گردهمایی هواداران مجاهدین در استادیوم امجدیه ۲۲ خرداد ۱۳۵۹: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «حمله به آزادیهای مردم ودفاتر و میتینگهای مجاهدین در سراسر کشور توسط نیرو...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
گردهمایی امجدیه در واقع یک نمایش باشکوه از پایگاه گسترده اجتماعی مجاهدین و محبوبیت مسعود رجوی در جامعه ایران بود و همچنین قدرت و توانایی نیروی هوادار مجاهدین و میلیشیای مجاهد خلق را به نمایش گذاشت که با دست خالی و بدون هیچگونه سلاحی توانستند در مقابل هجوم پاسداران مسلح بایستند. | گردهمایی امجدیه در واقع یک نمایش باشکوه از پایگاه گسترده اجتماعی مجاهدین و محبوبیت مسعود رجوی در جامعه ایران بود و همچنین قدرت و توانایی نیروی هوادار مجاهدین و میلیشیای مجاهد خلق را به نمایش گذاشت که با دست خالی و بدون هیچگونه سلاحی توانستند در مقابل هجوم پاسداران مسلح بایستند. | ||
[[پرونده:مسعود رجوی در امجدیه.jpg|جایگزین=مسعود رجوی در امجدیه|بندانگشتی|مسعود رجوی در امجدیه]] | |||
این سخنرانی در شرایطی که حمله و هجوم دسته های چماقداران وشلیک گاز اشک آور پاسداران مسلح، یک لحظه قطع نمیشد، ایراد شد و یکبار دیگر فضای سیاسی ایران را به چالش کشید. | این سخنرانی در شرایطی که حمله و هجوم دسته های چماقداران وشلیک گاز اشک آور پاسداران مسلح، یک لحظه قطع نمیشد، ایراد شد و یکبار دیگر فضای سیاسی ایران را به چالش کشید. | ||
خط ۹۹: | خط ۹۹: | ||
اروند آبراهامیان در کتاب «مجاهدین ایران» در این زمینه مینویسد:<blockquote>«کاندیداتوری رجوی نهتنها توسط سازمانهای وابسته به مجاهدین… بلکه توسط لیستی چشمگیر از سازمانهای مستقل شامل فداییان، جبههی دموکراتیک ملی، حزب دموکرات کردستان ایران، حزب زحمتکشان انقلابی (کومله)، انجمن سوسیالیستهای ایرانی، انجمن حقوق فرهنگی و سیاسی ترکمنها، انجمن جوانان آسوری و گروه مشترک ارمنیان، زرتشتیان و یهودیان مورد حمایت قرار گرفت. رجوی همچنین از سوی شمار زیادی از شخصیتهای برجسته مورد حمایت قرار گرفت، از جمله همسر آقای طالقانی، شیخ عزالدین حسینی، رهبر مذهبی کردهای سنی در مهاباد، حجتالاسلام جلال گنجهای، ۵۰ نویسندهی شناختهشدهی انجمن نویسندگان ایران، از جمله ناصر پاکدامن اقتصاددان، منوچهر هزارخانی نویسنده و حمید عنایت، تاریخنویس لاییک و البته خانوادهی شهیدان اولیهی مجاهدین… مجاهدین بهصورت اپوزیسیون غیرمذهبی پیشتاز در مقابل جمهوری اسلامی درآمده بودند. خمینی سریعاً پاسخ داد و رجوی را از انتخابات حذف کرد»</blockquote>در دی ماه ۵۸، پس از فتوای خمینی مبنی بر لغو کاندیداتوری مسعود رجوی برای ریاست جمهوری، اریک رولو از روزنامه نگاران روزنامه لوموند<sup>[7]</sup>نوشت: | اروند آبراهامیان در کتاب «مجاهدین ایران» در این زمینه مینویسد:<blockquote>«کاندیداتوری رجوی نهتنها توسط سازمانهای وابسته به مجاهدین… بلکه توسط لیستی چشمگیر از سازمانهای مستقل شامل فداییان، جبههی دموکراتیک ملی، حزب دموکرات کردستان ایران، حزب زحمتکشان انقلابی (کومله)، انجمن سوسیالیستهای ایرانی، انجمن حقوق فرهنگی و سیاسی ترکمنها، انجمن جوانان آسوری و گروه مشترک ارمنیان، زرتشتیان و یهودیان مورد حمایت قرار گرفت. رجوی همچنین از سوی شمار زیادی از شخصیتهای برجسته مورد حمایت قرار گرفت، از جمله همسر آقای طالقانی، شیخ عزالدین حسینی، رهبر مذهبی کردهای سنی در مهاباد، حجتالاسلام جلال گنجهای، ۵۰ نویسندهی شناختهشدهی انجمن نویسندگان ایران، از جمله ناصر پاکدامن اقتصاددان، منوچهر هزارخانی نویسنده و حمید عنایت، تاریخنویس لاییک و البته خانوادهی شهیدان اولیهی مجاهدین… مجاهدین بهصورت اپوزیسیون غیرمذهبی پیشتاز در مقابل جمهوری اسلامی درآمده بودند. خمینی سریعاً پاسخ داد و رجوی را از انتخابات حذف کرد»</blockquote>در دی ماه ۵۸، پس از فتوای خمینی مبنی بر لغو کاندیداتوری مسعود رجوی برای ریاست جمهوری، اریک رولو از روزنامه نگاران روزنامه لوموند<sup>[7]</sup>نوشت: | ||
[[پرونده:مسعود رجوی در حال سخنرانی درگردهمایی امجدیه.jpg|جایگزین=مسعود رجوی در حال سخنرانی درگردهمایی امجدیه|بندانگشتی|مسعود رجوی در حال سخنرانی درگردهمایی امجدیه]] | |||
«اگر امام خمینی نامزدی ریاستجمهوری رجوی را در ژانویه گذشته کنار نمیزد، بهگفته شخصیتهای متفاوت، او میلیونها رأی را بهخود اختصاص میداد. چرا که از حمایت اقلیتهای قومی و مذهبی برخوردار بود و از برابری و خودمختاری آنها حمایت میکرد، همچنین بخش مهمی از آرای زنان، که خواستار آزادی خود میباشند، و نیز جوانانی که خواهان حکومت روحانیت ارتجاعی نیستند، نصیب او میشد» | «اگر امام خمینی نامزدی ریاستجمهوری رجوی را در ژانویه گذشته کنار نمیزد، بهگفته شخصیتهای متفاوت، او میلیونها رأی را بهخود اختصاص میداد. چرا که از حمایت اقلیتهای قومی و مذهبی برخوردار بود و از برابری و خودمختاری آنها حمایت میکرد، همچنین بخش مهمی از آرای زنان، که خواستار آزادی خود میباشند، و نیز جوانانی که خواهان حکومت روحانیت ارتجاعی نیستند، نصیب او میشد» | ||
خط ۱۴۵: | خط ۱۴۵: | ||
== گردهمایی امجدیه == | == گردهمایی امجدیه == | ||
[[پرونده:مسعود رجوی برابر هواداران مجاهدین-امجدیه.jpg|جایگزین=مسعود رجوی برابر هواداران مجاهدین-امجدیه|بندانگشتی|مسعود رجوی برابر هواداران مجاهدین-امجدیه]] | |||
گردهمایی امجدیه در واقع یک نمایش باشکوه از پایگاه گسترده اجتماعی مجاهدین و محبوبیت مسعود رجوی در جامعه ایران بود و همچنین قدرت و توانایی نیروی هوادار مجاهدین و میلیشیای مجاهد خلق را به نمایش گذاشت که با دست خالی و بدون هیچگونه سلاحی توانستند در مقابل هجوم پاسداران مسلح بایستند. | گردهمایی امجدیه در واقع یک نمایش باشکوه از پایگاه گسترده اجتماعی مجاهدین و محبوبیت مسعود رجوی در جامعه ایران بود و همچنین قدرت و توانایی نیروی هوادار مجاهدین و میلیشیای مجاهد خلق را به نمایش گذاشت که با دست خالی و بدون هیچگونه سلاحی توانستند در مقابل هجوم پاسداران مسلح بایستند. | ||
نسخهٔ ۲۵ ژانویهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۳:۰۷
حمله به آزادیهای مردم ودفاتر و میتینگهای مجاهدین در سراسر کشور توسط نیروهای حکومتی، از همان اولین روزهای بعد از پیروزی قیام ۵۷ آغاز شد، سازمان مجاهدین از این حملات به عنوان چماقداری یاد میکرد که توسط حکومت پشتیبانی میشد.
خمینی میخواست پایههای حکومت ولایتفقیه خود را در کوتاهترین زمان، محکم کند. برای هر کس که در آن روزهای پرتلاطم شاهد این حملات چماقداران بود، اولین سؤال این بود که انقلاب ایران به کجا میرود و در این شرایط، چه باید کرد؟
روز ۲۲خرداد ۱۳۵۹ آقای مسعود رجوی در سخنرانی خود در گردهمایی امجدیه که بهرغم همهی محدودیتهای ایجاد شده توسط نیروهای حکومتی، ۲۰۰هزار نفر در آن شرکت کرده بودند، در زیر رگبار گلوله و گاز اشکآور، این سؤال بسیار اساسی را در برابر همهی مردم ایران و بهخصوص اقشار آگاه و نیروهای ترقیخواه و انقلابی قرارداد.«چه بایدکرد؟»
چه باید کرد؟ افشاگری تکاندهنده و تعرض سیاسی ـ اجتماعی مجاهدین علیه حملات چماقداری در صحنه سیاسی ایران بود.
گردهمایی امجدیه در واقع یک نمایش باشکوه از پایگاه گسترده اجتماعی مجاهدین و محبوبیت مسعود رجوی در جامعه ایران بود و همچنین قدرت و توانایی نیروی هوادار مجاهدین و میلیشیای مجاهد خلق را به نمایش گذاشت که با دست خالی و بدون هیچگونه سلاحی توانستند در مقابل هجوم پاسداران مسلح بایستند.
این سخنرانی در شرایطی که حمله و هجوم دسته های چماقداران وشلیک گاز اشک آور پاسداران مسلح، یک لحظه قطع نمیشد، ایراد شد و یکبار دیگر فضای سیاسی ایران را به چالش کشید.
دوران فعالیت مسالمت آمیز سازمان مجاهدین خلق ایران پس از پیروزی انقلاب ضد سلطنتی
در۳۰ دی سال ۱۳۵۷ رژیم شاه تحت فشارهای داخلی، تظاهرات مردمی و فشارهای بینالمللی، زندانیان سیاسی را آزاد کرد. آخرین دستهی زندانیان سیاسی که بیشترین آنها مجاهدین بودند، یک هفته پس از فرار شاه از ایران و ۱۲روز قبل از ورود خمینی، در روز ۳۰ دی ۱۳۵۷ از زندانهای شاه آزاد شدند.
مسعود رجوی در اولین سخنرانی خودش پس از زندان، در ۴ بهمن ۱۳۵۷ بر ضرورت آزادی و دموکراسی به عنوان مهمترین دستاورد انقلاب ضد سلطنتی تأکید کرد.
وی از تأیید مطلق خمینی و این که قیام ضد سلطنتی را «انقلاب اسلامی» بخواند خودداری کرد و خواهان یک انقلاب دموکراتیک شد.
او همچنین در مصاحبه با کیهان به تاریخ ۱۸ اسفند ۱۳۵۷ گفت: سقوط دیکتاتوری، قدمی از راه طولانی انقلاب است[۱]
مسعود رجوی در ۱۴ اسفند ۱۳۵۷ بر سر مزار دکتر محمد مصدق سخنرانی کرد و در آنجا هم به خواستههای مجاهدین اشاره کرد وگفت:
«این جمهوری بایستی حافظ حق و حقوق تمامی مردم باشد که در سراسر کشور زندگی میکنند، این جمهوری به خصوص باید در نهایت عدل و بلکه بیشتر، در نهایت قسط، تمام آزادیهای سیاسی و اجتماعی را در مورد طبقات و نیروهای مختلف مردم اعاده کند». (۱۴ اسفند ۱۳۵۷)
سازمان مجاهدین خلق ایران همچنین خواستار مشارکت مردم برای برقراری یک حاکمیت ملی و دموکراتیک گردید و استراتژی خود را نیز بر این اساس استوار نمود.
سازمان مجاهدین خلق ایران در این دوران به فعالیتهای مسالمت آمیز سیاسی و اجتماعی پرداخت. نشریه مجاهد ارگان رسمی سازمان مجاهدین خلق ایران بود که تیراژ آن تا ۶۰۰ هزار نسخه رسید.
«برنامه مرحلهای و انتظارات حداقل» سازمان مجاهدین خلق ایران
سازمان مجاهدین خلق ایران در فرودین ۱۳۵۷ در بیانیه ای تحت عنوان «برنامه مرحلهای و انتظارات حداقل» خواستههای خود را از جمهوری اسلامی چنین بیان کرد:
· اعمال حق کامل حاکمیت ملی بر جمیع منابع ملی و بهویژه نفت و ابطال کلیهی قراردادهای ننگین استعماری در این رابطه.
· بنیانگذاری ارتش مردمی.
· تضمین آزادی کامل مطبوعات، احزاب و اجتماعات سیاسی با هر عقیده و مرام.
· تأمین کامل حقوق سیاسی و اجتماعی زنان فارغ از هر محدودیت استثماری طبقاتی.
· رفع ستم مضاعف از همه شاخهها، تنوعات قومی و ملی وطنمان در کلیهی استانهای کشور و تأمین جمیع حقوق و آزادیهای فرهنگی و سیاسی برای آنها در چارچوب وحدت و یکپارچگی تجزیهناپذیر کل کشور.
· استقلال کامل دانشگاهها و مدارس عالی و ادارهی آنها تحت نظر شورای دانشگاه با مشورت دانشجویان و کارمندان.
· لغو کلیهی مقررات ضدکارگری و تدوین قانون جدید کار با نظر خود کارگران
· دهقانان محروم ایران به هیچ مرجع دولتی بدهکاری ندارند.
· قطع هرگونه تحمیل دولتی و شهرداریها به بازاریان و اصناف و کمک به احیای بازار و صنایع ملی.
· تأمین کامل معیشت، مسکن و تحصیلات کارمندان جزء دولتی و دوایر خصوصی و خانوادهی آنها، بهخصوص آموزگاران و دبیران و لغو تمام دُیون آنان به مراجع دولتی.
· تحریم سیاسی و اقتصادی دولتهای نژادپرست.
· خروج از همهی پیمانهای آشکار و پنهان ننگین استعماری، چه سیاسی و چه نظامی و ورود به بلوک کشورهای غیرمتعهد.
· استمرار و مداومت در بسیج تودههای مردم بهمنظور مواجههی قاطع دسته جمعی با تمام مشکلات و تنگناهای سیاسی، اقتصادی و نظامی احتمالی»[۲]
گسترش هواداران سازمان مجاهدین خلق
بعد از انقلاب ضد سلطنتی گام به گام آزادیهای اجتماعی و سیاسی محدودتر میشد، شعار «یا روسری یا توسری» اولین برخورد تند با زنان ایرانی بودکه به حجاب اجباری معتقد نبودند. شاید بتوان از این شعار به عنوان اولین گام سرکوب یاد کرد. اما مجاهدین توانستند در این فضا گسترش داشته باشند. به گفتهی مقامات حکومت خمینی، مجاهدین ۵۰۰ هزار میلیشیا در سراسر کشور سازماندهی کرده بودند.
آقامحمدی، رئیس ستاد نصر که مسئول امور عراق در دفتر خامنهای و سپس معاون سیاسی رادیو و تلویزیون دولتی ایران بود گفت: [۳]
«در اوایل انقلاب شاید گروههای تروریستی، حدود ۵۰۰ هزار میلیشیا در کشور سامان داده بودند»
اکبر گنجی هم در این رابطه میگوید:
«گروههایی بودند که رهبری استثنایی و کاریزمایی امام خمینی را قبول کرده بودند. جبهه دوم متشکل از شخصیتها و گروههای سیاسی بود که با رهبری امام در دوران تأسیس دولت مسأله داشتند… فرقه رجوی در رأس این سازمانهای تروریستی قرار داشت… و با پشتیبانی پانصد هزار میلیشیا (شبهنظامیان) که در سراسر ایران سازماندهی کرده بودند، ميتوانستند هستهی اصلی نیروهای جبهه اول را که در حول و حوش امام قرار دارند، قلع و قمع کرده و جمهوری خلقشان را برقرار کنند [۴]
تیراژ نشریه مجاهد ارگان رسمی سازمان مجاهدین خلق ایران را هم شاید بتوان شاخصی برای رشد این سازمان دانست، شمارگان این نشریه تا ۶۰۰ هزار نسخه هم رسید که برای جمعیت ۳۶ میلیون نفری آن زمان ایران عدد بزرگی محسوب میشد.
کلاسهای تبیین جهان مسعود رجوی
مسعود رجوی در کلاس تبیین جهان بعد از انقلاب ضد سلطنتی درس فلسفهای را تحت عنوان تبیین جهان در دانشگاه صنعتی شریف برگزار میکرد که در آن قواعد تکامل و ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق ایران را، تشریح مینمود.
در این کلاس بیش از ۱۰ هزار نفر شرکت میکردند و پس از برگزاری کلاس نیز، نوارهای صوتی و ویدئویی و نوشتههای آن به صورت جزوه و کتاب در سراسر ایران توزیع میشد.
در بهار ۱۳۵۹ خمینی با انقلاب فرهنگی دانشگاهها را تعطیل کرد، که همین امر موجب تعطیلی کلاسهای درس مسعود رجوی شد.
روزنامه فرانسوی لوموند دربارهی این کلاسها نوشت:
«یکی از وقایع بسیار مهمی که نباید در تهران از دست داد، دروس فلسفهای مقایسهای است که آقای مسعود رجوی هر جمعه بعداز ظهر تدریس میکند. حدود ۱۰ هزار نفر با ارائهی کارت ورودی در زمین چمن دانشگاه شریف به مدت سه ساعت به سخنان رهبر مجاهدین خلق گوش فرا میدهند»[۵]
لوموند در مورد این کلاسها اضافه میکند:
«آقای رجوی در جلسههای هفتگی در دانشگاه شریف، با کمک گرفتن از قرآن، متون تورات و انجیل و همچنین به کمک افلاطون، سقراط، سارتر، هگل و مارکس… ایدئولوژی مجاهدین را تشریح میکند و این دروس بر روی ویدئوکاست ضبط شده و در ۳۵ شهر و شهرستان پخش میگردد و همچنین به صورت کتابهای جیبی به چاپ رسیده و از هر جلد صدها هزار نسخه به فروش میرسد»
پیام سیاسی و ایدئولوژیکی کلاسهای مسعود رجوی به گفتهی مجاهدین این بود: «آزادی جوهر تکامل و کلمه اصلی اسلام و انقلاب است»
کاندیداتوری مسعود رجوی رهبر سازمان مجاهدین خلق برای ریاست جمهوری
در سال۵۸ مجاهدین، مسعود رجوی را بهعنوان کاندیدای ریاست جمهوری اعلام کردند. این کاندیداتوری، مورد حمایت قشرهای وسیع مردم بهخصوص اقلیتهای مذهبی و قومی، جوانان، زنان و دانشگاهیان قرار گرفت[۶]
وی روز ۱۵ دی ۱۳۵۸ در یک کنفرانس خبری در نخستین انتخابات ریاست جمهوری ایران گفت:
«ما بدون اینکه در فکر و خیال برد و باخت باشیم، یا کسب عنوان و مقام نظرمان را جلب کرده باشد… موفقیت نفس این تجربه را که همان مشارکت فعال نیروهای انقلابی از این قبیل است آرزو میکنیم»
اولین میتینگ انتخاباتی سازمان مجاهدین خلق ایران روز ۲۰ دی ۵۸ در دانشگاه تهران در میان هواداران و اعضای سازمان برگزار گردید.
ابتدا موسی خیابانی در سخنانی گفت:
«ما بر حسب مسئولیتها و وظایفمان وارد این صحنه شدهایم و نه از روی جاهطلبی. اگر اهل جاهطلبی بودیم درها به روی ما بسته نبود. ما همیشه رنجها را تحمل میکنیم چون زندگی یک انقلابی یعنی تحمل همین رنجها. کاندیدای منتخب سازمان مجاهدین خلق به خاطر گذراندن کوران مبارزاتی سالهای گذشته، معنی حرفهایش را میفهمد، معنی این برنامه را میداند و به الزامات و مشکلات پیاده شدن آن واقف است»
خمینی که تهدید را جدی تشخیص داده بود، با وجود آنکه متعهد شده بود در مورد کاندیداهای ریاستجمهوری اظهار نظر نکند، طی یک فتوای مذهبی، اعلام کرد که مسعود رجوی بهدلیل رأی ندادن به ولایتفقیه و قانون اساسی مبتنی بر آن، نمیتواند کاندیدای ریاستجمهوری باشد و به این ترتیب از شرکت وی در انتخابات جلوگیری کرد.
روز ۲۹ دی ماه ۱۳۵۸ یعنی همان روز که خمینی مانع کاندیداتوری رجوی شد، مسعود رجوی در پیامی از نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری انصراف داده و اعلام کرد:
«بایستی خاضعانه به شما بگویم که اگر این مبارزه انتخاباتی بازنده ای داشته باشد، آن بازنده من نیستم»
اروند آبراهامیان در کتاب «مجاهدین ایران» در این زمینه مینویسد:
«کاندیداتوری رجوی نهتنها توسط سازمانهای وابسته به مجاهدین… بلکه توسط لیستی چشمگیر از سازمانهای مستقل شامل فداییان، جبههی دموکراتیک ملی، حزب دموکرات کردستان ایران، حزب زحمتکشان انقلابی (کومله)، انجمن سوسیالیستهای ایرانی، انجمن حقوق فرهنگی و سیاسی ترکمنها، انجمن جوانان آسوری و گروه مشترک ارمنیان، زرتشتیان و یهودیان مورد حمایت قرار گرفت. رجوی همچنین از سوی شمار زیادی از شخصیتهای برجسته مورد حمایت قرار گرفت، از جمله همسر آقای طالقانی، شیخ عزالدین حسینی، رهبر مذهبی کردهای سنی در مهاباد، حجتالاسلام جلال گنجهای، ۵۰ نویسندهی شناختهشدهی انجمن نویسندگان ایران، از جمله ناصر پاکدامن اقتصاددان، منوچهر هزارخانی نویسنده و حمید عنایت، تاریخنویس لاییک و البته خانوادهی شهیدان اولیهی مجاهدین… مجاهدین بهصورت اپوزیسیون غیرمذهبی پیشتاز در مقابل جمهوری اسلامی درآمده بودند. خمینی سریعاً پاسخ داد و رجوی را از انتخابات حذف کرد»
در دی ماه ۵۸، پس از فتوای خمینی مبنی بر لغو کاندیداتوری مسعود رجوی برای ریاست جمهوری، اریک رولو از روزنامه نگاران روزنامه لوموند[7]نوشت:
«اگر امام خمینی نامزدی ریاستجمهوری رجوی را در ژانویه گذشته کنار نمیزد، بهگفته شخصیتهای متفاوت، او میلیونها رأی را بهخود اختصاص میداد. چرا که از حمایت اقلیتهای قومی و مذهبی برخوردار بود و از برابری و خودمختاری آنها حمایت میکرد، همچنین بخش مهمی از آرای زنان، که خواستار آزادی خود میباشند، و نیز جوانانی که خواهان حکومت روحانیت ارتجاعی نیستند، نصیب او میشد»
نظر سازمان مجاهدین خلق ایران در مورد قانون اساسی
سازمان مجاهدین خلق در ۱۷ آبان ۱۳۵۸ در مورد قانون اساسی مفاد هفتگانهای منتشر ساخت و افزود:
«تا زمانی که پیشنهادهای هفتگانه آنها در متن قانون اساسی مراعات نشود، به قانون اساسی رأی مثبت نخواهند داد»
این مفاد هفتگانه عبارت بودند از:
1. محدود نمودن حقوق مالکیت و تصرف در چارچوب قرآن
2. منوط کردن بهرهوری از زمین و محصول به کسی که بر روی آن کار کردهاست.
3. تصریح حاکمیت مردم که تنها از طریق یک مجلس و یک قانون واحد انقلابی و اسلامی بیان میکنند.
4. اداره و تصدی کلیه امور کشور از طریق شوراهای واقعی.
5. اعاده حقوق همه ملتها و اقدام مبنی بر تعیین سرنوشت و اداره کلیه امور داخلیشان در چارچوب تمامیت ارضی خدشه ناپذیر کشور.
6. تصمین آزادی احزاب و گروهها.
7. الغای تمام قرادادهای استعماری و قطع همه وابستگیها و ملی کردن کلیه سرمایهگذاریها و سهام مربوط.
انتخابات مجلس شورای ملی با شرکت سازمان مجاهدین خلق ایران
انتخابات مجلس شورای ملی که بعداً به مجلس شورای اسلامی تغییر نام داد، صحنه دیگر مصاف نیروهای سیاسی در ایران بود، سازمان مجاهدین خلق ایران هم بطور فعال در این انتخابات شرکت کرد، اما هیچیک از کاندیداهای آن به مجلس راه پیدا نکردند. با وجود اینکه مسعود رجوی با ۵۳۰ هزار رأی به دور دوم راه پیدا کرد و بنابر آماری که وزارت کشور جمهوری اسلامی اعلام کرد، سازمان مجاهدین خلق ایران در رتبه دوم قرار گرفت، اما در دور دوم نیز هیچ فردی از مجاهدین نتوانست به مجلس شورای اسلامی راه پیدا کند.
در این باره محمد اقبال[8] میگوید:
«من آن موقع عضو انجمن مرکزی نظارت بر انتخابات بودم، یکی از ۷ نفری که نظارت و برگزاری انتخابات مجلس را بر عهده داشت… شب همان روز انتخابات… به چند حوزه شمارش آرا سر زدیم… آرای متعلق به برادر مجاهد مسعود رجوی را خیلی ساده چیده بودند یک گوشه ای و یک حاج آقایی را هم گذاشته بودند آن بالا که میگفت این آرای منافقین است و نمیشمردند!... میگفت خیالتان جمع باشد، منافقین را کنار گذاشتیم»
این حذف گستردهی مجاهدین، شروع یک تخاصم آشکار از جانب حکومت علیه مجاهدین بود، مجاهدین تلاش داشتند با استفاده از آزادیهای سیاسی و بکار گیری نیروها و هوادارانشان، خمینی را مجبور کنند، همان قانون اساسی را که مجاهدین به آن رأی نداده بودند را اجرا کند. اما این تلاشها به نتیجه نرسید.
افشای پدیدهی چماقداری
حمله به دفاتر و میتنگهای مجاهدین در سراسر کشور توسط نیروهای حکومتی انجام میشد، سازمان مجاهدین از این حملات تحت عنوان چماقداری یاد میکند که توسط حکومت پشتیبانی میشد.
احمد خمینی پسر خمینی هم در خرداد ماه ۱۳۵۹ در نامهای به مجلس به پدیدهی چماقداری که همان حملات به گردهماییها و تجمعات سازمان مجاهدین خلق ایران بود اعتراض کرد، وی نوشت:
«چماقداری باید هرچه زودتر ریشه کن شود، نمیدانم چرا مسئولین مملکتی در این باره هیچ نمیگویند و چرا چماقداران را دستگیر نمیکنند و در برابر مردم ستمدیدهی ما که تازه از یوغ چماقداران رژیم پهلوی نجات پیدا کردند محاکمه نمیکنند؟ چرا در این زمینه ساکتاند؟ به خدا تاریخ دربارهی آنان بد قضاوت خواهد کرد»
در زمینه فعالیتهای مجاهدین و مشکلاتی که با آن روبرو بودند یک پژوهشگر آمریکایی نوشت:
«در بهمن ۵۸ (یعنی فقط یکسال پس از انقلاب) ۶۰ هزار نسخه از نشریهی مجاهد توقیف و سوزانده شد».[9]
روزنامه لوموند در خرداد ۱۳۵۹ نوشت: «بنا به گفتهی ناظران، اوضاع در شرایط کنونی، انتخاب بین سازش یا جنگ داخلی است»
هر روز مجاهدین از فشارهای حکومت علیه هوادارنشان شکایت میکردند، اما نتوانستند کاری از پیش ببرند. خمینی در ۴ تیر ۱۳۵۹ در دیدار با «اعضای شوراهای اسلامی کارگران» گفت:
«ممکن است من هی بگویم اسلام و هی بگویم فدایی اسلام و فدایی خلق و هی بگویم مجاهد اسلام و مجاهد خلق، این حرفها را بزنم، لاکن وقتی به اعمال من شما ملاحظه میکنید، که از اول من مخالفت کردم… دشمن ما نه در آمریکا، نه در شوروی و نه در کردستان است، بلکه در همینجا در مقابل چشمهای ما، در همین تهران است… منافقها بدتر از کفارند، ما سوره منافقین داریم سورهی کفار نداریم»
خمینی در همین سخنرانی در رابطه بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران هم گفته بود:[۱۰]
«اگر یک دزدی را یک جایی کشتند و از طایفه شما بود آن وقت شما میشوید انقلابی؟»
این صحبتها از عمق اختلاف و دشمنی بین خمینی و سازمان مجاهدین خلق ایران پرده برمیداشت. بعد از این موضعگیری صریح خمینی، سازمان مجاهدین خلق ایران تصمیم گرفت که دفاتر و ستادهای خودش را تعطیل کند.
گردهمایی امجدیه
گردهمایی امجدیه در واقع یک نمایش باشکوه از پایگاه گسترده اجتماعی مجاهدین و محبوبیت مسعود رجوی در جامعه ایران بود و همچنین قدرت و توانایی نیروی هوادار مجاهدین و میلیشیای مجاهد خلق را به نمایش گذاشت که با دست خالی و بدون هیچگونه سلاحی توانستند در مقابل هجوم پاسداران مسلح بایستند.
در این سخنرانی همهی تلاشها و تیراندازی و گاز اشک آور ، که میخواست مانع سخنرانی مسعود رجوی شود، با شکست مواجه شد و سخنرانی تا پایان برگزار شد. خمینی در این جریان با یک نیروی بسیار جدی و مقتدر روبرو شد و در عینحال متحمل یک آبروریزی بسیار بزرگ هم شد. زیرا در اینجا پاسداران علاوه بر چماقداری رسماً سلاح هم کشیده بودند. این رسوایی بزرگ حتا درون خود حاکمیت هم مسأله ایجاد کرد. بهنحوی که احمد، پسر خمینی و بیست تن از نمایندگان مجلس طی اطلاعیههای جداگانهای در روزنامههای دولتی، چماقداری و حمله به تظاهرات و اجتماع امجدیه را محکوم کردند. این یک پیام بسیار خطرناک برای خمینی داشت.
به این ترتیب گردهمایی بزرگ مجاهدین به یمن مقاومت حماسی میلیشیای مجاهدین و به بهای شهادت میلیشیای مجاهد خلق مصطفی ذاکری و مجروح شدن ۲۵۸تن دیگر که ۱۸نفرشان مورد اصابت گلوله پاسداران قرار گرفته بودند، با موفقیت تمام برگزار گردید. از فردای این سخنرانی، نوارهای ویدئویی آن در سراسر ایران و شهرها و مناطق مختلف کشور توزیع شد و سخنان تکاندهنده مسعود در سطح وسیعی بین مردم بهخصوص اقشار آگاه جامعه مورد بحث و گفتگو قرار گرفت.