کاربر:M.reza/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
معنای دعای تحویل سال نو: | معنای دعای تحویل سال نو: | ||
یا مقلب القلوب و الابصار | یا مقلب القلوب و الابصار ای برگرداننده و چرخش دهنده قلبها و بینشها | ||
یا مدبر اللیل و النهار | یا مدبر اللیل و النهار ای تدبید کننده شب و روز | ||
یا محول الحول و الاحوال | یا محول الحول و الاحوال ای تغییر دهنده وضعیتها و حالتها | ||
حول حالنا الی احسن الحال | حول حالنا الی احسن الحال حال ما را به بهترین حالت تغییر بده | ||
نگاهی که به معنای این دعا بیندازیم مشاهده میکنیم که دقیقا در لحظه تحول از سالی که گذشت به سال نو که تغییری است در وضعیت افلاک و سیارات که خود گوشهای از جهان هستی هستند ، از خدا خواسته میشود که جنس چرخش و تحول نیز در نظر گرفته شود و ما را نیز مانند زمین که با قدوم بهار به سبزی و خرمی میگرود به بهترین و زیباترین حالتها متحول کند. ما با این بیان خود را با طبیعت ظاهرا خاموش و بیجان پیوند میدهیم. مایی که انسانهای پرجوش و خروش و صاحب بیان و بینشیم. | نگاهی که به معنای این دعا بیندازیم مشاهده میکنیم که دقیقا در لحظه تحول از سالی که گذشت به سال نو که تغییری است در وضعیت افلاک و سیارات که خود گوشهای از جهان هستی هستند ، از خدا خواسته میشود که جنس چرخش و تحول نیز در نظر گرفته شود و ما را نیز مانند زمین که با قدوم بهار به سبزی و خرمی میگرود به بهترین و زیباترین حالتها متحول کند. ما با این بیان خود را با طبیعت ظاهرا خاموش و بیجان پیوند میدهیم. مایی که انسانهای پرجوش و خروش و صاحب بیان و بینشیم. | ||
در این دعا که خواست انطباقی فعال با جهان هستی در آن متبلور است ، ما نیز از خدایی که خارج از ذهن و جهان درون ما به رسمیت شناختهایم و به او تکیه میکنیم میخواهیم که ما را نیز در اندیشه و عمل و در شکل و محتوا و در ظاهر و باطن همچون بهار گرم و گرما بخش و عطر آگین و پر نشاط نماید. | در این دعا که خواست انطباقی فعال با جهان هستی در آن متبلور است ، ما نیز از خدایی که خارج از ذهن و جهان درون ما به رسمیت شناختهایم و به او تکیه میکنیم میخواهیم که ما را نیز در اندیشه و عمل و در شکل و محتوا و در ظاهر و باطن همچون بهار گرم و گرما بخش و عطر آگین و پر نشاط نماید. | ||
در جمله اول ما از گرداننده قلبها درخواست میکنیم. اولین لحظه از نوروز را با او پیوند میزنیم. حال چرا قلب؟ در لغت کلمه قلب به معنای برگرداندن و وارونه کردن است. در ادبیات و فرهنگ ملتها ، قلب کانون همه عواطف انسانی است. عشق و عواطف ما و احساسات ما که مجموعه تنظیم رابطههای ما با بیرون از خودمان را شکل میدهد از قلب سرچشمه میگیرد. قلب گفته میشود چون همیشه در تکاپو و چرخش است و ما آنچه را که میخواهیم عمیق بیان کنیم میگوییم:از صمیم قلب یا از ته قلب. مثلا از صمیم قلب دوستتان دارم یا به شما تبریک میگویم. ما خوبیها را با قلبمان گره میزنیم. در همین جمله نیز ابصار عطف به چرخش و قلب شده است. بصیرت به معنای بینش. بینش نوع دیدنی است که عمیقتر از دیدن با چشم است. بینش دیدنی است عمیقتر که از ظاهر به باطن و از سطح به عمق و از امروز به آینده راه مییابد. پس در این فرهنگ چشم و دل دو یار همنشینند و در این معنا ، توانایی درک حقایق توسط قلب ، بصیرت یا بینش ما نام میگیرند. | |||
یا مدبر اللیل و النهار: | |||
مدبر در معنای لغوی به معنای حساب شده یا برنامه ریزی شده است. مدبر به کسی گفته میشود که تدبیر و تنظیم میکند و به تربیت اهمیت میدهد و کسیکه کارها را انجام میدهد. در این جمله خدا را «تدبیر کننده شب و روز» مینامیم. این معنا در قرآن یعنی اندیشه و طرحی که در پس هر امری است و مقدم بر آن وجود دارد. در حقیقت با این بیان به خدا میگوییم که:تو هستی که قبل از آمدن هر روز و شب ، نسبت به اموری که در آنها محقق میشود طرح مشخصی داری و چیزی بدون هدف و در عالم وجود به عین و ماده تحول نمیپذیرد. سمت و سودهنده و مدیر حرکت جهان تو هستی. حرکتی که شامل همه موجودات از بیجان و جاندار تا اندیشمند و غیراندیشمند میشود و ما در این جمله به تدبیر خدا برای سال آینده اشاره میکنیم. | |||
یا محول الحول و الاحوال: | |||
محول کردن یا شدن یعنی تبدیل شدن یا تبدیل کردن از چیزی و حالتی به چیزی و حالتی دیگر. حول با جمع احوال نیز به معنی سال و یا مهارت و بصیرت در کار است. سال به این معنا که از نقطه ای شروع و در نقطهای تمام میشود و شروع سال جدید از پایان سال قبل کاملا تفکیک شده است. در فرهنگ قرآن «حول» به معنای تغییری است که بر اثر آن گسستی کامل از حالت قبل ایجاد میشود. |
نسخهٔ ۸ مارس ۲۰۱۹، ساعت ۱۵:۰۲
نوروز
نوروز چیست؟
در طول تاریخ ، نوروز پدید آورنده معانی مختلف و متعددی بوده است. معانییی که از سطح کلام و اولین روز بهار شروع میشوند و به عمق افکار و تاریخ ما رسوخ میکنند. ما با قدوم بهار به استقبال نوروز میرویم و همچون طبیعت نو میشویم. در اذهان عموم ما معنی نوروز متداول است با: تحویل سال نو یا همان لحظه برابری با بهار. لحظه اعتدال هوا و طبیعت که با آن ما نیز پس از گذار از زمستانی سرد به سوی اعتدالی در خود و پیرامونمان پیش میرویم.
ایرانیان باستان اولین روز فروردین را (هرمز روز یا اورمزد روز) نیز نامیدهاند كه نام روز اول است از هر ماه شمسی. تاريخ نوروز همچنين سرشار است از معانی ژرف. اول اینکه نوروز جشن است. (جشن) یا (یسین) در زبان ایرانیان کهن به معنای ستایش و نیایش ایزد است و (ایزد) به معنای ستایش شده. واژه جشن واژهای ایرانی و مذهبی بسیار کهن است.
پس نوروز روزی است نو برای جشن که نیایش آفریدگار و یا عبارت است از برپایی مراسم سپاس به مناسبت یک پیروزی یا یک واقعه مهم و تاثیر گذار اجتماعی و قدر شناسی آنچه از موهبت که پروردگار هستی به ما عطا کرده است.
ابوریحان بیرونی در آثار الباقیه نقل میکند که:
سبب اینکه این روز را نوروز مینامند این است که چون جمشید به پادشاهی رسید دین خود را تجدید کرد و چون این کار خیلی بزرگ به نظر آمد و آن روز ، روز تازهای بود جمشید عید گرفت و..
تبریک نوروز:
برای ایرانیان تبریک نوروز امری است بدیهی. حقیقتی بزرگ که برای بیان آن فکر نمیکنیم. حال باید دید آیا گذر زمان و رفتن روزها از پی یکدیگر سخنی با ما دارند؟
زمان را چگونه مییابیم؟
ما از گذر زمان چه احساسی داریم؟ آیا زمان یک پدیده مستقل است که در دینای واقعی خارج از ذهن و ادراک ما موجود است؟ آری ، زمان عبارت است از احساس و ادراک ما از تداوم و استمرار خلقت و شدنی بی سکون در جهان عینی. ما زمان را در طول به راحتی حس میکنیم. مانند به اتمام رسیدن زمان کار یا گذر یک سال از عمر. اما آیا زمان عرضی و عمقی هم دارد؟ باید گفت آری. برای زمان عرض و عمقی هم میتوان قائل شد. در حقیقت زمان یک پدیده ۳ بعدی است.
بعد اول همان طول زمان است. بعد دوم عرض آن است که یک مفهوم کمی است. به میزان و حجم کارهای ما در یک محدوده زمانی ، عرض زمان میگویند. یعنی آنچه ما در یک ساعت انجام میدهیم ارزش آن یک ساعت را نیز مشخص میکند. اینجا میتوانیم برای زمانمان ارزش قائل شویم و قیمت آنرا حساب کنیم.
بعد سوم اما عمق زمان است. عمق زمان یک پدیده کیفی است. تا کنون تلاش کردهاید به عمق آب نگاه کنید؟ نگاه به عمق یک حوض کوچک راحت است اما نگاه به عمق یک استخر مشکلتر و نگاه به عمق دریا با چشم معمول غیر ممکن. در عمق زمان است که مفاهیم تغییر میکنند. عمق زمان یک نگاه هدایتگر است. در عمق فقط تعداد کارهایی که انجام میدهیم مهم نیست ، بلکه معنای کارها و آنچه از آنها حاصل میشود نیز مهم است. در عمق زمان است که منافع شخصی که مثلا در طول و عرض زمان ملموس است کنار رفته و منافع شخصی جای خود را به منافع جمعی میدهند و یا خواست انجام کارها توسط دیگران به تمایل برای کار با دیگران مبدل میشود. در واقع هرچه عمق زمان را درک کنیم ، به عمق رسالت انسانی خود نیز بیشتر پیبردهایم.
تاریخچه زمان:
از طول زمان یعنی تاریخچه آن که از شروع بیگبنگ محاسبه میشود ، تقریبا ۱۵ میلیارد سال میگذرد. در این طول آنچه به عمر زمین مربوط میشود حدودا ۵ میلیارد سال است. میگوید عمر تاریخ انسان به اندازه یک چشم بر هم زدن از این تاریخ است. آیا عمق و ارزش این زمان که گذشت ، با آنچه که پیش رو است قابل درک است؟ چگونه باید آنرا قدر بشناسیم؟
رسالت نوروز:
نوروز اولین روز بهار است. پس چرخ طبیعت با قدوم آن تغییر میکند و زمستان که نماد سردی و انجماد و سکون است را به کنار میزند و بهار پرحرارت و حرکت و نشاط و گشایش را با خود میآورد.
از طول زمان که نگاه کنیم ، بین آخرین روز زمستان و اولین روز بهار تفاوت زیادی احساس نمیکنیم اما با گذر چند روز یا چند هفته ، شکوفهها و میوههای موسم بهار از راه میرسند و دشت و دمن تغییر چهره میدهند. این بیان یک حقیقت است. حقیقتی که مام طبیعت به ما میآموزد. او در بطن خود حقایقی را نهفته است که در یک دوران رشد مخفی آنها را در دامان خود پرورانده است و در یک «جهش» آنرا به ما عرضه میکند. در این جهش آنچه را که برایمان غیر محسوس بود و مشاهده نمیشد به ما عرضه داشت. درک این حقیقت همان ”شناخت عمقی” است از زمان.
بطور مثال تا کشاورز نباشیم معنای لحظهای که یک دانه کشت میشود را در نمییابیم چون ما عادت داریم در طول زمان به سیر رشد پدیدهها بنگریم. اما کشاورز از لحظهای که اولین قطره آب را بر روی دانه کاشنه شده میریزد ، میتواند محصول آنرا در عمق زمان مشاهده کند. کشاورز نسبت به سیری که آن دانه طی میکند و آنچه که به آن تبدیل خواهد شد ایمانی عینی دارد و امیدوار است. ما که کشاورز نیستیم اما تا محصول را نبینیم باور نمیکینم. این بینش عمقی هنر کشاورز در رابطه با عمق زمان است که غیر کشاورز با آن بیگانه است.
رابطه ما با نوروز اما ناگسستنی است. نوروز بر همه ما تاثیر دارد. نوروز همیشه در زمان مقرر حاضر میشود و هیچ عاملی نمیتواند آنرا از حرکت باز دارد. آمدن او حتمی است و از وقتی که آمد نوید آور غلبه بر سیاهی و سرما است و دیگر زمان بر پاشنه او میچرخد.
در طول تاریخ ما خواندهایم که بسیاری از آدمیان در فکر تسخیر زمان به نفع خودشان بودهاند. فراعنه مصر خواستار این بودند که به سایر انسانها بگویند که آنها قدرتی لایتناهی دارند و میتوانند بر زمان غلبه کنند و این به آنها الوهیتی عطا میکند. آنها با محاسبه زمان تغیان رود نیل «به واسطه کاهنانشان» ، که با گل و لایی که برجای میگذاشت زمینه کشت را فراهم میکرد تقویم را در انحصار خود میگرفتند تا با پیشگویی زمان طغیان به مردم بگویند زمان در کنترل آنها است و این غصب نامیمون زمان به آنها قدرت جاودانگی عطا میکرد. آنها میخواستند با این ادعا به سایر انسانها بقبولانند که زمان و زمین همین است. همانهایی که امروز به آنها دیکتاتور میگوییم. اما هرچه اینگونه افراد بر غصب خود لجاجت کردند ، نوروز بیشتر آنها را رسوا کرد چون در مقابل آنها کسانی بودهاند که به روز نو و گردش چرخ کبود معتقد بوده و ایمان داشتهاند. آنان از پس مردمکانشان عمق زمان را نظاره کرده بودند و با نوروز همگام و همصدا در مقابل سیاهی و تباهی ایستادند. آنها از خود رنگ و بویی نداشتند و در عمق زمان ، با حقیقت تداوم خلقت بی سکون نو شدند و این حقیقت شدن بی سکون را از طبیعت وام گرفتند و خود را با آن وقف دادند. این افراد پیام آوران نوروزند و نوروز و شدن را در خود بازتاب میدهند. نوروزی که هر سال میآید اما تکرار نیست و متعلق به همه ما است. هر آمدنش گامی نوین در زمان است که به سوی غایتی است. این گونه انسانها همچون بهار وفادار و پایدارند و چیزی مانع از تجلی صفات بهاری آنها نتواند شد. آنها پیام آور سبزی و بالندگیاند و مانند نوروز شاخصان پایان فصل سکون و انجمادند و همچون او فریاد میزنند که اینک ما هم گامان نوروز ، رسولان نو شدن هستیم. آیا از روایت خضر پیامبر که همه جا را سبز میکرد در عمق زمان چه میتوان دریافت؟
بله این رسالت نوروز است و معنای «هر روزتان نوروز». این تبریک و برکت ریشهای عمیق و واقعی در پیوند با جهان هستی دارد و ساخته اذهان و ورد زبانها نیست. با دل سپردن به چرخ کبود و قانون آن که همانا نو شدن است و نوروز رسول آن ما هم میتوانیم با دل سپردن به جریان نو شونده چرخ کبود هر روزمان را به نوروزی پیروز مبدل کنیم و این حقیقت را تجربه کنیم. این درسی است که مام طبیعت و جهان پیرامون ما با همه گستره و عظمتش به ما میآموزد. این استعدادی است کاشته شده در جهان ما و از جهان که ما از آن برآمدهایم در درون ما. آری جهان ما را به این نو شدن دعوت میکند و ما هم باید انتخاب کنیم که جا پای جای حقایق سرسخت و خلل ناپذیر او بگذاریم و سبز و خرم شویم. رسالت نوروز سبزی و خرمی ما نیز هست.
نوروز پس از اسلام:
به روایت تاریخ ، ایرانیان اسلام را سهل پذیرفتند. علت را این میگویند که روح مسالمت و صلح جوی اسلام و مساوات و برابری که بین طبقات جامعه احیا میکرد ، برای ایرانیان آشنا بود و با تعالیم خودشان همسو. لذا میبینیم که رسوم اصیل ایرانی و خصوصا نوروز گرامی داشته شد و در طول تاریخ با هر شرایط و تحول سیاسی انطباق پیدا کرد. تا جایی که گویند امام ششم شیعیان (جعفر صادق) نیز نوروز را بزرگ میداشته و در آن روز لباس نو پوشیده و میگفته است: « این روز گرامی است». شیخ عباس قمی ( ۱۲۹۴ – ۱۲۵۴ ق ) در "مفاتیح الجنان " آورده است: « و اما اعمال عید نوروز پس چنان است که حضرت صادق علیه السلام به مُعَلَّى بن خنیس تعلیم فرموده که چون روز نوروز شود غسل کن و پاکیزه ترین جامه هاى خود را بپوش و به بهترین بوهاى خوش خود را خوشبو گردان و... .
در دوران امویان و عباسیان نیز ، بسیاری از امور اداری و کشوری به دبیران لایق ایرانی سپرده شد. آنها نیز این عید را گرامی داشتند و به سنت شاهان ایرانی به آنها هدایایی تقدیم و پیشکش میشد.
بر اساس تاریخ بیهقی نیز حکومتهای پس از اسلام تمام عیدهای ایرانی را جشن میگرفتند. نوروز و جشن سده و مهرگان و ....
برخی گویند که دعای تحویل سال نو که ما ایرانیان در لحظه تحویل سال میخوانیم ، از زمان صفویان به بعد مرسوم شده است و برخی دیگر آنرا مربوط به قبل از آن میدانند. بطور مثال در کتاب «زاد المعاد» نوشته علامه محمد باقر مجلسی (1006ـ1077 شمسی )که معاصر با شاه سلیمان و شاه سلطان حسین صفوی بوده است در مورد دعای سال نو مینویسد که: روایت کردهاند که این دعا را ( یا مقلبالقلوب والابصار یا مدبر اللیل والنهار یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال) در هنکام تحویل سال بخوانید. این بیانگر این است که این دعا در زمان صفویه مرسوم بوده است.
بنابر نوشتههای علامه مجلسی نیز در بعضی کتابها این دعا چنین آمده است: «یا محول الحول و الاحوال ، حول حالنا الی احسن الحال» و...
همچنین به گفته شیخ طبرسی در کتاب اعلام الپری باعلام الهدی ص 423 عبارت « یامقلب القلوب و الابصار ثبت قلبی علی دینک» مشاهده میشود و یا در کتاب مصباح المتهجد ص 132 روایتی نقل میکند از صدوق در «کال الدین» ص 355 که از قول امام ششم شیعنا «جعفر صادق» نقل شده است.
با توجه به اینکه ذکر دعای تحویل سال در کتب علمایی که قبل از دوران صفویان میزیستهاند نیز ذکر شده است ، این دعا ریشهای قدیمیتر در تاریخ ایران پس از اسلام دارد و نمیتوان آنرا به دوره صفویه به بعد اختصاص داد.
معنای دعای تحویل سال نو:
یا مقلب القلوب و الابصار ای برگرداننده و چرخش دهنده قلبها و بینشها
یا مدبر اللیل و النهار ای تدبید کننده شب و روز
یا محول الحول و الاحوال ای تغییر دهنده وضعیتها و حالتها
حول حالنا الی احسن الحال حال ما را به بهترین حالت تغییر بده
نگاهی که به معنای این دعا بیندازیم مشاهده میکنیم که دقیقا در لحظه تحول از سالی که گذشت به سال نو که تغییری است در وضعیت افلاک و سیارات که خود گوشهای از جهان هستی هستند ، از خدا خواسته میشود که جنس چرخش و تحول نیز در نظر گرفته شود و ما را نیز مانند زمین که با قدوم بهار به سبزی و خرمی میگرود به بهترین و زیباترین حالتها متحول کند. ما با این بیان خود را با طبیعت ظاهرا خاموش و بیجان پیوند میدهیم. مایی که انسانهای پرجوش و خروش و صاحب بیان و بینشیم.
در این دعا که خواست انطباقی فعال با جهان هستی در آن متبلور است ، ما نیز از خدایی که خارج از ذهن و جهان درون ما به رسمیت شناختهایم و به او تکیه میکنیم میخواهیم که ما را نیز در اندیشه و عمل و در شکل و محتوا و در ظاهر و باطن همچون بهار گرم و گرما بخش و عطر آگین و پر نشاط نماید.
در جمله اول ما از گرداننده قلبها درخواست میکنیم. اولین لحظه از نوروز را با او پیوند میزنیم. حال چرا قلب؟ در لغت کلمه قلب به معنای برگرداندن و وارونه کردن است. در ادبیات و فرهنگ ملتها ، قلب کانون همه عواطف انسانی است. عشق و عواطف ما و احساسات ما که مجموعه تنظیم رابطههای ما با بیرون از خودمان را شکل میدهد از قلب سرچشمه میگیرد. قلب گفته میشود چون همیشه در تکاپو و چرخش است و ما آنچه را که میخواهیم عمیق بیان کنیم میگوییم:از صمیم قلب یا از ته قلب. مثلا از صمیم قلب دوستتان دارم یا به شما تبریک میگویم. ما خوبیها را با قلبمان گره میزنیم. در همین جمله نیز ابصار عطف به چرخش و قلب شده است. بصیرت به معنای بینش. بینش نوع دیدنی است که عمیقتر از دیدن با چشم است. بینش دیدنی است عمیقتر که از ظاهر به باطن و از سطح به عمق و از امروز به آینده راه مییابد. پس در این فرهنگ چشم و دل دو یار همنشینند و در این معنا ، توانایی درک حقایق توسط قلب ، بصیرت یا بینش ما نام میگیرند.
یا مدبر اللیل و النهار:
مدبر در معنای لغوی به معنای حساب شده یا برنامه ریزی شده است. مدبر به کسی گفته میشود که تدبیر و تنظیم میکند و به تربیت اهمیت میدهد و کسیکه کارها را انجام میدهد. در این جمله خدا را «تدبیر کننده شب و روز» مینامیم. این معنا در قرآن یعنی اندیشه و طرحی که در پس هر امری است و مقدم بر آن وجود دارد. در حقیقت با این بیان به خدا میگوییم که:تو هستی که قبل از آمدن هر روز و شب ، نسبت به اموری که در آنها محقق میشود طرح مشخصی داری و چیزی بدون هدف و در عالم وجود به عین و ماده تحول نمیپذیرد. سمت و سودهنده و مدیر حرکت جهان تو هستی. حرکتی که شامل همه موجودات از بیجان و جاندار تا اندیشمند و غیراندیشمند میشود و ما در این جمله به تدبیر خدا برای سال آینده اشاره میکنیم.
یا محول الحول و الاحوال:
محول کردن یا شدن یعنی تبدیل شدن یا تبدیل کردن از چیزی و حالتی به چیزی و حالتی دیگر. حول با جمع احوال نیز به معنی سال و یا مهارت و بصیرت در کار است. سال به این معنا که از نقطه ای شروع و در نقطهای تمام میشود و شروع سال جدید از پایان سال قبل کاملا تفکیک شده است. در فرهنگ قرآن «حول» به معنای تغییری است که بر اثر آن گسستی کامل از حالت قبل ایجاد میشود.