کاربر:Omid/4صفحه تمرین: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
اسماعیل برادر بزرگتر ستارخان، دوست خود فرهاد را که از مخالفان و ناراضیان بود، و گهگاه مجبور میشد مانند دیگر یاران مبارز خود «نبی» و «کرم» از چشم ماموران تزاری پنهان شده و خود را به این سوی ارس بکشاند و در خانه اسماعیل پنهان شود. حاکم قرهداغ، سرانجام به دوستی اسماعیل و فرهاد پی برد. سربازان حکومتی خانه اسماعیل را محاصره کردند. فرهاد کشته و اسماعیل را دستگیر و به تبریز فرستاده شد. وی سرانجام به دستور ولیعهد تبریز، مظفرالدین میرزا، کشته شد.<ref>قیام آذربایجان و ستارخان، ص ۴</ref> | اسماعیل برادر بزرگتر ستارخان، دوست خود فرهاد را که از مخالفان و ناراضیان بود، و گهگاه مجبور میشد مانند دیگر یاران مبارز خود «نبی» و «کرم» از چشم ماموران تزاری پنهان شده و خود را به این سوی ارس بکشاند و در خانه اسماعیل پنهان شود. حاکم قرهداغ، سرانجام به دوستی اسماعیل و فرهاد پی برد. سربازان حکومتی خانه اسماعیل را محاصره کردند. فرهاد کشته و اسماعیل را دستگیر و به تبریز فرستاده شد. وی سرانجام به دستور ولیعهد تبریز، مظفرالدین میرزا، کشته شد.<ref>قیام آذربایجان و ستارخان، ص ۴</ref> | ||
مرگ اسماعیل ضربهی روحی شدیدی بر پدر وارد آورد و همیشه میگفت:<blockquote>«ستار باید خون اسماعیل را از قاجار بگیرد.»</blockquote>بعد از مرگ اسماعیل، | مرگ اسماعیل ضربهی روحی شدیدی بر پدر وارد آورد و همیشه میگفت:<blockquote>«ستار باید خون اسماعیل را از قاجار بگیرد.»</blockquote>بعد از مرگ اسماعیل، حاج حسن دیگر نتوانست در قرهداغ به کسب و کار بپردازد، در نتیجه خانواده ستار به تبریز مهاجرت کردند. | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
<references /> | <references /> |
نسخهٔ ۱۷ اکتبر ۲۰۱۹، ساعت ۰۵:۴۹
ستارخان (زاده ۱۲۴۵- درگذشت ۱۲۹۳) با نام اصلی ستار قرهداغی از مبارزین جنبش مشروطه ایران ملقب به سردار ملی است. وی در برابر نیروهای دولتی ضدمشروطه در تبریز ایستاد. بعداز ظهر دوشنبه ۱۶ مرداد ۱۲۸۹، قوای دولت مشروطه که جمعا سه هزار نفر میشدند، به فرماندهی یپرمخان، باغ اتابک را محاصره کردند و به فاصله ۴ ساعت ۳۰۰ نفر از افراد حاضر در باغ کشته شدند.
کودکی و جوانی
ستار در یک خانواده متوسط نیمه روستایی - نیمه شهری، در قرهداغ به دنیا آمد و در همانجا نشو و نمو یافت، به همین دلیل به او ستار قرهداغی گفته میشود. پدرش حاج حسن از مردم قرهداغ (ارسباران) بود. وی بزاز دورهگردی بود که از تبریز پارچه میخرید و در دهات ارسباران میفروخت. ستار چند بار به همراه پدر راه بین این دو شهر را پیموده بود. در این دوران نه به مکتب رفت و نه پیش کسی درس خواند.
حاج حسن ۴ پسر داشت. اسماعیل (از زن اولش)، غفار و ستار و عظیم (از زن دومش). غفار دکان کفشدوزی داشت و در سال ۱۳۳۰، موقع استیلای روسها، در تبریز، به دستور شجاعالدوله به دار آویخته شد.[۱]
اسماعیل برادر بزرگتر ستارخان، دوست خود فرهاد را که از مخالفان و ناراضیان بود، و گهگاه مجبور میشد مانند دیگر یاران مبارز خود «نبی» و «کرم» از چشم ماموران تزاری پنهان شده و خود را به این سوی ارس بکشاند و در خانه اسماعیل پنهان شود. حاکم قرهداغ، سرانجام به دوستی اسماعیل و فرهاد پی برد. سربازان حکومتی خانه اسماعیل را محاصره کردند. فرهاد کشته و اسماعیل را دستگیر و به تبریز فرستاده شد. وی سرانجام به دستور ولیعهد تبریز، مظفرالدین میرزا، کشته شد.[۲]
مرگ اسماعیل ضربهی روحی شدیدی بر پدر وارد آورد و همیشه میگفت:
«ستار باید خون اسماعیل را از قاجار بگیرد.»
بعد از مرگ اسماعیل، حاج حسن دیگر نتوانست در قرهداغ به کسب و کار بپردازد، در نتیجه خانواده ستار به تبریز مهاجرت کردند.