کاربر:Safa/1صفحه تمرین: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
در پانزده شهریور ۱۳۱۰ به همراه دوست دوران تحصیلاش حسین فردوست به سویس اعزام شد. دیگر همراهان او دراین سفر، برادرش علیرضا، تیمورتاش و پسرش مهرپور، پیشکارش دکتر مودب الدوله نفیسی و آموزگار زبان فارسیاش مستشار الدوله بودند. | در پانزده شهریور ۱۳۱۰ به همراه دوست دوران تحصیلاش حسین فردوست به سویس اعزام شد. دیگر همراهان او دراین سفر، برادرش علیرضا، تیمورتاش و پسرش مهرپور، پیشکارش دکتر مودب الدوله نفیسی و آموزگار زبان فارسیاش مستشار الدوله بودند. | ||
پس از ۵ سال اقامت در سویس او در ۱۷ سالگی به ایران بازگشت و در دانشکده افسری به ادامه تحصیل پرداخت، | پس از ۵ سال اقامت در سویس او در ۱۷ سالگی به ایران بازگشت و در دانشکده افسری به ادامه تحصیل پرداخت، درسال ۱۳۱۷ از این دانشکده با درجه ستوان دومی در ۱۹ سالگی فارغ التحصیل شد. او در این دوران با فتحالله مینباشیان روابط دوستی نزدیکی پیدا کرد. | ||
محمدرضا پس از فارغ التحصیلی به مقام بازرسی ارتش شاهنشاهی رسید. و پس از اشغال ایران در شهریور سال ۱۳۲۰ و برکناری رضا شاه توسط انگلستان و تبعید به جزیره موریس، در سن ۲۲ سالگی به پادشاهی رسید. | محمدرضا پس از فارغ التحصیلی به مقام بازرسی ارتش شاهنشاهی رسید. و پس از اشغال ایران در شهریور سال ۱۳۲۰ و برکناری رضا شاه توسط انگلستان و تبعید به جزیره موریس، در سن ۲۲ سالگی به پادشاهی رسید. | ||
حکومت ۳۷ ساله محمدرضا پهلوی در ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ و پس از خروج پدرش رضا شاه از ایران آغاز شد و ناظران آن را به سه دوره تقسیم کردهاند: هفت سال آغازین حکومت او یکی از آزادترین دوران سیاسی تاریخ معاصر است. | |||
دوره دوم با ترور او در سال ۱۳۲۷ آغاز میشود که به طور رسمی به یک متعصب مذهبی متمایل به حزب توده نسبت داده شد. | |||
پس از ترور شاه، موج دستگیری مخالفان گسترش یافت و شاه با تاسیس مجلس موسسان اختیارات بیشتری گرفت. مخالفان این اقدام او را به معنی تکیه بیشتر به آمریکا و انگلستان تلقی کردند. | |||
پس از این تغییرات سیاسی، تقاضای ملی برای تسلط بیشتر بر نفت در ایران بالا گرفت که به نام جنبش ملی شدن نفت شناخته میشود و با وجود حمایت شاه از این تحولات در آغاز سرانجام به تنش میان شاه و نخست وزیرش محمد مصدق انجامید. | |||
در کنفرانس تهران با شرکت استالین، چرچیل، و روزولت هیچکدام از سه رهبر میزبانی او را نپذیرفتند و در سفارتخانههای خود اقامت کردند و بجز استالین که به دیدار او رفت دیگر رهبران او را در باغ سفارت شوروی بحضور پذیرفتند. | در کنفرانس تهران با شرکت استالین، چرچیل، و روزولت هیچکدام از سه رهبر میزبانی او را نپذیرفتند و در سفارتخانههای خود اقامت کردند و بجز استالین که به دیدار او رفت دیگر رهبران او را در باغ سفارت شوروی بحضور پذیرفتند. | ||
خط ۲۲: | خط ۳۰: | ||
محمدرضا پهلوی، پس از خروج نیروهای شوروی از ایران به علت فشارهای آمریکا و انگلستان، اقدام به سرکوب قیامهای کردستان و آذربایجان کرد. | محمدرضا پهلوی، پس از خروج نیروهای شوروی از ایران به علت فشارهای آمریکا و انگلستان، اقدام به سرکوب قیامهای کردستان و آذربایجان کرد. | ||
دردی ماه ۱۳۲۷ شاه به دنبال فرصتی برای مطلق کردن قدرت خود دربرابر مجلس بود که یک ماه بعد در ۱۵ بهمن با ترور نافرجامش در دانشگاه تهران آن را بدست آورد. تنها یک گلوله ناصر فخرآرایی به شاه اصابت کرد، و ضارب در محل توسط محافظین از پای درآمد. | |||
درشرایطی که حکومت نظامی اعلام شده بود مجلس موسسان افزایش اختیارات شاه را تصویب کرد، همچنین این مجلس تشکیل مجلس سنا را تصویب کرد که نیمی از اعضای آن را شاه منصوب می کرد. | |||
در سالهای بعد پس از نخست وزیری دکتر محمد مصدق و ملی شدن نفت ایران شاه بار دیگر در هماهنگی با امریکا و انگلستان کودتایی را توسط ارتش و بخشی از اوباش خیابانی در ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ برعلیه دکتر محمد مصدق سازماندهی کرد که منجر به سقوط دولت مصدق و دستگیری و تبعید وی گردید. پس از کودتا وزیر خارجه او دکتر حسین فاطمی نیز دستگیر و اعدام شد. | در سالهای بعد پس از نخست وزیری دکتر محمد مصدق و ملی شدن نفت ایران شاه بار دیگر در هماهنگی با امریکا و انگلستان کودتایی را توسط ارتش و بخشی از اوباش خیابانی در ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ برعلیه دکتر محمد مصدق سازماندهی کرد که منجر به سقوط دولت مصدق و دستگیری و تبعید وی گردید. پس از کودتا وزیر خارجه او دکتر حسین فاطمی نیز دستگیر و اعدام شد. | ||
این تنش سرانجام با خروج شاه از ایران و سقوط دولت مصدق در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به نفع شاه حل شد. | |||
پس از کودتا سومین دوره حکومت او آغاز شد که با تاسیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) همراه است. | |||
این دستگاه امنیتی که زیر نظر مستقیم شاه اداره میشد از سوی منتقدان به عنوان عامل اصلی سرکوب مخالفان و بسته کردن فضای سیاسی کشور همواره مورد انتقاد بود و سازمانهای بینالمللی ناظر بر حقوق بشر پیوسته از آن انتقاد کردهاند. | |||
در فاصله سالهای ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۴ آیتالله خمینی مهمترین مخالف شاه بود که در سالهای جوانی هوادار حسن مدرس بود که از مخالفان سر سخت پدر شاه به حساب میآمد. شاه، خمینی و هوادارانش را با تعبیر ارتجاع سیاه مورد حمله قرار میداد. | |||
از دیگر نهادهایی که در این دوره قدرت یافت سازمان برنامه و بودجه بود که مجری برنامههای توسعه ایران بود که بسیاری آن را ناشی از بلند پروازیهای شاه میدانستند و در طی دو دهه چهل و پنجاه به رشد سریع شاخصهای توسعه اقتصادی و اجتماعی در ایران منتهی شد. | |||
در این دوره از حکومت شاه نوسازی عمده نهادهای فرهنگی و اجتماعی و دستگاه اداری با سرعت دنبال میشد که پس از برنامه تبلیغاتی و فرهنگی دولت در سال ۱۳۵۰ در قالب بزرگداشت دو هزار و پانصدمین سال شاهنشاهی ایران به وجههای بینالمللی برای حکومت شاه انجامید. | |||
در جریان این برنامه گسترده تبلیغاتی شاه هدف دستیابی به تمدن بزرگ را مطرح کرد که از سوی مخالفان داخلی و منتقدان خارجی به عنوان بلند پروازی و تجمل افسار گسیخته توصیف شد. | |||
در دوره سوم، شاه برای ایجاد سازمان کشورهای صادر کننده نفت (اوپک) تلاش کرد و موقعیت منطقهای ایران از نظر سیاسی و نظامی اهمیت بیشتری یافت. | |||
نظر شاه در این زمان این بود که برای پیشرفت سریعتر کشور باید از هرگونه اختلاف سیاسی پرهیز کرد و به همین دلیل حزب واحدی به نام حزب رستاخیز را در سال ۱۳۵۲ تاسیس کرد که عملا یک حزب دولتی بود و نوعی اجبار به حضور در آن وجود داشت. | |||
شاه امیدوار بود از طریق این حزب بتواند نیروهای نوسازی را سازمان دهد؛ نیروهایی که معتقد بود خود آنان را نمایندگی میکند. | |||
برخی از برنامههای سیاسی و فرهنگی نظیر شرکت دادن زنان در انتخابات و آنچه آزاد سازی زنان توصیف میشد از سوی نیروهای مذهبی از جمله آیتالله خمینی در ادامه برنامه کشف حجاب رضا شاه دانسته و محکوم میشد. | |||
همچنین منتقدان نظر مثبتی به تلاش شاه برای نوسازی و تجهیز ارتش با سلاحهای جدید نداشتند و از این تلاشها به عنوان هزینههای غیر ضروری و وابسته کردن ایران به آمریکا یاد میکردند. نیروهای چپگرا او را با تعبیر ژاندارم منطقه در چارچوب سیاست جنگ سرد علیه شوروی مورد حمله قرار میدادند. | |||
محمدرضا پهلوی پس از ترک ایران در ۲۶ دی ماه ۱۳۵۷ به مصر رفت. او در فاصله ۲۹ مهر ماه ۱۳۵۸ تا ۲۳ آذر ماه همان سال به آمریکا رفت، اما به دلیل اینکه دولت آمریکا از دادن اقامت به او پرهیز کرد به پاناما و سرانجام به مصر رفت. |
نسخهٔ ۱۵ اکتبر ۲۰۱۹، ساعت ۲۱:۲۳
محمدرضا پهلوی، زاده ۴ آبان ۱۲۹۸ خورشیدی (۲۶ اکتبر ۱۹۱۹) درمحله دروازه قزوین تهران درگذشته دراثر پیشرفت سرطان غدد لنفاوی، ۵ مرداد ۱۳۵۹ درقاهره، جسد او طی مراسمی در مسجد الرفاعی قاهره بخاک سپرده شد.
محمد رضا پهلوی فرزند ارشد «رضا سواد کوهی» (بعدها معروف به رضا خان قزاق و «رضا شاه پهلوی») و مادرش نیم تاج آیرملو (بعدها تاج الملوک آیرملو) بود. او دارای ۲ برادر و ۲ خواهر به نامهای:
اشرف (خواهر دوقلوی محمدرضا)،
شمس، (۱۳۷۴ – ۱۲۹۶)
علیرضا، (۱۳۳۳ – ۱۳۰۱)
او با خانوادهاش ۳ ماه پس از کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ به منزلی جدید درخیابانی که بعدها سپه نام گرفت رفتند. درمنزل جدید تحت آموزش پرستار فرانسویاش مادام ارفع زبان فرانسه و کلیاتی از فرهنگ غرب و تاریخ غرب را آموخت. در ۷ سالگی در مراسم تاجگذاری پدرش به ولیعهدی منصوب شد و پس از آن به کاخ گلستان برای دوره آموزشهای رسمی منتقل شد. پس از ان به همراه ۲۰ تن از دوستانش به مدرسه نظام منتقل شد.
در پانزده شهریور ۱۳۱۰ به همراه دوست دوران تحصیلاش حسین فردوست به سویس اعزام شد. دیگر همراهان او دراین سفر، برادرش علیرضا، تیمورتاش و پسرش مهرپور، پیشکارش دکتر مودب الدوله نفیسی و آموزگار زبان فارسیاش مستشار الدوله بودند.
پس از ۵ سال اقامت در سویس او در ۱۷ سالگی به ایران بازگشت و در دانشکده افسری به ادامه تحصیل پرداخت، درسال ۱۳۱۷ از این دانشکده با درجه ستوان دومی در ۱۹ سالگی فارغ التحصیل شد. او در این دوران با فتحالله مینباشیان روابط دوستی نزدیکی پیدا کرد.
محمدرضا پس از فارغ التحصیلی به مقام بازرسی ارتش شاهنشاهی رسید. و پس از اشغال ایران در شهریور سال ۱۳۲۰ و برکناری رضا شاه توسط انگلستان و تبعید به جزیره موریس، در سن ۲۲ سالگی به پادشاهی رسید.
حکومت ۳۷ ساله محمدرضا پهلوی در ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ و پس از خروج پدرش رضا شاه از ایران آغاز شد و ناظران آن را به سه دوره تقسیم کردهاند: هفت سال آغازین حکومت او یکی از آزادترین دوران سیاسی تاریخ معاصر است.
دوره دوم با ترور او در سال ۱۳۲۷ آغاز میشود که به طور رسمی به یک متعصب مذهبی متمایل به حزب توده نسبت داده شد.
پس از ترور شاه، موج دستگیری مخالفان گسترش یافت و شاه با تاسیس مجلس موسسان اختیارات بیشتری گرفت. مخالفان این اقدام او را به معنی تکیه بیشتر به آمریکا و انگلستان تلقی کردند.
پس از این تغییرات سیاسی، تقاضای ملی برای تسلط بیشتر بر نفت در ایران بالا گرفت که به نام جنبش ملی شدن نفت شناخته میشود و با وجود حمایت شاه از این تحولات در آغاز سرانجام به تنش میان شاه و نخست وزیرش محمد مصدق انجامید.
در کنفرانس تهران با شرکت استالین، چرچیل، و روزولت هیچکدام از سه رهبر میزبانی او را نپذیرفتند و در سفارتخانههای خود اقامت کردند و بجز استالین که به دیدار او رفت دیگر رهبران او را در باغ سفارت شوروی بحضور پذیرفتند.
با اینکه متفقین متعهد به خروج از ایران پس از شش ماه شده بودند شوروی نیروهای خود را خارج نکرد. و همزمان آذربایجان و کردستان اعلام خودمختاری کردند.
محمدرضا پهلوی، پس از خروج نیروهای شوروی از ایران به علت فشارهای آمریکا و انگلستان، اقدام به سرکوب قیامهای کردستان و آذربایجان کرد.
دردی ماه ۱۳۲۷ شاه به دنبال فرصتی برای مطلق کردن قدرت خود دربرابر مجلس بود که یک ماه بعد در ۱۵ بهمن با ترور نافرجامش در دانشگاه تهران آن را بدست آورد. تنها یک گلوله ناصر فخرآرایی به شاه اصابت کرد، و ضارب در محل توسط محافظین از پای درآمد.
درشرایطی که حکومت نظامی اعلام شده بود مجلس موسسان افزایش اختیارات شاه را تصویب کرد، همچنین این مجلس تشکیل مجلس سنا را تصویب کرد که نیمی از اعضای آن را شاه منصوب می کرد.
در سالهای بعد پس از نخست وزیری دکتر محمد مصدق و ملی شدن نفت ایران شاه بار دیگر در هماهنگی با امریکا و انگلستان کودتایی را توسط ارتش و بخشی از اوباش خیابانی در ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ برعلیه دکتر محمد مصدق سازماندهی کرد که منجر به سقوط دولت مصدق و دستگیری و تبعید وی گردید. پس از کودتا وزیر خارجه او دکتر حسین فاطمی نیز دستگیر و اعدام شد.
این تنش سرانجام با خروج شاه از ایران و سقوط دولت مصدق در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به نفع شاه حل شد.
پس از کودتا سومین دوره حکومت او آغاز شد که با تاسیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) همراه است.
این دستگاه امنیتی که زیر نظر مستقیم شاه اداره میشد از سوی منتقدان به عنوان عامل اصلی سرکوب مخالفان و بسته کردن فضای سیاسی کشور همواره مورد انتقاد بود و سازمانهای بینالمللی ناظر بر حقوق بشر پیوسته از آن انتقاد کردهاند.
در فاصله سالهای ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۴ آیتالله خمینی مهمترین مخالف شاه بود که در سالهای جوانی هوادار حسن مدرس بود که از مخالفان سر سخت پدر شاه به حساب میآمد. شاه، خمینی و هوادارانش را با تعبیر ارتجاع سیاه مورد حمله قرار میداد.
از دیگر نهادهایی که در این دوره قدرت یافت سازمان برنامه و بودجه بود که مجری برنامههای توسعه ایران بود که بسیاری آن را ناشی از بلند پروازیهای شاه میدانستند و در طی دو دهه چهل و پنجاه به رشد سریع شاخصهای توسعه اقتصادی و اجتماعی در ایران منتهی شد.
در این دوره از حکومت شاه نوسازی عمده نهادهای فرهنگی و اجتماعی و دستگاه اداری با سرعت دنبال میشد که پس از برنامه تبلیغاتی و فرهنگی دولت در سال ۱۳۵۰ در قالب بزرگداشت دو هزار و پانصدمین سال شاهنشاهی ایران به وجههای بینالمللی برای حکومت شاه انجامید.
در جریان این برنامه گسترده تبلیغاتی شاه هدف دستیابی به تمدن بزرگ را مطرح کرد که از سوی مخالفان داخلی و منتقدان خارجی به عنوان بلند پروازی و تجمل افسار گسیخته توصیف شد.
در دوره سوم، شاه برای ایجاد سازمان کشورهای صادر کننده نفت (اوپک) تلاش کرد و موقعیت منطقهای ایران از نظر سیاسی و نظامی اهمیت بیشتری یافت.
نظر شاه در این زمان این بود که برای پیشرفت سریعتر کشور باید از هرگونه اختلاف سیاسی پرهیز کرد و به همین دلیل حزب واحدی به نام حزب رستاخیز را در سال ۱۳۵۲ تاسیس کرد که عملا یک حزب دولتی بود و نوعی اجبار به حضور در آن وجود داشت.
شاه امیدوار بود از طریق این حزب بتواند نیروهای نوسازی را سازمان دهد؛ نیروهایی که معتقد بود خود آنان را نمایندگی میکند.
برخی از برنامههای سیاسی و فرهنگی نظیر شرکت دادن زنان در انتخابات و آنچه آزاد سازی زنان توصیف میشد از سوی نیروهای مذهبی از جمله آیتالله خمینی در ادامه برنامه کشف حجاب رضا شاه دانسته و محکوم میشد.
همچنین منتقدان نظر مثبتی به تلاش شاه برای نوسازی و تجهیز ارتش با سلاحهای جدید نداشتند و از این تلاشها به عنوان هزینههای غیر ضروری و وابسته کردن ایران به آمریکا یاد میکردند. نیروهای چپگرا او را با تعبیر ژاندارم منطقه در چارچوب سیاست جنگ سرد علیه شوروی مورد حمله قرار میدادند.
محمدرضا پهلوی پس از ترک ایران در ۲۶ دی ماه ۱۳۵۷ به مصر رفت. او در فاصله ۲۹ مهر ماه ۱۳۵۸ تا ۲۳ آذر ماه همان سال به آمریکا رفت، اما به دلیل اینکه دولت آمریکا از دادن اقامت به او پرهیز کرد به پاناما و سرانجام به مصر رفت.