۱٬۶۶۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''حمید اشرف''' متولد ۱۰ دیماه سال ۱۳۲۵ در تهران بود | '''حمید اشرف''' متولد ۱۰ دیماه سال ۱۳۲۵ در تهران ، کوچه خادم آزاد، منشعب از خیابان پهلوی، نزدیک چهار راه گمرک، متولد شد. پدرش اسماعیل اشرف متولد ۱۲۹۲ و نام مادرش اشرف خانم تقدیسی بود كارمند اداره راهآهن بود، حمید اشرف از رهبران برجسته و از کادرهای عملیاتی چریکهای فدایی خلق بود که ساواک مدتها در پی دستگیری او بود اما حمید اشرف هر بار از توری که ساواک برای دستگیری او پهن کرده بود می گریخت، از وی بهعنوان برجستهترین کادر عملیاتی و تشکیلاتی سازمان چریکهای فدایی خلق یاد میشد. سازمان چریکهای فدایی در اردیبهشت ۱۳۵۵ ضربات شدیدی را متحمل شد. حدود ۴۰ چریک شهری کشتهشدند و خانههای تیمی زیادی در شهرهای ایران مورد حملهٔ ساواک قرار گرفتند. با این وجود حمید اشرف، بهعنوان رهبر سازمان توانستهبود از چند درگیری و محاصره بگریزد. اما سرانجام در تاریخ ۸ تیر ۱۳۵۵ در تهران بدست ساواک کشته شد پس از کشتهشدن حمید اشرف ساختار منسجم سازمان چریکهای فدایی بهشدت ضربه خورد. از او دو نوشته به نامهای ''جمعبندی سه ساله'' و ''تجربیات جنگ چریکی در شهر و کوه'' باقی ماندهاست<ref>سایت عصر نو [http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=38550 زندگی] و کارنامه پر شگفت و بی تکرار حمید اشرف</ref>. | ||
حمید اشرف هفت ساله بود که همراه خانواده راهی تبریز شد پدرش سالها رییس ایستگاه راهآهن تبریز بود. سال ۱۳۳۸ با پایان یافتن ماموریت پدر راهی تهران شدند و خانهای در میدان ۲۴ اسفند خریدند. دانشآموز کوشایی بود که خیلی راحت به مدرسهٔ البرز راه پیدا کرد، اما چند ماه بیشتر در آن مدرسه دوام نیاورد و خیلی زود | == حمید اشرف از کودکی تا جوانی == | ||
حمید اشرف دو برادر بنام احمد و پیروز و دو خواهر به نام های پری و مینا داشت. حمید اشرف هفت ساله بود که همراه خانواده راهی تبریز شد پدرش سالها رییس ایستگاه راهآهن تبریز بود. سال ۱۳۳۸ با پایان یافتن ماموریت پدر راهی تهران شدند و خانهای در میدان ۲۴ اسفند خریدند. دانشآموز کوشایی بود که خیلی راحت به مدرسهٔ البرز راه پیدا کرد، اما چند ماه بیشتر در آن مدرسه دوام نیاورد و خیلی زود بدلیل توهین به مقام سلطنت از این مدرسه اخراج شد<ref>سایت کار دیباچه ای برزندگیِ پر شگفت و بی تکرارِ حمید [https://www.kar-online.com/node/10890 اشرف]</ref>. | |||
=== اولین حرکت حمید اشرف در مسیری که پیش گرفته بود === | |||
در سال ۳۹ دکتر مجتهدی رئیس دبیرستان البرز تنها بعد از «مذاکره» با اولیای حمید و گرفتن ضمانت از آنان از حمید ثبت نام کرد. او گزارش داشت که حمید سردستگی تظاهرات علیه پلیس را عهده دار بوده. اما علیرغم این تعهد، روزی بین حمید و پسر یکی از امرای ارتش، به روایتی تیمسار اویسی، بحث در می گیرد و پسرک در اثبات گفته خود می گوید «اعلیحضرت خودشان فرمودند» و در پاسخ حمید می گوید «اعلیحضرت غلط فرمودند». موضوع به گوش «مقامات» می رسد و حمید از البرز اخراج می شود<ref>سایت کار دیباچه ای برزندگیِ پر شگفت و بی تکرارِ حمید [https://www.kar-online.com/node/10890 اشرف]</ref>. | |||
کمی بعد راهی مدرسهٔ تازه تاسیس «رخشان» شد، مدرسهای که بعدها به نام «گروه فرهنگی خوارزمی» مشهور شد. مدرسهای که مسیر زندگی اشرف را برای همیشه تغییر داد. مدرسهٔ رخشان در اوایل دههٔ چهل توسط عدهای از معلمان و مدیران ناراضی که اغلب گرایشهای چپگرایانه داشتند و از سمپاتهای حزب توده بودند اداره میشد، یکی از مشهورترین این چهرهها پرویز شهریاری بود که در دبیرستان رخشان ریاضی درس میداد. و این آغازی میشود برای ورود حمید به مبارزه برای آزادی خلق. خانۀ حمید اشرف در میدان بیست و چهارم اسفند بود. | |||
سال ۱۳۴۵ حمید اشرف به رشتهٔ مکانیک دانشکدهٔ فنی دانشگاه تهران راه مییابد. کمی بعد جزنی دستگیر میشود و مسئول مستقیم او این بار در غیاب جزنی علیاکبر صفایی فراهانی میشود. اما سال ۴۵ با آزادی جزنی از زندان دوباره او جلسات مستقیمش را با حمید اشرف آغاز میکند. اشرف در نبود او آمادهتر از پیش ظاهر میشود و میتواند جزنی را مرعوب خود کند. جزنی که هرگز در این نشستها هویت واقعیاش را برای اشرف فاش نکرده بود، به یکباره میفهمد که حمید اشرف او را شناخته است و آن هم تنها از روی پوتینهایش. یکبار که از گروه کاوه خبر میرسد یک گروه کوهنوردی در مسیر کوههای بابل و آمل گرفتار شدهاند اشرف به همراه عدهٔ دیگری راهی کوه میشود، او در آنجا با پوتینهایی روبرو میشود که پیشتر در پای مسئول مستقیمش دیده بود و اعضای کوه از این پوتینهایی که همراهشان بود به عنوان پوتینهای بیژن جزنی یاد میکنند و به این ترتیب حمید اشرف متوجه میشود که مسئول مستقیمش تئوریسین اصلی این حلقه است. کمی بعد به تشخیص جزنی او راهی شاخهٔ نظامی زیرزمینی میشود. برای همین هم حمید اشرف در تحرکات دانشجویی حضور فعالی نداشت و سعی میکرد در دانشگاه بیش از هر چیزی خودش را یک علاقمند به ورزش نشان دهد، مسئول تیم شنای دانشکده بیسروصدا کار میکرد. | سال ۱۳۴۵ حمید اشرف به رشتهٔ مکانیک دانشکدهٔ فنی دانشگاه تهران راه مییابد. کمی بعد جزنی دستگیر میشود و مسئول مستقیم او این بار در غیاب جزنی علیاکبر صفایی فراهانی میشود. اما سال ۴۵ با آزادی جزنی از زندان دوباره او جلسات مستقیمش را با حمید اشرف آغاز میکند. اشرف در نبود او آمادهتر از پیش ظاهر میشود و میتواند جزنی را مرعوب خود کند. جزنی که هرگز در این نشستها هویت واقعیاش را برای اشرف فاش نکرده بود، به یکباره میفهمد که حمید اشرف او را شناخته است و آن هم تنها از روی پوتینهایش. یکبار که از گروه کاوه خبر میرسد یک گروه کوهنوردی در مسیر کوههای بابل و آمل گرفتار شدهاند اشرف به همراه عدهٔ دیگری راهی کوه میشود، او در آنجا با پوتینهایی روبرو میشود که پیشتر در پای مسئول مستقیمش دیده بود و اعضای کوه از این پوتینهایی که همراهشان بود به عنوان پوتینهای بیژن جزنی یاد میکنند و به این ترتیب حمید اشرف متوجه میشود که مسئول مستقیمش تئوریسین اصلی این حلقه است. کمی بعد به تشخیص جزنی او راهی شاخهٔ نظامی زیرزمینی میشود. برای همین هم حمید اشرف در تحرکات دانشجویی حضور فعالی نداشت و سعی میکرد در دانشگاه بیش از هر چیزی خودش را یک علاقمند به ورزش نشان دهد، مسئول تیم شنای دانشکده بیسروصدا کار میکرد. |
ویرایش