کاربر:Hossein/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
خط ۶۷: خط ۶۷:
به قتل رسیدن یکی از هواداران مجاهدین به نام مصطفی ذاکری در جریان حمله و رگبار پاسداران انقلاب به جمعیت شرکت کننده در میتینگ سخنرانی مسعود رجوی تحت عنوان «چه باید کرد» در ورزشگاه امجدیه تهران.<ref>(نشریه مجاهد- شنبه ۲۴ خرداد ۱۳۵۹- شماره ۸۷)</ref>
به قتل رسیدن یکی از هواداران مجاهدین به نام مصطفی ذاکری در جریان حمله و رگبار پاسداران انقلاب به جمعیت شرکت کننده در میتینگ سخنرانی مسعود رجوی تحت عنوان «چه باید کرد» در ورزشگاه امجدیه تهران.<ref>(نشریه مجاهد- شنبه ۲۴ خرداد ۱۳۵۹- شماره ۸۷)</ref>


طبق گفته مجاهدین در مدت دو و نیم سالی که مجاهدین آن را فاز سیاسی نامیده‌اند و یک فضای سیاسی رو به کاهشی وجود داشت 71 مجاهد با چوب و چاقو و تفنگ کشته شدند. علاوه بر مجاهدین باید به سرکوب کردستان و ترکمن صحرا توسط سپاه پاسداران و یا فتواهای اعدام خلخالی اشاره کرد. تعدادی نیز از نیروهای مختلف فعال سیاسی از جمله از فداییان خلق در جریان انقلاب فرهنگی و دیگر درگیریهای آن زمان کشته شدند.
پس از آن جنگ ایران و عراق زمینه‌ای برای تصفیه حساب با گروه‌های سیاسی و بطور خاص مجاهدین بود. طبق گفته مجاهدین با شروع تجاوز عراق به داخل خاک ایران، مجاهدین در دفاع از میهن فعالانه به جبهه‌های جنگ شتافتند و در جنگ تعدادی شهید هم دادند. اما سپاه پاسداران که نیروهای مجاهدین را مزاحم کارهایشان می‌دیدند، به سرعت همه مجاهدین حاضر در جبهه جنگ را دستگیر، زندانی و از خوزستان اخراج کردند که تعدادی از همین دستگیرشدگان در قتل‌عام ۶۷ اعدام شدند. در حین جنگ نشریه مجاهد ارگان سازمان مجاهدین خلق ایران که تیراژش به ۶۰۰ هزار نسخه در روز (در مقایسه با پرتیراژترین روزنامه حکومتی، جمهوری اسلامی با تیراژ ۱۸۰۰۰ در روز) می‌رسید ممنوع الانتشار شد. بسیاری از نشریات دیگر نیز یا رسماً تعطیل شدند و یا اینکه دسته‌های چماقدار که از خمینی و حکومت دفاع می‌کردند مانع از انتشار و فروش آنها می‌شدند. مجاهدین معتقدند خمینی جنگ را عمداً ادامه می‌داد تا بتواند فضای لازم برای سرکوب آزادیها را تحت عنوان وضعیت جنگی در کشور داشته باشد (چنانکه هزاران اعدام در آن زمان در زندانها جریان داشت) بصورتیکه حتی وقتی سرانجام در تاریخ ۲۴ مهر ۱۳۵۹ در اثر فشار دولتها و ملل متحد، رجایی نخست‌وزیر خمینی، به سازمان ملل رفت و پیشنهاد داد: «…متجاوز [یعنی طرف عراقی] به مرز خود برگردد و نیروی بی‌طرفی در مرزها مستقر شود تا دوباره تجاوزی صورت نپذیرد…» اما بعد از موافقت سازمان ملل و عراق از این طرح، خمینی و کارگزاران او از پذیرفتن طرح خود طفره رفته و همان را هم رد کردند.<ref>(سایت حکومتی تابناک ۶ مهر ۱۳۹۳) این جنگ ۸ سال ادامه پیدا کرد تا اینکه سرانجام در ۲۷ تیر ۱۳۶۷ خمینی آتش‌بس را پذیرفت. مجاهدین این پذیرش را ناشی از عملیاتهای ارتش آزادیبخش ملی ایران که در سال ۱۳۶۶ تأسیس شده بود می‌دانند که با ده‌ها رشته عملیات و نهایتاً فتح شهر مهران در عملیاتی به نام چلچراغ (نامی که مجاهدین بر آن نهادند) که در آن شعار «امروز مهران، فردا تهران» سر داده شد خمینی را مجبور به این پذیرش کرد. آنها این نقل قول را تأیید نظر خود می‌دانند: روزنامه حکومتی جوان روز ۱۹ تیر از قول پاسدار اسماعیل کوثری نوشت: «مجاهدین در مهران عملیات موفقیت‌آمیز انجام داده بودند و شعار «امروز مهران فردا تهران» هم مطرح کرده بودند و با در اختیار گرفتن انواع سلاحهای سنگین و نیمه سنگین هم‌چون نفربر و غیره، خود را سازماندهی کرده بودند. اما پذیرش قطعنامه از سوی حضرت امام تمام این توطئه‌ها را خنثی کرد». معنی این حرف این است که: «اگر امام قطعنامه را نمی‌پذیرفت، مجاهدین تهران را فتح کرده بودند».</ref>


پس از آن جنگ ایران و عراق زمینه‌ای برای تصفیه حساب با گروه‌های سیاسی و بطور خاص مجاهدین بود. طبق گفته مجاهدین با شروع تجاوز عراق به داخل خاک ایران، مجاهدین در دفاع از میهن فعالانه به جبهه‌های جنگ شتافتند و در جنگ تعدادی شهید هم دادند. اما سپاه پاسداران که نیروهای مجاهدین را مزاحم کارهایشان می‌دیدند، به سرعت همه مجاهدین حاضر در جبهه جنگ را دستگیر، زندانی و از خوزستان اخراج کردند که تعدادی از همین دستگیرشدگان در قتل‌عام ۶۷ اعدام شدند. در حین جنگ نشریه مجاهد ارگان سازمان مجاهدین خلق ایران که تیراژش به ۶۰۰ هزار نسخه در روز (در مقایسه با پرتیراژترین روزنامه حکومتی، جمهوری اسلامی با تیراژ ۱۸۰۰۰ در روز) می‌رسید ممنوع الانتشار شد. بسیاری از نشریات دیگر نیز یا رسماً تعطیل شدند و یا اینکه دسته‌های چماقدار که از خمینی و حکومت دفاع می‌کردند مانع از انتشار و فروش آنها می‌شدند. مجاهدین معتقدند خمینی جنگ را عمداً ادامه می‌داد و حتی وقتی سرانجام در تاریخ ۲۴ مهر ۱۳۵۹ در اثر فشار دولتها و ملل متحد، رجایی نخست‌وزیر خمینی، به سازمان ملل رفت و پیشنهاد داد: «…متجاوز [یعنی طرف عراقی] به مرز خود برگردد و نیروی بی‌طرفی در مرزها مستقر شود تا دوباره تجاوزی صورت نپذیرد…» اما بعد از موافقت سازمان ملل و عراق از این طرح، خمینی و کارگزاران او از پذیرفتن طرح خود طفره رفته و همان را هم رد کردند. (سایت حکومتی تابناک ۶ مهر ۱۳۹۳) این جنگ ۸ سال ادامه پیدا کرد تا اینکه سرانجام در ۲۷ تیر ۱۳۶۷ خمینی آتش‌بس را پذیرفت.<ref>مجاهدین این پذیرش را ناشی از عملیاتهای ارتش آزادیبخش ملی ایران که در سال ۱۳۶۶ تأسیس شده بود می‌دانند که با ده‌ها رشته عملیات و نهایتاً فتح شهر مهران در عملیاتی به نام چلچراغ (نامی که مجاهدین بر آن نهادند) که در آن شعار «امروز مهران، فردا تهران» سر داده شد خمینی را مجبور به این پذیرش کرد. آنها این نقل قول را تأیید نظر خود می‌دانند: روزنامه حکومتی جوان روز ۱۹ تیر از قول پاسدار اسماعیل کوثری نوشت: «مجاهدین در مهران عملیات موفقیت‌آمیز انجام داده بودند و شعار «امروز مهران فردا تهران» هم مطرح کرده بودند و با در اختیار گرفتن انواع سلاحهای سنگین و نیمه سنگین هم‌چون نفربر و غیره، خود را سازماندهی کرده بودند. اما پذیرش قطعنامه از سوی حضرت امام تمام این توطئه‌ها را خنثی کرد». معنی این حرف این است که: «اگر امام قطعنامه را نمی‌پذیرفت، مجاهدین تهران را فتح کرده بودند».</ref>
طبق گفته مجاهدین در مدت دو و نیم سالی که مجاهدین آن را فاز سیاسی نامیده‌اند و یک فضای سیاسی رو به کاهشی وجود داشت 71 مجاهد با چوب و چاقو و تفنگ کشته شدند. علاوه بر مجاهدین باید به سرکوب کردستان و ترکمن صحرا توسط سپاه پاسداران و یا فتواهای اعدام خلخالی اشاره کرد. تعدادی نیز از نیروهای مختلف فعال سیاسی از جمله از فداییان خلق در جریان انقلاب فرهنگی و دیگر درگیریهای آن زمان در شهرهای مختلف اعدام و یا کشته شدند.
 
اما حادثه‌ای را که می‌توان یک سرفصل در پیشینه قتل‌‌عام دانست میتینگ امجدیه مجاهدین در 19خرداد 1359 است. این میتینگ با مجوز قانونی وزارت کشور در ورزشگاه امجدیه تشکیل شده بود اما باز هم مورد تهاجم دسته‌های چماقدار قرار گرفت و مصطفی ذاکری از هواداران مجاهدین کشته و تعداد زیادی مجروح شدند. شدت حادثه به حدی بود که احمد خمینی، علیه چماقداری در امجدیه موضعگیری کرد و تنی چند از نمایندگان مجلس بر ضد چماقداری حرف زدند و وزارت کشور هم که سرپرستی آن بر عهده میرسلیم بود گفت که کار چماقدارها غیرقانونی بوده است. اما شخص خمینی بعد از 13 روز چهارم تیر ماه ۱۳۵۹موضع‌گیری کرد و چنین گفت: «منافقین از کفار هم بدترند». او در این سخنرانی به‌ اشتباه گفت: «در قرآن سوره منافقین هست، اما سوره‌ کفار نیست!»... و اشاره کرد که دشمن اصلی همین‌ منافقین هستند. مجاهدین این را نخستین فرمان برای زمینه‌سازی قتل‌عام مجاهدین از سوی خمینی بشمار می‌آورند.


== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس|۲}}
{{پانویس|۲}}

نسخهٔ ‏۱۰ مارس ۲۰۱۹، ساعت ۰۹:۲۱

قتل‌عام ۶۷

قتل‌عام در لغت یک ترکیب وصفی است که معنای آن کشتن دسته‌جمعی، کشتن جماعت، کشتار دسته‌جمعی از حیوانات یا از انسان و جز آن می‌باشد این کلمه در کنار کلماتی همچون قتلهای زنجیره‌ای، قتل‌عمد، قتل‌غیرعمد، قتل سیاسی، قتل فجیع، قتل نفس، قتل و کشتار، قتل و غارت و در قیاس با آنها بکار برده می‌شود.[۱]

بنابر تعریف اف‌بی‌آی کشتار جمعی به قتل چهار نفر یا بیش از آن گفته می‌شود که بدون وقفه انجام شده باشد. کشتارهای جمعی اساساً توسط دولتها و یا گروه‌های نیابتی از دولتها انجام می‌شود ولی همچنین ممکن است توسط افراد یا حتی توسط سازمان‌ها انجام شود. این کشتارها همچنین می‌تواند شامل قتل تعداد زیادی از شهرواندان توسط دولت‌های محلی و مأمورین آنها باشد. اعدامهای دسته‌جمعی از اسرای جنگی، یا اعدامهای جمعی از میان زندانیان، برجسته‌ترین انواع قتل‌عام‌هاست. تیراندازی به معترضین غیرمسلح، پرتاب نارنجک به درون زندان‌ها و اعدام تصادفی شهروندان غیرنظامی نیز از موارد کشتار جمعی محسوب می‌شود. انجام کشتار جمعی متفاوت با کشتار دوره‌ای است که در آن مرتکب در چند نوبت و در مکان‌های متفاوت و در زمانی مشخصی بین آنها دست به کشتن دو نفر یا بیشتر می‌زند و همچنین متفاوت با آدم‌کشی زنجیره‌ای است که در آن قاتل تعداد زیادی را در محدوده زمانی طولانی به قتل می‌رساند. بزرگترین کشتارهای جمعی تاریخ تلاش برای نابودی گروهی از مردم و جوامع بر اساس قومیت و مذهب بوده‌است که بعضی از این کشتارها با عنوان نسل‌کشی و بقیه با نام جنایات علیه بشریت شناخته می‌شود. قتل‌عام توسط مغولها در تاریخ ایران، مردم کرمان به دست آغامحمدخان قاجار، کشتار روندا و سربرنیتسا و قتل‌عام سال ۱۳۶۷ در زندانهای خمینی از نمونه‌های برجسته قتل‌عام می‌باشد.

قتل‌عام ۶۷

به واقعه‌ای گفته می‌شود که طی آن به فرمان روح‌الله خمینی بیش از ۳۰هزار زندانی سیاسی در زندان‌های حکومت ایران از اواخر تیرماه تا اواسط پائیز ۶۷ در تهران و در شهرستان‌ها اعدام شدند و به صورت مخفیانه در گورهای جمعی در مکان‌هایی غالباً نامعلوم دفن گردیدند. بیشترین تعداد زندانیان سیاسی اعدام شده از اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران بودند، در حالیکه اعدام‌ها اعضا و هواداران طیفی از نیروهای دیگر مانند احزاب و سازمان‌های مارکسیستی را هم شامل می‌شد. مقامات حکومت ایران هیچگاه این قتل‌عام را انکار نکردند و برخی از آنها به صراحت به آن اذعان نمودند. حسینعلی منتظری، بلندپایه‌ترین روحانی حکومت ایران بعد از روح‌الله خمینی که در زمان اعدام زندانیان سیاسی قائم مقام خمینی بود، از مخالفین این اعدام‌ها بود که با نوشتن چندین نامه به خمینی و دیدار با هیئت مجری و دست‌اندرکار قتل‌عام زندانیان سیاسی، مخالفت خویش را ابراز کرد. مخالفتی که به برکناری‌اش از جانشینی توسط روح‌الله خمینی و حبس خانگی تا پایان عمر منجر شد. متن فرمان روح‌الله خمینی برای قتل‌عام زندانیان سیاسی، نامه‌های حسینعلی منتظری به خمینی در مخالفت با این اعدام‌ها و فایل صوتی دیدار منتظری با اعضای هیئت مجری اعدام زندانیان سیاسی از جمله اسناد و مدارکی هستند که تردیدی در وقوع این قتل‌عام باقی نمی‌گذارند. با فراخوان به جنبش دادخواهی قتل‌عام شدگان تابستان ۶۷ از سوی مریم رجوی در مرداد ۱۳۹۵ موضوع اعدام زندنیان سیاسی در سال ۶۷ بطور گسترده به رسانه‌ها، دانشگاه‌ها، فضای مجازی و به اقصی نقاط شهرهای ایران راه یافت و به همین دلیل مقامات حکومت پس از ۲۹ سال ناگزیر به موضع‌گیری دربارهٔ قتل‌عام زندانیان سیاسی شدند. تاکنون برخی از شخصیت‌ها، سازمان‌ها و ارگان‌های بین‌المللی مانند سازمان ملل متحد، سازمان عفو بین‌الملل، گزارشگر ویژه ملل متحد برای نظارت بر وضعیت حقوق‌بشر در ایران و شماری از سازمان‌های غیردولتی دارای رتبه مشورتیِ ملل متحد، به قتل‌عام زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ اشاره کرده و آنرا محکوم نموده‌اند.

پیشینه امر

شروع سرکوب پس از پیروز انقلاب ۱۳۵۷

۱۰روز قبل از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی در سال ۱۳۵۷، خمینی در گورستان بهشت زهرا گفت: «… دلخوش نباشید که فقط مسکن و آب و برق را مجانی می‌کنیم… ما علاوه بر این‌که زندگی مادی شما را مرفه می‌کنیم، زندگی معنوی شما را هم مرفه می‌کنیم…»، بعد هم با اشاره به شهدای ۱۷ شهریور گفت: «[شاه] ممکلت ما را خراب کرد و قبرستانهای ما را آباد…». او که از مجلس مؤسسان و حکومت مردم حرف می‌زد می‌گفت روحانیت کاری به سیاست ندارد… اما، روز ۱۷ اسفند گفت: «جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد». هنوز چند هفته از انقلاب ضدسلطنتی نگذشته بود که دسته‌های حزب‌اللهی شعار «یا روسری یا توسری» را در خیابانها سر دادند و حمله به تجمعات زنان شروع شد. یک تظاهرات در آن ایام بر علیه حجاب اجباری ترتیب داده شد. وعده مجلس مؤسسان عملی نشد و به جایش نهادی مثل شورای نگهبان و مجلس خبرگان جایگزین شد. آیةالله طالقانی در ۱۷ شهریور ۱۳۵۸ در بهشت زهرا در اعتراض به فضای سرکوب ایجاد شده گفت: «... بگذارید مردم مسئولیت پیدا کنند. این مردم هستند که کشته دادند. این‌هایی که این‌جا خوابیده‌اند، از همین توده‌های جنوب شهر بودند… استبداد زیر پرده دین را کنار بگذارید و بیایید با مردم، با دردمندها، با محروم‌ها همصدا باشیم». در انتخابات ریاست جمهوری مسعود رجوی کاندیدای مجاهدین با دخالت خمینی علیرغم وعده‌ای که داده بود وارد سازوکار انتخابات نمی‌شود حذف شد. خمینی فتوا داد کسی که به قانون اساسی رای نداده نمی‌تواند کاندیدای ریاست جمهوری بشود. مجاهدین این حذف را ناشی از گسترش حمایت توده‌ای از مجاهدین و امکان برنده شدن در انتخابات می‌دانند و از جمله به حرفهای پاسدار قاسمی که در تاریخ ۱۸ یهمن ۸۸ از تلویزیون رژیم پخش شد استناد می‌کنند[۲]مجاهدین می‌گویند که در برابر همه اقدامات سرکوبگرانه آن عصر آنها تلاش کردند که همچنان جو آرامش را حفظ کنند. از جمله در اسفند ۱۳۵۸ در انتخابات مجلس شورا شرکت کردند اما علیرغم اینکه در روزهای اول پس از انتخابات، هنگام اعلام نتایج انتخابات در اخبار سراسری رادیو تلویزیون، نام مسعود رجوی در بالای لیست کاندیداهای تهران بود و بعد از آن هم سایر کاندیداهای مجاهدین قرار داشتند اما بعد از سه روز به‌ناگاه مجاهدین به انتهای لیست رفتند و در قدم بعد با طرح دو مرحله‌ای کردن انتخابات حتی یک مجاهد هم به مجلس راه پیدا نکرد.

در این دوره اقدامات سرکوبگرانه زیادی در سطح شهر نیز بخصوص علیه سازمان مجاهدین خلق ایران و هوادارانش انجام شد که شمه‌ای از آن بعنوان نمونه از این قرار است:

حمله مسلحانه به مرکز امداد پزشکی مجاهدین در خیابان بهار در روز جمعه ۲۳ آذر ۱۳۵۸ و مضروب و مجروح شدن چند تن از مجاهدین.[۳]

حمله سراسری به مراکز و هواداران مجاهدین خلق بعد از اعلام نامزدی ریاست جمهوری مسعود رجوی.[۴]

به قتل رسیدن یکی از هواداران مجاهدین به نام ابوالفضل (عباس) عمانی در حین نصب پوستر و اعلامیه‌های تبلیغاتی سازمان مجاهدین خلق برای کاندیدایی مسعود رجوی، توسط گروه‌های فشار به نام چماقداران در روز شنبه ۲۹ دی ۱۳۵۸.[۵]

روز دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۵۸ مأموران کمیته انقلاب اسلامی منطقه ۱۰ تهران تعداد ۶۰٬۰۰۰ نشریه مجاهد، ارگان سازمان مجاهدین خلق ایران را به آتش کشیدند.[۶]

حمله سراسری به مراکز و اجتماعات مجاهدین در روزهای دوم و سوم اسفند ۱۳۵۸ با یک کشته، ده‌ها تن مورد اصابت گلوله و هزاران مجروح و مضروب.[۷]

افشا کردن بخشی از مدارک به دست آمده در جریان حمله به مجاهدین خلق در قائمشهر که منجر به کشته شدن یک هوادار مجاهدین به نام عین‌الله پورعلی معلم فرح‌آباد از روستای مشک آباد و مضروب و مصدوم شدن تعدادی از هواداران سازمان مجاهدین شد.[۸]

روز سه‌شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۵۹ مأموران کمیته انقلاب اسلامی به ناظر انتخابات وزارت کشور، شهلا حریری مطلق، که به تقلبات در حوزه انتخابیه اعتراض کرده بود، حمله کردند و او را مضروب و مجروح ساختند.[۹]

در همین ایام است که آنچه که جمهوری اسلامی آن را «انقلاب فرهنگی» نام نهاده‌است اتفاق افتاد. این امر با الگو برداری از انقلاب فرهنگی چین و در آنچه که اعلام شد این کار به قصد زدودن آثار غربی و تاریخ اشتباه از فرهنگ کشور انجام شده‌است که اقدام عملی آن تعطیلی دانشگاه‌ها به این دلیل بوده‌است. در این تعطیلی که بیش از دو سال طول کشید علاوه بر تغییراتی که در کتابهای درسی انجام شد بسیاری از استادان دانشگاه و دانشجویان مورد تصفیه قرار گرفتند. مجاهدین و دیگر گروه‌های سیاسی آن زمان این اقدام را تنها برای پاکسازی دانشگاه‌ها از مجاهدین و دیگر نیروهای سیاسی که جو غالب دانشگاه‌ها به دست آنها افتاده بود ارزیابی کردند. مجاهدین آنرا «توطئه به تعطیلی کشاندن دانشگاه‌های سراسر کشور» عنوان کردند[۱۰] و آنچه را که آنها «حمله سراسری به دانشگاه‌ها تحت عنوان انقلاب فرهنگی» خواندند، افشاگری کردند.[۱۱]

به قتل رسیدن فعال‌ترین هوادار مجاهدین خلق در شهر خمین بنام رضا حامدی در روز ۲۳ فروردین ۱۳۵۹ توسط رگبار مسلسل چند موتور سوار.[۱۲]

حمله آنچه که مجاهدین به آن «یورش وحشیانه چماقداران» به مرکز مجاهدین خلق- شاخه خراسان، عنوان کردند.[۱۳]

به قتل رسیدن یکی از اعضای سازمان مجاهدین خلق به نام شکرالله مشکین‌فام در حمله به مرکز مجاهدین خلق- شاخه خراسان.[۱۴]

تلاش برای ترور مسعود رجوی از رهبران سازمان مجاهدین و کاندیدای اول مجاهدین خلق برای نمایندگی مجلس شورای ملی از تهران در روز ۱۱ اردیبهشت ۱۳۵۹ در مراسم روز جهانی کارگر در ترمینال خزانه تهران.[۱۵]

حمله آنچه که مجاهدین خلق به آن «حمله چماقداران تحت حمایت پاسداران انقلاب به مراسم روز کارگر در ترمینال خزانه» عنوان کردند با بیش از ۲۰۰ مجروح و زخمی.[۱۶]

جراحت یک دختر دانش آموز هواداران مجاهدین خلق به نام پروین صادقی و از دست دادن چشم چپ در اثر حمله چماقداران به مراسم ۲۰۰هزار نفری روز کارگر در ترمینال خزانه. [۱۷]

به قتل رسیدن یک درجه‌دار ارتش به نام سیاوش شمس در روز سه شنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۵۹ در اصفهان توسط اصابت ضربات چاقوی دسته‌های فشار تحت حمایت کمیته‌ها و پاسداران انقلاب به هنگام دفاع از یک فروشنده نشریه مجاهد، که مورد ضرب و شتم مأموران کمیته انقلاب قرار گرفته بود.[۱۸]

درگیری در دانشگاه شیراز و حمله دسته‌های فشار همراه با مأموران مسلح کمیته و پاسداران به دانشگاه شیراز منجر به مجروح شدن یکی از هواداران مجاهدین به نام نسرین رستمی شد. وی مورد اصابت گلوله پاسداران انقلاب قرار گرفت و به علت اصابت گلوله به ستون فقرات و نخاع از هر دو پا فلج گردید. [۱۹]

حمله گروه‌های فشار با چوب و چماق به انجمن جوانان شهر بهشهر، هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران، و ضرب و شتم یکی از اعضای مجاهدین به نام محمود باقی پور که منجر به از دست دادن چشم راستش شد.[۲۰]

روز سه شنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۵۹ یک دانش آموز هوادار مجاهدین خلق به نام جلیل مرادپور به هنگام فروش نشریه مجاهد مورد حمله یکی از هواداران دولت قرار می‌گیرد و پس از اصابت چاقو به قلبش به قتل می‌رسد.[۲۱]

حمله آنچه که مجاهدین به آن «چماقداران تحت حمایت پاسداران» می‌گویند به انجمن جوانان مسلمان اراک هوادار سازمان مجاهدین خلق با بیش از ۲۰۰ نفر مجروح و زخمی.[۲۲]

حمله دسته‌های فشار تحت حمایت دولت موسوم به «حزب‌اللهی» ها به ساختمان و اعضای کانون توحیدی بشارت هوادار مجاهدین خلق با کوکتل مولوتف و مجروح نمودن اعضای کانون.[۲۳]

روز چهارشنبه ۷ خرداد گروهی به نام فدائیان انقلاب اسلامی با شعار حزب فقط حزب‌الله با پرتاب سنگ و کوکتل مولوتف به انجمن جوانان مسلمان اردبیل حمله کردند. مهاجمین که بعضاً به کلت و سه‌راهی مسلح بودند… در اثر این حملات و تیراندازی‌ها حدود ۶۰ الی ۷۰ نفر زخمی شدند… احد عزیزی در اثر اصابت گلوله از ناحیه ساق پا و لگن مجروح شد… محمود یحیوی از ناحیه پا و سر مورد اصابت گلوله قرار گرفت… و ۱۶۱ نفر دستگیر و بازداشت شدند. [۲۴]

روز چهارشنبه ششم و پنجشنبه هفتم خرداد ۱۳۵۹ انجمن جوانان مسلمان تربت حیدریه هوادار مجاهدین خلق ایران مورد تهاجم چماقداران تحت حمایت دولت قرار گرفت. در این حملات ۷۰ نفر از هواداران مجاهدین زخمی شدند.[۲۵]

احد عزیزی معلم روستاهای اردبیل که روز ۷ خرداد در حمله مهاجمین تحت حمایت دولت بر اثر اصابت گلوله مجروح شده بود، روز جمعه ۹ خرداد فوت کرد.[۲۶]

آغاز هجوم به خوابگاه‌های دانشجویان.[۲۷]

ارائه اسناد و شکایات هواداران سازمان مجاهدین نسبت به شکنجه آنها برای گرفتن اعتراف اجباری.[۲۸]

به قتل رسیدن یکی از هواداران مجاهدین به نام ناصر محمدی در حمله پاسداران به انجمن جوانان مسلمان میثاق واقع در خیابان شیرو خورشید تهران. [۲۹]

به قتل رسیدن یکی از هواداران مجاهدین به نام مصطفی ذاکری در جریان حمله و رگبار پاسداران انقلاب به جمعیت شرکت کننده در میتینگ سخنرانی مسعود رجوی تحت عنوان «چه باید کرد» در ورزشگاه امجدیه تهران.[۳۰]

پس از آن جنگ ایران و عراق زمینه‌ای برای تصفیه حساب با گروه‌های سیاسی و بطور خاص مجاهدین بود. طبق گفته مجاهدین با شروع تجاوز عراق به داخل خاک ایران، مجاهدین در دفاع از میهن فعالانه به جبهه‌های جنگ شتافتند و در جنگ تعدادی شهید هم دادند. اما سپاه پاسداران که نیروهای مجاهدین را مزاحم کارهایشان می‌دیدند، به سرعت همه مجاهدین حاضر در جبهه جنگ را دستگیر، زندانی و از خوزستان اخراج کردند که تعدادی از همین دستگیرشدگان در قتل‌عام ۶۷ اعدام شدند. در حین جنگ نشریه مجاهد ارگان سازمان مجاهدین خلق ایران که تیراژش به ۶۰۰ هزار نسخه در روز (در مقایسه با پرتیراژترین روزنامه حکومتی، جمهوری اسلامی با تیراژ ۱۸۰۰۰ در روز) می‌رسید ممنوع الانتشار شد. بسیاری از نشریات دیگر نیز یا رسماً تعطیل شدند و یا اینکه دسته‌های چماقدار که از خمینی و حکومت دفاع می‌کردند مانع از انتشار و فروش آنها می‌شدند. مجاهدین معتقدند خمینی جنگ را عمداً ادامه می‌داد تا بتواند فضای لازم برای سرکوب آزادیها را تحت عنوان وضعیت جنگی در کشور داشته باشد (چنانکه هزاران اعدام در آن زمان در زندانها جریان داشت) بصورتیکه حتی وقتی سرانجام در تاریخ ۲۴ مهر ۱۳۵۹ در اثر فشار دولتها و ملل متحد، رجایی نخست‌وزیر خمینی، به سازمان ملل رفت و پیشنهاد داد: «…متجاوز [یعنی طرف عراقی] به مرز خود برگردد و نیروی بی‌طرفی در مرزها مستقر شود تا دوباره تجاوزی صورت نپذیرد…» اما بعد از موافقت سازمان ملل و عراق از این طرح، خمینی و کارگزاران او از پذیرفتن طرح خود طفره رفته و همان را هم رد کردند.[۳۱]

طبق گفته مجاهدین در مدت دو و نیم سالی که مجاهدین آن را فاز سیاسی نامیده‌اند و یک فضای سیاسی رو به کاهشی وجود داشت 71 مجاهد با چوب و چاقو و تفنگ کشته شدند. علاوه بر مجاهدین باید به سرکوب کردستان و ترکمن صحرا توسط سپاه پاسداران و یا فتواهای اعدام خلخالی اشاره کرد. تعدادی نیز از نیروهای مختلف فعال سیاسی از جمله از فداییان خلق در جریان انقلاب فرهنگی و دیگر درگیریهای آن زمان در شهرهای مختلف اعدام و یا کشته شدند.

اما حادثه‌ای را که می‌توان یک سرفصل در پیشینه قتل‌‌عام دانست میتینگ امجدیه مجاهدین در 19خرداد 1359 است. این میتینگ با مجوز قانونی وزارت کشور در ورزشگاه امجدیه تشکیل شده بود اما باز هم مورد تهاجم دسته‌های چماقدار قرار گرفت و مصطفی ذاکری از هواداران مجاهدین کشته و تعداد زیادی مجروح شدند. شدت حادثه به حدی بود که احمد خمینی، علیه چماقداری در امجدیه موضعگیری کرد و تنی چند از نمایندگان مجلس بر ضد چماقداری حرف زدند و وزارت کشور هم که سرپرستی آن بر عهده میرسلیم بود گفت که کار چماقدارها غیرقانونی بوده است. اما شخص خمینی بعد از 13 روز چهارم تیر ماه ۱۳۵۹موضع‌گیری کرد و چنین گفت: «منافقین از کفار هم بدترند». او در این سخنرانی به‌ اشتباه گفت: «در قرآن سوره منافقین هست، اما سوره‌ کفار نیست!»... و اشاره کرد که دشمن اصلی همین‌ منافقین هستند. مجاهدین این را نخستین فرمان برای زمینه‌سازی قتل‌عام مجاهدین از سوی خمینی بشمار می‌آورند.

پانویس

  1. لغتنامه دهخدا
  2. به نقل از قتل‌عام سال ۶۷ بر کتیبهٔ خاوران
  3. (نشریه مجاهد- چه کسانی طراح حمله به مراکز مجاهدین هستند- دوشنبه ۲۶ آذر ۱۳۵۸- شماره ۱۵)[۱]
  4. (نشریه مجاهد- سه شنبه ۲ بهمن ۱۳۵۸- شماره ۲۰)[۲]
  5. (نشریه مجاهد- اطلاعیه سازمان مجاهدین خلق ایران درباره شهادت یکی از هواداران سازمان به دست اوباش چماقدار- سه شنبه ۹ بهمن ۱۳۵۸- شماره ۲۱)[۳]
  6. (نشریه مجاهد- سه شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۵۸- شماره ۲۳)[۴]
  7. (نشریه مجاهد-اطلاعیه مجاهدین خلق دربارهٔ یورش‌های ارتجاعی اخیر- سه‌شنبه ۷ اسفند ۱۳۵۸- شماره ۲۵)[۵]
  8. (نشریه مجاهد-اسناد و مدارک سخن می‌گویند- سه‌شنبه ۷ اسفند ۱۳۵۸- شماره ۲۵)[۶]
  9. (نشریه مجاهد- چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۵۸- شماره ۲۸)[۷]
  10. (نشریه مجاهد- شنبه ۳۰ فروردین ۱۳۵۹- شماره ۴۴)[۸]
  11. (نشریه مجاهد- یکشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۵۹- شماره ۴۵)[۹]
  12. (نشریه مجاهد- دوشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۵۹- شماره ۴۶)[۱۰]
  13. (نشریه مجاهد- دوشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۵۹- شماره ۴۶)[۱۱]
  14. (نشریه مجاهد- سه شنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۵۹- شماره ۴۷)[۱۲]
  15. (نشریه مجاهد- شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۵۹- شماره ۵۴)[۱۳]
  16. (نشریه مجاهد- یکشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۵۹- شماره ۵۵)[۱۴]
  17. (نشریه مجاهد- یکشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۵۹- شماره ۵۵)
  18. (نشریه مجاهد- چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۵۹- شماره ۵۸)
  19. (نشریه مجاهد- چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۵۹- شماره ۶۴)
  20. (نشریه مجاهد- چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۵۹- شماره ۶۴)
  21. (نشریه مجاهد- یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۵۹- شماره ۶۷)
  22. (نشریه مجاهد- چهارشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۵۹- شماره ۷۰)
  23. (نشریه مجاهد- پنج‌شنبه ۱ خرداد ۱۳۵۹- شماره ۷۱)
  24. (نشریه مجاهد- شنبه ۱۰ خرداد ۱۳۵۹- شماره ۷۷)
  25. (نشریه مجاهد- شنبه ۱۰ خرداد ۱۳۵۹- شماره ۷۷)
  26. (نشریه مجاهد- یکشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۵۹- شماره ۷۸)
  27. (نشریه مجاهد- یکشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۵۹- شماره ۸۳)
  28. (نشریه مجاهد- دوشنبه ۱۹ خرداد ۱۳۵۹- شماره ۸۴)
  29. (نشریه مجاهد- سه شنبه ۲۰ خرداد ۱۳۵۹- شماره ۸۴)
  30. (نشریه مجاهد- شنبه ۲۴ خرداد ۱۳۵۹- شماره ۸۷)
  31. (سایت حکومتی تابناک ۶ مهر ۱۳۹۳) این جنگ ۸ سال ادامه پیدا کرد تا اینکه سرانجام در ۲۷ تیر ۱۳۶۷ خمینی آتش‌بس را پذیرفت. مجاهدین این پذیرش را ناشی از عملیاتهای ارتش آزادیبخش ملی ایران که در سال ۱۳۶۶ تأسیس شده بود می‌دانند که با ده‌ها رشته عملیات و نهایتاً فتح شهر مهران در عملیاتی به نام چلچراغ (نامی که مجاهدین بر آن نهادند) که در آن شعار «امروز مهران، فردا تهران» سر داده شد خمینی را مجبور به این پذیرش کرد. آنها این نقل قول را تأیید نظر خود می‌دانند: روزنامه حکومتی جوان روز ۱۹ تیر از قول پاسدار اسماعیل کوثری نوشت: «مجاهدین در مهران عملیات موفقیت‌آمیز انجام داده بودند و شعار «امروز مهران فردا تهران» هم مطرح کرده بودند و با در اختیار گرفتن انواع سلاحهای سنگین و نیمه سنگین هم‌چون نفربر و غیره، خود را سازماندهی کرده بودند. اما پذیرش قطعنامه از سوی حضرت امام تمام این توطئه‌ها را خنثی کرد». معنی این حرف این است که: «اگر امام قطعنامه را نمی‌پذیرفت، مجاهدین تهران را فتح کرده بودند».