:آیتالله لاهوتی همراه با پدر طالقانی.PNG|جایگزین=آیتالله لاهوتی همراه با پدر طالقانی|بندانگشتی|آیتالله لاهوتی همراه با پدر طالقانی]] | |||
به گفته محسن رفیق دوست، آقای لاهوتی به شدت از دستگیری پسرش عصبانی بود؛ وحید که پس از دستگیری تصمیم گرفته بود خودکشی کند، یک روز به دروغ گفته بود که با سران مجاهدین خلق در ساختمان آلومینیوم خیابان جمهوری قرار دارد، مأموران را بر میدارد و به آنجا میروند و بعد در فرصتی مناسب خودش را از طبق چهارم به خیابان میاندازد و کشته میشود، آقای لاهوتی از خودکشی وحید خبر نداشت، زمانی که مأموران وارد خانه حسن لاهوتی میشوند در حال نوشتن نامهای سرگشاده به پسرش وحید بود، لاهوتی در جملاتی که به وحید نوشته بود، به امام خمینی اهانت مستقیم کرده بود که از ذکر آن شرم دارم...<ref>[[به نقل از کتاب خاطرات محسن رفیق دوست]]</ref> | |||
== لاهوتی از زبان خودش == | == لاهوتی از زبان خودش == |
نسخهٔ ۱۸ اکتبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۵:۲۶
حسن لاهوتی اشکوری( ۱۳۰۶خورشیدی – ۷ آبان ۱۳۶۰) تحصیلات ابتدایی خود را در زادگاهش در اشکور گیلان به پایان رساند. وی به واسطه پدرش که روحانی بود به حوزهی علمیهی قزوین رفت و در آنجا مشغول تحصیل شد.حسن لاهوتی در سال ۱۳۲۵ به قم رفت و تحصیلاتش را در حوزهی علمیهی قم ادامه داد. فقه را در نزد علامه طباطبایی، آیتالله بروجردی و خمینی آموخت، در سال ۱۳۴۹، راهی تهران شد. در تهران به تدریج جلسات سخنرانیهای او سیاسی شد و در سال ۱۳۵۰ ممنوعالمنبر گردید. به او اجازه سخنرانی در جلسات رسمی داده نمیشد. نخستین دستگیری و بازداشت حسن لاهوتی در سال ۱۳۵۱ بود که ۲ ماه طول کشید. و ی بعد از آزادی از زندان همچنان اجازه سخنرانی نداشت.حسن روحانی در شهریور سال ۱۳۵۲، مجدداً بازداشت شد و به مدت یک سال در زندان قصر به سر برد. حسن لاهوتی در سال ۱۳۵۴ برای سومین بازداشت گردید، و تا سال ۱۳۵۷ در زندان اوین محبوس بود.حسن لاهوتی همراه با آیتالله طالقانی و حسینعلی منتظری و هاشمی رفسنجانی دریک زندان بود، وی به درخواست سید احمد خمینی، به پاریس رفت و در روز ۱۲ بهمن ۱۳۵۷، همراه با خمینی به ایران برگشت. و ی بعد از پیروزی انقلاب ضد سلطنتی، سرپرست کمیتههای انقلاب و سپاه پاسداران شد، پس از مدتی نمایندهی خمینی در استان گیلان و همچنین امام جمعهی رشت گردید. در اسفند ۱۳۵۸، در اولین انتخابات مجلس شورای اسلامی کاندیدای نمایندگی از رشت شد. وی تا زمان درگذشت نماینده مجلس از رشت بود.حسن لاهوتی در ۶ آبان ۱۳۶۰در منزلش دستگیر شد و فردای آن روز در زندان اوین درگذشت. مرگ او را سکتهی قلبی اعلام کردند اما طولی نکشید که فاش شد وی بر اثر سم استرکنین مسموم و کشته شده است.
فعالیتهای حسن لاهوتی
حسن لاهوتی اشکوری در شمار روحانیونی بود که در دهه ۱۳۵۰ تحت تاثیر پایگاه اجتماعی سازمان مجاهدین خلق ایران، به خصوص در بین جوانان ایران، هوادار جنبش مجاهدین شد و به فعالیت پرداخت. یکی از فعالیتهای او جمعآوری کمک مالی برای پیشبُرد مبارزات مجاهدین بود. وی در انقلاب ضد سلطنتی سال ۱۳۵۷، از افراد نزدیک به خمینی در لوفل لوشاتو بود. حسن لاهوتی در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷، هنگام بازگشت خمینی از فرانسه به ایران جزء همراهان خمینی بود.
محمدرضا مهدوی کنی که خود پیش از انقلاب از دوستان لاهوتی بود در کتاب خاطراتش از نخستین روزهای پس از پیروزی انقلاب در مدرسه رفاه به روز دهم یا یازدهم اسفند سال ۵۷ اشاره کرده و نوشته« با آقایان بهشتی باهنر، هاشمی رفسنجانی، علی خامنهای، مفتح، محلاتی، شاهآبادی”در اتاقی نشسته بودیم و از جریانات و اوضاع مملکت صحبت میکردیم. ساعت حدود یازده و نیم بود که ناگهان مرحوم شهید مطهری سراسیمه از اتاق دیگر وارد شدند و گفتند: الان این نهضتیها و بعضی از این وزرای نهضت، اینها با آقای لاهوتی در محضر امام هستند و امام، حکم فرماندهی نیروهای انقلابی را برای آقای لاهوتی نوشتهاند و بناست ساعت ۱۲ از رادیو پخش شود و این فاجعه است.»
وی از همان ماههای اول با دیدن سیاستهای خمینی و افراد نزدیک به او، به تدریج از آنها فاصله گرفت و به مجاهدین گرایش پیدا کرد. بعد از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، حکومت خمینی تحمل مخالفتهای لاهوتی را نداشت.
به گفته پسر ارشدش حمید لاهوتی« ۲روز پس از دستگیری برادرش وحید، پدرش نیز روز ۶ آبان ۱۳۶۰حسن لاهوتی نیز دستگیر شد».
حسن لاهوتی در ۷ آبان ۱۳۶۰، بر اثر مسمومیت در زندان اوین درگذشت.[۱]
خمینی که روزی لاهوتی را نور چشم خودش می خواند(صحفیه امام ،جلد ۱۰،صفحه ۱۱۳) بعد از مرگ او نه تنها هیچ پیامی نداد بلکه حتی در سخنرانی های خود هیچ اشاره ای به او نکرد.
اختلاف حسن لاهوتی با حکومت
به گفته فائزه رفسنجانی:« اختلافات حسن لاهوتی با حکومت، از انحصار طلبیها بود. چون آقای لاهوتی سابقه مبارزات زیادی داشت و طبعاً از انقلاب توقع دیگری داشت. و وقتی شاهد وقایعی بود که با اهداف و روح انقلاب همخوانی نداشت، ناراحت و دلخور میشد و همینها را بیان میکرد که یکی از این موضوعات، انحصار طلبیهایی بود که با تشکیل حزب جمهوری اسلامی شکل گرفته بود و آقای لاهوتی نظرش این بود که اهداف مبارزه و انقلاب برآورده نخواهد شد و همه چیز به سمت یک نظام تک حزبی پیش می رود»...[۲]
اعترافات برخی از مقامات نظام
علی محمد بشارتی
به گفته علی محمد بشارتی (مسئول وقت اطلاعات سپاه)،که در سفر به کرمانشاه همراه حسن لاهوتی (نماینده وقت خمینی در سپاه) بود، گفت:» این سفر ۳ روز طول کشیده و سلاحهای زیادی جمعآوری کرده بودند که اغلب این سلاحها ژ – ۳ و کلت روولور بودند و میخواستند این سلاحها را به تهران منتقل کنند که به علت حضور مجاهدین ورق برگشت.در این سفر پسر حسن لاهوتی (وحید) هم حضور داشت که با مجاهدین در ارتباط بود و تعداد بسیاری از سلاحهای جمعآوری شده را با خود برده بود. محمد بشارتی عصبانی میشود ولی به خاطر حسن لاهوتی چیزی نمیگوید و موضوع را به خمینی اطلاع میدهد و به او میگوید که آقای لاهوتی بسیار آدم عاطفی است و صحبتهایش دلنشین و دلپذیر میباشد ولی در زمینهی سیاسی آسیب پذیر است و همه، به خصوص مجاهدین به دنبال جذب او هستند، ایشان مثل ما در زندان بوده و با اغلب مجاهدین آشنا شده است اما رفاقت و آشنایی فرق میکند با هواداری از آنها، ایشان از مجاهدین هواداری میکند. همین عمل آقای لاهوتی و سخنرانیهایش به سود مجاهدین و علیه نظام جمهوری اسلامی، عاقبت باعث شد که خمینی او را بعد از مدتی از سمتش برکنار و خامنهای را جایگزین وی کند.[۳]
فاطمه رفسنجانی
به گفته فاطمه رفسنجانی (همسر سعید لاهوتی)، مشخص نشد که موضوع دستگیری و بازداشت و بعدش هم کشته شدن حسن لاهوتی و وحید لاهوتی چه بوده، سعید با فاطمه تماس میگیرد و اطلاع میدهد که خودش به خانه برود و او دنبالش نمیآید چون مأموران زندان اوین با حکم اسدالله لاجوردی (دادستان و رئیس زندان اوین)، به خانه حسن لاهوتی ریختهاند و به سعید اجازه خروج از خانه را نمیدهند و میخواهند آنها را بازداشت کنند و همراه خود ببرند و تهدید میکنند که اگر مقاومت کنند آنها را میکشند؛ فاطمه سریع به احمد خمینی اطلاع میدهد که آقای لاهوتی را گرفتهاند و به زندان بردهاند، ساعت ۹ شب سعید با فاطمه تماس میگیرد و به او میگوید آقای لاهوتی حالشان خراب شده و او را به بیمارسان منتقل کردهاند، وقتی فاطمه به بیمارستان میرود متوجه میشود که حسن لاهوتی فوت کرده است و پزشکی قانونی هم علت مرگ را سم استرکنین در معده ایشان تشخیص دادهاند، وقتی هم این موضوع پیگیری میشود به آنها میگویند به خاطر مصالح انقلاب سکوت کنید!؛ همچنین گزارش پزشکی قانونی که بعدها به دست سعید لاهوتی میرسد، علت مرگ پدرش را سکته تشخیص نداده بودند بلکه فوت بر اثر مسمومیت با سم استرکنین بوده است.[۴]
هاشمی رفسنجانی
آقای حسن لاهوتی، شب آمد و بحثهای زیادی در رابطه با موضع ایشان داشتیم، حسن لاهوتی از موضع امام، ما،مردم، صدا و سیما و مجلس انتقاد داشت.[۵]
فاطمه رفسنجانی
فاطمه دختر هاشمی رفسنجانی و عروس شیخ حسن لاهوتی، فاش کرد که پدرش به دختران و دامادهای خود (سعید و حمید لاهوتی)، توصیه کرده است که برای حفظ مصالح نظام در بارهی نحوهی مرگ حسن لاهوتی سکوت کنند.[۶]
خاطرات محسن رفیق دوست
« ما قبل از انقلاب باهم زندان بودیم و رفاقت داشتیم. آقای لاهوتی از ابتدای انقلاب از [مجاهدین] حمایت کرد. تا زمانی که در سپاه بود، با او درگیر بودیم. لاهوتی و من هردو یک تصمیم گرفتیم؛ هرکدام میخواستیم آنیکی را از سپاه بیرون کنیم. تا اینکه رفتم خدمت امام و گزارش مفصلی از کارهای لاهوتی دادم. برای مدرک هم چند کپی از حکمهایی را که ایشان صادر کرده بود با خود بردم. علاوه بر این گزارش دادم که در سپاه دو مهر وجود دارد، یکی در دبیرخانه و دیگری در جیب آقای لاهوتی… آقای لاهوتی حکمهایی به دادگاه مینویسد که …فلانی حق دارد این اسلحهها را بهجای دیگر ببرد…زیر آن حکم را مهر میزند. دو گروه پیش ایشان میروند، [بستگان نظام سابق] و مجاهدین خلق. امام در باره گزارش و مستندات من تحقیق کردند و بدون اینکه حکم بدهند. قرار شد آقای لاهوتی در سپاه نباشد. باز یک طغیان و تظاهرات به طرفداری از ایشان علیه ما برپا شد، که آقای لاهوتی باید برگردد. ما هم با سید احمدآقا هماهنگ کرده و اتوبوسی در اختیار مخالفان گذاشتیم. برای اعتراض [نزد خمینی] در قم رفتند، که ایشان آنها را تحویل نگرفتند».
در ادامه محسن رفیق دوست در برابر سوال اینکه چرا حسن لاهوتی به زندان رفت گفت:
«او سه پسر داشت. حمید وسعید که دامادهای آقای هاشمی بودند، یکی پزشک و دیگری مهندس بود. بچههای منطقی و خوبی بودند و هستند. سومی وحید بود که عضو [مجاهدین] بود. قبل از انقلاب، وقتی با لاهوتی در زندان بودیم، وحید هم در زندان بود. آقای لاهوتی خیلی به او علاقه داشت. ما هرچه تلاش میکردیم از [مجاهدین] جدا بشود، نمیشد. انقلاب که شد، ارتباطش با آنها بیشتر شد. تا اینکه سپاه او را دستگیر کرد و به اوین رفت. در این زمان آقای لاهوتی دیگر در سپاه پستی نداشت، ولی مهر سپاه را برداشته و هنوز همان کارها را میکرد. گزارشهای متعددی به دادستانی رفت که ایشان در خانهاش نشسته و با مجاهدین همکاری میکند. با مکاتبه و مهر سپاه، اسلحه و وسایل دیگر را خارج کرده بود. [لاجوردی] حکم دستگیری لاهوتی را نوشت. یکی از افراد تیمی که لاهوتی را گرفتند، مدتها محافظ من بود. میگفت:«سه روز قبل از آنکه برای دستگیری به خانه ایشان برویم، پسرش وحید را گرفته بودند»[۷].
به گفته محسن رفیق دوست، آقای لاهوتی به شدت از دستگیری پسرش عصبانی بود؛ وحید که پس از دستگیری تصمیم گرفته بود خودکشی کند، یک روز به دروغ گفته بود که با سران مجاهدین خلق در ساختمان آلومینیوم خیابان جمهوری قرار دارد، مأموران را بر میدارد و به آنجا میروند و بعد در فرصتی مناسب خودش را از طبق چهارم به خیابان میاندازد و کشته میشود، آقای لاهوتی از خودکشی وحید خبر نداشت، زمانی که مأموران وارد خانه حسن لاهوتی میشوند در حال نوشتن نامهای سرگشاده به پسرش وحید بود، لاهوتی در جملاتی که به وحید نوشته بود، به امام خمینی اهانت مستقیم کرده بود که از ذکر آن شرم دارم...[۸]
لاهوتی از زبان خودش
با آغاز توقیف مطبوعات منتقد حکومت، حسن لاهوتی در روز ۲۲ فروردین ۱۳۶۰، اطلاعیهای به شرح زیر صادر کرد:
بازداشت دکتر رضا صدر(مدیر مسئول روزنامه میزان) و توقیف روزنامه میزان، از آقایانی که تکیه بر اریکهی قدرت زدهاند بعید نیست؛ زیرا از قدرتمندان آثار قدرت را بیش از این دیده و خواندهایم که اگر از میزان الهی خارج گردد، بزرگترین فاجعهها را بهبار میآورد تا آنجا که «المُلک عقیم» را همه قبول کردهاند؛ ونقل شده است که پدران چشم فرزندان خود را به خیال واهی از حدقه بیرون آورده و سپس آن جنایات عظیم را در تاریخ مرتکب شدهاند... مقتضی میدانم بدین مناسبت چند جمله با برادران و خواهران عزیزم بگویم تا متوجه خطراتی که در جامعه انقلابی ما وجود دارد بشوند و برای دفع و رفع خطر بدون لحظهای وقفه تصمیم بگیرند که فردا نیز خیلی دیر است؛ و آن خطر عبارت است از تکوّن حاکمیت زور در جامعه که لازمهی همه نظامهای تک حزبی در جوامع است؛ و مردم ما خاطراتی بسیار تلخ از رژیم تک حزبی طاغوتی دارند که عقل منفصل آن بی پرده اعلام کرد، هر کس قبول ندارد بدون عوارض پاسپورت بگیرد و از مملکت برود و دیدیم که چه کسی به خاطر این جنایت قبل از همه رفت و «رگ رگ است این آب شیرین و آب شور – بر خلایق میرود تا نفخ صور». مردم ما میدانند سعی بلیغ متولیان بر این است که بر همه مشاغل مسئولان حزبی گمارده شود و خدا میداند اگر چشمه را با بیل نگیریم و صبر کنیم تا پُر شود، گذشتن با پیل هم ممکن نیست. همین حاکمیت تک حزبی است که دشمن آزادیهای مشروع است؛ و همین حکومت تک حزبی است که صدای پای فاشیزم را از نزدیک به گوش میرساند... اگر روزی یکی از مسئولان قضایی که من در مجلس شورای اسلامی از آقای دادستان کل انقلاب و یا بزرگترین مقام قضایی کشور دعوت کردم که به مناظره بنشینیم و برای یک بار ملت خود را به تماشا و امام امت را به قضاوت بخوانیم تا بدانند قانون در این مملکت بی اعتبارتر از هر بی اعتباری است... امیدوارم در آینده نزدیک همانطور که وعده کرده بودم که اگر به وعده وفا نشد توفیق یابم تا آنچه را که ملت ما در دل دارند، من به زبان آورم، والسلام.
منابع
- ↑ ماجرای قتل آیتالله حسن لاهوتی - وب سایت ایران افشاگر
- ↑ درگذشت آیتالله حسن لاهوتی - وب سایت تاریخ ایرانی
- ↑ عبور از شط شب - انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صفحات ۲۳۵ تا ۲۳۷
- ↑ نشریه حکومتی شهروند امروز، شماره ۷۰ سال ۱۳۷۸
- ↑ به نقل از خاطرات رفسنجانی، ۲۲ خرداد ۱۳۶۰
- ↑ مصابحه فاطمه رفسنجانی، با نشریه شهروند امروز شماره ۷۰
- ↑ ماجرای قتل آقای لاهوتی توسط خمینی ولاجوردی-سایت ایران افشاگر
- ↑ به نقل از کتاب خاطرات محسن رفیق دوست